پیشنویس:خانواده دموکراتیک

خانواده دموکراتیک؛ نوعی از خانواده بر مبنای نادیده گرفتن تفاوتهای جنسیتی در مدیریت خانواده.
خانواده دموکراتیک، گونهای از خانواده است که ریشه در سبک زندگی مدرن غربی دارد و بر اصولی مانند آزادی و برابری زن و مرد استوار است. در خانوادهٔ دموکراتیک یا مردمیشده، به علت انکار تفاوتهای جنسیتی، خانواده بهشکل افقی ساختار مییابد و رواج آن در کشورها اسلامی موجب تعارض با ارزشهای بنیادین دینی و فرهنگی شده است.
پژوهشگران از بحران هویت جنسیتی، فروپاشی اقتدار مردانه و زنانهشدن خانواده، تحقیرشدن نقشهای مادری و همسری، اولویتیافتن اشتغال زنان، رواج مناسبات طلبکارانه میان اعضای خانواده و تشدید منازعات خانوادگی و بیخانمانی، بهعنوان مهمترین آسیبهای این نوع خانواده نام بردهاند.
مفهومشناسی خانواده دموکراتیک

محققان در تبیین مفهوم خانوادهٔ دموکراتیک، آن را در تقابل با مفهومشناسی و توصیف ویژگیهای «خانوادهٔ استبدادی» و «خانوادهٔ اخلاقی» (اسلامی) مطرح کردهاند تا درک بهتری حاصل شود؛ خانوادهٔ استبدادی ریشه در فرهنگ قبیلهای دارد و بهدلیل مواجههٔ قبایل با طبیعت خشن و جنگهای مستمر، «زورمداری» بنیادیترین عامل برای ارزشگذاریهای اجتماعی محسوب میشود. بر مبنای این فرهنگ، نهاد خانواده بهشکل استبدادی «مردسالار» ساخت مییابد که در آن مرد نماد قدرت خانوادگی بوده و زن ناگزیر از اطاعت شوهر است.[۱]
خانوادهٔ اخلاقی خاستگاه دینی دارد و مناسبات خانوادگی بر اساس تعاون[۲] و سرعت در خیرات،[۳] اصل «مودت» و «رحمت» شکل مییابد[۴] و دارای ساختار عمودی تعدیلیافته است. مناسبات زناشویی در این خانواده در قالب وفاداری عاطفی و تعهد جنسی نظم پیدا میکند[۵] و موقعیت شوهری و پدری مرکز اقتدار محسوب میشود.[۶] مرد وظیفه دارد با رعایت مشورتهای لازم، خانواده را مدیریت،[۷] نیازهای مادی[۸] را تأمین و از فضای معنوی آن مراقبت کند.[۹]
در خانوادهٔ اخلاقی، موقعیت بانویی و مادری، منبع آرامش است.[۱۰] در مقابل خانوادهٔ دموکراتیک، دارای ساختار افقی است؛ یعنی قدرت در سطح اعضای خانواده پخش شده و فردیت اعضاء از برجستگی بیشتری برخوردار بوده و امور مشترک خانوادگی بهشکل توافقی مدیریت میشود. به نظر پژوهشگران چنین خانوادهای، همسطح دیگر گروهای اجتماعی متزلزل بوده و دنیای غرب میکوشد آن را بر اساس «حقوق» حفظ کند؛ اما بهدلیل حاکمیت بنیادهای مادیگرا و لذتطلبی، تعارض جدی با استحکام نهاد خانواده بر بنیاد حقوق و اخلاق اسلامی دارد. ازاینرو در این الگو، بهطور طبیعی ازدواج در سطح قرارداد اجتماعی ساده، تنزل یافته و تولید مثل تا جایی اهمیت مییابد که سبب شادکامی زن و مرد شود و مزاحمتی برای آنها ایجاد نکند.[۱۱]
زمینههای فرهنگی و اجتماعی خانواده دموکراتیک
خانوادهٔ دموکراتیک، در بستر تجدد (مدرنیته) به وجود آمده که عنصر کانونی در این تمدن، «لذتگرایی غریزی» است. از آنجاییکه دسترسی به لذتهای مادی احتیاج به امکانات اقتصادی دارد، دنیای مدرن بر بنیاد اصل سود و سرمایه بنا شده و به باور پژوهشگران ارزشهای انسانی را با معیار پول و سرمایه ارزشگذاری میکند. از طرف دیگر روابط شخصی، پیوندهای خانوادگی، عشق و دوستی، علقههای همسایگی و اجتماعی همگی در سایهٔ منافع شخصی تجاری، رنگ باخته[۱۲] و منزلتهای اجتماعی نیز با ملاک درآمدهای اقتصادی معنا پیدا کرده است. درچنین زمینهای فرایند فروپاشی هویت جنسیتی تشدید و خانوادهٔ دموکراتیک غربی در زنجیرهای بههمپیوسته از آسیبها گرفتار شده است.[۱۳]
مبنای نظری خانوادهٔ دموکراتیک

پژوهشگران معتقدند که خانوادهٔ دموکراتیک، بر مبنای نظری انکار تفاوتهای مرد و زن (تفاوت جنسیتی) استوار است؛ مردسالاری در کنار نژادپرستی و اشرافیتگرایی، از ویژگیهای مهم تاریخ غرب بوده و باعث شده است که در غرب مدرن واکنشهای تند علیه این تبعیضها شکل بگیرد و مساواتطلبی تبدیل به خواست عمومی شود. در کنار جنبشهای فراگیر اجتماعی، جریانهای فمینیستی نیز با شعار برابری جنسیتی به وجود آمد.[۱۴]
فمینیستها، با تأکید بر این اندیشهٔ «دو بووار» که انسان، زن زاده نمیشود بلکه در جامعه به زن تبدیل میشود، وظایف و ویژگیهای مرد و زن را بخشی از یک ایدئولوژی دانستند.[۱۵] بههمین دلیل آنها در صدد یکسانسازی نقشهای زن و مرد بوده و جامعهپذیری جنسیتی در خانواده را از علتهای اصلی نابرابریهای جنسیتی در سطح خانواده و اجتماع تلقی میکنند.[۱۶]
ویژگیهای خانواده دموکراتیک
از مهمترین ویژگیهای خانوادهٔ دموکراتیک، زنانهشدن این نوع خانواده و فرزندسالاری است. پژوهشگران معتقدند که انکار تفاوتهای نقش زن و مرد در فرایند دموکراتیکشدن خانواده در جهان اسلام، بهتدریج به زنانهشدن خانواده و در نهایت به فرزندسالاری منجر میشود. نمودهای چنین دگرگونی را میتوان در موارد زیادی در خانوادههای ایرانی مشاهده کرد. برای مثال در بسیاری از خانوادهها درآمدها، ارتباطات دوستانه و خانوادگی شوهر توسط همسر کنترل میشود. همچنین روابط خانوادگی به سمت طایفهٔ مادری متمایل شده و فرزندان با خویشان مادری احساس همرنگی بیشتری دارند. فرزندسالاری در خانوادههای دموکراتیک غربی کمتر است؛ زیرا با توجه به استقلال اقتصادی زنان، وقتی اقتدار مرد در ساختار خانواده میشکند، قدرت خانوادگی در میان زن و مرد توزیع شده و فرزندان با رویکرد مستقلشدن در اولین فرصت، جامعهپذیر میشوند و به کمک قوانین حقوقی میتوانند منابع خود را تأمین کنند.[۱۷]
اقتدار مردانه در خانوادهٔ دموکراتیک
در سبک زندگی اسلامی، مهمترین نقش مرد در ساختار خانواده، «قوامیت» یعنی تکیهگاه بودن برای زن است.[۱۸] اقتدار مرد از سنخ ولایت بوده و نه تنها حق استبداد در رأی را ندارد که باید با رعایت تمایلات و نیازهای دیگران، خانواده را مدیریت[۱۹]و معیشت آنها را از روزی حلال تأمین کند.[۲۰] از دیگر سو، جهاد زن، شکیبایی در برابر ناملایماتی است که از همسر خود میبیند.[۲۱] انکار تفاوتهای جنسیتی در خانوادهٔ دموکراتیک اما باعث فروپاشی اقتدار مردانه در ساختار خانواده شده است؛ زیرا دموکراسی مستلزم برابری در تصمیمگیری بوده و فمینیستها اقتدار مرد در خانواده را منشأ اصلی شکلگیری نظامهای پدرسالار معرفی و مظلومیت تاریخی زنان را بر همین مبنا تفسیر میکنند. حذف اقتدار پدر در خانوادههای غربی از یک سوی نظارت مرد بر اعضای خانواده را دچار مشکل کرد و از سوی دیگر برابریخواهی و عدم تمکین زنان، موجب افزایش طلاق و گسترش آسیبهای جدی در غرب شد. در خانوادهٔ اسلامی نیز اقتدار مرد تضعیف شد.[۲۲]
هویت زن در خانوادهٔ دموکراتیک

به عقیدهٔ پژوهشگران جریان دموکراتیکشدن خانواده و انکار تفاوتهای جنسیتی در فرهنگ مدرن، زنان غربی را با هویت زنانگی بیگانه و جهان غرب را در ابعاد مختلف دچار مشکل کرد. برای مثال آزادی جنسی زنان در کنار مبارزه علیه ازدواج و نقش مادری، به کاهش نرخ زایمان، افزایش خانوادههای تکوالدی و کودکان نامشروع کمک کرد.[۲۳]
ورود این تمایلات در دنیای اسلام، زنان مسلمان را نیز دچار بحران هویت کرده و بهدلیل تعارضات شدید فرهنگی، پیامدهای سنگینتری برای خانوادهای اسلامی داشته است. در سبک زندگی اسلامی، هویت زنانه با ارزشهای خاص از جمله عفت و نقشهای همسری و مادری همراه است.[۲۴]
اما رواج خواستههای فمینیستی، به هویت زنان مسلمان نیز خدشه وارد میکند و حیای زنانگی که عامل مهم احترام اجتماعی زنان است، آسیب میبیند. از طرف دیگر نقشهای زنانه مانند مادری، همسری و خانهداری با تمایلات انجام وظایف مردانه، در تعارض قرار میگیرد و تصویر زنان از هویت جنسیتی آنها را منفور میسازد. آشفتگی زن که منبع آرامش در خانواده محسوب میشود، محیط منزل را نیز آشفته کرده و جامعهپذیری جنسیتی در خانواده را مختل میکند.[۲۵]
نقش همسران در خانوادهٔ دموکراتیک
پژوهشگران معتقدند که از برجستهترین نمادهای فرهنگ خانوادهٔ دموکراتیک، تشابه نقش (وظایف و مسئولیتها) زن و مرد بوده که از جهات مختلف، نهاد خانواده را در کل جهان از جمله کشورهای اسلامی با مشکلات زیر مواجه میکند:
تحقیر نقشهای مادری و همسری
در نگرش اسلامی نقشهای زنانه معطوف به جایگاه زن در نظام خلقت تعریف شده و زن تجلی مهر الهی بوده که در کانون عاطفی خانواده قرارگرفته است. انجام وظایف همسری و مادری توسط زن خانواده، عبادت در راه خدا محسوب میشود؛[۲۶] اما در نگاه مدرن که هدف زندگی در سطح لذتهای مادی تقلیل یافته، زنان منزلت اجتماعی را در میزان درآمد شغلی دنبال میکنند و نقشهای مادری و همسری را بزرگترین مانع در این راه میدانند. آنان با منطق دموکراسی برای برداشتن این موانع از یک سوی به تحقیر این نقشها پرداخته و آنها را در آشپزخانه ماندن و کهنهشستن مینامند و از سوی دیگر، اهمیت اشتغال را با هویت انسانی زنان همسان معرفی کردهاند.[۲۷]
اولویتیافتن اشتغال زنان
خانوادهٔ دموکراتیک بهدلیل خاستگاه و ریشهٔ آن در فرهنگ سرمایهداری، اقتصاد محور بوده و معیار ارزشگزاری جایگاه زن و شوهر، پول است[۲۸] که در تعارض آشکار با الگوی خانوادهٔ اسلامی قرار دارد. در این نگاه بر خلاف نگاه اسلامی؛ ثروت مادی زن، جایگزین اصالت خانوادگی او شده، درآمدزایی همسر مهمتر از نقش همسری و مادری او دانسته میشود. از سوی دیگر اشتغال با تحصیلات رابطهٔ مستقیم دارد. خانوادهها در گذشته دخترها را برای مادری، همسری و خانهداری و پسرها را برای مهارتهای شغلی مورد نیاز آموزش میدادند، اما در خانوادهٔ دموکراتیک، دختران و پسران، بهصورت یکسان و برای اشتغال تربیت میشوند.[۲۹]
تغییر جایگاه خانه در خانوادهٔ دموکراتیک
در سبک زندگی اسلامی «خانه»، محل آسایش، آرامش،[۳۰] معنویتگرایی[۳۱] و فضای عاطفی است که در فرهنگ فارسی «مأوا» نامیده میشود.[۳۲] از طرف دیگر زن، کانون عاطفه و عامل دلبستگیها در خانه بوده و رمز اصلی ازدواجهای ناموفق ناشی از ناکامی زوجین در دستیابی به شیوههای مؤثر دادوستد عاطفی است؛[۳۳] اما در خانوادهٔ دموکراتیک، بهدلیل تحقیر نقش مادری و جذب زنان در بازار کار، کانون محبت در نهاد خانواده آسیب دیده و خانه تبدیل به «خوابگاه» میشود.[۳۴] در خانوادهٔ دموکراتیک، زن و شوهر وقتی از کار برمیگردند، هرکدام در صدد رفع خستگیهای ناشی از اشتغال در بیرون هستند و به اعضای بیمار و سالمندان، بهویژه کودکان توجه لازم نمیشود. در حالیکه بچهها در سنین کودکی نیاز به حضور فیزیکی مادر دارند و هیچ جایگزینی برای مادر تصور نمیشود.[۳۵]
مناسبات اعضای خانوادهٔ دموکراتیک
اعضای خانواده در فرهنگ اسلامی به نحوی تربیت میشوند که هرکدام خود را بدهکار دیگری دانسته و کوشش در انجامدادن تکالیف خود دارند. اما خانوادهٔ دموکراتیک، بهدلیل خاستگاه فمینیستی و انسانگرایانه، حقوقمحور است و اعضای این نوع خانواده با نگاهی طلبکارانه به همدیگر نگریسته به دنبال تأمین منافع فردی خود هستند. با ورود چنین نگرشی در خانوادههای اسلامی، زندگی خانوادگی دچار آسیب شده است. بههمین دلیل امروزه بسیاری از زنان نگاهی طلبکارانه به مرد دارند و مردان نیز زنان را مدیون خود میدانند و از سوی دیگر هر دو بدهکار فرزندان دانسته میشوند. در چنین فضایی منازعات خانوادگی افزایش یافته و خشونتهای خانوادگی به اشکال مختلف تشدید میشوند.[۳۶]
پیامدهای اجتماعی خانوادهٔ دموکراتیک

تشدید منازعات خانوادگی
به باور پژوهشگران یکی از پیامدهای خانوادهٔ دموکراتیک، تشدید منازعات خانوادگی است که ریشه در مناسبات طلبکارانه و حقوقمحوری در این نوع خانواده دارد. توقعات بالا و بر مبنای سود فردی، منازعات و در پی آن تنفر را در فضای خانواده وارد میکند. برای مثال زن، بدون توجه به محدودیتهای اقتصادی و غیر اقتصادی مرد، توقع دارد که مطالبات وی متناسب با فرهنگ چشموهمچشمی رایج میان این نوع خانوادهها تأمین شود. فرزندان نیز با ایجاد فشارهای روانی سعی دارند که والدین خود را تسلیم خواستههای مُدگرایانه کند؛ هنگامی که این توقعات برآورده نشود، منازعات تشدید میشود.[۳۷]
افزایش طلاق و کاهش جمعیت
بر اساس تحقیقات پژوهشگران، از پیامدهای مهم مناسبات حاکم بر خانوادهٔ دموکراتیک، افزایش طلاق و کاهش جمعیت است؛ زنان و مردان امروزی وقتی ناسپاسی از همدیگر و از فرزندان خود میبینند، طلاق را بهترین گزینه در نظر گرفته و پرورش فرزند را عمل غیر منطقی تلقی میکنند. این نوع خانواده شعار «فرزند کمتر زندگی با لذتتر» را در افکار عمومی منطقی جلوه داده و تمایلات طبیعی مادرشدن و پدربودن را در انسان مدرنشده، سرکوب میکند. پژوهشگران یکی از عوامل افزایش طلاق در ایران را نیز گسترش تمایلات به خانوادهٔ دموکراتیک در جامعه میدانند. برای مثال میزان طلاقهای ثبت شده در ایران در ۱۳۷۵ش نسبت به ازدواجهای ثبت شده ۸/۷٪ بوده که این میزان در مهرماه ۱۳۹۱ش به ۱۶٫۳ درصد افزایش یافته است.[۳۸]
افرایش بیخانمانی
پژوهشگران معتقدند که امروزه دختران و پسران فراری، زنان خیابانی و مردان مجرد یا بیعلاقه به خانواده، از برجستهترین نمودهای بیخانمانی و متأثر از تمایلات خانوادهٔ دموکراتیک در جامعه هستند. بر اساس آمارهای موجود، شمار نوجوانان فراری در ایران، به گونهٔ نگرانکنندهای در حال افزایش است؛ بهطوری که شمار دختران فراری در ۱۳۷۸ش بیست برابر از ۱۳۶۵ش بوده و در چهار ماههٔ آخر ۱۳۸۰ش تعداد ۶۱۵۶ نوجوان فراری دستگیر شدهاند.[۳۹] نتیجهٔ یک مطالعه (۱۳۸۲ش) بر روی ۷۵ زن و دختر فراری نشان میدهد که مشکلات خانوادگی از قبیل نداشتن سرپرست یا بد سرپرست دلیل فرار آنها بوده است.[۴۰]
افزایش بزهکاریهای اجتماعی
بهدلیل فروپاشی نهاد خانواده در غرب و افرایش تمایلات خانوادهٔ دموکراتیک، روحیهٔ مجردزیستی و فرار از مسئولیتهای خانوادگی میان زنان و مردان افزایش پیدا کرده و این مسئله به نظر کارشناسان امور خانواده باعث افزایش بزهکاریهای اجتماعی میشود. تحقیقات نشان میدهد که مردان جوان و مجرد همیشه در سراسر جهان تهدیدی برای خود و جامعه هستند؛ چنین مردانی به خشونت، پرخاش و بیبندوباری بیشتری تمایل دارند. همچنین بیشتر آنها از بیماری، سانحه یا حوادث نابهنگام میمیرند. آنان اکثریت منحرفان، تبهکاران و خلافکاران را تشکیل میدهند.[۴۱]
پانویس
- ↑ عنبرسوز، زن در ایران باستان، 1389ش، ص188.
- ↑ سورهٔ مائده، آیهٔ 2.
- ↑ سورهٔ آل عمران، آیهٔ 114.
- ↑ سورهٔ روم، آیهٔ 21.
- ↑ رضیالدین، مکارم الاخلاق،1370ش، ص238.
- ↑ سورهٔ نساء، آیهٔ 34.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 1366ش، ج3، ص370.
- ↑ پاینده، نهج الفصاحة، 1382ش، ص384.
- ↑ صدوق، آمالی صدوق، 1400ق، ص577.
- ↑ سورهٔ روم، آیهٔ 21؛ سورهٔ اعراف، آیهٔ 189.
- ↑ محبی، «مردمیشدن خانواده؛ فرایند آسیبدیدگی و بحران خانوادگی»، 1402ش، ص87-88.
- ↑ تافلر، موج سوم، 1384ش، ص57.
- ↑ محبی، «مردمیشدن خانواده؛ فرایند آسیبدیدگی و بحران خانوادگی»، 1402ش، ص91-92.
- ↑ محبی، «مردمیشدن خانواده؛ فرایند آسیبدیدگی و بحران خانوادگی»، 1402ش، ص92.
- ↑ احمدی و تشکری، «تأثیر خانواده در جامعهپذیری نقشهای جنسیتی از دیدگاه اسلام و فمینیسم»، 1400ش، 54.
- ↑ بستان، «جنسیت در خانواده از دیدگاه جامعهشناسی اسلامی»، 1397ش، ص55.
- ↑ محبی، «مردمیشدن خانواده؛ فرایند آسیبدیدگی و بحران خانوادگی»، 1402ش، ص94-95.
- ↑ سورهٔ نسا، آیهٔ 4.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 1366ش، ج3، ص370.
- ↑ سورهٔ مؤمنون، آیهٔ 51.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، 1413ق، ج3، ص439.
- ↑ محبی، «مردمیشدن خانواده؛ فرایند آسیبدیدگی و بحران خانوادگی»، 1402ش، ص94.
- ↑ فاکس، «زنان و آینده خانواده، بررسی بنیادهای جنبش فمینیستی»، 1381ش.
- ↑ بوذرینژاد و اقبالی، «هویت جنسیتی زنانه (زنانگی) در سیره حضرت زهرا (س)»، 1402ش، ص314.
- ↑ محبی، «مردمیشدن خانواده؛ فرایند آسیبدیدگی و بحران خانوادگی»، 1402ش، ص92.
- ↑ علاسوند، «اگر زن نباشی (ضرورت نگاه نظاممند به الگوی شخصیت زن مسلمان)»، 1386ش، ص39.
- ↑ مهدوی، «مصاحبه علمی: خوانش انتقادی اشتغال زنان»، 1383ش.
- ↑ محبی، «مردمیشدن خانواده؛ فرایند آسیبدیدگی و بحران خانوادگی»، 1402ش، ص97.
- ↑ مهدوی، «مصاحبه علمی: خوانش انتقادی اشتغال زنان»، 1383ش.
- ↑ سورهٔ نحل، آیهٔ 80.
- ↑ سورهٔ احزاب، آیهٔ 34.
- ↑ جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات آسیبهای اجتماعی ایران، 1389ش، ص41.
- ↑ شرفی، خانواده معتدل (آناتومی خانواده)، 1388ش، ص52.
- ↑ محبی، «مردمیشدن خانواده؛ فرایند آسیبدیدگی و بحران خانوادگی»، 1402ش، ص97.
- ↑ محبی، «مردمیشدن خانواده؛ فرایند آسیبدیدگی و بحران خانوادگی»، 1402ش، ص98.
- ↑ محبی، «مردمیشدن خانواده؛ فرایند آسیبدیدگی و بحران خانوادگی»، 1402ش، ص99.
- ↑ محبی، «مردمیشدن خانواده؛ فرایند آسیبدیدگی و بحران خانوادگی»، 1402ش، ص99-100.
- ↑ محبی، «مردمیشدن خانواده؛ فرایند آسیبدیدگی و بحران خانوادگی»، 1402ش، ص100.
- ↑ کاوه، آسیبشناسی بیماریهای اجتماعی، 1391ش، ج2، ص943.
- ↑ کاوه، آسیبشناسی بیماریهای اجتماعی، 1391ش، ج2، ص945.
- ↑ محبی، «مردمیشدن خانواده؛ فرایند آسیبدیدگی و بحران خانوادگی»، 1402ش، ص100.
منابع
- قرآن کریم.
- احمدی، فاطمه و تشکری، زهرا، «تأثیر خانواده در جامعهپذیری نقشهای جنسیتی از دیدگاه اسلام و فمینیسم»، مجله پژوهشهای اسلامی جنسیت و خانواده، سال چهارم، شمارهٔ ششم، بهار و تابستان ۱۴۰۰ش.
- بستان، حسین، «جنسیت در خانواده از دیدگاه جامعهشناسی اسلامی»، فصلنامهٔ تحقیقات بنیادین علوم انسانی، شمارهٔ ۱۳، ۱۳۹۷ش.
- بوذرینژاد، یحیی و اقبالی، ابوالفضل، «هویت جنسیتی زنانه (زنانگی) در سیرهٔ حضرت زهرا»، مجلهٔ زن در توسعه و سیاست، دورهٔ ۲۱، شماره ۲، ۱۴۰۲ش.
- پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه؛ مجموعه کلمات قصار حضرت رسول، تهران، دنیای دانش، ۱۳۸۲ش.
- تافلر، الوین، موج سوم، ترجمه شهیندخت خوارزمی، تهران، نشر علم، ۱۳۸۴ش.
- جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات آسیبهای اجتماعی ایران، تهران، انجمن جامعهشناسان ایران، ۱۳۸۹ش.
- رضیالدین، حسن، مکارم الأخلاق، قم، رضی.۱۳۷۰ش.
- شرفی، محمدرضا، خانواده معتدل (آناتومی خانواده)، تهران، انجمن اولیا و مربیان، ۱۳۸۸ش.
- صدوق، محمد بن علی، آمالی صدوق، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۰ق.
- صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعهٔ مدرسین حوزهٔ علمیه قم، ۱۴۱۳ق.
- علاسوند، فریبا، اگر زن نباشی (ضرورت نگاه نظاممند به الگوی شخصیت زن مسلمان)، مجلهٔ خردنامهٔ همشهری، شمارهٔ ۱۶، تیر ۱۳۸۶ش.
- عنبرسوز، مریم، زن در ایران باستان، تهران، روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۸۹ش.
- فاکس، جلووف، «زنان و آیندهٔ خانواده، بررسی بنیادهای جنبش فمینیستی»، ترجمهٔ اصغر افتخاری و محمدتراهی، مجله کتاب زنان، شمارهٔ ۱۳۸۱ش.
- کاوه، محمد، آسیبشناسی بیماریهای اجتماعی، تهران، جامعهشناسان، ۱۳۹۱ش.
- محبی، محمدعارف، «مردمی شدن خانواده؛ فرایند آسیبدیدگی و بحران خانوادگی»، مجلهٔ معرفت فرهنگی، سال پانزدهم، شمارهٔ ۵۷، زمستان ۱۴۰۲ش
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلامیة، ۱۳۵۳ش.
- مهدوی، محمدصادق، «مصاحبهٔ علمی: خوانش انتقادی اشتغال زنان»، مجلهٔ حوراء، شمارهٔ ۸، آبان و آذر ۱۳۸۳ش.