پیشنویس:بلخ
بلخ، ولایت باستانی در شمال افغانستان.
بلخ باستان با سابقه تاریخی درخشان، روزگاری مهد ادبیات و هنر بوده است. بلخ در دورههای مختلف تاریخی، شماری از عالمان، شاعران و عارفان بزرگ را به جهان تقدیم کرده است. امروزه نیز این منطقه، با داشتن کتابخانهها، دانشگاهها و مراکز فرهنگی- ادبی از شهرت برخوردار است.
نامگذاری و ریشهشناسی تاریخی بلخ
بلخ بهعنوان یکی از کهنترین مراکز تمدنی آسیای میانه، در متون تاریخی و ادبی با نامها و القاب متعددی ثبت شده است. بررسی سیر تحول نام این شهر نشاندهندۀ جایگاه ویژه آن در طول تاریخ است.
صورتهای مختلف نام بلخ در منابع تاریخی
- در سنگنبشته داریوش: «باختریش»؛
- در اوستا: «باخذی»؛
- در منابع یونانی: «باکترا» یا «باکتریا»؛
- در زبان ایلامی: «بائیک تور ریایش»؛
- در زبان اکدی: «باآحْتَر»؛
- در فارسی باستان: «باختری»؛
- در کتیبه بیستون: «باختریش».[۱]
نام بلخ در متون ادبی و تاریخی
نام بلخ یامی در ادبیات فارسی به کرات آمده و شاعرانی چون فردوسی، اسدی توسی و فرخی سیستانی از آن یاد کردهاند. در اوستا، بلخ به عنوان چهارمین قطعه زمین زیبا توصیف شده است: "بخشیم سربزام اردو و درفتام که بهمعنای «بلخ زیبا دارای بیرقهای بلند» است.
ادبیات پهلوی نیز این شهر را با عنوان "بامیلنه" یا "بلخ درخشان" معرفی کرده است. از دوران باستان تا دوره اسلامی، صفات زیبایی و درخشندگی با عناوینی چون سربرام، بامیک، بامی و حسناء به نام بلخ پیوند خورده است. اوستا با عبارت «اردو و درفشام» (پرچمهای بلند) به مرکزیت بخدی اشاره دارد که نشاندهنده جایگاه بلخ به عنوان پایتخت پادشاهان پارادانا (پیشدادی) و کاری (کیانی) است. این امتیاز منحصر به فرد در میان شانزده منطقه زمین، تنها به بخدی اعطا شده و محققان شرق و غرب آن را تأیید کردهاند.[۲]
ریشهشناسی و تحول زبانی
بر اساس پژوهشهای زبانشناختی، صورت اصلی این نام بهطور احتمالی «باخدَری» بوده که از نام رودخانهای در این منطقه گرفته شده است. در زبان پهلوی این نام به صورت «بُخْتْرا» و «بَهْل» ثبت شده است. موسی خورنی، مورخ ارمنی، از این شهر با نام «بهل بامیک» یاد کرده است. صورت فارسی میانه آن «بَخْل» است که تحول یافته «باخذی» اوستایی میباشد.
القاب و صفات بلخ
این شهر در طول تاریخ با عناوین متعددی شناخته شده است که هر کدام بیانگر جنبهای از اهمیت آن است:
- نامهای جغرافیایی: باکتریا، باختر، خراسان، تخارستان؛
- نامهای توصیفی: بلخ درخشان، بلخ الحسنا (بلخ زیبا)؛
- القاب علمی و مذهبی: دارالفقاهة، دارالاجتهاد، قبة الاسلام؛
- نامهای تاریخی: اسکندریه، بلخ یامی، بلخ شهو نوداک.[۳]
وجه تسمیه نامهایی چون «نوداک» و «نوشاد» به وجود بنای افسانهای قلمه پاستانی نوشاد در این شهر بازمیگردد که به دستور داوود بن عباس، حاکم بلخ، در مدت ۲۰ سال ساخته شد. برخی محققان مانند مارکوارت به تحول نام بلخ در فارسی نو اشاره کردهاند. گورگیان نیز با ارائه صورتهای «بخل بامیک» و «بخل آراوتین» به معنای «بلخ شرقی»، بر غنای تاریخی این نامگذاریها تأکیدکرده است.[۴]
جایگاه بلخ در متون کهن
در اوستا، بلخ بهعنوان چهارمین قطعه زمین زیبا توصیف شده و با عبارت «بخشیم سربزام اردو و درفتام» (بلخ زیبا دارای بیرقهای بلند) مورد اشاره قرار گرفته است. ادبیات پهلوی نیز این شهر را با عنوان «بامیلنه» یا «بلخ درخشان» توصیف و بهعنوان پایتخت پادشاهان پارادانا (پیشدادی) و کاری (کیانی) معرفی نموده است. این جایگاه منحصر به فرد در میان شانزده منطقۀ زمین، مورد تأیید محققان شرق و غرب قرار گرفته است.[۵]
تاریخچه بلخ
قبل از اسلام
بلخ در عهد باستان یکی از استانهای ایران بوده و با سرزمینهای سغد، آراخوسیا (رخج)، گِدروزیا (مکران و سیستان) و مَرغیان (مرو) هممرز بوده است. این شهر از دیرباز بهعنوان یکی از مراکز کهن کشاورزی، فرهنگ و تمدن در آسیای مرکزی شناخته میشود. شهر اصلی این منطقه در عهد باستان، باکترا نام داشت که ویرانههای آن در نزدیکی بلخ کنونی، در وزیرآباد واقع شده است.
برخی از منابع، بلخ را بهعنوان تختگاه لهراسب، شاه کیانی و جایگاه پیشدادیان و کیانیان معرفی کردهاند. دولت باختر، پس از خوارزم، دومین دولت بزرگ باستانی در آسیای مرکزی به شمار میرفت و در زمان هخامنشیان، به تدریج به قلمرو آنها پیوست. به نظر میرسد فتح باختر با درگیریهای گستردهای همراه نبوده و پس از آگاهی از استحکام حکومت هخامنشی، باختریان داوطلبانه به اطاعت پذیرفتند.
باختر در دوران هخامنشی از موقعیت ممتازی برخوردار بود و از سوی ساتراپهایی که توسط شاهان هخامنشی منصوب میشدند، اداره میگردید. این موضوع نشاندهنده اهمیت ویژه این سرزمین بود. در دوران داریوش اول، دادارشیش، ساتراپ باختر، شورشی را در مرگیانا سرکوب کرد و از جمله نخستین حاکمان این منطقه به شمار میرفت که به داریوش وفادار ماند.
در دوران سلطنت خشایارشا، دو برادرش، ماسیس تس و هیشتاسپ، به عنوان ساتراپ باختر و فرمانده آن منصوب شدند. پس از شکست داریوش سوم در نبرد گوگمل، بسوس، ساتراپ باختر، او را از قدرت خلع کرد و اندکی بعد او را به قتل رساند.
پس از سقوط هخامنشیان، اسکندر باختر را فتح کرد، اما با شورش به رهبری سپیتامِن مواجه شد. پس از مرگ اسکندر و در جریان جنگهای داخلی، باختر به یکی از ساتراپیهای جانشینان او تبدیل شد، اما به زودی توسط سلوکوس نیکاتور تصرف گردید. در ادامه، دیودوتوس، حاکم باختر، استقلال این منطقه را اعلام کرد و دولت یونانی-باختری را تشکیل داد که تختگاه آن شهر باختر بود.
پس از آن، دولت کوشان جایگزین دولت یونانی-باختری شد و در زمان کانیشکا، سومین شاه کوشانی، قلمرو آن به شمال هندوستان و بخشهای بزرگی از آسیای مرکزی گسترش یافت. بلخ در این دوران به یکی از مراکز هنری مهم دولت کوشان تبدیل شد.
در دورههای بعدی، بلخ تحت سلطه اشکانیان و ساسانیان قرار گرفت. در دوران ساسانیان، بلخ به عنوان یکی از مراکز دفاعی مهم ایران مورد توجه قرار گرفت و در دوران خسرو دوم، در مرزهای ایران و خاقانات غربی واقع شده بود.
بلخ همچنین از مراکز تولید پارچههای ابریشمی و از مراکز مهم اشاعه آیین زرتشت در ایران باستان به شمار میرفت. وجود آثار زرتشتی و کشف مجسمه ایزدبانو اناهیتا در بلخ، نشاندهنده نفوذ گسترده این آیین در این منطقه است.[۶]
بعد از ظهور اسلام
تاریخچه بلخ بعد از ظهور اسلام پرفراز و نشیب گزارش شده است و تصرف بلخ توسط مسلمانان نیز فرایندی تدریجی داشت. نخستین تهاجمها در اوایل قرن اول هجری (حدود ۶۴۳ میلادی) در اواخر خلافت عمر صورت گرفت، اما به نتیجۀ قطعی نرسید.[۷] در ادامه، با فرماندهی عبدالله بن عامر در دورۀ خلافت عثمان، بلخ مورد محاصره قرار گرفت و مردم شهر با پرداخت خراج سنگین (بین ۴۰۰ تا ۷۰۰ هزار درهم) با مسلمانان به صلح تن دادند.[۸] این صلح، استقرار دائم مسلمانان را به همراه نداشت و عامل عربها در بلخ تنها به جمعآوری مالیات میپرداخت. در سالهای بعد، بلخ بارها شاهد شورشهای محلی و درگیریهای داخلی میان مسلمانان بود که باعث تداوم ناآرامیها میشد. در دوره خلافت معاویه نیز، با لشکرکشی دوباره به بلخ، شهر بار دیگر فتح شد.
با این حال، آرامش در بلخ پایدار نبود و درگیریها همچنان ادامه یافت. در دورههای بعدی، فرماندهانی مانند قتیبه بن مسلم با جنگهایی سخت، بلخ را فتح و با دریافت خراج و غنائم، صلح را تحمیل کردند. این فرایند، که با مقاومتهای متناوب مردم بلخ همراه بود، تا قرن اول هجری ادامه یافت و نشاندهندۀ چالشهای فراوان در تسلط کامل مسلمانان بر این شهر بود.[۹]
با تضعیف خلافت مرکزی، حکومتهای محلی در خراسان قدرت گرفتند و بلخ به میدان رقابت این حکومتها تبدیل شد. طاهریان، صفاریان، سامانیان و غزنویان هر یک در دورهای بر این شهر حکمرانی کردند و با شورشها و حملات خارجی متعدد مواجه شدند. دورهی غزنوی، با وجود ثبات نسبی، شاهد توجه ویژه محمود غزنوی به بلخ بود، اما هزینههای سنگین پروژههای عمرانی او، نارضایتی مردم را برانگیخت. در دورهی سلجوقی، بلخ همچنان اهمیت استراتژیک خود را حفظ کرد و محل نزاع میان شاهزادگان این خاندان و دیگر نیروهای منطقهای بود.[۱۰]
با ظهور خوارزمشاهیان و غوریان، بلخ بار دیگر به کانون درگیریها تبدیل شد. این شهر بارها میان این دو قدرت دست به دست میشد تا اینکه در نهایت، با حملهی چنگیزخان مغول در قرن هفتم هجری، دوران پرفراز و نشیب بلخ به پایان رسید. در مورد نحوۀ تسلیم بلخ به مغولان اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی به مقاومت اولیه و سپس صلح اجباری اشاره میکنند، در حالی که برخی دیگر از ویرانی و کشتار گسترده در این شهر خبر میدهند. با این حال، حمله مغولان ضربهی نهایی را به بلخ وارد کرد و این شهر، جایگاه سابق خود را در عرصهی سیاسی و اقتصادی منطقه از دست داد. بلخ در این دوره، به عنوان یک مرکز بازرگانی و فرهنگی مهم، نقش بسزایی در تبادلات فرهنگی و اقتصادی میان ایران، آسیای مرکزی و هندوستان ایفا میکرد.[۱۱]
پس از حمله چنگیزخان در سال ۶۱۷ قمری، بلخ دست به دست فاتحان مختلف افتاد و بارها ویران و بازسازی شد. در ابتدا، مغولان شهر را به خاکستر تبدیل کردند و جمعیت آن را قتل عام نمودند. سپس، بلخ تحت قلمرو جغتایان، تیموریان، ازبکان و در نهایت، افشاریان قرار گرفت. هر یک از این سلسلهها، با سیاستهای متفاوت، به بازسازی یا تخریب شهر مبادرت ورزیدند.
در دوران صفویه و افشاریه، بلخ بار دیگر مورد توجه قرار گرفت، اما در نهایت، با انتقال پایتخت به مزار شریف در ۱۲۸۳ق، اهمیت خود را از دست داد و به روستایی کماهمیت تبدیل شد.در ۱۳۱۳ش، طرحی برای بازسازی و نوسازی بلخ آغاز شد که شامل احداث باغی در اطراف مزار خواجه ابونصر پارسا و ایجاد خیابانهای جدید بود، اما این طرح به طور کامل به اجرا در نیامد. امروزه، بلخ با جمعیتی ترکیبی از ازبکان و تاجیکان، به عنوان یک شهر تاریخی با جاذبههای دیدنی مانند مزار خواجه ابونصر و بقایای بناهای باستانی شناخته میشود.[۱۲]
جغرافیدانان، اواخر سدهٔ سوم و اوایل سدهٔ چهارم را دوره شکوفایی بلخ دانسته و آن را «امالبلاد» خراسان و «بلخالبهیه» (بلخ باشکوه) میخواندند.[۱۳] جغرافیای بلخ پس از فتوحات اسکندر، مرکز باکتریان یونانی، کوشانیان و هفتالیان بوده است. این شهر قبل از اسلام یکی از مراکز بوداییان بوده و معبد مشهور نوبهار در آن قرار داشته است. بلخ در سنت زردشتیان نیز اهمیت داشته و تا قبل از اسلام دارای پنج آتشکده بوده است.[۱۴] پس از حملهٔ چنگیزخان به بلخ و تسلط لشکریان مغول، این شهر، دستخوش غارت و چپاول شد. پس از مدتی نیز بلخ بهدست ازبیکها افتاد. آنها حدود سه سده بر این منطقه حکومت داشتند.[۱۵] این قلمرو، تا سدهٔ ۱۲م، به اندازهٔ یک روستای بزرگ نزول کرد. سرانجام در 1282م، جایگاه خود را بهعنوان مرکز حکومت از دست داد و مزارشریف جای آن را گرفت. در آغاز قرن چهاردهم نیز جمعیت بلخ به پانصد خانوار تقلیل یافت.[۱۶]
اهمیت و جایگاه تاریخی بلخ
بلخ به عنوان یکی از کهنترین و مهمترین شهرهای خراسان بزرگ، جایگاهی بینظیر در تاریخ تمدنهای شرقی دارد. اهمیت این شهر نه تنها به دلیل موقعیت استراتژیک آن در تقاطع جادههای تجاری بین ایران، آسیای مرکزی، چین و شبهقاره هند بود، بلکه به سبب رونق اقتصادی، کشاورزی پربار، تنوع فرهنگی و ساختار شهری منحصر به فردش نیز شناخته میشد. قرار گرفتن بلخ بر سر راه جاده ابریشم، آن را به کانونی حیاتی برای مبادلات تجاری و تعاملات فرهنگی میان تمدنهای مختلف تبدیل کرده بود.
شهر بلخ با ۱۲دروازۀ خود، نمادی شکوهمند از یک شهر بزرگ و پررونق در قلب خراسان تاریخی بود. هر یک از این دروازهها نه تنها نشاندهنده گستردگی و عظمت شهر، بلکه گواهی روشن بر ارتباطات گسترده آن با جهان پیرامون محسوب میشد. این دروازهها همچون حلقههای اتصال استراتژیک، بلخ را به شبکه وسیعی از شهرها، آبادیها و راههای تجاری متصل میکرد و هر کدام به سمتی گشوده میشد که بیانگر حوزۀ نفوذ و تعاملات خاص این شهر بود. فاصله دوازده فرسخی میان دروازهها، وسعت حیرتانگیز بلخ و حومه آباد آن را نشان میداد که مملو از مزارع پرثمر، باغهای سرسبز و قریههای پرجمعیت بود.
جغرافیدانان و جهانگردان سدههای نخستین اسلامی با توصیف رونق کشاورزی بلخ، از باغهای پرثمر، نهرهای فراوان و محصولاتی چون لیمو، پرتقال و انگور یاد کردهاند که حتی به مناطق دورتر صادر میشد. این شکوفایی اقتصادی، همراه با حضور بازرگانان هندی، چینی و ایرانی، بلخ را به شهری جهانی با تنوعی کمنظیر بدل ساخته بود. ساختار شهری بلخ با شبکه آبیاری پیشرفتهاش که از نهر بزرگی سرچشمه گرفته و به هیجده شاخه تقسیم میشد، نشاندهنده برنامهریزی دقیق و مدیریت کارآمد منابع بود.
وجود دروازههایی چون "باب هندوان" که ویژه تجار هندی بود، نشاندهنده جایگاه بلخ به عنوان چهارراه تمدنها و محل تلاقی فرهنگها و اقتصادهای مختلف است. هر دروازه، دریچهای به سوی جهانهای متفاوت بود - از راههای منتهی به ماوراءالنهر و چین تا مسیرهای تجاری به سوی هند و ایران. این معماری شهری، بازتابی از ذهنیت برنامهریزی شده و نقشه جامع توسعه شهری بود که بلخ را به یکی از الگوهای پیشرفته شهرنشینی در جهان اسلام تبدیل کرده بود.[۱۷]
علاوه بر جایگاه تجاری و کشاورزی، بلخ از نظر فرهنگی و مذهبی نیز اهمیت ویژهای داشت. وجود آرامگاههایی چون مقبره عکاشه بن محصن الاسدی، از صحابه پیامبر (ص)، نشاندهنده پیوند عمیق این شهر با جهان اسلام و نقش آن به عنوان یکی از کانونهای نخستین گسترش اسلام در شرق است. دوازده دروازه بلخ، فراتر از کارکرد دفاعی، نمادی از گشودگی این شهر به روی جریانهای فکری، تجاری و فرهنگی بود. این ویژگی، بلخ را از بسیاری از شهرهای همعصر خود متمایز میساخت و بر جایگاه آن به عنوان پایتخت فرهنگی و اقتصادی خراسان بزرگ تأکید میکرد.[۱۸]
بنیانگذاران شهر بلخ
بنیانگذار شهر بلخ موضوع اختلاف میان مورخان است. برخی مانند محمّد باخی در کتاب «مجمع الغراب» اشاره کردهاند که بلخ دومین شهر روی زمین بوده و توسط قابیل بن آدم ساخته شده است. در مقابل، حماداهلل مستوفی در «تاریخ گزیده» بنیانگذار بلخ را فردی از فرزندان سام بن نوح میداند که به «بیان» شهرت داشت.
صاحب «مرآت البلدان» و مستوفی در «نزهة القلوب» معتقدند که شهر بلخ توسط کبوهرت بنا شد، فهمورت آن را تکمیل کرد و لهراسب باروی شهر را تجدید عمارت نمود. واعظ باخی در «فضایل بلخ» بانی شهر را «تبع» دانسته و برخی محققان نیز ملکه بامی از قوم عادیانی را مؤسس آن میپندارند. برخی منابع مانند نوشتههای بلخی، بنای بلخ را به کیتیاد بن زاب، اولین یادشاه کیانی، نسبت دادهاند که آن را به عنوان پایگاهی در برابر ترکان تورانی ساخت. در مقابل، علامه دهخدا اسکندر مقدونی را بانی بلخ معرفی کرده و اشاره میکند که این شهر ابتدا «اسکندریه» نام داشت.
مفتی محمّد بلخی در «مجمع الغراب» نقل میکند که ایوب پیامبر به گشتاسب دستور داد تا شهر بلخ را بنا کند. گشتاسب پس از ده سال تلاش، ساخت آن را به پایان رساند. جوزجانی در «طبقات ناصری» نیز افراسیاب را سازنده بلخ میداند. مؤلف «مرآت البلدان» اشاره میکند که مردم آسیا بلخ را قدیمیترین شهر جهان و «امّ البلدان» مینامند. در «فضایل بلخ» آمده که گشتاسب پس از ده سال ساخت شهر، زنان را به مدیریت امور گماشت و شکستن نخستین خشت را نشانهای از آینده شهر تفسیر کرد. امیر ولی بلخی حکایت میکند که ضحاک تازی، زنی به نام بامی را به حکومت منطقهای منصوب کرد که بعدها به نام او «بامیان» خوانده شد. جاملسب حکیم نیز ساختار شهر بلخ را مبتنی بر عدد سال توصیف کرده است.[۱۹]
تکامل ادیان در بلخ
بلخ به عنوان یکی از کانونهای مهم تمدنی در شرق جهان، نقش بیبدیلی در شکلگیری و تکامل ادیان و باورهای کهن داشته است. این منطقه زادگاه و محل رشد آیینهای مهمی چون زرتشتی و بودایی بوده که تأثیرات عمیقی بر فرهنگ منطقه و جهان گذاشتهاند. اسطورههای مشترک میان هندوها و ایرانیان، از جمله مفاهیم کاوی و خسرو در فرهنگ ایرانی که معادل میترا و سوتزاوی در آیین هندو است، گواه این ارتباطات فرهنگی عمیق است.
در دوران پیش از تاریخ، مردمان بلخ همچون هندوها، آیین خاصی برای تدفین مردگان داشتند که در آن اجساد در معرض تابش خورشید قرار میگرفتند تا به اصل خود ملحق شوند. این سنت بعدها در آیینهای زرتشتی و بودایی به مناسکی پیچیده تبدیل شد که برخی از آنها هنوز در فرهنگ هندی حفظ شده است. با گسترش اسلام در منطقه، این سنتهای کهن جای خود را به آیینهای اسلامی دفن مردگان داد که در آن حفظ حرمت جسم مرده و خاکسپاری آن اهمیت ویژهای یافت.
بلخ به عنوان شهری با دروازههای همیشه باز به روی فرهنگها و ادیان مختلف، نقش مهمی در انتقال و تبادل افکار علمی، دینی و اساطیری میان تمدنهای گوناگون ایفا کرده است. این شهر پذیرای اندیشههایی از مصر، عربستان، مدیترانه و همچنین شبهقاره هند و چین بود. موقعیت استراتژیک بلخ در مسیر کاروانهای تجاری بین خراسان، سند و هند، آن را به شاهراه مهمی برای انتقال فرهنگ و دانش تبدیل کرده بود.
در متون کهن زرتشتی مانند وندیداد، بلخ به عنوان «چهارمین کشور» ستوده شده که اهورامزدا آن را با برجستگیهای خاص آفریده است. این جایگاه ویژه نشاندهنده اهمیت دینی و معرفتی بلخ در دوران باستان است. پس از ورود اسلام نیز، بلخ به عنوان مرکزی برای انتقال فرهنگ و معارف اسلامی به جوامع صحرانشین نقش آفرینی کرد. این تحولات گویای ظرفیت بالای فرهنگی و تسامح دینی مردم بلخ در پذیرش و تلفیق اندیشههای مختلف است.
دین زرتشتی
بلخ به عنوان خاستگاه دین زرتشتی از جایگاه ویژهای در مطالعات دینشناسی و تاریخ تمدن برخوردار است. بر اساس منابع تاریخی و اوستایی، زرتشت پیامبر در منطقه باختر (بلخ قدیم) ظهور کرده و پادشاهان این منطقه از نخستین حامیان این آیین بودهاند. روایات اوستایی به زندگی ساده و بیآلایش چمشید، پادشاه و بنیانگذار بلخ، اشاره دارد که نشاندهنده پیوند عمیق این شهر با سنتهای زرتشتی است.
باستانشناسان با استناد به آثار باقیمانده از آتشکدههای بزرگ، منطقه تاجیکستان و افغانستان امروزی را محل شکلگیری و گسترش آیین زرتشت میدانند. پژوهشگران غربی نیز منشأ آریاییها و پیروان اولیه زرتشت را در جنوب رودخانه جیحون و شمال افغانستان جستجو میکنند. دوره ظهور زرتشت مقارن با حکومت اسپهها در حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد در بلخ دانسته شده است که در آن زمان به عنوان پایتخت این حکومت شناخته میشد.
منابع تاریخی اسلامی از جمله شاهنامه فردوسی و آثار مورخانی چون ابن خلدون و خوارزمی، به تفصیل به شرح حکومت پادشاهان باستانی بلخ پرداختهاند. اگرچه برخی این روایات را اساطیری میپندارند، اما تحقیقات جدید نشاندهنده انطباق قابل توجه این روایات با یافتههای باستانشناسی است. بازتاب آیین زرتشتی در بلخ را میتوان در متون کهن و اسطورههای منطقه مشاهده کرد که بیانگر جهانبینی، باورها و هویت مردمان این سرزمین است. این اسطورهها به عنوان نمادهایی از آرمانها و اعتقادات عمیق مردم بلخ، در متون تاریخی و دینی بازتاب گستردهای یافتهاند.
دین بودایی
بلخ به عنوان یکی از مهمترین مراکز گسترش آیین بودایی در منطقه خراسان تاریخی شناخته میشود که نزدیک به هفت قرن میزبان این آیین بوده است. شواهد تاریخی و باستانشناسی نشان میدهد که بودیسم در نخستین قرن میلادی از هند وارد بلخ شده و از حدود شرقی به کرانههای جیحون گسترش یافته بود. در این دوره، معابد و نوبهارهای بودایی متعددی در این خطه احداث شد که از جمله آنها میتوان به نوبهار بلخ اشاره کرد که یکی از کهنترین مکانهای بودایی محسوب میشد.
بر اساس گزارشهای تاریخی، در قرن هشتم میلادی هنوز حدود یکصد معبد بودایی فعال در بلخ وجود داشته که میزبان هزاران راهب پیرو طریقه هیابانیه بوده است. این مراکز مذهبی نه تنها کارکرد عبادی داشتند، بلکه به عنوان کانونهای مهم فرهنگی و علمی نیز فعالیت میکردند. با وجود تهاجم اعراب و تغییر حکومتها، برخی از این معابد مانند نوبهار بلخ تا مدتی پس از فتح اسلامی به فعالیت خود ادامه دادند.
ورود اسلام به منطقه موجب بروز تنشهای مذهبی طولانیمدتی شد که حول محور مفهوم «دیگری» شکل گرفته بود. مقاومت بوداییان در برابر حکومت اسلامی در بلخ و نواحی اطراف آن تا پایان قرن نخست هجری ادامه یافت. حاکمان اموی و عباسی به دلیل اهمیت استراتژیک بلخ در فتوحات شرقی، توجه ویژهای به این منطقه داشتند و کنترل آن را برای تسخیر طخارستان، بدخشان، ترمذ، سمرقند و بخارا ضروری میدانستند.
جالب توجه آنکه برخی از حاکمان مسلمان مانند فضل برمکی، به جای تخریب کامل معابد بودایی، رویکردی اصلاحی در پیش گرفتند. فضل برمکی در قرن دوم هجری بخشی از معبد نوبهار را به مسجد تبدیل کرد، اقدامی که از یک سو موجب حفظ بخشی از این بنای تاریخی شد و از سوی دیگر نماد تغییر کارکرد مذهبی آن بود. این مسجد تبدیلشده هنوز در قسمت جنوب شرقی بلخ قابل مشاهده است.
علیرغم تغییرات سیاسی و مذهبی، برخی عناصر فرهنگی و معنوی آیین بودایی مانند تأکید بر خرد و پاکی، در فرهنگ مردمان این منطقه تداوم یافت. این استمرار را میتوان در آثار هنری باقیمانده از آن دوره، از جمله پیکرههای بودا در بامیان و نقشبرجستههای سنگی راهبان و فیل در کوههای بغلان مشاهده کرد که نشاندهنده تلفیق تدریجی عناصر فرهنگی مختلف در این منطقه است.
دین اسلام
بلخ به عنوان آخرین پایگاه مهم ادیان پیش از اسلام در خراسان، نقش محوری در گسترش اسلام در شرق جهان اسلام ایفا نمود. فتح این شهر که بیش از شش دهه به طول انجامید، به دلیل مقاومت شدید مردمان بلخ و اهمیت استراتژیک آن به عنوان مرکز نظامی و فرهنگی بود. اعراب مسلمان از بلخ به عنوان پایگاهی برای فتوحات شرقی خود در بدخشان، طخارستان و ماوراءالنهر استفاده کردند و علمای بسیاری را به این منطقه گسیل داشتند.
ویژگی منحصر به فرد بلخ در پذیرش اسلام، تلفیق هوشمندانه سنتهای آموزشی پیشین با نهادهای جدید اسلامی بود. مدارس و مساجد اسلامی که جایگزین نوبهارهای بودایی شدند، در واقع ادامه همان کارکردهای آموزشی اما با محتوای اسلامی بودند. این انتقال تدریجی موجب شد بلخ به زودی به یکی از مهمترین مراکز علمی جهان اسلام تبدیل شود و لقب «دارالفقه» و «دارالاجتهاد» را به خود اختصاص دهد.
سیاستهای مالی هوشمندانه حکومت اسلامی، از جمله لغو مالیاتهای سنگین پیشین و وضع جزیه برای غیرمسلمانان، به تثبیت موقعیت اقتصادی بلخ کمک شایانی کرد. این سیاستها ضمن تأمین امنیت مالی ساکنان، زمینههای مسالمتآمیز برای گسترش اسلام را فراهم آورد. آموزش زبان عربی و علوم اسلامی در کنار حفظ زبان فارسی دری به عنوان زبان دیوانی، از دیگر عوامل موفقیتآمیز این انتقال فرهنگی بود.
بلخیان به سرعت در زمره برجستهترین علمای اسلامی درآمدند و در علوم مختلفی چون فقه حنفی، حدیث، تفسیر و عرفان اسلامی به شهرت جهانی دست یافتند. ظهور چهرههایی مانند ابراهیم ادهم که از پادشاهی به درویشی روی آورد، نشاندهنده عمق نفوذ اسلام در این منطقه است. این شخصیتها با خلق آثاری به زبان عربی و فارسی، سهم بسزایی در گسترش فرهنگ اسلامی-ایرانی داشتند.
مکاتب عرفانی بلخ که تلفیقی از شرع و فرهنگ محلی بود، به تولد جریانهایی مانند مرجعه، ماتُریدیه و کرامیه انجامید. این جریانهای فکری نه تنها در بلخ، بلکه در سراسر جهان اسلام تأثیرگذار بودند و نشاندهنده ظرفیت بالای فرهنگی این منطقه در هضم و بازتولید معارف اسلامی بودند. بدین ترتیب بلخ توانست از مرکزیت ادیان پیشین به یکی از مهمترین کانونهای تمدن اسلامی در شرق جهان اسلام تبدیل شود.[۲۰]
نقش کلیدی بلخ در نشر معارف شیعه در خراسان بزرگ
بلخ به عنوان یکی از مراکز علمی مهم در خراسان بزرگ، سهم قابل توجهی در توسعه و انتقال معارف شیعی در سدههای نخستین هجری داشته است. بر اساس بررسیهای تاریخی، بیش از یکصد راوی و محدث شیعه در این منطقه بین قرن دوم تا پنجم هجری فعالیت داشتهاند که این آمار نشاندهنده جایگاه ویژه این شهر در شبکه روایی شیعه است.
مطابق اسناد موجود، حوزه حدیثی بلخ از قرن دوم هجری شکل گرفت و در قرن سوم، همزمان با حضور امام رضا(ع) در خراسان، به اوج فعالیت خود رسید. در این دوره، حدود ۴۰ درصد از راویان بلخی در منابع رجالی شیعه ثبت شدهاند که نشانگر تأثیرپذیری این حوزه از حضور امام هشتم شیعیان در منطقه است.
این محدثان با ایجاد حلقههای علمی و برگزاری مجالس حدیث، نقش مهمی در انتقال و حفظ احادیث اهل بیت(ع) ایفا کردند. بررسیها نشان میدهد که دستکم ۲۵ اثر روایی مهم توسط علمای بلخ در این دوره تألیف شده که برخی از آنها در منابع معتبر حدیثی شیعه مانند کتب اربعه مورد استناد قرار گرفتهاند.
جایگاه بلخ در نشر معارف شیعی از دو جهت حائز اهمیت است: نخست از نظر کمّی با تعداد قابل توجه راویان و آثار تولید شده، و دوم از نظر کیفی با حفظ سندهای معتبر و روشهای دقیق نقل حدیث. این ویژگیها، بلخ را به یکی از حلقههای واسط مهم بین مراکز اصلی شیعه در عراق و مناطق شرقی جهان اسلام تبدیل کرده بود.
اگرچه از قرن پنجم هجری به بعد از فعالیتهای حدیثی در این منطقه کاسته شد، اما میراث علمی محدثان بلخ تا مدتها در آثار بعدی شیعه تأثیرگذار بود. این تحولات تاریخی نشان میدهد که بلخ در دورهای خاص، نقش مهمی در حفظ و گسترش معارف شیعی در شرق جهان اسلام ایفا کرده است.[۲۱]
جمعیتشناسی بلخ
جمعیت آن در ۱۳۹۸ش حدود ۱۳۳هزار نفر برآورد شده است.
ترکیب جمعیتی شهر بلخ ترکیبی از اقوام ازبک و تاجیک است و تعدادی از پشتونها و هزارهها نیز در آن سکونت دارند. اکثریت مذهبی بلخ، اهلسنت و اقلیت آن شیعه است. اقوام گوناگون از سراسر افغانستان از جمله تاجیک، هزاره، بلوچ، پشتون، ازبیک و ترکمن در بلخ زندگی میکنند.[۲۲]
دارۀ ملی احصائیه و معلومات اعلام کرده است که بر اساس برآورد این اداره، نفوس ولایت بلخ سال در 1400 خورشیدی، یک میلیون و 543 هزار و 464 نفر است.
بر اساس این برآورد، از مجموع نفوس ولایت بلخ، تعداد ۷۸۴ هزار و ۲۳۸ تن آنرا مردان و تعداد ۷۵۹ هزار و ۲۲۶ تن آنرا زنان تشکیل میدهد.
در سال ۱۴۰۰ از مجموع نفوس بلخ به تعداد ۶۰۳۰۲۰ تن در شهر زندگی می کنند که شامل 303 هزار و 954 مرد و 299 هزار و 66 زن می شود. همچنین تعداد ۹۴۰۴۴۴ تن در روستاها سکونت دارند که شمال ۴۸۰۲۸۴ مرد و ۴۶۰۱۶۰ تن زن می باشند.
اداره ملی احصاییه و ملعومات می گوید که در میان ولسوالیهای ولایت بلخ، ولسوالی بلخ بیشترین نفوس را دادر که تعداد آن به ۱۳۸۵۹۴ تن میرسد.[۲۳]
زبان مردم بلخ
زبان مردمان بلخ از آغاز، زبان اوستایی بوده و در زمان هخامنشیان، فارسی باستان نیز وارد این قلمرو شده است. با ورود قبایل سیتی به باختر، در اثر آمیزش زبانهای پهلوی، اسکایی و تخاری، زبان سعدی زاده شد.[۲۴] همین زبان در پیدایش فارسی دری سهمی فراوان داشت.[۲۵] امروزه، در بلخ، زبانهای فارسی دری، پشتو، ازبیکی و ترکمنی رایج است، اما بیشتر مردم به زبان فارسی دری صحبت میکنند.[۲۶]
پژوهشگران زبان رایج میان اهل بلخ را زبان «دری» دانستهاند.[۲۷] محمدتقی بهار (جلد ۱، صفحات ۱۹، ۲۶-۲۷)، جلالالدین همایی (جلد ۱، صفحه ۱۶۱)، ذبیحالله صفا (جلد ۱، صفحات ۱۴۱-۱۴۲، ۱۶۰) و ابراهیم شکورزاده (صفحات ۸۱، ۸۳) به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است. شواهد تاریخی، از جمله آثار باقیمانده از دوران زرتشتی و کشف مجسمه اناهیتا در بلخ، گواهی روشن بر رواج زبانهای کهن ایرانی در این سرزمین میباشد (داندامایف، صفحه ۲۳۷).
زبان اوستایی در بلخ دوران باستان رواج داشته و برخی از محققان، این زبان را به عنوان «زبان قدیم بلخ» معرفی نمودهاند (براون، جلد ۱، صفحه ۴۰). علاوه بر این، بقایایی از زبان سغدی که یکی از شاخههای زبانهای ایرانی است، تاکنون در بلخ مشاهده شده است (محمدتقی بهار، جلد ۱، صفحه ۱۸). برخی از پژوهشگران نیز بر این باورند که رواج زبان فارسی میانه در بلخ پیش از اسلام، عامل گسترش این زبان به سوی مناطق شرقی و شمالی گردید (فرای، همان منبع، صفحه ۵۲).
ذبیحالله صفا دو بیت هجوآمیز درباره اسدبن عبدالله قسری، حاکم خراسان (رجوع شود به طبری، جلد ۵، صفحات ۳۸۹-۳۹۰) را که از نخستین نمونههای شعر برجایمانده به زبان دری محسوب میشود، به بلخیان نسبت داده است.[۲۸]
در زمینه خطوط رایج در بلخ، خط اوستایی از دیرباز مورد استفاده قرار میگرفته است. پس از تسلط یونانیان بر این منطقه، خط یونانی رواج یافت و تا سده هشتم میلادی نیز کاربرد داشت (مهرداد بهار، صفحات شصت و شصت و یک؛ فرای، بخارا، صفحه ۱۹؛ میرعابدینی، صفحات ۱۷۸-۱۷۹؛ همچنین رجوع شود به کریستن سن، صفحه ۴۱). خط دیگری به نام «خروشتی» نیز در بلخ متداول بوده است. بر روی مسکوکات مربوط به بنیانگذار سلسله اشکانیان، یعنی اشک بلخی که متعلق به حدود سال ۲۵۰ پیش از میلاد است، خطوط یونانی و خروشتی مشاهده میشود. همچنین بر سکههای دوره ساسانیان در سده چهارم میلادی در بلخ، سه نوع خط یونانی، پهلوی و برهمایی به کار رفته است. بررسی سکههای ضربشده در اوایل سده دوم هجری در بلخ نشان میدهد که از همان دوران، برخی از انواع خط عربی نیز در این منطقه رواج داشته است (میرعابدینی، صفحات ۱۷۸-۱۸۱؛ حبیبی، تاریخ...، صفحات ۲۱، ۲۴-۲۵، ۶۶، ۶۹، ۸۷ به بعد).
بیشترین جمعیت از مردم بلخ، پیرو مذهب اهل سنت|تسنن بوده و مذهب تشیع در اقلیت قرار دارد.[۲۹]
جغرافیا
موقعیت جغرافیایی
بلخ در جغرافیای تاریخی خراسان بزرگ، موقعیتی ممتاز و استراتژیک داشته است. بر اساس تقسیمبندی کتاب المسالک و الممالک، خراسان به چهار ناحیه مرزبانی تقسیم میشد که بلخ به عنوان مرکز چهارمین ربع خراسان شناخته میشد. این ناحیه شامل بلوکات متعددی از جمله جوزجانان، طالقان، فاریاب، بامیان، پنجشیر و سایر مناطق مهم بود که نشاندهنده وسعت و اهمیت این حوزه تمدنی است.
از نظر جغرافیایی، بلخ به دو بخش اصلی تقسیم میشد: بخش باکتریایی (جوزجانان) و بخش خاوری (تخارستان). این سرزمین از شمال به رود جیحون (آمو دریا) و ریگستانهای خوارزم، از جنوب به رشتهکوههای هندوکش، از شرق به تخارستان و از غرب به هرات محدود بود. چنین موقعیتی بلخ را به چهارراه ارتباطی مهمی بین تمدنهای مختلف تبدیل کرده بود.
برخی مورخان بر این باورند که بلخ همان باکتریای باستانی بوده که قلمرویی وسیع نظیر بخارا، سمرقند و خوارزم داشته و تا درههای شرقی رود سند امتداد یافته بود. در تقسیمبندی جغرافیای قدیم، بلخ به پنج ناحیه مهم شامل خود بلخ، جوزجان، مرغاب، تخارستان و بادغیس تقسیم میشد.
بلخ به عنوان یکی از قدیمیترین مراکز تمدنی ایران باستان شناخته میشود و احتمالاً نخستین مرکز تشکیلات دولتی ایران در شرق بوده است. موقعیت جغرافیایی بلخ به گونهای بود که از یک سو به مناطق مهمی چون فرغانه، ری، سیستان و از سوی دیگر به کابل، پنجاب و کشمیر مرتبط میشد. این موقعیت منحصر به فرد، بلخ را به کانونی برای تبادلات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی تبدیل کرده بود که نقش مهمی در ترقی و اهمیت سیاسی منطقه ایفا میکرد.
رودخانه بلخ که از کوهستانهای بامیان سرچشمه میگرفت و به شبکه آبیاری گستردهای در منطقه منتهی میشد، یکی از عوامل اصلی رونق کشاورزی و آبادانی این ناحیه به شمار میرفت. این ویژگیهای جغرافیایی در کنار موقعیت ارتباطی استثنایی، بلخ را به یکی از مهمترین مراکز تمدنی در شرق جهان اسلام تبدیل کرده بود.[۳۰]
بلخ یکى از ولایات مهم شمال افغانستان است که از ولایات درجۀ اول به شمار میآید. شهرمزارشریف مرکز این ولایت بوده که از نگاه تجارت و ارزش سیاسى حیثیت شهر مرکزى شمال را نیز دارد.
ولایت بلخ در ٢٩ درجه و ٣١ دقیقه عرضالبلد شرق و۶٨ درجه و ٢٨ دقیقه طولالبلد شمال موقعیت دارد . این ولایت از شمال با کشورهای تاجیکستان و ازبیکستان هممرز است، در شرق به ولایات قندوز و سمنگان، در غرب با ولایت جوزجان و در جنوب با ولایات سرپل و سمنگان هم مرز است.
مساحت ولایت بلخ بر بنیاد گزارش ادارۀ احصاییه مرکزى ١۶۴٨٠ کیلومتر مربع و به اساس معلومات دفتر UNFPA ١۶١٨۶کیلومترمربع خوانده شده است که ٢،٨۴ درصد مساحت تمامى کشور تشکیل می دهد.[۳۱]
بلخ از شمال با کشورهای تاجیکستان و ازبکستان، در شرق با استان کندز، در غرب با استان جوزجان و در جنوب با استانهای سرپل و سمنگان هممرز است.[۳۲]
منابع آبی
منابع آبی بلخ از رود بلخاب تأمین میشود. این رود افسانهای و تاریخی که سرچشمۀ آن بند امیر ولایت بامیان است، بعد از ورود به بلخاب ولایت سرپل با آبهای دیگری مخلوط شده و با گذر از بلخاب، در ولایت بلخ به «هجدهنهر» تقسیم میشود. این رود با آبیاری بلخ در نهایت به ولسوالی آقچه ولایت جوزجان میریزد.[۳۳]
رود بلخ از دامنههای کوهستانی سرچشمه گرفته و در مجاورت شهر به ۱۲ شاخه تقسیم میشود که در دوران معاصر این تقسیمات به ۱۸ نهر افزایش یافته است. این شبکۀ آبیاری گسترده، نقش تعیینکنندهای در حاصلخیزی اراضی کشاورزی پیرامون بلخ ایفا کرده و موجبات رونق اقتصادی این ناحیه را فراهم آورده است.
منطقه پیرامون بلخ به سبب واقعشدن در مسیر جریان رودخانههای بلخ و بلخاب، از حاصلخیزی کمنظیری برخوردار است. این رودها که از ارتفاعات بایمان تا دشت بلخ امتداد دارند، در طول مسیر خود پذیرای جویبارها و رودخانههای فرعی متعددی میشوند. چنین ویژگیهای طبیعی ممتاز، موقعیت راهبردی بلخ را در ادوار گذشته تقویت کرده و این شهر را بهعنوان پایتخت پادشاهی پاختریان و کانون مبادلات تجاری میان تمدنهای هند و چین مطرح ساخته است.
امیر ولی بلخی در آثار خود به توصیف رود بلخاب پرداخته و خاطرنشان ساخته که این رود از نواحی جنوبی بلخ سرچشمه گرفته و سرمنشاء اصلی آن را کوهستانهای هزارهجات و بلخاب تشکیل میدهد. مسیر این رود از منطقه درۀ گز میگذرد و در طول حرکت خود، با دریافت آبهای جاری از انهار فرعی، بر غنای منابع آبی منطقه میافزاید.
در فصول بهاری، رود بلخ چنان پرآب میگردد که مازاد آب آن به سوی رودخانه جیحون سرازیر میشود. آب این رودخانه که به زلالی و گوارایی شهرت دارد، همچون چشمهای حیاتبخش، طراوت و شادابی را به جان و دل مردمان این دیار میبخشد. اگرچه این رود در مبدأ خود جریانی کمعرض دارد، اما هنگام تقسیم به شاخههای متعدد، از برکت و فراوانی قابل توجهی برخوردار میگردد.
در برخی منابع تاریخآمده است که این موهبت الهی را میتوان نتیجه دعای ابراهیم خلیل و امام علی برای اهالی بلخ دانست که از خداوند خواستند: «اللهم بارک انهارها و اثمارها». این رودخانه با طولی بالغ بر چند فرسخ، شریان حیاتی شهر بلخ محسوب شده و آبادانی و رفاه این منطقه در گرو جریان همیشگی آن است.[۳۴]
آبوهوا
بلخ از نظر آبوهوا، تابستانی گرم، زمستانی بسیار سرد و بهاری مرطوب و بارانی دارد. در روزهای گرم تابستانی دمای هوا تا ۴۳ درجه سانتیگراد و در روزهای سرد زمستان تا ۱۰- درجه سانتیگراد میرسد.[۳۵]
اقتصاد
معدن
بر اساس ارزیابیهای صورتگرفته توسط وزارت معادن و پطرولیم افغانستان، استان بلخ دارای معادن و ظواهر معدنی متعدد است که از آن جمله، سلفر در ساحۀ البرز، نمک در ده نو، کوارتز در چشمه شفا، زغال سنگ در سفیدخاک، گچ در سیغانچی، سنگ چونه در غَرمین و شفتلک و سنگ تعمیراتی در چَتگری وجود دارد.[۳۶]
کشاورزی
مهمترین محصولات کشاورزی بلخ، بادام، سیب، زردآلو، انگور، خربزه، تربز (هندوانه)، شفتالو (هلو)، آلو، چهارمغز (گردو)، گندم، جو، برنج، نخود، سیر، پیاز، کچالو (سیب زمینی)، جواری (ذرت) و کنجد است.[۳۷] بادامهای ستاربایی، شَهرستانی و تَلخَککوهی از مهمترین نوع بادام در بلخ هستند که به کشورهای آلمان، ترکیه و امارات متحده عربی صادر میشوند.[۳۸]
تجارت
بندر حَیرتان در این ولایت قرار دارد. این بندر که از مهمترین بندرگاههای تجاری افغانستان محسوب میشود، این کشور را به آسیای میانه متصل کرده است.[۳۹]
فرهنگ و هنر
ادبیات
قلمرو بلخ باستان در حوزهٔ ادبیات، یک قلمرو فرهنگی بزرگ را شامل میشود. بلخ نخستین خاستگاه زبان سرودههای ویدی بوده است. شاعران دورهٔ ویدی بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۱۰۰۰ قبل از میلاد همه زن بودهاند که این امر نقش زنان را در پایهریزی ادبیات نشان میدهد. پیامی، اندانی، اپِلا، زاجا پاولونی، سارا پراجِنی، سوریا، وایوا وارا نمونههایی از شاعران زن در دورۀ ویدی هستند.[۴۰]
دومین دورهٔ ادبی بلخ باستان، دورهٔ خلق شدن اوستا است. این اثر توسط زردشت سپنتمان وخشور بلخی پدید آمده است.[۴۱]
از دیگر دورههای مهم ادبی در بلخ باستان، دورۀ هخامنشیان است. در این دوره زبان پارسی وارد قلمرو بلخ شد. بعد از پیروزی اسکندر بر قلمرو هخامنشی، بلخ باستان نیز در تصرف اسکندر قرار گرفت. در این دوره نفوذ ادبیات و فرهنگ یونانی در بلخ مشهود است. دورههای کوشانیان و ساسانیان نیز از دیگر دورههایی بوده که بیش از صد کتاب و رساله از آن، بهجا مانده است. ادبیات بودایی نیز محصول این دورهٔ تاریخی است.[۴۲]
در دورهٔ اسلامی نیز، بلخ خاستگاه پرورش بزرگان دانش و فرهنگ بوده است. در سدۀ هشتم و نهم میلادی، بلخ در حوزۀ فقه، حدیث، تفسیر، تصوف و عرفان اسلامی شُهره بود. سدهٔ دهم میلادی در بلخ، آغاز شعرسرایی به زبان فارسی دری است. بلخ در این سده تاریخی نسبت به هر منطقهٔ فارسیزبان دیگر، تعداد شاعران بیشتری داشته است. شاعرانی همچون صانع، احمد برمکی، ابوالموئذ، ابوشکور، معروفی، دقیقی، بدیع و بعدها رابعۀ بلخی محصول این دورهٔ تاریخی هستند. قصیده، غزل، قطعه، مثنوی و رباعی از جمله سبکهای ادبی در این دوره هستند. در دورههای سلجوقیان، غوریان و خوارزمشاهیان دو نوع نثر ساده و نثر هنری رواج داشت. در این دوره نیز ادبیات همچنان رونق داشته است.[۴۳]
هجوم چنگیزخان در بلخ، مهاجرت بیشتر شاعران و دانشمندان این مرزوبوم به هندوستان و آسیای صغیر را در پی داشت. بخش بزرگی از آثار ادبی این دورهٔ بلخ در سرزمینهای دور از آن خلق شده است. مولانا جلالالدین محمد بلخی، امیر خسرو بلخی، بهاءالدین احمد و برهانالدین مظفر به این دوره تعلق دارند.[۴۴]
در دورهٔ تیموریان که در آن هرات شاهد درخشش ادبی- هنری بود، بلخ نیز شاهد ظهور شخصیتهای ادبی بوده است. در این دوره، علاوه بر مدرسههای سنتی، محافل ادبی نیز فعال بوده و بسیاری از سخنوران بلخ با مکتب هرات در تماس بودند. خواجه محمدپارسای بلخ، حسین بلخی، یوسف بلخی، سودایی بلخی، حسن بلخی، ملکالشعرا مولانا صاحب بلخی، دیوانه بلخی، شوقی، جاروبی بلخی و باطنی بلخی در این دوره میزیستهاند.[۴۵] در سدۀ هفدهم، بلخ از لحاظ دارا بودن نهادهای فرهنگی بعد از بخارا، دومین شهر بهشمار میرفت.[۴۶] در سدهٔ نوزدهم، بلخ از نظر ادبی دچار رکود بوده، هرچند، برخی شاعران نیز در این دوره به شهرت رسیدهاند. سده بیستم نشستهای ادبی به ریاست مولوی خسته برگزار میشد. این نشستها هسته انجمن ادبی بلخ (انجمن نویسندگان بلخ) را به وجود آورد. اواخر سدهٔ بیستم و اوایل سدهٔ بیستویکم، تاریخ ادبیات بلخ فصل نوینی را گشوده است. صنعت چاپ باعث شد تا نویسندگان بلخ، بخشی از آثار خودشان را به چاپ رسانده و رونق ادبی را رقم بزنند.[۴۷]
صنایع دستی و هنرهای سنتی
صنایع دستی در منطقه بلخ از دیرباز جایگاه ویژهای در فرهنگ و تمدن این دیار داشته است. بررسی آثار تاریخی نشان میدهد که ساکنان این منطقه از دوران کهن، ذوق هنری خود را در قالبهای مختلفی همچون تزئینات معماری، طراحی لباس، ساخت ظروف و نقاشیهای دیواری به نمایش گذاشتهاند. این آثار نه تنها بیانگر مهارتهای هنری هنرمندان بلخی است، بلکه بازتابی از باورها، ارزشها و سنتهای فرهنگی این منطقه محسوب میشود.
در میان صنایع دستی رایج در بلخ، میتوان به تولیدات متنوعی همچون گلیمبافی، نمدسازی، ساخت پشتی و جانماز، تولید دستمالهای تزئینی، خیاطی سنتی، مهرهبافی و انواع گلدوزیهای ظریف اشاره کرد. در این میان، قالیبافی و نمدسازی از اهمیت اقتصادی ویژهای برخوردار بودهاند، در حالی که سایر تولیدات بهطور عمده برای مصارف خانگی و محلی کاربرد داشتهاند. جالب توجه آنکه مردان بلخی نیز در برخی حوزههای صنایع دستی مانند زرگری و ساخت زیورآلاتی نظیر انگشتر و دستبند فعالیت چشمگیری داشتهاند.[۴۸]
هنر خوشنویسی در بلخ
منطقه بلخ بهعنوان یکی از کانونهای مهم هنر خوشنویسی در خراسان بزرگ شناخته میشود. خاندان برمکیان که از خاندانهای تاثیرگذار در تاریخ این منطقه بودند، نقش بسزایی در رشد و توسعه این هنر ایفا کردند. از جمله شخصیتهای برجسته در این زمینه میتوان به احمد بن خاد اشاره کرد که در تدوین اصول و قواعد خوشنویسی نقش مهمی داشت.
کتابهای خطی تولید شده در بلخ از لحاظ هنری دارای ویژگیهای منحصر به فردی هستند. تذهیبکاری ظریف، ترکیببندی هنرمندانه رنگها، زیبایی خط و طراحی جلدهای نفیس، این آثار را به گنجینههای هنری تبدیل کرده است. از جمله هنرمندان شیعی بلخ در این زمینه میتوان به ابو جعفر محمد بن عبدالجبار بن محمد (متوفی ۴۸۲ ه.ق) اشاره کرد. یکی از قدیمیترین نمونههای خطی متعلق به این منطقه، نسخهای از کتاب «ابنیه عن الحقایق الادویه» است که در سال ۴۴۷ ه.ق به خط علی بن احمد کتابت شده و نسخه منحصر به فرد آن در کتابخانه ملی اتریش در وین نگهداری میشود.[۴۹]
تکامل خط کوفی در بلخ
خط کوفی در منطقه بلخ و جوزجان در ابتدا به صورت ساده و با حروفی کم ارتفاع به کار میرفت، اما با ذوق و استعداد هنرمندان خراسانی، این خط به تدریج تکامل یافت و در دوره سلجوقی به اوج زیبایی و ظرافت خود رسید. از شاخصترین نمونههای این خط در منطقه میتوان به کتیبههای مرقد یحیی بن زید اشاره کرد که از نظر هنری و تاریخی دارای اهمیت فراوانی است.[۵۰]
هنر نقاشی در بلخ
اوج هنر نقاشی در بلخ را میتوان به دوره حکومت سامانیان نسبت داد. در قرن چهارم هجری، امیر نصر بن احمد سامانی دستور ترجمه و تصویرگری کتاب کلیله و دمنه را به هنرمندان چینی سپرد. این دوره همچنین شاهد رواج نقاشی دیواری در تزئین کاخها و بناهای مهم بود. نقاشیهای این دوره از لحاظ ترکیببندی، رنگآمیزی و نمایش عناصر طبیعت، از ویژگیهای منحصر به فردی برخوردارند که نشاندهنده مهارت و خلاقیت هنرمندان بلخی است.[۵۱]
ورزش
در بلخ ورزشهای رزمی، ورزش با توپ و ورزشهای محلی رایج است. رشتههایی همچون فوتبال، والیبال، بسکتبال، بالینگ، بیلیارد، تکواندو، کاراته، فول رزم، کشتی، کونکفو توآ و رشتههای ورزشی محلی همچون بزکشی و کشتی محلی پر طرفدار است.[۵۲]
سوغات و صنایع محلی
قالینبافی (قالیبافی)، گلیمبافی، دسترخوان، لباس گَند افغانی، قُرصدوزی، یَخندوزی، مهرهدوزی و غَجِری از جمله صنایع دستی است که در حال حاضر در استان بلخ رایج بوده و توسط زنان ساخته میشود.[۵۳]
رسانه
در استان بلخ ۱۸ شبکه رادیویی، ۱۶ شبکه تلویزیونی و ۳۰ نشریۀ چاپی فعالیت دارند.[۵۴]
کتابخانهها
در شهر مزار شریف، حدود پانزده کتابخانه به ارائه خدمات فرهنگی و کتابداری مشغول هستند. این بررسی، چهار کتابخانه شاخص این شهر را شامل میشود که نمایندهای از انواع مختلف کتابخانهها هستند: یک کتابخانه عمومی دولتی، یک کتابخانه دانشگاهی، یک کتابخانه غیردولتی و یک کتابخانه وابسته به نمایندگی خارجی. این انتخاب از آن رو صورت گرفته که این کتابخانهها نهتنها از فعالترین مراکز فرهنگی شهر محسوب میشوند، بلکه طیف گستردهای از فعالیتها و چالشهای مشترک کتابخانههای منطقه را نیز بازتاب میدهند.[۵۵]
آموزش و پژوهش
مدارس دینی
در بلخ ۷۰۰ مدرسهٔ دینی فعال است. از این میان ۱۴۰ مدرسۀ دینی در ریاست ارشاد، حج و اوقاف ولایت بلخ ثبت است.[۵۶]
مکاتب
بر اساس آمار ریاست معارف، پانصدهزار دانشآموز دختر و پسر در 600 مکتب در این استان مصروف فراگیری دانش هستند.[۵۷]
دانشگاه بلخ
دانشگاه بلخ درسال ۱۳۶۶ش تأسیس شده و دارای ۱۶ دانشکده و ۸۲ گروه آموزشی فعال است. دانشگاه بلخ ۴۲۶ نفر استاد و ۱۷۹۴۱ نفر دانشجو دارد.[۵۸]
دانشگاههای خصوصی
دانشگاههای آریا، تاج، راه سعادت، رهنورد، کاوون، ترکستان، البرز، نخبگان، نور و ابنسینا از جمله دانشگاههای خصوصی بلخ هستند.[۵۹]
کتابخانه
در استان بلخ بیشتر از ۶۰ کتابخانه وجود دارد. مولانا خسته، خُلم، دانشگاه بلخ، کمیسیون مستقل حقوق بشر زون شمال، مدرسۀ اسعدیه، خاتمالانبیا، دقیقی بلخی، عامه، ناکامورا، رابعه بلخی و خوشحال بابا از کتابخانههای بزرگ، غنی و نامدار استان بلخ هستند. همچنین، بیشتر ادارات دولتی، مکاتب و دانشگاههای خصوصی نیز کتابخانه دارند. در سالهای اخیر، هفته مطالعه و کتاب نیز بهکمک ریاست اطلاعات و فرهنگ و کتابخانههای بلخ برگزار میشود.[۶۰]
تقسیمات کشوری
ولایت بلخ دارای 14 واحد اداری و یک شهرک بندری بوده و مرکز ولایت بلخ، شهر مزارشریف است. خُلم، دِهدادی، نَهرشاهی، بلخ، چَمتال، چَهاربولک، شورتَپه، کَلدار، چهارکِنت، کشنده، زارع، دولتآباد و مارمَل ولسوالیهای بلخ را تشکیل میدهند و شهرک بندری حیرتان نیز یک واحد اداری جداگانه است.[۶۱]
مکانهای تاریخی بلخ
بر اساس گزارشهای معتبر در بلخ در حدود 58 اثر تاریخی موجود است که اکثر آن در حال فروپاشی است. تعدادی از این بناها در ذیل معرفی شده است:[۶۲]
مزارشریف
آرامگاه مزارشریف به عنوان یکی از برجستهترین نمونههای معماری دوره تیموری شناخته میشود که به امام علی بن ابی طالب(ع) منسوب است. این بنا با معماری باشکوه، کاشیکاریهای ظریف و تزئینات هنرمندانه، از مهمترین آثار تاریخی بلخ محسوب میگردد. بازسازی این مجموعه در دوره سلطان حسین بایقرا با همکاری وزیر دانشمندش، امیر علیشیر نوایی انجام پذیرفت.
معبد نوبهار
معبد نوبهار، بنای باستانی مشهور در ولایت بلخ افغانستان است. این بنا از دوران باستان تا دوران برمکیان، آتشکدۀ زرتشتی و نیایشگاه بودایی بوده و در دورۀ اسلامی به مسجد جامع بزرگ تبدیل شده است. معبد نوبهار، بهدلیل جایگاه دینی و اجتماعی، نقش مهمی در شکلدهی فرهنگ و تمدن منطقه در دوران زرتشتیان، بوداییان و اسلام داشته و امروزه جزئی از میراث تمدنیِ ایران فرهنگی، محسوب میشود.برخی محققان، «نوبهار» را به نخستین فصل سال ربط دادهاند، اما بهنظر بسیاری از پژوهشگران، نوبهار برگرفته از «نه وه وی هه» در زبان سانسکریت است. جزء اول این کلمه، در فارسی بهمعنی «تازه» و جزء دوم که تغییر پیدا کرده و در فارسی «بهار» شده، بهمعنی «دیر» و «معبد» و هردو جزء باهم بهمعنی «دیر نو» و «معبد جدید» است.[۶۳]
نامگذاری
این بنای باستانی، در متون کهن بهنام «نَوه ویهاره» یا «سنگهارامه» بهمعنی صومعۀ جدید آمده است[۶۴] اما در منابع امروزی و میان مردم بهنامهای «معبد نوبهار»، «آتشکدۀ نوبهار بلخ»، «مسجد نهگنبد»[۶۵] و «مسجد حاجی پیاده»، [۶۶] شهرت دارد. یاقوت حموی، معتقد است که علت نامگذاری این معبد به نوبهار، این است که مردم آن سرزمین، قسمتهای مختلف آن را با گیاهان و گلهای تازهروییدۀ بهاری آذین میبستند.[۶۷]
تاریخچه
برخی منابع، تاریخچۀ پرستشگاه بلخ را به زمان حکومت کیانیان میرسانند.[۶۸] برخی آن را از بزرگترین آتشکدههای زرتشتی در زمان حکومت ساسانیان میدانند؛[۶۹] اما بر اساس پژوهشهای اخیر، نوبهار معبدی بودایی بوده است. برخی در جهت حل این اختلاف، نوبهار را ابتدا آتشکده دانستهاند که بعدها مقارن ظهور اسلام به مرکز مهم بوداییان باختر تبدیل شده است.[۷۰] با ورود اسلام به این سرزمین، مسجدی بهجای آن تأسیس شد.[۷۱] چند قرن بعد که چنگیز مغول به ایران و بلخ حمله کرد، این مکان آسیب جدی دید. محلۀ معبد نوبهار در حالحاضر از دروازههای ششگانۀ جنوبی شهر بلخ است.[۷۲]
معماری
معماری پرستشگاه نوبهار، در طول تاریخ همواره تغییر کرده است و پیروان هر باور یا سلسلۀ حکومتی، معماری و کاربری آن را تغییر دادهاند. معبد نوبهار در دورۀ بودایی به اندازۀ صد ذراع طول و همان مقدار عرض داشته و ارتفاع آن نیز بیش از صد ذراع بوده است.[۷۳] یک گنبد بزرگ بهنام «استن» بر فراز آن قرار داشت كه رواقی دایرهمانند آن را احاطه كرده و در اطراف ساختمان آن ۳۶۰ اتاق مخصوص خادمان موجود بوده است. در بالای گنبد پرچمهایی از ابریشم افراشته بوده و بت موجود در معبد نیز با پارچههای ابریشمی و جواهرات آراسته بوده است. به گفتۀ برخی از مورخان، بقایای معبد نوبهار تا قرن نهم هجری قمری پابرجا بوده است. [۷۴]
اهمیت و جایگاه
الف) دینی
اهمیت دینی معبد نوبهار مربوط به گذشتۀ این مکان میشود. ابنخلکان نوشته است که معبد نوبهار در نظر ترکان و پارسیان (ایرانیان) همان منزلت مکه برای مسلمانان عرب را داشته است.[۷۵] همچنین برای زائران هندی و چینی از نظر مذهبی بسیار مهم بوده است تا جایی كه حتی پادشاهان هند، چین و كابل برای زیارت و تعظیم آن به بلخ میرفتند.[۷۶]
ب) باستانشناختی و فرهنگی
امروزه این مکان اهمیت علمی و مطالعاتی برای باستانشناسان دارد و از نظر فرهنگی نیز مهم شمرده میشود؛ زیرا شکوه فرهنگی و میراث تمدنی ایران قدیم، بهویژه جایگاه فرهنگی و تمدنی بلخ در تاریخ این سرزمین را نشان میدهد. [۷۷] اهمیت علمی و باستانشناختی معبد باعث شده است که دانشمندان از کشورهای اروپایی، آمریکا و ایران برای مطالعۀ آن بروند و آن را دریچهای رو به گذشته و مهم برای مطالعۀ فرهنگ و تمدن سلسلههای مختلف بدانند.[۷۸]
د) گردشگری و اقتصادی
این مکان امروزه از اهمیت گردشگری و اقتصادی برخوردار است. هرساله گردشگران زیادی از خارج و داخل افغانستان از آن دیدن میکنند و برای مردم محل، سبب اشتغال و رونق کار و گردش چرخۀ اقتصاد میشود. [۷۹]
معبد نوبهار در زمان زرتشتیان
بنا به شواهد موجود، این مکان ابتدا از آتشکدههای بزرگ و مهم زرتشتی بوده و نقش زیادی در سبک زندگی، انسجام دینی و اجتماعی پیروان زرتشت داشته و از رونق بسیار برخوردار بوده است.[۸۰] در برخی از منابع نیز آمده است که این آتشکده نزد پادشاهان ایرانی از احترام خاصی برخوردار بود و یکی از بزرگترین آتشکدههای آیین زرتشی در زمان ساسانیان محسوب میشد.[۸۱]
معبد نوبهار در زمان بوداییان
در زمان بوداییان، این معبد از اهمیت دینی بسیار برخوردار بود و به سبک زندگی باورمندان بودایی و مردم آن منطقه سامان میداد و معنی میبخشید. به نوشتۀ یاقوت حموی، مردم معبد نوبهار را در مقابل خانۀ خدا عبادت میکردند و گرداگرد آن بتها برافراشته و اطراف آن را با حریر و دیبا آراسته بودند و گوهرهای ارزنده بر آن میآویختند. در جشنهای آیینی، طاق نصرتی را که میبستند با گیاهان و گلهای تازه و رنگارنگ آن را آذین میبستند.[۸۲] از نظر اقتصادی نیز از غنیترین نهادهای دینی جهان محسوب میشد زیرا مردم و حتی پادشاهان هند و چین هدایای زیادی برای معبد میفرستادند. بههمین دلیل، معبد نوبهار، املاک بیشمار در مناطق مختلف از جمله «رُستاق» تخارستان داشت. قدرت اقتصادی باعث میشد که دامنۀ نفوذ متولیان معبد به نقاط دوردست ایران برسد.[۸۳]
نقش تمدنی و تاریخی معبد نوبهار
1. نماد فرهنگی و تمدنی
معبد نوبهار بهدلیل جایگاه دینی و نقش انسجامبخش مذهبی آن، در طول قرون در حوادث مهم تاریخی و تحولات سیاسی و فرهنگی اثرگذار بوده است. پیروزی بر پرستشگاه و تخریب یا تجدید بنای آن، نماد پیروزی بر یک باور دینی، طرز تفکر، سیستم حکومتی و سبک زندگی خاص و جایگزینی شیوۀ زندگی دیگر بوده است. مسعودی در کتاب «مروج الذهب و معادن الجوهر» مینویسد که نوبهار را، منوچهر در شهر بلخ خراسان بنیانگذاری کرد و کسی که پردهداری این خانه را بهعهده داشت، در نزد پادشاهان آن منطقه بسیار محترم بود و دستور وی را میپذیرفتند و مال فراوان میدادند.[۸۴]

2. نماد رقابت با فرهنگ و تمدن عربی
معبد نوبهار در دوران قبل از اسلام، در چارچوب رقابت نمادین با عربها و خانۀ کعبه که نماد دینی و سمبل تمدن عربی محسوب میشد، منشأ اثر بود و مردم منطقه در رقابت با خانۀ کعبه، در آبادانی نوبهار میکوشیدند. از این نظر پرستشگاه نوبهار مورد توجه مورخان قرار گرفته و برای مثال «زکریای قزوینی» در کتاب «آثار البلاد» نوشته است که معبد نوبهار در شهر بلخ واقع و بزرگترین بُتخانه است. وی در علت شکوه این مکان مینویسد که چون پادشاهان آن زمان، شرف کعبه و احترام و تعظیم عرب نسبت به خانۀ کعبه را شنیدند، نوبهار را به تقلید از کعبه ساختند و با دیبا و حریر و جواهر گرانبها تزیین و بر اطراف آن بتهای زیادی نصب کردند. «دقیقی» نیز نوشته است که اهل ایران، هند، چین و ترکستان، مانند حاجیان در آنجا به زیارت میآمدند.[۸۵]
3. مکان مهم مذهبی و اثربخش در دوران اسلامی
مدتی پس از ورود اسلام آتشکدۀ نوبهار بلخ به مسجد و عبادتگاه بزرگ اسلامی تبدیل شد و نام مسجد «9 گنبد» را بهخود گرفت و تاکنون نیز بههمین نام یاد میشود.[۸۶] بهدلیل جایگاه نمادین و نقش تمدنی معبد نوبهار، مسلمانان تلاش کردند زیباترین مسجد را با بهترین معماری بهجای مخروبههای معبد نوبهار بسازند تا نماد پیروزی فرهنگ اسلامی بر شیوۀ زندگی بوداییان باشد. «ابنبطوطه»، از جهانگردان مشهور، مسجد نهگنبد را از نظر زیبایی مشابه مسجد «الحمراء» در شهر «غرناطۀ» اسپانیا توصیف کرده است. مسجد نهگنبد را اولین مسجد مسلمانان در افغانستان دانستهاند که نقش مهمی در گسترش فرهنگ و آموزههای اسلامی در منطقه داشته است.[۸۷]
این بنای تاریخی که قدمت آن به قرن دوم قبل از میلاد میرسد، از مراکز مهم مذهبی بوداییان در منطقه بوده است. معبد نوبهار شامل تالار بزرگی با مجسمهای طلایی از بودا بود که زائرانی از نقاط مختلف آسیا به آنجا میآمدند. خاندان برمکی که مدیریت این معبد را بر عهده داشتند، آن را به مرکزی علمی-مذهبی تبدیل کردند و نقش مهمی در توسعه فرهنگ و دانش در خراسان ایفا کرد.[۸۸]
منار زادیان
منار زادیان با ارتفاع ۱۷۷۴ سانتیمتر و ۶۴ پله دسترسی، از قدیمیترین منارههای اسلامی در بلخ است. این بنا که احتمالاً متعلق به دوره سلجوقی میباشد، دارای کتیبهای به خط ثلث برجسته و تزئینات گچبری ظریف است. سبک معماری این مناره قابل مقایسه با بناهای مشابه در منطقه میباشد.
خانقاه مولان
این بنای تاریخی که محل اقامت جلالالدین محمد بلخی (مولوی) در دوران کودکی بوده، بخشی از یک مجموعه بزرگ معماری متعلق به مکتب خاندان حسینی محسوب میشود. خانقاه کنونی که پس از تخریب بنای اصلی باقی مانده، در قرن دهم هجری قمری مورد بازسازی قرار گرفته است.[۸۹]
بالاحصار بلخ
بالاحصار بلخ، که به نام «شهر اندرون» نیز شناخته میشود، از جمله آثار تاریخی ارزشمند در شمال افغانستان محسوب میشود. پژوهشگران با استناد به مشابهتهای معماری این بنا با بالاحصار مرو، آن را به دوران پیشدادیان، کیانیان و تمدن باکتریا (مرکز هزارشهر) نسبت میدهند. کاوشهای باستانشناسی معاصر، قدمت این اثر را دستکم ۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلادبازمیگرداند.
وقعیت و ساختار معماری: این قلعه باستانی که از مصالح پخته و خشت خام ساخته شده، در فاصله یک کیلومتری شمال باغ مرکزی شهر بلخ واقع گردیده است. از سمت شرق به کشتزارها و از غرب به مناطق مسکونی محدود میشود. بالاحصار در روزگاران گذشته با برجهای رفیع خود، محل افراشتن پرچمهای نمادین امالبلاد بود، اما امروزه تنها بقایایی از برج و باروی آن بر جای مانده است.
در مجاورت ورودی این دژ تاریخی، مناری عظیم قابل مشاهده است که بخش فوقانی آن فرو ریخته. دیوارهای فعلی بالاحصار دارای ضخامتی حدود سه و نیم متر، ارتفاعی بین هشت تا دوازده متر و چهل سانتیمتر بوده و پیرامون آن آثار خندقی به عرض سی تا پنجاه متر مشهود است.
آرامگاههای تاریخی: در شمال خارج از محدوده بالاحصار، آرامگاه منسوب به حضرت شیث (ع) - که همان دادار شیش، از حکمرانان بلخ در عصر هخامنشی است - قرار دارد. همچنین در غرب داخل حصار، مرقد احمد زمچی پهلوان، از یاران ابومسلم خراسانی، به عنوان یکی از زیارتگاههای مورد توجه عام و خاص شناخته میشود.
پژوهشهای باستانشناسی: نخستین مطالعات علمی در این محوطه توسط فوشه، باستانشناس فرانسوی، در سال ۱۳۰۲ هجری شمسی انجام شد که منجر به کشف مخزنی آبی و نیمی از یک برج ساختهشده از خشت پخته گردید. در سال بعد، ژوزف هاکن به همراه فوشه به کاوش ادامه دادند و موفق به شناسایی نیایشگاهی بودایی شدند.
شلومبرژه، دیگر پژوهشگر فرانسوی، در سال ۱۳۲۸ هجری شمسی قطعات سفالی لعابدار و بدون لعاب از دورههای یونانیهای باختری، کوشانی و اسلامی به همراه سکههای قدیمی را در این محل یافت. در سال ۱۳۳۳ هجری شمسی، مهندس بوبو (از فرانسه) با بررسی بخشهای تحتانی دیوارها، ابعاد حائز اهمیت این سازه را مشخص نمود که عرضی سه متری و ارتفاعی بیش از بیست متر داشت.
کشفیات اخیر: از سال ۱۳۸۴ هجری شمسی، گروههای مشترک افغان و فرانسوی به صورت منظم به بررسی این محوطه پرداختهاند. در کاوشهای سال ۱۳۸۵، یافتههای قابل توجهی شامل: ستونهای گلی، خشتهای خام با ابعاد ۱۰×۲۲×۲۳ سانتیمتر، خشتهای پخته در اندازههای ۵×۳۳×۳۳ و ۵×۳۵×۳۵ سانتیمتر، چراغ روغنی به رنگ آبی، ظروف سفالی شامل کوزه و آفتابه، مهرههای منقوش، سه سکه اکسیدشده، دو اسکلت انسانی به طول ۱۶۰ سانتیمتر با جهتگیری شمالی-قبلهای، دو انگشتر بدون نگین به قطر ده میلیمتر به دست آمد. همچنین اتاقی از خشت پخته و گودالی مربعشکل با عمق پنجاه سانتیمتر (به ابعاد ۶۵×۵۴ سانتیمتر) که احتمالاً کاربری آتشکده داشته، در این محل شناسایی شده است.
وضعیت کنونی و تهدیدات: این اثر تاریخی ارزشمند، همچون صدها بنای دیگر افغانستان، در معرض تخریب قرار دارد. ساختوسازهای غیرمجاز در حریم این محوطه و تخصیص غیرقانونی زمینهای اطراف، بقایای این میراث کهن را به شدت تهدید میکند. حفظ این یادگار تاریخی که گواهی زنده بر تمدن دیرپای منطقه است، نیازمند توجه و اقدام فوری مسئولان و نهادهای ذیربط میباشد.[۹۰]
پرستشگاههای بودایی
تنها بناهای یادبودی (به جز باروها) که از دوره پیش از اسلام در بلخ به جای مانده، پرستشگاههای بودایی هستند. پایداری این بناها به دلیل ساختار خشتی آنهاست. فوچر در سالهای ۱۳۰۳-۱۳۰۴ شمسی (۱۹۲۴-۱۹۲۵ میلادی) چهار پرستشگاه را در حومه شهر شناسایی نمود (که تزیینات آن در جنوب شهر کاملاً فرو ریخته است). موقعیت و ابعاد این بناها با صومعهای که زائر چینی، هسون-تسانگ، در قرن هفتم میلادی به آن اشاره کرده است، همخوانی دارد. [۶۸] این توصیف، یکی از نخستین تلاشها در پیگیری جریان پیوسته تاریخ بلخ با استفاده از منابع جغرافیدانان عرب به شمار میرود.
پرستشگاه نوبهار
پرستشگاه نوبهار (ریشه در واژه سنسکریت نو-ویهار دارد) در منابع اسلامی بهدلیل ارتباط با نیاکان بودایی خاندان برمکیان، شهرت یافته است.
تخت رستم
بنایی موسوم به «تخت رستم» در نزدیکی نوبهار، که تلی شیبدار را تشکیل میدهد، گاه به عنوان خرابههای یک صومعه تلقی میشود. با این حال، این بنا بیشتر به بقایای یک کوشکی گلی متعلق به دوره اسلامی شباهت دارد.
پرستشگاه چرخفلک
وجود مساجدی که بر روی بقایای دو پرستشگاه دیگر به نامهای «چرخفلک» و «آسیای کهنه» ساخته شدهاند، نشاندهنده تداوم کاربری مذهبی این مکانهاست.[۹۱]
مسجد نه گنبد
مسجد نه گنبد (یا حاجی پیاده)، از آثار مهم اسلامی پیش از حمله مغول در حومه بلخ و متعلق به دوره عباسی است. این بنای آجری که در ۱۳۴۵ش کشف شد، در جنوب توپ رستم واقع شده است. نقوش گچبری آن شامل برگهای انگور، طومارهای مو، میوههای صنوبر، برگهای نخل و گل سرخ در میان نوارهای درهمتنیده است. ترکیب معماری و تزیینات این مسجد ریشه مستقیمی در سنت آسیای مرکزی ندارد و نشاندهندۀ طرحی است که در مرکز قلمرو حکومت عباسی شکل گرفته و سپس به شرق و غرب گسترش یافته است. گچبریهای این بنا شباهت زیادی به گچبریهای سامرا دارد و به احتمال زیاد ساخت آن به نیمه اول قرن سوم هجری قمری بازمیگردد.[۹۲]
مزار باباروشنی
مزار گنبددار و تکاتاقهای به نام باباروشنی (واقع در شمال شرقی بالاحصار و متعلق به قرن پنجم هجری) از بناهای تاریخی منحصر به فرد دوره اسلامی پیش از مغول است.[۹۳]
مزار میر روزه دار
در سه کیلومتری شرق بلخ، بقایای مزاری با دیوارهای برپا وجود دارد که به میر روزه دار شهرت دارد و در میان گورستانی با آجرهای تزیینی محصور شده است. فضای داخلی این بقعه با هنرمندی تزیین شده است (طرح روی گنبد و طاقچهها با رنگآمیزی جلوه بیشتری یافته است)، اما فقدان گنبد بیرونی و روکش بنا، این احتمال را مطرح میکند که به دلیل ناآرامیهای سیاسی در سده هشتم هجری، ساخت آن ناتمام رها شده است.[۹۴] ترکیب معماری این بنا، از جمله اتاق مقبره هشتضلعی با طاقچههای قوسدار حکاکیشده در سطوح و گوشهها و پیشآمدگی اتاق ورودی، بیانگر ذوق هنری دوره تیموری است. همین ترکیب با اندکی تفاوت در مزار خواجه بَجگاهی (در حاشیه شرقی شهر و متعلق به قرن یازدهم هجری) و خواجه عکاشه نیز به چشم میخورد که دارای شکلی پیچیدهتر هستند.
خانقاه مولانا
این بنای تاریخی که محل اقامت جلالالدین محمد بلخی (مولوی) در دوران کودکی بوده، بخشی از یک مجموعه بزرگ معماری متعلق به مکتب خاندان حسینی محسوب میشود. خانقاه کنونی که پس از تخریب بنای اصلی باقی مانده، در قرن دهم هجری قمری مورد بازسازی قرار گرفته است.[۹۵]
آرامگاه خواجه ابونصر پارسا
مسجد آرامگاه خواجه ابونصر پارسا، شاید معروفترین بنای تاریخی بلخ باشد. این بنا اندکی پس از درگذشت این عارف در سال ۸۶۷ هجری قمری ساخته شد. در این آرامگاه، یک پیشطاق بلند با دو مناره در اطراف، جایگزین اتاق ورودی معمول شده است. ستونهای باریک مارپیچی در جلوی هر یک از این منارهها قرار گرفتهاند. نمای بیرونی و گنبد شیاردار به طور کامل با کاشیهای آبی نقرهای پوشیده شده بود، اما به دلیل فرسودگی مواد، سطوح وسیعی از آن از بین رفته است. نور فضای داخلی از طریق شانزده منفذ مشبک در ساقه گنبد که با گچبریهای زیبا تزیین شدهاند، تأمین میشود. این بنا، یکی از برجستهترین نمونههای معماری دوره تیموری است.[۹۶]
مدرسه سیدسبحانقلیخان
آخرین دوره آبادانی بلخ به زمان هشترخانیان (۱۰۰۷-۱۱۶۴ق) بازمیگردد، زمانی که آنها وارث بخارا شدند. از این دوره، مدرسهای به نام سیدسبحانقلیخان باقی مانده است که در سالهای پایانی قرن یازدهم هجری ساخته شده و تنها ورودی کاشیکاری ایوان آن برجا است. این مدرسه روبروی مسجد ابونصر پارسا در باغی واقع شده که امروزه مرکز شهر را تشکیل میدهد. ویرانههای کاخ حاکم، از جمله مسجدی کوچک که فوچر در بالاحصار آن را حفاری کرده است، تاریخ دقیقی را روشن نمیسازد، اما به طور قطع متعلق به اواخر دوره اسلامی است.[۹۷]
بلخ، محل عبور شاهراه «جادۀ ابریشم» بوده که هزاران کاروان تجارتی در آن رفتوآمد داشتند. از جمله آبدات تاریخی مهم در این استان میتوان به مزار حضرت علی، بالا حصار بلخ، دیوارهای شهر بلخ، مزار خواجه اکاشا، قلعهتخت، پلتَپه زَرگَران، تپه بابا علیشیر، مسجد خواجه ابونصر پارسا، قلعه بابر، منار زادیان، نه گنبد، برج عیاران، آتشکَده نوبَهار، شَهر بانو، کاخ جهان نما و قَلعه دختران، تپه سالاران، دره شادیان، بازرَک، بَهراب، تپهٔ آبلای، کافرقلعه چارکِنت، پل امام بکری، مزار بابا حاتم اصم، مزار زینالعابدین عقیل، شهر جَمشید، کوته سنگی مارمل اشاره کرد.[۹۸]
پانویس
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۷-۱۹.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۷-۱۹.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۷-۱۹.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۳، ص۳۳-۳۶.
- ↑ طبری، تاریخ، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۳۱۳-۳۱۴.
- ↑ طبری، تاریخ، ۱۴۱۳ق، ج۶، ص۴۵۴-۴۵۶.
- ↑ مایل هروی، غلامرضا، حاشیه بر جغرافیای حافظ ابرو (قسمت ربع خراسان هرات)، تهران، ۱۳۴۹ش، ص۶۰-۶۱.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.
- ↑ «شهر بلخ»، ویکی فقه.
- ↑ «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ یعقوبی، البلدان، ۱۴۲۲ق، ص۱۱۶.
- ↑ ابنبطوطه، رحلة ابن بطوطه، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۴۶۳.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۹-۲۰.
- ↑ نقابی و بهرامیان، «تبارشناسی فرهنگشهری بلخ با تمرکز بر نقش آیینها و ادیان (زرتشتی، بودایی و اسلام)»، ۱۴۰۲ش، ص۷۵-۷۹.
- ↑ مهدی، «نقش کلیدی در نشر معارف شیعه در خراسان بزرگ»، ۱۳۹۱ش، ص۱۸۴-۱۸۶.
- ↑ «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ «نفوس ولایت بلخ یک میلیون و 543 هزار و 464 تن برآورد شد»، خبرگزاری آوا.
- ↑ خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص۴۲.
- ↑ خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص۴۲.
- ↑ «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
- ↑ بهار، سبکشناسی، ۱۳۳۷ش، ج۱، ص۲۶-۲۷.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۳۳۹ش، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲.
- ↑ «بلخ»، ویکی شیعه.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۴۷-۴۸.
- ↑ «نفوس ولایت بلخ یک میلیون و 543 هزار و 464 تن برآورد شد»، خبرگزاری آوا.
- ↑ «ظواهر معدنی ولایت بلخ»، وبسایت وزارت معادن و پطرولیم.
- ↑ رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج2، 1401ش، ص250.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۴۸-۴۹.
- ↑ «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
- ↑ «ظواهر معدنی ولایت بلخ»، وبسایت وزارت معادن و پطرولیم.
- ↑ «نوعیت خاکهای زراعتی در ولایت بلخ»، وبسایت A l H.
- ↑ «خوشبینی کشاورزان در بلخ از افزایش فراوردههای بادام در این ولایت»، طلوع نیوز.
- ↑ معرفی ولایت بلخ»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
- ↑ خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص۲۵.
- ↑ خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص۲۷.
- ↑ خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص36-۴۱.
- ↑ خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص52، 69 و ۱۶۱.
- ↑ خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص۱۷۷.
- ↑ خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص236 و ۲۶۴.
- ↑ خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص236 و ۲۶۴.
- ↑ خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص392 و ۳۹۵.
- ↑ حبیبی، تاریخ صنایع در افغانستان، ۱۳۸۲ش، ص۴۹-۵۳.
- ↑ حبیبی، تاریخ خط و نوشتههای کهن افغانستان، ۱۳۵۰ش، ۹۸-۹۹.
- ↑ حبیبی، تاریخ خط و نوشته های کهن افغانستان، ۱۳۵۰ش، ۹۸-۹۹.
- ↑ حبیبی، تاریخ صنایع در افغانستان، ۱۳۸۲ش، ص۱۸-۱۹.
- ↑ ورزشکاران تیم والیبال بلخ تشویق مالی شدند»، خبرگزاری باختر.
- ↑ «فعالیتها در بخش تولید صنایع دستی در ولایت بلخ نسبت به گذشته کاهش چشمگیری یافته است»، روزنامه هشت صبح.
- ↑ «مسولین رسانهها در بلخ وضعیت مطبوعات در کشور را بررسی کردند»، وبسایت افغانستان.رو.
- ↑ «وضعیت کتابخانهها در مزار شریف»، وبسایت روزنامه ۸صبح.
- ↑ «۷۰۰مدرسه دینی در بلخ فعال است»، خبرگزاری پیام آفتاب.
- ↑ «چالشهای بنیادی معارف بلخ»، طلوع نیوز.
- ↑ «کتلاک پوهنتونها و موئسسات تحصیلات عالی دولتی، وبسایت وزرات تحصیلات عالی افغانستان».
- ↑ «پوهنتونها و موسسات تحصیلات عالی خصوصی»، وبسایت ریاست تضمین کیفیت و اعتباردهی.
- ↑ «کتابخانه عامه رابعه بلخی در ولایت بلخ افتتاح شد»، خبرگزاری پیام آفتاب.
- ↑ «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت ناچارنویسی.
- ↑ «اماکن تاریخی بلخ»، وبسایت شبکه اطلاعرسانی افغانستان.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژۀ نوبهار.
- ↑ فلاحتی موحد، «بودایی، آیین»، وبسایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «نشست بررسی تجربۀ حفاظت و مرمت از مسجد تاریخی بلخ»، خبرگزاری مهر.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ فردوسی، شاهنامه، ج۴، 1369ش، ص۱۱۳۴.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار نمادِ از تمدن کهن»، وبسایت جام غور.
- ↑ حبیبی، «سهم برمکیان بلخی در پرورش علم و ثقافت»، 1344ش، ص243.
- ↑ فلاحتی موحد، «بودایی، آیین»، وبسایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ فلاحتی موحد، «بودایی، آیین»، وبسایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ ابنخلکان، وفیات الاعیان، بیتا، ج۶، ص۲۱۹.
- ↑ فلاحتی موحد، «بودایی، آیین»، وبسایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار نمادِ از تمدن کهن»، وبسایت جام غور.
- ↑ «مسجد ۹ گنبد بنایی تاریخی در افغانستان»، خبرگزاری شبستان.
- ↑ «مسجد ۹ گنبد بنایی تاریخی در افغانستان»، خبرگزاری شبستان.
- ↑ «مسجد ۹ گنبد بنایی تاریخی در افغانستان»، خبرگزاری شبستان.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ ربانی، «برمکیان»، وبسایت حوزۀ نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «حاجی پیاده اولین مسجد مسلمانان در افغانستان»، وبسایت سیستم معلوماتی و گردشگری افغانستان.
- ↑ مسعودي، مروج الذهب و معادن الجوهر، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۵۹۰.
- ↑ «نقش شيعيان بلخ در فرهنگ وتمدن اسلامي(تا حمله مغول)»، وبسایت سخن تاریخ.
- ↑ «بالاحصار بلخ (شهر اندرون)؛ از داشتههای تاریخی افغانستان»، وبسایت تلویزیون سحر.
- ↑ K Fischer، Indische Baukunst islamischer Zeit، ج۱، ص۸۳ ـ۹۸، Baden-Baden ۱۹۷۶، ۱۳۱؛ Fischer، Indische Baukunst islamischer Zeit، Baden-Baden ۱۹۷۶، ۱۳۱؛ AS Mlikian،Chirvani، "L'vocation littraire du bouddhisme dans I'Iran musulman"، Le monde iranien el l'Islam، ۲، Geneva and Paris ۱۹۷۴، ۱۰-۲۳.
- ↑ G A Pugachenkova (Pougatchenkova)، "Les monuments peu connus de l'architecture mdivale de l'Afghanistan"، Afghanistan، ۲۱/۱ (۱۹۶۸)، ۱۷-۲۷؛ L Golombek، "Abbasid mosque at Balkh"، Oriental Art، ۲۵ (۱۹۶۹) ۱۷۳-۱۸۹؛ AS Mlikian،Chirvani، "La plus anciennemosque de Balkh"، Arts A siatiques، ۲۰ (۱۹۶۹) ۳-۱۹.
- ↑ G A Pugachenkova (Pougatchenkova)، "Little known monuments of the Balkh area"، ج۱، ص۳۱ـ۳۲، in Art and archaeology research papers، London June ۱۹۷۸، ۳۱-۴۰.
- ↑ A Mukhtarov، Pozdnesrednevekovy i § Balkh، ج۱، ص۷۵ـ۸۳، Dushanbe ۱۹۸۰.
- ↑ گالینا، آ.پوکاچنکووا، شاهکارهای معماری آسیای میانه، ۱۳۸۷ش، ص۲۲۳.
- ↑ G A Pugachenkova (Pougatchenkova)، "A l'tude des monuments timourides d'Afghanistan" Afghanistan، ۲۳/۳ (۱۹۷۰)، ۳۳-۳۷.
- ↑ K Fischer، Indische Baukunst islamischer Zeit، ج۱، ص۹۸ـ۱۱۲، Baden-Baden ۱۹۷۶، ۱۳۱؛ لوحهای یازدهم ـ هجدهم، K Fischer، Indische Baukunst islamischer Zeit، Baden-Baden ۱۹۷۶، ۱۳۱.
- ↑ «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
منبع
- ابناثیر، علی بن محمد، الکامل، بیروت، دار صادر، ۱۹۶۵م، ج۳، ص۳۳-۳۶.
- ابنبطوطه، شمسالدین، رحله ابن بطوطه، ترجمه، تهران، آگه، ۱۳۷۶ش.
- «اماکن تاریخی بلخ»، وبسایت شبکۀ اطلاع رسانی افغانستان، تاریخ بازدید: ۵ تیر ۱۴۰۴ش.
- «بالاحصار بلخ (شهر اندرون)؛ از داشتههای تاریخی افغانستان»، وبسایت تلویزیون سحر، تاریخ بازدید: ۵ تیر ۱۴۰۴ش.
- «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام، تاریخ بازدید: ۲ دی ۱۴۰۱ش.
- «بلخ»، ویکی شیعه، تاریخ بارگذاری: ۱۷ ژوین ۲۰۱۷م.
- بهار، محمدتقی، سبکشناسی، تهران، انتشارات مجید، ۱۳۳۷ش.
- «بیش از ۵۰۰ مدرسه دینی در بلخ بدون جواز فعالیت دارد»، خبرگزاری نیوزین، تاریخ بارگذاری: ۲۶ مهر ۱۳۹۹ش.
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵.
- «پوهنتونها و موسسات تحصیلات عالی خصوصی»، وبسایت ریاست تضمین کیفیت و اعتباردهی، تاریخ بازدید: ۲ دی ۱۴۰۱ش.
- حبیبی، عبدالحی، تاریخ خط و نوشتههای کهن افغانستان، کابل، نشر انجمن تاریخ افغانستان، ۱۳۵۰ش.
- حبیبی، عبدالحی، تاریخ صنایع افغانستان، بیجا، نشرمرکز تحقیقات علامه حبیبی، ۱۳۸۲ش.
- خلیق، صالح محمد، تاریخ ادبیات بلخ، انجمن نویسندگان بلخ، ۱۳۸۷ش.
- «خوشبینی کشاورزان در بلخ از افزایش فراوردههای بادام در این ولایت»، طلوع نیوز، تاریخ بارگذاری: ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ش.
- «چالشهای بنیادی معارف بلخ»، طلوع نیوز، تاریخ بارگذاری:۱۳ اردبهشت ۱۴۰۱ش.
- رحمانی ولوی، مهدی، تاریخ علمای بلخ، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۶ش.
- رهیاب (بلخی)، سید حسین، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجنماع)، کابل، صبح امید، 1398ش.
- سولقانی، قربانعلی، نوروز در ایران و سرزمینهای دیگر. مجموعه مقالات همایش نوروز، پژوهشکده مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی، 1379ش.
- «شهر بلخ»، ویکی فقه، تاریخ بارگذاری: ۱۶ مهر۱۳۹۱ش.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ، بیروت، مؤسسة عزالدين، ۱۴۱۳ق.
- «ظواهر معدنی ولایت بلخ»، وبسایت وزارت معادن و پطرولیم، تاریخ بازدید: ۲ دی ۱۴۰۱ش.
- صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، فردوس، ۱۳۳۹ش.
- «فعالیت ها در بخش تولید صنایع دستی در ولایت بلخ نسبت به گذشته کاهش چشمگیری یافته است»، روزنامه هشت صبح، تاریخ بارگذاری: ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ش.
- «کتلاک پوهنتونها و موئسسات تحصیلات عالی دولتی، وبسایت وزرات تحصیلات عالی افغانستان»، ۱۳۹۹ش.
- کتابخانه عامه رابعه بلخی در ولایت بلخ افتتاح شد»، خبرگزاری پیام آفتاب، تاریخ بارگذاری: ۱۰ آبان ۱۳۹۵ش.
- گالینا، آ.پوکاچنکووا، شاهکارهای معماری آسیای میانه، تهران، نشرفرهنگستان هنر، ۱۳۸۷ش، ص۲۲۳.
- مایل هروی، غلامرضا، حاشیه بر جغرافیای حافظ ابرو (قسمت ربع خراسان هرات)، تهران، ۱۳۴۹ش.
- «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان، تاریخ بارگذاری: ۱۵ آبان ۱۳۹۸ش.
- «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت ناچارنویسی، تاریخ بارگذاری: ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ش.
- مرادی غیاثآبادی، رضا، مراسم جشن نوروز یا میله گل سرخ در بلخ و مزارشریف. مجموعه مقالات دومین همایش منطقهای نوروز، پژوهشکده مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی ۱۳۸۲ش.
- «مسجد کبود»، ویکی شیعه، تاریخ بازدید: ۱ دی ۱۴۰۱.
- «مزار شریف»، ویکی شیعه، تاریخ بارگذاری:۳۱ ژانویه ۲۰۲۱م.
- «مسئولین رسانهها در بلخ وضعیت مطبوعات در کشور را بررسی کردند»، وبسایت افغانستان.رو، تاریخ بارگذاری: ۷ می ۲۰۱۴م.
- مسعودي، أبو الحسن على بن الحسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۴ش.
- «معرفی ولایت بلخ + فیلم»، وبسایت باشگاه خبرنگاران جوان، تاریخ درج مطلب: ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ش.
- مهدی، غلامعلی، «نقش کلیدی در نشر معارف شیعه در خراسان بزرگ»، مجلۀ علوم حدیث، شمارۀ ۶۴، ۱۳۹۱ش.
- «نفوس ولایت بلخ یک میلیون و 543 هزار و 464 تن برآورد شد»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۱۲ تیر ۱۴۰۰ش.
- نقابی، عفت و بهرامیان، روحالله، «تبارشناسی فرهنگشهری بلخ با تمرکز بر نقش آیینها و ادیان (زرتشتی، بودایی و اسلام)»، مجلۀ پژوهشنامۀ فرهنگ و ادبیات آیینی، شمارۀ ۳، ۱۴۰۲ش.
- «نقش شيعيان بلخ در فرهنگ وتمدن اسلامي(تا حمله مغول)»، وبسایت سخن تاریخ، تاریخ بازدید: ۵ تیر ۱۴۰۴ش.
- «نوعیت خاکهای زراعتی در ولایت بلخ»، وبسایت A l H، تاریخ بارگذاری: ۱۱ آبان ۱۳۸۴ش .
- «ورزشکاران تیم والیبال بلخ تشویق مالی شدند»، خبرگزاری باختر، تاریخ بارگذاری: ۳ مهر ۱۴۰۱ش.
- «وضعیت کتابخانه ها در مزار شریف»، وبسایت روزنامه ۸صبح، تاریخ درج مطلب: ۷ تیر ۱۳۸۸ش.
- هروی، مایل، تاریخچه مزار شریف، انجمن تاریخ و ادب، کابل، مطبعه دولتی ۱۳۴۹ش.
- «هفتصد مدرسه دینی در بلخ فعال است»، خبرگزاری پیام آفتاب، تاریخ بارگذاری: ۲۸ حمل ۱۳۹۶ش.
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، البلدان، بیروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۲۲ق.