پیشنویس:تنور
تنور؛ جای پختن نان در خانه یا دکان نانوایی.
تنور، بهعنوان محل پختن نان، در سبک زندگی انسانها پیشینهای به بلندای آغاز دوران یکجانشینی آنها دارد. تنور، در کشورهای جمهوری آذربایجان، ایران، ترکیه، هندوستان، ارمنستان، پاکستان، ازبکستان، افغانستان، خاورمیانه و آسیای میانه، برای طبخ نان استفاده میشود. تنور، از دیرباز در زندگی مادی و معنوی مردم ایران، جایگاهی ویژه و کاربردهای گوناگون داشته است. ایرانیان از تنور علاوه بر طبخ نان، برای پخت انواع شیرینی و غذا استفاده میکنند. تنور نزد ایرانیان، مقدس است و آن را دارای خاصیت برکتزایی میدانند. بههمین دلیل، در بسیاری از مراسمهای ایرانی مانند محرم، زایمان، عروسی و فالگیری، رد پای تنور دیده میشود.
واژهشناسی
دهخدا، واژه تنور را لفظی مشترک در سه زبان فارسی، عربی و ترکی دانسته است.[۱] برخی محققان، ریشه این واژه را به دورههای پیش از سامیها و آریاییها بازگرداندهاند.[۲] تنور، در زبان پهلوی نیز بههمین صورت ادا شده است.[۳]
در زبان فارسی، مشتقات زیادی از واژه تنور، بهکار رفته است؛ مانند تنوری، تنوره و دوتنوره. واژه تنور در گویشها و زبانهای مختلف ایرانی، دارای نامهای متنوعی است. برای مثال، در تالشی «تونو»، در کردی «تاندور»، در گیلکی «تونور»،[۴] در ترکمنی «تَمدِر»،[۵] در گرگان به «تندرو»،[۶] در نطنز «کِر»،[۷] در ابیانه «کِرَه»[۸] و در آستارا به «تنواَسَ» معروف است.
واژه تنور در کتابهای مقدس
از واژه تنور در قرآن، یکبار در سوره هود و بار دیگر در سوره مؤمنون، نام برده شده و در هر دو مورد، به جوشیدن آب از تنور و وقوع طوفان نوح، اشاره دارد. در کتاب وندیداد زردشتیان نیز، این واژه، در اشاره به بازگرداندن آتش تنور نانوایی به آتش دادگاه، بهکار رفته است.[۹]
کاربرد واژه تنور
واژهٔ کهن تنور، در کنار بسیاری از اصطلاحات فارسی به کار رفته است. این واژه در ارتباط با آسیاب، معماری، شعر و بازی کودکان نیز استفاده شده است. تنور، در مَجاز، بهمعنای هر چیزی است که با حرارت و هیجانی بالا همراه باشد و گاهی نیز معنای کوره میدهد. واژه «تنوری» نیز بیشتر بهمعنای پخته و برشتهشده است.
واژه دیگری که از تنور گرفتهشده «تنوره» است که دارای معانی متعددی، مانند لوله حلبی برای خارج کردن دود از سماور، لوله دودکش، مجرایی در سنگ (آتشفشان)، چرخیدن و به هوا رفتن، اجاق و منقل است.[۱۰]
انواع تنور
تنورها را براساس ویژگیهایی مانند نوع و محل استفاده، اندازه، جنس، ارتفاع از سطح زمین و زمان به انواع مختلفی تقسیم میکنند. برای مثال، در دوره صفویان، استفاده از تنورهایی فلزی به شکل نیمکره (که بالای آنها بریده شده) مرسوم بود. این تنورها، قابل حمل بود و در زمان و مکان مورد نظر، ابتدا آن را با گل رس میپوشاندند و پس از گرم کردن، خمیرهای نان را به داخل آن میزدند. پس از اتمام کار و در زمان جابهجایی، گلها را شکسته و تنورها را با استفاده از چهارپایان، جابهجا میکردند.[۱۱]
در تالش، تنوری از جنس سنگ وجود دارد که از سه تکه سنگ عمودی تشکیل میشود. این تنور، از ۳ سمت بسته و از یک سمت باز است. سمت باز این تنور برای گذاشتن زغال و آتش استفاده میشود. هر کدام از این سنگها، در صورت داغ شدن، ظرفیت پخت ۱۰ نان را دارند.
در برخی از نقاط ایران، مانند شهرستان ایجرود، سه نوع تنور وجود دارد: ۱. تنور زمستانی، که علاوه بر پختوپز، برای گرم شدن استفاده میشود؛ ۲. تنور تابستانی؛ ۳. تنور پنجهکش، که با قطر دهانهٔ ۳۰ سانتیمتری برای پخت نان پنجهکش استفاده میشود.[۱۲]
تنور، همواره از سازههای پرکاربرد ایرانیان بوده است. روشهای ساخت، جایگذاری و مرمت تنور در نواحی مختلف ایران تقریبا از روشی ثابت برخوردار است.
ساختمان تنور
ساختار تنور، به نوع نانی که در آنها طبخ میشود، بستگی دارد. بر همین اساس، ساختمان تنور به دو نوع کلی تقسیم میشود:
- نوع دیواری: این نوع از تنورها، وسیع بوده و نیازمند ابزارآلات مخصوصی مانند پارو هستند؛
- نوع زمینی: در این نوع از تنورها، از بالشتک مخصوصی برای پختن نان لواش و تافتون استفاده میکنند.
تنورها را همچنین میتوان به دو دسته خانگی و عمومی تقسیم کرد. همچنین افراد، در مقابل بعضی از این تنورها، بهصورت ایستاده (تنور نان سنگک و بربری) و در مقابل برخی دیگر، بهصورت نشسته (لواش و تافتون) کار میکنند.
در ساخت تنور نان سنگک، ارتفاعی در حدود ۹۰ سانتیمتر از زمین را در نظر گرفته، سپس ۲۰ سانتیمتر روی آن را سنگچین و ۱۵-۲۰ سانتیمتر دیگر نیز روی آن ریگ میریزند. این تنور، دارای دو دریچه است: ۱. طوق تنور، که مراحل پخت نان، داخل کردن و گستراندن خمیر روی شنهای داغ از همین ورودی صورت میگیرد؛ ۲. طوق آتشخان، که جایگاه ورودی سوخت به داخل تنور است. بخش داخلی تنور نیز به سه قسمت تقسیم میشود: ۱. پیشوَر، قسمت جلو تنور (بدون ریگ)؛ ۲. ریگریز، محل کشدادن خمیر؛ ۳. آتشدان، محل قرارگیری سوخت.[۱۳] تنور نان سنگکی، دارای سطحی با شیب ملایم است که این شیب به سمت درب تنور مایل است.
تنور نان بربری، کاملا مشابه با تنور نان سنگکی است، با این تفاوت که تنور نان بربری، شیب و ریگ ندارد.
نوعی دیگر از تنورهای مورد استفاده در ایران، تنورهای استوانهای است که معمولا از گِل رس ساخته میشوند. این تنورها، در بیرون ساختهشده، سپس در محل موردنظر تعبیه میشوند، مانند تنورهای نان خانگی و نان لواش و تافتون. تنور استوانهای، بهشکل یک استوانه بزرگ و پختهشده از گِل است. این گِل، از ترکیب خاک رس و ترکیباتی همچون موی حیوانات، کاه، نمک، مدفوع گاو و گوسفند، تهیه میشود.[۱۴]
تنورها، بیشتر توسط زنان[۱۵] و در برخی نقاط نیز توسط سفالگران ساخته میشوند. در برخی از نواحی ایران نیز، تنورها، توسط مردان ساخته شده و در مکان موردنظر مستقر میشوند.[۱۶]
روشهای ساخت تنور
برای ساخت تنور، ابتدا خاک رس را به گِل تبدیل کرده، سپس برای مقاومت بیشتر این گل، در برابر حرارت و ترکخوردگی، آن را با ترکیباتی دیگر مخلوط میکنند. پس از آمادهشدن گِل، دایرهای را به اندازه قطر کف تنور، در نظر گرفته و بهصورت لایه به لایه، فتیلههای تنور را کار میگذارند و هر چقدر تنور به سمت دهانهی آن نزدیک میشود، حالت خمرهایشکل میگیرد. ردیف آخر این فتیلهها «پیه» نامیده میشود که ضخامتی دوبرابر لایههای دیگر تنور دارد. تنور آمادهشده، توسط چند نفر به محل موردنظر برده شده و در گودالی قرار داده میشود. سپس، فضاهای خالی میان تنور و گودال را با خاک نرم پر میکنند. در مرحله آخر، زمان پخت تنور است که از نظر سازندگان آن، مهمترین مرحله ساخته شدن تنور محسوب میشود. برای این کار، از مدفوع حیواناتی مانند اسب و الاغ استفاده کرده و آتش غیرمستقیم را درون تنور، روشن میکنند. این آتش، در حدود ۲۴ ساعت باید روشن بماند تا تنور کاملا پخته شود. پس از آن، دیواره تنور پختهشده را تمیز میکنند تا آماده پخت نان شود.
مردم ترکمن، از گودالی دایرهایشکل، به ارتفاع ۸۰ سانتیمتر برای ساخت تنور استفاده میکردند. آنها، ساختار گودال را طوری در نظر میگرفتند که قطر دهانه تنور، از قطر عمق آن کمتر باشد. سپس، در کف گودال، سوراخهایی را به زمین باز میکردند تا جریان هوا درون گودال، عمل احتراق را آسانتر کند. پس از آن، دیواره گودال را با ترکیبی از گل و نمک، میپوشاندند تا برای طبخ نان مهیا شود.
در ابهر، گودالی به عمق ۱ متر و قطر ۶۰ سانتیمتر در کف مطبخ، حفر میکنند. سپس، از خاک رس الککرده، گِل درستکرده و لگدمالی میکنند. گِل لگدمالی شده باید ۲ تا ۳ روز بماند. استادکار، هنگام ورز دادن این گِل، از ترکیباتی مانند موی بز، نمک، پهن الاغ و خاکستر آن، برای استحکام بیشتر استفاده میکند. پس از آن، مکعبهایی به ابعاد ۵۰ × ۸ × ۱۰ سانتیمتر، از گل آمادهشده، تهیه میکنند. این مکعبها، درون گودال ایجادشده، چیده میشوند. در نهایت، برای یکدست شدن سطح داخلی این گودال، از دوغاب خاک رس استفاده کرده و با پارچهای کهنه، آن را میپوشانند تا به مرور زمان خشک شود. در مرحله آخر، مقداری هیزم را درون تنور قرار میدهند تا از طریق دود آن، دیواره تنور کاملا خشک و پخته شود.[۱۷]
برای بهینهسازی تنور، در شهر ری، از یک ظرف مسی برای صیقل دادن داخل تنور استفاده میشد؛[۱۸] در دلیجان، از سنگ صافی بهنام «مهره» بههمین منظور استفاده میکردند.[۱۹] در بندرگز، استادکار تنورساز، پس از خشک شدن تنور، با شانه کوچک جیبی خود، خطوطی ضربدری شکل را روی دیواره تنور حک میکند تا هنگام طبخ نان، خمیره به بدنهی تنور نچسبد.[۲۰]
مکان برپایی تنور
محل قرارگیری تنور، به شرایط آبوهوایی منطقه بستگی دارد. در مناطق کوهستانی، تنور را معمولا در اتاق نشیمن قرار میدهند تا در فصل سرما، به گرم شدن محیط خانه کمک کنند.[۲۱] مانند تنورهای گلی در ایل مامش که جایگاه آن در اتاق نشیمن است. در روستای پاکده رودبار، دو تنور در اتاق و ایوان خانه میسازند که از تنور داخل اتاق، در فصل زمستان و از تنور داخل ایوان در فصل تابستان، استفاده میشود.[۲۲] گاهی تنور در اتاق خواب[۲۳] و گاهی در فضایی باز مانند حیاط تعبیه میشود.[۲۴] در اراک و همدان، تنور زمستانی، در اتاقی مخصوص بهنام «خانه تنور» قرار میگیرد.[۲۵] محل قرارگیری تنور را در شهرکرد «تنورخانه»،[۲۶] در نهاوند، «تنورسوز»،[۲۷] در اردبیل، «تندیرسه» یا «تنورسرا»،[۲۸] در قروه، «قره ایوان»[۲۹] و در تالش، «تنوسه»؛[۳۰] میگویند. در ابیانه، به تنورهایی که روی زمین تعبیه میشوند «کِره زمینی» و به تنورهایی که بالاتر از سطح زمین قرار دارند «کِره هوایی» میگویند.[۳۱]
تعمیر تنور
برای تعمیر و بازسازی تنور، مقداری گل خاک رس، کاه و موی بز را ترکیب میکنند و بر دیوارههای تنور میمالند. در برخی از نقاط نیز، برای مرمت ترکهای داخل تنور، از سفال پودرشده همراه با مخلوط خاک، پشکل و آب استفاده میکنند.[۳۲]
سوخت تنور
در گذشته، سوخت غالب تنورهای ایرانی، هیزم بود.[۳۳] در نواحی کوهستانی، شاخه درختان، مدفوع حیوانات و هیزم صحراها؛[۳۴] در نواحی جنگلی، ساقهها و شاخههای خشکیده درختان؛ در مناطق دشتی و بیابانی، هیزم و مدفوع خشکشده حیوانات[۳۵] بهعنوان سوخت در تنور استفاده میشد. امروزه از گازوئیل، نفت و گاز بهجای هیزم استفاده میشود.
تنورهای عمومی
در برخی از نقاط ایران، بهمنظور صرفهجویی در مصرف هیزم، انرژی و همیاری در طبخ نان، استفاده از تنورهای عمومی یا اشتراکی، مرسوم بود. معمولاً افراد خیّر این نوع از تنورها را برپا میکردند. در روستای «سما»، تنورهای عمومی بسیار رایج است و چند خانوار، تنوری را بهصورت یکجا استفاده میکنند.[۳۶] در ابیانه، این تنورها بهنام «نونواخانه» مشهور است.[۳۷] در منطقه سردشت، «تندر» فضایی است که چند خانوار همسایه، در آن به پخت نان مشغول میشوند.[۳۸]
نوبت گرفتن برای طبخ نان در این تنورها نیز روشهایی متفاوت دارد. برای مثال، در ابیانه، هر خانواده، مقداری چوب را کنار تنور میگذارد و یک چوب را هم روی دهانهٔ تنور قرار میدهد.[۳۹]
تنور در ادبیات فارسی
تنور در اشعار رسمی و عامیانه، نماد گرمی و رونق است. برای مثال، پروین اعتصامی در شعر خود میگوید:[۴۰]
الگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
ناصرخسرو نیز، بارها از واژه تنور در اشعار خود، بهره گرفته است، مانند:[۴۱]
الگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
سعدی نیز در غزلیات خود، از واژه تنور استفاده کرده است:[۴۲]
الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
واژه تنور در امثال و حکم ایرانیان نیز حضوری پررنگ دارد؛ مانند «از تنور سرد نان برنیاید»؛[۴۳] «از تنور گرم نان بیرون میآید»؛[۴۴] «زن بابام اگر نونم میداد، لب تنورم میداد»؛ «به بوی حلیم توی تنور افتادن»؛ «از چوب تنور در نمیآید، از کُرد ولی»؛[۴۵] «اگر بیفتم توی تنور، هیزم روی من میاندازد»؛[۴۶] «به حرف سگ، نان در تنور نمیافتد»؛[۴۷] «تا تنور گرم است، باید نان پخت»؛[۴۸] «در خانه آرد نه، در کوچه دود تنور».[۴۹] تنور، در بسیاری از قصهها و متلهای رایج نیز حضور دارد. برای مثال، در قصه ماهپیشانی، وقتی پسر پادشاه به خواستگاری ماهپیشانی میرود، نامادری دخترک، او را در تنور خانه پنهان میکند.[۵۰]
در مناطق سردسیر، از تنور بهعنوان کرسی خانه نیز استفاده میشود.[۵۱] برخی در دوره صفویه، گوسفند کاملی را در تنور آویزان میکردند و دیگی از برنج را زیر آن قرار میدادند تا برنج، با حرارت تنور و چربی که از گوشت در آن میچکید، پخته شود.[۵۲] خوراک «بریانبره» در میان مردم ایل شکاک نیز بههمین روش پخته میشد. آنها، شکم بره را از برنج، کره و لپه پر میکردند و روی تختهسنگی روی تنور قرار میدادند تا خوب سرخ شود.[۵۳] سیبزمینی تنوری، ماهی تنوری، بره تنوری، بادمجان روریگی و کباب بادیه نیز از دیگر انواع غذاهای رایج در میان مردم است که در تنور طبخ میشود.[۵۴]
تنور در آیینها و مراسمها
در مراسم فالگیری با کوزه، که در شب چهارشنبهسوری در نقاطی از ایران برگزار میشود، هر فرد، به میل خود، یک چیز را درون کوزه انداخته، سپس درب کوزه را محکم بسته و با پارچهای میبندند. پس از آن، افراد روی در کوزه، آینه کوچک، سورمهدان، مقداری نمک و شانهای چوبی گذاشته و اینها را در تنور خانه قرار میدهند. شب بعد (پنجشنبه)، دختران و زنان بههمان خانهای که کوزه قرار دارد، رفته و پس از صرف شام، کوزه را از تنور درآورده و بهدست دختری که کمتر از ۳ سال سن داشته باشد، میدهند و هرکسی یک چهاربیتی را میخواند.[۵۵]
در نقاطی از ایران، عروس را پیش از ترک خانه پدر، به دور تنور خانهٔ پدری میگردانند و او لبهٔ تنور را میبوسد. این کار توسط پدر یا برادر عروس، عمو یا دایی او انجام میشود. مردم، بر این باورند که این عمل، موجب ثبات برکت در خانه پدری و پُرروزی شدن عروس در خانه جدید خواهد شد.[۵۶] در زنجان، عروس پس از طواف تنور خانهٔ پدری، تخممرغی را درون آن میاندازد که بهمعنی بقا و دوام زندگی و نیز فرزندآوری است.[۵۷] در برخی از نقاط ایران، مانند بیرجند، در شب شام غریبان (شب یازدهم محرم)، چراغی را در زیر بشکه یا تنوری ساختگی روشن میکنند که نمادی از «تنور خولی» است.[۵۸] در برخی از نواحی نیز، مردم در شب شام غریبان، تنور خانهها را خاموش میکنند، زیرا معتقدند که خولی، سر امام حسین را در چنین شبی در تنور نگه داشته است.[۵۹] در کرمان، تنور خانهها را در شب شام غریبان کربلا با موادی معطر مانند گلاب خوشبو کرده و شمعی را داخل آن روشن میکنند.[۶۰]
تنور در طب سنتی
خاکستر تنور، گرمای داخل تنور، نان سوخته و قطعات کنده شده از دیوارهٔ تنور، مورد توجه طب سنتی است و در درمان بیماریها استفاده میشود.[۶۱] مردم از نان گرم داخل تنور برای درمان تبخال،[۶۲] از گرمای داخل تنور برای دفع سرمازدگی،[۶۳] از خاکستر گرم تنور برای درمان قولنج[۶۴] و از خاک تنور برای درمان سیاهسرفه[۶۵] استفاده میکنند.
همچنین، در برخی از نقاط، بیمار مبتلا به کمردرد را کنار تنور میخوابانند تا عرق کند، سپس کمر او را با چادری میبندند تا خوب شود.[۶۶] در سقز، زن زائو را روی تنور گرم مینشاندند تا بدن او گرم شده و نوزاد زودتر متولد شود.[۶۷] برای درمان پادرد، پشکل گوسفند را داخل تنور انداخته و بیمار را کنار تنور مینشاندند. سپس، لحافی را روی او میانداختند تا پاها در معرض دود و گرما قرار گرفته، عرق کرده و بهبود یابد.[۶۸] خاکستر تنور، در برخی از مناطق ایران، بهعنوان مادهای ضدعفونیکننده استفاده میشود. گاهی، این خاکستر را با موادی همچون تخممرغ و نمک نیز مخلوط کرده و روی محل کوفتگی قرار میدهند.[۶۹]
استفاده از تنور در درمان بیماریهایی دیگر همچون قارچ پوستی، زگیل (با استفاده از دوده سقف تنورخانه)،[۷۰] دررفتگی و کوفتگی بدن و نیز بیماریهای روحی (با استفاده از آبی که مقداری از خاکستر تنور در آن حلشده)، رایج است.
تنور در باور مردم ایران
ایرانیان دیدن تنور در خواب را اتفاقی مبارک میدانند. اگر تنور، آتش داشته و نان در حال پخته شدن باشد، آن خواب، بهتر و مبارکتر است. اگر مرد چنین خوابی ببیند، تعبیر آن ازدواج و تشکیل خانواده است؛ اگر دختر دمبخت چنین خوابی ببیند، تعبیر آن، یافتن شوهر است و اگر پسر جوان چنین خوابی ببیند، تعبیر آن، اشتغال است و درآمد و تعبیر آن برای فرد بیمار، شفای زودهنگام است.
احترام به تنور و نیکوپنداری آن در فرهنگ ایرانی تا جایی است که گاهی به آن قسم میخورند یا از آن طلب شفا و گرهگشایی میکنند. برخی از مردم، هواکش تنور را بهسمت قبله قرار میدهند. مرد خانواده در بیشتر نقاط ایران، اولین نان پختهشده در تنور را نمیخورد تا عمر بانوی خانه، کوتاه نشود.[۷۱] گاهی نان اول تنور را در خانه نگه میدارند و آن را موجب افزایش برکت میدانند.[۷۲] برخی، نان اول را نمیخورند تا نان دوم از تنور بیرون آورده شود و این کار را موجب ازدیاد فرزندان میدانند.[۷۳] ترکمنها، اولین سری از نان پختهشده در تنور منزل را که از بهترین نوع کلوچههای محلی است، خیرات میکنند.[۷۴] در برخی روستاها، پخت اولین نان تنور توسط دختر خانه را موجب خوشبختی او میدانند. در ارومیه، مردم معتقدند که اگر مادر داماد، اولین نان تنور را روی سر عروس بگیرد، عروس فراخروزی خواهد شد. در تربت حیدریه، اولین نان را به کسی که به خوشروزی بودن معروف است، میدهند تا روزی و برکت خانه زیاد شود.[۷۵]
در مناطقی مانند نطنز، نان را برکت حضرت زهرا، تنور را دستگاه او و نان پختن را نیز سنت او میدانند.[۷۶] مردم زنجان پیش از پخت نان، ۳ صلوات فرستاده و در تنور میدمند.[۷۷]
مرمت و نوسازی تنور، معمولاً بهصورت نذر انجام میشود. افراد، نذر میکنند که در صورت حاجتروایی، تنور خانه را بازسازی کنند. ترکمنها، علاوه بر قرار دادن دهانه دودکش تنور بهسمت قبله، مقداری نمک را نیز به دهانهٔ آن میزنند تا تنور بابرکت شود.
در ارومیه، زن زائو، تا ۷ روز نباید بهسمت تنور برود و این کار را بدیمن میدانند.[۷۸]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه تنور، سایت واژهیاب.
- ↑ مجیدی خامنه، «نان و روشنایی: بررسی مردمشناختی تنور در ایران»، ۱۳۸۷ش، ص۲۹۵.
- ↑ MacKenzie, D. N. , A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971, P82.
- ↑ مجیدی خامنه، «نان و روشنایی: بررسی مردمشناختی تنور در ایران»، ۱۳۸۷ش، ص۲۹4؛
آساتوریان، هومبابا، ۱۳۹۰ش، ص۳۸۹. - ↑ پورکریم، «اینچه بورون»، ۱۳۴۷ش، ص۳۵.
- ↑ پورکریم، «دهکدهٔ سیاهمرزکوه»، ۱۳۴۸ش، ص۳۷.
- ↑ نوبان، مردمنگاری شهرستان نطنز، ۱۳۸۵ش، ص۱۱۶.
- ↑ نظری داشلی برون، مردمشناسی روستای ابیانه، ج2، ۱۳۵۹ش، ص507.
- ↑ اوستا، ۱۳۷۴ش، ص768.
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ج3، ۱۳۸۱ش، ص1939-1940.
- ↑ شاردن، سفرنامه، ج2، ۱۳۷۴ش، ص887.
- ↑ عبداللهپور، مردمنگاری شهرستان ایجرود، ۱۳۸۵–۱۳۸۶ش، ص۶۹.
- ↑ روغنی، نان سنگک، ۱۳۸۵ش، ص۳۷ و ۱۲۲-۱۳۱.
- ↑ روغنی، نان سنگک، ۱۳۸۵ش، ص۳۷؛
اعظمیراد، نگاهی به فرهنگ مادی و معنوی ترکمنها، ۱۳۸۲ش، ص۱۱۹-۱۲۰؛
حسنی، مردمنگاری شهرستان تفرش، ۱۳۸۰ش، ص۲۲۷-۲۲۸. - ↑ سالاری، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، ۱۳۷۹ش، ص۶۰؛
نوبان، مردمنگاری شهرستان دلیجان، ۱۳۸۲ش، ص۱۹۵. - ↑ ابوالفتحی، مردمنگاری شهرستان لنگرود، ۱۳۸۲ش، ص۱۸۰؛
شریف کمالی، «معاش و خوراک در شهر اوز»، ۱۳۸۷ش، ص۴۵۵. - ↑ عبداللهپور، بازنگری و مردمنگاری شهرستان ابهر، ۱۳۸۷ش، ص۱۵۴-۱۵۵.
- ↑ روغنی، نان سنگک، ۱۳۸۵ش، ص۳۷ و ۱۲۲-۱۳۱.
- ↑ نوبان، مردمنگاری شهرستان دلیجان، ۱۳۸۲ش، ص۱۹۵-196؛
سالاری، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، ۱۳۷۹ش، ص۶1. - ↑ حسنی، مردمنگاری شهرستان بندرگز، ۱۳۸۶ش، ص۷۵-۷۶.
- ↑ شاملو، «ایل مامش»، ۱۳۴۲ش، ص۲۴.
- ↑ پورکریم، «پاکدِه»، ۱۳۴۳ش، ص۱۳.
- ↑ شهریارافشار، «ایل شکاک»، ۱۳۴۵ش، ص۴۱.
- ↑ پورکریم، «اینچه بورون»، ۱۳۴۷ش، ص۳۵.
- ↑ گرگوار، نقشهها و اسناد مردمنگاری، ۱۳۷۰ش، ص۸۳ و ۸۵.
- ↑ حسنی، مردمنگاری شهرستان شهرکرد، ۱۳۷۵ش، ص۶۶.
- ↑ نعمتی، مردمنگاری شهرستان نهاوند، ۱۳۸۵ش، ص۹۳.
- ↑ سپهرفر، مردمنگاری شهرستان اردبیل، ۱۳۷۵ش، ص۹۴ و ۹۶.
- ↑ علیاکبرزاده، مردمنگاری شهرستان قروه، ۱۳۷۴ش، ص۶۶.
- ↑ سلیمی مؤید، فرهنگ مردم کوهپایه: تالش مرکزی، ج1، ۱۳۷۸ش، ص198.
- ↑ نظری داشلی برون، مردمشناسی روستای ابیانه، ج2، ۱۳۵۹ش، ص412 و 508.
- ↑ حسنی، مردمنگاری شهرستان لامرد، ۱۳۷۹ش، ص221.
- ↑ بلوکباشی، «واژهٔ سنگک و پیشینهٔ سنگکپزی در ایران»، ۱۳۴۷ش، ص۳۶.
- ↑ سالاری، فرهنگ مردم کوهپایهٔ ساوه، ۱۳۷۹ش، ص۶۲.
- ↑ مرادی، «نان ترکمن، خوراک، باورهای عامیانه و فرهنگی ترکمنها»، ۱۳۸۷ش، ص۲۷۸.
- ↑ پورکریم، «دهکدهٔ سما»، ۱۳۴۹ش، ص۳۳.
- ↑ نظری داشلی برون، مردمشناسی روستای ابیانه، ج2، ۱۳۵۹ش، ص509.
- ↑ علیاکبرزاده، مردمنگاری شهرستان سردشت، ۱۳۷۷ش، ص68.
- ↑ نوبان، مردمنگاری شهرستان نطنز، ۱۳۸۵ش، ص۱۱۶.
- ↑ اعتصامی، دیوان، ۱۳۶۴ش، ص90.
- ↑ ناصرخسرو، دیوان اشعار، قصاید، قصیده شماره 136، بیت 37، سایت گنجور.
- ↑ سعدی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره 420، بیت 8، سایت گنجور.
- ↑ دهخدا، امثال و حکم، ج1، ۱۳۵۲ش، ص113.
- ↑ عندلیب سمنانی، فرهنگ جامع اصطلاحات و ضربالمثلهای سمنانی، ۱۳۸۵ش، ص۴۵۴.
- ↑ شاملو، کتاب کوچه، ۱۳۸۷ش، ص۵۲۱.
- ↑ میرزایی، مردمنگاری روستای تاریخی دماب، ج2، ۱۳۸۵–۱۳۸۶ش، ص418.
- ↑ کلیدری، کلیدر، این خاک مهربان، ۱۳۸۷ش، ص۲۹۱.
- ↑ عندلیب سمنانی، فرهنگ جامع اصطلاحات و ضربالمثلهای سمنانی، ۱۳۸۵ش، ص177.
- ↑ شاملو، کتاب کوچه، ۱۳۸۷ش، ص۵۲۱.
- ↑ نوبان، «گونهشناسی (تیپولوژی) قصهٔ ماهپیشونی در استان فارس»، ۱۳۸۸ش، ص۱۰۷.
- ↑ Polak, Persien das Land und seine Bewohner, 1865, V.I, P65.
- ↑ Tavernier, Les Six voyages, 1677, P643.
- ↑ شهریارافشار، «ایل شکاک»، ۱۳۴۵ش، ص۴۶.
- ↑ روغنی، نان سنگک، ۱۳۸۵ش، ص۱۲۴–۱۲۵.
- ↑ عسکری خانقاه، «نگاهی به مراسم چهارشنبهسوری در جوپشت و خور»، ۱۳۵۱ش، ص۳۴.
- ↑ علیاکبرزاده، مردمنگاری شهرستان شاهیندژ، ۱۳۷۵ش، ص۳۷۹.
- ↑ سخاییان، بازنگری مردمنگاری شهرستان زنجان، ۱۳۸۸ش، ص۹۴۶ و ۹۴۸.
- ↑ برآبادی، مردمشناسی عزاداری ماه محرم در بیرجند، ۱۳۸۱ش، ص۲۵ و ۵۳ و ۱۲۰.
- ↑ حسنی، مردمنگاری شهرستان لامرد، ۱۳۷۹ش، ص۱۰۵ و ۴۰۶–۴۰۷.
- ↑ محبی کرمانی، مردمنگاری شهرستان راین با تکیه بر فناوری آهن، ۱۳۸۲ش، ص۷۵.
- ↑ عبداللهپور، بازنگری و مردمنگاری شهرستان ماهنشان، ۱۳۸۶ش، ص۴۶.
- ↑ علیاکبرزاده، مردمنگاری شهرستان ماکو، ۱۳۷۳ش، ص79.
- ↑ علیاکبرزاده، مردمنگاری شهرستان اورمیه، ج1، ۱۳۷۲ش، ص143.
- ↑ وجدانیفر، مردمنگاری شهر بزرگ اردبیل، ۱۳۸۵ش، ص۲۹۹.
- ↑ حسنی، مردمنگاری شهرستان گرمسار، ۱۳۷۴ش، ص186.
- ↑ حسنی، مردمنگاری شهرستان ملایر، ۱۳۸۵ش، ص90.
- ↑ رهو، مردمنگاری شهرستان سقز، ۱۳۷۸ش، ص۲۴۶.
- ↑ سلیمی مؤید، مردمنگاری شهرستان کرج، ج1، ۱۳۸۰ش، ص127.
- ↑ حسنی، مردمنگاری شهرستان فارسان، ۱۳۷۸ش، ص205.
- ↑ علیاکبرزاده، مردمنگاری شهرستان شاهیندژ، ۱۳۷۵ش، ص297.
- ↑ حسنی، مردمنگاری شهرستان بهبهان، ۱۳۷۶ش، ص59؛
علیاکبرزاده، مردمنگاری شهرستان قروه، ۱۳۷۴ش، ص31. - ↑ حسنی، مردمنگاری شهرستان فارسان، ۱۳۷۸ش، ص79.
- ↑ رهجو، مردمنگاری شهرستان کوهبنان، ۱۳۸۵ش، ص۴۹۸.
- ↑ مرادی، «نان ترکمن، خوراک، باورهای عامیانه و فرهنگی ترکمنها»، ۱۳۸۷ش، ص۲۸۹–۲۹۰.
- ↑ قندهاریزاده، مردمنگاری شهرستان تربت حیدریه، ۱۳۷۵ش، ص۴۷–۴۸.
- ↑ نوبان، مردمنگاری شهرستان نطنز، ۱۳۸۵ش، ص117.
- ↑ سخاییان، بازنگری مردمنگاری شهرستان زنجان، ۱۳۸۸ش، ص۲۳۱ و ۲۳۳.
- ↑ علیاکبرزاده، مردمنگاری شهرستان اورمیه، ج1، ۱۳۷۲ش، ص340.
منابع
- آساتوریان، گارنیک، هومبابا، تهران، بینا، ۱۳۹۰ش.
- ابوالفتحی، مریم و دیگران، مردمنگاری شهرستان لنگرود، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- اعتصامی، پروین، دیوان، بهتحقیق منوچهر مظفریان، تهران، عبدالرحیم علمی، ۱۳۶۴ش.
- اعظمیراد، گنبد دردی، نگاهی به فرهنگ مادی و معنوی ترکمنها، مشهد، اعظمیراد، ۱۳۸۲ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، ۱۳۸۱ش.
- اوستا، ترجمهٔ جلیل دوستخواه، تهران، مروارید، ۱۳۷۴ش.
- برآبادی، احمد و دیگران، مردمشناسی عزاداری ماه محرم در بیرجند، تهران، قلم آشنا، ۱۳۸۱ش.
- بلوکباشی، علی، «واژهٔ سنگک و پیشینهٔ سنگکپزی در ایران»، هنر و مردم، تهران، شماره ۷۴، ۱۳۴۷ش.
- پورکریم، هوشنگ، «اینچه بورون»، هنر و مردم، تهران، شماره ۷۳، ۱۳۴۷ش.
- پورکریم، هوشنگ، «پاکدِه»، هنر و مردم ، تهران، شماره ۲۷، ۱۳۴۳ش.
- پورکریم، هوشنگ، «دهکدهٔ سما»، هنر و مردم، تهران، شماره ۹۵، ۱۳۴۹ش.
- پورکریم، هوشنگ، «دهکدهٔ سیاهمرزکوه»، هنر و مردم، تهران، شماره ۸۰، ۱۳۴۸ش.
- حسنی، حمیدرضا و دیگران، مردمنگاری شهرستان بندرگز، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۶ش.
- حسنی، حمیدرضا و دیگران، مردمنگاری شهرستان بهبهان، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۶ش.
- حسنی، حمیدرضا و دیگران، مردمنگاری شهرستان تفرش، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۰ش.
- حسنی، حمیدرضا و دیگران، مردمنگاری شهرستان شهرکرد، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
- حسنی، حمیدرضا و دیگران، مردمنگاری شهرستان گرمسار، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۴ش.
- حسنی، حمیدرضا و دیگران، مردمنگاری شهرستان فارسان، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۸ش.
- حسنی، حمیدرضا و دیگران، مردمنگاری شهرستان لامرد، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۹ش.
- حسنی، حمیدرضا و دیگران، مردمنگاری شهرستان ملایر، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۵ش.
- دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، معین، ۱۳۵۲ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ش.
- روغنی، داوود، نان سنگک، بهتحقیق جواد صفینژاد، تهران، اختران کتاب، ۱۳۸۵ش.
- رهجو، مریم و دیگران، مردمنگاری شهرستان کوهبنان، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۵ش.
- رهو، روشنک و دیگران، مردمنگاری شهرستان سقز، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۸ش.
- سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایهٔ ساوه، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۹ش.
- سپهرفر، حسن و دیگران، مردمنگاری شهرستان اردبیل، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
- سخاییان، ناهید و دیگران، بازنگری مردمنگاری شهرستان زنجان، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۸ش.
- سعدی، دیوان اشعار، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ش.
- سلیمی مؤید، سلیم، فرهنگ مردم کوهپایه: تالش مرکزی، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۸ش.
- سلیمی مؤید، سلیم، مردمنگاری شهرستان کرج، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۰ش.
- شاردن، ژان، سفرنامه، ترجمهٔ اقبال یغمایی، تهران، توس، ۱۳۷۴ش.
- شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، حرف «ت»، دفتر اول، ۱۳۸۷ش.
- شاملو، غلامعلی، «ایل مامش»، هنر و مردم، تهران، شماره ۷، ۱۳۴۲ش.
- شریف کمالی، محمد و انواری، رزیتا، «معاش و خوراک در شهر اوز»، خوراک و فرهنگ، بهتحقیق علیرضا حسنزاده، تهران، ۱۳۸۷ش.
- شهریار افشار، بیژن، «ایل شکاک»، هنر و مردم، تهران، شماره ۴۴، ۱۳۴۵ش.
- عبداللهپور، محرم، بازنگری و مردمنگاری شهرستان ابهر، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۷ش.
- عبداللهپور، محرم و دیگران، بازنگری و مردمنگاری شهرستان ماهنشان، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۶ش.
- عبداللهپور، محرم و بهرامی، فرشته، مردمنگاری شهرستان ایجرود، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۵–۱۳۸۶ش.
- عسکری خانقاه، اصغر و هنری، مرتضی، «نگاهی به مراسم چهارشنبهسوری در جوپشت و خور»، هنر و مردم، تهران، شماره ۱۱۴، ۱۳۵۱ش.
- علیاکبرزاده، سیروس و سپهرفر، حسن، مردمنگاری شهرستان اورمیه، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۲ش.
- علیاکبرزاده، سیروس و سپهرفر، حسن، مردمنگاری شهرستان سردشت، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۷ش.
- علیاکبرزاده، سیروس و سپهرفر، حسن، مردمنگاری شهرستان شاهیندژ، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
- علیاکبرزاده، سیروس و سپهرفر، حسن، مردمنگاری شهرستان ماکو، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۳ش.
- علیاکبرزاده، سیروس و فلسفیمیاب، علی، مردمنگاری شهرستان قروه، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۴ش.
- عندلیب سمنانی، خسرو، فرهنگ جامع اصطلاحات و ضربالمثلهای سمنانی، سمنان، آبرخ، ۱۳۸۵ش.
- قندهاریزاده، فرزاد و مکاری، محمد، مردمنگاری شهرستان تربت حیدریه، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
- کلیدری، جواد، کلیدر، این خاک مهربان، مشهد، پیام کلیدر، ۱۳۸۷ش.
- گرگوار، هلن دسمه و دیگران، نقشهها و اسناد مردمنگاری، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، پاز، ۱۳۷۰ش.
- مجیدی خامنه، فریده، «نان و روشنایی: بررسی مردمشناختی تنور در ایران»، خوراک و فرهنگ، بهتحقیق علیرضا حسنزاده، تهران، ۱۳۸۷ش.
- محبی کرمانی، مهدی و دیگران، مردمنگاری شهرستان راین با تکیه بر فناوری آهن، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- مرادی، منصور، «نان ترکمن، خوراک، باورهای عامیانه و فرهنگی ترکمنها»، خوراک و فرهنگ، بهتحقیق علیرضا حسنزاده، تهران، ۱۳۸۷ش.
- میرزایی، شهرداد، مردمنگاری روستای تاریخی دماب، سازمان میراث فرهنگی، تهران، ۱۳۸۵–۱۳۸۶ش.
- ناصرخسرو، دیوان اشعار، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ش.
- نظری داشلی برون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، ]بینا[، ۱۳۵۹ش.
- نعمتی، فریبا و دیگران، مردمنگاری شهرستان نهاوند، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۵ش.
- نوبان، مهرالزمان، «گونهشناسی (تیپولوژی) قصۀ ماهپیشونی در استان فارس»، پل فیروزه، تهران، شماره ۱۸، ۱۳۸۸ش.
- نوبان، مهرالزمان، مردمنگاری شهرستان دلیجان، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- نوبان، مهرالزمان و دیگران، مردمنگاری شهرستان نطنز، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۵ش.
- MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971.
- Polak, J. E. , Persien das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865.
- Tavernier, J. B. , Les Six voyages, ed. G. Clouzier, Paris, 1677.