پیشنویس:بهسود
بهسود؛ [دیدگاه ۱]نام یکی از قبایل بزرگ هزاره و منطقهای وسیع و پرجمعیت در ولایت میدان وردک افغانستان.
بهسود از طوایف بزرگ هزاره و نام یک منطقۀ پرجمعیت در ولایت میدان وردک افغانستان است. زندگی ساکنان این منطقه بهطور سنتی مبتنی بر کشاورزی و دامداری است، با الگوی معیشتی که بهشدت تحت تأثیر شرایط اقلیمی سرد و زمینهای ناهموار قرار دارد. نزدیکی به کابل موجب شکلگیری مهاجرتهای فصلی و اشتغال در مشاغل خدماتی شده، در حالی که پیوندهای اجتماعی و فرهنگی با زادگاه حفظ شده است.
ساختار اجتماعی بهسود بر پایۀ نظام قبیلهای و روابط خویشاوندی استوار است. سبک زندگی در این منطقه ترکیبی از مقاومت در برابر شرایط سخت محیطی و انعطافپذیری در مواجهه با تحولات اجتماعی بوده و حضور چشمگیر در آموزش، بهویژه در حوزه علوم دینی و دانشگاهی، بیانگر تحولات اخیر در نگرش اجتماعی مردم این منطقه است. منابع طبیعی مانند رود هیرمند و کوههای بابا نهتنها معیشت، بلکه فرهنگ و هویت جمعی منطقه را شکل داده است. سبک زندگی در بهسود، چه در بافت روستایی و چه در تعامل با زندگی شهری، بازتابی از پیوند عمیق با تاریخ، جغرافیا و باورهای جمعی است که در طول قرنها تداوم یافته است.
نامگذاری بهسود
بهسود نام یکی از اقوام هزاره است[۱] و این منطقه نیز بهنام قومی است که در آن سکونت دارد. هرچند، سکونتگاه قوم بهسود پراکندگی جغرافیایی بیشتری دارد؛ اما ساکنان اصلی و عمدۀ بهسود را قوم بهسود تشکیل میدهند. منابع تاریخی، این قوم و بزرگان آن را با عنوانهای بیسود و بیسوک نیز نام بردهاند.[۲]
تاریخچه بهسود
بر اساس برخی روایتهای تاریخی و اسناد محلی، نیاکان مردم بهسود در گذشتههای دور در ولایت ننگرهار میزیستند و نشانههای روشنی از حضور تاریخی آنان در آن دیار باقی مانده است. یکی از مهمترین این یادگارها، «پل بهسود» در ننگرهار است که همچون گواهی ماندگار، پیوند این قوم را با شرق افغانستان تأیید میکند.[۳]
بر اساس مستندات تاریخی، هزارههای بهسودی در گذشته در گستۀ وسیعی از ولایات لوگر، ننگرهار، کابل و لغمان سکونت داشتند و مناطق تحت نفوذ این خاندان از چهاردهی کابل تا بهسود جلالآباد گسترده بوده. سیستم آبیاری خاصی با نامهای جوی بهسود و جوی خینگوک در چهاردهی کابل از یادگارهای این دوره محسوب میشود. الگوی سکونت و کوچروی این قوم نشاندهندۀ درک عمیق آنان از شرایط جغرافیایی و اقلیمی منطقه است. امروزه بازماندگان این نسل در مناطق مختلف هزارهجات پراکندهاند و هر یک بخشی از تاریخ شفاهی و فرهنگی این منطقه را حفظ کردهاند.[۴]
در میان چهرههای اسطورهای این قوم، نام بابه بهسودی جایگاه ویژهای دارد. بسیاری از منابع تاریخی، هزارههای امروزی را از نسل او میدانند. بابه بهسودی در دورانی نامعلوم از تاریخ، مردم خود را از شرق به سوی کابل رهبری کرد و آنان را در دامنههای کوه قوریغ در غرب این شهر سکونت داد. هنوز هم در این منطقه، جوی آبی به نام آنان وجود دارد که یادآور این کوچ تاریخی است. این مهاجرت نهتنها سبب شکلگیری هستههای اولیۀ سکونت هزارهها در مرکز افغانستان شد، بلکه پایههای هویت فرهنگی و اجتماعی آنان را در این سرزمین استوار کرد.
با گذشت زمان، قوم بهسود در مناطق مرکزی افغانستان پراکنده شدند، اما هستۀ اصلی آنان در ولسوالیهای بهسود میدان وردک ماندگار شدند. اگرچه امروزه آنان را بیشتر به عنوان ساکنان هزارستان میشناسند، اما ردپای تاریخی آنان در شرق افغانستان و به ویژه ننگرهار، نشان میدهد که این قوم روزگاری در آن سرزمینها نیز حضوری پررنگ داشتهاند. این پیوند تاریخی، نهتنها در آثار مادی مانند پل بهسود، بلکه در حافظۀ جمعی و روایتهای شفاهی آنان نیز زنده است.[۵]
در سدههای متأخر، هزارهها بهتدریج از بهسود مشرقی و نواحی کابل و میدان-وردک به سوی هزارستان عقبنشینی کردند. با این حال، گروههایی از آنان در مناطق مانند ولسوالی کنونی بهسود ننگرهار (شمال شرق جلالآباد) باقی ماندند. این گروهها اگرچه برخی ویژگیهای قومی خود را حفظ کردند، اما به مرور زمان تحت تأثیر فرهنگ، زبان و مذهب پشتونها قرار گرفتند.[۶]
شواهدی وجود دارد که در گذشتههای دورتر و پیش از اعمال سیاستهای سختگیرانه علیه هزارهها، مناطق هزارهنشین از جمله بهسود گسترش بیشتری داشت. در آن زمانها، مناطق مرکزی هزارهجات، از جمله بهسود مرکزی، منطقة ییلاقگاه (منطقة کوچ تابستانه) بوده است.[۷] در دوران شاهان درانی، بهسود، بهصورت نسبی، مستقل بوده و توسط رهبران آن منطقه اداره میشد. یکی از رهبران توانا و قدرتمند بهسود در آن دوره، میر یزدانبخش بود که با قتل او،[۸] قدرت هزارۀ بهسود رو به افول نهاد.[۹]
جرقههای قیام دوم علیه عبدالرحمان خان و در واکنش به ستمگری بیش از اندازۀ فرماندهان و سربازان قوم حاکم از دایزنگی و بهسود شروع شد.[۱۰] در قیام سوم علیه عبدالرحمان خان، یکی از رهبران، میر غلامحسین بیگ میر بهسود بود.[۱۱] پس از این قیام، عبدالرحمان خان (۱۲۵۹-۱۲۸۰ش) بهسود را بهشدت سرکوب کرد.[۱۲]
کوهها و کوتلهای شاخص منطقه بهسود
منطقه بهسود از نظر توپوگرافی سرزمینی کوهستانی محسوب میشود که کوهها و کوتلهای متعدد بر تمامی ویژگیهای جغرافیایی آن سیطره دارد. در میان این عوارض طبیعی، کوه بابا که در شمال بهسود قرار گرفته، بهعنوان بلندترین و معروفترین کوه این منطقه شناخته میشود. ارتفاع این کوه که از مشهورترین ارتفاعات کشور محسوب میشود، به بیش از ۵۰۰۰ متر میرسد.
در میان کوتلهای متعدد منطقه، کوتلهایی چون سنگ سوراخ، کوتل راقول، کوتل بادآسیاب و کوتل سیاه ناور از اهمیت ویژهای برخوردارند. اماکوتل ملایعقوب که در بخش غربی بهسود واقع شده، شهرتی فراتر از دیگر کوتلها دارد. این کوتل که رودخانه هیرمند از دامنههای آن عبور میکند، با عظمت خاص خود و هیبت رودخانه هیرمند، منظرهای خیرهکننده و در عین حال هراسانگیز پدید آورده است.
بر اساس روایات محلی، کوتل ملایعقوب که قبلاً با نام خارقول شناخته میشد، حدود یک قرن پیش به نام یکی از بزرگان محلی به نام ملایعقوب تغییر نام یافته است. این کوتل با ۱۴ پیچ تند (گولایی) که در اصطلاح محلی به آنها اشاره میشود، یکی از چالشبرانگیزترین مسیرهای کوهستانی منطقه محسوب میگردد.
این عوارض طبیعی نهتنها بر جغرافیای منطقه تأثیر گذاردهاند، بلکه در شکلدهی به سبک زندگی و معیشت ساکنان محلی نیز نقش اساسی دارد. کوهها و کوتلهای بهسود بهعنوان بخشی جداییناپذیر از هویت فرهنگی و تاریخی این منطقه، همواره مورد توجه کوهنوردان و طبیعتگردان بودهاند.[۱۳]
شبکه راههای ارتباطی منطقه بهسود
منطقۀ بهسود از طریق شبکهای از راههای اصلی و فرعی با نواحی اطراف مرتبط میشود. چهار جادۀ اصلی که قابلیت تردد وسایل نقلیه را دارند، این منطقه را به چهار جهت مختلف متصل میکند. قدیمیترین این راهها، جاده کابل-راقول است که در ۱۳۰۱ش احداث شد و پس از آن تا هرات در غرب کشور امتداد یافت. این مسیر ارتباطی، بهسود را از شرق به حصه اول، میدان و کابل و از غرب به پنجاب، لعل، سرجنگل و ولایت غور متصل میسازد.
راه ارتباطی دیگر، جاده بهسود-ناور است که با طولی حدود صد کیلومتر، این منطقه را به غزنی، جاغوری و دیگر نقاط جنوبی مرتبط میکند. شاخه دیگری از این مسیر با طول تقریبی ۱۲۰ کیلومتر، بهسود را از طریق حصه اول به پایان متصل مینماید که مسیر اصلی تردد به مناطق شمالی محسوب میشود. همچنین راهی از رافول به سمت جنوب وجود دارد که به ارزگان و قندهار منتهی میگردد.
در دوران حکومت محمدظاهرشاه، برنامههایی برای بازسازی، تسطیح و تعریض جاده کابل-بهسود-پنجاب در دستور کار قرار گرفت که کار آن از دو نقطه دوراهی میدان و گردن موار آغاز شد. هرچند این پروژه به دلایل اجتماعی ناتمام ماند، اما نشاندهنده توجه به توسعه زیرساختهای ارتباطی در منطقه بود. در سال ۱۳۴۶ نیز یک جاده فرعی به طول ۲۲ کیلومتر و عرض ۶ متر بین قریههای هوجی و سرخآباد با مشارکت مردم و وزارت فواید عامه احداث گردید که هفت روستا را به هم متصل میساخت و جمعیتی بالغ بر یازده هزار نفر از آن بهرهمند شدند.
این شبکه راههای ارتباطی نقش حیاتی در توسعه اقتصادی و اجتماعی منطقه ایفا مینماید و امکان تبادلات تجاری و فرهنگی بین بهسود و دیگر مناطق کشور را فراهم ساخته است. با این حال، نیاز به توسعه و بهسازی بیشتر این مسیرها همچنان احساس میشود.[۱۴]
طایفه بهسود
برخی از محققان بهسود را از قبایل مغولی معرفی کردنداند. این نام هم در شجرهنامههای مغولی و هم در منابع تاریخی دیگر ثبت شده است. بر اساس تحقیقات مایکل کنزی، بهسود از قبایل اصلی تحت حکومت تموچین (چنگیزخان) نبوده، اما گروهی از جنگجویان مغول به مرور زمان در قالب این قبیله سازمان یافتهاند. ولادیمیروف نیز در پژوهشهای خود اشاره کرده که بخشی از نیروهای نظامی مغول پس از استقرار در منطقه، هستۀ اولیۀ قوم بهسود را تشکیل دادند. منابع تاریخی نشان میدهد که اصطلاح «ایلات بهسود» به بازماندگان لشکریان دوران تیمور که در اطراف کابل ساکن شدند، اطلاق میشده است.
در سنت شفاهی هزارهها، اعتقاد بر این است که قبیله بهسود از نسل یکی از پسران قبار یا قبر (از شخصیتهای اسطورهای) به وجود آمده است، در حالی که دیگر قبایل هزاره به پسران دیگر وی منسوب هستند. این روایت نشاندهندۀ جایگاه ویژه قبیله بهسود در ساختار قومی هزارهها است.[۱۵]
بابه بهسود
چهره تاریخی یا نماد قومی
بابه بهسود بهعنوان شخصیتی محوری در تاریخ هزارهها مطرح است که منابع تاریخی درباره او دو دیدگاه متفاوت ارائه میدهند. برخی مورخان مانند کاظم یزدانی او را فرمانروایی مقتدر میدانند که بر مناطق وسیعی از جلالآباد تا جیرگی حکمرانی میکرد و الگوی کوچ فصلی بین مناطق گرمسیری و سردسیری را بنیان نهاد. در مقابل، پژوهشگرانی مانند عزیزاله شفق با استناد به نبود نشانههای دقیق از آرامگاه او در کوه قوریخ کابل و وجود شاخههای قومی به همین نام در آسیای میانه، بابه بهسود را بیشتر نماد هویت جمعی این قوم میدانند تا یک شخصیت تاریخی منفرد.
ساختار قومی و تبارشناسی
تبارشناسی بابه بهسود نشان میدهد که نسل او از طریق فرزندانی چون فاضل بیگ، مراد بیگ و دولتپای در مناطق مختلف گسترش یافته است. شاخههای متعددی از این تبار در ولسوالیهای ناهور و بهسود حضور دارند که هر کدام با پیشوند «بابه» شناخته میشوند. این شاخهها شامل ایسمتمور، درویشعلی، قبستو، زردک و خواتی میشوند که هر یک در مناطق خاصی سکونت داشتهاند. مزارهای منسوب به این شخصیتها در نقاط مختلفی از کابل تا مناطق مرکزی افغانستان پراکنده است.
جایگاه در هویت جمعی
صرف نظر از واقعیت تاریخی یا افسانهای بودن بابه بهسود، این شخصیت به نمادی مهم در هویتسازی قوم بهسود تبدیل شده است. تعدد مزارهای منسوب به او و فرزندانش در مناطق مختلف، نشاندهندۀ عمق نفوذ این چهره در حافظه جمعی مردم منطقه است. به نظر محققان بررسی این شخصیت میتواند پنجرهای به فهم بهتر ساختارهای اجتماعی، الگوهای حکمرانی و نظام خویشاوندی در میان هزارههای افغانستان بگشاید.[۱۶]
تقسیمات اداری بهسود
تحولات اداری
بر اساس اسناد موجود، تا ۱۳۰۰ش ش بهسود بهعنوان یک حکومت محلی درجه اول تحت نظارت حکومت کلان دایرنگی فعالیت میکرد. این وضعیت اداری با تغییرات تدریجی و محدود تا 1338ش ادامه یافت. در این سال، با پیوستن پنجاب (مرکز حکومت کلان دایرنگی) به حکومت اعلی بامیان، تحولاتی در ساختار اداری منطقه ایجاد شد. در این نظام اداری، منطقۀ بهسود به سه بخش مجزا تقسیم میشد: مرکز بهسود، حصۀ اول بهسود و حصۀ دوم بهسود. در این ساختار، حاکم منطقه در مرکز بهسود مستقر بود و دو حصۀ دیگر تحت مدیریت علاقهدارها اداره میشد.
در این تحولات اداری، بهسود بهعنوان حکومت درجه اول به حکومت کلان جدیدالتأسیس میدان ملحق شد. این تغییر در 1343ش با ارتقای میدان به سطح ولایت و تغییر نام آن به ولایت وردک، وارد مرحلۀ جدیدی شد. علیرغم این تغییرات، ارتباط اداری بهسود با این ولایت حفظ شد و تا زمان حاضر نیز این وضعیت اداری بدون تغییر باقی مانده است.[۱۷]
ساختار اداری
الف) ولسوالی حصه اول بهسود
۱. موقعیت جغرافیایی
ولسوالی حصه اول بهسود در مختصات جغرافیایی بین طول شرقی ۶۸ درجه و ۱۵ دقیقه و عرض شمالی ۳۴ درجه و ۳۰ دقیقه واقع شده است. این منطقه از نظر اداری و طبیعی دارای حدود مشخصی است که از شرق به علاقهداری جلریز، از غرب به حکومت بهسود، از شمال به منطقه سرخ و پارسا و از جنوب به علاقهداری دایمبرداد میدان وردک محدود میشود.
مساحت کلی این ولسوالی بالغ بر ۱۴۰۰ کیلومتر مربع بوده که دارای ویژگیهای توپوگرافیک کوهستانی است. ارتفاع این منطقه از سطح دریا در نقاط مختلف متفاوت است و در مرتفعترین نقاط به میزان قابل توجهی میرسد. مرکز اداری این ولسوالی در منطقه گردنویل با ارتفاع ۲۵۰ متر از سطح دریا قرار گرفته است. مرکز این ولسوالی در «گردندیوار» با ارتفاع ۲۹۵۰ متر از سطح دریا قرار گرفته است.
۲. ویژگیهای طبیعی
موقعیت خاص جغرافیایی این منطقه، آن را به یکی از مناطق با اهمیت در ساختار طبیعی هزارهجات تبدیل کرده است. وضعیت توپوگرافیک و ارتفاعی متنوع، شرایط اقلیمی و زیستی خاصی را در این ناحیه به وجود آورده که در نوع خود منحصر به فرد است.
منطقه حصه اول بهسود با طبیعت کوهستانی و ارتفاعات بلند (گاهی تا ۲۵۰۰ متر) شناخته میشود. وجود کوتلهای مهم مانند حاجیگگ در شمال غرب و معادن ارزشمند از جمله ویژگیهای برجسته این ناحیه است. زمینهای کشاورزی اگرچه محدود است، اما همچنان منبع درآمدی برای برخی ساکنان محسوب میشود. برخی مالکین از راه دور به مدیریت زمینهای خود میپردازند، در حالی که عدهای دیگر به کلی از کشاورزی دست کشیده و به زندگی شهری روی آوردهاند.
فاصلۀ مرکز ولسوالی حصۀ اول بهسود تا پایتخت ۱۰۸ کیلومتر است که نسبت به دیگر مناطق هزارهجات، موقعیت دسترسی مطلوبی محسوب میشود. این نزدیکی جغرافیایی موجب شده تا ساکنان آن به سهولت بتوانند با کابل در ارتباط باشند.[۱۸]
مهاجرت و اشتغال در کابل
موقعیت جغرافیایی ممتاز حصۀ اول بهسود بهعنوان نزدیکترین منطقه از هزارهجات به پایتخت، تأثیرات عمیقی بر ساختار اجتماعی و اقتصادی ساکنان آن گذاشته است. این مجاورت مکانی موجب شکلگیری روابط پیچیده و دوسویه بین مرکز و پیرامون شده که در نوع خود در میان مناطق هزارهنشین کمنظیر است.
مزیت دسترسی آسان به کابل، تحرک اجتماعی چشمگیری را برای ساکنان این منطقه به ارمغان آورده است. بررسیها نشان میدهد حدود نیمی از جمعیت این ولسوالی بهصورت دائم یا فصلی در پایتخت اقامت دارند. برخی خانوارها حتی پیشینۀ یک قرن زندگی شهری را در کارنامه دارند، در حالی که همچنان پیوندهای اقتصادی و عاطفی خود را با زادگاه اصلی حفظ کردهاند. این الگوی سکونت دوگانه، نظام خاصی از مالکیت اراضی را به وجود آورده که در آن بسیاری از مهاجران، زمینهای کشاورزی خود را یا بهصورت مشارکتی به کشت میسپارند یا به کلی از چرخه تولید خارج کردهاند.
در بعد اشتغال، ساکنان حصۀ اول بهسود حضوری فعال در بازار کار پایتخت دارند. این حضور از مشاغل خدماتی و دستفروشی تا موقعیتهای مدیریتی و تخصصی گسترده است. شکلگیری شبکههای حمایتی محلی در کابل مهاجران جدید را در یافتن شغل و اسکان یاری میرساند. بسیاری از موفقترین تجار و صاحبان مشاغل خدماتی در کابل، ریشه در خانوادههای این منطقه دارند.
از دیدگاه فرهنگی، این رفتوآمد مداوم موجب شکلگیری هویتی دوگانه شده است. نسل جدیدی که در کابل متولد شدهاند، ضمن برخورداری از امکانات شهری، به واسطه والدین خود با فرهنگ بومی منطقه آشنا هستند. این موقعیت میانجیگری فرهنگی، ظرفیتهای اجتماعی خاصی ایجاد کرده که هم در توسعه محلی و هم در تحولات اجتماعی پایتخت تأثیرگذار بوده است.
در سطح کلان، این ارتباط تنگاتنگ موجب انتقال سرمایههای اقتصادی و فرهنگی بین مرکز و پیرامون شده است. سرمایهگذاری مهاجران موفق در زادگاه خود، بهبود زیرساختها و ایجاد فرصتهای شغلی جدید را در پی داشته است. از سوی دیگر، این پیوندها موجب شده تا تحولات سیاسی و اجتماعی پایتخت با کمترین تأخیر در این منطقه بازتاب یابد.[۱۹]
پیوندهای اجتماعی و فرهنگی
علیرغم مهاجرت گسترده به کابل، پیوندهای اجتماعی و فرهنگی ساکنان حصه اول با زادگاهشان همچنان پابرجا است. این ارتباط دو سویه هم بر زندگی شهری مهاجران و هم بر توسعه منطقه تأثیرگذار بوده است. جریان دائمی رفتوآمد بین کابل و حصه اول بهسود، این منطقه را به پلی فرهنگی بین زندگی روستایی و شهری تبدیل کرده است. بسیاری از ساکنان با حفظ ریشههای خود در بهسود، توانستهاند در کابل به موفقیتهای اقتصادی و اجتماعی دست یابند و در عین حال به توسعه زادگاه خود کمک کنند.[۲۰]
شبکه ارتباطی و زیرساختهای حمل و نقل حصه اول بهسود
ولسوالی حصه اول بهسود از موقعیت ارتباطی استراتژیکی در شبکه راههای مرکزی افغانستان برخوردار است. مرکز این ولسوالی در منطقه گردن دیوار بهعنوان چهارراه مهم ارتباطی عمل میکند که چندین محور اصلی مواصلاتی کشور را به هم پیوند میزند. این نقطه بهعنوان گره ارتباطی راههای کابل-بامیان، کابل-بهسود، پنجاب و ناور-بامیان شناخته میشود.
محور کابل-بامیان با ۱۸۰ کیلومتر فاصله از این منطقه میگذرد، در حالی که مسیر جایگزین از طریق شیردربند این فاصله را به ۲۴۵ کیلومتر افزایش میدهد. راه ارتباطی کابل-پنجاب با ۲۸۳ کیلومتر و مسیر کابل-بهسود با ۱۵۵ کیلومتر طول، از دیگر شریانهای حیاتی هستند که این منطقه را به مرکز کشور متصل میکنند.
در سطح محلی، کوتال حاجیگگ در فاصله ۱۳۴ کیلومتری کابل و ۳۰ کیلومتری گردن دیوار قرار دارد که علاوهبر اهمیت ترانزیتی، بهدلیل مجاورت با معدن بزرگ حاجیگگ از ارزش اقتصادی ویژهای برخوردار است. شبکه راههای فرعی نیز این ولسوالی را به نقاط مهم همجوار مانند پنجاب (۱۵۳ کیلومتر)، ناور (حدود ۱۵۰ کیلومتر)، بامیان (۷۰ کیلومتر)، بهسود (۵۰ کیلومتر) و سرچشمه (۴۰ کیلومتر) مرتبط میسازد.
این تراکم و تنوع مسیرهای ارتباطی، حصۀ اول بهسود را به یکی از کانونهای مهم ترانزیتی در منطقه مرکزی افغانستان تبدیل کرده است. موقعیت جغرافیایی خاص این ولسوالی که از شرق به کوتال اونی و کوههای سنگلاخ، از جنوب و جنوب شرقی به دایمبرداد، از شمال به منطقه اپریشک و کوههای بین حصار و غیجور محدود میشود، بر اهمیت راهبردی آن در شبکه حمل و نقل کشور افزوده است. توسعه این زیرساختهای ارتباطی نقش تعیینکنندهای در تحولات اقتصادی و اجتماعی منطقه داشته و آن را به پلی بین مرکز و غرب کشور تبدیل کرده است.[۲۱]
منابع آبی حصۀ اول بهسود
منطقه حصۀ اول در بهسود از نظر منابع آبی قابل توجهی برخوردار است. این منطقه با چشمهسارها و رودهای متعدد، که از ارتفاعات و دامنههای کوهستانی سرچشمه میگیرند، به دو جهت مخالف جریان مییابند و نقش حیاتی در تغذیه رودخانهها و آبادیهای اطراف ایفا میکند. برای مثال رود هیرمند، بهعنوان یکی از مهمترین رودهای منطقه، از ارتفاعات غربی این منطقه سرچشمه گرفته و به سمت غرب و جنوب غرب جریان دارد. این رود پس از عبور از حصۀ اول و آبیاری بخشهای وسیعی از آن، به حوزۀ مرکز بهسود وارد میشود. در مسیر خود، شاخههایی مانند رود لخشم و سیاهسنگ در ناحیۀ گردنهدیوار به آن میپیوندند و بر حجم آب آن میافزایند. همچنین، رودهای بخش غربی و جنوب غربی حصۀ اول در نقاط مختلف با هیرمند ادغام میشوند و شبکهای پیچیده از جریانهای آبی را تشکیل میدهند.
در سوی دیگر، رودهای وادی حصار، برغستان، خرقول، دولت قلی و بخش شمالی کرتللخشم به سمت شرق جریان دارند و در نهایت به حوزۀ سرخ و بارسا میریزند. این رودها در کنار یکدیگر، رود سرخ بارسا را تشکیل میدهند که نقش کلیدی در پوشش نیازهای آبی مناطق شرقی ایفا میکند.[۲۲]
غارهای طبیعی حصۀ اول بهسود
یکی از چشماندازهای منحصربه فرد این منطقه، غارهای طبیعی واقع در دامنههای کوه حصار است که منبع اصلی دریاچۀ حصار به شمار میروند. این غارها نهتنها از نظر زیباییشناسی و طبیعتگردی جذاب هستند، بلکه بهدلیل برخورداری از آب فراوان در تمام طول سال، بهویژه در زمستان و بهار، از اهمیت اکولوژیک و اقتصادی بالایی برخوردارند. حجم آب این غارها در فصول پربارش به حدی است که تمامی نقاط وادی حصار را فرا میگیرد و به همین دلیل، این منطقه به "حصار" معروف شده است.
آب خروجی از این غارها از طریق نهرهای متعددی که توسط ساکنان محلی احداث شدهاند، به نقاط مختلف هدایت میشود. بخشی از این آب به زمینهای هموار وادی حصار، بخشی به مناطق نیمهبلند و بخش دیگر به ارتفاعات بالاتر جریان مییابد و امکان کشاورزی و سکونت در این مناطق را فراهم میکند.
کارشناسان با توجه به ویژگیهای منحصربهفرد این غارها و نقش آنها در تأمین آب منطقه، انجام تحقیقات علمی و مطالعات زمینشناسی برای بهرهبرداری پایدار از این منابع آبی را ضروری میدانند. به نظر آنها این مطالعات میتوانند راهکارهایی برای مدیریت بهینۀ آب و حفظ این ذخایر طبیعی ارائه دهند و به توسعۀ پایدار منطقه کمک کنند.[۲۳]
ب) ولسوالی مرکز بهسود
ولسوالی وسیع و پرجمعیت در ولایت میدان وردک افغانستان.
مرکز بهسود، از وسیعترین و پرجمعیتترین ولسوالیهای (فرمانداری) ولایت میدان وردک، در مرکز افغانستان است. ساکنان این ولسوالی به زبان دری و لهجة هزارگی صحبت میکنند و همگی مسلمان و شیعه هستند.
موقعیت جغرافیایی
ولسوالی مرکز بهسود، با مساحت 2198 کیلومتر مربع و ارتفاع 2975 متر از سطح دریا، از شرق با ولسوالی حصة اول بهسود، از شمال و غرب با ولایت بامیان (ولسوالیهای مرکز بامیان، یکاولنگ، پنجاب و ورس) و از جنوب با ولایت غزنی (ولسوالی ناهور) همجوار است.[۲۴] ولسوالی مرکز بهسود از نظر جغرافیای طبیعی سرزمینی ناهموار است. سلسله جبال بابا که بلندترین قلة آن به بیش از ۵۰۰۰ متر از سطح دریا میرسد، در شمال این منطقه موقعیت دارد. کوتل (گردنه) ملا یعقوب رفیعترین و معروفترین کوتلی است که در غرب ولسوالی قرار دارد.[۲۵]
منابع آبی
رود هلمند (هیرمند) از شرق به غرب این ولسوالی جریان دارد.[۲۶] این رود که از منطقة «هزار قاش» یا «هزار چشمه» از کوه بابا سرچشمه میگیرد، از میانة ولسوالی مرکز بهسود، از سمت شرق به غرب، جاری است.[۲۷] این رود، در حدود ۱۳۰۰ کیلومتر طول داشته و در حدود ۴۰ درصد از اراضی افغانستان را زهکشی میکند. تأسیسات آبیاری باستانی و کنونی که در امتداد این رود و شاخابههای آن وجود دارند، حکایت از اهمیت آن در کشاورزیِ منطقه دارند. هیرمند بهطور کلی بهسوی جنوب غربی جریان داشته و سرانجام به باتلاقهای حوضة سیستان در مرز ایران ریخته و تبخیر میشود.[۲۸] رود لوگر نیز از منطقة کجاب علیای ولسوالی مرکز بهسود سرچشمه گرفته و در نهایت با رودخانة کابل یکجا میشود.[۲۹] شبکة رود کابل تنها شبکة اصلی رودخانهای در افغانستان است که به دریا راه دارد.[۳۰]
آبوهوا
اقلیم بهسود کوهستانی و سرد است. گاهی برف به ارتفاع بیش از یک متر و حتی در درهها باریده و برای مدت طولانی باقی میماند.[۳۱]
پوشش گیاهی
درختهای کوهی از قبیل چاکه، قرغنه، اولغد (سرخ کنه)، انگورک و الترغو در کوههای ولسوالی مرکز بهسود قابل مشاهده است.[۳۲]
جمعیت ولسوالی مرکز بهسود
طبق آخرین گزارش رسمی از برآورد جمعیت افغانستان، جمعیت ولسوالی مرکز بهسود در سال ۱۴۰۰ش، ۱۳۷۲۰۸ نفر برآورد شده[۳۳] که همگی دهنشین هستند.[۳۴] مردم ولسوالی مرکز بهسود به زبان دری[۳۵] و لهجة هزارگی صحبت میکنند. آنها، همگی مسلمان و شیعه هستند. بیشتر مردم در این منطقه، شیعة اثنی عشری[۳۶] بوده و برخی دیگر از پیروان اسماعیلیه هستند.[۳۷]
اقتصاد
معیشت مردم ولسوالی مرکز بهسود از طریق کشاورزی و دامپروری تأمین میشود. کشاورزی و دامداری بدوی بوده و از ماشینهای کشاورزی، بذرهای اصلاح شده و کودهای شمیایی خبری نیست. زمینهای کشاورزی کم و کوچک است و سردی اقلیم باعث میشود زراعت یک فصله بوده و حجم کمی داشته باشد. صنایع محلی در این منطقه، توسعه نیافته است. از آنجا که عواید حاصل از زراعت و دامداری برای مصارف خانوار کفایت نمیکند، نیروهای مستعد کار به کابل و نقاط دیگر مهاجرت میکنند.[۳۸]
معدن سرب منطقة مَرَگ در ولسوالی مرکز بهسود از جمله معادن این ولسوالی است. در کتاب شناسنامة افغانستان از معدن گرافیت بهسود نیز یاد شده؛ اما موقعیت دقیق آن مشخص نیست.[۳۹]
غذاهای محلی
بیشتر غذاهای محلی این ولسولی، مبتنی بر محصولاتی همچون گندم، لبنیات، روغن و گوشت است. برخی پژوهشگران مانند شهرستانی، فهرستی از ۳۱ غذای رایج محلی در هفت دهة قبل در هزارهجات را آماده کردهاند که در بهسود نیز رایج بوده است: آش، اوماج، بلگَو، اوگره، اوشُرَک (پیاوه)، قروتی، نانبته، نانتر، انواع کوچه، ارگوماج، آسیب، قبورداغ، قدید، حلیم، حلوای سرخ، حلوای سفید، جوبجوش، بوسراق، نان ملیده، لتی (او جوشک)، خیگینه، بلگک، شیربرنج، تلخو، دلده، انواع مختلف نان (فتیر، چپاتی، تاوهگی، پنجهکش تنوری، کاک و غیره)، نان تی دیگی (قلفی)، نان مغزیتو، آتله، خام پُرته، شیر روغو و گوشت کوچه (نوعی حلیم) بهسود معروف بوده و در ایام محرم و مناسبتهایی مانند چهلم اموات تهیه میشود.[۴۰]
آموزش و پرورش
از نظر تاریخی، مکتبخانهها که در منبرها (حسینیهها) تشکیل میشد، نقش اصلی را در آموزش عمومی در مناطق مرکزی افغانستان بر عهده داشته است. وظیفة تحصیلات عالی نیز در گذشته به عهدة مدارس علمیه بود؛ اما امروزه، بسیاری از افراد، تحصیلات خود را در دانشگاهها ادامه میدهند.[۴۱] مدارس علمیۀ فیضیه (آب شینیة هلمند)، محمد رسولالله (دشتک تاجیکان)، رسول اکرم (دهن آبشار تگاب راموز)، جواد الأئمه (میخ کره)، امام محمدباقر (آب موشک)، سجادیه (مهرخانه)، آیتالله حاج آخوند کوهبیرونی (تگاب برخانه کوه بیرون)، ولیعصر (سرخ آباد)، سجادیه (سنگ شانده)، قرهقل (قرهقل)، حضرت رسول اکرم (ممرک قوم دهقان)، ولی عصر (دشت مزار)، مهدیه (کجاب علیا)، امام محمد باقر (مرکز ولسوالی)، مهدیه (سر بلاق کوه بیرون) و مدرسه و حسینیة محمدیه (کمرک قوم دهقان)، از جمله مدارس علمیة فعال در ولسوالی مرکز بهسود هستند.[۴۲]
بنیانگذاری نظام معارف (آموزش و پرورش) جدید در هزارهجات، از جمله بهسود، با تأخیر ناشی از تعصب مواجه شد.[۴۳] در سالهای اخیر، مراکز تعلیمات عمومی گسترش بیشتری یافته است. طبق گزارش ۱۳۹۹ش (آخرین گزارش) وزارت معارف افغانستان، ولسوالی مرکز بهسود دارای ۹۵ مرکز آموزش عمومی است. طبق این گزارش و در تاریخ مذکور در مجموع ۱۵۶۳۴ نفر مشغول فراگیری درس بودند که از این تعداد، ۸۸۹۰ نفر پسر و ۶۷۴۴ نفر دختر بودهاند. از این ۹۵ مرکز آموزشی، ۲۸ مکتب (مدرسه) ابتدائی، ۲۹ مکتب متوسطه، ۳۶ لیسه (دبیرستان)، ۱ دار العلوم (متوسطة علوم اسلامی) و یک مرکز حمایتی تربیت معلم است.[۴۴]
مناطق و قریههای مهم
واحدهای اداری ولسوالی در منطقهای بهنام «مرکز» قرار دارد که بر اساس قوانین تقسیمات اداری، از طریق پاسخگویی به مقامات ولایت میدان وردک به مقامات مرکزی پاسخگو بوده و به امور اداری مردم رسیدگی میکنند.[۴۵] مرکز بهسود فاقد شهر و جمعیت شهرنشین است.[۴۶]
کوه بیرون، قریة عوض، قریة زریافته، جمبود، میرشادی، گردم بندشوی، سرخآباد، راموز، پیتاب دهمردگان، قریة مَرَگ، قرهقول، میربچهقول، قوم دهقان، سنگ شانده، قمبر علی هلمند، قمبر علی کجاب، راقول چهلستون، زردسنگ دوست، خلیل و خواجه حسن، زیرات بهادر، سفید دیوار خوانه بیان، قریة مَرَگ عمرک، چولی، بابکه، تاله ده، سراب چولی (سر سهراب)، عطای پل افغانان، قرخ خوردی و بادآسیاب، مناطق ولسوالی مرکز بهسود را تشکیل میدهند.[۴۷] اماکن نامبرده، مناطقی هستند که در «اتلس قریههای افغانستان» بهعنوان مناطق اصلی ولسوالی مرکز بهسود لیست شده و هر کدام کموبیش مشتمل بر قریهها و قصبات بسیاری است. برای مثال، منطقۀ کوه بیرون، مشتمل بر ۴۷ قریه است[۴۸] که هر قریهای ممکن است مشتمل بر چندین ده باشد.
زیرساخت
شاهراه گردن دیوال که پایتخت افغانستان را از طریق مناطق مرکزی به غرب کشور متصل میکند و مسیر دسترسی غرب به شرق افغانستان را نسبت به شاهراه کابل- قندهار- هرات، ۴۰۰ کیلومتر کوتاهتر میکند، از ولسوالی مرکز بهسود میگذرد.[۴۹]
جادة بهسود- ناهور، بهسود را از طریق ناهور به مناطق جنوبی از جمله شهر غزنی و ولسوالی جاغوری وصل میکند. این جاده از بهسود تا ناهور حدود ۱۰۰ کیلومتر طول دارد.[۵۰] با اجرای برنامههایی از جمله برنامة ملی راه سازی روستایی (NRAP) دردهههای اخیر، راههای مواصلاتی گسترش بیشتری یافته و دسترسی مناطق ولسوالی مرکز بهسود به مناطق دیگر و به خارج از ولسوالی بیشتر شده است.
مناطق مهم بهسود
الف) قولخویش (از مناطق مهم حصۀ اول)
قولخویش، یکی از مناطق کوهستانی ولسوالی حصه اول بهسود در ولایت میدان وردک است که در حدود ۱۲۰ کیلومتری غرب کابل واقع شده است. این منطقه از دامنههای شرقی کوه بابا آغاز میشود و تا دره ترکمن و کوتل حاجیگک امتداد دارد. قولخویش متشکل از درهها و کوههای متعدد است که هر یک دارای ویژگیهای منحصر به فرد طبیعی و فرهنگی هستند.
۱. درههای اصلی و قریهها
- دره حصار: شامل دهن حصار، سرپل، میانه قشلاق، سرکورد، پشت کافری، چهار سیاب، سرخ گُلک، سرحصار و امام هشتم.
- دره برغستان: مشتمل بر قریههای رحمت (رامت)، یاری، دومنی، سرلر، طور، خوشک، خلقی، کوچک، ساقی و میخک.
- عیدک (ایدک): متشکل از عیدک بالا و عیدک پایین.
- دره چولی و ارگین (سرخک): شامل بوم چولی، قاش چولی، دشت، دشت ژاله، کوجک، دوسه، آدره و دیگر مناطق.
- شنیه (شینیه): از مناطق سرسبز قولخویش با قریههایی مانند باریکی، قلعه عسکری، بالا قلعه، قاش و بوم.
- خارقول و خارزار: شامل قلعه جانی، خان محمد، شاه قل، کاه خانه، حاجی گگ، بالا قلعه، آب نقره و درنقره دیوار.
- دهن لخشان (دان لخشوم): نقطه اتصال قولخویش به مرکز ولسوالی، شامل مناطق میانه، شنیه، خارقول و دولت قولی.
- شامزید و اورکبک: واقع در جنوب شنیه با قریههای سرقول، بایا، منبر، شیونه سیدو و بوم.
- دولت قولی: شامل دلخک بالا و پایین، اروکوجی، ده مستاه، دره بید، غوجورک، قیچق و برغستان.
جمعیت و مهاجرت
جمعیت ساکن در قولخویش حدود پنج هزار تن تخمین زده میشود، اما بهدلیل نزدیکی به کابل و عوامل دیگری مانند خشکسالی و جنگ، بسیاری از ساکنان به شهرها یا خارج از کشور مهاجرت کردهاند. در مجموع، شمار باشندگان مرتبط با قولخویش به حدود ۲۵ هزار تن میرسد.
۲. آبوهوا و منابع آبی
قولخویش از مناطق سردسیر هزارهجات است و زمستانهای سختی دارد. بارش برفهای سنگین و یخبندانهای طولانی از ویژگیهای این منطقه است. با این حال، تغییرات اقلیمی در سالهای اخیر باعث کاهش نسبی شدت سرما شده است.
منابع آبی قولخویش شامل چشمهها، رودخانهها و غارهای طبیعی است که از کوههای بابا سرچشمه میگیرند. آبهای دره حصار، برغستان و ارگین پس از آبیاری زمینهای محلی، به رودخانه غوربند میپیوندند و نهایتاً به دریای کابل میریزند. مردم محلی از این آبها برای آبیاری و تولید برقهای کوچک محلی استفاده میکنند.
۳. اقتصاد و معیشت
-زراعت: کشاورزی به روش سنتی انجام میشود و محصولات اصلی شامل گندم، جو، ماش و حبوبات است. در مناطق گرمتر، لوبیا، ذرت و سبزیجات نیز کشت میشود.
- دامداری: گوسفند، بز و گاو از دامهای رایج هستند و از گاوها برای شخم زدن زمینها استفاده میشود.
- صنایع دستی: شامل گلیمبافی، نمدسازی، خامکدوزی و تولید البسه محلی است.
- معادن: قولخویش دارای معادن غنی از زمرد، لاجورد، مرمر، سرب، زغال سنگ و آهن است. معدن حاجی گک، یکی از بزرگترین معادن آهن افغانستان، در این منطقه واقع شده است.
فرهنگ و سبک زندگی
- لباس: در گذشته، مردان از لباسهای محلی مانند کورتی برک و زنان از چادرهای کتانی و شلوارهای گیبی استفاده میکردند، اما امروزه لباسهای شهری رواج بیشتری دارد.
- سکونتگاههای تاریخی: آثار قلعههای قدیمی به نام «قلعه کافری» نشاندهندۀ تاریخ کهن این منطقه است.[۵۱]
ب) اوجی کجاب (از مناطق مهم مرکز بهسود)
اُوجَی کجاب، معروف به قلعۀ سید، از مناطق مهم دینی و تاریخی در ولسوالی مرکز بهسود است.
در عرف هزارهجات (مردم منطقۀ مرکزی افغانستان) به جایی که در سطح پایین قرار دارد «آوُج» میگویند. برخی نام اصلی این منطقه را آوُج دانستهاند که تبدیل به «اوجی» شده است. برخی دیگر نیز «اوجی» را بهمعنی «جایگاه» و برگرفته از «وئجۀ» اوستا میدانند.[۵۲] گروه دیگری معتقدند که «اُوجَی» در اصل «آبجای» و بهمعنای جای آب یا مکانی است که نسبت به مکانهای دیگر، آب بیشتری داشته و محل جریان نهر آب است. آبجای در گویش عامیانه به «آوجای» و بهمرور زمان به «اُوجَی» تغییر نام یافته است.[۵۳]
برخی معتقدند زمینهای اوجی را جد سادات اوجی بهنام سید اسدالله حدود 150 سال قبل خریداری کرده و به نسل او منتقل شده است. سید اسدالله از فرزندان شاه اخلاص است که شجرهنامۀ آنها به امام زینالعابدین میرسد. بازماندگان سید اسدالله، عالمان دینی بودهاند که به امور مردم رسیدگی میکردهاند.[۵۴]
موقعیت جغرافیایی
اوجی روستایی مربوط به ولسوالی (شهرستان) مرکز بهسود در ولایت میدان بوده و 155 کیلومتر با کابل فاصله دارد. از نظر اداری نیز اوجی مربوط به منطقهای بهنام کجاب علیا است. این منطقه نسبت به مناطق اطراف در جلگۀ وسیعی واقع شده است. چَمنزاری به وسعت 5/2 در 5/1 کیلومتر در جنوب قلعه وجود دارد که رود باریکی از آن عبور میکند. در شمالشرق اوجی نیز علفزار بزرگی است که اهالی از آن استفاده میکنند. در شمال اوجی قلعۀ برکت، راشک، کفشک و مرکز ولسوالی بهسود قرار دارد. درغرب اوجی مناطق و روستاهای بابکه بنامهای نوروئیست، گلزار، کتهسنگ، باریکی، بامسرای و منطقه «سنگشانده» بنامهای جویزنگی، چهاردسته، میانهده، چپرسوخته، قلاختیار، قلبنده، شنیه، سرخسنگ، کهنهقلعه، هشتدرخت و سرخآباد قرار گرفته است. در شرق اوجی نیز کوه بلندی بهنام کوهسفید واقع شده و پشت آن نیز روستاهای کجاب سفلی واقع شدهاند.[۵۵]
روستاها
این روستا دارای چهار بخش فرعی است که در اطراف اوجی قرار دارند و به «چهار قلعۀ اوجی» معروف هستند. کَنگی در غرب، پائین قلعه (کوته کابلی، کوته احمد و بغداد شریف یا ارگ حاج محمدسرور اُوجَی) در جنوب، سرتوپ اوجی در جنوب شرق و بلند قلعه در شمال اوجی موقعیت دارند و قریۀ اوجی در مرکز این چهار قلعه واقع است.[۵۶]
جمعیتشناسی
در گذشته صاحبان زمین در اوجی همه از قوم سادات و شیعهمذهب بودهاند. برخی معتقدند زمانیکه مردم بهصورت گسترده از هزارهجات کوچ نکرده بودند، در قلعۀ اوجی بین 35 تا40 خانوار از صاحبان زمین و دهقانان آنها زندگی میکردهاند. امروزه جمعیت اوجی بالغ بر صد خانوار است. مردم قلعۀ اوجی وابسته به طایفۀ پیوند یکی از طوایف قوم قنبرعلی هستند.[۵۷]
اقتصاد
اقتصاد مردم اوجی وابسته به کشاورزی و مالداری است. اوجی زمین آبی و لَلمی (دیمی) زیادی دارد که با استفاده صحیح میتواند موجب خودکفایی مردم منطقه شود و صادرات محصولاتی مانند کچالو (سیبزمینی)، گندم و رِشقَه (یونجه) را به دنبال داشته باشد.
مالداری در حد معمول در منطقۀ اوجی وجود داشته و بیشتر خانوادهها گاو، گوسفند، بز، مرغ و فیلمرغ (شتر مرغ) نگهداری میکنند. محصولات عمدۀ اوجی گندم، جو، حبوبات، کچالو و شلغم بوده و در این اواخر سبزیجاتی همانند سیر، پیاز، گَندَنَه (تره) و مُلی سُرخَک (تربچه) نیز در اوجی به عمل میآید.
بهدلیل سردی هوا، باغداری در آن روستا رواج ندارد.[۵۸]
در اوجی گیاهانی از قبیل سرخخار، غیغان، کمی، گندهبغل، بترونقو، الهرنگ، خرکوده، دماسب، پالی، بولان، قوُغ، برغومبی و شکیلکک وجود داشته و مورد استفادۀ مردم است.[۵۹]
فرهنگ و معارف
ساکنان اصلی اوجی بیشتر عالم دینی و ملا بودند. اوجی در رشتههای دانشگاهی نیز دانشجویانی دارد. جوانان منطقه مشغول تحصیل در مکاتب رسمی دولتی هستند.[۶۰]
سادات اوجی نقش زیادی در ترویج مسایل دینی در مناطق مرکزی افغانستان داشتهاند. اوجی از قدیم بهعنوان یکی از مراکز مهم دینی و فرهنگی در هزارهجات به شمار میرود که سالانه بین 300 تا 500 نفر محصل علوم دینی از مناطق مختلف افغانستان در آنجا درس میخواندند. در حال حاضر، ساکنان اوجی در دنیا پراکنده شده و بیشتر آنها دارای تحصیلات عالی علوم دینی یا دانشگاهی هستند.
اُوجَی تکیهخانۀ بزرگ و مدرنی دارد که مرکز تجمع مردم چهار قلا یا چهار قلعه «اُوجَی» است. این تکیهخانه را که از پدران سادات اُوجَی به یادگار مانده، توسط بزرگ سادات منطقه «سید محمدسرور اُوجَی»، در حدود 75 سال قبل بهشکل موجود بازسازی شده و بنای آن گسترش یافته است. او یک باب مسجد نیز در کنار آن بنا نهاد.
یک مدرسۀ علوم دینی نیز از دیگر مراکز دینی موجود در اُوجَی است که حدود 50 سال پیش توسط «سید محمدظاهر محقق اُوجَی» و به کمک مردم منطقه ساخته شد.[۶۱]
بازیهای محلی
در گذشته بازیهای زیادی در اوجی وجود داشته که بسیاری از آنها فراموش شده است. توپدنده، کلاهقاق، شیغیبازی (بُجُلبازی)، تیشلهبرد، بولدی، اپو، فوتبال، والیبال، سنگسول یا سنگگیرک، خردراز، چشمکورک یا چشم پتکان در اوجی و مناطق اطراف مرسوم بودند.[۶۲]
جاذبههای گردشگری بهسود
۱. ازدهای بهسود و باورهای مرتبط با آن
منطقه بهسود میزبان پدیده زمینشناختی منحصر به فردی موسوم به "ازدهای بهسود" است که از دیدگاه علمی، یک سازند سنگی آتشفشانی به طول حدود ۱۷۰ متر محسوب میشود. این تشکیلات سنگی عمدتاً از سنگهای توفایی و شکننده تشکیل شده که در بخش فوقانی آن برجستگیهای سطحی با حفرههای عمیق قابل مشاهده است.
از منظر زمینشناختی، این پدیده طبیعی حاصل فرآیندهای رسوبی و انحلال مواد آهکی در آبهای زیرزمینی است که در تماس با اکسیژن هوا به تدریج رسوب کرده و اشکال خاصی را پدید آوردهاند. در اطراف این تشکیلات، مواد کریستالی شبیه به فسیلهای آمونیاک و همچنین منابع سرب یافت میشود.
در باورهای محلی، این پدیده به عنوان بقایای موجودات افسانهای تفسیر شده که توسط حضرت علی(ع) نابود شدهاند. این اعتقاد نهتنها در میان هزارههای منطقه، بلکه در بین سایر مسلمانان افغانستان نیز رواج دارد. بخشی از این سنگها به عنوان زیارتگاه مورد احترام قرار گرفته و خاک برخی حفرههای آن در طب سنتی برای درمان بیماریها استفاده میشود.
مشابه این باورها در منطقه بامیان نیز وجود داشته است، با این تفاوت که در دوران پیش از اسلام، اسطوره نابودی این موجودات به بودا نسبت داده میشده و پس از اسلام، این نقش به حضرت علی(ع) منتقل شده است. این تغییر نشاندهنده تداوم باورهای اسطورهای در گذر زمان با تغییر شخصیتهای محوری است.
چشمههای آب گرم معدنی که از بخشهای مختلف این تشکیلات سنگی جاری است، حاوی مواد معدنی خاصی بوده و در طب سنتی مورد استفاده قرار میگیرد. رنگهای متنوع سنگها شامل سرخ، زرد و سفید، منظرهای چشمنواز پدید آورده که همراه با باورهای محلی، این مکان را به جاذبهای طبیعی-فرهنگی تبدیل کرده است.[۶۳]
۲. بادآسیاب
در منطقه مرکزی بهسود، محلی موسوم به یادآسیا میزبان چندین آسیاب بادی قدیمی است که بر فراز نقطهای مرتفع در بخش غربی منطقه جای گرفتهاند. این سازههای تاریخی که امروزه به صورت آثار برجای مانده قابل مشاهده هستند، از دیدگاه باستانشناسی و مطالعات فرهنگی حائز اهمیت ویژهای میباشند.
بر اساس شواهد تاریخی، فناوری ساخت آسیابهای بادی در قرن سوم هجری از چین به مناطق غربی از جمله افغانستان انتقال یافته است. این فناوری توسط اقوام زاولی (زلول) به سرزمینهای افغانستان امروزی وارد شد و در مناطق مختلف از جمله بهسود رواج پیدا کرد. حضور این آسیابها در بهسود نشاندهنده نقش این منطقه در شبکه تبادلات فناورانه و فرهنگی دوران کهن است.
از منظر معماری و فناوری سنتی، این آسیابهای بادی نمونهای بارز از تطبیق پذیری ساکنان منطقه با شرایط جغرافیایی و اقلیمی هستند. قرارگیری آنها در نقاط مرتفع و بادخیز نشاندهنده درک دقیق سازندگان از ویژگیهای محیطی و بهرهگیری هوشمندانه از منابع طبیعی است.
در بستر مطالعات قومنگاری، این آثار به عنوان شواهدی ملموس از تداوم فناوریهای سنتی در زندگی روزمره ساکنان منطقه محسوب میشوند. آنها نهتنما بازگوکننده شیوههای معیشتی گذشته هستند، بلکه گویای پیوندهای فرهنگی عمیق بین بهسود و دیگر مناطق تمدنی آسیا میباشند.
حفظ و مطالعه این آسیابهای بادی به عنوان بخشی از میراث فرهنگی ناملموس، میتواند در شناخت بهتر تاریخ فناوری و سبک زندگی سنتی در منطقه بهسود نقش مهمی ایفا کند. این آثار بهعنوان حلقهای از زنجیره تمدنی منطقه، نیازمند توجه ویژه در برنامههای حفاظتی و مطالعات باستانشناختی هستند.[۶۴]
بهسود در روایات تاریخی و سفرنامهها
منطقه بهسود بهعنوان یکی از نقاط جغرافیایی شاخص افغانستان، همواره در متون سیاحتی و سفرنامههای تاریخی مورد توجه ویژه قرار گرفته است. این سرزمین کوهستانی با ویژگیهای طبیعی خود، انعکاس گستردهای در ادبیات سفرنامهنویسی داشته است. موقعیت استراتژیک بهسود در تقاطع محورهای ارتباطی کابل-پنجاب و غزنی-بامیان، موجب شده است این منطقه در طول تاریخ میزبان شمار زیادی از مسافران، سیاحان و شخصیتهای برجسته باشد. این گذرگاه طبیعی به عنوان یکی از کانونهای ثبت تجربیات سفر و تبادلات فرهنگی شناخته میشود. اسناد و یادداشتهای باقیمانده از این مسافران، گنجینهای ارزشمند برای مطالعه ویژگیهای طبیعی و فرهنگی این منطقه به شمار میرود.
این متون سفرنامهای نه تنها ارزش ادبی و تاریخی دارند، بلکه به عنوان منابع مهمی برای مطالعات جغرافیایی، زیستمحیطی و انسانشناسی در منطقه بهسود محسوب میشوند. بررسی نظاممند این آثار میتواند زوایای ناشناختهای از تاریخ طبیعی و فرهنگی این بخش از افغانستان را روشن سازد.[۶۵]
۱. ابنبطوطه در سفر خود در سال ۷۳۳ هجری از منطقه بهسود دیدن کرده و با شیخ اتااولیاء ملاقات نموده است. وی در سفرنامه خود به ویژگیهای جغرافیایی و اجتماعی منطقه اشاره کرده است. ابنبطوطه در سفرنامۀ تاریخی خود، از منطقۀ بهسود و اکرام در زاویۀ شیخ صالح معروف به اتا اولیا (آته ولی) یاد کرده و او را سرسلسلة قوم بیسوک (بهسود) دانسته است.[۶۶]
۲. اصطخری در قرن دهم میلادی به شباهت ساکنان این مناطق با ترکها از نظر لباس و زبان اشاره دارد.[۶۷]
۳. میرعلیاصغر شعاع در اثر خود تحت عنوان «یکدهنده در بهسود» که در ۱۳۲۵ش در روزنامه اصلاح به چاپ رسیده، به توصیف دقیق مناظر طبیعی بهسود پرداخته است. وی در تشریح این منطقه به برجستگیهای توپوگرافیک اشاره نموده که شامل ارتفاعات بلند و نقاط پست کوهستانی میشود. از دیدگاه این نویسنده، دامنههای سرسبز و پوشش گیاهی مخملگونه منطقه، فضایی روحنواز ایجاد کردهاند. نکته قابل تأمل در مشاهدات وی، وجود فعالیتهای کشاورزی در مرتفعترین و صعبالعبورترین نقاط است که نشانگر تعامل سازنده ساکنان با محیط طبیعی میباشد.
۴. سیدمحمدابراهیم عالمشاهی در سفرنامه «برومین جنب» که در سال ۱۳۳۱ منتشر شده، به توصیف پدیدههای جوی در بهسود پرداخته است. وی طلوع خورشید را در این منطقه به تصویر کشیده که با رنگآمیزی سرخگونه و حرکت آرام از میان کوههای سهگانه همراه است. این نویسنده این منظره را به تاجگذاری طبیعت بر فراز قلل کوهستانی تشبیه نموده است.
۵. دینمحمد مضطر در سفرنامه خود به توصیف پدیدههای زمینشناختی بهسود توجه ویژهای داشته است. وی از دشتهای وسیع پوشیده از گلهای سرخ یاد میکند که در میان ساختارهای صخرهای و کوهستانی منطقه قرار گرفتهاند. این تضاد میان لطافت پوشش گیاهی و صلابت سنگها، از دیدگاه وی نشانگر هنرنمایی طبیعت در خلق مناظر بدیع است.[۶۸]
مشاهیر بهسود
شیخ کبیر: از یاران آیتالله خمینی و از مبارزان ضد حکومت پهلوی.
شهید محمد اسماعیل مبلغ: استاد دانشگاه و نویسنده کتاب «دین تریاک نیست».
استاد حسین شفایی: محقق و نویسنده آثار متعدد در حوزه اسلام و تاریخ.
سناتور سلیمان یاری: از نخستین نمایندگان هزاره در پارلمان افغانستان.
میریزدان بخش: رهبر تاریخی هزارهها در مقاومت علیه استبداد دوست محمد خان.
روحالله نیکپا: ورزشکار المپیکی و دارنده مدال جهانی.[۶۹]
سید اسدالله (جد سادات اُوجَی از فرزندان شاهاخلاص)،
سید شاه محمدحسین بهسودی اُوجَی (معروف به آقای کلان اوجی یا حاج آقای بزرگ اُوجَی، فقیه)،
سید محمدحسن معروف به آقا حسن کربلایی (برادر حاج آقای بزرگ)،
علامه حاج سید محمدسرور اُوجَی (فقیه و استاد سطوح عالی حوزه علمیه و شخصیت برجستۀ اجتماعی)،
شاهمحمد فرزند حاج آقای بزرگ اوجی معروف به محمد آغا، حاج شاه عبدالعظیم محسنی (مدرس سطوح عالی حوزه و شخصیت اجتماعی)،
سید عبدالحمید ناصر (خطیب مشهور که بهوسیلۀ دولت کمونیستی دستگیر و شهید شد)، سید محمداکبر محسنی (استاد سطوح عالی حوزه)،
سید محمدحسن محدث (تاریخدان و عالم حدیث)، سید محمدامین فاضل اُوجَی (فقیه، ادیب و استاد سطوح عالی حوزه)،
سید محمدظاهر محقق اُوجَی (عضو شورای عالی نظارت حزب وحدت اسلامی افغانستان و دبیر کل سازمان نیروی اسلامی افغانستان)
و سید میرحسین فصیحی (از بنیانگذاران سازمان نیروی اسلامی افغانستان) از شخصیتهای برجستۀ اوجی هستند.[۷۰]
پانویس
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۲ش، ص128.
- ↑ نایل، سرزمین و رجال هزارهجات، ۱۳۹۵ش، ص82.
- ↑ «نگاه کوتا به تشکیلات، جغرافیا و… بهسود (3)»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دانشنامۀ هزاره، ویراست دوم، ۱۳۹۷ش، ج۱، ص۱۰۵۷-۱۰۵۸.
- ↑ «نگاه کوتا به تشکیلات، جغرافیا و… بهسود (3)»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ «شناخت بیشتر از تاریخ و محل زیست و زندگی بابه بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ یزدانی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، ۳۹۰ش، ص190.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۲ش، ص291.
- ↑ میتلند، تحقیقی در باره هزارهها و هزارستان (گزارش کمسیون سرحدی افغان و انگلیس)، ۱۳۷۶ش، ص49.
- ↑ توحیدی و نوری، تاریخ افغانستان، ۱۳۹۴ش، ص274.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۲ش، ص221.
- ↑ نایل، سرزمین و رجال هزارهجات، ۱۳۹۵ش، ص83.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۹۴.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۹۵.
- ↑ پولادی، هزارهها:تاریخ، فرهنگ، سیاست، اقتصاد، عرفان، ۱۹۸۹م. ص. ۷۸-۷۹
- ↑ جمعی از نویسندگان، دانشنامۀ هزاره، ویراست دوم، ۱۳۹۷ش، ج۱، ص۱۰۵۷-۱۰۵۸.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۱ و ۹۳.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۲.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۲.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۳-۸۷.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۳-۸۷.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۶.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۶-۸۷.
- ↑ پروژه مطالعات دیموگرافی اداره مرکز احصائیه صدارت عظمی، اتلس قریههای افغانستان: معرفی واحدهای اداری محلی، ۱۳۵۳ش، ج 1، ص160.
- ↑ نایل، ساختار طبیعی هزارهجات، ۱۳۸۱ش، ص91.
- ↑ حسین نایل، سرزمین و رجال هزارهجات، ۱۳۹۵ش، ص80.
- ↑ فرهنگ، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان، ۱۳۸۰ش، ص124.
- ↑ پژوهشگران دایرة المعارف ایرانیکا، همسایه نزدیکتر از خویش: افغانستان؛ از ویژگیهای طبیعی تا خصوصیات انسانی، ۱۳۸۷ش، ص8.
- ↑ فرهنگ، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان، ۱۳۸۰ش، ص125.
- ↑ پژوهشگران دایرة المعارف ایرانیکا، همسایه نزدیکتر از خویش: افغانستان؛ از ویژگیهای طبیعی تا خصوصیات انسانی، ۱۳۸۷ش، ص8.
- ↑ میتلند، تحقیقی در باره هزارهها و هزارستان (گزارش کمسیون سرحدی افغان و انگلیس)، ۱۳۷۶ش، ص47.
- ↑ یزدانی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، ۱۳۹۰ش، ص191.
- ↑ «نگاه کوتا به تشکیلات، جغرافیا و… بهسود (3)»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ دولتآبادی، شناسنامه افغانستان، ۱۳۸۱ش، ص23، جدول 13.
- ↑ دولتآبادی، شناسنامه افغانستان، ۱۳۸۱ش، ص256.
- ↑ فرهنگ، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان، ۱۳۸۰ش، ص77.
- ↑ شفق خواتی، «اسماعیلیه در افغانستان» وبگاه پرتال علوم انسانی.
- ↑ نایل، سرزمین و رجال هزارهجات، ۱۳۹۵ش، ص85.
- ↑ دولتآبادی، شناسنامه افغانستان، ۱۳۸۱ش، ص60.
- ↑ شهرستانی، «غذاهای هزارگی هفت دهه قبل»، وبسایت فرهنگ هزاره.
- ↑ امینی، «تاریخ تحولات حوزه های علمیه شیعه در افغانستان در صدسال اخیر»، بیتا، ص30-34.
- ↑ امینی، «تاریخ تحولات حوزه های علمیه شیعه در افغانستان در صدسال اخیر»، بیتا، ص147 تا 152.
- ↑ یزدانی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، ۱۳۹۰ ش، ص247، به نقل از آزاد افغانستان، پیشاور، شماره 25، 1331ش، ص6.
- ↑ آمریت تحلیل احصائیه و معلومات وزارت معارف افغانستان، پروفایل معارف وردگ. ۱۳۹۹ش.
- ↑ پروژه مطالعات دیموگرافی اداره مرکز احصائیه صدارت عظمی، اتلس قریههای افغانستان: معرفی واحدهای اداری محلی، ۱۳۵۳ش، ج1، ص160.
- ↑ اداره ملی احصائیه و معلومات، برآورد نفوس کشور ۱۴۰۰، ۱۴۰۰ش، ص23.
- ↑ پروژه مطالعات دیموگرافی اداره مرکز احصائیه صدارت عظمی، اتلس قریههای افغانستان: معرفی واحدهای اداری محلی، ۱۳۵۳ش، ج1، ص161 تا 179.
- ↑ پروژه مطالعات دیموگرافی اداره مرکز احصائیه صدارت عظمی، اتلس قریههای افغانستان: معرفی واحدهای اداری محلی، ۱۳۵۳ش، ج1، ص161 تا 163.
- ↑ سخی، «اعمار پروژۀ شاهراه گردن دیوار، دهلیز مهم ترانسپورتی کشور»، وبسایت خراسان زمین.
- ↑ نایل، سرزمین و رجال هزارهجات، ۱۳۹۵ش، ص81.
- ↑ «درباره قول خویش؛ مربوط ولسوالی حصه اول بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگ-اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ فاضل کیانی، غزنی، بستر تمدن شرق اسلامی، مجموعه مقالات، 1393ش، جلد 1، ص73.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، 1393ش، ص88.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، 1393ش، ص89.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، 1393ش، ص89.
- ↑ فرهنگ، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان، 1380ش، ص80. جمعی از نویسندگان، آشنایی با مذهب شیعه، 1398ش، ص165.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، 1393ش، ص91.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، 1393ش، ص91.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، ص90.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، 1393ش، ص92.
- ↑ ناصری داوودی، مشاهیر تشیع در افغانستان، 1380ش، ج3، ص158.
- ↑ صمیمی، خورشید بهسود، 1393ش، ص91.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۵ش، ص۲۴-۲۵.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۵ش، ص۸۶.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۷-۸۹.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۲ش، ص142.
- ↑ «شناخت بیشتر از تاریخ و محل زیست و زندگی بابه بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارجات، ۱۳۷۹ش، ص۸۷-۸۹.
- ↑ «درباره قول خویش؛ مربوط ولسوالی حصه اول بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگ-اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ غرجستانی، تاریخ هزاره و هزارستان، 1989م، ص242؛ ناصری داوودی، مشاهیر تشیع در افغانستان، 1380ش، ج3، ص157.
منابع
- آمریت تحلیل احصائیه و معلومات وزارت معارف افغانستان، پروفایل معارف وردگ، کابل، وزارت معارف افغانستان، ۱۳۹۹ش.
- اداره ملی احصائیه و معلومات، برآورد نفوس کشور ۱۴۰۰، کابل، اداره ملی احصائیه و معلومات، ۱۴۰۰ش.
- امینی، عبدالحسین، «تاریخ تحولات حوزههای علمیه شیعه در افغانستان در صدسال اخیر»، قم، مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی، بیتا.
- پروژه مطالعات دیموگرافی اداره مرکز احصائیه صدارت عظمی، اتلس قریههای افغانستان: معرفی واحدهای اداری محلی، کابل، اداره مرکز احصائیه صدارت عظمی، ۱۳۵۳ش.
- پژوهشگران دایرة المعارف ایرانیکا، همسایه نزدیکتر از خویش: افغانستان؛ از ویژگیهای طبیعی تا خصوصیات انسانی، ترجمة سعید ارباب شیروانی و هوشنگ اعلم، تهران، کتاب مرجع، ۱۳۸۷ش.
- پولادی، حسن، هزارهها: تاریخ، فرهنگ، سیاست، اقتصاد، تهران، انتشارات عرفان، ۱۹۸۹م.
- توحیدی، محمدعلی، و نوری، موسی، تاریخ افغانستان، کابل، جامعة المصطفی العالمیة- نمایندگی افغانستان- کابل، ۱۳۹۴ش.
- جمعی از نویسندگان، دانشنامۀ هزاره، ویراست دوم، بیناد دانشنامه، ۱۳۹۷ش.
- خاوری، محمدتقی، مردم هزاره و خراسان بزرگ، تهران، عرفان، ۱۳۸۵ش.
- «درباره قول خویش؛ مربوط ولسوالی حصه اول بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگ-اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۱۰ اکتبر ۲۰۲۳م.
- دولتآبادی، بصیراحمد، شناسنامه افغانستان، تهران، عرفان، ۱۳۸۱ش.
- زکریا، «معرفی هریک از مناطق و بخش های قول خویش»، وبلاگ قول خویش زیبا، تاریخ درج مطلب: ۲ بهمن ۱۳۹۵ش.
- سخی، سید کاغذ، «اعمار پروژۀ شاهراه گردن دیوار، دهلیز مهم ترانسپورتی کشور»، وبسایت خراسان زمین، تاریخ بارگذاری: ۲۱ تیر ۱۳۹۵ش.
- نائل، حسین، سرزمین و رجال هزارجات، قم، مرکز فرهنگی نویسندگان افغاسنتان، ۱۳۷۹ش.
- شفق خواتی، محمد، «اسماعیلیه در افغانستان»، وبگاه پرتال علوم انسانی، تاریخ بازدید: ۲۴ آذر ۱۴۰۱ش.
- «شناخت بیشتر از تاریخ و محل زیست و زندگی بابه بهسود»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۱۱ فوریه ۲۰۲۴م.
- شهرستانی، پرفسر شاه علیاکبر، «غذاهای هزارگی هفت دهه قبل»، تاریخ درج مطلب: ۴ آوریل ۲۰۲۰م.
- فرهنگ، سید محمدحسین، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، ۱۳۸۰ش.
- میتلند، پی. جی.، تحقیقی در باره هزارهها و هزارستان (گزارش کمسیون سرحدی افغان و انگلیس)، ترجمۀ محمداکرم گیزابی، قم، مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان، ۱۳۷۶ش.
- نایل، حسین، ساختار طبیعی هزارهجات، قم، سلسال، ۱۳۸۱ش.
- نایل، حسین، سرزمین و رجال هزارهجات، کابل، بنیاد اندیشه، ۱۳۹۵ش.
- «نگاه کوتا به تشکیلات، جغرافیا و… بهسود (3)»، وبسایت مجمع فرهنگی-اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۲۰ فیبروری ۲۰۲۵م.
- «ولایت میدان وردک – نفوس و ولسوالی های آن»، خبرگزاری شاهد، تاریخ بازدید: ۱۳ دی ۱۴۰۱ش.
- یزدانی، حسینعلی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، تهران، عرفان، ۱۳۹۰ش.
خطای یادکرد: برچسب <ref> برای گروهی به نام «دیدگاه» وجود دارد، اما برچسب متناظر با <references group="دیدگاه"/> یافت نشد.