پیشنویس:بامیان
بامیان؛ ولایت و منطقهای باستانی در مرکز افغانستان.
بامیان، از ولایتهای (استان) مهم افغانستان بوده و بهعنوان یکی از مناطق تاریخی و فرهنگی مهم این کشور شناخته میشود که دارای پیشینهای غنی و جاذبههای طبیعی و باستانی متعدد است. این منطقه که در مرکز افغانستان واقع شده، از دیرباز از مراکز مهم تمدنی و تجاری در مسیر جادۀ ابریشم محسوب میشد و با دارابودن آثار تاریخی ارزشمندی همچون مجسمههای بزرگ بودا، شهر غلغله، شهر ضحاک و بند امیر، همواره مورد توجه گردشگران و پژوهشگران بوده است.
بامیان در گذشته یکی از مهمترین گرهگاههای تاریخی در مسیر جاده ابریشم، نقش حیاتی در پیوند تجاری و فرهنگی بین آسیای میانه و شبه قاره هند ایفا میکرد. این منطقه بهعنوان پلی طبیعی، تمدنهای شمال و جنوب رشته کوه هندوکش را به یکدیگر متصل میساخت.
مردم بامیان بهطور عمده از قوم هزاره بوده که به زبان فارسی با گویش محلی (هزارگی) سخن میگویند و بیشتر آنها پیرو مذهب شیعۀ دوازدهامامی است. اقتصاد این منطقه بهطور عمده مبتنی بر کشاورزی، دامداری و صنایع دستی است. بامیان همچنین بهعنوان اولین پایتخت فرهنگی سارک در 2015م انتخاب شد که نشاندهندۀ اهمیت فرهنگی این منطقه است. با وجود چالشهای توسعهای، بامیان همچنان بهعنوان نمادی از غنای فرهنگی و تاریخی افغانستان مطرح بوده و نیازمند توجه بیشتر برای حفظ میراث فرهنگی و توسعه پایدار است.
نامگذاری بامیان
ریشهشناسی نام بامیان نشاندهندۀ ارتباط عمیق آن با مفاهیم نور و روشنایی است؛ واژۀ «بام» که در ترکیباتی مانند بامی، بامین و بامیان دیده میشود، در زبانهای باستانی منطقه بهمعنای روشنایی و درخشش به کار میرفته است. این مفهوم در عبارت رایج «از بام تا شام» که اشاره به دورۀ زمانی از طلوع تا غروب خورشید دارد، همچنان حفظ شده است.
بر اساس پژوهشهای محمدحسین یمین، ردپای نام بامیان را میتوان در متون کهن اوستایی نیز یافت. در اوستا، این نام بهصورتهای «gien-bam» یا «gien-wam» و در دورۀ پهلوی بهشکل «bamikan» ثبت شده که بعدها به تلفظ امروزی «بامیگان» و سپس «بامیان» تحول یافته است.[۱] واژۀ «بامیه» در اوستا بهعنوان صفتی بهمعنای فروزنده و تابنده به کار رفته و صورت پهلوی آن «بامیک» از همین ریشه است.[۲] در زبان فارسی نیز، واژۀ «بام» بار معنایی روشنایی، سپیدهدم و درخشندگی صبحگاهی را حفظ کرده که به نظر پژوهشگران اشارهای به موقعیت جغرافیایی خاص منطقۀ باستانی بامیان در میان کوههای مرتفع و آفتابگیر منطقه است.[۳]
در اوستا (وندیداد) از بامیان بهنامهای «خَنِیرَتبامی»، «هَنِیرهبامی»، «ایرانویجه»، «پارس» و «ورنۀ چهارگوش» نیز یاد شده [۴] و رشتهکوه هندوکش و بابا با نامهای هَراییتی و هَرابُرز اوپارسین (بالاترین پرواز سین، یعنی عقاب) آمده است؛ در متون پَهلوی به نام اَبَرسِین و در نوشتههای مورخان بهعنوان پامیر و در شاهنامه به نام البرز ثبت شدهاند. در دوران سلطه یونانیان، بلخ با نامهای باکتریا و باکتروس شناخته میشد و بامیان و سرزمینهای جنوبی آن را پامیزوس، پاراپامیزوس و پاراپامیزاد مینامیدند. برخی محققان معتقدند واژههای پامیر، پامیزوس، پاراپامیزوس و بامیان ریشۀ مشترکی دارند و همگی بهمعنای سرزمینهای بلند است.
در گویش هزارگی، کوهی بزرگتر از تپه را «پامی» میگویند و هر جسم مانند تپه شکل را «بام» میگویند؛ برای مثال فرد چاق و کوتاهقامت را «پام» مینامند.[۵]
تاریخچه
بامیان از قدیمیترین تمدنهای بشری و محل تلاقی سه تمدن بزرگ یونانی، بودایی و ساسانی بوده و از جایگاه ویژهای در تاریخ تمدنهای باستانی برخوردار است. در نخستین سدههای میلادی، بامیان بخش بزرگی از امپراطوری بودایی-کوشانی بود و یکی از مراکز و پایتختهای مهم فرهنگی و سیاسی کوشانیها بهشمار میرفت. قدیمیترین اسناد مربوط به بامیان به قرن چهارم میلادی میرسد.[۶]
هیونگ تسانگ، زائر چینی بودایی که در 630م به بامیان سفر کرده، در آثار خود به توصیف مجسمههای بزرگ بودا، معابد، تزئینات طلایی، نقاشیهای دیواری و حتی آب زلال و رنگین بندامیر پرداخته است. بر اساس شرح مفصلی که در فصل اول کتاب «سی-یو-کی» آمده، میتوان دریافت که در آن دوران شهر بامیان با معابد و صومعههای خود در اوج رونق و آبادی قرار داشته است.
با ورود فاتحان اسلامی به سرزمین افغانستان، موقعیت ممتاز بامیان بهعنوان مرکز مهم بودایی دستخوش تحول شد. به گواهی منابع تاریخی، پادشاه بامیان ملقب به «شیر» در حدود ۱۵۰ق به اسلام گروید. این رخداد موجب توقف آیین پرستش بودا و هنر مجسمهسازی در این سرزمین شد. پادشاه بامیان با پذیرش دین اسلام، از فاتحان اسلامی استقبال و به گفتۀ یعقوبی، حتی پیوند خویشاوندی نیز با آنان برقرار کرد.
یعقوب لیث صفاری، نخستین سردار مسلمان، در ۲۵۶ق بامیان را تسخیر کرد. او صورت بتها را تراشید و طلاها و زیورآلات آنها را غنیمت گرفت. همچنین، بتهای کوچک طلاکاریشدۀ بسیاری را بهعنوان نماد بتشکنی و هدیه به خلیفۀ عباسی در بغداد فرستاد. مورخان اسلامی دو بت بزرگ بامیان را به نامهای «سُرخبت» و «خنگبت» ثبت کردهاند و پادشاه آنجا را به لقب «شیر» میشناختند.
به گواهی تاریخ نویسان، هندوهای بسیاری از راههای دور برای زیارت این بتها میآمدند و با تقدیم قربانیها، هدایا و نذورات، به عبادت میپرداختند. در صحن این معبد عظیم، زاهدان و سالکان بسیاری حضور مییافتند و بتهای زرین و جواهرنشان آن در توصیف نمیگنجید.[۷]
اهمیت و جایگاه بامیان
بامیان از دیرباز، یکی از مهمترین مراکز تمدنی، دینی، تجاری، سیاسی و فرهنگی بهشمار میرفته است. سیاحان، کاشفان، بازرگانان، هنرمندان، نویسندگان و زائرانی از هند، چین، آسیای مرکزی، شرق آسیا و اروپا، به این شهر رفت و آمد داشتهاند.
بامیان، بهدلیل موقعیت جغرافیایی و قرار گرفتن در مسیر «جادۀ ابریشم»، حائز اهمیت بوده و نقطۀ اتصال شرق به غرب افغانستان محسوب میشده است. این ولایت، در مسیر کاروانهای تاجران امپراطوری روم، چین، آسیای میانه و آسیای جنوبی قرار داشت. علاوهبر آن، در این منطقه، آثار هنری و باستانی بسیاری وجود دارد که نشان از مدنیت و هنر طولانیمدت در این خطه است.
آثار هنری، باستانی و مدنیتی که در بامیان وجود دارد، محصول تلاشهای معماران، پیکرتراشان، نقاشان و هنرمندان بامیانی و سرزمینهای مجاور است. این میراث ارزشمند و مشترک تمام بشریت بر اهمیت و شکوه آن افزوده است.[۸] شهر بامیان برای قرنها بهعنوان مهمترین محور ارتباطی بین شمال و جنوب افغانستان ایفای نقش کرده است. امروزه نیز با دارابودن آثار و بناهای تاریخی بینظیر، بهعنوان یکی از مهمترین مقاصد گردشگران و پژوهشگران بینالمللی شناخته میشود. این ویژگیها به همراه غنای فرهنگی و تاریخی، بامیان را به گنجینهای بیبدیل در میراث تاریخی و باستانی افغانستان تبدیل کرده است.
بامیان در متون جغرافیایی قدیم بهعنوان شهری پررونق و استراتژیک توصیف شده که در مرز بین گوزگانان و خراسان قرار داشت. این شهر با حاصلخیزی زمینهای کشاورزی و حکومتی مستقل شناخته میشد. قلمرو نفوذ بامیان در دوران اوج خود شهرهای مهمی چون غزنی، کابل، پروان، پنجشیر، بدخشان و نواحی اطراف را شامل میشد.
جغرافیدانان با اشاره به وجود بیش از چهارصد دژ و چهار رودخانۀ مهم در این منطقه، از معادن غنی آن شامل بیجاده، لاجورد، جیوه، سرب و بلور یاد کردهاند که نشاندهندۀ ثروت طبیعی و اهمیت اقتصادی بامیان در دوران باستان است. این ویژگیها بامیان را به مرکزی تجاری و فرهنگی تبدیل کرده بود که در تقاطع تمدنهای بزرگ قرار داشت.[۹]
هویت تاریخی و اجتماعی بامیان
بامیان بهعنوان گهوارۀ تمدنی کهن، در شکلگیری هویت تاریخی و فرهنگی قوم هزاره نقش محوری داشته است. این منطقه که روزگاری مرکز امپراتوری بودایی کوشانیان بود، پس از اسلامآوردن، به تدریج به خاستگاه هویت شیعی هزارهها تبدیل شد. مجسمههای بودا و غارهای صخرهای بامیان نه تنها نماد تمدن کهن این منطقه، بلکه نشانهای از توانایی هنری و معماری نیاکان هزارهها محسوب میشود.
تخریب مجسمههای بودا توسط طالبان در ۲۰۰۱م این آثار را از نشانههای فرهنگی به نماد مقاومت هزارهها تبدیل کرد. بامیان بهعنوان مرکز سیاسی هزارهها در دهههای اخیر، محل شکلگیری احزاب مهمی مانند حزب وحدت اسلامی بوده که در تعیین سرنوشت سیاسی این قوم تأثیرگذار بوده است. انتخاب بامیان به عنوان پایتخت فرهنگی سارک در ۲۰۱۵م نشان از به رسمیت شناختن جایگاه این منطقه در عرصه بینالمللی داشت.
امروزه بامیان با وجود چالشهای اقتصادی و زیربنایی، بهعنوان نماد هویت جمعی هزارهها و مرکز ثقل فرهنگی آنان شناخته میشود. این شهر با حفظ آثار تاریخی خود، پیوند ناگسستنی بین گذشته و حال هزارهها برقرار کرده و به مکانی برای بازتعریف هویت این قوم در افغانستان معاصر تبدیل شده است.[۱۰]
جمعیتشناسی
آمار دقیقی از جمعیت ولایت بامیان در دست نیست؛ اما بیشتر ساکنین این منطقه از قوم هزاره بوده و برخی از قوم تاجیک هستند.[۱۱] تمامی مردم این استان، مسلمان بوده و بیشتر آنها شیعیان دوازده امامی و مابقی نیز از اهل تسنن و شیعیان اسماعیلیه هستند.[۱۲]
| ردیف | واحد اداری | مردان | زنان | هردو جنس |
|---|---|---|---|---|
| 1 | مرکز ولایت (بامیان) | ۴۵,۳۱۹ | ۴۶,۷۳۹ | ۹۳,۱۳۸ |
| 2 | شیبر | ۱۶,۹۸۴ | ۱۵,۷۹۰ | ۳۲,۷۷۴ |
| 3 | سیغان | ۱۳,۵۵۷ | ۱۳,۰۵۰ | ۲۶,۶۳۷ |
| 4 | کهمرد | ۲۰,۶۴۱ | ۱۹,۷۰۴ | ۴۰,۳۴۵ |
| 5 | یکاولنگ حصه اول | ۳۴,۲۲۸ | ۳۳,۴۰۸ | ۶۷,۶۵۶ |
| 6 | یکاولنگ حصه دوم | ۱۵,۱۵۵ | ۱۴,۳۸۴ | ۲۹,۵۰۹ |
| 7 | پنجاب | ۳۸,۲۷۸ | ۳۷,۴۵۳ | ۷۵,۷۳۱ |
| 8 | ورس | ۶۱,۵۳۱ | ۵۹,۶۳۷ | ۱۲۱,۱۶۸ |
| 9 | مجموع | ۲۴۶,۷۹۳ | ۲۶۰,۱۳۵ | ۴۸۶,۹۲۸ |
بر اساس احصاییه ملی کشور در ۱۳۹۸ش جمعیت ولایت بامیان ۴۸۶ هزار و ۹۲۸ نفر براورد شده است که ۲۴۶ هزار و ۷۹۳ نفر آن را مردان و ۲۴۰ هزار و ۱۳۵ نفر آن را زنان تشکیل میدهد.
۱۴ هزار و ۳۹۴ نفر از نفوس این ولایت شهر نشین هستند. پر نفوس ترین ولسوالی ولایت بامیان ولسوالی ورس است که ۱۲۱ هزار و ۱۶۸ نفر نفوس دارد.[۱۳]
زبان مردم بامیان
اکثریت مردم بامیان را هزارهها تشکیل میدهد که با زبان فارسی و گویش هزارگی صحبت میکنند. حد 3 تا 5درصد جمعیت بامیان نیز تاجیک بوده که زبان آنها نیز فارسی با لهجۀ تاجیکی است.[۱۴]
گویش هزارگی مردم بامیان بخشی از فارسی دری محسوب میشود که پیوندهای عمیق خود با زبان اوستایی را حفظ کرده است. منابع تاریخی از جمله آثار مقدسی، جغرافیدان نامدار سدۀ چهارم هجری، گواهی میدهند که مردم بامیان و مناطق هزارهنشین همیشه فارسیزبان بودهاند. بررسیهای تطبیقی نشان میدهد گویش هزارگی بامیان نه تنها با فارسی دری، بلکه با زبان بلخ باستان نیز قرابتهای ساختاری بسیاری دارد.
ویژگیهای منحصربهفرد گویش هزارگی بامیان آن را به یکی از اصیلترین و کهنترین گویشهای فارسی تبدیل کرده است. پژوهشهای زبانشناختی نشان میدهد این گویش بسیاری از ویژگیهای آوایی، واژگانی و دستوری فارسی باستان را در خود نگاه داشته، به گونهای که میتوان آن را ادامۀ طبیعی زبان بلخ قدیم دانست.[۱۵]
جغرافیای بامیان
الف) موقعیت جغرافیایی
در حال حاضر ولایت بامیان با مساحت تقریبی 19200 کیلومتر، یکی از ولایات کوهستانی مناطق مرکزی افغانستان است که بین مختصات ′۵۴″۲۸°۳۰ تا ′۰۰″۴۸°۳۳ عرض شمالی ′۳۵″۲۶°۶۶ تا ′۰۰″۱۷°۶۸ طول شرقی از نصفالنهار گرینویچ قرار دارد. از طرف شمال با ولایت سمنگان، از شمال غرب با ولایت سرپل، از جنوب با ولایت میدان وردک، غزنی و دایکندی، از شرق با ولایت پروان و بغلان و از جانب غرب با ولایت غور و دایکندی همسایگی دارد. ارتفاع این ولایت از سطح دریا 2500 متر است.
در گذشتههای دور این سرزمین جغرافیای وسیعی داشته که شامل غرجستان، بلخ، بدخشان، تخارستان، پنجشیر، پروان، غوربند و مناطق دیگر میشد. یکی از نامهای بلخ بامی منسوب به بامیان است.[۱۶]
ب) کوههای مهم بامیان
ولایت بامیان، با برخورداری از محیط کوهستانی و قرارگرفتن در میان سلسلهکوههای مهم و باشکوه، نقش عمدهای در شکلگیری شیوههای زندگی و معیشت مردمان ساکن در آن دارد.
کوه بابا، بزرگترین و مهمترین سلسلهکوههای اطراف بامیان، بهعنوان ستون فقرات منطقه، نقش کلیدی در زندگی روزمرۀ مردم ایفا میکند. این رشتهکوه که از شرق بامیان آغاز شده و با حدود 200 کیلومتر در جهت غرب ادامه یافته و از آنجا به دیگر کوههای بلند و مهم مانند «سفیدکوه»، «سیاهکوه» و «تیربند ترکستان» منشعب میشود. مرتفعترین نقطۀ کوه بابا قلۀ «شاه فولادی» شاخهای از منشعبات کوه بابا است و در جنوبغرب بامیان قرار دارد. ارتفاع این قله را از ۵۱۶۰ تا ۵۱۹۱ متر ثبت کرده که منابع غنی از آب و مواد معدنی را در اختیار ساکنان قرار میدهند. این منابع طبیعی، پایه و اساس کشاورزی، دامداری و فعالیتهای اقتصادی دیگر مردمان منطقه را تشکیل میدهند و به آنان امکان میدهند تا در محیطی سخت و کوهستانی زندگی خود را اداره کنند.[۱۷]
کوه عروس با ارتفاع حدود ۴۵۰۰ متر در امتداد رشتهکوههای بابا قرار دارد و از مهمترین جاذبههای طبیعی بامیان محسوب میشود. این کوه با قلهای به شکل عروس سوار بر اسب، چشمهساران زلال و دامنههای پوشیده از گل و گیاه، منظرهای بدیع خلق کرده است.
ویژگیهای طبیعی این کوه شامل برفهای دائمی، حوضچههای آب زلال و چشمههای آب گرم بوده که به همراه پوشش گیاهی متنوع، زیستگاه گونههای جانوری متعددی مانند بز کوهی، آهو و پرندگان مهاجر است. عسل تولیدشده در دامنههای این کوه نیز از شهرت خاصی برخوردار است.
افسانۀ کوه عروس روایت یک عشق تراژیک را نقل میکند که در آن عروس و داماد و همراهانشان به سنگ تبدیل شدهاند. این افسانه در باورهای محلی ریشه دارد و نماد پاکدامنی و مقاومت زنان این مردم است.[۱۸]
علاوهبر کوههای پیشگفته، مجموعهای از کوههای مهم دیگر شامل «کوه میخ»، «قوناق»، «سیاهکوه»، «دوشاخ» و «بینیگاو» به همراه سلسلهکوههای نیل در منطقه ورس، در معیشت و حیات اجتماعی مردم این نواحی نقش اساسی دارد.[۱۷]
کوههای بامیان با شکلهای تماشایی و موقعیت ویژهۀ خود، همواره الهامبخش خلق افسانهها و روایتهای شفاهی در فرهنگ عامۀ این منطقه بوده است. برای مثال کوه عروس با سیمايی شبیه عروس سوار بر اسب و کوههای دو برادر و لیلی و مجنون با ظواهر نمادین خود، ذهنیت خلاق مردم محلی را برانگیخته و به اسطورههای کهن پیوند خورده است. این کوهها نه تنها در نامگذاریهای محلی تأثیر گذاشته، بلکه بستر شکلگیری داستانهای عاشقانه و پهلوانی در ادبیات شفاهی منطقه شده است. افسانههایی مانند داستان کوه عروس که تلفیقی از باورهای دینی و حماسی بوده نشاندهنده تأثیر ژرف این پدیدههای طبیعی بر فرهنگ و هویت مردمان بامیان میباشد.[۱۹]
ج) گردنههای حیاتی بامیان
ولایت کوهستانی بامیان با شبکهای از گردنههای صعبالعبور بهنام «کوتل» به دیگر مناطق افغانستان متصل میشود. این گذرگاههای طبیعی نهتنها مرز بین ولسوالیها را مشخص میکنند، بلکه نقش حیاتی در تردد روزانه مردم، تجارت و ارتباطات منطقه ایفا مینمایند.
«کوتل شیبر» با ارتفاع ۳۰۲۵ متر، دروازۀ شرقی بامیان به سوی ولایت پروان و مسیر کابل است. «کوتل آجهگگ» بهعنوان شاهراه تاریخی شمال-جنوب، قرنها مسیر اصلی تبادلات فرهنگی و تجاری بین بامیان و ولایت وردک بوده است. «کوتل آق رباط» در شمال غرب بامیان، حلقۀ اتصال این ولایت با منطقه سیغان محسوب میشود.
در مناطق جنوبی، «کوتل شاتو» و «کوتل صدبرگ» به ترتیب ارتباط یکهولنگ را با پنجاب و کرمان برقرار میسازند. «کوتل قوناق» با ارتفاع چشمگیر ۳۳۳۰ متری، مرز طبیعی بین بامیان و ولایت دایکندی است. این گذرگاههای کوهستانی با وجود چالشهای اقلیمی، همچنان شریانهای حیاتی ارتباطی بامیان به شمار میروند و نقش تعیینکنندهای در معیشت و اقتصاد مردم منطقه دارد.[۲۰]
د) منابع آبی بامیان
رودخانهها
ولایت بامیان از نظر منابع آبی از غنیترین مناطق افغانستان محسوب میشود. شبکۀ گستردۀ رودخانهها، حوضهای آبی و چشمههای متعدد، حیات را به تمام درههای این منطقه جاری ساخته است. چهار رودخانه اصلی از کوههای بامیان سرچشمه میگیرد که هر یک به سوی مناطق مختلف جریان یافته است. علاوهبر این رودهای بزرگ، شمار فراوانی رودخانههای کوچک و چشمهها در این منطقه وجود دارد که نقش حیاتی در تأمین آب و معیشت مردم ایفا میکند:
1. رود بامیان: رود بامیان از دامنههای شمالی کوه بابا سرچشمه گرفته و به سمت شمال افغانستان جریان مییابد. در مسیر خود، آبهای فراوانی از درههای مهمی همچون درۀ کالو، درۀ ککرک، درۀ فولادی و درۀ شهیدان به آن میپیوندند. این رود پس از طی مسافتی به سمت شمال، در منطقه دوشی با رود اندراب ادغام میشود.
2. رود بند امیر: این رودخانه از چشمه معروف گپرک در شمال بند ذوالفقار (یکی از بندهای مجموعه بندامیر) آغاز میشود. آبهای اضافی بندامیر نیز به این رود میپیوندند و جریان بزرگی را تشکیل میدهند که مسیری طولانی از یکه ولنگ تا بلخ را طی میکند. در طول مسیر، شاخههای آبی متعددی از مناطق یکه ولنگ و بلخاب به آن میریزند و در نهایت در بلخ به هجده نهر تقسیم میگردد.
3. رود دره چاشت: این رودخانه با دبی آبی معادل شش آسیاب، از منطقه هفتچشمه در نزدیکی قریۀ دهسرخک سرچشمه میگیرد. در طول مسیر، آبهای فراوانی از درههای اطراف به آن میپیوندد و در نهایت در محدودۀ قریههای پیشاه و نارسیاه، حوض آبی بزرگی را در دهانۀ درهچاشت تشکیل میدهد.
4. رود پنجاب: منطقۀ پنجاب محل تلاقی پنج رودخانه مهم است که از جهات مختلف به آن میریزند. این رودخانهها که از درههای نرگس، تگاب برگ، سیاه دره، غرغری، مهر و تره پس سرچشمه میگیرند، پس از پیوستن به یکدیگر، رودخانۀ بزرگ پنجاب را تشکیل میدهند که در نهایت به دریای هیرمند میریزد.
5. رود ورس: رودخانههای متعددی از ولسوالی ورس سرچشمه میگیرند که حجم آب آنها متفاوت است. این رودها پس از طی مسیرهای مختلف، در منطقۀ دیوان به دریای هیرمند میپیوندد.
6. رود کهمرد: سرچشمۀ این رودخانه در محدودۀ زیارت چهل تن، بین قریه آجر و درۀ جوزری قرار دارد. آبهای درۀ مدد (که از قره کوتل سرازیر میشود) در منطقۀ لرمش و آبهای درۀ لورنج در قریۀ بنق به آن میپیوندند. همچنین در قریۀ آجر، آبهای درۀ غوغاسار نیز به این رودخانه ملحق میشوند. در نهایت تمامی این آبها در مناطق دوآب و میخ زرین به رود بامیان میپیوندند.[۲۱]
7. دو رود مرغاب و هریرود از کوههای اطراف بامیان و رود بلخ از دامنههای شمالی هندوکش در شمال بامیان، سرچشمه میگیرد و به جیحون میریزد.[۲۲]
دریاچهها
دریاچههای طبیعی بامیان با زیبایی خیرهکننده و ویژگیهای منحصربهفرد خود، نقش حیاتی در تأمین آب و معیشت مردم منطقه دارد و بهعنوان جاذبههای گردشگری نیز ظرفیت بالایی برای توسعه اقتصادی این منطقه محسوب میشود. این حوضهای آبی که در ارتفاعات کوه بابا و مناطق اطراف پراکنده شده است با منظرههای بدیع خود سالانه گردشگران بسیاری را به سوی خود جذب میکند. علاوهبر ارزش توریستی، برخی از این دریاچهها بهدلیل خواص درمانی آب، در طب سنتی محلی نیز جایگاه ویژهای دارد.
1. حوضهای کوه بابا: در ارتفاعات سربهفلککشیدۀ کوه بابا، مجموعهای از دریاچههای طبیعی چشمنواز قرار دارد که از دیدنیترین جاذبههای طبیعی بامیان محسوب میشوند. بر اساس مشاهدات هوایی، حدود ۲۰ حوضچه آبی کوچک و بزرگ در این منطقه وجود دارد که بزرگترین آنها «حوض عزت» با ابعاد یک در دو کیلومتر است. این حوضهای نیلگون که در ارتفاع زیاد قرار گرفته است، منظرهای خیرهکننده از طبیعت بکر را به نمایش میگذارد.
2. دریاچه دره چاشت: این دریاچه طبیعی با طول 2 کیلومتر و عرض 600 متر، در ابتدای درۀ چاشت واقع شده است. آب زلال آن از پایین جاری شده و به رودخانه بند امیر میپیوندد. عمق این دریاچه هنوز بهطور دقیق اندازهگیری نشده، اما زیبایی طبیعی آن باعث شده به یکی از مقاصد محبوب گردشگران تبدیل شود.
3. حوض جرگگ: در ارتفاعات غربی کوه بابا و در منطقه سفید سنگ سرذولیج، حوض بزرگ و پرآب جرگگ قرار دارد. این دریاچه طبیعی که در ارتفاع بسیار زیاد واقع شده، از آبشارها و چشمههای کوهستان تغذیه میشود و منظرهای تماشایی از طبیعت کوهستانی را ارائه میدهد.
4. حوض و یخچال طبیعی سچک: این پدیده طبیعی منحصر به فرد در دامنههای کوه بابا واقع شده و بخشی از آن در تمام طول سال یخزده باقی میماند. آب این دریاچه که خاصیت درمانی دارد، برای امراض داخلی مفید شناخته میشود. یخچال طبیعی آن نیز از جاذبههای دیدنی منطقه محسوب میشود که در تابستانها نیز بهطور کامل ذوب نمیشود.[۲۳]
تقسیمات اداری بامیان
بامیان دارای هفت ولسوالی (شهرستان) ذیل است:
بامیان
ولسوالی بامیان، مرکز ولایت بامیان بوده و بهدلیل موقعیت جغرافیایی خود در مجاورت رشتهکوههای بابا، از آبوهوای سردی برخوردار است. این منطقه بهعنوان یکی از کهنترین نقاط تاریخی افغانستان شناخته میشود و به قلب هزارستان معروف است. بامیان به واسطۀ آثار تاریخی بینظیرش در جهان شهرت دارد که از جملۀ آنها میتوان به دو مجسمه عظیم بودا اشاره کرد که در دوران حاکمیت اول طالبان تخریب شد. ساکنان اصلی این منطقه را قوم هزاره تشکیل میدهند که از قدیمیترین اقوام افغانستان به شمار میروند و اکثریت شیعیان این کشور را شامل میشود.
کَهمَرد
این ولسوالی در فاصله ۱۰۰ کیلومتری شمال شرق شهر بامیان واقع شده است. از جهت شرق به کوههای تالهبرفک ولایت بغلان، از غرب به ولسوالی یکاولنگ ولایت بامیان، از شمال به ولسوالی روی دوآب ولایت سمنگان و از جنوب به ولسوالی سیغان ولایت بامیان محدود میشود.
حدود ۹۰درصد از ساکنان این منطقه به فعالیتهای زراعی و مالداری مشغول هستند و عمده درآمد آنها از طریق فروش محصولات باغی تأمین میشود. وسعت باغهای کهمرد به هزاران جریب زمین میرسد که در آنها میوههایی همچون زردآلو، سیب، بادام، انگور، انار، سنجد و توت کشت میشود.[۲۴]
پَنجاب
نام این ولسوالی از تلاقی پنج رودخانه غرغری، تگاب برگ، نرگس، مهر و ترپس گرفته شده است. پنجاب با داشتن مراتع سرسبز و کوههای پوشیده از گیاهان، محیطی مناسب برای دامداری محسوب میشود. همچنین تولیدات دامی این منطقه از جمله روغن زرد، قروت و سایر فرآوردههای حیوانی به شهرهایی مانند کابل صادر میشود.
اگرچه این منطقه از آبوهوای سردی برخوردار است، اما کشاورزی در آن رونق قابل توجهی دارد و شغل اصلی مردم آن را زراعت و دامپروری تشکیل میدهد.
پنجاب مرکز منطقه دایزنگی قدیم است اما بر اساس تقسیمات اداری ۱۳۴۳ش جزئی از ولایت بامیان شد. مرکز این ولسوالی هم پنجاب نام دارد. زبان مردم این منطقه فارسی با گویش فارسی هزارگی است.
کوه عروس با ارتفاع ۴۵۰۰ متری، از برجستهترین نقاط طبیعی پنجاب است که تا نیمههای تابستان پوشیده از برف باقی میماند. چشمهساران زلال، آبگرمهای طبیعی و دامنههای پوشیده از گل و گیاه در بهار و تابستان، چشماندازهای بدیعی خلق میکنند.
این ولسوالی هم بهعنوان منطقهای جذاب برای گردشگری طبیعت (با عسل معروف خود) و هم پیست طبیعی اسکی در زمستان شناخته میشود که در سالهای اخیر مورد توجه ورزشکاران و گردشگران قرار گرفته است.[۲۵]
سِیغان
ولسوالی سیغان در موقعیت جغرافیایی مهمی قرار گرفته و از سمت شرق با ولایت بغلان، از غرب با ولسوالی یکاولنگ، از شمال با ولسوالی کهمرد و از جنوب با ولسوالی شیبر همسایه است. بیشتر ساکنان این ولسوالی به کشاورزی اشتغال دارند و از مهمترین محصولات کشاورزی آن میتوان به زردآلو، بادام، شفتالو، گندم و سیبزمینی اشاره کرد. برخی از قریههای معروف سیغان عبارتند از: بیانی، خدادادخیل، سیدبابا، قرخوال، گوشگ، خواجه گنج، آب بالای بیگل (که شامل قریههای گاوپریده، ارگانه، قلعه، چاچا، لاغور و موسادره و کتهاولنگ است)، پشتواز، چراغان، غورابچی، جنگلک، سوخته چنار، غوراب، کوهگدای، باغمیرا، ده نوله، قراونه و ده امان.
شیبَر
ولسوالی شیبر در ۴۸ کیلومتری شمالشرق مرکز ولایت بامیان و در ارتفاع ۲۶۰۰ متری از سطح دریا واقع شده است. بیشتر جمعیت این ولسوالی را قوم هزاره تشکیل میدهد که به زبان فارسی صحبت میکنند. شیبر در تقاطع سه شاهراه مهم استراتژیک قرار گرفته است: شاهراه حاجیگگ ـ میدان وردک، شاهراه شیبر ـ پروان و شاهراه شکاری ـ بغلان، که این منطقه را به سایر نقاط افغانستان متصل میکند. وجود معدن عظیم آهن حاجیگک در این ولسوالی، اهمیت اقتصادی آن را دوچندان کرده است؛ این معدن یکی از بزرگترین ذخایر معدنی در سطح آسیا به شمار میرود.
وَرَس (ورث)
ولسوالی ورس در جنوب غربی ترین نقطه ولایت بامیان واقع شده و با فاصله ۱۷۲ کیلومتری از مرکز ولایت، یکی از دورافتاده ترین مناطق این استان به شمار می رود. این ولسوالی از چهار جهت با مناطق همجوار خود مرز مشترک دارد: از غرب به ولسوالی اشترلی ولایت دایکندی، از شرق به ولسوالی حصۀ دوم ولایت میدان وردک، از شمال به ولسوالی پنجاب بامیان و از جنوب به ولسوالی ناور ولایت غزنی متصل میشود. موقعیت جغرافیایی ویژۀ این ولسوالی، آن را به منطقهای مرزی و راهبردی در مرکز افغانستان تبدیل کرده است.
سیبزمینیهای این ولسوالی بهدلیل درشتی، پخت سریع و طعم بینظیر در سراسر افغانستان شهرت دارند. همچنین زردآلوهای ورس از کیفیت بالایی برخوردار است و توت و سیبهای این منطقه نیز از جمله محصولات خوشطعم و پرطرفدار محسوب میشوند.
نمد لیگان، از صنایع دستی معروف این منطقه، بهعنوان مرغوبترین نمد افغانستان شناخته میشود و قیمت هر کیلوگرم از آن تا ۶۰۰ افغانی به فروش میرسد. از دیگر صنایع دستی ورس میتوان به گلیم، شال، پلاس و برجی (خورجین چهارپایان) اشاره کرد.
یَکاوْلَنگ
دریاچه طبیعی بند امیر، اولین پارک ملی افغانستان، در این ولسوالی واقع شده است. همچنین چهل برج، از دیگر جاذبههای تاریخی و گردشگری منطقه، نشاندهندأ بقایای یک قلعۀ نظامی و مرکز تمدنی باستانی است.
هر ساله هزاران گردشگر خارجی از بند امیر که شامل هفت دریاچه زیبا و طبیعی است، بازدید میکنند. این امر منبع درآمد قابل توجهی برای مردم محلی و دولت افغانستان به شمار میرود.[۲۶]
یکهولنگ در گذشته یک ولسوالی بود اما در سال 1395ش به دو ولسوالی جداگانه تقسیم شد که از آن به ولسوالی یکهولنگ شماره یک و یکهولنگ شماره دو یاد میشود. مرکز ولسوالی یکهولنگ شماره دو در درۀ چاشت[۲۷] و مرکز ولسوالی یکهولنگ شماره یک در نیک قرار دارد. هر دو ولسوالی بیش از 440 قریه دارند.[۲۸]
یکهولنگ بهدلیل موقعیت خوب جغرافیایی خود دارای یک شاهراه عمومی است که در طرف شرق متصل به بامیان –کابل و بامیان –مزارشریف بوده و از سمت غرب به ولایت غور و دایکندی اتصال دارد. این شاهراه، در توسعۀ اقتصادی منطقه اثرگذار بوده است.[۲۹]
جادۀ یکهولنگ به مرکز بامیان، با کمک مالی بانک آسیایی توسعه یافته و جادۀ مرکز بامیان به کابل نیز راهاندازی شده است.[۳۰] در یکهولنگ یک شفاخانه، سه مرکز صحی اساسی، چهار مرکز صحی فرعی، یک مرکز تداوی (درمانی) توبرکلوز و یک مرکز صحی سیار وجود دارد.[۳۱]
آبوهوای بامیان
آبوهوای ولایت بامیان سرد و خشک است. دمای هوا در زمستانها تا منفی ۲۵ درجه سانتیگراد نیز میرسد. اما در بهار و تابستان آبوهوای مطلوبی دارد.[۳۲] زمستانهای سرد و طولانی چالشهای جدی برای زندگی و معیشت مردم بامیان ایجاد کرده است. مردم بامیان که بیشتر به کشاورزی وابستهاند، با زمستانهای ششماهه رو به رو میشوند و این دورۀ طولانی سرما، فصل کشت و کار را بهشدت محدود میکند و فرصتهای اقتصادی را از ساکنان این دیار میگیرد. زمینهای کشاورزی ماهها غیرقابل استفاده میمانند و فعالیتهای زراعی تنها به چند ماه از سال محدود میشود.[۳۳]
اقتصاد
در حالضر بامیان از ولایتهای کمتر توسعهیافته در افغانستان بهحساب میآید. زراعت پیشۀ اساسی مردم در ولایت بامیان به شمار میرود. زمان کشت بهاری از اول حمل (فروردین) تا اول جوزا (خرداد) و زمان کشت خزانی اول میزان (مهر) تا دهم عقرب (آبان) است.
محصولات زراعتی این ولایت در مجموع 33 نوع گزارش شده که عبارتند از: گندم، کچالو (سیبزمینی)، جو، باقلی، عدس و جواری و سبزیجاتی همچون زردک (هویج)، شلغم، پیاز، کرم، گلپی، کاهو، مرج، گندنه، کدو، بادرنگ، ملی و میوهجات مانند زردآلو، سیب، گیلاس، ناک، بادام، چهارمغز، توت و همچنین گیاهان طبی و دارویی و عایداتی مثل هنگ، زیره و شیرینبویه (شیرین بیان).[۳۴]
مالداری در این ولایت بهشکل سنتی بوده و مهمترین احشام حیوانی عبارتند از: گوسفند، بز، گاو، اسب، قاطر، مرکب. پرورش و نگهداری مرغهای خانگی نیز در این ولایت مرسوم بوده و زنبورداری نیز از مشاغل جدید در این خطه به شمار میرود؛ اما محصولات حیوانی و زراعتی بهدلیل عدم بستهبندی، پاستوریزه و جای مناسب نگهداری، بهقسمی ابتدایی و محلی و بهگونۀ غیرعمده بهفروش میرسد. علیرغم زحمات بسیار، مردم درآمد بالایی از این نوع فعالیتها ندارند.[۳۵]
معادن بامیان
براساس برآوردهای کارشناسان، باميان دارای معادن و ظواهرمعدنی باکمیت و کیفیت زیاد است، که با استخراج آن، زمينۀ کار درازمدت برای مردم فراهم میشود. معادن فعال این ولایت عبارت است از:
1. معدن ذغال سنگ خشکچه کرمان در ولسوالی پنجاب؛
2. معدن ذغال سنگ قوم آبه مربوط به ولسوالی یکاولنگ؛
3. معدن ذغال سنگ سرمرغی مربوط به ولسوالی یکاولنگ؛
4. معدن ذغال سنگ سچگ در ولسوالی یکالنگ؛
5. معدن ذغال سنگ کاریز سیقان؛
6. معدن ذغال سنگ خواجه گنج سیقان؛
7. معدن ذغال سنگ علاقهداری سیقان؛
8. معدن ذغال سنگ کوشک سیقان؛
9. معدن سرب قریههای گندهکوتل و نورکه منطقه سیاهدره در یکاولنگ؛
10. معدن آهن کوتل حاجی گگ؛ از مهمترین معادن افغانستان با خلوص 80درصدی آهن؛
11. معدن گچ د رمنطقه کرمان قریه باشتوگگ در پنجاب؛
12. معدن نمک در سیاهدره یکاولنگ.[۳۶]
فرهنگ و هنر
- رسانهها: تا چندی پیش، بیشتر از 20 رسانه چاپی در کنار سه رسانۀ شنیداری خصوصی محلی، رادیو و تلویزیون ملی بامیان، رادیوهای آریانا، بیان و بیبیسی در این ولایت فعال بودند.[۳۷] علاوه بر آن، در بامیان 733 مسجد و 448 باب تکیهخانه (حسینیه) وجود دارد.[۳۸]
- صنایع محلی: قالی، گلیم، نمد، برک و خامکدوزی، دستکش و جورابهای پشمی، پلاس، انواع سوزندوزی و کفشدوزیهای سنتی، عمدهترین صنایع دستی بامیان است.[۳۹]
- فرهنگ عامه و ادبیات: فرهنگ کهن مردم بامیان بیشتر جنبۀ گفتاری داشته و بهصورت منظوم و منثور بوده است. اسطورهها، افسانههای تاریخی، مذهبی، باورهای عامیانه، ترانهها، دوبیتیها، چهاربیتیها، غزلها، مختهها، لالایی، پندنامه، ضربالمثلها، استعارات و تشبیهات، داستانهای حماسی و رمانتیک، قصهها، طنزها و شوخیها، بخشهای مهم فرهنگ و ادبیات عامه را تشکیل میدهند.[۴۰]
- غذاهای محلی: نان گندم، نان و دوغ، شیر روغو، حلوای سفید، آبگوشت (شوربا یا شوروا)، قبرغه داغ، کباب، گوشتکوچه (حلیم)، پلو برنج، شوله، قورمه پلو، آش محلی، خَیگِینَه روغو، نانملیده، آشکشیده، پیاوه سیبزمینی از غذاهای رایج بامیان هستند.[۴۱]
- ورزش محلی: کشتی بهعنوان میراث ورزشی از سومریان بینالنهرین از دوران قدیم تا امروز، یکی از تفریحات رایج مردم بامیان بوده است. این ورزش محلی در مراسم عید، نوروز و عروسیها برگزار میشده است. در بامیان کشتیهای «لِختَکِی و چُورَکِی» شهرت دارند.[۴۲]
- بامیان اولین پایتخت فرهنگی سارک: کمیته فرهنگی کشورهای جنوب آسیا (سارک) بامیان را بهدلیل قدمت تاریخی، تنوع آثار باستانی، جاذبههای طبیعی، توریستی و گردشگری در سال 2015م بهعنوان اولین پایتخت فرهنگی سارک انتخاب کرد.[۴۳]
- آموزش و پژوهش: در بامیان 378 مرکز تعلیمی و تحصیلی وجود دارد. در بخش تحصیلات عالی فقط یک دانشگاه دولتی، بهنام دانشگاه بامیان و یک مؤسسه تحصیلات عالی خصوصی بهنام بامیکا فعالیت دارند.[۴۴] علاوه بر آن در بامیان، سیزده باب مدرسه، دارالعلوم و دارالحفاظ هم وجود دارد.[۴۵]
- حوزههای علمیه: مجتمع و مدرسه امام صادق (ع)(زیرنظر دفتر آیتالله محقق کابلی)، مدرسه ولایت (زیر نظر آیتالله صالحی)، مدرسه تربیت مدرس (زیرنظر دفتر آیتالله سیستانی) و مدرسه مهدیه (دره فولادی) از مدارس دینی این ولایت است که در آموزشهای دینی، تبلیغ و تقویت سبک زندگی مذهبی نقش مهم دارد.[۴۶]
زیرساخت
بامیان در قلب افغانستان واقع بوده و از هر جانب راهی بهسوی آن وجود دارد.[۴۷] در مجموع 64 کیلومتر سرکهای (خیابان) شهری و 934 کلیومتر سرکهای ولایتی و ولسوالی در ولایت بامیان است. همچنین در 191.8 کیلومتر سرکهای آسفالت و 806.2 کیلومتر سرکهای شهری و سرکهای عمومی خامه هستند. در بامیان یک میدان هوایی (فرودگاه) کوچک بهنام میدان هوایی شهید مزاری برای نشست هواپیماهای کوچک وجود دارد.[۴۸] در این ولایت چهار بیمارستان دولتی و یک بیمارستان خصوصی نیز مشغول ارائۀ خدمات هستند.[۴۹]
امکانات رفاهی
ولایت بامیان دارای هتلهای مجهزی برای پذیرایی از مهمانان و گردشگران داخلی و خارجی است که غذاهای متنوع محلی، ملی و بینالمللی در آن تهیه میشود. مهمترین هتلهای بامیان عبارتاند از: هتل غلغله، راه ابریشم، هایلند، شاهی، نوربند قلعه.[۵۰]
جاذبههای گردشگری و تاریخی بامیان
بامیان جاذبههای گردشگری و تاریخی فراوان دارد که بهعنوان گنجینهای از هویت فرهنگی افغانستان شناخته میشود و میتوانند بهعنوان محرکهای اقتصادی و جاذبههای گردشگری نقش مؤثری در توسعۀ پایدار منطقه ایفا کند. علیرغم جایگاه ویژۀ این میراث تاریخی و فرهنگی، کمبود پژوهشهای باستانشناسی دقیق، نبود مستندات تاریخی جامع و فقدان توجه کافی از سوی نهادهای فرهنگی و حتی متخصصان این حوزه، موجب شده اطلاعات موجود درباره این بناهای تاریخی بسیار محدود باشد. در برخی موارد، دادههای قابل استنادی دربارۀ پیشینه و ویژگیهای این آثار در دسترس نیست.
در حالحاضر مجموعهای متشکل از هشت اثر تاریخی بامیان در فهرست میراث جهانی به ثبت رسیده است. این آثار شامل موارد ذیل است: دو مجسمۀ بودا که در گویش محلی با نامهای شهمنامه و صلصال شناخته میشوند، شهر غلغله در مرکز بامیان، شهر ضحاک معروف به شهر سرخ واقع در منطقۀ ششپل در فاصله حدود 25 کیلومتری شرق بامیان، غارهای کنرک، قلعۀ کافری الف و قلعۀ کافری ب، غارهای درۀ قلعه اکرم و غارهای قلعه غمی در درۀ فراهی.[۵۱]
تندیس بودای بامیان
در دامنه کوههای بامیان، دو تندیس عظیم به نامهای «صلصال» با ارتفاع ۵۶ متر و «شهمامه» با ارتفاع ۳۸ متر قرار دارد که امروزه بهعنوان مجسمههای بودا شناخته میشود. این آثار تاریخی و هنری در دل صخرههای شمالی بامیان و رو به جنوب حجاری شده است، بهعنوان بزرگترین مجسمههای سنگی جهان شهرت دارد. بر اساس پژوهشهای تاریخی، تندیس شهمامه در ۵۰۷م و تندیس صلصال در ۵۵۴م ساخته شده است. در دوران اوج خود، از این تندیسها نمونههای کوچکی ساخته و به مناطق مختلف جهان بودایی از جمله چین، ژاپن و تبت صادر میشد.
در متون تاریخی و جغرافیایی دوره اسلامی، این تندیسها با نامهای صلصال و شهمامه یا «سرخبت» و «خنگبت» ثبت شده است. منابعی همچون حدود العالم، آثار یاقوت حموی، زکریای قزوینی و شیروانی از این نامها استفاده کردهاند. مردم محلی و سالخوردگان بامیان نیز این آثار را با همین نامها و بهعنوان بتهای نر و ماده میشناسند.[۵۲]
ویژگیهای تندیس بودا
یکی از ویژگیهای برجسته این تندیسهای عظیم، استفاده از تکنیک پیشرفته رنگروغن در تزیینات داخلی آنهاست. با وجود تخریب بخشهای عظیمی از این آثار، فضاهای داخلی شامل شبکهای از اتاقکها و دالانها همچنان پابرجاست.
سقف این فضاها با نقوش رنگروغنی تزیین شده که بهعنوان قدیمیترین نمونههای این تکنیک در جهان شناخته میشود و قدمت آن به قرن هفتم میلادی بازمیگردد. طراحی معماری داخلی مجموعه بسیار قابل توجه است، با دروازههای ورودی در پایه تندیسها و پلکانهای باریکی که به طبقات فوقانی منتهی میشوند.
این فضاهای داخلی شامل اتاقکهای متعدد با جایگاههای مخصوص مراسم عبادی بوده است. دیوارها با لایهای از قیر پوشانده شده بوده و در برخی بخشها هنوز میتوان آثار نقاشیهای اصیل دیواری را مشاهده کرد. مسیر پلکان داخلی در تندیس بزرگتر تا بالاترین نقطه مجسمه ادامه داشته، که نشاندهندۀ مهارت بالای معماران این اثر تاریخی است.[۵۳]
آثار تاریخی و هنری مرتبط
در مجاورت این دو تندیس، پیکرۀ دیگری به شکل پیرزن با نامهای نسریم یا ستوا قرار داشت. همچنین حدود یازده عبادتگاه و نزدیک به سه هزار فضای معماری شامل مغارهها، سالنها، سردابهها و اتاقهای مجلل در اطراف این پیکرهها وجود داشته که با مهندسی دقیق در دل کوهها ایجاد شده بوده است. دیوارهای این فضاها با نقوش ظریف خدایان، پادشاهان، راهبان و مردم عادی تزیین شده بود که با رنگهای متنوعی از جمله آبی، سفید، سیاه، لاجوردی، سرخ، زردکاهی، ارغوانی و طلایی آراسته شده بود. بخشی از این نقاشیهای دیواری تا به امروز باقی مانده است.[۵۴]
تخریب تدریجی تندیسها
تندیسهای عظیم بودای بامیان در طول قرنها بارها مورد تخریب و آسیب قرار گرفته است. نخستین آسیبهای جدی به این آثار در دوره فتوحات اسلامی و بهویژه در زمان حجاج بن یوسف ثقفی در اواخر قرن اول هجری وارد شد، زمانی که نیروهای عرب معبد طلایی بیتالذهب را بردند و روکش طلایی صورت مجسمهها را تراشیدند تا آنها را از حالت بتبودن خارج کنند. یعقوب لیث صفاری در ۲۵۶ق نیز در جریان فتح بامیان، صورت تندیسها را تخریب و زیورآلات طلای آنها را بهعنوان غنیمت به بغداد فرستاد. در دورههای بعدی، حاکمان غزنوی، غوری و تیموری هر یک به نوبه خود به این میراث فرهنگی آسیب زدند.
چنگیزخان در ۱۲۲۲م، اورنگزیب در ۱۶۸۹م و امیر عبدالرحمان در ۱۸۹۲ هر یک به نوبه خود آسیبهایی جدی به این آثار وارد کردند. نادرشاه افشار نیز به تخریب بخشهایی از این آثار اقدام کرد.
در دهۀ ۱۳۷۰ش در جریان جنگهای داخلی، مجاهدین با شلیک توپ و سلاحهای سبک به پیکرههای بودا آسیبهای قابل توجهی وارد ساختند. سرانجام در ۱۳۸۰ش طالبان با استفاده از مواد منفجره این میراث کهن را به کلی نابود کردند. در طول تاریخ، تخریب این تندیسها بهطور با انگیزههای مذهبی و به بهانۀ مبارزه با شرک انجام شده است. اسناد تاریخی از جمله کتاب الفهرست ابن ندیم به غارت گسترده طلا و جواهرات این مجموعه در دورههای مختلف اشاره دارد.[۵۵]
تندیسهای بودا در باور مردم
در مورد تندیسهای بودای بامیان افسانههای متعددی در میان مردم رواج دارد. برخی آنها را آدم و حوا میدانند، در حالی که عدهای دیگر معتقدند این مجسمهها زن و شوهری حاکم بر بامیان بودهاند که بت کوچک در درۀ ککرک، فرزند آنها است.
در مورد زمان ساخت آنها نیز باورهای گوناگونی وجود دارد. برخی ساخت آنها را به دوران طوفان نوح نسبت میدهند و معتقدند پس از طوفان، مردم با استفاده از نم زمین، این مجسمهها را به اندازۀ قد خود تراشیدهاند. افسانههای دیگر میگوید تنها سازندۀ این بتها به اندازۀ آنها بلندقامت بوده و هر روز از سمنگان به بامیان میآمده است.
برخی روایات اشاره میکنند که در گذشته بامیان پرآب بوده و پس از خشکشدن دره، مردم با کندن صخرههای نرم، خانههای خود را ساختند. آنها بتها را از بالا به پایین تراشیدهاند، زیرا امکانات ساخت داربست از پایین را نداشتهاند. برخی معتقدند سازندگان این بتها کافر بوده و آنها را با جواهرات گرانبها آراسته بودند، به گونهای که چشمان بتها در شب تمام دره را روشن میکرده است.
افسانه دیگری از پادشاهی ظالم در بامیان حکایت دارد که پسرش، بودا، برای جبران ستمهای پدر به مردم خدمت کرد. پس از مرگ بودا، مردم مجسمههایی از او در دورههای مختلف زندگیاش ساختند. همچنین روایتی از اژدهایی سخن میگوید که روزانه چهل دختر میبلعید تا اینکه پهلوانی به نام صلصال آن را کشت و خودش به سنگ تبدیل شد.
برخی افسانهها این بتها را موجوداتی زنده تصور میکنند که با هم آمیزش داشته و بتهای کوچک اطرافشان فرزندان آنها هستند. در روایتی دیگر، صلصال و شهمامه چنان بلندقامت توصیف شده که صلصال میتوانست علفهای بالای کوه را بچیند و شهمامه چهل مشک را از شیر پستانهایش پر میکرده است.
افسانه دیگری این مجسمهها را نه برای پرستش، بلکه برای بزرگداشت شخصیتهای محترم میداند. بر اساس این روایت، صلصال دانشمندی بود که برای یادگیری زبان حیوانات به هند رفت و در آنجا درگذشت. هنگامی که هندیها جسدش را سوزاندند، مردم بامیان خشمگین شدند و راه تجارت را بستند. سرانجام هندیها مجبور شدند مجسمههای او و خانوادهاش را در دل کوهها تراشیده تا مردم بامیان بتوانند به زیارت آنها بروند.
افسانههای دیگری نیز از نبرد امیر حمزه و امام علی با صلصال وجود دارد. در یکی از این روایتها، امیر حمزه با لشکرش به جنگ صلصال آمد، اما صلصال با ادرارکردن بر لشکر او، همه را نابود کرد. همچنین در افسانههای شیعیان، حضرت علی برای مسلمان کردن صلصال به جنگ او رفت که شرح این نبرد در کتاب «خاوراننامه» آمده است.[۵۶]
تأثیرات فرهنگی و تمدنی
مجسمههای بودای بامیان بهعنوان آثار تاریخی، نماد هنر و معماری پیشرفته، در طول تاریخ نقش مهم در شکلگیری اقتصاد، فرهنگ و سبک زندگی منطقه داشته است. برای مثال از نظر اقتصادی، این مجموعه بهعنوان قطب گردشگری و زیارتی، موجب رونق تجارت و صنایع دستی محلی شده بود. در عرصۀ هنری، تکنیکهای پیشرفته حجاری، نقاشی رنگروغن و گچبریهای منحصر به فرد آن، الهامبخش هنرمندان در سطح منطقه بود. از منظر فرهنگی، این آثار بهعنوان مرکز آموزش و پرورش بودایی، بر باورها و آیینهای محلی تأثیر عمیقی گذاشته بود.
در ادبیات شفاهی، داستانها و افسانههای متعددی حول این تندیسها شکل گرفته که در خاطرۀ جمعی مردم رسوخ کرده است. سبک زندگی ساکنان نیز با فعالیتهای مذهبی، هنری و تجاری مرتبط با این مجموعه گره خورده و حتی پس از تخریب، این آثار همچنان به عنوان بخشی جداییناپذیر از هویت تاریخی و فرهنگی منطقه باقی مانده است.[۵۷]
ثبت در یونسکو
تندیس بودای بامیان همراه با 7 اثر تاریخی دیگر در ۲۰۱۲م بهعنوان میراث جهانی یونسکو ثبت شد.[۵۸]
منطقه تاریخی و گردشگری بند امیر بامیان
دریاچههای طبیعی بندامیر در فاصلۀ 90 کیلومتری غرب بامیان، با مختصات جغرافیایی َ12 ْ30 عرض شمالی و َ30 ْ66 طول شرقی واقع شده است. این دریاچهها در بستری از سنگ آهک و گلرس کرتاسهای و در ارتفاع ۲۹۰۰ متری از سطح دریا شکل گرفته است. رودخانههای کوچکی که از شرق (سرچشمههای بلخاب) سرچشمه میگیرند، پس از عبور از درهها، در نقاط مختلف توسط سنگهای تراورتن مسدود شده و این دریاچهها را به وجود آوردهاند. مساحت کلی این دریاچهها ۵۹۸۵ کیلومتر مربع است و از شرق به غرب شامل هشت واحد دریاچهای با ویژگیهای متفاوت میشود؛ از دریاچههای خشک و کمعمق تا دریاچههای بزرگ با عمق چندین متر را دربرمیگیرد. برای مثال، دریاچۀ شمارۀ ۴ با مساحت ۴۸۷۵ کیلومتر مربع و عمق ۲۸ متر، یکی از بزرگترین این دریاچهها محسوب میشود.
تشکیل سدهای طبیعی در مناطقی رخ داده که بستر رودخانهها بهطور ناگهانی عمیق شده یا جریان آب خروشان بوده است. در این فرآیند، گیاهانی مانند سیانوفیت، کلروفیت، خزه و جلبک نقش کلیدی در تهنشین کردن ترکیبات کلسیم محلول در آب ایفا کرده است. ذخایر تراورتن بندامیر طی مراحل بین دورههای یخبندان شکل گرفته و تا دوران پس از یخبندان کنونی ادامه یافته است. شواهد موجود دو مرحله یخبندان در دوران چهارم زمینشناسی را نشان میدهد.
باورهای عامیانه دربارۀ شکلگیری بند امیر
در باورهای محلی، این سدهای طبیعی بهعنوان پدیدهای اعجازآمیز شناخته میشوند و ساخت آنها به امام علیبن ابیطالب نسبت داده شده است. نامگذاری این دریاچهها نیز برگرفته از روایات و افسانههای محلی است، از جمله «بند ذوالفقار» (نام شمشیر حضرت علی علیهالسّلام)، «بند پودِنَه» (پونه)، «بند پنیر»، «بند خَیْبَت» (سِحْر) یا هیبت، «بندقنبر» (غلام خاص امام علی) و «بندغلامان». این نامها ریشه در روایاتی دارد که در منابع مختلف مانند آثار برنز، فوشه، آکن و کهزاد ثبت شده است. برخی پژوهشگران مانند برنار معتقدند این روایات ممکن است بازتابی اسطورهای از تلاشهای تاریخی برای مهار آبهای رودخانههای هندوکش در جهت آبیاری باشد.
تأثیر بندامیر بر معیشت و فرهنگ جوامع محلی
مردم محلی، بهویژه طوایف قوم هزاره، از این دریاچهها برای ماهیگیری و از آبشارهای اطراف برای بهکارگیری آسیابهای آبی استفاده میکنند. با احداث جادههای دسترسی و ساخت مهمانسراها، این منطقه به تدریج به مقصدی برای گردشگران تبدیل شده است. منظرۀ خیرهکننده دریاچههای فیروزهای در میان کوهستانهای سفید و بیدرخت، جلوهای منحصربهفرد به این منطقه بخشیده است. کارشناسان این جاذبۀ طبیعی را از نظر زیباییشناسی و جنبههای فرهنگی و اقتصادی برای افغانستان حائز اهمیت میدانند.[۵۹]
مزار (زیارتگاه) بند امیر

در کنار دریاچۀ بند هیبت، بنایی تاریخی با قدمت 100 سال وجود دارد که مشهور به «مزار بند امیر» است. مردمی كه از نقاط مختلف افغانستان، از بند امیر بازدید میکنند، این بنای تاریخی را نیز بهعنوان مکان مقدس و قدمگاه امام علی، زیارت میکنند و برآورده شدن حاجت و شفای بیماران را در آنجا آرزو میکنند.[۶۰]
تابلویی از جنس گچ پخته بر سردر این بنا نصب شده و عنوان «مسجد شریف امیر» بهصورت برجسته در آن، مكتوب شده است؛ اما بازدید کنندگان، توجهی به این تابلو نداشته و معمولا احكام مسجد را دربارۀ این مکان، رعایت نمیکنند.[۶۱]
در قسمت غربی بند هیبت، چشمهای به نام چشمه شفا وجود دارد که آب آن، بسیار سرد است.[۶۲] برخی بازدیدکنندگان، با انگیزۀ تبرک یا درمان، بدن خود را در این چشمه، ﻣﯽشویند.[۶۳]
گردشگری
بند امیر از ۱۳۳۹ش در سطح بینالمللی بهعنوان یک منطقۀ گردشگری شناخته شد و پیش از دورۀ جهاد علیه روسها و جنگهای داخلی، منبع درآمد مطلوبی برای مردم محلی و دولت افغانستان بود.[۶۴] بعد از روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی در 1381ش، بند امیر دوباره توجه گردشگران بسیاری را به خود جلب کرد. این مجموعۀ آبی کمنظیر در ۱۳۸۸ش بهعنوان نخستین پارک ملی افغانستان معرفی شد.[۶۵] بند امیر، در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.[۶۶]
بازدیدکنندگان این منطقه، عموما در سه گروه زیر جای میگیرند:
- جهانگردان و گردشگرانی كه بهمنظور تحقیق در زمینۀ آب، سنگها، ماهیها، پرندگان و حیوانات وحشی به این مکان میآیند.
- گردشگرانی كه بهمنظور سپری كردن تعطیلات و برای تفریح و گردش به این مکان میآیند.
- مردمان محلی كه بهطور معمول با هدف زیارت قدمگاه امام علی و گرفتن حاجت میآیند.[۶۷] طبق آمار، بیشترین مراجعهکننده را این گروه تشكیل میدهند.[۶۸]
منطقه گردشگری اژدهای بامیان
در فاصلۀ 8 کیلومتری غرب شهر بامیان، درۀ کوچکی بهنام «درۀ اژدر» وجود دارد و در انتهای آن دیوارۀ طبیعی بلند و سفیدرنگی از رسوبات آهکی بهشکل اژدهای خوابیده جلب توجه میکند که به «اژدهای بامیان» معروف است. برخی، از آن به «اژدهای سرخ دره» نیز یاد میکنند؛ زیرا نزدیک درهای بههمین نام قرار دارد که رنگ خاک آن سرخ است.[۶۹]
ارتفاع این اثر طبیعی ۱۲ متر، قطر آن ۱۰ متر و طول آن ۲۴۰ متر است.[۷۰] در قسمت جلو سر اژدها، چشمههای کوچک و متعددی از آب تلخ، شور و غیرقابل شرب جریان دارد که شبیه به خارج شدن آبها از سر اژدها دیده میشود.[۷۱]
در این قسمت، مواد آهکی مخلوط با آب و بعضی رنگهای معدنی که رنگ سرخ در آن بیشتر است، جریان دارند که ظرف چند دقیقه سرد و سخت میشوند. سنگهایی به رنگ سرخ، زرد و سفید نیز روی این اثر وجود دارد. سنگ قسمت فوقانی و یال اژدها، سُلفُر دارد و بوی بسیار تندی از آن به مشام میرسد. در پشت حیوان مخروطهایی وجود دارد که از رأس آنها آب گرم بیرون میریزد. این مخروطها از سنگهای تورمانند و شکنندهای تشکیل شده و قسمت اعظم پیکر اژدها را میپوشانند.[۷۲]
در قسمت تحتانی چشمههای آن، نوعی مادۀ کریستالی وجود دارد که شبیه فسیل آمونیاک است و بنا بهگفتۀ مردم در همان نزدیکی در تپههای اطراف منطقه بهمقدار زیادی یافت میشود.[۷۳]
در پشت اژدها، جوی خشکی به چشم میخورد که گویا در گذشته، مسیر طبیعی جریان چشمه بوده است. شکافی هم از سر تا انتهای اژدها مشاهده میشود که بر اثر تابش خورشید یا برودت هوا به وجود آمده است.[۷۴] برخی معتقدند که اگر گوش خود را به پوستۀ سر اژدها بچسبانیم صداهای وحشتناکی از درون بدن آن شنیده میشود.[۷۵]
اهمیت فرهنگی اژدهای بامیان
اژدهای بامیان تأثیر عمیقی بر سبک زندگی و باورهای مردم منطقه گذاشته است. این اثر که در افسانههای محلی به اژدهای آدمخوار تبدیل شده به سنگ اشاره دارد، موجب شکلگیری آیینهای نذری و زیارتی در میان ساکنان محلی بوده و مردم باور دارند این مکان از قدرت معنوی برخوردار است و در مجاورت آن به پختن نذری و انجام مراسم خاص میپردازند. همچنین، وجود این پدیده طبیعی منجر به رونق گردشگری محلی شده و به بخشی از هویت فرهنگی و تاریخی مردم بامیان تبدیل شده است.[۷۶]
اژدهای بامیان در افسانههای محلی
دربارۀ این اثر طبیعی، افسانهها و داستانهایی در میان مردم محلی نقل میشود. از جمله اینکه این دیواره، در اصل اژدهای غولپیکرِ آدمخواری بوده که مدام از مردم منطقه قربانی میگرفته و مردم منطقه از شر او در بیم و هراس بودهاند. آنها برای دفع این بلا خواستار کمک الهی شده و خداوند علی بن ابیطالب را فرستاده و او با ذوالفقار خود اژدها را دو نیم و به سنگ تبدیل کرده است. سپس از فرق سر تا دُم آن، تسمهای کشیده و با خود به نزد شاه بَربَر برده که شکاف موجود روی آن، اثر همان تسمه است.[۷۷] بر اساس برخی اسناد قدیمی به دست آمده از شهر بامیان، افسانۀ کشتن اژدهای بامیان بههمان طریق که امروز در میان مردم بامیان نقل میشود، قبل از اسلام نیز در میان مردم بودایی معروف بوده است؛ با این تفاوت که قبل از اسلام مردم بامیان کشتن اژدها را به بودا نسبت میدادند.[۷۸]
نظیر این اژدهای صخرهای، چند پیکرۀ دیگر با اندازههای کوچکتر در ولایت بامیان وجود دارد که یکی از آنها در نزدیکی قریۀ شهیدان بامیان است و مردم عوام آن را بچۀ اژدهای بامیان میدانند.[۷۹] برخی شاخهای آهو و قوچ کوهی هنوز روی بدنه اژدها وجود دارد که از زمانهای قدیم به یادگار مانده است.[۸۰]
اژدهای بامیان از نظر علمی
از نظر علمی این نوع دیوارههای صخرهای بر اثر جریان چشمههایی که مواد آهکی دارند بهتدریج و در طول میلیونها سال شکل میگیرند. زمینشناسان بر این باورند که هرگاه آب از نقطهای بیرون آید که زمین، دارای معدن آهک و مواد رسوبی باشد، آن مواد در درون زمین با آب آمیخته و بهمحض رسیدن به فضای باز با اکسیژن ترکیب شده و بهمرور زمان به رسوبات آهکی تبدیل میشوند. تا زمانیکه چنین چشمههایی جریان داشته باشد، بهمرور بر طول و حجم رسوبات آن افزوده خواهد شد.[۸۱]
اژدهای بامیان در ادبیات فارسی
از ماجرای جنگ حضرت علی با اژدهای بامیان، در اشعار مختلفی همچون شعر ابنحسام خسوفی در ۸۳۰ق در منظومۀ کهن و حماسی «خاوراننامه» یاد شده است:[۸۲]الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیقالگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیقالگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیقالگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیقالگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
جاذبه گردشکری اژدهای بامیان
با توجه به داستانهایی که برای این اژدها بر سر زبانها افتاده، مردم محلی و دیگر مناطق افغانستان برای دیدن آن به این درّه میآیند و در اتاق گنبدی آبیرنگی که در مجاورت اژدها وجود دارد نذرهای خود را میپزند.[۸۳]
منطقه تاریخی شهر غلغله
شهر غُلْغُلَه مجموعه بقایای معماری و باستانی یک محوطۀ تاریخی در مرکز بامیان است. بقایای این شهر حدود چهار تا پنج هکتار وسعت دارد و روی تپهای سنگی و مخروطی شکل با ارتفاع ۱۰۰ تا ۱۵۰ متر، در منطقۀ سیدآباد (سعیدآباد) مقابل مجسمههای تخریب شدۀ بودا واقع شده است. [۸۴]
برخی افراد محلی بر این باورند که هنگام ساختن این شهر کارگران آن باید همزمان با فریاد و هلهله مسئولان، در محل کار خود حاضر میشدند و کارگر، در صورت تأخیر گردن زده میشد و سرش را در میان دیوار میگذاشتند. پس از ساختهشدن شهر، نام آن را «غلغله» گذاشتند.[۸۵] برخی دیگر معتقدند چنگیزخان و سپاهیانش پس از تسلط بر شهر، دست به کشتار وسیع مردم زدند و از هر گوشه فریاد، گریه، زاری و هلهله بلند شد. بههمین دلیل نام «غلغله» (به معنی غوغا و فریاد) بر آن نهادند.[۸۶]
تاریخچه شهر غلغله
قدمت این شهر تاریخی به قرن ششم هجری برمیگردد. در گذشته از آن با نامهای «بامیان» و «بالا حصار بامیان» یاد میشده است.[۸۷] این شهر از یادگاریهای مسلمانان در بامیان است؛ زیرا بامیان پیش از ورود اسلام یکی از مهمترین مراکز بودایی بوده که سیاحان زیادی جهت مشاهده مجسمههای مشهور بودا به آنجا میآمدند. هنگامی که نفوذ سیاسی غوریان بر این دیار گسترش یافت و مسلمانان وارد این مناطق شدند درصدد برآمدند شهر و مرکزی به سبک اسلامی احداث کنند. این شهر توسط ملک فخرالدین مسعود بن حسین شنسبی ساخته شد که از آن به عنوان مرکز حکومت استفاده میکرد.[۸۸]
بعد از سقوط دولت شنسبانیهای غوری توسط خوارزمشاهیان، بین سالهای ۶۰۷ تا ۶۱۰ ق، شهر غلغله مرکز فرمانروایی جلالالدین خوارزمشاه بود.[۸۹] در پی حملۀ مغولها، امرای خوارزمشاهی از شهر غلغله دفاع میکردند.[۹۰] چنگيزخان از مسیر درۀ شكاری به بامیان حمله کرد. او در نقطۀ تقاطع رودهای باميان و كالو با ساخلوی نظامی «شهر ضحاک» برخورد کرد. در پی مقاومت سرسختانۀ مدافعان شهر، نوۀ چنگيز به قتل رسيد و او قسم یاد کرد پس از فتح شهر، انسان و حیوانی را زنده نگذارد. چنگیزخان با کمک و خیانت دختر سلطان محمد خوارزمشاه در سال ۶۱۸ق شهر را فتح کرد و آن را به آتش کشید و هیچکس را زنده نگذاشت. مغولان این شهر را «مائوبالغ» یعنی شهر نفرینشده، لقب دادند.[۹۱]
قسمتی از آبادیهای باقیمانده شهر غلغله، در زمان قیام مردم بامیان علیه امیر عبدالرحمان تخریب شد. چون عبدالرحمان خان از آنجا بهعنوان پایگاه نظامی سپاهیان خود استفاده میکرد.[۹۲]
در سالهای جهاد نیز این شهر بهدلیل موقعیت استراتژیک، از پایگاههای نظامی بود و بار دیگر جنگ و کشتار را در خود تجربه کرد. این جنگها نیز اثرات خود را بر ویرانی این شهر باقی گذاشته است.[۹۳] در حالحاضر از این شهر به جز چند مغاره، تعدادی دیوارهای تخریب شده، برخی برجهای دیدهبانی و یک منارۀ مسجد، چیز دیگری باقی نمانده است.[۹۴] برخی از محققان وجود این شهر را به دوران اساطیر برمیگردانند؛ زیرا سیستم آبرسانی آنمثل سیستم آبرسانی شهر ضحاک و چهلبرج و دیگر قلعههای اساطیری است.[۹۵]
معماری شهر غلغله
ساکنان این شهر در سموچها (مغاره) و خانههای مستحکمی که از گِل و خشت ساخته شده بود، میزیستند. دور تا دور این تپه از پایین تا بالا آبادی بوده است. در نوک تپه، جای همواری است که قصر فرمانروا آنجا قرار داشته و از لحاظ نظامی و امنیتی بسیار مستحکم بوده است. طبق نقل افسانهها، خندقی هم دور تا دور شهر کنده شده بود که همیشه پر آب بوده و امکان هر نفوذی را برای مهاجمین از بین میبرده است. دیوارهای این محل مثل دیگر قلعههای بامیان از گِل و خشت با تهداب سنگی ساخته شده است. سطوح داخلی دیوارها کاهگل شده و عرض دیوارها یک متر است. هنرنمایی خاصی مانند نقشهای خشتکاری به چشم نمیخورد،[۹۶] اما ساخت خانهها بهصورت ماهرانهای انجام شده است. شکل راهپلههای برخی از منازل دو طبقهای، بیانگر مهارت آنان در کار ساختمانسازی است. همچنین مغارههایی در دامنههای تپه این شهر دیده میشود، که امکان دارد برای نگهداری حیوانات یا به عنوان مراکز نگهداری تسلیحات جنگی ساخته شده باشند.[۹۷]
سیستم آبرسانی
دربارۀ سیستم آبرسانی این شهر تاریخی نیز داستانهای زیادی وجود دارد. زمریالی طرزی باستانشناس افغانیالاصل فرانسوی میگوید ساکنان شهر، آب مورد نیاز خود را از طریق یک کانال زیرزمینی تأمین میکردند.[۹۸] یزدانی نیز بر این عقیده است که آب شهر توسط یک لولۀ مخفی از زیر تپهای که در بالای شهر قرار داشت به شهر میرسید. کانال مخفی آبرسانی شهر غلغله از دریای (رودخانه) حیدرآباد و در فاصله چهار کیلومتری تا شهر حفر شده بود که علائم ظاهری آن تا هنوز هم در نزدیکیهای مدرسه دخترانه «سعید آباد» دیده میشود. روایات افسانهگونهای نیز در بین ساکنان محل وجود دارد که وجود این تونل آبرسانی مخفی را تأیید میکند.[۹۹]
جمعیت
یزدانی جمعیت این شهر را در اوج رونق و شکوه آن، چهار هزار نفر ذکر کرده است. با این استدلال که نشانهها و آثار باقیمانده بیانگر این است که محدودۀ شهر بیش از آن، گنجایش نداشته است.[۱۰۰]
آثار باستانی
در کاوشهای باستانشناسی، یک کتاب به نام «فالنامه» کشف شده است که مجموعهای از چند رساله بوده و تاریخ نگارش یکی از رسالههای آن به ۵۸۳ق میرسد. همچنین تعدادی اسناد خطی مربوط به سالهای آخر سلطنت شنسبانیها و تعدادی ظروف گِلی سبزرنگ با نوشتههای کوفی و یک دروازۀ منقش چوبی که در قسمت بالای آن با رسمالخط کوفی «الملک لله» نوشته شده، بهدست آمده است.[۱۰۱]
بازسازی
مرمت شهر غلغله از سال ۱۳۹۲ش زیر نظر یونسکو آغاز شد. آنها طی دو سال توانستند قسمتهایی از آن مثل برجها، رواقهای گنبدمانند و دیوارهای عظیم را مرمت و بازسازی کنند.[۱۰۲] همچنین در سال ۱۳۹۷ش یک تیم مشترک از متخصصان باستانشناسی فرانسه و افغانستان با همکاری سازمان یونسکو و وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان کاوشهایی را در این شهر آغاز کردند. در این پروژه برای اولین بار تحقیقات روی استخوانها نیز صورت گرفت.[۱۰۳]
حوادث طبیعی، بیتوجهی دولت به مرمت این بنا، جلوگیری از تخریب بیشتر و عدم آگاهی مردم محل از اهمیت آن باعث شده است که شهر غلغله در شرایطی اسفبار قرار گیرد.[۱۰۴]
افسانۀ نابودی شهر غلغله
دربارۀ چگونگی فتح شهر غلغله توسط چنگیزخان، افسانههایی بر سر زبانها است. طبق یکی از نقلها، دختر سلطان جلالالدین محمد خوارزمشاه که آوازۀ قدرت و شجاعت چنگیز را شنیده بود، عاشق او میشود. وقتی میبیند چنگیزخان از تسخیر شهر عاجز مانده، تصمیم میگیرد با افشای راز فتح شهر، نظر او را جلب کرده و به وصالش برسد. با این خیانت، سپاهیان چنگیزخان سرچشمۀ آب شهر غلغله را که در «دره کالو» قرار داشت با نمد و تخته سنگها مسدود کردند. پس از مدتی مقاومت محافظان شهر در هم شکست و سپاهیان مغول پس از فتح شهر، آن را ویران کردند و اهالی آن را به قتل رساندند.[۱۰۵]
ثبت در یونسکو
شهر غلغله بهدلیل ویژگیهای تاریخیاش در ۲۰۱۲م بهعنوان میراث فرهنگی جهانی در فهرست آثار یونسکو به ثبت رسیده و یکی از هشت مکان تاریخی بامیان است که سالانه هزاران گردشگر داخلی و خارجی را به خود جذب میکند.[۵۸]
منطقه باستانی شهر ضحاک
شهر ضحاک شهری باستانی با استحکامات نظامی در ولایت بامیان است که توسط چنگیزخان مغول در قرن هفتم هجری ویران شد. این شهر در هفده کیلومتری شمالشرق بامیان، در محل تلاقی سه گذرگاه بلخ، کابل و غزنی، بر فراز تپهای با خاکهای سرخرنگ به ارتفاع ۱۵۰ متر قرار دارد.[۱۰۶] ابعاد اين شهر تاریخی یکونیم کيلومتر طول در يک کيلومتر عرض است. این منطقه، توسط کوهها از چهار طرف احاطه شده و فقط يک راه پيادهرو دارد که پس از طی حدود نیمساعت میتوان به آن رسید.[۱۰۷]
شهر ضحاک که در باورهای محلی با داستان ضحاک ماردوش پیوند خورده، به بخشی جداییناپذیر از فرهنگ شفاهی منطقه تبدیل شده و نسل به نسل نقل میشود. معماری منحصر به فرد و سیستم دفاعی پیشرفتۀ این شهر، نشاندهندۀ تمدن کهن و دانش مهندسی گذشتگان است که بر غنای فرهنگی منطقه افزوده است. امروزه بقایای این شهر، علیرغم تخریبهای گسترده، در میان میراث جهانی یونسکو، هویت تاریخی و مردم افغانستان را نمایندگی و پیوند نسل حاضر را با پیشینه تمدنی سرزمینشان حفظ میکند.[۱۰۸]
نامگذاری شهر ضحاک
مردم محلی، بر این باورند که این شهر، پایتخت «ضحاک ماردوش» بوده و بههمین دلیل آن را شهر ضحاک میخوانند.[۱۰۹] برخی دیگر نیز این شهر را «شهر سرخ» میخوانند؛ زیرا بر روی تپهای سرخرنگ بنا شده و صخرهها و درههای اطراف آن نیز به رنگ سرخ است.[۱۱۰]
تاریخچه شهر ضحاک
برخی معتقدند که این شهر را ضحاک بنا کرده و هزاران سال در آن، حکومت کرده است.[۱۱۱] برخی دیگر با انتساب ساخت این شهر به قبل از اسلام، به کوزههای یافتشده در این منطقه استناد کردهاند که متعلق به دورۀ ساسانی است.[۱۱۲] گروهی دیگر از کارشناسان نیز با بررسی چهرههای حکشده بر روی این کوزهها، آنها را از اقوام ترک یا مغول معرفی کردهاند که پیش از اسلام در این منطقه زیست داشتهاند. همچنین برخی سفرنامهها، به فرمانروایی یک شاهزادۀ ترک در بامیان، در آن روزگار، اشاره کردهاند.[۱۱۳]
از مهمترین حوادثی که بر این شهر گذشته، تخریب آن توسط صفاریان[۱۱۴] در قرن سوم هجری و چنگیزخان مغول در قرن هفتم هجری است؛[۱۱۵] هرچند، برخی از مورخان معتقدند چنگیزخان این شهر را تخریب نکرده است.[۱۱۶] در سالهای دهۀ هفتاد شمسی نیز از این شهر بهدلیل موقعیت استراتژیک آن، بهعنوان پایگاه نظامی استفاده میشده که همین امر باعث تخریب بیشتر آن شده است.[۱۱۷]
معماری خارجی شهر
موقعیت جغرافیایی شهر ضحاک نشاندهندۀ آن است که این شهر کاربرد نظامی داشته و از استحکامات قابل ملاحظهای برخوردار بوده است. این شهر متشکل از سه بخش بوده: بخش اول معروف به «نریمان»، مربوط به سیستم دفاعی شهر میشده و شامل یک سلسله راهروها، برج و باروها و دیوارهای مستحکم بوده است. بخش دوم، قسمت سفلی شهر بوده که مردم عادی سکونت داشتهاند و بخش سوم نیز بالاحصار یا ارگ شهر بوده که در نقطهای بلندتر ساخته شده و محل سکونت حاکم بوده است.[۱۱۸] برجهای دیدهبانی این بنا بهصورت تزیین یافته و فاقد راه ورودی بوده است. سربازان برای ورود به آنها از پلکانهای چوبی سیّار استفاده کرده و سپس پلکانها را با خودشان به داخل ارگ میبردهاند. همچنین برجها، دریچههایی جهت تیراندازی داشته و بهصورتی ساخته شدند که بر تمام مناطق پایین و اطراف، تسلط کامل داشته و نفوذ دشمن به شهر را بسیار مشکل میساخته است. دیوارهای دفاعی شهر از دامنۀ کوه آغاز و بهسمت قلۀ کوه امتداد داشته و هر چه بالاتر میرفته، قطر و ارتفاع آنها بیشتر و کمربندهای امنیتی آن هم محکمتر میشده است. تنها راه ورودی شهر، راه دشواری بوده که از بین چند برج نگهبانی و پیچوخمهای فراوان از میان دروازۀ تونلمانند و سنگی عبور میکرده است.[۱۱۹]
معماری داخلی شهر
معماری قلعه، شامل اتاقهایی با مهندسی دقیق و دالانهایی منظم بوده که به یکدیگر راه داشتهاند. ارتفاع دیوارها حدود ۶ تا ۱۰ متر بودند که با سقفهایی گنبدی پوشانده شدهاند. بعضی از اتاقها دو طبقه داشتند که سقف طبقۀ اول آن چوبی بوده است. دیوارهای اصلی شهر دو تا سه متر عرض دارند. مصالح بهكار رفته شامل سنگ، خشتِ خام و گِل بوده است. خشتها نیز خام و بهصورت چهارگوش، با اضلاع چهل در چهل سانتیمتر بودهاند. بیشتر خشتهای قلعه سفیدرنگ است که با خاک سرخرنگ آن تپه همخوانی ندارد. این تفاوت رنگ نشان میدهد خود آن خشتها یا خاک آنها از جای دیگر آورده شدهاند. سطوح داخلی دیوارها نیز از جنس کاهگل است.[۱۲۰]
آبرسانی شهر
آب شهر از طریق تونلی در وسط شهر که به آب زیرزمینی راه داشته تأمین میشده است. این تونل بهشکل پلههای مارپیچ کنده شده و در نهایت به حوض آبی میرسیده که همواره پر آب بوده است. آب این حوض نیز از نقطۀ نامعلومی از طریق لولههای سفالی از آب رودخانۀ بامیان تأمین میشده است.[۱۲۱] کاربرد این تونل که در اصطلاح محلی به آن «آب دزدک» گفته میشود بیشتر در مواقع اضطراری مثل جنگ و محاصره شهر بوده است.[۱۲۲]
وضعیت کنونی شهر ضحاک
هم اکنون از این شهر، جز یک تونل که تنها راه ورودی به شهر است، یک راه پلکانی، برجهای آبریخته، دیوارهای فروریخته و مغارههای تخریب شده چیزی باقی نمانده است.[۱۲۳] شهر ضحاک با وجود اینکه یکی از هشت بنای تاریخی ولایت بامیان است که بهعنوان میراث فرهنگی جهان در سازمان یونسکو ثبت شده، اما بقایای آن نیز بهدلیل حوادث طبیعی مثل برف و باران و نیز کاوشگریهای خودسرانۀ قاچاقچیان آثار عتیقه، در معرض خطر تخریب بیشتر قرار گرفتهاند.[۱۲۴]
شهر ضحاک در منابع اسطورهای و تاریخی
ضحاک یکی از شخصیتهای منفی اسطورهای است که در متون دینی و اساطیری و حتی تاریخی مورد توجه بوده است. در اَوِستا از او بهنام «اژیدهاک» یاد شده است. در شاهنامه فردوسی نیز داستان او بهتفصیل بیان شده است.[۱۲۵] طبق یکی از نقلهای افسانهای محلی، ضحاک برای حفظ خود در برابر دشمنان، دو مار را روی شانههای خود نگهداری میکرد. چون غذای روزانۀ مارها مغز سر انسان بود، مردم مجبور بودند هر روز یک نفر را برای تغذیۀ آنها آماده کنند. در این میان شخصی بهنام کاوۀ آهنگر که از سرداران مورد اعتماد ضحاک بود و برای سپاهیان وی سلاح میساخت، به بهانۀ غذا دادن به مارها به ضحاک نزدیک شده و با پتک خود بر سر او میکوبد و زندگی ضحاک و مارهای او را خاتمه میدهد.[۱۲۶]
مجسمه بودا در دره ککرک
یک مجسمۀ بودا به ارتفاع ۱۰ متر در درۀ ککرک وجود دارد. در افسانههای محلی دو بت بزرگ بامیان (صلصال و شَهْمامه) با هم ازدواج کردهاند و این بت ۱۰ متری نیز پسر آنها است. او ابتدا کنار پدر و مادر خود بوده، اما بهدلیلی از آنها قهر کرده و در این دره سکنی گزیده است.[۱۲۷] بههمین دلیل، این بت به «بُتْبَچَّه»، «چوچه بودا» یا «بودای کوچک» مشهور شده است.
درۀ ککرک در اوایل قرن ۵م و در زمان حکومت یَفْتَلیها ساخته شده است. داخل دره و در اطراف این بتبچه بیش از ۱۰۰ معبد و مَغارَه وجود دارد که مکان عبادت برای مردم محل بوده است.[۱۲۸] این بت همراه با آن معابد قدیمی و چند تصویر رنگی در جریان حفریات سال ۱۳۰۸ش کشف شد و تصاویر رنگی آن به موزۀ کابل انتقال داده شد. این تصویرها از دیوارنگارههایِ مهم بودایی آسیا بعد از غارهای آجانتا[۱۲۹] بود.[۱۳۰] از لباسهای آهکی این بت، جز چند تکه که از یک شانه به شانۀ دیگر او فرو رفته، چیز دیگری باقی نمانده است.[۱۳۱] قسمتهایی از صورت و بدن این بت نیز بر اثر باد و باران بهمرور زمان از بین رفته است.[۱۳۲] در ۸ حوت (اسفند) ۱۳۷۹ش این بت بههمراه دو بت بزرگ بامیان (صلصال و شهمامه) به دست طالبان تخریب شد. [۱۳۳]
موقعیت جغرافیایی
درّۀ ککرک، در شرق وادی اصلی بامیان، در ۸ کیلومتری بتهای بزرگ بامیان (صَلْصال و شَهْمامَه)[۱۳۴] و یک کیلومتری خرابههای شهر غلغله واقع شده است. این تندیس بهصورت ایستاده در فاصلۀ 1 متری از دهانۀ درۀ ککرک، در دیوار شرقی طاقی که رو به سمت غرب کنده شده، در زیر رواق آن قرار دارد.[۱۳۵]
معماری
در رابطه با ارتفاع این مجسمه، اختلاف نظرهایی وجود دارد. بیشتر منابع ارتفاع این مجسمه را در حدود 10 متر عنوان کردهاند، اما برخی دیگر آن را مجسمهای 15 متری معرفی میکنند.[۱۳۶] گروهی دیگر نیز آن را مجسمهای 7 متری میشناسند.[۱۳۷] طاقی که این بت در آن قرار دارد بهصورت سنگی و رنگی تزیین شده است. سطوح اطراف، ته طاق و دیوار صافی که بت بر آن تراشیده شده، تزئینات آهکی شبیه بعضی غارهای مجاور بودای 53 متری دارند. برخی معتقدند که این بت، بعد از بودای 53 متری ساخته شده باشد.[۱۳۸]
ثبت در یونسکو
بت بودای 10 متری و مغارههای اطراف آن در سال 2003م، در لیست میراث فرهنگی جهانی یونسکو به ثبت رسیدند. علاوه بر آن، ادارۀ فرهنگ و اطلاعات بامیان نیز افرادی را بهمنظور حفاظت از این بت منصوب کردند، اما با این همه، وضعیت فعلی این بت و مغارههای اطراف آن، نگرانکننده است.[۱۳۹]
خطرات پیش روی
این بنای تاریخی بهدلیل نوشته شدن یادگاری توسط بازدیدکنندگان بر روی بعضی از دیوارهای معبدها[۱۴۰] و حوادث طبیعی مثل برف و باران در معرض تخریب بیشتر قرار گرفته است. تعداد زیادی از دیوارنگارههای معابد آن نیز مورد دستبرد مافیای آثار عتیقه قرار گرفته است.[۱۴۱] همچنین، در ۱۵ سنبلۀ (شهریور) ۱۴۰۱ش نیروهای طالبان، تابلویی را که در ورودی درۀ ککرک بود و اطلاعات مختصری دربارۀ پیشینۀ این بت نوشته شده بود، بهدلیل اینکه در بخشی از آن اشاره شده «بودای هفتمترۀ درۀ ککرک در سال ۲۰۰۱م توسط طالبان نابود شد» تخریب کردند.[۱۴۲]
قلعه تاریخی چهلبرج بامیان
قلعۀ چهلبرج بامیان، با نامهای «چهلستون»، «چهلدختران»، «چهلزینه»، «چهلبُوری»، «چهلچشمه»، «چهل حدیث» و «چهلبرج» یاد میشود که هر نام در تاریخ فرهنگی و سیاسی مردم هزاره جایگاه ویژه دارد.[۱۴۳] این قلعه در تقاطع سه درۀ عمیق واقع شده است که درۀ غربی، درۀ «چهل برج» خوانده میشود.[۱۴۴]بهباور برخی از محققان، قلعۀ چهلبرج بامیان ممکن است قلعهای باشد که در منابع تاریخی بهنام «قلعۀ فیروز» فرزند کبک پادشاه زابلستان یاد شده است.[۱۴۵]
برخی از پژوهشگران قدمت قلعۀ چهلبرج را هفتصدسال و مربوط به دورۀ اسلامی میدانند، [۱۴۶] اما بر اساس اطلاعات باستانشناختی و بررسی ساختمان برجها و نقاشیهای مختلف موجود در بنا، معلوم میشود که این قلعه از دورۀ «غورىها» یا از عهد «کوشانیها» بهجا مانده است.[۱۴۷] مسعودی مورخ قرن چهارم هجری در «مروج الذهب» ازقلعهای در زابلستان (هزارستان امروزی) نام برده که بهباور برخی محققان، به قلعۀ چهلبرج بامیان قابل تطبيق است. وی این قلعه را در استواری، زیبایی و بلندی بینظیر توصیف کرده است.[۱۴۸] ساختمان این قلعه شبیه «قلعۀ ضحاک» بامیان است اما از «شهر بربر» جدیدتر بهنظر میرسد. [۱۴۹]
اهمیت
1. باستانشناختی: قلعۀ چهل برج یکی از مناطق مهم تاریخی بامیان و نمادی از معماری دورۀ کوشانیها است که از نظر تاریخی و باستانشناختی اهمیت زیاد دارد.[۱۵۰]
2. گردشگری: این بنای تاریخی، در کنار دهها بنا و آثار باستانی معروف دیگر این ولایت، از جاذبههای مهم گردشگری محسوب میشود و سالانه گردشگران خارجی و داخلی زیادی از آن دیدن میکنند که باعث رونق اقتصادی و رشد صنایع وابسته بهصنعت گردشگری میشود. [۱۵۱]
موقعیت جغرافیایی
قلعۀ چهلبرج، در 75 کیلومتری شمالغرب اُلُسوالی (شهرستان) يکاولنگ در ولایت بامیان[۱۵۲] بر روی تپۀ وسیعی ساخته شده و کوههای بلند «بابا» و «سد پیتاب» اطراف آن را احاطه کرده است. منطقۀ مسکونی «کِلِیگان» در شرق و منطقۀ «دَهَن مُرغِی» در غرب آن واقع شده است. رودخانۀ زیبایی که از «بند امیر» سرچشمه میگیرد نیز در اطراف آن جریان دارد. [۱۵۳]
معماری
ساختمان قلعۀ چهلبرج و برجهای نگهبانی آن در سه ردیف در اطراف تپهای به ارتفاع 120 متر از سطح دریا و با معماری بسیار پیچیده بنا شده است. تهداب (پایه) دیوار قلعه را از سنگ و قسمت میانی و بالای آن را از خشت (آجر) خام، با عرض حدود 3 متر ساختهاند. این بنا، بهصورت زیبا و مستحکم ساخته شده بهطوری که عوامل فرسایندۀ طبیعی مانند باد و باران و برفهای سنگین در طول قرنهای زیاد نتوانسته است آن را بهکلی نابود کند.[۱۵۴] برجهای قلعه، بهصورت دقيق و با رعايت تناسب ساختمان در بلنديها و پستيهای تپه واقع شده و همه بهسمت دره و بهشکل مدور بنا شده است. در برجها شکافهايي بهشکل عمودي در چند رديف برای دیدهبانی و تیراندازی وجود دارد.[۱۵۵] گرچه قلعه به «چهلبرج» معروف است اما بر اساس مطالعات انجام شده، این اثر تاریخی دارای بیش از 300 برج بوده است.[۱۵۶] دیوارهای ساختمانها و برجها، با ملاط «کاهگل» (خاک رس و کاه) بهصورت ظریف و مستحکم، عایقبندی شده است.[۱۵۷] در اطراف قلعۀ چهلبرج، دیوار ضخیم و مرتفع از جنس سنگ وجود داشته که به آن «سور شهر» میگفتهاند و در حالحاضر نشان کمی از آن باقی مانده است.[۱۵۸]
سبک معماری
سبک معماری این قلعه آمیزهای از سبکهای دوران بودایی، غوریها و اسلامی است که نشان میدهد این بنای تاریخی در دروههای مختلف وجود داشته و در هر زمانی متناسب با اقتضائات فرهنگی آن، توسعه پیدا کرده و بازسازی شده است. [۱۵۹]
قسمتهای مختلف
استادیوم: در ضلع جنوبغربی قلعه، استادیوم بزرگی بهمساحت 6 جریب دیده میشود که توسط دیوارهای سنگی ضخیم به عرض 180 سانتیمتر و ارتفاع 3 متر احاطه شده بوده اما در حالحاضر قسمتهای زیاد آن از بین رفته است. بهاحتمال زیاد این میدان برای برگزارى جشن و رژه سربازان، رقابتهاى ورزشى و رزمى و يا تمرينات نظامى بوده است. [۱۶۰]
راه زیرزمینی: راه زیرزمینی و مخفی برای زمان جنگ و اضطرار، از داخل برجهای قلعه بهسمت رودخانه بهطول ۶۰ متر وجود دارد.[۱۶۱]
حوض مخفی: ازدایرۀ دوم قلعه، راه مخفی دیگر تا پایین دره کنده شده و سرانجام به یک حوض آب رسیده که آب آشامیدنی ساکنان قلعه در هنگام اضطرار از طریق همین حوض تامین میشده است. کف حوض از سنگهای مرمر سفید فرش شده و منبع حوض شاید چشمهای در زیر کوه است.[۱۶۲]
جوی آب فرهاد و شیرین: یک جوی آب توسط سنگتراشان ماهر از یک درۀ فرعی از کنار صخرۀ نزدیک قلعه، به داخل قلعۀ چهلبرج کنده شده که آب را تا نزدیک دیوارۀ جنوبی قعله میرسانده است. این جوی بهنام جوی فرهاد و شیرین، معروف است.[۱۶۳]
نقاشيهاي داخل قلعه
در قمستهای مختلف قلعه، نقاشیهای گوناگون وجود داشته که در حالحاضر تخریب شدهاست، اما در زیر برجها، سه اتاق کوچک (اتاق خواب) بهصورت ظریف و هنرمندانه معماری شده که در سقف و ديوارهای آنها، تصاوير بسيار زيبا به رنگ سرخ نقاشي شده است. در میان تصاوير متعدد، زنان در حال رقص دیده میشود که پيالههایي در دست دارند و بهکسي که در برابر آنان روي تختي نشسته است، تعارف ميکنند. در يکي از اين اطاقکها، تصویر پادشاه مقتدري به چشم میخورد که چند مرد در اطراف وی ايستادهاند و رقاصهها پیش روی او درحال رقصاند. روی هردو دوش پادشاه، تصویر دو مار کوچک کشیده شده و بهنظر میرسد که مارها از شانههاي مرد روئيدهاند. قدمت این نقاشیها به دورۀ قبل از اسلام باز میگردد.[۱۶۴]
باورهای عامیانه
بهروایت شفاهی مردم بامیان، «شیرین» معشوقۀ «فرهاد»، در همین بنای تاریخی زندگی میکرده است.[۱۶۵]
ثبت ملی
قلعۀ چهلبرج در ادارۀ «اطلاعات و فرهنگ» ولایت بامیان و همچنین در «وزارت اطلاعات و فرهنگ» افغانستان در دوران نظام جمهوری اسلامی افغانستان بهعنوان «آبده تاریخی» (اثر تاریخی) بهثبت رسیده است.[۱۶۶]
بازسازی
در دوران جمهوری اسلامی افغانستان، تحقیقات ابتدایی برای بازسازی این قلعۀ تاریخی صورت گرفت اما در عمل بازسازی آن شروع نشد و تا کنون نیز بازسازی نشده است.[۱۶۷]
وضعيت کنونی
قلعۀ چهلبرج، بر اثر حوادث طبيعي، برف، باران و سيلابها، حفاریهای غيرقانوني و بيتوجهي حکومت مرکزي، آسیب زیادی دیده[۱۶۸] و از برجهای متعدد آن، تنها بقایاى 34 برج باقی مانده است که آنها نیز در معرض فرسایش شدید قرار دارد.[۱۶۹]
قلعه تاریخی گوهرگین
در ۱۸ کیلومتری جنوب شرق مرکز یکهولنگ، بر فراز تپهای سنگی، ویرانههای قلعهای تاریخی به نام گوهرگین خودنمایی میکند. این دژ باستانی با برجهای نیمهویران و دیوارهای منقوش، از معماری پیچیدهای حکایت دارد که هنوز رازهای آن در پردهای از ابهام قرار گرفته است.
بر اساس یافتههای باستانشناسی شامل قبرهای باستانی، مجسمهها، ظروف سفالی و مهرههای سنگی و گلی، این قلعه به دوران پیش از اسلام و احتمالاً به دورههای خورشیدپرستی و بوداییگری تعلق دارد. مردم محلی این اثر تاریخی را به کافری از توابع شهر بربر نسبت میدهند، اما شواهد موجود نشاندهنده تمدنی کهنتر است.
قلعه گوهرگین با موقعیت استراتژیک خود بر بلندای تپه، در گذشته احتمالاً کاربرد نظامی و مسکونی داشته و شاهد تحولات تاریخی بسیاری بوده است. این بنای تاریخی که تا دوره بوداییگری نیز آباد بوده، امروزه به عنوان یکی از گنجینههای ناشناخته باستانشناسی بامیان نیازمند توجه و پژوهشهای بیشتر است.[۱۷۰]
شهر سرخشک
در فاصله ۳۰ کیلومتری شرق بامیان و چهار کیلومتری دره شکاری، ویرانههای شهر تاریخی سرخشک بر فراز تپهای مشرف به منطقه شیبر قرار دارد. این شهر باستانی که بهصورت استراتژیک در ارتفاع ساخته شده بود، از استحکام دفاعی قابلتوجهی برخوردار بوده و از اهمیت نظامی و سیاسی بالایی در دوران اوج خود برخوردار بوده است.
شهر سرخشک همچون غلغله و شهر ضحاک، دارای معماری منحصر به فردی با ساختارهای سردابهای و بناهای خشتی است. این مجموعه تاریخی از دو بخش اصلی تشکیل شده است: بخش نخست شامل هسته مرکزی شهر با بقایای مسجد و سایر سازههای عمومی است که تاکنون پابرجا ماندهاند، و بخش دوم شامل ارگ یا دژ مرکزی (بالاحصار) است که محل استقرار حاکمان و نظامیان بوده است.
بر اساس روایات تاریخی، این شهر استوار در جریان یورش مغولها و به روایتی دیگر در دوره حکومت عبدالرحمان خان ویران شده است. امروزه بقایای این شهر تاریخی، با وجود آسیبهای وارد شده، همچنان گویای عظمت و شکوه گذشته این منطقه است و به عنوان یکی از مهمترین آثار معماری دفاعی در بامیان شناخته میشود. این محوطه باستانی نیازمند مطالعات گستردهتر باستانشناسی و اقدامات حفاظتی فوری است.[۱۷۱]
شهر بربر
شهر بربر یک سایت تاریخی در ناحیه بامیان است که آثار باقیماندهای از آن نشان میدهد که قدمت بسیاری دارد. این شهر در فاصلهی کمی، حدود دو تا سه کیلومتر، شرق بازار نیک در شهرستان یکهولنگ، واقع شده و بر فراز قلهای به ارتفاع حدود 400 متر قرار دارد. مردم محلی این منطقه به آن نام «شهر بربر» میگویند و معتقدند که این مکان در گذشته، پایتخت شاه بربرستان بوده است.
طبق باورهای محلی، این شهر در زمان حضرت علی به اسلام روی آورده و به عنوان یک منطقه مهم و تاریخی در دوران قبل و بعد اسلام محسوب میشود. آثار باقیمانده از آن نشاندهنده تاریخهای کهن و ارتباط فرهنگی و تاریخی منطقه است.[۱۷۲]
غارهای بامیان
الف) غارهای تاریخی
در دل کوههای سر به فلککشیده بامیان، هزاران غار تاریخی و دستساز (سوموج) کوچک و بزرگ با اشکال هندسی متنوع مربع، مستطیل، مدور و شش ضلعی وجود دارد که در گذشته مرکز آموزش، عبادت و ریاضت راهبان بودایی بود اما امروز به پناهگاه خانوادههای نیازمندی تبدیل شده که در پی فشارهای اقتصادی و اجتماعی، به ناچار به غارنشینی روی آوردهاند.
شاهنشینهای باستانی
تعدادی از این غارها در دره فولادی در جنوب غرب بامیان قرار دارد و در گذشته به عنوان شهرشاهی، مرکز حکومت شیران بامیان بوده است. این دره از دامنههای کوه بابا آغاز شده و تا چهار کیلومتر در عمق دره، آثار و غارهای متعلق به دوران بودایی به چشم میخورد. این غارها نشاندهنده حضور گسترده پیروان آیین بودا در این منطقه هستند و از اهمیت تاریخی و فرهنگی بالایی برخوردارند.
غار چهلستون یکی از بزرگترین مجموعهغارهای بامیان است که در منطقه سرخ و در فاصله یکونیم کیلومتری غرب شهر بامیان واقع شده است. این غار در دل دیوارهای عظیم حفر شده و شامل دهلیزهای متعددی است که توسط پایهها و ستونهای سنگی از هم جدا شدهاند. بهدلیل تعداد زیاد این ستونها، این غار به نام چهل ستون شهرت یافته و بهعنوان یکی از شگفتانگیزترین آثار معماری صخرهای بامیان شناخته میشود.
معماری و هنر غارهای تاریخی
سقفهای گنبدی و دیوارهای منحنی این غارها که با مهارت و دقت در دل صخرهها تراشیده شده است گواهی بر هنر و دانش معماری پیشینیان است. هرچند گذر زمان و دستاندازیهای انسانی بخش قابل توجهی از نقاشیهای دیواری، گچبریها و تزئینات ظریف این فضاها را از بین برده است، اما همین آثار باقیمانده نیز گویای ذوق هنری، خلاقیت و بینش عمیق سازندگان آنها است.
این غارها که زمانی محل پرورش اندیشههای فلسفی و معنوی بود، امروز در عین حال که یادآور عظمت تمدن کهن این سرزمین است، تصویری گویا از نابرابریهای اجتماعی معاصر را نیز به نمایش میگذارد. این تقابل میان شکوه گذشته و واقعیت کنونی، پرسشهای عمیقی درباره مسیر توسعه و حفظ میراث فرهنگی در برابر نیازهای فوری جامعه مطرح میسازد.[۱۷۳]
مرکز آموزش و آفرینشهای فلسفی و هنری
غارهای تاریخی بامیان در گذشته کارکردی چندبعدی به عنوان مراکز فلسفی، هنری و آموزشی آیین بودا داشت که در شکلدهی به فرهنگ، هویت دینی و خاطرات جمعی منطقه نقش اساسی ایفا میکرد. این غارها که با نقاشیهای دیواری بینظیر و معماری منحصر به فرد تزئین شده بودند، هم محل عبادت و ریاضت راهبان بودایی محسوب میشد و هم بهعنوان دانشگاههای باستانی، به پرورش اندیشههای فلسفی و انتقال دانش دینی میپرداختند.
تأثیر غارها بر ساختار اجتماعی و سیاسی
آموزههایی که در این مراکز شکل میگرفت، تأثیر عمیقی بر ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی منطقه گذاشت و بامیان را به یکی از کانونهای مهم تمدنی در امتداد جاده ابریشم تبدیل کرد. تلفیق هنرهای هندی، یونانی و ساسانی در نقاشیها و معماری این غارها، گویای تعاملات فرهنگی گستردهای است که در این مراکز صورت میگرفت. امروزه این غارها با وجود تحولات تاریخی، همچنان بهعنوان گواهی بر عظمت تمدنی گذشتۀ این منطقه باقی مانده است و میتواند بهمثابل محلی برای بازشناسی هویت تاریخی و فرهنگی مورد توجه قرار گیرد.[۱۷۴]
پناگاه اقشار آسیبپذیر جامعه
اما امروز، بهگونهای متفاوت، این غارها به محل سکونت اقشار محروم و آسیبپذیر تبدیل شده است. این تغییر وضعیتی، به وضوح، بازتابی است از شکست عملکرد اجتماعی و اقتصادی دولتها و ناتوانی در فراهم آوردن فرصتهای معیشتی و سرپناه مناسب برای شهروندان خود. فقر، نارسایی در ارائه خدمات عمومی همچون آب و برق، و نبود امکانات توسعهای، محرومیت این افراد را در قالب چند دهه، به مرحلهای کشانده است که آنها مجبور به پناهبردن به محیطهای تاریخی و طبیعی شدهاند که روزگاری محل عبادت و سکونت راهبان بودایی بوده است.
کارشناسان پدیدۀ غارنشینی جدید را نتیجۀ مستقیم فقر شدید و نماد غفلت اجتماعی و ناتوانی دولتها و نهادهای مدنی در تامین نیازهای اساسی اقشار آسیبپذیر میدانند. ساکنان کنونی این غارها، بهطور عمده از اقشار فرودست جامعه هستند که در محیطهایی فاقد نور کافی، سیستم تهویۀ مناسب و امکانات بهداشتی اولیه زندگی میکنند. به نظر کارشناسان این شرایط نه تنها سلامت جسمی ساکنان را تهدید میکند، بلکه پیامدهای روانی عمیقی بر جای میگذارد. بررسیها نشان میدهد که بسیاری از این افراد پیش از این در مناطق روستایی اطراف زندگی میکردند، اما ترکیبی از خشکسالیهای متوالی، ناامنیهای سیاسی و شکست طرحهای توسعهای آنها را به این نقطه سوق داده است.[۱۷۵]
محل سوادآموزی مدرن
برخی از غارهای تاریخی بامیان علاوهبر کاربرد مسکونیُ به مکانی برای تعلیم نسل جدید تبدیل شده است. برای مثال در یکی از این غارها، مدرسهای غیررسمی با عنوان «مکتب غار» فعالیت میکند که با وجود امکانات محدود، زمینۀ آموزش بیش از ۵۰ کودک از روستاهای اطراف را فراهم کرده است. این مرکز آموزشی که به همت جامعه محلی شکل گرفته، دروس پایه از جمله زبانهای دری و انگلیسی، ریاضیات، جغرافیا و معارف اسلامی را در برنامه خود جای داده است.
ابتکار مردم و معلمان محلی و نیاز مبرم کودکان محل به آموزش، منجر به تأسیس این مکتب در دل غار شده است. با وجود چالشهای فراوان از جمله محدودیت زمانی (تنها دو ساعت آموزش روزانه) و نبود امکانات اولیه، این مدرسه توانسته است به تدریج گسترش یابد و دانشآموزان بیشتری از روستاهای دور و نزدیک را جذب کند. این پدیده نشاندهندۀ تداوم کارکرد فرهنگی غارهای بامیان است که پس از قرنها، بار دیگر به کانون آموزش و پرورش تبدیل شدهاند.[۱۷۶]
ب) غارهای طبیعی
غارهای طبیعی بامیان با ویژگیهای منحصربهفرد خود، از جاذبههای بینظیر این منطقه محسوب میشوند که ظرفیت بالایی برای جذب گردشگران داخلی و خارجی دارد. این غارها بخشی از میراث طبیعی و تاریخی ارزشمند بوده که میتواند با توسعه صنعت گردشگری، نقش مهمی در رونق اقتصادی و ایجاد فرصتهای شغلی برای جوامع محلی داشته باشد. به نظر کارشناسان حفظ و معرفی این پدیدههای طبیعی، علاوهبر افزایش درآمدهای منطقهای، به بهبود رفاه اجتماعی و توسعۀ پایدار بامیان کمک شایانی میکند. در ذیل نام چند غار مهم طبیعی بامیان آمده است:
1. غار یخ سرقازان بامیان
در میان جاذبههای طبیعی ولایت بامیان، غار یخ سرقازان به عنوان پدیدهای شگفتانگیز و منحصر به فرد شناخته میشود. این غار در دامنههای کوه بابا و در فاصلهای حدود ۴۵ کیلومتری جنوب غرب مرکز ولایت واقع شده است. ویژگیهای خاص این غار از جمله تشکیل قندیلهای یخی در فصل تابستان و گرمایش داخلی در زمستان، آن را به یکی از عجایب طبیعی منطقه تبدیل کرده است.
ویژگیهای منحصر به فرد غار: بر اساس مشاهدات محلی، این غار دارای عمقی بیش از سه هزار متر است که تاکنون کسی موفق به کشف انتهای آن نشده است. ساکنان محلی گزارش میدهند که در فصل گرما با افزایش دمای هوا، تشکیل یخهای درون غار نیز بیشتر میشود، در حالی که در زمستان فضای داخلی غار گرم میگردد. این پدیده متضاد با شرایط جوی بیرون، توجه بسیاری از محققان و گردشگران را به خود جلب کرده است. در مجاورت این غار، چشمهای موسوم به "جلجلی" وجود دارد که آب آن به باور محلیان دارای خواص درمانی است.
اهمیت گردشگری و اقتصادی: غار یخ سرقازان به همراه دیگر غارهای طبیعی بامیان مانند غار فریدون و غار منتهگک، سالانه پذیرای شمار زیادی از گردشگران داخلی و خارجی است. مسئولان محلی بر این باورند که با معرفی مناسب این جاذبهها، صنعت گردشگری میتواند به یکی از اصلیترین منابع درآمدی ولایت تبدیل شود. در حال حاضر، این صنعت پس از کشاورزی و دامداری، سومین منبع درآمدی بامیان محسوب میشود که ظرفیت توسعه و رشد چشمگیری دارد.[۱۷۷]
2. غار فریدون
غار فریدون در منطقه سرلدو و در ناحیۀ شهیدان بامیان قرار دارد و بهدلیل قرار گرفتن بین دو غار، به کوهی مابین دو غار معروف است. بر اساس افسانههای محلی، مادر فریدون برای نجات او از دست ضحاک، وی را در این غار پنهان و بزرگ کرد. پس از رشد و نمو، فریدون به همراه کاوه آهنگر که در دره آهنگران بامیان زندگی میکرد، علیه ضحاک قیام کرد و پس از هزار سال حکومت، او را شکست داد. این غار نمادی از مقاومت و پیروزی نیکی بر بدی در فرهنگ عامه است.[۱۷۸]
3. غار بخارگرم در روستای خاکدو (یکاولنگ)
این غار عمودی و بسیار عمیق در منطقه یکاولنگ قرار دارد که ویژگی منحصر به فرد آن بخار گرمی است که به طور دائم از دهانه آن خارج میشود. در کف این غار، استخوان و اسکلت حیوانات مختلف مشاهده شده که بر اسرارآمیز بودن آن افزوده است. عمق زیاد و شرایط خاص داخل غار، آن را به یکی از مرموزترین غارهای منطقه تبدیل کرده است.
4. غار چپچل (یکاولنگ)
این غار با ارتفاع 40 متری از سطح زمین، دارای محوطه بسیار وسیعی است که کف آن را چمنزارهای مرطوب پوشانده است. یکی از ویژگیهای جالب توجه این غار، صدای خروش آب است که از اعماق آن به گوش میرسد و نشاندهنده وجود جریان آب زیرزمینی در آن است. وسعت زیاد و شرایط خاص محیطی این غار، آن را به زیستگاه مناسبی برای برخی گونههای جانوری تبدیل کرده است.
5. غار دانه قول (یکاولنگ)
این غار که در ارتفاع سه هزار متری از سطح دریا قرار گرفته، در گذشته کاربرد نظامی داشته است. موقعیت استراتژیک و دسترسی دشوار به این غار، آن را به مکان مناسبی برای اهداف دفاعی تبدیل کرده بود. ارتفاع زیاد و چشماندازهای پانورامای اطراف آن، این غار را به یکی از منحصر به فردترین غارهای منطقه تبدیل کرده است.
6. غار نیچه زری در روستای طاق (سیغان)
این غار با دهانه نسبتاً تنگ اما محوطه داخلی وسیع، در منطقه سیغان واقع شده است. به گفته ساکنان محلی، در انتهای این غار آب وجود دارد و همچنین بقایای استخوان حیوانات در آن دیده شده است. ویژگیهای زمینشناسی خاص این غار و وجود منابع آبی در آن، نشاندهنده سیستم پیچیده آبراهههای زیرزمینی در منطقه است..[۱۷۹]
ساختار اجتماعی بامیان
ولایت بامیان با ساختار اجتماعی منحصر به فرد خود، ترکیبی از دو گروه اکثریت قومی هزاره و اقلیت تاجیک را در بر میگیرد. جامعۀ بامیان بر پایه نظام قبیلهای و روابط خویشاوندی استوار است، هرچند در سالهای اخیر تحولات شهری این ساختار را تا حدی دگرگون کرده است. زندگی اجتماعی در این منطقه به شدت تحت تأثیر شرایط جغرافیایی و آبوهوایی سخت قرار دارد که بر الگوهای معیشتی و روابط اجتماعی ساکنان اثر گذاشته است.
ساختار قدرت محلی در بامیان ترکیبی از نهادهای رسمی دولتی و رهبران سنتی جامعه است که شامل بزرگان قوم، روحانیون و مالکان زمین میشود. نقش زنان در عرصههای اقتصادی بهویژه در تولید صنایع دستی و کشاورزی پررنگ بوده اما مشارکت آنان در تصمیمگیریهای اجتماعی و سیاسی هنوز محدود است.[۱۸۰] حبیبه سَرابی نخستین زن هزاره در بامیان است در دوره جمهوری اسلامی افغانستان (زمان ریاستجمهوری حامد کرزی) بهعنوان والی ولایت بامیان گماشته شد.[۱۸۱] نظام آموزشی در حال گسترش است، اما همچنان با چالشهایی مانند کمبود مراکز آموزشی به ویژه برای دختران در مناطق دورافتاده مواجه است.
مهاجرتهای فصلی بهدلیل شرایط سخت معیشتی، تأثیر قابل توجهی بر ساختار اجتماعی بامیان داشته و منجر به ایجاد شبکههای اجتماعی گستردهتر با دیگر مناطق افغانستان شده است. با وجود چالشهای زیربنایی و اقتصادی، مردم بامیان به فرهنگ و زبان خود افتخار میکنند و در حفظ آداب و رسوم محلی میکوشند.[۱۸۲]
مناسبهای ملی و فرهنگی در بامیان
جشن نوروز
بامیان، از جمله مناطقی است که نوروز را با شکوهی ویژه برگزار میکند. مردم بامیان هفتهها پیش از نوروز با خانهتکانی، خرید لباس نو و کاشت سبزه به استقبال این عید میروند. پخت سمنک بهصورت جمعی در شبهای پایانی سال، همراه با شعر و دعا، از آیینهای ویژه این منطقه است. با تحویل سال، دید و بازدیدهای خانوادگی آغاز میشود و بزرگترها به کوچکترها عیدی میدهند.
پیوند نوروز با طبیعت در بامیان چشمگیر است. مردم به دشتها و مکانهای تفریحی مانند دره ششپل، شهر غلغله و پارک ملی بندامیر میروند. برگزاری مسابقاتی چون بزکشی، نیزهبازی، رسمانکشی، توپدنده، درهمیخ و کشتیگیری، همراه با برنامههای شاد دیگری مانند مسابقه پرتاب سنگ، توببازی، تخمجنگی و سرجهبازی روی برف از دیگر مراسم نوروزی است. پوشیدن لباس نو، مصرف میوههای تازه، تهیه غذاهای سنتی مانند شیربرنج، نان سرخ، گوشت کوچه و حلوای سرخ، همچنین پختن غذای سنتی دلده و توزیع آن در مساجد و تکیهخانهها از دیگر آیینهای مردمان این دیار در استقبال از بهار محسوب میشود.
در سالهای اخیر، برنامههای مدرنی مانند مسابقات ورزشی، نمایشگاههای صنایع دستی و محصولات زراعتی، و اجرای کنسرتهای موسیقی نیز به مراسم نوروزی بامیان افزوده شده است. عبدالرحمن روستا، فعال فرهنگی، نوروز را پیوندی میان نسلهای گذشته و حال میداند که ریشه در تاریخ کهن این منطقه دارد.
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد نوروز در بامیان، مراسم «کمپیرک» است که نمادی از پیروزی بهار بر زمستان محسوب میشود. کمپیرک با لباسی رنگین و همراهانش به روستاها میرود، با زبان فصیح و شعرگونه سخن میگوید، و با جمعآوری کمکهای مردمی به نیازمندان، روحیه نیکوکاری را زنده نگه میدارد. این آیینها نهتنها نشاندهنده غنای فرهنگی بامیان است، بلکه گواهی بر تداوم سنتهای نوروزی در گذر زمان میباشد.[۱۸۳]
عید فطر
در بامیان، عید فطر با آیینهای خاصی همراه است که ریشه در سنتهای دیرینه این منطقه دارد. در شب آخر رمضان، افراد باتجربه به ارتفاعات کوه میروند تا هلال ماه شوال را رصد کنند و خبر عید را به مردم برسانند. این رسم کهن امروزه کمرنگ شده، اما خاطره آن در میان سالمندان زنده است.
مردم بامیان پیش از عید، مراسم «عید مردهها» را برگزار میکنند که شامل پختن غذاهای نذری مانند حلوای سرخ، سمنک و نان مالیده و اهدای آن به نیازمندان میشود. در این شب، خانوادهها با روشن کردن فتیلههای روغنی و خواندن سوره یاسین، برای اموات خود طلب مغفرت میکنند.
روز عید فطر با ادای فطریه آغاز میشود و مردم با پوشیدن لباس نو به دیدار بزرگان فامیل میروند. جوانان در این روز به بازیهای محلی مانند توبدنده، اسپدوانی و کشتی میپردازند، در حالی که زنان و دختران با حناکردن دستها و برگزاری مراسم فقیرکبازی، فضایی شاد ایجاد میکنند.
اگرچه برخی آیینهای قدیمی مانند چوگانبازی و مسابقات سنگاندازی به فراموشی سپرده شدهاند، اما مردم بامیان همچنان سه روز را به جشن و شادی میپردازند. از رسوم جدیدتر میتوان به عیدیبردن برای عروسها، رفتن به زیارتگاهها و برگزاری مراسم آشتیکنان اشاره کرد. با این حال، تغییر سبک زندگی و تأثیر فرهنگهای بیرونی، برخی از این سنتهای اصیل را تحت تأثیر قرار داده است.[۱۸۴]
عید قربان
عید قربان در بامیان، علاوه بر ابعاد مذهبی و مراسم عبادی مانند نماز و قربانی، به عاملی برای رونق گردشگری تبدیل شده است. این مناسبت دینی که با تعطیلات چندروزه همراه است، فرصتی برای سفر به مناطق تاریخی و طبیعی این ولایت ایجاد میکند. افزایش چشمگیر بازدیدکنندگان داخلی از مکانهایی مانند پارک ملی بندامیر و شهر غلغله در ایام عید قربان، نشاندهنده پیوند عمیق بین مناسک مذهبی و گردشگری فرهنگی است.[۱۸۵]
جشنوارههای فرهنگی
در دوران حکومت جمهوری اسلامی افغانستان برگزاری جشنوارههای فرهنگی مختلف بهمنظور معرفی بیشتر بامیان و هدف جذب بیشتر گردشگران داخلی و خارجی و رشد صنعت توریزم در این منطقه رایج شد که «جشنوارههای «دمبوره»، «گلکچالو»، «راه ابریشم» و «سمینار فولکلور هزارهگی» از جملۀ آنها بود.[۱۸۶]
برگزاری جشنوارۀ شبی با بودا پس از تخریب تندیسهای بودای بامیان توسط طالبان یکی دیگر از برنامههای فرهنگی بود که اهالی بامیان هر سال در سالروز تخریب این مجسمههای بودا برگزار میکردند.[۱۸۷]
بامیان در اساطیر و باورهای عامیانه
بامیان در افسانهها و روایتهای کهن جایگاه ویژهای دارد. بر اساس باورهای محلی، این شهر را ضحاک تأسیس کرد و به مدت 1000 سال بر آن حکمرانی کرد. در روایات دیگری، بامیان را نخستین سکونتگاه آدم و حوا میدانند و تندیسهای صلصال و شهمامه را نمادی از این نخستین زوج بشری تفسیر میکنند. نام «کوه بابا» نیز در این روایات به آدم نسبت داده میشود که پس از هبوط از آنجا به جستجوی حوا برمیخاست.
این سرزمین در اذهان مردم، محل تلاقی شخصیتهای اسطورهای و دینی متعدد از جمله ضحاک، کاوه، فریدون، امیر حمزه و امام علی است. بامیان در باور عامه، سرزمین شگفتیها و محل سکونت موجودات افسانهای مانند دیوان، پریان و الخاتوها به شمار میرود. برخی روایتگران محلی معتقدند بامیان در دوران باستان دارای چهار پایتخت شهر ضحاک، شهر غلغله، شهر سرخوشک و شهر سارسینگ پادشاهبوده است: . این روایات نشاندهنده غنای فرهنگی و عمق تاریخی این منطقه بوده که در خاطرۀ جمعی مردم ریشه دوانیده است.[۱۸۸]
بامیان در شعر و موسیقی
بامیان همواره الهامبخش شاعران و ادیبان بوده و اشعار بسیاری در وصف زیباییها و عظمت تاریخی آن سروده شده است. یحیی جواهری، شاعر نامدار افغانستانی، در اشعاری ماندگار، بامیان را اینگونه به تصویر کشیده است:[۱۸۹] الگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر
الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:پایان شعر
اشعار زیبایی همچون «یک جهان اعجاز دارد بامیان» اثر یحیی جواهری و دیگر سرودههای محلی، توسط خوانندگان محلی و هنرمندان برجستهای چون داوود سرخوش به آهنگهای ماندگار تبدیل شده است. این آثار که با نوای سازهای اصیل محلی مانند دمبوره و غیچک همراه میشود، توانسته است بخشی از فرهنگ موسیقایی بامیان را زنده نگه دارند.[۱۹۰]
پانویس
- ↑ فرحت سیفی، «آثار و ابنیههای تاریخی ولایت بامیان» پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل.
- ↑ حبیبی، «بامیان و شیران در لغت و تاریخ»، 1348ش، ص55.
- ↑ فرحت سیفی، «آثار و ابنیههای تاریخی ولایت بامیان» پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل.
- ↑ محمدی شاری، بامیان؛ پایتخت شکوه اساطیری، 1395ش، ص34.
- ↑ کاظمی، «پروندۀ انترنتی شهر باستانی بامیان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ.
- ↑ اسدی، «یادداشتهایی درباره بتهای بامیان»، 1380ش، ص92.
- ↑ حبیبی، «بامیان و شیران در لغت و تاریخ»، 1348ش، ص57-58.
- ↑ محمدی شاری، بامیان؛ پایتخت شکوه اساطیری، 1395ش، ص2.
- ↑ فرحت سیفی، «آثار و ابنیههای تاریخی ولایت بامیان» پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل.
- ↑ «نقش فرهنگی بامیان در گذشته و اکنون افغانستان»، وبسایت جادۀ ابریشم.
- ↑ کاظمی، «پروندۀ انترنتی شهر باستانی بامیان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ.
- ↑ وزارت اقتصاد، «پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی»، 1398ش، ص89
- ↑ «ولایت بامیان؛ نفوس و ولسوالیهای آن»، خبرگزاری شاهد.
- ↑ کاظمی، «پروندۀ انترنتی شهر باستانی بامیان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ؛ «ولایت بامیان»، شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان..
- ↑ محمدی شاری، بامیان؛ پایتخت شکوه اساطیری، 1395ش، ص159-160.
- ↑ محمدی شاری، بامیان؛ پایتخت شکوه اساطیری، 1395ش، ص33.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ کاظمی، «پروندۀ انترنتی شهر باستانی بامیان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ.
- ↑ « کوه عروس نمادی از عروس سنگی بر فراز کوه های بامیان»، وبسایت آی فیلم 2.
- ↑ « کوه عروس نمادی از عروس سنگی بر فراز کوه های بامیان»، وبسایت آی فیلم 2.
- ↑ کاظمی، «پروندۀ انترنتی شهر باستانی بامیان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ.
- ↑ کاظمی، «پروندۀ انترنتی شهر باستانی بامیان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ.
- ↑ دانشنامۀ جهان اسلام، 1375ش، ج1، ص314.
- ↑ کاظمی، «پروندۀ انترنتی شهر باستانی بامیان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ.
- ↑ دولتآبادی، شناسنامۀ افغانستان، 1371ش، ص17؛ «ولایت بامیان افغانستان کجاست و چه اهمیتی دارد؟»، خبرگزاری صدا و سیما.
- ↑ «سفری به ولسوالی با صفای «پنجاب» در بامیان + تصاویر»، وبسایت آی فیلم 2.
- ↑ دولتآبادی، شناسنامۀ افغانستان، 1371ش، ص17؛ «ولایت بامیان افغانستان کجاست و چه اهمیتی دارد؟»، خبرگزاری صدا و سیما.
- ↑ رضایی، «افتتاح ولسوالی حصه دوم یکه ولنگ در بامیان»، خبرگزاری تساوی.
- ↑ دانش، «معلومات در باره ولسوالیهای بامیان»، وبلاگ اسکای.
- ↑ عرفانی، تحولات سیاسی - اجتماعی ولایت بامیان، 1368ش، ص54.
- ↑ وزارت اقتصاد، پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی، 1398ش، ص42.
- ↑ دانش، «معلومات در باره ولسوالیهای بامیان»، وبلاگ اسکای.
- ↑ «ولایت بامیان»، شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان.
- ↑ کاظمی، «پروندۀ انترنتی شهر باستانی بامیان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ.
- ↑ وزارت اقتصاد، «پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی»، 1398ش، ص27
- ↑ وزارت اقتصاد، «پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی»، 1398ش، ص28.
- ↑ عرفانی، بامیان، ص47
- ↑ نواندیش، الیاس، روزنامه اطلاعات روز، 16 ثور، 1396.
- ↑ وزارت اقتصاد، «پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی»، 1398ش، ص89
- ↑ سحر شریعتی، حفیظ، صنایع دستی هزارگی، 1392ش، ص18
- ↑ سحر شریعتی، فرهنگ شفاهی مردم بامیان، 1392ش، ص11
- ↑ محمدی شاری، بامیان؛ پایتخت شکوه اساطیری، ش1395، ص86-89
- ↑ سحر شریعتی، فرهنگ شفاهی مردم بامیان، 1395ش، ص 63.
- ↑ سحر شریعتی، فرهنگ شفاهی مردم بامیان، 1395ش، ص6
- ↑ وزارت اقتصاد، پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی، 1398ش، ص16-20.
- ↑ وزارت اقتصاد، پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی، 1398ش، ص 16.
- ↑ «آشنایی با حوزههای علمیه افغانستان-۱۰| مدرسه علمیه ولایت- مرکز بامیان»، وبسایت افق اندیشه.
- ↑ نایل، ساختار طبیعی هزارهجات، 1381ش، ص101- 103
- ↑ وزارت اقتصاد، پروفایل ولایت بامیان، چشم انداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی، 1398ش، ص25
- ↑ وزارت اقتصاد، پروفایل ولایت بامیان، چشم انداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی، 1398ش، ص 80.
- ↑ یوتیوب تلویزن بامیان، هتلهای بامیان، 1 آذر، 1397ش.
- ↑ جاویدی، «آثار تاریخی بامیان(ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو)»، 1397ش، ص1121.
- ↑ فرحت صیفی، «آثار و ابنیه های تاریخی ولایت بامیان»، وبسایت پایگاه تخصصی-تحلیلی جامعه و فرهنگ ملل.
- ↑ سجادی، «اولین نقاشی رنگ روغن جهان بر سقف تندیسهای بامیان»، خبرگزاری فارس.
- ↑ کیانی، بامیان در تاریخ و ادبیات فارسی، 1398ش، ص 112.
- ↑ «بودا، بازمانده بودیسم در بامیان(۴)» وبسایت کلکین.
- ↑ کاظمی، «پروندۀ انترنتی شهر باستانی بامیان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ.
- ↑ کاظمی، «پروندۀ انترنتی شهر باستانی بامیان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ.
- ↑ ۵۸٫۰ ۵۸٫۱ هشت مکان تاریخی بامیان عبارتاند از: دو مجسمۀ بودا، شهر غلغله، شهر ضحاک، قلعه کافری، قلعه گوهر گین، شهر بربر، چهل برج، قلعه اللهداد. «غلغله بامیان؛ میراث فرهنگی جهان»، وبسایت مؤسسه فرهنگی اکو.
- ↑ دانشنامۀ جهان اسلام، 1375ش، ج1، ص1840؛ «بند امیر نخستین پارک ملی افغانستان از دریچه دوربین»، خبرگزاری تسنیم، تاریخ انتشار: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ش.
- ↑ بهبودی، آثار باستاني افغانستان، 1392ش، ص31.
- ↑ بهبودی، آثار باستاني افغانستان، 1392ش، ص31؛ «بند امیر بامیان»، شبکه اطلاعرسانی افغانستان، تاریخ بازدید: 7 آبان 1401ش.
- ↑ «بند امیر افغانستان از نقاط تماشایی جهان»، خبرگزاری فارس، تاریخ انتشار: 5 شهریور 1396ش.
- ↑ «پارک ملی بند امیر بهشت بامیان»، باشگاه خبرنگاران جوان، تاریخ انتشار: 24 اسفند 1394ش.
- ↑ بهبودی، آثار باستاني افغانستان، 1392ش، ص31.
- ↑ «دریاچههای آبی بند امیر در افغانستان»، سایت کجارو، تاریخ انتشار: 30 تیر 1396ش.
- ↑ «دریاچههای آبی بند امیر در افغانستان»، سایت کجارو، تاریخ انتشار: 30 تیر 1396ش.
- ↑ بهبودی، آثار باستاني افغانستان، 1392ش، ص31-32.
- ↑ «بند امیر بامیان» شبکه اطلاع رسانی افغانستان، تاریخ بازدید: 7 آبان 1401ش.
- ↑ هاشمی، «اژدهای بامیان»، دانشنامه هزاره، 1397ش، ص۴۲۴.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان واقعیت یا افسانه، 1396ش، ص۱۰۷.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۶۴.
- ↑ هاشمی، «اژدهای بامیان»، دانشنامه هزاره، 1397ش، ص۴۲۴.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۵ش، ص۲۵–۲۷.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۶۵.
- ↑ عظیمی، جغرافیای ولایت بامیان، ۱۳۹۱ش، ص۲۶۳.
- ↑ فرحت سیفی، «آثار و ابنیههای تاریخی ولایت بامیان» پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۶۴.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۵ش، ص۲۵.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۶۴.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، ۱۳۴۶ش، ص۲۲۹.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۶۴.
- ↑ منصور، اژدهای بامیان، افسانه یا واقعیت؟، وبسایت افغان جرمن.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، ۱۳۴۶ش، ص۲۲۹.
- ↑ فرحت سیفی، «آثار و ابنیههای تاریخی ولایت بامیان» پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل.
- ↑ «غلغله میراثی جهانی با ۱۰۰۰ سال قدمت، تمدنی که چنگیز به باد داد»، خبرگزاری فارس.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها،۱۳۹۰ش، ص۵۴.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۵۴.
- ↑ پنجشیری، جغرافیای تاریخی غور، ۱۳۶۰ش، ص۵۱؛ عظیمی، افغانستان و نقاط شگفتانگیز آن، ۱۳۹۰ش، ص۱۱۹.
- ↑ عظیمی، جغرافیای ولایت بامیان، ۱۳۹۱ش، ص۲۷۶.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان واقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ش، ص۶۱.
- ↑ کهزاد، راهنمای بامیان، ۱۳۳۴ش، ص۳۴؛ عظیمی، جغرافیای ولایت بامیان، ۱۳۹۱ش، ص۲۷۶- ۲۷۷.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارهجات، ۱۳۹۵ش، ص۱۴؛ حیدری، بررسی تحولات سیاسی و اجتماعی بامیان در دو سدۀ اخیر، ۱۳۹۱ ش، ص۱۰۶.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان واقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ش، ص۶۵.
- ↑ احمدی، «گذری بر شهر غلغله یکی از عجایب بامیان»، وبسایت شفقنا، 14 سپتامبر 2015م.
- ↑ فرحت سیفی، «آثار و ابنیههای تاریخی ولایت بامیان» پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان واقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ش، ص۶۲.
- ↑ «غلغله بامیان؛ میراث فرهنگی جهان»، وبسایت مؤسسه فرهنگی اکو.
- ↑ «غلغله میراثی جهانی با ۱۰۰۰ سال قدمت، تمدنی که چنگیز به باد داد»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «غلغله میراثی جهانی با ۱۰۰۰ سال قدمت، تمدنی که چنگیز به باد داد»، خبرگزاری فارس.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ص ۵۴-۵۵.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارهجات، ۱۳۹۵ش، ص۱۴؛ عظیمی، افغانستان و نقاط شگفتانگیز آن، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۰.
- ↑ «بازسازی و مرمت شهر غلغله ولایت بامیان»، خبرگزاری صدای افغان (آوا).
- ↑ «باستانشناسان: زاویههای پنهان شهر غلغله آشکار میشود»، وبسایت ۸ صبح.
- ↑ «غلغله میراثی جهانی با ۱۰۰۰ سال قدمت، تمدنی که چنگیز به باد داد»، خبرگزاری فارس.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان و اقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ ش، ص ۶۹-۷۰.
- ↑ عظیمی، جغرافیای ولایت بامیان، ۱۳۹۱ش، ص۲۸۱.
- ↑ رجا، «شهر ضحاک؛ حقیقتی که افسانه میشود»، وبسایت ستاگیدیا.
- ↑ فرحت سیفی، «آثار و ابنیههای تاریخی ولایت بامیان» پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۴۹.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، ص ۲۳۹؛ پولادی، هزارهها (تاریخ، فرهنگ، سیاست، اقتصاد)، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۶-۱۲۷.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان و اقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ش، ص۸۵.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، ۱۳۴۶ش، ص۲۴۰.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۴۹.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۵۰.
- ↑ کهزاد، راهنمای بامیان، ۱۳۳۴ش، ص۳۸؛ پژواک، غوریان، ۱۳۴۵ش، ص۵۹.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۵۰.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان و اقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ش، ص۸۵.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، ۱۳۴۶ش، ص۲۴۰؛ عظیمی، جغرافیای ولایت بامیان، ۱۳۹۱ش، ص۲۸۳.
- ↑ عظیمی، افغانستان و نقاط شگفتانگیز آن، ۱۳۹۰ش، ص ۱۳۸-۱۳۹.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان و اقعیت و افسانه، ۳۹۶ ش، ص۸۳.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۵۲.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان و اقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ش، ص۸۳-۸۴.
- ↑ رجا، «شهر ضحاک؛ حقیقتی که افسانه میشود»، وبسایت ستاگیدیا.
- ↑ احمدی، «شکوه غمانگیز شهر ضحاک... »، خبرگزاری تسنیم.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان واقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ش، ص۸۸-۹۰.
- ↑ اخلاقی، «شهر ضحاک، میراث فرهنگی جهان»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان واقعیت یا افسانه، 1396ش، ص115.
- ↑ «بتبچه ککرک»، در مجموعه تلویزیونی جالبترینهای این دیار، تلویزیون بامیان.
- ↑ غارهای آجانتا در ۴۰ کیلومتری شهر جالگائون هندوستان، مجموعۀ ۳۰ غار پر از نقاشیهای مذهبی دربارۀ بودا است که قدمت آنها به ۲ قرن پیش از میلاد برمیگردد.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، 1346ش، ص236.
- ↑ موسیو گودار و دیگران، آثار عتیقه بامیان در هزارستان، 1372ش، ص105.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، 1346ش، ص236.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان واقعیت یا افسانه، 1396ش، ص115.
- ↑ «بتبچه ککرک»، در مجموعه تلویزیونی جالبترینهای این دیار، تلویزیون بامیان.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، 1346ش، ص236.
- ↑ شریفی، «بت درۀ ککرک»، دانشنامه هزاره، 1397ش، ص ۱۱۸۷-۱۱۸۸؛ کهزاد، راهنمای بامیان، 1334ش، ص29؛ نائل، سایه روشنهایی از وضع جامعه هزاره، 1372ش، ص77.
- ↑ «طالبان تاریخ لوحههای ساحات تاریخی بامیان را تخریب کردند»، وبسایت ۸ صبح.
- ↑ موسیو گودار و دیگران، آثار عتیقه بامیان در هزارستان، 1372ش، ص105.
- ↑ «بتبچه ککرک»، در مجموعه تلویزیونی جالبترینهای این دیار، تلویزیون بامیان.
- ↑ «بتبچه ککرک»، در مجموعه تلویزیونی جالبترینهای این دیار، تلویزیون بامیان.
- ↑ عظیمی، افغانستان و نقاط شگفتانگیز آن، 1390ش، ص168.
- ↑ «طالبان تاریخ لوحههای ساحات تاریخی بامیان را تخریب کردند»، وبسایت ۸ صبح.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعه چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ رجا، «چهلبرجه؛ قلعهای با ۷۰۰ سال قدمت تاریخی»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ «قلعۀ چهلبرج بامیان؛ جلوهای از تاریخ درخشان افغانستان»، خبرگزاری فارس.
- ↑ رجا، «چهلبرجه؛ قلعهای با ۷۰۰ سال قدمت تاریخی»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعۀ چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ غفاری، «چهلبرج ولايت باميان در معرض نابودى قرار دارد»، خبرگزاری پژواک.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ «قلعۀ چهلبرج بامیان؛ جلوهای از تاریخ درخشان افغانستان»، خبرگزاری فارس.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ رجا، «چهلبرجه؛ قلعهای با ۷۰۰ سال قدمت تاریخی»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ «قلعۀ چهلبرج بامیان؛ جلوهای از تاریخ درخشان افغانستان»، خبرگزاری فارس.
- ↑ رجا، «چهلبرجه؛ قلعهای با ۷۰۰ سال قدمت تاریخی»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ «قلعۀ چهلبرج بامیان؛ جلوهای از تاریخ درخشان افغانستان»، خبرگزاری فارس.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعۀ چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعۀ چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ «قلعه چهلبرج بامیان؛ جلوهای از تاریخ درخشان افغانستان»، خبرگزاری فارس.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعۀ چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعۀ چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعۀ چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ رجا، چهلبرجه؛ قلعهای با ۷۰۰ سال قدمت تاریخی»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعل چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ فرحت سیفی، «آثار و ابنیههای تاریخی ولایت بامیان» پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل.
- ↑ فرحت سیفی، «آثار و ابنیههای تاریخی ولایت بامیان» پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل.
- ↑ فرحت سیفی، «آثار و ابنیههای تاریخی ولایت بامیان» پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل.
- ↑ «غارنشینان بامیان/ سموج مأمن مردم در روزهای سخت» خبرگزاری شفقنا.
- ↑ «غارها؛ جاذبهای تاریخی و گمشده در هیاهوی ناامنی افغانستان»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «افزايش غارنشينان در استان باميان افغانستان»، خبرگزاری ایرنا.
- ↑ «مکتب غار در بامیان افغانستان»، وبسایت روزنامۀ اقتصاد.
- ↑ «غار یخ شگفتانگیز قازان»، وبسایت روزنامۀ 8 صبح.
- ↑ کاظمی، «پروندۀ انترنتی شهر باستانی بامیان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ.
- ↑ «غارها؛ جاذبهای تاریخی و گمشده در هیاهوی ناامنی افغانستان»، خبرگزاری فارس.
- ↑ کاظمی، «پروندۀ انترنتی شهر باستانی بامیان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ.
- ↑ «نخستین والی زن افغانستان خود را برای این وظیفه خطیر آماده می کند»، خبرگزاری ایرنا.
- ↑ کاظمی، «پروندۀ انترنتی شهر باستانی بامیان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ.
- ↑ «نوروز در بامیان افغانستان چگونه تجلیل می شود؟+ تصاویر»، وبسایت آی فیلم 2.
- ↑ «رسم و رواجهای عیدِ فطر در ولایت بامیان»، وبسایت روزنامۀ 8 صبح.
- ↑ «حضور ۲۵ هزار گردشگر در تعطیلات عید قربان در بامیان»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ «بامیان میزبان جشنوارههای فرهنگی و هنری»، وبسایت آی فیلم 2.
- ↑ «نهمین برنامه فرهنگی شبی با بودا در بامیان افتتاح شد»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ کاظمی، «پروندۀ انترنتی شهر باستانی بامیان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ.
- ↑ «بامیان سرزمین عجایب» وبلاگ زابلستان.
- ↑ «یک جهان اعجاز دارد بامیان»، وبسایت آپارات.
منابع
- «آشنایی با حوزههای علمیه افغانستان-۱۰| مدرسه علمیه ولایت- مرکز بامیان»، وبسایت افق اندیشه، تاریخ درج مطلب: 29 دی 1403ش.
- اسدی، ترکمان، «یادداشتهایی درباره بتهای بامیان»، مجلۀ بخارا، شمارۀ 18، 1380ش.
- «افزايش غارنشينان در استان باميان افغانستان»، خبرگزاری ایرنا، تاریخ درج مطلب: 17 بهمن 1391ش.
- «بامیان پایتخت فرهنگی سارک شد»، وبسایت روزنامۀ اطلاعات روز، تاریخ بازدید: 16 خرداد 1404ش.
- «بامیان سرزمین عجایب» وبلاگ زابلستان، تاریخ بازدید: 16 خرداد 1404ش.
- «بامیان میزبان جشنوارههای فرهنگی و هنری»، وبسایت آی فیلم 2، تاریخ بازدید: 16 خرداد 1404ش.
- بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، 1375ش.
- «بودا، بازمانده بودیسم در بامیان(۴)» وبسایت کلکین، تاریخ درج مطلب: ۱۵ جوزا ۱۴۰۴ش.
- تلویزیون بامیان، «هتلهای بامیان» در وبسایت یوتیوب، تاریخ درج: 1 آذر 1397ش.
- جاویدی، غلامرضا، «آثار تاریخی بامیان(ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو)»، مجموعه مقالات سومین همایش بینالمللی پژوهشهای مدیریت و علوم انسان، دانشگاه تهران، 1397ش.
- حبیبی، عبدالحی، «بامیان و شیران در لغت و تاریخ»، مجلۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران (نشریات قدیمی)، شمارۀ 1، 1348ش.
- «حضور ۲۵ هزار گردشگر در تعطیلات عید قربان در بامیان»، خبرگزاری شفقنا، تاریخ درج مطلب: 14 مرداد 1399ش.
- دولتآبادی، بصیراحمد، شناسنامۀ افغانستان، قم، مؤلف، 1371ش.
- «رسم و رواجهای عیدِ فطر در ولایت بامیان»، وبسایت روزنامۀ 8 صبح، تاریخ درج مطلب: 2 مرداد 1393ش.
- سجادی، سیدجمالالدین، «اولین نقاشی رنگ روغن جهان بر سقف تندیسهای بامیان»، خبرگزاری فارس، تاریخ درج مطلب: 29 مهر 1403ش.
- سحر شریعتی، حفیظ، صنایع دستی هزارگی، کابل، امیری، 1392ش.
- سحر شریعتی، حفیظ، فرهنگ شفاهی مردم بامیان، کابل، امیری، 1395ش.
- «سفری به ولسوالی با صفای «پنجاب» در بامیان + تصاویر»، وبسایت آی فیلم 2، تاریخ 29 اردیبشت 1399ش.
- عرفانی، قربانعلی، تحولات سیاسی و اجتماعی بامیان، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1368ش.
- «غارها؛ جاذبهای تاریخی و گمشده در هیاهوی ناامنی افغانستان»، تاریخ درج مطلب: 22 آذر 1394ش.
- «غارنشینان بامیان/ سموج مأمن مردم در روزهای سخت» خبرگزاری شفقنا، تاریخ درج مطلب: ۶ اسد ۱۳۹۴ش.
- «غار یخ شگفتانگیز قازان»، وبسایت روزنامۀ 8 صبح، تاریخ درج مطلب: 26 خرداد 1393ش.
- فایز، محمدظاهر، «وجه تسمیه خراسان، بامیان و دایزنگی»، نشریه علمی، فرهنگی و سیاسی و مذهبی و ادبی دانشجویان افغانستانی_قزوین، س5، ش 10، 1394ش.
- فرحت سیفی، فریبا، «آثار و ابنیههای تاریخی ولایت بامیان» پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل، تاریخ درج مطلب: ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ش.
- «کوه عروس نمادی از عروس سنگی بر فراز کوه های بامیان»، وبسایت آی فیلم 2، تاریخ درج مطلب: 1 مهر 1397ش.
- کهزاد، علیاحمد، رهنمای بامیان، کابل، انجمن تاریخ، 1334ش.
- کیانی، فاضل، بامیان در تاریخ و ادبیات فارسی، به مناسبت سمینار افغانستان گهوارۀ زبان فارسی، 1398ش.
- کاظمی، عاطفه، «پروندی اینترنتی شهر باستان بامیان»، وبسایت مردمشناسی و فرهنگی، تاریخ درج مطلب: 2 آذر 1399ش.
- نایل، حسین، ساختار طبیعی هزارهجات، کابل، صلصال، 1381ش.
- نواندیش، الیاس، رنجهای اطلاعرسانی، روزنامه اطلاعات روز، تاریخ درج: 16 اردیبهشت 1396ش.
- «نهمین برنامه فرهنگی شبی با بودا در بامیان افتتاح شد»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما، تاریخ درج مطلب: 20 اسفند 1399ش.
- محمدی شاری، شوکتعلی، بامیان؛ پایتخت شکوه اساطیری، کابل، امیری، 1395ش.
- «مکتب غار در بامیان افغانستان»، وبسایت روزنامۀ اقتصاد، تاریخ درج مطلب: 3 اسفند 1400ش.
- موسوی، سیدعسکر، هزارههای افغانستان، ترجمه اسدالله شفاهی، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری نقش سیمرغ، 1379ش.
- «نخستین والی زن افغانستان خود را برای این وظیفه خطیر آماده می کند»، خبرگزاری ایرنا، تاریخ درج مطلب: 8 اسفند 1383ش.
- «نقش فرهنگی بامیان در گذشته و اکنون افغانستان»، وبسایت جادۀ ابریشم، تاریخ درج مطلب: 24 آذر 1399ش.
- «نوروز در بامیان افغانستان چگونه تجلیل می شود؟+ تصاویر»، وبسایت آی فیلم 2، تاریخ بازدید: 16 خرداد 1404ش.
- وزارت اقتصاد، «پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی»، کابل، وزرات اقتصاد، 1398ش.
- «ولایت بامیان، نفوس و ولسوالیهای آن»، خبرگزاری شاهد، تاریخ درج مطلب: 26 اسفند 1399ش.
- «ولایت بامیان افغانستان کجاست و چه اهمیتی دارد؟»، خبرگزاری صدا و سیما، تاریخ درج مطلب: ۲ تير ۱۴۰۰ ش.
- «ولایت بامیان»، وبسایت شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان، تاریخ بازدید: 12 خرداد 1404ش
- «یک جهان اعجاز دارد بامیان»، وبسایت آپارات، تاریخ درج مطلب: 16 خرداد 1404ش.