پیشنویس:حمام
حَمّام؛ مکان ویژهی شستوشوی بدن.

حمام یا گرمابه بهدلیل تأکید فرهنگ ایرانی بر پاکیزگی و بهداشت، همواره از جایگاهی ویژه برخوردار بوده است. در گذشته، حمامها را بهگونهای میساختند که قابلیت استفادۀ همگانی داشته باشد. آنچه این بناها را از دیگر عناصر معماری ایرانی متمایز میکند، تنها کارکرد شستوشو نیست؛ بلکه نقش کانونی حمام در شکلگیری روابط اجتماعی، پیوند ناگسستنی آن با آیینهای مذهبی و محلی، ارتباطش با دانش و بهویژه طب سنتی، و حضورش در گستره فرهنگ عمومی مردم است. متأسفانه امروزه این شاهکارهای معماری، در زمره آسیبپذیرترین بناهای تاریخی ایران قرار دارند؛ چندان که بسیاری از این عمارتهای سرفراز، یا به کلی از صفحه روزگار محو شدهاند یا چهرهای ناآشنا به خود گرفتهاند.
واژهشناسی حمام
واژه عربی حمام از ریشه حمم بهمعنای گرما و داغی گرفته شده است. این اصطلاح که در زبان فارسی، گرمابه گفته میشود،[۱] مکانی برای شستشوی سر و بدن است.[۲] کلمات حمامی، استحمام، حمی (تب) و حمیم (خویشاوند) از همین واژه گرفته شدهاند.[۳] در زبان فارسی از کلمات گرماوه، گرماوان و گرمابان نیز بهجای گرمابه استفاده میکنند.[۴]
تاریخچه حمام ایرانی
فردوسی در شاهنامه به جمشید، از پادشاهان پیشدادی، اشاره میکند که دیوان را فرمان داد تا گرمابهای از خشت، گِل و سنگ بسازند.[۵] گرمابه در ایران باستان، یک مکان سرپوشیدۀ گرم بوده است که ظرفی بزرگ بهنام آبزن در وسط آن برای شستوشوی بدن قرار میدادند.[۶] در آثار بهجا مانده در چغازنبیل، آثاری از تشتهایی تخت و گچاندود به شکل حوض آبنما در بعضی اتاقها وجود دارد. حفاریهای باستانشناسی و مطالعات انجامگرفته، نشان از قدمت آن تشتها تا دوره ایلامیان دارد. در خانههای بزرگان شوش نیز، این تشتها به صورت گرد و قیراندود در اتاقهایی تعبیه شدهاند و برخی از آب گرم و سرد برخوردار بودهاند.[۷] در تختجمشید نیز بقایای اتاقی شامل دو قسمت درونی و بیرونی کشف شده که باستانشناسان آن را حمام مخصوص پادشاه هخامنشی دانستهاند.[۸]
برخی بر این باورند که مردم سرزمینهای غرب، در دوره اشکانیان راه و روش استفاده از گرمابه را در جنگها از ایرانیان آموختند. در آن زمان، میان لشکر ایران، افرادی حضور داشتند که تنها وظیفهشان شستوشوی ارباب خود با آب گرم بوده است.[۹] در دوره ساسانیان، ساخت گرمابه در شهرها برای استفاده همگانی، رواج یافت.[۱۰] البته طرفداران آیین زردشت معتقد بودند که هر کسی زیاد به گرمابه رود، آب را بیشتر آلوده میکند و در آن جهان عذاب خواهد شد زیرا پلیدی و ناپاکی را به آب و آتش و زمین برده است؛[۱۱] اما در همان زمان، برای افرادی که پیرو زردشت نبودند، استفاده کردن از گرمابه، سنتی رایج بود.[۱۲]
پیش از اسلام، ایرانیان بر این باور بودند که پاکی، نه با غوطهور شدن در آب، بلکه با ریختن آب بر تن حاصل میشود؛ اما پس از گسترش اسلام در جامعه ایرانی و فراگیر شدن مفاهیم فقهی مانند آب کُر، غوطهور شدن در آب هنگام استحمام، میان ایرانیان رایج شد. ساخت خزینه در حمام ایرانی برآمده از همین تغییر انگاره است.[۱۳]
رشیدالدین فضلالله در سده 7ق، از وجود تعدادی حمام بیرونی و اندرونی در محلههای تبریز به نام حمام رشیدی و نیز از حمام وقفی خود یاد کرده است.[۱۴] وی همچنین به دستور غازانخان برای ساخت گرمابه و کاروانسرا درکنار ورودیهای شهر تبریز اشاره کرده است.[۱۵] در دوران صفوی، یکی از تفریحات بزرگان و اشراف، حمام گُلریزان بود. به دستور آنها، آب خزینه را تازه کرده و خروارها گل سرخ در آن میریختند، سپس در آن استحمام میکردند.[۱۶] براساس گزارش امینالدوله (۱۱۹۳-۱۲۶۳ق)، در آن روزگار، برخی بزرگان و تجار در خانه خود نیز حمام داشتند.[۱۷]
حمام در زبان و ادب فارسی
به حمام رفتن و آداب شستوشوی بدن، در آثار زکریای رازی، عطار نیشابوری، محمد غزالی، سعدی، حافظ و نظامی گنجوی آمده است.[۱۸] عطار با نقل حکایتی از رفتن شیخ ابوسعید به حمام، جوانمردی را آن دانسته که چرک تن فرد را پنهان کنی و آن را پیش چشم خلق نیاوری.[۱۹] حافظ، نیز در غزلیات خود به گرمابه و حمام اشاراتی دارد:
مولوی، شهوت دنیا را به گلخن حمام تشبیه کرده که حمام تقوا با آن روشن است.[۲۱]
همچنین آداب حمامرفتن، شستن سر و بدن و نیز عمل غُسل بر اساس آموزههای اسلامی در کتاب حلية المتقين از محمدباقر مجلسی در سده 11ق، به تفصیل بیان شده است.[۲۲]
کلمات و عباراتی که جایگاهی ویژه بین مردم دارند، به سرعت وارد ادبیات عامه و کوچه بازاری آنها شده و مَثَلها و کنایاتی درخور و متناسب با موقعیتهای گوناگون شکل میگیرد. «درِ حمامِ علیمراد»: کنایه از صحت نداشتن چیزی (ضربالمثلی لرستانی و معادل ضربالمثل: «وعده سر خرمن»)؛[۲۳] «حمام جن»: اشاره به طولانی بودن یک چیز؛ «یک حمام خرابه چند تا استاد و بینهدار میخواهد؟»: کار کوچک و بی اهمیت (ضربالمثلی شیرازی)؛ «با آب حمام دوست گرفت»: مهمان کردن به چیزی بیارزش و درعین حالت منت دادن به طرف مقابل؛ «لنگ حمام است، هرکی بست بست»: عمومی بودن یک چیز؛ «مثل حمام زنونه است» یا «حمام زنانه شد»: محلی پر سروصدا که همگی با هم سخن میگویند؛ «رستمِ درِ حمام»: هر فرد بیخاصیت و پرمدعا؛ «بوقْ روی حمام است»: همهاش با هم است، جداکردنی نیست (هرکسی حمام را میخرد، بوق حمام هم برای او میشود)؛[۲۴] «تعارف آب حمام است» یا «تعارف آب حمامی خرجی نداره» معادل «تعارف شاه عبدالعظیمی»: تعارفی بیخود که هیچ پشتبندی ندارد؛ «حمام بی عرق نمیشود»: امکان سود و زیان همزمان در هر کاری؛ و مثلهای دیگری همچون: «حمام جای خر بستن نیست»، «حمام نرفتن بیبی از بیچادری است»،[۲۵] «حمام جنی» [۲۶] «گلخنتاب که حمامی شود، خود را پادشاه میداند»،[۲۷] «بزرگی حمام را از سربینهاش میتوان شناخت»،[۲۸] «توی خزینه همه کس خوش آواز است»،[۲۹] «مثل آب حمام»، «حمام هم به این گرمی نیست»،[۳۰] «صابونش به تن همه میخوره»،[۳۱] «گدا گدا را نمیتونه ببینه، حمامی حمامی را»،[۳۲] «مگر سنگپا گم شده؟»،[۳۳] نیز از این جملهاند.
حمامهای ایرانی در سفرنامهها
حمامهای ایرانی، در پرتو بهرهمندی از ویژگیهای ساختاری، روابط اجتماعی و انسانی، آدابورسوم مربوط به آن و نیز معماری خاص و پرشکوهشان همواره در کانون توجه سیاحان، شرقشناسان و سفیران خارجی بوده و در سفرنامههای دورههای مختلف تاریخی، توصیف شدهاند. بسیاری از آنها بر این باور بودند که حمامهای ایرانی از باشکوهترین معماری برخوردار هستند و فقیر و غنی به مساوات از آن، استفاده میکنند. بر اساس توصيف سفرنامهها، در قسمتهایی از حمام، ساربان، قاطرچی و تاجر معتبر در کنار هم مینشستند و اختلاف طبقاتی معنا نداشت. سفرنامهنویسان، گاهی به تفصیل به معماری حمام، روابط اجتماعی درون آن، ساعات کار آنها، ضروریات و وسایل مورد نیاز و غیره پرداختهاند. در برخی از این گزارشها آمده است که ایرانیان بلافاصله پس از بازگشت از سفر، استحمام میکنند.[۳۴] برای افراد ثروتمند، پس از استحمام، فرشی زیر پایشان گسترده میشد و نوکران، بغچه حمام را از آنها گرفته و در پوشیدن لباسهای تمیز به کمکشان میآمدند. در دوره فتحعلیشاه قاجار، هر روز صبح، بوق حمام اندکی پیش از صدای اذان بلند میشد و پس از آن صدای مؤذن از منارهها برخاسته و مردم را به نماز دعوت میکرد.[۳۵]
از منظر جهانگردان، ایرانیان همواه از عفیفترین مردمان جهان بودهاند و بههمين دلیل، پیش از برهنهشدن در حمام، با لُنگی از جنس کرباس، پایینتنه خود را از کمر تا زانو میپوشانند. حمام رفتن یکی از راههای وقتگذرانی[۳۶] ایرانیان نیز بوده است؛ آنها بهصورت گروهی به حمام رفته، در آنجا بساط مهمانی، نقالی و معرکهگیری بر پا میکردند، آهنگ نواخته و پس از صرف نهار، خود را میآراستند. دیوارهای داخلی حمامها دارای نقاشیهایی از رستم و سهراب یا کشتی نوح بوده که در آن انواع حیوانات با فشار به همدیگر در حال خارجشدن هستند.[۳۷] کف حمامها نیز عموما با کاشیهای آبیرنگ فرش میشدند.[۳۸] حمامهای همدان در زیرزمین ساخته میشد و پشت بام آنها با سطح زمین برابری میکرد.[۳۹] در کرمان، 50 حمام وجود داشته که بهترین آنها حمام وکیل است.[۴۰] در حمامهای کازرون، روی سکوهای کاشی بیرون حمام را با نمدهایی از پشم شتر میپوشاندند.[۴۱]
معماری حمامهای سنتی در ایران
- در گذشته، حمامها را عمدتاً پایینتر از سطح زمین میساختند. این طراحی هوشمندانه باعث میشد تا دمای داخلی حمام با گرمای طبیعی زمین تنظیم شده و در فصول مختلف، هوایی متعادل داشته باشد؛ به این ترتیب که در تابستانها خنک و در زمستانها گرم میماند.
- معماران بر فراز دو بخش اصلی حمام، یعنی رختکن و گرمخانه، گنبدهایی بلندتر از سطح زمین احداث میکردند و در رأس آنها نورگیرهایی تعبیه مینمودند تا بهطور طبیعی فضا را روشن کنند.
- برای ساخت حمام، معمولاً از ساختمانهای قدیمیتر استفاده میشد تا پیش از بهرهبرداری، بوی تند آهک و سایر بخارات نامطبوع آن کاملاً از بین رفته باشد.
- ورودی حمامها از طریق یک در به خرپشته و سپس به زیرزمین راه مییافت.
- در ابتدای ورود، راهرویی نسبتاً طولانی و پیچدار وجود داشت که با شیبی تند یا با چند پله به دهلیز میرسید. دهلیز، فضای تاریک و میانی بین راهرو و رختکن بود.
- در مقابل، رختکن به لطف نورگیرهای سقفی، فضایی روشن و گسترده داشت و در مرکز آن معمولاً حوضی با فواره یا آبنما قرار میگرفت.
- طرح رختکنها اغلب به شکلهای هندسی منظمی مانند هشتضلعی، مربع یا مستطیل بود.
- در اطراف این فضا، سکوها یا غرفههایی برای استراحت، تعویض لباس، بستن لنگ، نوشیدن چای، کشیدن قلیان و حتی ماساژ دیده میشد.
- زیر این سکوها نیز محفظههای کوچکی به نام «کَته» برای گذاشتن کفشها در نظر گرفته میشد.
- گاهی برخی از این غرفهها به گروههای خاصی اختصاص داده میشد؛ برای مثال، حمام گنجعلیخان در کرمان شش شبستان جداگانه برای سادات، روحانیون، خانها، اعیان، بازاریان و عموم مردم داشت.
- پس از رختکن، «میاندر» بود؛ فضایی مجهز به سکو برای پهنکردن لنگهای خیس و نگهداری اسباب حمام.
- این بخش همچنین به سه قسمت کاربردی دیگر متصل میشد: مستراح، واجبیخانه (محل نظافت) و فضایی بزرگ با سه خزانه یا حوضچه آب (ولرم، سرد و گرم).
- در محوطهی گرمخانه، استخرهایی را به نام چالهحوض برای آببازی و شنا تعبیه میکردند.
- تقریبا تمام حمامهای سنتی در ایران فاقد دوش بوده و از خزینه استفاده میکردند.[۴۲]
حمامهای معروف ایرانی
- حمام گنجعلی خان: معروف به حمام خان از شاهکارهای معماری ایران است که در 830ق و در کرمان ساخته شد.[۴۳]
- حمام امیر چخماق: پس از اینکه بیبی خاتون، همسر فرمانروای یزد، دستور به ساختن مسجدی به نام همسرش را در این شهر داد، خود او نیز دستور ساخت حمام، کاروانسرا، میدان و تکیهای کنار مسجد را داد تا مجموعه کامل شود، این بنا به حمام امیرچخماق معروف شد.[۴۴]
- حمام امیر غیاثالدین: از جمله حمامهای قدیمی و مشهور در شهر یزد بود.
- حمام نو: در زمان پادشاهی شاهعباس دوم در شهر یزد ساخته شد.[۴۵]
- حمام پنجهعلی: مردم در یزد معتقدند که دست حنابستۀ حضرت علی بر در یا دیوار این بنا کشیده شده، درنتیجه جای آن را با سنگی به شکل پنجههای دست به یادبود او گذاشتهاند.
- حمام خان: از جمله حمامهای معروف شهر یزد بوده که در زمان خواجه نصیرالدین طوسی برای هلاکو ساخته شد.[۴۶]
- حمام شیخ بهایی: این حمام که در اصفهان و به دستور شیخ بهایی ساخته شد فقط با شعله یک شمع گرم میشد.[۴۷]
- حمام آبگرم محلات: بر روی چشمه آبگرم محلات در دلیجان و به دستور محمدشاه قاجار ساخته شد.[۴۸]
- حمام وکیل: از جمله حمامهای بزرگ در ایران است که کنار مسجد وکیل کریمخان در شیراز ساخته شد. خزینه این حمام بسیار بزرگ است و در رختکن آن هزاران نفر میتوانند بهصورت همزمان بنشینند.[۴۹]
- حمام علیشاه: به دستور والی اصفهان، علیشاه فرزند سلطان خوارزم، ساخته شد.[۵۰]
- حمام اوچدکان: از زیباترین حمامهای ایرانی، با چاله حوضی زیبا در وسط آن، در زنجان ساخته شد. متاسفانه این بنا با احداث خیابانی خراب شد.[۵۱]
- حمام پهنه سمنان: از آثار باستانی در شهر سمنان که در 1312ق بازسازی شد. روی دیوارهای بیرونی این بنا، نقش شیر و خورشید، سربازان قاجار، گلوبتههای زیبا و ابیاتی از شاعران معروف دیده میشود.[۵۲]
- حمام میمند: حمامی کندهشده در دل کوه و دارای کوچه و دالانی است که به رختکن و سپس به گرمخانۀ حمام راه مییابد. رختکن شامل حوضی در وسط و سکوهایی در اطراف است. در پایین گرمخانه نیز خزینۀ کندهشده و یک دیگ مسی در کف خزینه وجود دارد. زیر این گودال، دالانی است که برای آتشافروختن و گرمکردن دیگ است و کنار آن دالانی تعبیه شده که دود ناشی از سوخت را به بیرون هدایت میکند.[۵۳]
- حمام تبریز: خزینۀ این حمام بسیار بزرگ است به طوریکه 20 نفر به طور همزمان امکان استفاده از آن را داشتند. این حمام به دستور محمدشاه قاجار در تبریز ساخته شد.[۵۴]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه حمام.
- ↑ عمید، فرهنگ فارسی عمید، ذیل واژه حمام.
- ↑ فرزان، مقالات، ۱۳۵۶ش، ص433 و 434.
- ↑ پیرنیـا، آشنـایی بـا معماری اسلامی ایران، ۱۳۷۱ش، ص197.
- ↑ فردوسی، شاهنامه، ج1، ۱۳۸۶ش، ص43.
- ↑ مسعودی، مروجالذهب، ج1، ۱۳۷۴ش، ص273.
- ↑ گیرشمن، رمان، چغازنبیل، ج2، ۱۳۷۵ش، ص108-112.
- ↑ تجویدی، دانستنیهای نوین دربارۀ هنر و باستانشناسی عصر هخامنشی بر بنیاد کاوشهای پنجسالۀ تختجمشید، ۱۳۵۵ش، ص172 و 173.
- ↑ نیرنوری، سهم ایران در تمدن جهان، ۱۳۴۵ش، ص154.
- ↑ پیگولوسکایا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ۱۳۶۷ش، ص426.
- ↑ زرتشت بهرام، ارداویرافنامۀ منظوم، ۱۳۴۲ش، ص50.
- ↑ مسعودی، مروجالذهب، ج1، ۱۳۷۴ش، ص273.
- ↑ نیرنوری، سهم ایران در تمدن جهان، ۱۳۴۵ش، ص۱۵۵.
- ↑ رشیدالدین فضلالله، وقفنامۀ ربع رشیدی، ۱۳۵۶ش، ص43 و 204.
- ↑ رشیدالدین فضلالله، تاریخ مبارک غازانی، ۱۳۵۸ق، ص۲۰۶.
- ↑ فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، ج2، ۱۳۴۵ش، ص330.
- ↑ امینالدوله، سفرنامه، ۱۳۹۰ش، ص۳۸۶.
- ↑ عنصرالمعالی کیکاووس، قابوسنامه، ۱۳۶۶ش، ص۶۲.
- ↑ عطار نیشابوری، منطقالطیر، ۱۳۷۸ش، ص267.
- ↑ حافظ، غزلیات، سایت گنجور.
- ↑ مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۸۲ش، ص481.
- ↑ مجلسی، حلیة المتقین، ۱۳۶۲ش، ص۱۱۵-۱۲۵.
- ↑ عسکریعالم، فرهنگ عامۀ لرستان، ج2، ۱۳۸۶ش، ص186.
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ذیل واژه حمام، سایت واژهیاب.
- ↑ شاردن، سیاحتنامه، ج5، ۱۳۳۸ش، ص498.
- ↑ شهری، شکر تلخ، بیتا، ص157.
- ↑ ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ج2، ۱۳۸۸ش، ص1523.
- ↑ شکورزاده، ده هزار مَثَل فارسی و بیست و پنج هزار معادل آنها، 1372ش، ص171.
- ↑ شکورزاده، ده هزار مَثَل فارسی و بیست و پنج هزار معادل آنها، 1372ش، ص254.
- ↑ لطفی، فرهنگوارهی گرمابه، تهران، 1390ش، ص374.
- ↑ رضایی، «حمام در ادبیات منظوم ایران»، 1382ش، ص178.
- ↑ شکورزاده، ده هزار مَثَل فارسی و بیست و پنج هزار معادل آنها، 1372ش، ص583.
- ↑ روحالامینی، حمام عمومی در جامعه و فرهنگ و ادب دیروز: نگرش و پژوهش مردمشناختی، 1386ش، ص73.
- ↑ موریه، سفرنامه، ج2، ۱۳۸۶ش، ص94.
- ↑ Drouville, Voyage en Perse, 1828, p78.
- ↑ Sheil, Glimpses of Life and Manners in Persia, 1856, p146.
- ↑ پولاک، سفرنامه (ایران و ایرانیان)، ۱۳۶۱ش، ص244.
- ↑ رایس، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ۱۳۶۶ش، ص۱۳۰.
- ↑ چریکف، سیاحتنامه، ۱۳۵۸ش، ص84.
- ↑ Sykes, Ten Thousand Miles in Persia, 1902, p194.
- ↑ نوردِن، زیر آسمان ایران، ۱۳۵۶ش، ص71.
- ↑ پیرزاده، سفرنامه، ۱۳۴۲ش، ص198-200؛ نجمی، ایران قدیم و تهران قدیم، ۱۳۶۲ش، ص435.
- ↑ باستانی پاریزی، گنجعلیخان، ۱۳۶۲ش، ص60.
- ↑ تاجبخش، تاریخ تمدن و فرهنگ ایران از اسلام تا صفویه، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۶.
- ↑ افشار، یادگارهای یزد، ج1، ۱۳۴۸ش، ص37.
- ↑ پیرنیـا، آشنـایی بـا معماری اسلامی ایران، ۱۳۷۱ش، ص198.
- ↑ نفیسی، مقدمه بر دیوان شیخ بهایی، ۱۳۷۲ش، ص52؛
غفاری جاهد، «اسطورۀ شیخ بهایی»، ج2، ۱۳۸7ش، ص84. - ↑ پیرزاده، سفرنامه، ج1، ۱۳۴۲ش، ص8.
- ↑ پیرزاده، سفرنامه، ج1، ۱۳۴۲ش، ص69 و 70.
- ↑ رفیعی مهرآبادی، آثار ملی اصفهان، ۱۳۵۲ش، ص۴۰۶.
- ↑ موسوی زنجانی، تاریخ زنجان، ۱۳۵۲ش، ص۶۷-۷۳.
- ↑ بلوکباشی، در فرهنگ خود زیستن و به فرهنگهای دیگر نگریستن، ۱۳۸۸ش، ص۳۸۴.
- ↑ عزیزی، تاریخ و فرهنگ شهربابک، کرمان، مرکز کرمانشناسی، ۱۳۸۲ش، ص۳۰۸ و ۳۰۹.
- ↑ بنتان، سفرنامه، ترجمۀ منصوره اتحادیه، تهران، بینا، ۱۳۵۴ش، ص۷۲-۷۳.
منابع
- افشار، ایرج، یادگارهای یزد، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۴۸ش.
- امینالدوله، علی، سفرنامه، به تحقیق اسلام کاظمیه، تهران، توس، ۱۳۹۰ش.
- باستانی پاریزی، محمدابراهیم، گنجعلیخان، تهران، اساطیر، ۱۳۶۲ش.
- بلوکباشی، علی، در فرهنگ خود زیستن و به فرهنگهای دیگر نگریستن، تهران، گلآذین، ۱۳۸۸ش.
- بنتان، اگوست، سفرنامه، ترجمۀ منصوره اتحادیه، تهران، بینا، ۱۳۵۴ش.
- پیرنیا، محمدکریم، آشنایی با معماری اسلامی ایران، به تحقیق غلامحسین معماریان، تهران، دانشگاه علم و صنعت، ۱۳۷۱ش.
- پیرزاده، محمدعلی، سفرنامه، به تحقیق حافظ فرمانفرماییان، تهـران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۲ش.
- پیگولوسکایا، نیناویکتوروونا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمۀ عنایتالله رضا، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۷ش.
- پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه (ایران و ایرانیان)، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۱ش.
- تاجبخش، احمد، تاریخ تمدن و فرهنگ ایران از اسلام تا صفویه، شیراز، نوید شیراز، ۱۳۸۱ش.
- تجویدی، اکبر، دانستنیهای نوین دربارۀ هنر و باستانشناسی عصر هخامنشی بر بنیاد کاوشهای پنجسالۀ تختجمشید، تهران، اداره کل وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۵۵ش.
- چریکف، سیاحتنامه، ترجمۀ آبکار مسیحی، به تحقیق علیاصغر عمران، تهران، حبیبی، ۱۳۵۸ش.
- حافظ، غزلیات، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 4 مهر 1400ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1400.
- رایس، کلارا کولیور، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمۀ اسدالله آزاد، مشهد، معاونت فرهنگی قدس رضوی، ۱۳۶۶ش.
- رشیدالدین فضل الله، وقفنامۀ ربع رشیدی، به تحقیق مجتبى مینوی و ایرج افشار، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۶ش.
- رشیدالدین فضلالله، تاریخ مبارک غازانی، به تحقیق کارل یان، هارتفرد، اوقاف گیب، ۱۳۵۸ق.
- رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم، آثار ملی اصفهان، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۲ش.
- زرتشت بهرام پژدو، ارداویرافنامۀ منظوم، به تحقیق رحیم عفیفی، مشهد، بین، ۱۳۴۲ش.
- عزیزی، منصور، تاریخ و فرهنگ شهربابک، کرمان، مرکز کرمانشناسی، ۱۳۸۲ش.
- عطار نیشابوری، منطقالطیر، به تحقیق کاظم دزفولیان، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ش.
- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1400.
- گیرشمن، رمان، چغازنبیل، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۵ش.
- فرزان، محمد، مقالات، به تحقیق احمد ادارهچی گیلانی، تهران، حیدری، ۱۳۵۶ش.
- فردوسی، شاهنامه، به تحقیق جلال خالقیمطلق، تهران، سخن، ۱۳۸۶ش.
- فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، علمی، ۱۳۴۵ش.
- عنصرالمعالی کیکاووس، قابوسنامه، به تحقیق سعید نفیسی و حسین آهی، تهران، فروغی، ۱۳۶۶ش.
- غفاری جاهد، مریم، «اسطورۀ شیخ بهایی»، مجموعه مقالات کنگرۀ بزرگداشت شیخ بهاءالدین عاملی، تهران، فکر، ج2، ۱۳۸7ش.
- مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، تهران، رضوی، ۱۳۶۲ش.
- مسعودی، علی، مروجالذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴ش.
- مولوی، مثنوی معنوی، به تحقیق نیکلسن، تهران، اهورا، ۱۳۸۲ش.
- موریه، جیمز، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، توس، ۱۳۸۶ش.
- موسوی زنجانی، ابراهیم، تاریخ زنجان، تهران، کتابفروشی مصطفوی، ۱۳۵۲ش.
- نجمی، ناصر، ایران قدیم و تهران قدیم، تهران، جانزاده، ۱۳۶۲ش.
- نفیسی، سعید، مقدمه بر دیوان شیخ بهایی، تهران، چکامه، ۱۳۷۲ش.
- نوردِن، هرمن، زیر آسمان ایران، ترجمۀ سیمین سمیعی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۶ش.
- نیرنوری، حمید، سهم ایران در تمدن جهان، تهران، انتشارات شرکت ملی نفت ایران، ۱۳۴۵ش.
- Drouville, Gaspard, Voyage en Perse, Paris, 1828.
- Sheil, Mary Leonora, Glimpses of Life and Manners in Persia, London, 1856.
- Sykes, Percy Molesworth, Ten Thousand Miles in Persia, New York, 1902.