پیشنویس:سرپل
سرپل؛ ولایتی (استانی) در شمال افغانستان.
ولایت سرپل بهعنوان بخشی از خراسان بزرگ تاریخی، تلفیقی غنی از میراث فرهنگی و سبک زندگی معاصر را ارائه میدهد. این منطقه که در متون تاریخی با نامهای انبار و جوزجان شناخته میشد، امروزه با ترکیب جمعیتی از اقوام مختلف از جمله هزاره، تاجیک و ازبک، نمونهای بارز از همزیستی فرهنگی است.
سبک زندگی در سرپل بر اساس تعامل هوشمندانه با طبیعت کوهستانی و بهرهگیری از زمینهای حاصلخیز شکل گرفته، بهطوری که کشاورزی سنتی در کنار دامداری، پایههای معیشت محلی را تشکیل میدهد.
اقتصاد منطقه بیشتر متکی بر کشاورزی، باغداری و دامپروری است و محصولاتی مانند گندم، جو، زردآلو و انگور از تولیدات اصلی آن بهشمار میروند. حوزههای علمیه و مراکز آموزشی در این ولایت، بهویژه در مناطق شیعهنشین مانند بلخاب، نشاندهندهٔ اهمیت فرهنگی و مذهبی سرپل است.
با وجود چالشهای امنیتی در سالهای گذشته، مردم سرپل با حفظ آداب و سنن محلی، سبک زندگی مبتنی بر همبستگی اجتماعی و مهماننوازی را زنده نگه داشتهاند.این ولایت با جاذبههای تاریخی و طبیعی، ظرفیت بالایی برای توسعهٔ گردشگری دارد و نیازمند توجه بیشتر برای بهبود زیرساختها و معیشت مردم است.
نامگذاری
ولایت سرپل در متون تاریخی بهنام «انبار» یاد شده است. جوزجانان، گوزگانان و جوزجان نامهای دیگر این منطقه بوده که در منابع آمده است. پژوهشگران دلیل نامگذاری این ولایت به سرپل را پل تاریخی «خشت پل» میدانند که از ۷۰۰ سال پیش بر رودی ساخته شده که از وسط شهر سرپل (مرکز ولایت) عبور کرده و دو سمت شهر را به یکدیگر وصل میکند.[۱]
تاریخچه سرپل
منطقه سرپل کنونی در دوران باستان بخشی از قلمرو جوزجان/گوزگانان محسوب میشد که از ولایات مهم خراسان بود. در سدههای نخستین اسلامی، این ناحیه بهعنوان بخشی از جوزجان شناخته میشد و شهر انبار (سرپل امروزی) بهعنوان مرکز این ولایت اهمیت ویژهای داشت. جغرافیدانان مسلمان همچون یعقوبی و مقدسی از آبادانی و رونق این منطقه گزارش دادهاند.[۲]
در سدههای سوم تا پنجم هجری، سرپل تحت حکومت آل فریغون قرار داشت که از خاندانهای دانشپرور و فرهنگدوست منطقه بودند. این خاندان با برقراری روابط سیاسی با سامانیان و غزنویان، دورانی از ثبات و رونق فرهنگی را برای منطقه به ارمغان آوردند. نام سرپل در دوره تیموریان و با احداث پلی تاریخی بر روی رودخانه سرپل توسط میرزا سلطان حسین بایقرا تثبیت شد. این پل که به ابتکار امیر علی شیر نوایی ساخته شد، به مهمترین شاهراه ارتباطی بین بلخ و فاریاب تبدیل شد.
در قرون اخیر، سرپل بهعنوان بخشی از ولایت جوزجان اداره میشد تا اینکه در ۱۳۶۷ش بهعنوان ولایت مستقل تشکیل شد. امروزه این ولایت با حفظ هویت تاریخی خود، بهعنوان یکی از مناطق مهم شمال افغانستان شناخته میشود.[۳]
جغرافیا و سرمایه طبیعی سرپل
موقعیت جغرافیایی
سرپل در دامنهٔ شمالی تیربند ترکستان بین ۳۵ درجه و سی دقیقهٔ شرقی تا ۳۶ درجه و ۱۳ دقیقهٔ شمالی و ۶۶ و ۳۰ دقیقهٔ جنوبی و ۶۵ درجه و دو دقیقهٔ شرقی واقع شده است. این ولایت از شمال با ولایت جوزجان، از شرق با ولایت بلخ، در جنوب با ولایت غور و بامیان، در جنوبشرق با ولایت سمنگان و از غرب با ولایت فاریاب همسایه است. ارتفاع ولایت سرپل از سطح دریا از ۶۴۰ متر در مناطق هموار تا ۱۷۵۰ متر در مناطق مرتفع است.
سرپل ۶۰۳ کیلومتر با کابل فاصله دارد[۴] و ۷۵درصد مساحت این ولایت کوهستانی یا نیمه کوهستانی و ۱۴ درصد آن زمینهای هموار است. وسعت این ولایت ۱۶۳۸۵٫۵۷ کیلومتر مربع است.[۵]
رشته کوهها
ولایت سرپل با ویژگیهای توپوگرافیک خود یکی از مناطق کوهستانی شمال افغانستان محسوب میشود. بر اساس مطالعات زمینشناسی، حدود ۷۵درصد از مساحت این ولایت را اراضی کوهستانی و نیمهکوهستانی تشکیل میدهد، در حالی که تنها ۱۴ درصد آن دشتهای هموار بوده و ۱۱ درصد باقیمانده شامل سطوح جنگلی و نیمههموار میشود.
رشتهکوههای شاخص سرپل:
- کوهستانهای بلخاب: این رشته کوه در جنوب ولایت قرار داشته و مرز طبیعی با ولایت بامیان را تشکیل میدهد. ارتفاع برخی قلههای آن به بیش از ۳۵۰۰ متر میرسد؛
- کوههای سانچارک: در بخش مرکزی ولایت واقع شده و از مهمترین منابع آبی منطقه محسوب میشود؛
- رشتهکوههای کوهستانات: این ناحیه کوهستانی که نام ولسوالی کوهستانات از آن گرفته شده، از غرب تا شرق ولایت امتداد دارد؛
- کوههای گوسفندی: در شرق ولایت واقع شده و بهدلیل شیبهای تند و درههای عمیق از چشماندازهای طبیعی منحصر به فردی برخوردار است؛
- کوههای سوزمهقلعه: در شمال غرب ولایت قرار داشته و از منابع مهم چراگاههای طبیعی محسوب میشود؛[۶]
- در ۲۰ کیلومتری جنوب شهر سرپل دو کوه بلند به نامهای کوه میرزا ولنگ و تخت میرزا قرار دارد که طول آنها حدود ۴۵ کیلومتر تخمین زده میشود.[۷]
منابع آبی
منابع آبی در سرپل چندین رود بزرگ است که از مناطق کوهستانی سرچشمه میگیرد:
الف) رود سرپل
رود سرپل از بین شهر عبور کرده و مناطق اطراف را آبیاری میکند. دو رود دیگر نیز از منطقهٔ کچن ولسوالی کوهستانات و سانچارک سرچشمه گرفته بهمصرف آبیاری سرپل میرسد. ولایت سرپل دارای صدها چشمهٔ کوچک و بزرگ است که بهمصرف مردم محلی میرسد. در طول سالهای گذشته جنگل و منابع طبیعی ولایت سرپل به شدت تخریب شده است و بههمین دلیل این ولایت در سالهای اخیر شاهد سیلهای مخربی بوده است که منجر به تخریب زمینهای کشاورزی، تلفات انسانی، تخریب خانهها و آوارگی مردم شده است.[۸]
ب) رود بلخاب
سرچشمه: بسیاری از محققان، کوه بابا را سرچشمه رود بلخاب دانستهاند.[۹] جبال بامیان،[۱۰] چشمه میان کوهها که از دهانهٔ آن تا بلخ ده منزل راه است[۱۱] و چشمهٔ «کُپرُوک» در رشتهکوه بندامیر در شمال بند ذوالفقار،[۱۲] توسط برخی محققان بهعنوان سرچشمهٔ این رود، یاد شدهاند.
مسیر عبور رود بلخاب بسیار طولانی است. پژوهشگران، طول آن را از ۳۵۰ تا ۴۷۱ کیلومتر ذکر کردهاند.[۱۳] فواصل این مناطق از بامیان تا بلخ عبارت است: بندامیر تا نَیَک (مرکز یکهاولنگ) ۳۴ کیلومتر؛ نیک تا دَرَّه چاشت ۷۴ کیلومتر؛ دره چاشت تا تَرپَچ بلخاب حدود ۲۳ کیلومتر؛ ترپچ تا تَرخُوج (مرکز بلخاب) ۵۰ کیلومتر؛ ترخوج تا قریه سَرپُل بلخاب ۲۵ کیلومتر؛ سرپل تا شِیگَی ۳۲ کیلومتر؛ شیگی تا اَندَراب بلخ ۱۵ کیلومتر؛ اندراب تا آقکُپرُوک ۴۵ کیلومتر؛ آقکپروک تا شُولگَرَه ۴۰ کیلومتر و شولگره تا مزارشریف ۳۰ کیلومتر.
رود بلخاب در مجموع از بندامیر تا بلخ حدود ۳۶۸ کیلومتر را طی میکند. حدود ۱۲۵ کیلومتر این مسیر در ولایت بامیان، حدود ۱۱۵ کیلومتر این مسیر در بلخاب ولایت سرپل و حدود ۱۳۰ کیلومتر این مسیر در ولایت بلخ قرار دارد.[۱۴]
سابقه تاریخی: رود بلخاب از قدیمیترین رودهای دنیا است. استرابو آن را کنار شهر اُوراسپَه یا زاریاسپَه میداند.[۱۵] بطلمیوس نیز شهر باکترا [بلخ] را کنار شاهجوی زاریاسپه معرفی کرده است.[۱۶] بیشتر آثار تاریخی و جغرافیایی به رود بلخاب اشاره کردهاند و تأثیر آن رود بر منطقه خشکیده بلخ غیرقابل انکار است. تمدن، فرهنگ و هنر بلخ با رود بلخاب رابطه تنگاتنگی دارد و این رود منشأ پیدایش یک تمدن بزرگ در حاشیه صحرای قرهقوم بهشمار میرود.[۱۷]
زندگی اولیه انسان در کنار رود بلخاب از ابتدای ورود انسان به این منطقه گزارش شده است. در آقکپروک آثاری به دست آمده است که بیانگر زیست انسان در ۲۰ هزار سال قبل در جوار دریای بلخاب است.[۱۸]
آثار تاریخی موجود در مناطق اطراف رود بلخاب، نشانه وجود تمدن در امتداد آن است. گمان میرود عامل رویآوری مردم به بلخ، همین رود بلخاب بوده است که بر اساس نظریهای گندم اولین مرتبه در همین منطقه کشت شده و تمدن بلخاب بعداً به بینالنهرین منتقل شده است. بلخاب در طول تاریخ مسیر رفتوآمد دستههای انسانی از شمال به جنوب و بالعکس بوده است. آریاییهای هندی حدود ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد از همین مسیر به کابل و سپس هند مهاجرت کردهاند.[۱۹]
شاخههای فرعی: در مسیر حرکت بلخاب، از بندامیر ولایت بامیان تا ولایت بلخ، رودهای فرعی بسیاری به آن ملحق میشوند که برخی فصلی و برخی دائمی هستند. در ولایت بامیان رودهای اَندَه، رُستَم، سیادره، درهعلی، بندپیتاب، دره چاشت، سبزدره، دَگا، کاسان و سُولِیج به رود بلخاب میریزند. در ولایت سرپل، رودهای کاشان و اِسمَیدان، تَخشِی، اِیلدَراز، درهمَزار (پِیغُولَه و زَوَک)، رِیزَهگَگ (تَرخُوج)، تَگابلُولَهو و تَگابتَخت (پُورشَهر) به آن میریزد. در ولایت بلخ رود باجگاه بلخاب، آبدَرَّه سانچارک و آب چشمه شفاء به رود بلخاب میریزد.[۲۰]
میزان جریان آب: از بندامیر و مناطق ولایت بامیان حدود ۲۰ آسیاب آب وارد ولسوالی بلخاب میشود. در بلخاب رودهای زیادی به آن میریزد و میزان آب رود بلخاب در زمان خروج از منطقه بلخاب تقریباً دو برابر میشود. در ماه ثور (اردیبهشت) و جوزا (خرداد)، که باران زیاد میبارد و برف کوه بابا و تیربند ترکستان آب میشود، رود بلخاب در بسیاری از مناطق، طغیان میکند و خسارات زیادی به بار میآورد.[۲۱]
بیشترین میزان آبدهی رود بلخاب، بنابر سنجش سال ۱۳۴۶ش در رباط بالا جایی که رود وارد زمینهای پست و هموار بلخ میشود، ۷۵۲٬۱ متر مکعب در ثانیه برآورد شده است. در آن هنگام، در منطقهای که رود وارد زمین پست میشود، میانگین جریان آب حدود یکصدمتر مکعب در ثانیه است. بیشترین مورد که ۵۳۱متر مکعب در ثانیه بوده، در ۸ جوزا ۱۳۵۶ش. ثبت شده است.[۲۲]
هجدهنهر رود بلخاب: رود بلخاب با ورود به مزارشریف، به نام «هیجدهنهر» خوانده میشود که به باور عمومی (بعد از چشمه شفاء) در بیابانهای جنوب غرب آن ولایت به هیجدهنهر تقسیم میشود. برخی اعتقاد دارند که تعداد نهرهای بلخاب به ۱۸ نهر نمیرسد.[۲۳] برخی تعداد نهرهای آن را بیشتر دانسته و نوشتهاند در نواحی شمالی دشت بلخ حدود ۲۰ نهر از بلخاب منشعب میشوند که برخی نهر طبیعی و برخی ساخته دست انسان است که هر یک از آنها حدود ۴متر پهنا و حدود ۱۴متر ژرفا دارند.[۲۴]
به نوشته برخی از منابع جغرافیایی، رود بلخاب چون از تنگهٔ چشمهشفا گذشته وارد بلخ میشود، نهرهایی از آن به مناطق مختلف بلخ کشیده شده که شامل شهر مزارشریف و ولسوالیهای نَهرشاهی، دِهدادی، چِمتال، چَهاربُولَک، بلخ و دولتآباد میگردد و جلگه بُوینَهقَرَه (شُولگَرَه) بیشترین استفاده را از رود بلخاب میبرد.[۲۵]
در منابع جغرافیایی نهرهای جدا شده از این رود به تفصیل مورد اشاره قرار گرفته و نوشتهاند این رودخانه از کنار شهرهای مَدر، رِباط کَروان در ناحیۀ اَندَراب و گَوزگانان میگذرد و بعد از رسیدن به دشت بلخ و عبور از کنار دروازه نَوبَهارِ، به دوازده شاخه تقسیم میشود.[۲۶]
برخی از منابع و از جمله نویسنده حدود العالم (سده ۴ هجری) از دوازده نهر بلخاب نام برده است.[۲۷] در منابع جدیدتر اسامی بیشتری ثبت کردهاند، از جمله حافظ ابرو در سده ۹ هجری از ۲۱نهر نام برده و محمد مؤمن هم با جزئیات به این تقسیمبندی اشاره کرده است.[۲۸]
رود بلخاب در منابع دینی: رود بلخاب، با اسطوره و ادیان پیوند دیرینهای دارد. ریشه آن رود بندامیر بامیان و به باور عموم مردم منسوب به علی بن ابیطالب است و بنای آنها نیز به او نسبت داده میشود. این رابطهٔ اسطورهای، از اسامی بندها نیز به دست میآید.[۲۹] بیشتر مورخان و جغرافیدانان دوره اسلامی نیز کوههای مرکزی بامیان را سرچشمه تمام آبها و رودهای اطراف آن، از جمله سرچشمه رود بلخاب دانستهاند.[۳۰]
روایاتی در فضیلت رود بلخاب در منابع دیده میشود که این رود را در کنار نهر فرات، دجله و نیل از بزرگترین نهرهای جهان معرفی کردهاند.[۳۱] همچنین رود بلخاب، ارزشمندترین رود مذهبی در دین زرتشتی بهشمار آمده که با خدایان و پیامبر آن دین رابطهٔ اسطورهای دارد. بر اساس منابع زرتشتی، «دائِیتِی» نام رود بسیار مشهور و مقدسی است که در سرزمین «اَئِیرِینَه وَئِجَه» (نخستین سرزمین مزدا آفریده که مسکن اولیه آریاییها بود)، جریان دارد. این رود در اوستا با صفت «وَنگُوهِی» به معنی نیک و خوب آمده است.[۳۲] این رود محل برانگیخته شدن زرتشت و محل ستایش او برای یاری جستن از خداوند در هدایت مردم است.[۳۳]
پوششگیاهی سرپل
گیاهان متنوع ولایت سرپل نقش حیاتی در زندگی روزمره مردم دارد و بهعنوان منابع غذایی، دارویی، اقتصادی و حتی فرهنگی در سبک زندگی ساکنان این منطقه از جایگاه ویژهای برخوردار است. بسیاری از این گیاهان در طب سنتی مورد استفاده قرار میگیرند، برای مثال پونه (پودینه) و چای کوهی برای درمان سرماخوردگی و مشکلات گوارشی کاربرد دارند، زیره و زرشک بهعنوان طعمدهنده در غذاها استفاده میشوند، و سیر کوهی و پیاز کوهی در تهیه ترشیجات و چاشنیهای محلی به کار میروند. برخی از این گیاهان مانند اَنگُوزَه (رَو) بهدلیل خواص دارویی و ارزش اقتصادی بالا، به خارج از منطقه صادر میشوند و منبع درآمدی برای خانوادهها محسوب میشوند.
برخی از گیاهان شناخته شدهٔ در سرپل عبارتاند از: بَلدَرغان (گُلپَر)، کَریاک، آردُمبَک، زیره، سَمارُوق (قارچ)، کَفت، کاسنیچ، چای کوهی، پیاز کوهی، سیر کوهی، بَدرَه، چُکرِی (رَواس)، سَمَندَو، بَرگَگ خار، خَمِیرَک، زِرِشک، نَمَتَک، فَلار، فَرِنگِشتَک، کَنگَر، شترخار، مُرغَمبِی، کَدُوگَگ، خارَکِی، گُوَک، گاورِشقَه، تَتِینَک، خَف، چَکَّه، مُلُخش، زَردَک کوهی، تُرَشَک کوهی، اِسپَند، اَشلان، اُستُوق، تَدَکی، لَلَگ، بُولان، سُرخ اِسفَندان، پُودینَه (پونه)، کَمای، زِرک، بابُونَه، عَلَف چای، بُوتَه تِرخ، سُرخَل یا سَرخال، شُورکَوَک، شَکَررَو، پَشمَکرَو، گَندَهرَو، سَنگخَزَک، گَیغُون، لَخشَه، مازُخ، قُوَق، تَلخَک، پِیچَک، سِیچ، چِهل بُغُندَک، تَدران، زَردگُل، شَوِید، اَرجیغ، چُوب مِسواک، خار شتر، تاج خروس، عِبران زِرگ، غُوزبَه.[۳۴]
آبوهوای سرپل
ولایت سرپل در زمستان سرد است و برف و باران زیادی در آن میبارد. در تابستان هوای برخی از مناطق سرپل گرم خشک و برخی از مناطق گرم مرطوب است. درجهٔ حرارت در برخی از مناطق به ۴۰ درجهٔ سانتیگراد نیز میرسد.[۳۵]
جمعیتشناسی سرپل
سرپل بر اساس آمار ۱۳۹۹ش، ۶۲۱ هزار نفر جمعیت داشته است که در ۱۶۳۸۵ کیلومتر مربع مساحت زندگی میکنند. این ولایت دارای ۶۱۲ قریه و ۶۱۲ شورای انکشافی است.[۳۶]
دین و مذهب
مردم ولایت سرپل مسلمان و بیشتر آنها سنی حنفی و حدود یک چهارم جمعیت این ولایت شیعهٔ امامی هستند.[۳۷]
زبان و اقوام
در سرپل همهٔ اقوام کشور اعم از ازبکها، هزارهها، تاجیکها، ایماقها، عربها، پشتونها، بلوچها، قزلباشها و سایر اقوام سکونت دارند و به زبانهای فارسی، ازبکی و پشتو صحبت میکنند.[۳۸]
تقسیمات اداری سرپل
سرپل: مرکز ولایت سرپل بوده و با مساحتی بالغ بر شانزده درصد از کل وسعت ولایت، از جایگاه ویژهای در منطقه برخوردار است. این ولسوالی با دارا بودن ۲۱۷ قریه کوچک و بزرگ، کانون اصلی فعالیتهای اداری، اقتصادی و اجتماعی در سطح ولایت محسوب میشود. بر اساس آخرین آمارهای رسمی در ۱۳۹۹ش، جمعیت این ولسوالی به حدود ۱۷۷ هزار نفر میرسد که آن را به پرجمعیتترین ولسوالی ولایت سرپل تبدیل کرده است. موقعیت مرکزی و امکانات زیربنایی بهتر، این ولسوالی را به مقصدی برای مهاجرت دروناستانی تبدیل کرده است.
سانچارک: ولسوالی سانچارک با جمعیتی بیش از ۱۱۵ هزار نفر در ۱۴۲ روستا، از ویژگیهای جغرافیایی مهمی برخوردار است. زمینهای این منطقه متشکل از تپههای خاکی کم ارتفاع بوده که شرایط مطلوبی برای کشت دیم فراهم آورده است. آبوهوای معتدل این ولسوالی در بیشتر ایام سال، گاهی در تابستان تا ۴۲ درجه سانتیگراد افزایش و در زمستان تا ۱۰ درجه زیر صفر کاهش مییابد.
سانچارک به عنوان اصلیترین منطقه تولید کشمش و قالی در سطح ولایت سرپل شناخته میشود که نقش مهمی در اقتصاد محلی دارد. کیفیت بالای محصولات کشاورزی و صنایع دستی این منطقه، بازارهای منطقهای را تحت تأثیر قرار داده است.
سوزمهقلعه: ولسوالی سوزمهقلعه با جمعیتی حدود ۵۶ هزار نفر در ۶۹ روستا، از منابع آبی بهنسبت پایدار برخوردار است. وجود دو رودخانه مهم شورابه (فصلی) و شیرین (دائمی)، امکان کشاورزی پایدار را برای ساکنان منطقه فراهم آورده است. مدیریت سنتی منابع آبی در این منطقه، نمونهای از همزیستی مسالمتآمیز انسان با طبیعت را به نمایش میگذارد.
صیاد: ولسوالی صیاد با جمعیتی حدود ۶۲هزار نفر در ۸۳روستا، در شمال غربیترین نقطه ولایت سرپل قرار گرفته است. موقعیت مرزی این ولسوالی، اهمیت استراتژیک خاصی به آن بخشیده است. اقتصاد منطقه بهطور عمده مبتنی بر کشاورزی و دامداری بوده و سبک زندگی سنتی در بسیاری از روستاهای آن حفظ شده است. ارتباطات فرهنگی و خویشاوندی با مناطق همجوار، از ویژگیهای بارز اجتماعی این ولسوالی محسوب میشود.
کوهستانات: ولسوالی کوهستانات با جمعیتی بیش از ۹۰ هزار نفر در ۱۴۱روستا، از توپوگرافی کوهستانی برخوردار است بهطوری که بیش از ۹۲درصد مساحت آن را مناطق کوهستانی تشکیل میدهد. این ویژگی جغرافیایی باعث شکلگیری سبک زندگی خاصی در بین ساکنان منطقه شده است. معیشت مبتنی بر دامداری سنتی و کشاورزی در مقیاس کوچک، از شاخصههای اصلی اقتصاد این منطقه محسوب میشود. وجود مراتع گسترده در ارتفاعات، زمینه مناسبی برای پرورش دام فراهم آورده است.
گوسفندی: ولسوالی گوسفندی با جمعیتی بیش از ۶۴ هزار نفر در ۵۸ روستا، در شرق ولایت سرپل واقع شده است. ترکیب قومی متنوع شامل هزارهها، ازبکها و تاجیکها، این ولسوالی را به نمونهای از همزیستی مسالمتآمیز اقوام مختلف تبدیل کرده است. اقتصاد منطقه عمدتاً مبتنی بر کشاورزی و دامداری است و زمینهای آن عمدتاً از تپههای خاکی تشکیل شده است. تولیدات دامی این ولسوالی، به ویژه در زمینه پرورش گوسفند، از جایگاه ویژهای در سطح ولایت برخوردار است.[۳۹]
بلخاب: ولسوالی بلخاب بهعنوان یکی از مهمترین ولسوالیهای ولایت سرپل، در جنوبیترین نقطه این استان قرار گرفته است. این منطقه کوهستانی با وسعتی حدود ۲۴۷۴ کیلومتر مربع، در ارتفاع ۱۷۵۰ متری از سطح دریا واقع شده و از نظر جغرافیایی با ولایتهای بامیان، سمنگان و بلخ همسایه است.
جمعیت بلخاب حدود ۱۰۰ هزار نفر برآورد میشود که بهطور عمده از شیعیان دوازده امامی تشکیل شده است. ترکیب قومی منطقه شامل ۶۰ درصد هزاره، ۲۰ درصد تاجیک و ۲۰ درصد سادات است که در حدود ۱۲۰ روستای کوچک و بزرگ پراکنده شدهاند.
اقتصاد بلخاب بر پایه کشاورزی و باغداری استوار است. محصولات عمده زراعی شامل گندم، جو، ذرت و برنج بوده و در بخش باغداری نیز تولید انگور، سیب، زردآلو و گردو از اهمیت ویژهای برخوردار است. این منطقه همچنین از ذخایر معدنی غنی از جمله مس و زغال سنگ بهره میبرد.
بلخاب بهدلیل برخورداری از رودخانههای متعدد از جمله رود کاشان و ترخوج، از منابع آبی غنی برخوردار است. این منابع آبی نه تنها در کشاورزی منطقه نقش حیاتی دارند، بلکه به حیات بخشیدن به مناطق پاییندست از جمله بلخ کمک میکند. این منطقه در طول تاریخ بهعنوان گذرگاه ارتباطی شمال و جنوب افغانستان اهمیت داشته است.
بلخاب در دورههای مختلف تحت حاکمیت ولایتهای مختلف قرار گرفته و در نهایت در ۱۳۶۷ به ولایت سرپل پیوسته است. امروزه این منطقه بهعنوان یکی از کانونهای مهم شیعیان افغانستان شناخته میشود.[۴۰]
اقتصاد سرپل
کشاورزی
کشاورزی از منابع اقتصادی مهم در ولایت سرپل بوده و در این ولایت ۱۱۱ هزار هکتار زمین زراعی وجود دارد که ۵۰ هزار آن آبی و بقیه للمی (دیم) است. محصولات زراعی شامل گندم، جو، جواری (ذرت) زغر، کنجد، زردک (هویج)، خربزه، تربوز (هندوانه)، پیاز، کچالو (سیبزمینی)، لوبیا و نخود است.[۴۱]
باغداری
باغداری، در سرپل سابقهٔ زیادی دارد. کوههای سرپل از قدیم جنگلزارهای وسیع بوده است. در این ولایت ۱۸ هکتار زمین باغی موجود است که از آنها انواع محصولات بهدست میآید. در سرپل انواع انگور، انواع زردآلو، بهترین توت و شاهتوت، امرود (گلابی)، انواع آلو و هلو، انواع سیب، بادام، چهارمغز، لکگ و انواع گیلاس و آلبالو تولید میشود.[۴۲]
دامداری
در ولایت سرپل ۴۰ درصد مردم به مالداری (دامداری) اشتغال دارند. در ولایت سرپل در حدود ۱۳ نوع حیوانات خانگی وجود دارد.[۴۳]
صنایع محلی
در سرپل در گذشته تعدای از اهالی به صنایع محلی اشتغال داشتند. صنایع دستی از قبیل کرباس، الاچهبافی، گلیم و قالینبافی، نمدمالی، مسگری، زرگری، چرمگری، کفشدوزی (چارُوق، پیزار، بُوت، سِلِّیپَر، پاپوشهای زنانه، مردانه و بچهگانه)، بافت پارچههای ابریشمی (شاهی و قناویز)، بافت شالهای راهدار و متنوع، ساختن چراغهایمختلف انوع، ساخت خرگاهها و الاچوقها و کلاهدوزی زری و دستدوزی، حجاری، بافندگی، روغنکشی (جواز)، ریختهگری، ساخت دیگهای چدنی غذاپزی، تال دندانه (تیش)، افزار قلبهٔ زمین و مرغک سندان آسیای آبی و هاون چودنی از حرفههایی رایج بود. در سالهای اخیر در سرپل بسیاری از این حرفهها از رواج افتاده و برخی به سختی به حیات خود ادامه داده است.[۴۴]
تجارت
روند اقتصادی سرپل هنوز بهشکل سنتی و ابتدایی باقی مانده است. مردم به امور زراعی اشتغال دارند و تجارت در اقتصاد سرپل رونق زیادی ندارد. کسبوکار تجاری کمتر بهعنوان یک حرفه در سرپل بهرسمیت شناخته میشود. بازار سرپل رونق زیادی ندارد و بیشتر جوابگوی نیازهای مردم روستاهای اطراف است. در ولسوالیها نیز بازارهای کوچکی وجود دارد که پاسخگوی نیازهای مردم محلی است.[۴۵]
معادن
ولایت سرپل از ساحات نفتخیز کشور محسوب میشود. چاه نفت انگوت در ۵ کیلومتری شرق شهر سرپل، چاه نفت قشقری در ۱۲ کیلومتری غرب سرپل و منطقهٔ زمردسای در فاصلهٔ ۵۵ کیلومتری شمالغرب شهر سرپل چاههای نفت کشف شده است. در ولسوالی صیاد نفت و ذغال سنگ، در ولسوالی بلخاب مس و ذغال سنگ فراوان است. بخشی از ذغال سنگ این ولایت به خارج از کشور صادر میشود. زمینه استخراج معدن مس بلخاب که بزرگترین معدن مس دنیا شمرده میشود، هنوز فراهم نشده است.[۴۶]
زیرساختهای سرپل
- آب و برق: آب شرب مردم بیشتر از رودها و چشمهها تهیه میشود. برق مردم سرپل نیز از نیروگاههای کوچک آبی و بهصورت دستی تأمین میشود.
- سدهای آبی: ولایت سرپل آب زیاد و رودهای بزرگی دارد اما در این ولایت هیچنوع سدی وجود ندارد. آبهای ولایت سرپل (بهخصوص رود بلخاب) منفعت زیادی برای ولایات اطراف (بلخ و جوزجان) دارد.
- بهداشت و سلامت: بهداشت و سلامت در ولایت سرپل ابتدایی است. مردم برای مداوای خود به طبیعت و خرافات وابستهاند. چندین شفاخانه (بیمارستان) موجود در شهر سرپل و مرکز ولسوالیها از امکانات امروزی و پزشک متخصص بیبهرهاند.[۴۷]
فرهنگ، هنر و جامعه در سرپل
رسانهها
در ولایت سرپل علاوهبر تلویزیون ملی، برنامهٔ تلویزیونهای طلوع، آریانا و شمشاد نیز قابل دریافت است. در سالهای قبل یک رادیوی محلی موسوم به بانو و چند جریدهٔ محلی از جمله پیام شورا، سیمای زن، آینهٔ زن، انبیر و سرپل نیز در این ولایت فعال بودند. مدیریت آژانس اطلاعاتی باختر از ۱۳۸۰ش در سرپل ایجاد شده است.[۴۸]
غذاهای محلی
در این منطقه اقوام مختلف، غذاهای محلی گوناگونی دارند از جمله:
- آش بریده (کیسکن آش): نوعی آش که در فصل زمستان تهیه میشود.
- آش کلان (کته آش): کته آش از خانوادهٔ برگو است.
- آشک (توشپره): خمیر آشک مانند آش آماده میشود.
- قابلی ازبکی: قابلی غذای مشهور افغانستان و بومی مناطق ازبکنشین (همانند سرپل، فاریاب و بلخ) است.
- کوماچ: کوماچ خورشت مردم سرپل، مزار و تاشقرغان است.
- قاوورداغ: قاوورداغ نوعی غذا در سرپل که با گوشت گوساله، پیاز و ادویه تهیه میشود.
- نان پیازی: نان پیازی با آرد، پیاز، مرچ (فلفل) تازه، سیر، نمک، خمیرمایه، روغن زرد، روغن زیتون، زعفران خشک و آب تهیه میشود.[۴۹]
آیینهای ملی و مذهبی
- نوروز: از مهمترین آداب و رسوم مردم ولایت سرپل نوروز است. در نوروز، مردم لباسهای نو پوشیده، در زیارتگاهها جمع شده و در مراسم بالابردن علم زیارتگاه منطقهٔ خود شرکت میکنند.
- رمضانی: مراسمات ماه رمضان چون «رمضانی» در ولایت سرپل جایگاه ویژهای دارد. در ماه رمضان دادن افطاری مرسوم است.
- محرم: در ماه محرم نیز مردم شیعه و سنیهای ولایت سرپل در مراسم عزاداری شرکت کرده و برای این ایام نذورات و رسوماتی دارند.
- عروسی: عروسی و عزا نیز در این منطقه رسومات خاصی خود را دارد و با آداب و آیینهای خاصی برگزار میشود.[۵۰]
معارف و تحصیلات عالی
الف) معارف (آموزش و پرورش)
در ولایت سرپل ۳۸۹ باب مکتب فعال است و ۱۶۰ هزار محصل مشغول تحصیل هستند که ۴۰ درصد آن را در دورن جمهوری اسلام افغانستان دختران تشکیل میدادند. تعداد ۳۵۰۰ معلم در این مکاتب تدریس میکردند. یک مرکز تربیه معلم با ۵ بخش (در پنج ولسوالی) و پنج باب مکتب مسلکی در ولایت فعال است. لیسهٔ خصوصی راهدانش در سرپل فعالیت دارد.[۵۱]
ب) تحصیلات عالی
تحصیلات عالی در سرپل با فعال شدن پوهنحی (دانشکدهٔ) تعلیم و تربیه از سال ۱۳۹۲ش آغاز به فعالیت کرده است. دانشگاه خصوصی امیر علیشیر نوایی در این ولایت فعال است.[۵۲]
مدارس دینی
مدارس علوم دینی بسیاری مربوط به اهل سنت و مردم شیعه نیز در ولایت فعال است. در سرپل حدود ۱۲ مدرسه و در ولسوالیهای دیگر حدود ۵۰ مدرسه علوم دینی به آموزش و تربیت طلاب مشغولاند.[۵۳]
کتابخانهها
کتابخانهٔ داملا عبدالرحمن مفتی، کتابخانهٔ مدرسه خانقاه تاریخی شهر سرپل، کتابخانهٔ امیر علیشیر نوایی، کتابخانهٔ امامزاده یحیی بن زید شهید و کتابخانهٔ ولیعصر بلخاب.[۵۴]
زیارتگاهها
سرپل اماکن مذهبی زیادی دارد که به چند دسته تقسیم میشوند. از جمله مزارات مهم این ولایت عبارتند:
- امام خُرد (یحیی): مدفن امام خرد یا امامزاده یحیی بن زید در شرق شهر سرپل قرار دارد. این قبر متعلق به یحیی بن زید بن علی است که در سال ۱۲۳ هجری در قریه ارغوی (قراغو امروزی) سرپل به شهادت رسیده است؛
- امام کلان: امام کلان، بنای تاریخی است در غرب شهر سرپل و در منطقهٔ بههمین نام قرار دارد؛
- مرقد میرسید علی در ولسوالی بلخاب؛
- آرامگاه امام جعفر یکی از دانشمندان در منطقهٔ سیدآباد مرکز سرپل؛
- آرامگاه خواجهمحمد خطی در شهر سرپل؛
- آرامگاه سلطان محمد دیوبند قرهشیخ در صیاد؛
- مرقد خواجهمحمد شاه در قریه سیدآباد مرکز سرپل؛
- لنگر شاه عبدالله در ولسوالی سوزمهقلعه.[۵۵]
ورزشهای محلی
مهمترین ورزش مردم این ولایت بزکشی و کشتیگیری است. در بسیاری از محافل و بهخصوص در ایام نوروز، عروسی و روزهای عید، مردم مناطق مختلف سرپل به مسابقهٔ بزکشی میپردازند. کشتیگیری در جشنها و اعیاد مرسوم است و هر منطقه پهلوانانی دارد که در این ایام به زورآزمایی میپردازند.[۵۶]
جاذبههای گردشگری
مناظر دیدنی طبیعی
۱. جِه (سد طبیعی) پیغوله
جه پیغوله یکی از سدهای بزرگ طبیعی در منطقهٔ بلخاب سرپل و یکی از مناظر مهم توریستی در شمال افغانستان است که حالتی اسطورهای دارد. منبع آب این سد طبیعی بندها و کوههای اطراف آن است. بند دُلدُل در غرب روستای ورزان از منابع اصلی آب آن بهشمار میرود. آب منطقهٔ سَگمان (درحدود یک آسیاب)، آب روستای قِشلاق که از چشمه «چَکَو» و کوه «قلفی» تأمین میشود، آب منطقهٔ جَنگَلَگ، آب روستای تَیلُوچ (شهرستان) که از بند «رُواَو» میآید، آب منطقهٔ خَم لُوچاَو (حدود سه آسیاب) و آب روستای کَمَرَک نیز از دیگر منابع آبی جه پیغوله است.[۵۷]
وسعت: طول جه حدود ۱ کیلومتر و عرض آن حداکثر ۵۰۰ متر است. برخی مردم محلی بر این باورند که عمق این جه در حدود ۳۰ متر بوده که در سالهای اخیر بهدلیل ریزش کوه، از این عمق کاسته شده است. در سالهای اخیر عمیقترین قسمت این جه یعنی «کَجِی ماهیخانه» را حدود ۹ متر تخمین زدهاند.[۵۸]
میزان و مسیر آب: میزان آب وارد شده به این جه و خارج شده از آن حدود ۱۰ آسیاب آب است.[۵۹] در مسیر ورود به جه، از بند دلدل حدود سه آسیاب آب خارج شده و ابتدا جه دُلدُل و جه جنگل را تشکیل میدهد. سپس این آب در منطقهٔ دوآبی با آب سَگمان، درمنطقهٔ لَبنَی با آب قشلاق کَلان ودر منطقهٔ سرجه با آببند رُواَو و آب خم لُوچاَو مخلوط میشود.
در مسیر خروج از جه، از قسمت شرقی جه مقداری آب خارج شده و رود پیغوله را تشکیل میدهد. این رود بهسمت مناطق دَرهوَجمان، سَرگَشتَه، غُورِیان، تَیخُون، خَمیسای و پایزیارت ادامهٔ مسیر میدهد. سپس این رود با عبور از روستای سِیوَک در روستای مَغزار به رود بلخاب (بندامیر) ملحق شده و با عبور از تَرخُوج (مرکز بلخاب) بهسمت ولایت بلخ جریان مییابد.[۶۰]
جذابیتهای گردشگری: منطقهٔ جه با داشتن آبوهوای خوب، وجود ماهی فراوان، عمق مناسب برای شنا و بهخصوص امکان شکار پرندگان، از گذشتههای دور جذابیتهای توریستی زیادی برای مردم سرپل و ولایتهای (استانهای) اطراف داشته است. در چند دههٔ قبل هیچ نوع امکاناتی برای بازدیدکنندگان وجود نداشت، امادر سالهای اخیر مردم محل برخی از امکانات اولیهٔ تفریحی از جمله قایق، کافی (کافه) و امکانات ابتدایی اقامت را برای مسافران تدارک دیدهاند.[۶۱]
محیط زیست: محیط اطراف جه بسیار سرسبز و پوشیده از نیزار است. در آب جه انواع ماهی از جمله سگماهی (سر پهن و سبیل بلند)، مار آبی، سمور آبی، خرچنگ (چَنقِش یا پنجپایک)، مرغ آبی، اردک و پرندهای بهنام «زَغَوی» زیست دارند. بزرگترین ماهی صیدشده در جه حدود ۵ کیلوگرم وزن داشته است. در سالهای پیش، انواع پرندگان مهاجر به جه رفتوآمد داشتند که در این اواخر اثری از آنها نیست.[۶۲]
جه پیغوله در باور مردم: در ارتباط با این جه، باورهایی در بین مردم محل وجود دارد. یکی از باورها در ارتباط با پیدایش آن است که بر اساسِ آن، در قدیم محل فعلی جه خشک و مسکونی بوده است؛ اما با حضور امام علی در خانهٔ پیرزنی از اهالی این منطقه و پذیرایی از او، امام علی دعا کرد و آب این منطقه را فراگرفت. محل خانه پیرزن بهنام «کَمپِیرَک» مشهور است. از سمت شرق، منظرهٔ جه همانند شکل یک انسان است و سر آن در همان محلی است که به کمپیرک شهرت دارد.[۶۳]
از دیگر باورهای مردمی میتوان بهصداهایی اشاره کرد که از جه به گوش میرسد. گروهی از مردم بر این باورند که در درون آن نهنگها یا حیوانات بزرگی زندگی میکنند که گاهی صداهای ترسناکی از آنها شنیده میشود.[۶۴] باور دیگری که وجود دارد مربوط به قبر خواجَه کِلّیوان (کلیددار) در روستای پایجه است. به باور مردم، جه دارای یک دروازه است که کلید آن در دست خواجه کلیوان است.
بر همین اساس، آن خواجه یک دریچهٔ کوچک را در جه باز کرده که مقدار مشخصی آب همیشه از آن خارج میشود. اگر خواجه دروازهٔ جه را باز کند، کل بلخاب را آب میبرد. قبر آن خواجه در لب سَرَک (خیابان) قرار دارد و مورد احترام مردم است. همچنین در ارتباط با عمق جه باوری وجود دارد که چند ریسمان را به یکدیگر وصل کرده و به داخل جه انداختهاند اما به زیر آن نرسیده است.[۶۵]
آبشار انگشت شاه سانچارک: درهٔ انگشت شاه در یازده کیلومتری مرکز سانچارک و در انتهای قریه شبوکند، آبشاری دارد که آب آن از دو سوراخ بیرون میآید. اهالی عقیده دارند که حضرت شاه اولیا به این دره آمده و دو انگشت خود را به کوه فروکرده که بر اثر آن تا امروز از محل انگشتان، آب صاف و گوارا بیرون میآید.
۲. کوه خواجه صاف
کوه خواجه صاف در جنوب تگاب اوقاف یکی دیگر از محلهای توریستی و مهم سانچارک است. بر فراز آن کوه، زیارتی واقع است.
۳. آبشار دره تاجیک کوهستانات
در آخر دره تاجیک یک آبشار زیبا واقع شده است که همانند انگشتشاه سانچارک، آب از دو قسمت یک سنگ به ارتفاع حدود ۱۰ متر خارج شده و فواره میزند.
۴. چشمه گرم بلخاب
در قریهٔ چشمه گرم تگاب لوله، چشمه آبگرم مشهوری وجود دارد؛[۶۶]
۵. دره و تخت میرزااولنگ
در اطراف سرپل کوه بزرگ و بلندی به نام کوه میرزااولنگ و تخت میرزا وجود دارد.
۶. آقدریا (آب سفید): این رود از سلسله کوههای تیربند ترکستان سرازیر میشود.
آثار تاریخی
روستاهای تاریخی سرپل
۱. آسیاب هندو
نام این روستا برگرفته از یک آسیاب قدیمی مشهور به آسیاب هندو است که در همین روستا واقع شده است. روستا بر اساس تیرهها و خانوادههای بزرگ ساکن در آسیاب هندو، تقسیم شده است.[۶۸] آسیاب هندو از مناطق قدیمی سرپل است. این منطقه از گذشتههای بسیار دور محل زندگی مردم بوده است که نشانه آن وجود تپهٔ تاریخی مشهور به «آسیاب هندو» واقع در شمال سوزمهقلعه است.
این تپه بهشدت آسیب دیده و بخشهایی از آن به زمین زراعتی تبدیل شده است. مردم این روستا در تحولات دوران بنیامیه نقش داشتهاند؛ مردم انبار یا منطقهٔ سرپل بعد از قیام یحیی بن زید و حضور او در سرپل، به کمک او شتافتند. بعد از شهادت یحیی بن زید مردم سرپل و جوزجان به خونخواهی اهلبیت پیامبر اسلام همراه با ابومسلم خراسانی از همین منطقه قیام کردند. مناطق سرپل و اطراف آن در دورههای بعدی نیز شاهد حضور گستردهٔ علویان و حوادث خونباری بوده است. روستای آسیاب هندو در جنگهای پس از کودتای ۱۳۵۷ش نیز آسیب فیزیکی زیادی دید که آثار آن در منطقه مشهود است.[۶۹]
موقعیت جغرافیای آسیاب هندو
آسیاب هندو، روستایی است در ولسوالی سوزمهقلعهٔ ولایت سرپل که در جنوبشرق بازار ولسوالی قرار دارد. این روستا از جنوب با روستای فیضآباد، از جنوبشرق با قشلاق ازبکیه، از غرب با روستای زیرسرخی، از شمالغرب با بازار سوزمهقلعه، از شمال با روستای زیرچَغت، از شمالشرق با روستای دیبجر و از سمت شرق با ارتفاعات تُرخزار ارتباط دارد.[۷۰]
آبوهوای آسیاب هندو
آّب و هوای روستای آسیاب هندو متعادل است. در گذشتههای نه چندان دور ارتفاعات شرق روستا پوشش گیاهی وسیعی داشته است اما در دهههای گذشته پوشش گیاهی توسط مردم نابود و به زمینهای زراعتی تبدیل شده است.[۷۱]
جمعیت و اقوام آسیاب هندو
جمعیت روستای آسیاب هندو حدود ۵۰۰ خانوار است که بخشی از آنها در دههٔ ۶۰ شمسی بهدلیل جنگها و حملات قوای دولت کمونیستی وقت، مجبور به مهاجرت از منطقه شدند. بخشی از مردم به خارج از کشور و بخشی به مناطق اطراف کوچیدند. بسیاری از مهاجران هنوز هم به منطقه بازنگشتهاند. از نظر قومی، بیشتر ساکنان آسیاب هندو را بلوچها تشکیل میدهند که از نظر مذهبی به دو گروهٔ شیعه دوازده امامی و سنی حنفی تقسیم میشوند. هزارهها، تاجیکها و ازبکها در این روستا بسیار کم هستند.[۷۲]
فرهنگ و معارف در آسیاب هندو
روستای آسیاب هندو دارای مراکز فعال دینی است. این روستا با مکتب ابتدایی و لیسه (دبیرستان) حدود ۵۰۰ متر فاصله دارد. بسیاری از کودکان و نوجوانان منطقه در مکاتب محل، مشغول تحصیل هستند. روستا برق رسمی و آب بهداشتی ندارد. در شمالغرب قریه یک زیارتگاه وجود دارد. گفته میشود این زیارتگاه مربوط به یکی از یاران حضرت یحیی بن زید (مدفون شده در شهر سرپل) است.[۷۳]
اقتصاد آسیاب هندو
اقتصاد و معیشت مردم روستا در گذشته و قبل از ۱۳۵۸ش مبتنی بر زراعت، مالداری (دامپروری)، باغداری و صنایع دستی بود. صنایع دستی رونق زیادی داشت و انواع گلیم و قالی سرپلی (که در شمال کشور شهرت دارد) در روستا تولید میشد. از حدود سال ۱۳۵۸ش و با آغاز جنگهای داخلی مالداری مردم روستا در سطح زیادی از بین رفت و به زراعت و باغداری آسیب زیادی وارد شد. با مهاجرت و تغییر و تحول در زندگی مردم، صنایع دستی نیز به فراموشی سپرده شد.[۷۴] در شرایط فعلی زراعت یکی از فعالیتهای اقتصادی مردم است. در این روستا اراضی دیم و آبی وجود دارد. محصولات زراعتی مردم روستا بسیار متنوع و مرغوب است.
گندم، جو، ذغیر (نوعی دانهٔ روغنی)، کنجد، نخود، زردک (هویچ)، ارزن، جواری (ذرت)، عدس، کچالو (سیبزمینی)، خربزه، تربوز (هندوانه)، گوجه، انواع سبزیجات و برخی از محصولات دیگر از زمینهای روستا به دست میآید. گندم بهدست آمده از زمین دیم که محصول ارتفاعات تخزار است کیفیت بالایی در شمال کشور دارد.[۷۵] قبل از سال ۱۳۵۸ش در جنوبغرب و شمال روستا باغهای زیادی وجود داشت که انواع میوه از جمله انگور، توت، زردآلو، شفتالو (هلو)، سیب، امرود (گلابی)، سنجد و برخی دیگر از محصولات باغی از آنها برداشت میشد.
کاشت درختان سپیدار از دیگر فعالیتهای اقتصادی مردم بهشمار میرفت که چوب آن به بیرون از منطقه صادر میشد و نقش زیادی در زندگی اهالی روستا داشت. پس از سال ۱۳۵۸ش حملات مداوم قوای دولت وقت و جنگهای احزاب با نیروهای دولت موجب تخریب کامل باغات روستا شد. بعد از سقوط طالبان در سال ۱۳۸۱ش و تحولات بعد از آن تلاشهایی برای بازسازی باغها صورت گرفت که همچنان ادامه دارد. امروزه مالداری بهصورت محدود در آسیاب هندو وجود دارد. در این اواخر برخی از اهالی روستا به دکانداری و کار و کسب در بازار سوزمهقلعه اشتغال دارند.[۷۶]
جاذبه گردشگری آسیاب هندو
در روستای آسیاب هندو در گذشته مناظر زیادی وجود داشت که بسیاری از آنها در جنگهای دههٔ شصت شمسی از بین رفت. یکی از دیدنیهای این روستا، یک آبشار در کنار آسیاب روستا است که اگر آب جریان داشته باشد، منظرهٔ بسیار دیدنی در محل پدیدمیآورد.[۷۷]
۲. باجگاه
باجگاه بهعنوان روستای قدیمی در بلخاب از قدیم مالچَر (مرتع) مردم مناطق اطراف بوده و اقتصاد دامداری نقش مهم داشته است. با تهاجم امیر عبدالرحمان (۱۸۸۰–۱۹۰۱م) به مناطق مرکزی افغانستان، بخشی از ساکنان آواره شدهٔ آن منطقه به شمال کشور مهاجرت کرده و از حدود ۱۳۰۰ش تعدادی در این منطقه ساکن شدند.[۷۸]
موقعیت جغرافیایی باجگاه
این منطقه با مساحت ۳۵ کیلومتر مربع، در شمال شرق تَرخُوج (مرکز بلخاب) و در مسیر راهی قرار دارد که بلخاب را از طریق آقکُپرُوکبه مزارشریف (مرکز ولایت بلخ) وصل میکند. باجگاه از طرف شرق و شمال شرق با منطقهٔ مَغزار وعبدالگان ولایت بلخ، از سمت غرب و شمال غرب باآبکلان ولسوالی سانچارک ولایت سرپل، از طرف جنوب با بلخاب و از طرف شمال با روستای آبدره سانچارک همجوار است.[۷۹]
منابع آبی باجگاه
در باجگاه چشمههای بسیاری وجود دارد. چشمه کُولی برنجآب با حدود ۱ آسیاب آب از آن جمله است. در پشت سیاهتل هم چشمههای «قَندَک»، «یَخَک»، «گَرمَک» میجوشد. آب همهٔ چشمههای باجگاه ابتدا وارد مناطق مسکونی شده، سپس به درهٔ نَیَک سرازیر شده و رود باجگاه را تشکیل میدهند. رود باجگاه بعد از عبور از درهٔ نیک و وُیتُوی، با آبیاری برخی از مناطق مَغزار، اَمرَخ و زاری ولایت بلخ، به رود بلخاب میریزد.[۸۰]
پوشش گیاهی باجگاه
برخی از گیاهان دارویی و غیر دارویی در منطقهٔ باجگاه رویش داشته و مورد استفادهٔ مردم قرار میگیرند. از جمله گلهای شقایق، تَرَهای کوهی، انواع راف، انواع رواش، زیرهٔ کوهی، انواع سَمارُوق (قارچ کوهی)، انواع سقّز (آدامس) کوهی، بَدرَه، اُستُوق، تُرک دورانه، اُشلُو و خُولَه.[۸۱]
قریههای مهم باجگاه
باجگاه، شامل سه قریهٔ بزرگ است که هر کدام ترکیبی از چند منطقهٔ مسکونی هستند:
- قریهٔ سِیاهتَل در شرق باجگاه: این قریه شامل قشلاق کهنه، تَهِ کمر، قَبُرغَه، شِیخسَنگ پایین و بالا، نَیَک بالا و پایین و وُیتُوی بالا و پایین است. ساکنان این قریه اغلب از مردم جاغوری (ولایت غزنی) و سادات ششپر هستند. سَرجِه منطقهٔ ییلاقی سیاهتل است.
- قریهٔ پیتاب در شمال غرب منطقه: این قریه، شامل درهاکرمی و بند سید میرمحمدعلی است. دزدان درّه، اُورکِه خان گُل، اُورکِه امیرخان، درّهٔ حاجی بختاوَر، اُورکِه منبر، اُورکِه گَوّارَه، درهٔ اُشتْقُول (مرز بین باجگاه و آبکلان) و خِیل اَمِیرَک مناطق ییلاقی مربوط به ساکنین پیتاب است.
- قریهٔ بِرِنجآب در بین دو قریهٔ قبلی بوده و شامل دو قسمت بالا و پایین است. ساکنان این قریه نیز بیشتر از مردم جاغوری و سادات ششپر هستند.
- ۴. قلعهٔ کابلیها: این قلعه یکی از قریههای جدید و مستقل در باجگاه است که چند سال قبل از کودتای ۷ ثور ۱۳۵۷ش به وجود آمده و حدود ۲۰ خانوار جمعیت دارد. این قلعه دارای دیوارهای مرتفع و چهار برج بوده و در مسیر باجگاه به آبکلان قرار دارد که دشت گَزَک، کوههای مشرف به قریهٔ پیتاب، سرازیری کُوتَلسَبزَک و بلندیهای سَر آبدَرّه، حریم آن را تشکیل میدهد.[۸۲]
آبوهوای باجگاه
باجگاه در زمستان بسیار سرد و برفگیر است و تا اوایل جوزا (خرداد) در این منطقه برف میبارد. در میان برخی از کوهها همیشه برف کهنه وجود دارد. باجگاه در بهار و تابستان، منطقهای ییلاقی، سر سبز و دیدنی است.[۸۳]
جمعیتشناسی باجگاه
جمعیت باجگاه بر اساس سرشماری ادارهٔ بلخاب در سال ۱۳۸۱ش، حدود ۵۰۰۰ نفر بوده است. بیشتر ساکنین باجگاه در اصل از هزارههای بِهسُودی، دایزَنگی، جاغُوری و مناطق دیگری از ولایت غزنی هستند. برخی معتقدند اقوام ساکن در باجگاه دایمیرداد، جاغوری، بهسودی، دایزنگی، شاهُو، سادات شَشپَر (منطقهای در ولایت غزنی)، سادات یَکاولَنگ و سادات سُولیج (ولایت بامیان) هستند.[۸۴]
فرهنگ و معارف باجگاه
باجگاه دارای یک مدرسهٔ علوم دینی بهنام حسنیه است. این مدرسه در سال ۱۳۴۴ش توسط شیخ غلامحسن پدردار معروف به حاجی آخوند پدردار و با همکاری مردم منطقه در نَیَک پایین تأسیس شد. مدرسهٔ حسنیه بعدها توسط شاگرد او سید یوسف معروف به سید مدرّس تجدید بنا شد. سابقهٔ آموزش جدید در منطقه، مربوط به سالهای اخیر است. لیسهٔ (دبیرستان) سیاهتل ۵۱۰ متعلم و ۱۰ معلم، لیسهٔ نسوان در برنجآب بالا حدود ۴۵۰ متعلم و ۹ معلم و مکتب متوسطه (راهنمایی) در پیتاب بیش از ۳۰۰ متعلم و ۷ معلم دارند.[۸۵]
غذاهای محلی: غذاهای محلی باجگاه عبارت است از بولانی تنوری، حلوای سرخ، حلوای سفید، بُسراق، چَپاتی، اَتَلَه، نان مالیده، قوروتی، آش کشیده، آش پلو، آش دوغ، نان بَتَّه و شوربا (آبگوشت).[۸۶]
اقتصاد باجگاه
زندگی مردم باجگاه متکی به زراعت و مالداری (دامپروری) است. مردم باجگاه در چهل سال اخیر مناطق اطراف را به زمین تبدیل کردهاند. کشت دیم و آبی در باجگاه متداول است. گندم، جو، نخود، باقلا، شَخَل، مُوشُونگ، لوبیا سبز، عدس، هِندَو (نوعی گیاه روغنی)، کچالو (سیب زمینی)، زَردَک (هویچ)، شلغم، لبلبو، کدو، خربزه، تربز (هندوانه)، پیاز و انواع سبزیجات از محصولات زراعی مردم باجگاه است.
امکان کاشت انواع درختان میوه در باجگاه وجود ندارد. در برخی از مناطق باجگاه درختانی چون زردآلو، سیب، توت، سنجد و چهارمغز میروید. در سالهای اخیر باغداری رونق بیشتری داشته است. مالداری نیز در باجگاه اهمیت دارد، زیرا این منطقه، مراتع و مالچرهای زیادی دارد. گلیمبافی، خورجینبافی، بافت کلاه و دستکش، جاجیمبافی، نمدمالی، گلدوزی، خیاطی و بافتن جوراب و گَردَنپیچ (شال) در باجگاه مرسوم است.[۸۷]
۳. ترخوج
ترخوج از شمال با کوههای باجگاه و آبکلان شهرستان سانچارک، از جنوب با کوه گیرو و درهٔ مزار، از شرق با روستاهای توغی و خالر و از غرب با کوههای جِرگَک و گَندهاَو همسایگی دارد.[۸۸] کشف آثار باستانی و تاریخی در شیرقلعه، دشتقلعه، قلعهٔ سرخک، تپهٔ کوزهگران، گلبوته، گُورزان، کهدانک و برخی دیگر از مناطق ترخوج، نشانگر قدمت سکونت انسان در این منطقه است.[۸۹]
منابع آبی ترخوج
ترخوج، از مناطق پرآب بلخاب است. آب اصلی ترخوج (حدود سه آسیاب) از محدودهٔ کَچَن و آبکلان تأمین میشود. این آب در ادامهٔ مسیر به سبزک میرسد. در این مسیر برخی از چشمههای اطراف به آن ملحق میشود. در ادامه آبهای خواجَه نَلَک چنارک، جِرگَک، سبزک و لُور به آن ملحق میشوند. آب رود ترخوج در زیر دهنه به رود بلخاب میریزد. امروزه آب رود ترخوج در مسیر خود بیش از ۱۰ آسیاب را میچرخاند. همچنین ترخوج دارای چندین چشمهٔ پرآب است.[۹۰]
جمعیت ترخوج
جمعیت ترخوج با ۲۰۰۰ خانوار، ترکیبی از سه قوم تاجیک، سید و هزاره هستند. سادات و تاجیکها در تمام روستاها سکونت دارند. هزارههای ترخوج بیشتر در شیرقلعه، تخشار و دهنه زندگی میکنند. همهٔ مردم ترخوج شیعهٔ امامی هستند.[۹۱]
فرهنگ و معارف ترخوج
اولین مکتب ترخوج نیز در سال ۱۳۴۱ش تأسیس شد. برخی از محصلین آن مکتب در دههٔ پنجاه شمسی بهعنوان معلم در برخی از مناطق اطراف ترخوج مشغول تدریس شدند. در ۱۴۰۰ش در ترخوج سه لیسه و سه مکتب ابتدائیه فعال بود. مکاتب ترخوج حدود ۴۰۰۰ دانشآموز دارد. در چند دههٔ اخیر حدود ۱۵۰ جوان ترخوجی از دانشگاههای کشور فارغالتحصیل شدهاند. چندین عالم دینی نیز در ترخوج حضور دارند.[۹۲]
در ترخوج حدود ۱۷ باب تکیهخانه (حسینیه) و بیش از ۵۰ مسجد مورد استفادهٔ مردم است. کتابخانهٔ ولیعصر در بازار فعال است. دو مدرسهٔ علوم دینی در دهنه و چایله و یک مدرسهٔ دینی برای زنان در ترخوج فعالیت میکنند.[۹۳]
اقتصاد ترخوج
در گذشته اقتصاد ترخوج متکی به زراعت بود. امروزه، باغداری بسیار رایج شده و انواع میوهها، محصولات باغی، سبزیجات و صیفیجات ترخوج بهمناطق اطراف صادر میشود. همپای تحولات اجتماعی، مشاغل خدماتی مانند کار در ادارات، معلمی، تجارت، جلّابی (دلالی) و رانندگی، بین نسل جدید رایج شده است.[۹۴]
بازار امروزی ترخوج قدمت زیادی ندارد. در گذشته یعنی حدود سال ۱۳۴۰ش قبل از ساخت سراها و دکانها، در جای بازار فعلی هر هفته روزهای دوشنبه و پنجشنبه «روز بازار» برپا میشد. در اعیاد قربان و فطر هم روز بازار برپا و مردم انواع لوازم و مواد را برای فروش عرضه میکردند. امروزه در ترخوج دو بازار وجود دارد، یک بازار در خمشورک است که قدیمی بوده و بازار مرکزی بلخاب به حساب میآید، دیگری بازار جدید دهنه است.[۹۵]
امکانات رفاهی ترخوج
راه ماشینرو ترخوج در سال ۱۳۴۱ش با کمک مردم ساخته شد. در سالهای اخیر جاده بلخاب از طریق برنامهٔ همبستگی ملی و ریاست انکشاف دهات ساخته شد.[۹۶] امروزه بیشترین امکانات بلخاب را ترخوج دارد. تمام روستاهای ترخوج برق و آب لولهکشی دارند. یک شفاخانه (درمانگاه) ۳۰ بستر (تختخواب) در دهنه فعال است. چندین مرغداری و گاوداری، بازار بزرگ و سراهای متعدد، چند فروشگاه، ادارات دولتی، انواع امکانات خدماتی و رفاهی، خط ارتباطی موبایل و اینترنت بخشی از امکانات ترخوج است. همچنین ترخوج دارای ۴ حمام است.[۹۷]
جاذبه گردشگری ترخوج
از دیدنیهای ترخوج سنگهای عجیبی است که شکلهای غیرطبیعی دارند از جمله خره چاک در گلبوته که گویا توسط شمشیر از وسط دونیم شده است. خره سفید، خره لمبان، منار خلیفه، گهواره سنگ، مرغ سنگ و خره باران از دیگر سنگهای شکیل و دیدنی ترخوج است. همچنین «تاقینک سنگ» در بین رود بلخاب و در قریه دهنه قرار دارد. باغها، مناظر روستاها، کوهها و چمنزارها از دیگر مناظر زیبای ترخوج هستند.[۹۸]
۴. آبکلان
آبکلان بهمعنای جاری بودن آبهای زیاد است. در آن منطقهٔ کوهستانی برف و باران زیادی میبارد و چشمههای بسیاری از دل کوهها جوشیده و منطقه را آبیاری میکنند.[۹۹] آبکلان دارای ۱۸ قریهٔ کوچک است که به دو بخش پایین یا کبودآب شامل ۸ قشلاق و بخش بالا شامل ۱۰ قشلاق تقسیم میشوند.[۱۰۰]
کشف انواع کوزه، استخوان و سنگهای خاص در منطقهٔ آبکلان، نشان میدهد که این منطقه، پیشینهٔ درازی در سکونت انسان دارد. سابقهٔ سکونت باشندگان (ساکنان) فعلی به زمان عبدالرحمن (۱۲۷۱ش) یا کمی بعد از آن میرسد. بر اساس نقل قول برخی از اهالی در زمان حکومت امانالله و حبیبالله کلکانی (۱۳۰۸ش)، افراد کمی در منطقه ساکن بودهاند. بعد از سقوط حکومت کلکانی، خانوارهای بیشتری به آبکلان کوچیدهاند.
بعد از کودتای ۱۳۵۷ش و در ادامهٔ آن قیام مردم بلخاب علیه حکومت در ماه حمل (فروردین) ۱۳۵۸ش، آبکلان تحت تأثیر این واقعه به یک پایگاه ضد دولتی تبدیل شد. در ۱۳۵۸ش قوای دولت برای حمله به بلخاب، این منطقه را تسخیر کرد و آسیب زیادی به اهالی آن وارد آمد. سپس این منطقه تحت تسلط احزاب مخالف دولت (سازمان نصر، پاسداران جهاد و حرکت اسلامی) قرار گرفت. در نبردهای میان احزاب مخالف دولت در این منطقه، حدود ۵۰ نفر کشته شدند.[۱۰۱]
در ۱۳۷۶ش طالبان به آبکلان حمله کرد ولی با مقاومت مردم مواجه شد؛ اما با حمله دوباره در ۱۳۷۷ش، آبکلان را تصرف کرد. طالبان با کشتن تعدادی از اهالی منطقه (قشلاق شتر گردن) و با آتش زدن برخی از مراکز دینی و خانههای مردم، آسیب بسیاری به آبکلان وارد کرد. بعد از سقوط طالبان در سال ۱۳۸۰ش این منطقه تحت تسلط دولت مرکزی قرار گرفت.[۱۰۲]
موقعیت جغرافیایی آبکلان
آبکلان، در ارتفاعات تخته و در جنوب تگاب دهمردهٔ ولسوالی سانچارک (جویبار) ولایت سرپل واقع شده است. تگاب دهمرده، بزرگترین و طولانیترین تگاب سانچارک است که از آبکلان در جنوبیترین نقطهٔ ولسوالی آغاز و در روستای «سَزای کَلان»، در شمالیترین قسمت آن، به پایان میرسد. بلندترین نقطهٔ آن نیز قلهٔ شترگردن است که حدود ۳۰۰۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد.
منطقهٔ آبکلان در بین کوههای سانچارک و بلخاب و در مسیر راهی قرار گرفته که مرکز ولایت سرپل را از طریق سانچارک به بلخاب وصل میکند. این منطقه از شمال با قریههای شبوکند و دهمرده، از غرب با کوه «خوجه کوهصاف» و اوقاف، از شرق با مناطق آبدره و باجگاه و از جنوب و جنوبشرق با قلعه کابلیها و بلخاب ارتباط دارد.[۱۰۳]
منابع آبی آبکلان
آبکلان چشمههای زیادی دارد. رودخانهٔ آبکلان نیز روستاهای پاییندست را آبیاری میکنند. سرچشمهٔ آبشار مشهور و دیدنی دره انگشتشاه نیز از کوههای منطقهٔ آبکلان تأمین میشود.[۱۰۴]
جمعیت آبکلان
تا پیش از سال ۱۳۵۷ش آبکلان، به ۱۰ وَند تقسیم میشد و هر وند دارای ۳۰ خانوار بود. در آن زمان مجموع جمعیت منطقه حدود ۳۰۰ خانوار برآورد میشد. در اواخر دههٔ هفتاد شمسی جمعیت منطقه بهحدود ۱۰۰۰ خانوار رسید. جمعیت فعلی آبکلان را از حدود ۱۸۰۰ تا حدود ۲۵۰۰ خانوار تخمین زدهاند. ساختار خانواده نیز از نوع خانوده گسترده است نه هستهای. ساکنان آبکلان از نظر قومی بیشتر هزاره و چند خانوار نیز سادات هستند و به فارسی دری صحبت میکنند. از نظر طایفهای نیز هزارههایی از طوایف دیزنگی بامیان، دایکندی، دایه، بهسودی، عینک، برات و بک در این منطقه سکونت دارند. از نظر مذهبی، همهٔ مردم آبکلان شیعهٔ دوازده امامی هستند.[۱۰۵]
اقتصاد آبکلان
اقتصاد مردم آبکلان در چارچوب اقتصاد روستایی افغانستان وابسته به مالداری و زراعت است.
در بخش دامداری انواع حیوانات مانند گاو، بز، گوسفند، الاغ، اسب، قاطر و مرغ محلی توسط اهالی نگهداری و پرورش مییابد.
زراعت، بخش دیگری از اقتصاد منطقه است. گندم، جو، جواری (ذرت)، اِندَو، مُوشُونگ، شَخال، کچالو (سیبزمینی)، بعضی از سبزیجات خوردنی، نخود، یونجه و شفتل (شبدر) از محصولات عمدهٔ زراعی مردم بوده که بیشتر از زمینهای للمی (دیمی) بهدست میآید. کچالو و نخود آبکلان شهرت دارد.
در گذشته باغداری در آبکلان مرسوم نبود، ولی طی سالهای اخیر برای ترویج آن تلاش شده است. سیب، چهارمغز (گردو) و آلو از مهمترین محصولات باغی منطقه هستند.[۱۰۶]
صنایع دستی: در آبکلان ریختهگری، حلبیسازی، آهنگری، نجاری و آسیاب آبی وجود دارد. صنایع دستی این منطقه نیز شامل موارد زیر است: تهیهٔ نخ، قالیچه، گردنبند حیوانات، تَنگ (وسیلهای که با آن پالان، زین و مانند آن را به کمر حیوانات میبندند)، انواع تَبراق (که بهجای کیف به کار میرود) خورجین، انواع گلیم (گلیم هزارگی نازگلو، گلیم شَلَکِی یا شالکی)، بَرَک، نَمَد، زیورآلات، کروشنولبافی (قلاببافی)، خامکدوزی و تولید انواع کلاه مردانه و زنانه.[۱۰۷]
فرهنگ و معارف آب کلان
آبکلان یک مدرسهٔ علوم دینی بهنام باقریه برگرفته شده از اسم امام باقر دارد که در سال ۱۳۹۱ق توسط محمد علامه (از عالمان درسخوانده در نجف) تأسیس شد. همچنین این منطقه تعدادی مسجد، تکیهخانه و سه مکتب دولتی دارد. از متعلمین این مکاتب حدود ۹۰ نفر در برخی از دانشگاهای افغانستان مشغول به فراگیری تحصیلات عالی هستند که برخی فارغالتحصیل شدهاند.[۱۰۸]
جاذبههای گردشگری آبکلان
آبکلان، منطقهای کوهستانی و سردسیر است که در بهار و تابستان سرسبز و دیدنی میشود. وجود چشمههای متعدد با آب گوارا از جمله جاذبههای گردشگری آبکلان است. دشت منصور و درّههای خویلر؛ نیچا، یلگیرو و علَمبای؛ کوه ریخته؛ سوبتر، جر خُشکَک، جربخشی؛ دزدان درّه و کوتل سفید (چنبرغرِبیل) و دشتِ گَزَک و همچنین کوههای بلندی مانند کوه اذان (تکبیر جای)، کوه قشقه، چهارقول، یلتوردی، گَرگ او، دروازه کَن، سرخکوه، گردکوه، کوه توپخانه، کوه متانی که به برخی از تگابهای سانچارک مشرف هستند از دیگر مناظر گردشگری طبیعی منطقه بهشمار میروند.[۱۰۹]
امکانات رفاهی آبکلان
منطقهٔ آبکلان یک مرکز صحی (درمانی) دارد. برق منطقه بیشتر از طریق دستگاههای خورشیدی (سولر) تأمین میشود. منطقهٔ آبکلان سرک (جادهٔ) خامه به سانچارک و بلخاب دارد اما رفتوآمد در آن دشوار است. این راه در زمستان غیرقابل استفاده است.[۱۱۰]
۵. بهارک
بَهارَک از روستاهای دیدنی ولسوالی (شهرستان) سانچارک واقع در ولایت سرپل در شمال افغانستان است. وضعیت کوهپایهای، سرسبزی و باغهای فراوان انگور در این روستا، بر سبک زندگی و نحوهٔ استفاده مردم از محیط، حیوانات و گیاهان اثر گذاشته است. برخی اعتقاد دارند این مناطق از زمان کیانیان مسکونی بوده است. برمکیان از اهالی همین مناطق بودهاند که در دولت عباسیان نفوذ زیادی داشتهاند.
این منطقه، شاهد لشکرکشیهای امیرتیمور، چنگیزخان مغول، نادر افشار، شبیکخان ازبک، بابرشاه و در سال ۱۳۰۷ش شاهد حملات امیر حبیبالله کلکانی بوده است که هر کدام خسارات زیادی به منطقه وارد کردهاند. جنگها و تحولات پس از کودتای ۱۳۵۷ش، باعث آوارگی بسیاری از مردم بهارک شد.[۱۱۱]
موقعیت جغرافیایی بهارک
بهارک در جنوبغرب روستای فریشقان و شهر تُکزار (مرکز السوالی سانچارک)، قرار داشته و با شهر تُکزار حدود ۷ کیلومتر فاصله دارد. این روستا از درهٔ انگشتشاه آغاز شده و به روستای قِزِلقلعه و دوآبَه ختم میشود. بهارک در مسیر راهی قرار دارد که تکزار را از طریق روستای شبوکند و منطقهٔ آبکلان به ولسوالی بلخاب ولایت سرپل وصل میکند.[۱۱۲]
جمعیت بهارک
بهارک به دو قسمت پایین و بالا تقسیم میشود. جمعیت اصلی روستا بیش از ۴۰۰ خانوار است که بخشی از آنها در شهرهای اطراف زندگی میکنند. بیشتر ساکنان بهارک از قوم تاجیک و دارای مذهب حنفی هستند. حدود یکپنجم مردم بهارک (کمتر از صد خانوار) شیعه هستند. هر دو قوم به زبان دری صحبت میکنند.[۱۱۳]
اقتصاد بهارک
زراعت از مهمترین مشاغل مردم بهارک است. عمدهٔ زمینهای این منطقه آبی است. آب بهارک از طریق درهٔ انگشتشاه (یکی از مناطق دیدنی سانچارک) تأمین میشود. بهدلیل عدم وجود مراتع، مالداری در بهارک رونق ندارد و گوشت یک کالای گرانبها است. باغداری از دیگر روشهای تأمین معیشت ساکنین بهارک است. باغهای انگور روستا بسیار معروف است و کشمش آن شهرت دارد. توت، زردآلو، شفتالو (هلو)، انگور، چهارمغز (گردو)، تربوز (هندوانه)، خربزه و بادرنگ (خیار) از دیگر محصولات بهارک است. میوه، سبزی و سیفی در سبد غذایی مردم این روستا، بیش از محصولات حیوانی دیده میشود.[۱۱۴]
ساکنین بهارک برای نگهداری از محصولات باغی و مخصوصاً انگور روش «کَنگینَه» را اختراع کردهاند. در روش کنگینه از گِل، ظرفهای دولایه میسازند و آن را خشک کرده، انگور و دیگر میوهها را داخل آن جاسازی کرده و روی آن را با گِل بهگونهای میبندند که هیچ راهی برای نفوذ هوا باقی نماند. سپس آن ظرف گلی را دور از نور آفتاب و بیشتر در زیرزمین میگذارند. به این روش حتی تا نوروز انگور و میوه را نگهداری میکنند.[۱۱۵]
در بهارک زنان نیز کار میکنند؛ آنها بیشتر به گلیمبافی، قالیبافی، نمدبافی و بافت برخی از لوازم دیگر اشتغال دارند. در گذشته صنایع دستی در این روستا رونق زیادی داشت که علاوه بر رفع برخی از نیازهای مردم، در اقتصاد آنان نیز نقش بازی میکرد. در سالهای اخیر صنایع دستی رونق گذشته را ندارد.[۱۱۶]
فرهنگ و معارف بهارک
بهارک دارای مکاتب پسرانه و دخترانه است. سطح سواد در بین نوجوانان و جوانان بالا است. تعدادی زیادی از جوانان بهارک برای کسب سواد و تحصیل به شهرها میروند. میانسالان و افراد پیر روستا بیشتر بیسوادند.[۱۱۷]
مراکز دینی بهارک
مساجد بهجامانده از گذشته نشان میدهد که ساکنان این منطقه از قدیم به اسلام اعتقاد داشتهاند. در حال حاضر نیز در روستا چندین مسجد وجود دارد. در بهارک، مساجد فقط محل عبادت نیستند، بلکه محل رسیدگی به امور اجتماعی، آموزشی و فرهنگی نیز هستند، برای نمونه مردم برای حلوفصل دعاویشان به ملای مسجد مراجعه میکنند یا مسائل کفن و دفن میت در مسجد انجام میشود. مراسم عید و فاتحه نیز در مسجد برگزار میشود. شیعیان بهارک علاوه بر چند مسجد کوچک، دو تکیهخانه (حسینیه) قدیمی نیز دارند. مراسم عزاداری، مخصوصاً عزاداری محرم در تکیهخانهها برگزار میشود. در این اواخر مردم روستا یک تکیهخانهٔ جامع با کمکهای مردمی ساختهاند. همچنین در سال ۱۳۸۸ش با همت مردم بهارک یک مسجد بزرگ با امکانات امروزی ساخته شده است.[۱۱۸]
حیات وحش بهارک
کوک (کبک)، قجیر، بودنه (بلدرچین)، بلبل، ساهره، قمری، مینا، بوم (جغد)، غلیماج، کبوتر، کورزاغ، سنگ کویک، بادخورک، انواع اسب، قاطر، خر، گاو، گوسفند و بز از حیوانات اهلی و وحشی این روستا هستند. مردم این منطقه از گاوِ ماده برای تولید نسل و گرفتن شیر و از گاو نر برای شخمزدن زمین، کوبیدن خرمن و برخی مواقع حمل بار استفاده میکنند. آنها همچنین از اسب برای سواری بهعنوان یک حیوان نجیب و نشانهٔ موقعیت اجتماعی برتر و از خر و قاطر برای حمل بار استفاده میکنند. وجود برخی حیوانات و پرندگان کمیاب سبب شده است که منطقه همواره مورد توجه شکارچیان واقع شود.[۱۱۹]
پوشش گیاهی بهارک
در بهارک، کلینیک صحی (بهداشتی) وجود ندارد و مردم مجبورند برای امور صحی به مرکز ولسوالی (تکزار) مراجعه کنند. در گذشته گیاهدرمانی از روشهای رایج درمانی منطقه بوده است؛ اسپند، زیره، چُکری، بوغمگی، چکه، اسفناج، بدره، کوریا (پیاز)، کدوگگ، رسن، پودینه، لربند (شبیه گیلاس)، آلوچک، اسفرینج، مولوخش و گلگاوزبان از جمله گیاهان موجود در بهارک است که بسیاری از آنها بهعنوان دارو استفاده میشود.[۱۲۰]
جاذبه گردشگری بهارک
بهارک و مناطق اطراف آن بهدلیل داشتن آبوهوای مناسب، مناظر دیدنی دارد که در بهار و تابستان بسیار زیبا است. در زمستان برف زیادی در بهارک میبارد و چهرهٔ روستا سفیدپوش میشود و در پاییز بهدلیل وجود باغهای فراوان، تمام روستا زردپوش شده و مناظر زیبایی خلق میشود. برق روستا بیشتر از طریق دستگاههای «سولر آفتابی» تأمین میشود. بهارک از طریق راه روستایی خامه به مرکز ولسوالی و به روستای شبوکند وصل میشود.[۱۲۱]
۶. پیغوله
پیغوله در اصل پیغله، بیغله یا بیغوله بهمعنی کُنج و گوشه است که در زبان و اشعار فارسی نیز به کار رفته است؛ برای مثال نظامی گفته است «ز هیبت به پیغولهای در گریخت». پیغوله یا بیغوله، همچنین، به کنج و گوشهٔ خانه و چشم اشاره دارد. منطقهٔ پیغوله نیز در کنج و گوشهٔ غربی بلخاب قرار دارد.
برخی بر این باورند که پیغوله در اصل پیرغوله است. پیر یعنی خردمند و غوله یعنی غول (موجود بزرگ خیالی) که در مجموع بهمعنای «خردمند بزرگ» است. گروهی دیگر نیز معتقدند که پیر نماد بزرگ و غول نیز بهدامن کوهها و ارتفاعات بلند اشاره دارد؛ بنابراین پیرغوله بهمعنای «دامنههای بزرگ و وسیع از کوهها» است.[۱۲۲]
تاریخچه پیغوله
پیغوله از نظر سابقهٔ تاریخی، یک منطقهٔ قدیمی است. اگرچه در ارتباط با تاریخ این منطقه آثار مکتوبی وجود ندارد اما آثار تاریخی موجود، نشاندهندهٔ قدمت آن است. در حدود ۷۰۰ سال قبل چنگیز از این مسیر عبور کرده وبرخی کشورگشایان دیگر هم این منطقه را زیرپا نهادهاند.[۱۲۳]
موقعیت جغرافیایی پیغوله
پیغوله، در غربیترین قسمت بلخاب و در همسایگی ولسوالی کوهستانات ولایت سرپل واقع شده است. این منطقه در غرب روستای درهٔ وَجمان بلخاب، در شرق چِراس، در شمال اِسمیدان و در جنوب اِستِراب ولسوالی کوهستانات ولایت سرپل قرار دارد. فاصلهٔ پیغوله تا ترخوج (مرکز بلخاب) حدود ۳۵ کیلومتر است.[۱۲۴] پَایجِه، کَمَرَک، کَمَر غِیاث، نَخَلِیج، خَم لُوچاَو، تَیلُوچ (شهرستان)، پیشاوان، جَنگَلَگ، قِشلاق کَلان، پیتاب، سَگمَان (صَدمان)، دُوآبی، دِهسُم، وَرزَان (زَبرَک) از قریهجات مهم پیغوله است.[۱۲۵]
منابع آبی پیغوله
پیغوله منابع آبی زیادی دارد که بخشی از آن به مصرف آب شرب و زراعت منطقه رسیده و بخش دیگر به جهٔ پیغوله میریزد. منابع اصلی آب پیغوله، بندها و کوههای اطراف آن است. بند دُلدُل در غرب روستای وَرزان از منابع اصلی آب پیغوله است. از این بند حدود سه آسیاب آب خارج میشود. این آب در دوآبی با آب سگمان که حدود یک آسیاب آب است، مخلوط میشود. در ادامهٔ مسیر، آب جنگلگ هم به این آب میریزد. آب تَیلُوچ که از بند «رُواَو» میآید با آب خَم لُوچاَو که حدود سه آسیاب است، در سرجه با آب دلدل مخلوط شده و همهٔ آبهای پیغوله در جه یکجا میشوند.[۱۲۶]
جمعیتشناسی پیغوله
جمعیت پیغوله حدود یک هزار خانوار است. علاوه بر آن، جمعیت مردم جاغوری و هزارههای ساکن در پیغوله (که از مناطق مختلف هزارهجات چون یَکاولَنگ، شَهرستان، بِهسُود و بامیان بهپیغوله مهاجرت کردهاند) حدود ۴۰۰ خانوار است. همچنین، سادات ساکن در پیغوله نیز در حدود ۶۰ خانوار هستند. جمعیت قوم مِنگَگ حدود ۶۰۰ خانوار است که از ساکنین اصلی این منطقه هستند. از نظر جمعیتی حدود ۶۰ درصد مردم پیغوله از قوم منگک هستند. در ارتباط با قوم منگک، برخی معتقدند که این قوم از سمت میمنه (ولایت فاریاب) آمده و تُرکتبار هستند. برخی دیگر نیز بر این باورند که مِنگگ یک واژهٔ مغولی به مفهوم گروه نظامی است. کارشناسان معتقدند که این مردم با ترکزبانان، همخوانی زیادی دارند.[۱۲۷]
اقتصاد پیغوله
اقتصاد مردم منطقه متکی به زراعت است. تا چندی پیش، کچالوی (سیب زمینی) پیغوله مشهور بود. مردم محل لوبیا، سبزی و صیفی نیز میکارند. زمینهای پیغوله بیشتر آبی است. در سالهای اخیر باغداری رونق گرفته است. مالداری نیز در پیغوله یکی از مشاغل مهم بوده و بهدلیل وجود مراتع رونق دارد. تختهکشی، تفنگسازی، پرورش زنبور عسل، تعمیر موتَر (ماشین) و موترسایکل (موتور سیکلیت) از دیگر مشاغل مردمی است. گلدوزی، نجاری، آهنگری، خیاطی، گلیمبافی و نمدمالی نیز از صنایعدستی مردم پیغوله محسوب میشود.[۱۲۸]
مکاتب و معارف پیغوله
در پیغوله ۵ مکتب (مدرسه) فعال است: ۱. لیسهٔ دخترانه (شهید برهانی در خمپیری). ۲. لیسهٔ پسرانه (شهید هاشمی در لبنَی) قشلاق کلان. این مکتب یکی از بهترین لیسههای بلخاب است که در سال ۱۳۴۱ش بهصورت مکتب ابتدائیه تأسیس شد. این مکتب اولین مکتب رسمی دولتی در بلخاب است که در سال ۱۳۸۵ش به لیسه تبدیل شده و حدود ۱۶۰۰ متعلم دارد. ۳. لیسهٔ (آزادی) در پایجه که حدود ۴۰۰ متعلم دارد. ۴. لیسهٔ دخترانه در پیتاب که بخشی از لیسهٔ قشلاق کلان است. ۵. مکتب متوسطه استقلال ورزانکه بیش از ۳۰۰ متعلم دارد.[۱۲۹]
جاذبه گردشگری پیغوله
قلعهٔ پایجه با مساحتی در حدود ۱۰۰۰ متر، غارپایجه که تازه کشف شده و از داخل آن آثاری به دست آمده، قبر خواجه عبدالعزیز در پایجه، کهنهقلعهٔ قشلاق کلان، تپهٔ تَیلُوچ و چشمههٔ مشهور به «زَبرَک» در ورزان که مورد توجه افراد خارجی است از آثار مهم تاریخی در پیغوله بهشمار میروند.[۱۳۰] علاوه بر آن، منطقهٔ پیغوله دارای مناظر دیدنی طبیعی بسیاری است:
- سد طبیعی پایجه: پیغوله جه بسیار مشهوری دارد که در روستای پایجه واقع است. این جه یکی از مهمترین مناظر بلخاب است. در طول سال افراد زیادی از آن بازدید میکنند.
- سد طبیعی دلدل (ماهیزار): این جه حدود ۳ هزار متر بالاتر از روستای ورزان قرار دارد. آبهای بند و کوههای حایل بلخاب و چِراس که حدود ۲ آسیاب آب است ابتدا وارد این جه میشود.
- جهجنگل: این جه بین جهٔ دلدل و روستای ورزان واقع شده است. آبهای بند دلدل در ادامهٔ مسیر با آب چشمههای اطراف مخلوط شده و وارد این جه میشود. این جه ماهی فراوانی دارد.
زَردغُوریق، چشمهها، بندها، کوهها، مراتع، تپهٔ تیلوچ، پای سید حسن جان و ایلاقها از دیگر مناظر دیدنی منطقه است.[۱۳۱]
باورهای عامیانه در پیغوله
در بَند دُلدُل سنگهایی همانند کاشیهای بزرگ وجود دارند که گویا یک گلهٔ اسب از روی آنها عبور کرده و جای پای آنها باقی است. مردم محل معتقدند که حضرت علی با اسب از آنجا عبور کرده و بههمین دلیل به آن بند دلدل میگویند. در بالای سُم دلدل هم یک همواری وجود دارد که روی سنگها آثاری شبیه جای زانوی پا و کف دست انسان وجود دارد. بر اساس برخی باورهای محلی، حضرت علی در آن مکان نماز خوانده است. جه دلدل در بالای روستای ورزان ماهیهای متنوع و فراوانی دارد. وجود ماهی فراوان در این جه، در باور مردم، به اعجاز حضرت علی است.[۱۳۲]
۷. اسمیدان
اسمیدان در اصل مرکب از دو کلمهٔ «اِسپِی» و «میدان» بوده که بهمرور زمان به اسمیدان تبدیل شده است. برخی گفتهاند «اِسپِی» در زبان مردم هزاره و «سپین» در زبان مردم پشتون بهمعنای «سفید» است؛ بنابراین، اسمیدان را «میدان سفید» معنا کردهاند. برخی نام این منطقه را بههمین دلیل «سفیدمیدان» تلفظ میکنند. گروهی دیگر اعتقاد دارند نام این منطقه در اصل «اسپ میدان» بوده است.[۱۳۳]
تاریخچه اسمیدان
با توجه به آثار موجود در اسمیدان، مسیر ترپچ (مرکز اسمیدان) از قدیم محل عبور و مرور کاروانهای مختلف بوده و در مسیر راه ابریشم قرار داشته است. اسمیدان در دالان شمال به جنوب قرار دارد. افراد نامداری چون چنگیزخان و بابرشاه از آن محل عبور کردهاند. چنگیز از این مسیر به بامیان حمله کرده و بابرشاه از همین مسیر بهسمت بادغیس و هرات رفته است. این منطقه در تحولات بعدی هم تأثیر داشته و نیروهای عبدالرحمن از همین مسیر بهسوی بلخاب پیشروی کردهاند.[۱۳۴]
موقعیت جغرافیایی اسمیدان
اسمیدان در جنوب غرب ولایت سرپل و در مسیر ولسوالی بلخاب ولایت سرپل به ولسوالی یکاولنگ ولایت بامیان قرار دارد. فاصلهٔ اسمیدان از سرپل (مرکز ولایت سرپل) حدود دویست کیلومتر و از ترخوج (مرکز بلخاب) حدود شصت کیلومتر است. این روستا در غرب روستاهای تَیخُوج و زُوَج بلخاب، در جنوب بند دُلدُل پیغوله بلخاب و در شمال منطقهٔ کاشان ولسوالی کوهستانات واقع شده است. اسمیدان در گذشته از جهت اداری وابسته به بلخاب بوده اما در تقسیمات اداری سال ۱۳۴۲ش (دورهٔ ظاهرشاه) از جهت اداری، تابع ولسوالی کوهستانات شد. این منطقه از نظر فرهنگی و قومی همچنان تابع بلخاب است.[۱۳۵]
قریههای مهم اسمیدان
- تَرپَچ: ترپچ مرکز اداری، سیاسی و بازار مشترک مناطق اسمیدان و کاشان است که در کنار رود بلخاب و در مسیر جادهٔ بلخاب به یکاولنگ ولایت بامیان قرار دارد. ترپچ نقطهٔ اتصال ولایت سرپل با ولایات بامیان و غور بوده و نقطهٔ اتصال شمال به جنوب کشور بهشمار میرود.
- اِسپِیچ: اسپیچ از روستاهای بزرگ اسمیدان است که حدود چهارصد خانوار جمعیت دارد. همهٔ ساکنان این قریه از قوم مِنگَگ هستند. فقط سه خانوار سادات هم در این قریه زندگی میکنند. این قریه در غرب کوههای آغیلسنگ، سیانیلا، روستای آبجُور و تیخوج بلخاب، در شرق روستای شَنِیَه اسمیدان، در شمال کوههای جُووک و جنوب ایلاق ملایان، بند دلدل واقع شده است.
- شَنِیَه: شنیه، روستای بزرگی در جنوب اسمیدان است. شنیه بین دو روستای اسپیج و پُشته، در شمال ییلاق خربیدک و در جنوب ایلاق تختهجی (در مرکز اسمیدان) واقع شده است. این روستا حدود ۳۵۰ خانوار جمعیت دارد که از قوم مِنگَگ هستند. در این روستا حدود پنج خانوار سید هم زندگی میکنند.
- پُشتَه: پشته، روستای بزرگی در شمال اسمیدان و در مرز چِراس (کوهستانات) است. پشته حدود پانصد خانوار جمعیت دارد که بیشتر آنها از مردم منگگ هستند. حدود صد خانوار هزارهٔ بامیانی و حدود ده خانوار سید هم در این قریه زندگی میکنند.
- قَیراق: قیراق در مسیر رفتوآمد مردم مناطق اسمیدان به ترپچ، حدود ۱۳۰ خانوار جمعیت دارد. ساکنان این قریه بیشتر اقوام منگگ، تعدادی هزارههای مهاجر، حدود پانزده خانوار سید و حدود ده خانوار جاغوری هستند.
- آدیره: آدیره در تلاقی راه پشته و در غرب اسمیدان قرار دارد.
- نیدراز: نیدراز در غرب پشته، در شرق چراس و در شمال آدیره قرار دارد. در این محل زمین و علفزار زیادی وجود دارد و برای زراعت و مالداری مناسب است. در تابستان، خانوادههای زیادی در این محل ساکن میشوند.[۱۳۶]
منابع آبی اسمیدان
اسمیدان آب فراوانی دارد. اضافهٔ آب چشمههای اسمیدان بعد از آبیاری زمینهای منطقه، به رود بلخاب میریزد. کوههای اطراف روستا دارای چشمههای جوشان و پرآب است. چشمهٔ «مغزار» از ایلاق مغزار و از دامنهٔ کوههای اسپیچ جاری شده و آن روستا را آبیاری میکند. چشمههای تختهجی و چشمههای دیگک از دامنهٔ کوههای شنیه سرچشمه گرفته و زمینهای آن قریه را آبیاری میکنند. چشمههای سرمیدان از دامنهٔ کوههای قریه پشته جاری میشوند. آبهای این مناطق، نرسیده به قیراق در «دهان درهگک» با هم یکجا شده و بهشکل رود در میآیند. رود اسمیدان با عبور از قیراق و ترپچ با آب کاشان یکجا شده و به رود بلخاب ملحق میشود.[۱۳۷]
جمعیتشناسی اسمیدان
در اسمیدان حدود ۱۴۰۰ خانوار زندگی میکنند که همه شیعهٔ امامیه و بیشتر از قوم مِنگَگ هستند. در این قریه تعدادی از هزارههای مهاجر بامیانی (ولایت بامیان) و جاغوری (از مناطق ولایت غزنی) هم زندگی میکنند که سابقهٔ حضور آنها در محل به حدود صد سال میرسد. در اسمیدان حدود سی خانوار سید هم حضور دارند.[۱۳۸]
اقتصاد اسمیدان
زندگی اغلب مردم اسمیدان، از طریق زراعت و مالداری تأمین میشود. مردم این منطقه دارای زمینهای آبی و دیمی بوده و گندم، جو، جواری (ذرت)، کچالو (سیب زمینی)، کولول، لوبیا، زردک (هویج)، کدو، خربزه و عدس تولید میکنند.
مالداری (دامداری) در اسمیدان اهمیت زیادی دارد. اغلب مردم قریه مالدار (گوسفنددار) هستند و برای تأمین معیشت خود به امر مالداری اشتغال دارند. اسمیدان آب و خاک مناسبی برای باغداری دارد. در دههٔ هفتاد و هشتاد شمسی، مردم منطقه تلاش کردند، با کاشت انواع درخت میوه از جمله سیب، زردآلو، بادام، شفتالو (هلو)، چهارمغز (گردو) و سنجد از منافع باغداری بهره ببرند.[۱۳۹]
فرهنگ و معارف اسمیدان
در اسمیدان دو لیسه (دبیرستان)، یک مکتب متوسطه (راهنمایی) و یک مکتب ابتداییه فعال است. لیسهٔ آزادی شنیه حدود چهارصد شاگرد و پانزده معلم دارد. لیسهٔ پشته حدود ۳۲۰ متعلم و حدود ده معلم دارد. مکتب متوسطه نسوان بیبی خدیجه اسپیچ حدود ۲۵۰ شاگرد و حدود ده معلم دارد. مکتب ابتداییه قیراق نیز حدود ۱۳۰ متعلم و هفت معلم دارد. یک مدرسهٔ علوم دینی بهنام شهید بلخی نیز در ترپچ فعالیت میکند. این مدرسه حدود سی طلبه و یک کتابخانهٔ تازه تأسیس دارد.[۱۴۰]
غذاهای محلی: غذاهای محلّی اسمیدان، همانند انواع آش، انواع حلوا، اوماج و برگو اغلب با آرد و دوغ یا شیر تهیه میشود. در سالهای اخیر فرهنگ غذایی مردم این مناطق دچار دگرگونی شده و غذاهای رسمی جای غذاهای محلی را گرفته است.[۱۴۱]
بازیهای محلی: بازیهای محلی این منطقه شباهت زیادی به بازیهای محلی مردم بلخاب دارد. بازیهایی نظیر چلیکبازی، درّهمیخ، بزکشی، آفتابالغو و حلواشصت در این منطقه مرسوم بود؛ اما در سالهای اخیر مردم به بازیهای جدیدی چون فوتبال و والیبال روی آوردهاند.[۱۴۲]
امکانات رفاهی اسمیدان
منطقهٔ اسمیدان بسیار محروم است. برخی از قریهها چون پشته و شنیه از برق توربیندار دولتی استفاده میکنند که بر روی آبهای منطقه نصب شده است. بقیهٔ مناطق دارای دستگاه برق آفتابی (سولر) و برقهای محلی هستند.[۱۴۳]
همهٔ قریههای این منطقه از طریق سرک خامه با یکدیگر ارتباط دارند. همچنین یک سرک از طریق ترپچ اسمیدان را به بلخاب و از طریق یکاولنگ به ولایت بامیان وصل میکند. یک سرک دیگر نیز اسمیدان را به چراس (کوهستانات) متصل میکند.[۱۴۴]
آثار تاریخی سامیدان
منطقهٔ اسمیدان با توجه به قدمت خود، آثار تاریخی قابل توجهی دارد. کوشک ترپچ (مشهور به قلعهٔ بهار) از جمله آثار تاریخی منطقه است. در این محل دیوارهای قدیمی قلعه و آثار دیگر دیده میشود. این اثر تاریخی یکی از مناطق باستانی مشهور افغانستان است که بهعنوان اثر ملی به ثبت رسیده است. قلعهٔ «آدیره» در قریهٔ آدیره دیگر اثر تاریخی است. آثار این قلعه بهصورت دیوار مشخص است.[۱۴۵]
قلعهٔ «نورک» دیگر اثر قدیمی منطقه است. این قلعه در ایلاق تختهجی موقعیت دارد و آثار آن بهصورت یک تپهٔ خاکی دیده میشود. از دیگر آثار منطقه میتوان به قلعهٔ کوشک و قلعهٔ ثوپ در ایلاق نیدراز اشاره کرد. از این قلعهها آثار ارزشمندی به دست آمده ولی متأسفانه توسط قاچاقچیان به خارج از منطقه منتقل شده است.[۱۴۶]
ییلاقهای اسمیدان
ییلاق بندمغزار واقع در شرق روستای اسپیچ و غرب تیخوج، طبیعت زیبایی دارد و ییلاق مردم قلعهمیانه اسپیچ است. بندجوک واقع در جنوب اسپیچ و شمال قیراق، ییلاق ملایان و ییلاق آغیلسنگ بهعنوان ییلاق مردم اسپیچ است. بندتختهجی واقع در شمال شنیه و بندهای پیغوله و دیگک ییلاق شنیه است. همچنین بندنیدراز واقع در غرب پشته و بندهای چراس، ییلاق مردم پشته است. ییلاق بنداغلان و شورخرک، بندخارزار و بندچمبر واقع در بین قیراق و کاشان و آدیره ییلاق مردم قیراق است.[۱۴۷]
۸. هوش
برخی معتقدند «هوش» در اصل «اوش» است. کلمه اوش از «اُوشو زرتشت» گرفته شده است. بر این اساس، اوش زادگاه، محل ولادت و رسالت پیامبر اوستایی «زرتشت» است که حدود ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد در کنار رود بلخاب متولد شده و در بلخ به قتل رسیده است. برخی معتقدند که نام هوش به مفهوم رایج کلمه در زبان فارسی (توانایی ذهنی، تفکر، خرد، درایت و تدبیر) به کار رفته است.[۱۴۸]
موقعیت جغرافیایی هوش
هوش در شرق روستای خالر، در غرب روستای پروشان، در شمال کوه شُکری و در جنوب کوه حقیر منطقهٔ باجگاه واقع شده است. طول هوش حدود ۱۰ کیلومتر و عرض آن در حدود دو کیلومتر است. فاصلهٔ این قریه از بازار ترخوج (مرکز بلخاب)، حدود ۸ کیلومتر است.[۱۴۹]
دشتهای مهم هوش
دشت کِلکَوَه منطقهٔ وسیعی است که بین هوش و روستای پَرَوشان قرار دارد. عرض کلکوه حدود ۳ کیلومتر و طول آن حدود ۴ کیلومتر است. در این دشت تعدادی از مردم خانه ساختهاند. دشت تُوغَی در بین هوش و روستای تُوغَی پایین قرار دارد. این دشت در اصل متعلق به توغی است اما مردم هوش هم از آن استفاده میکنند. دشت توغی محل مناسبی برای تفریح و بازی است. در قدیم از این محل برای بزکشی استفاده میشد. طول دشت توغی حدود ۱۴۰۰ متر و عرض آن حدود ۱۰۰۰ متر است. بخش هایبلند آن قُورُوغ (چمنزار) است و بخشهای پایین آن قابل استفاده نیست.[۱۵۰]
ناهمواریهای هوش
در هوش، کوههای زیادی وجود دارد از جمله قطارجَر، گَندهرَو زار، کَتَه نَو، نیشادی، پیتو روکان، زردپیتو، اسبپرتو، چکهزار، پیاززار، پستهزار، چُقُورَک، ایلرَمَه، زیر گلو، پشت چَمبَر، زرد اَمبُورد و حصارک. در این کوهها انواع گیاهان و درختان کوهی وجود دارد. مهمترین کوه هوش، کوه رَگ است که در سمت شمال روستا (سمت خالر و محلهٔ خمکوه) واقع شده است.[۱۵۱]
منابع آبی هوش
بخشی از چشمههای هوش در کوه رگ قرار دارد. غولغولک، چشمه پایکیج، چشمه شرشر، چشمه تغایمراد، پایکیج، رویکیج و تالهکلان، آب مصرفی هوش را تأمین میکنند. سه چشمهٔ پای کوه، چشمهٔ مسجدک و چشمهٔ یخک به تگاب هوش میریزد. چشمهٔ شرشر بخش عمده آب زراعی هوش را تأمین میکند. چشمهٔ گاومرده، آب شرب ییلاقنشینان را تأمین میکند. چشمهٔ پایتَوَه هم حدود ۲ اینچ آب دارد. چشمهٔ تَگَاب هوش بهنام هوشمند، در نزدیک سرک عمومی (واقع در تهٔ لر) قرار دارد.[۱۵۲]
پوشش گیاهی هوش
در هوش گیاهان مختلفی وجود دارد. برخی از گیاهان، دارویی هستند مانند رَو، زرشک و زیره، برخی نیز مورد استفادهٔ انسان هستند همچون کاسنیچ، سَمارُوق و پُودِینَه، گروهی دیگر نیز مورد استفادهٔ حیوانات قرار دارند مثل کَمای، شترخار و بَلدَرغان. برخی گیاهان در هوش، کوهی هستند که مصرف خاصی ندارند اما بهعنوان هیزم (سوخت) استفاده میشوند مانند غُوزبَه، مسواک و بُوتَه و برخی گیاهان نیز جادویی هستند همچون اسپند، بَنگدیوانه و بَدرَه.[۱۵۳]
جمعیتشناسی هوش
جمعیت هوش حدود ۸۰۰ خانوار است. بخش عمدهای از جمعیت هوش در روستا زندگی میکنند و تعدادی (حدود ۲۰۰ خانوار) در خارج از محل، سکونت دارند. جمعیت هوش، ترکیبی از قوم «وَلَه» و سادات است. قوم وله گروهی ترکتبار و ترکمن بودهاند که در دورهٔ غزنوی به بلخاب پناه میآورند. تا قبل از سال ۱۳۵۷ش، زنان و مردان در این مناطق از لباس ترکمنی استفاده میکردند. برخی، آنها را از جمعیت هزارهٔ بومی کشور میدانند.[۱۵۴]
اقتصاد هوش
عموم مردم هوش به زراعت و باغداری اشتغال دارند. برخی از انواع حبوبات در روستا به دست میآید. برخی از انواع دانههای روغنی و بعضی از سبزیجات نیز در هوش کشت میشود. باغداری در هوش اهمیت زیادی داشته و در سالهای اخیر رونق گرفته است. بسیاری از مردم هوش زمینهای خود را تبدیل به باغ کرده و درخت کاشتهاند. در این منطقه پرورش گیاه دارویی انگوزه رونق دارد. پرورش زنبور عسل، مرغداری و برخی دیگر از مشاغل جدید در هوش متداول شده است. دو آسیاب آبی در قسمت کِلکَوَه فعال است. هوش با وجود جمعیت زیاد، بازار منظمی ندارد.[۱۵۵]
فرهنگ و معارف هوش
اولین مکتب دولتی هوش در سال ۱۳۵۴ش تأسیس شد. این مکتب تا ماه حمل (فروردین) سال ۱۳۵۸ش فعال بود. مکاتب فعلی هوش در دههٔ هشتاد شمسی فعال شده است. این روستا یک لیسه (دبیرستان) و یک مکتب دخترانه بهنام میرسیدنسیم دارد. حدود ۴۵۰ متعلم ذکور و حدود ۱۲۰ متعلم اناث در مکاتب هوش درس میخوانند.[۱۵۶]
مراکز دینی: در هوش بیش از پنج مسجد بزرگ و کوچک و یک منبر (حسینیه) بزرگ فعال است. منبر قدیم هوش حدود سال ۱۳۰۰ش با سرپرستی مرحوم حاجی دهنه (از علمای بلخاب) و همت مردم هوش ساخته شده و در سال ۱۳۹۴ش مرمت شد. بارگاه میرسیدنسیم از دیگر مراکز دینی در قریه است. میرسیدنسیم هوش، نوهٔ میرسیدعلی (جد سادات بلخاب) بهشمار میرود. تاریخ بنای اولیهٔ بارگاه میرسیدنسیم مشخص نیست. در این اواخر بههمت مردم محل مرقد او بازسازی شده است. مردم هوش و برخی از مناطق نزدیک، اموات خود را در آن محل دفن میکنند.[۱۵۷]
آثار تاریخی هوش
هوش بهدلیل قدمت تاریخی، دارای آثار زیادی است. غار مشهور هوش در گلدره روی لُور قرار دارد. این غار شامل سه طبقه است. بلندی این غار، از روی زمین تا ورودی غار حدود سه متر است. مساحت محوطهٔ طبقهٔ اول حدود سه متر در سه متر است. در طبقهٔ اول راهرویی برای ورود به طبقهٔ دوم وجود دارد. یک راهروی تنگ و باریک به اندازهٔ ورود یک نفر نیز از طبقهٔ دوم به طبقهٔ سوم راه دارد. محوطهٔ طبقهٔ سوم از اول و دوم بزرگتر بوده و به نظر میرسد این غار سکونتگاه انسانهای اولیه بوده و بعدها نیز به طرق مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. در هوش پَتنُوس (سینی) قدیمی، کاسهٔ قدیمی، مهرههای مختلف، اشیاء فلزی با اشکال مختلف و انواع کوزه بهدست آمده است.[۱۵۸]
باورهای عامیانه در هوش
در قسمت شرقی کتهولنگ هوش، جایی بهنام بند دُلدُل وجود دارد. در آنجا سنگی است که در آن، نقشی به شکل سُم اسب دیده میشود. برخی، آن نقشها را به سم اسب حضرت علی، منتسب کردهاند. همچنین در قسمت غربی هوش، یک دره بهنام پَیزَک است که با انواع درختان خار و سنجد کوهی پوشیده شده است. مردم معتقدند که در داخل دره، غاری پر از گنج وجود دارد و اژدهایی بالای آن خوابیده است. آن اژدها گاهی برای خوردن آب، به دریای کَبُود (رود بلخاب) میرود. در محدودهٔ آن دره، سروصدای زیادی از بین درختان شنیده میشود. سالانه مارهای بزرگی از این محل، وارد هوش و روستای خالر میشوند. یکبار ماری در خم سیاهخاک دیده شد که سه نفر نمیتوانستند آن را بلند کنند.[۱۵۹]
۹. پایزیارت
پایزیارت روستایی است که مدفن میرسیدعلی ولی (جد بزرگ بخشی از سادات ساکن در شمال افغانستان) و فرزندان او، میرسیدمحمد و میرسیدحسین، در آن قرار دارد. بارگاه میرسید علی، از زیارتگاههای معروف در شمال افغانستان است که همه ساله هزاران نفر از راههای دور و نزدیک برای زیارت به آنجا مسافرت میکنند. بارگاه شیخ احمد پیران (از عارفان بهنام منطقه و جد بزرگ بخشی از تاجیکهای ساکن در بلخاب) نیز در همان نزدیکی در محلی بهنام دِهملایان قرار دارد.[۱۶۰]
پایزیارت از سمت شمالغربی با زَوَک، از غرب با «خواجَهتیغ»، وَلَنگ بالا و تَیخُون (خراسان) و از شرق با روستای سیوَک همسایه است. شمال و جنوب پایزیارت توسط کوههای بزرگی احاطه شده است. این روستا با تَرخُوج (مرکز بلخاب) حدود ۱۲ کیلومتر فاصله دارد.[۱۶۱]
بر اساس برخی از منابع، میرسیدعلی ولی در زمان تیموریان (۸۱۰ق) به بلخاب آمد و در قسمت غرب منطقه (پایزیارت فعلی) ساکن شد. بدن او را پس از وفات، در همانجا به خاک سپردند و از آن پس غرب درهٔ بلخاب، «درهٔ مزار» نامیده شد. روستای محل دفن او نیز به «پایزیارت» یا «پایمزار» معروف شد.[۱۶۲]
آبوهوای پایزیارت
این منطقه، آبوهوایی معتدل، زمستانی برفی و بهارهای بارانی دارد. گرمی تابستانِ این روستا نیز در حدی است که محصول توت، در اواخر ماه ثور (اردیبهشت) قابل خوردن میشود. در گذشته، بیشتر مردم روستا در تابستان به مناطق کوهستانی و ایلاقی (ییلاقی) کوچ میکردند. در سالهای اخیر کوچ به ایلاق تا حد زیادی منسوخ شده است.[۱۶۳]
جمعیتشناسی پایزیارت
جمعیت روستای پایزیارت را حدود ۲۰۰ خانوار گفتهاند. ساکنان این روستا مرکب از دو قوم سید و تاجیک هستند. تمامی سادات این منطقه، فرزندان میرسیدعلی بوده و تاجیکهای آنجا نیز به روایت مشهور، فرزندان شیخ احمد پیران هستند.[۱۶۴]
فرهنگ و معارف پایزیارت
روستای پایزیارت از حدود ۱۳۵۴ش دارای یک مکتب دولتی است. در دورهٔ احزاب (جنگهای داخلی) این مکتب بهصورت غیررسمی فعالیت میکرد. در دورهٔ جدید (بعد از سال ۱۳۸۰ش) پایزیارت دارای یک لیسه (دبیرستان) بهنام «لیسه میرسیدعلی» است. شاگردان روستاهای اطراف از جمله سِیوَک و زَوَک، برای ادامه تحصیل در لیسه، به پایزیارت میروند. این لیسه تَعمیر (ساختمان) دارد. شاگردان ذکور این لیسه ۴۰۳ نفر، شاگردان اناث ۳۱۰ نفر و تعداد معلمین آن ۲۱ نفر است.[۱۶۵]
غذاهای محلی پایزیارت
غذاهای محلی این روستا همانند اَتَلَه، انواع آش، اَوماج، بَرگَو، انواع حلوا، انواع شوروا (آبگوشت)، انواع پِیابَه، ماجمالَک، شیربرنج و قُرُوتی اغلب با آرد و لبنیات چون دوغ، قَطیق (ماست) و شیر تهیه شده و در مناطق مختلف بلخاب رواج دارد. در سالهای اخیر این نوع غذاها، بهصورت تفننی (هوسانه) طبخ میشود.[۱۶۶]
آدابورسوم پایزیارت
در گذشته، مراسمی بهنام «سَیل» در این روستا برگزار میشد. در این مراسم که حدود دو ماه بهطول میانجامید، مردم از راههای دور و نزدیک به این روستا آمده و به تجارت، سیاحت و زیارت میپرداختند. مَنقَبَتخوانی یکی از برنامههای متداول آن ایام بود. منقبتخوانانی همچون سید ابوالحسن مزاری (مشهور به سیدکُلَنگَک)، از اطراف بلخاب آمده و در محوّطهٔ پیشرویزیارت در مدح اهلبیتِ پیامبر، منقبت میخواندند.
این برنامه بسیار مورد توجه و استقبال مردم قرار میگرفت و هر روز یکی دو مرتبه تکرار میشد. در آن ایام، بازیهای محلی چون کبکجنگی، بُودَنَهجنگی، غَلَّه جنگی (تخم مرغ) و ورزشهایی چون کشتیگیری سنتی، مسابقه اسبدوانی و بزکشی در محل برپا میشد. در این مراسم، همچنین، انواع خوردنیها و نوشیدنیها به مردم عرضه شده و بازار منطقه رونق میگرفت.[۱۶۷] از دیگر آداب و رسوم مردم بلخاب در نوروز، رفتن به آرامگاه میرسیدعلی آقا (جد سادات بلخاب) است.
همهساله در اولین روز سال شمسی (نوروز)، مراسمی شبیه مراسم روز نوروز در «روضهٔ سخی» واقع در مزارشریف (ولایت بلخ)، در کنار مقبرهٔ میرسیدعلی برگزار شده و مردم از دور و نزدیک در آن مراسم شرکت میکنند. این مراسم چند روز طول میکشد. گفته میشود جَهَندَهبالا (بلند کردن پرچم امامزاده در نوروز) بهشکل کنونی، اولین مرتبه در روستای پایزیارت در نوروز سال ۱۳۴۳ش، توسط سردار محمدهاشم خان، علاقهدار (بخشدار) وقت بلخاب انجام شد.[۱۶۸]
اقتصاد پایزیارت
شغل بیشتر مردم در پایزیارت زراعت است. برخی به مالداری، باغداری، سوداگری و خرید و فروش نیز مشغول هستند. فرآوردههای زراعی چون گندم، جو، جواری، کچالو، پیاز، لبلبو، شمشم و فرآوردههای درختی همچون چهارمغز، بادام، زردآلو، شفتالو، انگور، انواع توت، ناک، سیب، سنجد، انواع آلو، گیلاس، بِهِی، انار، انجیر، زیره، انگوزه (هِینگ) و انواع و اقسام محصولات فصلی در روستا تولید میشود. گردشگری نیز نقش مهمی در اقتصاد روستا دارد.[۱۶۹]
امکانات رفاهی پایزیارت
پایزیارت دارای یک بازارچهٔ کوچک، کلینیک صحّی (درمانگاه) و سیستم ابتدایی لولهکشی آب است. راه ارتباطی قریه با دیگر مناطق همجوار تنها یک سرک خامهٔ ماشینرو در امتداد دره است که پایزیارت را به مناطق اطراف وصل میکند. یکی از راهها از طریق روستای سیوَک و مَغزار، در نهایت به تَرخُوج (مرکز بلخاب) میرسد. راه دیگر پایزیارت را از طریق پشته خَمیسای به درهٔ زَوَک وصل میکند و راهی هم از سمت سُولَری، قریه را به درهوَجمان و پیغُولَه متصل میکند.[۱۷۰]
آثار باستانی پایزیارت
طی سالهای اخیر حفاریهای غیرقانونی بسیاری توسط اهالی روستا در برخی از محلهها صورت گرفته است. برخی معتقدند که حفاران از مناطقی بهنام سُولَری، قلعه لنگر یا کافر قلعه و گور دختر پادشاه (به باور مردم محلی مرقد دختر شاهرخمیرزا و همسر میرسید علی) آثار بسیار قدیمی از جمله کوزههای شکسته، مهره و برخی آثار دیگر به دست آوردهاند.[۱۷۱]
مشکلات زیستمحیطی سرپل
- تخریب مراتع: بسیاری از مراتع ولایت سرپل بهدلیل خشکسالی، تخریب و در نتیجه مالداری کمرونق شده است.
- کاهش منابع آب: در سالهای اخیر کمبود آب در ولایت سرپل از مشکلات اساسی مردم است. بر اثر کمبود نزولات آسمانی بسیاری از چشمههای پرآب منطقه خشک شده و مردم با کمبود و حتی گاهی قحطی آب مواجه شدهاند.
- نابودی حیات وحش: در قدیم کوههای ولایت سرپل محل زندگی گونههای مختلفی از حیات وحش بود، اما بهدلیل شکار بیرویه و جنگهای چندین ساله، تعداد آنها بهشدت کم شده است.
- تخریب جنگل: بر اثر جنگهای درازمدت در افغانستان، درختان و جنگلهای کوهی این ولایت از بین رفته است.
- استفاده از کود شیمیایی: استفادهٔ بیرویه از کودهای شیمیایی در سالهای اخیر باعث تولید محصولات زراعی و باغی بیکیفیت شده است.[۱۷۲]
مشاهیر سرپل
ولایت سرپل چهرههای مشهور زیادی دارد که برخی از آنها عبارتند از: قاضی منهاج سراج جوزجانی، ابوعبید جوزجانی، علامه سید اسماعیل بلخی،[۱۷۳] صفدر خان (قهرمان افسانهای جنگهای دوران حکومت حبیبالله کلکانی ۱۳۰۷ش)، غلامحسن مشهور به آخوند پدردار (مؤسس مدرسهٔ علوم دینی باجگاه).[۱۷۴]
کشتار غیر نظامیان در میرزاولنگ سرپل
موقعیت جغرافیایی و اهمیت منطقهای
منطقهٔ میرزاولنگ در ولسوالی صیاد ولایت سرپل، بهعنوان یکی از مناطق شیعهنشین افغانستان، از نظر جغرافیایی و امنیتی دارای اهمیت ویژهای بود. ساکنان این منطقهٔ کوچک بهطور عمده از قوم هزاره و سادات شیعه است و در دوران جهاد علیه اشغال شوروی به یکی از پایگاههای مهم مقاومت تبدیل شده بود. این منطقه که متشکل از ۱۰ روستا است، از ۱۳۹۴ش مورد توجه گروه طالبان قرار گرفت و درگیریهای متعددی میان نیروهای دولتی و این گروه در آنجا رخ داد. مقاومت نیروهای محلی تا تابستان ۱۳۹۶ ادامه داشت، تا اینکه طالبان با برنامهریزی دقیق، حملات گستردهای را برای تسلط بر این ناحیه ترتیب دادند.[۱۷۵]
جزئیات رویداد کتشار میرزاولنگ
به گزارش رسانهها حملهٔ نهایی طالبان به میرزاولنگ با هماهنگی و پشتیبانی گروه داعش صورت گرفت. نیروهای مهاجم پس از محاصرهٔ منطقه، با خشونتی بیسابقه به کشتار غیرنظامیان پرداختند. گزارشهای میدانی از قتلعام سیستماتیک، آتشزدن مردم و دفن اجساد در گورهای دستهجمعی حکایت دارد. در این حمله که چند روز به طول انجامید، بیش از ۵۴ تن از ساکنان بیگناه به شهادت رسیدند و حدود ۴۰۰ خانواده مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شدند.[۱۷۶]
واکنشها به حادثه میرزاولنگ
حادثه دردناک میرزاولنگ با واکنشهای گسترده نهادهای داخلی و بینالمللی همراه بود. سازمان ناتو در بیانیهای رسمی، این رویداد را محکوم و ابراز نگرانی عمیق خود را از افزایش خشونتها در افغانستان اعلام کرد ولی در عمل با اینکه در افغانستان حضور نظامی داشت اقدامی نکرد.[۱۷۷]
رئیسجمهور وقت افغانستان، محمداشرف غنی، ضمن همدردی با خانوادههای قربانیان، این اقدام را نشانهای از تغییر استراتژی دشمنان افغانستان در هدف قراردادن غیرنظامیان دانست و وعده داد نیروهای امنیتی از خون بیگناهان انتقام خواهند گرفت. برخی سفارتهای کشورهای خارجی مقیم کابل نیز با انتشار بیانیههایی، این کشتار را عملی وحشیانه و غیرانسانی خواند و تأکید کرد که کشورهای شان در کنار دولت و مردم افغانستان ایستاده است.[۱۷۸]
کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان با انتشار اعلامیهای، این رویداد را نقض فاحش حقوق بشردوستانه بینالمللی و قوانین داخلی کشور عنوان کرد و خواستار پیگرد قانونی عاملان این جنایت شد. این نهاد از دولت خواست تا با شناسایی و محاکمه مسئولان این فاجعه، امنیت شهروندان را تضمین کند. در فضای مجازی نیز کاربران و فعالان مدنی با انتشار مطالب متعدد، عمق فاجعه را به تصویر کشیدند و از بیتفاوتی نهادهای مسئول انتقاد کردند.[۱۷۹]
حادثه میرزاولنگ موجی از اعتراضات و تحلیلهای گسترده در شبکههای اجتماعی و محافل عمومی را برانگیخت. بسیاری از کاربران و فعالان حقوق بشری این رویداد را مصداق بارز «پاکسازی قومی» و «نسلکشی برنامهریزی شده» علیه جامعه هزاره ارزیابی کردند. در فضای مجازی، هشتگهایی همچون #میرزاولنگ_قتلعام و #عدالت_برای_هزارهها به ابزاری برای افشای ابعاد این فاجعه تبدیل شد.[۱۸۰]
وضعیت کنونی بازماندگان حادثه میرزاولنگ
با گذشت سالها از این فاجعه، بسیاری از ساکنان میرزااولنگ هنوز نتوانستهاند به زادگاه خود بازگردند. ترس از تکرار حوادث مشابه و نبود امنیت پایدار، اصلیترین دلایل این عدم بازگشت است. برخی از آوارگان در مرکز استان سرپل و مناطق همجوار سکونت گزیدهاند، اما همچنان با مشکلات اقتصادی و اجتماعی فراوانی رو به رو هستند.
یادبود و اقدامات مردمی
در سالهای پس از فاجعه، برخی نهادهای مردمی و شخصیتهای مذهبی با جمعآوری کمکهای نقدی و غیرنقدی سعی در تسکین آلام بازماندگان داشتند. توزیع بستههای معیشتی و حمایت از کودکان یتیم از جمله این اقدامات بود. با این حال، این کمکها هرگز نتوانست زخمهای عمیق روحی و روانی بازماندگان را التیام بخشد.
فاجعه میرزاولنگ نه تنها بهعنوان یکی از سیاهترین صفحات تاریخ معاصر افغانستان ثبت شده، بلکه نمادی از مقاومت شیعیان این کشور در برابر خشونت و افراطیگری است. این رویداد دردناک، ضرورت توجه بیشتر جامعهٔ بینالمللی به حقوق اقلیتهای مذهبی در افغانستان را بیش از پیش آشکار میسازد.[۱۸۱]
پانویس
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص52.
- ↑ واحدی، «جغرافیای تاریخی سرپل»، ماهنامهٔ سرپل، شمارهٔ سوم، جوزای 1390ش؛ فهیمی، در پگاه بلخاب (مجموعه خاطرات جهاد افغانستان 5)، 1375ش، ص64.
- ↑ واحدی، «جغرافیای تاریخی سرپل»، ماهنامهٔ سرپل، شمارهٔ سوم، جوزای 1390ش؛ فهیمی، در پگاه بلخاب (مجموعه خاطرات جهاد افغانستان 5)، 1375ش، ص64.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص371.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص371.
- ↑ «سرِپُل؛ ولایتی زیبا و تاریخی در شمال افغانستان»، خبرگزاری صدا و سیما.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص25.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص32 و 19.
- ↑ مفتاح، جغرافیای تاریخی بلخ و جیحون و مضافات بلخ، 1386ش، ص43، شورماچ، جغرافیای عمومی افغانستان، 1350ش، ص135.
- ↑ ابنحوقل، صورت الارض، 1345ش، ص54.
- ↑ یعقوبی، البلدان، 1343ش، ص54.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1385ش، ص101.
- ↑ بالان، د، ایرانیکا، دانشنامه جهان اسلام، ج4، 1377ش، ص2.
- ↑ رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج2، 1401ش، ص250.
- ↑ استرابو، جغرافیای استرابو، 1382ش، ص82 و 134.
- ↑ مفتاح، وهرود و آرنگ، 1386ش، ص41-42.
- ↑ ابنخلدون، مقدمه ابنخلدون، 1347ش، ص116، ابوزید بلخی، آفرینش و تاریخ، 1350ش، ج 2، ص60، یعقوبی، البلدان، 1343ش، ص51؛ جوزجانی، حدود العالم من المشرق الی المغرب، 1372ش، ص29؛ میرعابدینی، بلخ در تاریخ و ادب فارسی، 1385ش، ص65؛ مقدسی، احسنالتقاسیم، 1408ق، ص23، بارتولد، تذکرة جغرافیای تاریخی ایران، 1358ش، ص54.
- ↑ جاوید، افغانستان کنونی در شاهنامه فردوسی، 1394ش، ص26.
- ↑ ویلدورانت، تاریخ تمدن ج1، 1365ش، ص35.
- ↑ رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج2، 1401ش، ص250؛ خلیق، ساحههای باستانی و بناهای تاریخی بلخ، 1394ش، ص64؛ جاوید، افغانستان در گذر زمان از عصر حجر تا محمود غزنوی ج1، 1394ش، ص818.
- ↑ بالان، د، ایرانیکا، دانشنامه جهان اسلام ج4، 1377ش، ص12.
- ↑ شورماچ، جغرافیای عمومی افغانستان، 1350ش، ص83-84؛ دولتآبادی، شناسنامه افغانستان، 1387ش، ص169؛ خلیق، ساحههای باستانی و بناهای تاریخی بلخ، 1394ش، ص65 و 168.
- ↑ جاوید، افغانستان در گذر زمان از عصر حجر تا محمود غزنوی، ج1، 1394ش، ص818.
- ↑ شورماچ، جغرافیای عمومی افغانستان، 1350ش، ص83.
- ↑ جاوید، افغانستان در گذر زمان از عصر حجر تا محمود عزنوی، ج1، 1394ش، ص818.
- ↑ اصطخری، المسالک و الممالک، 1373ش، ص278؛ جوزجانی، حدود العالم من المشرق الی المغرب، 1372ش، ص108.
- ↑ جوزجانی، حدود العالم من المشرق الی المغرب، 1372ش، ص108.
- ↑ زواری، جغرافیای تاریخی بلخ، 1388ش، صفحات 145-146.
- ↑ بالان، د، ایرانیکا، دانشنامه جهان اسلام، ج4، 1377ش، ص262.
- ↑ ابوزید بلخی، آفرینش و تاریخ، 1350ش، ج2، ص60؛ یعقوبی، البدان، 1343ش، ص51؛ مقدسی، احسن التقاسیم، 1408ق، ص23؛ بارتولد، تذکرة جغرافیای تاریخی ایران، 1358ش، ص54.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج10، ص231؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص229.
- ↑ رضی، وندیداد، 1381ش، ج1، ص925.
- ↑ رضی، وندیداد، 1381ش، ج2، ص925 و ج1، ص237.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1381ش. ص75.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص43.
- ↑ ادارهٔ ملی احصائیه و معلومات افغانستان، برآورد نفوس سال 1399ش.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص468.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص468.
- ↑ «سرِپُل؛ ولایتی زیبا و تاریخی در شمال افغانستان»، خبرگزاری صدا و سیما.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص۲۵–۳۰.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص374.
- ↑ جاوید انتظار، دورنمای انکشافی سرپل، 1390ش، ص374.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص374.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص25.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص372.
- ↑ یعقوبزاده، «چاههای نفت و تفحص آن در سرپل»، نشریهٔ سرپل، 1390ش؛ جاوید انتظار، انرژی در جوزجان، 1392ش، ص317. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص51
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص20 و 30.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص221.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص215.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص256.
- ↑ جاوید انتظار، دورنمای انکشافی سرپل، 1390ش، ص373.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص373.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص111.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص146.
- ↑ میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص95.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص23.
- ↑ رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، ص361.
- ↑ «درهمزار بلخاب افغانستان سرزمین دریاچهها و چشمهها»، وبسایت فارس.
- ↑ رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، ص362.
- ↑ رهیاب، «پیغوله»، وبلاک بلخاب، در مسیر تاریخ.
- ↑ رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، ص364.
- ↑ احمدینژاد، سیمای بلخاب، 1395، ص28.
- ↑ هیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، ص364.
- ↑ هیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، ص364.
- ↑ هیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، ص365
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص51
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص189.
- ↑ رهیاب (بلخی)، «آسیاب هندو»، در دانشنامهٔ هزاره، 1399ش، ج1، ص65.
- ↑ میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ج1، ص96؛ علیزاده، سوزمهقلعه در سیر جهاد و هجرت، 1380ش، ص55.
- ↑ رهیاب (بلخی)، «آسیاب هندو»، در دانشنامهٔ هزاره، 1399ش، ج1، ص65.
- ↑ علیزاده، حماسههای ماندگار در سرپل، 1388ش، ص124.
- ↑ علیزاده، حماسههای ماندگار در سرپل، 1388ش، ص124.
- ↑ رهیاب (بلخی)، «آسیاب هندو»، در دانشنامهٔ هزاره، 1399ش، ج1، ص65.
- ↑ رهیاب (بلخی)، «آسیاب هندو»، در دانشنامهٔ هزاره، 1399ش، ج1، ص65.
- ↑ میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ج1، ص96.
- ↑ رهیاب (بلخی)، «آسیاب هندو»، در دانشنامهٔ هزاره، 1399ش، ج1، ص65
- ↑ علیزاده، سوزمهقلعه در سیر جهاد و هجرت، 1380ش، ص55.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص314.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص313.
- ↑ میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص299.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص322.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص317، ص317. و رهیاب (بلخی)، دانشنامه هزاره ج1، 1397ش، ص777.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص320.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص316.
- ↑ حسنزاده، آشنایی با حوزه علمیه شیعیان در افغانستان، 1390ش، ص221. رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص320.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص322.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص319.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص380.
- ↑ احمدینژاد، سیمای بلخاب، 1396ش، ص107.
- ↑ . رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص392-395.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص384.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص387.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص391.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص396.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص387.
- ↑ . میرحسینی، سانچارک در بستر زمان ج1، 1388ش، ص316-317 و 320.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص388.
- ↑ . رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص389.
- ↑ رهیاب و اخلاقی، «آبکلان»، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص75.
- ↑ رهیاب و اخلاقی، «آبکلان»، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص75.
- ↑ فهیمی، در پگاه بلخاب (مجموعه خاطرات افغانستان -5)، 1375ش، ص41، 60، 72، 77، 79، 90، 91 و 100.
- ↑ رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص234.
- ↑ میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، ۱۳۸۸ش، ص90 و 93.
- ↑ رهیاب و اخلاقی، «آبکلان»، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص75.
- ↑ میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، ۱۳۸۸ش، ص90 و 93.
- ↑ رهیاب و اخلاقی، «آبکلان»، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص75
- ↑ رهیاب و اخلاقی، «آبکلان»، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص75.
- ↑ حسنزاده، حوزههای علمیه شیعیان افغانستان، ۱۳۹۰ش، ص200.
- ↑ رهیاب و اخلاقی، «آبکلان»، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص75.
- ↑ رهیاب و اخلاقی، «آبکلان»، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص75.
- ↑ . میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص40؛ فهیمی، در پگاه بلخاب، 1375ش، ص43 و 93.
- ↑ . میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص91.
- ↑ . میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص43.
- ↑ میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص47.
- ↑ میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص47.
- ↑ میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص43.
- ↑ میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص42.
- ↑ میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص42.
- ↑ . میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص34.
- ↑ میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص43.
- ↑ میرحسینی، سانچارک در بستر زمان، 1388ش، ص43.
- ↑ دهخدا، لغتنامه ج4، 1377ش، ص6006 رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص351.
- ↑ احمدینژاد، سیمای بلخاب، 1395ش. ص95.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص351.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش. ص352، 353، 354، 355 و 356.
- ↑ احمدینژاد، سیمای بلخاب، 1395ش. ص151.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش. ص357.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش. ص358.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش. ص359.
- ↑ احمدینژاد، سیمای بلخاب، 1395ش. ص152.
- ↑ مصباح بلخابی، بهار را چگونه بگذرانیم؟، 1379ش. ص85.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش. ص361.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص282.
- ↑ بارتولد، ترکستان نامه، 1366ش، ص910 و 922 و بابرنامه، محمد بابر شاه، 1905م، ص125 و 126.
- ↑ رهیاب (بلخی)، اسمیدان، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص451.
- ↑ رهیاب (بلخی)، اسمیدان، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص451.
- ↑ رهیاب (بلخی)، اسمیدان، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص451.
- ↑ رهیاب (بلخی)، اسمیدان، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص451.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص289.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص290.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش. ص293.
- ↑ رهیاب (بلخی)، اسمیدان، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص451.
- ↑ رهیاب (بلخی)، اسمیدان، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص451.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص291.
- ↑ احمدینژاد، سیمای بلخاب، 1395ش، ص55.
- ↑ احمدینژاد، سیمای بلخاب، 1395ش، ص55.
- ↑ رهیاب (بلخی)، اسمیدان، دانشنامه هزاره، 1399ش، ص451.
- ↑ فرنبغ دادگی، بندهش ایرانی ج 1 و 4، 1385ش. 24/ 15، رضی، هاشم، وندیداد، 1381ش. فرگرد 19/11 و 4، رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش. ص661.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش. ص661.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص673.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص674.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص676.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص678.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش. ص663-664.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص672.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص670.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص671.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص677.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ص678.
- ↑ رهیاب (بلخی)، «ابوالبرکات»، دانشنامه هزاره، ج1، 1397ش. ص425.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش. ص327.
- ↑ رهیاب (بلخی)، «ابوالبرکات»، دانشنامه هزاره، ج1، 1397ش. ص425.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، ج1، 1398ش. ص327.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص327.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، ج1، 1398ش. ص319.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، ج1، 1398ش. ص319.
- ↑ احمدینژاد، سیمای بلخاب، 1396ش. ص65.
- ↑ مصباح بلخابی، بهار را چگونه بگذرانیم، 1379ش. ص44.
- ↑ احمدینژاد، سیمای بلخاب، 1396ش. ص65.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، ج1، 1398ش. ص319.
- ↑ احمدینژاد، سیمای بلخاب، 1396ش. ص65.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص21، 22، 23، 24 و 20.
- ↑ جاوید انتظار، سرپل، دیروز، امروز و فردا، 1392ش، ص158.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج1، 1398ش، ص323.
- ↑ «میرزااولنگ فاجعهای ماندگار در حافظه تاریخی شیعیان افغانستان»، خبرگزاری ابنا.
- ↑ «میرزااولنگ فاجعهای ماندگار در حافظه تاریخی شیعیان افغانستان»، خبرگزاری ابنا.
- ↑ «میرزااولنگ فاجعهای ماندگار در حافظه تاریخی شیعیان افغانستان»، خبرگزاری ابنا.
- ↑ «میرزااولنگ فاجعهای ماندگار در حافظه تاریخی شیعیان افغانستان»، خبرگزاری ابنا.
- ↑ «میرزااولنگ فاجعهای ماندگار در حافظه تاریخی شیعیان افغانستان»، خبرگزاری ابنا.
- ↑ «طوفان توییتری در اعتراض به نسلکشی هزارهها به راه افتاد»، باشگاه خبرنگاران جوان.
- ↑ «میرزااولنگ فاجعهای ماندگار در حافظه تاریخی شیعیان افغانستان»، خبرگزاری ابنا.
منابع
- ابنحوقل، صورتالارض، ترجمه جعفر شعار، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۵ش.
- ابنخلدون، عبدالرحمان بن محمد، مقدمه ابنخلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
- ابوزید بلخی، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۰ش.
- احمدینژاد، سید حسن، سیمای بلخاب، قم، مجمع ذخائر اسلامی، اول، ۱۳۹۵ش.
- اداره مرکز احصائیه صدارت عظمی، اتلس قریههای افغانستان، کابل، ۱۳۵۳ش.
- ادارهٔ ملی احصائیه و معلومات افغانستان، برآورد نفوس سال ۱۳۹۹ش، کابل، ۱۴۰۰ش.
- استرابو، جغرافیای استرابو، ترجمه همایون صنعتیزاده، تهران، بنیاد افشار، ۱۳۸۲ش.
- اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، المسالک و الممالک، ترجمه محمد بن اسعد بن عبدالله تستری، تهران، بنیاد افشار، ۱۳۷۳ش.
- امیر عبدالرحمان، تاج التواریخ، پیشاور، میوند، ۱۳۷۵ش.
- این منابع را بر اساس حروف آلفا از، تا ی مرتب کنید. بدون شماره گذاری و بدون حذف حتی یک کمله یا نطقه
- بارتولد، و. تذکرة جغرافیای تاریخی ایران، تهران، توس، ۱۳۵۸ش.
- بارتولد، و. تذکرة جغرافیای تاریخی ایران، تهران، توس، ۱۳۵۸ش.
- بالان، د، ایرانیکا، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، ۱۳۷۷ش.
- پولادی، حسن، هزارهها، ترجمه علی عالمی کرمانی، تهران، عرفان، ۱۳۸۱ش.
- جاوید انتظار، احمد، انرژی در جوزجان، شبرغان، فریغونیان، ۱۳۹۲ش.
- جاوید انتظار، احمد، دورنمای انکشافی سرپل، شبرغان، فریغونیان، ۱۳۹۰ش.
- جاوید انتظار، احمد، سرپل، دیروز، امروز و فردا، شبرغان، فریغونیان، ۱۳۹۲ش.
- جاوید، محمدعلی، افغانستان در گذر زمان از عصر حجر تا محمود غزنوی، کابل، واژه، ۱۳۹۴ش.
- جاوید، محمدعلی، افغانستان کنونی در شاهنامه فردوسی، کابل، رنگین کمان، ۱۳۹۴ش.
- جوزجانی (نویسنده ناشناخته)، حدود العالم من المشرق الی المغرب (مقدمه بارتولد، تعلیقات مینورسکی)، تهران، دانشگاه الزهرا، ۱۳۷۲ش.
- حسنزاده، غ. علی، حوزههای علمیه شیعیان افغانستان، قم، دارالتفسیر، ۱۳۹۰ش.
- حسینی، محمدزمان، «همه چیز دربارهٔ بلخاب و مولوی مهدی مجاهد»، شهرآرا نیوز افغانستان، تاریخ بارگذاری: ۹ تیر ماه ۱۴۰۱ش.
- خلیق، صالحمحمد، ساحههای باستانی و بناهای تاریخی بلخ، تهران، انجمن نویسندگان بلخ، ۱۳۹۴ش.
- «دره مزار بلخاب افغانستان سرزمین دریاچهها و چشمهها»، وبسایت فارس، تاریخ انتشار:۲۰ خرداد ۱۳۹۵ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش.
- دولتآبادی، بصیراحمد، شناسنامه افغانستان، تهران، عرفان، ۱۳۹۰ش.
- رحمتی، محبالله، اختصاری از جغرافیای عمومی افغانستان، پیشاور، بینا، ۱۹۹۰م.
- رضی، هاشم، وندیداد، تهران، بهجت، ۱۳۸۱ش.
- رهیاب (بلخی)، حسین، «آسیاب هندو»، در دانشنامهٔ هزاره، کابل، بنیاد دانشنامه، ۱۳۹۹ش.
- رهیاب (بلخی)، حسین، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، کابل، صبح امید، اول، ۱۳۹۸ش.
- رهیاب (بلخی)، سیدحسین و اخلاقی، آمنه، «آبکلان»، دانشنامه هزاره، کابل، بنیاد دانشنامه هزاره، ۱۳۹۹ش.
- رهیاب، حسین، «باجگاه»، دانشنامه هزاره، کابل، امیری، ۱۳۹۷ش.
- رهیاب، حسین، اسمیدان، دانشنامه هزاره، تهران، ۱۳۹۹ش.
- زواری، محمدامین، جغرافیای تاریخی بلخ، تهران، بنیاد افشار، ۱۳۸۸ش.
- «سرِپُل؛ ولایتی زیبا و تاریخی در شمال افغانستان»، خبرگزاری صدا و سیما، تاریخ درج مطلب: ۱۸ تیر ۱۴۰۰ش.
- شورماچ نورستانی، علیاکبر، جغرافیای عمومی افغانستان، کابل، زوری، ۱۳۵۰ش.
- طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۲ق.
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن جلد دهم، قم: نشر الاسلامی، ۱۳۸۵ق.
- «طوفان توییتری در اعتراض به نسلکشی هزارهها به راه افتاد»، باشگاه خبرنگاران جوان، تاریخ درج مطلب: ۱۵ خرداد ۱۴۰۰ش.
- ظهیرالدین محمد بابر شاه، بابرنامه، شفیقه یارقین، کابل، انیستوت دیپلماسی وزارت خارجه، ۱۳۹۱ش.
- علیزاده، غلامسخی، حماسههای ماندگار در سرپل، قم، نصایح، ۱۳۸۸ش.
- علیزاده، غلامسخی، سوزمهقلعه در سیر جهاد و هجرت، قم، نصایح، ۱۳۸۰ش.
- فرنبغ دادگی، بندهش ایرانی، ترجمه مهرداد بهار، تهران، فکر روز، ۱۳۸۵ش.
- فکرت، محمدآصف، وبسایت آن روزها، بازیابی شده در ۲۸ دلو ۱۳۹۶ش.
- فهیمی، عبدالرحیم، در پگاه بلخاب (مجموعه خاطرات افغانستان-۵)، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۵ش.
- فهیمی، عبدالرحیم، در پگاه بلخاب، تهران، حوزه هنری، ۱۳۷۵ش.
- لعلی، علیداد، سیری در هزارهجات، قم، احسانی، ۱۳۷۲ش.
- جمعی از نویسندگان، مرجعیت رمز بقا تشیع، قم، جامعهٔ روحانیت، ۱۳۷۴ش.
- مصباح بلخابی، سید حسن، «بهار را چگونه بگذرانیم؟»، قم، فکرآوران، ۱۳۷۹ش.
- مصباحزاده، سیدمحمدباقر، شیعیان افغانستان؛ گروهها و گرفتاریها، کابل، سعید، ۱۳۹۰ش.
- مفتاح، الهامه، جغرافیای تاریخی بلخ و جیحون و مضافات بلخ، ۱۳۸۶ش.
- مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
- میرحسینی، سیدعلینقی، سانچارک در بستر زمان، قم، اشراق، ۱۳۸۸ش.
- «میرزااولنگ فاجعهای ماندگار در حافظه تاریخی شیعیان افغانستان»، خبرگزاری ابنا، تاریخ درج مطلب: ۱۲ مرداد ۱۴۰۴ش.
- میرعابدینی، سید ابوطالب، بلخ در تاریخ و ادب فارسی، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی، ۱۳۸۵ش.
- نوری، آتیلا، «معادن بلخاب»، سایت رادیو ارغوان، تاریخ بازدید: ۲۵ آبان ۱۴۰۱ش.
- واحدی، محمدیعقوب، «جغرافیای تاریخی سرپل»، ماهنامهٔ سرپل، ۱۳۹۰ش.
- ویل، دورانت، تاریخ تمدن، جلد اول، ترجمه احمد آرام. تهران، انقلاب اسلامی، ۱۳۶۵ش.
- یعقوبزاده، محمدابراهیم، «چاههای نفت و تفحص آن در سرپل»، نشریهٔ سرپل، ۱۳۹۰ش.
- یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، البلدان، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۳.