پیشنویس:بهسود
بهسود؛ نام یکی از قبایل بزرگ هزاره و منطقهای وسیع و پرجمعیت در ولایت میدان وردک افغانستان.
بهسود از طوایف بزرگ قوم هزاره و نام یک منطقۀ پرجمعیت در ولایت میدان وردک افغانستان است. زندگی ساکنان این منطقه بهطور سنتی مبتنی بر کشاورزی و دامداری است، با الگوی معیشتی که بهشدت تحت تأثیر شرایط اقلیمی سرد و زمینهای ناهموار این منطقه قرار دارد. نزدیکی بهسود به کابل موجب شکلگیری مهاجرتهای فصلی و اشتغال در مشاغل خدماتی شده، در حالی که پیوندهای اجتماعی و فرهنگی با زادگاه حفظ شده است.
ساختار اجتماعی بهسود بر پایۀ نظام قبیلهای و روابط خویشاوندی استوار است. سبک زندگی در این منطقه ترکیبی از مقاومت در برابر شرایط سخت محیطی و انعطافپذیری در مواجهه با تحولات اجتماعی بوده و حضور چشمگیر در آموزش، بهویژه در حوزه علوم دینی و دانشگاهی، بیانگر تحولات اخیر در نگرش اجتماعی مردم این منطقه است. منابع طبیعی مانند رود هیرمند و کوههای بابا نهتنها معیشت، بلکه فرهنگ و هویت جمعی منطقه را شکل داده است. سبک زندگی در بهسود، چه در بافت روستایی و چه در تعامل با زندگی شهری، بازتابی از پیوند عمیق با تاریخ، جغرافیا و باورهای جمعی است که در طول قرنها تداوم یافته است.
نامگذاری بهسود
بهسود نام یکی از اقوام مهم هزاره است[۱] و این منطقه نیز بهنام قومی است که در آن سکونت دارد. هرچند، سکونتگاه قوم بهسود پراکندگی جغرافیایی بیشتری دارد؛ اما ساکنان اصلی و عمدۀ بهسود را قوم بهسود تشکیل میدهند. منابع تاریخی، این قوم و بزرگان آن را با عنوانهای بیسود و بیسوک نیز نام بردهاند.[۲]
تاریخچه بهسود
بر اساس مستندات تاریخی، هزارههای بهسودی در گذشته در گسترۀ وسیعی از ولایات لوگر، ننگرهار، کابل و لغمان سکونت داشتند و مناطق تحت نفوذ این خاندان از چهاردهی کابل تا بهسود جلالآباد گسترده بوده است. سیستم آبیاری خاصی با نامهای جوی بهسود و جوی خینگوک در چهاردهی کابل از یادگارهای این دوره محسوب میشود.[۳] یکی از مهمترین این یادگارها، «پل بهسود» در ننگرهار است که همچون گواهی ماندگار، زیستگاه و پیوند این قوم را با شرق افغانستان تأیید میکند.[۴] محققان الگوی سکونت و کوچروی این قوم را نشاندهندۀ درک عمیق آنان از شرایط جغرافیایی و اقلیمی منطقه میدانند. امروزه بازماندگان این نسل در مناطق مختلف هزارهجات پراکندهاند و هر یک بخشی از تاریخ شفاهی و فرهنگی این منطقه را حفظ کردهاند.[۵]
با گذشت زمان، قوم بهسود در مناطق مرکزی افغانستان پراکنده شدند، اما هستۀ اصلی آنان در ولسوالیهای بهسود میدان وردک ماندگار شدند. اگرچه امروزه آنان را بیشتر بهعنوان ساکنان هزارستان میشناسند.[۶] شواهدی وجود دارد که پیش از اعمال سیاستهای سختگیرانۀ حکومتهای مرکزی بهویژه امیر عبدالرحمان علیه هزارهها، مناطق هزارهنشین از جمله بهسود گسترش بیشتری داشت. در آن زمانها، مناطق مرکزی هزارهجات، از جمله بهسود مرکزی، منطقۀ ییلاقگاه (منطقة کوچ تابستانه) این قوم بوده است.[۷] در دوران شاهان درانی، بهسود، بهصورت نسبی، مستقل بوده و توسط رهبران آن منطقه اداره میشد. یکی از رهبران توانا و قدرتمند بهسود در آن دوره، میر یزدانبخش بود که با قتل او،[۸] قدرت هزارۀ بهسود رو به افول نهاد.[۹]
جرقههای قیام دوم علیه عبدالرحمان خان و در واکنش به ستمگری بیش از اندازۀ فرماندهان و سربازان قوم حاکم از دایزنگی و بهسود شروع شد.[۱۰] در قیام سوم علیه عبدالرحمان خان، یکی از رهبران، میر غلامحسین بیگ میر بهسود بود.[۱۱] پس از این قیام، عبدالرحمان خان (۱۲۵۹-۱۲۸۰ش) بهسود را بهشدت سرکوب کرد.[۱۲]
تاریخ سیاسی بهسود در دوران درانیان
در دوره حکومت شاهان درانی، بهسود از استقلال نسبی برخوردار بود و توسط رهبران محلی اداره میشد. چارلز ماسون (Masson) در عهد دوست محمد خان به اهمیت استراتژیک بهسود به عنوان حلقه ارتباطی بین کابل و مناطق شمالی مانند بامیان اشاره کرده است. در آن دوران، بهسودیها تحت رهبری میر یزدان بخش، چهره ای توانمند و بانفوذ، متحد شده بودند. مالیات منطقه توسط حاجی خان کاکر، والی بامیان، جمعآوری میشد. ماسون در سفرهای خود، حاجی خان را همراهی کرد و شاهد حضور او با نیروی نظامی قابل توجه برای وصول مالیات از بهسود بود. این گزارشها نشاندهنده جایگاه ویژه بهسود در معادلات سیاسی و اقتصادی آن دوران است.[۱۳]
جغرافیا و جمعیت بهسود
موقعیت جغرافیایی
منطقۀ بهسود با وسعتی حدود ۴۱۶۰ کیلومتر مربع و ارتفاع متوسط ۳۰۲۰ متر از سطح دریا، دارای طولی معادل ۹۶کیلومتر از شرق به غرب و عرضی حدود ۸۰ کیلومتر از شمال به جنوب است. این سرزمین بهطور عمده مرتفع و فلاتگونه بوده و با وجود برخی برآمدگیهای سنگی پراکنده، فاقد ویژگیهای کوهستانی شدید مانند قلل تیز یا درههای عمیق است. ارتفاع نقاط مختلف آن از ۳۰۳۰ متر در مسیر غزنی به کوتل زردسنگ تا ۳۶۴۶ متر در ناحیۀ هیلمند متغیر است. این شرایط جغرافیایی خاص، سبک زندگی ساکنان را شکل داده که مبتنی بر کشاورزی فصلی محدود و دامداری گسترده در مراتع وسیع است.[۱۴]
حصۀ اول: در منابع اطلاعات ولسوالیهای بهسود بهطور جداگانه آمده و بر این اساس ولسوالی حصۀ اول بهسود در مختصات جغرافیایی بین طول شرقی ۶۸ درجه و ۱۵ دقیقه و عرض شمالی ۳۴ درجه و ۳۰ دقیقه واقع شده است. این منطقه از شرق به علاقهداری جلریز، از غرب به مرکز بهسود، از شمال به منطقۀ سرخ و پارسا و از جنوب به منطقۀ دایمبرداد میدان وردک محدود میشود. مساحت کلی این ولسوالی بالغ بر ۱۴۰۰ کیلومتر مربع بوده که دارای ویژگیهای توپوگرافیک کوهستانی است. ارتفاع این منطقه از سطح دریا در نقاط مختلف متفاوت است و در مرتفعترین نقاط به میزان قابل توجهی میرسد. مرکز اداری این ولسوالی در منطقۀ «گردن دیوال» (گردن دیوار) با ارتفاع ۳۵۰۰ متر از سطح دریا قرار گرفته است. مرکز این ولسوالی در گردن دیوار با ارتفاع ۲۹۵۰ متر از سطح دریا قرار دارد.[۱۵]
ولسوالی مرکز بهسود: با مساحت 2198 کیلومتر مربع و ارتفاع 2975 متر از سطح دریا، از شرق با ولسوالی حصۀ اول بهسود، از شمال و غرب با ولایت بامیان (ولسوالیهای مرکز بامیان، یکاولنگ، پنجاب و ورس) و از جنوب با ولایت غزنی (ولسوالی ناهور) همجوار است.[۱۶] ولسوالی مرکز بهسود از نظر جغرافیای طبیعی سرزمینی ناهموار است. سلسله کوههای بابا که در شمال این منطقه موقعیت دارد، بر زندگی و معیشت منطقه اثرگذار بوده است. کوتل ملا یعقوب نیز در غرب ولسوالی قرار دارد.[۱۷]
ویژگیهای طبیعی
موقعیت خاص جغرافیایی این منطقه، آن را به یکی از مناطق با اهمیت در ساختار طبیعی هزارهجات تبدیل کرده است. وضعیت توپوگرافیک و ارتفاعی متنوع، شرایط اقلیمی و زیستی خاصی را در این ناحیه به وجود آورده که در نوع خود منحصربهفرد است. بری مثال منطقۀ حصۀ اول بهسود با طبیعت کوهستانی و ارتفاعات بلند شناخته میشود. وجود کوتلهای مهم مانند حاجیگگ در شمال غرب و معادن ارزشمند از جمله ویژگیهای برجستۀ این ناحیه است. زمینهای کشاورزی اگرچه محدود است، اما همچنان منبع درآمدی برای برخی ساکنان محسوب میشود. برخی مالکین از راه دور به مدیریت زمینهای خود میپردازند، در حالی که عدهای دیگر به کلی از کشاورزی دست کشیده و به زندگی شهری روی آوردهاند.
فاصلۀ مرکز ولسوالی حصۀ اول بهسود تا پایتخت ۱۰۸ کیلومتر است که نسبت به دیگر مناطق هزارهجات، موقعیت دسترسی مطلوبی محسوب میشود. این نزدیکی جغرافیایی موجب شده تا ساکنان آن به سهولت بتوانند با کابل در ارتباط باشند.[۱۸]
کوهها و گردنههای مهم
منطقۀ بهسود از نظر توپوگرافی سرزمینی کوهستانی محسوب میشود که کوهها و کوتلهای (گردنه) متعدد بر تمامی ویژگیهای جغرافیایی آن سیطره دارد. در میان این عوارض طبیعی، کوه بابا که در شمال بهسود قرار گرفته، بهعنوان بلندترین و معروفترین کوه این منطقه شناخته میشود. ارتفاع این کوه که از مشهورترین ارتفاعات کشور محسوب میشود، به بیش از ۵۰۰۰ متر از سطح دریا میرسد.
در میان کوتلهای متعدد منطقه، کوتلهایی چون سنگ سوراخ، کوتل راقول، کوتل بادآسیاب و کوتل سیاه ناور از اهمیت ویژهای برخوردار است. اما کوتل ملایعقوب که در بخش غربی بهسود واقع شده، شهرتی فراتر از دیگر کوتلها دارد. این کوتل که رودخانه هیرمند از دامنههای آن عبور میکند، با عظمت خاص خود و هیبت رودخانه هیرمند، منظرهای خیرهکننده و در عین حال هراسانگیز پدید آورده است.
بر اساس روایات محلی، کوتل ملایعقوب که قبلاً با نام خارقول شناخته میشد، حدود یک قرن پیش به نام یکی از بزرگان محلی به نام ملایعقوب تغییر نام یافته است. این کوتل با ۱۴ پیچ تند (گولایی) که در اصطلاح محلی به آنها اشاره میشود، یکی از چالشبرانگیزترین مسیرهای کوهستانی منطقه محسوب میشود.
این عوارض طبیعی نهتنها بر جغرافیای منطقه تأثیر گذارده است بلکه در شکلدهی به سبک زندگی و معیشت ساکنان محلی نیز نقش اساسی دارد. کوهها و کوتلهای بهسود بهعنوان بخشی جداییناپذیر از هویت فرهنگی و تاریخی این منطقه، همواره مورد توجه کوهنوردان و طبیعتگردان محسوب میشود.[۱۹]
منابع آبی بهسود
منابع آبی مانند رودخانههای فصلی و چشمهها پایۀ سیستم آبیاری سنتی را تشکیل میدهند، درحالی که شیبهای ملایم و دشتهای گسترده، امکان ارتباط نسبتاً آسان بین سکونتگاههای پراکنده را فراهم کرده است. معماری بومی با استفاده از مصالح محلی مانند سنگ و خاک رس و نیز الگوهای جابهجایی فصلی، نشاندهندۀ سازگاری هوشمندانه ساکنان با این محیط مرتفع و نسبتاً خشک است.[۲۰]
پوشش گیاهی
درختهای کوهی از قبیل چاکه، قرغنه، اولغد (سرخ کنه)، انگورک و الترغو در کوههای متعدد بهسود قابل مشاهده است.[۲۱]
آبوهوای بهسود
منطقه بهسود از آب و هوای کوهستانی با ویژگیهای اقلیمی خاصی برخوردار است که تأثیر مستقیمی بر شیوه زندگی و فعالیتهای اقتصادی ساکنان دارد. زمستانهای این ناحیه بهشدت سرد و همراه با بارشهای سنگین برف است که گاه تا ۲ ارتفاع میگیرد و از ماه قوس تا حمل (آذر تا فروردین) بسیاری از مسیرهای ارتباطی را غیرقابل عبور میسازد. این شرایط یخبندان طولانی مدت، محدودیتهای جدی در جابهجایی و فعالیتهای خارج از منزل ایجاد میکند. در مقابل، فصلهای تابستان و پاییز از آب و هوای معتدل و مطبوعی برخوردارند که حتی برای اروپاییان نیز شرایط مطلوبی محسوب میشود. دوره رشد گیاهان در این منطقه کوتاه بوده و امکان کشت بیش از یک محصول در سال وجود ندارد، بهطوری که برداشت محصولات کشاورزی بهطور معمول پیش از اوایل میزان (مهرماه) انجام نمیگیرد. این چرخه اقلیمی خاص، الگوی معیشتی و برنامهریزی کشاورزی ساکنان را به شدت تحت تأثیر قرار داده و موجب شکلگیری سبک زندگی سازگار با این شرایط آب و هوایی شده است.[۲۲]
جمعیتشناسی بهسود
براساس آخرین گزارش رسمی از برآورد جمعیت افغانستان ، جمعیت بهسود در ۱۳۹۹ش حدود ۱۸۰/۰۰۰ نفر برآورد شده[۲۳] که همگی دهنشین هستند.[۲۴]
منطقه بهسود بهدلیل موقعیت جغرافیایی ممتاز بهعنوان نزدیکترین ناحیه هزارهنشین به پایتخت، شاهد تحولات جمعیتی و اجتماعی چشمگیری بوده است. نزدیکی به کابل باعث شکلگیری الگوی مهاجرت دوگانه شده که در آن حدود نیمی از جمعیت بهصورت دائم یا فصلی در پایتخت ساکن هستند، در حالی که پیوندهای اقتصادی و عاطفی خود را با زادگاه حفظ کردهاند. این مهاجرت منجر به شکلگیری شبکههای اجتماعی و شغلی گسترده در کابل شده است، بهطوری که بسیاری از موفقترین تجار و صاحبان مشاغل خدماتی پایتخت ریشه در خانوادههای بهسودی دارند.
در سالهای اخیر، دامنه این مهاجرتها به سایر شهرهای افغانستان و کشورهای خارجی گسترش یافته که عمدتاً ناشی از محدودیت فرصتهای شغلی محلی و دسترسی بهتر به امکانات آموزشی و درمانی در مراکز شهری است. این جابجاییهای جمعیتی از یک سو باعث کاهش نیروی کار محلی و تغییر الگوهای کشاورزی شده و از سوی دیگر از طریق ارسال حوالهها و انتقال تجارب، به بهبود نسبی وضعیت اقتصادی برخی خانوارها کمک کرده است. همزمان، رفتوآمد مداوم بین بهسود و کابل هویت فرهنگی دوگانهای را در نسل جدید شکل داده که هم از امکانات شهری بهره میبرند و هم با فرهنگ بومی منطقه آشنا هستند. این تعامل پیچیده بین مرکز و پیرامون، موقعیت منحصربهفردی را برای بهسود در میان مناطق هزارهنشین ایجاد کرده که هم چالشها و هم فرصتهای توسعهای ویژهای به همراه داشته است.[۲۵]
سرمایههای فرهنگی در بهسود
زبان و مذهب
مردم بهسود به زبان فارسی دری[۲۶] و گویش هزارگی صحبت میکنند. آنها، همگی مسلمان و شیعه هستند. بیشتر مردم در این منطقه، شیعۀ اثنی عشری[۲۷] بوده و مقداری از پیروان اسماعیلیه در ولسوالی مرکز بهسود زندگی میکنند.[۲۸]
ویژگیهای اجتماعی و معیشتی مردم بهسود
مردم بهسود از نظر خصایص فرهنگی، پوشش و آداب و رسوم، شباهت قابل توجهی با دیگر جوامع هزاره دارند. سبک زندگی ساده و بیآلایشی داشته و عمدتاً به کشاورزی و دامداری مشغول هستند. سطح معیشت در این منطقه عموماً پایین ارزیابی میشود و مردم بهسود به عنوان جامعهای صلحطلب شناخته میشوند که رویکردی غیرجنگجو دارند.
الگوی مهاجرت فصلی در میان بهسودیها مشهود است، بهطوری که برخی از آنان برای یافتن کار به شهرهایی مانند کابل و پنجاب کوچ میکنند، اما با فرارسیدن فصل تابستان، اکثر آنها به زادگاه خود بازمیگردند. این رفتوآمدهای فصلی نشاندهنده پیوند عمیق آنها با سرزمین مادری است.[۲۹]
غذاهای محلی
بیشتر غذاهای محلی بهسود مبتنی بر محصولات منطقه همچون گندم، جو، لبنیات، روغن و گوشت است. برخی پژوهشگران مانند شهرستانی، فهرستی از ۳۱ غذای رایج محلی در هفت دهه قبل در هزارهجات را آماده کردهاند که در بهسود نیز رایج بوده است: آش، اوماج، بلگَو، اوگره، اوشُرَک (پیاوه)، قروتی، نانبته، نانتر، انواع کوچه، ارگوماج، آسیب، قبورداغ، قدید، حلیم، حلوای سرخ، حلوای سفید، جوبجوش، بوسراق، نان ملیده، لتی (او جوشک)، خیگینه، بلگک، شیربرنج، تلخو، دلده، انواع مختلف نان (فتیر، چپاتی، تاوهگی، پنجهکش تنوری، کاک و غیره)، نان تی دیگی (قلفی)، نان مغزیتو، آتله، خام پُرته، شیر روغو و گوشت کوچه (نوعی حلیم) بهسود معروف بوده و در ایام محرم و مناسبتهایی مانند چهلم اموات تهیه میشود.[۳۰]
بازیهای محلی
در گذشته بازیهای زیادی در مناطق مختلف بهسود وجود داشته که بسیاری از آنها فراموش شده است. توپدنده، کلاهقاق، شیغیبازی (بُجُلبازی)، تیشلهبرد، بولدی، اپو، فوتبال، والیبال، سنگسول یا سنگگیرک، خردراز، چشمکورک یا چشم پتکان در بهسود مرسوم بود.[۳۱]
لباس محلی
در گذشته، مردان از لباسهای محلی مانند کورتی برک و زنان از چادرهای کتانی و شلوارهای گیبی استفاده میکردند، اما امروزه لباسهای شهری رواج بیشتری دارد.[۳۲]
اقتصاد
کشاورزی
منطقه بهسود به عنوان حاصلخیزترین ناحیه هزارهجات شناخته میشود که عمده تولیدات آن شامل گندم، جواری هندی، حبوبات متنوع موشونگ (نخود فرهنگی)، شاخل، باقلی و زردک و انواع جو است. با وجود تولید قابل توجه، تراکم جمعیت بالا موجب شده تا مازاد محصول چشمگیری به دست نیاید. کیفیت بالای روغن تولیدی از دامهای این منطقه که حتی در دربار امیر مورد استفاده قرار میگرفته، نشاندهندۀ برتری محصولات دامی بهسود است. همچنین تولیدات فرعی مانند قرعت (فرآورده شیر گوسفند) و پوستینهای باکیفیت از دیگر ویژگیهای شاخص این منطقه محسوب میشوند.
کشاورزی در بهسود بهعنوان بخش مکمل نظام معیشتی این منطقه، با وجود محدودیتهای ناشی از ارتفاع زیاد و اقلیم سرد، به شیوهای هوشمندانه و سازگار با محیط توسعه یافته است. زمینهای حاصلخیز این منطقه عمدتاً به کشت گندم اختصاص یافته که محصول استراتژیک و اصلی به شمار میرود، هرچند تراکم جمعیت و محدودیت زمینهای قابل کشت موجب شده تا تولید اغلب در حد مصرف داخلی باقی بماند. جواری (ذرت) به عنوان دومین محصول مهم، همراه با انواع حبوبات از جمله موشونگ (نخود فرنگی)، شاخل، باقلی و زردک، تنوعی ضروری در الگوی کشت ایجاد کردهاند. دو نوع جو محلی به نامهای کلجو و جو مویه که به شرایط اقلیمی خاص منطقه سازگار شدهاند، نشاندهنده دانش بومی در انتخاب گونههای مقاوم است.
سیستم آبیاری سنتی که مبتنی بر شبکههای دقیق توزیع آب از چشمهها و رودخانههای فصلی است، شاهدی بر مهارت کشاورزان در مدیریت منابع آبی محدود است. کشت به روش دیم در بخشهایی از منطقه که دسترسی به آب کمتر است، با تکیه بر بارشهای فصلی انجام میشود. چرخۀ کشت بهدلیل طولانی بودن فصل سرما بهطور عمده تکمحصولی است و کشاورزان با استفاده از روشهای سنتی مانند تناوب کشت و استفاده از کود حیوانی، حاصلخیزی خاک را حفظ میکنند.
در گذشته ابزارهای مورد استفاده در کشاورزی اغلب ساده و بومی بود که نشانگر حفظ روشهای سنتی در کنار برخی نوآوریهای محدود است. محصولات کشاورزی علاوهبر تأمین نیازهای غذایی خانوار، در تهیه نان محلی، آشهای سنتی و سایر فرآوردههای غذایی کاربرد دارند. همزیستی کشاورزی با دامداری در قالب سیستم که در آن از کود دامی برای حاصلخیزی زمینها و از کاه و بقایای محصولات برای تغذیه دامها استفاده میشود، نمونهای بارز از بهرهوری یکپارچه از منابع است. این نظام یکپارچه تولید، نه تنها امنیت غذایی خانوارها را تأمین میکند، بلکه پیوندی ناگسستنی بین دو بخش اصلی اقتصاد روستایی یعنی کشاورزی و دامداری ایجاد کرده است.[۳۳]
دامداری و صنایع وابسته
دامداری در بهسود ستون فقرات اقتصاد محلی را تشکیل میدهد و به شیوهای کاملاً هماهنگ با شرایط جغرافیایی و فرهنگی منطقه توسعه یافته است. گوسفندداری به عنوان محور اصلی این فعالیت، هم به تولید گوشت و هم به تأمین مواد خام برای صنایع دستی میپردازد. پوست گوسفندان پس از فرآوری به پوستینهای باکیفیتی تبدیل میشود که نه تنها نیاز داخلی را برطرف میکند، بلکه بهعنوان کالای صادراتی به دیگر مناطق افغانستان ارسال میشود. روغن حیوانی تولیدی این منطقه که از شیر گوسفندان تهیه میشود، بهدلیل کیفیت استثنایی اش شهرت ملی دارد و در گذشته حتی به دربار امیر نیز راه مییافته است. فرآورده دیگری به نام قروت که از شیر گوسفند تولید شده و در سبد غذایی خانوارها جایگاه ویژهای دارد.
صنایع دستی وابسته به دامداری شامل تولید نمدهای ضخیم برای پوشش سقف خانهها، جوالهای پشمی برای نگهداری غلات و ریسمانهای بافته شده از پشم میشود که اگرچه در مقایسه با نمونههای مناطق همجوار از ظرافت کمتری برخوردارند، اما بهدلیل استحکام و کارایی بالا در زندگی روزمره ساکنان نقشی اساسی ایفا میکنند. این صنایع دستی نه تنها پاسخگوی نیازهای داخلی است، بلکه بهعنوان منبع درآمد مکمل برای خانوادههای روستایی محسوب میشود. سیستم پرورش دام در بهسود بهطور کامل مبتنی بر کوچنشینی فصلی است و از مراتع طبیعی به بهترین شکل ممکن استفاده میکند، بهطوری که دامداران با توجه به تغییر فصل، دامهای خود را بین مناطق مختلف جابهجا میکنند تا از منابع گیاهی موجود حداکثر بهرهبرداری را داشته باشند. این شیوه مدیریت دامداری که طی قرنها تکامل یافته، نشاندهنده دانش عمیق بومیان از اکوسیستم منطقه و توانایی آنها در بهرهبرداری پایدار از منابع طبیعی است.[۳۴]
صنایع دستی
شامل گلیمبافی، نمدسازی، خامکدوزی و تولید لباسهای محلی است؛
معادن
بهسود دارای معادن غنی از زمرد، لاجورد، مرمر، سرب، زغال سنگ و آهن است. معدن حاجیگک، یکی از بزرگترین معادن آهن افغانستان، در این منطقه واقع شده است.[۳۵]
الگوی سکونت و معیشت فصلی
ساکنان بهسود بهطور عمده در خانههای گلی و در قطعات پراکنده سکونت دارند و تنها تعداد محدودی از آنان در فصول گرم به مناطق ییلاقی کوچ میکنند. وجود مراتع غنی که تا فصل خزان دوام میآورند، پشتوانۀ مهمی برای دامداری منطقه محسوب میشود. این منطقه با کمبود شدید پوشش درختی مواجه است و درختان میوه بهدلیل ارتفاع زیاد قابلیت رشد ندارند. درختان پراکنده مانند پده و چنار تنها در حاشیه راهها مشاهده میشوند. کمبود چوب سوخت موجب شده تا ساکنان برای تأمین نیازهای زمستانی خود به جمعآوری بوتهها متکی باشند که این امر بر آسیبپذیری زیست محیطی منطقه میافزاید.
زیرساختها
در گذشته حمل و نقل در بهسود بهطور عمده متکی بر چهارپایان است و اگرچه استفاده از خر (الاغ) رواج دارد، اما تعداد گاوهای بارکش قابل توجه نیست. نبود شتر در این منطقه از دیگر ویژگیهای متمایز سیستم حمل و نقل محلی محسوب میشود. این شرایط حمل و نقل نشاندهندۀ انطباق شیوههای سنتی با ویژگیهای جغرافیایی و اقلیمی منطقه است.[۳۶]
منطقۀ بهسود از طریق شبکهای از راههای اصلی و فرعی با نواحی اطراف مرتبط میشود. چهار جادۀ اصلی که قابلیت تردد وسایل نقلیه را دارند، این منطقه را به چهار جهت مختلف متصل میکند. قدیمیترین این راهها، جاده کابل-گردن دیوال است که در ۱۳۰۱ش احداث شد و پس از آن تا هرات در غرب کشور امتداد یافت. این مسیر ارتباطی، بهسود را از شرق به حصۀ اول، میدان و کابل و از غرب به پنجاب، لعل، سرجنگل و ولایت غور متصل میسازد.
راه ارتباطی دیگر، جادۀ بهسود-ناور است که با طولی حدود صد کیلومتر، این منطقه را به غزنی، جاغوری و دیگر نقاط جنوبی مرتبط میکند. شاخۀ دیگری از این مسیر با طول تقریبی ۱۲۰ کیلومتر، بهسود را از طریق حصه اول به بامیان متصل میکند که مسیر اصلی تردد به مناطق شمالی محسوب میشود. همچنین راهی از راقول به سمت جنوب وجود دارد که به ارزگان و قندهار منتهی میشود.
در دوران حکومت محمدظاهرشاه، برنامههایی برای بازسازی، تسطیح و تعریض جاده کابل-بهسود-پنجاب در دستور کار قرار گرفت که کار آن از دو نقطه دوراهی میدان و گردن دیوال آغاز شد. هرچند این پروژه بهدلایل اجتماعی ناتمام ماند، اما نشاندهندۀ توجه به توسعه زیرساختهای ارتباطی در منطقه بود. در ۱۳۴۶ش نیز یک جادۀ فرعی به طول ۳۲ کیلومتر و عرض ۶ متر بین قریههای اوجی و سرخآباد با مشارکت مردم و وزارت فواید عامه احداث شد که هفت روستا را به هم متصل میساخت و جمعیتی بالغ بر یازده هزار نفر از آن بهرهمند شدند. این شبکه راههای ارتباطی نقش حیاتی در توسعه اقتصادی و اجتماعی منطقه ایفا میکند و امکان تبادلات تجاری و فرهنگی بین بهسود و دیگر مناطق کشور را فراهم ساخته است. با این حال، نیاز به توسعه و بهسازی بیشتر این مسیرها همچنان احساس میشود.[۳۷]
ساختار اداری بهسود
الف) حصۀ اول بهسود
منطقۀ حصۀ اول در بهسود از نظر منابع آبی قابل توجهی برخوردار است. این منطقه با چشمهسارها و رودهای متعدد، که از ارتفاعات و دامنههای کوهستانی سرچشمه میگیرند، به دو جهت مخالف جریان مییابند و نقش حیاتی در تغذیه رودخانهها و آبادیهای اطراف ایفا میکند. برای مثال رود هیرمند، بهعنوان یکی از مهمترین رودهای منطقه، از ارتفاعات غربی این منطقه سرچشمه گرفته و به سمت غرب و جنوب غرب جریان دارد. این رود پس از عبور از حصۀ اول و آبیاری بخشهای وسیعی از آن، به حوزۀ مرکز بهسود وارد میشود. در مسیر خود، شاخههایی مانند رود لخشم و سیاهسنگ در ناحیۀ گردن دیوال به آن میپیوندند و بر حجم آب آن میافزایند. همچنین، رودهای بخش غربی و جنوب غربی حصۀ اول در نقاط مختلف با هیرمند ادغام میشوند و شبکهای پیچیده از جریانهای آبی را تشکیل میدهند. در سوی دیگر، رودهای وادی حصار، برغستان، خرقول، دولت قلی و بخش شمالی کوتل لخشم به سمت شرق جریان دارند و در نهایت به حوزۀ سرخ و پارسا میریزند. این رودها در کنار یکدیگر، رود سرخ و پارسا را تشکیل میدهند که نقش کلیدی در پوشش نیازهای آبی مناطق شرقی ایفا میکند.[۳۸]
ب) حصۀ دوم بهسود
رود هلمند (هیرمند) از شرق به غرب این ولسوالی جریان دارد.[۳۹] این رود که از منطقۀ «هزار قاش» یا «هزار چشمه» از کوه بابا سرچشمه میگیرد، از میانۀ ولسوالی مرکز بهسود، از سمت شرق به غرب، جاری است.[۴۰] این رود، در حدود ۱۳۰۰ کیلومتر طول داشته و در حدود ۴۰ درصد از اراضی افغانستان را زهکشی میکند. تأسیسات آبیاری باستانی و کنونی که در امتداد این رود و شاخههای آن وجود دارند، حکایت از اهمیت آن در کشاورزیِ منطقه دارند. هیرمند بهطور کلی بهسوی جنوب غربی جریان داشته و سرانجام به باتلاقهای حوضۀ سیستان در مرز ایران ریخته و تبخیر میشود.[۴۱] رود لوگر نیز از منطقۀ کجاب علیای ولسوالی مرکز بهسود سرچشمه گرفته و در نهایت با رودخانۀ کابل یکجا میشود.[۴۲] شبکۀ رود کابل تنها شبکۀ اصلی رودخانهای در افغانستان است که به دریا راه دارد[دیدگاه ۱].[۴۳]
طایفه بهسود
برخی از محققان بهسود را از قبایل مغولی معرفی کردهاند. به گفتۀ این محققان این نام هم در شجرهنامههای مغولی و هم در منابع تاریخی دیگر ثبت شده است. بر اساس تحقیقات مایکل کنزی، بهسود از قبایل اصلی تحت حکومت تموچین (چنگیزخان) نبوده، اما گروهی از جنگجویان مغول به مرور زمان در قالب این قبیله سازمان یافتهاند. ولادیمیروف نیز در پژوهشهای خود اشاره کرده که بخشی از نیروهای نظامی مغول پس از استقرار در منطقه، هستۀ اولیۀ قوم بهسود را تشکیل دادند. منابع تاریخی نشان میدهد که اصطلاح «ایلات بهسود» به بازماندگان لشکریان دوران تیمور که در اطراف کابل ساکن شدند، اطلاق میشده است.
در سنت شفاهی هزارهها، اعتقاد بر این است که قبیلۀ بهسود از نسل یکی از پسران قبار یا قبر (از شخصیتهای اسطورهای) به وجود آمده است، در حالی که دیگر قبایل هزاره به پسران دیگر وی منسوب هستند. این روایت نشاندهندۀ جایگاه ویژه قبیله بهسود در ساختار قومی هزارهها است.[۴۴]
طوایف اصلی بهسود:
دولتبای، درویش علی، ایسام تمور، میزه، نوروز، قبستوم/قبستان، بوالحسن، بورجیگی، جرغی، هرکدام این طوایف دارای زیرشاخه های بسیار متعدد است. زیر شاخه ها نیز به خانواده های مهم تقسیم میی شود.[۴۵]
بابه بهسود
چهره تاریخی یا نماد قومی
بابه بهسود بهعنوان شخصیتی محوری در تاریخ هزارههای بهسود مطرح است که منابع تاریخی دربارۀ او دو دیدگاه متفاوت ارائه میدهند. برخی مورخان مانند کاظم یزدانی او را فرمانروایی مقتدر میدانند که بر مناطق وسیعی از جلالآباد تا جیرگی حکمرانی میکرد و الگوی کوچ فصلی بین مناطق گرمسیری و سردسیری را بنیان نهاد. در مقابل، پژوهشگرانی مانند عزیزالله شفق با استناد به نبود نشانههای دقیق از آرامگاه او در کوه قوریخ کابل و وجود شاخههای قومی به همین نام در آسیای میانه، بابه بهسود را بیشتر نماد هویت جمعی این قوم میدانند تا یک شخصیت تاریخی منفرد.[۴۶]
ساختار قومی و تبارشناسی
تبارشناسی بابه بهسود نشان میدهد که نسل او از طریق فرزندانی چون فاضل بیگ، مراد بیگ و دولتپای در مناطق مختلف گسترش یافته است. شاخههای متعددی از این تبار در ولسوالیهای ناهور و بهسود حضور دارند. این شاخهها شامل ایسمتمور، درویشعلی، قبستو، زردک و خواتی میشوند که هر یک در مناطق خاصی سکونت داشتهاند. مزارهای منسوب به این شخصیتها در نقاط مختلفی از کابل تا مناطق مرکزی افغانستان پراکنده است.
جایگاه در هویت جمعی
بابه بهسود در حالحاضر به نمادی مهم در هویتسازی قوم بهسود بدل شده است. تعدد مزارهای منسوب به او و فرزندانش در مناطق مختلف، نشاندهندۀ عمق نفوذ این چهره در حافظه جمعی مردم منطقه است. به نظر محققان بررسی این شخصیت میتواند پنجرهای به فهم بهتر ساختارهای اجتماعی، الگوهای حکمرانی و نظام خویشاوندی در میان هزارههای افغانستان بگشاید.[۴۷]
تقسیمات اداری بهسود
تحولات اداری
بر اساس اسناد موجود، تا ۱۳۰۰ش ش بهسود بهعنوان یک حکومت محلی درجه اول تحت نظارت حکومت کلان دایزنگی فعالیت میکرد. در این نظام اداری، منطقۀ بهسود به سه بخش مجزا تقسیم میشد: مرکز بهسود، حصۀ اول بهسود و حصۀ دوم بهسود. در این ساختار، حاکم منطقه در مرکز بهسود مستقر بود و دو حصۀ دیگر تحت مدیریت علاقهدارها اداره میشد. این وضعیت اداری با تغییرات تدریجی و محدود تا 1338ش ادامه یافت. در این سال، با پیوستن پنجاب (مرکز حکومت کلان دایرنگی) به حکومت اعلی بامیان، تحولاتی در ساختار اداری منطقه ایجاد شد.
در این تحولات اداری، بهسود بهعنوان حکومت درجه اول به حکومت کلان جدیدالتأسیس میدان ملحق شد. این تغییر در 1343ش با ارتقای میدان به سطح ولایت و تغییر نام آن به ولایت وردک، وارد مرحلۀ جدیدی شد. علیرغم این تغییرات، ارتباط اداری بهسود با این ولایت حفظ شد و تا زمان حاضر نیز این وضعیت اداری بدون تغییر باقی مانده است.[۴۸]
ساختار اداری
الف) ولسوالی حصه اول بهسود
موقعیت جغرافیایی ممتاز حصۀ اول بهسود بهعنوان نزدیکترین منطقه از هزارهجات به پایتخت، تأثیرات عمیقی بر ساختار اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ساکنان آن گذاشته است. این مجاورت مکانی موجب شکلگیری روابط پیچیده و دوسویه بین مرکز و پیرامون شده که در نوع خود در میان مناطق هزارهنشین کمنظیر است؛ مزیت دسترسی آسان به کابل، تحرک اجتماعی چشمگیری را برای ساکنان این منطقه به ارمغان آورده است. بررسیها نشان میدهد حدود نیمی از جمعیت این ولسوالی بهصورت دائم یا فصلی در پایتخت اقامت دارند. برخی خانوارها حتی پیشینۀ یک قرن زندگی شهری را در کارنامه دارند، در حالی که همچنان پیوندهای اقتصادی و عاطفی خود را با زادگاه اصلی حفظ کردهاند. این الگوی سکونت دوگانه، نظام خاصی از مالکیت اراضی را به وجود آورده که در آن بسیاری از مهاجران، زمینهای کشاورزی خود را یا بهصورت مشارکتی به کشت میسپارند یا به کلی از چرخۀ تولید خارج کردهاند.
در بعد اشتغال، ساکنان حصۀ اول بهسود حضوری فعال در بازار کار پایتخت دارند. این حضور از مشاغل خدماتی و دستفروشی تا موقعیتهای مدیریتی و تخصصی گسترده است. شکلگیری شبکههای حمایتی محلی در کابل مهاجران جدید را در یافتن شغل و اسکان یاری میرساند. بسیاری از موفقترین تجار و صاحبان مشاغل خدماتی در کابل، ریشه در خانوادههای حصۀ اول بهسود دارد.
از دیدگاه فرهنگی، این رفتوآمد مداوم موجب شکلگیری هویتی دوگانه شده است. نسل جدیدی که در کابل متولد شدهاند، ضمن برخورداری از امکانات شهری، به واسطۀ والدین خود با فرهنگ بومی منطقه آشنا هستند. این موقعیت میانجیگری فرهنگی، ظرفیتهای اجتماعی خاصی ایجاد کرده که هم در توسعۀ محلی و هم در تحولات اجتماعی پایتخت تأثیرگذار بوده است.[۴۹]
پیوندهای اجتماعی و فرهنگی
علیرغم مهاجرت گسترده به کابل، پیوندهای اجتماعی و فرهنگی ساکنان حصه اول با زادگاهشان همچنان پابرجا است. این ارتباط دو سویه هم بر زندگی شهری مهاجران و هم بر توسعه منطقه تأثیرگذار بوده است. جریان دائمی رفتوآمد بین کابل و حصۀ اول بهسود، این منطقه را به پلی فرهنگی بین زندگی روستایی و شهری تبدیل کرده است. بسیاری از ساکنان با حفظ ریشههای خود در بهسود، توانستهاند در کابل به موفقیتهای اقتصادی و اجتماعی دستیابند و در عین حال به توسعه زادگاه خود کمک کنند.[۵۰]
شبکه ارتباطی و زیرساختهای حمل و نقل حصه اول بهسود
ولسوالی حصۀ اول بهسود از موقعیت ارتباطی استراتژیکی در شبکه راههای مرکزی افغانستان برخوردار است. مرکز این ولسوالی در منطقۀ گردن دیوال بهعنوان چهار راه مهم ارتباطی عمل میکند که چندین محور اصلی مواصلاتی کشور را به هم پیوند میزند. این نقطه بهعنوان گره ارتباطی راههای کابل-بامیان، کابل-بهسود، پنجاب و ناور-بامیان شناخته میشود. محور کابل-بامیان با ۱۸۰ کیلومتر فاصله از این منطقه میگذرد، در حالی که مسیر جایگزین از طریق غربند این فاصله را به ۲۴۵ کیلومتر افزایش میدهد. راه ارتباطی کابل-پنجاب با ۲۸۳ کیلومتر و مسیر کابل-بهسود با ۱۵۵ کیلومتر طول، از دیگر شریانهای حیاتی است که این منطقه را به مرکز کشور متصل میکنند.
در سطح محلی، کوتال حاجیگگ در فاصلۀ ۱۳۴ کیلومتری کابل و ۳۰ کیلومتری گردن دیوار قرار دارد که علاوهبر اهمیت ترانزیتی، بهدلیل مجاورت با معدن بزرگ حاجیگگ از ارزش اقتصادی ویژهای برخوردار است. شبکه راههای فرعی نیز این ولسوالی را به نقاط مهم همجوار مانند پنجاب (۱۵۳ کیلومتر)، ناهور (حدود ۱۵۰ کیلومتر)، بامیان (۷۰ کیلومتر)، مرکز بهسود (۵۰ کیلومتر) و سرچشمه (۴۰ کیلومتر) مرتبط میسازد. این تراکم و تنوع مسیرهای ارتباطی، حصۀ اول بهسود را به یکی از کانونهای مهم ترانزیتی در منطقه مرکزی افغانستان تبدیل کرده است. به نظر پژوهشگران توسعۀ این زیرساختهای ارتباطی میتواند نقش تعیینکنندهای در تحولات اقتصادی و اجتماعی منطقه داشته باشد و آن را به پلی بین مرکز و غرب کشور تبدیل کند.[۵۱]
ب) ولسوالی مرکز بهسود
جمعیت ولسوالی مرکز بهسود
مراکز دینی[دیدگاه ۲]
در مناطق مختلف مرکز بهسود حدود ۸۶۵ باب مسجد و حسینیه وجود دارد که گویای عمق نفوذ و تأثیرگذاری مذهب در ساختار اجتماعی و فرهنگی این منطقه است. این کانونهای مذهبی نه تنها به عنوان مراکز عبادی، بلکه بهعنوان نهادهای اجتماعی و آموزشی نقش محوری در شکلدهی به سبک زندگی دینی مردم ایفا میکنند. حضور گسترده این مراکز موجب تقویت هویت مذهبی، ترویج ارزشهای اسلامی و ایجاد شبکههای اجتماعی حول محور فعالیتهای دینی شده است که به وضوح در مناسبتهای مذهبی و الگوی معیشت روزمره ساکنان قابل مشاهده است.[۵۲]
اقتصاد
معیشت مردم ولسوالی مرکز بهسود از طریق کشاورزی و دامپروری تأمین میشود. کشاورزی و دامداری بدوی بوده و از ماشینهای کشاورزی، بذرهای اصلاح شده و کودهای شمیایی خبری نیست. زمینهای کشاورزی کم و کوچک است و سردی اقلیم باعث میشود زراعت یک فصله بوده و حجم کمی داشته باشد. صنایع محلی در این منطقه، توسعه نیافته است. از آنجا که عواید حاصل از زراعت و دامداری برای مصارف خانوار کفایت نمیکند، نیروهای مستعد کار به کابل و نقاط دیگر مهاجرت میکنند.[۵۳]
معدن سرب منطقة مَرَک در ولسوالی مرکز بهسود از جمله معادن این ولسوالی است. در کتاب شناسنامة افغانستان از معدن گرافیت بهسود نیز یاد شده؛ اما موقعیت دقیق آن مشخص نیست.[۵۴]
آموزش و پرورش
از نظر تاریخی، مکتبخانهها که در منبرها (حسینیهها) تشکیل میشد، نقش اصلی را در آموزش عمومی در مناطق مرکزی افغانستان بر عهده داشته است. وظیفة تحصیلات عالی نیز در گذشته به عهدۀ مدارس علمیه بود؛ اما امروزه، بسیاری از افراد، تحصیلات خود را در دانشگاههای شهرهای مختلف کشور یا خارج از کشور ادامه میدهند.[۵۵] مدارس علمیۀ فیضیه (آب شینیة هلمند)، محمد رسولالله (دشتک تاجیکان)، رسول اکرم (دهن آبشار تگاب راموز)، جواد الأئمه (میخ کره)، امام محمدباقر (آب موشک)، سجادیه (مهرخانه)، آیتالله حاج آخوند کوهبیرونی (تگاب برخانه کوه بیرون)، ولیعصر (سرخ آباد)، سجادیه (سنگ شانده)، قرهقل (قرهقل)، حضرت رسول اکرم (ممرک قوم دهقان)، ولی عصر (دشت مزار)، مهدیه (کجاب علیا)، امام محمد باقر (مرکز ولسوالی)، مهدیه (سر بلاق کوه بیرون) و مدرسه و حسینیة محمدیه (کمرک قوم دهقان)، از جمله مدارس علمیة فعال در ولسوالی مرکز بهسود هستند.[۵۶]
بنیانگذاری نظام معارف (آموزش و پرورش) جدید در هزارهجات، از جمله بهسود، با تأخیر ناشی از تعصب مواجه شد.[۵۷] در سالهای اخیر، مراکز تعلیمات عمومی گسترش بیشتری یافته است. طبق گزارش ۱۳۹۹ش (آخرین گزارش) وزارت معارف افغانستان، ولسوالی مرکز بهسود دارای ۹۵ مرکز آموزش عمومی است. طبق این گزارش و در تاریخ مذکور در مجموع ۱۵۶۳۴ نفر مشغول فراگیری درس بودند که از این تعداد، ۸۸۹۰ نفر پسر و ۶۷۴۴ نفر دختر بودهاند. از این ۹۵ مرکز آموزشی، ۲۸ مکتب (مدرسه) ابتدایی، ۲۹ مکتب متوسطه، ۳۶ لیسه (دبیرستان)، ۱ دار العلوم (متوسطۀ علوم اسلامی) و یک مرکز حمایتی تربیت معلم است.[۵۸]
مناطق و قریههای مهم
واحدهای اداری ولسوالی مرکز بهسود در منطقهای بهنام «مرکز» قرار دارد که بر اساس قوانین تقسیمات اداری، از طریق پاسخگویی به مقامات ولایت میدان وردک به مقامات مرکزی پاسخگو بوده و به امور اداری مردم رسیدگی میکنند.[۵۹] مرکز بهسود فاقد شهر و جمعیت شهرنشین است.[۶۰]
کوه بیرون، قریۀ عوض، قریۀ زریافته، جمبود، میرشادی، گردم بندشوی، سرخآباد، راموز، پیتاب دهمردگان، قریۀ مَرَگ، قرهقول، میربچهقول، قوم دهقان، سنگ شانده، قمبر علی هلمند، قمبر علی کجاب، راقول چهلستون، زردسنگ دوست، خلیل و خواجه حسن، زیرات بهادر، سفید دیوار خوانه بیان، قریة مَرَگ عمرک، چولی، بابکه، تاله ده، سراب چولی (سر سهراب)، عطای پل افغانان، قرخ خوردی و بادآسیاب، مناطق ولسوالی مرکز بهسود را تشکیل میدهند.[۶۱] اماکن نامبرده، مناطقی هستند که در «اتلس قریههای افغانستان» بهعنوان مناطق اصلی ولسوالی مرکز بهسود لیست شده و هر کدام کموبیش مشتمل بر قریهها و قصبات بسیاری است. برای مثال، منطقۀ کوه بیرون، مشتمل بر ۴۷ قریه است[۶۲] که هر قریهای ممکن است مشتمل بر چندین ده باشد.
زیرساخت
شاهراه گردن دیوال که پایتخت افغانستان را از طریق مناطق مرکزی به غرب کشور متصل میکند و مسیر دسترسی غرب به شرق افغانستان را نسبت به شاهراه کابل- قندهار- هرات، ۴۰۰ کیلومتر کوتاهتر میکند، از ولسوالی مرکز بهسود میگذرد.[۶۳]
جادۀ بهسود- ناهور، بهسود را از طریق ناهور به مناطق جنوبی از جمله شهر غزنی و ولسوالی جاغوری وصل میکند. این جاده از بهسود تا ناهور حدود ۱۰۰ کیلومتر طول دارد.[۶۴] با اجرای برنامههایی از جمله برنا ملی راه سازی روستایی (NRAP) دردهههای اخیر، راههای مواصلاتی گسترش بیشتری یافته و دسترسی مناطق ولسوالی مرکز بهسود به مناطق دیگر و به خارج از ولسوالی بیشتر شده است.
مناطق مهم بهسود
الف) قول[۶۵]خویش
قولخویش، یکی از مناطق کوهستانی ولسوالی حصۀ اول بهسود بوده که در حدود ۱۲۰ کیلومتری غرب کابل واقع شده است. این منطقه از دامنههای شرقی کوه بابا آغاز میشود و تا درۀ ترکمن و کوتل حاجیگک امتداد دارد. قولخویش متشکل از درهها و کوههای متعدد است که هر یک دارای ویژگیهای منحصربهفرد طبیعی و فرهنگی هستند.
۱. درههای اصلی و قریهها
- درۀ حصار: شامل دهن حصار، سرپل، میانه قشلاق، سرکورد، پشت کافری، چهار سیاب، سرخ گُلک، سرحصار و امام هشتم؛
- درۀ برغستان: مشتمل بر قریههای رحمت (رامت)، یاری، دومنی، سرلر، طور، خوشک، خلقی، کوچک، ساقی و میخک؛
- عیدک (ایدک): متشکل از عیدک بالا و عیدک پایین؛
- درۀ چولی و ارگین (سرخک): شامل بوم چولی، قاش چولی، دشت، دشت ژاله، کوجک، دوسه، آدره و دیگر مناطق؛
- شنیه (شینیه): از مناطق سرسبز قولخویش با قریههایی مانند باریکی، قلعه عسکری، بالا قلعه، قاش و بوم؛
- خارقول و خارزار: شامل قلعه جانی، خان محمد، شاه قل، کاه خانه، حاجی گگ، بالا قلعه، آب نقره و درنقره دیوار؛
- دهن لخشان (دان لخشوم): نقطه اتصال قولخویش به مرکز ولسوالی، شامل مناطق میانه، شنیه، خارقول و دولت قولی؛
- شامزید و اورکبک: واقع در جنوب شنیه با قریههای سرقول، بایا، منبر، شیونه سیدو و بوم؛
- دولت قولی: شامل دلخک بالا و پایین، اروکوجی، ده مستاه، دره بید، غوجورک، قیچق و برغستان.[۶۶]
جمعیت و مهاجرت
جمعیت ساکن در قولخویش حدود ۵ هزار تن تخمین زده شده اما بهدلیل نزدیکی به کابل و عوامل دیگری مانند خشکسالی و جنگ، بسیاری از ساکنان به شهرها یا خارج از کشور مهاجرت کردهاند.
۲. آبوهوا و منابع آبی
قولخویش از مناطق سردسیر هزارهجات است و زمستانهای سختی دارد. بارش برفهای سنگین و یخبندانهای طولانی از ویژگیهای این منطقه است. با این حال، تغییرات اقلیمی در سالهای اخیر باعث کاهش نسبی شدت سرما شده است.
منابع آبی قولخویش شامل چشمهها، رودخانهها و غارهای طبیعی است که از کوههای بابا سرچشمه میگیرند. آبهای دره حصار، برغستان و ارگین پس از آبیاری زمینهای محلی، به رودخانه غوربند میپیوندند و در نهایت به دریای کابل میریزند. مردم محلی از این آبها برای آبیاری و تولید برقهای کوچک محلی استفاده میکنند.[۶۷]
ب) اوجی کجاب [۶۸]
اُوجَی کجاب، معروف به قلعۀ سید، از مناطق مهم دینی و تاریخی در ولسوالی مرکز بهسود است. در دلیل نامگذاری این منطقه گفتهاند که در عرف هزارهجات (مردم منطقۀ مرکزی افغانستان) به مکان سطح پایین (گود) «آوُج» میگویند. برخی نام اصلی این منطقه را آوُج دانستهاند که تبدیل به «اوجی» شده است. برخی دیگر نیز «اوجی» را بهمعنی «جایگاه» و برگرفته از «وئجۀ» اوستا میدانند.[۶۹] گروه دیگری معتقدند که «اُوجَی» در اصل «آبجای» و بهمعنای جای آب یا مکانی است که نسبت به مکانهای دیگر، آب بیشتری داشته و محل جریان نهر آب است. آبجای در گویش عامیانه به «آوجای» و بهمرور زمان به «اُوجَی» تغییر نام یافته است.[۷۰]
برخی معتقدند زمینهای اوجی را جد سادات اوجی بهنام سید اسدالله حدود 150 سال قبل خریداری کرده و به نسل او منتقل شده است. سید اسدالله از فرزندان شاه اخلاص است که شجرهنامۀ آنها به امام زینالعابدین میرسد. بازماندگان سید اسدالله، عالمان دینی بودهاند که به امور مردم رسیدگی میکردهاند.[۷۱]
موقعیت جغرافیایی
اوجی روستایی مربوط به ولسوالی (شهرستان) مرکز بهسود در ولایت میدان بوده و 155 کیلومتر با کابل فاصله دارد. از نظر اداری نیز اوجی مربوط به منطقهای بهنام کجاب علیا است. این منطقه نسبت به مناطق اطراف در جلگۀ وسیعی واقع شده است. چَمنزاری به وسعت 5/2 در 5/1 کیلومتر در جنوب قلعه وجود دارد که رود باریکی از آن عبور میکند. در شمالشرق اوجی نیز علفزار بزرگی است که اهالی از آن استفاده میکنند. در شمال اوجی قلعۀ برکت، راشک، کفشک و مرکز ولسوالی بهسود قرار دارد. درغرب اوجی مناطق و روستاهای بابکه بنامهای نوروئیست، گلزار، کتهسنگ، باریکی، بامسرای و منطقه «سنگشانده» بنامهای جویزنگی، چهاردسته، میانهده، چپرسوخته، قلاختیار، قلبنده، شنیه، سرخسنگ، کهنهقلعه، هشتدرخت و سرخآباد قرار گرفته است. در شرق اوجی نیز کوه بلندی بهنام کوهسفید واقع شده و پشت آن نیز روستاهای کجاب سفلی واقع شدهاند.[۷۲]
روستاها
این روستا دارای چهار بخش فرعی است که در اطراف اوجی قرار دارند و به «چهار قلعۀ اوجی» معروف هستند. کَنگی در غرب، پائین قلعه (کوته کابلی، کوته احمد و بغداد شریف یا ارگ حاج محمدسرور اُوجَی) در جنوب، سرتوپ اوجی در جنوب شرق و بلند قلعه در شمال اوجی موقعیت دارند و قریۀ اوجی در مرکز این چهار قلعه واقع است.[۷۳]
جمعیت اوجی کجاب
در گذشته صاحبان زمین در اوجی همه از قوم سادات و شیعهمذهب بودهاند. برخی معتقدند زمانیکه مردم بهصورت گسترده از هزارهجات کوچ نکرده بودند، در قلعۀ اوجی بین 35 تا40 خانوار از صاحبان زمین و دهقانان آنها زندگی میکردهاند. امروزه جمعیت اوجی بالغ بر صد خانوار است. مردم قلعۀ اوجی وابسته به طایفۀ پیوند یکی از طوایف قوم قنبرعلی هستند.[۷۴]
اقتصاد
- زراعت: اوجی زمین آبی و لَلمی (دیمی) زیادی دارد که با استفاده صحیح میتواند موجب خودکفایی مردم منطقه شود و صادرات محصولاتی مانند کچالو (سیبزمینی)، گندم و رِشقَه (یونجه) را به دنبال داشته باشد.
- دامداری: مالداری در حد معمول در منطقۀ اوجی وجود داشته و بیشتر خانوادهها گاو، گوسفند، بز، مرغ و فیلمرغ (شتر مرغ) نگهداری میکنند. محصولات عمدۀ اوجی گندم، جو، حبوبات، کچالو و شلغم بوده و در این اواخر سبزیجاتی همانند سیر، پیاز، گَندَنَه (تره) و مُلی سُرخَک (تربچه) نیز در اوجی به عمل میآید.
- باغداری: بهدلیل سردی هوا، باغداری در آن روستا رواج ندارد.[۷۵]
گیاهان کوهی: در اوجی گیاهانی از قبیل سرخخار، غیغان، کمی، گندهبغل، بترونقو، الهرنگ، خرکوده، دماسب، پالی، بولان، قوُغ، برغومبی و شکیلکک وجود داشته و مورد استفادۀ مردم است.[۷۶]
فرهنگ و معارف
ساکنان اصلی اوجی بیشتر عالم دینی و ملا بودند. اوجی در رشتههای دانشگاهی نیز دانشجویانی دارد. جوانان منطقه مشغول تحصیل در مکاتب رسمی دولتی هستند.[۷۷]
سادات اوجی نقش زیادی در ترویج مسایل دینی در مناطق مرکزی افغانستان داشتهاند. اوجی از قدیم بهعنوان یکی از مراکز مهم دینی و فرهنگی در هزارهجات به شمار میرود که سالانه بین 300 تا 500 نفر محصل علوم دینی از مناطق مختلف افغانستان در آنجا درس میخواندند. در حالحاضر، ساکنان اوجی در کشورهای مختلف جهان پراکنده شده و بیشتر آنها دارای تحصیلات عالی علوم دینی یا دانشگاهی هستند.
اُوجَی تکیهخانۀ بزرگ و مدرنی دارد که مرکز تجمع مردم چهار قلا یا چهار قلعه «اُوجَی» است. این تکیهخانه را که از پدران سادات اُوجَی به یادگار مانده، توسط بزرگ سادات منطقه «سید محمدسرور اُوجَی»، در حدود 75 سال قبل بهشکل موجود بازسازی شده و بنای آن گسترش یافته است. او یک باب مسجد نیز در کنار آن بنا نهاد.
یک مدرسۀ علوم دینی نیز از دیگر مراکز دینی موجود در اُوجَی است که حدود 50 سال پیش توسط «سید محمدظاهر محقق اُوجَی» و به کمک مردم منطقه ساخته شد.[۷۸]
جاذبههای گردشگری بهسود
۱. اژدهای بهسود و باورهای مرتبط با آن
منطقۀ بهسود میزبان پدیدۀ زمینشناختی منحصر به فردی موسوم به «ازدهای بهسود» است که از دیدگاه علمی، یک سازۀ سنگی آتشفشانی به طول حدود ۱۷۰ متر محسوب میشود. این تشکیلات سنگی بهطور عمده از سنگهای تور مانند و شکننده تشکیل شده که در بخش فوقانی آن برجستگیهای سطحی با حفرههای عمیق قابل مشاهده است.
از منظر زمینشناختی، این پدیدۀ طبیعی حاصل فرآیندهای رسوبی و انحلال مواد آهکی در آبهای زیرزمینی است که در تماس با اکسیژن هوا به تدریج رسوب کرده و اشکال خاصی را پدید آوردهاند. در اطراف این تشکیلات، مواد کریستالی شبیه به فسیلهای آمونیاک و همچنین منابع سرب یافت میشود.
در باورهای محلی، این پدیده بهعنوان بقایای موجودات افسانهای تفسیر شده که توسط امام علی نابود شده است. این اعتقاد نهتنها در میان هزارههای منطقه، بلکه در بین سایر مسلمانان افغانستان نیز رواج دارد. بخشی از این سنگها بهعنوان زیارتگاه مورد احترام قرار گرفته و خاک برخی حفرههای آن در طب سنتی برای درمان بیماریها استفاده میشود.
مشابه این باورها در منطقه بامیان نیز وجود داشته است، با این تفاوت که در دوران پیش از اسلام، اسطوره نابودی این موجودات به بودا نسبت داده میشده و پس از اسلام، این نقش به امام علی منتقل شده است. این تغییر نشاندهندۀ تداوم باورهای اسطورهای در گذر زمان با تغییر شخصیتهای محوری است.
چشمههای آب گرم معدنی که از بخشهای مختلف این تشکیلات سنگی جاری است، حاوی مواد معدنی خاصی بوده و در طب سنتی مورد استفاده قرار میگیرد. رنگهای متنوع سنگها شامل سرخ، زرد و سفید، منظرهای چشمنواز پدید آورده که همراه با باورهای محلی، این مکان را به جاذبهای طبیعی-فرهنگی تبدیل کرده است.[۷۹]
۲. بادآسیاب
در منطقه مرکزی بهسود، محلی موسوم به یادآسیا میزبان چندین آسیاب بادی قدیمی است که بر فراز نقطهای مرتفع در بخش غربی منطقه جای گرفته است. این سازههای تاریخی که امروزه بهصورت آثار برجای مانده قابل مشاهده است، از دیدگاه باستانشناسی و مطالعات فرهنگی حائز اهمیت ویژهای میباشند. بر اساس شواهد تاریخی، فناوری ساخت آسیابهای بادی در قرن سوم هجری از چین به مناطق غربی از جمله افغانستان انتقال یافته است. این فناوری توسط اقوام زاولی (زلول) به سرزمینهای افغانستان امروزی وارد شد و در مناطق مختلف از جمله بهسود رواج پیدا کرد. حضور این آسیابها در بهسود نشاندهندۀ نقش این منطقه در شبکه تبادلات فناورانه و فرهنگی دوران کهن است.
از منظر معماری و فناوری سنتی، این آسیابهای بادی نمونهای بارز از تطبیق پذیری ساکنان منطقه با شرایط جغرافیایی و اقلیمی هستند. قرارگیری آنها در نقاط مرتفع و بادخیز نشاندهنده درک دقیق سازندگان از ویژگیهای محیطی و بهرهگیری هوشمندانه از منابع طبیعی است. در بستر مطالعات قومنگاری، این آثار بهعنوان شواهدی ملموس از تداوم فناوریهای سنتی در زندگی روزمره ساکنان منطقه محسوب میشود. آنها نهتنما بازگوکنندۀ شیوههای معیشتی گذشته بوده بلکه گویای پیوندهای فرهنگی عمیق بین بهسود و دیگر مناطق تمدنی آسیا است.
به نظر محققان حفظ و مطالعۀ این آسیابهای بادی بهعنوان بخشی از میراث فرهنگی ناملموس، میتواند در شناخت بهتر تاریخ فناوری و سبک زندگی سنتی در منطقه بهسود نقش مهمی ایفا کند. این آثار بهعنوان حلقهای از زنجیرۀ تمدنی منطقه، نیازمند توجه ویژه در برنامههای حفاظتی و مطالعات باستانشناختی است.[۸۰]
۳. غارهای طبیعی
یکی از چشماندازهای منحصربهفرد این منطقه، غارهای طبیعی واقع در دامنههای کوه حصار است که منبع اصلی دریاچۀ حصار به شمار میروند. این غارها نهتنها از نظر زیباییشناسی و طبیعتگردی جذاب هستند، بلکه بهدلیل برخورداری از آب فراوان در تمام طول سال، بهویژه در زمستان و بهار، از اهمیت اکولوژیک و اقتصادی بالایی برخوردار است. حجم آب این غارها در فصول پربارش به حدی بوده که تمامی نقاط وادی حصار را فرا میگیرد و بههمین دلیل، این منطقه به حصار معروف شده است.
آب خروجی از این غارها از طریق نهرهای متعددی که توسط ساکنان محلی احداث شدهاند، به نقاط مختلف هدایت میشود. بخشی از این آب به زمینهای هموار وادی حصار، بخشی به مناطق نیمهبلند و بخش دیگر به ارتفاعات بالاتر جریان مییابد و امکان کشاورزی و سکونت در این مناطق را فراهم میکند.
کارشناسان با توجه به ویژگیهای منحصربهفرد این غارها و نقش آنها در تأمین آب منطقه، انجام تحقیقات علمی و مطالعات زمینشناسی برای بهرهبرداری پایدار از این منابع آبی را ضروری میدانند. به نظر آنها این مطالعات میتوانند راهکارهایی برای مدیریت بهینۀ آب و حفظ این ذخایر طبیعی ارائه دهند و به توسعۀ پایدار منطقه کمک کنند.[۸۱]
بهسود در روایات تاریخی و سفرنامهها
منطقه بهسود بهعنوان یکی از نقاط جغرافیایی شاخص افغانستان، در متون سیاحتی و سفرنامههای تاریخی مورد توجه ویژه قرار گرفته است. موقعیت استراتژیک بهسود در تقاطع محورهای ارتباطی کابل-پنجاب و غزنی-بامیان، موجب شده است این منطقه در طول تاریخ میزبان شمار زیادی از مسافران، سیاحان و شخصیتهای برجسته باشد.
پژوهشگران اسناد و یادداشتهای باقیمانده از این مسافران را گنجینهای ارزشمند برای مطالعۀ ویژگیهای طبیعی و فرهنگی این منطقه میدانند. این متون سفرنامهای نه تنها ارزش ادبی و تاریخی دارند، بلکه بهعنوان منابع مهمی برای مطالعات جغرافیایی، زیستمحیطی و انسانشناسی در منطقه بهسود محسوب میشوند. بررسی نظاممند این آثار میتواند زوایای ناشناختهای از تاریخ طبیعی و فرهنگی این بخش از افغانستان را روشن سازد.[۸۲]
۱. ابنبطوطه در سفرنامۀ تاریخی خود، از منطقۀ بهسود و اکرام شیخ صالح معروف به اتا اولیا (آته ولی) یاد کرده و او را سرسلسلۀ قوم بیسوک (بهسود) دانسته است.[۸۳]
۲. اصطخری در قرن دهم میلادی به شباهت ساکنان این مناطق با ترکها از نظر لباس و زبان اشاره دارد.[۸۴]
۳. میرعلیاصغر شعاع در اثر خود تحت عنوان «یکدهنده در بهسود» که در ۱۳۲۵ش در روزنامه اصلاح به چاپ رسیده، به توصیف دقیق مناظر طبیعی بهسود پرداخته است. وی در تشریح این منطقه به برجستگیهای توپوگرافیک اشاره نموده که شامل ارتفاعات بلند و نقاط پست کوهستانی میشود. از دیدگاه این نویسنده، دامنههای سرسبز و پوشش گیاهی مخملگونه منطقه، فضایی روحنواز ایجاد کردهاند. در نوشتههای وی به فعالیتهای کشاورزی در مرتفعترین و صعبالعبورترین اشاره شده که نشانگر تعامل سازنده ساکنان با محیط طبیعی است.
۴. سیدمحمدابراهیم عالمشاهی در سفرنامه «برومین جنب» که در ۱۳۳۱ش منتشر شده، به توصیف پدیدههای جوی در بهسود پرداخته است. وی طلوع خورشید را در این منطقه به تصویر کشیده که با رنگآمیزی سرخگونه و حرکت آرام از میان کوههای سهگانه همراه است. این نویسنده این منظره را به تاجگذاری طبیعت بر فراز قلل کوهستانی تشبیه کرده است.
۵. دینمحمد مضطر در سفرنامه خود به توصیف پدیدههای زمینشناختی بهسود توجه ویژهای داشته است. وی از دامنههای پوشیده از گلهای سرخ کوه بابا یاد میکند که در میان ساختارهای صخرهای و کوهستانی منطقه قرار گرفتهاند. این تضاد میان لطافت پوشش گیاهی و صلابت سنگها، از دیدگاه وی نشانگر هنرنمایی طبیعت در خلق مناظر بدیع است.[۸۵]
۶. محمدابراهیم خلیل، شاعر و خطاط معروف کشور در سفر خود به بهسود، این منطقه را در شعر خود این گونه تصیف کرده است: الگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر
الگو:ب
الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب
الگو:پایان شعر
مشاهیر بهسود
- سیدمحمدسرور مشهور به واعظ بهسودی - عالم دینی برجسته و فعال فرهنگی-اجتماعی در افغانستان.[۸۶]
- محمدباقر فاضلی بهسودی - مرجع تقلید و استاد درس خارج در حوزه علمیه قم.[۸۷]
- واعظزاده بهسودی - مرجع تقلید و استاد درس خارج در حوزه علمیه کابل.[۸۸]
- محمداسماعیل مبلغ- استاد دانشگاه و نویسنده کتاب «دین تریاک نیست».
- حسین[دیدگاه ۳] شفایی- محقق و نویسندۀ آثار متعدد در حوزه اسلام و تاریخ.
- سلیمان یاری: از نخستین نمایندگان هزاره در پارلمان افغانستان.
- میر یزدانبخش بهسودی - رهبر مقاومت هزارهها در سدۀ نوزدهم در دورۀ سلطنت دوست محمدخان.
- آغی یزدانبخش - همسر و همراه رزمی میر یزدانبخش.
- روحالله نیکپا- ورزشکار المپیکی و دارندۀ مدال جهانی.[۸۹]
- سید محمدظاهر محقق اُوجَی- عضو شورای عالی نظارت حزب وحدت اسلامی افغانستان و دبیر کل سازمان نیروی اسلامی افغانستان.
- سید میرحسین فصیحی- از بنیانگذاران سازمان نیروی اسلامی افغانستان.[۹۰]
- سلطانعلی کشتمند - اقتصاددان، سیاستمدار بلندپایه و نخستوزیر سابق افغانستان[دیدگاه ۴].[۹۱]
چالش کوچیها و مردم محلی در بهسود
ریشههای تاریخی
در یکونیم قرن اخیر منطقۀ بهسود مانند بسیاری از مناطق هزارجات شاهد تنشهای تاریخی میان کوچیها و دهنشینان بوده است. منشأ این به سیاستهای عصر عبدالرحمانخان بازمیگردد. در آن مقطع تاریخی، حکومت مرکزی با هدف اعمال کنترل بر مناطق مرکزی (هزارهجات)، از کوچهای فصلی قبایل پشتون بهعنوان ابزاری برای نظارت و فشار استفاده کرد. این سیاست با مصادرۀ اراضی متعلق به ساکنان بومی و واگذاری غیرقانونی حق بهرهبرداری از مراتع به کوچنشینان همراه بود. چنین اقداماتی که بدون در نظرگرفتن حقوق عرفی و قانونی مالکان اصلی زمین صورت پذیرفت، بنیانگذار شکافی عمیق در روابط میان جوامع محلی و کوچنشینان شد. این رویه در گذر زمان به تداوم مناقشات دامن زده و تا به امروز بهعنوان عاملی تعیینکننده در شکلگیری تنشهای منطقه ایفای نقش کرده است.
خشونتهای فصلی و تبعات انسانی
هرسال با آغاز فصل کوچ، گزارشهایی از درگیریهای مسلحانه، تخریب محصولات و آتشزدن خانههای مردم بومی توسط کوچیها منتشر میشود. در ۱۴۰۴ش نیز این تنشها با وجود خشکسالی شدید و کمبود منابع، ابعاد بیسابقهای یافته است. ورود گروههای سازمانیافته کوچی با تجهیزات سنگین و حمایتهای امنیتی، ناامنی را تشدید کرده است
پیامدهای انسانی و محیطزیستی
رقابت بر سر چراگاههای محدود نه تنها خشونت را دامن زده، بلکه معیشت کشاورزان و دامداران محلی را تهدید میکند. نبود راهکارهای حقوقی شفاف و سوءاستفاده سیاسی از این تنشها، چرخه خشونت را تداوم بخشیده و ثبات منطقه را با خطر مواجه کرده است.[۹۲]
پانویس
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۲ش، ص128.
- ↑ نایل، سرزمین و رجال هزارهجات، ۱۳۹۵ش، ص82.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دانشنامۀ هزاره، ویراست دوم، ۱۳۹۷ش، ج۱، ص۱۰۵۷-۱۰۵۸.
- ↑ «نگاه کوتا به تشکیلات، جغرافیا و… بهسود (3)»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دانشنامۀ هزاره، ویراست دوم، ۱۳۹۷ش، ج۱، ص۱۰۵۷-۱۰۵۸.
- ↑ «نگاه کوتا به تشکیلات، جغرافیا و… بهسود (3)»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ یزدانی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، ۳۹۰ش، ص190.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۲ش، ص291.
- ↑ میتلند، تحقیقی در باره هزارهها و هزارستان (گزارش کمسیون سرحدی افغان و انگلیس)، ۱۳۷۶ش، ص49.
- ↑ توحیدی و نوری، تاریخ افغانستان، ۱۳۹۴ش، ص274.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۲ش، ص221.
- ↑ نایل، سرزمین و رجال هزارهجات، ۱۳۹۵ش، ص83.
- ↑ میتلند، تحقیقی در باره هزارهها و هزارستان (گزارش کمسیون سرحدی افغان و انگلیس)، ۱۳۷۶ش، ص4۸.
- ↑ میتلند، تحقیقی در باره هزارهها و هزارستان (گزارش کمسیون سرحدی افغان و انگلیس)، ۱۳۷۶ش، ص47.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۲.
- ↑ پروژه مطالعات دیموگرافی اداره مرکز احصائیه صدارت عظمی، اتلس قریههای افغانستان: معرفی واحدهای اداری محلی، ۱۳۵۳ش، ج 1، ص160.
- ↑ نایل، ساختار طبیعی هزارهجات، ۱۳۸۱ش، ص91.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۲.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۹۴.
- ↑ میتلند، تحقیقی در باره هزارهها و هزارستان (گزارش کمسیون سرحدی افغان و انگلیس)، ۱۳۷۶ش، ص47.
- ↑ یزدانی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، ۱۳۹۰ش، ص191.
- ↑ میتلند، تحقیقی در باره هزارهها و هزارستان (گزارش کمسیون سرحدی افغان و انگلیس)، ۱۳۷۶ش، ص47.
- ↑ «برآورد نفوس کشور:١٣٩٩»، وبسایت اداره احصائیه مرکزی افغانستان.
- ↑ دولتآبادی، شناسنامه افغانستان، ۱۳۸۱ش، ص23، جدول 13.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۲.
- ↑ دولتآبادی، شناسنامه افغانستان، ۱۳۸۱ش، ص256.
- ↑ فرهنگ، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان، ۱۳۸۰ش، ص77.
- ↑ شفق خواتی، «اسماعیلیه در افغانستان» وبگاه پرتال علوم انسانی.
- ↑ میتلند، تحقیقی در باره هزارهها و هزارستان (گزارش کمسیون سرحدی افغان و انگلیس)، ۱۳۷۶ش، ص47.
- ↑ شهرستانی، «غذاهای هزارگی هفت دهه قبل»، وبسایت فرهنگ هزاره.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، 1393ش، ص91.
- ↑ «درباره قول خویش؛ مربوط ولسوالی حصه اول بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگ-اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ میتلند، تحقیقی در باره هزارهها و هزارستان (گزارش کمسیون سرحدی افغان و انگلیس)، ۱۳۷۶ش، ص۴۷-۴۹.
- ↑ میتلند، تحقیقی در باره هزارهها و هزارستان (گزارش کمسیون سرحدی افغان و انگلیس)، ۱۳۷۶ش، ص۴۷-۴۹.
- ↑ «درباره قول خویش؛ مربوط ولسوالی حصه اول بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگ-اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ میتلند، تحقیقی در باره هزارهها و هزارستان (گزارش کمسیون سرحدی افغان و انگلیس)، ۱۳۷۶ش، ص۴۷-۴۹.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۹۵.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۶.
- ↑ حسین نایل، سرزمین و رجال هزارهجات، ۱۳۹۵ش، ص80.
- ↑ فرهنگ، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان، ۱۳۸۰ش، ص124.
- ↑ پژوهشگران دایرة المعارف ایرانیکا، همسایه نزدیکتر از خویش: افغانستان؛ از ویژگیهای طبیعی تا خصوصیات انسانی، ۱۳۸۷ش، ص8.
- ↑ فرهنگ، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان، ۱۳۸۰ش، ص125.
- ↑ پژوهشگران دایرة المعارف ایرانیکا، همسایه نزدیکتر از خویش: افغانستان؛ از ویژگیهای طبیعی تا خصوصیات انسانی، ۱۳۸۷ش، ص8.
- ↑ پولادی، هزارهها:تاریخ، فرهنگ، سیاست، اقتصاد، عرفان، ۱۹۸۹م. ص. ۷۸-۷۹
- ↑ میتلند، تحقیقی در باره هزارهها و هزارستان (گزارش کمسیون سرحدی افغان و انگلیس)، ۱۳۷۶ش، ص47.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دانشنامۀ هزاره، ویراست دوم، ۱۳۹۷ش، ج۱، ص۱۰۵۷-۱۰۵۸.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دانشنامۀ هزاره، ویراست دوم، ۱۳۹۷ش، ج۱، ص۱۰۵۷-۱۰۵۸.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۱ و ۹۳.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۲.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۳-۸۷.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۳-۸۷.
- ↑ «لیست کامل قریهها، مساجد و حسینیه های مرکز بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود
- ↑ نایل، سرزمین و رجال هزارهجات، ۱۳۹۵ش، ص85.
- ↑ دولتآبادی، شناسنامه افغانستان، ۱۳۸۱ش، ص60.
- ↑ امینی، «تاریخ تحولات حوزه های علمیه شیعه در افغانستان در صدسال اخیر»، بیتا، ص30-34.
- ↑ امینی، «تاریخ تحولات حوزه های علمیه شیعه در افغانستان در صدسال اخیر»، بیتا، ص147 تا 152.
- ↑ یزدانی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، ۱۳۹۰ ش، ص247، به نقل از آزاد افغانستان، پیشاور، شماره 25، 1331ش، ص6.
- ↑ آمریت تحلیل احصائیه و معلومات وزارت معارف افغانستان، پروفایل معارف وردگ. ۱۳۹۹ش.
- ↑ پروژه مطالعات دیموگرافی اداره مرکز احصائیه صدارت عظمی، اتلس قریههای افغانستان: معرفی واحدهای اداری محلی، ۱۳۵۳ش، ج1، ص160.
- ↑ اداره ملی احصائیه و معلومات، برآورد نفوس کشور ۱۴۰۰، ۱۴۰۰ش، ص23.
- ↑ پروژه مطالعات دیموگرافی اداره مرکز احصائیه صدارت عظمی، اتلس قریههای افغانستان: معرفی واحدهای اداری محلی، ۱۳۵۳ش، ج1، ص161 تا 179.
- ↑ پروژه مطالعات دیموگرافی اداره مرکز احصائیه صدارت عظمی، اتلس قریههای افغانستان: معرفی واحدهای اداری محلی، ۱۳۵۳ش، ج1، ص161 تا 163.
- ↑ سخی، «اعمار پروژۀ شاهراه گردن دیوار، دهلیز مهم ترانسپورتی کشور»، وبسایت خراسان زمین.
- ↑ نایل، سرزمین و رجال هزارهجات، ۱۳۹۵ش، ص81.
- ↑ این منطقه جز حصه اول است. می توانیستید همانجا بحث کنید. نیاز به عنوان جداگانه در عرض دو منطقه اصلی نبود. همچنین منطقه اوجی که در حصه دوم اس است اگر اشتباه نکنم.
- ↑ «درباره قول خویش؛ مربوط ولسوالی حصه اول بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگ-اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ «درباره قول خویش؛ مربوط ولسوالی حصه اول بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگ-اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ مناطق مهمتر هم است که نیامده است. به نظرم پرداختن به تمام مناطق با جزئیات ممکن نیست. بنابراین پرداختن به دو منطقه هم سوال برانگیز میشود. بنابراین بهسود را در کلیت آن قطع نظر از ورود به مناطق خاص بنویسید.
- ↑ فاضل کیانی، غزنی، بستر تمدن شرق اسلامی، مجموعه مقالات، 1393ش، جلد 1، ص73.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، 1393ش، ص88.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، 1393ش، ص89.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، 1393ش، ص89.
- ↑ فرهنگ، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان، 1380ش، ص80. جمعی از نویسندگان، آشنایی با مذهب شیعه، 1398ش، ص165.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، 1393ش، ص91.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، 1393ش، ص91.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، ص90.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، 1393ش، ص92.
- ↑ ناصری داوودی، مشاهیر تشیع در افغانستان، 1380ش، ج3، ص158.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۵ش، ص۲۴-۲۵.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۵ش، ص۸۶.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۶-۸۷.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۷-۸۹.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۲ش، ص142.
- ↑ «شناخت بیشتر از تاریخ و محل زیست و زندگی بابه بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۷-۸۹.
- ↑ بختیاری، شیعیان افغانستان، ۱۳۸۵ش، ص۳۸۵.
- ↑ «زندگینامه حضرت آیت الله العظمی فاضلی بهسودی»، وبسایت مجمع فرهنگی و اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۲۱ مهر ۱۴۰۲ش.
- ↑ «زندگینامه حضرت آیت الله العظمی واعظزاده بهسودی»، وبسایت مجمع فرهنگی و اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۲۱ مهر ۱۴۰۲ش.
- ↑ «درباره قول خویش؛ مربوط ولسوالی حصه اول بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگ-اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ غرجستانی، تاریخ هزاره و هزارستان، 1989م، ص242؛ ناصری داوودی، مشاهیر تشیع در افغانستان، 1380ش، ج3، ص157.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص626-650.
- ↑ «تنش میان کوچیها و مردم محل در مناطق مختلف بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود.
- دیدگاههای ارزیابان
- ↑ حتما مقصود رودخانه است. البته که فعلا کامل خشک شده است.
- ↑ چرا مراکز دینی، اقتصاد و آموزش و پرورش حصه اول بهسود بحث نشد؟
- ↑ به اندازه شفایی مرحوم علمای زیادی است. مثل آیت خادم حسین بیانی.
- ↑ ایشان از دایمرداد است و بهسودی نیست. در عوض استاد خلیلی، استاد محقق، حاج آخوند کوه بیرونی، حاج آخوند زرفیافته و چندین وزیر از بهسود بوده است.
منابع
- آمریت تحلیل احصائیه و معلومات وزارت معارف افغانستان، پروفایل معارف وردگ، کابل، وزارت معارف افغانستان، ۱۳۹۹ش.
- اداره ملی احصائیه و معلومات، برآورد نفوس کشور ۱۴۰۰، کابل، اداره ملی احصائیه و معلومات، ۱۴۰۰ش.
- امینی، عبدالحسین، «تاریخ تحولات حوزههای علمیه شیعه در افغانستان در صدسال اخیر»، قم، مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی، بیتا.
- «برآورد نفوس کشور:١٣٩٩»، وبسایت اداره احصائیه مرکزی افغانستان، تاریخ بازدید: ۲۰ تیر ۱۴۰۴ش.
- پروژه مطالعات دیموگرافی اداره مرکز احصائیه صدارت عظمی، اتلس قریههای افغانستان: معرفی واحدهای اداری محلی، کابل، اداره مرکز احصائیه صدارت عظمی، ۱۳۵۳ش.
- پژوهشگران دایرة المعارف ایرانیکا، همسایه نزدیکتر از خویش: افغانستان؛ از ویژگیهای طبیعی تا خصوصیات انسانی، ترجمة سعید ارباب شیروانی و هوشنگ اعلم، تهران، کتاب مرجع، ۱۳۸۷ش.
- پولادی، حسن، هزارهها: تاریخ، فرهنگ، سیاست، اقتصاد، تهران، انتشارات عرفان، ۱۹۸۹م.
- «تنش میان کوچیها و مردم محل در مناطق مختلف بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۴ ژوئن ۲۰۲۵م.
- توحیدی، محمدعلی، و نوری، موسی، تاریخ افغانستان، کابل، جامعة المصطفی العالمیة- نمایندگی افغانستان- کابل، ۱۳۹۴ش.
- جمعی از نویسندگان، آشنایی با مذهب شیعه، قم، موسسه دارالاعلام مدرسه اهل البیت (ع)، 1398ش.
- جمعی از نویسندگان، دانشنامۀ هزاره، ویراست دوم، بیناد دانشنامه، ۱۳۹۷ش.
- خاوری، محمدتقی، مردم هزاره و خراسان بزرگ، تهران، عرفان، ۱۳۸۵ش.
- «درباره قول خویش؛ مربوط ولسوالی حصه اول بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگ-اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۱۰ اکتبر ۲۰۲۳م.
- دولتآبادی، بصیراحمد، شناسنامه افغانستان، تهران، عرفان، ۱۳۸۱ش.
- زکریا، «معرفی هریک از مناطق و بخش های قول خویش»، وبلاگ قول خویش زیبا، تاریخ درج مطلب: ۲ بهمن ۱۳۹۵ش.
- «زندگینامه حضرت آیت الله العظمی فاضلی بهسودی»، وبسایت مجمع فرهنگی و اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۲۱ مهر ۱۴۰۲ش.
- «زندگینامه حضرت آیت الله العظمی واعظزاده بهسودی»، وبسایت مجمع فرهنگی و اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۲۱ مهر ۱۴۰۲ش.
- سخی، سید کاغذ، «اعمار پروژۀ شاهراه گردن دیوار، دهلیز مهم ترانسپورتی کشور»، وبسایت خراسان زمین، تاریخ بارگذاری: ۲۱ تیر ۱۳۹۵ش.
- نائل، حسین، سرزمین و رجال هزارجات، قم، مرکز فرهنگی نویسندگان افغاسنتان، ۱۳۷۹ش.
- شفق خواتی، محمد، «اسماعیلیه در افغانستان»، وبگاه پرتال علوم انسانی، تاریخ بازدید: ۲۴ آذر ۱۴۰۱ش.
- «شناخت بیشتر از تاریخ و محل زیست و زندگی بابه بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۱۱ فوریه ۲۰۲۴م.
- شهرستانی، پرفسر شاه علیاکبر، «غذاهای هزارگی هفت دهه قبل»، تاریخ درج مطلب: ۴ آوریل ۲۰۲۰م.
- صمیمی، سید رشید، خورشید بهسود (تحلیل جنبههای حیات حضرت آیتاللهالعظمی حاج سید شاه محمدحسین بهسودی)، قم، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی، 1393ش.
- غرجستانی، محمدعیسی، تاریخ هزاره و هزارستان، کویته، شورای فرهنگی اسلامی افغانستان، 1989م.
- فاضل کیانی، محمد و همکاران، غزنی، بستر تمدن شرق اسلامی، مجموعه مقالات، تهران، عرفان، 1393ش.
- فرهنگ، سید محمدحسین، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، ۱۳۸۰ش.
- «لیست کامل قریه ها، مساجد و حسینیه های مرکز بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۴ فوریه ۲۰۲۴م.
- میتلند، پی. جی.، تحقیقی در باره هزارهها و هزارستان (گزارش کمسیون سرحدی افغان و انگلیس)، ترجمۀ محمداکرم گیزابی، قم، مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان، ۱۳۷۶ش.
- ناصری داوودی، عبدالمجید، مشاهیر تشیع در افغانستان، قم، نشر المصطفی، ۱۳۹۰ش.
- نایل، حسین، ساختار طبیعی هزارهجات، قم، سلسال، ۱۳۸۱ش.
- نایل، حسین، سرزمین و رجال هزارهجات، کابل، بنیاد اندیشه، ۱۳۹۵ش.
- «نگاه کوتا به تشکیلات، جغرافیا و… بهسود (3)»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۲۰ فیبروری ۲۰۲۵م.
- «ولایت میدان وردک – نفوس و ولسوالی های آن»، خبرگزاری شاهد، تاریخ بازدید: ۱۳ دی ۱۴۰۱ش.
- یزدانی، حسینعلی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، تهران، عرفان، ۱۳۹۰ش.