پیشنویس:بامیان
بامیان؛ ولایت و منطقهای باستانی در مرکز افغانستان.
بامیان، یکی از ولایات افغانستان بوده و بهعنوان یکی از مناطق تاریخی و فرهنگی مهم این کشور شناخته میشود که دارای پیشینهای غنی و جاذبههای طبیعی و باستانی متعدد است. این منطقه که در مرکز افغانستان واقع شده، از دیرباز یکی از مراکز مهم تمدنی و تجاری در مسیر جاده ابریشم مطرح بوده است. بامیان با دارابودن آثار تاریخی ارزشمندی همچون مجسمههای بزرگ بودا، شهر غلغله، شهر ضحاک و بند امیر، همواره مورد توجه گردشگران و پژوهشگران قرار داشته است.
بامیان در گذشته یکی از مهمترین گرهگاههای تاریخی در مسیر جاده ابریشم، نقش حیاتی در پیوند تجاری و فرهنگی بین آسیای میانه و شبه قاره هند ایفا میکرد. این منطقه بهعنوان پلی طبیعی، تمدنهای شمال و جنوب رشته کوه هندوکش را به یکدیگر متصل میساخت.
مردم بامیان بهطور عمده از قوم هزاره بوده که به زبان فارسی با گویش محلی (هزارگی) سخن میگویند و بیشتر آنها پیرو مذهب شیعۀ دوازده امامی است. اقتصاد این منطقه بهطور عمده مبتنی بر کشاورزی، دامداری و صنایع دستی است. بامیان همچنین بهعنوان اولین پایتخت فرهنگی سارک در 2015م انتخاب شد که نشاندهندۀ اهمیت فرهنگی این منطقه است. با وجود چالشهای توسعهای، بامیان همچنان بهعنوان نمادی از غنای فرهنگی و تاریخی افغانستان مطرح بوده و نیازمند توجه بیشتر برای حفظ میراث فرهنگی و توسعه پایدار است.
نامگذاری بامیان
ریشهشناسی نام بامیان نشاندهندۀ ارتباط عمیق آن با مفاهیم نور و روشنایی است؛ واژه «بام» که در ترکیباتی مانند بامی، بامین و بامیان دیده میشود، در زبانهای باستانی منطقه بهمعنای روشنایی و درخشش به کار میرفته است. این مفهوم در عبارت رایج «از بام تا شام» که اشاره به دورۀ زمانی از طلوع تا غروب خورشید دارد، همچنان حفظ شده است.
بر اساس پژوهشهای محمدحسین یمین، ردپای نام بامیان را میتوان در متون کهن اوستایی نیز یافت. در اوستا، این نام به صورتهای «gien-bam» یا «wam-gien» و در دورۀ پهلوی به شکل «bamikan» ثبت شده که بعدها به تلفظ امروزی «بامیگان» و سپس «بامیان» تحول یافته است.[۱] واژۀ «بامیه» در اوستا بهعنوان صفتی بهمعنای فروزنده و تابنده به کار رفته و صورت پهلوی آن «بامیک» از همین ریشه است.[۲] در زبان فارسی نیز، واژۀ «بام» بار معنایی روشنایی، سپیدهدم و درخشندگی صبحگاهی را حفظ کرده که به نظر پژوهشگران اشارهای به موقعیت جغرافیایی خاص این سرزمین در میان کوههای مرتفع و آفتابگیر منطق است.[۳]
در اوستا (وندیداد) از بامیان بهنامهای «خَنِیرَتبامی»، «هَنِیرهبامی»، «ایرانویجه»، «پارس» و «ورنۀ چهارگوش» یاد شده است.[۴]
تاریخچه
بامیان از قدیمیترین تمدنهای بشری و محل تلاقی سه تمدن بزرگ یونانی، بودایی و ساسانی بوده و از جایگاه ویژهای در تاریخ تمدنهای باستانی برخوردار است. در نخستین سدههای میلادی، بامیان بخش بزرگی از امپراطوری بودایی-کوشانی بود و یکی از مراکز و پایتختهای مهم فرهنگی و سیاسی کوشانیها بهشمار میرفت. قدیمیترین اسناد مربوط به بامیان به قرن چهارم میلادی میرسد.[۵]
هیونگ تسانگ، زائر چینی بودایی که در 630م به بامیان سفر کرده، در آثار خود به توصیف مجسمههای بزرگ بودا، معابد، تزئینات طلایی، نقاشیهای دیواری و حتی آب زلال و رنگین بندامیر پرداخته است. بر اساس شرح مفصلی که در فصل اول کتاب «سی-یو-کی» آمده، میتوان دریافت که در آن دوران شهر بامیان با معابد و صومعههای خود در اوج رونق و آبادی قرار داشته است.
با ورود فاتحان اسلامی به سرزمین افغانستان، موقعیت ممتاز بامیان بهعنوان مرکز مهم بودایی دستخوش تحول شد. چنانکه در منابع تاریخی آمده، پادشاه بامیان ملقب به «شیر» در حدود ۱۵۰ق به اسلام گروید. این رخداد موجب توقف آیین پرستش بودا و هنر مجسمهسازی در این سرزمین شد. پادشاه بامیان با پذیرش دین اسلام، از فاتحان اسلامی استقبال و به گفتۀ یعقوبی، حتی پیوند خویشاوندی نیز با آنان برقرار کرد.
پس از فتح این سرزمین توسط یعقوب لیث صفاری در ۸۷۱م برخی از مجسمههای معروف به بغداد، مرکز خلافت اسلامی، ارسال شد. مورخان اسلامی دو بت بزرگ بامیان را به نامهای «سرخ بت» و «خنگبت» ثبت کردهاند و پادشاه آنجا را به لقب «شیر» میشناختند.
به گواهی تاریخ نویسان، هندوهای بسیاری از راههای دور برای زیارت این بتها میآمدند و با تقدیم قربانیها، هدایا و نذورات، به عبادت میپرداختند. در صحن این معبد عظیم، زاهدان و سالکان بسیاری حضور مییافتند و بتهای زرین و جواهرنشان آن در توصیف نمیگنجید.[۶]
اهمیت و جایگاه بامیان
بامیان، دارای ویژگیهای مختلفی است که آن را از نظر تاریخی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و جغرافیایی متمایز کرده است. این شهر از دیرباز، یکی از مهمترین مراکز تمدنی، دینی، تجاری، سیاسی و فرهنگی بهشمار میرفته است. سیاحان، کاشفان، بازرگانان، هنرمندان، نویسندگان و زائرانی از هند، چین، آسیای مرکزی، شرق آسیا و اروپا، به این شهر رفتوآمد داشتهاند.
بامیان، بهدلیل موقعیت جغرافیایی و قرار گرفتن در مسیر «جادۀ ابریشم»، حائز اهمیت بوده و نقطۀ اتصال شرق به غرب افغانستان محسوب میشده است. این ولایت، در مسیر کاروانهای تاجران امپراطوری روم، چین، آسیای میانه و آسیای جنوبی قرار داشت. علاوهبر آن، در این منطقه، آثار هنری و باستانی بسیاری وجود دارد که نشان از مدنیت و هنر طولانیمدت در این خطه دارد.
آثار هنری، باستانی و مدنیتی که در بامیان وجود دارد، محصول تلاشهای معماران، پیکرتراشان، نقاشان و هنرمندان بامیانی و سرزمینهای مجاور است. این میراث ارزشمند و مشترک تمام بشریت بر اهمیت و شکوه آن افزوده است.[۷] شهر بامیان برای قرنها بهعنوان مهمترین محور ارتباطی بین شمال و جنوب افغانستان ایفای نقش کرده است. امروزه نیز با دارا بودن آثار و بناهای تاریخی بینظیر، بهعنوان یکی از مهمترین مقاصد گردشگران و پژوهشگران بینالمللی شناخته میشود. این ویژگیها به همراه غنای فرهنگی و تاریخی، بامیان را به گنجینهای بیبدیل در میراث تمدنی افغانستان تبدیل کرده است.
بامیان در متون جغرافیایی قدیم بهعنوان شهری پررونق و استراتژیک توصیف شده که در مرز بین گوزگانان و خراسان قرار داشت. این شهر با حاصلخیزی زمینهای کشاورزی و حکومتی مستقل شناخته میشد که پادشاهان آن به لقب «شیر» ملقب بودند. قلمرو نفوذ بامیان در دوران اوج خود شهرهای مهمی چون غزنی، کابل، پروان، پنجهیر، بدخشان و نواحی اطراف را شامل میشد. جغرافیدانان با اشاره به وجود بیش از چهارصد دژ و چهار رودخانۀ مهم در این منطقه، از معادن غنی آن شامل بیجاده، لاجورد، جیوه، سرب و بلور یاد کردهاند که نشاندهندۀ ثروت طبیعی و اهمیت اقتصادی بامیان در دوران باستان است. این ویژگیها بامیان را به مرکزی تجاری و فرهنگی تبدیل کرده بود که در تقاطع تمدنهای بزرگ قرار داشت.[۸]
جمعیتشناسی
آمار دقیقی از جمعیت ولایت بامیان در دست نیست؛ اما بیشتر ساکنین این منطقه از قوم هزاره بوده و برخی از قوم تاجیک هستند.[۹] زبان این مردم، با زبان اوستایی همخوانی داشته و دارای بیشترین نشانههای کهن زبان پارسی دری با دو لهجۀ هزارگی و تاجیکی است.[۱۰] تمامی مردم این استان، مسلمان بوده و بیشتر آنها شیعیان دوازده امامی و مابقی نیز از اهل تسنن و شیعیان اسماعیلیه هستند.[۱۱]
موقعیت جغرافیایی
- در گذشته: بامیان در گذشتههای دور، جغرافیای وسیعی داشته که شامل: غرجستان، بلخ، بدخشان، تخارستان، پنجشیر، پروان، غوربند و مناطق دیگر میشد. یکی از نامهای بلخ بامی منسوب به بامیان است.[۱۲]
- امروزه: در حال حاضر ولایت بامیان با مساحت تقریبی 19200 کیلومتر، یکی از ولایات کوهستانی مناطق مرکزی افغانستان است که از طرف شمال با ولایت سمنگان، از شمال غرب با ولایت سرپل، از جنوب با ولایت میدان وردک، غزنی و دایکندی، از شرق با ولایت پروان و بغلان و از جانب غرب با ولایت غور و دایکندی همسایگی دارد. ارتفاع این ولایت از سطح دریا 2500 متر است. بامیان دارای هفت ولسوالی (شهرستان) است که عبارتاند از پنجاب، ورس، یکهولنگ یک، یکهولنگ دو، شیبر، سیغان و کهمرد. مرکز این ولایت شهر باستانی بامیان است که از کابل 204 کیلومتر فاصله دارد. [۱۳]
اقتصاد
بامیان از ولایتهای کمتر توسعهیافته در افغانستان بهحساب میآید. زراعت پیشه اساسی مردم در ولایت بامیان به شمار میرود. زمان کشت بهاری از اول حمل (فروردین) تا اول جوزا (خرداد) و زمان کشت خزانی اول میزان (مهر) تا دهم عقرب (آبان) است.
محصولات زراعتی این ولایت در مجموع 33 نوع گزارش شده که عبارتند از: گندم، کچالو (سیبزمینی)، جو، باقلی، عدس و جواری و سبزیجاتی همچون زردک (هویج)، شلغم، پیاز، کرم، گلپی، کاهو، مرج، گندنه، کدو، بادرنگ، ملی و میوهجات مانند زردآلو، سیب، گیلاس، ناک، بادام، چهارمغز، توت و همچنین گیاهان طبی و دارویی و عایداتی مثل هنگ، زیره و شیرینبویه (شیرین بیان).[۱۴]
مالداری در این ولایت بهشکل سنتی بوده و مهمترین احشام حیوانی عبارتند از: گوسفند، بز، گاو، اسب، قاطر، مرکب. پرورش و نگهداری مرغهای خانگی نیز در این ولایت مرسوم بوده و زنبورداری نیز از مشاغل جدید در این خطه به شمار میرود؛ اما محصولات حیوانی و زراعتی بهدلیل عدم بستهبندی، پاستوریزه و جای مناسب نگهداری، بهقسمی ابتدایی و محلی و بهگونۀ غیرعمده بهفروش میرسد. علیرغم زحمات بسیار، متأسفانه، مردم درآمد بالایی از این نوع فعالیتها ندارند.[۱۵]
فرهنگ و هنر
- رسانهها: تا چندی پیش، بیشتر از 20 رسانه چاپی در کنار سه رسانۀ شنیداری خصوصی محلی، رادیو و تلویزیون ملی بامیان، رادیوهای آریانا، بیان و بیبیسی در این ولایت فعال بودند.[۱۶] علاوه بر آن، در بامیان 733 مسجد و 448 باب تکیهخانه (حسینیه) وجود دارد.[۱۷]
- صنایع محلی: قالی، گلیم، نمد، برک و خامکدوزی، دستکش و جورابهای پشمی، پلاس، انواع سوزندوزی و کفشدوزیهای سنتی، عمدهترین صنایع دستی بامیان است.[۱۸]
- فرهنگ عامه و ادبیات: فرهنگ کهن مردم بامیان بیشتر جنبۀ گفتاری داشته و بهصورت منظوم و منثور بوده است. اسطورهها، افسانههای تاریخی، مذهبی، باورهای عامیانه، ترانهها، دوبیتیها، چهاربیتیها، غزلها، مختهها، لالایی، پندنامه، ضربالمثلها، استعارات و تشبیهات، داستانهای حماسی و رمانتیک، قصهها، طنزها و شوخیها، بخشهای مهم فرهنگ و ادبیات عامه را تشکیل میدهند.[۱۹]
- غذاهای محلی: نان گندم، نان و دوغ، شیر روغو، حلوای سفید، آبگوشت (شوربا یا شوروا)، قبرغه داغ، کباب، گوشتکوچه (حلیم)، پلو برنج، شوله، قورمه پلو، آش محلی، خَیگِینَه روغو، نانملیده، آشکشیده، پیاوه سیبزمینی از غذاهای رایج بامیان هستند.[۲۰]
- ورزش محلی: کشتی بهعنوان میراث ورزشی از سومریان بینالنهرین از دوران قدیم تا امروز، یکی از تفریحات رایج مردم بامیان بوده است. این ورزش محلی در مراسم عید، نوروز و عروسیها برگزار میشده است. در بامیان کشتیهای «لِختَکِی و چُورَکِی» شهرت دارند.[۲۱]
- بامیان اولین پایتخت فرهنگی سارک: کمیته فرهنگی کشورهای جنوب آسیا (سارک) بامیان را بهدلیل قدمت تاریخی، تنوع آثار باستانی، جاذبههای طبیعی، توریستی و گردشگری در سال 2015م بهعنوان اولین پایتخت فرهنگی سارک انتخاب کرد.[۲۲]
- آموزش و پژوهش: در بامیان 378 مرکز تعلیمی و تحصیلی وجود دارد. در بخش تحصیلات عالی فقط یک دانشگاه دولتی، بهنام دانشگاه بامیان و یک مؤسسه تحصیلات عالی خصوصی بهنام بامیکا فعالیت دارند.[۲۳] علاوه بر آن در بامیان، سیزده باب مدرسه، دارالعلوم و دارالحفاظ هم وجود دارد.[۲۴]
زیرساخت
بامیان در قلب افغانستان واقع بوده و از هر جانب راهی بهسوی آن وجود دارد.[۲۵] در مجموع 64 کیلومتر سرکهای (خیابان) شهری و 934 کلیومتر سرکهای ولایتی و ولسوالی در ولایت بامیان است. همچنین در 191.8 کیلومتر سرکهای آسفالت و 806.2 کیلومتر سرکهای شهری و سرکهای عمومی خامه هستند. در بامیان یک میدان هوایی (فرودگاه) کوچک بهنام میدان هوایی شهید مزاری برای نشست هواپیماهای کوچک وجود دارد.[۲۶] در این ولایت چهار بیمارستان دولتی و یک بیمارستان خصوصی نیز مشغول ارائۀ خدمات هستند.[۲۷]
امکانات رفاهی
ولایت بامیان دارای هتلهای مجهزی برای پذیرایی از مهمانان و گردشگران داخلی و خارجی است که غذاهای متنوع محلی، ملی و بینالمللی در آن تهیه میشود. مهمترین هتلهای بامیان عبارتاند از: هتل غلغله، راه ابریشم، هایلند، شاهی، نوربند قلعه.[۲۸]
جاذبههای گردشگری و تاریخی بامیان
بامیان جاذبههای گردشگری و تاریخی فراوان دارد که بهعنوان گنجینهای از هویت فرهنگی افغانستان شناخته میشود و میتوانند بهعنوان محرکهای اقتصادی و جاذبههای گردشگری نقش مؤثری در توسعۀ پایدار منطقه ایفا کند. علیرغم جایگاه ویژۀ این میراث تاریخی و فرهنگی، کمبود پژوهشهای باستانشناسی دقیق، نبود مستندات تاریخی جامع و فقدان توجه کافی از سوی نهادهای فرهنگی و حتی متخصصان این حوزه، موجب شده اطلاعات موجود درباره این بناهای تاریخی بسیار محدود باشد. در برخی موارد، دادههای قابل استنادی دربارۀ پیشینه و ویژگیهای این آثار در دسترس نیست.
در حالحاضر مجموعهای متشکل از هشت اثر تاریخی بامیان در فهرست میراث جهانی به ثبت رسیده است. این آثار شامل موارد ذیل است: دو مجسمۀ بودا که در گویش محلی با نامهای شهمنامه و صلصال شناخته میشوند، شهر غلغله در مرکز بامیان، شهر ضحاک معروف به شهر سرخ واقع در منطقۀ ششپل در فاصله حدود 25 کیلومتری شرق بامیان، غارهای کنرک، قلعۀ کافری الف و قلعۀ کافری ب، غارهای درۀ قلعه اکرم و غارهای قلعه غمی در درۀ فراهی.[۲۹]
منطقه تاریخی و گردشگری بند امیر بامیان
دریاچههای طبیعی بندامیر در فاصلۀ 90 کیلومتری غرب بامیان، با مختصات جغرافیایی َ12 ْ30 عرض شمالی و َ30 ْ66 طول شرقی واقع شده است. این دریاچهها در بستری از سنگ آهک و گلرس کرتاسهای و در ارتفاع ۲۹۰۰ متری از سطح دریا شکل گرفته است. رودخانههای کوچکی که از شرق (سرچشمههای بلخاب) سرچشمه میگیرند، پس از عبور از درهها، در نقاط مختلف توسط سنگهای تراورتن مسدود شده و این دریاچهها را به وجود آوردهاند. مساحت کلی این دریاچهها ۵۹۸۵ کیلومتر مربع است و از شرق به غرب شامل هشت واحد دریاچهای با ویژگیهای متفاوت میشود؛ از دریاچههای خشک و کمعمق تا دریاچههای بزرگ با عمق چندین متر را دربرمیگیرد. برای مثال، دریاچۀ شمارۀ ۴ با مساحت ۴۸۷۵ کیلومتر مربع و عمق ۲۸ متر، یکی از بزرگترین این دریاچهها محسوب میشود.
تشکیل سدهای طبیعی در مناطقی رخ داده که بستر رودخانهها بهطور ناگهانی عمیق شده یا جریان آب خروشان بوده است. در این فرآیند، گیاهانی مانند سیانوفیت، کلروفیت، خزه و جلبک نقش کلیدی در تهنشین کردن ترکیبات کلسیم محلول در آب ایفا کرده است. ذخایر تراورتن بندامیر طی مراحل بین دورههای یخبندان شکل گرفته و تا دوران پس از یخبندان کنونی ادامه یافته است. شواهد موجود دو مرحله یخبندان در دوران چهارم زمینشناسی را نشان میدهد.
باورهای عامیانه دربارۀ شکلگیری بند امیر
در باورهای محلی، این سدهای طبیعی بهعنوان پدیدهای اعجازآمیز شناخته میشوند و ساخت آنها به امام علیبن ابیطالب نسبت داده شده است. نامگذاری این دریاچهها نیز برگرفته از روایات و افسانههای محلی است، از جمله «بند ذوالفقار» (نام شمشیر حضرت علی علیهالسّلام)، «بند پودِنَه» (پونه)، «بند پنیر»، «بند خَیْبَت» (سِحْر) یا هیبت، «بندقنبر» (غلام خاص امام علی) و «بندغلامان». این نامها ریشه در روایاتی دارد که در منابع مختلف مانند آثار برنز، فوشه، آکن و کهزاد ثبت شده است. برخی پژوهشگران مانند برنار معتقدند این روایات ممکن است بازتابی اسطورهای از تلاشهای تاریخی برای مهار آبهای رودخانههای هندوکش در جهت آبیاری باشد.
تأثیر بندامیر بر معیشت و فرهنگ جوامع محلی
مردم محلی، بهویژه طوایف قوم هزاره، از این دریاچهها برای ماهیگیری و از آبشارهای اطراف برای بهکارگیری آسیابهای آبی استفاده میکنند. با احداث جادههای دسترسی و ساخت مهمانسراها، این منطقه به تدریج به مقصدی برای گردشگران تبدیل شده است. منظرۀ خیرهکننده دریاچههای فیروزهای در میان کوهستانهای سفید و بیدرخت، جلوهای منحصربهفرد به این منطقه بخشیده است. کارشناسان این جاذبۀ طبیعی را از نظر زیباییشناسی و جنبههای فرهنگی و اقتصادی برای افغانستان حائز اهمیت میدانند.[۳۰]
مزار (زیارتگاه) بند امیر

در کنار دریاچۀ بند هیبت، بنایی تاریخی با قدمت 100 سال وجود دارد که مشهور به «مزار بند امیر» است. مردمی كه از نقاط مختلف افغانستان، از بند امیر بازدید میکنند، این بنای تاریخی را نیز بهعنوان مکان مقدس و قدمگاه امام علی، زیارت میکنند و برآورده شدن حاجت و شفای بیماران را در آنجا آرزو میکنند.[۳۱]
تابلویی از جنس گچ پخته بر سردر این بنا نصب شده و عنوان «مسجد شریف امیر» بهصورت برجسته در آن، مكتوب شده است؛ اما بازدید کنندگان، توجهی به این تابلو نداشته و معمولا احكام مسجد را دربارۀ این مکان، رعایت نمیکنند.[۳۲]
در قسمت غربی بند هیبت، چشمهای به نام چشمه شفا وجود دارد که آب آن، بسیار سرد است.[۳۳] برخی بازدیدکنندگان، با انگیزۀ تبرک یا درمان، بدن خود را در این چشمه، ﻣﯽشویند.[۳۴]
گردشگری
بند امیر از ۱۳۳۹ش در سطح بینالمللی بهعنوان یک منطقۀ گردشگری شناخته شد و پیش از دورۀ جهاد علیه روسها و جنگهای داخلی، منبع درآمد مطلوبی برای مردم محلی و دولت افغانستان بود.[۳۵] بعد از روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی در 1381ش، بند امیر دوباره توجه گردشگران بسیاری را به خود جلب کرد. این مجموعۀ آبی کمنظیر در ۱۳۸۸ش بهعنوان نخستین پارک ملی افغانستان معرفی شد.[۳۶] بند امیر، در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.[۳۷]
بازدیدکنندگان این منطقه، عموما در سه گروه زیر جای میگیرند:
- جهانگردان و گردشگرانی كه بهمنظور تحقیق در زمینۀ آب، سنگها، ماهیها، پرندگان و حیوانات وحشی به این مکان میآیند.
- گردشگرانی كه بهمنظور سپری كردن تعطیلات و برای تفریح و گردش به این مکان میآیند.
- مردمان محلی كه بهطور معمول با هدف زیارت قدمگاه امام علی و گرفتن حاجت میآیند.[۳۸] طبق آمار، بیشترین مراجعهکننده را این گروه تشكیل میدهند.[۳۹]
منطقه گردشگری اژدهای بامیان
در فاصلۀ هشت کیلومتری غرب شهر بامیان، درۀ کوچکی بهنام «درۀ اژدر» وجود دارد و در انتهای آن دیوارۀ طبیعی بلند و سفیدرنگی از رسوبات آهکی بهشکل اژدهای خوابیده جلب توجه میکند که به «اژدهای بامیان» معروف است. برخی، از آن به «اژدهای سرخ دره» نیز یاد میکنند؛ زیرا نزدیک درهای بههمین نام قرار دارد که رنگ خاک آن سرخ است.[۴۰]
ارتفاع این اثر طبیعی ۱۲ متر، قطر آن ۱۰ متر و طول آن ۲۴۰ متر است.[۴۱] در قسمت جلو سر اژدها، چشمههای کوچک و متعددی از آب تلخ، شور و غیرقابل شرب جریان دارد که شبیه به خارج شدن آبها از سر اژدها هستند.[۴۲]
در این قسمت، مواد آهکی مخلوط با آب و بعضی رنگهای معدنی که رنگ سرخ در آن بیشتر است، جریان دارند که ظرف چند دقیقه سرد و سخت میشوند. سنگهایی به رنگ سرخ، زرد و سفید نیز روی این اثر وجود دارد. سنگ قسمت فوقانی و یال اژدها، سُلفُر دارد و بوی بسیار تندی از آن به مشام میرسد. در پشت حیوان مخروطهایی وجود دارد که از رأس آنها آب گرم بیرون میریزد. این مخروطها از سنگهای تورمانند و شکنندهای تشکیل شده و قسمت اعظم پیکر اژدها را میپوشانند.[۴۳]
در قسمت تحتانی چشمههای آن، نوعی مادۀ کریستالی وجود دارد که شبیه فسیل آمونیاک است و بنا بهگفتۀ مردم در همان نزدیکی در تپههای اطراف منطقه بهمقدار زیادی یافت میشود.[۴۴]
در پشت اژدها، جوی خشکی به چشم میخورد که گویا در گذشته، مسیر طبیعی جریان چشمه بوده است. شکافی هم از سر تا انتهای اژدها مشاهده میشود که بر اثر تابش خورشید یا برودت هوا به وجود آمده است.[۴۵] برخی معتقدند که اگر گوش خود را به پوستۀ سر اژدها بچسبانیم صداهای وحشتناکی از درون بدن آن شنیده میشود.[۴۶]
نگاه علمی به اژدهای بامیان
از نظر علمی این نوع دیوارههای صخرهای بر اثر جریان چشمههایی که مواد آهکی دارند بهتدریج و در طول میلیونها سال شکل میگیرند. زمینشناسان بر این باورند که هرگاه آب از نقطهای بیرون آید که زمین، دارای معدن آهک و مواد رسوبی باشد، آن مواد در درون زمین با آب آمیخته و بهمحض رسیدن به فضای باز با اکسیژن ترکیب شده و بهمرور زمان به رسوبات آهکی تبدیل میشوند. تا زمانیکه چنین چشمههایی جریان داشته باشد، بهمرور بر طول و حجم رسوبات آن افزوده خواهد شد.[۴۷]
اژدهای بامیان در افسانههای محلی
دربارۀ این اثر طبیعی، افسانهها و داستانهایی در میان مردم محلی نقل میشود. از جمله اینکه این دیواره، در اصل اژدهای غولپیکرِ آدمخواری بوده که مدام از مردم منطقه قربانی میگرفته و مردم منطقه از شر او در بیم و هراس بودهاند. آنها برای دفع این بلا خواستار کمک الهی شده و خداوند علی بن ابیطالب را فرستاده و او با ذوالفقار خود اژدها را دو نیم و به سنگ تبدیل کرده است. سپس از فرق سر تا دُم آن، تسمهای کشیده و با خود به نزد شاه بَربَر برده که شکاف موجود روی آن، اثر همان تسمه است.[۴۸] بر اساس برخی اسناد قدیمی به دست آمده از شهر بامیان، افسانۀ کشتن اژدهای بامیان بههمان طریق که امروز در میان مردم بامیان نقل میشود، قبل از اسلام نیز در میان مردم بودایی معروف بوده است؛ با این تفاوت که قبل از اسلام مردم بامیان کشتن اژدها را به بودا نسبت میدادند.[۴۹]
نظیر این اژدهای صخرهای، چند پیکرۀ دیگر با اندازههای کوچکتر در ولایت بامیان وجود دارد که یکی از آنها در نزدیکی قریۀ شهیدان بامیان است و مردم عوام آن را بچۀ اژدهای بامیان میدانند.[۵۰] برخی شاخهای آهو و قوچ کوهی هنوز روی بدنه اژدها وجود دارد که از زمانهای قدیم به یادگار مانده است.[۵۱]
اژدهای بامیان در ادبیات فارسی
از ماجرای جنگ حضرت علی با اژدهای بامیان، در اشعار مختلفی همچون شعر ابنحسام خسوفی در سال ۸۳۰ق در منظومۀ کهن و حماسی «خاوراننامه» یاد شده است:[۵۲]الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیقالگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیقالگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیقالگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیقالگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
گردشکری
با توجه به داستانهایی که برای این اژدها بر سر زبانها افتاده، مردم محلی و دیگر مناطق افغانستان برای دیدن آن به این درّه میآیند و در اتاق گنبدی آبیرنگی که در مجاورت اژدها وجود دارد نذرهای خود را میپزند.[۵۳]
شهر غلغله
شهر غُلْغُلَه مجموعه بقایای معماری و باستانی یک محوطه تاریخی در مرکز بامیان است. بقایای این شهر حدود چهار تا پنج هکتار وسعت دارد و روی تپهای سنگی و مخروطی شکل با ارتفاع ۱۰۰ تا ۱۵۰ متر، در منطقۀ سیدآباد (سعیدآباد) مقابل مجسمههای تخریب شده بودا واقع شده است.
نامگذاری
برخی افراد محلی بر این باور هستند که هنگام ساختن این شهر کارگران آن باید همزمان با فریاد و هلهله مسئولان، در محل کار خود حاضر میشدند و کارگر، در صورت تأخیر گردن زده میشد و سرش را در میان دیوار میگذاشتند. پس از ساخته شدن شهر، نام آن را «غلغله» گذاشتند.[۵۴] برخی دیگر معتقدند چنگیزخان و سپاهیانش پس از تسلط بر شهر، دست به کشتار وسیع مردم زدند و از هر گوشه فریاد، گریه، زاری و هلهله بلند شد. به همین خاطر نام «غلغله» (به معنی غوغا و فریاد) بر آن نهادند.[۵۵]
تاریخچه
قدمت این شهر تاریخی به قرن ششم هجری برمیگردد. در گذشته از آن با نامهای «بامیان» و «بالا حصار بامیان» یاد میشده است.[۵۶] این شهر از یادگاریهای مسلمانان در بامیان است؛ زیرا بامیان پیش از ورود اسلام یکی از مهمترین مراکز بودایی بوده که سیاحان زیادی جهت مشاهده مجسمههای مشهور بودا به آنجا میآمدند. هنگامی که نفوذ سیاسی غوریان بر این دیار گسترش یافت و مسلمانان وارد این مناطق شدند درصدد برآمدند شهر و مرکزی به سبک اسلامی احداث کنند. این شهر توسط ملک فخرالدین مسعود بن حسین شنسبی ساخته شد که از آن به عنوان مرکز حکومت استفاده میکرد.[۵۷]
بعد از سقوط دولت شنسبانیهای غوری توسط خوارزمشاهیان، بین سالهای ۶۰۷ تا ۶۱۰ ق، شهر غلغله مرکز فرمانروایی جلالالدین خوارزمشاه بود.[۵۸] در پی حملۀ مغولها، امرای خوارزمشاهی از شهر غلغله دفاع میکردند.[۵۹] چنگيزخان از مسیر درۀ شكاری به بامیان حمله کرد. او در نقطۀ تقاطع رودهای باميان و كالو با ساخلوی نظامی «شهر ضحاک» برخورد نمود. در پی مقاومت سرسختانۀ مدافعان شهر، نوۀ چنگيز به قتل رسيد و او قسم یاد کرد پس از فتح شهر، انسان و حیوانی را زنده نگذارد. چنگیزخان با کمک و خیانت دختر سلطان محمد خوارزمشاه در سال ۶۱۸ق شهر را فتح کرد و آن را به آتش کشید و هیچکس را زنده نگذاشت. مغولان این شهر را «مائوبالغ» یعنی شهر نفرینشده، لقب دادند.[۶۰]
قسمتی از آبادیهای باقیمانده شهر غلغله، در زمان قیام مردم بامیان علیه امیر عبدالرحمان تخریب شد. چون عبدالرحمان خان از آنجا به عنوان پایگاه نظامی سپاهیان خود استفاده میکرد.[۶۱]
در سالهای جهاد نیز این شهر به دلیل موقعیت استراتژیک، از پایگاههای نظامی بود و بار دیگر جنگ و کشتار را در خود تجربه کرد. این جنگها نیز اثرات خود را بر ویرانی این شهر باقی گذاشته است.[۶۲] در حال حاضر از این شهر به جز چند مغاره، تعدادی دیوارهای تخریب شده، برخی برجهای دیدهبانی و یک منارۀ مسجد، چیز دیگری باقی نمانده است.[۶۳]
ثبت در یونسکو
شهر غلغله به دلیل ویژگیهای تاریخیاش در سال ۲۰۱۲م بهعنوان میراث فرهنگی جهانی در فهرست آثار یونسکو به ثبت رسیده و یکی از هشت مکان تاریخی بامیان است که سالانه هزاران گردشگر داخلی و خارجی را به خود جذب میکند.[۶۴]
معماری
ساکنان این شهر در سموچها (مغاره) و خانههای مستحکمی که از گِل و خشت ساخته شده بود، میزیستند. دور تا دور این تپه از پایین تا بالا آبادی بوده است. در نوک تپه، جای همواری است که قصر فرمانروا آنجا قرار داشته و از لحاظ نظامی و امنیتی بسیار مستحکم بوده است. طبق نقل افسانهها، خندقی هم دور تا دور شهر کنده شده بود که همیشه پر آب بوده و امکان هر نفوذی را برای مهاجمین از بین میبرده است. دیوارهای این محل مثل دیگر قلعههای بامیان از گِل و خشت با تهداب سنگی ساخته شدهاند. سطوح داخلی دیوارها کاهگل شده است. عرض دیوارها یک متر است و هنرنمایی خاصی از قبیل نقشهای خشتکاری به چشم نمیخورد،[۶۵] اما ساخت خانهها به صورت ماهرانهای انجام شده است. شکل راهپلههای برخی از منازل دو طبقهای، بیانگر مهارت آنان در کار ساختمانسازی است. همچنین مغارههایی در دامنههای تپه این شهر دیده میشود، که امکان دارد برای نگهداری حیوانات یا به عنوان مراکز نگهداری تسلیحات جنگی ساخته شده باشند.[۶۶]
سیستم آبرسانی
درباره سیستم آبرسانی این شهر تاریخی نیز داستانهای زیادی وجود دارد. زمریالی طرزی باستانشناس افغانیالاصل فرانسوی میگوید ساکنان شهر، آب مورد نیاز خود را از طریق یک کانال زیرزمینی تأمین میکردند.[۶۷] یزدانی نیز بر این عقیده است که آب شهر توسط یک لولۀ مخفی از زیر تپهای که در بالای شهر قرار داشت به شهر میرسید. کانال مخفی آبرسانی شهر غلغله از دریای (رودخانه) حیدرآباد و در فاصله چهار کیلومتری تا شهر حفر شده بود که علائم ظاهری آن تا هنوز هم در نزدیکیهای مدرسه دخترانه «سعید آباد» دیده میشود. روایات افسانهگونهای نیز در بین ساکنان محل وجود دارد که وجود این تونل آبرسانی مخفی را تأیید میکند.[۶۸]
جمعیت
یزدانی جمعیت این شهر را در اوج رونق و شکوه آن، چهار هزار نفر ذکر کرده است. با این استدلال که نشانهها و آثار باقیمانده بیانگر این است که محدودۀ شهر بیش از آن، گنجایش نداشته است.[۶۹]
آثار باستانی
در کاوشهای باستانشناسی، یک کتاب به نام «فالنامه» کشف شده است که مجموعهای از چند رساله بوده و تاریخ نگارش یکی از رسالههای آن به ۵۸۳ق میرسد. همچنین تعدادی اسناد خطی مربوط به سالهای آخر سلطنت شنسبانیها و تعدادی ظروف گِلی سبزرنگ با نوشتههای کوفی و یک دروازۀ منقش چوبی که در قسمت بالای آن با رسمالخط کوفی «الملک لله» نوشته شده، بهدست آمده است.[۷۰]
بازسازی
مرمت شهر غلغله از سال ۱۳۹۲ش زیر نظر یونسکو آغاز شد. آنها طی دو سال توانستند قسمتهایی از آن مثل برجها، رواقهای گنبدمانند و دیوارهای عظیم را مرمت و بازسازی کنند.[۷۱] همچنین در سال ۱۳۹۷ش یک تیم مشترک از متخصصان باستانشناسی فرانسه و افغانستان با همکاری سازمان یونسکو و وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان کاوشهایی را در این شهر آغاز کردند. در این پروژه برای اولین بار تحقیقات روی استخوانها نیز صورت گرفت.[۷۲]
حوادث طبیعی، بیتوجهی دولت به مرمت این بنا، جلوگیری از تخریب بیشتر و عدم آگاهی مردم محل از اهمیت آن باعث شده است که شهر غلغله در شرایطی اسفبار قرار گیرد.[۷۳]
افسانۀ نابودی شهر غلغله
دربارۀ چگونگی فتح شهر غلغله توسط چنگیزخان، افسانههایی بر سر زبانها است. طبق یکی از نقلها، دختر سلطان جلالالدین محمد خوارزمشاه که آوازۀ قدرت و شجاعت چنگیز را شنیده بود، عاشق او میشود. وقتی میبیند چنگیزخان از تسخیر شهر عاجز مانده، تصمیم میگیرد با افشای راز فتح شهر، نظر او را جلب کرده و به وصالش برسد. با این خیانت، سپاهیان چنگیزخان سرچشمۀ آب شهر غلغله را که در «دره کالو» قرار داشت با نمد و تخته سنگها مسدود کردند. پس از مدتی مقاومت محافظان شهر در هم شکست و سپاهیان مغول پس از فتح شهر، آن را ویران کردند و اهالی آن را به قتل رساندند.[۷۴]
شهر ضحاک
شهر ضحاک شهری باستانی با استحکامات نظامی در ولایت بامیان است که توسط چنگیزخان مغول در قرن هفتم هجری ویران شد.
موقعیت جغرافیایی
این شهر در هفده کیلومتری شمالشرق بامیان، در محل تلاقی سه گذرگاه بلخ، کابل و غزنی، بر فراز تپهای با خاکهای سرخرنگ به ارتفاع ۱۵۰ متر قرار دارد.[۷۵] ابعاد اين شهر تاریخی یکونیم کيلومتر طول در يک کيلومتر عرض است. این منطقه، توسط کوهها از چهار طرف احاطه شده و فقط يک راه پيادهرو دارد که پس از طی حدود نیمساعت میتوان به آن رسید.[۷۶]
نامگذاری
مردم محلی، بر این باورند که این شهر، پایتخت «ضحاک ماردوش» بوده و بههمین دلیل آن را شهر ضحاک میخوانند.[۷۷] برخی دیگر نیز این شهر را «شهر سرخ» میخوانند؛ زیرا بر روی تپهای سرخرنگ بنا شده و صخرهها و درههای اطراف آن نیز به رنگ سرخ است.[۷۸]
تاریخچه
برخی معتقدند که این شهر را ضحاک بنا کرده و هزاران سال در آن، حکومت کرده است.[۷۹] برخی دیگر با انتساب ساخت این شهر به قبل از اسلام، به کوزههای یافتشده در این منطقه استناد کردهاند که متعلق به دورۀ ساسانی است.[۸۰] گروهی دیگر از کارشناسان نیز با بررسی چهرههای حک شده بر روی این کوزهها، آنها را از اقوام ترک یا مغول معرفی کردهاند که پیش از اسلام در این منطقه زیست داشتهاند. همچنین برخی سفرنامهها، به فرمانروایی یک شاهزادۀ ترک در بامیان، در آن روزگار، اشاره کردهاند.[۸۱]
از مهمترین حوادثی که بر این شهر گذشته، تخریب آن توسط صفاریان[۸۲] در قرن سوم هجری و چنگیزخان مغول در قرن هفتم هجری است؛[۸۳] هرچند، برخی از مورخان معتقدند چنگیزخان این شهر را تخریب نکرده است.[۸۴] در سالهای دهۀ هفتاد شمسی نیز از این شهر بهدلیل موقعیت استراتژیک آن، بهعنوان پایگاه نظامی استفاده میشده که همین امر باعث تخریب بیشتر آن شده است.[۸۵]
معماری خارجی شهر
موقعیت جغرافیایی شهر ضحاک نشاندهندۀ آن است که این شهر کاربرد نظامی داشته و از استحکامات قابل ملاحظهای برخوردار بوده است. این شهر متشکل از سه بخش بوده: بخش اول معروف به «نریمان»، مربوط به سیستم دفاعی شهر میشده و شامل یک سلسله راهروها، برج و باروها و دیوارهای مستحکم بوده است. بخش دوم، قسمت سفلی شهر بوده که مردم عادی سکونت داشتهاند و بخش سوم نیز بالاحصار یا ارگ شهر بوده که در نقطهای بلندتر ساخته شده و محل سکونت حاکم بوده است.[۸۶] برجهای دیدهبانی این بنا بهصورت تزیین یافته و فاقد راه ورودی بوده است. سربازان برای ورود به آنها از پلکانهای چوبی سیّار استفاده کرده و سپس پلکانها را با خودشان به داخل ارگ میبردهاند. همچنین برجها، دریچههایی جهت تیراندازی داشته و بهصورتی ساخته شدند که بر تمام مناطق پایین و اطراف، تسلط کامل داشته و نفوذ دشمن به شهر را بسیار مشکل میساخته است. دیوارهای دفاعی شهر از دامنۀ کوه آغاز و بهسمت قلۀ کوه امتداد داشته و هر چه بالاتر میرفته، قطر و ارتفاع آنها بیشتر و کمربندهای امنیتی آن هم محکمتر میشده است. تنها راه ورودی شهر، راه دشواری بوده که از بین چند برج نگهبانی و پیچوخمهای فراوان از میان دروازۀ تونلمانند و سنگی عبور میکرده است.[۸۷]
معماری داخلی شهر
معماری قلعه، شامل اتاقهایی با مهندسی دقیق و دالانهایی منظم بوده که به یکدیگر راه داشتهاند. ارتفاع دیوارها حدود ۶ تا ۱۰ متر بودند که با سقفهایی گنبدی پوشانده شدهاند. بعضی از اتاقها دو طبقه داشتند که سقف طبقۀ اول آن چوبی بوده است. دیوارهای اصلی شهر دو تا سه متر عرض دارند. مصالح بهكار رفته شامل سنگ، خشتِ خام و گِل بوده است. خشتها نیز خام و بهصورت چهارگوش، با اضلاع چهل در چهل سانتیمتر بودهاند. بیشتر خشتهای قلعه سفیدرنگ است که با خاک سرخرنگ آن تپه همخوانی ندارد. این تفاوت رنگ نشان میدهد خود آن خشتها یا خاک آنها از جای دیگر آورده شدهاند. سطوح داخلی دیوارها نیز از جنس کاهگل است.[۸۸]
آبرسانی شهر
آب شهر از طریق تونلی در وسط شهر که به آب زیرزمینی راه داشته تأمین میشده است. این تونل بهشکل پلههای مارپیچ کنده شده و در نهایت به حوض آبی میرسیده که همواره پر آب بوده است. آب این حوض نیز از نقطۀ نامعلومی از طریق لولههای سفالی از آب رودخانۀ بامیان تأمین میشده است.[۸۹] کاربرد این تونل که در اصطلاح محلی به آن «آب دزدک» گفته میشود بیشتر در مواقع اضطراری مثل جنگ و محاصره شهر بوده است.[۹۰]
وضعیت کنونی
هم اکنون از این شهر، جز یک تونل که تنها راه ورودی به شهر است، یک راه پلکانی، برجهای آبریخته، دیوارهای فروریخته و مغارههای تخریب شده چیزی باقی نمانده است.[۹۱] شهر ضحاک با وجود اینکه یکی از هشت بنای تاریخی ولایت بامیان است که بهعنوان میراث فرهنگی جهان در سازمان یونسکو ثبت شده، اما بقایای آن نیز بهدلیل حوادث طبیعی مثل برف و باران و نیز کاوشگریهای خودسرانۀ قاچاقچیان آثار عتیقه، در معرض خطر تخریب بیشتر قرار گرفتهاند.[۹۲]
ضحاک در منابع اسطورهای و تاریخی
ضحاک یکی از شخصیتهای منفی اسطورهای است که در متون دینی و اساطیری و حتی تاریخی مورد توجه بوده است. در اَوِستا از او بهنام «اژیدهاک» یاد شده است. در شاهنامه فردوسی نیز داستان او بهتفصیل بیان شده است.[۹۳] طبق یکی از نقلهای افسانهای محلی، ضحاک برای حفظ خود در برابر دشمنان، دو مار را روی شانههای خود نگهداری میکرد. چون غذای روزانۀ مارها مغز سر انسان بود، مردم مجبور بودند هر روز یک نفر را برای تغذیۀ آنها آماده کنند. در این میان شخصی بهنام کاوۀ آهنگر که از سرداران مورد اعتماد ضحاک بود و برای سپاهیان وی سلاح میساخت، به بهانۀ غذا دادن به مارها به ضحاک نزدیک شده و با پتک خود بر سر او میکوبد و زندگی ضحاک و مارهای او را خاتمه میدهد.[۹۴]
بودای درّۀ کَکْرَکْ
بودای درۀ کَکْرَکْ، مجسمهای باستانی به ارتفاع ۱۰ متر از بودا در درۀ ککرک ولایت بامیان افغانستان است که به «بُتْبَچَّه»، «چوچه بودا» یا «بودای کوچک» مشهور است.
نامگذاری و تاریخچه
در افسانههای محلی دو بت بزرگ بامیان (صلصال و شَهْمامه) با هم ازدواج کردهاند و این بت ۱۰ متری نیز پسر آنها است. او ابتدا کنار پدر و مادر خود بوده، اما به دلیلی از آنها قهر کرده و در این دره سکنی گزیده است.[۹۵] بههمین دلیل، این بت به «بُتْبَچَّه»، «چوچه بودا» یا «بودای کوچک» مشهور شده است. درۀ ککرک در اوایل قرن ۵م و در زمان حکومت یَفْتَلیها ساخته شده است. داخل دره و در اطراف این بتبچه بیش از ۱۰۰ معبد و مَغارَه وجود دارد که مکان عبادت برای مردم محل بوده است.[۹۶] چندین برج خشتی چند متری با معماری زیبا نیز در اطراف آن قابل مشاهده است. این دره همراه با درۀ اصلی بامیان و درۀ فولادی، سه مرکز اصلی بودیسم در گذشته بوده است.[۹۷] این بت همراه با آن معابد قدیمی و چند تصویر رنگی در جریان حفریات سال ۱۳۰۸ش کشف شد و تصاویر رنگی آن به موزۀ کابل انتقال داده شد. این تصویرها از دیوارنگارههایِ مهم بودایی آسیا بعد از غارهای آجانتا[۹۸] بود.[۹۹] از البسۀ آهکی این بت، جز چند تکه که از یک شانه به شانۀ دیگر او فرو رفته، چیز دیگری باقی نمانده است.[۱۰۰] قسمتهایی از صورت و بدن این بت نیز بر اثر باد و باران بهمرور زمان از بین رفته است.[۱۰۱] در ۸ حوت (اسفند) ۱۳۷۹ش این بت بههمراه دو بت بزرگ بامیان (صلصال و شهمامه) به دست طالبان تخریب شد. [۱۰۲]
موقعیت جغرافیایی
درّۀ ککرک، در شرق وادی اصلی بامیان، در ۸ کیلومتری بتهای بزرگ بامیان (صَلْصال و شَهْمامَه)[۱۰۳] و یک کیلومتری خرابههای شهر غلغله واقع شده است. این بت ۱۰ متری بهصورت ایستاده در فاصلۀ یک متری از دهانۀ درۀ ککرک، در دیوار شرقی طاقی که رو به سمت غرب کنده شده، در زیر رواق آن قرار دارد.[۱۰۴]
معماری
در رابطه با ارتفاع این مجسمه، اختلاف نظرهایی وجود دارد. بیشتر منابع ارتفاع این مجسمه را در حدود 10 متر عنوان کردهاند، اما برخی دیگر آن را مجسمهای 15 متری معرفی میکنند.[۱۰۵] گروهی دیگر نیز آن را مجسمهای 7 متری میشناسند.[۱۰۶] طاقی که این بت در آن قرار دارد بهصورت سنگی و رنگی تزیین شده است. سطوح اطراف، ته طاق و دیوار صافی که بت بر آن تراشیده شده، تزئینات آهکی شبیه بعضی غارهای مجاور بودای 53 متری دارند. برخی معتقدند که این بت، بعد از بودای 53 متری ساخته شده باشد.[۱۰۷]
ثبت در یونسکو
بت بودای 10 متری و مغارههای اطراف آن در سال 2003م، در لیست میراث فرهنگی جهانی یونسکو به ثبت رسیدند. علاوه بر آن، ادارۀ فرهنگ و اطلاعات بامیان نیز افرادی را بهمنظور حفاظت از این بت منصوب کردند، اما با این همه، وضعیت فعلی این بت و مغارههای اطراف آن، نگرانکننده است.[۱۰۸]
خطرات پیش روی
این بنای تاریخی بهدلیل نوشته شدن یادگاری توسط بازدیدکنندگان بر روی بعضی از دیوارهای معبدها[۱۰۹] و حوادث طبیعی مثل برف و باران در معرض تخریب بیشتر قرار گرفته است. تعداد زیادی از دیوارنگارههای معابد آن نیز مورد دستبرد مافیای آثار عتیقه قرار گرفتهاند.[۱۱۰] همچنین، در ۱۵ سنبلۀ (شهریور) ۱۴۰۱ش نیروهای طالبان، تابلویی را که در ورودی درۀ ککرک بود و اطلاعات مختصری دربارۀ پیشینۀ این بت نوشته شده بود، بهدلیل اینکه در بخشی از آن اشاره شده «بودای هفتمترۀ درۀ ککرک در سال ۲۰۰۱م توسط طالبان نابود شد» تخریب کردند.[۱۱۱]
قلعه چهلبرج
قَلعۀ چِهِلبُرج، بنایی بزرگ و باستانی در منطقۀ «یَکَاولَنگ» ولایت «بامیان» افغانستان است که نماد معماری دورۀ کوشانیان محسوب میشود و اهمیت تاریخی، فرهنگی، گردشگری و اقتصادی دارد.
نامگذاری
قلعۀ چهلبرج بامیان، با نامهای «چهلستون»، «چهلدختران»، «چهلزینه»، «چهلبُوری»، «چهلچشمه»، «چهل حدیث» و «چهلبرج» یاد میشود که هر نام در تاریخ فرهنگی و سیاسی مردم هزاره جایگاه ویژه دارد.[۱۱۲] این قلعه در تقاطع سه درۀ عمیق واقع شده است که درۀ غربی، درۀ «چهل برج» خوانده میشود.[۱۱۳]
موقعیت جغرافیایی
قلعۀ چهلبرج، در 75 کیلومتری شمالغرب اُلُسوالی (شهرستان) يکاولنگ در ولایت بامیان[۱۱۴] بر روی تپۀ وسیعی ساخته شده و کوههای بلند «بابا» و «سد پیتاب» اطراف آن را احاطه کرده است. منطقۀ مسکونی «کِلِیگان» در شرق و منطقۀ «دَهَن مُرغِی» در غرب آن واقع شده است. رودخانۀ زیبایی که از «بند امیر» سرچشمه میگیرد نیز در اطراف آن جریان دارد. [۱۱۵]
تاریخچه
برخی از پژوهشگران قدمت قلعۀ چهلبرج را هفتصدسال و مربوط به دورۀ اسلامی میدانند، [۱۱۶] اما بر اساس اطلاعات باستانشناختی و بررسی ساختمان برجها و نقاشیهای مختلف موجود در بنا، معلوم میشود که این قلعه از دورۀ «غورىها» یا از عهد «کوشانیها» بهجا مانده است.[۱۱۷] مسعودي مورخ قرن چهارم هجري در «مروج الذهب» ازقلعهاي در زابلستان (هزارستان امروزی) نام برده که بهباور برخی محققان، به قلعۀ چهلبرج بامیان قابل تطبيق است. وی این قلعه را در استواری، زیبایی و بلندی بینظیر توصیف کرده است.[۱۱۸] ساختمان این قلعه شبیه «قلعۀ ضحاک» بامیان است اما از «شهر بربر» جدیدتر بهنظر میرسد. [۱۱۹]
معماری
ساختمان قلعۀ چهلبرج و برجهای نگهبانی آن در سه ردیف در اطراف تپهای به ارتفاع 120 متر از سطح دریا و با معماری بسیار پیچیده بنا شده است. تهداب (پایه) دیوار قلعه را از سنگ و قسمت میانی و بالای آن را از خشت (آجر) خام، با عرض حدود 3 متر ساختهاند. این بنا، بهصورت زیبا و مستحکم ساخته شده بهطوری که عوامل فرسایندۀ طبیعی مانند باد و باران و برفهای سنگین در طول قرنهای زیاد نتوانسته است آن را بهکلی نابود کند.[۱۲۰] برجهای قلعه، بهصورت دقيق و با رعايت تناسب ساختمان در بلنديها و پستيهای تپه واقع شده و همه بهسمت دره و بهشکل مدور بنا شده است. در برجها شکافهايي بهشکل عمودي در چند رديف برای دیدهبانی و تیراندازی وجود دارد.[۱۲۱] گرچه قلعه به «چهلبرج» معروف است اما بر اساس مطالعات انجام شده، این اثر تاریخی دارای بیش از 300 برج بوده است.[۱۲۲] دیوارهای ساختمانها و برجها، با ملاط «کاهگل» (خاک رس و کاه) بهصورت ظریف و مستحکم، عایقبندی شده است.[۱۲۳] در اطراف قلعۀ چهلبرج، دیوار ضخیم و مرتفع از جنس سنگ وجود داشته که به آن «سور شهر» میگفتهاند و در حالحاضر نشان کمی از آن باقی مانده است.[۱۲۴]
سبک معماری
سبک معماری این قلعه آمیزهای از سبکهای دوران بودایی، غوریها و اسلامی است که نشان میدهد این بنای تاریخی در دروههای مختلف وجود داشته و در هر زمانی متناسب با اقتضائات فرهنگی آن، توسعه پیدا کرده و بازسازی شده است. [۱۲۵]
قسمتهای مختلف
1. استادیوم
در ضلع جنوبغربی قلعه، استادیوم بزرگی بهمساحت 6 جریب دیده میشود که توسط دیوارهای سنگی ضخیم به عرض 180 سانتیمتر و ارتفاع 3 متر احاطه شده بوده اما در حالحاضر قسمتهای زیاد آن از بین رفته است. بهاحتمال زیاد این میدان برای برگزارى جشن و رژه سربازان، رقابتهاى ورزشى و رزمى و يا تمرينات نظامى بوده است. [۱۲۶]
2. راه زیرزمینی
راه زیرزمینی و مخفی برای زمان جنگ و اضطرار، از داخل برجهای قلعه بهسمت رودخانه بهطول ۶۰ متر وجود دارد.[۱۲۷]
3. حوض مخفی
ازدایرۀ دوم قلعه، راه مخفی دیگر تا پایین دره کنده شده و سرانجام به یک حوض آب رسیده که آب آشامیدنی ساکنان قلعه در هنگام اضطرار از طریق همین حوض تامین میشده است. کف حوض از سنگهای مرمر سفید فرش شده و منبع حوض شاید چشمهای در زیر کوه است.[۱۲۸]
4. جوی آب فرهاد و شیرین
یک جوی آب توسط سنگتراشان ماهر از یک درۀ فرعی از کنار صخرۀ نزدیک قلعه، به داخل قلعۀ چهلبرج کنده شده که آب را تا نزدیک دیوارۀ جنوبی قعله میرسانده است. این جوی بهنام جوی فرهاد و شیرین، معروف است.[۱۲۹]
نقاشيهاي داخل قلعه
در قمستهای مختلف قلعه، نقاشیهای گوناگون وجود داشته که در حالحاضر تخریب شدهاست، اما در زیر برجها، سه اتاق کوچک (اتاق خواب) بهصورت ظریف و هنرمندانه معماری شده که در سقف و ديوارهای آنها، تصاوير بسيار زيبا به رنگ سرخ نقاشي شده است. در میان تصاوير متعدد، زنان در حال رقص دیده میشود که پيالههایي در دست دارند و بهکسي که در برابر آنان روي تختي نشسته است، تعارف ميکنند. در يکي از اين اطاقکها، تصویر پادشاه مقتدري به چشم میخورد که چند مرد در اطراف وی ايستادهاند و رقاصهها پیش روی او درحال رقصاند. روی هردو دوش پادشاه، تصویر دو مار کوچک کشیده شده و بهنظر میرسد که مارها از شانههاي مرد روئيدهاند. قدمت این نقاشیها به دورۀ قبل از اسلام باز میگردد.[۱۳۰]
قلعۀ چهلبرج و قلعۀ فیروز
بهباور برخی از محققان، قلعۀ چهلبرج بامیان ممکن است قلعهای باشد که در منابع تاریخی بهنام «قلعۀ فیروز» فرزند کبک پادشاه زابلستان یاد شده است.[۱۳۱]
باورهای عامیانه
بهروایت شفاهی مردم بامیان، «شیرین» معشوقۀ «فرهاد»، در همین بنای تاریخی زندگی میکرده است.[۱۳۲]
ثبت ملی
قلعۀ چهلبرج در ادارۀ «اطلاعات و فرهنگ» ولایت بامیان و همچنین در «وزارت اطلاعات و فرهنگ» افغانستان در دوران نظام جمهوری اسلامی افغانستان بهعنوان «آبده تاریخی» (اثر تاریخی) بهثبت رسیده است.[۱۳۳]
بازسازی
در دوران جمهوری اسلامی افغانستان، تحقیقات ابتدایی برای بازسازی این قلعۀ تاریخی صورت گرفت اما در عمل بازسازی آن شروع نشد و تا کنون نیز بازسازی نشده است.[۱۳۴]
اهمیت
1. باستانشناختی
قلعهی چهل برج یکی از مناطق مهم تاریخی بامیان و نمادی از معماری دورۀ کوشانیها است که از نظر تاریخی و باستانشناختی اهمیت زیاد دارد.[۱۳۵]
2. گردشگری
این بنای تاریخی، در کنار دهها بنا و آثار باستانی معروف دیگر این ولایت، از جاذبههای مهم گردشگری محسوب میشود و سالانه گردشگران خارجی و داخلی زیادی از آن دیدن میکنند که باعث رونق اقتصادی و رشد صنایع وابسته بهصنعت گردشگری شده است. [۱۳۶]
وضعيت کنونی
قلعۀ چهلبرج، بر اثر حوادث طبيعي، برف، باران و سيلابها، حفاریهای غيرقانوني و بيتوجهي حکومت مرکزي، آسیب زیادی دیده[۱۳۷] و از برجهای متعدد آن، تنها بقایاى 34 برج باقی مانده است که آنها نیز در معرض فرسایش شدید قرار دارد.[۱۳۸]
یکهولنگ
یکهولنگ، بهدلیل موقعیت جغرافیایی، توریستی، زراعتی، فرهنگی و تاریخی از مناطق مهم در افغانستان است. «بند امیر» و برج تاریخی «چهل برج» از جاهای دیدنی این شهرستان است. مردمان یکهولنگ در پیکار با طبیعت، تجارت، زراعت و مالداری کسب رزق کرده و آداب، رسوم، باورها، گویش زبانی و دانشهای عامیانه و ویژۀ خود را دارند.
نامگذاری
برخی از پژوهشگران، نام این منطقه را «یکهولنگ» و عدهای دیگر آن را «یکاولنگ» میدانند. واژۀ «یکهولنگ» را دارای اصالتی ترکی و برساخته از دو کلمۀ «یکه» و «لنگ» دانستهاند که «یکه» بهمعنای ممتاز و «لنگ» بهمعنای چمن است. این واژه، در مجموع بهمعنای «چمن ممتاز» است.[۱۳۹]
موقعیت جغرافیایی
«یکهولنگ» از شمال با دامنههای شمالی کوههای بلند بند پیتاب و از جنوب با ولسوالی پنجاب، از غرب با ولسوالی لعل و سرجنگل ولایت غور، از شمالشرق با ولسوالی بلخاب، از شمالغرب با ولسوالی بهسود ولایت میدان وردک و از جنوبشرق با منطقۀ کرمان همسایگی دارد. یکهولنگ، از شرق با مرکز بامیان و منطقۀ شهیدان محصور شده است.[۱۴۰]
جمعیتشناسی
مردم یکهولنگ از قوم هزاره و سادات بوده و شیعۀ دوازده امامی هستند. مردم این خطه به مناسک دینی، پایبند بوده و در دفاع از اعتقادات، باورها و ارزشهای خود سرسخت هستند.[۱۴۱] زبان مردم این ولسوالی پارسی دری است و با گویش خاص هزارگی سخن میگویند.[۱۴۲] جمعیت «یکهولنگ» را 140،000 نفر، تخمین زدهاند.[۱۴۳]
اقتصاد
اقتصاد مردم یکهولنگ مبتنی بر زراعت، مالداری، باغداری و تجارت است.
فعالیتهای تجاری مردم این خطه به چند دسته تقسیم میشود:
1. دکانداری؛
2. موترداری (مسافرکشی)؛
3. سوداگری آزاد؛ [۱۴۴]
شغل و پیشۀ اصلی این مردم زراعت و کشاورزی است. بهصورت عموم، زراعت در یکهولنگ به دو شکل صورت میگیرد: آبی و للمی(دیمی). کشت آبی نیز در دو فصل بهار و خزان انجام میشود. مردم بیشترین محصول را از زمینهای هموار و آبی بهدست میآورند اما با توجه به کوهستانی بودن و کمبود زمین، درآمد مردم از طریق کشاورزی پایین است. کشت گندم، جو و حبوبات مانند مشنگ (گاودانه)، کلول (خلر یا جلبان)، باقلی (باقلا) و شخال (حبوبی با دانههای گرد و ریز) در این منطقه، مرسوم هستند. علاوه بر آن، گندم و جو، شلغم، کچالو، زردک، خربزه، تربوز (هندوانه)، بادنجان، پیاز، خیار، کدو، و انواع ترکاریها (سبزیجات) از مهمترین محصولات زراعتی یکهولنگ هستند.
انواع درختهای میوهدار، باغها و جنگلها نیز در این منطقه وجود دارند که بهخوبی رشد و نمو کرده و حاصل میدهند. سیب، زردآلو، ناک، شفتالو و جوز از مهمترین میوههای یکهولنگ است.[۱۴۵]
مردم این ولسوالی به پرورش گوسفند، بز، گاو، خر و اسب نیز میپردازند. همچنین، مرغداری و در این اواخر زنبورداری نیز در این منطقه مرسوم شده است.[۱۴۶] در یکهولنگ همانند بسیاری از مناطق افغانستان، در امور اقتصادی، همکاری بین زن و مرد وجود دارد که بیشتر بهشکل یکجایی و تقسیم کار، این مهم انجام گرفته و مردها در بیرون از خانه و زنان بیشتر در حیاط و داخل خانه اشتغال دارند.[۱۴۷]
فرهنگ و هنر
آدابورسوم اجتماعی: مردم یکهولنگ آداب، رسوم، نمادها، ارزشها و مراسم مذهبی و فرهنگی گوناگونی دارند. از جمله، مراسم عروسی (طوی) که در مناطق مختلف یکهولنگ، دو شب و یک روز را در بر میگیرد.[۱۴۸]
مراسم مذهبی: زیارت، عزاداری و سوگواری، برگزاری شبهایقدر و مراسم اربعین از مهمترین مراسمهای مذهبی یکهولنگ هستند. همچنین، زیارت اماکن مقدسه در بین مردم یکهولنگ اهمیت ویژهای دارد. عزاداریهای مذهبی جایگاه ویژهای در بین مردم این منطقه دارد که مهمترین آنها برگزاری مراسم عزاداری دهۀ اول ماه محرم است.[۱۴۹]
جشن نوروز و اعیاد مذهبی: عید نوروز، عید روزه (عید فطر) و عید غدیر از جمله مراسمهای خوشیِ مردم یکهولنگ به حساب میآیند. در عید نوروز مردم یکهولنگ یک حیوانی را بهعنوان نذری نوروزی کشته و سال نو را با دعا و نذر آغاز میکنند. عید غدیر در بعضی نقاط با حضور روحانیون و مراسم سخنرانی، برگزار میشود.[۱۵۰]
صنایع محلی: مهمترین صنایع محلی مردم یکهولنگ، ساختن اشیا و لوازم زینتی و غیرزینتی، از طریق نجاری، آهنگری، زرگری و سفالگری است. قالینبافی، گلیمبافی، نمد، برگ، شال و گلدوزی از جمله صنایع دستی مردم این منطقه است.[۱۵۱]
مشاهیر: از جملۀ مشاهیر یکهولنگ میتوان به شیخ موسی سیاهدره، سیدمحمدحسن معروف به رئیس و مقدس زارین اشاره کرد.[۱۵۲] بابه علییار[۱۵۳] و قربانعلی عرفانی نیز از چهرههای سیاسی و اثرگذار در یکهولنگ هستند.[۱۵۴]
موسیقی: مردم یکهولنگ در مراسمهای شادی، جشن، عروسی و اوقات فراغت به موسیقی گوش داده و موسیقی محلی در یکهولنگ از اهمیت زیادی برخودار است.[۱۵۵] از جملۀ ابزارآلات موسیقی مورد استفادۀ مردم یکهولنگ میتوان به دَمبوره (که با دو تار نواخته میشد)، غیجک (ابزار کمانی-شکل و دارای دو تار)، نی و دایره (داریه) اشاره کرد. دمبوره و غیجک بهواسطۀ مردان و دایره توسط زنان نواخته میشود.[۱۵۶]
رقص: از جمله رقصهای مرسوم در یکهولنگ، اتن و پشپو است.[۱۵۷]
فلکور و ادبیات شفاهی: منابع شفاهی و دانش عامیانۀ مردم یکهولنگ عبارتند از ضربالمثل، قصه، افسانه و داستانها، اشعار دوبیتی و چهاربیتی. قصههایی که در بین مردم رایج هستند، بیشتر در مورد حوادث زندگی روزمره و مشکلات و فرصتهای آنها است. بیشتر افسانههای رایج در یکهولنگ نیز دربارۀ پادشاهان، جنگها و لشکرکشیهای آنها است. ضربالمثلهای عامیانه که در بر دارندۀ معانی و مطالب آموزنده هستند جایگاه خاصی در میان مردم یکهولنگ دارد؛ مانند «کی ره زور داد که ظلم نکرد». اشعار دوبیتی و چهاربیتی که بیشتر حالت احساسی و عاطفی دارند در مراسم عروسی، اعیاد و جشنها خوانده میشوند.[۱۵۸]
آموزش
ولسوالی یکهولنگ، 61 باب مکتب دارد که 30 باب آن لیسه، 27 باب متوسطه و 4 باب ابتدایی است.[۱۵۹] در این مدارس، در حدود 10945 شاگرد پسر و 8165 شاگرد دختر، توسط 282 معلم ذکور، 89 معلم زن رسمی و 105 معلم قراردادی مرد و 89 معلم قراردادی زن آموزش داده می-شوند.[۱۶۰]
مدارس دینی موجود در ساحه یکهولنگ عبارتند از: 1. مدرسه محمدیه زارین 2. مدرسه احمدیه درهعلی 3. مدرسه صادقیه در مرکز«نیک» 4. امام جفعر صادق چهلبرج 5. مدرسه امام صادق در سیادره 6. مهدیه علمیه دره چاشت 7. مدرسه محمدیه سوختگی 8. مدرسه ولیعصر در سرکنگ. [۱۶۱]
پوشش گیاهی: در یکهولنگ انواع گیاهان طبی وجود دارد. از این گیاهان، در طب سنتی و محلی استفاده میشود؛ مانند بسراق بوته، بیخ بلدرغان، ایله رنگ، کوزه تونی، بودینه، بزباش، کاسنی، گنده-بغل، سیاکوکو، خاکشیر و اسپند.[۱۶۲]
تقسیمات کشوری
یکهولنگ در گذشته یک ولسوالی بود اما در سال 1395ش به دو ولسوالی جداگانه تقسیم شد که از آن به ولسوالی یکهولنگ نمبر یک و یکهولنگ نمبر دو یاد میشود. مرکز ولسوالی یکهولنگ نمبر دو در دره چاشت[۱۶۳] و مرکز ولسوالی یکهولنگ نمبر یک در نیک قرار دارد. هر دو ولسوالی بیش از 440 قریه دارند.[۱۶۴]
جاذبههای گردشگری
1. بند امیر: در بیست کلیومتری مرکز ولسوالی یکهولنگ؛
2. قلعۀ قدیمی و تاریخی چهل برج: در منطقۀ قوم آبه؛ [۱۶۵]
3. شهر بربر: در فاصلۀ دو کیلومتری شرق بازار «نیک»؛[۱۶۶]
4. زیارتگاهها: زیارتگاههای زیادی در یکهولنگ وجود دارند که مشهورترین آنها عبارتند از: زیارت دهسرخ، زیارتگاه سیدسعدالله ولی درهسولیج، شاه قلندر و بند امیر.[۱۶۷]
زیرساخت
ولسوالی یکهولنگ بهدلیل موقعیت خوب جغرافیایی خود دارای یک شاهراه عمومی است که در طرف شرق متصل به بامیان –کابل و بامیان –مزارشریف بوده و از سمت غرب به ولایت غور و دایکندی اتصال دارد. این شاهراه، در توسعۀ اقتصادی منطقه اثرگذار بوده است.[۱۶۸]
جادۀ یکهولنگ به مرکز بامیان، با کمک مالی بانک آسیایی توسعه یافته و جادۀ مرکز بامیان به کابل نیز راهاندازی شده است.[۱۶۹] در یکهولنگ یک شفاخانه، سه مرکز صحی اساسی، چهار مرکز صحی فرعی، یک مرکز تداوی (درمانی) توبرکلوز و یک مرکز صحی سیار وجود دارد.[۱۷۰]
آثار تاریخی ثبت شده در یونسکو (میراثهای فرهنگی جهانی)
پانویس
- ↑ فرحت سیفی، «آثار و ابنیههای تاریخی ولایت بامیان» پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل.
- ↑ حبیبی، «بامیان و شیران در لغت و تاریخ»، 1348ش، ص55.
- ↑ فرحت سیفی، «آثار و ابنیههای تاریخی ولایت بامیان» پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل.
- ↑ محمدی شاری، بامیان؛ پایتخت شکوه اساطیری، 1395ش، ص34.
- ↑ اسدی، «یادداشتهایی درباره بتهای بامیان»، 1380ش، ص92.
- ↑ حبیبی، «بامیان و شیران در لغت و تاریخ»، 1348ش، ص57-58.
- ↑ محمدی شاری، بامیان؛ پایتخت شکوه اساطیری، 1395ش، ص2.
- ↑ فرحت سیفی، «آثار و ابنیههای تاریخی ولایت بامیان» پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل.
- ↑ کاظمی، «پروندۀ انترنتی شهر باستانی بامیان»، وبسایت مردم شناسی و فرهنگی محمدی شاری، بامیان؛ پایتخت شکوه اساطیری، 1395، ص159
- ↑ عرفانی، تحولات سیاسی- اجتماعی بامیان، 1368ش، ص46
- ↑ وزارت اقتصاد، «پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی»، 1398ش، ص89
- ↑ محمدی شاری، بامیان؛ پایتخت شکوه اساطیری، 1395ش، ص33.
- ↑ دولتآبادی، شناسنامۀ افغانستان، 1371ش، ص17.
- ↑ وزارت اقتصاد، «پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی»، 1398ش، ص27
- ↑ وزارت اقتصاد، «پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی»، 1398ش، ص28.
- ↑ نواندیش، الیاس، روزنامه اطلاعات روز، 16 ثور، 1396.
- ↑ وزارت اقتصاد، «پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی»، 1398ش، ص89
- ↑ سحر شریعتی، حفیظ، صنایع دستی هزارگی، 1392ش، ص18
- ↑ سحر شریعتی، فرهنگ شفاهی مردم بامیان، 1392ش، ص11
- ↑ محمدی شاری، بامیان؛ پایتخت شکوه اساطیری، ش1395، ص86-89
- ↑ سحر شریعتی، فرهنگ شفاهی مردم بامیان، 1395ش، ص 63.
- ↑ سحر شریعتی، فرهنگ شفاهی مردم بامیان، 1395ش، ص6
- ↑ وزارت اقتصاد، پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی، 1398ش، ص16-20.
- ↑ وزارت اقتصاد، پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی، 1398ش، ص 16.
- ↑ نایل، ساختار طبیعی هزارهجات، 1381ش، ص101- 103
- ↑ وزارت اقتصاد، پروفایل ولایت بامیان، چشم انداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی، 1398ش، ص25
- ↑ وزارت اقتصاد، پروفایل ولایت بامیان، چشم انداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی، 1398ش، ص 80.
- ↑ یوتیوب تلویزن بامیان، هتلهای بامیان، 1 آذر، 1397ش.
- ↑ جاویدی، «آثار تاریخی بامیان(ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو)»، 1397ش، ص1121.
- ↑ دانشنامۀ جهان اسلام، 1375ش، ج1، ص1840؛ «بند امیر نخستین پارک ملی افغانستان از دریچه دوربین»، خبرگزاری تسنیم، تاریخ انتشار: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ش.
- ↑ بهبودی، آثار باستاني افغانستان، 1392ش، ص31.
- ↑ بهبودی، آثار باستاني افغانستان، 1392ش، ص31؛ «بند امیر بامیان»، شبکه اطلاعرسانی افغانستان، تاریخ بازدید: 7 آبان 1401ش.
- ↑ «بند امیر افغانستان از نقاط تماشایی جهان»، خبرگزاری فارس، تاریخ انتشار: 5 شهریور 1396ش.
- ↑ «پارک ملی بند امیر بهشت بامیان»، باشگاه خبرنگاران جوان، تاریخ انتشار: 24 اسفند 1394ش.
- ↑ بهبودی، آثار باستاني افغانستان، 1392ش، ص31.
- ↑ «دریاچههای آبی بند امیر در افغانستان»، سایت کجارو، تاریخ انتشار: 30 تیر 1396ش.
- ↑ «دریاچههای آبی بند امیر در افغانستان»، سایت کجارو، تاریخ انتشار: 30 تیر 1396ش.
- ↑ بهبودی، آثار باستاني افغانستان، 1392ش، ص31-32.
- ↑ «بند امیر بامیان» شبکه اطلاع رسانی افغانستان، تاریخ بازدید: 7 آبان 1401ش.
- ↑ هاشمی، «اژدهای بامیان»، دانشنامه هزاره، 1397ش، ص۴۲۴.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان واقعیت یا افسانه، 1396ش، ص۱۰۷.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۶۴.
- ↑ هاشمی، «اژدهای بامیان»، دانشنامه هزاره، 1397ش، ص۴۲۴.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۵ش، ص۲۵–۲۷.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۶۵.
- ↑ عظیمی، جغرافیای ولایت بامیان، ۱۳۹۱ش، ص۲۶۳.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۶۴.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۶۴.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، ۱۳۸۵ش، ص۲۵.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۶۴.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، ۱۳۴۶ش، ص۲۲۹.
- ↑ منصور، اژدهای بامیان، افسانه یا واقعیت؟، وبسایت افغان جرمن.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، ۱۳۴۶ش، ص۲۲۹.
- ↑ «غلغله میراثی جهانی با ۱۰۰۰ سال قدمت، تمدنی که چنگیز به باد داد»، خبرگزاری فارس.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها،۱۳۹۰ش، ص۵۴.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۵۴.
- ↑ پنجشیری، جغرافیای تاریخی غور، ۱۳۶۰ش، ص۵۱؛ عظیمی، افغانستان و نقاط شگفتانگیز آن، ۱۳۹۰ش، ص۱۱۹.
- ↑ عظیمی، جغرافیای ولایت بامیان، ۱۳۹۱ش، ص۲۷۶.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان واقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ش، ص۶۱.
- ↑ کهزاد، راهنمای بامیان، ۱۳۳۴ش، ص۳۴؛ عظیمی، جغرافیای ولایت بامیان، ۱۳۹۱ش، ص۲۷۶- ۲۷۷.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارهجات، ۱۳۹۵ش، ص۱۴؛ حیدری، بررسی تحولات سیاسی و اجتماعی بامیان در دو سدۀ اخیر، ۱۳۹۱ ش، ص۱۰۶.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان واقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ش، ص۶۵.
- ↑ احمدی، «گذری بر شهر غلغله یکی از عجایب بامیان»، وبسایت شفقنا، 14 سپتامبر 2015م.
- ↑ هشت مکان تاریخی بامیان عبارتاند از: دو مجسمۀ بودا، شهر غلغله، شهر ضحاک، قلعه کافری، قلعه گوهر گین، شهر بربر، چهل برج، قلعه اللهداد. «غلغله بامیان؛ میراث فرهنگی جهان»، وبسایت مؤسسه فرهنگی اکو.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان واقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ش، ص۶۲.
- ↑ «غلغله بامیان؛ میراث فرهنگی جهان»، وبسایت مؤسسه فرهنگی اکو.
- ↑ «غلغله میراثی جهانی با ۱۰۰۰ سال قدمت، تمدنی که چنگیز به باد داد»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «غلغله میراثی جهانی با ۱۰۰۰ سال قدمت، تمدنی که چنگیز به باد داد»، خبرگزاری فارس.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ص ۵۴-۵۵.
- ↑ نائل، سرزمین و رجال هزارهجات، ۱۳۹۵ش، ص۱۴؛ عظیمی، افغانستان و نقاط شگفتانگیز آن، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۰.
- ↑ «بازسازی و مرمت شهر غلغله ولایت بامیان»، خبرگزاری صدای افغان (آوا).
- ↑ «باستانشناسان: زاویههای پنهان شهر غلغله آشکار میشود»، وبسایت ۸ صبح.
- ↑ «غلغله میراثی جهانی با ۱۰۰۰ سال قدمت، تمدنی که چنگیز به باد داد»، خبرگزاری فارس.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان و اقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ ش، ص ۶۹-۷۰.
- ↑ عظیمی، جغرافیای ولایت بامیان، ۱۳۹۱ش، ص۲۸۱.
- ↑ رجا، «شهر ضحاک؛ حقیقتی که افسانه میشود»، وبسایت ستاگیدیا.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۴۹.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، ص ۲۳۹؛ پولادی، هزارهها (تاریخ، فرهنگ، سیاست، اقتصاد)، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۶-۱۲۷.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان و اقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ش، ص۸۵.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، ۱۳۴۶ش، ص۲۴۰.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۴۹.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۵۰.
- ↑ کهزاد، راهنمای بامیان، ۱۳۳۴ش، ص۳۸؛ پژواک، غوریان، ۱۳۴۵ش، ص۵۹.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۵۰.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان و اقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ش، ص۸۵.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، ۱۳۴۶ش، ص۲۴۰؛ عظیمی، جغرافیای ولایت بامیان، ۱۳۹۱ش، ص۲۸۳.
- ↑ عظیمی، افغانستان و نقاط شگفتانگیز آن، ۱۳۹۰ش، ص ۱۳۸-۱۳۹.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان و اقعیت و افسانه، ۳۹۶ ش، ص۸۳.
- ↑ یزدانی، بامیان سرزمین شگفتیها، ۱۳۹۰ش، ص۵۲.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان و اقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ش، ص۸۳-۸۴.
- ↑ رجا، «شهر ضحاک؛ حقیقتی که افسانه میشود»، وبسایت ستاگیدیا.
- ↑ احمدی، «شکوه غمانگیز شهر ضحاک... »، خبرگزاری تسنیم.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان واقعیت و افسانه، ۱۳۹۶ش، ص۸۸-۹۰.
- ↑ اخلاقی، «شهر ضحاک، میراث فرهنگی جهان»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان واقعیت یا افسانه، 1396ش، ص115.
- ↑ «بتبچه ککرک»، در مجموعه تلویزیونی جالبترینهای این دیار، تلویزیون بامیان.
- ↑ رادیو نسیم، «مستند بودای کوچک دره ککرک بامیان».
- ↑ غارهای آجانتا در ۴۰ کیلومتری شهر جالگائون هندوستان، مجموعۀ ۳۰ غار پر از نقاشیهای مذهبی دربارۀ بودا است که قدمت آنها به ۲ قرن پیش از میلاد برمیگردد.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، 1346ش، ص236.
- ↑ موسیو گودار و دیگران، آثار عتیقه بامیان در هزارستان، 1372ش، ص105.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، 1346ش، ص236.
- ↑ خاوری، شگفتیهای بامیان واقعیت یا افسانه، 1396ش، ص115.
- ↑ «بتبچه ککرک»، در مجموعه تلویزیونی جالبترینهای این دیار، تلویزیون بامیان.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، 1346ش، ص236.
- ↑ شریفی، «بت درۀ ککرک»، دانشنامه هزاره، 1397ش، ص ۱۱۸۷-۱۱۸۸؛ کهزاد، راهنمای بامیان، 1334ش، ص29؛ نائل، سایه روشنهایی از وضع جامعه هزاره، 1372ش، ص77.
- ↑ «طالبان تاریخ لوحههای ساحات تاریخی بامیان را تخریب کردند»، وبسایت ۸ صبح.
- ↑ موسیو گودار و دیگران، آثار عتیقه بامیان در هزارستان، 1372ش، ص105.
- ↑ «بتبچه ککرک»، در مجموعه تلویزیونی جالبترینهای این دیار، تلویزیون بامیان.
- ↑ «بتبچه ککرک»، در مجموعه تلویزیونی جالبترینهای این دیار، تلویزیون بامیان.
- ↑ عظیمی، افغانستان و نقاط شگفتانگیز آن، 1390ش، ص168.
- ↑ «طالبان تاریخ لوحههای ساحات تاریخی بامیان را تخریب کردند»، وبسایت ۸ صبح.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعه چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ «قلعۀ چهلبرج بامیان؛ جلوهای از تاریخ درخشان افغانستان»، خبرگزاری فارس.
- ↑ رجا، «چهلبرجه؛ قلعهای با ۷۰۰ سال قدمت تاریخی»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ «قلعۀ چهلبرج بامیان؛ جلوهای از تاریخ درخشان افغانستان»، خبرگزاری فارس.
- ↑ رجا، «چهلبرجه؛ قلعهای با ۷۰۰ سال قدمت تاریخی»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ رجا، «چهلبرجه؛ قلعهای با ۷۰۰ سال قدمت تاریخی»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ «قلعۀ چهلبرج بامیان؛ جلوهای از تاریخ درخشان افغانستان»، خبرگزاری فارس.
- ↑ رجا، «چهلبرجه؛ قلعهای با ۷۰۰ سال قدمت تاریخی»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ «قلعۀ چهلبرج بامیان؛ جلوهای از تاریخ درخشان افغانستان»، خبرگزاری فارس.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعۀ چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعۀ چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ «قلعه چهلبرج بامیان؛ جلوهای از تاریخ درخشان افغانستان»، خبرگزاری فارس.
- ↑ فاضل کیانی، «نگاهی به تاریخچۀ شهرک چهلبرج بامیان، به مناسبت ولسوالی شدن آن»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعۀ چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعۀ چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعۀ چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعۀ چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ غفاری، «چهلبرج ولايت باميان در معرض نابودى قرار دارد»، خبرگزاری پژواک.
- ↑ رجا، چهلبرجه؛ قلعهای با ۷۰۰ سال قدمت تاریخی»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ شهیر، «جلوههای درخشان یک تاریخ؛ قلعل چهلبرج بامیان، سبک معماری کاشانی و اثر در معرض نابودی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ جعفری، «آثار باستانی طبیعی و فرهنگی ولسوالی یکهولنگ»، وبسایت گردشگری بامیان.
- ↑ عرفانی، تحولات سیاسی - اجتماعی ولایت بامیان، 1368ش، ص49.
- ↑ عرفانی، تحولات سیاسی - اجتماعی ولایت بامیان، 1368ش، ص50.
- ↑ محمدی شاری، بامیان؛ پایتخت شکوه اساطیری، 1395ش، ص159.
- ↑ دانش، «معلومات در باره ولسوالیهای با میان»، وبلاگ اسکای.
- ↑ عرفانی، تحولات سیاسی - اجتماعی ولایت بامیان، 1368ش، ص53-54.
- ↑ عرفانی، تحولات سیاسی - اجتماعی ولایت بامیان، 1368ش، ص51.
- ↑ وزارت اقتصاد، پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی، 1398ش، ص30-36.
- ↑ جعفری، «معلومات مختصر در مورد یکهولنگ»، وبسایت گردشگری بامیان.
- ↑ جعفری، «معلومات مختصر در مورد یکهولنگ»، وبسایت گردشگری بامیان.
- ↑ جعفری، «معلومات مختصر در مورد یکهولنگ»، وبسایت گردشگری بامیان.
- ↑ جعفری، «معلومات مختصر در مورد یکهولنگ»، وبسایت گردشگری بامیان.
- ↑ جعفری، «معلومات مختصر در مورد یکهولنگ»، وبسایت گردشگری بامیان.
- ↑ عرفانی، تحولات سیاسی - اجتماعی ولایت بامیان، 1368ش، ص50
- ↑ اندیشه، وبسایت اندیشهها.
- ↑ امینی، قربانعلی عرفانی، ویکی شیعه.
- ↑ جعفری، «معلومات مختصر در مورد یکهولنگ»، وبسایت گردشگری بامیان.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص126
- ↑ جعفری، «معلومات مختصر در مورد یکهولنگ»، وبسایت گردشگری بامیان.
- ↑ جعفری، «معلومات مختصر در مورد یکهولنگ»، وبسایت گردشگری بامیان.
- ↑ وزارت اقتصاد، پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی، 1398ش، ص18.
- ↑ دانش، «معلومات در باره ولسوالیهای بامیان»، وبلاک اسکای.
- ↑ عرفانی، تحولات سیاسی- اجتماعی ولایت بامیان، 1368ش، ص57.
- ↑ جعفری، «معلومات مختصر در مورد یکهولنگ»، وبسایت گردشگری بامیان.
- ↑ رضایی، «افتتاح ولسوالی حصه دوم یکه ولنگ در بامیان»، خبرگزاری تساوی.
- ↑ دانش، «معلومات در باره ولسوالیهای بامیان»، وبلاگ اسکای.
- ↑ عرفانی، تحولات سیاسی - اجتماعی ولایت بامیان، 1368ش، ص94.
- ↑ جعفری، «آثار باستانی طبیعی و فرهنگی یکهولنگ»، وبسایت گردشگری بامیان.
- ↑ جعفری، «معلومات مختصر در مورد یکهولنگ»، وبسایت گردشگری بامیان.
- ↑ عرفانی، تحولات سیاسی - اجتماعی ولایت بامیان، 1368ش، ص54.
- ↑ وزارت اقتصاد، پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی، 1398ش، ص42.
- ↑ دانش، «معلومات در باره ولسوالیهای بامیان»، وبلاگ اسکای.
منابع
- اسدی، ترکمان، «یادداشتهایی درباره بتهای بامیان»، مجلۀ بخارا، شمارۀ 18، 1380ش.
- بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، 1375ش.
- تلویزیون بامیان، «هتلهای بامیان» در وبسایت یوتیوب، تاریخ درج: 1 آذر 1397ش.
- جاویدی، غلامرضا، «آثار تاریخی بامیان(ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو)»، مجموعه مقالات سومین همایش بینالمللی پژوهشهای مدیریت و علوم انسان، دانشگاه تهران، 1397ش.
- حبیبی، عبدالحی، «بامیان و شیران در لغت و تاریخ»، مجلۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران (نشریات قدیمی)، شمارۀ 1، 1348ش.
- دولتآبادی، بصیراحمد، شناسنامۀ افغانستان، قم، مؤلف، 1371ش.
- سحر شریعتی، حفیظ، صنایع دستی هزارگی، کابل، امیری، 1392ش.
- سحر شریعتی، حفیظ، فرهنگ شفاهی مردم بامیان، کابل، امیری، 1395ش.
- عرفانی، قربانعلی، تحولات سیاسی و اجتماعی بامیان، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1368ش.
- فایز، محمدظاهر، «وجه تسمیه خراسان، بامیان و دایزنگی»، نشریه علمی، فرهنگی و سیاسی و مذهبی و ادبی دانشجویان افغانستانی_قزوین، س5، ش 10، 1394ش.
- فرحت سیفی، فریبا، «آثار و ابنیه های تاریخی ولایت بامیان» پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل، تاریخ درج مطلب: ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ش.
- کهزاد، علیاحمد، رهنمای بامیان، انجمن تاریخ، 1334ش.
- کاظمی، عاطفه، «پروندی اینترنتی شهر باستان بامیان»، وبسایت مردمشناسی و فرهنگی، تاریخ درج مطلب: 2 آذر 1399ش.
- نواندیش، الیاس، رنجهای اطلاعرسانی، روزنامه اطلاعات روز، تاریخ درج: 16 اردیبهشت 1396ش.
- نایل، حسین، ساختار طبیعی هزارهجات، کابل، صلصال، 1381ش.
- محمدی شاری، شوکتعلی، بامیان؛ پایتخت شکوه اساطیری، کابل، امیری، 1395ش.
- موسوی، سیدعسکر، هزارههای افغانستان، ترجمه اسدالله شفاهی، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری نقش سیمرغ، 1379ش.
- وزارت اقتصاد، «پروفایل ولایت بامیان، چشمانداز انکشاف اقتصادی و اجتماعی»، کابل، وزرات اقتصاد، 1398ش.