پیشنویس:بلخ
بلخ، ولایت باستانی در شمال افغانستان.
بلخ باستان با سابقه تاریخی درخشان، روزگاری مهد ادبیات و هنر بوده است. بلخ در دورههای مختلف تاریخی، شماری از عالمان، شاعران و عارفان بزرگ را به جهان تقدیم کرده است. امروزه نیز این منطقه، با داشتن کتابخانهها، دانشگاهها و مراکز فرهنگی- ادبی از شهرت برخوردار است.
نامگذاری و ریشهشناسی تاریخی بلخ
بلخ بهعنوان یکی از کهنترین مراکز تمدنی آسیای میانه، در متون تاریخی و ادبی با نامها و القاب متعددی ثبت شده است. بررسی سیر تحول نام این شهر نشاندهندۀ جایگاه ویژه آن در طول تاریخ است.
صورتهای مختلف نام بلخ در منابع تاریخی
- در سنگنبشته داریوش: «باختریش»؛
- در اوستا: «باخذی»؛
- در منابع یونانی: «باکترا» یا «باکتریا»؛
- در زبان ایلامی: «بائیک تور ریایش»؛
- در زبان اکدی: «باآحْتَر»؛
- در فارسی باستان: «باختری»؛
- در کتیبه بیستون: «باختریش».[۱]
نام بلخ در متون ادبی و تاریخی
نام بلخ یامی در ادبیات فارسی به کرات آمده و شاعرانی چون فردوسی، اسدی توسی و فرخی سیستانی از آن یاد کردهاند. در اوستا، بلخ به عنوان چهارمین قطعه زمین زیبا توصیف شده است: "بخشیم سربزام اردو و درفتام که بهمعنای «بلخ زیبا دارای بیرقهای بلند» است.
ادبیات پهلوی نیز این شهر را با عنوان "بامیلنه" یا "بلخ درخشان" معرفی کرده است. از دوران باستان تا دوره اسلامی، صفات زیبایی و درخشندگی با عناوینی چون سربرام، بامیک، بامی و حسناء به نام بلخ پیوند خورده است. اوستا با عبارت «اردو و درفشام» (پرچمهای بلند) به مرکزیت بخدی اشاره دارد که نشاندهنده جایگاه بلخ به عنوان پایتخت پادشاهان پارادانا (پیشدادی) و کاری (کیانی) است. این امتیاز منحصر به فرد در میان شانزده منطقه زمین، تنها به بخدی اعطا شده و محققان شرق و غرب آن را تأیید کردهاند.[۲]
ریشهشناسی و تحول زبانی
بر اساس پژوهشهای زبانشناختی، صورت اصلی این نام بهطور احتمالی «باخدَری» بوده که از نام رودخانهای در این منطقه گرفته شده است. در زبان پهلوی این نام به صورت «بُخْتْرا» و «بَهْل» ثبت شده است. موسی خورنی، مورخ ارمنی، از این شهر با نام «بهل بامیک» یاد کرده است. صورت فارسی میانه آن «بَخْل» است که تحول یافته «باخذی» اوستایی میباشد.
القاب و صفات بلخ
این شهر در طول تاریخ با عناوین متعددی شناخته شده است که هر کدام بیانگر جنبهای از اهمیت آن است:
- نامهای جغرافیایی: باکتریا، باختر، خراسان، تخارستان؛
- نامهای توصیفی: بلخ درخشان، بلخ الحسنا (بلخ زیبا)؛
- القاب علمی و مذهبی: دارالفقاهة، دارالاجتهاد، قبة الاسلام؛
- نامهای تاریخی: اسکندریه، بلخ یامی، بلخ شهو نوداک.[۳]
وجه تسمیه نامهایی چون «نوداک» و «نوشاد» به وجود بنای افسانهای قلمه پاستانی نوشاد در این شهر بازمیگردد که به دستور داوود بن عباس، حاکم بلخ، در مدت ۲۰ سال ساخته شد. برخی محققان مانند مارکوارت به تحول نام بلخ در فارسی نو اشاره کردهاند. گورگیان نیز با ارائه صورتهای «بخل بامیک» و «بخل آراوتین» به معنای «بلخ شرقی»، بر غنای تاریخی این نامگذاریها تأکیدکرده است.[۴]
تاریخچه بلخ
الف) دورههای قبل از اسلام
۱. دوران پیشدادیان، کیانیان و اسپهها
تاریخ حکومتداری آریاییها در بلخ به حدود پنج هزار سال پیش از میلاد بازمیگردد. در این سرزمین، آریاییها به تدریج دژهای استوار و روستاها را بنا نهادند. شیوهی زندگی مردم بلخ در ابتدا مبتنی بر دامداری بود و سپس به تدریج به کشاورزی روی آوردند.[۵] در اترویدا، یکی از کتابهای چهارگانۀ وداها، و نیز در منابع سانسکریت، از بلخ با نام «بلهیکا» یاد شده است. بر پایۀ این متون، در دوران باستان، امپراتوری بزرگی در بلخ وجود داشته که اشاره به دولتهای پیشدادیان، کیانیان و اسپهها دارد.[۶]
در اوستا و دیگر منابع، نخستین سلسلهی پادشاهان آریایی در بلخ، پیشدادیان، با ویژگیهای پادشاهی و ایزدی توصیف شدهاند. برخی از این پادشاهان، مانند کیومرث، هوشنگ و تهمورث، با نیروهای اهریمنی نبرد کردهاند و به ایشان دستاوردهای تمدنی مانند کشف آتش، توسعهی کشاورزی و ابداع خط نسبت داده شده است. بنیانگذار شهر بلخ و سرسلسلهی پیشدادیان در اوستا جمشید معرفی شده است. در فرگارد دوم وندیداد، توصیفی از شهر بلخ (وارای جمشید) آمده که نشاندهندهی معماری پیشرفته و برنامهریزی شهری است. گشایش این شهر در نوروز سال ۳۵۸۹ پیش از میلاد روی داده است.
در دوران پیشدادیان، بلخ مرکز آریانا بود و با اقوام همسایه مانند تورانیها، داسیوسها و سامیها درگیر نبردهایی شد که به سقوط حکومت جمشید و ظهور ضحاک انجامید. پس از آن، فریدون و سپس کرساسپ (گرشاسپ نریمان) به پادشاهی رسیدند. واپسین پادشاهان پیشدادی، ایرج و منوچهر بودند.
دومین خاندان شاهی بلخ، کیانیان، به رهبری کیقباد شکل گرفت. بر اساس روایات، کیقباد در دامنههای کوههای البرز بلخ به چوپانی مشغول بود که به پادشاهی رسید. پس از او، کیکاووس، سیاووش و کیخسرو بر تخت نشستند. در این دوران، آیین مهر رواج داشت. پس از کیانیان، امپراتوری اسپهها در حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد در بلخ قدرت یافت. لهراسپ و سپس گشتاسپ، معاصر زرتشت، به پادشاهی رسیدند. در این دوره، آیین زرتشتی جایگزین آیین مهر شد و بهعنوان دین رسمی آریانا پذیرفته گردید. پس از این دوران، تاریخ بلخ تا حدود پنج سده بعد روشن نیست، جز حملۀ آشوریان به رهبری نینوس به بلخ و محاصرۀ دوسالۀ این شهر که سرانجام به تصرف موقتی آن انجامید. پیش از ظهور آیین زرتشتی، ایزدان مهر و آناهیتا در بلخ پرستش میشدند. معبد باشکوه آناهیتا در بلخ مشهور بود و کوروش بزرگ پرستش این ایزد را به غرب آریانا گسترش داد. در دوران اسپهها، اسفندیار، پسر گشتاسپ، شهر نوازک را با آتشکدۀ وهران بنا نهاد که ویرانههای آن هنوز پابرجا است.[۷]
۲. دوره هخامنشیان
در این عصر، آیین مزدیسنا در بلخ و نواحی پیرامون آن رواج داشت. کوروش بزرگ، بنیانگذار این شاهنشاهی، در ۵۴۴ پیش از میلاد بلخ را فتح کرد و بهدلیل اهمیت این منطقه، پسر خود بردیا (سمردیس) را بهعنوان ساتراپ آن گماشت. با این حال، بردیا پس از مدتی به فکر استقلال بلخ افتاد و به دستور برادرش، کمبوجیه، کشته شد. داریوش یکم، دیگر شاهنشاه بزرگ هخامنشی، در کتیبه بیستون از باختر (بلخ) بهعنوان یکی از ایالات تحت فرمان خود نام برده است. در آغاز حکومت او، شورشهای گستردهای در قلمرو هخامنشی رخ داد، اما دادار شیش، ساتراپ وفادار بلخ، به دستور داریوش شورش مرو را سرکوب کرد. آرامگاه این ساتراپ هنوز در شمال بلخ پابرجا است.[۸]
در زمان خشایارشا برادرش اریارمنه با پشتیبانی مردم بلخ قیام کرد، اما خشایارشا با دادن هدایا او را آرام نمود. همچنین، مارسیستس، شهربان بلخ، به دلیل کینخواهی همسرش که به دست شهبانو کشته شده بود، قصد شورش داشت، اما پیش از اقدام، به قتل رسید. پس از خشایارشا، در دوران اردشیر درازدست ویستاسپ، پسر خشایارشا، با حمایت مردم بلخ ادعای تاجوتخت کرد، اما پس از دو نبرد شکست خورد و ناپدید شد.[۹]
با حملۀ اسکندر مقدونی به ایران، داریوش سوم (دارا) به بلخ گریخت، اما بسوس، فرماندار بلخ، او را دستگیر و به قتل رساند. بسوس پس از مرگ داریوش، خود را شاهنشاه خواند و مقاومت شدیدی در برابر اسکندر سازمان داد، اما سرانجام توسط دو تن از سردارانش تسلیم شد و کشته گردید. هخامنشیان در بلخ شهرهای متعددی بنا نهادند که از جمله آنها میتوان به «سیرا» (ساخته کوروش و ویرانشده توسط اسکندر)، «شاتراکارتا» (شهری در مسیر رود آمو)، «کرییاتا» (تبدیلشده به قلعه نظامی توسط اسکندر)، و «اورنوس» (احتمالاً خلم امروزی) اشاره کرد. این شهرها در زمان حمله اسکندر آباد و پررونق بودند، اما بسیاری از آنها در جریان لشکرکشیهای او ویران شدند.[۱۰]
۳. دوره یونانی-باختری و اشکانیان
پس از فتح بلخ توسط اسکندر مقدونی در ۳۲۹ پیش از میلاد، این شهر شاهد تحولات فرهنگی و تمدنی چشمگیری شد. اسکندر با تأسیس هشت شهر جدید (اسکندریه) در منطقه، جمعیت قابل توجهی از یونانیان را در بلخ اسکان داد و زمینۀ آمیزش فرهنگ هلنیستی با سنتهای محلی را فراهم کرد. ازدواج او با رخشانه (روشنک)، دختر اکسیارتس حاکم بلخ، نماد پیوند فرهنگی شرق و غرب شد.
در دوره سلوکیان (۳۰۶ پیش از میلاد به بعد)، بلخ بهعنوان ساتراپی مهم باقی ماند و سکههای ضربشده با نام سلوکوس اول، گواه اهمیت این منطقه در امپراتوری سلوکی است. با استقلالیافتن دولت یونانی-اختری به رهبری دیودوت یکم در ۲۵۰ پیش از میلاد، بلخ به کانون تمدنی یونانی-آسیایی تبدیل شد. در این دوره، آیین بودایی از طریق مبلغان هندی به بلخ راه یافت و با فرهنگ هلنیستی درآمیخت، که نتیجۀ آن ظهور هنر یونانی-بودایی با ویژگیهای منحصربه فرد بود.
دورۀ یونانی-باختری (۲۳۰-۱۲۵ پیش از میلاد) اوج شکوفایی شهری و فرهنگی بلخ محسوب میشود. اوتیدموس با گسترش قلمرو خود تا چین، بلخ را به مرکز تجاری مهمی تبدیل کرد و نخستین سکههای نیکلی در این منطقه ضرب شد. شهرهای جدیدی مانند ائوکراتیدیا در کنار رود خلم ساخته شدند که الگوی معماری هلنیستی-محلی را نمایش میدادند. بلخ (زاریاسپا) بهعنوان پایتخت، شهری پررونق با باغها و تاکستانهای گسترده توصیف شده است.
همزمان، اشکانیان بلخی در ۲۵۶ پیش از میلاد قیام خود را آغاز کردند. ارشک اول، بنیانگذار این سلسله که از مردم بلخ بود، توانست با کمک دیودوت، سلوکیان را شکست دهد. اشکانیان با حفظ سنتهای ایرانی-یونانی، بلخ را به مرکز سیاسی-فرهنگی مهمی تبدیل کردند. مهرداد اول (۱۷۰-۱۳۸ پیش از میلاد) با فتح مرو و گسترش نفوذ به هند، موقعیت بلخ را بهعنوان چهارراه تمدنی تثبیت کرد.
در این دوره، بلخ نه تنها محل تلاقی جادۀ ابریشم بود، بلکه به مرکز مهمی برای تبادل اندیشههای مذهبی (زرتشتی، بودایی و هلنیستی) و هنری تبدیل شد. آثاری مانند معابد بودایی-یونانی و شهرسازی ترکیبی، میراث ماندگار این دوره از تاریخ بلخ محسوب میشوند.[۱۱]
۴. دوره کوشانیان
با سقوط دولت یونانیـباختری در ۱۲۸ پیش از میلاد به دست اقوام سکایی، امپراتوری کوشانیان در بلخ تأسیس شد که دورانی طلایی در تاریخ فرهنگی این منطقه محسوب میشود. کوشانیان با انتخاب بلخ بهعنوان پایتخت، این شهر را به مرکز یکی از بزرگترین امپراتوریهای دنیای باستان تبدیل کردند. در عهد کدفیزسهای اولیه (حدود ۴۰ میلادی به بعد)، بلخ به کانون گسترش فرهنگی و مذهبی تبدیل شد. کجوال کدفیزس با فتح مناطق جنوب هندوکش، زمینهساز تبادلات فرهنگی بین جهان ایرانی، هندی و بودایی شد. این روند در دورۀ کنیشکای کبیر (۱۲۰-۱۶۰ میلادی) به اوج خود رسید، زمانی که زبان باختری بهعنوان زبان رسمی امپراتوری تثبیت شد و تقویم جدیدی معروف به «تقویم کنیشکا» در بلخ پایهگذاری شد.
تمدن کوشانی در بلخ ویژگیهای منحصر به فردی داشت:
- ترکیب هنرهای یونانی، هندی و ایرانی در معماری و مجسمهسازی؛
- رونق آیین بودایی همراه با حفظ عناصر زرتشتی؛
- توسعه شهرسازی با الگوی ترکیبی شرقی-غربی ؛
- ایجاد مراکز علمی-مذهبی مهم مانند معبد نوبهار.
معبد سرخکوتل بغلان و مجموعه نوبهار بلخ از مهمترین آثار این دوره بوده که نشاندهندۀ غنای معماری و اهمیت مذهبی بلخ است.. نوبهار بهویژه به عنوان مرکز برگزاری جشنهای نوروزی شهرت داشت.[۱۲] این دوره شکوفایی تا اواسط سده سوم میلادی ادامه یافت، تا زمانی که ساسانیان بر بلخ مسلط شدند. با این حال، میراث فرهنگی کوشانیان در بلخ، تأثیری ماندگار بر تحولات بعدی منطقه گذاشت و این شهر را بهعنوان یکی از کانونهای مهم تمدنی آسیای میانه تثبیت کرد.[۱۳]
۵. عصر ساسانیان و یفتلیان
بلخ در این دوره شاهد تحولات سیاسی و فرهنگی مهمی بود. با ظهور ساسانیان در سده سوم میلادی، این شهر ابتدا تحت حاکمیت آنان قرار گرفت، اما به زودی به مرکز قدرت یفتلیان تبدیل شد. یفتلیان در سده پنجم میلادی دولتی مستقل با پایتختی بلخ تشکیل دادند که تا نیمه سده ششم دوام آورد.
ویژگیهای فرهنگی و تمدنی
- بلخ بهعنوان پایتخت زمستانی یفتلیان اهمیت سیاسی و اقتصادی ویژهای یافت؛
- همزیستی آیینهای زرتشتی و بودایی در منطقه ادامه یافت؛
- زبان بلخی (شکل کهن فارسی دری) در اسناد و سکهها استفاده میشد؛
- هیوان تسانگ، جهانگرد چینی، از معابد بودایی متعدد و شمنهای بلخ گزارش داده است.
شهرسازی و معماری
بلخ و شهرهای اطراف آن مانند خلم که به گفته منابع تاریخی دارای کشاورزی پیشرفته و سیستم آبیاری منظم بود، همچنان رونق داشتند. شهرهای دیگری چون تی وی، استانا و چوآن در این دوره فعال بودند و برخی از آنها مراکز مهم مذهبی محسوب می شدند. در 566م یفتلیان توسط اتحاد ساسانیان و ترکها شکست خوردند و بلخ مجدداً تحت کنترل ساسانیان قرار گرفت. این وضعیت تا فتح اسلامی در سده هفتم میلادی ادامه یافت. با وجود کاهش نسبی شکوه گذشته، بلخ در این دوره همچنان به عنوان یکی از کانونهای مهم فرهنگی و تجاری آسیای میانه نقش آفرینی میکرد.[۱۴]
ب) دورههای از ظهور اسلام
۱. دورۀ امویان و عباسیان
بلخ در دوره امویان و عباسیان شاهد تحولی عمیق در حیات سیاسی و فرهنگی بود. با فتح شهر توسط قتیبه بن مسلم در اوایل قرن هشتم میلادی، این شهر کهن به تدریج جایگاه جدیدی در جهان اسلام یافت. مقاومتهای اولیۀ مردم بلخ در برابر حاکمیت امویان، از جمله شورش سپهبد حاکم محلی بلخ، نشانگر تلاش برای حفظ هویت محلی بود. با این حال، انتقال مرکز اداری به بلخ در 118ق، این شهر را به کانونی برای فعالیتهای سیاسی و فرهنگی تبدیل کرد.
خاندان برمکی که ریشه در بلخ داشتند، نماد این تحول فرهنگی بودند. آنها با ورود به دستگاه خلافت عباسی، پلی میان سنتهای ایرانی و فرهنگ اسلامی ایجاد کردند. اقدامات عمرانی مانند احداث شبکه آبرسانی توسط فضل برمکی، نشاندهنده توجه به توسعه زیرساختهای شهری بود. در این دوره، سنتهای کهن مانند جشن مهرگان در کنار عناصر جدید اسلامی به حیات خود ادامه دادند.[۱۵]
بلخ به عنوان یکی از کانونهای اصلی جنبش عباسی، نقش محوری در سقوط امویان ایفا کرد. این شهر سپس به مرکز اداری خراسان تبدیل شد و خاندانهای محلی آن در ساختار حکومت اسلامی نفوذ یافتند. ظهور طاهریان و استقرار نخستین حکومت نیمه مستقل ایرانی در قرن نهم میلادی، فصل جدیدی در تاریخ بلخ گشود. این تحولات نشانگر گذار تدریجی بلخ از شهری با هویت پیشاسلامی به مرکزی مهم در تمدن اسلامی بود، در حالی که بسیاری از ویژگیهای فرهنگی خود را حفظ کرد.[۱۶]
۲. دوره طاهریان
در عصر طاهریان (۸۲۱-۸۷۳ م)، بلخ به عنوان یکی از شهرهای مهم خراسان شکوفایی قابل توجهی یافت. منابع تاریخی از وجود ۱۲۴۸ مسجد، ۴۰۰ مدرسه، ۵۰۰ گرمابه و ۹۰۰ دبیرستان در این دوره خبر میدهند که نشانگر رونق فرهنگی و آموزشی شهر است. ابن خردادبه این شهر را از مهمترین مراکز منطقه دانسته و میزان خراج آن را ۱۳۹۳۰۰ درهم ذکر کرده که بسیار بیشتر از شهرهای همجوار مانند خلم (۱۲۳۰۰ درهم) بود. خاندان داوودیان که از والیان طاهری بلخ بودند، در آبادانی شهر نقش مهمی ایفا کردند و حتی پس از طاهریان نیز به ضرب سکه مستقل ادامه دادند.[۱۷]
۳. دوره صفاریان و سامانیان
در دوره صفاریان، بلخ تحت حکومت محلی آل داوود باقی ماند تا اینکه یعقوب لیث صفاری در ۸۷۱ م به شهر حمله کرد و برخی بناهای مهم مانند کاخ نوشاد را ویران ساخت. در عصر سامانیان (۸۷۴-۹۹۹ م)، بلخ اگرچه شاهد درگیریهای نظامی بود، اما بهعنوان زادگاه بنیانگذاران این سلسله اهمیت خاصی داشت. جغرافینویسانی چون اصطخری بلخ این دوره را شهری بزرگ با دو حصار و هفت دروازه توصیف کردهاند که مسجد جامع آن محل تجمع علما و بازارهای پررونقش مرکز فعالیتهای تجاری بود. شبکه آبیاری پیشرفته شهر شامل رود دهاس بود که باغها و مزارع پیرامون را آبیاری میکرد. در این دوره، زبان فارسی دری بهعنوان زبان رسمی تثبیت و بلخ به کانون تولید علم و ادب تبدیل شد، با حضور دانشمندان و شاعران فراوان و فعالیت مدرسهها و کتابخانههای متعدد.[۱۸]
۴. دورۀ عزنویان
بلخ در دوره غزنویان به عنوان دومین پایتخت و یکی از مهمترین شهرهای خراسان، جایگاه ممتازی در حیات سیاسی و فرهنگی منطقه داشت. این شهر کهن با حفظ ساختار شهری منظم خود، دارای کوشکهای شاهی، مساجد عظیم مانند مسجد آدینه و بازارهای پررونق بود که مرکز فعالیتهای تجاری و اجتماعی به شمار میرفت. باغهای گسترده و فضای سبز وسیع، چهرۀ شهر را آراسته و محیط زندگی را تلطیف میکرد.
حیات فرهنگی بلخ در این دوره با تداوم سنتهای دیرینه و درآمیختن آن با عناصر اسلامی، شکلی نوین یافت. شهر همچنان میزبان عالمان و ادیبان برجسته بود و مراسم رسمی با شکوه خاصی برگزار میشد. گزارشهای تاریخی مانند تاریخ بیهقی، تصاویر زندهای از زندگی روزمره، مراسم تاجگذاری و رویدادهای سیاسی-اجتماعی بلخ ارائه میدهند.
موقعیت استراتژیک بلخ به عنوان پایگاه دوم غزنویان پس از غزنه، موجب توجه خاص حکمرانان به این شهر میشد. اگرچه درگیریهای متعدد با قراختاییان و دیگر رقبا گاه به تخریب موقت شهر میانجامید، اما بلخ همواره اهمیت خود را به عنوان مرکز تجاری و فرهنگی حفظ کرد. سیستم آبیاری پیشرفته، کشاورزی پیرامون شهر را رونق بخشیده و بازارهای آن را به کانون مبادلات تجاری منطقه تبدیل کرده بود. اگرچه برخی منابع از کاهش محدودۀ جغرافیایی بلخ در این دوره خبر میدهند، اما شهر کماکان به حیات پررونق خود ادامه داد و بهعنوان یکی از ارکان اصلی حکومت غزنویان، نقش مهمی در تحولات سیاسی و فرهنگی خراسان ایفا میکرد.[۱۹]
۵. دوره سلجوقیان
بلخ در عصر سلجوقیان (قرن 11-12 میلادی) با وجود تحولات سیاسی پرفرازونشیب، جایگاه خود را بهعنوان یکی از کانونهای مهم حیات فرهنگی و علمی خراسان حفظ کرد. این شهر که از مراکز اداری تابع پایتخت سلجوقیان در مرو بود، شاهد رویدادهای مهمی شد که بر سبک زندگی و فرهنگ مردم آن تأثیر گذاشت. در این دوره، بلخ صحنه درگیریهای متعدد میان نیروهای محلی و حکومت مرکزی بود. با این حال، تأسیس دانشگاه نظامیه بلخ به دستور خواجه نظامالملک، نشاندهندۀ توجه ویژه سلجوقیان به توسعۀ مراکز علمی است. این مرکز آموزشی که از نوآوریهای مهم آن عصر محسوب میشد، دانشمندان و دانشجویان را از نقاط مختلف به خود جذب میکرد.[۲۰]
زندگی روزمره مردم بلخ در این دوره، ترکیبی از سنتهای دیرینه شهری و تحولات جدید بود. بازارهای شهر کماکان رونق داشت و فعالیتهای علمی و فرهنگی در مدارس و مراکز آموزشی جریان داشت. با این حال، هجوم غزان و درگیریهای نظامی گاه به گاه، آرامش شهر را برهم میزد و موجب آسیب به ساختارهای شهری میشد.
از نظر فرهنگی، بلخ در این دوره همچنان به تولید علم و پرورش اندیشمندان ادامه داد. برخی از بناهای تاریخی باقیمانده از این عصر، گواهی بر معماری پیشرفته و ذوق هنری مردم آن زمان است. با وجود چالشهای سیاسی و نظامی، سنتهای علمی و فرهنگی بلخ توانست تداوم یابد و میراثی ارزشمند برای دورههای بعد به جای بگذارد.[۲۱]
۶. دوره غوریان و خوارزمشاهیان
بلخ در دوره غوریان و خوارزمشاهیان (قرون 12-13 میلادی) با وجود تحولات سیاسی پرفرازونشیب، به حیات فرهنگی خود ادامه داد. در عصر غوریان، این شهر کهن اگرچه از پایتختهای دورتر (فیروزکوه، داور و سپس غزنه) اداره میشد، اما همچنان به عنوان یکی از مراکز مهم خراسان شناخته میشد. سبک زندگی مردم بلخ در این دوره تحت تأثیر دو عامل اصلی قرار داشت: از یک سو سنتهای دیرینه شهری و فرهنگی که در بافت اجتماعی شهر ریشه دوانیده بود، و از سوی دیگر تحولات سیاسی ناشی از تغییر حکومتها. بازارهای بلخ که زمانی مرکز مبادلات تجاری منطقه بود، با وجود حملات مکرر قراختاییان و درگیریهای نظامی، کماکان به فعالیت خود ادامه میدادند.
از نظر فرهنگی، بلخ در این دوره شاهد تداوم حیات علمی و ادبی بود، اگرچه شدت آن نسبت به دوران اوج خود کاهش یافته بود. مدارس و مراکز آموزشی شهر، اگرچه تحت تأثیر ناآرامیهای سیاسی قرار گرفته بودند، اما به فعالیت خود ادامه میدادند. معماری شهری نیز ترکیبی از عناصر سنتی و نوین را نمایش میداد.
با انتقال قدرت به خوارزمشاهیان در اوایل قرن 13 میلادی، بلخ بار دیگر اهمیت سیاسی یافت. این دوره اگرچه کوتاه بود، اما شاهد بازگشت نسبی آرامش به شهر شد. با این حال، یورش ویرانگر مغولها در 1220م فصل جدیدی در تاریخ بلخ گشود که با ویرانیهای گسترده و تغییرات عمیق در ساختار اجتماعی و فرهنگی شهر همراه بود. این حمله نه تنها بناهای تاریخی، بلکه اساس زندگی شهری در بلخ را تحت تأثیر قرار داد و دورانی از افول را برای این شهر کهن رقم زد.[۲۲]
۷ دورۀ مغول
برا ساس گزارش منابع بلخ در دوره مغولان یکی از تاریکترین فصلهای تاریخ خود را تجربه کرد. یورش چنگیزخان در 1221م ضربهای مهلک بر پیکر این شهر باستانی وارد آورد که پیامدهای آن تا سدهها ادامه یافت. منابع تاریخی درباره چگونگی سقوط شهر اختلاف نظر دارند؛ برخی از تسلیم بیقیدوشرط سخن میگویند و برخی از مقاومتی 37 روزه که سرانجام به ویرانی انجامید.[۲۳]
جامعه بلخ در این دوره دگرگونی عمیقی را از سر گذراند. بسیاری از شهرنشینان به کوهپایههای البرز و درههای دورافتاده پناه بردند، در حالی که گروهی دیگر راهی دیارهای دور شدند. بازماندگانی که به ویرانههای شهر بازگشتند، با شرایطی بهطور کامل متفاوت از گذشته مواجه شدند. زندگی شهری جای خود را به الگوهای سادهتر روستایی داد و ساختارهای اجتماعی پیشین دچار فروپاشی شد.
با این همه، شعلههای فرهنگ و دانش به کلی خاموش نشد. در گوشه و کنار این سرزمین ویران، دانشمندانی چون عبدالله محمّد بلخی در روستای کفشگران به حفظ و انتقال میراث علمی همت گماشتند. ترجمه کتاب «فضایل بلخ» به فارسی دری در همین دوره، گواهی بر این پایداری فرهنگی است. جهانگردانی مانند مارکوپولو و ابنبطوطه که بعدها از ویرانههای شهر دیدن کردند، از عظمت گذشته آن سخن گفتند، هرچند که دیگر از شکوه پیشین خبری نبود.
در عرصه سیاسی، بلخ به صحنه رقابت قدرتهای منطقه تبدیل شد. واگذاری شهر به چغتاییان آغاز دورانی از بیثباتی بود که در آن ایلخانیان، چغتاییان و ملوک کرت پیوسته بر سر کنترل این شهر استراتژیک درگیر بودند. این کشمکشها که نمونه آن را در جنگ براقخان و اباقان میبینیم، بر روند بازسازی شهر تأثیری منفی گذاشت و مانع از احیای کامل آن شد.[۲۴]
۸. دوره تیموریان و شیبانیان
بلخ در دوره تیموریان و شیبانیان شاهد تحولات عمیق سیاسی و فرهنگی بود. در عصر تیموری (قرن 14-15 میلادی)، این شهر کهن اگرچه از مراکز مهم نظامی محسوب میشد، اما تحت تأثیر درگیریهای متعدد میان امیران محلی قرار داشت. تیمور در 1369 میلادی پس از پیروزی بر امیر حسین، حکومت خود را از بلخ آغاز کرد و این شهر به یکی از پایگاههای مهم تیموریان تبدیل شد. در دوره شاهرخ و به ویژه در عهد سلطان حسین میرزا بایقرا، بلخ شاهد رونق نسبی فرهنگی بود. ساخت بناهایی چون مدرسه شاهرخیه و مسجد جامع خواجه ابونصر پارسا، نشانگر توجه به معماری و آموزش در این دوره است.
در عصر شیبانیان (قرن 16 میلادی)، بلخ به عنوان پایتخت دوم این سلسله اهمیت یافت. این دوره شاهد کشمکشهای پیوسته میان شیبانیان، تیموریان و صفویان بر سر کنترل شهر بود. با وجود بیثباتی سیاسی، زندگی فرهنگی در بلخ تداوم یافت. سبک زندگی مردم تحت تأثیر ترکیبی از عناصر ایرانی، ترکی و مغولی قرار داشت که در معماری، هنر و آداب اجتماعی نمود پیدا میکرد. بازارهای شهر اگرچه از ناامنیها متأثر بودند، اما کماکان به عنوان مراکز مبادلات فرهنگی و تجاری فعالیت میکردند.
حیات علمی و ادبی بلخ در این دوره، اگرچه از شکوه سابق برخوردار نبود، اما به طور کامل از بین نرفت. سنتهای آموزشی در مدارس باقیمانده از دوره تیموری ادامه یافت و برخی از دانشمندان و ادیبان به تولید آثار خود پرداختند. با این حال، تغییرات مکرر حکومتها و درگیریهای نظامی، مانع از شکلگیری یک محیط پایدار برای شکوفایی فرهنگی شد. در نهایت، بلخ در این دوره بیشتر به عنوان مرکزی نظامی-سیاسی شناخته میشد تا کانون فرهنگی و علمی که در گذشته بود.[۲۵]
۹. دورههای ابدالیان و محدزاییها
بلخ در دوره ابدالیان (1747-1826 م) به عنوان بخشی از قلمرو احمدشاه درانی جایگاه ویژه نظامی و سیاسی یافت. تیمورشاه با لشکرکشیهای متعدد به بلخ، تلاش کرد کنترل این منطقه استراتژیک را تثبیت کند. در این دوره، امیران محلی مانند قیلیچعلیبیگ نفوذ قابل توجهی در اداره امور منطقه داشتند.
با ظهور محمدزاییها در 1827 م، بلخ وارد مرحله جدیدی از حیات سیاسی و اداری شد. دوستمحمدخان با انتصاب برادرانش به حکومت مناطق شمالی، ساختار اداری متمرکزی ایجاد کرد. در این دوره، شهر تختهپل به عنوان مرکز جدید اداری تأسیس شد و پس از شیوع مالاریا در 1873 م، مرکزیت به مزارشریف انتقال یافت.
۱۰. دورۀ معاصر
بلخ در دوره معاصر شاهد تحولات عمیق سیاسی و اجتماعی بوده است. در عصر امانالله خان (1920-1929)، این شهر کهن با تأسیس نخستین نهادهای آموزشی مدرن و انتشار روزنامه "بیدار" در 1922، گامهایی به سوی نوسازی برداشت. دوره ظاهرشاه (1933-1973) با طرحهای توسعه شهری همراه بود که اگرچه چهره شهر را دگرگون کرد، اما متأسفانه به برخی آثار تاریخی آسیب رساند.
در دوران جمهوری داوود (1973-1978)، بلخ میزبان مراسم رسمی شد و توجه بیشتری به توسعه زیرساختها معطوف گردید. با آغاز دورههای پرتلاطم پس از 1978، این شهر صحنه درگیریهای شدید میان نیروهای مختلف شد. دوره طالبان (1998-2001) با محدودیتهای فرهنگی و خشونت همراه بود.
بلخ در دوره جمهوری اسلامی (پس از 2001م) شاهد تحولات چشمگیری در عرصههای فرهنگی و شهری بوده که بر تغییر سبک زندگی مردم تأثیرگذار بود. با سقوط طالبان در 2001م این شهر تاریخی وارد مرحله جدیدی از بازسازی و توسعه شد شهر مزارشریف بهعنوان مرکز استان بلخ، چهرۀ جدیدی به خود گرفت. در زمینه معماری و حفظ میراث فرهنگی، اقدامات قابل توجهی انجام شد. برای مثال حرم منسوب به امام علی مرمت و تزیین شد. بازسازی بناهای تاریخی متعدد از جمله مسجد نه گنبد و آرامگاه رابعه بلخی انجام شد.در عرصه شهری، پروژههای گستردهای برای نوسازی زیرساختها، احداث شهرکهای جدید و توسعه شبکه معابر اجرا شد. این تحولات در کنار حفظ هویت تاریخی شهر، زندگی روزمره مردم را دگرگون ساخته و فضای عمومی شهر را ارتقا بخشیده است. امروز بلخ با ترکیبی از معماری سنتی و مدرن، و با حفظ میراث غنی فرهنگی خود، بهعنوان یکی از مراکز مهم فرهنگی و تاریخی افغانستان شناخته میشود.[۲۶]
اهمیت و جایگاه تاریخی بلخ
۱. بلخ به عنوان یکی از کهنترین و مهمترین شهرهای خراسان بزرگ، جایگاهی بینظیر در تاریخ تمدنهای شرقی دارد. اهمیت این شهر نه تنها به دلیل موقعیت استراتژیک آن در تقاطع جادههای تجاری بین ایران، آسیای مرکزی، چین و شبهقاره هند بود، بلکه به سبب رونق اقتصادی، کشاورزی پربار، تنوع فرهنگی و ساختار شهری منحصر به فردش نیز شناخته میشد. قرار گرفتن بلخ بر سر راه جاده ابریشم، آن را به کانونی حیاتی برای مبادلات تجاری و تعاملات فرهنگی میان تمدنهای مختلف تبدیل کرده بود.
۲. شهر بلخ با ۱۲دروازۀ خود، نمادی شکوهمند از یک شهر بزرگ و پررونق در قلب خراسان تاریخی بود. هر یک از این دروازهها نه تنها نشاندهنده گستردگی و عظمت شهر، بلکه گواهی روشن بر ارتباطات گسترده آن با جهان پیرامون محسوب میشد. این دروازهها همچون حلقههای اتصال استراتژیک، بلخ را به شبکه وسیعی از شهرها، آبادیها و راههای تجاری متصل میکرد و هر کدام به سمتی گشوده میشد که بیانگر حوزۀ نفوذ و تعاملات خاص این شهر بود. فاصله دوازده فرسخی میان دروازهها، وسعت حیرتانگیز بلخ و حومه آباد آن را نشان میداد که مملو از مزارع پرثمر، باغهای سرسبز و قریههای پرجمعیت بود.
۳. جغرافیدانان و جهانگردان سدههای نخستین اسلامی با توصیف رونق کشاورزی بلخ، از باغهای پرثمر، نهرهای فراوان و محصولاتی چون لیمو، پرتقال و انگور یاد کردهاند که حتی به مناطق دورتر صادر میشده است. این شکوفایی اقتصادی، همراه با حضور بازرگانان هندی، چینی و ایرانی، بلخ را به شهری جهانی با تنوعی کمنظیر بدل ساخته بود. ساختار شهری بلخ با شبکه آبیاری پیشرفتهاش که از نهر بزرگی سرچشمه گرفته و به هیجده شاخه تقسیم میشد، نشاندهنده برنامهریزی دقیق و مدیریت کارآمد منابع بود.
۴. وجود دروازههایی چون «باب هندوان» که ویژۀ تجار هندی بود، نشاندهندۀ جایگاه بلخ به عنوان چهارراه تمدنها و محل تلاقی فرهنگها و اقتصادهای مختلف است. هر دروازه، دریچهای به سوی جهانهای متفاوت بود - از راههای منتهی به ماوراءالنهر و چین تا مسیرهای تجاری به سوی هند و ایران. این معماری شهری، بازتابی از ذهنیت برنامهریزی شده و نقشه جامع توسعه شهری بود که بلخ را به یکی از الگوهای پیشرفته شهرنشینی در جهان اسلام تبدیل کرده بود.[۲۷]
۵. علاوهبر جایگاه تجاری و کشاورزی، بلخ از نظر فرهنگی و مذهبی نیز اهمیت ویژهای داشت. وجود آرامگاههایی چون مقبره عکاشه بن محصن الاسدی، از صحابه پیامبر، نشاندهندۀ پیوند عمیق این شهر با جهان اسلام و نقش آن بهعنوان یکی از کانونهای نخستین گسترش اسلام در شرق است.
۶. بلخ در اوج شکوفایی خود دارایی ۱۲ دروازه بود که به نظر کارشناسان این دروازهها فراتر از کارکرد دفاعی، نمادی از گشودگی این شهر به روی جریانهای فکری، تجاری و فرهنگی بود. این ویژگی، بلخ را از بسیاری از شهرهای همعصر خود متمایز میساخت و بر جایگاه آن بهعنوان پایتخت فرهنگی و اقتصادی خراسان بزرگ تأکید میکرد.[۲۸]
۷. در اوستا، بلخ بهعنوان چهارمین قطعه زمین زیبا توصیف شده و با عبارت «بخشیم سربزام اردو و درفتام» (بلخ زیبا دارای بیرقهای بلند) مورد اشاره قرار گرفته است. ادبیات پهلوی نیز این شهر را با عنوان «بامیلنه» یا «بلخ درخشان» توصیف و بهعنوان پایتخت پادشاهان پارادانا (پیشدادی) و کاری (کیانی) معرفی کرده است. این جایگاه منحصر به فرد در میان شانزده منطقۀ زمین، مورد تأیید محققان شرق و غرب قرار گرفته است.[۲۹]
۸. بلخ بهعنوان شهری با دروازههای همیشه باز به روی فرهنگها و ادیان مختلف، نقش مهمی در انتقال و تبادل افکار علمی، دینی و اساطیری میان تمدنهای گوناگون ایفا کرده است. این شهر پذیرای اندیشههایی از مصر، عربستان، مدیترانه و همچنین شبهقاره هند و چین بود. موقعیت استراتژیک بلخ در مسیر کاروانهای تجاری بین خراسان، سند و هند، آن را به شاهراه مهمی برای انتقال فرهنگ و دانش تبدیل کرده بود.
۹. در متون کهن زرتشتی مانند وندیداد، بلخ به عنوان «چهارمین کشور» ستوده شده که اهورامزدا آن را با برجستگیهای خاص آفریده است. این جایگاه ویژه نشاندهنده اهمیت دینی و معرفتی بلخ در دوران باستان است. پس از ورود اسلام نیز، بلخ به عنوان مرکزی برای انتقال فرهنگ و معارف اسلامی به جوامع صحرانشین نقش آفرینی کرد. این تحولات گویای ظرفیت بالای فرهنگی و تسامح دینی مردم بلخ در پذیرش و تلفیق اندیشههای مختلف است.[۳۰]
بنیانگذاران شهر بلخ
بنیانگذار شهر بلخ موضوع اختلاف میان مورخان است. برخی مانند محمّد بلخی در کتاب «مجمع الغرایب» اشاره کرده است که بلخ دومین شهر روی زمین بوده و توسط قابیل بن آدم ساخته شده است. در مقابل، حمدالله مستوفی در «تاریخ گزیده» بنیانگذار بلخ را فردی از فرزندان سام بن نوح میداند که به آن نام شهرت یافت.
صاحب «مرآت البلدان» و مستوفی در «نزهة القلوب» معتقدند که شهر بلخ توسط کیومرث بنا شد، تهمورث آن را تکمیل و لهراسب باروی شهر را تجدید عمارت کرد. واعظ بلخی در «فضایل بلخ» بانی شهر را «تبع» دانسته و برخی محققان نیز ملکه بامی از قوم عادیانی را مؤسس آن میپندارند. برخی منابع مانند نوشتههای بلخی، بنای بلخ را به کیتیاد بن زاب، اولین یادشاه کیانی، نسبت دادهاند که آن را به عنوان پایگاهی در برابر ترکان تورانی ساخت. در مقابل، علامه دهخدا اسکندر مقدونی را بانی بلخ معرفی کرده و اشاره میکند که این شهر ابتدا «اسکندریه» نام داشت.
مفتی محمّد بلخی در «مجمع الغرایب» نقل میکند که ایوب پیامبر به گشتاسب دستور داد تا شهر بلخ را بنا کند. گشتاسب پس از ده سال تلاش، ساخت آن را به پایان رساند. جوزجانی در «طبقات ناصری» نیز افراسیاب را سازندۀ بلخ میداند. مؤلف «مرآت البلدان» اشاره میکند که مردم آسیا بلخ را قدیمیترین شهر جهان و «امّ البلدان» مینامند. در «فضایل بلخ» آمده که گشتاسب پس از ۱۰ سال ساخت شهر، زنان را به مدیریت امور گماشت و شکستن نخستین خشت را نشانهای از آیندۀ شهر تفسیر کرد. امیر ولی بلخی حکایت میکند که ضحاک تازی، زنی به نام بامی را به حکومت منطقهای منصوب کرد که بعدها به نام او «بامیان» خوانده شد. جاماسب حکیم نیز ساختار شهر بلخ را مبتنی بر عدد سال توصیف کرده و نوشته است که چون سال ۱۲ ماه دارد، رودخانههای بلخ نیز ۱۲ عدد است و چون هر ماه ۳۰ روز است، هر رود بلخ نیز ۳۰ انشعاب دارد.
محققان این اختلافات در روایتهای تاریخی درباره بنیانگذار بلخ را نشاندهندۀ اهمیت نمادین این شهر بهعنوان یکی از کانونهای تمدنی باستانی میدانند که هویتی اسطورهای و تاریخی را در فرهنگ ایرانی-اسلامی کسب کرده است. تنوع روایات از کیومرث تا اسکندر مقدونی و زنان حکمران، بیانگر تلفیق عناصر اساطیری ایرانی، اسلامی و محلی در شکلگیری هویت فرهنگی این منطقه است..[۳۱]
سیر تحولات دینی در بلخ
بلخ بهعنوان یکی از کانونهای مهم تمدنی در شرق جهان، نقش بیبدیلی در شکلگیری و تکامل ادیان و باورهای کهن داشته است. این منطقه زادگاه و محل رشد آیینهای مهمی چون زرتشتی و بودایی بوده که تأثیرات عمیقی بر فرهنگ منطقه و جهان گذاشتهاند. اسطورههای مشترک میان هندوها و ایرانیان، از جمله مفاهیم کاوی و خسرو در فرهنگ ایرانی که معادل میترا و سوتزاوی در آیین هندو است، گواه این ارتباطات فرهنگی عمیق است.
در دوران پیش از تاریخ، مردمان بلخ همچون هندوها، آیین خاصی برای تدفین مردگان داشتند که در آن اجساد در معرض تابش خورشید قرار میگرفتند تا به اصل خود ملحق شوند. این سنت بعدها در آیینهای زرتشتی و بودایی به مناسکی پیچیده تبدیل شد که برخی از آنها هنوز در فرهنگ هندی حفظ شده است. با گسترش اسلام در منطقه، این سنتهای کهن جای خود را به آیینهای اسلامی دفن مردگان داد که در آن حفظ حرمت جسم مرده و خاکسپاری آن اهمیت ویژهای یافت.[۳۲]
۱. دین زرتشتی
پژوشهگران بلخ را خاستگاه دین زرتشتی و دارای جایگاه ویژهای در مطالعات دینشناسی و تاریخ تمدن میدانند. بر اساس منابع تاریخی و اوستایی، زرتشت پیامبر در منطقه باختر (بلخ قدیم) ظهور کرده و پادشاهان این منطقه از نخستین حامیان این آیین بوده است. روایات اوستایی به زندگی ساده و بیآلایش چمشید، پادشاه و بنیانگذار بلخ، اشاره دارد که نشاندهندۀ پیوند عمیق این شهر با سنتهای زرتشتی است.
باستانشناسان با استناد به آثار باقیمانده از آتشکدههای بزرگ، منطقه تاجیکستان و افغانستان امروزی را محل شکلگیری و گسترش آیین زرتشت میدانند. پژوهشگران غربی نیز منشأ آریاییها و پیروان اولیۀ زرتشت را در جنوب رودخانۀ جیحون و شمال افغانستان جستجو میکنند. دورۀ ظهور زرتشت مقارن با حکومت اسپهها در حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد در بلخ دانسته شده است که در آن زمان بهعنوان پایتخت این حکومت شناخته میشد.
منابع تاریخی اسلامی از جمله شاهنامه فردوسی و آثار مورخانی چون ابن خلدون و خوارزمی، به تفصیل به شرح حکومت پادشاهان باستانی بلخ پرداختهاند. اگرچه برخی این روایات را اساطیری میپندارند، اما تحقیقات جدید نشاندهندۀ انطباق قابل توجه این روایات با یافتههای باستانشناسی است. بازتاب آیین زرتشتی در بلخ را میتوان در متون کهن و اسطورههای منطقه مشاهده کرد که بیانگر جهانبینی، باورها و هویت مردمان این سرزمین است. این اسطورهها بهعنوان نمادهایی از آرمانها و اعتقادات عمیق مردم بلخ، در متون تاریخی و دینی بازتاب گستردهای یافته است.[۳۳]
۲. دین بودایی
بلخ از مهمترین مراکز گسترش آیین بودایی در منطقه خراسان تاریخی شناخته میشود که نزدیک به ۷ قرن میزبان این آیین بوده است. شواهد تاریخی و باستانشناسی نشان میدهد که بودیسم در نخستین قرن میلادی از هند وارد بلخ شده و از حدود شرقی به کرانههای جیحون گسترش یافته بود. در این دوره، معابد و نوبهارهای بودایی متعددی در این خطه احداث شد که از جملۀ آنها میتوان به نوبهار بلخ اشاره کرد که یکی از کهنترین مکانهای بودایی محسوب میشد.
بر اساس گزارشهای تاریخی، در قرن هشتم میلادی هنوز حدود یکصد معبد بودایی فعال در بلخ وجود داشته که میزبان هزاران راهب پیرو طریقۀ هیابانیه بوده است. این مراکز مذهبی نه تنها کارکرد عبادی داشتند، بلکه بهعنوان کانونهای مهم فرهنگی و علمی نیز فعالیت میکردند. با وجود تهاجم عربها و تغییر حکومتها، برخی از این معابد مانند نوبهار بلخ تا مدتی پس از فتح اسلامی به فعالیت خود ادامه دادند.
ورود اسلام به منطقه موجب بروز تنشهای مذهبی طولانیمدتی شد که حول محور مفهوم «دیگری» شکل گرفته بود. مقاومت بوداییان در برابر حکومت اسلامی در بلخ و نواحی اطراف آن تا پایان قرن نخست هجری ادامه یافت. حاکمان اموی و عباسی بهدلیل اهمیت استراتژیک بلخ در فتوحات شرقی، توجه ویژهای به این منطقه داشتند و کنترل آن را برای تسخیر طخارستان، بدخشان، ترمذ، سمرقند و بخارا ضروری میدانستند.
برخی از حاکمان مسلمان مانند فضل برمکی، به جای تخریب کامل معابد بودایی، رویکردی اصلاحی در پیش گرفتند. فضل برمکی در قرن دوم هجری بخشی از معبد نوبهار را به مسجد تبدیل کرد، اقدامی که از یک سو موجب حفظ بخشی از این بنای تاریخی شد و از سوی دیگر نماد تغییر کارکرد مذهبی آن بود. این مسجد تبدیلشده هنوز در قسمت جنوب شرقی بلخ قابل مشاهده است.
علیرغم تغییرات سیاسی و مذهبی، برخی عناصر فرهنگی و معنوی آیین بودایی مانند تأکید بر خرد و پاکی، در فرهنگ مردمان این منطقه تداوم یافت. این استمرار را میتوان در آثار هنری باقیمانده از آن دوره، از جمله پیکرههای بودا در بامیان و نقشبرجستههای سنگی راهبان و فیل در کوههای بغلان مشاهده کرد که نشاندهنده تلفیق تدریجی عناصر فرهنگی مختلف در این منطقه است.[۳۴]
۳. دین اسلام
بر اساس منابع تاریخی بلخ بهعنوان آخرین پایگاه مهم ادیان پیش از اسلام در خراسان، نقش محوری در گسترش اسلام در شرق جهان اسلام داشته است. فتح این شهر که بیش از شش دهه به طول انجامید، بهدلیل مقاومت شدید مردمان بلخ و اهمیت استراتژیک آن بهعنوان مرکز نظامی و فرهنگی بود. اعراب مسلمان از بلخ بهعنوان پایگاهی برای فتوحات شرقی خود در بدخشان، طخارستان و ماوراءالنهر استفاده کردند و علمای بسیاری را به این منطقه گسیل داشتند.
ویژگی منحصر به فرد بلخ در پذیرش اسلام، تلفیق هوشمندانأ سنتهای آموزشی پیشین با نهادهای جدید اسلامی بود. مدارس و مساجد اسلامی که جایگزین نوبهارهای بودایی شدند، در واقع ادامه همان کارکردهای آموزشی اما با محتوای اسلامی بودند. این انتقال تدریجی موجب شد بلخ به زودی به یکی از مهمترین مراکز علمی جهان اسلام تبدیل شود و لقب «دارالفقه» و «دارالاجتهاد» را به خود اختصاص دهد.
سیاستهای مالی هوشمندانه حکومت اسلامی، از جمله لغو مالیاتهای سنگین پیشین و وضع جزیه برای غیرمسلمانان، به تثبیت موقعیت اقتصادی بلخ کمک شایانی کرد. این سیاستها ضمن تأمین امنیت مالی ساکنان، زمینههای مسالمتآمیز برای گسترش اسلام را فراهم آورد. آموزش زبان عربی و علوم اسلامی در کنار حفظ زبان فارسی دری بهعنوان زبان دیوانی، از دیگر عوامل موفقیتآمیز این انتقال فرهنگی بود.
بلخیان به سرعت در زمرأ برجستهترین علمای اسلامی درآمدند و در علوم مختلفی چون فقه، حدیث، تفسیر و عرفان اسلامی به شهرت جهانی دست یافتند. ظهور چهرههایی مانند ابراهیم ادهم که از پادشاهی به درویشی روی آورد، نشاندهندأ عمق نفوذ اسلام در این منطقه است. این شخصیتها با خلق آثاری به زبان عربی و فارسی، سهم بسزایی در گسترش فرهنگ اسلامی-ایرانی داشتند.
مکاتب عرفانی بلخ که تلفیقی از شرع و فرهنگ محلی بود، به تولد جریانهایی مانند مرجعه، ماتُریدیه و کرامیه انجامید. این جریانهای فکری نه تنها در بلخ، بلکه در سراسر جهان اسلام تأثیرگذار بودند و نشاندهندأ ظرفیت بالای فرهنگی این منطقه در هضم و بازتولید معارف اسلامی بودند. بدین ترتیب بلخ توانست از مرکزیت ادیان پیشین به یکی از مهمترین کانونهای تمدن اسلامی در شرق جهان اسلام تبدیل شود.[۳۵]
بر اساس منابع تاریخی، شمار زیادی از دانشمندان و اندیشمندان این شهر در رشتههای گوناگون علمی فعالیت میکردند. مردم بلخ به علمآموزی و دانشپروری شهرت داشتند. این ویژگی منجر به ظهور چهرههای برجستهای در عرصههای مختلف علمی شد که آثار ارزشمندی از خود به جای گذاشتند. از جمله این دانشمندان میتوان به ابوالقاسم بلخی اشاره کرد که آثار مهمی در زمینه تفسیر قرآن تألیف کرد.
همچنین ابان بن صلت اشعری خراسانی با کتاب «الفرق بین الآل والامه» و ابراهیم بن ابی محمد خراسانی با نگارش کتاب «المسائل» از دیگر چهرههای شاخص علمی این منطقه بودند. منابع تاریخی نشان میدهد که در بلخ شمار زیادی از عالمان در رشتههای مختلفی همچون فقه، حدیث، تفسیر، کلام و علوم عقلی فعالیت میکردند. بر اساس برخی گزارشها، بخش قابل توجهی از جمعیت این شهر را روحانیون، فقها و طلاب علوم دینی تشکیل میدادند.این مرکز علمی با پرورش صدها عالم و دانشمند در طول تاریخ، سهم مهمی در پیشرفت علوم اسلامی داشت. دانشمندان بلخ با حفظ ارتباطات علمی با دیگر مراکز دانش در جهان اسلام، به غنای تمدن اسلامی کمک شایانی کردند.[۳۶]
جایگاه بلخ در گسترش سبک زندگی شیعی
بلخ به عنوان یکی از مراکز علمی مهم در خراسان بزرگ، سهم قابل توجهی در توسعه و انتقال معارف شیعی در سدههای نخستین هجری داشته است. بر اساس بررسیهای تاریخی، بیش از یکصد راوی و محدث شیعه در این منطقه بین قرن دوم تا پنجم هجری فعالیت داشتهاند که این آمار نشاندهنده جایگاه ویژه این شهر در شبکه روایی شیعه است. مطابق اسناد موجود، حوزه حدیثی بلخ از قرن دوم هجری شکل گرفت و در قرن سوم، همزمان با حضور امام رضا در خراسان، به اوج فعالیت خود رسید. در این دوره، حدود ۴۰ درصد از راویان بلخی در منابع رجالی شیعه ثبت شدهاند که نشانگر تأثیرپذیری این حوزه از حضور امام هشتم شیعیان در منطقه است.
این محدثان با ایجاد حلقههای علمی و برگزاری مجالس حدیث، نقش مهمی در انتقال و حفظ احادیث اهلبیت ایفا کردند. بررسیها نشان میدهد که دستکم ۲۵ اثر روایی مهم توسط علمای بلخ در این دوره تألیف شده که برخی از آنها در منابع معتبر حدیثی شیعه مانند کتب اربعه مورد استناد قرار گرفتهاند.
جایگاه بلخ در نشر معارف شیعی از دو جهت حائز اهمیت است: نخست از نظر کمّی با تعداد قابل توجه راویان و آثار تولید شده، و دوم از نظر کیفی با حفظ سندهای معتبر و روشهای دقیق نقل حدیث. این ویژگیها، بلخ را به یکی از حلقههای واسط مهم بین مراکز اصلی شیعه در عراق و مناطق شرقی جهان اسلام تبدیل کرده بود. اگرچه از قرن پنجم هجری به بعد از فعالیتهای حدیثی در این منطقه کاسته شد، اما میراث علمی محدثان بلخ تا مدتها در آثار بعدی شیعه تأثیرگذار بود. این تحولات تاریخی نشان میدهد که بلخ در دورهای خاص، نقش مهمی در حفظ و گسترش معارف شیعی در شرق جهان اسلام ایفا کرده است.[۳۷]
جغرافیا و جمعیت بلخ
در حالحاضر ولایت بلخ با مساحتی حدود ۱۶٬۱۸۶ کیلومتر مربع، بین مدارهای ۳۵٫۶۷ تا ۳۷٫۴۰ عرض شمالی و ۶۶٫۲۵ تا ۶۸٫۲۰ طول شرقی قرار گرفته است. این استان از شمال با رود آمو مرز مشترک ۲۱۷٫۳ کیلومتری با سه کشور همسایه دارد: تاجیکستان (۵۲٫۵ کیلومتر)، ازبکستان (۱۴۵٫۳ کیلومتر) و ترکمنستان (۱۹٫۵ کیلومتر). در داخل افغانستان، بلخ با استانهای سمنگان، سرپل، کندز، بغلان و جوزجان هممرز است. این موقعیت راهبردی، بلخ را به یکی از مهمترین کانونهای تجاری و فرهنگی در شمال افغانستان تبدیل کرده است.[۳۸]
بلخ در ادوار تاریخی، قلمروی وسیعی را در خود جای داده بود که از فاریاب در غرب تا بدخشان در شرق و از رود آمو در شمال تا بامیان در جنوب امتداد داشت. این سرزمین پهناور در برخی دورههای تاریخی حتی بخشهایی از فرارودان را نیز شامل میشد. ابن فقیه همدانی در اثر خود «مختصرالبلدان» به گستردگی حوزه نفوذ بلخ اشاره کرده و شهرهای مهمی چون خلم، سمنگان، بغلان، ولوالج، آرهن، نارین، بدخشان، جرم، خست، غوربند، بامیان، ترمذ، قبادیان، وخش، هلبک، نخشب و سغد را از توابع این منطقه تاریخی برشمرده است.[۳۹]
این گستره وسیع جغرافیایی نشاندهنده اهمیت بلخ بهعنوان یکی از کانونهای اصلی تمدنی در آسیای میانه است که در طول تاریخ نقش مهمی در پیوند دادن فرهنگها و تمدنهای مختلف ایفا کرده است. وسعت قلمرو بلخ در دورههای مختلف تاریخی گواهی بر موقعیت استراتژیک و اهمیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این منطقه است.[۴۰]
کوهها و درههای مهم بلخ
بلخ کوهها زیاد دارد که نقش مهم در گردشگری و شکلگیری شیوههای زندگی و معیشت مردمان ساکن در آن دارد.
۱. البرز کوه و دره البرز
البرزکوه که در چهل کیلومتری جنوب غرب مزارشریف واقع شده، در باورهای باستانی ایرانی جایگاهی مقدس داشته است. این کوه در آیینهای مهر و مزدیسنا بهعنوان جایگاه ایزدان، گیاهان مقدس و سرچشمه رودهای بزرگ شناخته میشده است. اوستا از کاخهای ایزد مهر و سروش بر فراز این کوه سخن میگوید و آن را محل رویش گیاه هوم و منشأ ۲۰ رود مهم توصیف میکند.
جایگاه در زندگی و فرهنگ مردم
- رود بلخاب که از تنگه البرز میگذرد، نقش حیاتی در تأمین آب مناطق اطراف از جمله شهرهای بلخ و آقچه دارد؛
- وجود چشمۀ شفا و محوطه باستانی جمشیدشهر در این منطقه، نشاندهندۀ اهمیت تاریخی و فرهنگی آن است؛
- البرزکوه در ادبیات معاصر بلخ بازتاب گستردهای دارد و شاعران محلی آن را نماد استواری و اصالت فرهنگی میدانند؛
- اسطورههای مرتبط با این کوه، از جمله داستانهای فریدون، کیقباد و زال، بخشی از هویت فرهنگی منطقه را شکل میدهد.[۴۱]
بازتاب در شعر معاصر
شاعران بلخ همچون اسدالله عفیف باختری و تهماسبی خراسانی، البرزکوه را بهعنوان نماد مقاومت، اصالت و زیباییهای طبیعی در اشعار خود ستودهاند. این کوه در نگاه آنان تلفیقی از اسطوره و واقعیت است که هویت فرهنگی مردم منطقه را شکل میدهد:[۴۲]
شبیه دامن البرز، پـرصالبت و سـبز/ رهاست در گذر بادها رها گل سرخ
البرز در برابر چشمانـت، آمو در ازدحام پريشانی/ سیمرغ از اين معامله تب کردهست، تنها نشسته دست به پیشانی[۴۳]
۲. کوه و دره مارمل
کوه مارمل با درۀ آن در جنوب مزارشریف، هم در زندگی روزمره مردم بلخ نقش حیاتی دارد و هم در خاطره جمعی آنها جایگاه ویژهای پیدا کرده است. این کوه که نامش از ترکیب «مار» بهمعنای تندرستی و «مُل» بهمعنای باده گرفته شده، با رودخانهای که از درهاش جاری میشود دشت های شمالی را سیراب میکند و بهعنوان یک مکان تاریخی و تفریحی مورد توجه اهالی منطقه است.
در تابستانها که آب و هوای این منطقه خنک و مطبوع میشود، گردشگران از نقاط مختلف برای استراحت و تفریح به این مکان میآیند. گذشته از جاذبههای طبیعی، آثار باقیمانده از سنگرهای مجاهدین در دوران مقاومت ضد شوروی، بر اهمیت تاریخی این مکان افزوده و آن را به نمادی از مقاومت و هویت مردم منطقه تبدیل کرده است.[۴۴]
۳. کوه، دره و دشت شادیان
الف) کوه شادیان در ۱۷ کیلومتری جنوب مزارشریف بهعنوان یکی از جاذبههای گردشگری بلخ شناخته میشود. در جنوب این کوه، روستای تاریخی شادیان قرار دارد که بقایای آثار باستانی از دورههای زردشتی و بودایی را در خود جای داده است. این مکان در متون کهن با نام «شادیاخ» و در منابع متأخر به نام کنونی آن یاد شده است.[۴۵]
ب) تنگه شادیان به عنوان یکی از آثار برجسته دوره سامانیان، در ۱۵ کیلومتری جنوب مزارشریف واقع شده و از دیرباز به عنوان مسیر ارتباطی حیاتی بین شهر مزارشریف و ولسوالی چهارکنت ایفای نقش کرده است. این تنگه که در دل کوهپایهها جای گرفته، نه تنها از نظر موقعیت جغرافیایی حائز اهمیت بوده، بلکه بهعنوان سنگری استوار در برابر تهاجمات خارجی نیز کاربرد داشته است.
قدمت این اثر تاریخی به حدود هزار سال میرسد و معماری آن بازتابی از هنر دفاعی دوران سامانیان است. اگرچه سیلابهای متعدد در طول سالها بخشهایی از این بنا را دچار آسیب کرده بود، اما بازسازیهای انجام شده در سال ۱۳۹۵ خورشیدی حیاتی تازه به این میراث فرهنگی بخشید.
تنگه شادیان امروزه بهعنوان یکی از نمادهای مقاومت و تداوم فرهنگی در شمال افغانستان شناخته میشود و پیوند ناگسستنی بین گذشته پرافتخار و حال این دیار برقرار میسازد. این اثر تاریخی گواهی است بر مهارت معماران قدیم در بهرهگیری از موانع طبیعی و تبدیل آنها به سازههای دفاعی کارآمد.[۴۶]
ج) دشت شادیان (یا ارژن/ارزنه) در جنوب مزارشریف گسترده شده و با پیوند به دامنههای کوه شادیان، یکی از زیباترین مناظر طبیعی بلخ را شکل میدهد. این دشت پهناور هر بهار با شقایقهای سرخ و گلهای زرد خودرو پوشیده میشود و بهویژه در چهل روز جشنوارۀ نوروزی و روز سیزدهبدر، میزبان هزاران خانواده از مزارشریف و گردشگران از سراسر بلخ است.
شاعران معاصر بلخ بارها در اشعار خود از زیباییهای این دشت الهام گرفتهاند. اسدالله عفیف باختری آن را نماد بخشش دل خوانده، محمدصادق عصیان از رقص باشکوهتر از پیش در آن سخن گفته، و شهباز ایرج آرزو کرده است دلش مانند شقایق در این دشت چادر بزند. عبدالوهاب مجیر از بیقراری غزلخوان در شادیان میگوید، ابراهیم امینی آن را به شعر پریشان تشبیه کرده، و نورمحمد نورنیا از خشکیدن خاطرات بهاری در نبود یار در این دشت سروده است. این اشعار گواهی بر جایگاه عمیق دشت شادیان در خیال شاعران و هویت فرهنگی مردم بلخ است.[۴۷]
۴. کوه و دره خلم
در جنوب شهر تاریخی خلم استان بلخ، کوه خلم با درۀ زیبای آن قرار دارد که شاهراه حیاتی کابل-بلخ از میان آن میگذرد. این منطقه که در متون تاریخی مانند تاریخ بیهقی از آن یاد شده، از دیرباز بخشی از هویت فرهنگی و طبیعی بلخ به شمار میآید. رود خلم که از میان تنگه جریان دارد، با آبیاری باغهای سرسبز شرق منطقه، منظرهای بدیع پدید آورده که در فصل گرما میزبان شمار زیادی از گردشگران و در پایداری زندگی و معیشت مردم منطقه نقش مهم دارد.[۴۸]
۵. دره تاشقرغان
تنگه تاشقرغان، واقع در ۶۰ کیلومتری ولایت بلخ، یکی از شگفتیهای طبیعی و تاریخی شمال افغانستان محسوب میشود. این تنگه استراتژیک که همچون دیواری عظیم از صخرههای غولپیکر تشکیل شده، چهار ولایت شمالی کشور را به مرکز و شمال شرق افغانستان متصل میسازد. منطقه تاشقرغان (خلم) دارای سابقهای کهن است که در متون تاریخی به دورههای باستانی بازمیگردد. نام این منطقه از ترکیب واژههای ترکی «تاش» (سنگ) و «قرغان» (نگهبان) تشکیل شده و به موقعیت دفاعی طبیعی آن اشاره دارد. نهر تاریخی «ظلمآباد» با ۱۶ کیلومتر طول که نواحی خلم را آبیاری میکند، گواهی بر تمدن دیرپای این منطقه است.
این تنگه با دیوارههای سنگی بلند و خاک چسبندهای که خاصیت نگهداری آب دارد، منظرهای خیرهکننده خلق کرده است. موقعیت جغرافیایی خاص آن در دل رشتهکوههای هندوکش، این مکان را به یکی از جاذبههای مهم طبیعی افغانستان تبدیل نموده است. تاشقرغان با حفظ آثار تاریخی خود علیرغم آشوبهای متعدد، همچنان به عنوان یکی از میراث ارزشمند فرهنگی افغانستان شناخته میشود. این منطقه نه تنها گذرگاهی حیاتی، بلکه نمادی از پیوند طبیعت و تاریخ در این سرزمین است.[۴۹]
منابع آبی
رودهای معروف
رود بلخ یا بلخاب: رود بلخ از دامنههای کوهستانی سرچشمه گرفته و در مجاورت شهر به ۱۲ شاخه تقسیم میشود که در دوران معاصر این تقسیمات به ۱۸ نهر افزایش یافته است. این شبکۀ آبیاری گسترده، نقش تعیینکنندهای در حاصلخیزی اراضی کشاورزی پیرامون بلخ ایفا کرده و موجبات رونق اقتصادی این ناحیه را فراهم آورده است.
منطقه پیرامون بلخ به سبب واقعشدن در مسیر جریان رودخانههای بلخ و بلخاب، از حاصلخیزی کمنظیری برخوردار است. این رودها که از ارتفاعات بایمان تا دشت بلخ امتداد دارند، در طول مسیر خود پذیرای جویبارها و رودخانههای فرعی متعددی میشوند. چنین ویژگیهای طبیعی ممتاز، موقعیت راهبردی بلخ را در ادوار گذشته تقویت کرده و این شهر را بهعنوان پایتخت پادشاهی پاختریان و کانون مبادلات تجاری میان تمدنهای هند و چین مطرح ساخته است.
امیر ولی بلخی در آثار خود به توصیف رود بلخاب پرداخته و گفته است که این رود از نواحی جنوبی بلخ سرچشمه گرفته و سرمنشاء اصلی آن را کوهستانهای هزارهجات و بلخاب تشکیل میدهد. مسیر این رود از منطقه درۀ گز میگذرد و در طول حرکت خود، با دریافت آبهای جاری از انهار فرعی، بر غنای منابع آبی منطقه میافزاید.
در فصول بهاری، رود بلخ چنان پرآب میشود که مازاد آب آن به سوی رودخانه جیحون سرازیر میشود. آب این رودخانه که به زلالی و گوارایی شهرت دارد، همچون چشمهای حیاتبخش، طراوت و شادابی را به جان و دل مردمان این دیار میبخشد. اگرچه این رود در مبدأ خود جریانی کمعرض دارد، اما هنگام تقسیم به شاخههای متعدد، از برکت و فراوانی قابل توجهی برخوردار میشود.
در برخی منابع تاریخآمده است که این موهبت الهی را میتوان نتیجه دعای ابراهیم خلیل و امام علی برای اهالی بلخ دانست که از خداوند خواستند: «اللهم بارک انهارها و اثمارها». این رودخانه با طولی بالغ بر چند فرسخ، شریان حیاتی شهر بلخ محسوب شده و آبادانی و رفاه این منطقه در گرو جریان همیشگی آن است.[۵۰]
پل تاریخی امام بکری از دورۀ غزنویان بر روی این رود و چشمه شفا در کنارههای آن، از جاذبههای گردشگری مهم منطقه محسوب میشوند که در فصل گرما میزبان گردشگران بسیاری هستند. شاعر معاصر بلخ، تهماسبی خراسانی، در وصف این رود سروده است: «دختری خواهرم که هجده نهر از سرانگشتهایش جاری است، تصویری که پیوند عمیق مردم با این رود زندگیبخش را به زیبایی به تصویر میکشد.[۵۱]
رود آمو (جیحون): با ۲۵۴۰ کیلومتر طول، یکی از مهمترین رودهای آسیای مرکزی است که از پامیر سرچشمه گرفته و مرز طبیعی شمال افغانستان با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان را تشکیل میدهد. این رود که در متون تاریخی با نامهای وخش، اکسوس و جیحون شناخته میشود، از دیرباز در اساطیر ایرانی به عنوان نماد ایزدبانوی آب (آناهیتا) مورد احترام بوده است.
در زندگی امروزی مردم بلخ، رود آمو نقش اقتصادی و تفریحی مهمی ایفا میکند. شهر بندری حیرتان با پل دوستی (متصلکننده افغانستان و ازبکستان) به مرکز مهم تجاری تبدیل شده است. در فصل گرما، کنارههای خوشآبوهوای این رود میزبان گردشگرانی است که برای ماهیگیری و تفریح به این منطقه میآیند.
شاعران بلخی از دیرباز تاکنون در وصف این رود سرودهاند. عنصری بلخی در سدههای چهارم و پنجم هجری از خروش جیحون سخن گفته و یحیی جواهری، شاعر معاصر، آن را رودی خشمگین اما باشکوه توصیف کرده است. این توجه ادبی نشاندهنده جایگاه عمیق رود آمو در خاطره جمعی مردم منطقه است. امروزه رود آمو نهتنها شاهرگ اقتصادی بلخ، بلکه بخشی جداییناپذیر از هویت فرهنگی این دیار محسوب میشود.[۵۲]
چشمههای مهم
در ولایت بلخ چشمههای طبیعی وجود درد که علاوهبر تأمین آب شرب و منابع آبی کشاورزی، نقش مهم در باورهای و کنشهای فرهنگی مردم دارد:
چشمه شفا: در دامنۀ البرزکوه و مجاور محوطه باستانی شهر کاووس (جمشیدشهر)، چشمۀ شفا بهعنوان یکی از جاذبههای طبیعی-تاریخی بلخ شناخته میشود. این چشمه آبگرم که در متون کهن مانند بندهش از خواص درمانی آن یاد شده، از دیرباز مورد توجه مردم منطقه بوده است. بر اساس باورهای باستانی، آب این چشمه خاصیت جوانکنندگی و درمانی داشته و در متون پهلوی به توانایی آن در بازگرداندن جوانی اشاره شده است. مردم محلی و گردشگران بهویژه در فصل گرما برای استفاده از خواص درمانی آن برای بیماریهای پوستی، به این مکان میآیند. معماری ویژه اتاق آبتنی با گنبدی به ارتفاع ۶ متر و دیوارهای سنگی، نمونهای از هنر معماری سنتی منطقه است.
مراجعه به چشمه شفا بخشی از سبک زندگی مردم بلخ را تشکیل میدهد که ترکیبی از باورهای درمانی سنتی و گردشگری طبیعی بوده و بازسازی این مجموعه در سالهای ۱۳۹۱-۱۳۹۳ش نشاندهندۀ اهمیت حفظ این میراث فرهنگی-طبیعی است. این مکان همچنان به عنوان یکی از نقاط مهم گردشگری مذهبی-درمانی در شمال افغانستان مورد توجه است.[۵۳]
چشمه گنج: با آب گوگردی و بوی تندش، از دیرباز بهعنوان چشمهای درمانی برای بیماریهای پوستی شناخته میشود. اگرچه تأسیسات گردشگری کنار این چشمه امروزه ویرانهای بیش نیست، اما همچنان در فصل گرما میزبان گردشگرانی است که برای بهرهمندی از خواص درمانی آب آن میآیند.
چشمه مل آغان: با آب زلال و گوارایش که از کوههای مارمل میجوشد، نهتنها منبع اصلی تأمین آب شرب مردم مارمل است، بلکه بهدلیل صدای خروشان آب هنگام خروج از زمین، جاذبهای طبیعی برای بازدیدکنندگان محسوب میشود. نام این چشمه معنای «بادهاندود» گویای کیفیت استثنایی آب آن است.
چشمه صیاد: (یا چشمه حیات) در منطقه خلم، نقشی دوگانه در زندگی مردم ایفا میکند. از یکسو منبع حیاتی آب برای آشامیدن و کشاورزی است و از سویدیگر، با پیشینهای بهعنوان شکارگاه تاریخی و منطقهای تفریحی با امکانات اقامتی موقت، هنوز هم در روزهای تعطیل میزبان خانوادههایی است که برای تفریح و آبتنی به این منطقه میآیند. سنت پاکسازی این چشمه توسط پادشاه حسین قلندر، نشاندهنده احترام عمیق مردم به این منابع طبیعی است.
این چشمهها، گذشته از کارکردهای درمانی و تأمین آب، بخشی از هویت فرهنگی و تاریخی مردم بلخ را تشکیل میدهند و نشاندهنده رابطه دیرینه ساکنان این منطقه با طبیعت پیرامونشان است.[۵۴]
آبوهوای بلخ
بلخ از نظر آبوهوا، تابستانی گرم، زمستانی بسیار سرد و بهاری مرطوب و بارانی دارد. در روزهای گرم تابستانی دمای هوا تا ۴۳ درجه سانتیگراد و در روزهای سرد زمستان تا ۱۰- درجه سانتیگراد میرسد.[۵۵]
جمعیتشناسی بلخ
اقوام گوناگون از سراسر افغانستان از جمله تاجیک، هزاره، بلوچ، پشتون، ازبیک و ترکمن در بلخ زندگی میکنند و اکثریت مذهبی بلخ، اهلسنت و اقلیت آن شیعه است.[۵۶]
براساس گزارش دارۀ ملی احصائیه و معلومات اعلام نفوس ولایت بلخ در 1400ش ۱ میلیون و 543 هزار و 464 نفر بوده است.
بر اساس این برآورد، از مجموع نفوس ولایت بلخ، تعداد ۷۸۴ هزار و ۲۳۸ تن آنرا مردان و تعداد ۷۵۹ هزار و ۲۲۶ تن آنرا زنان تشکیل میدهد.
در ۱۴۰۰ش از مجموع نفوس بلخ به تعداد ۶۰۳۰۲۰ تن در شهر زندگی می کنند که شامل 303 هزار و 954 مرد و 299 هزار و 66 زن میشود. همچنین تعداد ۹۴۰۴۴۴ تن در روستاها سکونت دارند که ۴۸۰۲۸۴ مرد و ۴۶۰۱۶۰ تن زن را در برمیگیرد. ولسوالی بلخ بیشترین نفوس را در میان سایر ولسوالیها دارد که تعداد آن به ۱۳۸۵۹۴ تن میرسد.[۵۷]
نظام اجتماعی بلخ
بلخ با ترکیب قومی متنوع (تاجیک، ازبک، پشتون، هزاره و دیگر اقوام) و اکثریت سنی مذهب، ساختاری چندفرهنگی دارد که همزیستی سنتهای شهری و روستایی را نشان میدهد. تمرکز جمعیت در شهرها (۶۰۳٬۰۲۰ نفر در مقابل ۹۴۰٬۴۴۴ نفر در روستاها) و توزیع نسبتاً متعادل جنسیتی (۵۱٪ مردان و ۴۹٪ زنان) بازتابی از تحولات اجتماعی-اقتصادی معاصر است، در حالی که ریشههای تاریخی آن در تنوع قومی و مذهبی باقی مانده است.[۵۸]
تعدد اقوام و مذاهب در بلخ، این شهر را به کانونی برای تعامل فرهنگی تبدیل کرده است، اما همچنین چالشهایی در مدیریت همگرایی اجتماعی ایجاد میکند. حضور پررنگ جمعیت روستایی در کنار شهری، نشاندهندۀ تداوم پیوندهای سنتی با اقتصاد کشاورزی و در عین حال گرایش به شهرنشینی است.[۵۹]
زبان مردم بلخ
بلخ به عنوان یکی از مهمترین مراکز فرهنگی خراسان بزرگ، نقش بسزایی در حفظ و توسعه زبان فارسی داشته است. شواهد تاریخی نشان میدهد که فارسی دری، زبان رایج مردم این منطقه پیش از ورود اسلام بوده و پس از آن نیز به حیات خود ادامه داده است. بر اساس گزارشهای تاریخی، فارسی دری زبان اصلی مردم بلخ، سمرقند و بخارا در دوره پیش از اسلام و قرون اولیه اسلامی بوده است. این موضوع با اشاره ابواسحاق شهید به اینکه «پارسی دری مخصوص مردم خراسان و بلخ بوده»، تأیید میشود.
شکوفایی ادبیات فارسی در این منطقه با ظهور چهرههای برجستهای همراه بوده است که از جمله میتوان به شاعران و ادیبان همچون شهید بلخی، ابوشکور بلخی، ابومؤید بلخی، معروفی بلخی، رابعه بلخی، دقیقی بلخی، عنصری بلخی، ناصر خسرو قبادیانی و جلالالدین محمد بلخی (مولوی) اشاره کرد.
دوره سامانیان (قرن ۴ هجری) نقطۀ عطفی در احیای زبان فارسی محسوب میشود. حاکمان سامانی که خود ریشه در بلخ داشتند، با حمایت از زبان مادری خود، زمینهساز شکوفایی دوبارۀ ادبیات فارسی شدند. این اقدامات منجر به ظهور یکی از درخشانترین دورههای ادبی در تاریخ ایران و خراسان بزرگ شد. فارسی دری که ریشه در خراسان قدیم دارد، به واسطه موقعیت جغرافیایی و فرهنگی بلخ، توانست به عنوان زبان علمی و ادبی در گستره وسیعی از جهان اسلام نفوذ کند. این زبان نه تنها در حوزه ادبیات، بلکه در عرصههای علمی، فلسفی و عرفانی نیز به کار گرفته میشد. تحولات زبان فارسی در بلخ نشاندهندۀ تداوم فرهنگی عمیق در این منطقه است که توانست با حفظ هویت خود، در گذر از دوره پیش از اسلام به دوران اسلامی، نقش مهمی در انتقال میراث فرهنگی ایفا کند.[۶۰]
درحالحاضر در بلخ، زبانهای فارسی دری، پشتو، ازبیکی و ترکمنی رایج است، اما بیشتر مردم به زبان فارسی دری صحبت میکنند.[۶۱]
ساختار اداری بلخ
ولایت بلخ با ۱۴ شهرستان شامل بلخ، نهرشاهی، دولتآباد، شولگر، خلم، شورتپه، چهاربولک، چمتال، کلدار، دهدادی، مارمل، کشنده، چهارکنت و زاری و یک شهر مرزی مهم (حیرتان در محدوده شهرستان کلدار) از تنوع جغرافیایی و اداری برخوردار است. شهر مزارشریف که از سال ۱۲۵۲ش به عنوان مرکز استان تعیین شده، امروز با ۱۲ ناحیۀ شهری، مهمترین کانون سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شمال افغانستان محسوب میشود.[۶۲]
اقتصاد بلخ
الف) کشاورزی
بلخ بهعنوان یکی از خاستگاههای تاریخی کشاورزی در آسیای مرکزی، از دوران باستان تاکنون در توسعۀ فعالیتهای کشاورزی نقش مهم داشته است. این منطقه با تنوع اقلیمی منحصربهفرد، میزبان طیف گستردهای از محصولات کشاورزی شامل غلات (گندم، جو، برنج بهویژه در شولگر)، حبوبات (نخود، ماش، لوبیا)، محصولات صنعتی (پنبه)، سبزیجات (پیاز، سیر، سیبزمینی) و صیفیجات معروفی مانند خربزه ارکانی در دولتآباد، خربزه برگنی در خلم و خربزه لوبیایی در بلخ، چمتال و چهاربولک است. کشاورزان بلخ با بهرهگیری از روشهای سازگار با محیط مانند کشت لمی (دیم) در مناطق کوهستانی برای غلات و حبوبات، و همین روش را برای صیفیجات در مناطق کمآب به کار میگیرند، که نشاندهنده دانش عمیق بومی در مدیریت منابع آبی و خاکی است. محصولات شاخصی مانند جواری سفید در دولتآباد، شورتپه و کلدار، برنج مرغوب شولگر و انواع خاص خربزه، جایگاه بلخ را به عنوان یکی از قطبهای مهم کشاورزی افغانستان تثبیت کردهاند.[۳]
کشت زعفران
ولایت بلخ شاهد رشد چشمگیر ۵۰ درصدی در کشت زعفران نسبت به سال گذشته بوده است. به گزارش مقامات اداره زراعت و مالداری این ولایت، این افزایش مرهون عوامل متعددی از جمله برنامههای آموزشی کشاورزان، توزیع پیاز زعفران مرغوب، و دسترسی بهتر به کودهای شیمیایی است.
بر اساس اعلام مدیر ترویج اداره زراعت بلخ، علاوه بر ۲۰ قطعه نمایشی رسمی که توسط دولت ایجاد شده، بیش از ۱۰۰ قطعه کشت نمایشی توسط کشاورزان به صورت خودجوش راهاندازی شده است. هر قطعه نیم جریبی قادر به تولید حدود ۵۰۰ گرم زعفران است که در مجموع به ۳۰ تا ۴۰ کیلوگرم زعفران در سطح ولایت منجر شده است.
این پیشرفت در چارچوب برنامه ملی توسعه کشت زعفران صورت گرفته که هم اکنون در ۲۵ ولایت کشور اجرا میشود. سال گذشته حدود ۴ تن زعفران افغانستان به کشورهای آمریکا، آلمان، انگلستان و سایر نقاط جهان صادر شده است. رشد کشت زعفران در بلخ نه تنها نشانگر پتانسیل بالای کشاورزی این منطقه است، بلکه گامی مهم در جهت تنوع بخشیدن به اقتصاد زراعتی و افزایش درآمد کشاورزان محلی محسوب میشود.[۶۳]
صنعت ماهیپروری
ولایت بلخ با ۴۶ فارم فعال ماهیپروری، سالانه ۱۱ تا ۱۳ تُن ماهی تولید میکند که عمدتاً در ولسوالیهای دهدادی و نهرشاهی متمرکز است. بهزودی ۲۰ فارم جدید با ظرفیت هرکدام ۳ تا ۴ هزار ماهی در فصل، با هزینهای معادل ۷۵۰ هزار افغانی به بهرهبرداری میرسند. این طرحها که توسط پروژه ملی باغداری و مالداری وزارت زراعت حمایت میشوند، هدف افزایش تولید و تأمین نیاز بازار محلی را دنبال میکنند.[۶۴]
توسعه دامداری و تولید لبنیات
بلخ میزبان ۳۵ فارم گاوداری است که روزانه ۳۵ هزار لیتر شیر تولید میکنند و شرکتهایی مانند بلخ لبنیات و پاکیزه این محصولات را پردازش مینمایند. علاوه بر این، ۱٬۷۰۰ گوساله برای تأمین گوشت پرورش داده میشوند. وزارت زراعت با اجرای ۱۲۰ هزار دوز واکسیناسیون دامها و ایجاد کلینیکهای دامپزشکی در ۱۴ ولسوالی، به ارتقای سلامت دامها کمک کرده است. [۶۵]
مرغداری
ولایت بلخ با چهار فابریکه بزرگ پرورش مرغ، ماهانه ۱٫۰۸ میلیون جوجه تولید میکند که فراتر از نیاز محلی (۶۰۰ هزار مرغ در ماه) است. یک کارخانه جدید پرورش مرغ نیز در مزارشریف افتتاح شده که قادر به تولید ۲۰۰ هزار جوجه در هر دوره ۲۱ روزه است. این ظرفیتها امکان صادرات به ولایات همجوار و کاهش وابستگی به محصولات وارداتی را فراهم کردهاند.[۶۶]
صنعت زنبورداری
صنعت زنبورداری در ولایت بلخ پس از دورهای رکود ناشی از ناامنیهای گذشته، در پنج سال اخیر شاهد احیای قابل توجهی بوده است. بر اساس گزارشها، ریاست زراعت بلخ که فعالیت خود را در سال ۱۳۸۵ با تنها دو کندوی زنبور عسل آغاز کرده بود، اکنون به ۲۵۰ کندو رسیده است که هر کندو بین ۱۰ تا ۵۰ هزار زنبور را در خود جای میدهد.
این صنعت با چالشهای متعددی مواجه است که مهمترین آن خشکسالیهای اخیر و کاهش پوشش گیاهی است. این عوامل تأثیر مستقیمی بر کیفیت و کمیت تولید عسل داشتهاند، چرا که زنبورها برای تغذیه و تولید عسل به گلها و گیاهان نیاز دارند. از سوی دیگر، نبود بازار فروش مناسب و رقابت با محصولات وارداتی از دیگر مشکلات پیش روی زنبورداران محلی است.
عسل تولیدی بلخ به دلیل خلوص بالا و دارا بودن ترکیبات ارزشمند غذایی از جمله پروتئینها، ویتامینها و مواد معدنی، از خواص درمانی متعددی برخوردار است. این محصول طبیعی در درمان بیماریهای تنفسی، گوارشی و قلبی-عروقی مؤثر بوده و به کاهش اضطراب و اختلالات خواب کمک میکند.
با وجود چالشهای موجود، کارشناسان امیدوارند با حمایتهای بیشتر و بهبود شرایط محیطی، این صنعت بتواند جایگاه واقعی خود را در اقتصاد محلی بازیابد و به منبع درآمدی پایدار برای مردم منطقه تبدیل شود. کیفیت بالای عسل تولیدی بلخ که از محصولات وارداتی خالصتر است، میتواند به مزیت رقابتی این صنعت در بازارهای محلی و فرامحلی تبدیل شود.[۱]
ب) دامداری
بلخ با تنوع زیستی ویژۀ خود، میزبان طیف گستردهای از فعالیتهای دامپروری شامل پرورش گاو، گوسفند قرهقلی (بهویژه در خلم، دولتآباد و کلدار)، بز، شتر برای باربری و تولید فرآوردههای دامی و انواع طیور است. دامداران بلخ با بهرهگیری از دانش بومی، محصولات متنوعی مانند پوست قرهقل (که از اقلام مهم صادراتی است)، قاقمه شتری (در شورتپه و کلدار)، قالی، گلیم، شال و نمد تولید میکنند. صنایع دستی وابسته به دامپروری مانند ابریشمبافی در چهارکنت و مارمل، و همچنین توسعه فارمهای مدرن پرورش طیور و ماهی در سالهای اخیر، نشاندهنده تلفیق سنت و نوآوری در این بخش است. پرورش اسب و خر برای حمل و نقل و سگ برای نگهبانی و شکار نیز بخشی جداییناپذیر از زندگی روستایی در بلخ محسوب میشود.[۵]
ج) صنایع دستی
۱. بافندگی
بافندگی از پشم: بافندگی با پشم گوسفند در بلخ به دوران اهلیسازی حیوانات بازمیگردد. از پشم، فرآوردههای گوناگونی مانند قالی، گلیم، پالس، نمد، جانماز، پردههای دیواری و دسترخوان ساخته میشود. بر پایه اسطورههای آریایی، بنیانگذار این صنعت تهمورث پسر هوشنگ از پادشاهان پیشدادی آریانا در بلخ بوده است.
قالیبافی: قالیبافی هنری است که بیشتر توسط زنان و دختران در شهرستانهای دولتآباد، شورتپه و کلدار بلخ انجام میشود. برای بافت قالی از کارگاه، شانه و قیچی مخصوص استفاده میشود. رنگآمیزی پشم قالی به دو روش طبیعی و مصنوعی انجام میگیرد. رنگهای طبیعی از پوست انار، پیاز، گردو و عصاره گل و گیاهان به دست میآید و قالیهای «چوبرنگ» به دلیل کیفیت بالاتر، ارزش بیشتری دارند. نقشهای قالی متنوع و هر یک نام ویژهای دارد.
گلیمبافی: گلیمبافی نیز از صنایع دستی دیرینه بلخ است. گلیم مزاری بهعنوان یکی از بهترین فرشها با طرحهای زیبا شهرت دارد و به «قاقمه» نیز معروف است. زنان و دختران از پشم، پنبه، ابریشم و سند برای بافت گلیم، پالس، شال و سفره استفاده میکنند. گلیم کشیده بیشتر بهعنوان سرانداز، تزئین خانهها و آلاچیقها کاربرد دارد. نوع سادهتر آن «پالس» نامیده میشود و «شال» نیز معمولاً از ابریشم بافته میشود و بهعنوان روسری استفاده میگردد.
بافندگی از تار پنبه: این نوع بافندگی نیز ریشه در تاریخ بلخ دارد. زنان ابتدا پنبه را میریسند و سپس با چرخ به نخ تبدیل میکنند. از این نخها، پارچههایی مانند اَلَچه، کرباس، شطرنجی، جانماز و دستار بافته میشود. اَلَچه مزار شریف برای دوخت چپن و جیلک، دستمال خلم و دستار مارمل از شهرت خاصی برخوردارند.
ابریشمبافی: ابریشمبافی از پیشههای دیرینه بلخ است که بیشتر در شهرستانهای مارمل، کلدار، شورتپه و مزار شریف رواج دارد. گفته میشود این صنعت از طریق جاده ابریشم به بلخ راه یافت و پارچههای ابریشمین بلخ و سغد شهرتی جهانی پیدا کردند.
ابریشم از کرم پیله بهدست میآید. پس از ریسیدن و رنگآمیزی، از آن چپن، جیلک، دستمال، دستار و شال میبافند. امروزه محصولات ابریشمی بلخ به کشورهای اروپایی و آمریکایی صادر میشوند. با این حال، کاهش درختان توت (خوراک کرم پیله) و رقابت با ابریشم مصنوعی چالشهای این صنعت هستند.
بافندگی از نی و شاخههای درخت: نوع بافندگی نیز در بلخ قدمتی دیرینه دارد. از نی، بوریا، تواره، چیغ و پَکَه میبافند. بوریا برای فرش خانههای نمدار و پوشش سقف، و چیغ برای ساخت آلاچیق استفاده میشود. همچنین از شاخههای انعطافپذیر درختان، سبد، کجاوه و منجیله ساخته میشود.
نمدسازی: نمدسازی از صنایع کهن بلخ است. برای ساخت نمد، پشم را شسته و پس از خشککردن، با رنگهای طبیعی رنگآمیزی میکنند. سپس با مالش و فشار دادن، پشم را به نمد تبدیل میکنند. نمد بهعنوان زیرانداز، پوشش و عایق رطوبت کاربرد دارد.[۶]
۲. دستدوزی
دستدوزی یکی از پیشههای کهن و اصیل بلخ است که بیشتر توسط زنان هنرمند این دیار انجام میشود. این هنر، زیباییهای منحصربهفردی را در قالب پوشاک سنتی مردانه و زنانه با نقشهای گلدار و طرحهای هندسی به نمایش میگذارد. برخی از معروفترین پوشاک دستدوزی شده در بلخ عبارتاند از:
چپن: چپن یک لباس سنتی با آستینهای بلند و یقهای زیبا است که با دوختهای ظریف تزئین میشود. این پوشاک دارای روکش و آستر است و میان آن با پنبه پر میشود تا گرمای مطلوبی داشته باشد. برای جلوگیری از جابهجایی پنبه، چپن را از شانه تا پایین دامن و آستینها با بخیههای موازی میدوزند. در قسمت یقه، نوارهای ابریشمی زیبا به نام **قناویز** دوخته میشود. چپن معمولاً از پارچه نخی یا ابریشمی دوخته میشود و در فصل سرما مورد استفاده قرار میگیرد.
جیلک: جیلک در واقع چپنی بدون پنبه است که در فصل گرما پوشیده میشود. این لباس معمولاً بدون پوشیدن آستینها، به صورت آزاد روی شانه قرار میگیرد و سبکی و خنکی آن، محبوبیت خاصی در میان مردم دارد.
چکمن: چکمن نوع دیگری از چپن است که از پارچه پشمی دوخته میشود. این پارچه از پشم گوسفند و موی **غژگاو** (گاومیش کوهاندار) بافته شده و رنگ آن معمولاً زرد متمایل به طلایی است. چکمن به دلیل جنس نرم و گرمایش، مناسب هوای سرد است.
قاقمه: قاقمه نوعی چکمن است که با تارهای نازک بافته میشود و برخلاف چکمن معمولی، سنگین نیست. این پوشاک سبک، بیشتر شبیه به جیلک است و برای روزهای معتدل مناسب میباشد.
گوپیچه: گوپیچه نوعی چپن کوتاه است که با پارچه مخملی دوخته میشود و داخل آن پنبه دارد. این لباس بیشتر توسط کشاورزان در زمان کار و سوارکاران در بازی بزکشی پوشیده میشود. گوپیچههای نازک و بدون پنبه نیز وجود دارند که در فصول گرم استفاده میشوند.
کلاه چهارترک خلمی: این کلاه سنتی از صنایع دستی معروف شهرستان خلم در بلخ است و مورد توجه گردشگران داخلی و خارجی قرار دارد. برای ساخت آن، پارچه را روی قالب سفالی یا چوبی میکشند و سپس با ابریشم، سند یا نخهای زری، چهار گلِ قلبمانند را روی آن گلدوزی میکنند. این کلاه بهعنوان سوغاتی نیز خریداری میشود. [۶۷]
پوستین: پوستین یکی از پوشاک اصیل و گرم بلخی است که از پوست حیواناتی مانند گوسفند، روباه، گرگ، سنجاب و سمور دوخته میشود. این لباس سنتی، شبیه به چپن و چکمن، دارای آستینهای بلند، یقه و دامنی کشیده است و در زمستانهای سرد بلخ، گرمای مطلوبی را برای پوشندهاش فراهم میکند. پوستین کامل همانند چپن، دارای دامن بلند و آستینهای دراز است و بیشتر توسط چوپانان و روستاییان در فصل سرما استفاده میشود. پوستینچه نوع کوتاهتر پوستین است که دامن آن کوتاهتر بوده و برای فعالیتهای روزمره مناسبتر است.
کلاه قرهقلی: این کلاه تجملی و زیبا از پوست برههای نژاد قرهقل ساخته میشود که به دلیل نرمی و گرمای فوقالعاده، شهرت خاصی دارد. رنگهای طبیعی این پوستها شامل سور (قرمز مایل به قهوهای)، کبودچه (آبی-خاکستری)، شتری و سیاه است.
ویژگی منحصربهفرد کله قرهقلی، چینخوردگیهای منظم پشم آن است که بهصورت طبیعی طرحهای زیبایی ایجاد میکند و بدون نیاز به دوخت اضافی، جلوهای چشمنواز به کلاه میبخشد. این کلاه نهتنها در بلخ، بلکه در میان گردشگران نیز طرفداران بسیاری دارد.
۳. گلدوزی
گلدوزی یکی از هنرهای رایج در بلخ است که بیشتر روی لباسهای زنانه و مردانه، دستمال، روسری، پرده و روتختی انجام میشود. زنان بلخی با استفاده از نخ، ابریشم و سند، طرحهای زیبایی را روی پارچه میدوزند که مورد علاقه گردشگران است.
۴. سفالگری
سفالگری از کهنترین صنایع دستی سرزمین بلخ به شمار میرود. کشف سفالینههای متعدد در محوطههای باستانی این منطقه گواهی بر پیشینه غنی این هنر است که از دوران پیش از تاریخ تا دوره اسلامی تداوم یافته است. این آثار نهتنها نشاندهنده مهارت سفالگران بلخی است، بلکه به عنوان راهنمای ارزشمندی برای باستانشناسان در شناسایی و تاریخگذاری محوطههای تاریخی عمل میکند.
سفالهای بلخ با روشهای مختلفی مانند برجستهکاری، کندهکاری و لعابکاری تزئین میشوند. برای ساخت ظروف دارای نقش برجسته از قالبهای مخصوص استفاده میشود. مرحله نهایی پخت در کوره انجام میگیرد که در آن حرارت به تدریج افزایش یافته تا سفال به طور یکنواخت پخته شود.
از جمله تولیدات سفالگران بلخ میتوان به کوزه، کاسه، بشقاب، صراحی، خم، تغاره و پیاله اشاره کرد. در شهر مزارشریف، کوچهای به نام سفالگری وجود دارد که هنوز هم مرکز تولید و فروش این آثار هنری است و میتواند برای گردشگران جذابیت خاصی داشته باشد. [۶۸]
۵. کاشیسازی
کاشیسازی به عنوان یکی از صنایع کهن بلخ، ریشه در سفالگری دارد و سابقهای بیش از ۱۲۵۰ سال پیش از میلاد در آریانا دارد. کاشیهای سنتی با ترکیبی از بدنه سفالی و لعاب شیشهای ساخته میشوند و علاوه بر کاربرد تزئینی در معماری، به عنوان عایق رطوبت نیز استفاده میشوند. فرآیند تولید کاشی شامل دو مرحله پخت است که در مرحله دوم با افزودن لعاب و نقوش گلدار، زیبایی آن دوچندان میشود. این هنر در بناهای تاریخی بلخ همچون مساجد و مقبرهها تجلی یافته و امروزه نیز در تزئینات معماری معاصر کاربرد دارد.
۶. گچبری
گچبری به عنوان هنری وابسته به معماری، از دیرباز در بلخ رواج داشته است. گچ با قابلیت شکلپذیری و چسبندگی بالا، مادهای ایدهآل برای تزئین دیوارها، ستونها و گنبدها بوده است. این هنر در دوره اسلامی با نقوش اسلیمی و خطنویسی تکامل یافت و در بناهای تاریخی مانند مسجد نهگنبد و منار زادیان به چشم میخورد. امروزه گچبریهای پیشساخته با رنگآمیزیهای متنوع، جایگاه ویژهای در معماری مدرن یافتهاند.
۷. مسگری
مسگری از صنایع باستانی بلخ است که به عصر فلزات بازمیگردد. مسگران بلخی با مهارت خود، ظروف تزئینی، سازهای موسیقی و زیورآلاتی مانند النگو و گوشواره میسازند. فرآیند تولید شامل ذوب مس، شکلدهی و ملمعکاری با قلع است. بازار مسگری مزارشریف با عرضه محصولات دستساز، جاذبهای برای گردشگران محسوب میشود.
۸.آهنگری
آهنگری نیز از صنایع ریشهدار بلخ است که از عصر آهن تاکنون ادامه یافته است. آهنگران با استفاده از کورههای سنتی، ابزارآلات کشاورزی و روزمره مانند بیل، تبر و چاقو تولید میکنند. مراسم سالانه آهنگران در آرامگاه کاوه آهنگر، نشاندهنده پیوند عمیق این صنعت با فرهنگ و اعتقادات مردم منطقه است.[۶۹]
۹. زرگری و سیمگری
این صنعت با پیشینهای که به دوران پیش از تاریخ میرسد، نشاندهنده مهارت استادکاران بلخی در ساخت زیورآلات طلا و نقره است. از گلوبند و دستبند گرفته تا تاج و پایزیب، هر یک با ظرافتی خاص ساخته میشوند. وجود سنگهای قیمتی مانند زمرد و یاقوت در برخی از این آثار، بر ارزش هنری آنها میافزاید. راسته زرگران مزارشریف همچنان مرکز تولید و عرضه این آثار نفیس است.
۱۰. نجاری
چوبکاری از صنایع دیرینه بلخ است که قدمت آن به عصر سنگ بازمیگردد. هنرمندان بلخی با مهارتهای منبتکاری، حکاکی و خراطی، زیباییهای چشمنوازی بر چوب میآفرینند. از این هنر در ساخت ابزار موسیقی مانند رباب و دنبوره، وسایل خانه مانند گهواره و مبلمان، و ابزار کشاورزی استفاده میشود. گهوارههای خراطیشده خلم و راسته چوبفروشان مزارشریف از نمونههای برجسته این هنر اصیل هستند.
۱۱. چرمگری
چرمگری از صنایع باستانی بلخ است که در آن پوست حیوانات به محصولاتی کاربردی تبدیل میشود. از چرم در ساخت کفش، کیف، ابزار موسیقی و حتی جلد کتاب استفاده میشده است. این صنعت که ریشه در اسطورههای آریایی دارد، امروزه نیز با تولید محصولات چرمی مرغوب ادامه یافته است. [۷۰]
د) معدن
بر اساس ارزیابیهای صورتگرفته توسط وزارت معادن و پطرولیم افغانستان، استان بلخ دارای معادن و ظواهر معدنی متعدد است که از آن جمله، سلفر در ساحۀ البرز، نمک در ده نو، کوارتز در چشمه شفا، زغال سنگ در سفیدخاک، گچ در سیغانچی، سنگ چونه در غَرمین و شفتلک و سنگ تعمیراتی در چَتگری وجود دارد.[۷۱]
ه) تجارت
بندر حَیرتان در این ولایت قرار دارد. این بندر که از مهمترین بندرگاههای تجاری افغانستان محسوب میشود، این کشور را به آسیای میانه متصل کرده است.[۷۲]
زیرساخت و امکانات رفاهی
الف) راهها و فرودگاهها
سرکهای اصلی مزار شریف شامل شاهراه حلقوی افغانستان و چندین جاده فرعی است که این شهر را به مناطق مختلف وصل میکنند. شاهراه حلقوی، مزار شریف را از طریق جادههای کابل-سروبی، مزارشریف–درهٔ صوف و بامیان-دایکندی به سایر ولایات متصل میکند.[۷۳]
جادههای اصلی مزار شریف:
جاده بلخ و هرات، یک شاه راه مهم در افغانستان است که ولایت بلخ و هرات را به یک دیگر متصل می کند. این جاده به طول حدود ۴۸۳ کیلومتر در تمام طول سال قابل استفاده است، زیرا از مناطق مرتفع و کوهستانی عبور نمیکند. این مسیر به عنوان یکی از شاهراههای اصلی افغانستان شناخته میشود و نقش مهمی در حمل و نقل کالا و مسافر بین این دو استان و سایر نقاط کشور ایفا میکند. [۷۴]
۱. شاهراه حلقوی افغانستان: این شاهراه یک مسیر مهم است که بلخ را به شهرهای دیگر از جمله کابل، هرات و قندهار متصل میکند.[۷۵]
۲. جاده مزارشریف–درهٔ صوف: این جاده بخشی از شاهراه حلقوی است و مزار بلخ را به سمت دره صوف و مناطق مرکزی افغانستان متصل میکند.[۷۶]
۳. جاده مزارشریف–شبرغان: این جاده مزار شریف را به سمت غرب و ولایت جوزجان و شهرهای دیگر شمال کشور متصل میکند.[۷۷]
۴. جاده مزارشریف–کندز: این جاده مزار شریف را به سمت شرق و ولایت کندز متصل میکند.[۷۸]
۵. جادۀ پلخمری- شبرغان: این راه نیز شاهراه بزرگ کشور بوده شهرهای عمده مانند پُلخُمری، ایبک، خلم، مزارشریف، بلخ، آقچه و شبرغان را با هم وصل مینماید.[۷۹]
ب) راه آهن
ولایت بلخ با دارا بودن موقعیت جغرافیایی استثنایی و بندر استراتژیک حیرتان، همواره از ظرفیت تبدیل شدن به قطب حمل و نقل ریلی در سطح منطقه برخوردار بوده است. این ظرفیت میتوانست نقش تعیینکنندهای در رشد اقتصادی ملی و درآمدزایی محلی ایفا کند. با این حال، دههها جنگ و ناآرامیهای سیاسی، توسعه این زیرساخت حیاتی را با تأخیر مواجه ساخت.
در سالهای اخیر، گامهای مؤثری برای احیای این پتانسیل برداشته شده است. تاکنون ۱۰۶ کیلومتر خط آهن در این ولایت احداث گردیده که شامل ۷۵ کیلومتر خط اصلی (رابطه بندر حیرتان به میدان هوایی مزارشریف) و ۳۱ کیلومتر خط فرعی میشود. این شبکه ریلی افغانستان را به ازبکستان متصل میسازد و نقش حیاتی در ترانزیت کالاهای تجاری ایفا میکند.[۸۰]
بررسی آمارهای تجاری نشان میدهد که پس از راهاندازی این خطوط، حجم تخلیه کالا در بندر حیرتان از ۳۰۰ واگن به ۱۲۰۰ واگن در روز افزایش یافته که رشد ۷۰ درصدی را نشان میدهد. این موفقیتها در حالی حاصل شده که مطالعات فنی برای احداث خط ریلی ۲۰۰۰ کیلومتری نیز در دست انجام است. با وجود این پیشرفتها، به نظر میرسد بلخ هنوز در ابتدای مسیر بهرهبرداری کامل از پتانسیلهای ریلی خود قرار دارد. توسعه بیشتر این شبکه میتواند موقعیت بلخ را به عنوان دروازه شمالی افغانستان تثبیت کرده و سهم قابل توجهی در رشد اقتصادی ملی و منطقهای ایفا نماید.[۸۱]
ج) فرودگاه
بلخ دارای یک فرودگاه بینالمللی بهنام مولانا جلالالدین بلخی است که در ۹ کیلومتری شرق مزارشریف واقع شده و پس از فرودگاههای کابل، هرات و قندهار، چهارمین فرودگاه بزرگ افغانستان محسوب میشود. این فرودگاه که در فاصله ۱۵ دقیقهای از مرکز شهر قرار دارد، دارای یک باند اصلی به طول ۲۹۹۸ متر (۹۸۳۶ فوت) است و ظرفیت پذیرش تا ۱۰۰۰ مسافر را به صورت همزمان دارا است. موقعیت جغرافیایی مطلوب، این فرودگاه را به یکی از مهمترین قطبهای حمل و نقل هوایی در افغانستان تبدیل کرده است.[۲]
د) تسهیلات گردشگری
صنعت گردشگری استان بلخ تحولات ساختاری قابل توجهی را از دهه 1340 تاکنون تجربه کرده است. در دوره اول (1340-1377 خورشیدی) تمامی خدمات گردشگری شامل اسکان، پذیرایی، راهنمایی و تبلیغات جاذبههای گردشگری به صورت انحصاری توسط نهادهای دولتی شامل اداره گردشگری و اداره هتلها ارائه میشد.
با آغاز دوره دوم فعالیت از سال 1384 خورشیدی و در چارچوب سیاستهای اقتصاد بازار، تحولی اساسی در این حوزه رخ داد. در این دوره با تفویض اختیارات به بخش خصوصی، زمینه برای تأسیس شرکتهای گردشگری مستقل فراهم شد. این شرکتها با دریافت مجوزهای سهساله و پرداخت حقالزحمه مربوطه، مسئولیت ارائه خدمات جامع گردشگری را بر عهده گرفتند.
شرکتهای خصوصی فعال در این حوزه خدمات متنوعی از جمله: فروش بلیط پروازهای داخلی و بینالمللی؛ سازماندهی تورهای زمینی؛ هماهنگی سفرهای زیارتی و درمانی به خارج از کشور؛ پذیرایی و اسکان گردشگران در هتلها و مهمانسراهای خصوصی؛ همکاری با کنسولگریهای خارجی مستقر در بلخ را ارائه میدهند. در این ساختار جدید، نقش نهادهای دولتی بیشتر به نظارت بر عملکرد شرکتهای خصوصی و هتلها محدود شده است. این تحول ساختاری منجر به توسعه کمی و کیفی صنعت گردشگری در استان بلخ گردیده و زمینه را برای جذب بیشتر گردشگران داخلی و خارجی فراهم آورده است.[۸۲]
ه) هتل
در سالهای اخیر بهویژه در دوران جمهوری اسلامی، هتلهای خصوصی و مدرن فراوانی ساخته شده است و بسیاری از آنها از ظرفیتی بالا و سهولتهايی فراوان برای پذيرش گردشگران داخلی و خارجی برخوردار است. از جملۀ آنها میتوان به به هتل برات، سمیر ولید، کفایت، برگ سبز، هتل بینالمللی زرافشان، آریانا، مارکوپولو، همسفر، غضنفر، هتل سهستارۀ شهرداری مزار شریف، امپراتوری باران، مهمانسرای ارسلان، کاروان بلخ، نوی روشن پلازا و مهمانخانۀ راحت اشاره کرده که در مناطق مختلف بلخ بهویژه مزار شریف موقعیت دارد. [۸۳]
فرهنگ، هنر و جامعه
ادبیات
هنرهای سنتی
بررسی آثار تاریخی نشان میدهد که ساکنان این منطقه از دوران کهن، ذوق هنری خود را در قالبهای مختلفی همچون تزئینات معماری، طراحی لباس، ساخت ظروف و نقاشیهای دیواری به نمایش گذاشتهاند. این آثار نه تنها بیانگر مهارتهای هنری هنرمندان بلخی است، بلکه بازتابی از باورها، ارزشها و سنتهای فرهنگی این منطقه محسوب میشود.
در میان هنرهای دستی رایج در بلخ، میتوان به تولیدات متنوعی همچون گلیمبافی، نمدسازی، ساخت پشتی و جانماز، تولید دستمالهای تزئینی، خیاطی سنتی، مهرهبافی و انواع گلدوزیهای ظریف اشاره کرد. در این میان، قالیبافی و نمدسازی از اهمیت اقتصادی ویژهای برخوردار بودهاند، در حالی که سایر تولیدات بهطور عمده برای مصارف خانگی و محلی کاربرد داشتهاند. جالب توجه آنکه مردان بلخی نیز در برخی حوزههای صنایع دستی مانند زرگری و ساخت زیورآلاتی نظیر انگشتر و دستبند فعالیت چشمگیری داشتهاند.[۸۴]
هنر خوشنویسی در بلخ
منطقه بلخ بهعنوان یکی از کانونهای مهم هنر خوشنویسی در خراسان بزرگ شناخته میشود. خاندان برمکیان که از خاندانهای تاثیرگذار در تاریخ این منطقه بودند، نقش بسزایی در رشد و توسعه این هنر ایفا کردند. از جمله شخصیتهای برجسته در این زمینه میتوان به احمد بن خاد اشاره کرد که در تدوین اصول و قواعد خوشنویسی نقش مهمی داشت.
کتابهای خطی تولید شده در بلخ از لحاظ هنری دارای ویژگیهای منحصر به فردی هستند. تذهیبکاری ظریف، ترکیببندی هنرمندانه رنگها، زیبایی خط و طراحی جلدهای نفیس، این آثار را به گنجینههای هنری تبدیل کرده است. از جمله هنرمندان شیعی بلخ در این زمینه میتوان به ابو جعفر محمد بن عبدالجبار بن محمد (متوفی ۴۸۲ ه.ق) اشاره کرد. یکی از قدیمیترین نمونههای خطی متعلق به این منطقه، نسخهای از کتاب «ابنیه عن الحقایق الادویه» است که در سال ۴۴۷ ه.ق به خط علی بن احمد کتابت شده و نسخه منحصر به فرد آن در کتابخانه ملی اتریش در وین نگهداری میشود.[۸۵]
تکامل خط کوفی در بلخ
خط کوفی در منطقه بلخ و جوزجان در ابتدا به صورت ساده و با حروفی کم ارتفاع به کار میرفت، اما با ذوق و استعداد هنرمندان خراسانی، این خط به تدریج تکامل یافت و در دوره سلجوقی به اوج زیبایی و ظرافت خود رسید. از شاخصترین نمونههای این خط در منطقه میتوان به کتیبههای مرقد یحیی بن زید اشاره کرد که از نظر هنری و تاریخی دارای اهمیت فراوانی است.[۸۶]
هنر نقاشی در بلخ
اوج هنر نقاشی در بلخ را میتوان به دوره حکومت سامانیان نسبت داد. در قرن چهارم هجری، امیر نصر بن احمد سامانی دستور ترجمه و تصویرگری کتاب کلیله و دمنه را به هنرمندان چینی سپرد. این دوره همچنین شاهد رواج نقاشی دیواری در تزئین کاخها و بناهای مهم بود. نقاشیهای این دوره از لحاظ ترکیببندی، رنگآمیزی و نمایش عناصر طبیعت، از ویژگیهای منحصر به فردی برخوردارند که نشاندهنده مهارت و خلاقیت هنرمندان بلخی است.[۸۷]
ورزش
در بلخ ورزشهای رزمی، ورزش با توپ و ورزشهای محلی رایج است. رشتههایی همچون فوتبال، والیبال، بسکتبال، بالینگ، بیلیارد، تکواندو، کاراته، فول رزم، کشتی، کونکفو توآ و رشتههای ورزشی محلی همچون بزکشی و کشتی محلی پر طرفدار است.[۸۸]
ورزشها و بازیهای سنتی
در استان بلخ، سنتهای ورزشی و بازیهای محلی متنوعی رواج دارد که ریشه در تاریخ کهن این سرزمین دارند. از بازیهای کودکانه مانند چشمپتکان (که در میان دختران و پسران رایج است)، جِزبازی و سنگچاق (مخصوص دختران) گرفته تا بازیهای پسرانه مانند چلکدنده، ریسمانبازی و کاغذپران، همگی بخشی از فرهنگ غنی غیرملموس این منطقه را تشکیل میدهند. در میان این فعالیتهای متنوع، چند ورزش سنتی وجود دارد که از شهرت ملی و بینالمللی برخوردارند:
بزکشی: شاهکار سوارکاری آریایی
این ورزش کهن که به عنوان میراث فرهنگی ثبت شده، نمایشی خیرهکننده از مهارتهای سوارکاری است. در میدان ویژه بزکشی در دشت شادیان مزارشریف، سوارکاران بلخی با حرکات ماهرانه برای به چنگ آوردن لاشه بز یا گوساله به رقابت میپردازند. این ورزش که در نوروز و جشن گل سرخ اوج میگیرد، یادآور نبردهای سوارکاران آریایی در دوران باستان است.
پهلوانی: هنر رزمی کهن
کشتی محلی یا پهلوانی، ورزشی با پیشینه آریایی است که در آن پهلوانانی چون عبدالله تکه و نصرالله پهلوان به شهرت رسیدهاند. این مسابقات که در جشنها و مراسم عروسی برگزار میشود، نمایشی از قدرت و مهارت مردان بلخی است.
مسابقات پایگه: آزمون استقامت و سرعت
این مسابقات دو که در انواع مختلف از دوی ساده تا اسپدوانی برگزار میشود، بخشی از سنتهای ورزشی منطقه است و در مناسبتهای ملی مورد توجه قرار میگیرد.
چلکدنده: بازی مهارتی پسران
این بازی سنتی که با چوب انجام میشود، آزمونی برای سنجش دقت و مهارت پرتاب شرکتکنندگان است و در میان نوجوانان و جوانان بلخی محبوبیت خاصی دارد.
این ورزشها و بازیها نه تنها جنبه سرگرمی دارند، بلکه حامل ارزشهای فرهنگی و تاریخی بلخ هستند و در انتقال میراث ناملموس این منطقه به نسلهای آینده نقش اساسی ایفا میکنند. امروزه بسیاری از این فعالیتها به جاذبههای گردشگری منحصر به فرد بلخ تبدیل شدهاند و توجه علاقهمندان به فرهنگ و تاریخ را به خود جلب میکنند.[۸۹]
سوغات و صنایع محلی
قالینبافی (قالیبافی)، گلیمبافی، دسترخوان، لباس گَند افغانی، قُرصدوزی، یَخندوزی، مهرهدوزی و غَجِری از جمله صنایع دستی است که در حال حاضر در استان بلخ رایج بوده و توسط زنان ساخته میشود.[۹۰]
رسانه
در استان بلخ ۱۸ شبکه رادیویی، ۱۶ شبکه تلویزیونی و ۳۰ نشریۀ چاپی فعالیت دارند.[۹۱]
کتابخانهها
در شهر مزار شریف، حدود پانزده کتابخانه به ارائه خدمات فرهنگی و کتابداری مشغول هستند. این بررسی، چهار کتابخانه شاخص این شهر را شامل میشود که نمایندهای از انواع مختلف کتابخانهها هستند: یک کتابخانه عمومی دولتی، یک کتابخانه دانشگاهی، یک کتابخانه غیردولتی و یک کتابخانه وابسته به نمایندگی خارجی. این انتخاب از آن رو صورت گرفته که این کتابخانهها نهتنها از فعالترین مراکز فرهنگی شهر محسوب میشوند، بلکه طیف گستردهای از فعالیتها و چالشهای مشترک کتابخانههای منطقه را نیز بازتاب میدهند.[۹۲]
نهادهای ادبی
بلخ به عنوان یکی از کانونهای فرهنگی افغانستان، شاهد شکلگیری و تحول نهادهای ادبی متعددی بوده است. قدیمیترین گردهماییهای ادبی به دوران امیر شیرعلی خان و امیر حبیبالله خان بازمیگردد که در مدرسه خواجهخیران با حضور ادیبانی چون مولانا خالمحمد خسته، میرزا ثاقب و نظامالدین انصار برگزار میشد.
در فاصله سالهای ۱۹۴۹-۱۹۵۲، تحول مهمی با انتشار مجله «بلخ» رخ داد که مقدمهای برای تأسیس «انجمن نویسندگان بلخ» در سال ۱۹۷۷ شد. این انجمن به همت چهرههایی چون هلالالدین بدری، محمداسحاق دلگیر و عمر فرزاد شکل گرفت و فعالیت آن تا امروز تداوم یافته است.
از دهه ۱۹۸۰ به بعد، شاهد گسترش چشمگیر نهادهای ادبی در این منطقه هستیم. «انجمن مولانا جلالالدین محمد بلخی»، «خانه مولانا»، «کانون فرهنگی حکیم ناصرخسرو بلخی»، «انجمن امیرعلی شیر نوایی» و «انجمن ادبی ظهیرالدین محمد بابر» از جمله این مراکز هستند که به ترویج میراث ادبی پرداختهاند.
در دو دهه اخیر، نهادهای جدیدی مانند «کانون فرهنگی پرتو» (تأسیس ۱۳۸۷) با انتشار ماهنامه «پرتو»، «کانون فرهنگی پرواز» و سایر حلقههای ادبی، فضای پویاتری را ایجاد کردهاند. این مراکز با حمایت از نشر آثار و برگزاری نشستهای منظم، نقش مهمی در توسعه فضای ادبی معاصر بلخ ایفا میکنند.
تکامل تاریخی این نهادها نشاندهنده ظرفیت بالای بلخ در حفظ سنتهای ادبی و همگامی با جریانهای نوین فرهنگی است. از گردهماییهای سنتی در مدارس تاریخی تا تشکیل انجمنهای منسجم و انتشار مجلات تخصصی، همه گواهی بر پویایی مستمر حیات ادبی این منطقه هستند.[۹۳]
جنبش ادبی بانوان در بلخ
ولایت بلخ بهعنوان خاستگاه رابعه بلخی، پیشگام شعر پارسی دری، همواره بستر بالندگی ادبی بانوان بوده است. اگرچه سنتهای اجتماعی در گذشته مجال بروز استعدادهای زنان را محدود میکرد، اما از دهه ۱۹۵۰ میلادی با ظهور چهرههایی مانند حمیرا روحی (نخستین شاعر زن بلخی با مجموعه «صبح امید») و پس از او کریمه ویدا و فوزیه رهگذر، فصل تازهای در شعر زنان این دیار گشوده شد.
در دهههای اخیر، با تأسیس نهادهای فرهنگی مانند «انجمن نویسندگان بلخ»، «خانه فرهنگی پرتو» و «کانون فرهنگی پرواز»، فضای مناسبی برای رشد ادبیات زنان فراهم آمده است. شاعران زن معاصر بلخ مانند صدا سلطانی، فرنگیس سوگند و هدیه ارمغان، با بهرهگیری از قالبهای غزل و شعر سپید، به بیان احساسات زنانه، چالشهای اجتماعی و مسائل هویتی پرداختهاند. ویژگی ممتاز این نسل، جسارت در شکستن تابوها و استفاده از زبان امروزی با ترکیببندیهای نوین است.
این تحول ادبی که با حمایت نشریاتی مانند ماهنامه «پرتو» همراه بوده، نشاندهنده ظرفیت بالای فرهنگی بلخ در پرورش استعدادهای زنانه است. امروز شاعران جوانی مانند نرگس صابری، نوریه ندا و شیبا بهمنش با نگاهی تازه به مضامین اجتماعی و عاطفی، آیندهای روشن برای ادبیات زنان این منطقه ترسیم میکنند.[۹۴]
آموزش و تحصیلاتعالی
الف) آموزش و پرورش
مدارس دینی
در بلخ ۷۰۰ مدرسهٔ دینی فعال است. از این میان ۱۴۰ مدرسۀ دینی در ریاست ارشاد، حج و اوقاف ولایت بلخ ثبت است.[۹۵]
مکاتب
بر اساس آمار ریاست معارف، پانصدهزار دانشآموز دختر و پسر در 600 مکتب در این استان مصروف فراگیری دانش هستند.[۹۶]
ب) تحصیلات عالی
۱. دانشگاه بلخ
دانشگاه بلخ به عنوان تنها دانشگاه دولتی در شمال افغانستان، در سال ۱۳۶۶ خورشیدی (۱۹۸۷ میلادی) تأسیس شد. این مرکز علمی با گذشت بیش از سه دهه، به یکی از مهمترین نهادهای آموزش عالی کشور تبدیل شده است.
ساختار آموزشی: این دانشگاه با ۱۵ دانشکده روزانه شامل مهندسی، اقتصاد، روزنامهنگاری، کشاورزی (با شعبه در سمنگان)، ادبیات، شرعیات، علوم کامپیوتر، حقوق و علوم سیاسی، اداره عامه، پزشکی، آموزش و پرورش (با شعبه در سمنگان)، داروسازی و دامپزشکی، و چهار دانشکده شبانه در رشتههای اقتصاد، ادبیات، حقوق و علوم سیاسی و آموزش و پرورش، طیف وسیعی از رشتههای تحصیلی را پوشش میدهد.
پردیسهای دانشگاهی: پردیس اصلی دانشگاه در شهر نو مزارشریف، در مجاورت خیابان امیر اسماعیل سامانی واقع شده است. برخی دانشکدهها در ساختمان سابق دانشسرای نفت و گاز در خیابان مسعود فعالیت میکنند، در حالی که دانشکدههای پزشکی و آموزش و پرورش در خیابان ابنسینای بلخی مستقر هستند.
این دانشگاه با فراهم آوردن امکانات آموزشی مناسب و محیط علمی پویا، نقش مهمی در تربیت نیروهای متخصص و توسعه علمی منطقه ایفا میکند و به عنوان یکی از مراکز مهم جذب دانشجویان از سراسر افغانستان شناخته میشود.[۹۷]
۲. دانشگاه مولانا جلالالدین محمد بلخی
این مرکز آموزش عالی در سال ۱۳۸۶ خورشیدی (۲۰۰۷ میلادی) با ابتکار محمدظریف انوری به عنوان مؤسسه آموزش عالی در بلخ آغاز به کار کرد و در ۳۰ بهمن ۱۳۹۲ (۱۹ فوریه ۲۰۱۴) به رسمیت به عنوان دانشگاه شناخته شد.
ساختار آموزشی: دانشگاه مولانا بلخی دارای دانشکدههای پزشکی، حقوق و علوم سیاسی، اقتصاد، روزنامهنگاری و آموزش و پرورش است. کتابخانه غنی این دانشگاه نیز به عنوان مرجع علمی برای دانشجویان و پژوهشگران خدمت میکند.
موقعیت مکانی: پردیس اصلی دانشگاه در انتهای خیابان سرباز شهر مزارشریف واقع شده است. همچنین این دانشگاه دارای یک شعبه در استان سمنگان است که در آن دو دانشکده حقوق و اقتصاد فعال هستند.
این دانشگاه به عنوان یکی از مراکز علمی مهم در شمال افغانستان، نقش بسزایی در تربیت نیروهای متخصص و توسعه آموزش عالی در منطقه ایفا میکند.[۹۸]
دانشگاه ابن سینا
دانشگاه ابن سینا در سال ۱۳۸۹ هجری خورشیدی (۲۰۱۰ میلادی) در کابل تأسیس شد و نخستین شعبه استانی آن در سال ۱۳۹۱ (۲۰۱۲ میلادی) در بلخ آغاز به کار کرد. این دانشگاه در رشتههای حقوق و علوم سیاسی، اقتصاد تجارتی و علوم کامپیوتر فعالیت آموزشی دارد و با دانشگاههای معتبری از جمله شریف و تهران در ایران، سلیمانشاه و فاتح در ترکیه، تالین در استونی و ملی قزاقستان قراردادهای همکاری آکادمیک منعقد کرده است.
۳. دانشگاه آریا
دانشگاه آریا در سال ۱۳۸۸ خورشیدی (۲۰۰۹ میلادی) با تلاشهای عبدالمجید نصرتیار در بلخ تأسیس شد و در سال ۱۳۹۲ (۲۰۱۳ میلادی) به رسمیت به عنوان یک دانشگاه کامل شناخته گردید. این مرکز آموزش عالی با ارائه برنامههای تحصیلی معتبر، نقش مهمی در توسعه علمی و آموزشی منطقه ایفا میکند. دانشگاه آریا شامل دانشکدههای پزشکی، علوم کامپیوتر، مهندسی، اقتصاد و حقوق و علوم سیاسی میباشد. این تنوع رشتههای تحصیلی امکان انتخابهای متنوعی را برای دانشجویان علاقهمند فراهم آورده است.
دانشگاه کاوون
دانشگاه کاوون در سال ۱۳۹۳ هجری خورشیدی (۲۰۱۴ میلادی) در بلخ تأسیس شد و در رشتههای اقتصاد، حقوق و علوم سیاسی و قابلهگی تا مقطع کارشناسی دانشجو پرورش میدهد. این بنگاه آموزش عالی در هفتم مرداد ۱۳۹۲ (۲۹ ژوئیه ۲۰۱۳) پیمان همکاری علمی با دانشگاه ویتن آلمان در زمینههای تبادل اساتید، برنامههای کوتاهمدت دانشجویی و طرحهای تحقیقاتی مشترک برای دانشجویان و استادان منعقد کرده است. ساختمان این نهاد آموزشی در خیابان فراغی شهر مزارشریف واقع شده است.[۹۹]
موسسات تحصیلات عالی تاج، راه سعادت، رهنورد، کاوون، ترکستان، البرز، نخبگان، نور و ابنسینا از جمله دانشگاههای خصوصی بلخ هستند.[۱۰۰]
۱. مؤسسه آموزش عالی راه سعادت
مؤسسه آموزش عالی راه سعادت در سال ۱۳۸۹ هجری خورشیدی (۲۰۱۰ میلادی) به کوشش غالمسرور سعادت در بلخ بنیانگذاری شد و در سال ۱۳۹۰ هجری خورشیدی (۲۰۱۱ میلادی) فعالیت خود را آغاز کرد. این مؤسسه شامل دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی، اقتصاد، مهندسی ساختمانی و آموزش و پرورش میباشد.
مؤسسة آموزشهای عالی سادات
مؤسسه آموزش عالی سادات به عنوان سومین مؤسسه آموزش عالی خصوصی در بلخ پس از مؤسسات آریا و راه سعادت فعالیت خود را آغاز کرده است. این مؤسسه در رشتههای شرعیات، مهندسی ساختمان و علوم کامپیوتر دانشجو میپذیرد و ساختمان آن در شهر مزارشریف، مقابل ساختمان مسکونی آشیانه واقع شده است. طبق برنامهریزیهای انجام شده، این مؤسسه در آینده در زمینی به مساحت ۳۰ جریب ساختمان جدیدی احداث خواهد کرد تا فضای آموزشی خود را گسترش دهد.
مؤسسة آموزشهای عالی تاج
مؤسسة آموزشهای عالی تاج اين مؤسسه در سال 1389 هجری خورشیدی/ 2010 میالدی در بلخ توسّط ژنرال عبدالملک بنادگذاری شده و به فعالیّت آغاز کرده و دارای دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی، پزشکی معالجوی و اقتصاد است. ساختمان اين مؤسسه در شهر مزار شريف در کنار خیابان مسعود قرار دارد.
مؤسسة آموزشهای عالی البرز
اين مؤسسۀ آموزشهای عالی در سال 1394 هجری خورشیدی/ 2015 میالدی در بلخ در آغاز کوی وحدت شهر مزار شريف به فعالیّت پرداخته و دارای دانشکدههای مهندسی، حقوق و علوم سیاسی و اقتصاد است. بنیادگذار اين مؤسسۀ آموزشها عالی، استاد جمعهخان زاولی است.
مؤسسة آموزشهای عالی ترکستان
اين مؤسسۀ آموزشهای عالی در 26 فروردين 1394 هجری خورشیدی/ 15 آوريل 2015 میالدی در بلخ به رياست عبدالفتاح شريفی به فعالیّت پرداخته است و دارای دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی، پزشکی و اقتصاد است. قرار است برای اين مؤسسۀ آموزشهای عالی در آيندۀ ساختمان نوی ساخته شود.
مؤسسة آموزشهای عالی نخبهگان
اين مؤسسۀ آموزشهای عالی در سال 1395 هجری خورشیدی/ 2016 میالدی به همّت نوراهلل داؤودزی در بلخ به فعالیّت پرداخته است و در رشتههای علوم سیاسی، مهندسی، کشاورزی و اقتصاد 498 صالحمحمّد خلیق آموزش میدهد. ساختمان اين دانشگاه در خیابان امیر اسماعیل سامانی در تقاطع آن خیابان با راه شهرک امیری در حومۀ شرقی شهر مزار شريف قرار دارد.[۱۰۱]
کتابخانه
ولایت بلخ با دارا بودن بیش از ۶۰ کتابخانه، یکی از قطبهای فرهنگی و علمی در شمال افغانستان به شمار میرود. در میان این مراکز، کتابخانههای بزرگی همچون کتابخانۀ مولانا خسته، خُلم، دانشگاه بلخ، کمیسیون مستقل حقوق بشر زون شمال، مدرسۀ اسعدیه، خاتمالانبیا، دقیقی بلخی، عامه، ناکامورا، رابعه بلخی و خوشحال بابا از جایگاه ویژهای برخوردارند. این کتابخانهها نهتنها از نظر تعداد آثار، بلکه به لحاظ غنای محتوایی و تنوع منابع نیز در سطح استان ممتاز هستند. افزون بر این، بسیاری از ادارات دولتی، مکاتب (مدارس) و دانشگاههای خصوصی نیز دارای کتابخانههای تخصصی میباشند که به ارتقای سطح دانش و پژوهش در منطقه کمک شایانی کردهاند.
در دوران جمهوری اسلامی افغانستان برنامههای ترویج کتابخوانی، بهویژه «هفتۀ مطالعه و کتاب»، با همکاری ریاست اطلاعات و فرهنگ و کتابخانههای بلخ برگزار شده است. این رویدادهای فرهنگی نقش مؤثری در تشویق شهروندان به مطالعۀ و احیای میراث علمی و ادبی منطقه داشتهاند. با توجه به این ظرفیتها، استان بلخ بهعنوان یکی از مراکز مهم آموزشی و فرهنگی در افغانستان شناخته میشود که در پرورش نسل جدیدی از اهل علم و ادب پیشگام است.[۱۰۲]
برای مثال کتابخانۀ عمومی رابعه بلخی در ۱۳۹۵ش در مزارشریف با حمایت مالی دولت آلمان (۷.۵ میلیون افغانی) و اجرای برنامۀ ارتقای ظرفیت منطقهای (RCD) تأسیس شد. این مرکز با دارا بودن ۱۸۰۰ جلد کتاب و تجهیزات آموزشی، دسترسی به منابع مطالعاتی را برای عموم، بهویژه بانوان و دانشآموزان ولسوالی بلخ، فراهم کرد و جایگزین نیاز به سفر به شهرهای دیگر شد. این پروژه که بخشی از همکاریهای توسعۀ آلمان در شمال افغانستان محسوب میشود، علاوهبر توسعۀ زیرساختهای فرهنگی، دورههای آموزشی برای کارکنان دولتی نیز برگزار نمود و گامی مؤثر در ارتقای سواد و پژوهش در منطقه به شمار میرود.[۱۰۳]
تقسیمات کشوری
ولایت بلخ دارای 14 واحد اداری و یک شهرک بندری بوده و مرکز ولایت بلخ، شهر مزارشریف است. خُلم، دِهدادی، نَهرشاهی، بلخ، چَمتال، چَهاربولک، شورتَپه، کَلدار، چهارکِنت، کشنده، زارع، دولتآباد و مارمَل ولسوالیهای بلخ را تشکیل میدهند و شهرک بندری حیرتان نیز یک واحد اداری جداگانه است.[۱۰۴]
زیرساختها
مراکز بهداشت
براساس گزارش رسانهها در زمان حاکمیت جمهوری اسلامی افغانستان و توجه جامعه جهانی به بخش بهداشت، وضع زیرساخت های بهداشتی نسبت به قدیم بهبود پیدا کرد و در ۱۳۹۶ش ۱۳۶ مرکز درمانی خُرد و بزرگ با ۲۲۰۰ کارمند در ولایت بلخ فعالیت میکردند.[۱۰۵]
براساس گزارشهای رسانهها ولایت بلخ از پیشرفتهای قابل توجهی در حوزه خدمات بهداشتی و درمانی برخوردار شده است. بر اساس اعلام ریاست صحت عامه بلخ، شهروندان این ولایت بهطور کامل به خدمات بهداشتی دسترسی دارند. پس از حاکمیت امارت اسلامی، ۴۵ کلینیک جدید در مناطق مختلف بلخ ساخته شده است که این امر نقش مهمی در بهبود دسترسی به مراقبتهای بهداشتی ایفا کرده است.[۱۰۶]
مکانهای تاریخی بلخ
بر اساس گزارشهای معتبر در بلخ در حدود 58 اثر تاریخی موجود است که اکثر آن در حال فروپاشی است. تعدادی از این بناها در ذیل معرفی شده است:[۱۰۷]
مزارشریف
آرامگاه مزارشریف به عنوان یکی از برجستهترین نمونههای معماری دوره تیموری شناخته میشود که به امام علی بن ابی طالب(ع) منسوب است. این بنا با معماری باشکوه، کاشیکاریهای ظریف و تزئینات هنرمندانه، از مهمترین آثار تاریخی بلخ محسوب میگردد. بازسازی این مجموعه در دوره سلطان حسین بایقرا با همکاری وزیر دانشمندش، امیر علیشیر نوایی انجام پذیرفت.
معبد نوبهار
معبد نوبهار، بنای باستانی مشهور در ولایت بلخ افغانستان است. این بنا از دوران باستان تا دوران برمکیان، آتشکدۀ زرتشتی و نیایشگاه بودایی بوده و در دورۀ اسلامی به مسجد جامع بزرگ تبدیل شده است. معبد نوبهار، بهدلیل جایگاه دینی و اجتماعی، نقش مهمی در شکلدهی فرهنگ و تمدن منطقه در دوران زرتشتیان، بوداییان و اسلام داشته و امروزه جزئی از میراث تمدنیِ ایران فرهنگی، محسوب میشود.برخی محققان، «نوبهار» را به نخستین فصل سال ربط دادهاند، اما بهنظر بسیاری از پژوهشگران، نوبهار برگرفته از «نه وه وی هه» در زبان سانسکریت است. جزء اول این کلمه، در فارسی بهمعنی «تازه» و جزء دوم که تغییر پیدا کرده و در فارسی «بهار» شده، بهمعنی «دیر» و «معبد» و هردو جزء باهم بهمعنی «دیر نو» و «معبد جدید» است.[۱۰۸]
نامگذاری
این بنای باستانی، در متون کهن بهنام «نَوه ویهاره» یا «سنگهارامه» بهمعنی صومعۀ جدید آمده است[۱۰۹] اما در منابع امروزی و میان مردم بهنامهای «معبد نوبهار»، «آتشکدۀ نوبهار بلخ»، «مسجد نهگنبد»[۱۱۰] و «مسجد حاجی پیاده»، [۱۱۱] شهرت دارد. یاقوت حموی، معتقد است که علت نامگذاری این معبد به نوبهار، این است که مردم آن سرزمین، قسمتهای مختلف آن را با گیاهان و گلهای تازهروییدۀ بهاری آذین میبستند.[۱۱۲]
تاریخچه
برخی منابع، تاریخچۀ پرستشگاه بلخ را به زمان حکومت کیانیان میرسانند.[۱۱۳] برخی آن را از بزرگترین آتشکدههای زرتشتی در زمان حکومت ساسانیان میدانند؛[۱۱۴] اما بر اساس پژوهشهای اخیر، نوبهار معبدی بودایی بوده است. برخی در جهت حل این اختلاف، نوبهار را ابتدا آتشکده دانستهاند که بعدها مقارن ظهور اسلام به مرکز مهم بوداییان باختر تبدیل شده است.[۱۱۵] با ورود اسلام به این سرزمین، مسجدی بهجای آن تأسیس شد.[۱۱۶] چند قرن بعد که چنگیز مغول به ایران و بلخ حمله کرد، این مکان آسیب جدی دید. محلۀ معبد نوبهار در حالحاضر از دروازههای ششگانۀ جنوبی شهر بلخ است.[۱۱۷]
معماری
معماری پرستشگاه نوبهار، در طول تاریخ همواره تغییر کرده است و پیروان هر باور یا سلسلۀ حکومتی، معماری و کاربری آن را تغییر دادهاند. معبد نوبهار در دورۀ بودایی به اندازۀ صد ذراع طول و همان مقدار عرض داشته و ارتفاع آن نیز بیش از صد ذراع بوده است.[۱۱۸] یک گنبد بزرگ بهنام «استن» بر فراز آن قرار داشت كه رواقی دایرهمانند آن را احاطه كرده و در اطراف ساختمان آن ۳۶۰ اتاق مخصوص خادمان موجود بوده است. در بالای گنبد پرچمهایی از ابریشم افراشته بوده و بت موجود در معبد نیز با پارچههای ابریشمی و جواهرات آراسته بوده است. به گفتۀ برخی از مورخان، بقایای معبد نوبهار تا قرن نهم هجری قمری پابرجا بوده است. [۱۱۹]
اهمیت و جایگاه
الف) دینی
اهمیت دینی معبد نوبهار مربوط به گذشتۀ این مکان میشود. ابنخلکان نوشته است که معبد نوبهار در نظر ترکان و پارسیان (ایرانیان) همان منزلت مکه برای مسلمانان عرب را داشته است.[۱۲۰] همچنین برای زائران هندی و چینی از نظر مذهبی بسیار مهم بوده است تا جایی كه حتی پادشاهان هند، چین و كابل برای زیارت و تعظیم آن به بلخ میرفتند.[۱۲۱]
ب) باستانشناختی و فرهنگی
امروزه این مکان اهمیت علمی و مطالعاتی برای باستانشناسان دارد و از نظر فرهنگی نیز مهم شمرده میشود؛ زیرا شکوه فرهنگی و میراث تمدنی ایران قدیم، بهویژه جایگاه فرهنگی و تمدنی بلخ در تاریخ این سرزمین را نشان میدهد. [۱۲۲] اهمیت علمی و باستانشناختی معبد باعث شده است که دانشمندان از کشورهای اروپایی، آمریکا و ایران برای مطالعۀ آن بروند و آن را دریچهای رو به گذشته و مهم برای مطالعۀ فرهنگ و تمدن سلسلههای مختلف بدانند.[۱۲۳]
د) گردشگری و اقتصادی
این مکان امروزه از اهمیت گردشگری و اقتصادی برخوردار است. هرساله گردشگران زیادی از خارج و داخل افغانستان از آن دیدن میکنند و برای مردم محل، سبب اشتغال و رونق کار و گردش چرخۀ اقتصاد میشود. [۱۲۴]
معبد نوبهار در زمان زرتشتیان
بنا به شواهد موجود، این مکان ابتدا از آتشکدههای بزرگ و مهم زرتشتی بوده و نقش زیادی در سبک زندگی، انسجام دینی و اجتماعی پیروان زرتشت داشته و از رونق بسیار برخوردار بوده است.[۱۲۵] در برخی از منابع نیز آمده است که این آتشکده نزد پادشاهان ایرانی از احترام خاصی برخوردار بود و یکی از بزرگترین آتشکدههای آیین زرتشی در زمان ساسانیان محسوب میشد.[۱۲۶]
معبد نوبهار در زمان بوداییان
در زمان بوداییان، این معبد از اهمیت دینی بسیار برخوردار بود و به سبک زندگی باورمندان بودایی و مردم آن منطقه سامان میداد و معنی میبخشید. به نوشتۀ یاقوت حموی، مردم معبد نوبهار را در مقابل خانۀ خدا عبادت میکردند و گرداگرد آن بتها برافراشته و اطراف آن را با حریر و دیبا آراسته بودند و گوهرهای ارزنده بر آن میآویختند. در جشنهای آیینی، طاق نصرتی را که میبستند با گیاهان و گلهای تازه و رنگارنگ آن را آذین میبستند.[۱۲۷] از نظر اقتصادی نیز از غنیترین نهادهای دینی جهان محسوب میشد زیرا مردم و حتی پادشاهان هند و چین هدایای زیادی برای معبد میفرستادند. بههمین دلیل، معبد نوبهار، املاک بیشمار در مناطق مختلف از جمله «رُستاق» تخارستان داشت. قدرت اقتصادی باعث میشد که دامنۀ نفوذ متولیان معبد به نقاط دوردست ایران برسد.[۱۲۸]
نقش تمدنی و تاریخی معبد نوبهار
1. نماد فرهنگی و تمدنی
معبد نوبهار بهدلیل جایگاه دینی و نقش انسجامبخش مذهبی آن، در طول قرون در حوادث مهم تاریخی و تحولات سیاسی و فرهنگی اثرگذار بوده است. پیروزی بر پرستشگاه و تخریب یا تجدید بنای آن، نماد پیروزی بر یک باور دینی، طرز تفکر، سیستم حکومتی و سبک زندگی خاص و جایگزینی شیوۀ زندگی دیگر بوده است. مسعودی در کتاب «مروج الذهب و معادن الجوهر» مینویسد که نوبهار را، منوچهر در شهر بلخ خراسان بنیانگذاری کرد و کسی که پردهداری این خانه را بهعهده داشت، در نزد پادشاهان آن منطقه بسیار محترم بود و دستور وی را میپذیرفتند و مال فراوان میدادند.[۱۲۹]

2. نماد رقابت با فرهنگ و تمدن عربی
معبد نوبهار در دوران قبل از اسلام، در چارچوب رقابت نمادین با عربها و خانۀ کعبه که نماد دینی و سمبل تمدن عربی محسوب میشد، منشأ اثر بود و مردم منطقه در رقابت با خانۀ کعبه، در آبادانی نوبهار میکوشیدند. از این نظر پرستشگاه نوبهار مورد توجه مورخان قرار گرفته و برای مثال «زکریای قزوینی» در کتاب «آثار البلاد» نوشته است که معبد نوبهار در شهر بلخ واقع و بزرگترین بُتخانه است. وی در علت شکوه این مکان مینویسد که چون پادشاهان آن زمان، شرف کعبه و احترام و تعظیم عرب نسبت به خانۀ کعبه را شنیدند، نوبهار را به تقلید از کعبه ساختند و با دیبا و حریر و جواهر گرانبها تزیین و بر اطراف آن بتهای زیادی نصب کردند. «دقیقی» نیز نوشته است که اهل ایران، هند، چین و ترکستان، مانند حاجیان در آنجا به زیارت میآمدند.[۱۳۰]
3. مکان مهم مذهبی و اثربخش در دوران اسلامی
مدتی پس از ورود اسلام آتشکدۀ نوبهار بلخ به مسجد و عبادتگاه بزرگ اسلامی تبدیل شد و نام مسجد «9 گنبد» را بهخود گرفت و تاکنون نیز بههمین نام یاد میشود.[۱۳۱] بهدلیل جایگاه نمادین و نقش تمدنی معبد نوبهار، مسلمانان تلاش کردند زیباترین مسجد را با بهترین معماری بهجای مخروبههای معبد نوبهار بسازند تا نماد پیروزی فرهنگ اسلامی بر شیوۀ زندگی بوداییان باشد. «ابنبطوطه»، از جهانگردان مشهور، مسجد نهگنبد را از نظر زیبایی مشابه مسجد «الحمراء» در شهر «غرناطۀ» اسپانیا توصیف کرده است. مسجد نهگنبد را اولین مسجد مسلمانان در افغانستان دانستهاند که نقش مهمی در گسترش فرهنگ و آموزههای اسلامی در منطقه داشته است.[۱۳۲]
این بنای تاریخی که قدمت آن به قرن دوم قبل از میلاد میرسد، از مراکز مهم مذهبی بوداییان در منطقه بوده است. معبد نوبهار شامل تالار بزرگی با مجسمهای طلایی از بودا بود که زائرانی از نقاط مختلف آسیا به آنجا میآمدند. خاندان برمکی که مدیریت این معبد را بر عهده داشتند، آن را به مرکزی علمی-مذهبی تبدیل کردند و نقش مهمی در توسعه فرهنگ و دانش در خراسان ایفا کرد.[۱۳۳]
منار زادیان
منار زادیان با ارتفاع ۱۷۷۴ سانتیمتر و ۶۴ پله دسترسی، از قدیمیترین منارههای اسلامی در بلخ است. این بنا که احتمالاً متعلق به دوره سلجوقی میباشد، دارای کتیبهای به خط ثلث برجسته و تزئینات گچبری ظریف است. سبک معماری این مناره قابل مقایسه با بناهای مشابه در منطقه میباشد.
خانقاه مولان
این بنای تاریخی که محل اقامت جلالالدین محمد بلخی (مولوی) در دوران کودکی بوده، بخشی از یک مجموعه بزرگ معماری متعلق به مکتب خاندان حسینی محسوب میشود. خانقاه کنونی که پس از تخریب بنای اصلی باقی مانده، در قرن دهم هجری قمری مورد بازسازی قرار گرفته است.[۱۳۴]
بالاحصار بلخ
بالاحصار بلخ، که به نام «شهر اندرون» نیز شناخته میشود، از جمله آثار تاریخی ارزشمند در شمال افغانستان محسوب میشود. پژوهشگران با استناد به مشابهتهای معماری این بنا با بالاحصار مرو، آن را به دوران پیشدادیان، کیانیان و تمدن باکتریا (مرکز هزارشهر) نسبت میدهند. کاوشهای باستانشناسی معاصر، قدمت این اثر را دستکم ۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلادبازمیگرداند.
وقعیت و ساختار معماری: این قلعه باستانی که از مصالح پخته و خشت خام ساخته شده، در فاصله یک کیلومتری شمال باغ مرکزی شهر بلخ واقع گردیده است. از سمت شرق به کشتزارها و از غرب به مناطق مسکونی محدود میشود. بالاحصار در روزگاران گذشته با برجهای رفیع خود، محل افراشتن پرچمهای نمادین امالبلاد بود، اما امروزه تنها بقایایی از برج و باروی آن بر جای مانده است.
در مجاورت ورودی این دژ تاریخی، مناری عظیم قابل مشاهده است که بخش فوقانی آن فرو ریخته. دیوارهای فعلی بالاحصار دارای ضخامتی حدود سه و نیم متر، ارتفاعی بین هشت تا دوازده متر و چهل سانتیمتر بوده و پیرامون آن آثار خندقی به عرض سی تا پنجاه متر مشهود است.
آرامگاههای تاریخی: در شمال خارج از محدوده بالاحصار، آرامگاه منسوب به حضرت شیث (ع) - که همان دادار شیش، از حکمرانان بلخ در عصر هخامنشی است - قرار دارد. همچنین در غرب داخل حصار، مرقد احمد زمچی پهلوان، از یاران ابومسلم خراسانی، به عنوان یکی از زیارتگاههای مورد توجه عام و خاص شناخته میشود.
پژوهشهای باستانشناسی: نخستین مطالعات علمی در این محوطه توسط فوشه، باستانشناس فرانسوی، در سال ۱۳۰۲ هجری شمسی انجام شد که منجر به کشف مخزنی آبی و نیمی از یک برج ساختهشده از خشت پخته گردید. در سال بعد، ژوزف هاکن به همراه فوشه به کاوش ادامه دادند و موفق به شناسایی نیایشگاهی بودایی شدند.
شلومبرژه، دیگر پژوهشگر فرانسوی، در سال ۱۳۲۸ هجری شمسی قطعات سفالی لعابدار و بدون لعاب از دورههای یونانیهای باختری، کوشانی و اسلامی به همراه سکههای قدیمی را در این محل یافت. در سال ۱۳۳۳ هجری شمسی، مهندس بوبو (از فرانسه) با بررسی بخشهای تحتانی دیوارها، ابعاد حائز اهمیت این سازه را مشخص نمود که عرضی سه متری و ارتفاعی بیش از بیست متر داشت.
کشفیات اخیر: از سال ۱۳۸۴ هجری شمسی، گروههای مشترک افغان و فرانسوی به صورت منظم به بررسی این محوطه پرداختهاند. در کاوشهای سال ۱۳۸۵، یافتههای قابل توجهی شامل: ستونهای گلی، خشتهای خام با ابعاد ۱۰×۲۲×۲۳ سانتیمتر، خشتهای پخته در اندازههای ۵×۳۳×۳۳ و ۵×۳۵×۳۵ سانتیمتر، چراغ روغنی به رنگ آبی، ظروف سفالی شامل کوزه و آفتابه، مهرههای منقوش، سه سکه اکسیدشده، دو اسکلت انسانی به طول ۱۶۰ سانتیمتر با جهتگیری شمالی-قبلهای، دو انگشتر بدون نگین به قطر ده میلیمتر به دست آمد. همچنین اتاقی از خشت پخته و گودالی مربعشکل با عمق پنجاه سانتیمتر (به ابعاد ۶۵×۵۴ سانتیمتر) که احتمالاً کاربری آتشکده داشته، در این محل شناسایی شده است.
وضعیت کنونی و تهدیدات: این اثر تاریخی ارزشمند، همچون صدها بنای دیگر افغانستان، در معرض تخریب قرار دارد. ساختوسازهای غیرمجاز در حریم این محوطه و تخصیص غیرقانونی زمینهای اطراف، بقایای این میراث کهن را به شدت تهدید میکند. حفظ این یادگار تاریخی که گواهی زنده بر تمدن دیرپای منطقه است، نیازمند توجه و اقدام فوری مسئولان و نهادهای ذیربط میباشد.[۱۳۵]
پرستشگاههای بودایی
تنها بناهای یادبودی (به جز باروها) که از دوره پیش از اسلام در بلخ به جای مانده، پرستشگاههای بودایی هستند. پایداری این بناها به دلیل ساختار خشتی آنهاست. فوچر در سالهای ۱۳۰۳-۱۳۰۴ شمسی (۱۹۲۴-۱۹۲۵ میلادی) چهار پرستشگاه را در حومه شهر شناسایی نمود (که تزیینات آن در جنوب شهر کاملاً فرو ریخته است). موقعیت و ابعاد این بناها با صومعهای که زائر چینی، هسون-تسانگ، در قرن هفتم میلادی به آن اشاره کرده است، همخوانی دارد. [۶۸] این توصیف، یکی از نخستین تلاشها در پیگیری جریان پیوسته تاریخ بلخ با استفاده از منابع جغرافیدانان عرب به شمار میرود.
پرستشگاه نوبهار
پرستشگاه نوبهار (ریشه در واژه سنسکریت نو-ویهار دارد) در منابع اسلامی بهدلیل ارتباط با نیاکان بودایی خاندان برمکیان، شهرت یافته است.
تخت رستم
بنایی موسوم به «تخت رستم» در نزدیکی نوبهار، که تلی شیبدار را تشکیل میدهد، گاه به عنوان خرابههای یک صومعه تلقی میشود. با این حال، این بنا بیشتر به بقایای یک کوشکی گلی متعلق به دوره اسلامی شباهت دارد.
پرستشگاه چرخفلک
وجود مساجدی که بر روی بقایای دو پرستشگاه دیگر به نامهای «چرخفلک» و «آسیای کهنه» ساخته شدهاند، نشاندهنده تداوم کاربری مذهبی این مکانهاست.[۱۳۶]
مسجد نه گنبد
مسجد نه گنبد (یا حاجی پیاده)، از آثار مهم اسلامی پیش از حمله مغول در حومه بلخ و متعلق به دوره عباسی است. این بنای آجری که در ۱۳۴۵ش کشف شد، در جنوب توپ رستم واقع شده است. نقوش گچبری آن شامل برگهای انگور، طومارهای مو، میوههای صنوبر، برگهای نخل و گل سرخ در میان نوارهای درهمتنیده است. ترکیب معماری و تزیینات این مسجد ریشه مستقیمی در سنت آسیای مرکزی ندارد و نشاندهندۀ طرحی است که در مرکز قلمرو حکومت عباسی شکل گرفته و سپس به شرق و غرب گسترش یافته است. گچبریهای این بنا شباهت زیادی به گچبریهای سامرا دارد و به احتمال زیاد ساخت آن به نیمه اول قرن سوم هجری قمری بازمیگردد.[۱۳۷]
مزار باباروشنی
مزار گنبددار و تکاتاقهای به نام باباروشنی (واقع در شمال شرقی بالاحصار و متعلق به قرن پنجم هجری) از بناهای تاریخی منحصر به فرد دوره اسلامی پیش از مغول است.[۱۳۸]
مزار میر روزه دار
در سه کیلومتری شرق بلخ، بقایای مزاری با دیوارهای برپا وجود دارد که به میر روزه دار شهرت دارد و در میان گورستانی با آجرهای تزیینی محصور شده است. فضای داخلی این بقعه با هنرمندی تزیین شده است (طرح روی گنبد و طاقچهها با رنگآمیزی جلوه بیشتری یافته است)، اما فقدان گنبد بیرونی و روکش بنا، این احتمال را مطرح میکند که به دلیل ناآرامیهای سیاسی در سده هشتم هجری، ساخت آن ناتمام رها شده است.[۱۳۹] ترکیب معماری این بنا، از جمله اتاق مقبره هشتضلعی با طاقچههای قوسدار حکاکیشده در سطوح و گوشهها و پیشآمدگی اتاق ورودی، بیانگر ذوق هنری دوره تیموری است. همین ترکیب با اندکی تفاوت در مزار خواجه بَجگاهی (در حاشیه شرقی شهر و متعلق به قرن یازدهم هجری) و خواجه عکاشه نیز به چشم میخورد که دارای شکلی پیچیدهتر هستند.
خانقاه مولانا
این بنای تاریخی که محل اقامت جلالالدین محمد بلخی (مولوی) در دوران کودکی بوده، بخشی از یک مجموعه بزرگ معماری متعلق به مکتب خاندان حسینی محسوب میشود. خانقاه کنونی که پس از تخریب بنای اصلی باقی مانده، در قرن دهم هجری قمری مورد بازسازی قرار گرفته است.[۱۴۰]
آرامگاه خواجه ابونصر پارسا
مسجد آرامگاه خواجه ابونصر پارسا، شاید معروفترین بنای تاریخی بلخ باشد. این بنا اندکی پس از درگذشت این عارف در سال ۸۶۷ هجری قمری ساخته شد. در این آرامگاه، یک پیشطاق بلند با دو مناره در اطراف، جایگزین اتاق ورودی معمول شده است. ستونهای باریک مارپیچی در جلوی هر یک از این منارهها قرار گرفتهاند. نمای بیرونی و گنبد شیاردار به طور کامل با کاشیهای آبی نقرهای پوشیده شده بود، اما به دلیل فرسودگی مواد، سطوح وسیعی از آن از بین رفته است. نور فضای داخلی از طریق شانزده منفذ مشبک در ساقه گنبد که با گچبریهای زیبا تزیین شدهاند، تأمین میشود. این بنا، یکی از برجستهترین نمونههای معماری دوره تیموری است.[۱۴۱]
مدرسه سیدسبحانقلیخان
آخرین دوره آبادانی بلخ به زمان هشترخانیان (۱۰۰۷-۱۱۶۴ق) بازمیگردد، زمانی که آنها وارث بخارا شدند. از این دوره، مدرسهای به نام سیدسبحانقلیخان باقی مانده است که در سالهای پایانی قرن یازدهم هجری ساخته شده و تنها ورودی کاشیکاری ایوان آن برجا است. این مدرسه روبروی مسجد ابونصر پارسا در باغی واقع شده که امروزه مرکز شهر را تشکیل میدهد. ویرانههای کاخ حاکم، از جمله مسجدی کوچک که فوچر در بالاحصار آن را حفاری کرده است، تاریخ دقیقی را روشن نمیسازد، اما به طور قطع متعلق به اواخر دوره اسلامی است.[۱۴۲]
بلخ، محل عبور شاهراه «جادۀ ابریشم» بوده که هزاران کاروان تجارتی در آن رفتوآمد داشتند. از جمله آبدات تاریخی مهم در این استان میتوان به مزار حضرت علی، بالا حصار بلخ، دیوارهای شهر بلخ، مزار خواجه اکاشا، قلعهتخت، پلتَپه زَرگَران، تپه بابا علیشیر، مسجد خواجه ابونصر پارسا، قلعه بابر، منار زادیان، نه گنبد، برج عیاران، آتشکَده نوبَهار، شَهر بانو، کاخ جهان نما و قَلعه دختران، تپه سالاران، دره شادیان، بازرَک، بَهراب، تپهٔ آبلای، کافرقلعه چارکِنت، پل امام بکری، مزار بابا حاتم اصم، مزار زینالعابدین عقیل، شهر جَمشید، کوته سنگی مارمل اشاره کرد.[۱۴۳]
برج عیاران
برج عیاران با قدمتی که به دوره کوشانیان (قرن اول میلادی) بازمیگردد، از شاخصترین آثار تاریخی ولایت بلخ محسوب میشود. این بنای هشتضلعی که در نزدیکی دروازه نوبهار واقع شده، نمونهای برجسته از معماری دفاعی دوران کهن است. ساختار منحصر به فرد برج متشکل از دو دیوار هشتضلعی تو در تو با هشت راهروی ارتباطی است که با خشتهای پخته ساخته شده و در رأس آن گنبدی حکاکیشده قرار دارد.
نام این برج با فرهنگ «عیاری» در خراسان بزرگ پیوند خورده است؛ جنبشی اجتماعی که بر پایه اصول جوانمردی، یاری رسانی به محرومان و مقابله با ستمگران شکل گرفته بود. عیاران به عنوان نماد عدالتخواهی، در دورههای مختلف تاریخی نقش مؤثری در تحولات اجتماعی منطقه ایفا کردند.
ویژگیهای معماری این برج از جمله موقعیت استراتژیک آن که اشراف کامل بر شهر بلخ دارد و طراحی خاص دیدگاههایش، نشاندهنده کاربرد نظامی و نظارتی آن در ادوار مختلف تاریخی است. اگرچه این اثر ارزشمند در طول تاریخ و به ویژه در جنگهای اخیر آسیبهای جدی دیده، اما مرمتهای انجام شده در دوره تیموری و همچنین بازسازی گنبد میانی در سال ۱۳۸۵ خورشیدی، تا حدی اصالت این بنای تاریخی را حفظ کرده است. برج عیاران امروزه نه تنها به عنوان میراث معماری، بلکه به عنوان نمادی از فرهنگ جوانمردی و عدالتطلبی در تاریخ افغانستان مورد توجه است.[۱۴۴]
قصر جهان نما
قصر جهاننما به عنوان یکی از برجستهترین آثار تاریخی ولایت بلخ، نمونهای کمنظیر از هنر معماری و سبک زندگی اشرافی در افغانستان قرن سیزدهم خورشیدی محسوب میشود. این بنای باشکوه که توسط عالمگیر دوم برای دخترش گوهربیگم (زهره بیگم) بر فراز تپهای از کوه هندکی احداث شد، در دورههای مختلف کاربردهای متنوعی داشته و امروزه به عنوان موزه و فضای فرهنگی مورد استفاده قرار میگیرد.
طراحی این مجموعه که در هفتاد جریب زمین گسترده شده، ترکیبی هنرمندانه از فضاهای مسکونی، تفریحی و تشریفاتی را ارائه میدهد. باغهای دوگانه داخلی و خارجی با مساحتی حدود ۳۰ هکتار، مزین به چمنزارهای سرسبز، درختان میوه و ردیفهای منظم سرو، تصویری زنده از باغسازی سنتی ایرانی-اسلامی را به نمایش میگذارد. عناصر معماری شاخصی چون گنبدهای ظریف، برجهای دیدبانی، حوضهای بزرگ آب و سالنهای زیرزمینی، همگی گویای ذوق و مهارت معماران دوره خود هستند.
کاربریهای متغیر این قصر در طول تاریخ - از اقامتگاه سلطنتی تا مهمانخانه دولتی، خوابگاه دانشآموزی و مرکز اداری - نشاندهنده انعطافپذیری معماری آن است. امروزه این مجموعه به عنوان موزه میزبان بیش از ۷۰ اثر تاریخی از دورههای یونان-باختری، کوشانی و اسلامی است و در مناسبتهای فرهنگی مانند جشن نوروز و مراسم هنری مورد استفاده قرار میگیرد. قصر جهاننما نه تنها بازتابی از سبک زندگی اشرافی گذشته، بلکه پیوندی زنده بین تاریخ و فرهنگ معاصر افغانستان ایجاد کرده است.[۱۴۵]
درههای مهم
ولایت بلخ با برخورداری از تنگهها و درههای کوهستانی، از مهمترین قطبهای گردشگری شمال افغانستان محسوب میشود. در میان این جاذبهها، تنگههای البرز و *شادیان به همراه دره گُز از جایگاه ویژهای برخوردارند. این مناطق نه تنها از نظر زیباییهای طبیعی حائز اهمیت هستند، بلکه به دلیل رویدادهای اسطورهای و تاریخی که در آنها رخ داده و نیز وجود محوطهها و بناهای باستانی، از ارزش فرهنگی والایی برخوردارند.
تنگه البرز نیز با ویژگیهای منحصربهفرد طبیعی و تاریخی خود، از دیگر نقاط دیدنی این خطه به شمار میرود.
دره گُز با پیشینه کهن خود، یادآور رویدادهای تاریخی و فرهنگی مهمی است که در طول اعصار در این منطقه به وقوع پیوستهاند. این دره با دارا بودن محوطههای باستانی و آثار تاریخی، گنجینهای ارزشمند از میراث فرهنگی افغانستان محسوب میشود.
وجود این جاذبههای طبیعی در کنار آثار تاریخی، بلخ را به یکی از مقاصد مهم گردشگری در افغانستان تبدیل کرده است. حفاظت و معرفی این میراث طبیعی و فرهنگی میتواند نقش مهمی در توسعه صنعت گردشگری و اقتصاد محلی ایفا کند.[۱۴۶]
بازار سرپوشیده خلم: گنجینه معماری و تجاری دوره تیموریان
بازار سرپوشیده خلم در ۶۰ کیلومتری جنوب مزارشریف، یادگار ارزشمند آخرین دوره حکومت تیموریان (۱۵۹۹-۱۷۸۵ میلادی) محسوب میشود. این بنای تاریخی که به همراه بالاحصار و مسجد جوار تیم ساخته شده، نمونه بارزی از هنر معماری و شهرسازی دوران اشترخانیها است.
ویژگیهای معماری
- طرح دایرهای متحدالمرکز با دو محور ارتباطی متقاطع
- گنبد مرکزی مجلل با تزئینات دوره تیموری
- دکانهای متعدد با سقفهای گنبدی
- سیستم تهویه طبیعی که هوای مطبوعی در فصول مختلف ایجاد میکرد
کارکرد اجتماعی و اقتصادی
این بازار که در مسیر جاده ابریشم واقع شده بود، نه تنها مرکز مبادلات تجاری، بلکه کانون تعاملات اجتماعی و فرهنگی منطقه محسوب میشد. طراحی هوشمندانه فضای داخلی آن که به چهار بخش مساوی تقسیم شده بود، نظم خاصی به فعالیتهای بازرگانی میبخشید.
متأسفانه این اثر ارزشمند که زمانی از شکوه معماری و رونق اقتصادی حکایت میکرد، امروزه به دلیل بیتوجهی و آسیبهای ناشی از جنگها، حدود ۹۰ درصد تخریب شده و تنها بخشهایی از تهداب و سنگچین آن باقی مانده است. با این حال، بقایای موجود همچنان گویای عظمت گذشته این بنا و اهمیت آن در حیات اقتصادی و اجتماعی منطقه بلخ است.[۱۴۷]
مشاهیر بلخ
بلخ به عنوان یکی از مهمترین مراکز علمی جهان اسلام، شاهد ظهور چهرههای برجستهای بوده که هر یک سهم قابل توجهی در پیشبرد دانشهای مختلف داشتهاند. برخی از محققان شرح حال حدود ۱۷۰۰ تن از مشاهیر بلخ اعم از علما، فقها، محدثان، فلاسفه، حکما، شعرا، عرفا، قضات، حکام، وعاظ، محققان، سران لشکر و صاحبان اثر را نوشته است[۱۴۸].از جمله این شخصیتها میتوان افراد ذیل اشاره کرد؛
بلخ پس از پذیرش اسلام، دورانی جدید را در فرهنگ و تمدن اسلامی آغاز کرد و به مرکز علم و حکمت آسیا تبدیل شد. این شهر همچنین یکی از مهمترین پایگاههای نظامی مسلمانان بود و از آنجا آموزههای اسلامی به سایر مناطق گسترش یافت. بلخ زادگاه صدها عالم، حکیم، مؤلف و مصلح بوده که آثار فراوانی در علوم گوناگون به زبان عربی تألیف کردهاند. از جمله مشاهیر این سرزمین میتوان به عطاین مشیرة، ضحّاک بن مواجه بلخی، مقابل بن سلیمان، مقابل بن خیان بلخی، ابو زید بلخی، تمرکز بن حمران بلخی، عصر بن میعون بن رسان بلخی، عبدالله بن رملح، قاضی ابو مطیع بلخی و ابو جعفر هندوانی اشاره کرد. همچنین دانشمندانی همچون سعید بن شمّده اخفش بلخی، مجاشعی، اسماعیل بن حماد جوهری فارابی، اسحاق بن ابراهیم فارابی، ابو نصر فارابی، ابو علی سینا، ابو جیش بلخی، ابو عبید جوزجانی، مخزومی، هیثم بن زید، ابو معشر بلخی، ابو الوفا جوزجانی، ابو سفیان کثیری، ابراهیم بن ادهم بلخی، احمد بن خضرویه بلخی، شقیق بلخی، حاتم اصم بلخی، وسیع بن جمیل یعلائی و یعقوب در این خطه پرورش یافتهاند.[۱۴۹]
ابوالقاسم بلخی اشاره کرد که از عالمان برجسته قرن دوم هجری بود. وی با تأسیس مدارس و مکتبخانههای متعدد در منطقه بلخ، زمینه آموزش هزاران طالب علم را فراهم ساخت. آثار تفسیری وی از جمله «تفسیر الصغیر» و «تفسیر الکبیر» نشاندهنده عمق دانش و تبحر او در علوم قرآنی است.
ناصر خسرو قبادیانی (متوفی ۴۸۱ ق) از دیگر چهرههای شاخص این منطقه محسوب میشود. این شاعر، فیلسوف و جهانگرد بلخی پس از سفری هفت ساله به سرزمینهای اسلامی، تحول فکری عمیقی را تجربه کرد. آثار او از جمله «سفرنامه» که حاوی مشاهدات دقیق از سرزمینهای مختلف است و نیز دیوان اشعارش که شامل پانزده هزار بیت میشود، از جایگاه ویژهای در ادبیات فارسی برخوردارند. ناصر خسرو پس از بازگشت از سفر به تبلیغ افکار خود پرداخت و سالیان پایانی عمر را در بدخشان به تألیف آثار متعدد گذراند.
ابن سینا (متوفی ۴۲۸ ق) که اصالتاً بلخی بود، از نوابغ بیبدیل تاریخ علم به شمار میرود. این فیلسوف و پزشک نامدار با آثاری همچون «شفا»، «نجات» و «قانون در طب»، تحولی شگرف در علوم عقلی و تجربی ایجاد کرد. نظام فلسفی او که تلفیقی از حکمت مشایی و عناصر نوافلاطونی بود، تأثیری ماندگار بر تفکر فلسفی در جهان اسلام و اروپای قرون وسطی گذاشت. کتاب «قانون» او که دائرهالمعارفی جامع در زمینه پزشکی است، قرنها به عنوان متن درسی در دانشگاههای شرق و غرب تدریس میشد.
این دانشمندان بلخی با آثار و اندیشههای خود، سهم بسزایی در غنای تمدن اسلامی داشتهاند. فعالیتهای علمی و فرهنگی آنان در زمینههای مختلف از تفسیر و فلسفه تا پزشکی و ادبیات، نشاندهنده عمق دانش و گستردگی حوزههای علمی در این منطقه است. میراث فکری این بزرگان تا به امروز به عنوان بخشی از گنجینههای علمی جهان اسلام مورد توجه محققان و اندیشمندان قرار دارد.[۱۵۰]
زرتشت (زردشت) - پیامبر و مصلح دینی باستانی ایران، بنیانگذار آیین زرتشتی و سراینده گاتها (بخشی از اوستا). او در بلخ ظهور کرد و با حمایت گشتاسپ شاه، آیین خود را گسترش داد. زرتشت به عنوان نخستین پیامبر یکتاپرست در تاریخ شناخته میشود که بر اصول اخلاقی سهگانه "پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک" تأکید داشت. آموزههای او تأثیر عمیقی بر تمدن ایرانی و ادیان بعدی گذاشت.
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۷-۱۹.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۶۴۲.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۶۴۳.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۹۰-۵۹۹.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۸۳.
- ↑ پیرنیا ودیگران، تاریخ ایران قبل از اسلام و پس از اسلام، ۱۳۸۹ش، ص۸۵-۹۲.
- ↑ جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۸۶.
- ↑ صدقی، جغرافیای مختصر تاریخی شهرهای آریانا، ۱۳۸۵ش، ص۲۰؛ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۸۶.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۸۶-۸۹.
- ↑ کهزاد، تاریخ افغانستان، ۱۳۸۵ش، ص۴۲۶-۴۵۷.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۸۹.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۹۰-۹۱.
- ↑ حبیبی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام در دو قرن اول هجری، ۱۳۵۴ش، ج۱، ص۱۸۱.
- ↑ زوّاری، جغرافیای تاریخی بلخ، ۱۳۸۸ش، ص۴۹-۵۰.
- ↑ زوّاری، جغرافیای تاریخی بلخ، ۱۳۸۸ش، ص۴۹-۵۱.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۹۰-۹۱.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۹۵-۹۶.
- ↑ خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص۱۲۴-۱۲۵.
- ↑ غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۱۳۷.
- ↑ غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲.
- ↑ غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۱۳۴-۱۳۶.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۹۷-۹۸.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۱۰۰-۱۰۱.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۱۰۴-۱۰۸.
- ↑ یعقوبی، البلدان، ۱۴۲۲ق، ص۱۱۶.
- ↑ ابنبطوطه، رحلة ابن بطوطه، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۴۶۳.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۷-۱۹.
- ↑ نقابی و بهرامیان، «تبارشناسی فرهنگشهری بلخ با تمرکز بر نقش آیینها و ادیان (زرتشتی، بودایی و اسلام)»، ۱۴۰۲ش، ص۷۵-۷۹.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۹-۲۰.
- ↑ نقابی و بهرامیان، «تبارشناسی فرهنگشهری بلخ با تمرکز بر نقش آیینها و ادیان (زرتشتی، بودایی و اسلام)»، ۱۴۰۲ش، ص۷۵-۷۹.
- ↑ نقابی و بهرامیان، «تبارشناسی فرهنگشهری بلخ با تمرکز بر نقش آیینها و ادیان (زرتشتی، بودایی و اسلام)»، ۱۴۰۲ش، ص۷۵-۷۹.
- ↑ نقابی و بهرامیان، «تبارشناسی فرهنگشهری بلخ با تمرکز بر نقش آیینها و ادیان (زرتشتی، بودایی و اسلام)»، ۱۴۰۲ش، ص۷۵-۷۹.
- ↑ نقابی و بهرامیان، «تبارشناسی فرهنگشهری بلخ با تمرکز بر نقش آیینها و ادیان (زرتشتی، بودایی و اسلام)»، ۱۴۰۲ش، ص۷۵-۷۹.
- ↑ حسینزاده شانهچی و کمالی سرپلی، «جستاری در نقش شیعیان بلخ در فرهنگ و تمدن اسلامی - تا پیش از یورش مغولان-»، ۱۳۹۰ش، ص۱۹۴-۱۹۵.
- ↑ مهدی، «نقش کلیدی در نشر معارف شیعه در خراسان بزرگ»، ۱۳۹۱ش، ص۱۸۴-۱۸۶.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۱۱۰.
- ↑ ابنفقیه همدانی، ترجمۀمختصر البلدان، ۱۳۴۷ش، ص۶۴-۶۷.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۴۷-۴۸.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۴۱.
- ↑ عفیف، آوازهای خاکستری (مجموعة شعر)، ۱۳۸۳ش، ص۳۷.
- ↑ تهماسبی خراسانی، گاهان (مجموعة شعر)، ۱۳۹۳ش، ص۱۴.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۴۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۴۲.
- ↑ «سفر به تنگه شادیان؛ دهلیز ارتباطی بین بلخ و ولسوالی چهارکنت»، وبسایت آی فیلم ۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۴۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۴۴.
- ↑ «تاشقرغان تنگه ای اسرارآمیز در دل کوه های هندوکش + تصاویر»، وبسایت آی فیلم ۲.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۴۸-۴۹.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۵۶.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۵۷-۲۵۸.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۴۹.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۴۹-۲۵۰.
- ↑ «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
- ↑ «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ «نفوس ولایت بلخ یک میلیون و 543 هزار و 464 تن برآورد شد»، خبرگزاری آوا.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵ش، ج۵، ص۲۵۶.
- ↑ «نفوس ولایت بلخ یک میلیون و 543 هزار و 464 تن برآورد شد»، خبرگزاری آوا.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶ش، ص۵۸.
- ↑ «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
- ↑ عظیمی و احمدی، شناسنامة مختصر ادارات محلّی افغانستان، ۱۳۹۷ش، ص۲۵.
- ↑ «افزایش ۵۰ درصدی در کشت زعفران در بلخ»، وبسایت طلوع نیوز.
- ↑ «گُسترش فارمهای ماهیپروری در بلخ»، وبسایت طلوع نیوز.
- ↑ «فارمهای گاوداری بلخ روزانه ۳۰هزار لیتر شیر تولید میکند»، وبسایت روزنامۀ ۸ صبح.
- ↑ «افتتاح کارخانه پرورش مرغ در بلخ»، خبرگزاری آوا.
- ↑ عاطف و قرار، فرهنگ صنف دهم، بیجا، وزارت معارف افغانستان، ۱۳۹۲ش، ص۶۷-۷۳.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۶۰۳.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۶۰۳-۶۰۷.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۶۰۸-۶۰۱۱.
- ↑ «ظواهر معدنی ولایت بلخ»، وبسایت وزارت معادن و پطرولیم.
- ↑ معرفی ولایت بلخ»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
- ↑ «شاهراه حلقوی کشور تا دو سال دیگر تکمیل می شود»، خبرگزاری آوا.
- ↑ «جاده بلخ-هرات؛ بدیلی برای سالنگ که هنوز ساخته نشده»، وبسایت بی بی سی.
- ↑ «شاهراه کابل- مزار شریف بازگشایی شد»، خبرگزاری آوا.
- ↑ «جاده مزارشریف- دره صوف ترمیم می شود»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ «آغاز به کار بازسازی جاده شبرغان _ مزارشریف»، خبرگزاری اطلس.
- ↑ «فاز اول و دوم شاهراه مزار– کندز به بهرهبرداری رسید»، خبرگزاری دید.
- ↑ «حمل و نقل در افغانستان»، وبسایت شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان.
- ↑ «معرفی مسیرهای ارتباطی راه آهن افغانستان»، وبسایت ایراف.
- ↑ «افزایش درآمد اداره راهآهن بلخ در یک سال پسین»، وبسایت طلوعنیوز.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۲۰.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۲۳-۲۲۷.
- ↑ حبیبی، تاریخ صنایع در افغانستان، ۱۳۸۲ش، ص۴۹-۵۳.
- ↑ حبیبی، تاریخ خط و نوشتههای کهن افغانستان، ۱۳۵۰ش، ۹۸-۹۹.
- ↑ حبیبی، تاریخ خط و نوشته های کهن افغانستان، ۱۳۵۰ش، ۹۸-۹۹.
- ↑ حبیبی، تاریخ صنایع در افغانستان، ۱۳۸۲ش، ص۱۸-۱۹.
- ↑ ورزشکاران تیم والیبال بلخ تشویق مالی شدند»، خبرگزاری باختر.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۹۱-۵۹۲.
- ↑ «فعالیتها در بخش تولید صنایع دستی در ولایت بلخ نسبت به گذشته کاهش چشمگیری یافته است»، روزنامه هشت صبح.
- ↑ «مسولین رسانهها در بلخ وضعیت مطبوعات در کشور را بررسی کردند»، وبسایت افغانستان.رو.
- ↑ «وضعیت کتابخانهها در مزار شریف»، وبسایت روزنامه ۸صبح.
- ↑ «نگاهی به کار شاعری بانوان بلخ»، وبسایت روزنامۀ ۸ صبح.
- ↑ «نگاهی به کار شاعری بانوان بلخ»، وبسایت روزنامۀ ۸ صبح.
- ↑ «۷۰۰مدرسه دینی در بلخ فعال است»، خبرگزاری پیام آفتاب.
- ↑ «چالشهای بنیادی معارف بلخ»، طلوع نیوز.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۴۹۱.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۴۹۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۴۹۱-۴۹۵.
- ↑ «پوهنتونها و موسسات تحصیلات عالی خصوصی»، وبسایت ریاست تضمین کیفیت و اعتباردهی.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۴۹۳-۴۹۸.
- ↑ «کتابخانه عامه رابعه بلخی در ولایت بلخ افتتاح شد»، خبرگزاری پیام آفتاب.
- ↑ «کتابخانه عمومی رابعه بلخی در مزار شریف افتتاح شد»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت ناچارنویسی.
- ↑ «شفاخانه ۳۲۰ بستر«مادر و کودک» در بلخ تهدابگذاری شد»، خبرگزاری دید.
- ↑ «شهروندان بلخ به خدمات صحی دسترسی کامل دارند»، خبرگزاری آوا.
- ↑ «اماکن تاریخی بلخ»، وبسایت شبکه اطلاعرسانی افغانستان.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژۀ نوبهار.
- ↑ فلاحتی موحد، «بودایی، آیین»، وبسایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «نشست بررسی تجربۀ حفاظت و مرمت از مسجد تاریخی بلخ»، خبرگزاری مهر.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ فردوسی، شاهنامه، ج۴، 1369ش، ص۱۱۳۴.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار نمادِ از تمدن کهن»، وبسایت جام غور.
- ↑ حبیبی، «سهم برمکیان بلخی در پرورش علم و ثقافت»، 1344ش، ص243.
- ↑ فلاحتی موحد، «بودایی، آیین»، وبسایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ فلاحتی موحد، «بودایی، آیین»، وبسایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ ابنخلکان، وفیات الاعیان، بیتا، ج۶، ص۲۱۹.
- ↑ فلاحتی موحد، «بودایی، آیین»، وبسایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار نمادِ از تمدن کهن»، وبسایت جام غور.
- ↑ «مسجد ۹ گنبد بنایی تاریخی در افغانستان»، خبرگزاری شبستان.
- ↑ «مسجد ۹ گنبد بنایی تاریخی در افغانستان»، خبرگزاری شبستان.
- ↑ «مسجد ۹ گنبد بنایی تاریخی در افغانستان»، خبرگزاری شبستان.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ ربانی، «برمکیان»، وبسایت حوزۀ نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «حاجی پیاده اولین مسجد مسلمانان در افغانستان»، وبسایت سیستم معلوماتی و گردشگری افغانستان.
- ↑ مسعودي، مروج الذهب و معادن الجوهر، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۵۹۰.
- ↑ «نقش شيعيان بلخ در فرهنگ وتمدن اسلامي(تا حمله مغول)»، وبسایت سخن تاریخ.
- ↑ «بالاحصار بلخ (شهر اندرون)؛ از داشتههای تاریخی افغانستان»، وبسایت تلویزیون سحر.
- ↑ K Fischer، Indische Baukunst islamischer Zeit، ج۱، ص۸۳ ـ۹۸، Baden-Baden ۱۹۷۶، ۱۳۱؛ Fischer، Indische Baukunst islamischer Zeit، Baden-Baden ۱۹۷۶، ۱۳۱؛ AS Mlikian،Chirvani، "L'vocation littraire du bouddhisme dans I'Iran musulman"، Le monde iranien el l'Islam، ۲، Geneva and Paris ۱۹۷۴، ۱۰-۲۳.
- ↑ G A Pugachenkova (Pougatchenkova)، "Les monuments peu connus de l'architecture mdivale de l'Afghanistan"، Afghanistan، ۲۱/۱ (۱۹۶۸)، ۱۷-۲۷؛ L Golombek، "Abbasid mosque at Balkh"، Oriental Art، ۲۵ (۱۹۶۹) ۱۷۳-۱۸۹؛ AS Mlikian،Chirvani، "La plus anciennemosque de Balkh"، Arts A siatiques، ۲۰ (۱۹۶۹) ۳-۱۹.
- ↑ G A Pugachenkova (Pougatchenkova)، "Little known monuments of the Balkh area"، ج۱، ص۳۱ـ۳۲، in Art and archaeology research papers، London June ۱۹۷۸، ۳۱-۴۰.
- ↑ A Mukhtarov، Pozdnesrednevekovy i § Balkh، ج۱، ص۷۵ـ۸۳، Dushanbe ۱۹۸۰.
- ↑ گالینا، آ.پوکاچنکووا، شاهکارهای معماری آسیای میانه، ۱۳۸۷ش، ص۲۲۳.
- ↑ G A Pugachenkova (Pougatchenkova)، "A l'tude des monuments timourides d'Afghanistan" Afghanistan، ۲۳/۳ (۱۹۷۰)، ۳۳-۳۷.
- ↑ K Fischer، Indische Baukunst islamischer Zeit، ج۱، ص۹۸ـ۱۱۲، Baden-Baden ۱۹۷۶، ۱۳۱؛ لوحهای یازدهم ـ هجدهم، K Fischer، Indische Baukunst islamischer Zeit، Baden-Baden ۱۹۷۶، ۱۳۱.
- ↑ «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
- ↑ «درباره «عیاران برج هشت ضلعی بلخ بیشتر بدانید»، وبسایت آی فیلم ۲.
- ↑ «قصر جهان نما» مکان دیدنی و گردشگری در بلخ + تصاویر»، وبسایت آی فیلم ۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۶۹.
- ↑ «بازار سرپوشیده خُلم؛ یادگار آخرین دوره تیموریان در افغانستان + تصاویر»، وبسایت آی فیلم ۲.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶ش، ص۷۲.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶ش، ص۷۰-۷۱.
- ↑ حسینزاده شانهچی و کمالی سرپلی، «جستاری در نقش شیعیان بلخ در فرهنگ و تمدن اسلامی - تا پیش از یورش مغولان-»، ۱۳۹۰ش، ص۱۹۵-۱۹۹.
منبع
- «آغاز به کار بازسازی جاده شبرغان _ مزارشریف»، خبرگزاری اطلس، تاریخ درج مطلب: ۱۵ بهمن ۱۴۰۰ش.
- ابناثیر، علی بن محمد، الکامل، بیروت، دار صادر، ۱۹۶۵م، ج۳، ص۳۳-۳۶.
- ابنبطوطه، شمسالدین، رحله ابن بطوطه، ترجمه، تهران، آگه، ۱۳۷۶ش.
- ابنفقیه همدانی، ابوبکر احمد بن محمّد بن اسحاق، ترجمۀمختصر البلدان، تهران، بنیاد فرهنگ ايران، ۱۳۴۷ش.
- «افتتاح کارخانه پرورش مرغ در بلخ»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۹ دی ۱۳۹۷ش.
- «افزایش بی پیشینه محصولات زراعتی و مالداری طی سال روان در ولایت بلخ»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ش.
- «افزایش درآمد اداره راهآهن بلخ در یک سال پسین»، وبسایت طلوعنیوز، تاریخ درج مطلب: ۱۴ حمل ۱۴۰۲ش.
- «افزایش ۵۰ درصدی در کشت زعفران در بلخ»، وبسایت طلوع نیوز، تاریخ درج مطلب: ۱۰ تیر ۱۳۹۲ش.
- «اماکن تاریخی بلخ»، وبسایت شبکۀ اطلاع رسانی افغانستان، تاریخ بازدید: ۵ تیر ۱۴۰۴ش.
- «بازار سرپوشیده خُلم؛ یادگار آخرین دوره تیموریان در افغانستان + تصاویر»، وبسایت آی فیلم ۲، تاریخ درج مطلب: ۶ آبان ۱۳۹۹ش.
- «بالاحصار بلخ (شهر اندرون)؛ از داشتههای تاریخی افغانستان»، وبسایت تلویزیون سحر، تاریخ بازدید: ۵ تیر ۱۴۰۴ش.
- «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام، تاریخ بازدید: ۲ دی ۱۴۰۱ش.
- «بلخ»، ویکی شیعه، تاریخ بارگذاری: ۱۷ ژوین ۲۰۱۷م.
- بهار، محمدتقی، سبکشناسی، تهران، انتشارات مجید، ۱۳۳۷ش.
- «بیش از ۵۰۰ مدرسه دینی در بلخ بدون جواز فعالیت دارد»، خبرگزاری نیوزین، تاریخ بارگذاری: ۲۶ مهر ۱۳۹۹ش.
- «پوهنتونها و موسسات تحصیلات عالی خصوصی»، وبسایت ریاست تضمین کیفیت و اعتباردهی، تاریخ بازدید: ۲ دی ۱۴۰۱ش.
- پیرنیا و دیگران، تاریخ ایران قبل از اسلام و پس از اسلام، تهران، پارمیس، ۱۳۸۹ش.
- «تاشقرغان تنگه ای اسرارآمیز در دل کوه های هندوکش + تصاویر»، وبسایت آی فیلم ۲، تاریخ بازدید: ۸ تیر ۱۴۰۴ش.
- «تبديل شدن ولايت بلخ به قلب تپنده اقتصادی در افغانستان»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۲۳ میزان ۱۳۹۸ش.
- تهماسبی خراسانی، سیّد نورالله، گاهان (مجموعة شعر)، بلخ، انجمن ادبی هشتبهشت، ۱۳۹۳ش.
- «جاده بلخ-هرات؛ بدیلی برای سالنگ که هنوز ساخته نشده»، وبسایت بی بی سی، تاریخ درج مطلب: ۲۳ مرداد ۱۳۹۶ش.
- «جاده مزارشریف- دره صوف ترمیم می شود»، خبرگزاری شفقنا، تاریخ درج مطلب: ۱۰ مهر ۱۴۰۲ش.
- «چالشهای بنیادی معارف بلخ»، طلوع نیوز، تاریخ بارگذاری:۱۳ اردبهشت ۱۴۰۱ش.
- حبیبی، عبدالحی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام در دوقرن اول هجری، کابل، انجمن تاريخ، ۱۳۵۴ش.
- حبیبی، عبدالحی، تاریخ خط و نوشتههای کهن افغانستان، کابل، نشر انجمن تاریخ افغانستان، ۱۳۵۰ش.
- حبیبی، عبدالحی، تاریخ صنایع افغانستان، بیجا، نشرمرکز تحقیقات علامه حبیبی، ۱۳۸۲ش.
- حسینزاده شانهچی، حسن و کمالی سرپلی، عبدالقادر، «جستاری در نقش شیعیان بلخ در فرهنگ و تمدن اسلامی - تا پیش از یورش مغولان-»،مجلۀ سخن تاریخ، شمارۀ ۱۳، ۱۳۹۰ش.
- «حمل و نقل در افغانستان»، وبسایت شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان، تاریخ بازدید: ۸ تیر ۱۴۰۴ش.
- خلیق، صالح محمد، تاریخ ادبیات بلخ، انجمن نویسندگان بلخ، ۱۳۸۷ش.
- خلیق، صالح محمد، جاذبههای گردشگری بلخ، کابل، شاهمحمد، ۱۳۹۹ش.
- «خوشبینی کشاورزان در بلخ از افزایش فراوردههای بادام در این ولایت»، طلوع نیوز، تاریخ بارگذاری: ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ش.
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵ش.
- «درباره «عیاران» برج هشت ضلعی بلخ بیشتر بدانید»، وبسایت آی فیلم ۲، تاریخ درج مطلب: ۱۴ مرداد ۱۳۹۹ش.
- رحمانی ولوی، مهدی، تاریخ علمای بلخ، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۶ش.
- «رونق حرفه زنبورداری در بلخ»، وبسایت تلویزیون سحر، تاریخ درج مطلب: ۲۱ اردییبهشت ۱۴۰۲ش.
- «رونق صنعت تولید و رشد زنبور عسل در بلخ»، وبسایت شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان تاریخ درج مطلب: ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ش.
- رهیاب (بلخی)، سید حسین، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجنماع)، کابل، صبح امید، 1398ش.
- زوّاری، محمّدامین، جغرافیای تاریخی بلخ، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۸ش.
- «سفر به تنگه شادیان؛ دهلیز ارتباطی بین بلخ و ولسوالی چهارکنت»، وبسایت آی فیلم ۲، تاریخ بازدید: ۸ تیر ۱۴۰۴ش.
- سولقانی، قربانعلی، نوروز در ایران و سرزمینهای دیگر. مجموعه مقالات همایش نوروز، پژوهشکده مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی، 1379ش.
- «شاهراه حلقوی کشور تا دو سال دیگر تکمیل می شود»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۲۵ مهر ۱۳۹۲ش.
- «شاهراه کابل- مزار شریف بازگشایی شد»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳ش.
- «شفاخانه ۳۲۰ بستر مادر و کودک در بلخ تهدابگذاری شد»، خبرگزاری دید، تاریخ درج مطلب: ۹ فروردین ۱۳۹۶ش.
- «شهر بلخ»، ویکی فقه، تاریخ بارگذاری: ۱۶ مهر۱۳۹۱ش.
- «شهروندان بلخ به خدمات صحی دسترسی کامل دارند»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۲۴ شهریور ۱۴۰۲ش.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ، بیروت، مؤسسة عزالدين، ۱۴۱۳ق.
- «ظواهر معدنی ولایت بلخ»، وبسایت وزارت معادن و پطرولیم، تاریخ بازدید: ۲ دی ۱۴۰۱ش.
- صدقی، محمّدعثمان، جغرافیای مختصر تاریخی شهرهای آریانا، کابل، امیری، ۱۳۸۵ش.
- صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، فردوس، ۱۳۳۹ش.
- عاطف، عبدالحمید و قرار، عبدالغفور، فرهنگ صنف دهم، بیجا، وزارت معارف افغانستان، ۱۳۹۲ش.
- عظیمی، احمدناصر و احمدی، مجید، شناسنامة مختصر ادارات محلّی افغانستان، کابل، ادارۀ ارگانهای محلّی، ۱۳۹۷ش.
- عفیف، اسدالله، آوازهای خاکستری (مجموعة شعر)، بلخ، انجمن نويسندهگان بلخ، ۱۳۸۳ش.
- غبار، میر غلاممحمّد، افغانستان در مسیر تاریخ، کابل، میوند، ۱۳۸۷ش.
- «فارمهای گاوداری بلخ روزانه ۳۰هزار لیتر شیر تولید میکند»، وبسایت روزنامۀ ۸ صبح، تاریخ درج مطلب: ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ش.
- «فاز اول و دوم شاهراه مزار– کندز به بهرهبرداری رسید»، خبرگزاری دید، تاریخ درج مطلب: ۲۶ فروردین ۱۳۹۶ش.
- ««قصر جهان نما» مکان دیدنی و گردشگری در بلخ + تصاویر»، وبسایت آی فیلم ۲، تاریخ بازدید: ۸ تیر ۱۴۰۴ش.
- «میدان هوایی قندهار پرترددترین فرودگاه یکبانده در جهان»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۱۴ بهمن ۱۴۰۴ش.
- «فعالیت ها در بخش تولید صنایع دستی در ولایت بلخ نسبت به گذشته کاهش چشمگیری یافته است»، روزنامه هشت صبح، تاریخ بارگذاری: ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ش.
- «کتلاک پوهنتونها و موئسسات تحصیلات عالی دولتی، وبسایت وزرات تحصیلات عالی افغانستان»، ۱۳۹۹ش.
- کتابخانه عامه رابعه بلخی در ولایت بلخ افتتاح شد»، خبرگزاری پیام آفتاب، تاریخ درج مطلب: ۱۰ آبان ۱۳۹۵ش.
- «کتابخانه عمومی رابعه بلخی در مزار شریف افتتاح شد»، خبرگزاری شفقنا، تاریخ درج مطلب: ۹ شهریور ۱۳۹۵ش.
- کُهزاد، علیاحمد، تاریخ افغانستان، کابل، بنگاه انتشارات میوند، ۱۳۸۴ش.
- گالینا، آ.پوکاچنکووا، شاهکارهای معماری آسیای میانه، تهران، نشرفرهنگستان هنر، ۱۳۸۷ش، ص۲۲۳.
- «گُسترش فارمهای ماهیپروری در بلخ»، وبسایت طلوع نیوز، تاریخ درج مطلب: ۲۶ خرداد ۱۳۹۹ش.
- مایل هروی، غلامرضا، حاشیه بر جغرافیای حافظ ابرو (قسمت ربع خراسان هرات)، تهران، ۱۳۴۹ش.
- «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان، تاریخ بارگذاری: ۱۵ آبان ۱۳۹۸ش.
- «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت ناچارنویسی، تاریخ بارگذاری: ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ش.
- مرادی غیاثآبادی، رضا، مراسم جشن نوروز یا میله گل سرخ در بلخ و مزارشریف. مجموعه مقالات دومین همایش منطقهای نوروز، پژوهشکده مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی ۱۳۸۲ش.
- «مسجد کبود»، ویکی شیعه، تاریخ بازدید: ۱ دی ۱۴۰۱.
- «مزار شریف»، ویکی شیعه، تاریخ بارگذاری:۳۱ ژانویه ۲۰۲۱م.
- «مسئولین رسانهها در بلخ وضعیت مطبوعات در کشور را بررسی کردند»، وبسایت افغانستان.رو، تاریخ بارگذاری: ۷ می ۲۰۱۴م.
- مسعودي، أبو الحسن على بن الحسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۴ش.
- «معرفی مسیرهای ارتباطی راه آهن افغانستان»، وبسایت ایراف، تاریخ درج مطلب: ۹ فروردین ۱۴۰۳ش.
- «معرفی ولایت بلخ + فیلم»، وبسایت باشگاه خبرنگاران جوان، تاریخ درج مطلب: ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ش.
- مهدی، غلامعلی، «نقش کلیدی در نشر معارف شیعه در خراسان بزرگ»، مجلۀ علوم حدیث، شمارۀ ۶۴، ۱۳۹۱ش.
- «نفوس ولایت بلخ یک میلیون و 543 هزار و 464 تن برآورد شد»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۱۲ تیر ۱۴۰۰ش.
- نقابی، عفت و بهرامیان، روحالله، «تبارشناسی فرهنگشهری بلخ با تمرکز بر نقش آیینها و ادیان (زرتشتی، بودایی و اسلام)»، مجلۀ پژوهشنامۀ فرهنگ و ادبیات آیینی، شمارۀ ۳، ۱۴۰۲ش.
- «نقش شيعيان بلخ در فرهنگ وتمدن اسلامي(تا حمله مغول)»، وبسایت سخن تاریخ، تاریخ بازدید: ۵ تیر ۱۴۰۴ش.
- «نگاهی به کار شاعری بانوان بلخ»، وبسایت روزنامۀ ۸ صبح، تاریخ درج مطلب: ۲۴ آبان ۱۳۹۱ش.
- «نوعیت خاکهای زراعتی در ولایت بلخ»، وبسایت A l H، تاریخ بارگذاری: ۱۱ آبان ۱۳۸۴ش .
- «ورزشکاران تیم والیبال بلخ تشویق مالی شدند»، خبرگزاری باختر، تاریخ بارگذاری: ۳ مهر ۱۴۰۱ش.
- «وضعیت کتابخانه ها در مزار شریف»، وبسایت روزنامه ۸صبح، تاریخ درج مطلب: ۷ تیر ۱۳۸۸ش.
- هروی، مایل، تاریخچه مزار شریف، انجمن تاریخ و ادب، کابل، مطبعه دولتی ۱۳۴۹ش.
- «هفتصد مدرسه دینی در بلخ فعال است»، خبرگزاری پیام آفتاب، تاریخ بارگذاری: ۲۸ حمل ۱۳۹۶ش.
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، البلدان، بیروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۲۲ق.