پیشنویس:ارزگان

ارزگان؛ ولایتی در مرکز افغانستان و نماد مقاومت در برابر ستم تاریخی به قوم هزاره.
اُرُزگان، ولایتی راهبردی در مرکز افغانستان است که بهدلیل موقعیت جغرافیایی، کوهستانهای بلند، زمینهای حاصلخیز و رودخانههای پرآب اهمیت دارد. اقتصاد آن مبتنی بر کشاورزی، مالداری و تجارت است و بافت جمعیتی کنونی آن را بهطور عمده اقوام پشتون و هزاره تشکیل میدهند. ارزگان دارای پیشینۀ تاریخی غنی، منابع طبیعی و آثار باستانی متعددی است و نام آن ریشه در مفاهیم کشاورزی یا دلیری دارد. این ولایت از نظر فرهنگی شامل نظام آموزشی سنتی و مدرن، رسانههای فعال و فعالیتهای ورزشی متنوعی است. اهمیت تاریخی ارزگان بهویژه در دوران مقاومت هزارهها در برابر حکومت عبدالرحمانخان برجسته است. این منطقه، که قلب هزارجات محسوب میشد، در اواخر قرن نوزدهم شاهد سرکوب شدید، ویرانی، آوارگی گسترده و تغییرات بنیادی جمعیتی از جمله مصادره و واگذاری اراضی مردم بومی (هزارهها) به مهاجران بود. این رویدادها که بهتفصیل در منابع تاریخی مانند سراج التواریخ آمده، ارزگان را به نمادی از ستم تاریخی و مقاومت برای هزارهها تبدیل کرده و نقش مهمی در شکلگیری هویت و گفتمان سیاسی-اجتماعی این قوم ایفا کرده است.
نامگذاری ارزگان
نام ولایت «ارزگان» در گفتار محلی هزارهها بهصورتهای «وُرزگان» و «اُرزگان» تلفظ میشود، اما در اسناد رسمی دولت افغانستان، «اُرزگان» ثبت شده است. دو دیدگاه اصلی دربارۀ ریشۀ این نام وجود دارد: یکی ارتباط آن با واژۀ «وَرز» بهمعنای کشاورزی که به زمینهای حاصلخیز منطقه اشاره دارد و دیگری پیوند آن با «وَراز» بهمعنای برازندگی یا دلیری که لقب حاکمان تاریخی غرجستان بوده است. برخی منابع نیز «وُرزگان» را شکل کوتاهشدۀ «وُرازگان» دانسته و آن را بهمعنای «نیکان» یا «پهلوانان» تفسیر میکنند.
در متون تاریخی، عنوان «ورازبندگ» برای فرمانروایان غرجستان به کار رفته که نشاندهندۀ پیوند این منطقه با تاریخ زابلستان و غور است. به نظر محققان تلفظ رایج محلی (وُرزگان) با ریشۀ وَرز از نظر آوایی ناهماهنگ به نظر میرسد، اما با وَراز سازگاری بیشتری دارد. یک نظریۀ نیز این نام را دگردیسی «ارگنه قون» (واژهای مغولی) میداند که به نظر بسیاری از پژوشگران این نظریه پشتوانۀ تاریخی و جغرافیایی ندارد.
بررسی زبانشناختی و تاریخی نشان میدهد که وُرزگان بیش از آنکه ریشهای بیگانه داشته باشد، بازتابی از هویت کشاورزی یا نظامی منطقه در دوران غوریان و غرجستان است. این نام بهصورت آشکار با فرهنگ و تاریخ بومی منطقه گره خورده و گویای پیشینۀ غنی این سرزمین است[۱]
پیشینۀ ارزگان
شواهد تاریخی نشان میدهد که منطقۀ ارزگان دارای پیشینهای غنی به قدمت قرن پنجم میلادی است.[۲] این ناحیه در دوران پیش از اسلام بهعنوان مرکز سیاسی زابلستان تاریخی شناخته میشد و تحت حکمرانی پادشاهانی چون زاول شاه بزرگ قرار داشت. پژوهشگران این موقعیت ممتاز را بیانگر نقش ارزگان بهعنوان کانون قدرت و هویتسازی در ساختار سیاسی-اجتماعی منطقه میدانند.
در دورۀ اسلامی، ارزگان تداوم اهمیت سیاسی خود را حفظ کرد. بهویژه در عصر غزنویان، این منطقه بهعنوان بخشی از قلمرو حکومتی مورد توجه ویژه قرار گرفت. تحولات بعدی نشان میدهد که ارزگان در ادوار مختلف تاریخی از جمله تحت حکومت غوریان، خوارزمشاهیان، آل کرت، تیموریان و هوتکیان، همواره جایگاه ویژهای در معادلات قدرت منطقهای داشته است.
از دیدگاه جامعهشناسی سیاسی، تداوم اهمیت ارزگان بهعنوان یک حکومت محلی مقتدر و مستقل تا دورۀ معاصر، بیانگر استمرار ساختارهای سنتی قدرت و نهادهای اجتماعی بومی در این منطقه است. این ویژگی، ارزگان را به نمونهای بارز از تلفیق ساختارهای محلی با نظامهای حکومتی مرکزی در تاریخ افغانستان تبدیل میکند.
در دورۀ نادرشاه افشار تا عهد عبدالرحمان خان، ارزگان بهعنوان یکی از ولایات مهم و گستردۀ افغانستان شناخته میشد. این موقعیت ممتاز نه تنها ناشی از عوامل جغرافیایی، بلکه محصول ساختارهای اجتماعی منسجم و نقش تاریخی این منطقه در تحولات سیاسی کشور بوده است.[۳]
موقعیت جغرافیایی ارزگان
ولایت ارزگان بهعنوان یک واحد جغرافیایی-اجتماعی در مرکز افغانستان، در تقاطع چندین حوزۀ فرهنگی و قومی قرار گرفته است. این منطقه که در مختصات ۶۵ تا ۶۷ درجۀ طول شرقی و ۳۲ تا ۳۳ درجۀ عرض شمالی واقع شده، از نظر ارتفاعی در حدود ۱۳۵۰ متر از سطح دریا قرار دارد[۴] و این ویژگی توپوگرافیک بر ساختار اجتماعی و الگوهای معیشتی ساکنان آن تأثیر گذارده است. پژوهشگران، ارزگان را از نظر موقعیت جغرافیایی بهعنوان یک «فضای مرزی» تحلیل میکنند که در تقاطع پنج ولایت مهم (قندهار، غزنی، دایکندی، زابل و هلمند) قرار گرفته است. این موقعیت جغرافیایی ویژه، اهمیت و ویژگیهای ممتاز به این ارزگان بخشیده که در آن تلاقی و تعامل گروههای قومی مختلف دیده میشود.[۵]
ویژگیهای جغرافیایی و اقلیمی ارزگان

ولایت ارزگان در منطقهای کوهستانی واقع شده که در دامنههای جنوبی و جنوبغربی رشتهکوه «بابا» قرار دارد. این ناحیه از نظر توپوگرافی متشکل از ارتفاعات متعدد شامل کوههای بند خاکباد، شیروغر، کافرجر و نیلو است که بلندترین نقطۀ آن به ارتفاع ۴۸۰۳ متر از سطح دریا میرسد.
از نظر پوشش زمینشناسی، حدود ۷۲ درصد از مساحت این ولایت را ارتفاعات و کوهستانهای مختلف تشکیل میدهد و تنها ۲۱ درصد آن را دشتهای هموار در بر گرفته است. شبکۀ هیدروگرافی منطقه متشکل از رودخانۀ تیرین است که بهصورت مورب از شمالشرق به جنوبغرب جریان داشته و پس از عبور از ولسوالی دهراود به رودخانه هلمند میپیوندد.
از نظر اقلیمی، ارزگان دارای ویژگیهای آب و هوایی کوهستانی بوده که در تابستانها معتدل و در زمستانها بسیار سرد میشود. تیرینکوت بهعنوان مرکز ولایت، در منطقهای کوهپایهای قرار دارد که رودخانۀ تیرین از میان آن عبور میکند. این رودخانه نقش حیاتی در آبیاری اراضی دو ولسوالی تیرینکوت و دهراود ایفا میکند.
مناطق تیرینکوت و دهراود از نظر اقلیمی جزو نواحی گرمسیری ارزگان محسوب میشوند که دارای تابستانهای گرم و زمستانهای معتدل است. این ویژگیهای جغرافیایی و اقلیمی تأثیر مستقیمی بر الگوهای سکونتگاهی و فعالیتهای اقتصادی ساکنان منطقه داشته است.[۶]
اهمیت ارزگان
اهمیت جغرافیایی و اجتماعی ارزگان
ارزگان بهمثابۀ یک فضای جغرافیایی-اجتماعی در مرکز افغانستان، از جایگاه ممتازی در ساختار قومی و فرهنگی این کشور برخوردار است. این منطقه بخشی از سرزمین تاریخی هزارستان شناخته میشود و بهدلیل حضور گروههای قومی متنوع در سالهای اخیر، نمونهای بارز از کثرتگرایی قومی در افغانستان محسوب میشود. این تنوع قومی در ابعاد مختلف فرهنگی، زبانی و اجتماعی تجلی یافته و الگوی پیچیدهای از روابط بینقومی را به نمایش میگذارد.
پژوهشگران ارزگان را بهعنوان میدان تحلیل مهمی در بررسی تحولات سیاسی-اجتماعی افغانستان در سه قرن اخیر در نظر میگیرند و موقعیت مرکزی این منطقه در جغرافیای افغانستان و نقش آن در تحولات تاریخی، آن را به نوعی نمونۀ فشردهای از تاریخ معاصر کشور تبدیل کرده است.[۷]
اهمیت سیاسی ارزگان
در چارچوب تحلیل قدرت و مقاومت، ارزگان بهعنوان کانون اصلی مقاومت هزارهها در برابر ساختارهای سلطهگرانه مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. گفتمان مقاومت در این منطقه، چه در برابر ساختارهای استبدادی داخلی و چه در مقابل نیروهای استعماری خارجی، بخش مهمی از هویت جمعی ساکنان آن را شکل داده است. این ویژگی، ارزگان را به فضایی تبدیل کرده که در آن میتوان پویایی رابطۀ بین قدرت مرکزی و گروههای قومی حاشیهای را به خوبی مشاهده کرد.[۸]
اهمیت تاریخی ارزگان
ارزگان در بخش مرکزی زابلستان و حوزۀ هیرمندِ تاریخی است. زابلستان و هیرمند یکی از شهرهای ایرانویجۀ اَوِستا و ایرانِ شاهنامه محسوب میشود. این سرزمین در دورههای مختلف یکی از مراکز قدرت و در کانون توجّه قدرتها بوده و تحوّلات بسیاری را پشتسر گذاشته و در منابع کهن با نامهای مختلف و سابقۀ درخشان مطرح است.[۹]
اهمیت ارزگان برای مردم هزاره
تاریخنگاران از جمله ملافیض محمدکاتب در روایت تاریخی خود، ارزگان را نه فقط بهعنوان یک مکان جغرافیایی، بلکه بهمثابۀ نمادی از پایداری و هویت جمعی هزارهها بازنمایی کردهاند. این بازنمایی، نشاندهندۀ اهمیت این منطقه در شکلدهی به گفتمان مقاومت و هویتیابی قومی هزارهها در افغانستان است.[۱۰]
ارزگان قبل از تقسیمات اداری جدید
ارزگان در بستر تاریخی خود، پیش از تقسیمات اداری معاصر و جداشدن «دایکندی» از آن در ۱۳۸۳ش، قلمروی وسیع به مساحت تقریبی ۳۴٬۰۰۰کیلومتر مربع را در بر میگرفت که از شمال با غور و بامیان، از جنوب با قندهار و زابل، از شرق با غزنی و از غرب با هلمند و غور هممرز بود. مرکز این ناحیه، شهر تیرینکوت بوده که در فاصله ۴۷۰ کیلومتری کابل قرار دارد.[۱۱]
از منظر جامعهشناختی، ارزگان بهعنوان زیستبوم تاریخی و مرکز سیاسی-فرهنگی قوم هزاره شناخته میشد. این منطقه حاصلخیز که از دیرباز محل سکونت جامعه هزاره بود، در پی تهاجامات نظامی دورۀ عبدالرحمان خان شاهد تحولات بنیادین جمعیتی شد. بر اساس مستندات تاریخی از جمله آثار فیضمحمد کاتب هزاره، این دوره با خشونتهای گسترده همراه بود که به تغییر ساختار جمعیتی منطقه انجامید.
بر اساس تحلیلهای تاریخی، در پی این تحولات:
- بخش عمدهای از جامعه بومی هزاره یا از بین رفت یا آواره شد؛
- نظام مالکیت اراضی ارزگان را دچار دگرگونی اساسی کرد؛
- مهاجران جدید از اقوام پشتون (بهویژه اچکزی از خاندان درانی) در منطقه اسکان داده شدند.
این تغییرات جمعیتی که از ۱۳۱۵ق به بعد تشدید شد، منجر به شکلگیری ساختار جدید اجتماعی در ارزگان شد. در حالحاضر، ترکیب جمعیتی منطقه بهصورت متشکل از اقوام پشتون است که زمینهای مرغوب منطقه را در اختیار گرفتهاند.[۱۲]
ولسوالیهای (شهرستانها) ارزگان

ترینکوت
ترینکوت مرکز ولایت اروزگان است که در مرکز این ولایت واقع شده است و ۱۰هزار نفر جمعیت دارد؛ ترینکوت دارای زمینهای وسیع زراعتی است. ارتفاع این شهر از سطح دریا دو هزار و ۵۰۰متر و پهناوری آن ۱۲٬۶۴۰کیلومتر مربع است که بهصورت تقریبی ۲٫۰۲٪ پهناوری کل افغانستان را شامل میشود.
دهراوود
شهرستان دهراوود در ۳۵کیلومترى غرب ترینکوت واقع است و بیش از ۷۸هزار نفر جمعیت دارد؛ این شهرستان داراى زمینهای وسیع زراعتی و باغهای سبز است، رود هیرمند نیز از دهراوود عبور کرده و زمینهای زراعتی این منطقه را آبیاری میکند. در این شهرستان گندم، ذرت و برنج کشت میشود.
چوره
شهرستان چوره با نزدیک به سه هزار جمعیت، در ۳۵کیلومترى شمال شرق ترینکوت قرار دارد؛ شغل بیشتر ساکنان این ولسوالی کشاورزی و دامپروری است. شهرستان چوره پوشیده از جنگل است که زیبایی زیادی را نیز به آن بخشیده است، در این ولسوالی مناطق تاریخی زیادی وجود دارد که از آن جمله توره چینی، کاروان غوندی و نیکه جان زیارت است.
شهید حساس (چارچینو)
این ولسوالی درحدود ۶۰کیلومترى شمال غرب ترینکوت واقع است و نزدیک به ۸۴هزار نفر جمعیت دارد؛ ساکنان این ولسوالی نیز مثل ولسوالیهای دیگر مشغول کشاورزی هستند و مهمترین محصولات آن گندم و ذرت است.
گیزاب
این ولسوالی در حدود ۷۰کیلومترى شمال ترینکوت واقع است، گیزاب دارای باغهای میوه است و رود هیرمند از مرکز آن عبور میکند، اکثر مردم آن مشغول به کار کشاورزی و دامپروری هستند.

اروزگان خاص
این ولسوالی در ۹۰کیلومترى شمال شرق ترینکوت قرار دارد و جمعیت آن نزدیک به ۸۴هزار نفر است؛ هوای اروزگان خاص نسبت به دیگر ولسوالیهای اروزگان، سردتر است. در حالحاضر در این ولسوالی پشتونها و هزارهها زندگی میکنند..[۱۳]
ارزگان خاص سه رودخانۀ اصلی به نامهای سلطان احمد، شالی و پالو دارد. رودخانۀ سلطان احمد از منطقۀ سبزدره (زردک) سرچشمه میگیرد. رودخانۀ شالی از منطقۀ خرکنده و کاریز میآیند و در قسمت پایین بازار نو به رود سلطان احمد ملحق میشود. این دو رودخانه در ادامۀ مسیر خود به تنگی کلهخور و از آنجا به سمت آرال ادامه مسیر میدهند. رودخانۀ پالو از تنگۀ چشمۀ موره (مهره) سرچشمه گرفته و با عبور از روستاهای مسیر به منطقۀ آرال میرسد. این سه رودخانه در منطقه آرال یکجا شده و ادامۀ مسیر میدهند و از آنجا به تیرین و سپس به رود دهراود وصل میشوند و در نهایت به رودخانۀ هیرمند میریزند.[۱۴]
جاذبههای طبیعی ارزگان

سرسبزی چشمنواز، چشمههای بسیار زلال، رودهای پر از آب، کوههای بلند و چشمههای آبگرم در منطقه گرمآب ولسوالی ارزگان خاص، از مهمترین جاذبههای طبیعی است که در طول سال بهخصوص تابستانها، پذیرای افراد زیاد از مناطق مختلف است. البته در سالهای اخیر بهدلیل جنگ و ناامنی میزان گردشگری کاهشیافته است. رود هیرمند که از وسط ارزگان میگذرد، از جاذبههای ویژۀ ارزگان است. تیریرود نیز شاخهای از این رودخانه است که از شهر ترینکوت عبور میکند.[۱۵]
منابع طبیعی ارزگان
معادن مس، آهن، فلوریت، سرب، زغالسنگ، یاقوت، زمرد و سنگهای تزیینی و ساختمانی فراوان، مهمترین منابع طبیعی این ولایت است که تاکنون مورد بهرهبرداری درست واقع نشده است.[۱۶]
آثار باستانی و تاریخی ارزگان
ارزگان از جمله ولایات باستانی افغانستان است که در اکثر مناطق آن، آثار تاریخی و باستانی متعدد وجود دارد؛ از آن جمله میتوان قلعۀ کافر، زیارت کمالالدین نیکه در ترینکوت، قلعۀ سرخ، قلعۀ مورچه، تخت سلیمان، قلعۀ ریگگ در دهراوود، گرمآب، قلعۀ پیک، قلعۀ گنداب در ارزگان خاص، چشمهسیاه در چوره و درۀ خلج را در گیزاب نام برد.[۱۷]
جمعیت، زبان و مذهب
براساس سالنامه ادارۀ ملی احصائیه (سرشماری) سال ۱۳۹۹ش، جمعیت ارزگان ۴۳۶۰۷۹ نفر بوده است که ۵۱٫۲ درصد آن را مردان و ۴۸٫۸ در صد را زنان تشکیل دادهاند. در حالحاضر اکثریت این جمعیت، از نژاد پشتون بوده و اقوام هزاره و تاجیک در اقلیت هستند. زبان مردم ارزگان پشتو و دری است. مردم ارزگان پیروان مذهب جعفری و حنفی هستند که در حالحاضر بهطور مسالمتآمیز در کنار هم زندگی میکنند.[۱۸]
اشتغال و درآمد
الف. کشاورزی و دامداری: غالب درآمد مردم از طریق زراعت و دامداری (مالداری) است. با توجه به آب فراوان و هوای معتدل ارزگان، محصولات زراعی چون گندم، جو، عدس، نخود، سیبزمینی، پیاز، گوجه، بادمجان رایج است. میوههایی چون انار، توت، زردآلو، شکرپاره، انگور، گیلاس، چهارمغز، سیب، هلو (شفتالو)، بادام، خربزه، هندوانه و خیار فراوان یافت میشود. محصولات کشاورزی بهصورت سنتی از طریق چشمه، کاریز، قنات و رودخانه آبیاری میشود.[۱۹]
ب. تجارت: تجارت و سرمایهگذاری در ارزگان بهصورت سنتی و غیررسمی است که افراد محصولات زراعی، باغی و دامی خود را در بازارهای محلی مانند بازار خاص ارزگان، ترینکوت، دهراوود به فروش میرسانند.[۲۰]
وضعیت فرهنگی ارزگان
آموزش
درگذشته، تعلیم و تربیت در ارزگان سنتی بود و در خانهها، مکتبخانهها و مساجد برگزار میشد؛ ولی امروزه بهصورت مدرن در مراکز رسمی آموزشی صورت میگیرد. تعداد مراکز آموزشی و تعلیمی در ارزگان به ۲۶۴ مرکز میرسد که از این تعداد ۱۳۹ باب مکتب (مدرسه) ابتدایی، ۵۷ باب مدرسه متوسط، ۳۶ باب لیسه (دبیرستان)، ۱ باب موسسۀ تحصیلات عالی شامل دانشکده کشاورزی و تعلیم و تربیت، ۴ باب دارالمعلمین، ۵ باب مرکز آموزشی مسلکی و حرفوی (فنی حرفهای) و ۲۱ باب مدرسه دینی (حوزه علمیه) است. در سال ۱۳۹۹ش در این مراکز آموزشی و تعلیمی، تعداد ۱۴۴۱ نفر مشغول به تحصیل بودهاند که شامل ۹۹۳ نفر مرد و ۴۴۸ نفر زن میشد. [۲۱]
رسانه
رادیو و تلویزیون ملی، در مرکز ولایت، شهر ترینکوت، وجود دارد و غیر از آن، شش رادیوی خصوصی مانند رادیو تعلیم الاسلام، رادیو صدای دهراود و رادیو حواک در این ولایت، فعال است.[۲۲]
تفریح و ورزش
مردمان ارزگان از بازیها و ورزشهای محلی و سنتی مانند سنگگیرگ، سنگ پرتاب، وشد (تیراندازی) و اسبسواری، استقبال میکنند. همچنین تا سال ۱۳۹۷ش، تعداد ۹۲مرکز ورزشی در ارزگان ثبت شد که فعالیتهای نوین ورزشی مانند والیبال، فوتبال، ووشو، بدنسازی و شطرنج بهصورت رسمی در آنها برگزار میشود و جوانان در این رشتههای ورزشی فعالیت میکنند.[۲۳]
مراکز درمانی (صحی)
در ولایت ارزگان ۵۶مرکز درمانی وجود دارد که در زمینههای تغذیه، مامایی، روانی و بیماریهای مسری فعالیت میکنند.[۲۴]
ارزگان به روایت کتاب سراج التواریخ
سراج التواریخ ارزگان را بهعنوان منطقهای مرکزی در هزارهجات با اهمیت استراتژیک توصیف کرده و نام ارزگان را ۲۴۵ بار آورده که نشاندهندۀ جایگاه ویژۀ آن در تحولات تاریخی است. به گزارش سراج التواریخ در دورۀ عبدالرحمانخان، این منطقه به کانون مقاومت در برابر سیاستهای حکومت مرکزی تبدیل شد.
بنابر توصیف سراج التواریخ تصرف نظامی ارزگان توسط لشکر عبدالرحمن خان با برنامهریزی دقیق و شناسایی جغرافیایی منطقه انجام گرفت. پس از اشغال، ساختارهای دفاعی محلی تخریب و تغییرات جمعیتی گستردهای ایجاد و قیام مردمی در واکنش به ستمهای نظامیان با سرکوب خونین مواجه شد.
پیامدهای این رویدادها شامل کوچ اجباری هزارهها، تغییر الگوی مالکیت زمین و دگرگونی ساختار اجتماعی بود. ویرانی زیرساختهای اقتصادی منجر به قحطی و فروپاشی نظام معیشتی منطقه شد. سراج التواریخ این تحولات را با تأکید بر ظلمهای صورتگرفته ثبت کرده و ارزگان را بهعنوان نماد مقاومت در برابر ستم و استبداد حکومت مرکزی توصیف کرده که تحولات آن تأثیر عمیقی بر تاریخ افغانستان گذاشت.[۲۵]
تعامل عبدالرحمان با بزرگان محلی
در دورۀ امیر عبدالرحمان، روابط بزرگان محلی با دربار اهمیت ویژهای یافت. ارزگان از مناطقی بود که ابتدا ارتباط چندانی با حکومت مرکزی نداشت. در ۱۳۰۱ق، بزرگان ارزگان و سادات منطقه از طریق حاکم جاغوری اطاعت خود را به دربار اعلام کردند. عبدالرحمان خان برای تسلط بر هزارهجات که کار آسانی نبود، از سیاستهای متنوعی استفاده کرد. یکی از این راهکارها جلب حمایت میران محلی از طریق اعطای خلعت و هدایا بود.
ابتدا میران دایزنگی و دایکندی که پیشتر با حکومت ارتباط داشتند به کابل دعوت شدند و به آنان خلعت داده شد. این اقدام الگویی برای دیگر میران هزاره قرار گرفت. در سالهای بعد، پیامهای متعددی به سران مناطق مختلف از جمله ارزگان، زاولی و سلطاناحمد فرستاده شد تا برای اعلام وفاداری به کابل بروند. محمدعظیمبیگ سهپای در این جلب حمایتها نقش کلیدی ایفا کرد.
در جریان لشکرکشیهای نظامی به ارزگان، عبدالقدوسخان بهعنوان فرماندۀ جنگ، بسیاری از میران محلی را با وعدههای مختلف به اطاعت واداشت. گروهی از بزرگان ارزگان را به کابل فرستاد که بلافاصله زندانی شدند. وقتی مردم ارزگان برای آزادی آنان درخواست دادند، نه تن از معترضان نامهای اعتراضی نوشتند که منجر به دستگیری و اعدام هفت تن از آنان شد.
از سوی دیگر، برخی بزرگان ارزگان با حکومت همکاری کردند. ده تن از آنان در جریان لشکرکشیها به نیروهای دولتی پیوستند و خلعت و منشور دریافت کردند. در حملۀ دوم نیز همکاری برخی افراد محلی با سپاه دولتی به شکست مقاومتها کمک کرد. دو تن از این همکاران در زمانی بعد به کابل دعوت شده و پاداش گرفتند.[۲۶]
سیاست عبدالرحمان در تصرف ارزگان
سیاست عبدالرحمان ترکیبی از جذب میران محلی از طرییق تطمیع، تهدید و سرکوب شدید مخالفان بود. این رویکرد در نهایت منجر به تسلط حکومت مرکزی بر بخشهای وسیعی از هزارهجات از جمله ارزگان شد. همکاری بخشی از نخبگان محلی با حکومت و مقاومت بخش دیگر، سرنوشت متفاوتی برای مردم منطقه رقم زد.[۲۷]
اهمیت تصرف ارزگان برای عبدالرحمن
تسخیر ارزگان نقطۀ عطف فتح کامل هزارهجات در دورۀ عبدالرحمانخان بود و به گزارش کاتب، تصرف این نقطه از نظر حاکمیت موجود بهمعنی تصرف کل هزارهجات بود. پیش از حمله، نام ارزگان ۴۵بار در اسناد تاریخی ذکر شده بود که نشان از اهمیت استراتژیک این منطقه داشت. عبدالرحمان برای تصرف نهایی هزارهجات، ابتدا اقدام به شناسایی دقیق جغرافیای منطقه کرد. او جاسوسانی را در لباس تاجران دورهگرد به مناطق مختلف هزارهجات از جمله ارزگان فرستاد تا راههای مواصلاتی و نقاط استراتژیک را شناسایی کنند.
دو جاسوس به نامهای «سیدشاهنجف» و «محمدجان کندکانی» قزلباش مأموریت یافتند تا از مسیر قندهار وارد ارزگان شوند و راههای نفوذ نظامی را بررسی کنند. اطلاعات جمعآوریشده نشان داد که بدون تسخیر ارزگان که در قلب هزارهجات قرار داشت، فتح کامل منطقه ممکن نخواهد بود. عبدالقدوسخان در ذیالعقده ۱۳۰۸ق نقشۀ دقیقی برای حمله به ارزگان تهیه کرد که شامل دو مسیر اصلی بود: مسیر شمالی از طریق مناطق دایزنگی و زاولی و مسیر شمال غربی از طریق گذر از رود هلمند و کوتل گیزاب.[۲۸]
آغاز عملیات نظامی برای تصرف ارزگان
عملیات نظامی در ذیالحجه ۱۳۰۸ق آغاز شد. نیروهای دولتی از دو جبهه پیشروی کردند: یک گروه از چوره و چنارتو وارد ارزگان شدند و گروه دیگر از طریق مالستان و زاولی به آبپَران رسیدند. تا ربیعالاول ۱۳۰۹ق حدود ۲۰هزار نیروی دولتی در ارزگان مستقر شده بودند. مقاومت مردم ارزگان در نهایت درهم شکست و با سقوط این منطقه در ۱۳۰۹ق، پروژۀ تسخیر کامل هزارهجات توسط عبدالرحمان خان به پایان رسید. این پیروزی نظامی نقطۀ عطفی در تثبیت حاکمیت مرکزی بر مناطق هزارهنشین بود.[۲۹]
ستم نیروهای عبدالرحمن بر مردم هزاره
استقرار نیروهای حکومتی در ارزگان پایان دورهای مهم در تاریخ هزارهها بود و فصل جدیدی در زندگی مردم منطقه آغاز کرد. با تسخیر ارزگان، عبدالقدوسخان بخش عمدهای از نیروها را مرخص و دستور جمعآوری اسلحه از مردم را صادر کرد. بزرگان محلی که تسلیم شده بودند، به دستور حکومت برج و باروهای قلعههای خود را ویران کردند و مصالح آنها را برای ساخت پایگاه نظامی دولتی به مرکز ارزگان بردند.
با استقرار نیروهای حکومتی، موجی از خشونت و ستمگری علیه مردم هزاره آغاز شد. نظامیان به بهانۀ جمعآوری اسلحه، به خانهها یورش برده و به اموال و نوامیس مردم تجاوز کردند. موارد متعددی از قتل، غارت و اسیرگیری در سراج التواریخ گزارش شده است. هزاران نفر از زنان، مردان و کودکان به زنجیر کشیده شده و به اسارت گرفته شدند. عبدالقدوسخان نه تنها مانع این جنایات نشد، بلکه اسرای بیشتری را به کابل فرستاد که موجب تشدید خشونتها شد.[۳۰]
قیام مردم ارزگان
در رمضان ۱۳۰۹ق سه سرباز در درۀ پهلوان ارزگان به خانۀ مردی هجوم برده و پس از بستن دست و پای شوهر، به همسر او تجاوز کردند. این واقعه باعث خشم عمومی شد و مردم شبانگاه به قلعهای که اسلحههای جمعآوری شده در آن نگهداری میشد حمله کرده و صد نگهبان آن را کشتند. این حادثه جرقۀ قیام عمومی در ارزگان را زد که به سرعت گسترش یافت.
وقتی خبر شورش به کابل رسید، عبدالرحمان خان دستور بسیج عمومی صادر کرد. نیروهای نظامی از سراسر افغانستان به سوی ارزگان گسیل شدند. این بار نیز مانند قبل، ارزگان بهعنوان نقطه پایانی عملیات نظامی در هزارهجات تعیین شد. سرکوب این قیام، آخرین فصل از تسلط کامل حکومت مرکزی بر هزارهجات بود که زندگی مردم این منطقه را برای همیشه دگرگون ساخت.[۳۱]
صدور حکم تکفیر هزارهها
ارزگان بهعنوان کانون اصلی مقاومت هزارهها در برابر حکومت مرکزی، صحنۀ رویارویی خونینی شد. عبدالرحمانخان با صدور فرمانی در شوال ۱۳۰۹ق، آشکارا اعلام کرد که قصد دارد اراضی هزارهها را به طوایف درانی قوم پشتون واگذار کند. او برای تحریک بیشتر مردم، حکم تکفیر هزارهها را صادر و در سراسر کشور منتشر کرد.
دوازده لشکر بزرگ از نقاط مختلف افغانستان به سوی ارزگان حرکت کردند. این نیروها شامل حدود ۱۰۰هزار پیاده، ۳۰هزار سواره و ۱۰۰عراده توپ بودند. پیش از رسیدن به ارزگان، نیروهای حکومتی در مناطق اطراف مانند قلندر جاغوری، سنگر حجرستان، ناوه چقماق و کوتل کشکول با مقاومت شدید هزارهها رو به رو شدند.[۳۲]
حملۀ نهایی
در ذیالعقدۀ ۱۳۰۹ق، نیروهای دولتی با عبور از مناطق «کِمسان» و «چنارتو» خود را به دروازههای ارزگان رساندند. هزارهها با بستن راههای ورودی، آمادۀ دفاع شدند. در صفر ۱۳۱۰ق، حملۀ نهایی از چهار جهت آغاز شد. جنرال شیرمحمدخان و کرنیل فرهادخان از مسیر پشی و شیرداغ به قلعه ششبرجۀ زاولی یورش بردند. پس از نبردی سخت که تا نیمهشب ادامه یافت، نیروهای دولتی موفق به تصرف قلعه شدند.
در ۲۵ صفر، سردار عبداللهخان از قندهار با نیروهای خود از مسیر قولخار وارد منطقه شد. همزمان، شیرمحمدخان و میرعطاخان از گرماب پیشروی کردند. در ۲۶ صفر، پس از استحکام مواضع در کوتل ارزگان، نیروهای حکومتی از چند جهت همزمان وارد منطقه شدند و با شلیک توپهای شادیانه، فتح ارزگان را جشن گرفتند. در ۴ ربیعالاول، غلام حیدرخان نیز با نیروهایش از ناوه چقماق به ارزگان رسید و تصرف کامل منطقه تکمیل شد.
این عملیات نظامی گسترده که با استفاده از تاکتیکهای محاصره و حمله همزمان از چند جبهه انجام شد، نشاندهنده اهمیت استراتژیک ارزگان در طرح عبدالرحمانخان برای تسلط کامل بر هزارهجات بود. مقاومت سرسختانه مردم محلی اگرچه در نهایت شکست خورد، اما نشاندهنده عمق مخالفت آنان با سیاستهای حکومت مرکزی بود.[۳۳]
ارزگان پس از تصرف
پس از تصرف نهایی ارزگان در ربیعالاول ۱۳۱۰ق، این منطقه به صحنهای از ویرانی و رنج تبدیل شد. گزارشهای سراج التواریخ از وضعیت اسفبار مردم هزاره حکایت دارد که بین فرار به کوهستان، تسلیمشدن یا مقاومت تا پای جان گیر افتاده بودند.
در روزهای پس از جنگ، بسیاری از هزارهها با قرآن در دست به امید دریافت امان نزد نیروهای دولتی آمدند، اما سرنوشت تاریکی در انتظارشان بود. در درۀ پهلوان (آخرین سنگر مقاومت) حدود ۴۰۰ نفر اسیر شدند در حالی که بسیاری دیگر ترجیح دادند تا پای جان بجنگند. وضعیت معیشتی مردم به حدی بحرانی بود که مجبور به جمعآوری دانههای جو از میان فضولات حیوانات برای تغذیه شدند.
حکومت مرکزی با تعیین حاکمان جدید، سیاست سرکوب سیستماتیک را ادامه داد. گزارش حاکم ارزگان نشان میدهد که بیشتر ساکنان یا کشته شدهبودند، یا به بردگی گرفته شدهبودند و یا آوارۀ کوهستانها شدهبودند. تنها تعداد اندکی از خانوارهای زاولی و سلطاناحمد توانسته بودند به مناطق خود بازگردند.
مهاجران پشتون که به اراضی هزارهها منتقل شده بودند، به همراه مأموران دولتی موج جدیدی از ستم را بر بازماندگان جنگ تحمیل کردند. اسناد تاریخی از ظلمهای گسترده در سالهای ۱۳۱۱ تا ۱۳۲۲ق خبر میدهند که زندگی را برای ساکنان اصلی ارزگان به دشواری زیاد مواجه کرده بود.
به روایت سراج التواریخ، ارزگان که روزگاری مرکز مقاومت هزارهها بود، اکنون به نمادی از ویرانی و استیلای کامل حکومت مرکزی تبدیل شده بود. سرنوشت مردم این منطقه، فصل تاریکی از تاریخ افغانستان را رقم زد که آثار آن تا سالها بعد نیز ادامه یافت.[۳۴]
آوارگی و واگذاری سرزمینهای آبایی
در جلد چهارم سراج التواریخ، ملا فیضمحمد کاتب هزاره با تکرارهای هدفمند، عمق فاجعهای را که بر هزارهها رفته است برجسته میسازد. او با اصرار بر دو موضوع کلیدی، زخمهای تاریخی این مردم را ماندگار میکند: نخست آوارگی نزدیک به چهارصد هزار خانوار هزاره و دوم واگذاری گستردۀ سرزمینهای آنان به قبایل مهاجر.
فیضمحمد کاتب هزاره با وسواسی تاریخنگارانه، هر بار که فرصت مییابد فهرست بلندبالایی از مناطق غصب شده را برمیشمرد: از چارشینه و گرگابه تا میمی و سرهنگان، از تاله و راهملک تا چقماق و زاولی. او نامهایی چون چوره، تیرین، گیزاب، خلج و تمزان را با دردی نهفته تکرار میکند. ارزگان در این فهرست دردناک، حلقهای از زنجیرهای است که از چنارتو و لرزاب تا هیزمتو و زردک ادامه مییابد.
به نظر پژوهشگران این تکرارها آگاهانه بوده و از عزم نویسنده برای ثبت دقیق ستم تاریخی حکایت دارد. کاتب میخواسته با تکرار، ابعاد فاجعهای را که نیمی از هزارهجات را به تصرف بیگانگان درآورده، در خاطرۀ جمعی مردم جاودانه کند. پلجنگلی، الوام لالا، گزک و تنهاچوب، هر یک نشانهای از جغرافیای از دست رفتهای است که نویسنده با ذکر مکرر آنها، از فراموشی این مناطق جلوگیری میکند.[۳۵]
کتیبۀ ارزگان
در منطقۀ هزارهنشین ارزگان، دو کتیبۀ تاریخی مهم کشف شده که به خط یونانی و متعلق به دورۀ یفتلیها (حدود ۵۰۰ میلادی) است. این کتیبهها که در فاصلۀ ۱۵۰ میلی شمالغرب قندهار قرار دارند، از نظر تاریخی بسیار ارزشمند ارزشیابی شده و بارها توسط باستانشناسان بازخوانی شده است؛ اما مضمون آن توسط دولتهای وقت فاش نشده است؛ پژوهشگران دلیل آن را انگیزههای قومی میدانند زیرا اگر راز این کتیبهها فاش شود ممکن است تاریخ رسمی را تحت شعاع قرار دهد. این کتیبه به عمد در حال نابودی است و بخشی از آن از بین رفته است.کتیبۀ دوم که نیم میل با کتیبۀ اول فاصله دارد، توسط امیراکهولا، پادشاه یفتلیها نوشته شده و در آن خود را «زاول شاه بزرگ» نامیده است.
پژوهشگران دربارۀ محتوای این کتیبهها و ارتباط آنها با تاریخ منطقه بحثهای زیادی کردهاند. برخی مورخان مانند حبیبی سعی کردهاند زابل را که هویت فارس دارد به جبولهها و یفتلیها مرتبط کنند و نظریههایی دربارۀ تغییر نام راجووله به زابوله ارائه دادهاند. اما این نظریات مورد انتقاد قرار گرفتهاند، چرا که شواهد تاریخی نشان میدهد رتبیلها ترکتبار بودهاند و ارتباطی با هندوان نداشتهاند.
از سوی دیگر، برخی منابع تاریخی مانند اصطخری و یاقوت حموی، زاول را به جد رستم نسبت میدهند. ارزگان در گذشته مرکز زابلستان و پایتخت حکومت زاولیها بوده و در دورههای بعدی مانند عصر غزنویان نیز اهمیت خود را حفظ کرده است.[۳۶]
کارکردهای اجتماعی عالمان دینی در بحران هویت پس از اشغال ارزگان
پس از اشغال نظامی ارزگان توسط عبدالرحمان خان و استقرار حاکمیت سرکوبگرانه، عالمان شیعی با اتخاذ راهبردهای هوشمندانه و کنشگری دینی فعال، نقش حیاتی در بازسازی روانی-اجتماعی جامعۀ آسیبدیدۀ هزاره ایفا کردند. آنها با بهکارگیری «سرمایه نمادین» دین، موفق به ایجاد «ساختارهای جانشین» برای نهادهای رسمی تخریبشده شدند و مکانیسمهای مقاومت فرهنگی جامعه را در برابر پروژههای یکسانسازی هویتی تقویت کردند.[۳۷] این نقشآفرینی را میتوان در چهار مرحله تحلیلی مورد بررسی قرار داد:
مرحلۀ اول (فوری-ترمیمی)
در شرایط بحران حاد، عالمان با بهکارگیری سازوکارهای «مقاومت خاموش»، به بازسازی روانی جامعه پرداختند. فعالیتهای تبلیغی خانه به خانه و ایجاد شبکههای ارتباطی زیرزمینی، مکانیسمهای انطباقی جامعه را در مواجهه با ستم تقویت کرد. این مرحله با کارکردهای «امیدآفرینی» و «حفظ انسجام اجتماعی» همراه بود.
مرحلۀ دوم (میانمدت-نهادی)
با تثبیت نسبی شرایط، عالمان به نهادسازی آموزشی روی آوردند. تأسیس حلقههای درسی غیررسمی و تربیت نسل جدید طلاب، سازوکار بازتولید هویت دینی-فرهنگی را ایجاد کردند. این مرحله از «سازماندهی اجتماعی در سایه» و «بازتعریف هویت جمعی» حمایت میکرد.
مرحلۀ سوم (بلندمدت-توسعهای)
عالمان با بهرهگیری از فرصتهای نسبی، به ارتقای کیفی فعالیتها پرداختند. توسعۀ هنرهای آیینی، تدوین متون آموزشی بومی و ایجاد شبکههای تبلیغی ساختاریافته، نشانگر گذار از «مقاومت منفعل» به «پویایی فرهنگی فعال» بود.
مرحلۀ چهارم (تکاملی-نوسازی)
در این مرحله، عالمان با تلفیق سنت و نوآوری، به بازتعریف نقش اجتماعی دین در شرایط جدید پرداختند. توسعۀ نهادهای آموزشی نظاممند، تولید گفتمان انتقادی و ایجاد پیوند بین هویت دینی و آگاهی اجتماعی، کارکرد «گذار از بقا به شکوفایی» را ایفا کرد.[۳۸]
شخصیتهای مهم ارزگان
ارزگان بهعنوان کانون فرهنگی و سیاسی هزارههای افغانستان، چهرههای برجستهای را در خود پرورش داده است که نقش مهمی در تاریخ معاصر این کشور ایفا کردهاند. برای مثال محمدابراهیم خان گاوسوار از جمله این شخصیتها است که در ۱۳۲۴ش قیامی موفقیتآمیز علیه استبداد حکومت وقت به راه انداخت و به یکی از نمادهای مقاومت هزارهها تبدیل شد. این قیام که در پی اعمال مالیاتهای سنگین صورت گرفت، منجر به تغییراتی در حکومت مرکزی شد.[۳۹] پژوهشگران از ابراهیم خان گاوسوار در کنار ملا فیضمحمد کاتب، عبدالخالق هزاره، سید اسماعیل بلخی و عبدالعلی مزاری در مقام یکی از پنج احیاگر هویت سیاسی– اجتماعی جامعۀ هزاره نام میبرند.[۴۰]
در عرصۀ علم و فرهنگ، نویسندگان از عالمان دینی همچون عبدالله موحد کیسوی و نصرالله ناصری را نام میبرند. آنها پس از مهاجرت به عراق و ایران به تدریس و تألیف پرداختند، تأثیر عمیقی بر فرهنگ شیعی در منطقه گذاشتند.
ملا محمدافضل زابلی نیز از دیگر چهرههای برجسته است که با نگارش کتاب «المختصر المنقول فی تاریخ هزاره و مغول» بهعنوان یکی از منابع مهم تاریخ هزارهها شناخته میشود. وی برای ادامۀ تحصیل به ایران و سپس عراق مهاجرت و در نجف اقامت کرد. ملا محمدافضل در آنجا ستمهای امیر عبدالرحمان خان را به میرزای شیرازی، از مراجع بزرگ شعیان اطلاع داد و از او استمداد جست. میرزا در نامهای به دولت ایران خواستار اقدام جدّی و سریع ایران در توقف کشتار شیعیان افغانستان شد. علمای مشهد نیز به کمک آوارگان شتافتند.[۴۱]
همایش بینالمللی ارزگان
نخستین همایش تخصصی تحت عنوان «ارزگان: تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست» بهعنوان یک رویداد آکادمیک بینالمللی در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۱ش در تهران برگزار شد. این نشست علمی با حضور جمعی از برجستهترین پژوهشگران و اندیشمندان حوزۀ مطالعات افغانستان از جمله آقایان محمدامین احمدی، ابوطالب مظفری، محمد فیاض ارزگانی و محمد گلزاری همراه بود.
در این گردهمایی علمی که با رویکرد میانرشتهای و با تأکید بر ابعاد مختلف توسعۀ منطقهای طراحی شده بود، محورهای اصلی بحث شامل تحلیل تاریخی تحولات ساختارهای اجتماعی در ارزگان و بررسی مؤلفههای هویتی و فرهنگی منطقه بود. از دستاوردهای مهم این همایش میتوان به رونمایی از پنج اثر پژوهشی منتشرشده اشاره کرد که حاصل مطالعات میدانی و کتابخانهای محققان برجسته در حوزههای مختلف مطالعات ارزگان است. این آثار با روششناسی علمی و با تکیه بر اسناد معتبر به تحلیل چندبعدی تحولات منطقه پرداختهاند.
این رویداد علمی فرصتی برای تبادل نظر میان صاحبنظران و ایجاد شبکهای از پژوهشگران علاقهمند به مطالعات منطقهای فراهم کرد.[۴۲] مجموعه مقالات این همایش در قالب سه جلد کتاب، تحت عنوان «کتاب همایش بینالمللی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع، سیاست)» توسط انتشارات صبح امید دانش، چاپ شده است.[۴۳]
ارزگان در ادبیات
ارزگان بهدلیل اهمیت تاریخی آن برای هزارهها، در ادبیات گفتاری و نوشتاری این قوم بهصورت گسترده منعکس شده است. برای مثال ابوطالب مظفری از شاعران برجستۀ معاصر افغانستان با سرودن منظومۀ «یاقوت باز مانده ز تاراج ارزگان» به روایتی انتقادی از خشونت ساختاری علیه هزارهها در ارزگان میپردازد و با استعارۀ «یاقوت تاراجشده» نظاممندبودن ستم تاریخی را بازنمایی میکند. شاعر با ترکیب اسطورههای بومی (ارغوان/شمشیر) و گزارههای جامعهشناختی (نابرابری قومیتی و غصب منابع)، مقاومت و حافظۀ جمعی هزارهها را بهعنوان سوژههای فرودست اما آگاه به بازتولید خشونت، تصویر میکند:[۴۴] الگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر
الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:پایان شعر
پانویس
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص53-56.
- ↑ کهزاد، افغانستان در پرتو تاریخ، 1390ش، ص382.
- ↑ عظیمی، بررسی تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ارزگان از برآمدن امیر عبدارحمن تا بر افتادن طالبان، 1388ش، ص9.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دانشنامۀ هزاره، 1399ش، ج1، ص435.
- ↑ ولیزاده، پروین، «ارزگان به روایت تاریخ»، وبسایت بامیان نیوز.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دانشنامۀ هزاره، 1399ش، ج1، ص437.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص237-239.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، 238-243.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص16.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، 240-248.
- ↑ دولتآبادی، شناسنامه افغانستان، 1371ش، 127.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص195.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص10.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دانشنامۀ هزاره، 1399ش، ج1، ص420-421.
- ↑ جیلانی، جغرافیای ولایات افغانستان، 1379ش، ص118.
- ↑ «ظواهر معدنی ولایت ارزگان»، وزارت معادن و پیترولیم، تاریخ انتشار: 30 مرداد 1398ش؛ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص46.
- ↑ «ولایت اروزگان افغانستان کجاست و چه اهمیتی دارد؟»، خبرگزاری صدا و سیما.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص11.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص29-32.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص50.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص35.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص51-52.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص53.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص40.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص255-256.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص258-261.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص258-261.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص260-263.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص265-267.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص263-265.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص256-259.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص268-269.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص268.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص257-269.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص269.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص68-69.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج3، ص386-408.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج3، ص386-408.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج3، ص242.
- ↑ (دولتآبادی، هزارهها از قتل عام تا احیای هویت، 1385ش، ص175.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج3، ص242.
- ↑ «همایش بینالمللی ارزگان در تهران برگزار شد»، باشگاه خبرنگاران جوان.
- ↑ «کتاب همایش بینالمللی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست): مقالات تاریخی و مصاحبهها» وبسایت گیسوم.
- ↑ شرح هزار ساله ستم بر هزارهگان، سروده ای از استاد ابوطالب مظفری»، خبرگزاری شفقنا.
منابع
- ارزگانی، محمدافضل، المختصر المنقول در تاریخ هزاره مغول، قم، چاپخانه فروردین، به اهتمام رمضانعلی محقق. چ اول، بیتا.
- پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، کابل، وزارت اقتصاد، ۱۳۹۹ش.
- جمعی از نویسندگان، دانشنامۀ هزاره، بنیاد دانشنامه، ۱۳۹۹ش.
- جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاسی)، قم، صبح امید دانش، ۱۴۰۱ش
- جیلانی، غلامعارض، جغرافیای ولایات افغانستان، پیشاور، اداره کتابخانههای اربک، ۱۳۷۹ش.
- دولتآبادی، بصیر احمد، شناسنامه افغانستان، قم، چاپخانه و لیتوگرافی شهید، چ اول، ۱۳۷۱ش.
- دولت آبادی، بصیراحمد، هزاره از قتل عام تا ایای هویت، قم، ابتکار دانش، ۱۳۸۵ش.
- «شرح هزار ساله ستم بر هزارهگان، سرودهای از استاد ابوطالب مظفری»، خبرگزاری شفقنا، تاریخ درج مطلب: ۱۲ آبان ۱۳۹۷ش.
- فولادی، حسن، هزارهها، ترجمه علی عالمی کرمانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، چ دوم، ۱۳۸۷ش.
- «ظواهر معدنی ارزگان»، وبسایت وزارت معادن و پیترولیم، تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۸ش.
- کتاب همایش بینالمللی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست): مقالات تاریخی و مصاحبهها (۱)، وبسایت گیسوم، تاریخ بازدید: ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ش.
- کیانی، محمدفاضل، غزنی بستر تمدن شرق اسلامی، تهران، عرفان، چ اول، ۱۳۹۳ش.
- لعلی، علیداد، انتوگرافی هزارهها، کابل، اندیشه، چ اول، ۱۳۹۷ش.
- نامی، محمدحسن، جغرافیای کشور افغانستان، تهران، سازمان جغرافیای نیروهای مسلح، چ دوم، ۱۳۹۵ش.
- «همایش بینالمللی ارزگان در تهران برگزار شد»، باشگاه خبرنگاران جوان، تاریخ درج مطلب: ۲۵ دی ۱۴۰۱ش.