پرش به محتوا

پیش‌نویس:بی‌بی

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۵۷ توسط imported>محمدمهدی محمدی (اصلاح ارقام، اصلاح نویسه، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح نویسه‌های عربی)
آرامگاه بی‌بی حکیمه خاتون؛ روستای گچساران
آرامگاه بی‌بی حکیمه خاتون؛ خواهر امام رضا و مدفون در روستای گچساران

بی‌بی؛ عنوانی محترمانه برای بانوان در فرهنگ ایرانی

بی‌بی، از القاب پرکاربرد ایرانی در مورد بانوان و زنان سالخورده است که به‌منظور تکریم و ارجمندی آنها استفاده می‌شود. این واژه در گذشته کاربرد بیشتری در گفتگوی عامیانه داشته است و امروزه بیشتر در میان ایلات و عشایر کاربرد دارد.

مفهوم‌شناسی بی‌بی

ریشهٔ واژهٔ بی‌بی، ترکی شرقی بوده و در لغت، به‌معنای زن نیکو،[۱] کدبانوی خانه،[۲] خاتون خانه[۳] و مادربزرگ است.[۴] است. برخی این واژه را مترادف واژه‌های خانم، خدیش بانو، بیگم، سیده آغا و ستی می‌دانند.[۵]

در فرهنگ اصیل ایرانی از گذشته تاکنون این واژه به‌منظور تکریم بزرگترها، مادرپیر یا مادربزرگ اطلاق می‌شود.[۶] در زبان ترکی قدیم اصطلاح «بوبی» رواج داشته که به‌معنای خانم و بیوه به کار می‌رفته و برخی معتقدند این واژه برگرفته از نام آوا و از زبان کودکان است.[۷]

بی‌بی، در فرهنگ ایرانی به‌معنی بانوی نیکو، کدبانو، خاتون خانه و این عنوان، نشانه احترام به زنان مسن یا دارای جایگاه والا در خانواده بوده است.[۸] در فرهنگ اسلامی ـ ایرانی به زنان سیده نیز بی‌بی گفته می‌شود.[۹] در قصه‌های ایرانی، زنانی که با پیش‌وند بی‌بی خطاب می‌شوند، معمولاً اشخاصی قدرتمند هستند.[۱۰]

تاریخچه بی‌بی

استفاده از واژهٔ بی‌بی در فرهنگ ایرانی قدمتی طولانی دارد. مورخان با استناد به مستندات تاریخی معتقدند استفاده از واژهٔ بی‌بی به سدهٔ ۵ق بر می‌گردد. در آن دوران تا کنون این واژه برای تکریم زنان و بانوان در فرهنگ لغت عامیانه ایرانیان استفاده شده است.[۱۱]

جغرافیای واژهٔ بی‌بی

استفاده از واژهٔ بی‌بی مختص به ایران نبوده و در هند نیز این واژهٔ به‌صورت «بیوی» یا «بوبو» استفاده شده که معمولاً پیش از نام زنان آمده است[۱۲] مانند بی‌بی آمنه همسر برهانشاه از نظام شاهیان هند که همراه با خانوادهٔ خود به تشییع گروید. همچنین واژهٔ بی‌بی برای زنانی که به طریقهٔ تصوف گرویده بودند نیز به کار رفته است. از جمله این زنان می‌توان به بی‌بی سلطان (وی در سدهٔ ۱۳ق در ملیبار «غروب هندوستان» حکومت می‌کرد)، اشاره کرد.[۱۳]

در افغانستان نیز استفاده از واژهٔ بی‌بی یا «بوبو» به‌عنوان پیش‌نام برای مادر و مادر بزرگ رواج دارد.[۱۴] همچنین در پاکستان نیز استفاده از این واژهٔ به‌صورت بی‌بی یا «بیگم» رایج بوده است. در گذشته زنان مسلمان طبقهٔ اشراف با این لقب خوانده می‌شدند. همچنین مردان برای آنکه نام همسر خود را نزد افراد بیگانه صدا نزنند از لفظ بی‌بی یا بیگم استفاده می‌کنند.[۱۵]

کاربرد بی‌بی

واژهٔ بی‌بی به‌صورت پیش‌نام و پس‌نام[۱۶] مانند بی‌بی منجمه (نام زنی ستاره‌شناس و مقرب دربار خوارزمشاهیان و سلجوقیان روم) و بی‌بی علوی (مادر مولانا)، برای احترام به زنان صاحب جاه و مقام و زن نیکو به کار رفته است.[۱۷]

در فرهنگ اصیل ایرانی بی‌بی به زنی اطلاق می‌شود که وظایف زنانهٔ خود مانند خانه‌داری، همسری و مادری را به شایستگی به‌جا می‌آورد.[۱۸] همچنین بی‌بی در ادبیات دینی ایرانیان نیز کاربرد دارد و شیعیان برای زنان ارجمند در فرهنگ اسلامی همچون حضرت فاطمه زهرا از لقب بی‌بی استفاده می‌کنند.[۱۹]

همچنین بی‌بی به‌صورت پیش‌نام به نام بانوان سیّد به نشانهٔ احترام خاص نسبت به سادات استفاده می‌شود.[۲۰]

واژهٔ بی‌بی با گذر زمان و ورود اصطلاحات و الفاظ مدرن و غربی به فرهنگ عامیانهٔ فارسی، کاربرد خود را از دست داد به‌طوری که امروزه کمتر از آن استفاده شده و در بیشتر موارد به جای بی‌بی از لفظ خانم برای تکریم و ارج‌دهی به زنان استفاده می‌شود.[۲۱]

همچنین در گذشته، مردها از روی غیرت مردانه و احترام خاصی که برای مادر و مادربزرگ خود قائل بودند به‌جای صدا زدن نام آنها در میان اجتماعات و مکان‌های عمومی از لفظ بی‌بی استفاده می‌کرده‌اند؛ اما امروزه به‌جای این لفظ احترام‌آمیز نام کوچک مادر و بزرگترهای خود را صدا می‌زنند که سطح ارزش و جایگاه بزرگترها را در خانواده تقلیل می‌دهد.[۲۲]

جایگاه واژهٔ بی‌بی در میان برخی ایلات و عشایر ایران

بی‌بی مریم بختیاری؛ نویسنده و زن فعال در انقلاب مشروطه ایران
بی‌بی مریم بختیاری (۱۲۵۳ بختیاری – ۱۳۱۶ اصفهان)؛ نویسنده و زن فعال در انقلاب مشروطه ایران

اگرچه بی‌بی در فرهنگ لغت ایرانی از گذشته تاکنون رایج بوده و برای تکریم بانوان به‌کار رفته است؛ اما در میان برخی اقوام به‌خصوص ایلات و عشایر این واژه از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و برای همهٔ زنان به کار نمی‌رود.[۲۳] آنها بیشتر این واژه را برای زنانی که به دلاوری، شجاعت، ایثار و فداکاری شهره هستند به کار می‌برند. آنها بانوانی هستند که در ساختار خانوادگی و اجتماعی ایل از قدرت و صلابت خاصی برخوردار بوده و زنان ایل برای الگوبرداری از رفتار، اعمال و منش آنها همواره در حال معاشرت و الگوبرداری از آنها هستند. از جمله این افراد می‌توان به بی‌بی مریم بختیاری اشاره کرد که شجاعت، ایثار، آزادی‌خواهی و ایستادگی وی در مقابل ظلم در میان ایل بختیاری شهره بوده و در فرهنگ عشایر بختیاری بانوانی که در این صفات شبیه او هستند را بی‌بی صدا می‌کنند. همچنین در ایلات و عشایر لفظ بی‌بی نوعی واژهٔ مهم احساسی میان کوچکترها و بزرگترهای یک خانواده بوده و اغلب فرزندان خانواده با به کار بردن این واژه برای مادر و مادر بزرگ خود، نوعی رابطهٔ عاطفی و احساسی عمیق بر قرار می‌کردند.[۲۴]

در فرهنگ ایل بختیاری به قالی‌هایی که بی‌بی یا زن سالخوردهٔ خانواده و ایل می‌بافد، «بی‌بی بَف» می‌گویند. این قالیچه یکی از صنایع دستی نفیس و معروف ایل بختیاری است. این قالی‌ها از نظر ابعاد، نقش و مواد اولیه با دیگر فرش‌هایی که عشایر بختیاری می‌بافتند، متفاوت بوده است.[۲۵]

جایگاه بی‌بی در ادبیات فارسی

در اشعار و ادبیات عامیانهٔ فارسی، نام برخی زنان دلاور که روحیهٔ جنگنده و مبارزی داشته‌اند با عنوان بی‌بی تکریم شده و استفاده از این واژه در کنار نام آنها نمادی از پهلوانی و قهرمانی آنها بوده است. در ادبیات فارسی واژهٔ بی‌بی در متن نثر و داستان نیز استفاده شده است. همچنین اصطلاح بی‌بی در ترانه‌ها، قصه‌ها، متل‌ها و مثل‌های عامهٔ مردم نیز راه یافته است.[۲۶]

شیوهٔ اهل زمانه پیشه کن بگزین غلام *** در حضر خاتون و بی‌بی در سفر اسفندیار.[۲۷]

اماکن زیارتی با نام بی‌بی در ایران

آرامگاه بی بی شهربانو، بنایی تاریخی در شهر ری بر فراز یک کوه بلند
آرامگاه بی بی شهربانو، بنایی تاریخی در شهر ری بر فراز یک کوه بلند

زیارتگاه‌های بسیاری در ایران تحت عنوان بی‌بی وجود دارند. در فرهنگ ایرانی در گذشته این اماکن زیارتی اختصاص به زنان داشته و مردان نمی‌توانستند به داخل آن‌ها بروند.[۲۸] برای مثال، بی‌بی شهربانو، در ری، از معروف‌ترین آن‌ها است. بی‌بی بارگاه و بی‌بی حیات در رفسنجان، بی‌بی یان در قصرشیرین، بی‌بی حکیمه در کازرون، بی‌بی خاتون در بوشهر و بهبهان، بی‌بی دوست در زابل، بی‌بی کلا در قائم‌شهر، بی‌بی نور و حور در گرگان، بی‌بی هور در جهرم، بی‌بی رقیه در آمل، بی‌بی حلیمه در گنبدکاووس و بی‌بی دختران در شیراز، از زیارتگاه‌های مشهور در نقاط مختلف ایران هستند.[۲۹] امام‌زاده بی‌بی سینی، در نزدیکی‌های آرامگاه هرمز ساسانی نیز از زیارتگاه‌های مردم آن منطقه است که برخی او را یادآور بی‌بی ساسانی می‌دانند.[۳۰]

مکان‌های دیگری نیز در ایران وجود دارد که بانویی در آن، مدفون نیست اما با عنوان بی‌بی شناخته می‌شود مانند قدمگاه بی‌بی زینب[۳۱] یا درختی که منسوب به بی‌بی فاطمه[۳۲] است. در سواحل خلیج فارس، سامی‌های هندو، بت خود را که تندیسی از یک بانوی کوچک بود، بی‌بی نور می‌نامیدند.

برخی از پژوهشگران، کاربرد واژه بی‌بی را بدون هیچ تمایزی، مناسب تمام خانم‌ها و قدیسه‌های آسمانی دانسته‌اند.[۳۳] فرار کردن و پنهان شدن در نقاطی همچون دل کوه، افسانه‌ای مشترک، در رابطه با بسیاری از بی‌بی‌های مشهور در ایران است که پس از مرگ، مکان دفن آن‌ها، به‌عنوان زیارتگاه شناخته شدند.[۳۴]

برخی از این اماکن مقدس، تنها ویژه زنان است و مردان اجازه ورود به این زیارتگاه‌ها را ندارند.[۳۵] برای مثال، زیارتگاه بی‌بی دختر در کرمان و چشمه معروف به آب مراد در نزدیکی آن، هر دو به زنان اختصاص دارد.[۳۶]

آرامگاه این بی‌بی‌ها، معمولاً پناهگاه و مکانی مقدس برای ابراز تمام حاجات، دردهای ناگفتنی و نیازهای افراد است.[۳۷] لقب «درمان‌بخشی» بسیاری از این زیارت‌گاه‌ها، به‌دلیل درمان دردهای نهفته و آشکار مردم است. برخی از پژوهشگران، نام حکیمه برای برخی از این اماکن را، صفتی مؤنث از «حکیم» دانسته‌اند.

در میان مردم عشایر ایران نیز، بی‌بی از جایگاهی ویژه برخوردار بوده و نشان از جایگاه والای فرد دارد.[۳۸] نزد عشایر بویراحمدی، سوگند به بی‌بی حکیمه، بی‌بی رشته، بی‌بی زبیده خاتون و خواهران بی‌بی حکیمه، از سوگندهای معروف است.

پانویس

  1. . دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژۀ بی‌بی.
  2. . میرفخرایی، «بی‌بی»، وب‌سایت مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  3. . دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژۀ بی‌بی.
  4. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، ذیل واژه بی بی، سایت واژه‌یاب.
  5. . دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژۀ بی‌بی.
  6. . میرفخرایی، «بی‌بی»، وب‌سایت مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  7. . «بی‌بی»، ویکی فقه.
  8. استرابادی، سنگلاخ، ۱۳۸۸ش، ص۱۶۶؛
    Doerfer, Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen, 1965, V.II, P379-382.
  9. افشار، واژه‌نامهٔ یزدی، ۱۳۸۲ش، ص۵۱.
  10. انجوی شیرازی، قصه‌های ایرانی، ج2، ۱۳۵۳ش، ص161؛
    وکیلیان، قصه‌های مردم، ۱۳۷۹ش، ص۸۲؛
    شاملو، کتاب کوچه، حرف «ب»، دفتر سوم، ۱۳۸۹ش، ص۱۹۸۸–۲۰۲۰.
  11. . میرفخرایی، «بی‌بی»، وب‌سایت مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  12. . «بی‌بی»، ویکی فقه.
  13. . میرفخرایی، «بی‌بی»، وب‌سایت مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  14. . «بی‌بی مهرو نگینی در وزیر اکبر خان»، خبرگزاری فارس.
  15. . «بیگم»، وب‌سایت دانشنامۀ الکترونیکی زنان.
  16. . میرفخرایی، «بی‌بی»، وب‌سایت مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  17. . رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گو از آغاز تا مشروطه، 1374ش، ج1، ص35.
  18. . میرفخرایی، «بی‌بی»، وب‌سایت مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  19. . «آشنایی با زندگی حضرت زهرا»، وب‌سایت دلگرم.
  20. . میرفخرایی، «بی‌بی»، وب‌سایت مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  21. . میرفخرایی، «بی‌بی»، وب‌سایت مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  22. . اریس، «نام کوچکی که باعث دوری فرزندان از والدین می‌شود/ گناهی که به چشم نمی‌آید»، خبرگزاری مهر.
  23. . «بی‌بی»، ویکی فقه.
  24. . شهشهانی، چهارفصل آفتاب، 1399ش، ص۱۵۶–۱۵۸،
  25. . میر فخرایی، «بی‌بی»، وب‌سایت مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  26. . انوری، دیوان انوری، 1394ش، ص646.
  27. . انوری ابیوردی، وب‌سایت گنجینه فارسی.
  28. میر فخرایی، «بی‌بی»، وب‌سایت مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  29. باستانی پاریزی، خاتون هفت قلعه، ۱۳۶۳ش، ص۱۸۱–۱۸۳؛
    امینی، «بی‌بی حکیمه»، ۱۳۶۹ش، ص۸۲۳–۸۲۶؛
    نجاتی، «بی‌بی حلیمه»، ۱۳۷۰ش، ص۳۹۱–۳۹۲.
  30. اقتداری، خوزستان و کهگیلویه و ممسنی، ۱۳۵۹ش، ص191.
  31. اقتداری، خوزستان و کهگیلویه و ممسنی، ۱۳۵۹ش، ج1، ص104 و ج2، ص47.
  32. غلامی، زیارتگاه‌های گیلان، ۱۳۸۷ش، ص۷۴.
  33. واله، سفرنامه، ج2، ۱۳۸۰ش، ص1254-1255.
  34. بویس، «بی‌بی شهربانو»، ۱۳۷۶ش، ص۴۲۲–۴۲۳،
    بویس، «بی‌بی شهربانو و خاتون پارس»، ۱۳۸۸ش، ص۱۲۴.
  35. میرشکرایی، «زن، آب، خانواده»، ۱۳۸۲ش، ص۱۴۵–۱۴۷.
  36. باستانی پاریزی، خاتون هفت قلعه، ۱۳۶۳ش، ص۱۸3-184.
  37. باستانی پاریزی، خاتون هفت قلعه، ۱۳۶۳ش، ص214-217.
  38. بختیاری، سیرجان در آیینه زمان، ۱۳۷۸ش، ص۳۶۲.

منابع

  • «آشنایی با زندگی حضرت زهرا»، وب‌سایت دلگرم، تاریخ بازدید: ۲۶ آذر ۱۴۰۲ش.
  • اریس، فریده، «نام کوچکی که باعث دوری فرزندان از والدین می‌شود/ گناهی که به چشم نمی‌آید»، خبرگزاری مهر، تاریخ درج مطلب: ۶ تیر ۱۳۹۳ش.
  • استرابادی، محمدمهدی، سنگلاخ، تلخیص حکیم محمد خویی، به‌تحقیق حسین محمدزادهٔ صدیق، تبریز، یاران، ۱۳۸۸ش.
  • افشار، ایرج، واژه‌نامهٔ یزدی، به‌تحقیق محمدرضا محمدی، تهران، ثریا، ۱۳۸۲ش.
  • اقتداری، احمد، خوزستان و کهگیلویه و ممسنی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۵۹ش.
  • امینی، فضل‌الله، «بی‌بی حکیمه»، آینده، تهران، س ۱۶، شماره ۹–۱۲، ۱۳۶۹ش.
  • انجوی شیرازی، ابوالقاسم، قصه‌های ایرانی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۳ش.
  • انوری ابیوردی، وب‌سایت گنجینه فارسی، تاریخ بازدید: ۴ بهمن ۱۴۰۳ش.
  • انوری، محمد، دیوان انوری، تهران، نگاه، چاپ دوم، ۱۳۹۴ش.
  • باستانی پاریزی، محمدابراهیم، خاتون هفت قلعه، تهران، روزبهان، ۱۳۶۳ش.
  • بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینه زمان، کرمان، مرکز کرمان‌شناسی، ۱۳۷۸ش.
  • بویس، مری، «بی‌بی شهربانو»، ترجمهٔ سیروس نصرالله‌زاده، یاد بهار (یادنامهٔ دکتر مهرداد بهار)، به‌تحقیق علی‌محمد حق‌شناس و دیگران، تهران، ۱۳۷۶ش.
  • بویس، مری، «بی‌بی شهربانو و خاتون پارس»، ترجمهٔ همایون صنعتی، بخارا، تهران، شماره ۴۶، ۱۳۸۸ش.
  • «بی‌بی»، ویکی فقه، تاریخ بازدید: ۱۳ دی ۱۴۰۲ش.
  • «بی‌بی مهرو نگینی در وزیر اکبر خان»، خبرگزاری فارس، تاریخ درج مطلب: ۱۹ آذر ۱۳۹۶ش.
  • «بیگم»، وب‌سایت دانشنامهٔ الکترونیکی زنان، تاریخ درج مطلب: ۳۰ اوت ۲۰۲۲م.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، وب‌سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: ۱۳ دی ۱۴۰۲ش.
  • رجبی، محمدحسن، مشاهیر زنان ایرانی و پارسی‌گوی از آغاز تا مشروطه، تهران، سروش، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، حرف «ب»، دفتر سوم، ۱۳۸۹ش.
  • غلامی، قاسم، زیارتگاه‌های گیلان، رشت، فرهنگ ایلیا، ۱۳۸۷ش.
  • شهشهانی، سهیلا، چهارفصل آفتاب، تهران، آوای خاور، چاپ اول، ۱۳۹۹ش.
  • میرشکرایی، محمد، «زن، آب، خانواده»، زن و فرهنگ، به‌تحقیق همو و علیرضا حسن‌زاده، تهران، ۱۳۸۲ش.
  • میرفخرایی، مریم، «بی‌بی»، وب‌سایت مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۱۸ خرداد ۱۳۹۹ش.
  • نجاتی، رحمت‌الله، «بی‌بی حلیمه»، یغمای سی و دوم (یادنامهٔ حبیب یغمایی)، به‌تحقیق ایرج افشار و قدرت‌الله روشنی زعفرانلو، تهران، ۱۳۷۰ش.
  • واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمهٔ محمود بهفروزی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰ش.
  • وکیلیان، احمد، قصه‌های مردم، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۹ش.
  • Doerfer, G. , Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, 1965