پیشنویس:جلال آلاحمد
جلال آلاحمد، نویسنده، مترجم، نظریهپرداز و ناقد سیاسی- اجتماعی.
تولد
[ویرایش | ویرایش مبدأ]جلالالدین آلاحمد معروف به جلال آلاحمد، در یازدهم آذر ۱۳۰۲ش در محلهٔ پاچنار تهران و در خانودهای روحانی متولد شد.[۱] پدرش سیداحمد طالقانی، امام جماعت مسجد پاچنار و مسجد لباسچی و از روحانیان برجستهٔ آن زمان و مادرش، آمینه بیگم اسلامبولچی، خواهرزادهٔ شیخ آقابزرگ تهرانی بود.[۲]
دوران کودکی و نوجوانی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]جلال پس از اتمام دورهٔ دبستان و راهنمایی، در دبیرستان مشغول تحصیل شد اما پدرش تحصیل او در مدارس دولتی را قبول نداشت چرا که تصور میکرد، درسهایی که در آنجا تدریس میشود، او را از دین و حقیقت منحرف میکند؛ از این رو به او اجازهٔ ادامهٔ تحصیل نداد[۳] اما جلال تسلیم نشد. او در کنار کارهایی چون تعمیر ساعت، سیمکشی و چرمفروشی بهدور از چشم پدر، در دورة شبانة دبیرستان دارالفنون به تحصیل خود ادامه داد.[۴]دوران دبیرستان او همزمان با جنگ دوم جهانی بود. در همین دوران پدرش بهدلیل حضور برادر بزرگتر جلال در نجف، او را برای تحصیل علوم حوزوی به آنجا فرستاد اما جلال بیش از دو ماه، زندگی در آنجا را تاب نیاورد و به ایران بازگشت.[۵]
تحصیلات
[ویرایش | ویرایش مبدأ]پس از بازگشت از نجف در سال ۱۳۲۲ش، وارد دانشسرای عالی و در سال ۱۳۲۵ش در رشتهٔ ادبیات فارغالتحصیل شد. او در سال ۱۳۳۰ش پیش از آنکه از رسالهٔ دکترای خود با عنوان «قصه هزار و یک شب» دفاع کند، تحصیلات دانشگاهی خود را نیمهکاره رها کرد. او در دیداری که با دکتر علی شریعتی داشت از نیمهکاره رها کردن تحصیلات تکمیلی خود بهعنوان «موهبت» یاد کرد، همچنین در کتاب «خدمت و خیانت روشنفکران» علت بیعلاقگی خود نسبت به دریافت درجهٔ «دکترا» را کمسوادی برخی از استادان دانشگاه عنوان کرد.[۶]
تحولات فکری و مذهبی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]بهطور کلی میتوان سه دوره تحول فکری و مذهبی در جلال را بیان کرد.
دورهٔ اول از سال ۱۳۰۸ش تا ۱۳۲۲ش است که در این زمان جلال متأثر از خانواده بود و رفتارهای مذهبی را بهدلیل جو حاکم در خانواده انجام میداد.
دورهٔ دوم از سال ۱۳۲۳ش، که با آثار احمد کسروی و محمد مسعود آشنا شد[۷]و تحت تأثیر اندیشههای کسروی دربارة مذهب قرار گرفت و عقیدهاش به اصول تشیّع کمکم سست شد.[۸] مدتی در نجف بود و پس از بازگشت به ایران، این شک و دودلی در مذهب در او شدت بیشتری گرفت[۹]و در سال ۱۳۲۳ش به حزب تودهٔ ایران پیوست و عملاً از تفکرات مذهبی دست شست. دوران پرحرارت بلوغ و اوجگیری حرکتهای چپگرایانهٔ حزب تودهٔ ایران و توجه جوانان پرشور آن زمان به شعارهای تند و انقلابی آن حزب و درگیری جنگ جهانی دوم عواملی بودند که باعث تغییر مسیر فکری او شدند.[۱۰]رویگردانی از روحانیت و مذهب و پیوستن به حزب توده سبب شد تا سرانجام پدرش او را از خانه بیرون کند؛ گرچه هیچ قرینهای وجود ندارد که جلال پس از پیوستن به حزب توده، بهطور کلی از دین کناره گرفته باشد.[۱۱]
دورهٔ سوم، در واقع بازگشت جلال به دین بود. او پس از سفر حج در سال ۱۳۴۳ش، با دیدی واقعبینانه و بهدور از تعصب به مذهب تشیع بازگشت.[۱۲]
ازدواج با سیمین دانشور
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در بهار سال ۱۳۲۸ش جلال هنگام بازگشت از شیراز در اتوبوس با سیمین دانشور آشنا شد که این آشنایی زمینهساز ازدواج آنان بود.[۱۳]
فعالیتهای سیاسی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]خروج از حزب توده
[ویرایش | ویرایش مبدأ]او در سال ۱۳۲۶ش تحت تأثیر خلیل ملکی و اسحاق اپریم، انور خامهای و تعدادی دیگر از دوستان خویش از حزب توده خارج و «حزب سوسیالیست توده ایران» را تشکیل دادند اما این حزب بیش از دو ماه دوام نداشت و منحل شد.[۱۴]
ورود به حزب زحمتکشان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]جلال همزمان با جنبش ملی شدن صنعت نفت، به حزب زحمتکشان پیوست و سردبیری ماهنامهٔ علم و زندگی که نشریهٔ تئوریک حزب بود[۱۵] را عهدهدار شد؛ اما در سال ۱۳۳۲ش بهدلیل اختلاف با رهبران هفتهنامهٔ نیروی سوم که نشریه بخش سیاسی و خبری حزب بود، از آنجا خارج شد.[۱۶]
حمایت از مصدق
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در نهم اسفند سال ۱۳۳۲ش وقتی اوباش به سرکردگی شعبان جعفری به بهانهٔ ممانعت از عزیمت شاه به خارج، به منزل مصدق حملهور شده بودند و قصد جان او را داشتند، جلال برای دفاع از مصدق به تحریک و تهییج کسانی پرداخت که به دفاع از مصدق آمده بودند.[۱۷]
پایان حضور جدی در سیاست
[ویرایش | ویرایش مبدأ]جلال پس از کودتای ۲۸ مرداد و حمایت از مصدق توسط دادستان نظامی احضار شد و یک روز در بازداشت بود.[۱۸]پس از آن دیگر فعالیت چندانی در حوزهٔ سیاست نداشت و تنها گاهی مقالات سیاسی ـ اجتماعی مینوشت، همچنین در راهاندازی و ادارهٔ مجلهٔ علم و زندگی درسالهای ۱۳۳۶–۱۳۳۹ش همکاری داشت.[۱۹]
فعالیتهای اجرایی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]وی در سال ۱۳۲۶ش بهعنوان آموزگار در وزارت فرهنگ مشغول به کار شد سپس در «مؤسسه تحقیقات اجتماعی» وابسته به دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران، کار کرد و چندی نیز در دانشسرای عالی، دانشسرای مامازان، دانشکده علوم تربیتی و هنرسرای عالی نارمک به تدریس ادبیات پرداخت.[۲۰]
آثار
[ویرایش | ویرایش مبدأ]داستانها
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- دیدوبازدید (۱۳۲۴ش)، نخست شامل ده داستان کوتاه بود؛ اما در چاپ هفتم دو داستان دیگر به آن افزوده شد.
- از رنجی که میبریم (۱۳۲۶ش)، شامل هفت داستان کوتاه.
- سهتار (۱۳۲۷ش)، سیزده داستان کوتاه که فضای داستانها لبریز از شکست و ناکامی قشرهای فرودست جامعه است.
- زن زیادی (۱۳۳۱ش)، حاوی یک مقدمه و نه داستان کوتاه.
- سرگذشت کندوها (۱۳۳۷ش)، نخستین داستان نسبتاً بلند جلال است، با شروعی به سبک قصههای سنتی ایرانی، «یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود». این داستان به بیان شکست مبارزات سیاسی سالهای ۱۳۲۹ش تا ۱۳۳۱ش حزبی پرداخته است.
- مدیر مدرسه (۱۳۳۷ش).
- نون و القلم (۱۳۴۰ش)، یک داستان بلند تاریخی که حوادث آن مربوط به اوایل حکومت صفویان است.
- نفرین زمین (۱۳۴۶ش)، رمانی روستایی است و بازتابی از جریانهای مربوط به اصلاحات ارضی در آن مشاهده میشود.
- پنج داستان (۱۳۵۰ش)، این اثر دو سال پس از فوت جلال چاپ شد.
- چهل طوطی اصل (با سیمین دانشور) (۱۳۵۱ش)، مجموعه شش قصهٔ کوتاه از «طوطی نامه» که با تحریری نو نوشته شده است.
- سنگی بر گوری (۱۳۶۰ش)، رمانی کوتاه و آخرین اثر داستانی آلاحمد است که موضوع آن درد بیفرزندی است.
سفرنامهها و مشاهدات
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- اورازان (۱۳۳۳ش)؛
- تات نشینهای بلوک زهرا (۱۳۳۷ش)؛
- جزیره خارک، دُرّ یتیم خلیجفارس (۱۳۳۹ش)؛
- خسی در میقات (۱۳۴۵ش)؛
- سفر به ولایت عزرائیل (۱۳۶۳ش)؛
- سفر روس (۱۳۶۹ش).
مقالات
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- گزارشها (۱۳۲۵ش)؛
- حزب توده سر دو راه (۱۳۲۶ش)؛
- هفت مقاله (۱۳۳۳ش)؛
- سه مقاله دیگر (۱۳۴۱ش)؛
- غربزدگی بهصورت کتاب (۱۳۴۱ش)؛
- کارنامه سهساله (۱۳۴۱ش)؛
- ارزیابی شتابزده (۱۳۴۲ش)؛
- یک چاه و دو چاله (۱۳۵۶ش)؛
- در خدمت و خیانت روشنفکران (۱۳۵۶ش)؛
- گفتگوها (۱۳۴۶ش).
ترجمهها
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- عزاداریهای نامشروع (۱۳۲۲ش)، این اثر ترجمهٔ کتاب «التنزیه لاعمال الشبیه» علامه سیدمحسن امین است؛
- محمد آخرالزمان نوشتهٔ بل کازانوا نویسنده فرانسوی (۱۳۲۶ش)؛
- قمارباز (۱۳۲۷ش) از داستایوسکی؛
- بیگانه (۱۳۲۸ش) اثر آلبرکامو (با علیاصغر خبرزاده)؛
- سوءتفاهم (۱۳۲۹ش) از آلبرکامو؛
- دستهای آلوده (۱۳۳۱ش) از ژان پل سارتر؛
- بازگشت از شوروی (۱۳۳۳ش) از آندره ژید؛
- مائدههای زمینی (۱۳۳۴ش) اثر ژید (با پرویز داریوش)؛
- کرگدن (۱۳۴۵ش) از اوژن یونسکو؛
- عبور از خط (۱۳۴۶ش) از یونگر (با دکتر محمود هومن)؛
- تشنگی و گشنگی (۱۳۵۱ش) نمایشنامهای از اوژن یونسکو؛ حدود پنجاه صفحهٔ این کتاب را جلال ترجمه کرده بود که مرگ او سبب ناتمام ماندن این اثر شد و پس از آن دکتر منوچهر هزارخانی مابقی کتاب را ترجمه کرد.[۲۱]
درگذشت
[ویرایش | ویرایش مبدأ]جلال آلاحمد در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ش در ۴۵ سالگی در اَسالم گیلان درگذشت. پیکر او بهسرعت تشییع و به خاک سپرده شد که سبب باوری دربارهٔ سر به نیست شدن او توسط ساواک شد، اگرچه همسرش این شایعات را تکذیب کرد؛[۲۲]اما برادرش، شمس، استدلالهایی برای کشته شدن او ارائه داد؛ به عقیدهٔ او رفتن جلال به اسالم (گیلان) نوعی تبعید بود و فشار روی او توسط ساواک خصوصاً پس از انتشار کتاب کارنامهٔ سهساله در اواخر سال ۱۳۴۶ش بیشتر شده بود.[۲۳] مقبرهٔ جلال آلاحمد در مسجد فیروزآبادی شهرری و در جوار بیمارستان فیروزآبادی قرار گرفته است.[۲۴]
پانویس
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- ↑ آلاحمد، از چشم برادر، ۱۳۶۹ش، ص۱۴۳.
- ↑ «دربارۀ جلال آلاحمد»، خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: 18 شهریور 1399ش.
- ↑ پیروز، کاوشی در آثار، افکار و سبک نوشتار جلال آلاحمد، 1372ش، ص15.
- ↑ آلاحمد، یک چاه و دوچاله و مثلاً شرح احوالات، 1343ش، ج۲، ص48 و 62.
- ↑ زندگینامه و آثار جلال آلاحمد»، برترینها، تاریخ درج مطلب: 22 آذر 1394ش.
- ↑ زندگینامه و آثار جلال آلاحمد»، برترینها، تاریخ درج مطلب: 22 آذر 1394ش.
- ↑ آلاحمد، یک چاه و دو چاله و مثلاً شرح احوالات، 1343ش. ج۲، ص48.
- ↑ مولوی، «آلاحمد، جلالالدین»، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تاریخ بازدید: 10 دی 1400ش.
- ↑ آلاحمد، از چشم برادر، ۱۳۶۹ش، ص214.
- ↑ «زندگینامه جلال آلاحمد»، دانشنامه رشد، تاریخ بازدید: 2 دی 1400ش
- ↑ خرم، جلال آلاحمد، ۱۳۸۰ش، ص۱۶.
- ↑ کمالی بانیانی، تکاپو در یاس (بررسی اندیشههای جلال آلاحمد در قیاس با دیگر و روشنفکران)، ۱۳۸۵ش، ص۳۶۱–۲.
- ↑ «جلال آلاحمد»، ویکی فقه.
- ↑ آلاحمد، در خدمت و خیانت روشنفکران، ۱۳۷2ش، ص416-422.
- ↑ مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ۱۳۷۹ش، ص9.
- ↑ آلاحمد، در خدمت و خیانت روشنفکران، ۱۳۷2ش، ص435.
- ↑ مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ۱۳۷۹ش، ص9.
- ↑ آلاحمد، در خدمت و خیانت روشنفکران، ۱۳۵۷ش، ص395.
- ↑ آلاحمد، در خدمت و خیانت روشنفکران، ۱۳۵۷ش، ص348.
- ↑ جلال آلاحمد»، ویکی شیعه.
- ↑ زندگینامه جلال آلاحمد»، دانشنامه رشد، تاریخ بازدید: 2 دی 1400ش.
- ↑ گلشیری، جدال نقش با نقاش در آثار سیمین دانشور، 1376ش، ص10.
- ↑ آلاحمد، از چشم برادر، ۱۳۶۹ش، ص69.
- ↑ « مقبره آلاحمد «بیجلال» است»، دنیای اقتصاد، تاریخ درج مطلب: 2 آذر 1387ش.
منابع
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- «جلال آلاحمد»، ویکی شیعه، تاریخ بازدید ۱ دی ۱۴۰۰ش.
- «جلال آلاحمد»، ویکی فقه، تاریخ بازدید: ۱ دی ۱۴۰۰ش.
- «دربارهٔ جلال آلاحمد»، خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۱۸ شهریور ۱۳۹۹ش.
- «زندگینامه جلال آلاحمد»، دانشنامه رشد، تاریخ بازدید: ۲ دی ۱۴۰۰ش.
- «زندگینامه و آثار جلال آلاحمد»، وبسایت راه برترینها، تاریخ درج مطلب: ۲۲ آذر ۱۳۹۴ش.
- «مقبره آلاحمد «بیجلال» است»، دنیای اقتصاد، تاریخ درج مطلب: ۲ آذر ۱۳۸۷ش.
- آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، تهران، فردوس، ۱۳۷۲ش.
- آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، تهران، خوارزمی، ۱۳۵۷ش.
- آلاحمد، جلال، یک چاه و دو چاله و مثلاً شرح احوالات، تهران، رواق، ۱۳۴۳ش.
- آلاحمد، شمس، از چشم برادر، قم، کتاب سعدی، ۱۳۶۹ش.
- پیروز، غلامرضا، کاوشی در آثار، افکار و سبک نوشتار جلال آلاحمد، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲ش.
- خرم، بهروز، جلال و آلاحمد، کلن، فروغ، ۱۳۸۰ش.
- کمالی بانیانی، محمدرضا، تکاپو در یاس (بررسی اندیشههای جلال آلاحمد در قیاس با دیگر روشنفکران)، شیراز، نوید شیراز، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- گلشیری، هوشنگ، جدال نقش با نقاش در آثار سیمین دانشور، تهران، نیلوفر، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- مولوی، محمد، «آلاحمد، جلالالدین»، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تاریخ بازدید: ۱۰ دی ۱۴۰۰ش.