پیشنویس:پاتوق
پاتوق؛ محل گردهمایی همیشگی عدهای از افراد
واژهشناسی پاتوق
پاتوق (پاطوق) یا پاتوق،[۱] جایی است که افراد، معمولاً ساعتهای بیکاری خود را در آن میگذرانند.[۲] پژوهشگران معتقدند که این واژه، ترکیبی از «پا» ی فارسی (بهمعنی محل و جای) و «توغ» ترکی است. این اصطلاح در فرهنگ ایرانیان، بهمعنی مکانی برای گردهمآیی افراد همفکر و همکار است که برای رفع مشکلات و بیان امور خود، در آن حضور مییابند. دهخدا، پاتوق را محلی عادی بهمنظور اجتماع لوطیان محل یا شهر معرفی کرده است.[۳] این میعادگاه در گذشته، مکانهایی مانند قهوهخانه، زورخانه، حمام و چالهحوض بوده است.[۴] معمولاً در این همنشینیها، یک نفر ریاست محفل را برعهده دارد که به او «پاتوقدار» گفته میشود و به صفاتی مانند شجاعت و عفت، معروف است.[۵]
پاتوق در نقاط مختلف ایران
مردم قائن (در استان خراسان جنوبی) به پاتوق، «پاخو» میگویند.[۶] گیلانیها به آن «دالدَ»،[۷] کرمانیها به آن «سَرگُر»[۸] و مردم شهر ری نیز به محل سینهزنیهای خود در ایام عزاداری «پاطوق» میگفتند.[۹]
در میان مردم قزوین، پاتوق، تکیه یا مکانی بود که در بازار یا یکی از محلههای شهر و از طرف یکی از بزرگان شهر، توقی (عَلَم) در آنجا قرار میدادند.[۱۰] «پاتوقی» نیز به افرادی گفته میشد که در اطراف توق، جمع شده و با کف دست، به سر خود میزدند و حسینحسین میگفتند.[۱۱] در قم، مردم، اطراف توق را به بهترین صورت ممکن تزئین میکردند و عموماً مکانی برای گردهمآیی افراد سرشناس بود. تکیهها (پاتوقها) ی «دولت»، «جوانشیر» و «افشار» از معروفترین تکیههای دوران صفوی در قم بودند.
توق و پاتوق در تاریخ اجتماعی ایران
مفهوم و جایگاه توق و پاتوق
در آیین جوانمردی، توق و پاتوق، همواره از حرمتی ویژه برخودار بوده است. توق داشتن و حرمت آن را نگه داشتن از قرن ۷ق به بعد در میان مردم رایج شده و تا همین اواخر نیز باقی بود. در بیشتر شهرهای ایران، هر محلهای، دارای توق و نخل مخصوص بود که در ایام عاشورا، گردانده میشد.[۱۲]
پاتوق در دوران صفویه
در دوره شاه طهماسب (صفویان)، در تهران فقط یک پاتوق، بهنام «پاتوق دانگی»، در محلهٔ یهودیها قرار داشت.[۱۳] در دوره شاه اسماعیل دوم صفوی نیز، غرفههایی بهنام پاتوق یا «سردم»، در قزوین وجود داشت که سازماندهی و حفاظت از آنها، در دست لوطیان محله بود.
در گذشته، کاربردیترین مکان برای پاتوق، قهوهخانهها بودند. بنابر منابع تاریخی، نخستین قهوهخانههای ایران، در شهر قزوین و در دوران شاه طهماسب شکل گرفتند که بعدها در دوران شاه عباس اول، در اصفهان نیز توسعه یافتند.[۱۴] پیش از دوره صفویان، زورخانهها، مساجد و زیارتگاهها از جمله پاتوقهای غیررسمی مردم بهشمار میرفتند.[۱۵]
پاتوق در دوران قاجار
پس از صفویان، در دوره قاجار و حتی پهلوی نیز اصناف مختلف، در مکانی مشخص، پاتوق داشتند. در این پاتوقها، پس از پایان کار، افراد همصنف جمع شده و به گفتوگو و دادوستد میپرداختند. گاهی، پرداخت کارمزد کارگران توسط کارفرمایان نیز در همین پاتوقها صورت میگرفت.[۱۶]
در دوران قاجار، اماکنی مانند قهوهخانه، زورخانه، مسجد، تکیه و زیارتگاه، از پاتوقهای مردمی بهحساب میآمدند.[۱۷] از جمله قهوهخانههای مشهور آن زمان، میتوان به قهوهخانه «یوزباشی» در پشت شمسالعماره و نیز قهوهخانه «تنبل» در چهاراه سوسکی تهران، اشاره کرد که اولی پاتوق شاهزادگان و افسران و دومی، پاتوق کلاهنمدیها و لوطیهای تهران بود.[۱۸] پاتوقداران، از میان ریشسفیدان و پهلوانان نامدار محل یا شهر انتخاب میشدند.[۱۹]
نقش اجتماعی پاتوقها، در دوره قاجار، پررنگ بود و حتی بر بافت شهری تهران نیز تأثیر گذاشته بود. در آن دوران، دارالخلافه به ۵ محله، هر محله نیز به چند پاتوق و هر پاتوق به چند گذر تقسیم میشد. محلهها توسط کدخدایان و پاتوقها توسط نائبان آنها اداره میشدند.[۲۰] در دوران حکومت مظفرالدین شاه، تهران به ۵ محله تقسیم میشد، مانند: محله دولت شامل ۱۰ پاتوق؛ محله سنگلج شامل ۹ پاتوق؛ محله بازار شامل ۵ پاتوق؛ محله چالهمیدان شامل ۵ پاتوق و محله عودلاجان شامل ۴ پاتوق.[۲۱] از جمله پاتوقهای معروف آن روزگار نیز، میتوان به پاتوق سیدجعفر، پاتوق حاجیعباس، پاتوق نایب محمد، پاتوق نایب محمدعلی و پاتوق نایب آقابابا اشاره کرد.[۲۲]
پاتوق در دوران پهلوی
در دوره پهلوی، رابطه واژه پاتوق و توق، بهکلی حذف شد. کلمهٔ پاتوق، تنها بهعنوان محلی برای اجتماع افرادی خاص از قشری مشخص، تعریف میشد، مانند انجمنهای ادبی، تشکلهای مذهبی، انجمنهای خیریه و مراکز کمک آموزشی.[۲۳]
وضعیت امروزی پاتوق
امروزه، برخی از پژوهشگران، پاتوق را با رویکردی جامعهشناسانه به مکانی برای اجتماع افراد، منتقدان و روشنفکران تعریف میکنند که بدون قواعد و قوانین خاصی، در حاشیه مقررات رسمی جامعه، شکل میگیرند.[۲۴] برای مثال، کافه نادری، که در ۱۳۱۷ش تأسیس شد، قلمروی برای روشنفکران جامعه محسوب میشد و در فهرست آثار ملی ایران نیز به ثبت رسیده است.[۲۵] علاوه بر آن، امروزه، برخی از کافیشاپها، مراکز خرید و تفریحی، برای مردم و گروههای خاص، بهعنوان پاتوق درآمده است.[۲۶]
ویژگیها و ظواهر پاتوقها
تابلوهای نقاشی، پردههای بزرگ نقاشی از میدان جنگ شاه اسماعیل، پردههای مخمل مصور و چهلچراغهایی بزرگ و زیبا، در پاتوقهای دوران صفوی نصب و نگهداری میشد. در برخی از این پاتوقها نیز پوست حیوانات درنده و ابزارآلات جنگی (کلاهخود، سپر و شمشیر) قهرمانان قرار داده میشد. گاهی، برخی از بازرگانان و ثروتمندان محله نیز، هدایایی از جمله فرش، اثاثیه، تابلو و پردههای گرانقیمت را به این پاتوقها تقدیم میکردند. در واقع، هر پاتوق، نمایشگاهی از نفیسترین اشیاء زینتی بهحساب میآمد.
تفریحات و سرگرمیهایی نیز در برخی از این پاتوقها، بهصورت شبانه اجرا میشد که معمولاً در راستای رشد و هدایت طبقه متوسط جامعه بود. برای مثال، افرادی در این پاتوقها، به بیان داستانهای حماسی، قصیدههای شیرین، غزلیات متنوع و موعظههایی مفید میپرداختند که گاهی به مناظرات ادبی، مشاعره و سخنوریهایی جذاب، منجر میشد. گاهی نیز، افراد یک پاتوق (تکیه) به پاتوقهای دیگر دعوت شده و به مناظراتی ادبی و امثال آن مشغول میشدند که با استقبال عموم مردم مواجه میشد.[۲۷]
پاتوق در ادبیات فارسی
از واژه پاتوق، در برخی از امثال و حکم ایرانیان نیز استفاده شده است، برای مثال، «از باد پرسیدند خانهات کجاست؟ گفت کلبهٔ خرابهام در تهرود و پاتوقم ابارق است»؛[۲۸] «پاتوق سربرهنه، دکان کلاهدوز است»؛[۲۹] «نشانی پاتوقش را در هند میدهند».[۳۰]
پانویس
- ↑ معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه پاتوق، سایت واژهیاب.
- ↑ عمید، فرهنگ فارسی، ذیل واژه پاتوق، سایت واژهیاب.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه پاتوق.
- ↑ انصافپور، تاریخ و فرهنگ زورخانه، ۱۳۸۶ش، ص۲۱۱.
- ↑ معین، فرهنگ فارسی، ۱۳۷۱ش، ذیل واژه پاتوق.
- ↑ آذرلی، فرهنگ واژگان گویشهای ایران، ۱۳۸۷ش، ص۶۹.
- ↑ آذرلی، فرهنگ واژگان گویشهای ایران، ۱۳۸۷ش، ص170.
- ↑ آذرلی، فرهنگ واژگان گویشهای ایران، ۱۳۸۷ش، ص222.
- ↑ صفینژاد، مونوگرافی ده طالبآباد، ۱۳۵۵ش، ص۴۴۶.
- ↑ آصفزاده، قزوین در گذرگاه هنر، ۱۳۷۴ش، ص۲۸۳.
- ↑ فقیهی، تاریخ جامع قم، ۱۳۵۰ش، ص۲۷۸.
- ↑ نفیسی، سرچشمهٔ تصوف در ایران، ۱۳۴۳ش، ص146.
- ↑ ستوده، «توغ و پاتوق»، ۱۳۶۳ش، ص۳۲۸.
- ↑ بلوکباشی، قهوهخانههای ایران، ۱۳۷۵ش، ص۸–۹.
- ↑ آزاد ارمکی، پاتوق و مدرنیتهٔ ایرانی، ۱۳۹۰ش، ص۹۴–۹۶.
- ↑ فلور، جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار، ج2، ۱۳۶۵ش، ص61.
- ↑ آزاد ارمکی، پاتوق و مدرنیتهٔ ایرانی، ۱۳۹۰ش، ص۹۴–۹۶.
- ↑ نجمی، ایران قدیم و تهران قدیم، ۱۳۶۲ش، ص۴۹۳ و ۴۹۵.
- ↑ ستوده، «توغ و پاتوق»، ۱۳۶۳ش، ص۳۲9.
- ↑ آمار دارالخلافهٔ تهران، ۱۳۶۸ش، ص۳۵۴.
- ↑ ستوده، «توغ و پاتوق»، ۱۳۶۳ش، ص۳۲9.
- ↑ آمار دارالخلافهٔ تهران، ۱۳۶۸ش، ص359 و 375 و 385 و 391.
- ↑ آزاد ارمکی، پاتوق و مدرنیتهٔ ایرانی، ۱۳۹۰ش، ص۹5-۹۶.
- ↑ آزاد ارمکی، پاتوق و مدرنیتهٔ ایرانی، ۱۳۹۰ش، ص28-29.
- ↑ احدی، «معرفی کافهنادری در قلمرو پاتوقهای روشنفکری»، ۱۳۸۶ش، ص۱۳۸–۱۴۲.
- ↑ آزاد ارمکی، پاتوق و مدرنیتهٔ ایرانی، ۱۳۹۰ش، ص۹5-۹۶.
- ↑ مسرور، ده نفر قزلباش، ج1، ۱۳۴۱ش، ص308.
- ↑ ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ج1، ۱۳۸۸ش، ص273.
- ↑ ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ج1، ۱۳۸۸ش، ص615.
- ↑ ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ج2، ۱۳۸۸ش، ص1778.
منابع
- آذرلی، غلامرضا، فرهنگ واژگان گویشهای ایران، تهران، بلخ، ۱۳۸۷ش.
- آزاد ارمکی، تقی، پاتوق و مدرنیتهٔ ایرانی، تهران، فضا، ۱۳۹۰ش.
- آصفزاده، محمدباقر، قزوین در گذرگاه هنر، قزوین، بحرالعلوم، ۱۳۷۴ش.
- آمار دارالخلافهٔ تهران، بهتحقیق سیروس سعدوندیان و منصوره اتحادیه، تهران، تاریخ ایران، ۱۳۶۸ش.
- احدی، شراره، «معرفی کافهنادری در قلمرو پاتوقهای روشنفکری»، فرهنگ مردم، تهران، س ۵، شماره ۲۱–۲۲، ۱۳۸۶ش.
- انصافپور، غلامرضا، تاریخ و فرهنگ زورخانه، تهران، اختران کتاب، ۱۳۸۶ش.
- بلوکباشی، علی، قهوهخانههای ایران، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
- ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، معین، ۱۳۸۸ش.
- ستوده، منوچهر، «توغ و پاتوق»، آینده، تهران، س ۱۰، شماره ۴–۵، ۱۳۶۳ش.
- صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۵ش.
- عمید، حسن، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ش.
- فقیهی، علیاصغر، تاریخ جامع قم، قم، رسالت، ۱۳۵۰ش.
- فلور، ویلم، جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار، ترجمهٔ ابوالقاسم سری، تهران، توس، ۱۳۶۵ش.
- مسرور، حسین، ده نفر قزلباش، تهران، پر، ۱۳۴۱ش.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، زرین، ۱۳۷۱ش.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ش.
- نجمی، ناصر، ایران قدیم و تهران قدیم، تهران، جانزاده، ۱۳۶۲ش.
- نفیسی، سعید، سرچشمهٔ تصوف در ایران، تهران، پارسه، ۱۳۴۳ش.