پرش به محتوا

پیش‌نویس:سرپل

از ایران پدیا

سرپل؛ ولایتی (استانی) در شمال افغانستان.

سرپل، از ولایات تاریخی در شمال افغانستان است که مرکز آن شهر سرپل سابقۀ بسیار طولانی دارد. این ولایت دارای ذخایر نفت و محصولات زراعی و باغی فراوان و متنوع است. مهم‌ترین زیارتگاه افغانستان در این ولایت قرار دارد.

نام‌گذاری

دلیل نام‌گذاری این ولایت، پل تاریخی «خشت پل» است که از 700 سال پیش بر رودی ساخته شده که از وسط شهر سرپل (مرکز ولایت) عبور کرده و دو سمت شهر را به یکدیگر وصل می‌کند.[۱]

پیشینه

جوزجان در خراسان بزرگ، شامل سه ولایت جوزجان فعلی، فاریاب و سرپل بوده است. در 283ق جوزجان دارای چهار شهر بوده که از جملۀ آنها انبار (سرپل) بوده است. خاندان آل‌فریغون که در سال 205ق از طرف عمرو لیث صفار پادشاه سیستان (خراسان جنوب‌غربی) به حکمرانی بلخ و جوزجان رسید، سرپل را پایتخت خود قرارداد. در تقسیمات بعدی این منطقه بخشی از حکومت اعلای بلخ بود. در تقسیمات اداری 1367ش منطقۀ سرپل به ولایت مستقل تبدیل شد. بعد از کودتای حزب کمونیست افغانستان در 1357ش این ولایت شاهد جنگ‌های زیادی بود.[۲]

جمعیت‌شناسی

سرپل بر اساس آمار 1399ش، 621 هزار نفر جمعیت داشته است که در 16385 کیلومتر مربع مساحت زندگی می‌کنند. این ولایت دارای 612 قریه و 612 شورای انکشافی است.[۳]

زبان و اقوام

در سرپل همۀ اقوام کشور اعم از اوزبیک‌ها، هزاره‌ها، تاجیک‌ها، ایماق‌ها، عرب‌ها، پشتون‌ها، بلوچ‌ها، قزلباش‌ها و سایر اقوام سکونت دارند و به زبان‌های فارسی، اوزبیکی و پشتو صحبت می‌کنند.[۴]

دین و مذهب

مردم ولایت سرپل مسلمان و بیشتر آن‌ها سنی حنفی و حدود یک چهارم جمعیت این ولایت شیعۀ امامی هستند.[۵]

جغرافیا

موقعیت جغرافیایی

سرپل در دامنۀ شمالی تیربند ترکستان بین 35 درجه و سی دقیقۀ شرقی تا 36 درجه و 13 دقیقۀ شمالی و 66 و 30 دقیقۀ جنوبی و 65 درجه و دو دقیقۀ شرقی واقع شده است. این ولایت از شمال با ولایت جوزجان، از شرق با ولایت بلخ، در جنوب با ولایت غور و بامیان، در جنوب‌شرق با ولایت سمنگان و از غرب با ولایت فاریاب همسایه است. ارتفاع ولایت سرپل از سطح دریا از 640 متر در مناطق هموار تا 1750 متر در مناطق مرتفع است. سرپل 603 کیلومتر با کابل فاصله دارد.[۶]

مساحت

75 درصد مساحت این ولایت کوهستانی یا نیمه کوهستانی و 14 درصد آن زمین‌های هموار است. وسعت این ولایت 16385.57 کیلومتر مربع است.[۷]

آب‌و‌هوا

ولایت سرپل در زمستان سرد است و برف و باران زیادی در آن می‌بارد. در تابستان هوای برخی از مناطق سرپل گرم‌ خشک و برخی از مناطق گرم مرطوب است. درجۀ حرارت در برخی از مناطق به 40 درجۀ سانتی‌گراد نیز می‌رسد.[۸]

رشته کوه‌ها

در 20 کیلومتری جنوب شهر سرپل دو کوه بلند به نام‌های کوه میرزا ولنگ و تخت میرزا قرار دارد که طول آنها حدود 45 کیلومتر تخمین زده می‌شود. بیشتر مناطق جنوبی ولایت سرپل به‌خصوص ولسوالی بلخاب و کوهستانات نیز توسط کوه‌های بلند احاطه شده‌اند.[۹]

منابع آبی

منابع آبی در سرپل چندین رود بزرگ است که از مناطق کوهستانی سرچشمه می‌گیرد. رود سرپل از بین شهر عبور کرده و مناطق اطراف را آبیاری می‌کند. دو رود دیگر نیز از منطقۀ کچن ولسوالی کوهستانات و سانچارک سرچشمه گرفته به‌مصرف آبیاری سرپل می‌رسد. رود بلخاب نیز از بامیان سرچشمه گرفته و با عبور از بلخاب، بلخ را مشروب می‌کند. ولایت سرپل دارای صدها چشمۀ کوچک و بزرگ است که به‌مصرف مردم محلی می‌رسد. در طول سال‌های گذشته جنگل و منابع طبیعی ولایت سرپل به شدت تخریب شده است و به‌همین دلیل این ولایت در سال‌های اخیر شاهد سیل‌های مخربی بوده است که منجر به تخریب زمین‌های کشاورزی، تلفات انسانی، تخریب خانه‌ها و آوارگی مردم شده است.[۱۰]

اقتصاد

زراعت

در سرپل 85 درصد مردم به زراعت و بقیه به مالداری و پیشه‌های پراکنده اشتغال دارند. در این ولایت 111 هزار هکتار زمین زراعی وجود دارد که 50 هزار آن آبی و بقیه للمی (دیم) است. محصولات زراعی شامل گندم، جو، جواری (ذرت) زغر، کنجد، زردک (هویج)، خربزه، تربوز (هندوانه)، پیاز، کچالو (سیب‌زمینی)، لوبیا و نخود است.[۱۱]

مالداری

در ولایت سرپل 40 درصد مردم به مالداری اشتغال دارند. در ولایت سرپل در حدود 13 نوع حیوانات خانگی وجود دارد.[۱۲]

باغداری

باغداری، در سرپل سابقۀ زیادی دارد. کوه‌های سرپل از قدیم جنگل‌زارهای وسیع بوده است. در این ولایت 18 هکتار زمین باغی موجود است که از آن‌ها انواع محصولات به‌دست می‌آید. در سرپل انواع انگور، انواع زردالو، بهترین توت و شاه‌توت، امرود (گلابی)، انواع آلو و هلو، انواع سیب، بادام، چهارمغز، لکگ و انواع گیلاس و آلوبالو تولید می‌شود.[۱۳]

تجارت

روند اقتصادی سرپل هنوز به‌شکل سنتی و ابتدایی باقی مانده است. مردم به امور زراعی اشتغال دارند و تجارت در اقتصاد سرپل رونق زیادی ندارد. کسب‌وکار تجاری کمتر به‌عنوان یک حرفه در سرپل به‌رسمیت شناخته می‌شود. بازار سرپل رونق زیادی ندارد و بیشتر جوابگوی نیازهای مردم روستاهای اطراف است. در ولسوالی‌ها نیز بازارهای کوچکی وجود دارد که پاسخگوی نیازهای مردم محلی است.[۱۴]

معادن

ولایت سرپل از ساحات نفت‌خیز کشور محسوب می‌شود. چاه نفت انگوت در 5 کیلومتری شرق شهر سرپل، چاه نفت قشقری در 12 کیلومتری غرب سرپل و منطقۀ زمردسای در فاصلۀ 55 کیلومتری شمال‌غرب شهر سرپل چاه‌های نفت کشف شده است. در ولسوالی صیاد نفت و ذغال سنگ، در ولسوالی بلخاب مس و ذغال سنگ فراوان است. بخشی از ذغال سنگ این ولایت به خارج از کشور صادر می‌شود. زمینه استخراج معدن مس بلخاب که بزرگ‌ترین معدن مس دنیا شمرده می‌شود، هنوز فراهم نشده است.[۱۵]

فرهنگ و هنر

مزارات

سرپل اماکن مذهبی زیادی دارد که به چند دسته تقسیم می‎‌شوند. از جمله مزارات مهم این ولایت عبارتند:

  1. امام خُرد (یحیی): مدفن امام خرد یا امام‌زاده یحیی بن زید در شرق شهر سرپل قرار دارد. این قبر متعلق به یحیی بن زید بن علی است که در سال 123 هجری در قریه ارغوی (قراغو امروزی) سرپل به شهادت رسیده است؛
  2. امام کلان: امام کلان، بنای تاریخی است در غرب شهر سرپل و در منطقۀ به‌همین نام قرار دارد؛
  3. مرقد میرسید علی در ولسوالی بلخاب؛
  4. آرامگاه امام جعفر یکی از دانشمندان در منطقۀ سید‌آباد مرکز سرپل؛
  5. آرامگاه خواجه‌محمد خطی در شهر سرپل؛
  6. آرامگاه سلطان محمد دیو‌بند قره‌شیخ در صیاد؛
  7. مرقد خواجه‌محمد شاه در قریه سید آباد مرکز سرپل؛
  8. لنگر شاه عبدالله در ولسوالی سوزمه‌قلعه.[۱۶]

غذاهای محلی

در این منطقه اقوام مختلف، غذاهای محلی گوناگونی دارند از جمله:

  1. آش بریده (کیسکن آش): نوعی آش که در فصل زمستان تهیه می‌شود.
  2. آش کلان (کته آش): کته آش از خانوادۀ برگو است.
  3. آشک (توش‌پره): خمیر آشک مانند آش آماده می‌شود.
  4. قابلی ازبکی: قابلی غذای مشهور افغانستان و بومی مناطق اوزبیک‌نشین (همانند سرپل، فاریاب و بلخ) است.
  5. کوماچ: کوماچ خورشت مردم سرپل، مزار و تاشقرغان است.
  6. قاوورداغ: قاوورداغ نوعی غذا در سرپل که با گوشت گوساله، پیاز و ادویه تهیه می‌شود.
  7. نان پیازی: نان پیازی با آرد، پیاز، مرچ (فلفل) تازه، سیر، نمک، خمیرمایه، روغن زرد، روغن زیتون، زعفران خشک و آب تهیه می‌شود.[۱۷]

رسانه

در این ولایت علاوه بر تلویزیون ملی، برنامه‌ تلویزیون‌های طلوع، آریانا و شمشاد نیز قابل دریافت است. در سال‌های قبل یک رادیوی محلی موسوم به بانو و چند جریدۀ محلی از جمله پیام شورا، سیمای زن، آینۀ زن، انبیر و سرپل نیز در این ولایت فعال بودند. مدیریت آژانس اطلاعاتی باختر از 1380ش در سرپل ایجاد شده است. [۱۸]

آداب و رسوم

  1. نوروز: از مهم‌ترین آداب و رسوم مردم ولایت سرپل نوروز است. در نوروز، مردم لباس‌های نو پوشیده، در زیارتگاه‌ها جمع شده و در مراسم بالا‌بردن علم زیارتگاه منطقۀ خود شرکت می‌کنند.
  2. رمضانی: مراسمات ماه رمضان چون «رمضانی» در ولایت سرپل جایگاه ویژه‌ای دارد. در ماه رمضان دادن افطاری مرسوم است.
  3. محرم: در ماه محرم نیز مردم شیعه و سنی‌های ولایت سرپل در مراسم عزاداری شرکت کرده و برای این ایام نذورات و رسوماتی دارند.
  4. عروسی: عروسی و عزا نیز در این منطقه رسومات خاصی خود را دارد و با آداب و آیین‌های خاصی برگزار می‌شود.[۱۹]

ورزش

مهم‌ترین ورزش مردم این ولایت بزکشی و کشتی‌گیری است. در بسیاری از محافل و به‌خصوص در ایام نوروز، عروسی و روزهای عید، مردم مناطق مختلف سرپل به مسابقۀ بزکشی می‌پردازند. کشتی‌گیری در جشن‌ها و اعیاد مرسوم است و هر منطقه پهلوانانی دارد که در این ایام به زورآزمایی می‌پردازند.[۲۰]

صنایع محلی

در سرپل در گذشته تعدای از اهالی به صنایع محلی اشتغال داشتند. صنایع دستی از قبیل کرباس، الاچه‌بافی، گلیم و قالین‌بافی، نمد‌مالی، مسگری، زرگری، چرمگری، کفش‌دوزی (چارُوق، پیزار، بُوت، سِلِّیپَر، پاپوش‌های زنانه، مردانه و بچه‌گانه)، بافت پارچه‌های ابریشمی (شاهی و قناویز)، بافت شال‌های راهدار و متنوع، ساختن چراغ‌های‌مختلف انوع، ساخت خرگاه‌ها و الاچوق‌ها و کلاه‌دوزی زری و دست‌دوزی، حجاری، بافندگی، روغن‌کشی (جواز)، ریخته‌گری، ساخت دیگ‌های چدنی غذاپزی، تال دندانه (تیش)، افزار قلبۀ زمین و مرغک سندان آسیای آبی و هاون چودنی از حرفه‌هایی رایج بود. در سال‌های اخیر در سرپل بسیاری از این حرفه‌ها از رواج افتاده و برخی به سختی به حیات خود ادامه داده است.[۲۱]

معارف (آموزش و پرورش)

مکاتب

در ولایت سرپل 389 باب مکتب فعال است و 160 هزار محصل مشغول تحصیل هستند که 40 درصد آن را دختران تشکیل می‌دهند. تعداد 3500 معلم در این مکاتب تدریس می‌کنند. یک مرکز تربیه معلم با 5 بخش (در پنج ولسوالی) و پنج باب مکتب مسلکی در ولایت فعال است. لیسۀ خصوصی راه‌دانش در سرپل فعالیت دارد.[۲۲]

تحصیلات عالی

تحصیلات عالی در سرپل با فعال شدن پوهنحی (دانشکدۀ) تعلیم و تربیه از سال 1392ش آغاز به فعالیت کرده است. دانشگاه خصوصی امیر علی‌شیر نوایی در این ولایت فعال است.[۲۳]

مدارس علوم دینی

در سرپل مدارس علوم دینی بسیاری مربوط به اهل سنت و مردم شیعه فعال است. در سرپل حدود 12 مدرسه و در ولسوالی‌ها حدود 50 مدرسه علوم دینی به آموزش و تربیت طلاب مشغول‌اند.[۲۴]

کتابخانه‌ها

کتابخانۀ داملا عبدالرحمن مفتی، کتابخانۀ مدرسه خانقاۀ تاریخی شهر سرپل، کتابخانۀ امیر علی‌شیر نوایی، کتابخانۀ امام‌زاده یحیی بن زید شهید و کتابخانۀ ولی‌عصر بلخاب.[۲۵]

تقسیمات اداری (ولسوالی‌ها)

ولایت سرپل شامل شهر سرپل (مرکز ولایت)، سوزمه‌قلعه، صیاد، بلخاب، سانچارک، گوسفندی و کوهستانات است.[۲۶]

جاذبه‌های گردشگری

مناظر دیدنی

ولایت سرپل مناظر دیدنی زیادی دارد از جمله:

  1. آبشار انگشت‌ شاه سانچارک: درۀ انگشت شاه در یازده کیلومتری مرکز سانچارک و در انتهای قریه شبوکند، آبشاری دارد که آب آن از دو سوراخ بیرون می‌آید. اهالی عقیده دارند که حضرت شاه اولیا به این دره آمده و دو انگشت خود را به کوه فرو کرده‌ که بر اثر آن تا امروز از محل انگشتان، آب صاف و گوارا بیرون می‌آید؛
  2. کوه خواجه صاف: کوه خواجه صاف در جنوب تگاب اوقاف یکی دیگر از محل‌های توریستی و مهم سانچارک است. بر فراز آن کوه، زیارتی واقع است؛
  3. آبشار دره تاجیک کوهستانات: در آخر دره تاجیک یک آبشار زیبا واقع شده است که همانند انگشت‌شاه سانچارک، آب از دو قسمت یک سنگ به ارتفاع حدود 10 متر خارج شده و فواره می‌زند؛
  4. بند طبیعی پایجه در بلخاب: این جه بسیار مشهور در روستای پیغوله در فاصلۀ 22 کیلومتری مرکز بلخاب واقع است؛
  5. چشمه گرم بلخاب: در قریۀ چشمه گرم تگاب لوله، چشمه آب‌گرم مشهوری وجود دارد؛[۲۷]
  6. دره و تخت میرزا‌اولنگ: در اطراف سرپل کوه بزرگ و بلندی به نام کوه میرزاا‌ولنگ و تخت میرزا وجود دارد؛
  7. آق‌دریا (آب سفید): این رود از سلسله کوه‌های تیربند ترکستان سرازیر می‌شود.
  8. رود بلخاب: دریای بلخاب از ارتفاعات کوۀ بابا منبع گرفته و با پیمودن 360 کیلومتر وارد بلخ می‌شود.[۲۸]

آثار تاریخی

  1. قلعۀ تاریخی سرپل
  2. پل تاریخی خشت‌پل
  3. مدفن حضرت یحیی
  4. مسجد جامع و مدرسه گذرشاهان[۲۹]

مشکلات زیست‌محیطی

  1. تخریب مراتع: بسیاری از مراتع ولایت سرپل به‌دلیل خشک‌سالی، تخریب و در نتیجه مالداری کم‌رونق شده است.
  2. کاهش منابع آب: در سال‌های اخیر کمبود آب در ولایت سرپل از مشکلات اساسی مردم است. بر اثر کمبود نزولات آسمانی بسیاری از چشمه‌های پرآب منطقه خشک شده و مردم با کمبود و حتی گاهی قحطی آب مواجه شده‌اند.
  3. نابودی حیات وحش: در قدیم کوه‌های ولایت سرپل محل زندگی گونه‌های مختلفی از حیات وحش بود، اما به‌دلیل شکار بی‌رویه و جنگ‌های چندین ساله، تعداد آنها به‌شدت کم شده است.
  4. تخریب جنگل: بر اثر جنگ‌های دراز‌مدت در افغانستان، درختان و جنگل‌های کوهی این ولایت از بین رفته است.
  5. استفاده از کود شیمیایی: استفادۀ بی‌رویه از کودهای شیمیایی در سال‌های اخیر باعث تولید محصولات زراعی و باغی بی‌کیفیت شده است.[۳۰]

زیرساخت‌ها

  1. آب و برق: آب شرب مردم بیشتر از رودها و چشمه‌ها تهیه می‌شود. برق مردم سرپل نیز از نیروگاه‌های کوچک آبی و به‌صورت دستی تأمین می‌شود.
  2. سدهای آبی: ولایت سرپل آب زیاد و رودهای بزرگی دارد اما در این ولایت هیچ‌نوع سدی وجود ندارد. آب‌های ولایت سرپل (به‌خصوص رود بلخاب) منفعت زیادی برای ولایات اطراف (بلخ و جوزجان) دارد.
  3. بهداشت و سلامت: بهداشت و سلامت در ولایت سرپل ابتدایی است. مردم برای مداوای خود به طبیعت و خرافات وابسته‌اند. چندین شفاخانه (بیمارستان) موجود در شهر سرپل و مرکز ولسوالی‌ها از امکانات امروزی و پزشک متخصص بی‌بهره‌اند.[۳۱]

مشاهیر

ولایت سرپل چهره‌های مشهور زیادی دارد که برخی از آنها عبارتند از: قاضی منهاج سراج جوزجانی، ابوعبید جوزجانی، علامه سید اسماعیل بلخی، انجنیر محمد‌ابراهیم یعقوب‌زاده ممتاز، دکتر سید‌عبدالحکیم شرعی جوزجانی، قاری محمد‌عظیم عظیمی، مولانا غلام‌محمد خدیم، دکتر محمد‌یعقوب واحدی، سید‌سبحان‌قلی بهادرخان، محمد‌کریم ذره عظیمی، سید‌محمد‌علی عالمی بلخابی، مولوی شهاب‌الدین، شیخ محمد‌انور صادقی سانچارکی، جنرال سراج‌الدین قَیتمَس، سید‌حسین فاضل سانچارکی، سید‌محمد‌اسماعیل مشفق سانجی، مهدی رحمانی ولوی، مولوی عبدالقیوم سجادی پاله‌ای، احمد‌جاوید انتظار و سید‌حسین رهیاب (بلخی)[۳۲]

بلخاب

بلخاب؛ شهرستانی (ولسوالی) در ولایت سَرپُل افغانستان.

بلخاب از مهم‌ترین ولسوالی‌های ولایت (استان) سرپل است که در جنوبی‌ترین قسمت این ولایت قرار دارد. این منطقه شیعه‌نشین، دالان مرکز افغانستان به شمال کشور است و از جهات مذهبی، معدنی، موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکی اهمیت زیادی دارد.

موقعیت جغرافیایی

بلخاب در مختصات جغرافیایی 30 درجه و 35 دقیقه شمالی و 31 درجه و 66 دقیقه شرقی، از شمال با منطقه آب‌کَلان سانچارک ولسوالی (شهرستان) کوهستانات سرپل، از جنوب با ولایت بامیان، از شرق با ولایت‌های سَمَنگان و بلخ، از شمال شرق با ولایت بلخ و از غرب با چِراس کوهستانات و اِسمَیدان و کاشان همسایه است. بلخاب یک منطقه کوهستانی و یک دره بزرگ است که به چهار سمت کشیده شده است. دره تَرخُوج، دره ‌مَزار، شاخ‌دره و دره هُوش و لَرکِرد که به پایین بلخاب منتهی می‌شود و در مجموع شامل حدود 120 قریه کوچک و بزرگ است. ترخوج، مرکز بلخاب متشکّل از حدود 10 قریه است.[۳۳] بلخاب در جنوبی-ترین قسمت ولایت سرپل قرار داشته و با مرکز ولایت حدود 150 کیلومتر فاصله دارد. بر اساس نوشته «اتلس قریه‌های افغانستان» منتشر شده در سال 1353ش، بلخاب 2474 کیلومتر مربع مساحت دارد. ارتفاع مرکز بلخاب از دریا 1750 متر است.[۳۴]

وجه نام‌گذاری

بلخاب مرکب از دو کلمه «بلخ» و «آب» است. ریشه آن مربوط به آبی است که از دره بلخاب جاری شده و بلخ را مشروب می‌سازد. در واقع این نام برای بلخاب بسیار زیبا و با مسمی است. زیرا از طرفی گویای وجود آب فراوان و رود خروشان در منطقه است و از طرف دیگر بیانگر ارتباط گسترده، عمیق و تاریخی بلخ و بلخاب است.[۳۵]

وضعیت اداری

بلخاب از نظر اداری، در طول تاریخ تابع بلخ یا باکتریا، بُخدی و بلهیکه بوده است. در سال 1312ش حکومت کلان شُبُرغان تحت اداره ولایت مزارشریف ایجاد شد که بلخاب بخشی از آن بود. در تقسیمات سال 1343ش، بلخاب بخشی از ولایت شبرغان یا جوزجان محسوب می‌شد. این وضعیت تا بعد از کودتای 1357ش ادامه یافت. در زمان شورای اتفاق، بلخاب خودش یک ولایت بود. سپس در زمان حاکمیت احزاب جهادی، بلخاب مرکز و مقر ولایتی جوزجان به حساب می‌آمد. در سال 1367ش حکومت وقت خلقی، جوزجان را به دو ولایت (استان) تبدیل کرد و بلخاب به عنوان ولسوالی (شهرستان) در ولایت (استان) جدید‌التاسیس سرپل قرار گرفت. تا قبل از آن بلخاب به عنوان یک عَلاقَه‌داری (بخشداری) بخشی از حکومت ولسوالی (شهرستان) سانچارک به شمار می‌رفت. بعد از تشکیل حزب وحدت در سال 1368ش بلخاب مقر ولایتی (استانی) آن حزب بود. با سقوط حکومت حزب خلق (نجیب‌الله) در سال 1371ش و تشکیل جنبش شمال، تقسیمات قبلی تایید و بلخاب ولسوالی (شهرستان) باقی ماند.[۳۶] بعد از سقوط طالبان در سال 1380ش ادارات ولسوالی (شهرستان) در بلخاب فعال شد. فعلاً در قالب ولسوالی (شهرستان)، مدیریت قریه‌جات، مدیریت اداری و مالی، مدیریت عمومی اجرائیه و مدیریت خدمات سکتوری فعال است. در خارج از چوکات ولسوالی (شهرستان)، نمایندگی‌های موجود در بلخاب عبارت است از: مدیریت مخابرات، مدیریت صحت عامه، مدیریت معارف و سواد‌آموزی، مدیریت زراعت، مدیریت حج و اوقاف، مدیریت شاروالی (شهرداری) مدیریت مالی (مستوفیت یا عواید)، مدیریت اراضی، مدیریت سارنوالی (دادستانی) مدیریت ثبت احوال و نفوس و مدیریت امنیت ملی. هنوز نمایندگی‌های برخی از ادارات چون شهرسازی، معادن و... در بلخاب فعال نشده است.[۳۷]

جمعیت

براساس آخرین سرشماری‌ها، جمعیت ساکن در بلخاب به صورت تقریبی حدود 100 هزار نفر است که تمام آن‌ها از نظر مذهبی شیعه دوازده امامی هستند. البته بخشی از جمعیت، در خارج از بلخاب زندگی می‌کنند. در بلخاب، به صورت عمده سه قوم زندگی می‌کنند، هزاره‌ها حدود 60 درصد، تاجیک‌ها حدود 20 درصد و سادات حدود 20 درصد.[۳۸]

تاریخ بلخاب

تاریخ این منطقه با رود تاریخی بلخاب ارتباط مستقیمی دارد. بیشتر آثار تاریخی و جغرافیایی به رود بلخاب اشاره کرده‌اند. این رود منشاء پیدایش یک تمدن بزرگ در حاشیه صحرای قره‌قوم به شمار می‌رود.[۳۹] زندگی اولیه انسان در کنار رود بلخاب از ابتدای ورود انسان به این منطقه، گزارش شده است. در آق‌کپروک (در مسیر رود بلخاب) آثاری به دست آمده است که بیان‌گر زیست انسان در حدود 20 هزار سال قبل است.[۴۰] آثار تاریخی موجود در مناطق اطراف رود بلخاب، نشانه وجود تمدن در امتداد آن است. گمان می‌رود عامل روی‌آوری مردم به بلخ، همین رود بلخاب بوده است. بلخاب در طول تاریخ مسیر رفت‌وآمد دسته‌های انسانی از شمال به جنوب و بالعکس بوده است.[۴۱]

اهمیت بلخاب

بلخاب از جهات مختلف دارای موقعیت استراتژیک است. این منطقه کاملا شیعه‌نشین بوده و در طول تاریخ مرکز حوزه‌های علمیه در افغانستان و پرورشگاه عالمان دینی بوده است. بلخاب محل اتصال مرکز کشور به شمال افغانستان بوده و به دلیل داشتن منابع آبی، کشاورزی و معدنی فراوان نیز دارای اهمیت است.[۴۲]

اقتصاد

فعالیت اقتصادی در بلخاب متکی به زراعت و باغداری است. در بلخاب انواع محصولات زراعتی بار می‌آید.گندم، جو و جَوارِی (ذرت) سه محصول عمده بلخاب است. علاوه بر آن در برخی از مناطق پایین بلخاب همچون قریه تَلَشقان، برنج (شالی) هم به عمل می‌آید. بلخاب محصولات متنوعی دارد. در بخش زراعت، ارزن، انواع حبوبات، انواع دانه‌های روغنی، سبزیجات و صیفی‌جات تولید می‌شود. همچنین انواع انگور، سیب، زردآلو، آلو، شَفتالُو (هلو) و چهارمغز (گردو) از محصولات باغی بلخاب است.[۴۳]

معادن

بر اساس بررسی‌های وزارت معادن افغانستان، در بلخاب انواع سنگ‌های ساختمانی، زینتی، ذغال، نفت، فیروزه و بیروج موجود است. مهم‌ترین معادن کشف شده بلخاب معدن مس و معادن ذغال‌سنگ است. بر اساس ارزیابی‌ تیم‌های ولایتی وزارت معادن، معدن ذغال سنگ بلخاب از لحاظ ضخامت ضخیم‌ترین معادن کشور است. از لحاظ ذخایر، «وافر» محسوب می‌شود. از لحاظ کیفیت بالاترین کیفیت را در تمام معادن ذغال سنگ کشور دارد.[۴۴] بزرگ‌ترین معدن و مهم‌ترین معدن افغانستان و بلخاب معدن مس است. در نزدیکی این معدن آب و ذغال‌سنگ وجود دارد که اهمیت معدن مس بلخاب را فوق‌العاده بالا برده است. معدن مس بلخاب، سابقه‌ی دوهزار ساله دارد و ساکنان بلخاب در دو هزار سال پیش به صورت ابتدایی از این معدن استفاده می‌کرده‌اند.[۴۵] مساحت معدن مس بلخاب ۴۵۷ کیلومتر مربع است. این معدن حدود ۴۰۰ متر عرض و ۵۰۰۰ متر طول و بیش از 100 میلیون تن مس خالص دارد. میزان خلوص این معدن ۱٫۶۶درصد و ضخامت آن 25 در 25 کیلومتر است.[۴۶]

رودها

بلخاب، سرچشمه آب ‌بلخ است. بخشی از آب بلخاب از طریق بندامیر در ولسوالی یکاولنگ، وارد بلخاب می‌شود. این آب در مسیر خود با آب‌های بلخاب مخلوط شده و «بلخ‌رود» را تشکیل می‌دهد. رودهای بلخاب عبارت است از رود کاشان که بزرگ‌ترین رود این مناطق است، رود پیغوله که از کوه‌های اطراف آن منطقه سرچشمه گرفته و در «پایجِه» بند طبیعی «جه» را تشکیل می‌دهد، رود زوک، رود ترخوج، رود چنگیزی، رودخانه پورشهر و رودهای تخشی و ایل‌دراز. از آب این رودها، رود بلخاب شکل گرفته و باپیمودن ده‌ها کیلومتر، در ورودی مزارشریف، به «هیجده‌نهر» تقسیم می‌شود. این رود به بلخ باستان و نواحی اطراف آن حیات، زندگی، طراوت و شادابی می‌بخشد.[۴۷]

گیاهان

برخی از گیاهان شناخته شده بلخاب عبارت‌اند از: بَلدَرغان (گُلپَر)، کَریاک، آردُمبَک، زیره، سَمارُوق (قارچ)، کَفت، کاسنیچ، چای کوهی، پیاز کوهی، سیر کوهی، بَدرَه، چُکرِی (رَواس)، سَمَندَو، بَرگَگ خار، خَمِیرَک، زِرِشک، نَمَتَک، فَلار، فَرِنگِشتَک، کَنگَر، شترخار، مُرغَمبِی، کَدُوگَگ، خارَکِی، گُوَک، گاو‌رِشقَه، تَتِینَک، خَف، چَکَّه، مُلُخش، زَردَک کوهی، تُرَشَک کوهی، اِسپَند، اَشلان، اُستُوق، تَدَکی، لَلَگ، بُولان، سُرخ اِسفَندان، پُودینَه (پونه)، کَمای، زِرک، بابُونَه، عَلَف چای، بُوتَه تِرخ، سُرخَل یا سَرخال، شُورکَوَک، شَکَررَو، پَشمَک‌رَو، گَندَه‌رَو، سَنگ‌خَزَک، گَیغُون، لَخشَه، مازُخ، قُوَق، تَلخَک، پِیچَک، سِیچ، چِهل بُغُندَک، تَدران، زَردگُل، شَوِید، اَرجیغ، چُوب مِسواک، خار شتر، تاج خروس، عِبران زِرگ، غُوزبَه. اَنگُوزَه (رَو)، عمده‌ترین محصول گیاهی و دارویی در بلخاب است که به قیمت گزافی به خارج از منطقه صادر می‌شود. [۴۸]

غذاهای محلی

مواد اصلی تشکیل‌دهنده غالب غذای مردم بلخاب در گذشته، آرد و لبنیات بود. منابع غذایی مردم بلخاب متکی به زمین و حیوانات اهلی بود و خود، آن را تامین می‌کردند. غذاهای محلی مردم بلخاب شامل انواع آش، انواع حلوا، انواع نان، انواع برنج، انواع اوماج، انواع شوروا، انواع حبوبات، انواع خوراکی‌ گیاهی و انواع خوراکی هوسانه است.[۴۹]

مشاهیر

سید اسماعیل بلخی (بنیانگذار ادبیات مقاومت افغانستان) معروف‌‌ترین شخصیت بلخاب است. صفدر خان باجگاهی (قهرمان دوره کلکانی)، سید حیدر شمشیری، سید مسعود مغزاری، سید محمد‌علی عالمی بلخابی، سید حسین رهیاب (بلخی)، سید اسحاق شجاعی، محمد‌حسین فهیمی، عبدالرحیم فهیمی، عبدالله انصاری و سید حسن احمدی‌نژاد از دیگر شخصیت‌های این منطقه هستند [۵۰]

رود بلخاب؛ رودخانه‌ای در شمال افغانستان که در دشت بلخ به هیجده نهر تقسیم می‌شود.

بلخاب، رودی است تاریخی که از کوه بابا در قسمت شمالی ولایت (استان) بامیان جاری شده و با عبور از ولسوالی (شهرستان) یَکَه‌وَلَنگ و ولسوالی بلخاب ولایت سرپل، وارد ولسوالی کِشِندِه در ولایت بلخ می‌شود. این رود بعد از عبور از «چشمه شفاء»، در دشت‌های ولایت بلخ به «هیجده‌نهر»تقسیم می‌شود.

سرچشمه

بسیاری از محققان، کوه بابا را سرچشمه رود بلخاب دانسته‌اند.[۵۱] جبال بامیان،[۵۲] چشمه میان کوه‌ها که از دهانۀ آن تا بلخ ده منزل راه است[۵۳] و چشمۀ «کُپرُوک» در رشته‌کوه بند‌امیر در شمال بند ذوالفقار،[۵۴] توسط برخی محققان به‌عنوان سرچشمۀ این رود، یاد شده‌اند.

مسیر عبور

مسیر عبور رود بلخاب بسیار طولانی است. پژوهشگران، طول آن را از 350 تا 471 کیلومتر ذکر کرده‌اند.[۵۵] فواصل این مناطق از بامیان تا بلخ عبارت است: بند‌امیر تا نَیَک (مرکز یکه‌اولنگ) 34 کیلومتر؛ نیک تا دَرَّه چاشت 74 کیلومتر؛ دره چاشت تا تَرپَچ بلخاب حدود 23 کیلومتر؛ ترپچ تا تَرخُوج (مرکز بلخاب) 50 کیلومتر؛ ترخوج تا قریه سَرپُل بلخاب 25 کیلومتر؛ سرپل تا شِیگَی 32 کیلومتر؛ شیگی تا اَندَراب بلخ 15 کیلومتر؛ اندراب تا آقکُپرُوک 45 کیلومتر؛ آقکپروک تا شُولگَرَه 40 کیلومتر و شولگره تا مزارشریف 30 کیلومتر.

رود بلخاب در مجموع از بندامیر تا بلخ حدود 368 کیلومتر را طی می‌کند. حدود 125 کیلومتر این مسیر در ولایت بامیان، حدود 115 کیلومتر این مسیر در بلخاب ولایت سرپل و حدود 130 کیلومتر این مسیر در ولایت بلخ قرار دارد.[۵۶]

بلخاب از سرچشمه به سمت غرب جریان پیدا می‌کند و سپس به سمت شمال تغییر مسیر می‌دهد. از حدود مرکز بلخاب به سمت شرق جریان می‌یابد و در پایان با گذر از مسیری پر پیچ و خم که کوه‌های بلند آن را احاطه کرده، وارد دشت ترکستان می‌شود.[۵۷]

شاخه‌های فرعی

در مسیر حرکت بلخاب، از بند‌امیر ولایت بامیان تا ولایت بلخ، رودهای فرعی بسیاری به آن ملحق می‌شوند که برخی فصلی و برخی دائمی هستند. در ولایت بامیان رودهای اَندَه، رُستَم، سیا‌دره، دره‌علی، بند‌پیتاب، دره‌ چاشت، سبز‌دره، دَگا، کاسان و سُولِیج به رود بلخاب می‌ریزند. در ولایت سرپل، رودهای کاشان و اِسمَیدان، تَخشِی، اِیل‌دَراز، دره‌مَزار (پِیغُولَه و زَوَک)، رِیزَه‌گَگ (تَرخُوج)، تَگاب‌لُولَهو و تَگاب‌تَخت (پُورشَهر) به آن می‌ریزد. در ولایت بلخ رود باجگاه بلخاب، آبدَرَّه سانچارک و آب چشمه شفاء به رود بلخاب می‌ریزد.[۵۸]

میزان جریان آب

از بند‌امیر و مناطق ولایت بامیان حدود 20 آسیاب آب وارد ولسوالی بلخاب می‌شود. در بلخاب رودهای زیادی به آن می‌ریزد و میزان آب رود بلخاب در زمان خروج از منطقه بلخاب تقریباً دو برابر می‌شود. در ماه ثور (اردیبهشت) و جوزا (خرداد)، که باران زیاد می‌بارد و برف کوه بابا و تیربند ‌ترکستان آب می‌شود، رود بلخاب در بسیاری از مناطق، طغیان می‌کند و خسارات زیادی به بار می‌آورد.[۵۹]

بیش‌ترین میزان آب‌دهی رود بلخاب، بنابر سنجش سال 1346ش در رباط بالا (جایی که رود وارد زمین‌های پست و هموار بلخ می‌شود، 752،1 متر مکعب در ثانیه بر آورد شده است. در آن هنگام، در منطقه‌ای که رود وارد زمین پست می‌شود، میانگین جریان آب حدود یکصدمتر مکعب در ثانیه است. بیش‌ترین مورد که 531 متر مکعب در ثانیه بوده، در 8 جوزا 1356ش. ثبت شده است.[۶۰]

بلخاب و هجده‌نهر

رود بلخاب با ورود به مزارشریف، به نام «هیجده‌نهر» خوانده می‌شود که به باور عمومی (بعد از چشمه شفاء) در بیابان‌های جنوب غرب آن ولایت به هیجده‌نهر تقسیم می‌شود. برخی اعتقاد دارند که تعداد نهرهای بلخاب به 18 نهر نمی‌رسد.[۶۱] برخی تعداد نهرهای آن را بیشتر دانسته و نوشته‌اند در نواحی شمالی دشت بلخ حدود 20 نهر از بلخاب منشعب می‌شوند که برخی نهر طبیعی و برخی ساخته دست انسان است که هر یک از آن‌ها حدود 4 متر پهنا و حدود 14 متر ژرفا دارند.[۶۲]

به نوشته برخی از منابع جغرافیایی، رود بلخاب چون از تنگه‌ی چشمه‌شفا گذشته وارد بلخ می‌شود، نهرهایی از آن به مناطق مختلف بلخ کشیده شده که شامل شهر مزارشریف و ولسوالی‌های نَهرشاهی، دِهدادی، چِمتال، چَهاربُولَک، بلخ و دولت‌آباد می‌گردد و جلگه بُوینَه‌قَرَه (شُولگَرَه) بیشترین استفاده را از رود بلخاب می‌برد.[۶۳]

در منابع جغرافیایی نهرهای جدا شده از این رود به تفصیل مورد اشاره قرار گرفته و نوشته‌اند این رودخانه از کنار شهرهای مَدر، رِباط کَروان در ناحیة اَندَراب و گَوزگانان می‌گذرد و بعد از رسیدن به دشت بلخ و عبور از کنار دروازه نَوبَهارِ، به دوازده شاخه تقسیم می‌شود.[۶۴]

برخی از منابع و از جمله نویسنده حدود ‌العالم (سده 4 هجری) از دوازده نهر بلخاب نام برده است.[۶۵]

در منابع جدیدتر اسامی بیشتری ثبت کرده‌اند، از جمله حافظ ابرو در سده 9 هجری از 21 نهر نام برده و محمد مومن هم با جزئیات به این تقسیم‌بندی اشاره کرده است.[۶۶]

سابقه تاریخی

رود بلخاب از قدیمی‌ترین رودهای دنیا است. استرابو آن را کنار شهر اُوراسپَه یا زاریاسپَه می‌داند.[۶۷] بطلمیوس نیز شهر باکترا [بلخ] را کنار شاه‌جوی زاریاسپه معرفی کرده است.[۶۸] بیشتر آثار تاریخی و جغرافیایی به رود بلخاب اشاره کرده‌اند و تاثیر آن رود بر منطقه خشکیده بلخ غیر قابل انکار است. تمدن، فرهنگ و هنر بلخ با رود بلخاب رابطه تنگاتنگی دارد و این رود منشأ پیدایش یک تمدن بزرگ در حاشیه صحرای قره‌قوم به‌شمار می‌رود.[۶۹]

زندگی اولیه انسان در کنار رود بلخاب از ابتدای ورود انسان به این منطقه گزارش شده است. در آق‌کپروک آثاری به دست آمده است که بیانگر زیست انسان در 20 هزار سال قبل در جوار دریای بلخاب است.[۷۰]

آثار تاریخی موجود در مناطق اطراف رود بلخاب، نشانه وجود تمدن در امتداد آن است. گمان می‌رود عامل روی‌آوری مردم به بلخ، همین رود بلخاب بوده است که بر اساس نظریه‌ای گندم اولین مرتبه در همین منطقه کشت شده و تمدن بلخاب بعداً به بین‌النهرین منتقل شده است. بلخاب در طول تاریخ مسیر رفت‌وآمد دسته‌های انسانی از شمال به جنوب و بالعکس بوده است. آریایی‌های هندی حدود 2000 سال قبل از میلاد از همین مسیر به کابل و سپس هند مهاجرت کرده‌اند.[۷۱]

رود بلخاب در منابع دینی

رود بلخاب، با اسطوره و ادیان پیوند دیرینه‌ای دارد. ریشه آن رود بند‌امیر بامیان و به باور عموم مردم منسوب به علی بن ابی‌طالب است و بنای آن‌ها نیز به او نسبت داده می‌شود. این رابطۀ اسطوره‌ای، از اسامی بندها نیز به دست می‌آید.[۷۲] بیشتر مورخان و جغرافی‌دانان دوره اسلامی نیز کوه‌های مرکزی بامیان را سرچشمه تمام آب‌ها و رودهای اطراف آن، از جمله سرچشمه رود بلخاب دانسته‌اند.[۷۳]

روایاتی در فضیلت رود بلخاب در منابع دیده می‌شود که این رود را در کنار نهر فرات، دجله و نیل از بزرگ‌ترین نهرهای جهان معرفی کرده‌اند.[۷۴] همچنین رود بلخاب، ارزشمندترین رود مذهبی در دین زرتشتی به‌شمار آمده که با خدایان و پیامبر آن‌ دین رابطۀ اسطوره‌ای دارد. بر اساس منابع زرتشتی، «دائِیتِی» نام رود بسیار مشهور و مقدسی است که در سرزمین «اَئِیرِینَه وَئِجَه» (نخستین سرزمین مزدا آفریده که مسکن اولیه آریایی‌ها بود)، جریان دارد. این رود در اوستا با صفت «وَنگُوهِی» به معنی نیک و خوب آمده است.[۷۵] این رود محل برانگیخته شدن زرتشت و محل ستایش او برای یاری جستن از خداوند در هدایت مردم است.[۷۶]

آبکلان؛ منطقه‌ای دیدنی در شمال افغانستان.

آبکلان، منطقۀ کوهستانی، سردسیر و دیدنی در ولسوالی (شهرستان) سانچارک ولایت (استان) سرپل است.

نام‌گذاری آبکلان

آب‌کلان به‌معنای جاری بودن آب‌های زیاد است. در آن منطقۀ کوهستانی برف و باران زیادی می‌بارد و چشمه‌های بسیاری از دل کوه‌ها جوشیده و منطقه را آبیاری می‌کنند.[۷۷]

تاریخچه آبکلان

کشف انواع کوزه، استخوان و سنگ‌های خاص در منطقه آبکلان، نشان می‌دهد که این منطقه، پیشینۀ درازی در سکونت انسان دارد. سابقۀ سکونت باشندگان (ساکنان) فعلی به زمان عبدالرحمن (1271ش) و یا کمی بعد از آن می‌رسد. بر اساس نقل قول برخی از اهالی در زمان حکومت امان‌الله و حبیب‌الله کلکانی (1308ش)، افراد کمی در منطقه ساکن بوده‌اند. بعد از سقوط حکومت کلکانی، خانوارهای بیشتری به آبکلان کوچیده‌اند.

بعد از کودتای 1357ش و در ادامۀ آن قیام مردم بلخاب علیه حکومت در ماه حمل (فروردین) 1358ش، آبکلان تحت تأثیر این واقعه به یک پایگاه ضد دولتی تبدیل شد. در سال 1358ش قوای دولت برای حمله به بلخاب، این منطقه را تسخیر کرد و آسیب زیادی به اهالی آن وارد آمد. سپس این منطقه تحت تسلط احزاب مخالف دولت (سازمان نصر، پاسداران جهاد و حرکت اسلامی) قرار گرفت. در نبردهای میان احزاب مخالف دولت در این منطقه، حدود 50 نفر کشته شدند.[۷۸]

در سال 1376ش طالبان به آبکلان حمله کرد ولی با مقاومت مردم مواجه شد؛ اما با حمله دوباره در سال 1377ش، آبکلان را تصرف کرد. طالبان با کشتن تعدادی از اهالی منطقه (قشلاق شتر گردن) و با آتش زدن برخی از مراکز دینی و خانه‌های مردم، آسیب بسیاری به آبکلان وارد کرد. بعد از سقوط طالبان در سال 1380ش این منطقه تحت تسلط دولت مرکزی قرار گرفت.[۷۹]

طبیعت آبکلان

جغرافیا

آبکلان، در ارتفاعات تخته و در جنوب تگاب ده‌مردۀ ولسوالی سانچارک (جویبار) ولایت سرپل واقع شده است. تگاب ده‌مرده، بزرگ‌ترین و طولانی‌ترین تگاب سانچارک است که از آبکلان در جنوبی‌ترین نقطۀ ولسوالی آغاز و در روستای «سَزای کَلان»، در شمالی‌ترین قسمت آن، به پایان می‌رسد. بلندترین نقطۀ آن نیز قلۀ شترگردن است که حدود 3000 متر از سطح دریا ارتفاع دارد.

منطقۀ آبکلان در بین کوه‌های سانچارک و بلخاب و در مسیر راهی قرار گرفته که مرکز ولایت سرپل را از طریق سانچارک به بلخاب وصل می‌کند. این منطقه از شمال با قریه‌های شبوکند و ده‌مرده، از غرب با کوه «خوجه کوه‌صاف» و اوقاف، از شرق با مناطق آبدره و باجگاه و از جنوب و جنوب‌شرق با قلعه کابلی‌ها و بلخاب ارتباط دارد.[۸۰]

منابع آبی

آبکلان چشمه‌های زیادی دارد. رودخانۀ آبکلان نیز روستاهای پایین‌دست را آبیاری می‌کنند. سرچشمۀ آبشار مشهور و دیدنی دره انگشت‌شاه نیز از کوه‌های منطقۀ آبکلان تأمین می‌شود.[۸۱]

روستاها

آبکلان دارای 18 قشلاق یا روستا است که به دو بخش پایین یا کبود‌آب شامل 8 قشلاق و بخش بالا شامل 10 قشلاق تقسیم می‌شوند.[۸۲]

جمعیت‌ آبکلان

تا پیش از سال 1357ش آبکلان، به 10 ‌وَند تقسیم می‌شد و هر وند دارای 30 خانوار بود. در آن زمان مجموع جمعیت منطقه حدود 300 خانوار برآورد می‌شد. در اواخر دهۀ هفتاد شمسی جمعیت منطقه به‌حدود 1000 خانوار رسید. جمعیت فعلی آبکلان را از حدود 1800 تا حدود 2500 خانوار تخمین زده‌اند. ساختار خانواده‌ نیز از نوع خانوده گسترده است نه هسته‌ای. ساکنان آبکلان از نظر قومی بیشتر هزاره و چند خانوار نیز سادات هستند و به فارسی دری صحبت می‌کنند. از نظر طایفه‌ای نیز هزاره‌هایی از طوایف دیزنگی بامیان، دایکندی، دایه، بهسودی، عینک، برات و بک در این منطقه سکونت دارند. از نظر مذهبی، همۀ مردم آبکلان شیعۀ دوازده امامی هستند.[۸۳]

اقتصاد آبکلان

اقتصاد مردم آبکلان در چارچوب اقتصاد روستایی افغانستان وابسته به مالداری و زراعت است.

در بخش دامداری انواع حیوانات مانند گاو، بز، گوسفند، الاغ، اسب، قاطر و مرغ محلی توسط اهالی نگهداری و پرورش می‌یابد.

زراعت، بخش دیگری از اقتصاد منطقه است. گندم، جو، جواری (ذرت)، اِندَو، مُوشُونگ، شَخال، کچالو (سیب‌زمینی)، بعضی از سبزی‌جات خوردنی، نخود، یونجه و شفتل (شبدر) از محصولات عمدۀ زراعی مردم بوده که بیشتر از زمین‌های للمی (دیمی) به‌دست می‌آید. کچالو و نخود آبکلان شهرت دارد.

در گذشته باغداری در آبکلان مرسوم نبود، ولی طی سال‌های اخیر برای ترویج آن تلاش شده است. سیب، چهارمغز (گردو) و آلو از مهمترین محصولات باغی منطقه هستند.[۸۴]

فرهنگ و معارف آبکلان

آبکلان یک مدرسۀ علوم دینی به‌نام باقریه برگرفته شده از اسم امام باقر دارد که در سال 1391ق توسط محمد علامه (از عالمان درس‌خوانده در نجف) تأسیس شد. همچنین این منطقه تعدادی مسجد، تکیه‌خانه و سه مکتب دولتی دارد. از متعلمین این مکاتب حدود 90 نفر در برخی از دانشگاهای افغانستان مشغول به فراگیری تحصیلات عالی هستند که برخی فارغ‌التحصیل شده‌اند.[۸۵]

صنایع دستی آبکلان

در آبکلان ریخته‌گری، حلبی‌سازی، آهن‌گری، نجاری و آسیاب‌ آبی وجود دارد. صنایع دستی این منطقه نیز شامل موارد زیر است: تهیۀ نخ، قالیچه، گردنبند حیوانات، تَنگ (وسیله‌ای که با آن پالان، زین و مانند آن را به کمر حیوانات می‌بندند)، انواع تَبراق (که به‌جای کیف به کار می‌رود) خورجین، انواع گلیم (گلیم هزارگی نازگلو، گلیم شَلَکِی یا شالکی)، بَرَک، نَمَد، زیورآلات، کروشنول‌بافی (قلاب‌بافی)، خامک‌دوزی و تولید انواع کلاه مردانه و زنانه.[۸۶]

جاذبه‌های گردشگری آبکلان

آبکلان، منطقه‌ای کوهستانی و سردسیر است که در بهار و تابستان سرسبز و دیدنی می‌شود. وجود چشمه‌های متعدد با آب گوارا از جمله جاذبه‌های گردشگری آبکلان است. دشت منصور و درّه‌های خویلر؛ نیچا، یل‌گیرو و علَم‌بای؛ کوه ریخته؛ سوبتر، جر خُشکَک، جربخشی؛ دزدان درّه و کوتل سفید (چنبرغرِبیل) و دشتِ گَزَک و همچنین کوه‌های بلندی مانند کوه اذان (تکبیر جای)، کوه قشقه، چهارقول، یلتوردی، گَرگ او، دروازه کَن، سرخ‌کوه، گردکوه، کوه توپخانه، کوه متانی که به برخی از تگاب‌های سانچارک مشرف‌ هستند از دیگر مناظر گردشگری طبیعی منطقه به شمار می‌روند.[۸۷]

امکانات رفاهی آبکلان

منطقۀ آبکلان یک مرکز صحی (درمانی) دارد. برق منطقه بیشتر از طریق دستگاه‌های خورشیدی (سولر) تأمین می‌شود. منطقۀ آبکلان سرک (جادۀ) خامه به سانچارک و بلخاب دارد اما رفت‌و‌آمد در آن دشوار است. این راه در زمستان غیر قابل استفاده است.[۸۸]

آسیاب هندو؛ از روستاهای دیدنی در ولایت سرپل افغانستان. آسیاب هندو از روستاهای دیدنی ولسوالی (شهرستان) سوزمه‌قلعۀ ولایت (استان) سرپل در شمال افغانستان است.

نام‌گذاری

نام این روستا برگرفته از یک آسیاب قدیمی مشهور به آسیاب هندو است که در همین روستا واقع شده است. روستا بر اساس تیره‌ها و خانواده‌های بزرگ ساکن در آسیاب هندو، تقسیم شده است.[۸۹]

موفعیت جغرافیایی

آسیاب هندو، روستایی است در ولسوالی سوزمه‌قلعۀ ولایت سرپل که در جنوب‌شرق بازار ولسوالی قرار دارد. این روستا از جنوب با روستای فیض‌آباد، از جنوب‌شرق با قشلاق ازبکیه، از غرب با روستای زیرسرخی، از شمال‌غرب با بازار سوزمه‌قلعه، از شمال با روستای زیرچَغت، از شمال‌شرق با روستای دیبجر و از سمت شرق با ارتفاعات تُرخزار ارتباط دارد.[۹۰]

جمعیت و اقوام

جمعیت روستای آسیاب هندو حدود 500 خانوار است که بخشی از آنها در دهۀ 60 شمسی به‌دلیل جنگ‌ها و حملات قوای دولت کمونیستی وقت، مجبور به مهاجرت از منطقه شدند. بخشی از مردم به خارج از کشور و بخشی به مناطق اطراف کوچیدند. بسیاری از مهاجران هنوز هم به منطقه بازنگشته‌اند. از نظر قومی، بیشتر ساکنان آسیاب هندو را بلوچ‌ها تشکیل می‌دهند که از نظر مذهبی به دو گروۀ شیعه دوازده امامی و سنی حنفی تقسیم می‌شوند. هزاره‌ها، تاجیک‌ها و اوزبیک‌ها در این روستا بسیار کم هستند.[۹۱]

تاریخچه

آسیاب هندو از مناطق قدیمی سرپل است. این منطقه از گذشته‌های بسیار دور محل زندگی مردم بوده است که نشانه آن وجود تپۀ تاریخی مشهور به «آسیاب هندو» واقع در شمال سوزمه‌قلعه است. این تپه به‌شدت آسیب دیده و بخش‌هایی از آن به زمین زراعتی تبدیل شده است. مردم این روستا در تحولات دوران بنی‌امیه نقش داشته‌اند؛ مردم انبار یا منطقۀ سرپل بعد از قیام یحیی بن زید و حضور او در سرپل، به کمک او شتافتند. بعد از شهادت یحیی بن زید مردم سرپل و جوزجان به خونخواهی اهل‌بیت پیامبر اسلام همراه با ابومسلم خراسانی از همین منطقه قیام کردند. مناطق سرپل و اطراف آن در دوره‌های بعدی نیز شاهد حضور گستردۀ علویان و حوادث خونباری بوده است. روستای آسیاب هندو در جنگ‌های پس از کودتای 1357ش نیز آسیب فیزیکی زیادی دید که آثار آن در منطقه مشهود است.[۹۲]

فرهنگ و معارف

روستای آسیاب هندو دارای مراکز فعال دینی است. این روستا با مکتب ابتدایی و لیسه (دبیرستان) حدود 500 متر فاصله دارد. بسیاری از کودکان و نوجوانان منطقه در مکاتب محل، مشغول تحصیل هستند. روستا برق رسمی و آب بهداشتی ندارد. در شمال‌غرب قریه یک زیارتگاه وجود دارد. گفته می‌شود این زیارتگاه مربوط به یکی از یاران حضرت یحیی بن زید (مدفون شده در شهر سرپل) است.[۹۳]

گردشگری

در روستای آسیاب هندو در گذشته مناظر زیادی وجود داشت که بسیاری از آنها در جنگ‌های دهۀ شصت شمسی از بین رفت. یکی از دیدنی‌های این روستا، یک آبشار در کنار آسیاب روستا است که اگر آب جریان داشته باشد، منظرۀ بسیار دیدنی در محل پدید می‌آورد.[۹۴]

اقتصاد

اقتصاد و معیشت مردم روستا در گذشته و قبل از 1358ش مبتنی بر زراعت، مال‌داری (دامپروری)، باغداری و صنایع دستی بود. صنایع دستی رونق زیادی داشت و انواع گلیم و قالی سرپلی (که در شمال کشور شهرت دارد) در روستا تولید می‌شد. از حدود سال 1358ش و با آغاز جنگ‌های داخلی مالداری مردم روستا در سطح زیادی از بین رفت و به زراعت و باغداری آسیب زیادی وارد شد. با مهاجرت و تغییر و تحول در زندگی مردم، صنایع دستی نیز به فراموشی سپرده شد.[۹۵] در شرایط فعلی زراعت یکی از فعالیت‌های اقتصادی مردم است. در این روستا اراضی دیم و آبی وجود دارد. محصولات زراعتی مردم روستا بسیار متنوع و مرغوب است. گندم، جو، ذغیر (نوعی دانۀ روغنی)، کنجد، نخود، زردک (هویچ)، ارزن، جواری (ذرت)، عدس، کچالو (سیب‌زمینی)، خربزه، تربوز (هندوانه)، گوجه، انواع سبزیجات و برخی از محصولات دیگر از زمین‌های روستا به دست می‌آید. گندم به‌دست آمده از زمین دیم که محصول ارتفاعات تخزار است کیفیت بالایی در شمال کشور دارد.[۹۶] قبل از سال 1358ش در جنوب‌غرب و شمال روستا باغ‌های زیادی وجود داشت که انواع میوه از جمله انگور، توت، زردالو، شفتالو (هلو)، سیب، امرود (گلابی)، سنجد و برخی دیگر از محصولات باغی از آنها برداشت می‌شد. کاشت درختان سپیدار از دیگر فعالیت‌های اقتصادی مردم به‌شمار می‌رفت که چوب آن به بیرون از منطقه صادر می‌شد و نقش زیادی در زندگی اهالی روستا داشت. پس از سال 1358ش حملات مداوم قوای دولت وقت و جنگ‌های احزاب با نیروهای دولت موجب تخریب کامل باغات روستا شد. بعد از سقوط طالبان در سال 1381ش و تحولات بعد از آن تلاش‌هایی برای بازسازی باغ‌ها صورت گرفت که همچنان ادامه دارد. امروزه مالداری به‌صورت محدود در آسیاب هندو وجود دارد. در این اواخر برخی از اهالی روستا به دکانداری و کار و کسب در بازار سوزمه‌قلعه اشتغال دارند.[۹۷]

آب و هوا

آّب و هوای روستای آسیاب هندو متعادل است. در گذشته‌های نه چندان دور ارتفاعات شرق روستا پوشش گیاهی وسیعی داشته است اما در دهه‌های گذشته پوشش گیاهی توسط مردم نابود و به زمین‌های زراعتی تبدیل شده است.[۹۸]

باجگاه؛ منطقه‌ای کوهستانی در شمال افغانستان.

باجگاه، یکی از مناطق کوهستانی ولسوالی(شهرستان) بلخاب در ولایت سرپل است که در کوه‌های بین ولسوالی سانچارک ولایت سرپل و بلخاب واقع شده است. پیشینۀ تاریخی، مناظر طبیعی، بافت جمعیتی و مختصات فرهنگی ویژه، سبب شهرت این منطقه شده است.

نام‌گذاری

دهخدا باجگاه را «گمرک‌خانه»، «راهدار‌خانه»، و «رصد‌گاه» معنی کرده است.[۹۹] هرچند، احتمال دارد منظور از این باجگاه نام محلی در نزدیکی بلخ باشد.[۱۰۰] برخی دیگر نیز آن را به‌معنای «مالیه‌چی» و «مالیه‌ستان» دانسته و معتقدند هنوز باجدار و باجگاه واژه‌هایی آشنا بوده و حتی مواضعی به‌نام باجگاه هست.[۱۰۱]

تاریخچه

باجگاه از قدیم مالچَر (مرتع) مردم مناطق اطراف بوده است. با تهاجم عبدالرحمان خان (پادشاه افغانستان از 1880 تا 1901م) به مناطق مرکزی افغانستان، بخشی از ساکنان آواره شدۀ آن منطقه به شمال کشور مهاجرت کرده و از حدود سال 1300ش تعدادی در این منطقه ساکن شدند.[۱۰۲]

جمعیت‌شناسی

جمعیت باجگاه بر اساس سرشماری ادارۀ بلخاب در سال 1381ش، حدود 5000 نفر بوده است. بیش‌تر ساکنین باجگاه در اصل از هزاره‌های بِهسُودی، دایزَنگی، جاغُوری و مناطق دیگری از ولایت غزنی هستند. برخی معتقدند اقوام ساکن در باجگاه دایمیرداد، جاغوری، بهسودی، دایزنگی، شاهُو، سادات شَش‌پَر (منطقه‌ای در ولایت غزنی)، سادات یَکاولَنگ و سادات سُولیج (ولایت بامیان) هستند.[۱۰۳]

موقعیت جغرافیایی

این منطقه با مساحت 35 کیلومتر مربع، در شمال شرق تَرخُوج (مرکز بلخاب) و در مسیر راهی قرار دارد که بلخاب را از طریق آق‌کُپرُوکبه مزارشریف (مرکز ولایت بلخ) وصل می‌کند. باجگاه از طرف شرق و شمال شرق با منطقۀ مَغزار وعبدالگان ولایت بلخ، از سمت غرب و شمال غرب باآبکلان ولسوالی سانچارک ولایت سرپل، از طرف جنوب با بلخاب و از طرف شمال با روستای آبدره سانچارک همجوار است.[۱۰۴]

روستاها

باجگاه، شامل سه قریۀ بزرگ است که هر کدام ترکیبی از چند منطقۀمسکونی‌ هستند:

  • 1. قریۀسِیاه‌تَل در شرق باجگاه: این قریه شامل قشلاق کهنه، تَۀِ‌کمر، قَبُرغَه، شِیخسَنگ پایین و بالا، نَیَک بالا و پایین و وُیتُوی بالا و پایین است. ساکنان این قریهاغلب از مردم جاغوری (ولایت غزنی) و سادات شش‌پر هستند. سَرجِه منطقۀ ییلاقی سیاه‌تل است.
  • 2. قریۀ پیتاب در شمال غرب منطقه: این قریه، شامل دره‌اکرمی و بند سید میرمحمد‌علی است. دزدان درّه، اُورکِه خان گُل، اُورکِه امیرخان، درّۀ حاجی بختاوَر، اُورکِه منبر، اُورکِه گَوّارَه، درۀ اُشتْقُول (مرز بین باجگاه و آب‌کلان) و خِیل اَمِیرَک مناطق ییلاقی مربوط به ساکنین پیتاب است.
  • 3. قریۀ بِرِنج‌آب در بین دو قریۀ قبلی بوده و شامل دو قسمت بالا و پایین است. ساکنان این قریه نیز بیش‌تر از مردم جاغوری و سادات شش‌پر هستند.
  • 4. قلعۀ کابلی‌ها: این قلعه یکی از قریه‌های جدید و مستقل در باجگاه است که چند سال قبل از کودتای 7 ثور 1357ش به وجود آمده و حدود 20 خانوار جمعیت دارد. این قلعه دارای دیوارهای مرتفع و چهار برج بوده و در مسیر باجگاه به آب‌کلان قرار دارد که دشت گَزَک، کوه‌های مشرف به قریۀ پیتاب، سرازیری کُوتَل‌سَبزَک و بلندی‌های سَر آب‌دَرّه، حریم آن را تشکیل می‌دهد.[۱۰۵]

اقتصاد

زندگی مردم باجگاه متکی به زراعت و مالداری (دام‌پروری) است. مردم باجگاه در چهل سال اخیر مناطق اطراف را به زمین تبدیل کرده‌اند. کشت دیم و آبی در باجگاه متداول است. گندم، جو، نخود، باقلا، شَخَل، مُوشُونگ، لوبیا سبز، عدس، هِندَو (نوعی گیاه روغنی)، کچالو (سیب زمینی)، زَردَک (هویچ)، شلغم، لبلبو، کدو، خربزه، تربز (هندوانه)، شلغم، پیاز و انواع سبزیجات از محصولات زراعی مردم باجگاههستند. امکان کاشت انواع درختان میوه در باجگاه وجود ندارد. در برخی از مناطق باجگاه درختانی چون زردآلو، سیب، توت، سنجد و چهارمغز می‌روید. در سال‌های اخیرباغداری رونق بیش‌تری داشته است. مالداری نیز در باجگاه اهمیت دارد، زیرا این منطقه، مراتع و مالچرهای زیادی دارد. گلیم‌بافی، خورجین‌بافی، بافت کلاه و دستکش، جاجیم‌بافی، نمد‌مالی، گلدوزی، خیاطی و بافتن جوراب و گَردَن‌پیچ (شال) در باجگاه مرسوم است.[۱۰۶]

مکاتب و معارف

باجگاه دارای یک مدرسۀ علوم دینی به‌نام حسنیه است. این مدرسه در سال 1344ش توسط شیخ غلام‌حسن پدردار معروف به حاجی آخوند پدردار و با همکاری مردم منطقه در نَیَک پایین تأسیس شد. مدرسۀ حسنیه بعدها توسط شاگرد او سید یوسف معروف به سید مدرّس تجدید بنا شد. سابقۀ آموزش جدید در منطقه، مربوط به سال‌های اخیر است. لیسۀ (دبیرستان) سیاه‌تل 510 متعلم و 10 معلم، لیسۀ نسوان در برنج‌آب بالا حدود 450 متعلم و 9 معلم و مکتب متوسطه (راهنمایی) در پیتاب بیش از 300 متعلم و 7 معلم دارند.[۱۰۷]

آب‌وهوا

باجگاه در زمستان بسیار سرد و برف‌گیر است و تا اوایل جوزا (خرداد) در این منطقه برف می‌بارد. در میان برخی از کوه‌ها همیشه برف کهنه وجود دارد. باجگاه در بهار و تابستان، منطقه‌ایایلاقی، سر سبز و دیدنی است.[۱۰۸]

منابع آبی

در باجگاه چشمه‌های بسیاری وجود دارد. چشمه کُولی برنج‌آب با حدود 1 آسیاب آب از آن جمله است. در پشت سیاه‌تل هم چشمه‌های «قَندَک»، «یَخَک»، «گَرمَک» می‌جوشد. آب همۀ چشمه‌های باجگاه ابتدا وارد مناطق مسکونی شده، سپس به درۀ نَیَک سرازیر شده و رود باجگاه را تشکیل می‌دهند. رود باجگاه بعد از عبور از درۀ نیک و وُیتُوی، با آبیاری برخی از مناطق مَغزار، اَمرَخ و زاری ولایت بلخ، به رود بلخاب می‌ریزد.[۱۰۹]

پوشش گیاهی

برخی از گیاهان دارویی و غیر دارویی در منطقۀ باجگاه رویش داشته و مورد استفادۀ مردم قرار می‌گیرند. از جمله گل‌های شقایق، تَرَهای کوهی، انواع راف، انواع رواش‌، زیرۀ کوهی، انواع سَمارُوق (قارچ کوهی)، انواع سقّز (آدامس) کوهی، بَدرَه، اُستُوق، تُرک دورانه، اُشلُو و خُولَه.[۱۱۰]

غذاهای محلی

غذاهای محلی باجگاه عبارت است از بولانی تنوری، حلوای سرخ، حلوای سفید، بُسراق، چَپاتی، اَتَلَه، نان مالیده، قوروتی، آش کشیده، آش پلو، آش دوغ، نان بَتَّه و شوربا (آبگوشت).[۱۱۱]

مشاهیر

صفدر خان (قهرمان افسانه‌ای جنگ‌های دوران حکومت حبیب‌الله کلکانی 1307ش)، یکی از مشهور‌ترین چهره‌های این منطقه است که در بلخاب و اطراف آن شهرت زیادی دارد. شیخ غلام‌حسن مشهور به آخوند پدردار (مؤسس مدرسۀ علوم دینی باجگاه) و سید یوسف مدرّس (داماد مرحوم پدردار و جانشین او) از شخصیت‌های شناخته شده در این منطقه هستند.[۱۱۲]

ترخوج؛ مرکز اداری بلخاب در ولایت سرپل. تَرخُوج با جمعیتی بالغ بر دو هزار خانوار، مرکز شهرستان بلخاب است. ساکنان این منطقه، همگی شیعه‌مذهب هستند.

تاریخچه و جغرافیا

ترخوج از شمال با کوه‌های باجگاه و آب‌کلان شهرستان سانچارک، از جنوب با کوه گیرو و درۀمزار، از شرق با روستاهای توغی و خالر و از غرب با کوه‌های جِرگَک و گَنده‌اَو همسایگی دارد.[۱۱۳] کشف آثار باستانی و تاریخی در شیر‌قلعه، دشت‌قلعه، قلعۀ‌سرخک، تپۀ کوزه‌گران، گل‌بوته، گُورزان، کهدانک و برخی دیگر از مناطق ترخوج، نشان‌گر قدمت سکونت انسان در این منطقه است.[۱۱۴]

جمعیت‌شناسی

جمعیت ترخوج با 2000 خانوار، ترکیبی از سه قوم تاجیک، سید و هزاره هستند. سادات و تاجیک‌ها در تمام روستاها سکونت دارند. هزاره‌های ترخوج بیشتر در شیرقلعه، تخشار و دهنه زندگی می‌کنند. همۀ مردم ترخوج شیعۀ امامی هستند.[۱۱۵]

بازار

بازار امروزی ترخوج قدمت زیادی ندارد. در گذشته یعنی حدود سال 1340ش قبل از ساخت سرا‌ها و دکان‌ها، در جای بازار فعلی هر هفته روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه «روز بازار» برپا می‌شد. در اعیاد قربان و فطر هم روز بازار برپا و مردم انواع لوازم و مواد را برای فروش عرضه می‌کردند. امروزه در ترخوج دو بازار وجود دارد، یک بازار در خم‌شورک است که قدیمی بوده و بازار مرکزی بلخاب به حساب می‌آید، دیگری بازار جدید دهنه است.[۱۱۶]

آموزش

اولین مکتب ترخوج نیز در سال 1341ش تأسیس شد. برخی از محصلین آن مکتب در دهۀ پنجاه شمسی به‌عنوان معلم در برخی از مناطق اطراف ترخوج مشغول تدریس شدند. در سال 1400ش در ترخوج سه لیسه و سه مکتب ابتدائیه فعال بود. مکاتب ترخوج حدود 4000 دانش‌آموز دارد. در چند دهۀ اخیر حدود 150 جوان ترخوجی از دانشگاه‌های کشور فارغ‌التحصیل شده‌اند. چندین عالم دینی نیز در ترخوج حضور دارند.[۱۱۷]

اقتصاد

در گذشته اقتصاد ترخوج متکی به زراعت بود. امروزه، باغداری بسیار رایج شده و انواع میوه‌ها، محصولات باغی، سبزیجات و صیفی‌جات ترخوج به‌مناطق اطراف صادر می‌شود. هم‌پای تحولات اجتماعی، مشاغل خدماتی مانند کار در ادارات، معلمی، تجارت، جلّابی (دلالی) و رانندگی، بین نسل جدید رایج شده است.[۱۱۸]

گردشگری

از دیدنی‌های ترخوج سنگ‌های عجیبی است که شکل‌های غیر طبیعی دارند از جمله خره چاک در گلبوته که گویا توسط شمشیر از وسط دونیم شده است. خره سفید، خره لمبان، منار خلیفه، گهواره سنگ، مرغ سنگ و خره باران از دیگر سنگ‌های شکیل و دیدنی ترخوج است. همچنین «تاقینک سنگ» در بین رود بلخاب و در قریه دهنه قرار دارد. باغ‌ها، مناظر روستاها، کوه‌ها و چمن‌زارها از دیگر مناظر زیبای ترخوج هستند.[۱۱۹]

مراکز دینی و فرهنگی

در ترخوج حدود 17 باب تکیه‌خانه (حسینیه) و بیش از 50 مسجد مورد استفادۀ مردم است. کتابخانۀ ولی‌عصر در بازار فعال است. دو مدرسۀ علوم دینی در دهنه و چایله و یک مدرسۀ دینی برای زنان در ترخوج فعالیت می‌کنند.[۱۲۰]

منابع آبی

ترخوج، از مناطق پر آب بلخاب است. آب اصلی ترخوج (حدود سه آسیاب) از محدودۀ کَچَن و آب‌کلان تأمین می‌شود. این آب در ادامۀ مسیر به سبزک می‌رسد. در این مسیر برخی از چشمه‌های اطراف به آن ملحق می‌شود. در ادامه آب‌های خواجَه ‌نَلَک چنارک، جِرگَک، سبزک و لُور به آن ملحق می‌شوند. آب رود ترخوج در زیر دهنه به رود بلخاب می‌ریزد. امروزه آب رود ترخوج در مسیر خود بیش از 10 آسیاب را می‌چرخاند. همچنین ترخوج دارای چندین چشمۀ پرآب است.[۱۲۱]

قبرستان‌ها

در ترخوج چندین قبرستان وجود دارد که کهن‌ترین آنها قبرستان سرچشمه است. این قبرستان در حاشیۀ شرقی بازار قرار دارد. برخی از سنگ‌های این قبرستان قدمت 300 ساله دارند.[۱۲۲]

امکانات رفاهی

راه ماشین‌رو ترخوج در سال 1341ش با کمک مردم ساخته شد. در سال‌های اخیر جاده بلخاب از طریق برنامۀ همبستگی ملی و ریاست انکشاف دهات ساخته شد.[۱۲۳] امروزه بیش‌ترین امکانات بلخاب را ترخوج دارد. تمام روستا‌های ترخوج برق و آب لوله‌کشی دارند. یک شفاخانه (درمانگاه) 30 بستر (تخت‌خواب) در دهنه فعال است. چندین مرغداری و گاوداری، بازار بزرگ و سرا‌های متعدد، چند فروشگاه، ادارات دولتی، انواع امکانات خدماتی و رفاهی، خط ارتباطی موبایل و اینترنت بخشی از امکانات ترخوج است. همچنین ترخوج دارای 4 حمام است.[۱۲۴]

بهارک؛ روستایی دیدنی در ولایت سرپل افغانستان.

بَهارَک از روستاهای دیدنی ولسوالی (شهرستان) سانچارک واقع در ولایت سرپل در شمال افغانستان است. وضعیت کوهپایه‌ای، سرسبزی و باغ‌های فراوان انگور در این روستا، بر سبک زندگی و نحوۀ استفاده مردم از محیط، حیوانات و گیاهان اثر گذاشته است.

تاریخچه

بهارک از قریه‌های قدیمی سانچارک است و تپه‌ها و قبرستان قدیمی این روستا بارها توسط مردم محل، حفاری شده است. برخی اعتقاد دارند این مناطق از زمان کیانیان مسکونی بوده است. برمکیان از اهالی همین مناطق بوده‌اند که در دولت عباسیان نفوذ زیادی داشته‌اند. این منطقه، شاهد لشکرکشی‌های امیرتیمور، چنگیزخان مغول، نادر افشار، شبیک‌خان ازبک، بابرشاه و در سال 1307ش شاهد حملات امیر حبیب‌الله کلکانی بوده است که هر کدام خسارات زیادی به منطقه وارد کرده‌اند. جنگ‌ها و تحولات پس از کودتای 1357ش، باعث آوارگی بسیاری از مردم بهارک شد.[۱۲۵]

موقعیت جغرافیایی

بهارک در جنوب‌غرب روستای فریشقان و شهر تُکزار (مرکز السوالی سانچارک)، قرار داشته و با شهر تُکزار حدود 7 کیلومتر فاصله دارد. این روستا از درۀ انگشت‌شاه آغاز شده و به روستای قِزِل‌قلعه و دوآبَه ختم می‌شود. بهارک در مسیر راهی قرار دارد که تکزار را از طریق روستای شبوکند و منطقۀ آبکلان به ولسوالی بلخاب ولایت سرپل وصل می‌کند.[۱۲۶]

جمعیت

بهارک به دو قسمت پایین و بالا تقسیم می‌شود. جمعیت اصلی روستا بیش از 400 خانوار است که بخشی از آنها در شهرهای اطراف زندگی می‌کنند. بیشتر ساکنان بهارک از قوم تاجیک و دارای مذهب حنفی هستند. حدود یک‌پنجم مردم بهارک (کمتر از صد خانوار) شیعه هستند. هر دو قوم به زبان دری صحبت می‌کنند.[۱۲۷]

اقتصاد

زراعت از مهم‌ترین مشاغل مردم بهارک است. عمدۀ زمین‌های این منطقه آبی است. آب بهارک از طریق درۀ انگشت‌شاه (یکی از مناطق دیدنی سانچارک) تأمین می‌شود. به‌دلیل عدم وجود مراتع، مالداری در بهارک رونق ندارد و گوشت یک کالای گران‌بها است. باغداری از دیگر روش‌های تأمین معیشت ساکنین بهارک است. باغ‌های انگور روستا بسیار معروف است و کشمش آن شهرت دارد. توت، زردآلو، شفتالو (هلو)، انگور، چهارمغز (گردو)، تربوز (هندوانه)، خربوزه و بادرنگ (خیار) از دیگر محصولات بهارک است. میوه، سبزی و سیفی در سبد غذایی مردم این روستا، بیش از محصولات حیوانی دیده می‌شود.[۱۲۸]

ساکنین بهارک برای نگه‌داری از محصولات باغی و مخصوصا انگور ‌روش «کَنگینَه» را اختراع کرده‌اند. در روش کنگینه از گِل، ظرف‌های دولایه می‌سازند و آن را خشک کرده، انگور و دیگر میوه‌‌ها را داخل آن جاسازی کرده و روی آن را با گِل به‌گونه‌ای می‌بندند که هیچ راهی برای نفوذ هوا باقی نماند. سپس آن ظرف گلی را دور از نور آفتاب و بیشتر در زیرزمین می‌گذارند. به این روش حتی تا نوروز انگور و میوه را نگه‌داری می‌کنند.[۱۲۹] در بهارک زنان نیز کار می‌کنند؛ آنها بیشتر به گلیم‌بافی، قالی‌بافی، نمدبافی و بافت برخی از لوازم دیگر اشتغال دارند. در گذشته صنایع دستی در این روستا رونق زیادی داشت که علاوه بر رفع برخی از نیازهای مردم، در اقتصاد آنان نیز نقش بازی می‌کرد. در سال‌های اخیر صنایع دستی رونق گذشته را ندارد.[۱۳۰]

فرهنگ و معارف

بهارک دارای مکاتب پسرانه و دخترانه است. سطح سواد در بین نوجوانان و جوانان بالا است. تعدادی زیادی از جوانان بهارک برای کسب سواد و تحصیل به شهرها می‌روند. میان‌سالان و افراد پیر روستا بیشتر بی‌سوادند.[۱۳۱]

مراکز دینی

مساجد به‌جامانده از گذشته نشان می‌دهد که ساکنان این منطقه از قدیم به اسلام اعتقاد داشته‌اند. در حال حاضر نیز در روستا چندین مسجد وجود دارد. در بهارک، مساجد فقط محل عبادت نیستند، بلکه محل رسیدگی به امور اجتماعی، آموزشی و فرهنگی نیز هستند، برای نمونه مردم برای حل‌و‌فصل دعاوی‌شان به ملای مسجد مراجعه می‌کنند و یا مسائل کفن و دفن میت در مسجد انجام می‌شود. مراسم عید و فاتحه نیز در مسجد برگزار می‌شود. شیعیان بهارک علاوه بر چند مسجد کوچک، دو تکیه‌خانه (حسینیه) قدیمی نیز دارند. مراسم عزاداری، مخصوصا عزاداری محرم در تکیه‌خانه‌ها برگزار می‌شود. در این اواخر مردم روستا یک تکیه‌خانۀ جامع با کمک‌های مردمی ساخته‌اند. همچنین در سال 1388ش با همت مردم بهارک یک مسجد بزرگ با امکانات امروزی ساخته شده است.[۱۳۲]

گردشگری

بهارک و مناطق اطراف آن به‌دلیل داشتن آب‌و‌هوای مناسب، مناظر دیدنی دارد که در بهار و تابستان بسیار زیبا است. در زمستان برف زیادی در بهارک می‌بارد و چهرۀ روستا سفیدپوش می‌شود و در پاییز به‌دلیل وجود باغ‌های فراوان، تمام روستا زرد‌پوش شده و مناظر زیبایی خلق می‌شود. برق روستا بیشتر از طریق دستگاه‌های «سولر آفتابی» تامین می‌شود. بهارک از طریق راه روستایی خامه به مرکز ولسوالی و به روستای شبوکند وصل می‌شود.[۱۳۳]

حیوان‌شناسی

کوک (کبک)، قجیر، بودنه (بلدرچین)، بلبل، ساهره، قمری، مینا، بوم (جغد)، غليماج، کبوتر، کورزاغ، سنگ کویک، بادخورک، انواع اسب، قاطر، خر، گاو، گوسفند و بز از حیوانات اهلی و وحشی این روستا هستند. مردم این منطقه از گاوِ ماده برای تولید نسل و گرفتن شیر و از گاو نر برای شخم‌زدن زمین، کوبیدن خرمن و برخی مواقع حمل بار استفاده می‌کنند. آنها همچنین از اسب برای سواری به‌عنوان یک حیوان نجیب و نشانۀ موقعیت اجتماعی برتر و از خر و قاطر برای حمل بار استفاده می‌کنند. وجود برخی حیوانات و پرندگان کمیاب سبب شده است که منطقه همواره مورد توجه شکارچیان واقع شود.[۱۳۴]

گیاهان

در بهارک، کلینیک صحی (بهداشتی) وجود ندارد و مردم مجبورند برای امور صحی به مرکز ولسوالی (تکزار) مراجعه کنند. در گذشته گیاه‌درمانی از روش‌های رایج درمانی منطقه بوده است؛ اسپند، زیره، چُکری، بوغمگی، چکه، اسفناج، بدره، کوریا (پیاز)، کدو‌گگ، رسن، پودینه، لربند (شبیه گیلاس)، آلوچک، اسفرینج، مولوخش و گل‌گاوزبان از جمله گیاهان موجود در بهارک است که بسیاری از آن‌ها به‌عنوان دارو استفاده می‌شود.[۱۳۵]

مشاهیر

محمد‌انور صادقی بهارکی از علمای مشهور بهارک، سال‌ها مدرس حوزه علمیۀ قم بود که در سال 1400ش در آن شهر فوت کرد. همچنین محمد‌طاهر ناصری و شیخ نقی محمدی از دیگر عالمان دینی بهارک هستند.[۱۳۶]

جِه پیغوله؛ سدی طبیعی در شمال افغانستان.

جه پیغوله یکی از سدهای بزرگ طبیعی در منطقۀبلخاب ولایت (استان) سرپل و یکی از مناظر مهم توریستی در شمال افغانستان است که حالتی اسطوره‌ای دارد.

تاریخچه

این «جه» بر اثر رانش زمین به وجود آمده است. تاریخ این رانش مشخص نیست. اماآثار رانش از سمت جنوب و شمال جه مشخص است.[۱۳۷]

منابع آبی

منبع آب جه، بندها و کوه‌های اطراف آن است. بند دُلدُل در غرب روستای ورزان از منابع اصلی آب این جه به شمار می‌رود.آب منطقۀسَگمان (درحدود یک آسیاب)،آب روستای قِشلاق که از چشمه «چَکَو» و کوه «قلفی» تأمین می‌شود، آب منطقۀجَنگَلَگ، آب روستای تَیلُوچ (شهرستان) که از بند «رُواَو» می‌آید، آب منطقۀخَم لُوچ‌اَو (حدود سه آسیاب) و آب روستای کَمَرَک نیز از دیگر منابع آبی این جه هستند. [۱۳۸]

وسعت

طول جه حدود 1 کیلومتر و عرض آن حد‌اکثر 500 متر است. برخی مردم محلی بر این باورند که عمق این جه در حدود 30 متر بوده که در سال‌های اخیر به‌دلیل ریزش کوه، از این عمق کاسته شده است. در سال‌های اخیر عمیق‌ترین قسمت این جه یعنی «کَجِی ماهی‌خانه»را حدود 9 متر تخمین زده‌اند.[۱۳۹]

میزان آب

میزان آب وارد شده به این جه و خارج شده از آن حدود 10 آسیاب آب است.[۱۴۰]

مسیر آب جه

در مسیر ورود به جه، از بند دلدل حدود سه آسیاب آب خارج شده و ابتدا جه دُلدُل و جه جنگل را تشکیل می‌دهد. سپس این آب در منطقۀدوآبی با آب سَگمان، درمنطقۀلَب‌نَی با آب قشلاق کَلان ودر منطقۀسرجه با آب بند رُواَو و آب خم لُوچ¬اَو مخلوط می‌شود. در مسیر خروج از جه، از قسمت شرقی جه مقداری آب خارج شده و رود پیغوله را تشکیل می‌دهد.این رود به‌سمت مناطق دَره‌وَجمان، سَرگَشتَه، غُورِیان، تَیخُون، خَمیسای و پای‌زیارت ادامۀ مسیر می‌دهد. سپس این رود با عبور از روستای سِیوَک در روستای مَغزار به رود بلخاب (بند‌امیر) ملحق شده و با عبور از تَرخُوج (مرکز بلخاب) به‌سمت ولایت بلخ جریان می‌یابد.[۱۴۱]

جذابیت‌های گردشگری

منطقۀ جه با داشتن آب‌وهوای خوب، وجود ماهی فراوان،عمق مناسب برای شنا و به‌خصوص امکان شکار پرندگان،از گذشته‌های دور جذابیت‌های توریستی زیادی برای مردم سرپل و ولایت‌های (استان‌های) اطراف داشته است. در چند دهۀ قبل هیچ نوع امکاناتی برای بازدید‌کنندگان وجود نداشت، امادر سال‌های اخیر مردم محل برخی از امکانات اولیۀتفریحی از جمله قایق، کافی (کافه) و امکانات ابتدایی اقامت را برای مسافران تدارک دیده‌اند.[۱۴۲]

محیط زیست

محیط اطراف جه بسیار سر‌سبز و پوشیده از نیزار است. در آب جه انواع ماهی از جمله سگ‌ماهی (سر پهن و سبیل بلند)، مار آبی، سمور آبی، خرچنگ (چَنقِش یا پنج‌پایک)، مرغ آبی، اردک و پرنده‌ای به‌نام «زَغَوی» زیست دارند. بزرگ‌ترین ماهی صید‌شده در جه حدود 5 کیلو‌گرم وزن داشته است. در سال‌های پیش، انواع پرندگان مهاجر به جه رفت‌وآمد داشتند که در این اواخر اثری از آن‌ها نیست.[۱۴۳]

جه پیغوله در باور مردم

در ارتباط با این جه، باورهایی در بین مردم محل وجود دارد. یکی از باورها در ارتباط با پیدایش آن است که بر اساسِ آن، در قدیم محل فعلی جه خشک و مسکونی بوده است؛ اما با حضور امام علی در خانۀ پیرزنی از اهالی این منطقه و پذیرایی از او، امام علی دعا کرد و آب این منطقه را فراگرفت. محل خانه پیرزن به‌نام «کَمپِیرَک» مشهور است. از سمت شرق، منظرۀ جه همانند شکل یک انسان است و سر آن در همان محلی است که به کمپیرک شهرت دارد.[۱۴۴] از دیگر باورهای مردمی می‌توان به‌صداهایی اشاره کرد که از جه به گوش می‌رسد. گروهی از مردم بر این باورند که در درون آن نهنگ‌ها یا حیوانات بزرگی زندگی می‌کنند که گاهی صداهای ترسناکی از آن‌ها شنیده می‌شود.[۱۴۵] باور دیگری که وجود دارد مربوط به قبر خواجَه کِلّی‌وان (کلید‌دار) در روستای پایجه است. به باور مردم، جه دارای یک دروازه است که کلید آن در دست خواجه کلی‌وان است. بر همین اساس، آن خواجه یک دریچۀ کوچک را در جه باز کرده که مقدار مشخصی آب همیشه از آن خارج می‌شود. اگر خواجه دروازۀ جه را باز کند، کل بلخاب را آب می‌برد. قبر آن خواجه در لب سَرَک (خیابان) قرار دارد و مورد احترام مردم است. همچنین در ارتباط با عمق جه باوری وجود دارد که چند ریسمان را به یکدیگر وصل کرده و به داخل جه انداخته‌اند اما به زیر آن نرسیده است.[۱۴۶]

پیغوله؛ منطقه‌ای گردشگری در شمال افغانستان.

پِیغُولَه یکی از مناطق مهم دیدنی و گردشگری ولسوالی (شهرستان) بلخاب در ولایت (استان) سرپل است.

نام‌گذاری

پیغوله در اصل پیغله، بیغله یا بیغوله به‌معنی کُنج و گوشه است که در زبان و اشعار فارسی نیز به کار رفته است؛ برای مثال نظامی گفته است «ز هیبت به پیغوله‌ای در گریخت». پیغوله یا بیغوله، همچنین، به کنج و گوشۀ خانه و چشم اشاره دارد. منطقۀ پیغوله نیز در کنج و گوشۀ غربی بلخاب قرار دارد. برخی بر این باورند که پیغوله در اصل پیرغوله است. پیر یعنی خردمند و غوله یعنی غول (موجود بزرگ خیالی) که در مجموع به‌معنای «خردمند بزرگ» است. گروهی دیگر نیز معتقدند که پیر نماد بزرگ و غول نیز به‌دامن کوه‌ها و ارتفاعات بلند اشاره دارد. بنابراین پیرغوله به‌معنای «دامنه‌های بزرگ و وسیع از کوه‌ها» است.[۱۴۷]

موقعیت جغرافیایی

پیغوله، در غربی‌ترین قسمت بلخاب و در همسایگی ولسوالی کوهستانات ولایت سرپل واقع شده است.این منطقه در غرب روستای درۀوَجمان بلخاب، در شرق چِراس، در شمال اِسمیدان و در جنوب اِستِراب ولسوالی کوهستانات ولایت سرپل قرار دارد. فاصلۀ پیغوله تا ترخوج (مرکز بلخاب) حدود 35 کیلومتر است.[۱۴۸]

جمعیت‌شناسی

جمعیت پیغوله حدود یک هزار خانوار است. علاوه بر آن، جمعیت مردم جاغوری و هزاره‌های ساکن در پیغوله (که از مناطق مختلف هزاره‌جات چون یَکاولَنگ، شَهرستان، بِهسُود و بامیان به‌پیغوله مهاجرت کرده‌اند) حدود 400 خانوار است. همچنین، سادات ساکن در پیغوله نیز در حدود 60 خانوار هستند. جمعیت قوم مِنگَگ حدود 600 خانوار است که از ساکنین اصلی این منطقه هستند. از نظر جمعیتی حدود 60 درصد مردم پیغوله از قوم منگک هستند. در ارتباط با قوم منگک، برخی معتقدند که این قوم از سمت میمنه (ولایت فاریاب) آمده و تُرک‌‌تبار هستند. برخی دیگر نیز بر این باورند که مِنگگ یک واژۀ مغولی به مفهوم گروه نظامی است. کارشناسان معتقدند که این مردم با ترک‌زبانان، همخوانی زیادی دارند.[۱۴۹]

تاریخچه

پیغوله از نظر سابقۀ تاریخی، یک منطقۀ قدیمی است. اگرچه در ارتباط با تاریخ این منطقه آثار مکتوبی وجود ندارد اما آثار تاریخی موجود، نشان‌دهندۀ قدمت آن است. در حدود 700 سال قبل چنگیز از این مسیر عبور کرده وبرخی کشور‌گشایان دیگر هم این منطقه را زیرپا نهاده‌اند.[۱۵۰]

روستاها

پَایجِه

روستای پایجه بعد از سرگشته در کنار «جِه» مشهور بلخاب قرار دارد. پایجه حدود 45 خانوار جمعیت دارد.

کَمَرَک

روستای کمرک در سمت چپ دره و در ارتفاعات روستای پایجه قرار دارد. جمعیت آن روستا حدود 60 خانوار است.

کَمَر غِیاث

روستای کمر غیاث در بالای کوه سمت راست دره‌وجمان قرار دارد.

نَخَلِیج

روستای نخلیچ در سمت چپ دره و بالای کوه، روبه‌روی کمر‌خوشحال و سرسنگ قرار دارد.این روستا حدود 15 خانوار جمعیت دارد. نخلیج یک منطقۀ ییلاقی بوده و بیشتر ساکنان آن مهاجر هستند.

خَم لُوچ‌اَو

از دو راهی بعد از سرجه (پایجه) در سمت چپ، اولین روستا«لوچ‌او» نام دارد که حدود 10 خانوار سید سولیج (منطقۀ در ولایت بامیان) در آن‌جا ساکن هستند.

تَیلُوچ (شهرستان)

تیلوچ در انتهای دوراهی سمت چپ پایجه و بعد از لوچ‌او قرار دارد. جمعیت تیلوچ حدود 60 خانوار است.

پیشاوان

از دو راهی سرجه(پایجه)، یک راه به‌راست دره می‌رود که اولین قشلاق واقع در این مسیر پیشاوان یا «تۀ‌پیشاوان» نام دارد. در این روستای کوچک حدود 10 خانوار سکونت دارند.

جَنگَلَگ

در شمال پیشاوان، در بغل کوه (بین پیغوله و کمر‌سادات) روستای کوچکی است که جنگلک نام دارد. در این محل حدود 6 خانوار سید سولیج زندگی می‌کنند.

قِشلاق کَلان

قشلاق کلان مرکز پیغوله است. این محل در دوراهی سمت راست سرجه، بعد از پیشاوان قرار دارد.در این قشلاق محله‌هایی بنام اقوام سه‌گانۀ قوم مِنگَگ (که از نام سه برادر گرفته شده) وجود دارد، محل زندگی طایفۀ «زَی‌سید» (برادر میانی مشهور به سیدمحمد)، در وسط قشلاق است. دو طایفۀ دیگر منگگ یعنی زَی‌سلطان (برادر کلان) و خردک‌زَئی (برادر کوچک) هم محلات مخصوص به خود دارند. جمعیت قشلاق بیش از 300 خانوار است که ساکنان آن همه از قوم منگگ هستند.

پیتاب

پیتاب بعد از قشلاق کلان قرار دارد. مجموع جمعیت پیتاب حدود 350 تا 400 خانوار است. اکثریت آن‌ها در اصل از اهالی منطقۀ جاغوری (ولایت غزنی) هستند که حدود 70 سال قبل به پیغوله مهاجرت کرده‌اند. قوم جاغوری به تولواره‌های مختلفی نظیر قلندر، علی‌زوار (اکبری)، استا کاکه (نوروزی‌ها)، ایزدری و پشی تقسیم می‌شوند. در این روستاحدود 35 خانوار سید شَش‌پَر و سید کَکرَک (از مردمان ولایت غزنی) در محلی بنام دۀ‌سوخته زندگی می‌کنند. در پیتاب چند خانوار هزاره‌های دایزَنگی هم زندگی می‌کنند.

سَگمَان (صَدمان)

این روستا بعد از پیتاب قرار دارد. در سال‌های اخیر به آن سیدآباد هم می‌گویند. جمعیت این روستا حدود 20 خانواراست.

دُو‌آبی

دو‌آبی در جنوب پیتاب واقع شده که حدود 50 خانوار جمعیت دارد و از طایفۀخردک‌زئی هستند.

دِه‌سُم

بعد از دوآبی ده‌سم با جمعیت ده‌سم حدود 40 خانوار قرار دارد.

وَرزَان (زَبرَک)

ورزان بعد از ده‌سم و آخرین روستای پیغوله است که در غرب دو‌آبی، در شرق بند‌دُلدُل، در شمال اسمیدان و در جنوب کَچَن (ولسوالی کوهستانات ولایت سرپل) قرار دارد. جمعیت ورزان حدود 120 خانوار است. ساکنان این قریه مخلوطی از هزاره‌های دایه، منگگ (زی‌سلطان)، جاغوری و دایزنگی هستند که حدود 70 سال قبل به این منطقه مهاجرت کرده‌اند. چند خانوار سید هم در این روستا زندگی می‌کنند. منتهی‌الیه ورزان، سُم دُلدُل است که ییلاق ورزان به حساب می‌آید.[۱۵۱]

اقتصاد

اقتصاد مردم منطقه متکی به زراعت است. تا چندی پیش، کچالوی (سیب زمینی) پیغوله مشهور بود. مردم محل لوبیا، سبزی و صیفی نیز می‌کارند. زمین‌های پیغوله بیش‌تر آبی است. در سال‌های اخیر باغداری رونق گرفته است. مالداری نیز در پیغوله یکی از مشاغل مهم بوده و به‌دلیل وجود مراتع رونق دارد. تخته‌کشی، تفنگ‌سازی، پرورش زنبور عسل، تعمیر موتَر (ماشین) و موتر‌سایکل (موتور سیکلیت) از دیگر مشاغل مردمی است. گلدوزی، نجاری، آهنگری، خیاطی، گلیم‌بافی و نمد‌مالی نیز از صنایع‌دستی مردم پیغوله محسوب می‌شود.[۱۵۲]

مکاتب و معارف

در پیغوله 5 مکتب (مدرسه) فعال است: 1. لیسۀ دخترانه (شهید برهانی در خم‌پیری). 2.لیسۀ پسرانه (شهید هاشمی در لب‌نَی) قشلاق کلان. این مکتب یکی از بهترین لیسه‌های بلخاب است که در سال 1341ش به‌صورت مکتب ابتدائیه تاسیس شد. این مکتب اولین مکتب رسمی دولتی در بلخاب است که در سال 1385ش به لیسه تبدیل شده و حدود 1600 متعلم دارد. 3. لیسۀ(آزادی) در پایجه که حدود 400 متعلم دارد. 4. لیسۀ دخترانه در پیتاب که بخشی از لیسۀ قشلاق کلان است. 5. مکتب متوسطه استقلال ورزانکه بیش از 300 متعلم دارد.[۱۵۳]

منابع آبی

پیغوله منابع آبی زیادی دارد که بخشی از آن به مصرف آب شرب و زراعت منطقه رسیده و بخش دیگر به جۀ پیغوله می‌ریزد. منابع اصلی آب پیغوله، بندها و کوه‌های اطراف آن است. بند دُلدُل در غرب روستای وَرزان از منابع اصلی آب پیغوله است. از این بند حدود سه آسیاب آب خارج می‌شود. این آب در د‌وآبی با آب سگمان که حدود یک آسیاب آب است، مخلوط می‌شود. در ادامۀ مسیر، آب جنگلگ هم به این آب می‌ریزد. آب تَیلُوچ که از بند «رُواَو» می‌آید با آب خَم لُوچ‌اَو که حدود سه آسیاب است، در سرجه با آب دلدل مخلوط شده و همۀ آب‌های پیغوله در جه یک‌جا می‌شوند.[۱۵۴]

گردشگری

قلعۀپایجه با مساحتی در حدود 1000 متر، غارپایجه که تازه کشف شده و از داخل آن آثاری به دست آمده، قبر خواجه عبدالعزیز در پایجه، کهنه‌قلعۀ قشلاق کلان، تپۀ تَیلُوچ و چشمهۀ مشهور به «زَبرَک» در ورزان که مورد توجه افراد خارجی‌ است از آثار مهم تاریخی در پیغوله به شمار می‌روند.[۱۵۵] علاوه بر آن، منطقۀ پیغوله دارای مناظر دیدنی طبیعی بسیاری است:

  • 1. جِه (سد طبیعی) پایجه: پیغوله جه بسیار مشهوری دارد که در روستای پایجه واقع است. این جه یکی از مهم‌ترین مناظر بلخاب است. در طول سال افراد زیادی از آن بازدید می‌کنند.
  • 2. جه(سد طبیعی) دلدل (ماهی‌زار): این جه حدود 3 هزار متر بالاتر از روستای ورزان قرار دارد. آب‌های بند و کوه‌های حایل بلخاب و چِراس که حدود 2 آسیاب آب است ابتدا وارد این جه می‌شود.
  • 3. جه‌جنگل: این جه بین جۀ دلدل و روستای ورزان واقع شده است. آب‌های بند دلدل در ادامۀ مسیر با آب‌ چشمه‌های اطراف مخلوط شده و وارد این جه می‌شود. این جه ماهی فراوانی دارد.

زَرد‌غُوریق، چشمه‌ها، بندها، کوه‌ها، مراتع، تپۀ تیلوچ، پای سید حسن جان و ایلاق‌ها از دیگر مناظر دیدنی منطقه است.[۱۵۶]

باورها

در بَند دُلدُل سنگ‌هایی همانند کاشی‌های بزرگ وجود دارند که گویا یک گلۀ اسب از روی آن‌ها عبور کرده‌ و جای پای آن‌ها باقی است. مردم محل معتقدند که حضرت علی با اسب از آنجا عبور کرده و به‌همین دلیل به آن بند دلدل می‌گویند. در بالای سُم دلدل هم یک همواری وجود دارد که روی سنگ‌ها آثاری شبیه جای زانوی پا و کف دست انسان وجود دارد. بر اساس برخی باورهای محلی، حضرت علی در آن مکان نماز خوانده است. جه دلدل در بالای روستای ورزان ماهی‌های متنوع و فراوانی دارد. وجود ماهی فراوان در این جه، در باور مردم، به اعجاز حضرت علی است.[۱۵۷]

اسمیدان؛ منطقه‌ای در شمال افغانستان.

اِسمَیدان (اسپی‌میدان یا سفید میدان) یکی از مناطق بزرگ و دیدنی ولسوالی (شهرستان) کوهستانات ولایت (استان) سرپل است.

نام‌گذاری

اسمیدان در اصل مرکب از دو کلمۀ «اِسپِی» و «میدان» بوده که به‌مرور زمان به اسمیدان تبدیل شده است. برخی گفته‌اند «اِسپِی» در زبان مردم هزاره و «سپین» در زبان مردم پشتون به‌معنای «سفید» است؛ بنابراین، اسمیدان را «میدان سفید» معنا کرده‌اند. برخی نام این منطقه را به‌همین دلیل «سفید‌میدان» تلفظ می‌کنند. گروهی دیگر اعتقاد دارند نام این منطقه در اصل «اسپ میدان» بوده است.[۱۵۸]

موقعیت جغرافیایی

اسمیدان در جنوب غرب ولایت سرپل و در مسیر ولسوالی بلخاب ولایت سرپل به ولسوالی یکاولنگ ولایت بامیان قرار دارد. فاصلۀ اسمیدان از سرپل (مرکز ولایت سرپل) حدود دویست کیلومتر و از ترخوج (مرکز بلخاب) حدود شصت کیلومتر است. این روستا در غرب روستاهای تَیخُوج و زُوَج بلخاب، در جنوب بند دُلدُل پیغوله بلخاب و در شمال منطقۀ کاشان ولسوالی کوهستانات واقع شده است. اسمیدان در گذشته از جهت اداری وابسته به بلخاب بوده اما در تقسیمات اداری سال 1342ش (دورۀ ظاهرشاه) از جهت اداری، تابع ولسوالی کوهستانات شد. این منطقه از نظر فرهنگی و قومی همچنان تابع بلخاب است.[۱۵۹]

جمعیت‌شناسی

در اسمیدان حدود 1400 خانوار زندگی می‌کنند که همه شیعۀ امامیه و بیشتر از قوم مِنگَگ هستند. در این قریه تعدادی از هزاره‌های مهاجر بامیانی (ولایت بامیان) و جاغوری (از مناطق ولایت غزنی) هم زندگی می‌کنند که سابقۀ حضور آنها در محل به حدود صد سال می‌رسد. در اسمیدان حدود سی خانوار سید هم حضور دارند.[۱۶۰]

تاریخچه

با توجه به آثار موجود در اسمیدان، مسیر ترپچ (مرکز اسمیدان) از قدیم محل عبور و مرور کاروان‌های مختلف بوده و در مسیر راه ابریشم قرار داشته است. اسمیدان در دالان شمال به جنوب قرار دارد. افراد نامداری چون چنگیزخان و بابرشاه از آن محل عبور کرده‌اند. چنگیز از این مسیر به بامیان حمله کرده و بابرشاه از همین مسیر به‌سمت بادغیس و هرات رفته است. این منطقه در تحولات بعدی هم تأثیر داشته و نیروهای عبدالرحمن از همین مسیر به‌سوی بلخاب پیش‌روی کرده‌اند.[۱۶۱]

روستاها

اسمیدان جدا از ترپچ، شامل چهار روستای بزرگ است. این روستاها خود دارای بخش‌های کوچک‌تری هستند. روستاهای اسمیدان عبارتند از:

  • تَرپَچ: ترپچ مرکز اداری، سیاسی و بازار مشترک مناطق اسمیدان و کاشان است که در کنار رود بلخاب و در مسیر جادۀ بلخاب به یکاولنگ ولایت بامیان قرار دارد. ترپچ نقطۀ اتصال ولایت سرپل با ولایات بامیان و غور بوده و نقطۀ اتصال شمال به جنوب کشور به شمار می‌رود.
  • اِسپِیچ: اسپیچ از روستاهای بزرگ اسمیدان است که حدود چهارصد خانوار جمعیت دارد. همۀ ساکنان این قریه از قوم مِنگَگ هستند. فقط سه خانوار سادات هم در این قریه زندگی می کنند. این قریه در غرب کوه‌های آغیل‌سنگ، سیانیلا، روستای آبجُور و تیخوج بلخاب، در شرق روستای شَنِیَه اسمیدان، در شمال کوه‌های جُووک و جنوب ایلاق ملایان، بند دلدل واقع شده است.
  • شَنِیَه: شنیه، روستای بزرگی در جنوب اسمیدان است. شنیه بین دو روستای اسپیج و پُشته، در شمال ییلاق خربیدک و در جنوب ایلاق تخته‌جی (در مرکز اسمیدان) واقع شده است. این روستا حدود 350 خانوار جمعیت دارد که از قوم مِنگَگ هستند. در این روستا حدود پنج خانوار سید هم زندگی می‌کنند.
  • پُشتَه: پشته، روستای بزرگی در شمال اسمیدان و در مرز چِراس (کوهستانات) است. پشته حدود پانصد خانوار جمعیت دارد که بیشتر آنها از مردم منگگ هستند. حدود صد خانوار هزارۀ بامیانی و حدود ده خانوار سید هم در این قریه زندگی می‌کنند.
  • قَیراق: قیراق در مسیر رفت‌وآمد مردم مناطق اسمیدان به ترپچ، حدود 130 خانوار جمعیت دارد. ساکنان این قریه بیشتر اقوام منگگ، تعدادی هزاره‌های مهاجر، حدود پانزده خانوار سید و حدود ده خانوار جاغوری هستند.
  • آدیره: آدیره در تلاقی راه پشته و در غرب اسمیدان قرار دارد.
  • نی‌دراز: نی‌دراز در غرب پشته، در شرق چراس و در شمال آدیره قرار دارد. در این محل زمین‌ و علفزار زیادی وجود دارد و برای زراعت و مالداری مناسب است. در تابستان، خانواده‌های زیادی در این محل ساکن می‌شوند.[۱۶۲]

اقتصاد

زندگی اغلب مردم اسمیدان، از طریق زراعت و مالداری تأمین می‌شود. مردم این منطقه دارای زمین‌های آبی و دیمی بوده و گندم، جو ، جواری (ذرت)، کچالو (سیب زمینی)، کولول، لوبیا، زردک (هویج)، کدو، خربوزه و عدس تولید می‌کنند. مالداری (دامداری) در اسمیدان اهمیت زیادی دارد. اغلب مردم قریه مالدار (گوسفند‌دار) هستند و برای تأمین معیشت خود به امر مالداری اشتغال دارند. اسمیدان آب و خاک مناسبی برای باغداری دارد. در دهۀ هفتاد و هشتاد شمسی، مردم منطقه تلاش کردند، با کاشت انواع درخت میوه از جمله سیب، زردالو، بادام، شفتالو (هلو)، چهار‌مغز (گردو) و سنجد از منافع باغداری بهره ببرند.[۱۶۳]

منابع آبی

اسمیدان آب فراوانی دارد. اضافۀ آب چشمه‌های اسمیدان بعد از آبیاری زمین‌های منطقه، به رود بلخاب می‌ریزد. کوه‌های اطراف روستا دارای چشمه‌های جوشان و پر آب است. چشمۀ «مغزار» از ایلاق مغزار و از دامنۀ کوه‌های اسپیچ جاری شده و آن روستا را آبیاری می‌کند. چشمه‌های تخته‌جی و چشمه‌های دیگک از دامنۀ کوه‌های شنیه سرچشمه گرفته و زمین‌های آن قریه را آبیاری می‌کنند. چشمه‌های سرمیدان از دامنۀ کوه‌های قریه پشته جاری می‌شوند. آب‌های این مناطق، نرسیده به قیراق در «دهان دره‌گک» با هم یک‌جا شده و به‌شکل رود در می‌آیند. رود اسمیدان با عبور از قیراق و ترپچ با آب کاشان یک‌جا شده و به رود بلخاب ملحق می‌شود.[۱۶۴]

فرهنگ و معارف

در اسمیدان دو لیسه (دبیرستان)، یک مکتب متوسطه (راهنمایی) و یک مکتب ابتداییه فعال است. لیسۀ آزادی شنیه حدود چهارصد شاگرد و پازنده معلم دارد. لیسۀ پشته حدود 320 متعلم و حدود ده معلم دارد. مکتب متوسطه نسوان بی‌بی خدیجه اسپیچ حدود 250 شاگرد و حدود ده معلم دارد. مکتب ابتداییه قیراق نیز حدود 130 متعلم و هفت معلم دارد. یک مدرسۀ علوم دینی به‌نام شهید بلخی نیز در ترپچ فعالیت می‌کند. این مدرسه حدود سی طلبه و یک کتابخانۀ تازه تأسیس دارد.[۱۶۵]

امکانات رفاهی

منطقۀ اسمیدان بسیار محروم است. برخی از قریه‌ها چون پشته و شنیه از برق توربین‌دار دولتی استفاده می‌کنند که بر روی آب‌های منطقه نصب شده است. بقیۀ مناطق دارای دستگاه برق آفتابی (سولر) و برق‌های ‌محلی هستند.[۱۶۶]

راه‌های ارتباطی

همۀ قریه‌های این منطقه از طریق سرک خامه با یکدیگر ارتباط دارند. همچنین یک سرک از طریق ترپچ اسمیدان را به بلخاب و از طریق یکاولنگ به ولایت بامیان وصل می‌کند. یک سرک دیگر نیز اسمیدان را به چراس (کوهستانات) متصل می‌کند.[۱۶۷]

گردشگری

اسمیدان از مناطق مهم دیدنی و گردشگری ولایت سرپل است. آثار تاریخی، ییلاق‌ها و چشمه‌های بسیاری دارد.

آثار تاریخی

منطقۀ اسمیدان با توجه به قدمت خود، آثار تاریخی قابل توجهی دارد. کوشک ترپچ (مشهور به قلعۀ بهار) از جمله آثار تاریخی منطقه است. در این محل دیوارهای قدیمی قلعه و آثار دیگر دیده می‌شود. این اثر تاریخی یکی از مناطق باستانی مشهور افغانستان است که به‌عنوان اثر ملی به ثبت رسیده است. قلعۀ «آدیره» در قریۀ آدیره دیگر اثر تاریخی است. آثار این قلعه به‌صورت دیوار مشخص است. قلعۀ «نورک» دیگر اثر قدیمی منطقه است. این قلعه در ایلاق تخته‌جی موقعیت دارد و آثار آن به‌صورت یک تپۀ خاکی دیده می‌شود. از دیگر آثار منطقه می‌توان به قلعۀ کوشک و قلعۀ ثوپ در ایلاق نی‌دراز اشاره کرد. از این قلعه‌ها آثار ارزشمندی به دست آمده ولی متأسفانه توسط قاچاقچیان به خارج از منطقه منتقل شده است.[۱۶۸]

ییلاق‌ها

ییلاق بند‌مغزار واقع در شرق روستای اسپیچ و غرب تیخوج، طبیعت زیبایی دارد و ییلاق مردم قلعه‌میانه اسپیچ است. بند‌جوک واقع در جنوب اسپیچ و شمال قیراق، ییلاق ملایان و ییلاق آغیل‌سنگ به‌عنوان ییلاق مردم اسپیچ است. بند‌تخته‌جی واقع در شمال شنیه و بندهای پیغوله و دیگک ییلاق شنیه است. همچنین بند‌نی‌دراز واقع در غرب پشته و بندهای چراس، ییلاق مردم پشته است. ییلاق بند‌اغلان و شور‌خرک، بند‌خارزار و بند‌چمبر واقع در بین قیراق و کاشان و آدیره ییلاق مردم قیراق است.[۱۶۹]

غذاهای محلی

غذاهای محلّی اسمیدان، همانند انواع آش، انواع حلوا، اوماج و برگو اغلب با آرد و دوغ یا شیر تهیه می‌شود. در سال‌های اخیر فرهنگ غذایی مردم این مناطق دچار دگرگونی شده و غذاهای رسمی جای غذاهای محلی را گرفته است.[۱۷۰]

بازی‌های محلی

بازی‌های محلی این منطقه شباهت زیادی به بازی‌های محلی مردم بلخاب دارد. بازی‌هایی نظیر چلیک‌بازی، درّه‌میخ، بزکشی، آفتاب‌الغو و حلوا‌شصت در این منطقه مرسوم بود؛ اما در سال‌های اخیر مردم به بازی‌های جدیدی چون فوتبال و والیبال روی آورده‌اند.[۱۷۱]

هوش؛ روستایی بزرگ و دیدنی در شمال افغانستان.

هُوش (اوش) از روستاهای مهم و قدیمی در ولسوالی (شهرستان) بلخاب ولایت (استان) سرپل است.

نام‌گذاری

برخی معتقدند «هوش» در اصل «اوش» است. کلمه اوش از «اُوشو زرتشت» گرفته شده است. بر این اساس، اوش زادگاه، محل ولادت و رسالت پیامبر اوستایی «زرتشت» است که حدود 2000 سال قبل از میلاد در کنار رود بلخاب متولد شده و در بلخ به قتل رسیده است. برخی معتقدند که نام هوش به مفهوم رایج کلمه در زبان فارسی (توانایی ذهنی، تفکر، خرد، درایت و تدبیر) به کار رفته است.[۱۷۲]

موقعیت جغرافیایی

هوش در شرق روستای خالر، در غرب روستای پروشان، در شمال کوه شُکری و در جنوب کوه حقیر منطقۀ باجگاه واقع شده است. طول هوش حدود 10 کیلومتر و عرض آن در حدود دو کیلومتر است. فاصلۀ این قریه از بازار ترخوج (مرکز بلخاب)، حدود 8 کیلومتر است.[۱۷۳]

جمعیت‌شناسی

جمعیت هوش حدود 800 خانوار است. بخش عمده‌ای از جمعیت هوش در روستا زندگی می‌کنند و تعدادی (حدود 200 خانوار) در خارج از محل، سکونت دارند. جمعیت هوش، ترکیبی از قوم «وَلَه» و سادات است. قوم وله گروهی ترک‌تبار و ترکمن بوده‌اند که در دورۀ غزنوی به بلخاب پناه می‌آورند. تا قبل از سال 1357ش، زنان و مردان در این مناطق از لباس ترکمنی استفاده می‌کردند. برخی، آنها را از جمعیت هزارۀ بومی کشور می‌دانند. ساکنان هوش از نظر طایفه‌ای به سه دسته تقسیم می‌شوند:

  1. تول مَکّه حدود 250 خانوار؛
  2. تول زَنگال حدود 300 خانوار؛
  3. سادات حدود 60 تا 70 خانوار.[۱۷۴]

محلّه‌ها

محلّه‌های هوش به‌ترتیب عبارتند از:

  • خَمِ‌کوه در غرب قریه با حدود 25 خانوار از طایفۀ زنگال؛
  • تَۀِکوچه با حدود 40 خانوار از طایفه زنگال؛
  • دِۀِمیانه با حدود 40 خانوار از طایفۀ زنگال؛
  • پیش‌منبر با حدود 40 خانوار؛
  • سَرِلر یا خوک‌زده با حدود 40 خانوار از طایفۀ زنگال؛
  • بینی‌پوزه یا زردی هوش با 30 خانوار از طایفۀ زنگال؛
  • خم‌انار با حدود 20 خانوار از طایفۀ زنگال؛
  • خم‌اشرف با حدود 40 خانوار؛
  • دِل‌تَوَگ؛
  • درۀ بیدگ؛
  • چهارمغز دم‌راه؛
  • گُلدَرَّه؛
  • درۀ سه خرس؛
  • خم سیاه‌خاک (جاروف‌زار) با حدود 30 خانوار؛
  • کَتَه‌خَرَه با حدود 30 خانوار؛
  • شادمَنگ با حدود 25 خانوار؛
  • نَوباغ.[۱۷۵]

فرهنگ و معارف

اولین مکتب دولتی هوش در سال 1354ش تأسیس شد. این مکتب تا ماه حمل (فروردین) سال 1358ش فعال بود. مکاتب فعلی هوش در دهۀ هشتاد شمسی فعال شده است. این روستا یک لیسه (دبیرستان) و یک مکتب دخترانه به‌نام میرسید‌نسیم دارد. حدود 450 متعلم ذکور و حدود 120 متعلم اناث در مکاتب هوش درس می‌خوانند.[۱۷۶]

مراکز دینی

در هوش بیش از پنج مسجد بزرگ و کوچک و یک منبر (حسینیه) بزرگ فعال است. منبر قدیم هوش حدود سال 1300ش با سرپرستی مرحوم حاجی دهنه (از علمای بلخاب) و همت مردم هوش ساخته شده و در سال 1394ش مرمت شد. بارگاه میرسید‌نسیم از دیگر مراکز دینی در قریه است. میرسید‌نسیم هوش، نوۀ میرسیدعلی (جد سادات بلخاب) به شمار می‌رود. تاریخ بنای اولیۀ بارگاه میرسیدنسیم مشخص نیست. در این اواخر به‌همت مردم محل مرقد او بازسازی شده است. مردم هوش و برخی از مناطق نزدیک، اموات خود را در آن محل دفن می‌کنند.[۱۷۷]

اقتصاد

عموم مردم هوش به زراعت و باغداری اشتغال دارند. برخی از انواع حبوبات در روستا به دست می‌آید. برخی از انواع دانه‌های روغنی و بعضی از سبزیجات نیز در هوش کشت می‌شود. باغداری در هوش اهمیت زیادی داشته و در سال‌های اخیر رونق گرفته است. بسیاری از مردم هوش زمین‌های خود را تبدیل به باغ کرده و درخت کاشته‌اند. در این منطقه پرورش گیاه دارویی انگوزه رونق دارد. پرورش زنبور عسل، مرغداری و برخی دیگر از مشاغل جدید در هوش متداول شده است. دو آسیاب آبی در قسمت کِلکَوَه فعال است. هوش با وجود جمعیت زیاد، بازار منظمی ندارد.[۱۷۸]

دشت‌ها

دشت کِلکَوَه منطقۀ وسیعی است که بین هوش و روستای پَرَوشان قرار دارد. عرض کلکوه حدود 3 کیلومتر و طول آن حدود 4 کیلومتر است. در این دشت تعدادی از مردم خانه ساخته‌اند. دشت تُوغَی در بین هوش و روستای تُوغَی پایین قرار دارد. این دشت در اصل متعلق به توغی است اما مردم هوش هم از آن استفاده می‌کنند. دشت توغی محل مناسبی برای تفریح و بازی است. در قدیم از این محل برای بزکشی استفاده می‌شد. طول دشت توغی حدود 1400 متر و عرض آن حدود 1000 متر است. بخش های‌بلند آن قُورُوغ (چمن‌زار) است و بخش‌های پایین آن قابل استفاده نیست.[۱۷۹]

ناهمواری‌ها

در هوش، کوه‌های زیادی وجود دارد از جمله قطار‌جَر، گَنده‌رَو زار، کَتَه نَو، نی‌شادی، پیتو روکان، زرد‌پیتو، اسب‌پرتو، چکه‌زار، پیاز‌زار، پسته‌زار، چُقُورَک، ایل‌رَمَه، زیر گلو، پشت چَمبَر، زرد اَمبُورد و حصارک. در این کوه‌ها انواع گیاهان و درختان کوهی وجود دارد. مهم‌ترین کوه هوش، کوه رَگ است که در سمت شمال روستا (سمت خالر و محلۀ خم‌کوه) واقع شده است.[۱۸۰]

منابع آبی

بخشی از چشمه‌های هوش در کوه رگ قرار دارد. غولغولک، چشمه پای‌کیج، چشمه شرشر، چشمه تغای‌مراد، پای‌کیج، روی‌کیج و تاله‌کلان، آب مصرفی هوش را تأمین می‌کنند. سه چشمۀ پای کوه، چشمۀ مسجدک و چشمۀ یخک به تگاب هوش می‌ریزد. چشمۀ شرشر بخش عمده آب زراعی هوش را تأمین می‌کند. چشمۀ گاو‌مرده، آب شرب ییلاق‌نشینان را تأمین می‌کند. چشمۀ پای¬تَوَه هم حدود 2 اینچ آب دارد. چشمۀ تَگَاب هوش به‌نام هوشمند، در نزدیک سرک عمومی (واقع در تۀ‌لر) قرار دارد.[۱۸۱]

آثار تاریخی

هوش به‌دلیل قدمت تاریخی، دارای آثار زیادی است. غار مشهور هوش در گلدره روی لُور قرار دارد. این غار شامل سه طبقه است. بلندی این غار، از روی زمین تا ورودی غار حدود سه متر است. مساحت محوطۀ طبقۀ اول حدود سه متر در سه متر است. در طبقۀ اول راهرویی برای ورود به طبقۀ دوم وجود دارد. یک راهروی تنگ و باریک به اندازۀ ورود یک نفر نیز از طبقۀ دوم به طبقۀ سوم راه دارد. محوطۀ طبقۀ سوم از اول و دوم بزرگ‌تر بوده و به نظر می‌رسد این غار سکونت‌گاه انسان‌های اولیه بوده و بعدها نیز به طرق مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. در هوش پَتنُوس (سینی) قدیمی، کاسۀ قدیمی، مهره‌های مختلف، اشیاء فلزی با اشکال مختلف و انواع کوزه به‌دست آمده است.[۱۸۲]

پوشش گیاهی

در هوش گیاهان مختلفی وجود دارد. برخی از گیاهان، دارویی هستند مانند رَو، زرشک و زیره، برخی نیز مورد استفادۀ انسان هستند همچون کاسنیچ، سَمارُوق و پُودِینَه، گروهی دیگر نیز مورد استفادۀ حیوانات قرار دارند مثل کَمای، شترخار و بَلدَرغان. برخی گیاهان در هوش، کوهی هستند که مصرف خاصی ندارند اما به‌عنوان هیزم (سوخت) استفاده می‌شوند مانند غُوزبَه، مسواک و بُوتَه و برخی گیاهان نیز جادویی‌ هستند همچون اسپند، بَنگ‌دیوانه و بَدرَه.[۱۸۳]

باورهای مردمی

در قسمت شرقی کته‌ولنگ هوش، جایی به‌نام بند دُلدُل وجود دارد. در آن‌جا سنگی است که در آن، نقشی به شکل سُم اسب دیده می‌شود. برخی، آن نقش‌ها را به سم اسب حضرت علی، منتسب کرده‌اند. همچنین در قسمت غربی هوش، یک دره به‌نام پَیزَک است که با انواع درختان خار و سنجد کوهی پوشیده شده است. مردم معتقدند که در داخل دره، غاری پر از گنج وجود دارد و اژدهایی بالای آن خوابیده است. آن اژدها گاهی برای خوردن آب، به دریای کَبُود (رود بلخاب) می‌رود. در محدودۀ آن دره، سروصدای زیادی از بین درختان شنیده می‌شود. سالانه مارهای بزرگی از این محل، وارد هوش و روستای خالر می‌شوند. یک‌بار ماری در خم سیاه‌خاک دیده شد که سه نفر نمی‌توانستند آن را بلند کنند.[۱۸۴]

شهدا

شهید ملاصفدر فرزند علی‌بخش بعد از قیام مردم بلخاب علیه حکومت کمونیستی در سال 1358ش در جنگ مقابل نیروهای دولتی به شهادت رسید. نیروهای دولتی او را دستگیر کرده و با بدن او بزکشی کردند. از دیگر شهدای این منطقه، شهید غلام‌حسن فرزند غلام‌حسین است که در سال 1359ش در سانچارک به شهادت رسید.[۱۸۵]

مشاهیر

مشهورترین شخصیت هوش مولوی مهدی مجاهد است. او در اواخر حکومت اشرف غنی به طالبان پیوست اما در سال 1401ش با طالبان درگیر و از منطقه متواری شد.[۱۸۶]

پای‌زیارت؛ روستایی در شمال افغانستان

پای‌زیارت، پای میرسید علی یا پای‌مزار، روستایی در منطقۀدره‌مزار ولسوالی (شهرستان) بلخاب، ولایت (استان) سرپل است که به‌علت قرار داشتن مدفن جد سادات بلخاب در آن روستا، از اهمیت زیادی برخودار است.

موقعیت جغرافیایی

پای‌زیارت از سمت شمال‌غربی با زَوَک، از غرب با «خواجَه‌تیغ»، وَلَنگ بالا و تَیخُون (خراسان) و از شرق با روستای سیوَک همسایه است. شمال و جنوب پای‌زیارت توسط کوه‌های بزرگی احاطه شده است. این روستا با تَرخُوج (مرکز بلخاب) حدود 12 کیلومتر فاصله دارد.[۱۸۷]

تاریخچه

بر اساس برخی از منابع، میرسیدعلی ولی در زمان تیموریان (810ق) به بلخاب آمد و در قسمت غرب منطقه (پای‌زیارت فعلی) ساکن شد. بدن او را پس از وفات، در همان‌جا به خاک سپردند و از آن پس غرب درۀ بلخاب، «درۀ‌مزار» نامیده شد. روستای محل دفن او نیز به «پای‌زیارت» یا «پای‌مزار» معروف شد.[۱۸۸]

ویژگی‌ها

پای‌زیارت روستایی است که مدفن میرسیدعلی ولی (جد بزرگ بخشی از سادات ساکن در شمال افغانستان) و فرزندان او، میرسیدمحمد و میرسیدحسین، در آن قرار دارد. بارگاه میرسید علی، از زیارت‌گاه‌های معروف در شمال افغانستان است که همه ساله هزاران نفر از راه‌های دور و نزدیک برای زیارت به آن‌جا مسافرت می‌کنند. بارگاه شیخ احمد پیران (از عارفان به‌نام منطقهو جد بزرگ بخشی از تاجیک‌های ساکن در بلخاب) نیز در همان نزدیکی در محلی به‌نام دِه‌ملایان قرار دارد.[۱۸۹]

جمعیت‌شناسی

جمعیت روستای پای‌زیارت را حدود 200 خانوار گفته‌اند. ساکنان این روستا مرکب از دو قوم سید و تاجیک هستند. تمامی سادات این منطقه، فرزندان میرسیدعلی بوده و تاجیک‌های آن‌جا نیز به روایت مشهور، فرزندان شیخ احمد پیران هستند.[۱۹۰]

آب‌وهوا

این منطقه، آب‌وهوایی معتدل، زمستانی برفی و بهارهای بارانی دارد. گرمی تابستانِ این روستا نیز در حدی است که محصول توت، در اواخر ماه ثور (اردیبهشت) قابل خوردن می‌شود.در گذشته، بیشتر مردم روستا در تابستان به مناطق کوهستانی و ایلاقی(ییلاقی) کوچ می‌کردند. در سال‌های اخیر کوچ به ایلاق تا حد زیادی منسوخ شده است.[۱۹۱]

پوشش گیاهی

بلدرغان (گلپر)،کُریاک، آردُمبَک (گیاهی است که در قروق‌ها (چَمَن‌زارها) می‌روید و برای معطر کردن ماست و دوغ مورد استفاده قرار می‌گیرد)، زیره، سَمارُوق، کَفت، کاسنیچ، چای کوهی، پیاز کوهی، سیر کوهی، بَدرَه، چُکری (رواس)، سَمَندَو، بَرگَگ خار، خَمیرَک، زِرِشک، نَمَتَک، فَلار، فَرَنگِشتَک، کَنگَر، شترخوار، مرغمبی، کدوگَگ، پُودینَه، کَمای، زِرک، بابُونَه، علف چای، بوتَه تِرخ، غُوزبَهو انگوزه (رَو)، عمده‌ترین گیاهان خوراکی و دارویی در پای‌زیارت است.[۱۹۲]

آثار باستانی

طی سال‌های اخیر حفاری‌های غیر قانونی بسیاری توسط اهالی روستا در برخی از محله‌ها صورت گرفته است. برخی معتقدند که حفاران از مناطقی به‌نام سُولَری، قلعه لنگر یا کافر قلعه و گور دختر پادشاه (به باور مردم محلی مرقد دختر شاهرخ‌میرزا و همسر میرسید علی) آثار بسیار قدیمی از جمله کوزه‌های شکسته، مهره و برخی آثار دیگر به دست آورده‌اند.[۱۹۳]

غذاهای محلی

غذاهای محلی این روستا همانند اَتَلَه، انواع آش، اَوماج، بَرگَو، انواع حلوا، انواع شوروا (آبگوشت)، انواع پِیابَه، ماجمالَک، شیربرنج و قُرُوتی اغلب با آرد و لبنیات چون دوغ، قَطیق (ماست) و شیر تهیه شده و در مناطق مختلف بلخاب رواج دارد. در سال‌های اخیر این نوع غذاها، به‌صورت تفننی (هوسانه)طبخ می‌شود.[۱۹۴]

اقتصاد

شغل بیشتر مردم در پای‌زیارت زراعت است. برخی به مالداری، باغداری، سوداگری و خرید و فروش نیز مشغول هستند. فرآورده‌های زراعی چون گندم، جو، جواری، کچالو، پیاز، لبلبو، شمشم و فرآورده‌های درختی همچون چهارمغز، بادام، زردالو، شفتالو، انگور، انواع توت، ناک، سیب، سنجد، انواع آلو، گیلاس، بِهِی، انار، انجیر، زیره، انگوزه (هِینگ) و انواع و اقسام محصولات فصلی در روستا تولید می‌شود. گردشگری نیز نقش مهمی در اقتصاد روستا دارد.[۱۹۵]

آداب‌ورسوم

در گذشته، مراسمی به‌نام «سَیل» در این روستا برگزار می‌شد. در این مراسم که حدود دو ماه به‌طول می‌انجامید، مردم از راه‌های دور و نزدیک به این روستا آمده و به تجارت، سیاحت و زیارت می‌پرداختند. مَنقَبَت‌خوانی یکی از برنامه‌های متداول آن ایام بود. منقبت‌خوانانی همچون سید ابوالحسن مزاری(مشهور به سیدکُلَنگَک)، از اطراف بلخاب آمده و در محوّطۀ پیش‌روی‌زیارت در مدح اهل بیتِ پیامبر، منقبت می‌خواندند. این برنامه بسیار مورد توجه و استقبال مردم قرار می‌گرفت و هر روز یکی دو مرتبه تکرار می‌شد. در آن ایام، بازی‌های محلی چون کبک‌جنگی، بُودَنَه‌جنگی، غَلَّه جنگی (تخم مرغ) و ورزش‌هایی چون کشتی‌گیری سنتی، مسابقه اسب‌دوانی و بزکشی در محل برپا می‌شد. در این مراسم، همچنین، انواع خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها به مردم عرضه شده و بازار منطقه رونق می‌گرفت.[۱۹۶] از دیگر آداب‌ و‌ رسوم مردم بلخاب در نوروز، رفتن به آرامگاه میرسیدعلی آقا (جد سادات بلخاب) است. همه‌ساله در اولین روز سال شمسی (نوروز)، مراسمی شبیه مراسم روز نوروز در «روضۀ سخی» واقع در مزارشریف (ولایت بلخ)، در کنار مقبرۀ میرسیدعلی برگزار شده و مردم از دور و نزدیک در آن مراسم شرکت می‌کنند. این مراسم چند روز طول می‌‌‌کشد. گفته می‌شود جَهَندَه‌بالا (بلند کردن پرچم امام‌زاده در نوروز) به‌شکل کنونی، اولین مرتبه در روستای پای‌زیارت در نوروز سال 1343ش، توسط سردار محمد‌هاشم خان،علاقه‌دار (بخش‌دار) وقت بلخاب انجام شد.[۱۹۷] یکی از مهم‌ترین سرودهایی که در این ایام خوانده می‌‌‌شود، سرود «میله» است. این شعر توسط مولوی عبدالغنی «استغنا» (مدیر وقت معارف بلخاب در سال 1343ش) سروده شده است:

ای خوشـــا نوروز و عید و میله پای‌مــزار

باغ میرســیدعلی جـان گشته گویا لاله‌زار

پرچمی آورده مردم ســویت از روی ادب

زانکه هستی بندۀ خاص خـــدای کردگار

بیرق سرخ و ســـیاه و سبز مــا در احتزاز

رسم تعظیمی به جا آرند و دارنـــد انتظار

عفو تقصیراتشان خواهی تو از رب جلـیل

چون تویی حاجت برآر و سیدی با اعتبار

سر نهم بر آستانت از سر صدق و صفــا

از کرم بر ما نظر کن تا نگردیم شرمسـار

حــب اولاد نبی را هر که در دل پــرورد

نه به دنیا خوار گردد، نه به عقبی بی‌وقـار

این مراسم گرچه اندک، شأن تو از حد فزون

پای تو ریزم تمام غنچـــه‌‌‌‌های این بهــار

در کنار مرقـدت بـادا دل و جانم نثـــار

شــعر اســـتغنا بماند از برایت یادگــار[۱۹۸]

امکانات رفاهی

پای‌زیارت دارای یک بازارچۀ کوچک، لیسه (دبیرستان)، کلینیک صحّی (درمانگاه) و سیستم ابتدایی لوله‌کشی آب است. راه ارتباطی قریه با دیگر مناطق همجوار تنها یک سرک خامۀ ماشین‌رو در امتداد دره است که پای‌زیارت را به مناطق اطراف وصل می‌کند. یکی از راه‌ها از طریق روستای سیوَک و مَغزار، در نهایت به تَرخُوج (مرکز بلخاب) می‌رسد. راه دیگر پای‌زیارت را از طریق پشته خَمیسای به درۀ زَوَک وصل می‌کند و راهی هم از سمت سُولَری، قریه را به دره‌وَجمان و پیغُولَه متصل می‌کند.[۱۹۹]

مکاتب و معارف

روستای پای‌زیارت از حدود سال 1354ش دارای یک مکتب دولتی است. در دورۀ احزاب (جنگ‌های داخلی) این مکتب به‌صورت غیر رسمی فعالیت می‌کرد. در دورۀ جدید (بعد از سال 1380ش) پای‌زیارت دارای یک لیسه (دبیرستان) به‌نام «لیسه میرسیدعلی» است. شاگردان روستا‌های اطراف از جمله سِیوَک و زَوَک، برای ادامه تحصیل در لیسه، به پای‌زیارت می‌روند. این لیسه تَعمیر (ساختمان) دارد. شاگردان ذکور این لیسه 403 نفر، شاگردان اناث 310 نفر و تعداد معلمین آن 21 نفر است.[۲۰۰]

پانویس

  1. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص52.
  2. واحدی، «جغرافیای تاریخی سرپل»، ماه‌نامۀ سرپل، شمارۀ سوم، جوزای 1390ش؛ فهیمی، در پگاه بلخاب (مجموعه خاطرات جهاد افغانستان 5)، 1375ش، ص64.
  3. ادارۀ ملی احصائیه و معلومات افغانستان، برآورد نفوس سال 1399ش.
  4. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص468.
  5. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص468.
  6. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص371.
  7. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص371.
  8. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص43.
  9. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص25.
  10. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص32 و 19.
  11. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص374.
  12. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص374.
  13. جاوید انتظار، دورنمای انکشافی سرپل، 1390ش، ص374.
  14. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص372.
  15. یعقوب‌زاده، «چاه‌های نفت و تفحص آن در سرپل»، نشریۀ سرپل، 1390ش؛ جاوید انتظار، انرژی در جوزجان، 1392ش، ص317. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص51
  16. میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص95.
  17. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص215.
  18. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص221.
  19. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص256.
  20. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص23.
  21. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص25.
  22. جاوید انتظار، دورنمای انکشافی سرپل، 1390ش، ص373.
  23. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص373.
  24. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص111.
  25. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص146.
  26. جاوید انتظار، دورنمای انکشافی سرپل، 1390ش، ص85.
  27. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص51
  28. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص51
  29. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص189.
  30. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص21، 22، 23، 24 و 20.
  31. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص20 و 30.
  32. جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص158.
  33. اداره مرکز احصائیه صدارت عظمی، اتلس قریه‌های افغانستان، 1353ش، ص942.
  34. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص25.
  35. دولت‌آبادی، شناسنامه افغانستان، 1390ش، ص325.
  36. دولت‌آبادی، شناسنامه افغانستان، 1390ش، ص89.
  37. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص26.
  38. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص31.
  39. ابن‌خلدون، مقدمه ابن‌خلدون، 1347ش، ص116، ابوزید بلخی، آفرینش و تاریخ ، 1350ش، ج 2،ص60، یعقوبی، البلدان، 1343ش، ص51، جوزجانی، حدودالعالم من المشرق الی المغرب، 1372ش، ص29، میرعابدینی، بلخ در تاریخ و ادب فارسی، 1385ش، ص65، مقدسی، احسن‏التقاسيم، 1408ق، ص23، بارتولد، تذکرة جغرافیای تاریخی ایران، 1358ش، ص54.
  40. جاوید، افغانستان کنونی در شاهنامه فردوسی، 1394ش، ص26.
  41. ویل‌دورانت، تاریخ تمدن ج1، 1365ش، ص35.
  42. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص28.
  43. احمدی‌نژاد، سیمای بلخاب، 1395ش، ص28.
  44. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص67.
  45. جاوید، افغانستان در گذر زمان از عصر حجر تا محمود عزنوی، 1394ش، ص228.
  46. نوری، «معادن بلخاب» سایت رادیو ارغوان، تاریخ بازدید: 25 آبان 1401ش.
  47. پولادی، هزاره‌ها، 1381ش. ص125.
  48. پولادی، هزاره‌ها، 1381ش. ص75.
  49. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج2، 1401ش. ص450.
  50. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج2، 1401ش. ص651.
  51. مفتاح، جغرافیای تاریخی بلخ و جیحون و مضافات بلخ، 1386ش، ص43، شورماچ، جغرافیای عمومی افغانستان، 1350ش، ص135.
  52. ابن‌حوقل، صورت الارض، 1345ش، ص54.
  53. یعقوبی، البلدان، 1343ش، ص54.
  54. پولادی، هزاره‌ها، 1385ش، ص101.
  55. بالان، د، ایرانیکا، دانشنامه جهان اسلام، ج4، 1377ش، ص2.
  56. رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج2، 1401ش، ص250.
  57. دولت‌آبادی، شناسنامه افغانستان، 1387ش، ص169؛ لعلی، سیری در هزاره‌جات، 1372ش، ص90.
  58. رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج2، 1401ش، ص250؛ خلیق، ساحه‌های باستانی و بناهای تاریخی بلخ، 1394ش، ص64؛ جاوید، افغانستان در گذر زمان از عصر حجر تا محمود غزنوی ج1، 1394ش، ص818.
  59. بالان، د، ایرانیکا، دانشنامه جهان اسلام ج4، 1377ش، ص12.
  60. شورماچ، جغرافیای عمومی افغانستان، 1350ش، ص83-84؛ دولت‌آبادی، شناسنامه افغانستان، 1387ش، ص169؛ خلیق، ساحه‌های باستانی و بناهای تاریخی بلخ، 1394ش، ص65 و 168.
  61. جاوید، افغانستان در گذر زمان از عصر حجر تا محمود غزنوی، ج1، 1394ش، ص818.
  62. شورماچ، جغرافیای عمومی افغانستان، 1350ش، ص83.
  63. جاوید، افغانستان در گذر زمان از عصر حجر تا محمود عزنوی، ج1، 1394ش، ص818.
  64. اصطخری، المسالک و الممالک، 1373ش، ص278؛ جوزجانی، حدود العالم من المشرق الی المغرب، 1372ش، ص108.
  65. جوزجانی،حدود العالم من المشرق الی المغرب، 1372ش، ص108.
  66. زواری، جغرافیای تاریخی بلخ، 1388ش، صفحات 145-146.
  67. استرابو، جغرافیای استرابو، 1382ش، ص82 و 134.
  68. مفتاح، وهرود و ارنگ، 1386ش، ص41-42.
  69. ابن‌خلدون، مقدمه ابن‌خلدون، 1347ش، ص116، ابوزید بلخی، آفرینش و تاریخ ، 1350ش، ج 2،ص60، یعقوبی، البلدان، 1343ش، ص51؛ جوزجانی، حدود العالم من المشرق الی المغرب، 1372ش، ص29؛ میرعابدینی، بلخ در تاریخ و ادب فارسی، 1385ش، ص65؛ مقدسی، احسن‏التقاسيم، 1408ق، ص23، بارتولد، تذکرة جغرافیای تاریخی ایران، 1358ش، ص54.
  70. جاوید، افغانستان کنونی در شاهنامه فردوسی، 1394ش، ص26.
  71. ویل‌دورانت، تاریخ تمدن ج1، 1365ش، ص35.
  72. بالان، د،ایرانیکا، دانشنامه جهان اسلام، ج4، 1377ش، ص262.
  73. ابوزید بلخی، آفرینش و تاریخ ، 1350ش، ج2،ص60؛ یعقوبی، البدان، 1343ش، ص51؛ مقدسی، احسن‌ التقاسیم، 1408ق، ص23؛ بارتولد، تذکرة جغرافیای تاریخی ایران، 1358ش، ص54.
  74. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج10، ص231؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص229.
  75. رضی، ونديداد، 1381ش، ج1، ص925.
  76. رضی، وندیداد، 1381ش، ج2، ص925 و ج1، ص237.
  77. رهیاب و اخلاقی، «آبکلان»، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص75.
  78. فهیمی، در پگاه بلخاب ( مجموعه خاطرات افغانستان -5)، 1375ش، ص41، 60، 72، 77، 79، 90، 91 و 100.
  79. رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص234.
  80. میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، ۱۳۸۸ش، ص90 و 93.
  81. رهیاب و اخلاقی، «آبکلان»، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص75.
  82. رهیاب و اخلاقی، «آبکلان»، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص75.
  83. میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، ۱۳۸۸ش، ص90 و 93.
  84. رهیاب و اخلاقی، «آبکلان»، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص75
  85. حسن‌زاده، حوزه‌های علمیه شیعیان افغانستان، ۱۳۹۰ش، ص200.
  86. رهیاب و اخلاقی، «آبکلان»، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص75.
  87. رهیاب و اخلاقی، «آبکلان»، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص75.
  88. رهیاب و اخلاقی، «آبکلان»، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص75.
  89. رهیاب (بلخی)، «آسیاب هندو»، در دانشنامۀ هزاره، 1399ش، ج1، ص65.
  90. رهیاب (بلخی)، «آسیاب هندو»، در دانشنامۀ هزاره، 1399ش، ج1، ص65.
  91. علیزاده، حماسه‌های ماندگار در سرپل، 1388ش، ص124.
  92. میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ج1، ص96؛ علیزاده، سوزمه‌قلعه در سیر جهاد و هجرت، 1380ش، ص55.
  93. رهیاب (بلخی)، «آسیاب هندو»، در دانشنامۀ هزاره، 1399ش، ج1، ص65.
  94. علیزاده، سوزمه‌قلعه در سیر جهاد و هجرت، 1380ش، ص55.
  95. رهیاب (بلخی)، «آسیاب هندو»، در دانشنامۀ هزاره، 1399ش، ج1، ص65.
  96. میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ج1، ص96.
  97. رهیاب (بلخی)، «آسیاب هندو»، در دانشنامۀ هزاره، 1399ش، ج1، ص65
  98. علیزاده، حماسه‌های ماندگار در سرپل، 1388ش، ص124.
  99. دهخدا، لغت‌نامه دهخدا ج3، 1377ش، ص3914.
  100. مفتاح، جغرافیای تاریخی بلخ و جیحون و مضافات بلخ، 1386ش، ص285. امیر عبدالرحمان، تاج‌التواریخ، 1375ش، ص63.
  101. فکرت، باجدار، وب‌سایت آن روزها.
  102. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص314.
  103. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص316.
  104. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص313.
  105. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص317، ص317. و رهیاب (بلخی)، دانشنامه هزاره ج1، 1397ش، ص777.
  106. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص319.
  107. حسن‌زاده، آشنایی با حوزه علمیه شیعیان در افغانستان، 1390ش، ص221. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص320.
  108. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص320.
  109. میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص299.
  110. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص322.
  111. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص322.
  112. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص323.
  113. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص380.
  114. احمدی‌نژاد، سیمای بلخاب، 1396ش، ص107.
  115. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص384.
  116. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص387.
  117. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص387.
  118. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص396.
  119. . رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص389.
  120. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص391.
  121. . رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص392-395.
  122. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص397.
  123. . میرحسینی، سانچارک در بستر زمان ج1، 1388ش، ص316-317 و 320.
  124. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص388.
  125. . میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص40؛ فهیمی، در پگاه بلخاب، 1375ش، ص43 و 93.
  126. . میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص91.
  127. . میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص43.
  128. میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص47.
  129. میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص47.
  130. میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص43.
  131. میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص42.
  132. میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص42.
  133. میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص43.
  134. . میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص34.
  135. میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص43.
  136. مرجعیت رمز بقا تشیع، 1374ش، ص213 و 214.
  137. احمدی‌نژاد، سیمای بلخاب، 1395، ص28.
  138. رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، ص361.
  139. «دره‌مزار بلخاب افغانستان سرزمین دریاچه‌ها و چشمه‌ها»، وب‌سایت فارس.
  140. رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، ص362.
  141. رهیاب، «پیغوله»، وبلاک بلخاب، در مسیر تاریخ.
  142. رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، ص364.
  143. احمدی‌نژاد، سیمای بلخاب، 1395، ص28.
  144. هیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، ص364.
  145. هیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، ص364.
  146. هیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، ص365
  147. دهخدا، لغت‌نامه ج4، 1377ش، ص6006 رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص351.
  148. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص351.
  149. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش. ص357.
  150. احمدی‌نژاد، سیمای بلخاب، 1395ش. ص95.
  151. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش. ص352، 353، 354، 355 و 356.
  152. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش. ص358.
  153. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش. ص359.
  154. احمدی‌نژاد، سیمای بلخاب، 1395ش. ص151.
  155. احمدی‌نژاد، سیمای بلخاب، 1395ش. ص152.
  156. مصباح بلخابی، بهار را چگونه بگذرانیم؟، 1379ش. ص85.
  157. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش. ص361.
  158. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص282.
  159. رهیاب (بلخی)، اسمیدان، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص451.
  160. رهیاب (بلخی)، اسمیدان، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص451.
  161. بارتولد، ترکستان نامه، 1366ش، ص910 و 922 و بابرنامه، محمد بابر شاه، 1905م، ص125 و 126.
  162. رهیاب (بلخی)، اسمیدان، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص451.
  163. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص289.
  164. رهیاب (بلخی)، اسمیدان، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص451.
  165. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص290.
  166. رهیاب (بلخی)، اسمیدان، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص451.
  167. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص291.
  168. احمدی‌نژاد، سیمای بلخاب، 1395ش، ص55.
  169. رهیاب (بلخی)، اسمیدان، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص451.
  170. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش. ص293.
  171. رهیاب (بلخی)، اسمیدان، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص451.
  172. فرنبغ دادگی، بندهش ایرانی ج 1 و 4، 1385ش. 24/ 15، رضی، هاشم، وندیداد، 1381ش. فرگرد 19/11 و 4،رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش.، ص661.
  173. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش.، ص661.
  174. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش.، ص663-664.
  175. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش.، ص666-669.
  176. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص670.
  177. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص671.
  178. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص672.
  179. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص673.
  180. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص674.
  181. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص676.
  182. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص677.
  183. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص678.
  184. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص678.
  185. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص679.
  186. حسینی، «همه چیز دربارۀ بلخاب و مولوی مهدی مجاهد»، شهرآرا نیوز افغانستان.
  187. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش.، ص327.
  188. رهیاب (بلخی)، «ابوالبرکات»، دانشنامه هزاره، ج1، 1397ش.، ص425.
  189. رهیاب (بلخی)، «ابوالبرکات»، دانشنامه هزاره، ج1، 1397ش.، ص425.
  190. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص327.
  191. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، ج1، 1398ش.، ص327.
  192. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، ج1، 1398ش.، ص319.
  193. احمدی‌نژاد، سیمای بلخاب، 1396ش.، ص65.
  194. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، ج1، 1398ش.، ص319.
  195. احمدی‌نژاد، سیمای بلخاب، 1396ش.، ص65.
  196. احمدی‌نژاد، سیمای بلخاب، 1396ش.، ص65.
  197. مصباح بلخابی، بهار را چگونه بگذرانیم، 1379ش.، ص44.
  198. میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش.، ص299.
  199. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، ج1، 1398ش.، ص319.
  200. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، ج1، 1398ش.، ص319.

منابع

  • ادارۀ ملی احصائیه و معلومات افغانستان، برآورد نفوس سال 1399ش، کابل، 1400ش.
  • جاوید انتظار، احمد، انرژی در جوزجان، شبرغان، فریغونیان، 1392ش.
  • جاوید انتظار، احمد، دورنمای انکشافی سرپل، شبرغان، فریغونیان، 1390ش.
  • جاوید انتظار، احمد، سرپل، دیروز، امروز و فردا، شبرغان، فریغونیان، 1392ش.
  • رحمتی، محب‌الله، اختصاری از جغرافیای عمومی افغانستان، پیشاور، بی‌نا، 1990م.
  • رهیاب (بلخی)، حسین، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، کابل، صبح امید، 1398ش.
  • فهیمی، عبدالرحیم، در پگاه بلخاب (مجموعه خاطرات جهاد افغانستان -5)، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1375ش.
  • میرحسینی، علی‌نقی، سانچارک در بستر زمان، قم، اشراق، 1388ش.
  • واحدی، محمد‌یعقوب، «جغرافیای تاریخی سرپل»، ماه‌نامۀ سرپل، 1390ش.
  • یعقوب‌زاده، محمد‌ابراهیم، «چاه‌های نفت و تفحص آن در سرپل»، نشریۀ سرپل، 1390ش.