پیشنویس:بلخ: تفاوت میان نسخهها
project>امان الله فصیحی |
project>حبیب الله نجفی |
||
| خط ۷۳۱: | خط ۷۳۱: | ||
بزکشی از مسابقات اصلی و پرطرفدار در این ولایت محسوب میشود که به شهرت ملی و جهانی رسیده است. این ورزش کهن که بهعنوان میراث فرهنگی ثبت شده، نمایشی خیرهکننده از مهارتهای سوارکاری است. در میدان ویژه بزکشی در دشت شادیان مزارشریف، سوارکاران بلخی با حرکات ماهرانه برای به چنگ آوردن لاشه بز یا گوساله به رقابت میپردازند. این ورزش که در نوروز و جشن گل سرخ اوج میگیرد، یادآور نبردهای سوارکاران خراسانیان در دوران باستان است. | بزکشی از مسابقات اصلی و پرطرفدار در این ولایت محسوب میشود که به شهرت ملی و جهانی رسیده است. این ورزش کهن که بهعنوان میراث فرهنگی ثبت شده، نمایشی خیرهکننده از مهارتهای سوارکاری است. در میدان ویژه بزکشی در دشت شادیان مزارشریف، سوارکاران بلخی با حرکات ماهرانه برای به چنگ آوردن لاشه بز یا گوساله به رقابت میپردازند. این ورزش که در نوروز و جشن گل سرخ اوج میگیرد، یادآور نبردهای سوارکاران خراسانیان در دوران باستان است. | ||
کشتی محلی یا پهلوانی، ورزشی با پیشینۀ بلند بوده که در آن پهلوانانی چون عبدالله تکه و نصرالله پهلوان به شهرت رسیدهاند. این مسابقات که در جشنها و مراسم عروسی برگزار میشود، نمایشی از قدرت و مهارت مردان بلخی است. همچنین مسابقات پایگه (مسابقۀ دو) بهعنوان آزمون استقامت و سرعت در انواع مختلف از دو ساده تا اسپدوانی برگزار میشود، بخشی از سنتهای ورزشی منطقه است و در مناسبتهای ملی مورد توجه قرار میگیرد.<ref | کشتی محلی یا پهلوانی، ورزشی با پیشینۀ بلند بوده که در آن پهلوانانی چون عبدالله تکه و نصرالله پهلوان به شهرت رسیدهاند. این مسابقات که در جشنها و مراسم عروسی برگزار میشود، نمایشی از قدرت و مهارت مردان بلخی است. همچنین مسابقات پایگه (مسابقۀ دو) بهعنوان آزمون استقامت و سرعت در انواع مختلف از دو ساده تا اسپدوانی برگزار میشود، بخشی از سنتهای ورزشی منطقه است و در مناسبتهای ملی مورد توجه قرار میگیرد.<ref>خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۹۱-۵۹۲.</ref> | ||
</ref> | |||
====بازیهای سنتی==== | ====بازیهای سنتی==== | ||
در بلخ بازیهای محلی متنوعی رایج است که ریشه در تاریخ کهن این سرزمین دارد. از بازیهای کودکانه مانند چشمپتکان (که در میان دختران و پسران رایج است)، جِزبازی و سنگچاق (مخصوص دختران) گرفته تا بازیهای پسرانه مانند چلکدنده، ریسمانبازی و کاغذپران، همگی بخشی از فرهنگ غنی غیرملموس این منطقه را تشکیل میدهند.<ref>خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۹۱-۵۹۲. | در بلخ بازیهای محلی متنوعی رایج است که ریشه در تاریخ کهن این سرزمین دارد. از بازیهای کودکانه مانند چشمپتکان (که در میان دختران و پسران رایج است)، جِزبازی و سنگچاق (مخصوص دختران) گرفته تا بازیهای پسرانه مانند چلکدنده، ریسمانبازی و کاغذپران، همگی بخشی از فرهنگ غنی غیرملموس این منطقه را تشکیل میدهند.<ref>خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۹۱-۵۹۲.</ref> | ||
</ref> | |||
چلکدنده بازی که با چوب انجام میشود، یکی از بازیهای محلی رایج بوده و آزمونی برای سنجش دقت و مهارت پرتاب شرکتکنندگان است و در میان نوجوانان و جوانان بلخی محبوبیت خاصی دارد. این ورزشها و بازیها نه تنها جنبه سرگرمی دارند، بلکه حامل ارزشهای فرهنگی و تاریخی بلخ است و در انتقال میراث ناملموس این منطقه به نسلهای آینده نقش اساسی ایفا میکند. امروزه بسیاری از این فعالیتها به جاذبههای گردشگری منحصربهفرد بلخ تبدیل شده است و توجه علاقهمندان به فرهنگ و تاریخ را به خود جلب میکند.<ref | چلکدنده بازی که با چوب انجام میشود، یکی از بازیهای محلی رایج بوده و آزمونی برای سنجش دقت و مهارت پرتاب شرکتکنندگان است و در میان نوجوانان و جوانان بلخی محبوبیت خاصی دارد. این ورزشها و بازیها نه تنها جنبه سرگرمی دارند، بلکه حامل ارزشهای فرهنگی و تاریخی بلخ است و در انتقال میراث ناملموس این منطقه به نسلهای آینده نقش اساسی ایفا میکند. امروزه بسیاری از این فعالیتها به جاذبههای گردشگری منحصربهفرد بلخ تبدیل شده است و توجه علاقهمندان به فرهنگ و تاریخ را به خود جلب میکند.<ref>خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۹۱-۵۹۲.</ref> | ||
===آموزش و تحصیلاتعالی=== | ===آموزش و تحصیلاتعالی=== | ||
نسخهٔ ۱۸ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۲۴
بلخ، منطقۀ باستانی در شمال افغانستان.
بلخ بهعنوان یکی از قدیمیترین شهرهای تمدنساز خراسان بزرگ، نقش بیبدیلی در شکلگیری فرهنگ، هنر و سبک زندگی منطقه ایفا کرده است. این شهر کهن با پیشینۀ چند هزارساله، مهد پرورش اندیشمندان و ادیبان بزرگی همچون مولوی، ابنسینا و رابعه بلخی بوده که هر کدام سهمی ماندگار در غنای فرهنگی جهان اسلام داشتهاند. محققان معماری شکوهمند بلخ با آثاری مانند مسجد نهگنبد و زیارت سخی را تجلیگاه هنر و ذوق معماری اصیل ایرانی-اسلامی میدانند. موسیقی سنتی این منطقه با سازهای منحصربهفردی چون دوتار و رباب و غذاهای لذیذ محلی نظیر قابلیپلو و کباب چوپان، بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمرۀ مردم را تشکیل میدهد.
امروزه بلخ با حفظ میراث غنی فرهنگی خود، به مقصدی مهم برای گردشگران و محققان تبدیل شده است. آیینهای کهنی چون میلۀ گل سرخ، پیوند نسل جدید را با سنتهای اصیل خراسانی حفظ کرده است. سبک زندگی در بلخ آمیزهای از اصالت فرهنگی و همزیستی مسالمتآمیز اقوام مختلف است که آن را به نماد بارز تنوع فرهنگی در افغانستان بدل ساخته است. این شهر با دارابودن مراکز علمی و فرهنگی متعدد، هنوز هم بهعنوان یکی از کانونهای مهم تولید و نشر فرهنگ در منطقه شناخته میشود. پژوهشگران بلخ را نمونۀ بارزی از تداوم حیات فرهنگی یک تمدن کهن در جهان معاصر میدانند که توانسته با حفظ هویت تاریخی خود، با نیازهای زندگی مدرن نیز سازگار شود.
نامگذاری بلخ
صورتهای مختلف نام بلخ در منابع تاریخی
بلخ در طول تاریخ با نامها و القاب مختلفی شناخته شده است که هر یک گویای بخشی از هویت و پیشینۀ غنی آن است؛ برای مثال در سنگنبشتۀ داریوش بزرگ، این شهر با نام «باختریش» ثبت شده که نشاندهندۀ اهمیت آن در دورۀ هخامنشی است. در اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان، از آن با عنوان «باخذی» یاد شده و در منابع یونانی با نامهای «باکترا» یا «باکتریا» شناخته میشود.
زبانهای باستانی دیگر نیز هر یک بهشیوۀ خاص خود به این شهر اشاره کرده است: در زبان ایلامی «بائیک تور ریایش»، در زبان اکدی «باآحْتَر» و در فارسی باستان «باختری» نامیده شده است. همچنین، در کتیبۀ بیستون نام «باختریش» به چشم میخورد. کارشناسان این تنوع در نامگذاری را نشاندهندۀ قدمت و اهمیت بلخ در ادوار مختلف تاریخی و گواهی بر تعاملات فرهنگی و زبانی این منطقه با تمدنهای همجوار میدانند که هر یک از این نامها مانند حلقههایی از زنجیرۀ تاریخ، بخشی از هویت چندلایۀ این شهر را روایت میکنند و بر جایگاه بیبدیل آن بهعنوان یکی از کانونهای تمدنی آسیای میانهو تمدن ایرانی تأکید دارند.[۱]
نام بلخ در متون ادبی و تاریخی
نام بلخ بامی در ادبیات فارسی بهصورت مکرر آمده و شاعرانی چون فردوسی، اسدی توسی و فرخی سیستانی از آن یاد کردهاند. ادبیات پهلوی نیز این شهر را با عنوان «بامیلنه» یا «بلخ درخشان» معرفی کرده است. از دوران باستان تا دورۀ اسلامی، صفات زیبایی و درخشندگی با عناوینی چون سربرام، بامیک، بامی و حسناء به نام بلخ پیوند خورده است. در اوستا بلخ بهعنوان چهارمین قطعۀ زمین زیبا توصیف شده و با عبارت «اردو و درفشام» (پرچمهای بلند) به مرکزیت بخدی اشاره دارد که نشاندهندۀ جایگاه بلخ بهعنوان پایتخت پادشاهان پارادانا (پیشدادی) و کاری (کیانی) است. این امتیاز منحصربه فرد در میان شانزده منطقه زمین، تنها به بخدی اعطا شده و محققان شرق و غرب آن را تأیید کردهاند.[۲]
ریشهشناسی و تحول زبانی
بر اساس پژوهشهای زبانشناختی، صورت اصلی این نام بهطور احتمالی «باخدَری» بوده که از نام رودخانهای در این منطقه گرفته شده است. در زبان پهلوی این نام بهصورت «بُخْتْرا» و «بَهْل» ثبت شده است. موسی خورنی، مورخ ارمنی، از این شهر با نام «بهل بامیک» یاد کرده است. صورت فارسی میانۀ آن «بَخْل» است که محققان آن را تحول یافتۀ «باخذی» اوستایی میدانند.[۳]
تاریخچه بلخ
الف) دورههای پیش از اسلام
بلخ، یکی از کهنترین مراکز تمدنی آسیا، تاریخ پرفرازوفرود از دوران پیشدادیان تا عصر اسلامی را در خود جای داده است. این شهر باستانی همواره بهعنوان چهارراه تمدنهای شرق و غرب ایفای نقش کرده است. از شکوفایی در عصر هخامنشیان تا اوج قدرت در دورۀ کوشانیان، بلخ شاهد تحولات فرهنگی، مذهبی و سیاسی بینظیری بوده که هر دوره بر غنای تاریخی آن افزوده است.
۱. دوران پیشدادیان، کیانیان و اسپهها
تاریخ حکومتداری آریاییها در بلخ به حدود پنج هزار سال پیش از میلاد بازمیگردد. در این سرزمین، آریاییها به تدریج دژهای استوار و روستاها را بنا نهادند. سبک زندگی مردم بلخ در ابتدا مبتنی بر دامداری بود و سپس به تدریج به کشاورزی روی آوردند.[۴] در اترویدا، یکی از کتابهای چهارگانۀ وداها و نیز در منابع سانسکریت، از بلخ با نام «بلهیکا» یاد شده است. بر پایۀ این متون، در دوران باستان، امپراتوری بزرگی در بلخ وجود داشته که اشاره به دولتهای پیشدادیان، کیانیان و اسپهها دارد.[۵]
در اوستا و دیگر منابع، نخستین سلسلۀ پادشاهان آریایی در بلخ، پیشدادیان، با ویژگیهای پادشاهی و ایزدی توصیف شده است؛ برخی از این پادشاهان، مانند کیومرث، هوشنگ و تهمورث، با نیروهای اهریمنی نبرد کردهاند و به آنها دستاوردهای تمدنی مانند کشف آتش، توسعۀ کشاورزی و ابداع خط نسبت داده شده است. بنیانگذار شهر بلخ و سرسلسلۀ پیشدادیان در اوستا جمشید معرفی شده است. در فرگارد دوم وندیداد، توصیفی از شهر بلخ (وارای جمشید) آمده که نشاندهندۀ معماری پیشرفته و برنامهریزی شهری است. گشایش این شهر در نوروز ۳۵۸۹ پیش از میلاد روی داده است.
در دوران پیشدادیان، بلخ مرکز آریانا بود و با اقوام همسایه مانند تورانیها، داسیوسها و سامیها درگیر نبردهایی شد که به سقوط حکومت جمشید و ظهور ضحاک انجامید. پس از آن، فریدون و سپس کرساسپ (گرشاسپ نریمان) به پادشاهی رسیدند. واپسین پادشاهان پیشدادی، ایرج و منوچهر بودند.
دومین خاندان شاهی بلخ، کیانیان، به رهبری کیقباد شکل گرفت. بر اساس روایات، کیقباد در دامنههای کوههای البرز بلخ به چوپانی مشغول بود که به پادشاهی رسید. پس از او، کیکاووس، سیاووش و کیخسرو بر تخت نشستند. در این دوران، آیین مهر رواج داشت. پس از کیانیان، امپراتوری اسپهها در حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد در بلخ قدرت یافت. لهراسپ و سپس گشتاسپ، معاصر زرتشت، به پادشاهی رسیدند. در این دوره، آیین زرتشتی جایگزین آیین مهر شد و بهعنوان دین رسمی آریانا پذیرفته شد. پس از این دوران، تاریخ بلخ تا حدود پنج سده بعد روشن نیست، جز حملۀ آشوریان به رهبری نینوس به بلخ و محاصرۀ دوسالۀ این شهر که سرانجام به تصرف موقتی آن انجامید. پیش از ظهور آیین زرتشتی، ایزدان مهر و آناهیتا در بلخ پرستش میشدند. معبد باشکوه آناهیتا در بلخ مشهور بود و کوروش بزرگ پرستش این ایزد را به غرب آریانا گسترش داد. در دوران اسپهها، اسفندیار، پسر گشتاسپ، شهر نوازک را با آتشکدۀ وهران بنا نهاد که ویرانههای آن هنوز پابرجا است.[۶]
۲. دوره هخامنشیان
در این عصر، آیین مزدیسنا در بلخ و نواحی پیرامون آن رواج داشت. کوروش بزرگ، بنیانگذار این شاهنشاهی، در ۵۴۴ پیش از میلاد بلخ را فتح کرد و بهدلیل اهمیت این منطقه، پسر خود بردیا (سمردیس) را بهعنوان ساتراپ آن گماشت. با این حال، بردیا پس از مدتی به فکر استقلال بلخ افتاد و به دستور برادر خود، کمبوجیه، کشته شد. داریوش یکم، دیگر شاهنشاه بزرگ هخامنشی، در کتیبۀ بیستون از بلخ بهعنوان یکی از ایالات تحت فرمان خود نام برده است. در آغاز حکومت او، شورشهای گستردهای در قلمرو هخامنشی رخ داد، اما دادار شیش، ساتراپ وفادار بلخ، به دستور داریوش شورش مرو را سرکوب کرد. آرامگاه این ساتراپ هنوز در شمال بلخ پابرجا است.[۷]
در زمان خشایارشاه، برادرش اریارمنه با پشتیبانی مردم بلخ قیام کرد، اما خشایارشاه با دادن هدایا او را آرام نمود. همچنین، مارسیستس، شهربان بلخ، بهدلیل کینخواهی همسرش که به دست شهبانو کشته شده بود، قصد شورش داشت، اما پیش از اقدام، به قتل رسید. پس از خشایارشا، در دوران اردشیر درازدست ویستاسپ، پسر خشایارشا، با حمایت مردم بلخ ادعای تاجوتخت کرد، اما پس از دو نبرد شکست خورد و ناپدید شد.[۸]
هخامنشیان در بلخ شهرهای متعددی بنا نهادند که از جملۀ آنها میتوان به «سیرا» (ساخته کوروش و ویرانشده توسط اسکندر)، «شاتراکارتا» (شهری در مسیر رود آمو)، «کرییاتا» (تبدیلشده به قلعه نظامی توسط اسکندر)، و «اورنوس» (به احتمال خلم امروزی) اشاره کرد. این شهرها در زمان حمله اسکندر آباد و پررونق بودند، اما بسیاری از آنها در جریان لشکرکشیهای او ویران شدند.[۹]
۳. دوره یونانی-باختری و اشکانیان
پس از فتح بلخ توسط اسکندر مقدونی در ۳۲۹ پیش از میلاد، این شهر شاهد تحولات فرهنگی و تمدنی چشمگیری شد. اسکندر با تأسیس هشت شهر جدید (اسکندریه) در منطقه، جمعیت قابل توجهی از یونانیان را در بلخ اسکان داد و زمینۀ آمیزش فرهنگ هلنیستی با سنتهای محلی را فراهم کرد. ازدواج او با رخشانه (روشنک)، دختر اکسیارتس حاکم بلخ، نماد پیوند فرهنگی شرق و غرب شد.
در دورۀ سلوکیان (۳۰۶ پیش از میلاد به بعد)، بلخ بهعنوان ساتراپی مهم باقی ماند و سکههای ضربشده با نام سلوکوس اول، گواه اهمیت این منطقه در امپراتوری سلوکی است. با استقلالیافتن دولت یونانی-اختری به رهبری دیودوت یکم در ۲۵۰ سال پیش از میلاد، بلخ به کانون تمدنی یونانی-آسیایی تبدیل شد. در این دوره، آیین بودایی از طریق مبلغان هندی به بلخ راه یافت و با فرهنگ هلنیستی درآمیخت، که نتیجۀ آن ظهور هنر یونانی-بودایی با ویژگیهای منحصربه فرد بود.
دورۀ یونانی-باختری (۲۳۰-۱۲۵ پیش از میلاد) اوج شکوفایی شهری و فرهنگی بلخ محسوب میشود. اوتیدموس با گسترش قلمرو خود تا چین، بلخ را به مرکز تجاری مهمی تبدیل کرد و نخستین سکههای نیکلی در این منطقه ضرب شد. شهرهای جدیدی مانند ائوکراتیدیا در کنار رود خلم ساخته شدند که الگوی معماری هلنیستی-محلی را نمایش میداد. بلخ (زاریاسپا) در این دوره بهعنوان پایتخت، شهری پررونق با باغها و تاکستانهای گسترده توصیف شده است.
همزمان، اشکانیان بلخی در ۲۵۶ پیش از میلاد قیام خود را آغاز کردند. ارشک اول، بنیانگذار این سلسله که از مردم بلخ بود، توانست با کمک دیودوت، سلوکیان را شکست دهد. اشکانیان با حفظ سنتهای ایرانی-یونانی، بلخ را به مرکز سیاسی-فرهنگی مهمی تبدیل کردند. مهرداد اول (۱۷۰-۱۳۸ پیش از میلاد) با فتح مرو و گسترش نفوذ به هند، موقعیت بلخ را بهعنوان چهارراه تمدنی تثبیت کرد.
در این دوره، بلخ نه تنها محل تلاقی جادۀ ابریشم بود، بلکه به مرکز مهمی برای تبادل اندیشههای مذهبی (زرتشتی، بودایی و هلنیستی) و هنری تبدیل شد. آثاری مانند معابد بودایی-یونانی و شهرسازی ترکیبی، میراث ماندگار این دوره از تاریخ بلخ محسوب میشوند.[۱۰]
۴. دوره کوشانیان
با سقوط دولت یونانی-باختری در ۱۲۸ پیش از میلاد به دست اقوام سکایی، امپراتوری کوشانیان در بلخ تأسیس شد که دورانی طلایی در تاریخ فرهنگی این منطقه محسوب میشود. کوشانیان با انتخاب بلخ بهعنوان پایتخت، این شهر را به مرکز یکی از بزرگترین امپراتوریهای دنیای باستان تبدیل کردند. در عهد کدفیزسهای اولیه (حدود ۴۰ میلادی به بعد)، بلخ به کانون گسترش فرهنگی و مذهبی تبدیل شد. کجوال کدفیزس با فتح مناطق جنوب هندوکش، زمینهساز تبادلات فرهنگی بین جهان ایرانی، هندی و بودایی شد. این روند در دورۀ کنیشکای کبیر (۱۲۰-۱۶۰ میلادی) به اوج خود رسید، زمانی که زبان باختری بهعنوان زبان رسمی امپراتوری تثبیت و تقویم جدیدی معروف به «تقویم کنیشکا» در بلخ پایهگذاری شد.
تمدن کوشانی در بلخ ویژگیهای منحصر به فردی داشت:
- ترکیب هنرهای یونانی، هندی و ایرانی در معماری و مجسمهسازی؛
- رونق آیین بودایی همراه با حفظ عناصر زرتشتی؛
- توسعه شهرسازی با الگوی ترکیبی شرقی-غربی ؛
- ایجاد مراکز علمی-مذهبی مهم مانند معبد نوبهار.
معبد سرخکوتل بغلان و مجموعه نوبهار بلخ از مهمترین آثار این دوره بوده که نشاندهندۀ غنای معماری و اهمیت مذهبی بلخ است.. نوبهار بهویژه بهعنوان مرکز برگزاری جشنهای نوروزی شهرت داشت.[۱۱] این دوره شکوفایی تا اواسط سدۀ سوم میلادی ادامه یافت، تا زمانی که ساسانیان بر بلخ مسلط شدند. با این حال، میراث فرهنگی کوشانیان در بلخ، تأثیری ماندگار بر تحولات بعدی منطقه گذاشت و این شهر را بهعنوان یکی از کانونهای مهم تمدنی آسیای میانه تثبیت کرد.[۱۲]
۵. عصر ساسانیان و یفتلیان
بلخ در این دوره شاهد تحولات سیاسی و فرهنگی مهمی بود. با ظهور ساسانیان در سدۀ سوم میلادی، این شهر ابتدا تحت حاکمیت آنان قرار گرفت، اما بهزودی به مرکز قدرت یفتلیان تبدیل شد. یفتلیان در سدۀ پنجم میلادی دولتی مستقل با پایتختی بلخ تشکیل دادند که تا نیمه سده ششم دوام آورد.
ویژگیهای فرهنگی و تمدنی
- بلخ بهعنوان پایتخت زمستانی یفتلیان اهمیت سیاسی و اقتصادی ویژهای یافت؛
- همزیستی آیینهای زرتشتی و بودایی در منطقه ادامه یافت؛
- زبان بلخی (شکل کهن فارسی دری) در اسناد و سکهها استفاده میشد؛
- هیوان تسانگ، جهانگرد چینی، از معابد بودایی متعدد و شمنهای بلخ گزارش داده است.
شهرسازی و معماری
بلخ و شهرهای اطراف آن مانند خلم که به گفته منابع تاریخی دارای کشاورزی پیشرفته و سیستم آبیاری منظم بود، همچنان رونق داشت. شهرهای دیگری چون تی وی، استانا و چوآن در این دوره فعال بود و برخی از آنها مراکز مهم مذهبی محسوب می شد. در 566م یفتلیان توسط اتحاد ساسانیان و ترکها شکست خوردند و بلخ دوباره تحت کنترل ساسانیان قرار گرفت. این وضعیت تا فتح اسلامی در سدۀ هفتم میلادی ادامه یافت. با وجود کاهش نسبی شکوه گذشته، بلخ در این دوره همچنان بهعنوان یکی از کانونهای مهم فرهنگی و تجاری آسیای میانه نقش آفرینی میکرد.[۱۳]
ب) دورههای پس از ظهور اسلام
بلخ در دوران پس از اسلام شاهد تحولات عمیق سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بود که هویت چندلایه این شهر تاریخی را شکل داد. از دوره امویان و عباسیان تا عصر معاصر، این شهر کهن بهعنوان یکی از کانونهای مهم تمدن اسلامی در خراسان بزرگ ایفای نقش کرده است.
۱. دوره امویان و عباسیان
بلخ در دورۀ امویان و عباسیان شاهد تحولی عمیق در حیات سیاسی و فرهنگی بود. با فتح شهر توسط قتیبه بن مسلم در اوایل قرن هشتم میلادی، این شهر کهن به تدریج جایگاه جدیدی در جهان اسلام یافت. مقاومتهای اولیۀ مردم بلخ در برابر حاکمیت امویان، از جمله شورش سپهبد حاکم محلی بلخ، نشانگر تلاش برای حفظ هویت محلی بود. با این حال، انتقال مرکز اداری به بلخ در 118ق، این شهر را به کانونی برای فعالیتهای سیاسی و فرهنگی تبدیل کرد.
خاندان برمکی که ریشه در بلخ داشتند، نماد این تحول فرهنگی بودند. آنها با ورود به دستگاه خلافت عباسی، پلی میان سنتهای ایرانی و فرهنگ اسلامی ایجاد کردند. اقدامات عمرانی مانند احداث شبکۀ آبرسانی توسط فضل برمکی، نشاندهندۀ توجه به توسعه زیرساختهای شهری بود. در این دوره، سنتهای کهن مانند جشن مهرگان در کنار عناصر جدید اسلامی به حیات خود ادامه دادند.[۱۴]
بلخ بهعنوان یکی از کانونهای اصلی جنبش عباسی، نقش محوری در سقوط امویان ایفا کرد. این شهر سپس به مرکز اداری خراسان تبدیل شد و خاندانهای محلی آن در ساختار حکومت اسلامی نفوذ یافتند. ظهور طاهریان و استقرار نخستین حکومت نیمهمستقل ایرانی در قرن نهم میلادی، فصل جدیدی در تاریخ بلخ گشود. این تحولات نشانگر گذار تدریجی بلخ از شهری با هویت پیشاسلامی به مرکزی مهم در تمدن اسلامی بود، در حالی که بسیاری از ویژگیهای فرهنگی خود را حفظ کرد.[۱۵]
۲. دوره طاهریان
در عصر طاهریان (۸۲۱-۸۷۳م)، بلخ بهعنوان یکی از شهرهای مهم خراسان شکوفایی قابل توجهی یافت. منابع تاریخی از وجود ۱۲۴۸ مسجد، ۴۰۰ مدرسه، ۵۰۰ گرمابه و ۹۰۰ دبیرستان در این دوره خبر میدهند که نشانگر رونق فرهنگی و آموزشی شهر است. ابن خردادبه این شهر را از مهمترین مراکز منطقه دانسته و میزان خراج آن را ۱۳۹۳۰۰ درهم ذکر کرده که بسیار بیشتر از شهرهای همجوار مانند خلم (۱۲۳۰۰ درهم) بود. خاندان داوودیان که از والیان طاهری بلخ بودند، در آبادانی شهر نقش مهمی ایفا کردند و حتی پس از طاهریان نیز به ضرب سکه مستقل ادامه دادند.[۱۶]
۳. دوره صفاریان و سامانیان
در دورۀ صفاریان، بلخ تحت حکومت محلی آل داوود باقی ماند تا اینکه یعقوب لیث صفاری در ۸۷۱م به شهر حمله کرد و برخی بناهای مهم مانند کاخ نوشاد را ویران ساخت. در عصر سامانیان (۸۷۴-۹۹۹ م)، بلخ اگرچه شاهد درگیریهای نظامی بود، اما بهعنوان زادگاه بنیانگذاران این سلسله اهمیت خاصی داشت. جغرافینویسانی چون اصطخری بلخ این دوره را شهری بزرگ با دو حصار و هفت دروازه توصیف کردهاند که مسجد جامع آن محل تجمع علما و بازارهای پررونقش مرکز فعالیتهای تجاری بود. شبکۀ آبیاری پیشرفتۀ شهر شامل رود دهاس بود که باغها و مزارع پیرامون را آبیاری میکرد. در این دوره، زبان فارسی دری بهعنوان زبان رسمی تثبیت و بلخ با حضور دانشمندان و شاعران فراوان و فعالیت مدرسهها و کتابخانههای متعدد به کانون تولید علم و ادب تبدیل شد.[۱۷]
۴. دورۀ عزنویان
بلخ در دوره غزنویان بهعنوان دومین پایتخت و یکی از مهمترین شهرهای خراسان، جایگاه ممتازی در حیات سیاسی و فرهنگی منطقه داشت. این شهر کهن با حفظ ساختار شهری منظم خود، دارای کوشکهای شاهی، مساجد عظیم مانند مسجد آدینه و بازارهای پررونق بود که مرکز فعالیتهای تجاری و اجتماعی به شمار میرفت. باغهای گسترده و فضای سبز وسیع، چهرۀ شهر را آراسته و محیط زندگی را تلطیف میکرد.
حیات فرهنگی بلخ در این دوره با تداوم سنتهای دیرینه و درآمیختن آن با عناصر اسلامی، شکلی نوین یافت. شهر همچنان میزبان عالمان و ادیبان برجسته بود و مراسم رسمی با شکوه خاصی برگزار میشد. گزارشهای تاریخی مانند تاریخ بیهقی، تصاویر زندهای از زندگی روزمره، مراسم تاجگذاری و رویدادهای سیاسی-اجتماعی بلخ ارائه میدهند.
موقعیت استراتژیک بلخ بهعنوان پایگاه دوم غزنویان پس از غزنه، موجب توجه خاص حکمرانان به این شهر میشد. اگرچه درگیریهای متعدد با قراختاییان و دیگر رقبا گاه به تخریب موقت شهر میانجامید، اما بلخ همواره اهمیت خود را بهعنوان مرکز تجاری و فرهنگی حفظ کرد. سیستم آبیاری پیشرفته، کشاورزی پیرامون شهر را رونق بخشیده و بازارهای آن را به کانون مبادلات تجاری منطقه تبدیل کرده بود. اگرچه برخی منابع از کاهش محدودۀ جغرافیایی بلخ در این دوره خبر میدهند، اما شهر کماکان به حیات پررونق خود ادامه داد و بهعنوان یکی از ارکان اصلی حکومت غزنویان، نقش مهمی در تحولات سیاسی و فرهنگی خراسان ایفا میکرد.[۱۸]
۵. دوره سلجوقیان
بلخ در عصر سلجوقیان (قرن 11-12 میلادی) با وجود تحولات سیاسی پرفرازونشیب، جایگاه خود را بهعنوان یکی از کانونهای مهم حیات فرهنگی و علمی خراسان حفظ کرد. این شهر که از مراکز اداری تابع پایتخت سلجوقیان در مرو بود، شاهد رویدادهای مهمی شد که بر سبک زندگی و فرهنگ مردم آن تأثیر گذاشت. در این دوره، بلخ صحنۀ درگیریهای متعدد میان نیروهای محلی و حکومت مرکزی بود. با این حال، تأسیس دانشگاه نظامیه بلخ به دستور خواجه نظامالملک، نشاندهندۀ توجه ویژۀ سلجوقیان به توسعۀ مراکز علمی است. این مرکز آموزشی که از نوآوریهای مهم آن عصر محسوب میشد، دانشمندان و دانشجویان را از نقاط مختلف به خود جذب میکرد.[۱۹]
زندگی روزمرۀ مردم بلخ در این دوره، ترکیبی از سنتهای دیرینۀ شهری و تحولات جدید بود. بازارهای شهر کماکان رونق داشت و فعالیتهای علمی و فرهنگی در مدارس و مراکز آموزشی جریان داشت. با این حال، هجوم غزان (گروه بزرگ از قبایل ترک) و درگیریهای نظامی گاهی، آرامش شهر را برهم میزد و موجب آسیب به ساختارهای شهری میشد.
از نظر فرهنگی، بلخ در این دوره همچنان به تولید علم و پرورش اندیشمندان ادامه داد. برخی از بناهای تاریخی باقیمانده از این عصر، گواهی بر معماری پیشرفته و ذوق هنری مردم آن زمان است. با وجود چالشهای سیاسی و نظامی، سنتهای علمی و فرهنگی بلخ توانست تداوم یابد و میراثی ارزشمند برای دورههای بعد به جای بگذارد.[۲۰]
۶. دوره غوریان و خوارزمشاهیان
بلخ در عصر غوریان اگرچه از پایتختهای دورتر (فیروزکوه، داور و سپس غزنه) اداره میشد، اما همچنان بهعنوان یکی از مراکز مهم خراسان شناخته میشد. سبک زندگی مردم بلخ در این دوره تحت تأثیر دو عامل اصلی قرار داشت: از یک سو سنتهای دیرینه شهری و فرهنگی که در بافت اجتماعی شهر ریشه دوانیده بود و از سوی دیگر تحولات سیاسی ناشی از تغییر حکومتها. بازارهای بلخ که زمانی مرکز مبادلات تجاری منطقه بود، با وجود حملات مکرر قراختاییان و درگیریهای نظامی، کماکان به فعالیت خود ادامه میدادند.
از نظر فرهنگی، بلخ در این دوره شاهد تداوم حیات علمی و ادبی بود، اگرچه شدت آن نسبت به دوران اوج خود کاهش یافته بود. مدارس و مراکز آموزشی شهر، اگرچه تحت تأثیر ناآرامیهای سیاسی قرار گرفته بودند، اما به فعالیت خود ادامه میدادند. معماری شهری نیز ترکیبی از عناصر سنتی و نوین را نمایش میداد.
با انتقال قدرت به خوارزمشاهیان در اوایل قرن 13 میلادی، بلخ بار دیگر اهمیت سیاسی یافت. این دوره اگرچه کوتاه بود، اما شاهد بازگشت نسبی آرامش به شهر شد. با این حال، یورش ویرانگر مغولها در 1220م فصل جدیدی در تاریخ بلخ گشود که با ویرانیهای گسترده و تغییرات عمیق در ساختار اجتماعی و فرهنگی شهر همراه بود. این حمله نه تنها بناهای تاریخی، بلکه اساس زندگی شهری در بلخ را تحت تأثیر قرار داد و دورانی از افول را برای این شهر کهن رقم زد.[۲۱]
۷. دورۀ مغول
منابع مختلف بلخ در دورۀ مغولان را یکی از تاریکترین فصلهای تاریخ این منطقه توصیف کردهاند. یورش چنگیزخان در 1221م ضربهای مهلک بر پیکر این شهر باستانی وارد آورد که پیامدهای آن تا سدهها ادامه یافت. منابع تاریخی درباره چگونگی سقوط شهر اختلاف نظر دارند؛ برخی از تسلیم بیقیدوشرط سخن میگویند و برخی از مقاومتی 37 روزه که سرانجام به ویرانی انجامید.[۲۲]
جامعۀ بلخ در این دوره دگرگونی عمیقی را از سر گذراند. بسیاری از شهرنشینان به کوهپایههای البرز و درههای دور افتاده پناه بردند، در حالیکه گروهی دیگر به مناطق دور مهاجرت کردند. بازماندگانی که به ویرانههای شهر بازگشتند، با شرایطی بهطور کامل متفاوت از گذشته مواجه شدند. زندگی شهری جای خود را به الگوهای سادهتر روستایی داد و ساختارهای اجتماعی پیشین دچار فروپاشی شد.
با این همه، شعلههای فرهنگ و دانش به کلی خاموش نشد. در گوشه و کنار این سرزمین ویران، دانشمندانی چون عبدالله محمّد بلخی در روستای کفشگران به حفظ و انتقال میراث علمی همت گماشتند. ترجمۀ کتاب «فضایل بلخ» به فارسی دری در همین دوره، گواهی بر این پایداری فرهنگی است. جهانگردانی مانند مارکوپولو و ابنبطوطه که بعدها از ویرانههای شهر دیدن کردند، از عظمت گذشتۀ آن سخن گفتند، هرچند که دیگر از شکوه پیشین خبری نبود.
در عرصۀ سیاسی، بلخ به صحنۀ رقابت قدرتهای منطقه تبدیل شد. واگذاری شهر به چغتاییان آغاز دورانی از بیثباتی بود که در آن ایلخانیان، چغتاییان و ملوک کرت پیوسته بر سر کنترل این شهر استراتژیک درگیر بودند. این کشمکشها که نمونه آن را در جنگ براقخان و اباقان دیده شده است، بر روند بازسازی شهر تأثیری منفی گذاشت و مانع از احیای کامل آن شد.[۲۳]
۸. دوره تیموریان
بلخ در دورۀ تیموریان و شیبانیان شاهد تحولات عمیق سیاسی و فرهنگی بود. در عصر تیموری (قرن 14-15 میلادی)، این شهر کهن اگرچه از مراکز مهم نظامی محسوب میشد، اما تحت تأثیر درگیریهای متعدد میان امیران محلی قرار داشت. تیمور در 1369م پس از پیروزی بر امیر حسین، حکومت خود را از بلخ آغاز کرد و این شهر به یکی از پایگاههای مهم تیموریان تبدیل شد. در دورۀ شاهرخ و بهویژه در عهد سلطان حسین میرزا بایقرا، بلخ شاهد رونق نسبی فرهنگی بود. ساخت بناهایی چون مدرسۀ شاهرخیه و مسجد جامع خواجه ابونصر پارسا، نشانگر توجه به معماری و آموزش در این دوره است.
۹. دوره شیبانیان
در عصر شیبانیان و صفویان (قرن 16 میلادی)، بلخ بهعنوان پایتخت دوم این سلسله اهمیت یافت. این دوره شاهد کشمکشهای پیوسته میان شیبانیان، تیموریان و صفویان بر سر کنترل شهر بود. با وجود بیثباتی سیاسی، زندگی فرهنگی در بلخ تداوم یافت. سبک زندگی مردم تحت تأثیر ترکیبی از عناصر ایرانی، ترکی و مغولی قرار داشت که در معماری، هنر و آداب اجتماعی نمود پیدا میکرد. بازارهای شهر اگرچه از ناامنیها متأثر بودند، اما کماکان بهعنوان مراکز مبادلات فرهنگی و تجاری فعالیت میکردند.
حیات علمی و ادبی بلخ در این دوره، اگرچه از شکوه سابق برخوردار نبود، اما بهطور کامل از بین نرفت. سنتهای آموزشی در مدارس باقیمانده از دورۀ تیموری ادامه یافت و برخی از دانشمندان و ادیبان به تولید آثار خود پرداختند. با این حال، تغییرات مکرر حکومتها و درگیریهای نظامی، مانع از شکلگیری یک محیط پایدار برای شکوفایی فرهنگی شد. در نهایت، بلخ در این دوره بیشتر بهعنوان مرکزی نظامی-سیاسی شناخته میشد تا کانون فرهنگی و علمی که در گذشته بود.[۲۴]
۱۰. دوره صفویان
منطقه بلخ در دورۀ صفویه اگرچه هرگز بهطور مستقیم تحت حاکمیت مستمر این سلسله قرار نگرفت، اما بهعنوان عرصهای مهم از تعامل و تقابل قدرتهای منطقهای نقش آفرینی میکرد. پس از کشته شدن محمدخان شیبانی در نبرد مرو (۱۵۱۰م)، این منطقه برای مدت کوتاهی تحت کنترل صفویان درآمد و بیرام بیگ بهعنوان حاکم صفوی منصوب شد. با این حال، ثبات سیاسی بلخ بهشدت متزلزل بود؛ بهطوری که در ۱۵۱۲م، بوپای سلطان از خاندان شیبانی توانست با تصرف شهر، حاکم صفوی را به قتل برساند.
در این دوره پرتلاطم، بلخ شاهد رفت و آمد مکرر قدرتهای محلی بود. محمدزمان میرزا، فرزند بدیعالزمان تیموری، در ۱۵۱۴م به بلخ یورش برد و پس از فراز و نشیبهای بسیار، سرانجام در ۱۵۱۷م توانست کنترل شهر را به دست گیرد. با این حال، حکومت او نیز با چالشهای جدی مواجه بود؛ از جمله درگیری با امیر اردوشاه و بعدها مواجهه با بابر که از کابل به یاری رقبای محمدزمان شتافته بود. سبک زندگی مردم بلخ در این دوران متأثر از ناامنیهای سیاسی و تغییرات مکرر حاکمان بود. با وجود این نابسامانیها، بلخ بهعنوان مرکز تجاری و فرهنگی به حیات خود ادامه داد.[۲۵]
۱۱. دورههای ابدالیان و محمدزاییها
بلخ در دورۀ ابدالیان (1747-1826 م) بهعنوان بخشی از قلمرو احمدشاه درانی جایگاه ویژۀ نظامی و سیاسی یافت. تیمورشاه با لشکرکشیهای متعدد به بلخ، تلاش کرد کنترل این منطقه استراتژیک را تثبیت کند. در این دوره، امیران محلی مانند قیلیچعلیبیگ نفوذ قابل توجهی در ادارۀ امور منطقه داشتند.
با ظهور محمدزاییها در 1827م، بلخ وارد مرحلۀ جدیدی از حیات سیاسی و اداری شد. دوستمحمدخان با انتصاب برادران خود به حکومت مناطق شمالی، ساختار اداری متمرکزی ایجاد کرد. در این دوره، شهر تختهپل بهعنوان مرکز جدید اداری تأسیس شد و پس از شیوع مالاریا در 1873م، مرکزیت به مزارشریف انتقال یافت.
۱۲. دورۀ معاصر
بلخ در دورۀ معاصر شاهد تحولات عمیق سیاسی و اجتماعی بوده است. در عصر امیر امانالله (۱۹۱۹-۱۹۲۹م)، این شهر کهن با تأسیس نخستین نهادهای آموزشی مدرن و انتشار روزنامه بیداردر 1922م، گامهایی به سوی نوسازی برداشت. دورۀ ظاهرشاه (1933-1973) با طرحهای توسعۀ شهری همراه بود که اگرچه چهرۀ شهر را دگرگون کرد، اما به برخی آثار تاریخی آسیب رساند.
در دوران جمهوری داوود (1973-1978)، بلخ میزبان مراسم رسمی شد و توجه بیشتری به توسعه زیرساختها صورت گرفت. با آغاز دورههای پرتلاطم پس از روی کار آمدن حکومت کمونیستها در 1978م این شهر صحنۀ درگیریهای شدید میان نیروهای مختلف شد. دورۀ طالبان (1998-2001) با محدودیتهای فرهنگی و خشونتهای زیادی همراه بود.
بلخ در دورۀ جمهوری اسلامی افغانستان (پس از 2001م) شاهد تحولات چشمگیری در عرصههای فرهنگی و شهری بوده که بر تغییر سبک زندگی مردم تأثیرگذار بود. با سقوط طالبان در 2001م این شهر تاریخی وارد مرحلۀ جدیدی از بازسازی و توسعه شد و شهر مزارشریف بهعنوان مرکز استان بلخ، چهرۀ جدیدی به خود گرفت.
در زمینۀ معماری و حفظ میراث فرهنگی، اقدامات قابل توجهی صورت گرفت. برای مثال حرم منسوب به امام علی مرمت و تزیین شد. بازسازی بناهای تاریخی متعدد از جمله مسجد نه گنبد و آرامگاه رابعه بلخی انجام شد. در عرصۀ شهری، پروژههای گستردهای برای نوسازی زیرساختها، احداث شهرکهای جدید و توسعۀ شبکه معابر اجرا شد. این تحولات در کنار حفظ هویت تاریخی شهر، زندگی روزمرۀ مردم را تا حدودی دگرگون ساخته و فضای عمومی شهر را ارتقا بخشیده است. امروزه بلخ با ترکیبی از معماری سنتی و مدرن و با حفظ میراث غنی فرهنگی خود، بهعنوان یکی از مراکز مهم فرهنگی و تاریخی افغانستان شناخته میشود.[۲۶]
اهمیت و جایگاه تاریخی بلخ
۱. بلخ بهعنوان یکی از کهنترین و مهمترین شهرهای خراسان بزرگ، جایگاهی بینظیر در تاریخ تمدنهای شرقی دارد. اهمیت این شهر نه تنها بهدلیل موقعیت استراتژیک آن در تقاطع جادههای تجاری بین ایران، آسیای مرکزی، چین و شبهقارۀ هند بود، بلکه به سبب رونق اقتصادی، کشاورزی پربار، تنوع فرهنگی و ساختار شهری منحصربهفردش نیز شناخته میشد. قرار گرفتن بلخ بر سر راه جاده ابریشم، آن را به کانونی حیاتی برای مبادلات تجاری و تعاملات فرهنگی میان تمدنهای مختلف تبدیل کرده بود.
۲. شهر بلخ با ۱۲دروازۀ خود، نمادی شکوهمند از یک شهر بزرگ و پررونق در قلب خراسان تاریخی بود. هر یک از این دروازهها نه تنها نشاندهندۀ گستردگی و عظمت شهر، بلکه گواهی روشن بر ارتباطات گستردۀ آن با جهان پیرامون محسوب میشد. این دروازهها همچون حلقههای اتصال استراتژیک، بلخ را به شبکۀ وسیعی از شهرها، آبادیها و راههای تجاری متصل میکرد و هر کدام به سمتی گشوده میشد که بیانگر حوزۀ نفوذ و تعاملات خاص این شهر بود. فاصلۀ دوازده فرسخی میان دروازهها، وسعت حیرتانگیز بلخ و حومه آباد آن را نشان میداد که مملو از مزارع پرثمر، باغهای سرسبز و قریههای پرجمعیت بود.
۳. جغرافیدانان و جهانگردان سدههای نخستین اسلامی با توصیف رونق کشاورزی بلخ، از باغهای پرثمر، نهرهای فراوان و محصولاتی چون لیمو، پرتقال و انگور یاد کردهاند که حتی به مناطق دورتر صادر میشده است. این شکوفایی اقتصادی، همراه با حضور بازرگانان هندی، چینی و ایرانی، بلخ را به شهری جهانی با تنوعی کمنظیر بدل ساخته بود. ساختار شهری بلخ با شبکه آبیاری پیشرفتهاش که از نهر بزرگی سرچشمه گرفته و به ۱۸ شاخه تقسیم میشد، نشاندهندۀ برنامهریزی دقیق و مدیریت کارآمد منابع بود.
۴. بلخ در اوج شکوفایی خود دارایی ۱۲ دروازه بود که به نظر کارشناسان این دروازهها فراتر از کارکرد دفاعی، نمادی از گشودگی این شهر به روی جریانهای فکری، تجاری و فرهنگی بود. این ویژگی، بلخ را از بسیاری از شهرهای همعصر خود متمایز میساخت و بر جایگاه آن بهعنوان پایتخت فرهنگی و اقتصادی خراسان بزرگ تأکید میکرد.[۲۷] وجود دروازههایی چون «باب هندوان» که ویژۀ تجار هندی بود، نشاندهندۀ جایگاه بلخ بهعنوان چهارراه تمدنها و محل تلاقی فرهنگها و اقتصادهای مختلف است. هر دروازه، دریچهای به سوی جهانهای متفاوت بود که ذهنیت برنامهریزیشده و نقشۀ جامع توسعۀ شهری را نشان میداد و بلخ را به یکی از الگوهای پیشرفته شهرنشینی در جهان اسلام تبدیل کرده بود.[۲۸]
۵. علاوهبر جایگاه تجاری و کشاورزی، بلخ از نظر فرهنگی و مذهبی نیز اهمیت ویژهای داشت. وجود آرامگاههایی چون مقبرۀ عکاشه بن محصن الاسدی، از صحابۀ پیامبر، نشاندهندۀ پیوند عمیق این شهر با جهان اسلام و نقش آن بهعنوان یکی از کانونهای نخستین گسترش اسلام در شرق است.
۶. بلخ بهعنوان شهری با دروازههای همیشه باز به روی فرهنگها و ادیان مختلف، نقش مهمی در انتقال و تبادل افکار علمی، دینی و اساطیری میان تمدنهای گوناگون ایفا کرده است. این شهر پذیرای اندیشههایی از مصر، عربستان، مدیترانه و همچنین شبهقاره هند و چین بود. موقعیت استراتژیک بلخ در مسیر کاروانهای تجاری بین خراسان، سند و هند، آن را به شاهراه مهمی برای انتقال فرهنگ و دانش تبدیل کرده بود.
۷. در متون کهن زرتشتی مانند وندیداد، بلخ بهعنوان «چهارمین کشور» ستوده شده که اهورامزدا آن را با برجستگیهای خاص آفریده است. این جایگاه ویژه نشاندهندۀ اهمیت دینی و معرفتی بلخ در دوران باستان است. پس از ورود اسلام نیز، بلخ بهعنوان مرکزی برای انتقال فرهنگ و معارف اسلامی به جوامع صحرانشین نقشآفرینی کرد. به نظر محققان این تحولات گویای ظرفیت بالای فرهنگی و تسامح دینی مردم بلخ در پذیرش و تلفیق اندیشههای مختلف است.[۲۹]
بنیانگذاران شهر بلخ
محمّد بلخی در «مجمع الغرایب» اشاره کرده که بلخ دومین شهر روی زمین بوده و توسط قابیل بن آدم ساخته شده است. در مقابل، حمدالله مستوفی در «تاریخ گزیده» بنیانگذار بلخ را فردی از فرزندان سام بن نوح میداند. صاحب «مرآت البلدان» و مستوفی در «نزهة القلوب» معتقدند که شهر بلخ توسط کیومرث بنا شد، تهمورث آن را تکمیل و لهراسب باروی شهر را تجدید عمارت کرد.
واعظ بلخی در «فضایل بلخ» بانی شهر را «تبع» دانسته و برخی محققان نیز ملکه بامی از قوم عادیانی را مؤسس آن میپندارند. برخی منابع مانند نوشتههای بلخی، بنای بلخ را به کیقباد بن زاب، اولین پادشاه کیانی، نسبت دادهاند که آن را بهعنوان پایگاهی در برابر ترکان تورانی ساخت. در مقابل، علیاکبر دهخدا اسکندر مقدونی را بانی بلخ معرفی کرده و اشاره میکند که این شهر ابتدا «اسکندریه» نام داشت.
مفتی محمّد بلخی در «مجمع الغرایب» نقل میکند که ایوب پیامبر به گشتاسب دستور داد تا شهر بلخ را بنا کند. گشتاسب پس از ده سال تلاش، ساخت آن را به پایان رساند. جوزجانی در «طبقات ناصری» نیز افراسیاب را سازندۀ بلخ میداند. مؤلف «مرآت البلدان» اشاره میکند که مردم آسیا بلخ را قدیمیترین شهر جهان و «امّ البلدان» مینامند. در «فضایل بلخ» آمده که گشتاسب پس از ۱۰ سال ساخت شهر، زنان را به مدیریت امور گماشت و شکستن نخستین خشت را نشانهای از آیندۀ شهر تفسیر کرد. امیر ولی بلخی حکایت میکند که ضحاک، زنی به نام بامی را به حکومت منطقهای منصوب کرد که بعدها به نام او «بامیان» خوانده شد. جاماسب حکیم نیز ساختار شهر بلخ را مبتنی بر عدد سال توصیف کرده و نوشته است که چون سال ۱۲ ماه دارد، رودخانههای بلخ نیز ۱۲ عدد است و چون هر ماه ۳۰ روز است، هر رود بلخ نیز ۳۰ انشعاب دارد.
محققان این اختلافات در روایتهای تاریخی درباره بنیانگذار بلخ را نشاندهندۀ اهمیت نمادین این شهر بهعنوان یکی از کانونهای تمدنی باستانی میدانند که هویتی اسطورهای و تاریخی را در فرهنگ ایرانی-اسلامی کسب کرده است. پژوهشگران تنوع روایات از کیومرث تا اسکندر مقدونی و زنان حکمران را بیانگر تلفیق عناصر اساطیری ایرانی، اسلامی و محلی در شکلگیری هویت فرهنگی این منطقه میدانند.[۳۰]
سیر تحولات دینی در بلخ
بلخ بهعنوان یکی از کانونهای مهم تمدنی در شرق جهان، نقش بیبدیلی در شکلگیری و تکامل ادیان و تداوم سبک زندگی معنوی داشته است. این منطقه زادگاه و محل رشد آیینهای مهمی چون زرتشتی و بودایی بوده که تأثیرات عمیقی بر فرهنگ منطقه و جهان گذاشته است. اسطورههای مشترک میان هندوها و ایرانیان، از جمله مفاهیم کاوی و خسرو در فرهنگ ایرانی که معادل میترا و سوتزاوی در آیین هندو است، گواه این ارتباطات فرهنگی عمیق است.
در دوران پیش از تاریخ، مردمان بلخ همچون هندوها، آیین خاصی برای تدفین مردگان داشتند که در آن اجساد در معرض تابش خورشید قرار میگرفتند تا به اصل خود ملحق شوند. این سنت بعدها در آیینهای زرتشتی و بودایی به مناسکی پیچیده تبدیل شد که برخی از آنها هنوز در فرهنگ هندی حفظ شده است. با گسترش اسلام در منطقه، این سنتهای کهن جای خود را به آیینهای اسلامی دفن مردگان داد که در آن حفظ حرمت جسم مرده و خاکسپاری آن اهمیت ویژهای یافت.[۳۱]
الف) دین زرتشتی
پژوهشگران بلخ را خاستگاه دین زرتشتی و دارای جایگاه ویژهای در مطالعات دینشناسی و تاریخ تمدن میدانند. بر اساس منابع تاریخی و اوستایی، زرتشت پیامبر در منطقۀ بلخ قدیم ظهور کرده و پادشاهان این منطقه از نخستین حامیان این آیین بوده است. روایات اوستایی به زندگی ساده و بیآلایش چمشید، پادشاه و بنیانگذار بلخ، اشاره دارد که نشاندهندۀ پیوند عمیق این شهر با سنتهای زرتشتی است.
باستانشناسان با استناد به آثار باقیمانده از آتشکدههای بزرگ، منطقه تاجیکستان و افغانستان امروزی را محل شکلگیری و گسترش آیین زرتشت میدانند. پژوهشگران غربی نیز منشأ پیروان اولیۀ زرتشت را در جنوب رودخانۀ جیحون و شمال افغانستان جستجو میکنند. دورۀ ظهور زرتشت مقارن با حکومت اسپهها در حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد در بلخ دانسته شده است که در آن زمان بهعنوان پایتخت این حکومت شناخته میشد.
منابع مختلف از جمله شاهنامۀ فردوسی و آثار مورخانی چون ابنخلدون و خوارزمی، به تفصیل به شرح حکومت پادشاهان باستانی بلخ پرداختهاند. اگرچه برخی این روایات را اساطیری میپندارند، اما تحقیقات جدید نشاندهندۀ انطباق قابل توجه این روایات با یافتههای باستانشناسی است. بازتاب آیین زرتشتی در بلخ را میتوان در متون کهن و اسطورههای منطقه مشاهده کرد که بیانگر جهانبینی، باورها و هویت مردمان این سرزمین است. این اسطورهها بهعنوان نمادهایی از آرمانها و اعتقادات عمیق مردم بلخ، در متون تاریخی و دینی بازتاب گستردهای یافته است.[۳۲]
ب) دین بودایی
بلخ از مهمترین مراکز گسترش آیین بودایی در منطقه خراسان تاریخی شناخته میشود که نزدیک به ۷ قرن میزبان این آیین بوده است. شواهد تاریخی و باستانشناسی نشان میدهد که بودیسم در نخستین قرن میلادی از هند وارد بلخ شده و از حدود شرقی به کرانههای جیحون گسترش یافته بود. در این دوره، معابد و نوبهارهای بودایی متعددی در این خطه احداث شد که از جملۀ آنها میتوان به نوبهار بلخ اشاره کرد که یکی از کهنترین مکانهای بودایی محسوب میشد.
بر اساس گزارشهای تاریخی، در قرن هشتم میلادی هنوز حدود یکصد معبد بودایی فعال در بلخ وجود داشته که میزبان هزاران راهب پیرو طریقۀ هیابانیه بوده است. این مراکز مذهبی نه تنها کارکرد عبادی داشت، بلکه بهعنوان کانونهای مهم فرهنگی و علمی نیز فعالیت میکرد. با ورود مسلمانان و تغییر حکومتها، برخی از این معابد مانند نوبهار بلخ تا مدتی پس از فتح اسلامی به فعالیت خود ادامه داد.
ورود اسلام به منطقه موجب بروز تنشهای مذهبی طولانیمدتی شد که حول محور مفهوم «دیگری» شکل گرفته بود. مقاومت بوداییان در برابر حکومت اسلامی در بلخ و نواحی اطراف آن تا پایان قرن نخست هجری ادامه یافت. حاکمان اموی و عباسی بهدلیل اهمیت استراتژیک بلخ در فتوحات شرقی، توجه ویژهای به این منطقه داشتند و کنترل آن را برای تسخیر طخارستان، بدخشان، ترمذ، سمرقند و بخارا ضروری میدانستند.
برخی از حاکمان مسلمان مانند فضل برمکی، به جای تخریب کامل معابد بودایی، رویکردی اصلاحی در پیش گرفتند. فضل برمکی در قرن دوم هجری بخشی از معبد نوبهار را به مسجد تبدیل کرد، اقدامی که از یک سو موجب حفظ بخشی از این بنای تاریخی شد و از سوی دیگر نماد تغییر کارکرد مذهبی آن بود. این مسجد تبدیلشده هنوز در قسمت جنوب شرقی بلخ قابل مشاهده است.
علیرغم تغییرات سیاسی و مذهبی، برخی عناصر فرهنگی و معنوی آیین بودایی مانند تأکید بر خرد و پاکی، در فرهنگ مردمان این منطقه تداوم یافت. این استمرار را میتوان در آثار هنری باقیمانده از آن دوره، از جمله پیکرههای بودا در بامیان و نقشبرجستههای سنگی راهبان و فیل در کوههای بغلان مشاهده کرد که نشاندهندۀ تلفیق تدریجی عناصر فرهنگی مختلف در این منطقه است.[۳۳]
ج) دین اسلام
۱. بر اساس منابع تاریخی بلخ بهعنوان آخرین پایگاه مهم ادیان پیش از اسلام در خراسان، نقش محوری در گسترش دین اسلام در شرق داشته است. فتح این شهر که بیش از شش دهه به طول انجامید، بهدلیل مقاومت شدید مردمان بلخ و اهمیت استراتژیک آن بهعنوان مرکز نظامی و فرهنگی بود. اعراب مسلمان از بلخ بهعنوان پایگاهی برای فتوحات شرقی خود در بدخشان، طخارستان و ماوراءالنهر استفاده کردند و علمای بسیاری را به این منطقه گسیل داشتند.
۲. ویژگی منحصربهفرد بلخ در پذیرش اسلام، تلفیق هوشمندانۀ سنتهای آموزشی پیشین با نهادهای جدید اسلامی بود. مدارس و مساجد اسلامی که جایگزین نوبهارهای بودایی شد، در واقع ادامۀ همان کارکردهای آموزشی اما با محتوای اسلامی بود. این انتقال تدریجی موجب شد بلخ بهزودی به یکی از مهمترین مراکز علمی جهان اسلام تبدیل شود و لقب «دارالفقه» و «دارالاجتهاد» را به خود اختصاص دهد.
۳. سیاستهای مالی حکومت اسلامی، از جمله لغو مالیاتهای سنگین پیشین و وضع جزیه برای غیرمسلمانان، به تثبیت موقعیت اقتصادی بلخ کمک شایانی کرد. این سیاستها ضمن تأمین امنیت مالی ساکنان، زمینههای مسالمتآمیز برای گسترش اسلام را فراهم آورد. آموزش زبان عربی و علوم اسلامی در کنار حفظ زبان فارسی دری بهعنوان زبان دیوانی، از دیگر عوامل موفقیتآمیز این انتقال فرهنگی بود.
۴. بلخیان به سرعت در زمرۀ برجستهترین علمای اسلامی درآمدند و در علوم مختلفی چون فقه، حدیث، تفسیر و عرفان اسلامی به شهرت جهانی دست یافتند. مکاتب عرفانی بلخ که تلفیقی از شرع و فرهنگ محلی بود، به تولد جریانهایی مانند مرجئه، ماتُریدیه و کرامیه انجامید. این جریانهای فکری نه تنها در بلخ، بلکه در سراسر جهان اسلام تأثیرگذار بودند و نشاندهندۀ ظرفیت بالای فرهنگی این منطقه در هضم و بازتولید معارف اسلامی بود. بدین ترتیب بلخ توانست از مرکزیت ادیان پیشین به یکی از مهمترین کانونهای تمدن اسلامی در شرق جهان اسلام تبدیل شود.[۳۴]
۵. بر اساس منابع تاریخی، شمار زیادی از دانشمندان این شهر در رشتههای گوناگون علمی فعالیت میکردند. مردم بلخ به علمآموزی و دانشپروری شهرت داشتند. این ویژگی منجر به ظهور چهرههای برجستهای در عرصههای مختلف علمی شد که آثار ارزشمندی از خود به جای گذاشتند. از جمله این دانشمندان میتوان به ابوالقاسم بلخی اشاره کرد که با تسلط بر علوم مختلف، آثاری ماندگار در حوزههای گوناگون از خود بر جای گذاشت. در حوزۀ تفسیر قرآن، کتاب «نظم القرآن» او نمایانگر رویکردی عقلی و منطقی به آیات الهی بود.[۳۵] این اثر که به گفته یاقوت حموی بینظیر توصیف شده، با پرهیز از تأویلات نامتعارف، مسیری نو در تفسیر قرآن گشود.[۳۶]
حوزه روانشناسی و پزشکی نیز از زمینههای تخصصی ابوسهل بلخی بود. وی با نگاهی نوین به بیماریهای روانتنی، ارتباط تنگاتنگ جسم و روان را مورد بررسی قرار داد. کتاب «مصالح الابدان و الانفس» او که تلفیقی از دانش پزشکی و روانشناسی بود، تأثیری ماندگار بر توسعه این علوم گذاشت. نظریات وی در زمینه سلامت روان و بیماریهای روانی، شباهت قابل توجهی به یافتههای روانشناسی مدرن دارد.[۳۷]
در جغرافیا، ابوسهل بلخی را باید از پیشگامان این علم در تمدن اسلامی دانست. وی با ترسیم دهها نقشه جغرافیایی و تألیف آثاری در این زمینه، راه را برای جغرافیدانان بعدی همچون اصطخری هموار ساخت. روشهای علمی او در تهیه نقشهها و توصیف سرزمینها، تحولی در دانش جغرافیای اسلامی ایجاد کرد.[۳۸]
نگاه جامعنگر ابوسهل به انسان، از دیگر ویژگیهای برجسته آثار اوست. در نظام انسانشناسی وی، توجه همزمان به سه بعد جسم، عقل و روح به عنوان ارکان سلامت فرد و جامعه مورد تأکید قرار گرفته است. این رویکرد چندبعدی که برآمده از تعالیم اسلامی بود، الگویی کامل برای زندگی متعادل ارائه میداد.
فعالیتهای علمی ابوسهل بلخی، نمایانگر عمق و گستردگی دانش در بلخ دوره اسلامی است. این شهر با پرورش چنین دانشمندانی، سهمی اساسی در پیشرفت علوم مختلف و شکلگیری تمدن درخشان اسلامی ایفا نمود. میراث علمی بلخ و دانشمندانی همچون ابوسهل، امروزه نیز به عنوان بخشی از هویت علمی جهان اسلام مورد توجه محققان است.[۳۹]
۶. همچنین ابان بن صلت اشعری خراسانی با کتاب «الفرق بین الآل والامه» و ابراهیم بن ابی محمد خراسانی با نگارش کتاب «المسائل» از دیگر چهرههای شاخص علمی این منطقه بودند. منابع تاریخی نشان میدهد که در بلخ شمار زیادی از عالمان در رشتههای مختلفی همچون فقه، حدیث، تفسیر، کلام و علوم عقلی فعالیت میکردند. بر اساس برخی گزارشها، بخش قابل توجهی از جمعیت این شهر را روحانیون، فقها و طلاب علوم دینی تشکیل میدادند. این مرکز علمی با پرورش صدها عالم و دانشمند در طول تاریخ، سهم مهمی در پیشرفت علوم اسلامی داشت. دانشمندان بلخ با حفظ ارتباطات علمی با دیگر مراکز دانش در جهان اسلام، به غنای تمدن اسلامی کمک شایانی کردند.[۴۰]
مکتب عرفانی بلخ
بر اساس منابع مختلف بلخ بهعنوان یکی از مراکز مهم تمدنی خراسان بزرگ، نقشی بیبدیل در شکلگیری و گسترش عرفان اسلامی داشته است. این شهر که در متون تاریخی از آن به عنوان «ام البلاد» یا مادر شهرهای خراسان یاد میشود، به واسطۀ موقعیت جغرافیایی و تنوع فرهنگی، بستری مناسب برای رشد جریانهای فکری و معنوی فراهم آورده بود.
در این میان، ظهور ابراهیم بن ادهم بلخی (متوفی۱۶۱ یا ۱۶۲م) بهعنوان نقطۀ عطفی در تاریخ عرفان اسلامی قابل توجه است. زندگینامۀ این عارف نامدار نشاندهندۀ تحولی عمیق در سبک زندگی از الگوی اشرافی به شیوهای زاهدانه است. رویکرد وی به زهد، نه بهمعنای رهبانیت مسیحی، بلکه در چارچوب اسلامی و با تأکید بر کار و تلاش برای کسب روزی حلال، الگویی نوین در سلوک عرفانی پدید آورد.[۴۱]
مکتب عرفانی بلخ که از طریق ابراهیم ادهم شکل گرفت، دارای ویژگیهای ممتازی بود:
- تأکید بر تعادل میان عبادت و معیشت؛
- پرهیز از شهرتطلبی و جلوهگری؛
- اولویتدادن به تجربۀ باطنی بر ظواهر صوری؛
- ارتباط با سنت حدیثی و فقهی؛
- توجه به مسئولیتهای اجتماعی در کنار سیر و سلوک فردی.[۴۲]
این مکتب بعدها از طریق شاگردان و پیروان ابراهیم ادهم در سراسر جهان اسلام گسترش یافت و پایههای فکری بسیاری از سلسلههای صوفیه را تشکیل داد. تأثیر این جریان فکری را میتوان در توسعه نهادهای اجتماعی مانند خانقاهها و نظام آموزش عرفانی در قرون بعدی مشاهده کرد. سبک زندگی عرفانی که در بلخ شکل گرفت، با حفظ چارچوبهای شریعت، الگویی عملی از تلفیق دنیا و آخرت ارائه میداد که برای طبقات مختلف جامعه قابل فهم و پیروی بود. این ویژگی، سبب شد عرفان بلخی بتواند در بستر زندگی روزمره مردم نفوذ کند و به بخشی از فرهنگ عمومی تبدیل شود.[۴۳]
مکتب فلسفی بلخ
بلخ با پیشینهای غنی در حکمت و دانش، بستر مناسبی برای ظهور اندیشمندان بزرگی بود که میراث فلسفی یونان را در بستر تمدن اسلامی بازخوانی و توسعه دادند. در این میان، دو چهرۀ شاخص، ابونصر فارابی و ابوعلی سینا، بهعنوان نمایندگان برجسته مکتب فلسفی بلخ شناخته میشوند.
فارابی، با لقب «معلم ثانی»، بنیانگذار فلسفه اسلامی به شمار میرود. او با تلفیق سنت ارسطویی و افلاطونی، نظام فلسفی منسجمی را پایهگذاری کرد که بر عقلانیت و برهان استوار بود. تأکید فارابی بر منطق و متافیزیک، راه را برای تفکر نظاممند در جهان اسلام هموار ساخت. اثر شاخص او، «آراء اهل المدینه الفاضله»، تصویری آرمانی از جامعهای مبتنی بر خرد و عدالت ارائه میدهد که در آن فیلسوف-حاکم نقش محوری دارد.
ابنسینا، دیگر فرزند برجسته بلخ، با تکمیل پروژه فکری فارابی، فلسفه اسلامی را به اوج شکوفایی رساند. کتاب «شفا»ی او، دایرهالمعارفی جامع از علوم عقلی بود که قرنها بهعنوان متن درسی در مراکز علمی تدریس میشد. نوآوریهای ابنسینا در مباحث وجودشناسی، بهویژه تمایز بین وجود و ماهیت، تأثیری ماندگار بر فلسفه اسلامی و حتی فلسفۀ مدرسی غرب گذاشت.
مکتب فلسفی بلخ، با ویژگیهای منحصربهفردی همچون تأکید بر عقلگرایی، پیوند فلسفه با علوم طبیعی، و توجه به مسائل اجتماعی و سیاسی، از دیگر جریانهای فکری متمایز بود. این مکتب نه تنها به بازخوانی میراث یونانی پرداخت، بلکه با نوآوریهای اصیل، گفتمان فلسفی جدیدی در تمدن اسلامی ایجاد کرد.[۴۴]
جایگاه بلخ در گسترش سبک زندگی شیعی
بلخ بهعنوان یکی از مراکز علمی مهم در خراسان بزرگ، سهم قابل توجهی در توسعه و انتقال معارف شیعی در سدههای نخستین هجری داشته است. بر اساس بررسیهای تاریخی، بیش از ۱۰۰ محدث شیعه در این منطقه بین قرن دوم تا پنجم هجری فعالیت داشتهاند که این آمار نشاندهندۀ جایگاه ویژۀ این شهر در شبکۀروایی شیعه است. مطابق اسناد موجود، حوزۀ حدیثی بلخ از قرن دوم هجری شکل گرفت و در قرن سوم، همزمان با حضور امام رضا در خراسان، به اوج فعالیت خود رسید. در این دوره، حدود ۴۰ درصد از راویان بلخی در منابع رجالی شیعه ثبت شدهاند که نشانگر تأثیرپذیری این حوزه از حضور امام هشتم شیعیان در منطقه است.
این محدثان با ایجاد حلقههای علمی و برگزاری مجالس حدیث، نقش مهمی در انتقال و حفظ احادیث اهلبیت ایفا کردند. بررسیها نشان میدهد که دستکم ۲۵ اثر روایی مهم توسط علمای بلخ در این دوره تألیف شده که برخی از آنها در منابع معتبر حدیثی شیعه مانند کتب اربعه مورد استناد قرار گرفته است. اگرچه از قرن پنجم هجری به بعد از فعالیتهای حدیثی در این منطقه کاسته شد، اما میراث علمی محدثان بلخ تا مدتها در آثار بعدی شیعه تأثیرگذار بود. این تحولات تاریخی نشان میدهد که بلخ در دورهای خاص، نقش مهمی در حفظ و گسترش معارف شیعی در شرق جهان اسلام ایفا کرده است.[۴۵]
برای مثال شیخ صدوق با سفر به بلخ و اقامت در روستای ایلاق که مرکز تجمع شیعیان بود، نقش بسزایی در گسترش معارف شیعی و سبک زندگی اسلامی در این منطقه ایفا کرد. استقبال گرم علمای بلخ و درخواست ابو عبدالله محمد بن حسن علوی برای تألیف کتاب «من لا یحضره الفقیه» نشان از نفوذ و تأثیرگذاری عمیق شیخ در این دیار دارد. تألیف این اثر فقهی ارزشمند و نیز کتاب «امالی» در بلخ، نه تنها به تقویت بنیانهای علمی شیعیان منطقه انجامید، بلکه سبک زندگی مبتنی بر احکام و معارف اهل بیت را در میان مردم نهادینه ساخت. حضور فعال شیخ صدوق در بلخ و تعامل سازندهای که با شیعیان و علمای این سامان داشت، موجب تقویت هویت مذهبی و تحکیم مبانی فکری جامعه شیعه در این خطه شد و میراث ماندگاری از معارف اصیل شیعی را در بلخ به جای گذاشت.[۴۶]
جغرافیا و جمعیت بلخ
در حالحاضر ولایت بلخ با مساحتی حدود ۱۶٬۱۸۶ کیلومتر مربع، بین مدارهای ۳۵٫۶۷ تا ۳۷٫۴۰ عرض شمالی و ۶۶٫۲۵ تا ۶۸٫۲۰ طول شرقی قرار گرفته است. این ولایت از شمال با رود آمو مرز مشترک ۲۱۷٫۳ کیلومتری با۳ کشور همسایه دارد: تاجیکستان (۵۲٫۵ کیلومتر)، ازبکستان (۱۴۵٫۳ کیلومتر) و ترکمنستان (۱۹٫۵ کیلومتر). در داخل افغانستان، بلخ با استانهای سمنگان، سرپل، کندز، بغلان و جوزجان هممرز است. این موقعیت راهبردی، بلخ را به یکی از مهمترین کانونهای تجاری و فرهنگی در شمال افغانستان تبدیل کرده است.[۴۷]
بلخ در ادوار تاریخی، قلمروی وسیعی را در خود جای داده بود که از فاریاب در غرب تا بدخشان در شرق و از رود آمو در شمال تا بامیان در جنوب امتداد داشت. این سرزمین پهناور در برخی دورههای تاریخی حتی بخشهایی از فرارودان را نیز شامل میشد. ابنفقیه همدانی در «مختصرالبلدان» به گستردگی حوزۀ نفوذ بلخ اشاره کرده و شهرهای مهمی چون خلم، سمنگان، بغلان، ولوالج، آرهن، نارین، بدخشان، جرم، خست، غوربند، بامیان، ترمذ، قبادیان، وخش، هلبک، نخشب و سغد را از توابع این منطقه تاریخی برشمرده است.[۴۸]
محققان وسعت قلمرو بلخ در دورههای مختلف تاریخی را نشانددهندۀ موقعیت استراتژیک و اهمیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این منطقه میدانند.[۴۹]
کوهها و درههای مهم بلخ
بلخ دارای کوهها و درههای زیادی است که نقش مهم در شکلگیری سبک زندگی و گردشگری دارد:
۱. البرز کوه و دره البرز
البرزکوه که در چهل کیلومتری جنوب غرب مزارشریف واقع شده، در باورهای باستانی ایرانی جایگاهی مقدس داشته است. این کوه در آیینهای مهر و مزدیسنا بهعنوان جایگاه ایزدان، گیاهان مقدس و سرچشمه رودهای بزرگ شناخته میشده است. اوستا از کاخهای ایزد مهر و سروش بر فراز این کوه سخن میگوید و آن را محل رویش گیاه هوم و منشأ ۲۰ رود مهم توصیف میکند.
جایگاه در زندگی و فرهنگ مردم
- رود بلخاب که از تنگه البرز میگذرد، نقش حیاتی در تأمین آب مناطق اطراف از جمله شهرهای بلخ و آقچه دارد؛
- وجود چشمۀ شفا و محوطۀ باستانی جمشیدشهر در این منطقه، نشاندهندۀ اهمیت تاریخی و فرهنگی آن است؛
- البرزکوه در ادبیات معاصر بلخ بازتاب گستردهای دارد و شاعران محلی آن را نماد استواری و اصالت فرهنگی میدانند؛
- اسطورههای مرتبط با این کوه، از جمله داستانهای فریدون، کیقباد و زال، بخشی از هویت فرهنگی منطقه را شکل میدهد.[۵۰]
بازتاب در شعر معاصر
شاعران بلخ همچون اسدالله عفیف باختری و تهماسبی خراسانی، البرزکوه را بهعنوان نماد مقاومت، اصالت و زیباییهای طبیعی در اشعار خود ستودهاند. این کوه در نگاه آنان تلفیقی از اسطوره و واقعیت است که هویت فرهنگی مردم منطقه را شکل میدهد:[۵۱]
الگو:ب الگو:پایان شعر
الگو:پایان نستعلیق الگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر
الگو:ب الگو:پایان شعر
۲. کوه و دره مارمل
کوه مارمل با درۀ آن در جنوب مزارشریف، هم در زندگی روزمره مردم بلخ نقش حیاتی دارد و هم در خاطرۀ جمعی آنها جایگاه ویژهای پیدا کرده است. این کوه که نامش از ترکیب «مار» بهمعنای تندرستی و «مُل» بهمعنای باده گرفته شده، با رودخانهای که از درهاش جاری میشود دشتهای شمالی را سیراب میکند و بهعنوان یک مکان تاریخی و تفریحی مورد توجه اهالی منطقه است.
در تابستانها که آب و هوای این منطقه خنک و مطبوع میشود، گردشگران از نقاط مختلف برای استراحت و تفریح به این مکان میآیند. گذشته از جاذبههای طبیعی، آثار باقیمانده از سنگرهای مجاهدین در دوران مقاومت ضد شوروی، بر اهمیت تاریخی این مکان افزوده و آن را به نمادی از مقاومت و هویت مردم منطقه تبدیل کرده است.[۵۲]
۳. کوه، دره و دشت شادیان
الف) کوه شادیان در ۱۷ کیلومتری جنوب مزارشریف بهعنوان یکی از جاذبههای گردشگری بلخ شناخته میشود. در جنوب این کوه، روستای تاریخی شادیان قرار دارد که بقایای آثار باستانی از دورههای زردشتی و بودایی را در خود جای داده است. این مکان در متون کهن با نام «شادیاخ» و در منابع متأخر به نام کنونی آن یاد شده است.[۵۳]
ب) تنگه شادیان بهعنوان یکی از آثار برجسته دورۀ سامانیان، در ۱۵ کیلومتری جنوب مزارشریف واقع شده و از دیرباز بهعنوان مسیر ارتباطی حیاتی بین شهر مزارشریف و ولسوالی چهارکنت ایفای نقش کرده است. این تنگه که در دل کوهپایهها جای گرفته، نه تنها از نظر موقعیت جغرافیایی حائز اهمیت بوده، بلکه بهعنوان سنگری استوار در برابر تهاجمات خارجی نیز کاربرد داشته است.
قدمت این اثر تاریخی به حدود ۱۰۰۰ سال میرسد و معماری آن بازتابی از هنر دفاعی دوران سامانیان است. اگرچه سیلابهای متعدد در طول سالها بخشهایی از این بنا را دچار آسیب کرده بود، اما بازسازیهای انجام شده در سال ۱۳۹۵ش حیاتی تازه به این میراث فرهنگی بخشید. تنگۀ شادیان امروزه بهعنوان یکی از نمادهای مقاومت و تداوم فرهنگی در شمال افغانستان شناخته میشود و پیوند ناگسستنی بین گذشته پرافتخار و حال این دیار برقرار میسازد.[۵۴]
ج) دشت شادیان (یا ارژن/ارزنه) در جنوب مزارشریف گسترده شده و با پیوند به دامنههای کوه شادیان، یکی از زیباترین مناظر طبیعی بلخ را شکل میدهد. این دشت پهناور هر بهار با شقایقهای سرخ و گلهای زرد خودرو پوشیده میشود و بهویژه در چهل روز جشنوارۀ نوروزی و روز سیزدهبدر، میزبان هزاران خانواده از مزارشریف و گردشگران از سراسر بلخ است.
شاعران معاصر بلخ بارها در اشعار خود از زیباییهای این دشت الهام گرفتهاند. اسدالله عفیف باختری آن را نماد بخشش دل خوانده، محمدصادق عصیان از رقص باشکوهتر از پیش در آن سخن گفته، و شهباز ایرج آرزو کرده است دلش مانند شقایق در این دشت چادر بزند. عبدالوهاب مجیر از بیقراری غزلخوان در شادیان میگوید، ابراهیم امینی آن را به شعر پریشان تشبیه کرده و نورمحمد نورنیا از خشکیدن خاطرات بهاری در نبود یار در این دشت سروده است. این اشعار گواهی بر جایگاه عمیق دشت شادیان در خیال شاعران و هویت فرهنگی مردم بلخ است.[۵۵]
۴. کوه و دره خلم
در جنوب شهر تاریخی خلم استان بلخ، کوه خلم با درۀ زیبای آن قرار دارد که شاهراه حیاتی کابل-بلخ از میان آن میگذرد. این منطقه که در متون تاریخی مانند تاریخ بیهقی از آن یاد شده، از دیرباز بخشی از هویت فرهنگی و طبیعی بلخ به شمار میآید. رود خلم که از میان تنگۀ جریان دارد، با آبیاری باغهای سرسبز شرق منطقه، منظرهای بدیع پدید آورده که در فصل گرما میزبان شمار زیادی از گردشگران و در پایداری زندگی و معیشت مردم منطقه نقش مهم دارد.[۵۶]
۵. دره تاشقرغان
تنگه تاشقرغان، واقع در ۶۰ کیلومتری ولایت بلخ، یکی از شگفتیهای طبیعی و تاریخی شمال افغانستان محسوب میشود. این تنگۀ استراتژیک که همچون دیواری عظیم از صخرههای غولپیکر تشکیل شده، چهار ولایت شمالی کشور را به مرکز و شمال شرق افغانستان متصل میسازد. منطقه تاشقرغان (خلم) دارای سابقهای کهن است که در متون تاریخی به دورههای باستانی بازمیگردد. نام این منطقه از ترکیب واژههای ترکی «تاش» (سنگ) و «قرغان» (نگهبان) تشکیل شده و به موقعیت دفاعی طبیعی آن اشاره دارد. نهر تاریخی «ظلمآباد» با ۱۶ کیلومتر طول که نواحی خلم را آبیاری میکند، گواهی بر تمدن دیرپای این منطقه است.
این تنگه با دیوارههای سنگی بلند و خاک چسبندهای که خاصیت نگهداری آب دارد، منظرهای خیرهکننده خلق کرده و موقعیت جغرافیایی خاص آن در دل رشتهکوههای هندوکش، این مکان را به یکی از جاذبههای مهم طبیعی افغانستان تبدیل کرده است. تاشقرغان با حفظ آثار تاریخی خود علیرغم آشوبهای متعدد، همچنان بهعنوان یکی از میراث ارزشمند فرهنگی افغانستان شناخته میشود. این منطقه نه تنها گذرگاهی حیاتی، بلکه نمادی از پیوند طبیعت و تاریخ در این سرزمین است.[۵۷]
منابع آبی
الف) رودهای معروف
۱. رود بلخ (بلخاب): رود بلخ از دامنههای کوهستانی سرچشمه گرفته و در مجاورت شهر به ۱۲ شاخه تقسیم میشود که در دوران معاصر این تقسیمات به ۱۸ نهر افزایش یافته است. این شبکۀ آبیاری گسترده، نقش تعیینکنندهای در حاصلخیزی اراضی کشاورزی پیرامون بلخ ایفا کرده و موجبات رونق اقتصادی این ناحیه را فراهم آورده است.
منطقۀ پیرامون بلخ به سبب واقعشدن در مسیر جریان رودخانههای بلخ و بلخاب، از حاصلخیزی کمنظیری برخوردار است. این رودها که از ارتفاعات بامیان تا دشت بلخ امتداد دارد، در طول مسیر خود پذیرای جویبارها و رودخانههای فرعی متعددی میشوند. چنین ویژگیهای طبیعی ممتاز، موقعیت راهبردی بلخ را در ادوار گذشته تقویت کرده و این شهر را بهعنوان پایتخت پادشاهی پاختریان و کانون مبادلات تجاری میان تمدنهای هند و چین مطرح ساخته است.
امیر ولی بلخی در آثار خود به توصیف رود بلخاب پرداخته و گفته است که این رود از نواحی جنوبی بلخ سرچشمه گرفته و سرمنشاء اصلی آن را کوهستانهای هزارهجات و بلخاب تشکیل میدهد. مسیر این رود از منطقه درۀ گز میگذرد و در طول حرکت خود، با دریافت آبهای جاری از انهار فرعی، بر غنای منابع آبی منطقه میافزاید.
در فصول بهاری، رود بلخ چنان پرآب میشود که مازاد آب آن به سوی رودخانه جیحون سرازیر میشود. آب این رودخانه که به زلالی و گوارایی در بین مردم شهرت دارد، طراوت و شادابی را به جان و دل مردمان این دیار میبخشد. اگرچه این رود در مبدأ خود جریانی کمعرض دارد، اما هنگام تقسیم به شاخههای متعدد، از برکت و فراوانی قابل توجهی برخوردار میشود.
در برخی منابع تاریخآمده است که این موهبت الهی را میتوان نتیجه دعای ابراهیم خلیل و امام علی برای اهالی بلخ دانست که از خداوند خواستند: «اللهم بارک انهارها و اثمارها». این رودخانه با طولی بالغ بر چند فرسخ، شریان حیاتی شهر بلخ محسوب شده و آبادانی و رفاه این منطقه در گرو جریان همیشگی آن است.[۵۸]
پل تاریخی امام بکری از دورۀ غزنویان بر روی این رود و چشمه شفا در کنارههای آن، از جاذبههای گردشگری مهم منطقه محسوب میشوند که در فصل گرما میزبان گردشگران بسیاری است. شاعر معاصر بلخ، تهماسبی خراسانی، در وصف این رود سروده است: «دختری خواهرم که هجده نهر از سرانگشتهایش جاری است»، تصویری که پیوند عمیق مردم با این رود زندگیبخش را به زیبایی به تصویر میکشد.[۵۹]
۲. رود آمو (جیحون): با ۲۵۴۰کیلومتر طول، یکی از مهمترین رودهای آسیای مرکزی است که از پامیر سرچشمه گرفته و مرز طبیعی شمال افغانستان با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان را تشکیل میدهد. این رود که در متون تاریخی با نامهای وخش، اکسوس و جیحون شناخته میشود، از دیرباز در اساطیر ایرانی بهعنوان نماد ایزدبانوی آب (آناهیتا) مورد احترام بوده است.
در زندگی امروزی مردم بلخ، رود آمو نقش اقتصادی و تفریحی مهمی ایفا میکند. شهر بندری حیرتان با پل دوستی (متصلکننده افغانستان و ازبکستان) به مرکز مهم تجاری تبدیل شده است. در فصل گرما، کنارههای خوشآبوهوای این رود میزبان گردشگرانی است که برای ماهیگیری و تفریح به این منطقه میآیند.
شاعران بلخی از دیرباز تاکنون در وصف این رود سرودهاند. عنصری بلخی در سدههای چهارم و پنجم هجری از خروش جیحون سخن گفته و یحیی جواهری، شاعر معاصر، آن را رودی خشمگین اما باشکوه توصیف کرده است. پژوهشگران این توجه ادبی را نشاندهندۀ جایگاه عمیق رود آمو در خاطرۀ جمعی مردم منطقه میدانند. امروزه رود آمو نهتنها شاهرگ اقتصادی بلخ، بلکه بخشی جداییناپذیر از هویت فرهنگی این دیار محسوب میشود.[۶۰]
ب) چشمههای مهم
در ولایت بلخ چشمههای طبیعی وجود درد که علاوهبر تأمین آب شرب و منابع آبی کشاورزی، نقش مهم در باورها و کنشهای فرهنگی مردم دارد:
چشمه شفا: در دامنۀ البرزکوه و مجاور محوطه باستانی شهر کاووس (جمشیدشهر)، بهعنوان یکی از جاذبههای طبیعی-تاریخی بلخ شناخته میشود. این چشمه آبگرم که در متون کهن مانند بندهش از خواص درمانی آن یاد شده، از دیرباز مورد توجه مردم منطقه بوده است. بر اساس باورهای باستانی، آب این چشمه خاصیت جوانکنندگی و درمانی داشته و در متون پهلوی به توانایی آن در بازگرداندن جوانی اشاره شده است. مردم محلی و گردشگران بهویژه در فصل گرما برای استفاده از خواص درمانی آن برای بیماریهای پوستی، به این مکان میآیند. معماری ویژه اتاق آبتنی با گنبدی به ارتفاع ۶ متر و دیوارهای سنگی، نمونهای از هنر معماری سنتی منطقه است.
مراجعه به چشمۀ شفا بخشی از سبک زندگی مردم بلخ را تشکیل میدهد که ترکیبی از باورهای درمانی سنتی و گردشگری طبیعی بوده و بازسازی این مجموعه در سالهای ۱۳۹۱-۱۳۹۳ش نشاندهندۀ اهمیت حفظ این میراث فرهنگی-طبیعی است. این مکان همچنان بهعنوان یکی از نقاط مهم گردشگری مذهبی-درمانی در شمال افغانستان مورد توجه است.[۶۱]
چشمه گنج: با آب گوگردی و بوی تندش، از دیرباز بهعنوان چشمهای درمانی برای بیماریهای پوستی شناخته میشود. اگرچه تأسیسات گردشگری کنار این چشمه امروزه ویرانهای بیش نیست، اما همچنان در فصل گرما میزبان گردشگرانی است که برای بهرهمندی از خواص درمانی آب آن میآیند.
چشمه مل آغان: با آب زلال و گوارایش که از کوههای مارمل میجوشد، نهتنها منبع اصلی تأمین آب شرب مردم مارمل است، بلکه بهدلیل صدای خروشان آب هنگام خروج از زمین، جاذبهای طبیعی برای بازدیدکنندگان محسوب میشود. نام این چشمه معنای «بادهاندود» گویای کیفیت استثنایی آب آن است.
چشمه صیاد: (یا چشمه حیات) در منطقه خلم، نقشی دوگانه در زندگی مردم ایفا میکند. از یکسو منبع حیاتی آب برای آشامیدن و کشاورزی است و از سویدیگر، با پیشینهای بهعنوان شکارگاه تاریخی و منطقهای تفریحی با امکانات اقامتی موقت، هنوز هم در روزهای تعطیل میزبان خانوادههایی است که برای تفریح و آبتنی به این منطقه میآیند. سنت پاکسازی این چشمه توسط پادشاه حسین قلندر، نشاندهنده احترام عمیق مردم به این منابع طبیعی است.
این چشمهها، گذشته از کارکردهای درمانی و تأمین آب، بخشی از هویت فرهنگی و تاریخی مردم بلخ را تشکیل میدهند و نشاندهندۀ رابطه دیرینۀ ساکنان این منطقه با طبیعت پیرامون خود است که در تداوم نظام زندگی اجتماعی و فرهنگی نقش مهم دارد.[۶۲]
آبوهوای بلخ
بلخ از نظر آبوهوا، تابستانی گرم، زمستانی بسیار سرد و بهاری مرطوب و بارانی دارد. در روزهای گرم تابستانی دمای هوا تا ۴۳درجه سانتیگراد و در روزهای سرد زمستان تا ۱۰- درجه سانتیگراد میرسد.[۶۳]
جمعیتشناسی بلخ
اقوام گوناگون از سراسر افغانستان از جمله تاجیک، هزاره، بلوچ، پشتون، ازبیک و ترکمن در بلخ زندگی میکنند و اکثریت مذهبی بلخ، اهلسنت و اقلیت آن شیعه است.[۶۴]
براساس گزارش ادارۀ ملی احصائیه و معلومات، نفوس ولایت بلخ در 1400ش ۱ میلیون و 543 هزار و 464 نفر بوده است.
بر اساس این برآورد، از مجموع نفوس ولایت بلخ، تعداد ۷۸۴ هزار و ۲۳۸ تن آن را مردان و تعداد ۷۵۹ هزار و ۲۲۶ نفر آن را زنان تشکیل میدهد.
در ۱۴۰۰ش از مجموع نفوس بلخ به تعداد ۶۰۳۰۲۰ تن در شهر زندگی می کنند که شامل 303 هزار و 954 مرد و 299 هزار و 66 زن میشود. همچنین تعداد ۹۴۰۴۴۴ تن در روستاها سکونت دارند که ۴۸۰۲۸۴ مرد و ۴۶۰۱۶۰ تن زن را در برمیگیرد. ولسوالی بلخ بیشترین نفوس را در میان سایر ولسوالیها دارد که تعداد آن به ۱۳۸۵۹۴ تن میرسد.[۶۵]
زبان مردم بلخ
بلخ بهعنوان یکی از مهمترین مراکز فرهنگی خراسان بزرگ، نقش بسزایی در حفظ و توسعه زبان فارسی داشته است. شواهد تاریخی نشان میدهد که فارسی دری، زبان رایج مردم این منطقه پیش از ورود اسلام بوده و پس از آن نیز به حیات خود ادامه داده است. بر اساس گزارشهای تاریخی، فارسی دری زبان اصلی مردم بلخ، سمرقند و بخارا در دوره پیش از اسلام و قرون اولیه اسلامی بوده است. این موضوع با اشاره ابواسحاق شهید به اینکه «پارسی دری مخصوص مردم خراسان و بلخ بوده»، تأیید میشود.
شکوفایی ادبیات فارسی در این منطقه با ظهور چهرههای برجستهای همراه بوده است که از جمله میتوان به شاعران و ادیبان همچون شهید بلخی، ابوشکور بلخی، ابومؤید بلخی، معروفی بلخی، رابعه بلخی، دقیقی بلخی، عنصری بلخی، ناصر خسرو قبادیانی و جلالالدین محمد بلخی (مولوی) اشاره کرد.
دورۀ سامانیان (قرن ۴ هجری) نقطۀ عطفی در احیای زبان فارسی محسوب میشود. حاکمان سامانی که خود ریشه در بلخ داشتند، با حمایت از زبان مادری خود، زمینهساز شکوفایی دوبارۀ ادبیات فارسی شدند. این اقدامات منجر به ظهور یکی از درخشانترین دورههای ادبی در تاریخ ایران و خراسان بزرگ شد. فارسی دری که ریشه در خراسان قدیم دارد، به واسطه موقعیت جغرافیایی و فرهنگی بلخ، توانست بهعنوان زبان علمی و ادبی در گستره وسیعی از جهان اسلام نفوذ کند. این زبان نه تنها در حوزۀ ادبیات، بلکه در عرصههای علمی، فلسفی و عرفانی نیز به کار گرفته میشد. تحولات زبان فارسی در بلخ نشاندهندۀ تداوم فرهنگی عمیق در این منطقه است که توانست با حفظ هویت خود، در گذر از دوره پیش از اسلام به دوران اسلامی، نقش مهمی در انتقال میراث فرهنگی ایفا کند.[۶۶]
درحالحاضر در بلخ، زبانهای فارسی دری، پشتو، ازبیکی و ترکمنی رایج است، اما بیشتر مردم به زبان فارسی دری صحبت میکنند.[۶۷]
ساختار اداری بلخ
بلخ امروزه به چندین ولسوالی و مناطق مهم اداری تقسیم شده است که با تنوع قومی و مذهبی خود، نمونهای بارز از همزیستی مسالمتآمیز اقوام مختلف را به نمایش میگذارد.[۶۸]
۱. مزار شریف
شهر مزار شریف بهعنوان مرکز ولایت بلخ، شهری با پیشینه تاریخی عمیق و جایگاه ویژه مذهبی-فرهنگی در شمال افغانستان شناخته میشود. این شهر که در ۱۴۸۰م با کشف آرامگاه منسوب به امام علی شکل گرفت، امروزه به یکی از مهمترین قطبهای زیارتی، فرهنگی و اقتصادی کشور تبدیل شده است. مزار شریف با مساحت ۴۸کیلومتر مربع، ساختار شهری منسجمی دارد که شامل ۱۲ ناحیه شهری با بیش از ۳۲۸ گذر و محله میشود. توسعه کویهای مسکونی مدرن از دهه ۱۳۶۰ خورشیدی آغاز شد و امروزه ترکیبی از بافت سنتی و مدرن را نمایش میدهد. این شهر دارای ۳۴۳ مسجد، ۹۳ حسینیه و بیش از ۱۲ هزار مرکز تجاری است که نشاندهندۀ حیات پویای مذهبی و اقتصادی آن است.
آرامگاه منسوب به امام علی بهعنوان مهمترین جاذبۀ شهر، سالانه پذیرای بیش از یک میلیون زائر از سراسر افغانستان و کشورهای همسایه است. جشن نوروز و جشنواره گل سرخ از دیگر رویدادهای شاخص فرهنگی این شهر محسوب میشوند که ریشه در سنتهای دیرینه منطقه دارند. سبک زندگی در مزار شریف ترکیبی از سنت و مدرنیته است. بازارهای سنتی با معماری اصیل افغانستانی در کنار مراکز خرید مدرن، تصویری از این تلفیق را ارائه میدهند. نامگذاری خیابانها به نام مشاهیر فرهنگی و تاریخی مانند مولانا جلالالدین بلخی و حکیم ناصر خسرو، نشاندهندۀ توجه ویژه به هویت فرهنگی منطقه است.
این شهر بهعنوان مرکز مهم تجاری در مسیر تاریخی جادۀ ابریشم، نقش کلیدی در اقتصاد منطقه ایفا میکند. فرودگاه بینالمللی مزار شریف بهعنوان یکی از مهمترین دروازههای هوایی کشور، ارتباط این شهر را با جهان خارج تسهیل میکند. توسعه زیرساختهای شهری در سالهای اخیر، مزار شریف را به یکی از شهرهای پیشرو در شمال افغانستان تبدیل کرده است.
همزیستی مسالمتآمیز اقوام و مذاهب مختلف، از ویژگیهای بارز زندگی اجتماعی در این شهر است. حفظ نامهای تاریخی محلات قدیمی مانند شادیان و قبادیان، پیوند نسل جدید را با گذشته تاریخی شهر حفظ کرده است. مزار شریف با ترکیب منحصر به فرد معماری سنتی و مدرن، حفظ میراث تاریخی و توسعه متوازن شهری، نمونهای موفق از شهرهای مهم فرهنگی در منطقه آسیای مرکزی محسوب میشود.[۶۹]
بر روی یکی از ورودیهای شهر مزار شریف شعری از عبدالرحمن جامی حک شده، که چنین است:[۷۰]الگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر
الگو:ب الگو:ب الگو:پایان شعر
۲. بلخ
ولسوالی بلخ با پیشینهای کهن بهعنوان نخستین پایتخت خراسان قدیم شناخته میشود. این ولسوالی در ۲۲ کیلومتری غرب شهر مزارشریف قرار دارد و مساحتی حدود ۶۲۰ کیلومتر مربع با جمعیتی بیش از ۲۵۰ هزار نفر را در بر میگیرد. مرکز آن شهر تاریخی بلخ (بخدی) است که در طول تاریخ بیش از ۲۰ بار ویران و بازسازی شده. این منطقه با ۱۲۸ روستا از جمله چهارباغ گلشن و قلعهچه، یادگار تمدنی چندین هزارساله است.
۳. شولگر
این ولسوالی با طبیعتی سرسبز و کوهستانی در جنوب غرب مزارشریف واقع شده و با مساحتی حدود ۱۷۹۶ کیلومتر مربع و جمعیتی بالغ بر ۱۱۱ هزار نفر، ۱۱۵ روستا را در خود جای داده است. محصولات کشاورزی متنوعی از جمله برنج معروف شولگر در این منطقه کشت میشود. رود بلخ از میان این منطقه عبور کرده و جنگلهای پسته و بادام کوهی از ویژگیهای طبیعی آن است. جاذبههای تاریخی مانند آرامگاههای بابه عوض و خواجه سکندر، همراه با چشمههای فراوان و محوطههای باستانی، این منطقه را به مقصدی جذاب برای گردشگران تبدیل کرده است. طبق باور عامیانه سیمرغ، پرورندۀ زال، در جنگ رستم و اسفنديار، چوب گز را از همین سرزمین برای ساختن تیر دو سر به رستم آورد و رستم با زدن آن تیر بر چشمان اسفنديار که يگانه جای آسیبپذير آن رويینتن بود، او را از پا درآورد. نام تاريخی اين منطقه «درۀ گز» است.
۴. چمتال
ولسوالی چمتال با مساحت ۱۰۳۱ کیلومترمربع در ۳۴ کیلومتری غرب مزارشریف واقع شده و از شمال با بلخ و چهاربولک، از جنوب با شولگر، از شرق با دهدادی و از غرب با فیضآباد جوزجان همسایه است. این شهرستان با جمعیتی حدود ۹۱ هزار نفر، دارای ۱۷۶ روستا از جمله نوشهر، جوی شهر و چهارآسیاب است. چمتال که در گذشته به نام «آهنقلعه» شناخته میشد، امروز مرکز آن روستای بایتیمور است.
چشمههای شفا و قبرغه با آب گوارا، همراه با آثار تاریخی چون کافرقلعه، مسجد چشمه شفا و آرامگاههای متعدد، جاذبههای چمتال را شکل میدهند.
اقتصاد چمتال بر کشاورزی و باغداری استوار است. گندم، جو، پنبه، زردآلو و انگور از محصولات اصلی آن است، همراه با گیاهان دارویی مانند کاسنی و خاکشیر. دامداری نیز در این منطقه رونق دارد و حیواناتی چون گاو، گوسفند و شتر در کنار حیوانات وحشی مانند گرگ و آهو در این منطقه زندگی میکنند.
۵. چهار بولک
ولسوالی چهاربولک با مساحت ۵۷۳ کیلومتر مربع در غرب مزارشریف واقع شده و بخشی از مسیر شاهراه بلخ-شبرغان محسوب میشود. این شهرستان از شمال به دولتآباد، از جنوب به چمتال، از شرق به بلخ و از غرب به استان جوزجان محدود است. چهاربولک با جمعیتی نزدیک به ۸۰ هزار نفر، دارای ۱۱۱ روستا از جمله دهنو، خواجه روشنایی و هزارچکش است که آن را به یکی از سرسبزترین مناطق استان بلخ تبدیل کرده است.
چهاربولک منطقهای عمدتاً هموار (۹۹٪) با بخشهای محدود کوهستانی (۱٪) که آثار تاریخی مهمی چون تپه غورهچی، محوطه کهنهچهاربولک و آرامگاه خواجه روشنایی را در خود جای داده است. موقعیت جغرافیایی آن در مختصات ۳۶°۴۵′۲۰ شمالی و ۶۱°۴۳′۴۸ شرقی قرار دارد.
۶. خلم
این ولسوالی در ۵۵ کیلومتری شرق مزارشریف واقع شده و بهعنوان یکی از گذرگاههای مهم شاهراه مزارشریف-کابل محسوب میشود. این شهرستان با مساحت ۲۷۷۴ کیلومتر مربع و جمعیت ۷۲ هزار نفر، از شمال به رود آمو (مرز تاجیکستان) و از جنوب به استان سمنگان محدود میشود. خلم با ۳۹ روستا از جمله دهنو، باباصدق و پادشاه مردان، مناظر طبیعی چشمگیری مانند تنگه خلم با دیوارههای سرخ رنگ و چشمه حیات (صیاد) را در خود جای داده است.
۷. مارمل
ولسوالی مارمل در جنوب استان بلخ واقع شده و با مناطق نهرشاهی، خلم و چهارکنت همسایه است. این منطقه کوهستانی با مساحت ۵۴۴ کیلومتر مربع و ارتفاع ۱۶۰۰ متر از سطح دریا، دارای جمعیتی حدود ۱۲ هزار نفر است. مارمل که در ۱۳۶۸ش به رسمیت شناخته شد، شامل ۲۹ روستای تاریخی از جمله شادیان، رِجِن و غندک میشود.
مارمل منطقهای با پوشش گیاهی متنوع شامل درختان پسته، بادام، انجیر و زردآلو که بهویژه برای تولیدات دامی و صنایع دستی مانند دستاربافی (معروف به دستار مارملی) و قالیبافی شناخته شده است. جاذبههای تاریخی آن شامل زیارتگاههای خواجه مرادبخش و خواجه پرواز ولی و همچنین محوطههای باستانی مانند بهارآب و دامنههای کوه ملآغان است. سبک زندگی در مارمل تحت تأثیر فعالیتهای کشاورزی محدود، دامداری و هنرهای سنتی است که هویت محلی آن را شکل دادهاند.
۸. چهارکنت
ولسوالی چهارکنت در جنوبشرق مزارشریف واقع شده و با ارتفاعی تا 2000 متر از سطح دریا، منطقهای کوهستانی با مساحت 1079 کیلومتر مربع محسوب میشود. این شهرستان با جمعیت 44 هزار نفر و 86 روستا از جمله چهارمحله، قلعه نایبسالار و شرشره، به کشاورزی و دامپروری مشغولند. جاذبههای تاریخی آن شامل کافرقلعه و تنگه شادیان است.
۹. نهرشاهی
این ولسوالی همچون کمربندی مزارشریف را احاطه کرده و با مساحت 1333 کیلومتر مربع، 44 هزار نفر جمعیت دارد. 46 روستا از جمله سیاگرد و تختهپل در این منطقه قرار دارند که به واسطه نهر تاریخی شاهی آبیاری میشوند. باغستانهای انبوه با درختان میوه و صنایع دستی مانند گلیمبافی از ویژگیهای بارز این منطقه است. آثار تاریخی مهم آن شامل قلعه تختهپل و مسجد تاریخی آن است. با گسترش مزارشریف، بخشهایی از این شهرستان به محدوده شهری اضافه شدهاند.
۱۰. دهدادی
این ولسوالی در جنوبشرق مزارشریف با مساحت 254 کیلومتر مربع واقع شده و از شمال به بلخ و نهرشاهی، از جنوب به چهارکنت و شولگر محدود میشود. دهدادی با 58 روستا از جمله دهسوار، چهلگزی و خانقاه کالن، دارای بناهای تاریخی مهمی چون قلعه چهلدختران و پل امام بکری است. کشاورزی و باغداری پایه اقتصادی منطقه را تشکیل میدهد که محصولاتی چون گندم، جو، انگور و انار تولید میکنند. حیات وحش متنوعی شامل آهو، بز کوهی و انواع پرندگان در این منطقه یافت میشود.
۱۱. کشنده
ولسوالی کشنده با مساحت 1239 کیلومتر مربع در مرز استانهای سرپل و سمنگان قرار دارد. این شهرستان کوهستانی با 187 روستا از جمله چرخاب و چشمه، اگرچه کمآب است اما تولیدات کشاورزی متنوعی دارد. درختان میوه و گیاهان دارویی از منابع طبیعی منطقه محسوب میشوند. کشنده از نظر تاریخی اهمیت ویژهای دارد چرا که برخی از قدیمیترین آثار تمدن بشری از جمله محوطه باستانی سفیدپل در این منطقه کشف شده است. صنایع دستی مانند گلیمبافی و جوالدوزی از فعالیتهای سنتی مردم این ناحیه است.
۱۲. زاری
ولسوالی زاری در جنوب مزارشریف با مساحت 894 کیلومتر مربع واقع شده و از نظر ارتفاعی بین 1256 تا 3465 متر از سطح دریا متغیر است. این منطقه با 44 هزار نفر جمعیت و 159 روستا از جمله ناوک و فیلبند، به دامداری و کشاورزی مشغولند. محصولات اصلی شامل گندم، جو و میوههایی مانند انگور و زردآلو است. محوطه باستانی ابدالگان از مهمترین آثار تاریخی این منطقه محسوب میشود.
۱۳. دولتآباد
ولسوالی دولتآباد با مساحت 1652 کیلومتر مربع در 42 کیلومتری مزارشریف قرار دارد. این شهرستان با 103 هزار نفر جمعیت و 87 روستا از جمله چاهی و فرخآباد، دارای آثار تاریخی مهمی از دورههای مختلف از جمله تپه نیچکه و آتشکده وهران است. کشاورزی در این منطقه متکی به نهر دولتآباد است و محصولاتی مانند گندم، پنبه و میوههای مختلف تولید میکند. صنایع دستی از جمله قالیبافی در این منطقه رونق دارد.
۱۴. شورتپه
ولسوالی شورتپه در مرز با ازبکستان و ترکمنستان با مساحت 1370 کیلومتر مربع واقع شده است. این منطقه بیابانی با 38 هزار نفر جمعیت و 23 روستا از جمله ارنجی و بوزیر، به پرورش گوسفند قرهقل و تولید صنایع دستی مانند قالیچه معروف است. محصولات کشاورزی محدود این منطقه شامل گندم و خربزه میباشد.
۱۵. کلدار
ولسوالی کلدار در همسایگی رود آمو و در مجاورت مرزهای تاجیکستان و ازبکستان واقع شده است. این منطقه با مساحت 995 کیلومتر مربع و جمعیت حدود 18 هزار نفر، شامل 17 روستا از جمله خواجه کلدار و کهنهکلدار است. مرکز آن سامان، خاستگاه دودمان سامانیان بوده که در قرن چهارم هجری بر خراسان حکومت میکردند. زمینهای این منطقه بهطور عمده ریگی بوده و پوشش گیاهی آن شامل سکساول، گز و خار روسی است. اقتصاد منطقه مبتنی بر پرورش گوسفند قرهقل و تولید صنایع دستی مانند قالی و قاقمه شتری بوده و محصولات کشاورزی آن شامل گندم، جو و پنبه میشود.
۱۶. بندر مرزی حیرتان
حیرتان بهعنوان مهمترین بندر مرزی شمال افغانستان در کنار رود آمو و مقابل شهر ترمذ ازبکستان قرار دارد. این شهر با احداث پل دوستی در 1361ش به مهمترین گذرگاه تجاری با آسیای مرکزی تبدیل شد. پروژه راهآهن حیرتان-مزارشریف با سرمایهگذاری بانک توسعۀ آسیا در 1389ش به بهرهبرداری رسید و نقش حیاتی در ترانزیت کالا بین افغانستان و کشورهای همسایه ایفا میکند. این شهر که برای جمعیت 40 هزار نفری طراحی شده، کانون اصلی مبادلات تجاری در شمال افغانستان محسوب میشود.[۷۱]
اقتصاد بلخ
الف) کشاورزی
بلخ بهعنوان یکی از خاستگاههای تاریخی کشاورزی در آسیای مرکزی، از دوران باستان تاکنون در توسعۀ فعالیتهای کشاورزی نقش مهم داشته است. این منطقه با تنوع اقلیمی منحصربهفرد، میزبان طیف گستردهای از محصولات کشاورزی شامل غلات (گندم، جو، برنج بهویژه در شولگر)، حبوبات (نخود، ماش، لوبیا)، محصولات صنعتی (پنبه)، سبزیجات (پیاز، سیر، سیبزمینی) و صیفیجات معروفی مانند خربزه ارکانی در دولتآباد، خربزه برگنی در خلم و خربزه لوبیایی در بلخ، چمتال و چهاربولک است.
کشاورزان بلخ با بهرهگیری از روشهای سازگار با محیط مانند کشت لَلمِی (دیم) در مناطق کوهستانی برای غلات و حبوبات و همین روش را برای صیفیجات در مناطق کمآب به کار میگیرند، که نشاندهندۀ دانش عمیق بومی در مدیریت منابع آبی و خاکی است. محصولات شاخصی مانند جواری سفید در دولتآباد، شورتپه و کلدار، برنج مرغوب شولگر و انواع خاص خربزه، جایگاه بلخ را بهعنوان یکی از قطبهای مهم کشاورزی افغانستان تثبیت کرده است.[۷۲]
کشت زعفران
ولایت بلخ در سالهای اخیر شاهد رشد چشمگیر ۵۰درصدی در کشت زعفران نسبت به سال گذشته بوده است. به گزارش رسانهها این افزایش مرهون عوامل متعددی از جمله برنامههای آموزشی کشاورزان، توزیع پیاز زعفران مرغوب، و دسترسی بهتر به کودهای شیمیایی است. بر اساس اعلام مدیر ترویج اداره زراعت بلخ، علاوه بر ۲۰ قطعه نمایشی رسمی که توسط دولت ایجاد شده، بیش از ۱۰۰ قطعه کشت نمایشی توسط کشاورزان بهصورت خودجوش راهاندازی شده است. هر قطعه نیم جریبی قادر به تولید حدود ۵۰۰ گرم زعفران است که در مجموع به ۳۰ تا ۴۰ کیلوگرم زعفران در سطح ولایت منجر شده است.[۷۳]
ب) دامداری و صنایع وابسته
بلخ با تنوع زیستی ویژۀ خود، میزبان طیف گستردهای از فعالیتهای دامپروری شامل پرورش گاو، گوسفند قرهقل (بهویژه در خلم، دولتآباد و کلدار)، بز، شتر برای باربری و تولید فرآوردههای دامی و انواع طیور است. دامداران بلخ با بهرهگیری از دانش بومی، محصولات متنوعی مانند پوست قرهقل (که از اقلام مهم صادراتی است)، قاقمه شتری (در شورتپه و کلدار)، قالی، گلیم، شال و نمد تولید میکنند.
صنایع دستی وابسته به دامپروری مانند ابریشمبافی در چهارکنت و مارمل، و همچنین توسعه فارمهای مدرن پرورش طیور و ماهی در سالهای اخیر، نشاندهندۀ تلفیق سنت و نوآوری در این بخش است. پرورش اسب و خر برای حمل و نقل و سگ برای نگهبانی و شکار نیز بخشی جداییناپذیر از زندگی روستایی در بسیاری از مناطق بلخ محسوب میشود.[۷۴]
توسعه دامداری و تولید لبنیات
در دورۀ جمهوری اسلامی افغانستان زمینۀ توسعه و تنوع دامداری صنعتی در بلخ فراهم شد و در حالحاضر ۳۵ فارم گاوداری در بلخ فعال است که روزانه ۳۵ هزار لیتر شیر تولید و شرکتهایی مانند بلخ لبنیات و پاکیزه این محصولات را پردازش میکنند. علاوهبر این، ۱٬۷۰۰ گوساله برای تأمین گوشت پرورش داده میشود. وزارت زراعت با اجرای ۱۲۰ هزار دوز واکسیناسیون دامها و ایجاد کلینیکهای دامپزشکی در ۱۴ ولسوالی، به ارتقای سلامت دامها کمک کرده است. [۷۵]
صنعت ماهیپروری
ولایت بلخ با ۴۶ فارم فعال ماهیپروری، سالانه ۱۱ تا ۱۳ تُن ماهی تولید میکند که بهطور عمده در ولسوالیهای دهدادی و نهرشاهی متمرکز است. این طرحها که توسط پروژۀ ملی باغداری و مالداری وزارت زراعت حمایت میشوند، هدف افزایش تولید و تأمین نیاز بازار محلی را دنبال میکنند.[۷۶]
مرغداری
امروزه ولایت بلخ با چهار فابریکۀ بزرگ پرورش مرغ، ماهانه ۱٫۰۸ میلیون جوجه تولید میکند که فراتر از نیاز محلی (۶۰۰ هزار مرغ در ماه) است. یک کارخانه جدید پرورش مرغ نیز در مزارشریف افتتاح شده که قادر به تولید ۲۰۰ هزار جوجه در هر دوره ۲۱ روزه است. این ظرفیتها امکان صادرات به ولایات همجوار و کاهش وابستگی به محصولات وارداتی را فراهم کرده است.[۷۷]
صنعت زنبورداری
صنعت زنبورداری در ولایت بلخ پس از دورهای رکود ناشی از ناامنیهای گذشته، در پنج سال اخیر شاهد احیای قابل توجهی بوده است. بر اساس گزارشها، ریاست زراعت بلخ که فعالیت خود را در ۱۳۸۵ش با تنها دو کندوی زنبور عسل آغاز کرده بود، اکنون به ۲۵۰ کندو رسیده است که هر کندو بین ۱۰ تا ۵۰ هزار زنبور را در خود جای میدهد.
این صنعت با چالشهای متعددی مواجه است که مهمترین آن خشکسالیهای اخیر و کاهش پوشش گیاهی است. این عوامل تأثیر مستقیمی بر کیفیت و کمیت تولید عسل داشته است، چرا که زنبورها برای تغذیه و تولید عسل به گلها و گیاهان نیاز دارند. از سوی دیگر، نبود بازار فروش مناسب و رقابت با محصولات وارداتی از دیگر مشکلات پیش روی زنبورداران محلی است.
عسل تولیدی بلخ بهدلیل خلوص بالا و دارا بودن ترکیبات ارزشمند غذایی از جمله پروتئینها، ویتامینها و مواد معدنی، از خواص درمانی متعددی برخوردار است. این محصول طبیعی در درمان بیماریهای تنفسی، گوارشی و قلبی-عروقی مؤثر بوده و به کاهش اضطراب و اختلالات خواب کمک میکند. با وجود چالشهای موجود، کارشناسان امیدوارند با حمایتهای بیشتر و بهبود شرایط محیطی، این صنعت بتواند جایگاه واقعی خود را در اقتصاد محلی بازیابد و به منبع درآمدی پایدار برای مردم منطقه تبدیل شود.[۷۸]
ج) صنایع دستی
۱. بافندگی
بافندگی از پشم: بافندگی با پشم گوسفند در بلخ به دوران اهلیسازی حیوانات بازمیگردد. از پشم، فرآوردههای گوناگونی مانند قالی، گلیم، پالس، نمد، جانماز، پردههای دیواری و دسترخوان ساخته میشود. بر پایه اسطورههای آریایی، بنیانگذار این صنعت تهمورث پسر هوشنگ از پادشاهان پیشدادی آریانا در بلخ بوده است.
قالیبافی: قالیبافی هنری است که بیشتر توسط زنان و دختران در ولسوالیهای دولتآباد، شورتپه و کلدار بلخ انجام میشود. رنگآمیزی پشم قالی به دو روش طبیعی و مصنوعی انجام میگیرد. رنگهای طبیعی از پوست انار، پیاز، گردو و عصاره گل و گیاهان به دست میآید و قالیهای «چوبرنگ» بهدلیل کیفیت بالاتر، ارزش بیشتری دارند. نقشهای قالی متنوع و هر یک نام ویژهای دارد.
گلیمبافی: گلیمبافی نیز از صنایع دستی دیرینه بلخ است. گلیم مزاری بهعنوان یکی از بهترین فرشها با طرحهای زیبا شهرت دارد و به «قاقمه» نیز معروف است. زنان و دختران از پشم، پنبه، ابریشم و سُند برای بافت گلیم، پلاس، شال و سفره استفاده میکنند. گلیم کشیده بیشتر بهعنوان سرانداز، تزیین خانهها و آلاچیقها کاربرد دارد. نوع سادهتر آن «پلاس» نامیده میشود و «شال» نیز بهطور معمول از ابریشم بافته و بهعنوان روسری استفاده میشود.
بافندگی از تار پنبه: این نوع بافندگی نیز ریشه در تاریخ بلخ دارد. زنان ابتدا پنبه را میریسند و سپس با چرخ به نخ تبدیل میکنند. از این نخها، پارچههایی مانند اَلَچه، کرباس، شطرنجی، جانماز و دستار بافته میشود. اَلَچه مزار شریف برای دوخت چپن و جیلک، دستمال خلم و دستار مارمل از شهرت خاصی برخوردارند.
ابریشمبافی: ابریشمبافی از پیشههای دیرینه بلخ است که بیشتر در شهرستانهای مارمل، کلدار، شورتپه و مزار شریف رواج دارد. گفته میشود این صنعت از طریق جادۀ ابریشم به بلخ راه یافت و پارچههای ابریشمین بلخ و سغد شهرتی جهانی پیدا کرد.
ابریشم از کرم پیله بهدست میآید. پس از ریسیدن و رنگآمیزی، از آن چپن، جیلک، دستمال، دستار و شال میبافند. امروزه محصولات ابریشمی بلخ به کشورهای اروپایی و آمریکایی صادر میشوند. با این حال، کاهش درختان توت (خوراک کرم پیله) و رقابت با ابریشم مصنوعی چالشهای این صنعت هستند.
بافندگی از نی و شاخههای درخت: نوع بافندگی نیز در بلخ قدمتی دیرینه دارد. از نی، بوریا، تواره، چیغ و پَکَه میبافند. بوریا برای فرش خانههای نمدار و پوشش سقف و چیغ برای ساخت آلاچیق استفاده میشود. همچنین از شاخههای انعطافپذیر درختان، سبد، کجاوه و منجیله ساخته میشود.
نمدسازی: نمدسازی از صنایع کهن بلخ است. برای ساخت نمد، پشم را شسته و پس از خشککردن، با رنگهای طبیعی رنگآمیزی میکنند. سپس با مالش و فشار دادن، پشم را به نمد تبدیل میکنند. نمد بهعنوان زیرانداز، پوشش و عایق رطوبت کاربرد دارد.[۷۹]
۲. دستدوزی
دستدوزی یکی از پیشههای کهن و اصیل بلخ است که بیشتر توسط زنان هنرمند این دیار انجام میشود. این هنر، زیباییهای منحصربهفردی را در قالب پوشاک سنتی مردانه و زنانه با نقشهای گلدار و طرحهای هندسی به نمایش میگذارد. برخی از معروفترین پوشاک دستدوزی شده در بلخ عبارتاند از:
چپن: یک نوع لباس (بالاپوش/عبا) سنتی با آستینهای بلند و یقهای زیبا بوده که با دوختهای ظریف تزیین میشود. این پوشاک دارای روکش و آستر است و میان آن با پنبه پر میشود تا گرمای مطلوبی داشته باشد. برای جلوگیری از جابهجایی پنبه، چپن را از شانه تا پایین دامن و آستینها با بخیههای موازی میدوزند. در قسمت یقه، نوارهای ابریشمی زیبا به نام «قناویز» دوخته میشود. چپن بهطور معمول از پارچۀ نخی یا ابریشمی دوخته میشود و در فصل سرما مورد استفاده قرار میگیرد.
جیلک: در واقع چپنی بدون پنبه است که در فصل گرما پوشیده میشود. این لباس بهطور معمول بدون پوشیدن آستینها، بهصورت آزاد روی شانه قرار میگیرد و سبکی و خنکی آن، محبوبیت خاصی در میان مردم دارد.
چکمن: نوع دیگری از چپن است که از پارچه پشمی دوخته میشود. این پارچه از پشم گوسفند و موی «غژگاو» (گاومیش کوهاندار) بافته شده و رنگ آن بهطور معمول زرد متمایل به طلایی است. چکمن بهدلیل جنس نرم و گرمایش، مناسب هوای سرد است.
قاقمه: قاقمه نوعی چکمن است که با تارهای نازک بافته میشود و برخلاف چکمن معمولی، سنگین نیست. این پوشاک سبک، بیشتر شبیه به جیلک بوده و برای روزهای معتدل مناسب است.
گوپیچه: گوپیچه نوعی چپن کوتاه است که با پارچه مخملی دوخته میشود و داخل آن پنبه دارد. این لباس بیشتر توسط کشاورزان در زمان کار و سوارکاران در بازی بزکشی پوشیده میشود. گوپیچههای نازک و بدون پنبه نیز وجود دارند که در فصول گرم استفاده میشوند.
کلاه چهارترک خلمی: این کلاه سنتی از صنایع دستی معروف شهرستان خلم در بلخ است و مورد توجه گردشگران داخلی و خارجی قرار دارد. برای ساخت آن، پارچه را روی قالب سفالی یا چوبی میکشند و سپس با ابریشم، سُند یا نخهای زری، چهار گلِ قلبمانند را روی آن گلدوزی میکنند. این کلاه بهعنوان سوغاتی نیز خریداری میشود.
کلاه قرهقلی: این کلاه تجملی و زیبا از پوست برههای نژاد قرهقل ساخته میشود که بهدلیل نرمی و گرمای فوقالعاده، شهرت خاصی دارد. رنگهای طبیعی این پوستها شامل سور (قرمز مایل به قهوهای)، کبودچه (آبی-خاکستری)، شتری و سیاه است.
ویژگی منحصربهفرد کله قرهقلی، چینخوردگیهای منظم پشم آن است که بهصورت طبیعی طرحهای زیبایی ایجاد میکند و بدون نیاز به دوخت اضافی، جلوهای چشمنواز به کلاه میبخشد. این کلاه نهتنها در بلخ، بلکه در میان گردشگران نیز طرفداران بسیاری دارد.
پوستین: پوستین یکی از پوشاک اصیل و گرم بلخی است که از پوست حیواناتی مانند گوسفند، روباه، گرگ، سنجاب و سمور دوخته میشود. این لباس سنتی، شبیه به چپن و چکمن، دارای آستینهای بلند، یقه و دامنی کشیده است و در زمستانهای سرد بلخ، گرمای مطلوبی را برای مصرف کننده فراهم میکند. پوستین کامل همانند چپن، دارای دامن بلند و آستینهای دراز است و بیشتر توسط چوپانان و روستاییان در فصل سرما استفاده میشود. پوستینچه نوع کوتاهتر پوستین است که دامن آن کوتاهتر بوده و برای فعالیتهای روزمره مناسبتر است.[۸۰]
۳. گلدوزی
گلدوزی یکی از هنرهای رایج در بلخ است که بیشتر روی لباسهای زنانه و مردانه، دستمال، روسری، پرده و روتختی انجام میشود. زنان بلخی با استفاده از نخ، ابریشم و سند، طرحهای زیبایی را روی پارچه میدوزند که مورد علاقه گردشگران است.
۴. سفالگری
سفالگری از کهنترین صنایع دستی سرزمین بلخ به شمار میرود. کشف سفالینههای متعدد در محوطههای باستانی این منطقه گواهی بر پیشینه غنی این هنر است که از دوران پیش از تاریخ تا دوره اسلامی تداوم یافته است. این آثار نهتنها نشاندهندۀ مهارت سفالگران بلخی است، بلکه بهعنوان راهنمای ارزشمندی برای باستانشناسان در شناسایی و تاریخگذاری محوطههای تاریخی عمل میکند.
سفالهای بلخ با روشهای مختلفی مانند برجستهکاری، کندهکاری و لعابکاری تزیین میشود. برای ساخت ظروف دارای نقش برجسته از قالبهای مخصوص استفاده میشود. مرحله نهایی پخت در کوره انجام میگیرد که در آن حرارت به تدریج افزایش یافته تا سفال بهطور یکنواخت پخته شود.
از جمله تولیدات سفالگران بلخ میتوان به کوزه، کاسه، بشقاب، صراحی، خم، تغاره و پیاله اشاره کرد. در شهر مزارشریف، کوچهای به نام سفالگری وجود دارد که هنوز هم مرکز تولید و فروش این آثار هنری است و میتواند برای گردشگران جذابیت خاصی داشته باشد. [۸۱]
۵. کاشیسازی
کاشیسازی بهعنوان یکی از صنایع کهن بلخ، ریشه در سفالگری و سابقهای بیش از ۱۲۵۰ سال پیش از میلاد در آریانا دارد. کاشیهای سنتی با ترکیبی از بدنۀ سفالی و لعاب شیشهای ساخته میشوند و علاوهبر کاربرد تزئینی در معماری، بهعنوان عایق رطوبت نیز استفاده میشود. فرآیند تولید کاشی شامل دو مرحله پخت است که در مرحله دوم با افزودن لعاب و نقوش گلدار، زیبایی آن دوچندان میشود. این هنر در بناهای تاریخی بلخ همچون مساجد و مقبرهها تجلی یافته و امروزه نیز در تزئینات معماری معاصر کاربرد دارد.
۶. گچبری
گچبری بهعنوان هنری وابسته به معماری، از دیرباز در بلخ رواج داشته است. گچ با قابلیت شکلپذیری و چسبندگی بالا، مادهای ایدهآل برای تزئین دیوارها، ستونها و گنبدها بوده است. این هنر در دورۀ اسلامی با نقوش اسلیمی و خطنویسی تکامل یافت و در بناهای تاریخی مانند مسجد نهگنبد و منار زادیان به چشم میخورد. امروزه گچبریهای پیشساخته با رنگآمیزیهای متنوع، جایگاه ویژهای در معماری مدرن یافتهاند.
۸. فلزکاری
آهنگری: آهنگری نیز از صنایع ریشهدار بلخ است که از عصر آهن تاکنون ادامه یافته است. آهنگران با استفاده از کورههای سنتی، ابزارآلات کشاورزی و روزمره مانند بیل، تبر و چاقو تولید میکنند. مراسم سالانه آهنگران در آرامگاه کاوه آهنگر، نشاندهنده پیوند عمیق این صنعت با فرهنگ و اعتقادات مردم منطقه است.
زرگری این صنعت با پیشینهای که به دوران پیش از تاریخ میرسد، نشاندهنده مهارت استادکاران بلخی در ساخت زیورآلات طلا و نقره است. از گلوبند و دستبند گرفته تا تاج و پایزیب، هر یک با ظرافتی خاص ساخته میشوند. وجود سنگهای قیمتی مانند زمرد و یاقوت در برخی از این آثار، بر ارزش هنری آنها میافزاید. راسته زرگران مزارشریف همچنان مرکز تولید و عرضه این آثار نفیس است.
مسگری: مسگری از صنایع باستانی بلخ است که به عصر فلزات بازمیگردد. مسگران بلخی با مهارت خود، ظروف تزئینی، سازهای موسیقی و زیورآلاتی مانند النگو و گوشواره میسازند. فرآیند تولید شامل ذوب مس، شکلدهی و ملمعکاری با قلع است. بازار مسگری مزارشریف با عرضه محصولات دستساز، جاذبهای برای گردشگران محسوب میشود.
۹۰. صنایع چوبی
چوبکاری از صنایع دیرینۀ بلخ است که قدمت آن به عصر سنگ بازمیگردد. هنرمندان بلخی با مهارتهای منبتکاری، حکاکی و خراطی، زیباییهای چشمنوازی بر چوب میآفریند. از این هنر در ساخت ابزار موسیقی مانند رباب و دمبوره، وسایل خانه مانند گهواره و مبلمان و ابزار کشاورزی استفاده میشود. گهوارههای خراطیشده خلم و راسته چوبفروشان مزارشریف از نمونههای برجسته این هنر اصیل محسوب میشود.[۸۲]
۱۰. چرمگری
چرمگری از صنایع باستانی بلخ است که در آن پوست حیوانات به محصولاتی کاربردی تبدیل میشود. از چرم در ساخت کفش، کیف، ابزار موسیقی و حتی جلد کتاب استفاده میشده است. این صنعت که ریشه در اسطورههای قدیم ایرانی دارد، امروزه نیز با تولید محصولات چرمی مرغوب ادامه یافته است. [۸۳]
د) معدن
ولایت بلخ از نظر ذخایر معدنی دارای پتانسیل قابل توجهی است که میتواند نقش مهمی در توسعه اقتصادی منطقه ایفا کند. بر اساس مطالعات وزارت معادن و پطرولیم افغانستان، این ولایت از تنوع معدنی چشمگیری برخوردار است که مهمترین آنها شامل موارد ذیل است:
در منطقۀ البرز، معادن سلفر با کیفیت مطلوب شناسایی شده که میتواند در صنایع شیمیایی و داروسازی مورد استفاده قرار گیرد. معادن نمک در ناحیه ده نو از دیگر ذخایر ارزشمند این منطقه محسوب میشود که علاوهبر مصارف خوراکی، در صنایع مختلف کاربرد دارد. کانی کوارتز در محدودۀ چشمه شفا از جمله مواد معدنی با ارزشی است که در صنایع شیشهسازی، الکترونیک و نیمههادیها کاربرد گستردهای دارد.
ذخایر زغال سنگ در سفیدخاک از دیگر منابع انرژی منطقه است که میتواند در تأمین سوخت صنایع محلی نقش آفرینی کند. معادن گچ در سیغانچی نیز از کیفیت مناسبی برای استفاده در صنایع ساختمانی برخوردار است. سنگهای ساختمانی و تزئینی از جمله سنگ چونه (آهک) در مناطق غَرمین و شفتلک و همچنین سنگ تعمیراتی در چَتگری از دیگر ذخایر معدنی این ولایت به شمار میرود که میتواند در پروژههای عمرانی و ساختمانی مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
این تنوع معدنی، فرصتهای سرمایهگذاری متعددی را در بخشهای مختلف صنعتی و معدنی فراهم میسازد که به نظر کارشناسان با مدیریت صحیح و بهرهگیری از فناوریهای روز میتواند به محرکی برای توسعه اقتصادی منطقه تبدیل شود. بهرهبرداری اصولی از این معادن علاوهبر ایجاد اشتغال، میتواند به رشد صنایع وابسته و بهبود وضعیت معیشتی مردم محلی منجر شود.[۸۴]
ه) تجارت
ولایت بلخ با دارا بودن موقعیت استراتژیک در شمال افغانستان، از ظرفیتهای تجاری قابل توجهی برخوردار است که میتواند بهعنوان پل ارتباطی میان ایران و کشورهای آسیای مرکزی عمل کند. وجود بندر حیرتان بهعنوان یکی از مهمترین گمرکات مرزی افغانستان، زمینه را برای مبادلات تجاری با کشورهای همسایه از جمله ازبکستان و ترکمنستان فراهم ساخته است.
برگزاری نمایشگاههای بینالمللی در سالهای اخیر مانند نمایشگاه اختصاصی ایران در مزارشریف، نشاندهندۀ ظرفیت بالای این منطقه در جذب سرمایهگذاریهای خارجی و توسعه روابط تجاری است. صنایع کوچک و متوسط، محصولات کشاورزی و دامداری، معادن و خدمات فنی و مهندسی از جمله حوزههایی است که میتوانند در چارچوب همکاریهای منطقهای توسعه یابند. ایجاد بازار مشترک افغانستان و ازبکستان در ترمذ، گامی مؤثر در جهت تسهیل مبادلات تجاری و معرفی محصولات منطقه به بازارهای بینالمللی محسوب میشود.
با توجه به توافقنامههای منعقدشده میان مقامات بلخ و خراسان رضوی، زمینه برای سرمایهگذاریهای مشترک در حوزههای مختلف از جمله توسعه زیرساختهای حمل و نقل، بهرهبرداری از معادن و تقویت صنایع تبدیلی فراهم شده است. این همکاریها نه تنها به رونق اقتصادی منطقه منجر خواهد شد، بلکه سبک زندگی مردم را نیز از طریق ایجاد فرصتهای شغلی جدید و دسترسی به کالاهای باکیفیت متحول خواهد ساخت.[۸۵]
زیرساخت و امکانات رفاهی
الف) جادههای اصلی
ولایت بلخ با دارا بودن شبکه گسترده جادهای، نقش محوری در ارتباطات شمال افغانستان ایفا میکند. شاهراههای اصلی این منطقه نه تنها مراکز مهم شهری را به هم متصل میسازند، بلکه بهعنوان شریانهای حیاتی تجاری و ترانزیتی در سطح ملی و منطقهای کاربرد دارد.
۱. شاهراه حلقوی: این شاهراه یک مسیر مهم است که بلخ را به شهرهای دیگر از جمله کابل، هرات و قندهار متصل میکند.[۸۶]
۲. جاده مزارشریف–درهٔ صوف: این جاده بخشی از شاهراه حلقوی است و مزار بلخ را به سمت دره صوف و مناطق مرکزی افغانستان مرتبط میکند.[۸۷]
۳. جاده مزارشریف–شبرغان: این جاده مزار شریف را به سمت غرب و ولایت جوزجان و شهرهای دیگر شمال کشور پیوند میدهد.[۸۸]
۴. جاده مزارشریف–کندز: این جاده مزار شریف را به سمت شرق و ولایت کندز میرساند.[۸۹]
۵. جادۀ پلخمری- شبرغان: این راه نیز شاهراه بزرگ کشور بوده شهرهای عمده مانند پُلخُمری، ایبک، خلم، مزارشریف، بلخ، آقچه و شبرغان را با هم وصل میکند.[۹۰]
ب) راه آهن
ولایت بلخ با دارا بودن موقعیت جغرافیایی استثنایی و بندر استراتژیک حیرتان، همواره از ظرفیت تبدیل شدن به قطب حمل و نقل ریلی در سطح منطقه برخوردار بوده است. این ظرفیت میتوانست نقش تعیینکنندهای در رشد اقتصادی ملی و درآمدزایی محلی ایفا کند. با این حال، دههها جنگ و ناآرامیهای سیاسی، توسعه این زیرساخت حیاتی را با تأخیر مواجه ساخت.
در سالهای اخیر، گامهایی برای احیای این ظرفیت مهم برداشته شده است. تاکنون ۱۰۶ کیلومتر خط آهن در این ولایت احداث شده که شامل ۷۵ کیلومتر خط اصلی (رابطه بندر حیرتان به میدان هوایی مزارشریف) و ۳۱ کیلومتر خط فرعی میشود. این شبکه ریلی افغانستان را به ازبکستان متصل میسازد و نقش حیاتی در ترانزیت کالاهای تجاری دارد.[۹۱]
بررسی آمارهای تجاری نشان میدهد که پس از راهاندازی این خطوط، حجم تخلیه کالا در بندر حیرتان از ۳۰۰ واگن به ۱۲۰۰ واگن در روز افزایش یافته که رشد ۷۰ درصدی را نشان میدهد. این موفقیتها در حالی حاصل شده که مطالعات فنی برای احداث خط ریلی ۲۰۰۰ کیلومتری نیز در دست انجام است. کارشناسان بلخ را هنوز در ابتدای مسیر بهرهبرداری کامل از پتانسیلهای ریلی خود میدانند. به نظر آنها توسعه بیشتر این شبکه میتواند موقعیت بلخ را بهعنوان دروازه شمالی افغانستان تثبیت کرده و سهم قابل توجهی در رشد اقتصادی ملی و منطقهای داشته باشد.[۹۲]
ج) فرودگاه
بلخ دارای یک فرودگاه بینالمللی بهنام «مولانا جلالالدین بلخی» است که در ۹ کیلومتری شرق مزارشریف واقع شده و پس از فرودگاههای کابل، هرات و قندهار، چهارمین فرودگاه بزرگ افغانستان محسوب میشود. این فرودگاه که در فاصلۀ ۱۵ دقیقهای از مرکز شهر قرار دارد، دارای یک باند اصلی به طول ۲۹۹۸ متر (۹۸۳۶ فوت) است و ظرفیت پذیرش تا ۱۰۰۰ مسافر را به صورت همزمان دارا است. موقعیت جغرافیایی مطلوب، این فرودگاه را به یکی از مهمترین قطبهای حمل و نقل هوایی در افغانستان تبدیل کرده است.[۹۳]
د) تسهیلات گردشگری
صنعت گردشگری استان بلخ تحولات ساختاری قابل توجهی را از دهه 1340ش تاکنون تجربه کرده است. در دوره اول (1340-1377ش) تمامی خدمات گردشگری شامل اسکان، پذیرایی، راهنمایی و تبلیغات جاذبههای گردشگری بهصورت انحصاری توسط نهادهای دولتی شامل ادارۀ گردشگری و اداره هتلها ارائه میشد.
با آغاز دورۀ دوم فعالیت از سال 1384ش و در چارچوب سیاستهای اقتصاد بازار، تحولی اساسی در این حوزه رخ داد. در این دوره با تفویض اختیارات به بخش خصوصی، زمینه برای تأسیس شرکتهای گردشگری مستقل فراهم شد. این شرکتها با دریافت مجوزهای سهساله و پرداخت حقالزحمه مربوطه، مسئولیت ارائه خدمات جامع گردشگری را بر عهده گرفتند.
شرکتهای خصوصی فعال در این حوزه خدمات متنوعی از جمله: فروش بلیط پروازهای داخلی و بینالمللی؛ سازماندهی تورهای زمینی؛ هماهنگی سفرهای زیارتی و درمانی به خارج از کشور؛ پذیرایی و اسکان گردشگران در هتلها و مهمانسراهای خصوصی؛ همکاری با کنسولگریهای خارجی مستقر در بلخ را ارائه میدهند. در این ساختار جدید، نقش نهادهای دولتی بیشتر به نظارت بر عملکرد شرکتهای خصوصی و هتلها محدود شده است. این تحول ساختاری منجر به توسعه کمی و کیفی صنعت گردشگری در استان بلخ گردیده و زمینه را برای جذب بیشتر گردشگران داخلی و خارجی فراهم آورده است.[۹۴]
هـ) هتل
در سالهای اخیر بهویژه در دوران جمهوری اسلامی افغانستان، هتلهای خصوصی و مدرن فراوانی ساخته شده است و بسیاری از آنها از ظرفیتی بالا و سهولتهايی فراوان برای پذيرش گردشگران داخلی و خارجی برخوردار است. از جملۀ آنها میتوان به به هتل برات، سمیر ولید، کفایت، برگ سبز، هتل بینالمللی زرافشان، آریانا، مارکوپولو، همسفر، غضنفر، هتل سهستارۀ شهرداری مزار شریف، امپراتوری باران، مهمانسرای ارسلان، کاروان بلخ، نوی روشن پلازا و مهمانخانۀ راحت اشاره کرده که در مناطق مختلف بلخ بهویژه مزار شریف موقعیت دارد. [۹۵]
و) مراکز درمانی
براساس گزارش رسانهها در زمان حاکمیت جمهوری اسلامی افغانستان و توجه جامعه جهانی به بخش بهداشت، وضع زیرساخت های بهداشتی نسبت به قدیم بهبود پیدا کرد و در ۱۳۹۶ش ۱۳۶ مرکز درمانی خُرد و بزرگ با ۲۲۰۰ کارمند در ولایت بلخ فعالیت میکردند.[۹۶] پس از حاکمیت طالبان نیز ۴۵ کلینیک جدید در مناطق مختلف بلخ ساخته شده است که این امر نقش مهمی در بهبود دسترسی به مراقبتهای بهداشتی ایفا کرده است.[۹۷] نام برخی از مراکز درمانی معروف بلخ در ذیل آمده است:
1. بیمارستان حوزهای آموزشی ابنسینای بلخی: تأسیس در ۱۴ مرداد ۱۳۱۵ش در مزارشریف، این بیمارستان با ۶۰۰ تخت در رشتههای تخصصی مختلف پزشکی فعالیت دارد. ساختمان جدید آن در ۱۳۹۱ش با همکاری کشورهای آلمان، سوئد و ژاپن احداث شده و دارای بخشهای جراحی، داخلی، اطفال، زنان و زایمان، روانپزشکی و سایر تخصصهای پزشکی است.
2. بیمارستان شهرک کارگری کارخانه کود و برق: واقع در شهرک کارگری کارخانههای کود شیمیایی و برق حرارتی، این بیمارستان با ۵۰ تخت خدمات عمومی پزشکی شامل جراحی عمومی، داخلی، اطفال، زنان و زایمان، روانپزشکی و سایر تخصصها را ارائه میدهد.
3. بیمارستان چشم نور: از دهه ۱۳۶۰ش در مزارشریف فعالیت داشته و هماکنون در خیابان مخدومقلی فراغی واقع شده است. این مرکز تخصصی به ارائه خدمات تشخیصی و درمانی بیماریهای چشمی میپردازد.
4. بیمارستان ۲۰۰ تختخوابی ارتش: از ۱۳۷۰ش در خیابان ابنسینای بلخی مزارشریف با امکانات مدرن به ارائه خدمات تخصصی پزشکی به نیروهای نظامی و خانوادههای آنان مشغول است.
5. بیمارستان ابوعلیسینای بلخی: تأسیس در ۱۳۸۰ش در محله سخیآباد مزارشریف، این بیمارستان کوچک با ۱۰ تخت در زمینه جراحی عمومی و ارتوپدی خدمات ارائه میدهد.
6. بیمارستان جراحی پلاستیک و سوختگی: واقع در شهرک کارگری کارخانه کود شیمیایی، این مرکز تخصصی با ۵۰ تخت به درمان بیماران سوختگی و انجام جراحیهای ترمیمی و پلاستیک میپردازد.
7. بیمارستان روانی و عصبی عالمی: بهعنوان نخستین مرکز تخصصی روانپزشکی کشور در سال ۱۳۸۳ش در قلعه هاجری مزارشریف تأسیس شد. این بیمارستان با ۲۰ تخت و کادر مجرب، خدمات روانپزشکی و رواندرمانی ارائه میدهد.
8. بیمارستان نورمحمد فیض: تأسیس در ۱۳۸۵ش در گذر سهدکان مزارشریف، این بیمارستان کوچک با ۲۰ تخت در زمینه جراحی عمومی و ارتوپدی فعالیت دارد.
9. بیمارستان فارابی: تأسیس در ۱۳۸۶ش در جاده میان چهارراهیهای الکوزی و محب مزارشریف، این مرکز با ۲۰ تخت خدمات داخلی، جراحی و زنان را ارائه میدهد.
10. بیمارستان سمندری: تأسیس در ۱۳۸۷ش در کوی مولانای مزارشریف، این بیمارستان با ۲۰ تخت در بخشهای داخلی، جراحی و زنان فعالیت دارد.
11. بیمارستان حکیمی: تأسیس در ۱۳۸۷ش در جاده ابنسینای بلخی، این مرکز با ۳۰ تخت و تجهیزات مدرن تشخیصی در رشتههای مختلف تخصصی پزشکی خدمات ارائه میدهد.
12. بیمارستان الفالح: تأسیس در ۱۳۸۷ش در چهارراه سلیم شهید مزارشریف، این بیمارستان با ۴۰ تخت در رشتههای مختلف پزشکی از جمله دندانپزشکی فعالیت میکند.
13. بیمارستان بینالمللی مولانا: تأسیس در ۱۳۸۷ش در چهارراه کفایت مزارشریف، این مرکز با ۳۰ تخت و حضور متخصصان بینالمللی در رشتههای مختلف پزشکی خدمات ارائه میدهد.
14. بیمارستان درمانگر: تأسیس در ۱۳۸۸ش در کوی مولانای مزارشریف، این بیمارستان کوچک با ۱۰ تخت در زمینه جراحی و ارتوپدی فعالیت دارد.
15. بیمارستان عصبی-روانی محبی: تأسیس در ۱۳۹۰ش در گذر میرزا قاسم مزارشریف، این مرکز تخصصی با ۵ تخت به ارائه خدمات روانپزشکی میپردازد.
16. بیمارستان استوماتولوژی شفا: تأسیس در ۱۳۹۰ش در چهارراه محب مزارشریف، این مرکز تخصصی دندانپزشکی با ۵ تخت به ارائه خدمات تشخیصی و درمانی بیماریهای دهان و دندان میپردازد.
17. بیمارستان صحت مولا علی: تأسیس در ۱۳۹۱ش در چهارراه محب مزارشریف، این بیمارستان با ۲۰ تخت در رشتههای مختلف پزشکی شامل جراحی، زنان و زایمان، داخلی و اطفال فعالیت دارد.
18. بیمارستان آمون: تأسیس در ۱۳۹۱ش در گذر خیرخواه مزارشریف، این مرکز تخصصی چشمپزشکی با ۵ تخت به مدیریت دکتر احمدضیا آمون، خدمات تشخیصی و درمانی بیماریهای چشمی ارائه میدهد.
19. بیمارستان صمیم قادری: تأسیس در ۱۳۹۱ش در چهارراه الکوزی مزارشریف، این بیمارستان با ۱۰ تخت در بخشهای داخلی و جراحی عمومی خدمات پزشکی ارائه میکند.
20. بیمارستان بلخ باستان: تأسیس در ۱۳۹۲ش با هزینه ۶۵۰ هزار دلار، این بیمارستان ۲۰ تختخوابی در مزارشریف با امکانات مدرن تشخیصی و درمانی در رشتههای مختلف پزشکی فعالیت دارد.
21. بیمارستان مادر: تأسیس در ۱۳۹۳ش در خیابان مسعود شهید مزارشریف، این مرکز تخصصی با ۲۰ تخت به ارائه خدمات زنان و زایمان میپردازد.
22. بیمارستان آفتاب: تأسیس در ۱۳۹۴ش در کوی آریانای مزارشریف، این بیمارستان با ۲۰ تخت در بخشهای داخلی، جراحی، زنان و زایمان و اطفال فعالیت دارد.
23. بیمارستان بینالمللی رهنورد: تأسیس در ۱۳۹۵ش در کنار شاهراه کابل-بلخ، این بیمارستان مجهز با امکانات پیشرفته در رشتههای مختلف تخصصی پزشکی شامل داخلی، جراحی، ENT، دندانپزشکی، زنان و زایمان، اطفال و ارتوپدی خدمات ارائه میدهد.
24. بیمارستان صحت خانواده: تأسیس در ۱۳۹۵ش در کوی شفاخانه مزارشریف، این مرکز با ۲۰ تخت در زمینه جراحی و زنان و زایمان فعالیت دارد.
25. بیمارستان استوماتولوژی راحت: تأسیس در ۱۳۹۷ش در گذر گلجهاخانه مزارشریف، این کلینیک تخصصی دندانپزشکی با ۵ تخت به ارائه خدمات دندانپزشکی میپردازد.
26. بیمارستان حیات بلخ-هند: واقع در کنار شاهراه کابل-بلخ، این بیمارستان ۲۰ تختخوابی در رشتههای مختلف تخصصی پزشکی شامل داخلی، جراحی، اطفال، زنان و زایمان، ارتوپدی، جراحی اعصاب، پوست، اورولوژی و چشم فعالیت دارد.[۹۸]
ز) مکانهای تفریحی و ورزشی
۱. فضاهای سبز (بوستانها)
بلخ در گذشتهای نهچندان دور، باغهای مشهور و باشکوهی داشته که محل تجمع و تفریح عموم مردم از هر قشر و طبقه بوده است. منابع تاریخی از باغهایی چون «باغ بزرگ»، «باغ خاصه» و «باغ خواجه میکائیل» در دوره غزنویان یاد میکنند. همچنین در سدههای دهم و یازدهم هجری قمری باغهای معروفی مانند «حرمسرا»، «امینآباد»، «ظلمآباد»، «باجگاهی»، «فريد»، «میرزا ابراهیمسلطان»، «خانی»، «گلزمین»، «زاغان» و «مراد» در این منطقه وجود داشته است. از میان این باغهای تاریخی، چهارباغ روضۀ امام علی در شهر مزارشریف و باغ جهاننما در شهرستان خُلم، امروزه بهعنوان جاذبههای گردشگری بلخ شناخته میشوند.
روند گشتوگذار خانوادههای شهرنشین در پارکهای مزارشریف از سال ۱۳۸۵ش به این سو رونق چشمگیری یافته است. بسیاری از خانوادهها ترجیح میدهند غذای شام خود را به همراه برده و در فضای آرام و دلنشین این پارکها صرف کنند. علاوهبر این، برخی نهادهای فرهنگی و هنری نیز از فضاهای باز این پارکها برای برگزاری همایشها، نمایشگاهها و برنامههای هنری استفاده میکنند، که این امر بر جذابیت و پویایی این فضاهای عمومی افزوده است.[۹۹]
۲. ورزشگاهها
ورزشگاهها بهعنوان مکانهای مهم فرهنگی، بهویژه در حوزه تربیت بدنی-سبک زندگی و گردشگری فرهنگی معاصر، نقش بسزایی در میان جوانان و کودکان بلخ میکنند. در استان بلخ، سنتهای ورزشی دیرینهای همچون بزکشی، پهلوانی، سوارکاری و دویدن در سالهای اخیر در مکانهای مشخصی برگزار میشود.
در دوران معاصر، برای گسترش و توسعه ورزشهای محلی، ملی و بینالمللی، ورزشگاههای مدرن و مجهزی با استانداردهای روز احداث شده است. از جمله این ورزشگاهها میتوان به ورزشگاه بزکشی حاجی مقیمبای اشاره کرد که بهعنوان یکی از مهمترین مراکز برگزاری مسابقات سنتی بزکشی در منطقه شناخته میشود. همچنین ورزشگاه سینا، ورزشگاه شهرک امیری و ورزشگاه کرکت از دیگر مراکز ورزشی مهم استان بلخ هستند که امکانات مناسبی را برای ورزشکاران و تماشاگران فراهم میکنند.
ورزشگاه امامخمینی نیز با دارابودن امکانات و تجهیزات مدرن، میزبان رویدادهای ورزشی مختلف در سطح ملی و بینالمللی است. این ورزشگاهها نه تنها مراکز فعالیتهای ورزشی، بلکه بهعنوان بخشی از جاذبههای فرهنگی و اجتماعی استان بلخ، نقش مهمی در تقویت روحیۀ ورزشی و ایجاد فضایی برای تعاملات اجتماعی ایفا میکند.[۱۰۰]
فرهنگ، هنر و جامعه
ولایت بلخ بهعنوان یکی از کانونهای تاریخی و فرهنگی افغانستان، همواره جایگاه ویژهای در عرصههای هنری و فرهنگی داشته است. این منطقه با پیشینهای غنی در زمینههای مختلف هنرهای نمایشی، موسیقی، آیینهای ملی و محلی و رسانههای جمعی، نقش مهمی در حفظ و توسعه میراث فرهنگی کشور ایفا میکند. با وجود چالشهای موجود در مسیر رشد و توسعه فرهنگی، تلاشهای هنرمندان و فعالان این عرصه نشاندهندۀ ظرفیتهای بالای این ولایت در زمینههای مختلف هنری است.
رسانهها
ولایت بلخ با پیشینه تاریخی غنی و تنوع فرهنگی چشمگیر، از ظرفیت بالایی برای توسعه فعالیتهای رسانهای برخوردار است، اما سالها جنگ و ناامنی همراه با پیامدهای اقتصادی ناشی از آن، موجب شده رشد رسانهها با توجه به قابلیتهای اجتماعی و فرهنگی این منطقه همخوانی نداشته باشد. در حالحاضر این ولایت با جمعیتی بیش از یک و نیم میلیون نفر و ویژگیهای منحصربهفرد قومی و مذهبی، تنها ۶ شبکه تلویزیونی، ۱۲ ایستگاه رادیوی محلی و حدود ۳۰ نشریه چاپی را در خود جای داده که نسبت به ظرفیتهای موجود عددی ناچیز محسوب میشود.
چالشهای عمدهای چون کمبود منابع مالی، ضعف زیرساختها، نبود نیروی متخصص و مشکلات امنیتی، توسعه کیفی و کمی رسانهها را با محدودیت مواجه ساخته است. با این حال، با برنامهریزی دقیق و حمایتهای هدفمند میتوان از این ظرفیتهای فرهنگی غنی برای ارتقای سطح رسانههای محلی و تأثیرگذاری بیشتر آنها در توسعه اجتماعی بهره برد.[۱۰۱]
کتابخانهها
ولایت بلخ با دارابودن حدود ۶۰ کتابخانه، از جمله مراکز مهم فرهنگی و علمی در شمال افغانستان محسوب میشود. در میان این کتابخانهها، کتابخانۀ مولانا خسته که در ۱۳۴۵ش تأسیس شد بهعنوان یکی از قدیمیترین مراکز فرهنگی این ولایت شناخته میشود. همچنین کتابخانههای معتبر دیگری چون کتابخانه پوهنتون بلخ، کتابخانه خوشحال بابا (تنها کتابخانۀ تخصصی پشتو در منطقه)، کتابخانه خلم، و کتابخانههای نهادهای آموزشی مانند مدرسۀ اسدیه و پوهنتونهای خصوصی، گنجینههای ارزشمندی از دانش و ادب را در خود جای داده است.[۱۰۲]
در دوران جمهوری اسلامی افغانستان کتابخانههای زیادی در این منطقۀ تاریخی ایجاد شد و برنامههای ترویج کتابخوانی، بهویژه «هفتۀ مطالعه و کتاب»، با همکاری ریاست اطلاعات و فرهنگ و کتابخانههای بلخ برگزار میشد که بر ترویج کتابخوانی اثرگذار بود.[۱۰۳] برای مثال کتابخانۀ عمومی رابعه بلخی که در ۱۳۹۵ش در مزارشریف با حمایت مالی دولت آلمان و اجرای برنامۀ ارتقای ظرفیت منطقهای (RCD) تأسیس شد، یکی از این اقدامات فرهنگی مهم بود. این مرکز با دارا بودن ۱۸۰۰ جلد کتاب و تجهیزات آموزشی، دسترسی به منابع مطالعاتی را برای عموم، بهویژه بانوان و دانشآموزان ولسوالی بلخ، فراهم کرد و جایگزین نیاز به سفر به شهرهای دیگر شد. این پروژۀ فرهنگی علاوهبر توسعۀ زیرساختهای فرهنگی، دورههای آموزشی برای کارکنان دولتی نیز برگزار کرد و گامی مؤثر در ارتقای سواد و پژوهش در منطقه به شمار میرود.[۱۰۴]
نهادهای ادبی
بلخ بهعنوان یکی از کانونهای فرهنگی افغانستان، شاهد شکلگیری و تحول نهادهای ادبی متعددی بوده است. قدیمیترین گردهماییهای ادبی به دوران امیر شیرعلی خان و امیر حبیبالله خان بازمیگردد که در مدرسه خواجهخیران با حضور ادیبانی چون مولانا خالمحمد خسته، میرزا ثاقب و نظامالدین انصار برگزار میشد. در فاصله سالهای ۱۹۴۹-۱۹۵۲م تحول مهمی با انتشار مجله «بلخ» رخ داد که مقدمهای برای تأسیس «انجمن نویسندگان بلخ» در ۱۹۷۷م شد. این انجمن به همت چهرههایی چون هلالالدین بدری، محمداسحاق دلگیر و عمر فرزاد شکل گرفت و فعالیت آن تا امروز تداوم یافته است.
از دهه ۱۹۸۰م به بعد، شاهد گسترش چشمگیر نهادهای ادبی در این منطقه هستیم. «انجمن مولانا جلالالدین محمد بلخی»، «خانه مولانا»، «کانون فرهنگی حکیم ناصرخسرو بلخی»، «انجمن امیرعلی شیر نوایی» و «انجمن ادبی ظهیرالدین محمد بابر» از جمله این مراکز هستند که به ترویج میراث ادبی پرداختهاند. در دو دهه اخیر، نهادهای جدیدی مانند «کانون فرهنگی پرتو» (تأسیس ۱۳۸۷ش) با انتشار ماهنامه «پرتو»، «کانون فرهنگی پرواز» و سایر حلقههای ادبی، فضای پویاتری را ایجاد کردهاند. این مراکز با حمایت از نشر آثار و برگزاری نشستهای منظم، نقش مهمی در توسعه فضای ادبی معاصر بلخ ایفا میکنند.
به نظر محققان تکامل تاریخی این نهادها نشاندهندۀ ظرفیت بالای بلخ در حفظ سنتهای ادبی و همگامی با جریانهای نوین فرهنگی است. از گردهماییهای سنتی در مدارس تاریخی تا تشکیل انجمنهای منسجم و انتشار مجلات تخصصی، همه گواهی بر پویایی مستمر حیات ادبی این منطقه محسوب میشود.[۱۰۵]
فعالیت ادبی زنان در بلخ
ولایت بلخ بهعنوان خاستگاه رابعه بلخی، پیشگام شعر پارسی، همواره بستر بالندگی ادبی بانوان بوده است. اگرچه سنتهای اجتماعی در گذشته مجال بروز استعدادهای زنان را محدود میکرد، اما از دهه ۱۹۵۰م با ظهور چهرههایی مانند حمیرا روحی (نخستین شاعر زن بلخی با مجموعه صبح امید) و پس از او کریمه ویدا و فوزیه رهگذر، فصل تازهای در شعر زنان این منطقه گشوده شد.
در دهههای اخیر، با تأسیس نهادهای فرهنگی مانند «انجمن نویسندگان بلخ»، «خانه فرهنگی پرتو» و «کانون فرهنگی پرواز»، فضای مناسبی برای رشد ادبیات زنان فراهم آمده است. شاعران زن معاصر بلخ مانند صدا سلطانی، فرنگیس سوگند و هدیه ارمغان، با بهرهگیری از قالبهای غزل و شعر سپید، به بیان احساسات زنانه، چالشهای اجتماعی و مسائل هویتی پرداختهاند. ویژگی ممتاز این نسل، جسارت در شکستن تابوها و استفاده از زبان امروزی با ترکیببندیهای نوین است.
این تحول ادبی که با حمایت نشریاتی مانند ماهنامه «پرتو» همراه بوده، نشاندهندۀ ظرفیت بالای فرهنگی بلخ در پرورش استعدادهای ادبی بانوان است.[۱۰۶]
هنر نمایشی
هنر نمایشی در ولایت بلخ، بهرغم فراهم شدن زمینههای رشد در دوران جمهوری اسلامی افغانستان، نتوانست به سطح مطلوب دست یابد. در این دوره، حدود ۷۰ هنرمند سینمایی در بلخ فعالیت داشتند، اما کمتوجهی دولت مرکزی و عدم تخصیص بودجهٔ مشخص، مانع پیشرفت این هنر شد. سینماگران بلخ از نبود امکانات فنی و همکاری ناکافی نویسندگان بهعنوان عوامل اصلی کاهش کیفیت فیلمهای داخلی یاد میکنند.
همچنین، تمرکز فعالیتهای دولتی در کابل و بیاعتنایی به سایر ولایات، چالشهای این عرصه را تشدید کرده است. زنان هنرمند نیز با دشواریهای مضاعفی روبهرو هستند، از بیتوجهی دولت تا آزارهای روحی. با این حال، مسئولان محلی بلخ اعلام کردهاند که از یازده مؤسسهٔ تولید فیلم فعال در این ولایت حمایت خواهند کرد. تجلیل از روز جهانی سینما در مزارشریف، نشاندهندهٔ تلاش هنرمندان برای احیای این هنر است، اما تحقق این هدف مستلزم توجه جدیتر دولت و توزیع عادلانهٔ امکانات در سراسر کشور است.[۱۰۷]
هنرهای دستی
بررسی آثار تاریخی نشان میدهد که ساکنان این منطقه از دوران کهن، ذوق هنری خود را در قالبهای مختلفی همچون تزئینات معماری، طراحی لباس، ساخت ظروف و نقاشیهای دیواری به نمایش گذاشتهاند. این آثار نه تنها بیانگر مهارتهای هنری هنرمندان بلخی است، بلکه بازتابی از باورها، ارزشها و سنتهای فرهنگی این منطقه محسوب میشود.
در میان هنرهای دستی رایج در بلخ، میتوان به تولیدات متنوعی همچون گلیمبافی، نمدسازی، ساخت پشتی و جانماز، تولید دستمالهای تزئینی، خیاطی سنتی، مهرهبافی و انواع گلدوزیهای ظریف اشاره کرد. در این میان، قالیبافی و نمدسازی از اهمیت اقتصادی ویژهای برخوردار بوده در حالی که سایر تولیدات بهطور عمده برای مصارف خانگی و محلی کاربرد داشته است. مردان بلخی نیز در برخی حوزههای هنر دستی مانند زرگری و ساخت زیورآلاتی نظیر انگشتر و دستبند فعالیت چشمگیری داشتهاند.[۱۰۸]
خوشنویسی
منطقه بلخ بهعنوان یکی از کانونهای مهم هنر خوشنویسی در خراسان بزرگ شناخته میشود. خاندان برمکیان که از خاندانهای تاثیرگذار در تاریخ این منطقه بودند، نقش بسزایی در رشد و توسعه این هنر ایفا کردند. از جمله شخصیتهای برجسته در این زمینه میتوان به احمد بن خاد اشاره کرد که در تدوین اصول و قواعد خوشنویسی نقش مهمی داشت.
کتابهای خطی تولید شده در بلخ از لحاظ هنری دارای ویژگیهای منحصر به فردی هستند. تذهیبکاری ظریف، ترکیببندی هنرمندانه رنگها، زیبایی خط و طراحی جلدهای نفیس، این آثار را به گنجینههای هنری تبدیل کرده است. از جمله هنرمندان شیعی بلخ در این زمینه میتوان به ابو جعفر محمد بن عبدالجبار (متوفی ۴۸۲ق) اشاره کرد. یکی از قدیمیترین نمونههای خطی متعلق به این منطقه، نسخهای از کتاب «ابنیه عن الحقایق الادویه» است که در ۴۴۷ق به خط علی بن احمد کتابت شده و نسخه منحصربهفرد آن در کتابخانه ملی اتریش در وین نگهداری میشود.[۱۰۹]
تکامل خط کوفی در بلخ
خط کوفی در منطقه بلخ و جوزجان در ابتدا بهصورت ساده و با حروفی کم ارتفاع به کار میرفت، اما با ذوق و استعداد هنرمندان خراسانی، این خط به تدریج تکامل یافت و در دوره سلجوقی به اوج زیبایی و ظرافت خود رسید. از شاخصترین نمونههای این خط در منطقه میتوان به کتیبههای مرقد یحیی بن زید اشاره کرد که از نظر هنری و تاریخی دارای اهمیت فراوانی است.[۱۱۰]
هنر نقاشی
اوج هنر نقاشی در بلخ را میتوان به دوره حکومت سامانیان نسبت داد. در قرن چهارم هجری، امیر نصر بن احمد سامانی دستور ترجمه و تصویرگری کتاب کلیله و دمنه را به هنرمندان چینی سپرد. این دوره همچنین شاهد رواج نقاشی دیواری در تزئین کاخها و بناهای مهم بود. نقاشیهای این دوره از لحاظ ترکیببندی، رنگآمیزی و نمایش عناصر طبیعت، از ویژگیهای منحصر به فردی برخوردارند که نشاندهنده مهارت و خلاقیت هنرمندان بلخی است.[۱۱۱]
ورزش و مسابقات محلی
در بلخ ورزشهای رزمی، ورزش با توپ و ورزشهای محلی رایج است. رشتههایی همچون فوتبال، والیبال، بسکتبال، بالینگ، بیلیارد، تکواندو، کاراته، فول رزم، کشتی، کونکفو توآ و رشتههای ورزشی محلی همچون بزکشی و کشتی محلی پر طرفدار است.[۱۱۲]
بزکشی از مسابقات اصلی و پرطرفدار در این ولایت محسوب میشود که به شهرت ملی و جهانی رسیده است. این ورزش کهن که بهعنوان میراث فرهنگی ثبت شده، نمایشی خیرهکننده از مهارتهای سوارکاری است. در میدان ویژه بزکشی در دشت شادیان مزارشریف، سوارکاران بلخی با حرکات ماهرانه برای به چنگ آوردن لاشه بز یا گوساله به رقابت میپردازند. این ورزش که در نوروز و جشن گل سرخ اوج میگیرد، یادآور نبردهای سوارکاران خراسانیان در دوران باستان است.
کشتی محلی یا پهلوانی، ورزشی با پیشینۀ بلند بوده که در آن پهلوانانی چون عبدالله تکه و نصرالله پهلوان به شهرت رسیدهاند. این مسابقات که در جشنها و مراسم عروسی برگزار میشود، نمایشی از قدرت و مهارت مردان بلخی است. همچنین مسابقات پایگه (مسابقۀ دو) بهعنوان آزمون استقامت و سرعت در انواع مختلف از دو ساده تا اسپدوانی برگزار میشود، بخشی از سنتهای ورزشی منطقه است و در مناسبتهای ملی مورد توجه قرار میگیرد.[۱۱۳]
بازیهای سنتی
در بلخ بازیهای محلی متنوعی رایج است که ریشه در تاریخ کهن این سرزمین دارد. از بازیهای کودکانه مانند چشمپتکان (که در میان دختران و پسران رایج است)، جِزبازی و سنگچاق (مخصوص دختران) گرفته تا بازیهای پسرانه مانند چلکدنده، ریسمانبازی و کاغذپران، همگی بخشی از فرهنگ غنی غیرملموس این منطقه را تشکیل میدهند.[۱۱۴]
چلکدنده بازی که با چوب انجام میشود، یکی از بازیهای محلی رایج بوده و آزمونی برای سنجش دقت و مهارت پرتاب شرکتکنندگان است و در میان نوجوانان و جوانان بلخی محبوبیت خاصی دارد. این ورزشها و بازیها نه تنها جنبه سرگرمی دارند، بلکه حامل ارزشهای فرهنگی و تاریخی بلخ است و در انتقال میراث ناملموس این منطقه به نسلهای آینده نقش اساسی ایفا میکند. امروزه بسیاری از این فعالیتها به جاذبههای گردشگری منحصربهفرد بلخ تبدیل شده است و توجه علاقهمندان به فرهنگ و تاریخ را به خود جلب میکند.[۱۱۵]
آموزش و تحصیلاتعالی
الف) آموزش و پرورش
مکتبهای دولتی و خصوص: ولایت بلخ با حدود ۶۰۰ مکتب دولتی و خصوصی، میزبان بیش از نیم میلیون دانشآموز دختر و پسر بوده که در چارچوب نظام آموزشی کشور مشغول تحصیل است. با این وجود، کمبود زیرساختهای آموزشی بهویژه در مناطق روستایی، محرومیت دختران از صنف ۶ به بالا و نبود امید به آیندۀ شغلی از چالشهای عمده این حوزه محسوب میشود.[۱۱۶] از سوی دیگر بیش از ۱۳۰ مکتب فاقد ساختمان مناسب بوده و دانشآموزان در فضای باز به تحصیل مشغولند. علاوهبر این، کمبود معلمان متخصص و مسلکی، بهویژه در مناطق دوردست، کیفیت آموزش را تحت تأثیر قرار داده است.
در کنار مراکز دولتی، مکاتب خصوصی با ارائه برنامههای آموزشی باکیفیتتر و ابتکاراتی مانند برگزاری جشنهای آموزشی، گامهای مؤثری در بهبود فضای تحصیلی برداشتهاند. در حالحاضر ۴۰ مکتب خصوصی در مرکز و ولسوالیهای بلخ فعالیت دارد.[۱۱۷]
مدارس دینی: بر اساس آمارهای موجود، در حالحاضر حدود ۵۶۰ مدرسه دینی دولتی و خصوصی با ظرفیت آموزشی بیش از ۱۰۰ هزار طلبه (اهلسنت) در سطح ولایت بلخ مشغول به فعالیت است. امروزه برنامههای درسی و محتوای آموزشی این مراکز دینی، مطابق با سیاستها و دستورالعملهای رسمی رهبری طالبان طراحی، تدوین و به تصویب رسیده است.[۱۱۸]
با وجود تلاشهای انجامشده، نابرابری در دسترسی به آموزش باکیفیت، بهویژه برای خانوادههای کمبضاعت، همچنان باقی است. توسعۀ زیرساختهای آموزشی، تأمین نیروی انسانی متخصص و توجه به مناطق محروم از ضروریات اساسی برای ارتقای نظام تعلیم و تربیت در این ولایت به شمار میرود.[۱۱۹]
ب) تحصیلات عالی
۱. دانشگاه بلخ
دانشگاه بلخ بهعنوان دانشگاه دولتی در شمال افغانستان، در ۱۳۶۶ش تأسیس شد. این مرکز علمی با گذشت بیش از سه دهه، به یکی از مهمترین نهادهای آموزش عالی کشور تبدیل شده است.
این دانشگاه با ۱۵ دانشکده روزانه شامل مهندسی، اقتصاد، روزنامهنگاری، کشاورزی (با شعبه در سمنگان)، ادبیات، شرعیات، علوم کامپیوتر، حقوق و علوم سیاسی، اداره عامه، پزشکی، آموزش و پرورش (با شعبه در سمنگان)، داروسازی و دامپزشکی و چهار دانشکدۀ شبانه در رشتههای اقتصاد، ادبیات، حقوق و علوم سیاسی و آموزش و پرورش، طیف وسیعی از رشتههای تحصیلی را پوشش میدهد. پردیس اصلی دانشگاه در شهر نو مزارشریف، در مجاورت خیابان امیر اسماعیل سامانی واقع شده است.
این دانشگاه با فراهم آوردن امکانات آموزشی مناسب و محیط علمی پویا، نقش مهمی در تربیت نیروهای متخصص و توسعه علمی منطقه ایفا میکند و بهعنوان یکی از مراکز مهم جذب دانشجویان از سراسر افغانستان شناخته میشود.[۱۲۰]
۲. دانشگاه مولانا جلالالدین محمد بلخی
این مرکز آموزش عالی در ۱۳۸۶ش با ابتکار محمدظریف انوری بهعنوان مؤسسه آموزش عالی در بلخ آغاز به کار کرد و در ۳۰ بهمن ۱۳۹۲ش بهعنوان دانشگاه به رسمیت شناخته شد. دانشگاه مولانا بلخی دارای دانشکدههای پزشکی، حقوق و علوم سیاسی، اقتصاد، روزنامهنگاری و آموزش و پرورش است. کتابخانه غنی این دانشگاه نیز بهعنوان مرجع علمی برای دانشجویان و پژوهشگران خدمت میکند. پردیس اصلی دانشگاه در انتهای خیابان سرباز شهر مزارشریف واقع شده است. همچنین این دانشگاه دارای یک شعبه در استان سمنگان است که در آن دو دانشکدۀ حقوق و اقتصاد فعال است. این دانشگاه بهعنوان یکی از مراکز علمی مهم در شمال افغانستان، نقش بسزایی در تربیت نیروهای متخصص و توسعه آموزش عالی در منطقه ایفا میکند.[۱۲۱]
۳. دانشگاه ابن سینا
دانشگاه ابن سینا در ۱۳۸۹ش در کابل تأسیس شد و نخستین شعبه ولایتی آن در ۱۳۹۱شدر بلخ آغاز به کار کرد. این دانشگاه در رشتههای حقوق و علوم سیاسی، اقتصاد تجارتی و علوم کامپیوتر فعالیت آموزشی دارد و با دانشگاههای معتبری از جمله شریف و تهران در ایران، سلیمانشاه و فاتح در ترکیه، تالین در استونی و ملی قزاقستان قراردادهای همکاری آکادمیک منعقد کرده است.
۴. دانشگاه آریا
دانشگاه آریا در ۱۳۸۸ش با تلاشهای عبدالمجید نصرتیار در بلخ تأسیس شد و در ۱۳۹۲ش به رسمیت شناخته شد. این مرکز آموزش عالی با ارائه برنامههای تحصیلی معتبر، نقش مهمی در توسعه علمی و آموزشی منطقه ایفا میکند. دانشگاه آریا شامل دانشکدههای پزشکی، علوم کامپیوتر، مهندسی، اقتصاد و حقوق و علوم سیاسی است.
۵. دانشگاه کاوون
دانشگاه کاوون در ۱۳۹۳ش در بلخ پابهگذای شد و در رشتههای اقتصاد، حقوق و علوم سیاسی و قابلگی (مامایی) تا مقطع کارشناسی دانشجو پرورش میدهد. این مرکز آموزش عالی در هفتم مرداد ۱۳۹۲ش پیمان همکاری علمی با دانشگاه ویتن آلمان در زمینههای تبادل اساتید، برنامههای کوتاهمدت دانشجویی و طرحهای تحقیقاتی مشترک برای دانشجویان و استادان منعقد کرده است. ساختمان این نهاد آموزشی در خیابان فراغی شهر مزارشریف واقع شده است.[۱۲۲]
مؤسسات تحصیلات عالی
۱. مؤسسه آموزشهای عالی راه سعادت: در ۱۳۸۹ش به کوشش غلامسرور سعادت در بلخ بنیانگذاری شد و در ۱۳۹۰ش فعالیت خود را آغاز کرد. این مؤسسه دارای دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی، اقتصاد، مهندسی ساختمانی و آموزش و پرورش است.
۲. مؤسسة آموزشهای عالی سادات: بهعنوان سومین مؤسسه آموزش عالی خصوصی در بلخ پس از مؤسسات آریا و راه سعادت فعالیت خود را آغاز کرده است. این مؤسسه در رشتههای شرعیات، مهندسی ساختمان و علوم کامپیوتر دانشجو میپذیرد و ساختمان آن در شهر مزارشریف، مقابل ساختمان مسکونی آشیانه واقع شده است. طبق برنامهریزیهای انجام شده، این مؤسسه در آینده در زمینی به مساحت ۳۰ جریب ساختمان جدیدی احداث خواهد کرد تا فضای آموزشی خود را گسترش دهد.
۳. مؤسسه آموزش عالی رهنورد: در ۱۳۹۳ش به همت غلامعباس ابراهیمزاده، نمایندۀ مردم بلخ در شورای ملی کشور تأسیس شد و هماکنون با چهار دانشکده پزشکی، حقوق و علوم سیاسی، استوماتولوژی و آموزش و پرورش در ساختمانی واقع در خیابان سید اسماعیل بلخی شهر مزارشریف به ارائه خدمات آموزشی میپردازد. این مؤسسه با بهرهگیری از کادر علمی مجرب و امکانات آموزشی مناسب، نقش بسزایی در تربیت نیروهای متخصص و ارتقای سطح علمی کشور ایفا میکند.
۴. مؤسسه آموزشهای عالی تاج: در 1389ش در بلخ توسّط عبدالملک تأسیس شد و به فعالیّت آغاز کرده و دارای دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی، پزشکی معالجوی و اقتصاد است.
۵. مؤسسه آموزشهای عالی البرز: در 1394ش در بلخ در آغاز کوی وحدت شهر مزار شريف به فعالیّت پرداخته و دارای دانشکدههای مهندسی، حقوق و علوم سیاسی و اقتصاد است. بنیادگذار اين مؤسسۀ آموزشها عالی، جمعهخان زاولی است.
۶. مؤسسه آموزشهای عالی ترکستان: در 1394ش در بلخ به رياست عبدالفتاح شريفی به فعالیّت پرداخته است و دارای دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی، پزشکی و اقتصاد است.
۷. مؤسسه آموزشهای عالی نخبگان: در 1395ش به همّت نورالله داوودزی در بلخ به فعالیّت پرداخته است و در رشتههای علوم سیاسی، مهندسی، کشاورزی و اقتصاد آموزش میدهد.[۱۲۳]
حوزههای علمیه شیعیان
در مزار شریف، مرکز ولایت بلخ، حدود ۱۷ مدرسه علمیه شیعی فعال است که برخی مانند مدرسه الزهرا، حسنیه و مدرسۀ باقرالعلوم ویژۀ بانوان بوده و در مجموع حدود ۱۰۰۰ طلبه زن و مرد در آنها مشغول تحصیل هستند. این مدارس تحت نظارت شورای مدیریت حوزههای علمیۀ مزارشریف فعالیت میکنند که هر ۱۵ روز جلسات هماهنگی برگزار میکنند. در شهر مزارشریف مرکز ولایت بلخ، حوزههای علمیه از آزادی فعالیت برخوردار بوده و به تربیت طلاب میپردازند. در این میان مجتمع عالی امام جعفر صادق بهعنوان بزرگترین حوزۀ علمیۀ شیعی در شمال افغانستان، روزانه پذیرای بیش از ۱۰۰۰ نفر از دانشآموزان ۵ ساله تا طلاب ۷۰ ساله است. این مرکز آموزشی علاوهبر حوزه علمیه، دارای مدرسه/ مکتب با ۵۵۰ دانشآموز، مسجد ۱۰۰۰ متری، سالن ورزشی و کتابخانه است.
فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی: حوزههای علمیه شیعی در بلخ علاوهبر آموزش، به فعالیتهای تبلیغی گستردهای میپردازند. برای مثال مجتمع امام جعفر صادق برنامههای ۲۵ مسجد محلی را سازماندهی کرده و طلاب آن در مجالس مذهبی خانگی به تبلیغ معارف اهلبیت مشغول هستند. این مرکز همچنین نمایشگاههای فرهنگی مانند «جا مانده از بهشت» با ۱۰ هزار بازدیدکننده و مسابقات کتابخوانی با حضور ۸۰۰ شرکتکننده برگزار کرده است.
برنامههای آموزشی و پژوهشی: در حوزههای علمیه بلخ، برنامههای آموزشی از نماز صبح آغاز شده و روزانه ۱۲۵ ساعت کلاس درس برگزار میشود. اخیراً درس خارج فقه و اصول نیز در مزارشریف راهاندازی شده است. طلاب این حوزهها علاوه بر دروس حوزوی، در رشتههای قرآنی مانند تجوید، حفظ و تفسیر نیز فعالیت دارند.
مراسم مذهبی: حوزههای علمیه شیعی در بلخ میزبان بزرگترین مراسم عزاداری محرم در منطقه هستند که پیش از این تا ۷۰۰۰ نفر شرکتکننده داشته است. همچنین برنامههای متنوعی در مناسبتهای مذهبی برگزار میکنند.[۱۲۴]
ساختار اجتماعی و فرهنگی بلخ
بلخ با ترکیب قومی متنوع (تاجیک، ازبک، پشتون، هزاره و دیگر اقوام) و اکثریت سنی مذهب، ساختاری چندفرهنگی دارد که همزیستی سنتهای شهری و روستایی را نشان میدهد. تمرکز جمعیت در شهرها (۶۰۳٬۰۲۰ نفر در مقابل ۹۴۰٬۴۴۴ نفر در روستاها) و توزیع نسبتاً متعادل جنسیتی (۵۱٪ مردان و ۴۹٪ زنان) بازتابی از تحولات اجتماعی-اقتصادی معاصر است، در حالی که ریشههای تاریخی آن در تنوع قومی و مذهبی باقی مانده است.[۱۲۵]
تعدد اقوام و مذاهب در بلخ، این شهر را به کانونی برای تعامل فرهنگی تبدیل کرده است، اما همچنین چالشهایی در مدیریت همگرایی اجتماعی ایجاد میکند. حضور پررنگ جمعیت روستایی در کنار شهری، نشاندهندۀ تداوم پیوندهای سنتی با اقتصاد کشاورزی و در عین حال گرایش به شهرنشینی است.[۱۲۶]
اهمیت و جایگاه خانواده
در ولایت بلخ، نهاد خانواده به عنوان هستۀ اصلی ساختار اجتماعی و فرهنگی از جایگاهی ویژه برخوردار است. این نهاد با حفظ پیوندهای عمیق عاطفی و اجتماعی، نقش محوری در انتقال ارزشهای فرهنگی، سنتها و هویت قومی ایفا میکند. آیینهای مفصّل ازدواج و تولد که با مشارکت گستردۀ خویشاوندان همراه است، نشاندهندۀ اهمیت نهاد خانواده در تقویت همبستگی اجتماعی و تداوم فرهنگی است.
در بافت چندقومی بلخ، خانواده بهعنوان کانون اصلی حفظ و ترویج زبان، آداب و رسوم محلی عمل میکند و در عین حال پل ارتباطی بین نسلها محسوب میشود. این نهاد با وجود تحولات اجتماعی، همچنان کارکردهای اقتصادی، تربیتی و حمایتی خود را حفظ کرده و بهعنوان مهمترین نهاد اجتماعی در سبک زندگی مردم بلخ به شمار میآید.[۱۲۷]
ازدواج و تشکیل خانواده
۱. خواستگاری و لفظگیری
فرآیند تشکیل خانواده در بلخ با مراسم خواستگاری آغاز میشود. در این مرحله، زنان خانوادۀ داماد با بردن سینیهای خوراکی به خانۀ عروس رفته و این عمل چندین بار تکرار میشود. پس از موافقت خانوادۀ عروس، مراسم لفظگیری برگزار میشود که در آن مردان خانواده داماد با اهدای شیربها (قلین) به خانوادۀ عروس، بهطور رسمی نامزدی را قطعی میکنند. در مقابل، خانوادۀ عروس سبدی گل آراسته به خانواده داماد هدیه میدهند.
۲. شیرینیخوری و خویشخوری
مراسم شیرینیخوری به میزبانی خانوادۀ داماد در دو بخش مجزای مردانه و زنانه برگزار میشود. در این مراسم که بهطور معمول در کاخهای عروسی انجام میشود، هدایایی بین دو خانواده مبادله میشود. سپس مراسم خویشخوری انجام میگیرد که در آن برنامهریزیهای نهایی برای عروسی انجام شده و مسئولیتها تقسیم میشود.
۳. حنابندان و مراسم عقد
شب قبل از عروسی، مراسم حنابندان با آوازهای خاصی همراه است که در آن دستان عروس و داماد را حنا میبندند. مراسم عقد نکاح که بخش اصلی عروسی محسوب میشود، بهطور معمول صبحگاه با حضور امام محل انجام میشود. در این مراسم، داماد با آهنگ سنتی «آهسته برو» به جمع مهمانان وارد میشود.
۴. جشن عروسی
جشن عروسی در سالهای اخیر در هتلهای مخصوص با شکوه خاصی برگزار میشود. بخش زنانه این مراسم با تغییر لباسهای متعدد عروس، موسیقی و رقص همراه است. در پایان مراسم، عروس و داماد با تشریفات خاص و خودروی گلپوش به خانه داماد برده میشوند و با قربانی کردن مرغ یا گوسفند، مراسم به پایان میرسد.
آیینهای پس از عروسی
پس از عروسی، مراسم مختلفی از جمله تختجمعی (هدیهدهی به عروس)، سلامدادن داماد به خانواده عروس، خسر طلبان (دعوت از خانواده عروس) و پایوازی (مهمانی زنان) برگزار میشود. همچنین در طول یک سال پس از عروسی، مراسم عروسطلبان توسط اقوام و دوستان برگزار میشود که در آن هدایایی به عروس تقدیم میشود.[۱۲۸]
جشنهای نوزاد
در فرهنگ برخی از مردم بلخ، تولد هر نوزاد با آیینهای خاصی همراه است. پیش از تولد، خانوادهها وسایل مورد نیاز کودک را آماده میکنند و خانواده مادر با نواختن دف و آواز، هدایایی به خانه پدری نوزاد میبرند. پس از تولد، با دودکردن اسپند و خواندن اذان در گوش نوزاد، مراسم استقبال آغاز میشود. انتخاب نام نوزاد با مشورت خانواده انجام شده و با توزیع شیرینی و نامنوشته به آشنایان اعلام میشود.
مراسم «شب شش» در ششمین شب تولد با حضور زنان فامیل و دوستان برگزار میشود که شامل موسیقی، رقص و شادمانی تا نیمهشب است. آیین «گهوارهبندان» نیز نخستین باری است که کودک در گهواره خوابانده میشود و با آواز و پایکوبی همراه است. دیدارهای «بچهبینی» توسط زنان فامیل و دوستان با آوردن هدایا انجام میگیرد.
در چهلمین روز تولد، مراسم «چهلهگریز» برگزار میشود که در آن مادر و کودک به همراه جمعی از نزدیکان به خانه پدری مادر دعوت میشوند. پس از صرف غذا و برنامههای شاد، مهمانان مراجعت میکنند، در حالی که مادر و کودک معمولاً شب را در آنجا میمانند. این آیینها نشاندهنده اهمیت والای کودکان در فرهنگ غنی بلخ است.[۱۲۹]
مناسبتهای ملی و فرهنگی
جشن نوروز
نوروز بهعنوان یکی از کهنترین جشنهای آریایی، ریشه در تاریخ بلخ دارد. بر اساس روایات تاریخی، این جشن برای نخستینبار در ۳۶۷۹ پیش از میلاد توسط جمشید، نخستین پادشاه پیشدادی آریانا، همزمان با گشایش شهر بلخ بهعنوان پایتخت آریانای بزرگ و تاجگذاری او برگزار شد.[۱۳۰]
الف) آیینهای قبل از نوروز
۱. خانهتکانی
در آستانه سال نو، مردم ولایت بلخ با برگزاری آیین خانهتکانی، به استقبال بهار میروند. این سنت دیرینه شامل شستوشوی کامل خانه، نوکردن وسایل و تزیین منزل با طرحهای سنتی میشود. خانوادهها با پاکیزه کردن فرشها، پردهها و ظروف، فضایی نو و پرنشاط برای سال جدید ایجاد میکند. زنان بلخی در این مراسم نقش محوری داشته و با پخت شیرینیهای مخصوص مانند کلوچه و نانروغنی، بر شکوه این آیین میافزاید. خانهتکانی در بلخ نهتنها نماد پاکیزگی، که نشانهای از تجدید حیات و امید به آیندهای بهتر است.
۲. شب چهارشنبهسوری
شب چهارشنبهسوری یکی از آیینهای مهم نوروزی است که پیش از نوروز برگزار میشد و تا کنون ادامه دارد. واژه «سور» در زبان فارسی و گویشهای محلی بهمعنای «جشن»، «مهمانی» و «سرخ» به کار میرود، و در این شب، آتش روشن میکردند و شادی میکردند. نام «چهارشنبهسوری» بهدلیل جشنگرفتن در شب چهارشنبه آخر سال است و نشاندهندۀ شور و سرور با شعلههای آتش سرخ است. این آیین قدمتی بسیار کهن دارد، اما تاریخ دقیق آن مشخص نیست و به احتمال زیاد پس از اسلام، واژه «چهارشنبه» به آن افزوده شده است. تنها اشاره تاریخی مربوط به بخارا بوده که در آن از «شب سوری» و برگزاری آتشافروزی در این شب یاد شده است.[۱۳۱]
۳. مرام سمنکپزان
سمنکپزان آیین کهنی است که پیش از نوروز در بلخ و مناطق فرهنگی خراسان بزرگ برگزار میشود. در این مراسم، گندم ترشیده را در سینی پهن میکنند و با آبپاشی و قرار دادن در معرض باران، آن را سبز و ریشهدار میکنند. سپس ساقههای سبز را جمع میکنند، باقیمانده گندم را میکوبند و شیرۀ آن را با آب و آرد در دیگی بزرگ میجوشانند. هنگام جوشیدن، چند دانه چهارمغز به آن اضافه میشود و تا زمان پخت، مدام با کفگیر هم میزنند. سپس سر دیگ را میبندند و به آن «دَم» میدهند. این کارها معمولاً شب انجام میشود. زنان و دختران به نوبت کفگیر میزنند و همزمان ترانههای مخصوص سمنکپزان را میخوانند. در پایان، با دعا و نیایش، درِ دیگ سمنک را باز میکنند.
نقشها و نقشبرجستههایی که بر روی سمنک ایجاد میشود، در صورت داشتن نقشهای مقدس یا نمادهایی مانند سبحه، فال نیک گرفته میشود. سمنک از غذاهای اصلی سفرۀ شب نوروز است و در شعر معاصر بلخ در وصف شادی و نشاط آن یاد شده است.
ب) آیینهای روز نوروز
مراسم روز نوروز در مزارشریف با برافراشتهشدن جهنده زیارت سخی (حرم منسوب به امام علی) آغاز میشود. این رویداد که نماد تجدید بیعت با امامت امام علی است، هزاران نفر از سراسر افغانستان را بهسوی این شهر میکشاند. مردم مزارشریف با آمادهسازی مهمانخانهها، تزیین خیابانها و چراغانی پارک روضه، میزبان مشتاقان این مراسم معنوی و ملی هستند.
شب پیش از نوروز، پارک روضه شاهد تجمع هزاران زن و مرد، پیر و جوان است که با شور و شادی، شب را در انتظار طلوع سال نو و برافراشتهشدن علم سخی به صبح میرسانند. در ساعت ۹ صبح روز نوروز، پرچم مخصوص زیارت سخی که با پارچهای سبز آراسته شده، در میان هلهله و شادی مردم به اهتزاز درمیآید. این پرچم که با آیات قرآنی و نام ائمه تزیین شده، نماد امید و برکت برای سال جدید است. همزمان با نواختن موزیک احترام و پرواز کبوتران سفید، فضایی معنوی در شهر حاکم میشود.
مراسم برافراشتهشدن علم زیارت سخی، با حضور مقامات دولتی و سخنرانیهای رسمی همراه است. بسیاری از زائران از نقاط مختلف افغانستان و کشورهای همسایه، با امید شفایابی به پای این علم مقدس میآیند و پس از چلهنشینی، با امیدواری زیاد به دیار خود بازمیگردند.[۱۳۲]
آراستن سفرۀ نوروز از آیینهای روز نوروز است که پیش از تحویل سال تهیه میشود و در آن هفت نوع میوه یا خوراکی مانند سبزی، سیر، سرکه، سماق، سمنک، سیب و سنجد چیده میشود. برخی آن را «هفتچین» یا «هفتسین» مینامند و عدد هفت در فرهنگ مردم، نمادی از کثرت و برکت است. در شعر شاعران معاصر، این نماد و مراسم برای جشن نوروز بازتاب یافته است.[۱۳۳]
آیینهای همگانی نوروزی در بلخ شامل مواردی مانند پوشیدن لباسهای نو و تمیز، مبادله پیشکشهای نوروزی میان خانوادهها و جوانان نامزد، پاکسازی سرچشمهها، نهرها و جویبارها، آتشبازیهای شبانه، چراغانی خیابانها، سفید کردن ظروف مسی و قدیمی و قبّههای آرامگاها امام علی است. همچنین، گشت و گذارهای شبانه، برپایی برنامههای ورزشی، به ویژه ورزشهای ملی و محلی مانند بزکشی و پهلوانی، و برگزاری جشنها، فعالیتهای فرهنگی، هنری، ادبی و اجتماعی از دیگر آیینهای این جشن است که در بلخ و دیگر مناطق برگزار میشود.[۱۳۴]
د) آیینهای بعد از نوروز
۱. جشنواره دهقان
جشنوارهٔ دهقان یا دهگان، یک رویداد نوروزی است که در تاریخ معاصر به روز دوم فروردین در سراسر کشور، از جمله در بلخ، برگزار میشود. در این روز، همایشهایی با سخنرانی، شاهنامهخوانی، نمایشگاههای محصولات و ابزارهای کشاورزی، دامداری و باغداری، و برنامههای موسیقی، هنری، رقص، بازیهای محلی و ورزشهای بومی و محلی انجام میشود. همچنین، برزگران، باغداران و دامپروران توسط نهادهای دولتی با اهدای ستایشنامهها، جایزهها و هدیههای متنوع مورد تقدیر قرار میگیرند. روز دهقان در تقویم رسمی کشور بهعنوان تعطیل رسمی نیز اعلام شده است.[۱۳۵]
۲. جشن گل سرخ
میلۀ گل سرخ، یکی از کهنترین و باشکوهترین مراسم نوروزی در افغانستان، هرساله در شهر مزارشریف برگزار میشود. این جشن تاریخی که ریشه در تمدن دیرینه بلخ باستان دارد، به مناسبت شکوفایی گلهای سرخ شقایق در دشتها و دمنهای این منطقه نامگذاری شده است. در فصل بهار، طبیعت بلخ با انبوهی از گلهای سرخ پوشیده میشود و فضایی رویایی در شهر و پیرامون آن ایجاد میکند.
جشن گل سرخ به مدت چهل روز ادامه مییابد و در این مدت، برنامههای فرهنگی، هنری و مذهبی مختلفی در شهر برگزار میشود. در روز چهلم، علم زیارت سخی با تشریفات خاصی پایین آورده میشود و این آیین باشکوه به پایان میرسد. محققان جشن گل سرخ را نشاندهندۀ غنای فرهنگی و تاریخی بلخ و نشان پیوند ناگسستنی مردم این دیار با سنتهای دینی و ملی میدانند.[۱۳۶]
مراسم شب یلدا
شب یلدا در بلخ بهمعنای شب بلند و آغاز زمستان است و ریشههای تاریخی آن به دورانهای قبل از پیدایش آیین مهر میرسد. شب یلدا بهعنوان شب نخست فصل زمستان از گذشتهها و تا امروز، در بلخ و دیگر نقاط کشور با برپایی شبنشینیها، گستردن سفرهای شامل خشکبار، شیرینی، انار و هندوانه، و خواندن اشعار فردوسی، مثنوی معنوی و فال گرفتن از دیوان حافظ برگزار میشود. از سال ۱۳۴۰ش این شب در بلخ بهعنوان شب فرهنگی با برنامههای شعرخوانی، موسیقی و هنرهای نمایشی، عمدتاً توسط نهادهای فرهنگی و آموزشی، نظیر مدارس، دانشگاهها و رسانهها، بهطور منظم برگزار میشود و نمادی از میراث فرهنگی و وحدت ملی است.[۱۳۷]
آیینهای مولودی
روز میلاد پیامبر اسلام که بنا بر روایات در دوازدهم یا هفدهم ربیعالاول واقع شده، از مناسبتهای باشکوه در بلخ بوده و در تقویم رسمی کشور، نیز این روز تعطیل عمومی است و مردم با آیینهای ویژهای آن را گرامی میدارند. در بلخ، بزرگداشت میلاد پیامبر سابقهای دیرینه دارد و با برنامههای متنوعی همراه است. مراسم بهطور معمول شامل محافل سخنرانی، ختم قرآن، نعتخوانی، نذر و خیرات و کمک به نیازمندان در مساجد، اماکن عمومی و منازل افراد متمکن است. این محافل در طول ماه ربیعالاول، بهویژه در روزهای پنجشنبه و جمعه، با شکوه بیشتری برگزار میشود. یکی از رسوم ویژه در بلخ، خواندن سرودهای مخصوص مولودی و گلابپاشیدن بر شرکتکنندگان است.
باشکوهترین مراسم میلاد پیامبر در شب ولادت، در صحن آرامگاه منسوب به امام علی در مزارشریف برگزار میشود. این محفل با نعتخوانی، ذکرهای صوفیانه، و حضور انبوهی از مردم همراه است. علاوهبر این، مراسم رسمیتر با حضور مقامات دولتی و علمای دینی در مسجد جامع آستان مرتضوی انجام میشود. در سالهای اخیر، برخی نهادهای دینی، با الهام از جمهوری اسلامی ایران، هفتهای از دوازدهم تا هفدهم ربیعالاول را بهعنوان «هفته وحدت اسلامی» نامگذاری کرده و برنامههای ویژهای در این ایام اجرا میکنند.
رسانههای بلخ نیز مانند سایر رسانههای کشور، با پخش برنامههای ویژه، این مناسبت را پوشش میدهند. همچنین، ستایش پیامبر و آیینهای مولودی در شعر فارسی دری، از جمله در آثار شاعران بلخی، جایگاه برجستهای دارد و نشاندهنده عمق ارادت مردم این دیار به ساحت نبوی است.[۱۳۸]
جشنوارهٔ گل بادام
جشنوارهٔ گل بادام، جشن آنار یا بهاری است که قبل از جشن نوروز در شهرستان خلم استان بلخ برگزار میشود. این جشنواره، بیشتر جنبه فرهنگی دارد و از سال ۱۳۵۰ش تاکنون برقرار است و در سالهای اخیر بسیار پررونق شده است. در این جشن، مشاعرههای نوروزی، آزمونهای ادبی و فرهنگی، ترانهخوانی، بزمهای موسیقی، تئاتر، مسابقات پهلوانی، ورزشهای محلی، نمایشگاههای محصولات کشاورزی و صنایع دستی، لباسهای سنتی، ابزارهای محلی و خوراکیهایی مانند قیماق و نان خلمی که از خوراکیهای محبوب گردشگران است، برگزار میشود. این برنامههای هنری و فرهنگی بهطور عمومی در باغ تاریخی جهاننما، که یک مکان توریستی است، برگزار میشود.[۱۳۹]
مراسم عاشورا
مردم بلخ از همان آغاز پذیرش اسلام، عشق و ارادت عمیقی به پیامبر و خاندانش نشان دادند. حضور گستردۀ اصحاب ائمه از این منطقه و مهاجرت سادات به بلخ در دوران امویان، این پیشنه را تأیید میکند. حتی حاکمان بلخ نیز گاه در برابر ظلم امویان موضع میگرفتند، چنانکه ابنخادم، والی بلخ، از بیعت با بنیامیه سر باز زد. قیامهای علویان مانند نهضت یحیی بنزید نیز با استقبال مردم بلخ مواجه شد و این منطقه به پایگاهی برای مبارزه با ستم تبدیل گشت.
عزاداری برای امام حسین در بلخ ریشهای دیرینه دارد. پس از شهادت یحیی بنزید که به شیوۀ مشابه شهادت امام حسین به شهادت رسید، موجی از اندوه سراسر بلخ را فراگرفت. مردم سیاهپوش شدند و نامگذاری فرزندان به نامهای یحیی و زید رواج یافت. بارگاه یحیی بنزید در سرپل و زیارت سخی در مزارشریف به کانونهای اصلی عزاداری تبدیل شدند و تا امروز پذیرای هزاران عزادار در ایام محرم هستند.
مردم بلخ با فرارسیدن محرم، شهر را سیاهپوش میکنند و بیرقهای سیاه بر درِ خانهها و اماکن عمومی نصب میشود. مجالس عزاداری شامل سخنرانی، روضهخوانی، سینهزنی، و نوحهسرایی است. هر روز از محرم به یکی از شهدای کربلا اختصاص دارد و نوحهها به زبانهای دری، پشتو و ازبکی خوانده میشوند. نذرهای دستهجمعی و اطعام عزاداران نیز از رسوم رایج است.
اهل سنت بلخ نیز در ایام محرم مشارکت فعالی دارند. آنها با برگزاری مراسم ختم قرآن ارادت خود را به اهلبیت نشان میدهند. این همراهی، نشاندهندۀ عمق محبت مشترک میان شیعیان و اهل سنت این منطقه به خاندان پیامبر است.[۱۴۰]
آیینهای رمضانی
ماه رمضان، نهمین ماه تقویم هجری قمری، با آداب و رسوم ویژهای در بلخ همراه است. مسلمانان این دیار همچون دیگر هموطنان، با روزهداری از طلوع تا غروب آفتاب و پرهیز از خوردن و آشامیدن، این فریضه عبادی را به جای میآورند. شبهای رمضان نیز به نماز، تلاوت قرآن و مناجات میگذرد.
آغاز رمضان: در گذشته، استقبال از رمضان در مزارشریف با شلیک ۲۱ توپ همراه بود. امروزه نیز اولین روز رمضان در سراسر کشور تعطیل رسمی است. با فرارسیدن این ماه، بازار شیرینیهای مخصوص رمضان مانند مربا و نشاسته رونق میگیرد و سفرههای افطار رنگینتر از همیشه میشود.
رسوم افطار و سحر: مهمانیهای افطاری و کمک به نیازمندان از سنتهای دیرینه رمضان در بلخ است. هنگام اذان مغرب، مردم آب، خرما و دیگر خوراکیها را میان نمازگزاران و رهگذران تقسیم میکنند. کودکان و نوجوانان نیز با خواندن ترانههای رمضانی به در خانهها میروند و در ازا شیرینی دریافت میکنند.
سحرخیزی و تهیه سفرۀ سحری از دیگر آیینهای مهم این ماه است. در گذشته، نواختن نقاره در مزارشریف و مناطق دیگر بلخ، مردم را برای سحری بیدار میکرد. امروزه اگرچه این رسم کمرنگ شده، اما هنوز در برخی محلهها نوای دهل و نقاره به گوش میرسد.
روز قدس و آمادهسازی برای عید: در سالهای اخیر، با الهام از جمهوری اسلامی ایران، آخرین جمعه رمضان بهعنوان «روز قدس» با راهپیماییها و همایشهای حمایت از مردم فلسطین گرامی داشته میشود. در روزهای پایانی ماه، مردم بلخ با خرید و تهیه مقدمات، خود را برای جشن عید فطر آماده میکنند.[۱۴۱]
آیینهای عید فطر و قربان
آمادهسازی برای عید: مردم بلخ با نزدیک شدن به دو عید بزرگ اسلامی «فطر و قربان» به نظافت و آراستن خانههای خود میپردازند. خرید لباس نو، تهیه شیرینیجات و آمادهسازی هدایا برای عروس و دامادهای آیین از فعالیتهای رایج پیش از عید است. بازارهای مختلف از جمله پارچهفروشی، طلافروشی و قنادیها رونق خاصی مییابند.
شب عید و غذاهای مخصوص: دو شب قبل از عید، خانوادهها حلوا میپزند و به نیت اموات بین همسایگان توزیع میکنند. در شب عید، زنان سفرهای از شیرینیجات و میوهها میچینند که بخشی از آن به نیازمندان و اقوام داده میشود.
مراسم روز عید: صبح روز عید، مردم پس از غسل و پوشیدن لباس نو به نماز عید میروند. پس از نماز، دید و بازدیدهای سهروزه عید آغاز میشود که به آن «عیدگشتک» میگویند. در این دیدارها که ابتدا از والدین و بزرگان فامیل شروع میشود، به کودکان عیدی داده میشود. مسئولان بلخ پس از نماز از بیمارستانها و پرورشگاهها بازدید میکنند.
ویژگیهای خاص هر عید: در عید فطر، شیرینیهای مخصوص تهیه میشود، در حالی که در عید قربان مراسم قربانی کردن گوسفند، گاو یا شتر انجام میگیرد. گوشت قربانی بین نیازمندان توزیع شده و بخشی از آن برای مهمانان پخته میشود. جوانان نیز به ورزشهای محلی مانند بزکشی میپردازند.
بازتاب در فرهنگ و هنر: این آیینها در شعر و ادبیات فارسی دری بازتاب گستردهای داشته است. شاعران با استفاده از مفاهیم مرتبط با این عیدها، مضامین لطیف و عمیقی را خلق کردهاند. رسانههای محلی نیز با پخش برنامههای ویژه، فضای شاد عید را به خانهها میبرند.[۱۴۲]
موسیقی محلی بلخ
موسیقی محلی بلخ، بهعنوان بخشی از میراث غنی فرهنگی خراسان، هم در قالب آهنگهای عرفانی و صوفیانه و هم در اشکال غنایی و شاد جشنها و عروسیها حضور پررنگی دارد. هنرمندان بلخ، با حفظ این سنت دیرینه، از طریق تکنوازی و همراهی با آواز، نه تنها هویت فرهنگی منطقه را زنده نگه داشتهاند، بلکه آن را به نسلهای بعد نیز انتقال میدهند. امروز، موسیقی محلی بلخ همچون پلی میان گذشته و حال، در جشنوارهها و مراسم مختلف استفاده میشود و برای گردشگران و پژوهشگران جذابیتی منحصر به فرد ایجاد کرده است.[۱۴۳]
ابزارهای موسیقی محلی بلخ
بلخ، بهعنوان یکی از خاستگاههای کهن موسیقی در خراسان بزرگ، دارای تنوع گستردهای از سازهای محلی است که به سه دسته زهی، بادی و ضربی تقسیم میشود. بسیاری از این سازها ریشه در تاریخ باستانی این منطقه دارند و تا امروز در فرهنگ موسیقایی بلخ زنده مانده است:
الف) سازهای زهی
۱. دوتار: نوعی ساز زهی با دسته بلند به طول حدود ۱٫۳ متر، ساخته شده از چوب توت است. در گذشته دو سیم رودهئی داشت، اما امروز دارای یک سیم اصلی، ۱۳ سیم فرعی و ۱۹ پرده بوده که با ناخنک نواخته میشود و در مناطق شمالی افغانستان رواج دارد.
۲. سهتار: ساز باستانی آریایی با دسته بلند و سه سیم فلزی است. از نوازندگان معاصر آن میتوان به عبدالجلیل باختری اشاره کرد.
۳. تنبور: سازی بزرگ با دو سیم اصلی و ۱۵ سیم فرعی و ۲۷ پرده است که از چوب توت ساخته شده و با ناخنک نواخته میشود.
۴. دمبوره: سازی با دو سیم رودهئی و بدون پرده، بهطول حدود یک متر است که با انگشت نواخته میشود و در بلخ و مناطق شمالی افغانستان رایج است.
۵. رباب: ساز باستانی با پنج سیم اصلی و ۱۶ سیم فرعی است و کاسۀ آن با پوست بز پوشیده شده و با ناخنک نواخته میشود.
۶. غیچک: ساز زهی با دو سیم و کاسه چوبی پوشیده از پوست بز بوده که با آرشه (زخمه) نواخته میشود و طول معمول آن ۸۷ سانتیمتر است.
ب) سازهای بادی
۱. نی: از گیاه نی ساخته میشود و در موسیقی عرفانی جایگاه ویژهای دارد. چوپانان بلخ از دیرباز در طبیعت آن را مینواختند و مولوی در مثنوی معنوی از نی بهعنوان نماد عرفانی یاد کرده است.
۲. تُوله: ساز بادی به طول ۴۶ سانتیمتر، بهطور معمول از مفرغ یا چوب زیتون ساخته میشود که ارای هفت سوراخ است و در بلخ و دیگر مناطق افغانستان رواج دارد.
۳. سُرنای: ساز بادی با هفت سوراخ، بهطور معمول در جشنها و عروسیها همراه با دهل نواخته میشود.
د) سازهای ضربی
۱. دهل: طبل دوطرفه با پوست گاو یا گاومیش، در اندازههای مختلف است که در مراسم شادی و رزم استفاده میشود.
۲. طبله: متشکل از دو طبل کوچک و بزرگ که با دست نواخته میشود.
۳. زیربغلی: طبل تکسره با پوست بز یا آهو، بهطور معمول زیر بغل قرار میگیرد و در بلخ و مناطق شمالی افغانستان رواج دارد.
۴. دف و دایره:حلقههای چوبی با پوست حیوانات، بهطور معمول توسط زنان در عروسیها نواخته میشود. دف دارای زنجیرکهایی است که صدای ویژهای ایجاد میکنند.
۵. نقاره: طبل دوپارچه با پوست گاو و شتر است در گذشته برای اعلام زمان در شهرها استفاده میشد. در بلخ، نقارهچیان در ماه رمضان برای بیدار کردن روزهداران آن را مینواختند.[۱۴۴]
نوازندگان و آوازخوانان
موسیقی محلی بلخ با نوازندگان و آوازخوانان برجستهای که در طول تاریخ پرورش داده، جایگاه ویژهای در فرهنگ خراسان دارد. هنرمندانی چون محمدحکیم خلمی، تنبورنواز چیرهدست قرن سیزدهم هجری، بابهقران دنبورهنواز صاحب سبک، و استاد بهاءالدین با پشتکار خود میراثداران این هنر اصیل بودهاند. در میان نسلهای بعدی، عبدالجلیل باختری با تسلط بر سازهای متنوع و تأسیس آموزشگاه موسیقی و محمدحسن بسمل با صدای رسای محلیخوانی، نقش مهمی در تداوم این سنت ایفا کردهاند. این هنرمندان نهتنها در عروسیها و محافل محلی، بلکه در جشنوارههای ملی و بینالمللی نیز هنرنمایی کردهاند و آثار ماندگاری در رادیو و تلویزیون افغانستان به ثبت رساندهاند. امروز اگرچه برخی از این استادان درگذشتهاند، اما شاگردانشان راه آنها را ادامه میدهند و موسیقی بلخ را به نسلهای جدید منتقل میکنند.[۱۴۵]
غذاهای محلی
غذاهای محلی بلخ بهعنوان بخشی از میراث غنی فرهنگی این منطقه، از تنوع و اصالت چشمگیری برخوردارند. این مجموعه شامل انواع غذاهای اصلی، نوشیدنیها و شیرینیهای سنتی میشود که بسیاری از آنها ریشه در تاریخ کهن خراسان بزرگ دارند. از جمله غذاهای شاخص میتوان به قابلیپلو، کباب چوپان، منتو، آیخانم، سنبوسه و آشبریده اشاره کرد که در متون ادبی فارسی نیز از آنها یاد شده است. شیرینیهایی مانند حلوای کنجدی، زولبیا و فیرنی همراه با نوشیدنیهای سنتی همچون هفت میوه و شیرچای، کاملکننده این سفره رنگین هستند.
ویژگی منحصربهفرد غذاهای محلی بلخ، تنوع کاربردی آنها است که شامل غذاهای روزمره (عادی)، خوراکیهای فصلی (هوسانه)، غذاهای مخصوص مناسبتهای آیینی و نیز سوغاتیهای محلی میشود. برخی از این خوراکها مانند «شیرینپلو» و «حلوای زرد» علاوهبر جنبه غذایی، دارای ارزش دارویی نیز هستند. محصولات لبنی منطقه بلخ بهویژه قیماق (خامه) خلم و شیر یخ بلخ از شهرت جهانی برخوردار است. این تنوع غذایی نهتنها نیازهای تغذیهای ساکنان را تأمین میکند، بلکه بهعنوان یکی از جاذبههای گردشگری منطقه نیز محسوب میشود. سفرنامهنویسان و جهانگردان تاریخی بارها به کیفیت و تنوع این غذاها اشاره کردهاند که نشاندهنده تداوم این سنت غذایی تا به امروز است.[۱۴۶]
آیینهای سوگواری
اطلاعرسانی و مراحل اولیه: با درگذشت فردی در بلخ، خانواده متوفا از طریق بلندگوهای مساجد، رسانههای محلی و شبکههای اجتماعی، آگهی فوت را منتشر میکنند. این آگهی شامل مشخصات متوفا، زمان و مکان نماز جنازه، خاکسپاری و مراسم فاتحه است. خانواده و نزدیکان در تغسیل و تکفین میت مشارکت میکنند.
مراسم پیش از خاکسپاری: پیش از انتقال جنازه، زنان و مردان به صورت جداگانه برای ابراز همدردی در خانه متوفا جمع میشوند. کوچهها را آبپاشی و نظافت میکنند. برای زنان حاضر در مراسم، حلوای کنجدی و پارچه توزیع میشود. اگر خاکسپاری به روز بعد موکول شود، شبانه بر سر جنازه قرآن خوانده میشود.
مراسم خاکسپاری: پس از اقامه نماز میت و توزیع اسقاط (هدایای نقدی)، جنازه با همراهی جمعیت به گورستان منتقل میشود. در محل خاکسپاری، حلوا و نان بین حاضران توزیع میشود. پس از دفن، عالم دینی آیاتی از قرآن تلاوت کرده و موعظه کوتاهی ایراد میکند.
مراسم پس از خاکسپاری: در سه شب اول، نزدیکان برای بازماندگان غذا میبرند. صبح روز دوم، مراسم فاتحهخوانی مردانه در مسجد برگزار میشود. روز سوم، فاتحهخوانی زنانه در خانه متوفا با قرآنخوانی و پذیرایی انجام میگیرد.
مراسم یادبود: مراسم ختم قرآن تا چهل روز در روزهای جمعه ادامه مییابد. در چهلمین روز (چهلکشی) و سالگرد درگذشت (سالکشی)، مراسم جداگانه برای مردان و زنان با قرآنخوانی و ضیافت برگزار میشود. در اولین نوروز پس از فوت، خانوادهها بولانی ماشی و آب هفتمیوه بین همسایگان توزیع میکنند.
دوره سوگواری: برخی زنان تا یک سال از شرکت در مراسم شاد خودداری میکنند. این آیینها نشاندهنده احترام عمیق مردم بلخ به درگذشتگان و اهمیت همبستگی اجتماعی در مواقع سوگ است.[۱۴۷]
مکانهای تاریخی بلخ
بر اساس گزارشهای معتبر در بلخ در حدود 58 اثر تاریخی موجود است که اکثر آن در حال فروپاشی قرار دارد. تعدادی از این بناها در ذیل معرفی شده است:[۱۴۸]
۱. مسجد کبود (زیارت سخی)
مسجد کبود یا زیارت سخی در شهر مزار شریف، مرقدی منسوب به امام علی است که بهعنوان مهمترین بنای دینی-تاریخی افغانستان شناخته میشود. این مکان مقدس، سالانه میزبان هزاران زائر از داخل و خارج افغانستان است و نقش محوری در حیات مذهبی و فرهنگی شمال این کشور دارد. بر اساس منابع تاریخی، قبر منسوب به امام علیدر دوران سلطان سنجر سلجوقی (۵۱۱–۵۵۲ق) در منطقه بلخ کشف و به دستور وی بنایی بر آن ساخته شد. این بنا در حمله مغولان (۶۱۷ق) ویران شد، اما در دورۀ سلطان حسین بایقرا ( ۸۶۱–۹۱۱ق) بازسازی و با معماری تیموری، گنبد و بارگاهی باشکوه بر آن احداث شد. در دورههای بعد، حاکمان ازبک و بارکزایی با افزودن موقوفات، مدرسه علمیه، کتابخانه و مراکز قرآنی، بر رونق این مکان افزودند.[۱۴۹]
اهمیت مذهبی و اجتماعی
زیارت سخی نهتنها بهعنوان یک مکان مقدس، بلکه بهمثابۀ کانونی برای تجمعات مذهبی و مراسم آیینی شناخته میشود. مراسمی همچون شمعافروزی در شب برات (نیمه شعبان)، برافراشتن عَلَم سخی در اول فروردین (مقارن با نوروز) و میله گل سرخ از جمله آیینهای مهمی است که در این مکان برگزار میشوند. همچنین، بسیاری از عالمان، صوفیان و شخصیتهای برجسته تاریخی در جوار این مرقد دفن شدهاند که بر اهمیت آن میافزاید.[۱۵۰]
انتساب قبر به امام علی
در مورد انتساب این مکان به امام علی، روایات تاریخی مختلفی وجود دارد. برخی منابع مانند محمد بن عبدالرحیم غرناطی (قرن ششم هجری) نقل کردهاند که این قبر پس از خوابهای پیدرپی اهالی بلخ کشف شد و کتیبهای با عبارت هذا ولی الله، علی اسدالله، اخ رسول الله در آن یافت شد. با این حال، برخی مورخان مانندعلی بن ابیبکر هروی (قرن هفتم هجری) این انتساب را مورد تردید قرار دادهاند.[۱۵۱]
بر اساس منابع تاریخی و تحقیقات علمای شیعه، زیارت سخی مزارشریف منسوب به امام علی با چالشهای اسنادی مواجه است. سید بن طاووس در فرحة الغری با استناد به روایات متعدد، مدفن امام علی را نجف اشرف دانسته، در حالی که منابعی مانند الإشارات إلی معرفة الزیارات علی بن ابیبکر هروی این انتساب را رد کردهاند.[۱۵۲] سید شهابالدین مرعشی نجفی معتقد است این مزار احتمالاً متعلق به شخصی علوی بهنام علی بن ابیطالب بلخی بوده که نسبش به امام سجاد میرسیده و به اشتباه به امام اول شیعیان نسبت داده شده است.[۱۵۳]
جایگاه کنونی
امروزه، مسجد کبود مزار شریف نهتنها یک زیارتگاه، بلکه نماد وحدت و هویت فرهنگی مردم شمال افغانستان است. این مکان بهدلیل موقعیت مذهبی و تاریخی خود، در طول قرون متمادی بهعنوان مرکز سیاسی، اجتماعی و آموزشی این منطقه ایفای نقش کرده است. معماری باشکوه، گنبد فیروزهای و حیاط وسیع آن، آن را به یکی از زیباترین بناهای تاریخی افغانستان تبدیل کرده که همچنان پابرجا و مورد احترام میلیونها مسلمان است.[۱۵۴]
۲. معبد نوبهار بلخ
معبد نوبهار، بنای باستانی مشهور در ولایت بلخ افغانستان است. این بنا از دوران باستان تا دوران برمکیان، آتشکدۀ زرتشتی و نیایشگاه بودایی بوده و در دورۀ اسلامی به مسجد جامع بزرگ تبدیل شده است. معبد نوبهار، بهدلیل جایگاه دینی و اجتماعی، نقش مهمی در شکلدهی فرهنگ و تمدن منطقه در دوران زرتشتیان، بوداییان و اسلام داشته و امروزه جزئی از میراث تمدنیِ ایران فرهنگی، محسوب میشود.برخی محققان، «نوبهار» را به نخستین فصل سال ربط دادهاند، اما بهنظر بسیاری از پژوهشگران، نوبهار برگرفته از «نه وه وی هه» در زبان سانسکریت است. جزء اول این کلمه، در فارسی بهمعنی «تازه» و جزء دوم که تغییر پیدا کرده و در فارسی «بهار» شده، بهمعنی «دیر» و «معبد» و هردو جزء باهم بهمعنی «دیر نو» و «معبد جدید» است.[۱۵۵]
این بنای باستانی، در متون کهن بهنام «نَوه ویهاره» یا «سنگهارامه» بهمعنی صومعۀ جدید آمده است[۱۵۶] اما در منابع امروزی و میان مردم بهنامهای «معبد نوبهار»، «آتشکدۀ نوبهار بلخ»،[۱۵۷] شهرت دارد. یاقوت حموی، معتقد است که علت نامگذاری این معبد به نوبهار، این است که مردم آن سرزمین، قسمتهای مختلف آن را با گیاهان و گلهای تازهروییدۀ بهاری آذین میبستند.[۱۵۸]
تاریخچه معبد نوبهار
برخی منابع، تاریخچۀ پرستشگاه بلخ را به زمان حکومت کیانیان میرسانند.[۱۵۹] برخی آن را از بزرگترین آتشکدههای زرتشتی در زمان حکومت ساسانیان میدانند؛[۱۶۰] اما بر اساس پژوهشهای اخیر، نوبهار معبدی بودایی بوده است. برخی در جهت حل این اختلاف، نوبهار را ابتدا آتشکده دانستهاند که بعدها مقارن با ظهور اسلام به مرکز مهم بوداییان باختر تبدیل شده است.[۱۶۱] با ورود اسلام به این سرزمین، مسجدی بهجای آن تأسیس شد.[۱۶۲] چند قرن بعد که چنگیز مغول به ایران و بلخ حمله کرد، این مکان آسیب جدی دید. محلۀ معبد نوبهار در حالحاضر از دروازههای ششگانۀ جنوبی شهر بلخ است.[۱۶۳]
معماری
معماری پرستشگاه نوبهار، در طول تاریخ همواره تغییر کرده است و پیروان هر باور یا سلسلۀ حکومتی، معماری و کاربری آن را تغییر دادهاند. معبد نوبهار در دورۀ بودایی به اندازۀ صد ذراع طول و همان مقدار عرض داشته و ارتفاع آن نیز بیش از صد ذراع بوده است.[۱۶۴] یک گنبد بزرگ بهنام «استن» بر فراز آن قرار داشت كه رواقی دایرهمانند آن را احاطه كرده و در اطراف ساختمان آن ۳۶۰ اتاق مخصوص خادمان موجود بوده است. در بالای گنبد پرچمهایی از ابریشم افراشته بوده و بت موجود در معبد نیز با پارچههای ابریشمی و جواهرات آراسته بوده است. به گفتۀ برخی از مورخان، بقایای معبد نوبهار تا قرن نهم هجری قمری پابرجا بوده است. [۱۶۵]
اهمیت و جایگاه
الف) دینی: اهمیت دینی معبد نوبهار مربوط به گذشتۀ این مکان میشود. ابنخلکان نوشته است که معبد نوبهار در نظر ترکان و پارسیان (ایرانیان) همان منزلت مکه برای مسلمانان عرب را داشته است.[۱۶۶] همچنین برای زائران هندی و چینی از نظر مذهبی بسیار مهم بوده است تا جایی كه حتی پادشاهان هند، چین و كابل برای زیارت و تعظیم آن به بلخ میرفتند.[۱۶۷]
ب) باستانشناختی و فرهنگی: امروزه این مکان اهمیت علمی و مطالعاتی برای باستانشناسان دارد و از نظر فرهنگی نیز مهم شمرده میشود؛ زیرا شکوه فرهنگی و میراث تمدنی ایران قدیم، بهویژه جایگاه فرهنگی و تمدنی بلخ در تاریخ این سرزمین را نشان میدهد. [۱۶۸] اهمیت علمی و باستانشناختی معبد باعث شده است که دانشمندان از کشورهای اروپایی، آمریکا و ایران برای مطالعۀ آن بروند و آن را دریچهای رو به گذشته و مهم برای مطالعۀ فرهنگ و تمدن سلسلههای مختلف بدانند.[۱۶۹]
د) گردشگری و اقتصادی: این مکان امروزه از اهمیت گردشگری و اقتصادی برخوردار است. هرساله گردشگران زیادی از خارج و داخل افغانستان از آن دیدن میکنند و برای مردم محل، سبب اشتغال و رونق کار و گردش چرخۀ اقتصاد میشود. [۱۷۰]
معبد نوبهار در زمان زرتشتیان
بنا به شواهد موجود، این مکان ابتدا از آتشکدههای بزرگ و مهم زرتشتی بوده و نقش زیادی در سبک زندگی، انسجام دینی و اجتماعی پیروان زرتشت داشته و از رونق بسیار برخوردار بوده است.[۱۷۱] در برخی از منابع نیز آمده است که این آتشکده نزد پادشاهان ایرانی از احترام خاصی برخوردار بود و یکی از بزرگترین آتشکدههای آیین زرتشی در زمان ساسانیان محسوب میشد.[۱۷۲]
معبد نوبهار در زمان بوداییان
در زمان بوداییان، این معبد از اهمیت دینی بسیار برخوردار بود و به سبک زندگی باورمندان بودایی و مردم آن منطقه سامان میداد و معنی میبخشید. به نوشتۀ یاقوت حموی، مردم معبد نوبهار را در مقابل خانۀ خدا عبادت میکردند و گرداگرد آن بتها برافراشته و اطراف آن را با حریر و دیبا آراسته بودند و گوهرهای ارزنده بر آن میآویختند. در جشنهای آیینی، طاق نصرتی را که میبستند با گیاهان و گلهای تازه و رنگارنگ آن را آذین میبستند.[۱۷۳] از نظر اقتصادی نیز از غنیترین نهادهای دینی جهان محسوب میشد زیرا مردم و حتی پادشاهان هند و چین هدایای زیادی برای معبد میفرستادند. بههمین دلیل، معبد نوبهار، املاک بیشمار در مناطق مختلف از جمله «رُستاق» تخارستان داشت. قدرت اقتصادی باعث میشد که دامنۀ نفوذ متولیان معبد به نقاط دوردست ایران برسد.[۱۷۴]
نقش تمدنی و تاریخی معبد نوبهار
الف). نماد فرهنگی و تمدنی: معبد نوبهار بهدلیل جایگاه دینی و نقش انسجامبخش مذهبی آن، در طول قرون در حوادث مهم تاریخی و تحولات سیاسی و فرهنگی اثرگذار بوده است. پیروزی بر پرستشگاه و تخریب یا تجدید بنای آن، نماد پیروزی بر یک باور دینی، طرز تفکر، سیستم حکومتی و سبک زندگی خاص و جایگزینی شیوۀ زندگی دیگر بوده است. مسعودی در کتاب «مروج الذهب و معادن الجوهر» مینویسد که نوبهار را، منوچهر در شهر بلخ خراسان بنیانگذاری کرد و کسی که پردهداری این خانه را بهعهده داشت، در نزد پادشاهان آن منطقه بسیار محترم بود و دستور وی را میپذیرفتند و مال فراوان میدادند.[۱۷۵]

ب). نماد رقابت با فرهنگ و تمدن عربی: معبد نوبهار در دوران قبل از اسلام، در چارچوب رقابت نمادین با عربها و خانۀ کعبه که نماد دینی و سمبل تمدن عربی محسوب میشد، منشأ اثر بود و مردم منطقه در رقابت با خانۀ کعبه، در آبادانی نوبهار میکوشیدند. از این نظر پرستشگاه نوبهار مورد توجه مورخان قرار گرفته و برای مثال «زکریای قزوینی» در کتاب «آثار البلاد» نوشته است که معبد نوبهار در شهر بلخ واقع و بزرگترین بُتخانه است. وی در علت شکوه این مکان مینویسد که چون پادشاهان آن زمان، شرف کعبه و احترام و تعظیم عرب نسبت به خانۀ کعبه را شنیدند، نوبهار را به تقلید از کعبه ساختند و با دیبا و حریر و جواهر گرانبها تزیین و بر اطراف آن بتهای زیادی نصب کردند. «دقیقی» نیز نوشته است که اهل ایران، هند، چین و ترکستان، مانند حاجیان در آنجا به زیارت میآمدند.[۱۷۶]
۳. مسجد نهگنبد (حج پیاده)
مسجد تاریخی نهگنبد در سه کیلومتری جنوب شهر بلخ، یکی از شاخصترین آثار معماری دوران اسلامی در افغانستان محسوب میشود. بر اساس اسناد تاریخی، این بنا به احتمال در فاصله سالهای ۱۰۷ تا ۱۷۹ق توسط خاندان برمکی ساخته شده است. باستانشناسان فرانسوی در کاوشهای سال ۱۳۹۵ش دریافتند که این مسجد بر روی بقایای نیایشگاه بودایی نوبهار بلخ احداث شده و حتی تکههای سفال متعلق به دورۀ هخامنشی نیز در محوطه آن یافت شده است.
ویژگیهای معماری: این مسجد با پلان مربعشکل به ابعاد حدود ۲۰×۲۰ متر، دارای نه گنبد و ۱۶ ستون خشتی بود که امروزه تنها بقایای آن باقی مانده است. ستونهای میانی با قطر ۱۵۲ سانتیمتر و ستونهای متصل به دیوار به صورت جفتی طراحی شده بودند. تزئینات گچبری با نقوش گیاهی و استفاده از رنگ لاجوردی از ویژگیهای بارز این بنا محسوب میشود. متخصصان معماری، سبک این بنا را تلفیقی از هنر ساسانی، بودایی و گندهارا میدانند.
مرمت و حفاظت: از ۱۳۵۵ش اقدامات حفاظتی روی این اثر آغاز شد و در سالهای اخیر با همکاری مؤسسات بینالمللی مانند بنیاد آقاخان و هیأت باستانشناسی فرانسه، مرمتهای گستردهای صورت گرفته است. این پروژهها شامل استحکامبخشی سازه، ایجاد فضای سبز و آمادهسازی محوطه برای بازدیدکنندگان بوده است.
اهمیت فرهنگی و مذهبی: این مسجد بهدلیل مجاورت با آرامگاه قاضی یونس بن طاهر نصیری (متوفی ۴۱۱ قمری)، دانشمند برجسته عصر غزنوی، همواره مورد احترام مردم بوده است. اهالی منطقه در ایام نوروز و مراسم مذهبی در این مکان جمع میشوند و به نذر و نیاز میپردازند. اعتقاد بر این است که زیارت این مکان ثواب حج را دارد، از همین رو به «حج پیاده» معروف شده است.
۴. آقکپرک
آقکُپرُک واژۀ ازبکی و بهمعنای پُلِ سفید است. آقکپرک، مجموعۀ چهارگانۀ پایگاههای باستانی در ولایت بلخ است که در امتداد رود بلخاب واقع شده است.[۱۷۷] در آقکپروک بین سالهای 1962 تا 1965م، هزاران قطعۀ تاریخی شامل آیینۀ برنجی، انگشتر، دستبند، نگین لاجوردین، انگشتر، تیغ، تبر، سرتیر و سفال متعلق به 20 هزار سال قبل از میلاد بهدست آمد.[۱۷۸] این منطقۀ تاریخی در 13 کیلومتری جنوبغربی ولسوالی (شهرستان) کِشِندِه از ولایت بلخ، واقع شده است. تپههای آقکپرک در شمال روستایی به همین نام و در ۷۷ کیلومتری جنوب شهر مزارشریف واقع شده است. قلعۀ آقکپرک نیز در همین ناحیه واقع است. جادۀ ارتباطی ولایت بامیان به شمال کشور از این ناحیه میگذرد و رود بلخاب نیز از کنار آن عبور میکند.[۱۷۹]
خصوصیات آثار کشفشده
اهمیت آقکُپرُک در ارزش باستانشناسانۀ آثار کشفشدۀ آن است که به شناخت ویژگیهای پارینهسنگی قدیم آسیای مرکزی کمک میکند.[۱۸۰] ابزارهای کشفشده چنان ماهرانه ساخته شدهاند که باستانشناسان از سازندگان آنها با عنوان «میکلآنجلوهای دورۀ پارینهسنگی فوقانی» یاد میکنند. آثار بهدستآمده از آقکُپرُک، متعلق به یک دورۀ فرهنگی است که از حدود ۲۰ هزار تا ۱۵ هزار سال پیش از میلاد طول کشیده است. تصویر تراشیدهشدۀ چهرۀ یک انسان بر روی سنگی کوچک، از نخستین حکاکیهای چهرۀ انسان است که بر جای مانده است.[۱۸۱]
پایگاهها
در حفاریهای آقکپرک چهار پایگاه باستانشناسی بهترتیب زیر مشخص شده است:
- آقکپرک ۱ (غارِ اسب): پناهگاهی صخرهای از دوران کوشانیان و ساسانیان است که شامل پارهای از آثار فرسکو بودایی و معماری ساده است. آثار دوره میانسنگی نیز در غار اسب بهدست آمده است. کشف بقایای گوسفند وحشی، غزال، روباه و پرندگان نشان میدهد که امرار معاش در آن دوره، از طریق شکار بوده است.[۱۸۲]
- آقکپرک ۲ (غارِ مار): ابزار بهدست آمده از این سایت باستانشناسی، مربوط به عهد کهنسنگی اخیر و میانه است.[۱۸۳]
- آقکپرک ۳: یک پایگاه روباز (بیسقف) در کرانۀ رود بلخاب است که شامل دو دورۀ متعلق به عصر فرا پارینهسنگی میشود.[۱۸۴]
- آقکپرک ۴: یافتههای این پایگاه شامل سازههای فراوان و پیشرفته از ابزارهای سنگی همچون سردیس سنگی بسیار ابتدایی، بقایای گوسفند و بز اهلی شده، قطعاتی از مس چکش خورده متعلق به عصر نوسنگی، سفال، نیش پرتابهها، شیشهجات سفالینه و جواهرات ساده است.[۱۸۵] از نظر کارشناسان، این منطقه از دیرباز محل سکونت اقوام ترک بوده است و به همین دلیل نامهای ترکی خود را حفظ کرده است.[۱۸۶]
روابط بین تمدنی
دانشمندان در کشفیات خود نمونههای روشنی از مراودۀ دائمی بین تمدن شمال افغانستان و تمدنهای منطقهای را کشف کردهاند، از جمله:
- ارتباط با مندیگگ: باستانشناسان شوروی، دانش روش کشت گندم و حبوبات را مربوط به انسانهایی میدانند که در کنارههای دریای آمو و در شمال کوههای هندوکش زندگی میکردهاند و معتقدند که دانش و روش کشت گندم از آنجا به «مندیگگ» رفته است.[۱۸۷]
- ارتباط با مصر: در دوران کهن، لعل و زمرد بدخشان از طریق پایگاه تمدنی بلخ به مصر حمل شده و در آنجا بهعنوان سنگ جادویی مورد استفادۀ زنان، مردان و کاهنان بوده است.[۱۸۸]
- با توجه به آثار آقکپرک برخی معتقدند در حدود 70 هزار سال قبل از میلاد دهقانان و چوپانانی در جلگههای حاصلخیز پیرامون هندوکش زندگی میکردهاند. این مردمان، صنعت ابتدایی خانهسازی با خشتخام و سفالگری را با خود به همراه آوردند و بعدها در عصر مس، از فروش لاجورد که در سواحل و بستر رودخانهها مییافتند و تجارت آن به کشورهای اولیه باختری از طریق میانرودان، ثروتمند میشدند.[۱۸۹]
- ارتباط با میانرودان: برخی باستانشناسان ساکنین آقکپرک را مردمانی از حوزه آکسوس (باختر) میدانند که با مهاجرت به بینرودان، از تمدن منطقه استفاده کرده و کشاورزی را که اولین مرتبه در بلخ پدید آمده بود، در بینالنهرین رواج دادند. در نتیجۀ این انتقال، مردم بومی آن مناطق از طریق مهاجران بلخی با کاشت گندم، جو و برخی محصولات دیگر آشنا شدند و یاد گرفتند از حیوانات بهره بگیرند. بهمرور زمان، تمدن سومری پدید آمد که بررسیها نشان داده است، این تمدن بیشترین شباهت را با بلخ دارد. نشانۀ دیگر، ارتباط گسترده سومر با بلخ از طریق جادۀ ابریشم است. لاجورد بدخشان از این طریق، به بینالنهرین و مصر منتقل میشد و یافتههای جدید در مصر با آثار بلخی ارتباط دارد.[۱۹۰]
آقکپرک در منابع اوستایی
بر اساس اوستا، «ایریاناوئجه» (مسکن اولیه آریانها)، نخستین سرزمینی است که اهورا مزدا آفرید. بر اساس فرگرد اول «وَندیداد»، این سرزمین اولین منطقه در بین 16 شهر اوستایی است. این اسم بهمعنی خاستگاه یا زادگاه آریانها است. بر اساس فرگرد اول وندیداد، این منطقه بهترین جایی بوده که اهورا مزدا آفریده است. «ایریاناوئجه» از رود «وَنگُوهیدائیتِیا» مشروب میشده است. بسیاری از شرقشناسان این منطقه را با شمال هندوکش (بلخ) تطبیق کرده و رود «وَنگُوهیدائیتِیا» را همان رود بلخاب دانستهاند که بلخ را آبیاری میکند. این افراد اعتقاد دارند «ونگویی» در اینجا صفت «دائیتیا» است که بهمعنی «خوب» بهکار رفته است. در متون دوره پهلوی «وهرود» و «بهرود» هم بهکار رفته است که منظور از آن همان رود بلخاب است. وهرود که در بندهش هندی آن را بهرود آورده است، رود بلخاب است که بر خلاف جهت ارنگ (جیحون) به شرق میرود.[۱۹۱]
در وندیداد «ایریاناوئجه» در کنار رود «دائیتی» بهنام نخستین شهر اهورایی یاد شده است. شهری که جمشید «ورجمکرد» را در آنجا بنا کرد. در بندهش روایتی وجود دارد که بر اساس آن اولین مرحله آفرینش، آسمانها و دومین مرحله، آفرینش آبها است. آبها بعد از آفرینش به سوی دریای فراخکرت، در جنوب کوه البرز سرازیر شدند. سرچشمه آنها در قله البرز است که به واسطه «آناهیتا» جاری میشود تا به کوه «هوگر» برسد. در قله «هوگر» دریاچه مقدس «اورویس» قرار دارد. آبها برای تصفیه به این دریاچه میریزند و سپس از معبری خارج میشوند.[۱۹۲]
در اوستا، فقرات زیادی وجود دارد که گویای جنبۀ تقدس رود «دائیتی» است. رود «دائیتی» جایگاه نزول پرتو اهورا مزدا و ایزدان و گهواره تمدن و دین در «ایریاناوئجه» است. پیامبر زرتشتی در کنار رود این سرزمین به الهام غیبی رسید. یلان و ناموران در کنار آب این خاک، ایزدان را ستوده و از آنان رستگاری و کامیابی خواستند. این رود نه فقط در ارتباط با خلقت و آفرینش موجودات اولیه و رسالت زرتشت اهمیت حیاتی دارد که بر اساس اوستا در دوره آخرالزمانی این دین نیز نقش دارد. زیرا بر اساس اوستا سیسال پس از ظهور «هوشیدر» (اولین منجی آخرالزمانی زرتشتی) «ایریاناوئجه»، بعد از گرفتارشدن در تاریکی، به نور روشن میشود. گیاهان سبز میشوند و آبهای فراوان در حدی که رود «دائیتی» در «ایریاناوئجه» قرار دارد، به بلندی اسبی جریان مییابد.[۱۹۳]
آقکپرک در منابع ودایی
در منابع ودایی نیز از این منطقه یاد شده است. اسامی مناطق بلخ که به صورت «بلهیکا» آمده است نشان میدهد سرودهای اولیه «ریگودا» در این منطقه سروده شده و مدتها بهصورت شفاهی بین مردم نقل میشده تا بعدها در آثار بزرگی چون «ریگوید» ثبت شود. سرزمین بلخ، رود خروشان بلخاب، کوههای سبز و جلگههای غنی منطقه، در یاد ریشیهای «دراویدی» ماندگار شده است.[۱۹۴]
۵. بالاحصار بلخ
بالاحصار بلخ، که به نام «شهر اندرون» نیز شناخته میشود، از جمله آثار تاریخی ارزشمند در شمال افغانستان محسوب میشود. پژوهشگران با استناد به مشابهتهای معماری این بنا با بالاحصار مرو، آن را به دوران پیشدادیان، کیانیان و تمدن باکتریا (مرکز هزارشهر) نسبت میدهند. کاوشهای باستانشناسی معاصر، قدمت این اثر را دستکم ۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلادبازمیگرداند.
موقعیت و ساختار معماری: این قلعه باستانی که از مصالح پخته و خشت خام ساخته شده، در فاصلۀ یک کیلومتری شمال باغ مرکزی شهر بلخ واقع شده است. از سمت شرق به کشتزارها و از غرب به مناطق مسکونی محدود میشود. بالاحصار در روزگاران گذشته با برجهای رفیع خود، محل افراشتن پرچمهای نمادین امالبلاد بود، اما امروزه تنها بقایایی از برج و باروی آن بر جای مانده است.
در مجاورت ورودی این دژ تاریخی، مناری عظیم قابل مشاهده است که بخش فوقانی آن فرو ریخته. دیوارهای فعلی بالاحصار دارای ضخامتی حدود سه و نیم متر، ارتفاعی بین هشت تا دوازده متر و چهل سانتیمتر بوده و پیرامون آن آثار خندقی به عرض ۳۰ تا ۵۰ متر مشهود است.
آرامگاههای تاریخی: در شمال خارج از محدوده بالاحصار، آرامگاه منسوب به شیث پیامبر قرار دارد. همچنین در غرب داخل حصار، مرقد احمد زمچی پهلوان، از یاران ابومسلم خراسانی، بهعنوان یکی از زیارتگاههای مورد توجه عام و خاص شناخته میشود.
پژوهشهای باستانشناسی: نخستین مطالعات علمی در این محوطه توسط فوشه، باستانشناس فرانسوی، در ۱۳۰۲ش انجام شد که منجر به کشف مخزنی آبی و نیمی از یک برج ساختهشده از خشت پخته شد. در سال بعد، ژوزف هاکن به همراه فوشه به کاوش ادامه دادند و موفق به شناسایی نیایشگاهی بودایی شدند.
شلومبرژه، دیگر پژوهشگر فرانسوی، در ۱۳۲۸ش قطعات سفالی لعابدار و بدون لعاب از دورههای یونانیهای باختری، کوشانی و اسلامی به همراه سکههای قدیمی را در این محل یافت. در سال ۱۳۳۳ هجری شمسی، مهندس بوبو (از فرانسه) با بررسی بخشهای تحتانی دیوارها، ابعاد حائز اهمیت این سازه را مشخص نمود که عرضی سه متری و ارتفاعی بیش از بیست متر داشت.
کشفیات اخیر: از۱۳۸۴ش گروههای مشترک افغانستانی و فرانسوی بهصورت منظم به بررسی این محوطه پرداختهاند. در کاوشهای ۱۳۸۵ش یافتههای قابل توجهی شامل: ستونهای گلی، خشتهای خام با ابعاد ۱۰×۲۲×۲۳ سانتیمتر، خشتهای پخته در اندازههای ۵×۳۳×۳۳ و ۵×۳۵×۳۵ سانتیمتر، چراغ روغنی به رنگ آبی، ظروف سفالی شامل کوزه و آفتابه، مهرههای منقوش، سه سکه اکسیدشده، دو اسکلت انسانی به طول ۱۶۰ سانتیمتر با جهتگیری شمالی-قبلهای، دو انگشتر بدون نگین به قطر ده میلیمتر به دست آمد. همچنین اتاقی از خشت پخته و گودالی مربعشکل با عمق پنجاه سانتیمتر (به ابعاد ۶۵×۵۴ سانتیمتر) که کاربری آتشکده داشته، در این محل شناسایی شده است.
وضعیت کنونی و تهدیدات: امروزه این اثر تاریخی ارزشمند، همچون صدها بنای دیگر افغانستان، در معرض تخریب قرار دارد. ساختوسازهای غیرمجاز در حریم این محوطه و تخصیص غیرقانونی زمینهای اطراف، بقایای این میراث کهن را به شدت تهدید میکند.[۱۹۵]
۶. منار زادیان
منار زادیان با ارتفاع ۱۷۷۴ سانتیمتر و ۶۴ پله دسترسی، از قدیمیترین منارههای اسلامی در بلخ است. این بنا که متعلق به دورۀ سلجوقی است، کتیبهای به خط ثلث برجسته و تزیینات گچبری ظریف دارد. سبک معماری این مناره قابل مقایسه با بناهای مشابه در منطقه است.
۷. مزار باباروشنی
مزار گنبددار و تکاتاقهای بهنام باباروشنی (واقع در شمال شرقی بالاحصار و متعلق به قرن پنجم هجری) از بناهای تاریخی منحصربهفرد دورۀ اسلامی پیش از مغول است.[۱۹۶]
۸. مزار میر روزهدار
در سه کیلومتری شرق بلخ، بقایای مزاری با دیوارهای برپا وجود دارد که به میر روزهدار شهرت دارد و در میان گورستانی با آجرهای تزیینی محصور شده است. فضای داخلی این بقعه با هنرمندی تزیین شده است (طرح روی گنبد و طاقچهها با رنگآمیزی جلوه بیشتری یافته است)، اما فقدان گنبد بیرونی و روکش بنا، این احتمال را مطرح میکند که بهدلیل ناآرامیهای سیاسی در سده هشتم هجری، ساخت آن ناتمام رها شده است.[۱۹۷] ترکیب معماری این بنا، از جمله اتاق مقبره هشتضلعی با طاقچههای قوسدار حکاکیشده در سطوح و گوشهها و پیشآمدگی اتاق ورودی، بیانگر ذوق هنری دوره تیموری است. همین ترکیب با اندکی تفاوت در مزار خواجه بَجگاهی (در حاشیه شرقی شهر و متعلق به قرن یازدهم هجری) و خواجه عکاشه نیز به چشم میخورد که دارای شکلی پیچیدهتر است.
۹. آرامگاه خواجه ابونصر پارسا
مسجد آرامگاه خواجه ابونصر پارسا، شاید معروفترین بنای تاریخی بلخ باشد. این بنا اندکی پس از درگذشت این عارف در ۸۶۷ق ساخته شد. در این آرامگاه، یک پیشطاق بلند با دو مناره در اطراف، جایگزین اتاق ورودی معمول شده است. ستونهای باریک مارپیچی در جلوی هر یک از این منارهها قرار گرفتهاند. نمای بیرونی و گنبد شیاردار بهطور کامل با کاشیهای آبی نقرهای پوشیده شده بود، اما بهدلیل فرسودگی مواد، سطوح وسیعی از آن از بین رفته است. نور فضای داخلی از طریق شانزده منفذ مشبک در ساقۀ گنبد که با گچبریهای زیبا تزیین شدهاند، تأمین میشود. این بنا، یکی از برجستهترین نمونههای معماری دوره تیموری است.[۱۹۸]
۱۰. مدرسه سیدسبحانقلیخان
آخرین دورۀ آبادانی بلخ به زمان هشترخانیان (۱۰۰۷-۱۱۶۴ق) بازمیگردد، زمانی که آنها وارث بخارا شدند. از این دوره، مدرسهای به نام سیدسبحانقلیخان باقی مانده است که در سالهای پایانی قرن یازدهم هجری ساخته شده و تنها ورودی کاشیکاری ایوان آن پابرجا است. این مدرسه رو به روی مسجد ابونصر پارسا در باغی واقع شده که امروزه مرکز شهر را تشکیل میدهد. ویرانههای کاخ حاکم، از جمله مسجدی کوچک که فوچر در بالاحصار آن را حفاری کرده است، تاریخ دقیقی را روشن نمیسازد، اما متعلق به اواخر دورۀ اسلامی است.[۱۹۹]
۱۱. برج عیاران
برج عیاران با قدمتی که به دورۀ کوشانیان (قرن اول میلادی) بازمیگردد، از شاخصترین آثار تاریخی ولایت بلخ محسوب میشود. این بنای هشتضلعی که در نزدیکی دروازۀ نوبهار واقع شده، نمونهای برجسته از معماری دفاعی دوران کهن است. ساختار ویژۀ برج متشکل از دو دیوار هشتضلعی تو در تو با هشت راهروی ارتباطی است که با خشتهای پخته ساخته شده و در رأس آن گنبدی حکاکیشده قرار دارد.
نام این برج با فرهنگ «عیاری» در خراسان بزرگ پیوند خورده است؛ جنبشی اجتماعی که بر پایه اصول جوانمردی، یاریرسانی به محرومان و مقابله با ستمگران شکل گرفته بود. عیاران بهعنوان نماد عدالتخواهی، در دورههای مختلف تاریخی نقش مؤثری در تحولات اجتماعی منطقه ایفا کردند.
ویژگیهای معماری این برج از جمله موقعیت استراتژیک آن که اشراف کامل بر شهر بلخ دارد و طراحی خاص دیدگاههای آن، نشاندهندۀ کاربرد نظامی و نظارتی آن در ادوار مختلف تاریخی است. اگرچه این اثر ارزشمند در طول تاریخ و بهویژه در جنگهای اخیر آسیبهای جدی دیده، اما مرمتهای انجام شده در دوره تیموری و همچنین بازسازی گنبد میانی در ۱۳۸۵ش، تا حدی اصالت این بنای تاریخی را حفظ کرده است. برج عیاران امروزه بهعنوان نمادی از فرهنگ جوانمردی و عدالتطلبی در تاریخ افغانستان مورد توجه است.[۲۰۰]
۱۲. قصر جهان نما
قصر جهاننما یکی از برجستهترین آثار تاریخی ولایت بلخ، نمونهای کمنظیر از هنر معماری و سبک زندگی اشرافی در افغانستان قرن سیزدهم خورشیدی محسوب میشود. این بنای باشکوه که توسط عالمگیر دوم برای دخترش گوهربیگم (زهره بیگم) بر فراز تپهای از کوه هندکی احداث شد، در دورههای مختلف کاربردهای متنوعی داشته و امروزه بهعنوان موزه و فضای فرهنگی مورد استفاده قرار میگیرد.
طراحی این مجموعه که در ۷۰ جریب زمین گسترده شده، ترکیبی هنرمندانه از فضاهای مسکونی، تفریحی و تشریفاتی را ارائه میدهد. باغهای دوگانه داخلی و خارجی با مساحتی حدود ۳۰ هکتار، مزین به چمنزارهای سرسبز، درختان میوه و ردیفهای منظم سرو، تصویری زنده از باغسازی سنتی ایرانی-اسلامی را به نمایش میگذارد. عناصر معماری شاخصی چون گنبدهای ظریف، برجهای دیدبانی، حوضهای بزرگ آب و سالنهای زیرزمینی، همگی گویای ذوق و مهارت معماران دورۀ خود است.
کاربریهای متغیر این قصر در طول تاریخ - از اقامتگاه سلطنتی تا مهمانخانه دولتی، خوابگاه دانشآموزی و مرکز اداری - نشاندهنده انعطافپذیری معماری آن است. امروزه این مجموعه بهعنوان موزه میزبان بیش از ۷۰ اثر تاریخی از دورههای یونان-باختری، کوشانی و اسلامی است و در مناسبتهای فرهنگی مانند جشن نوروز و مراسم هنری مورد استفاده قرار میگیرد. قصر جهاننما نه تنها بازتابی از سبک زندگی اشرافی گذشته، بلکه پیوندی زنده بین تاریخ و فرهنگ معاصر افغانستان ایجاد کرده است.[۲۰۱]
۱۳. قلعه هندوان
قلعۀ هندوان از آثار تاریخی مهم بلخ، دارای پیشینهای کهن است که به دوران پیش از اسلام بازمیگردد. بر اساس منابع تاریخی، این قلعه توسط لهراسپ، پادشاه خاندان اسپه، در حدود 1000 تا 1500 سال پیش از میلاد ساخته شده است. ویرانههای این قلعه در ۳ کیلومتری شمال جاده قدیمی مزارشریف-شبرغان قرار دارد و با باغ مرکزی شهر بلخ همجوار است. این مکان تاریخی از شمال و شرق به روستای غندان، از جنوب به آرامگاه نظامالدین و چهلتن و از شمال غرب به مدرسه سلطانالعلماء و روستای بهاءالدین محدود میشود.
قلعه هندوان در گذشته دروازهای بههمین نام در شهر بلخ داشت که آرامگاه ابوجعفر هندوانی در نزدیکی آن قرار گرفته است. کاوشهای باستانشناسی در 1386ش نشان داد که دیوارهای این قلعه از خشتهای خام به ابعاد 38×38×9 سانتیمتر ساخته شده است. در این کاوشها، آثار معماری شامل اتاقهایی با تیرکشهای دایرهای، پلکانهایی با ابعاد مشخص، چاه آب و ظروف سفالی نیز کشف شد.
این قلعه در طول تاریخ چندین بار بازسازی و تخریب شده است. در قرن دوم هجری توسط ابومسلم خراسانی و در 764ق توسط امیر حسین مرمت شد، اما در 771ق به دستور امیر تیمور ویران شد. در دورههای بعد نیز تغییراتی در ساختار آن ایجاد شد تا اینکه در نهایت به وضعیت کنونی درآمد. امروزه بقایای این قلعه بهصورت چهار تپۀ خاکی در آمده که یادآور عظمت گذشتۀ آن است.
ابوجعفر هندوانی، دانشمند برجستۀ بلخی که در قرن چهارم هجری میزیست، از شخصیتهای مرتبط با این مکان تاریخی محسوب میشود. آرامگاه وی که در نزدیکی دروازه هندوان قرار دارد، همچنان بهعنوان یکی از آثار تاریخی بلخ پابرجا است. پژوهشگران این قلعه و آثار مرتبط با آن را نشان اهمیت تاریخی و فرهنگی منطقۀ بلخ در ادوار مختلف میدانند.[۲۰۲]
۱۴. بازار سرپوشیده خلم
بازار سرپوشیده خلم در ۶۰ کیلومتری جنوب مزارشریف، یادگار آخرین دوره حکومت تیموریان (۱۵۹۹-۱۷۸۵م) محسوب میشود. این بنای تاریخی که به همراه بالاحصار و مسجد جوار آن ساخته شده، نمونه بارزی از هنر معماری و شهرسازی دوران اشترخانیها است. طرح دایرهای متحدالمرکز با دو محور ارتباطی متقاطع، گنبد مرکزی مجلل با تزئینات دوره تیموری، دکانهای متعدد با سقفهای گنبدی و سیستم تهویه طبیعی که هوای مطبوعی در فصول مختلف ایجاد میکرد از ویژگیهای مهم این بنای تاریخی است.
این بازار که در مسیر جادۀ ابریشم واقع شده بود، نه تنها مرکز مبادلات تجاری، بلکه کانون تعاملات اجتماعی و فرهنگی منطقه محسوب میشد. طراحی هوشمندانه فضای داخلی آن که به چهار بخش مساوی تقسیم شده بود، نظم خاصی به فعالیتهای بازرگانی میبخشید. این اثر ارزشمند که زمانی از شکوه معماری و رونق اقتصادی حکایت میکرد، امروزه بهدلیل بیتوجهی و آسیبهای ناشی از جنگها، حدود ۹۰ درصد تخریب شده و تنها بخشهایی از تهداب و سنگچین آن باقی مانده است. با این حال، بقایای موجود همچنان گویای عظمت گذشتۀ این بنا و اهمیت آن در حیات اقتصادی و اجتماعی منطقه بلخ است.[۲۰۳]
۱۵. خانقاه مولانا
این بنای تاریخی که محل اقامت جلالالدین محمد بلخی (مولوی) در دوران کودکی بوده، بخشی از یک مجموعه بزرگ معماری متعلق به مکتب خاندان حسینی محسوب میشود. خانقاه کنونی که پس از تخریب بنای اصلی باقی مانده، در قرن دهم هجری قمری بازسازی شده است.[۲۰۴]
مناطق باستانشناختی
استان بلخ بهعنوان یکی از کانونهای تمدنی باستانی در افغانستان، دارای محوطههای تاریخی متعددی است که هر یک گواهی بر غنای فرهنگی و پیشینه کهن این منطقه است. از دوره پارینهسنگی تا دوران اسلامی، این سرزمین شاهد شکلگیری و توسعه تمدنهای مختلف بوده است. در ذیل تعداد از مناطق باستانی بلخ آمده است:
۱. سفیدپل: محوطه باستانی متعلق به عصر پارینهسنگی با قدمت حدود ۴۰ هزار سال در ۲۰ کیلومتری جنوب غرب مزارشریف. شامل سه پناهگاه سنگی و آثار ارزشمندی از ابزارهای سنگی، استخوانی و فلزی که نشاندهنده سکونت طولانی مدت در این منطقه است.
۲. تپه نیچکه: محوطهای با قدمت ۷۰۰۰ تا ۹۰۰۰ سال در شهرستان دولتآباد. کشف تیغههای کارد سنگی نشاندهنده فعالیت شکارچیان و استفاده از محل بهعنوان انبار مواد غذایی در عصر سنگ است.
۳. غار مار: سایت متعلق به عصر سنگ در جنوب مزارشریف با ابزارهای سنگی و سفالی مربوط به ۵۰۰۰۰ سال پیش. دارای قدیمیترین تاریخهای ثبتشده برای آثار مفرغی در منطقه (۵۴۸۷-۵۲۶۱ ق.م).
۴. تاجیکایلتن: محوطهای در دامنه البرزکوه با آثار سنگی و سفالی عصر سنگ. پتانسیل بالایی برای مطالعات باستانشناسی و گردشگری تاریخی دارد.
۵. مغارههای طالکمر: دو غار باستانی در البرزکوه با عمق ۲۰۰ و ۱.۵ متر. کشف ابزارهای سنگی عصر سنگ و اهمیت بهعنوان جاذبه طبیعی-تاریخی.
۶. ساحات شمال بلخ (دشتلی، فرخآباد و دولتآباد): مجموعهای از محوطههای متعلق به عصر سنگ تا آهن. شامل نیایشگاههای مدور، کاخهای چهارگوش و کارگاههای ذوب مفرغ که نشاندهنده توسعه شهری پیشرفته است.
۷. آقچپر و کملی: دو سایت همجوار با سفالهای متعلق به عصر مفرغ و آهن. موقعیت مرزی این محوطهها نشاندهنده ارتباطات فرهنگی گسترده در دوران باستان است.
۸. کافر قلعه دولتآباد: مجموعهای از قلعه، دیوارهای دفاعی و آرامگاه متعلق به دورههای کوشانی و اسلامی. کشف ابزارهای نوسنگی (۸۰۰۰-۱۰۰۰۰ سال پیش) سابقه سکونت در منطقه را ثابت میکند.
۹. عسکر تپه: محوطهای در غرب حیرتان با شواهدی از سازههای دفاعی. نیازمند کاوشهای بیشتر برای تعیین دقیق تاریخچه و اهمیت آن است.
۱۰. جمشیدشهر (شهر کاووس): شهر هخامنشی با دیوار دفاعی ۷.۵ کیلومتری و قدیمیترین آتشکده زرتشتی منطقه. ارتباط احتمالی با شهرهای اسطورهای «وارا» و «کاووسکرد».
۱۱. سیاگرد: محوطۀ متعلق به دورۀ کیانیان (پیش از ۱۵۰۰ ق.م) با بقایای قلعه و خانههای خشتی. احتمالاً همان شهر سیاوشکرد مذکور در اساطیر است.
۱۲. شورتپه خلم: شهر باستانی ۴۰۰ جریبی با معماری دوطبقه و سیستم آبرسانی پیشرفته از طریق کاریز. نشاندهنده سطح بالای شهرنشینی در منطقه.
۱۳. بهارآب: سایت متعلق به دوره پیشدادیان و کیانیان در میان باغات و زمینهای کشاورزی. موقعیت آن انجام کاوشهای باستانشناسی را دشوار کرده است.
۱۴. باباقره: شهر تاریخی در مسیر جاده ابریشم با سیستم آبرسانی از طریق لولههای سفالی. متأسفانه بسیاری از آثار آن در جنگها تخریب شده است.
۱۵. شاهتپه: تپهای به طول ۱ کیلومتر و ارتفاع ۱۴ متر با سفالهای متعلق به دوره باختریها (۱۵۰۰-۱۰۰۰ ق.م). از مهمترین سایتهای منطقه محسوب میشود.
۱۶. ملآغان: محوطه مقدس با چشمههای طبیعی و معبد بودایی کشف شده در سال ۱۳۸۶ش. اهمیت مذهبی و تاریخی این منطقه را نشان میدهد.
۱۷. دلبرجینتپه: شهر یونانی-باختری (۲۵۰-۱۲۸ ق.م) با کاخ شاهی ۱۵ هکتاری و معابد بودایی. نقاشیهای دیواری منحصربهفرد با سبک هندو-یونانی از ویژگیهای برجسته آن است.
۱۸. چهلستون: محوطۀ یونانی-باختری با ستونهای سنگی منقوش و تندیس گاو خوابیده. کاوشهای ۱۳۸۶ش اطلاعات ارزشمندی درباره این دوره تاریخی ارائه داد.
۱۹. تاجیکان: نیایشگاه احتمالی دورۀ کوشانی-ساسانی با معماری گنبدی خشتی. کشف زیرستون سنگی منقوش در سال ۱۳۸۵ش اهمیت این محوطه را آشکار ساخت.
۲۰. کافرقلعه چهارکنت: قلعۀ دفاعی با دو غار نوسنگی در مجاورت. کشف ظروف سفالی لعابدار در سال ۱۳۸۹ش تداوم سکونت در این محل را ثابت میکند.
۲۱. آب الی (تپه بابا علیشیر): محوطهای با شواهد سکونت در دوره اسپهها (۱۵۰۰-۱۰۰۰ ق.م) و آرامگاه بابا علیشیر. ترکیب جاذبههای تاریخی و طبیعی آن را به سایت مهمی تبدیل کرده است.
۲۲. تپه زرگران: محوطه دورۀ اشکانیان و یونانی-باختری که اولین بار در سال ۱۳۰۱ش توسط باستانشناسان فرانسوی کاوش شد. نقش مهمی در مطالعه هنر گندهارا دارد.
۲۳. سیرک قلعه حیرتان: قلعۀ احتمالی دورۀ کوشانیان (سده ۱-۲ میلادی) با کارگاه سفالگری. نشاندهنده فعالیتهای صنعتی در این دوره تاریخی است.
۲۴. قزلآباد: تپۀ تاریخی دورۀ کوشانیان در نزدیکی فرودگاه مزارشریف. موقعیت استراتژیک آن در دوران باستان را نشان میدهد.
۲۵. بازارک: شهر بازرگانی دورۀ کوشانی-ساسانی در میان کشتزارهای کنونی.
۲۶. قلعه بربر دولتآباد: قلعهای با معماری گنبدی و خشتیهای بزرگ (۳۹×۲۰×۱۰ سانتیمتر). احتمالاً متعلق به دوره یفتلیان (سده ۵-۶ میلادی) با نشانههایی از دوره اسلامی در بخشهای بالایی.
۲۷. قمسک تپه: مجموعۀ سه تپه باستانی نشاندهنده سکونت پیوسته از دوره کوشانی تا اسلام (سده ۱-۶ میلادی). این قلعه نیازمند مطالعات دقیق باستانشناسی تشخیص داده شده است.
۲۸. تپه غندان: محوطهای مرموز در مسیر قدیمی مزارشریف-بلخ. عدم تعیین دقیق پیشینه تاریخی، ضرورت کاوشهای بیشتر را نشان میدهد.
۲۹. ابدالگان: محوطۀ کوهستانی دورۀ یفتلیان و ساسانیان (سده ۵-۷ میلادی). علیرغم بازدیدهای متعدد، هنوز کاوش نظاممندی در آن انجام نشده است.
۳۰. گاز دختر پادشاه: محوطۀ اسطورهای با تخت سنگی در دره شهرستان کشنده. افسانه محلی از شاهدختی که در این مکان گاز میبافته، بر جذابیت آن افزوده است.
۳۱. سنگچال بابوجان (نوشاد): محوطۀ تاریخی کشف شده در سال ۱۳۹۶ش با دیوارهای آجری و سفالهای لعابدار دوره اسلامی. احتمالاً همان شهر تاریخی نوشاد مذکور در متون کهن است.
۳۲. تپه امام صاحب: محوطۀ دورۀ غزنویان (سده ۵ قمری/۱۱ میلادی). عدم انجام کاوشهای علمی، بررسی دقیق این محوطه را محدود ساخته است..[۲۰۵]
بلخ در سفرنامههای تاریخی
بلخ در طول تاریخ میزبان جهانگردان، دانشمندان و سیاحان بسیاری از نقاط مختلف جهان بوده است. نخستین گزارشهای ثبت شده از این شهر به سفر چانگ کین، ژنرال چینی در ۱۲۸سال پیش از میلاد بازمیگردد که در آن از بلخ بهعنوان دروازۀ هند یاد شده است. برخی از این سفرنامهها عبارتند از:
هیوان تسانگ
بلخ در سفرنامۀ هیوان تسانگ بهعنوان مرکز مهم بودایی با هزار معبد و ۳۰۰۰راهب توصیف شده است. این زائر چینی در 630م از شکوه معبد نواسنگهارامه گزارش داده که مجسمههای زرین بودا و آثار مقدس آن مورد احترام بوداییان بود. او وسعت بلخ را 800 لی در شرق و غرب و 400 لی در شمال و جنوب ذکر کرده و از استوپههای عظیم اطراف شهر سخن گفته است. توصیفات هیوان تسانگ از باغهای پرگل و محصولات کشاورزی متنوع، تصویری زنده از رونق بلخ پیش از اسلام ارائه میدهد.
مارکوپولو
مارکوپولو در سفر خود در 1271م از شبرغان (شاپورگان) و بلخ دیدن کرد. او شبرغان را شهری با خربزههای مرغوب توصیف کرده که پس از خشکشدن، شیرینتر از عسل میشدند. وی در توصیف بلخ، به عظمت گذشتۀ شهر اشاره کرده که در زمان او به دست تاتارها ویران شده بود. مارکوپولو از کاخهای مرمرین و ویرانههای باشکوه بلخ سخن گفته و به افسانه ازدواج اسکندر با دختر داریوش در این شهر اشاره کرده است.
ابنبطوطه
ابنبطوطه در 1325م از بلخ بازدید کرد و با وجود ویرانیهای ناشی از حمله چنگیزخان، هنوز آثار عظمت گذشته شهر را در مساجد و مدارس باقیمانده دید. او به نقوش و تزئینات لاجوردی بناها اشاره کرده که از معادن بدخشان استخراج میشد. ابن طوطه مسجد بزرگ بلخ را از زیباترین مساجد جهان توصیف کرده که از نظر عظمت تنها با مسجد رباط الفتح در مغرب قابل مقایسه بود. این گزارشهای تاریخی نه تنها تصویری زنده از بلخ در ادوار مختلف ارائه میدهند، بلکه نشانگر جایگاه ویژه این شهر بهعنوان یکی از کانونهای مهم تمدنی در جاده ابریشم است.[۲۰۶]
بلخ در آثار پژوهشگران
بلخ بهعنوان یکی از کانونهای تمدنی و فرهنگی خراسان بزرگ، همواره مورد توجه پژوهشگران و محققان بوده است، بهگونهای که آثار متعددی در قالب کتاب و مقاله دربارۀ ابعاد مختلف تاریخی، جغرافیایی، ادبی و فرهنگی این منطقه به رشته تحریر درآمده است. از جمله این آثار میتوان به «جغرافیای تاریخی بلخ» اثر پژوهشگران افغان، «تاریخ علمای بلخ» تألیف رحمانی ولوی، «جغرافیای تاریخی بلخ و جیحون و مضافات بلخ» نوشته الهامه مفتاح، «تاریخ ادبیات بلخ» و «جاذبههای گردشگری بلخ» هر دو اثر صالح محمد خلیق اشاره کرد.
همچنین آثاری همچون «بلخ در گذر زمانهها» اثر سلطانمحمد انصاری، «فقهای بلخ» و «مفاخر بلخ» نوشته محمدحنیف بلخی، «ساحههای باستانی و بناهای تاریخی بلخ» و «والیان بلخ در نخستین سده پس از بازستانی استقلال افغانستان» از صالح محمد خلیق و «جغرافیای تاریخی بلخ» تألیف محمدامین زواری، گواهی بر غنای مطالعات بلخشناسی است. در حوزه ادبیات نیز آثاری مانند «بلخ در تاریخ و ادب پارسی» اثر ابوطالب میرعابدینی، «فضائل بلخ» از عبدالله صفیالدین بلخی و پژوهشهای آزرمیدخت مشایخ فریدنی و بوری احمدویچ احمدوف دربارۀ تاریخ بلخ و نیز اثر محمد محروس مدرس با عنوان «مشایخ بلخ من الحنفیه و ما انفردوا به من المسائل الفقهیه»، هر یک به سهم خود بر اهمیت این شهر تاریخی در حوزههای مختلف علمی و فرهنگی تأکید دارند.[۲۰۷]
بلخ در شعر و موسیقی
بلخ و مناطق مختلف آن در آثار شاعران آمده است. وطواط بلخی، بلخ را روضۀ ارم توصیف کرده است:[۲۰۸] الگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر
الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:پایان شعر
آهنگ بیا که بریم به مزار ملا ممدجان از معروفترین آثار موسیقی سنتی افغانستان است که در آن مزار شریف (زیارت سخی/شهر مزار شریف) بهعنوان پایخت بلخ، نقش محوری دارد:[۲۰۹]الگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر
الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:ب الگو:پایان شعر
القاب و صفات بلخ
این شهر در طول تاریخ با عناوین متعددی شناخته شده است که هر کدام بیانگر جنبهای از اهمیت آن است:
- نامهای جغرافیایی: باکتریا، باختر، خراسان، تخارستان؛
- نامهای توصیفی: بلخ درخشان، بلخ الحسنی (بلخ زیبا)؛
- القاب علمی و مذهبی: دارالفقاهة، دارالاجتهاد، قبة الاسلام؛
- نامهای تاریخی: اسکندریه، بلخ بامی، بلخ شهو نوداک.[۲۱۰]
وجه تسمیه نامهایی چون «نوداک» و «نوشاد» به وجود بنای افسانهای قلعه باستانی نوشاد در این شهر بازمیگردد که به دستور داوود بن عباس، حاکم بلخ، در مدت ۲۰ سال ساخته شد. برخی محققان مانند مارکوارت به تحول نام بلخ در فارسی نو اشاره کردهاند. گورگیان نیز با ارائه صورتهای «بخل بامیک» و «بخل آراوتین» به معنای «بلخ شرقی»، بر غنای تاریخی این نامگذاریها تأکید کرده است.[۲۱۱]
مشاهیر بلخ
بلخ بهعنوان یکی از مهمترین مراکز علمی جهان اسلام، شاهد ظهور چهرههای برجستهای بوده که هر یک سهم قابل توجهی در پیشبرد دانشهای مختلف داشتهاند. برخی از محققان شرح حال حدود ۱۷۰۰ تن از مشاهیر بلخ اعم از علما، فقها، محدثان، فلاسفه، حکما، شعرا، عرفا، قضات، حکام، وعاظ، محققان، سران لشکر و صاحبان اثر را نوشتهاند.[۲۱۲] برخی از این مشاهیر در ذیل آمده است:
زرتشت (زردشت) - پیامبر و مصلح دینی باستانی ایران، بنیانگذار آیین زرتشتی و سرایندۀ گاتها (بخشی از اوستا). او در بلخ ظهور کرد و با حمایت گشتاسپ شاه، آیین خود را گسترش داد. زرتشت بهعنوان نخستین پیامبر یکتاپرست در تاریخ شناخته میشود که بر اصول اخلاقی سهگانۀ «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک» تأکید داشت. آموزههای او تأثیر عمیقی بر تمدن ایرانی و ادیان بعدی گذاشت.
پوروچیستای بلخی- دختر زرتشت و نماد خردورزی زنانه در ایران باستان، که در بلخ زاده شد و بهعنوان یکی از نخستین پیروان آیین مزدیسنا، نقش مؤثری در گسترش این دین داشت. او با ازدواج با جاماسپ حکیم، وزیر گشتاسپ شاه، به چهرهای تأثیرگذار در عرصههای دینی و فرهنگی تبدیل شد. پوروچیستا بهمعنای «پُربینش»، در گاتها بهعنوان زنی خردمند ستوده شده که آزادی انتخاب همسرش، نشانگر جایگاه والای زنان در تمدن ایرانی است. امروزه باغی در مزارشریف بهنام او وجود دارد و یادش بر سنگهای مرمرین تندیس فرهیختگان بلخ نقش بسته است.
جاماسپ فرزانه- وزیر دانشمند گشتاسپ شاه و داماد زرتشت که بهعنوان نخستین فیلسوف و ستارهشناس ایرانی در بلخ شناخته میشود. کتاب «جاماسپنامه» مشتمل بر آموزههای فلسفی او است و جشن بهمنگان زرتشتیان با پوشیدن لباس سفید و تقدیم گل، به یاد او برگزار میشود. جاماسپ در متون فلسفی اسلامی، از جمله آثار سهروردی، بهعنوان نماد حکمت باستانی تجلیل شده است.
ابوزید بلخی- دانشمند سدههای سوم و چهارم هجری که در جغرافیا، ریاضیات و فلسفه تبحر داشت. شاگرد کندی و استاد رازی، که با سفرهای پژوهشی از هند تا عراق، گنجینهای از دانش را گردآورد. او با نگارش آثاری در هماهنگی فلسفه و شریعت، راه را برای تفکر عقلی در جهان اسلام هموار کرد. ابوزید با وجود پیشنهاد وزارت، عزلت گزید و به تألیف پرداخت تا به «جاحظ خراسان» مشهور شود.
ابومعشر بلخی- منجم برجستۀ قرن دوم هجری که از بلخ به بغداد رفت و به «استاد کل اخترشناسی» در دربار عباسیان مبدل شد. کشف کتابخانه «خزانةالحکمة» در بغداد، مسیر زندگی او را از حدیث به ستارهشناسی تغییر داد. آثار او مانند «زیج الکبیر» پایهگذار نجوم علمی در تمدن اسلامی شد و تأثیرش تا اروپای قرون وسطی گسترش یافت. ابومعشر با ترکیب دانش ایرانی، هندی و یونانی، میراثی ماندگار در پیشبینیهای نجومی برجای گذاشت.
شهید بلخی - شاعر، متکلم و فیلسوف برجستۀ سدههای سوم و چهارم هجری که در بلخ پرورش یافت. از پیشگامان ادبیات فلسفی فارسی که مناظرات عمیقی با دانشمندانی مانند رازی داشت. همعصر رودکی بود که او را بهعنوان استاد حکمت ستود. آثارش آمیزهای از شعر و فلسفه بود و در توسعه تفکر عقلانی در خراسان بزرگ نقش مهمی ایفا کرد. ارتباط علمی نزدیکی با ابوزید بلخی داشت و در خوشنویسی نیز مهارت داشت.
رابعه بلخی - نخستین شاعر زن فارسیزبان و از پیشگامان شعر عرفانی در سدۀ چهارم هجری. دختر کعب قزداری، حاکم بلخ، که به مهارت در شعر، نقاشی، سوارکاری و شمشیرزنی شهرت داشت. زندگی پرحادثه او با عشق نافرجام به بکتاش (غلام برادرش) و مرگش در گرمابه، توسط عطار و دیگران بهصورت افسانهای روایت شده است. اشعار خونین او بر دیوارۀ حمام، نماد جاودانگی عشق و ادب فارسی است. آرامگاه وی در بلخ امروزه زیارتگاه است.
ابوشکور بلخی - شاعر و حکیم برجستۀ سدۀ چهارم هجری و از پیشگامان شعر حماسی فارسی. اهل بلخ که در دورۀ سامانیان میزیست و مورد توجه نوح بن نصر سامانی بود. او را نخستین سرایندۀ مثنوی در ادب فارسی میدانند که اثر مشهورش «آفریننامه» در بحر متقارب، الهامبخش فردوسی در سرودن شاهنامه شد. سبک شعری و محتوای حماسی آثارش، حلقهٔ واسط میان رودکی و فردوسی به شمار میرود. از زندگی شخصی او اطلاعات کمی در دست است، اما تأثیرش بر تحول شعر فارسی انکارناپذیر است.
ابوالمؤید بلخی - شاعر و ادیب برجستۀ سدۀ چهارم هجری و از پیشگامان داستانسرایی منظوم در ادب فارسی. اهل بلخ که در دورۀ سامانیان میزیست و بهعنوان نخستین سرایندۀ داستان یوسف و زلیخا به زبان فارسی شناخته میشود. اگرچه اثر معروف او در این زمینه باقی نمانده، اما طبق شواهد تاریخی، این منظومه به بحر متقارب سروده شده و بهطور احتمالی الهامبخش شاعران پس از او بوده است. از زندگی شخصی او اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما جایگاهش بهعنوان یکی از پایهگذاران سنت داستانسرایی مذهبی در شعر فارسی قابل توجه است.
ابنسینای بلخی - پزشک، فیلسوف و دانشمند برجستۀ سدۀ چهارم هجری که به «شیخالرئیس» و «پورسینا» شهرت یافت. زادگاه پدری او بلخ بود و در بخارا پرورش یافت. از نوابغ جهان اسلام که در فلسفه، پزشکی، ریاضیات و علوم طبیعی تبحر داشت. آثار ماندگار او مانند «قانون در طب» و «شفا» برای قرنها در دانشگاههای شرق و غرب تدریس میشد. بهعنوان پیرو فلسفۀ ارسطو و مکتب مشائیون، تأثیر عمیقی بر فلسفۀ اسلامی و حتی فلسفۀ مسیحی قرون وسطی گذاشت. زندگی پرفرازونشیب او میان دربار سامانیان، آل بویه و کاکویه سپری شد و سرانجام در همدان به خاک سپرده شد. از او حدود ۲۵۰ اثر در زمینههای مختلف علمی به جای مانده است.
ناصر خسرو بلخی - شاعر، فیلسوف و جهانگرد نامدار سدۀ پنجم هجری و از مبلغان مذهب اسماعیلی. زادۀ قبادیان بلخ در خانوادهای ادیب و دولتمرد که در جوانی به مناصب دیوانی غزنویان و سلجوقیان رسید. پس از تحول روحی و سفر ۷ ساله به سرزمینهای اسلامی، به مذهب اسماعیلی گروید و بهعنوان «حجت خراسان» منصوب شد. آثار او مانند «سفرنامه» (قدیمیترین سفرنامۀ فارسی) و «دیوان اشعار» آمیختهای از حکمت، عرفان و انتقادهای اجتماعی است. سبک شعر وی استوار و پرمحتوا، با درونمایههای فلسفی و دینی بود که او را بهعنوان یکی از پایهگذاران ادبیات تعلیمی فارسی مطرح کرد. پس از مخالفتهای محافل سنتی، به یمگان بدخشان تبعید شد و بقیه عمر را به تدریس و تألیف گذراند.
انوری بلخی- شاعر، فیلسوف و دانشمند برجستۀ سدۀ ششم هجری و از بزرگترین قصیدهسرایان ادب فارسی. زادۀ روستای بازنۀ ابیورد که بیشتر عمر خود را در بلخ گذراند. از نوادر روزگار که هم در علوم عقلی مانند نجوم، ریاضیات و فلسفه تبحر داشت و هم در شعر و ادب استادی بیهمتا بود. در دربار سلطان سنجر سلجوقی به مقام بلندی رسید و به «حجتالحق» ملقب شد. دیوان اشعار او با حدود پانزده هزار بیت، مشتمل بر قصاید فاخر و قطعات طنزآمیز است. از آثار علمی او میتوان به «البشارات فی شرح الاشارات» (شرحی بر کتاب ابن سینا) اشاره کرد. انوری به خوشنویسی نیز شهرت داشت و نسخهای از دیوان قطران تبرزی به خط او باقی مانده است. آرامگاه این حکیم شاعر در گورستان نوبهار بلخ واقع است.
رشیدالدین وطواط بلخی - ادیب، شاعر و زبانشناس برجستۀ سدۀ ششم هجری که بهعنوان منشی و وزیر خوارزمشاهیان خدمت کرد. زادۀ بلخ که بهدلیل جثۀ کوچکش به «وطواط» (خفاش) ملقب شد. از پیشگامان نثر فنی فارسی و صاحب آثار ارزشمندی چون «حدائق السحر فی دقائق الشعر» (در علم بدیع) و «دیوان» اشعار است. وطواط به هر دو زبان فارسی و عربی تسلط کامل داشت و در دربار آتسز خوارزمشاهی به مقام وزارت رسید. از ویژگیهای آثارش میتوان به مهارت در صنایع لفظی و معنوی، دقت در انتخاب الفاظ و عمق محتوای ادبی اشاره کرد. او همچنین در فلسفه و منطق تبحر داشت و با دانشمندان بزرگی چون زمخشری مناظرات علمی انجام داد. در پایان عمر، کتابخانهای با هزار جلد کتاب تصحیحشده از خود به یادگار گذاشت.
مولانا جلالالدین محمد بلخی- عارف، شاعر و اندیشمند برجستۀ سدۀ هفتم هجری که به «مولوی» و «رومی» نیز شهرت دارد. زادۀ بلخ که در پی هجوم مغولان به همراه خانواده به قونیه مهاجرت کرد. بنیانگذار طریقت مولویه و خالق شاهکارهای بیهمتایی چون «مثنوی معنوی» (معروف به قرآن فارسی) و «دیوان شمس». آموزههای عرفانی او که آمیزهای از محبت، سماع و عشق الهی است، مرزهای جغرافیایی و فرهنگی را درنوردیده و او را به نماد گفتگوی ادیان و فرهنگها تبدیل کرده است. ملاقات با شمس تبریزی نقطه عطفی در زندگی او بود که تحولی عمیق در اندیشهاش ایجاد کرد. آرامگاهش در قونیه بهعنوان «کعبه عاشقان» شناخته میشود و آثارش به بسیاری از زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است.
ابنخلکان برمکی - مورخ، قاضی و ادیب برجستۀ سدۀ هفتم هجری و از نوادگان خاندان مشهور برمکیان بلخ. زادۀ اربیل در خانوادهای اهل علم که به مقام قاضی القضاتی دمشق رسید. مؤلف کتاب ارزشمند «وفیات الاعیان» که از مهمترین منابع تراجمنگاری در تمدن اسلامی محسوب میشود. این اثر شامل شرح حال ۸۴۶ تن از شخصیتهای برجستۀ جهان اسلام است. ابنخلکان به هر دو زبان عربی و فارسی تسلط داشت و در فقه شافعی، تاریخ و ادبیات عرب تبحر ویژه ای کسب کرده بود. از ویژگیهای کار او دقت در نقل روایات تاریخی و ذکر دقیق تاریخ ولادت و وفات شخصیتها است. آرامگاه این دانشمند بزرگ در دامنۀ کوه قاسیون دمشق قرار دارد.
امیر خسرو بلخی - شاعر، موسیقیدان و ادیب برجستۀ سدۀ هفتم و هشتم هجری که به «طوطی هند» و «سعدی هند» شهرت یافت. زادۀ پتیالی هند از خاندان برمکیان بلخ که در دربار سلاطین دهلی به مقام ملکالشعرایی رسید. از نوابغ ادبیات فارسی که آثارش پلی میان فرهنگ فارسی و هندی ایجاد کرد. خالق «خمسه» (متشکل از پنج مثنوی) و آثار ارزشمندی چون «دولرانی و خضرخان»، «نُه سپهر» و «اعجاز خسروی». از پیشگامان توسعهی موسیقی اصیل هندو-ایرانی و بنیانگذار سبک «قووالی» در موسیقی عرفانی. شاگرد و مرید خواجه نظامالدین اولیا بود و در غزلسرایی از استادان مسلم به شمار میرود. آرامگاهش در دهلی نزدیک مزار استادش، بهعنوان یکی از مهمترین زیارتگاههای فرهنگی هندوستان شناخته میشود.
میرخواند بلخی - مورخ برجستۀ سدۀ نهم هجری و مؤلف اثر عظیم «روضةالصفا» در هفت جلد. زادۀ بلخ که پس از تحصیل علوم به دربار سلطان حسین بایقرا تیموری راه یافت. تاریخ جامع او که به سفارش امیرعلیشیر نوایی تألیف شد، از آفرینش جهان تا دوران تیموریان را دربرمیگیرد. سبک نگارش او آمیزهای از نثر فنی و ساده است که با دقت در نقل روایات تاریخی همراه شده است. نوادهاش خواندمیر کار ناتمام او را تکمیل کرد. این اثر بهعنوان یکی از مهمترین منابع تاریخ ایران و اسلام شناخته میشود که بعدها اساس کار بسیاری از تاریخنگاران قرار گرفت. آرامگاهش در گورستان سلطان احمد خضرویه بلخ واقع است.
محمدشاه واصف باختری - شاعر، پژوهشگر و مترجم برجستۀ معاصر افغانستان و از پیشگامان شعر نو در ادبیات فارسی دری. زادۀ مزارشریف که تحصیلات عالی خود را در دانشگاه کلمبیای نیویورک تکمیل کرد. از بنیانگذاران کانون دوستداران مولانا و از چهرههای مؤثر در تحول ادبیات معاصر افغانستان. اشعار او که آمیزهای از فرمهای کلاسیک و مدرن است، اغلب مضامین اجتماعی و سیاسی را با زبان پویا و تصاویر بدیع دربرمیگیرد. از آثار مهم او میتوان به آفتاب نمیمیرد، از میعاد تا هرگز و ترجمههای ارزشمندش از ادبیات جهان اشاره کرد. واصف باختری با تلفیق سنت و نوآوری، نقش مهمی در توسعۀ شعر مقاومت افغانستان ایفا کرده است.[۲۱۳]
عبدالعلی مزاری– رهبر انقلابی و مصلح اجتماعی افغانستان، بنیانگذار جنبش عدالتخواهی هزارهها و معمار وحدت شیعیان. او در بلخ زاده شد و با الهام از مکتب اهلبیت و اندیشههای انقلابی معاصر، مبارزه برای ایجاد حکومتی مبتنی بر مشارکت همه اقوام افغانستان را آغاز کرد. مزاری بهعنوان پیشگام مبارز و مقاومت شیعیان علیه استبداد قومی شناخته میشود که بر اصل «عدالت اجتماعی، وحدت ملی و مقاومت در برابر ظلم» تأکید داشت. آرمانهای او بنیاد جنبشهای سیاسی و عدالتخواهانۀ معاصر افغانستان را شکل داد و به رسمیتشناسی حقوق شیعیان انجامید.[۲۱۴]
پانویس
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۷-۱۹.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۸۶ش، ج۱، ص۱۸.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۶۴۳.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۹۰-۵۹۹.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۸۳.
- ↑ پیرنیا و دیگران، تاریخ ایران قبل از اسلام و پس از اسلام، ۱۳۸۹ش، ص۸۵-۹۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۸۶.
- ↑ صدقی، جغرافیای مختصر تاریخی شهرهای آریانا، ۱۳۸۵ش، ص۲۰؛ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۸۶.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۸۶-۸۹.
- ↑ کهزاد، تاریخ افغانستان، ۱۳۸۵ش، ص۴۲۶-۴۵۷.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۸۹.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۹۰-۹۱.
- ↑ حبیبی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام در دو قرن اول هجری، ۱۳۵۴ش، ج۱، ص۱۸۱.
- ↑ زوّاری، جغرافیای تاریخی بلخ، ۱۳۸۸ش، ص۴۹-۵۰.
- ↑ زوّاری، جغرافیای تاریخی بلخ، ۱۳۸۸ش، ص۴۹-۵۱.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۹۰-۹۱.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۹۵-۹۶.
- ↑ خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص۱۲۴-۱۲۵.
- ↑ غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۱۳۷.
- ↑ غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲.
- ↑ غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۱۳۴-۱۳۶.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۹۷-۹۸.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۱۰۰-۱۰۱.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۱۰۰-۱۰۱.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۹۹-۱۰۸.
- ↑ ابنبطوطه، رحلة ابن بطوطه، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۴۶۳.
- ↑ یعقوبی، البلدان، ۱۴۲۲ق، ص۱۱۶.
- ↑ نقابی و بهرامیان، «تبارشناسی فرهنگشهری بلخ با تمرکز بر نقش آیینها و ادیان (زرتشتی، بودایی و اسلام)»، ۱۴۰۲ش، ص۷۵-۷۹.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۹-۲۰.
- ↑ نقابی و بهرامیان، «تبارشناسی فرهنگشهری بلخ با تمرکز بر نقش آیینها و ادیان (زرتشتی، بودایی و اسلام)»، ۱۴۰۲ش، ص۷۵-۷۹.
- ↑ نقابی و بهرامیان، «تبارشناسی فرهنگشهری بلخ با تمرکز بر نقش آیینها و ادیان (زرتشتی، بودایی و اسلام)»، ۱۴۰۲ش، ص۷۵-۷۹.
- ↑ نقابی و بهرامیان، «تبارشناسی فرهنگشهری بلخ با تمرکز بر نقش آیینها و ادیان (زرتشتی، بودایی و اسلام)»، ۱۴۰۲ش، ص۷۵-۷۹.
- ↑ نقابی و بهرامیان، «تبارشناسی فرهنگشهری بلخ با تمرکز بر نقش آیینها و ادیان (زرتشتی، بودایی و اسلام)»، ۱۴۰۲ش، ص۷۵-۷۹.
- ↑ «رویکرد پیشگیرانه ابوزید بلخی به حوزه سلامت روان (در کتاب مصالح الابدان و الانفس)»، 1394ش، ص22.
- ↑ حموی، معجم الادباء، 1414م، ج۳، ص۸۰.
- ↑ موحد، «ابوزید بلخی»، وبسایت دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ سوسه، الشریف الادریسی فی الجفر الجغرافیا العربی، 1974م، ج۱، ص۱۵۴.
- ↑ «رویکرد پیشگیرانه ابوزید بلخی به حوزه سلامت روان (در کتاب مصالح الابدان و الانفس)»، 1394ش، ص28.
- ↑ حسینزاده شانهچی و کمالی سرپلی، «جستاری در نقش شیعیان بلخ در فرهنگ و تمدن اسلامی - تا پیش از یورش مغولان-»، ۱۳۹۰ش، ص۱۹۴-۱۹۵.
- ↑ «ابراهیم ادهم؛ عارف و زاهد قرن دوم هجری قمری»، خبرگزاری مهر.
- ↑ محمدی، «ادهم، اسطورهای فرای مرزها»، وبسایت تبیان.
- ↑ مجتبایی و جعفری (قنواتی)، «ابراهیم ادهم»، وبسایت مرکزدائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ مرادی، «در آمدی بر شکستِ عقلانیتِ بلخی»، وبسایت زیتون.
- ↑ مهدی، «نقش کلیدی در نشر معارف شیعه در خراسان بزرگ»، ۱۳۹۱ش، ص۱۸۴-۱۸۶.
- ↑ حسینزاده شانهچی و کمالی سرپلی، «جستاری در نقش شیعیان بلخ در فرهنگ و تمدن اسلامی - تا پیش از یورش مغولان-»، ۱۳۹۰ش، ص۱۹۵-۱۹۹.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۱۱۰.
- ↑ ابنفقیه همدانی، ترجمۀمختصر البلدان، ۱۳۴۷ش، ص۶۴-۶۷.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۴۷-۴۸.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۴۱.
- ↑ عفیف، آوازهای خاکستری (مجموعة شعر)، ۱۳۸۳ش، ص۳۷؛ تهماسبی خراسانی، گاهان (مجموعة شعر)، ۱۳۹۳ش، ص۱۴.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۴۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۴۲.
- ↑ «سفر به تنگه شادیان؛ دهلیز ارتباطی بین بلخ و ولسوالی چهارکنت»، وبسایت آی فیلم ۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۴۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۴۴.
- ↑ «تاشقرغان تنگه ای اسرارآمیز در دل کوه های هندوکش + تصاویر»، وبسایت آی فیلم ۲.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۴۸-۴۹.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۵۶.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۵۷-۲۵۸.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۴۹.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۴۹-۲۵۰.
- ↑ «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
- ↑ «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ «نفوس ولایت بلخ یک میلیون و 543 هزار و 464 تن برآورد شد»، خبرگزاری آوا.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶ش، ص۵۸.
- ↑ «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
- ↑ عظیمی و احمدی، شناسنامة مختصر ادارات محلّی افغانستان، ۱۳۹۷ش، ص۲۵.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۱۱۱-۱۱۵.
- ↑ «درباره افغانستان»، وبسایت سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۱۱۵-۱۳۵.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۸۶ش، ج۱َ، ص۱۸.
- ↑ «افزایش ۵۰ درصدی در کشت زعفران در بلخ»، وبسایت طلوع نیوز.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۶۴۳.
- ↑ «فارمهای گاوداری بلخ روزانه ۳۰هزار لیتر شیر تولید میکند»، وبسایت روزنامۀ ۸ صبح.
- ↑ «گُسترش فارمهای ماهیپروری در بلخ»، وبسایت طلوع نیوز.
- ↑ «افتتاح کارخانه پرورش مرغ در بلخ»، خبرگزاری آوا.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۹۰-۵۹۹.
- ↑ عاطف و قرار، فرهنگ صنف دهم، بیجا، وزارت معارف افغانستان، ۱۳۹۲ش، ص۶۷-۷۳.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۶۰۳.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۶۰۳-۶۰۷.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۶۰۸-۶۰۱۱.
- ↑ «ظواهر معدنی ولایت بلخ»، وبسایت وزارت معادن و پطرولیم.
- ↑ معرفی ولایت بلخ»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
- ↑ «شاهراه کابل- مزار شریف بازگشایی شد»، خبرگزاری آوا.
- ↑ «جاده مزارشریف- دره صوف ترمیم می شود»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ «آغاز به کار بازسازی جاده شبرغان _ مزارشریف»، خبرگزاری اطلس.
- ↑ «فاز اول و دوم شاهراه مزار– کندز به بهرهبرداری رسید»، خبرگزاری دید.
- ↑ «حمل و نقل در افغانستان»، وبسایت شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان.
- ↑ «معرفی مسیرهای ارتباطی راه آهن افغانستان»، وبسایت ایراف.
- ↑ «افزایش درآمد اداره راهآهن بلخ در یک سال پسین»، وبسایت طلوعنیوز.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۷-۱۹.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۲۰.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۲۳-۲۲۷.
- ↑ «شفاخانه ۳۲۰ بستر«مادر و کودک» در بلخ تهدابگذاری شد»، خبرگزاری دید.
- ↑ «شهروندان بلخ به خدمات صحی دسترسی کامل دارند»، خبرگزاری آوا.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۴۹۸-۵۱۱.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۱۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۲۲.
- ↑ «مسولین رسانهها در بلخ وضعیت مطبوعات در کشور را بررسی کردند»، وبسایت افغانستان.رو.
- ↑ «فرهنگ کتابخوانی در بلخ ۸۰ درصد رشد داشته است»، خبرگزاری آوا؛ «وضعیت کتابخانهها در مزار شریف»، وبسایت روزنامه ۸صبح.
- ↑ «کتابخانه عامه رابعه بلخی در ولایت بلخ افتتاح شد»، خبرگزاری پیام آفتاب.
- ↑ «کتابخانه عمومی رابعه بلخی در مزار شریف افتتاح شد»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ «نگاهی به کار شاعری بانوان بلخ»، وبسایت روزنامۀ ۸ صبح.
- ↑ «نگاهی به کار شاعری بانوان بلخ»، وبسایت روزنامۀ ۸ صبح.
- ↑ «شکایت هنرمندان تئاتر و موسیقی ولایت بلخ از وضعیت بد اقتصادی»، وبسایت پارس تودی.
- ↑ حبیبی، تاریخ صنایع در افغانستان، ۱۳۸۲ش، ص۴۹-۵۳.
- ↑ حبیبی، تاریخ خط و نوشتههای کهن افغانستان، ۱۳۵۰ش، ۹۸-۹۹.
- ↑ حبیبی، تاریخ خط و نوشته های کهن افغانستان، ۱۳۵۰ش، ۹۸-۹۹.
- ↑ حبیبی، تاریخ صنایع در افغانستان، ۱۳۸۲ش، ص۱۸-۱۹.
- ↑ ورزشکاران تیم والیبال بلخ تشویق مالی شدند»، خبرگزاری باختر.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۹۱-۵۹۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۹۱-۵۹۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۹۱-۵۹۲.
- ↑ «چالشهای بنیادی معارف بلخ»، وبسایت طلوع نیوز.
- ↑ «بیش از 130 مکتب در ولایت بلخ بدون ساختمان کار میکند»، خبرگزاری افق.
- ↑ «برگزاری مسابقه رقابتی میان مدارس دینی ولایت بلخ/ حدود ۵۶۰ مدرسه دینی با بیش از ۱۰۰ هزار شاگرد در ولایت بلخ فعال است»، خبرگزاری آوا.
- ↑ «بیش از 130 مکتب در ولایت بلخ بدون ساختمان کار میکند»، خبرگزاری افق.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۴۹۱.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۴۹۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۴۹۱-۴۹۵.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۴۹۳-۴۹۸.
- ↑ «بزرگترین حوزه علمیه شیعی در شمال افغانستان/ روزانه ۱۰۰۰ نفر برای تحصیل در مجتمع عالی امام صادق(ع) رفت و آمد دارند»، خبرگزاری ابنا.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵ش، ج۵، ص۲۵۶.
- ↑ «نفوس ولایت بلخ یک میلیون و 543 هزار و 464 تن برآورد شد»، خبرگزاری آوا.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۷۹-۵۸۰.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۷۹-۵۸۰.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۸۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۴۰-۵۴۱.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۴۴.
- ↑ «میله گل سرخ؛ جشن نوروز مردمان مزار شریف»، خبرگزاری مهر.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۴۵ .
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۴۵.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۵۳.
- ↑ «میله گل سرخ؛ جشن نوروز مردمان مزار شریف»، خبرگزاری مهر.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۴۶.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۷۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۵۴.
- ↑ «تاریخ عزاداری امام حسین(ع) در بلخ باستان در گفتگو با عبدالقادر کمالی»، وبسایت افق اندیشه.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۷۵.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۷۵-۵۷۷.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۶۱۵.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۶۱۶-۶۲۱.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۶۲۱-۶۲۵.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۶۲۸.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۵۸۴-۵۸۵.
- ↑ «اماکن تاریخی بلخ»، وبسایت شبکه اطلاعرسانی افغانستان.
- ↑ گوگهدی، تاریخچه مزار شاه اولیاء، ۱۳۲۵ش، ص۳۵-۵۶.
- ↑ گوگهدی، تاریخچه مزار شاه اولیاء، ۱۳۲۵ش، ص۶۲.
- ↑ لاری، تاریخچه مزارشریف، ۱۳۴۹ش، ص۲۴ ـ ۲۹.
- ↑ امین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۵۳۰.
- ↑ مرعشی نجفی، فخری فی انساب الطالبین، ۱۴۰۹ق، پانویس در ص ۶۴.
- ↑ «مسجد کبود مزار شریف؛ جایگاه همدلی و وحدت مردم افغانستان»، وبسایت آی فیلم ۲.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژۀ نوبهار.
- ↑ فلاحتی موحد، «بودایی، آیین»، وبسایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ فردوسی، شاهنامه، ج۴، 1369ش، ص۱۱۳۴.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار نمادِ از تمدن کهن»، وبسایت جام غور.
- ↑ حبیبی، «سهم برمکیان بلخی در پرورش علم و ثقافت»، 1344ش، ص243.
- ↑ فلاحتی موحد، «بودایی، آیین»، وبسایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ فلاحتی موحد، «بودایی، آیین»، وبسایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ ابنخلکان، وفیات الاعیان، بیتا، ج۶، ص۲۱۹.
- ↑ فلاحتی موحد، «بودایی، آیین»، وبسایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار نمادِ از تمدن کهن»، وبسایت جام غور.
- ↑ «مسجد ۹ گنبد بنایی تاریخی در افغانستان»، خبرگزاری شبستان.
- ↑ «مسجد ۹ گنبد بنایی تاریخی در افغانستان»، خبرگزاری شبستان.
- ↑ «مسجد ۹ گنبد بنایی تاریخی در افغانستان»، خبرگزاری شبستان.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ ربانی، «برمکیان»، وبسایت حوزۀ نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ هاشمی، «آقکپرک»، در دانشنامه هزاره، 1399ش، ج1، ص161.
- ↑ تالقاني، افغانستان ما قبل آرياييها، 1361ش، ص169؛ سیستانی، مجله آریانا، ص293.
- ↑ گروتس باخ، جغرافیای شهری در افغانستان، 1368ش، ص131؛ انجمن آریانا دائرة المعارف، قاموس جغرافیایی افغانستان، 1335، ج1، ص25.
- ↑ غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، 1390ش، ج1، ص84؛ دلجو، تاریخ باستانی هزارهها، 1392ش، ص77 و 78.
- ↑ همسایه نزدیکتر از خویش (مقالاتی از دایرۀالمعارف ایرانیکا)، 1387ش، ص173.
- ↑ همسایه نزدیکتر از خویش (مقالاتی از دایرۀالمعارف ایرانیکا)، 1387ش، ص173.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ج1، ص128.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، 1398ش، ج1، ص128.
- ↑ بال، فهرست پایگاههای باستانشناسی افغانستان، 1982م، ج1، ص38.
- ↑ دلجو، تاریخ باستانی هزارهها، 1392ش، ص77 و 78.
- ↑ دلجو، تاریخ باستانی هزارهها، 1392ش، ص81.
- ↑ دلجو، تاریخ باستانی هزارهها، 1392ش، ص73.
- ↑ دلجو، تاریخ باستانی هزارهها، 1392ش، ص73 و 81.
- ↑ كهزاد، تاریخ افغانستان، 1325ش، ج1، ص223.
- ↑ فاضل کیانی و دیگران، غزنی بستر تمدن شرق اسلامی، 1393ش، ص639.
- ↑ پورداوود، یسنا، 1356ش، ج1، ص46 و 47.
- ↑ هزادی، بندهش هندی، 1368ش، ص187.
- ↑ باوری، باستانشناسی مدنیتهای اولیه (دوره انتیک) افغانستان، 1387ش، ص25 و 26.
- ↑ «بالاحصار بلخ (شهر اندرون)؛ از داشتههای تاریخی افغانستان»، وبسایت تلویزیون سحر.
- ↑ G A Pugachenkova (Pougatchenkova)، "Little known monuments of the Balkh area"، ج۱، ص۳۱ـ۳۲، in Art and archaeology research papers، London June ۱۹۷۸، ۳۱-۴۰.
- ↑ A Mukhtarov، Pozdnesrednevekovy i § Balkh، ج۱، ص۷۵ـ۸۳، Dushanbe ۱۹۸۰.
- ↑ G A Pugachenkova (Pougatchenkova)، "A l'tude des monuments timourides d'Afghanistan" Afghanistan، ۲۳/۳ (۱۹۷۰)، ۳۳-۳۷.
- ↑ K Fischer، Indische Baukunst islamischer Zeit، ج۱، ص۹۸ـ۱۱۲، Baden-Baden ۱۹۷۶، ۱۳۱؛ لوحهای یازدهم ـ هجدهم، K Fischer، Indische Baukunst islamischer Zeit، Baden-Baden ۱۹۷۶، ۱۳۱.
- ↑ «درباره «عیاران برج هشت ضلعی بلخ بیشتر بدانید»، وبسایت آی فیلم ۲.
- ↑ «قصر جهان نما» مکان دیدنی و گردشگری در بلخ + تصاویر»، وبسایت آی فیلم ۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۳۰۱-۳۰۲.
- ↑ «بازار سرپوشیده خُلم؛ یادگار آخرین دوره تیموریان در افغانستان + تصاویر»، وبسایت آی فیلم ۲.
- ↑ گالینا، آ.پوکاچنکووا، شاهکارهای معماری آسیای میانه، ۱۳۸۷ش، ص۲۲۳.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۲۶۲-۲۹۱.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۱۴۰-۱۴۸.
- ↑ «تاریخ علمای بلخ»، وبسایت کتابخانۀ دیجیتالی نور.
- ↑ بلخی، قصاید، غزل شمارهٔ ۳۹، وبسایت گنجور.
- ↑ عصمتی، «ترانه ملا ممدجان چگونه ساخته شد؟»، وبسایت شهرستان ادب.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۸۶ش، ج۱َ، ص۱۸.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.
- ↑ رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶ش، ص۷۲.
- ↑ خلیق، جاذبههای گردشگری بلخ، ۱۳۹۹ش، ص۴۰۷-۴۸۷.
- ↑ احمدی، «نگاهی به مبانی اصولی شهید مزاری»، وبسایت بنیاد اندیشه.
منبع
- «آتشکدۀ نوبهار؛ مهمترین بنای تاریخی ولایت بلخ»، خبرگزاری فارس، تاریخ درج مطلب: 23 آبان 1394ش.
- «آتشکدۀ نوبهار نماد از تمدن کهن»، وبسایت جام غور، تاریخ درج مطلب: 21 نوامبر 2019م.
- «آغاز به کار بازسازی جاده شبرغان _ مزارشریف»، خبرگزاری اطلس، تاریخ درج مطلب: ۱۵ بهمن ۱۴۰۰ش.
- «ابراهیم ادهم؛ عارف و زاهد قرن دوم هجری قمری»، خبرگزاری مهر، تاریخ درج مطلب: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ش.
- ابناثیر، علی بن محمد، الکامل، بیروت، دار صادر، ۱۹۶۵م، ج۳، ص۳۳-۳۶.
- ابنبطوطه، شمسالدین، رحله ابن بطوطه، تهران، آگه، ۱۳۷۶ش.
- ابنخلکان، وفیات الاعیان، بیروت، بینا، بیتا.
- ابنفقیه همدانی، ابوبکر احمد بن محمّد بن اسحاق، ترجمۀمختصر البلدان، تهران، بنیاد فرهنگ ايران، ۱۳۴۷ش.
- ابوالقاسم فردوسی، شاهنامۀ فردوسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
- احمدی، عابدین، «نگاهی به مبانی اصولی شهید مزاری»، وبسایت بنیاد اندیشه، تاریخ درج مطلب: 9 اسفند 1399ش.
- «افتتاح کارخانه پرورش مرغ در بلخ»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۹ دی ۱۳۹۷ش.
- «افزایش بی پیشینه محصولات زراعتی و مالداری طی سال روان در ولایت بلخ»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ش.
- «افزایش درآمد اداره راهآهن بلخ در یک سال پسین»، وبسایت طلوعنیوز، تاریخ درج مطلب: ۱۴ حمل ۱۴۰۲ش.
- «افزایش ۵۰ درصدی در کشت زعفران در بلخ»، وبسایت طلوع نیوز، تاریخ درج مطلب: ۱۰ تیر ۱۳۹۲ش.
- «اماکن تاریخی بلخ»، وبسایت شبکۀ اطلاع رسانی افغانستان، تاریخ بازدید: ۵ تیر ۱۴۰۴ش.
- انجمن آریانا دائرة المعارف، قاموس جغرافیایی افغانستان، کابل، انجمن آریانا دائرة المعارف، 1335ش.
- «بازار سرپوشیده خُلم؛ یادگار آخرین دوره تیموریان در افغانستان + تصاویر»، وبسایت آی فیلم ۲، تاریخ درج مطلب: ۶ آبان ۱۳۹۹ش.
- «بالاحصار بلخ (شهر اندرون)؛ از داشتههای تاریخی افغانستان»، وبسایت تلویزیون سحر، تاریخ بازدید: ۵ تیر ۱۴۰۴ش.
- بال، وارویک، فهرست پایگاههای باستانشناسی افغانستان، 1982م.
- باوری، رسول، باستانشناسی مدنیتهای اولیه (دوره انتیک) افغانستان، کابل، امیری، 1387ش.
- بهزادی، رقیه، بندهش هندی، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1368ش.
- پورداوود، ابراهیم، یسنا، تهران، دانشگاه تهران، 1356ش.
- تالقانی، نورالله، افغانستان ما قبل آريايیها، كابل، مطبعة دولتی، 1361ش.
- «برگزاری مسابقه رقابتی میان مدارس دینی ولایت بلخ/ حدود ۵۶۰ مدرسه دینی با بیش از ۱۰۰ هزار شاگرد در ولایت بلخ فعال است»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۲۰ آذر ۱۴۰۲ش.
- «بزرگترین حوزه علمیه شیعی در شمال افغانستان/ روزانه ۱۰۰۰ نفر برای تحصیل در مجتمع عالی امام صادق(ع) رفت و آمد دارند»، خبرگزاری ابنا، تاریخ درج مطلب: ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ش.
- بلخی، وطواط، قصاید، غزل شمارهٔ ۳۹، وبسایت گنجور، تاریخ بازدید: ۱۵ تیر ۱۴۰۴ش.
- بهار، محمدتقی، سبکشناسی، تهران، انتشارات مجید، ۱۳۳۷ش.
- «بیش از ۵۰۰ مدرسۀ دینی در بلخ بدون جواز فعالیت دارد»، خبرگزاری نیوزین، تاریخ درج مطلب: ۲۶ مهر ۱۳۹۹ش.
- «بیش از 130 مکتب در ولایت بلخ بدون ساختمان کار میکند»، خبرگزاری افق، تاریخ درج مطلب: ۵ فروردین ۱۳۹۴ش.
- «پوهنتونها و موسسات تحصیلات عالی خصوصی»، وبسایت ریاست تضمین کیفیت و اعتباردهی، تاریخ بازدید: ۲ دی ۱۴۰۱ش.
- پیرنیا و دیگران، تاریخ ایران قبل از اسلام و پس از اسلام، تهران، پارمیس، ۱۳۸۹ش.
- «تاریخ عزاداری امام حسین(ع) در بلخ باستان در گفتگو با عبدالقادر کمالی»، وبسایت افق اندیشه، تاریخ درج مطلب: ۶ دی ۱۴۰۰ش.
- «تاریخ علمای بلخ»، وبسایت کتابخانۀ دیجیتالی نور، تاریخ بازدید: ۱۵ تیر ۱۴۰۴ش.
- «تاشقرغان تنگهای اسرارآمیز در دل کوه های هندوکش + تصاویر»، وبسایت آی فیلم ۲، تاریخ بازدید: ۸ تیر ۱۴۰۴ش.
- «تبديلشدن ولايت بلخ به قلب تپنده اقتصادی در افغانستان»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۲۳ میزان ۱۳۹۸ش.
- تهماسبی خراسانی، سیّد نورالله، گاهان (مجموعة شعر)، بلخ، انجمن ادبی هشتبهشت، ۱۳۹۳ش.
- «جاده بلخ-هرات؛ بدیلی برای سالنگ که هنوز ساخته نشده»، وبسایت بی بی سی، تاریخ درج مطلب: ۲۳ مرداد ۱۳۹۶ش.
- «جاده مزارشریف- دره صوف ترمیم می شود»، خبرگزاری شفقنا، تاریخ درج مطلب: ۱۰ مهر ۱۴۰۲ش.
- «چالشهای بنیادی معارف بلخ»، طلوع نیوز، تاریخ بارگذاری:۱۳ اردبهشت ۱۴۰۱ش.
- «حاجی پیاده اولین مسجد مسلمانان در افغانستان»، وبسایت سیستم معلوماتی و گردشگری افغانستان، تاریخ درج مطلب: ۲۱ آبان ۱۳۹۸ش.
- حبیبی، عبدالحی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام در دوقرن اول هجری، کابل، انجمن تاريخ، ۱۳۵۴ش.
- حبیبی، عبدالحی، تاریخ خط و نوشتههای کهن افغانستان، کابل، نشر انجمن تاریخ افغانستان، ۱۳۵۰ش.
- حبیبی، عبدالحی، تاریخ صنایع افغانستان، بیجا، نشرمرکز تحقیقات علامه حبیبی، ۱۳۸۲ش.
- حبیبی، عبدالحی، «سهم برمکیان بلخی در پرورش علم و ثقافت»، مجلۀ آریانا، شمارۀ 259، خرداد و تیر 1344ش.
- حسینزاده شانهچی، حسن و کمالی سرپلی، عبدالقادر، «جستاری در نقش شیعیان بلخ در فرهنگ و تمدن اسلامی - تا پیش از یورش مغولان-»،مجلۀ سخن تاریخ، شمارۀ ۱۳، ۱۳۹۰ش.
- «حمل و نقل در افغانستان»، وبسایت شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان، تاریخ بازدید: ۸ تیر ۱۴۰۴ش.
- خلیق، صالح محمد، تاریخ ادبیات بلخ، انجمن نویسندگان بلخ، ۱۳۸۷ش.
- خلیق، صالح محمد، جاذبههای گردشگری بلخ، کابل، شاهمحمد، ۱۳۹۹ش.
- «خوشبینی کشاورزان در بلخ از افزایش فراوردههای بادام در این ولایت»، طلوع نیوز، تاریخ درج مطلب: ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ش.
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵ش.
- «درباره افغانستان»، وبسایت سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف، تاریخ بازدید: ۱۵ تیر ۱۴۰۴ش.
- «درباره عیاران برج هشت ضلعی بلخ بیشتر بدانید»، وبسایت آی فیلم ۲، تاریخ درج مطلب: ۱۴ مرداد ۱۳۹۹ش.
- دلجو، عباس، تاریخ باستانی هزارهها، کابل، امیری، 1392ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، وبسایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 22 اردیبهشت 1402ش.
- ربانی، ابوالفضل، «برمکیان»، وبسایت حوزۀ نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، تاریخ درج مطلب: ۱ مهر ۱۳۹۲ش.
- رحمانی ولوی، مهدی، تاریخ علمای بلخ، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۶ش.
- «رونق حرفه زنبورداری در بلخ»، وبسایت تلویزیون سحر، تاریخ درج مطلب: ۲۱ اردییبهشت ۱۴۰۲ش.
- «رونق صنعت تولید و رشد زنبور عسل در بلخ»، وبسایت شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان تاریخ درج مطلب: ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ش.
- رهیاب (بلخی)، سید حسین، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجنماع)، کابل، صبح امید، 1398ش.
- زوّاری، محمّدامین، جغرافیای تاریخی بلخ، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۸ش.
- «سفر به تنگه شادیان؛ دهلیز ارتباطی بین بلخ و ولسوالی چهارکنت»، وبسایت آی فیلم ۲، تاریخ بازدید: ۸ تیر ۱۴۰۴ش.
- سولقانی، قربانعلی، نوروز در ایران و سرزمینهای دیگر. مجموعه مقالات همایش نوروز، پژوهشکده مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی، 1379ش.
- «شاهراه حلقوی کشور تا دو سال دیگر تکمیل می شود»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۲۵ مهر ۱۳۹۲ش.
- «شاهراه کابل- مزار شریف بازگشایی شد»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳ش.
- «شفاخانه ۳۲۰ بستر مادر و کودک در بلخ تهدابگذاری شد»، خبرگزاری دید، تاریخ درج مطلب: ۹ فروردین ۱۳۹۶ش.
- «شکایت هنرمندان تئاتر و موسیقی ولایت بلخ از وضعیت بد اقتصادی»، وبسایت پارس تودی، تاریخ درج مطلب: ۵ مهر ۱۴۰۱ش.
- «شهروندان بلخ به خدمات صحی دسترسی کامل دارند»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۲۴ شهریور ۱۴۰۲ش.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ، بیروت، مؤسسة عزالدين، ۱۴۱۳ق.
- «ظواهر معدنی ولایت بلخ»، وبسایت وزارت معادن و پطرولیم، تاریخ بازدید: ۲ دی ۱۴۰۱ش.
- صدقی، محمّدعثمان، جغرافیای مختصر تاریخی شهرهای آریانا، کابل، امیری، ۱۳۸۵ش.
- صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، فردوس، ۱۳۳۹ش.
- عاطف، عبدالحمید و قرار، عبدالغفور، فرهنگ صنف دهم، بیجا، وزارت معارف افغانستان، ۱۳۹۲ش.
- عصمتی، موسی، «ترانۀ ملا ممدجان چگونه ساخته شد؟»، وبسایت شهرستان ادب، تاریخ درج مطلب: 7 اردیبهشت 1397ش.
- عظیمی، احمدناصر و احمدی، مجید، شناسنامة مختصر ادارات محلّی افغانستان، کابل، ادارۀ ارگانهای محلّی، ۱۳۹۷ش.
- عفیف، اسدالله، آوازهای خاکستری (مجموعة شعر)، بلخ، انجمن نويسندگان بلخ، ۱۳۸۳ش.
- غبار، میر غلاممحمّد، افغانستان در مسیر تاریخ، کابل، میوند، ۱۳۸۷ش.
- «فارمهای گاوداری بلخ روزانه ۳۰هزار لیتر شیر تولید میکند»، وبسایت روزنامۀ ۸ صبح، تاریخ درج مطلب: ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ش.
- «فاز اول و دوم شاهراه مزار– کندز به بهرهبرداری رسید»، خبرگزاری دید، تاریخ درج مطلب: ۲۶ فروردین ۱۳۹۶ش.
- فاضل کیانی، محمد و دیگران، غزنی بستر تمدن شرق اسلامی، تهران، عرفان، 1393ش.
- «فرهنگ کتابخوانی در بلخ ۸۰ درصد رشد داشته است»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۳ش.
- فلاحتی موحد، مریم، «بودایی، آیین»، وبسایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تاریخ درج مطلب: 4 تیر 1399ش.
- ««قصر جهان نما» مکان دیدنی و گردشگری در بلخ + تصاویر»، وبسایت آی فیلم ۲، تاریخ بازدید: ۸ تیر ۱۴۰۴ش.
- «فعالیتها در بخش تولید صنایع دستی در ولایت بلخ نسبت به گذشته کاهش چشمگیری یافته است»، روزنامه هشت صبح، تاریخ درج مطلب: ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ش.
- «کتلاک پوهنتونها و موئسسات تحصیلات عالی دولتی، وبسایت وزرات تحصیلات عالی افغانستان»، ۱۳۹۹ش.
- کتابخانه عامه رابعه بلخی در ولایت بلخ افتتاح شد»، خبرگزاری پیام آفتاب، تاریخ درج مطلب: ۱۰ آبان ۱۳۹۵ش.
- «کتابخانه عمومی رابعه بلخی در مزار شریف افتتاح شد»، خبرگزاری شفقنا، تاریخ درج مطلب: ۹ شهریور ۱۳۹۵ش.
- کُهزاد، علیاحمد، تاریخ افغانستان، کابل، بنگاه انتشارات میوند، ۱۳۸۴ش.
- گالینا، آ.پوکاچنکووا، شاهکارهای معماری آسیای میانه، تهران، نشرفرهنگستان هنر، ۱۳۸۷ش، ص۲۲۳.
- گروتس باخ، اروین، جغرافیای شهری در افغانستان، ترجمه محسن محسنیان، مشهد، آستان قدس رضوی، 1368ش.
- «گُسترش فارمهای ماهیپروری در بلخ»، وبسایت طلوع نیوز، تاریخ درج مطلب: ۲۶ خرداد ۱۳۹۹ش.
- گوگَهدی، نورمحمد، تاریخچه مزار شاه اولیاء، افغانستان، مزار شریف، کتابخانه روضه مزار شریف، ۱۳۲۵ش.
- لاری، عبدالغفور (منسوب به او)، تاریخچه مزارشریف, به کوشش نجیب مایل هروی, افغانستان, انجمن تاریخ و ادب، ۱۳۴۹ش.
- مایل هروی، غلامرضا، حاشیه بر جغرافیای حافظ ابرو (قسمت ربع خراسان هرات)، تهران، ۱۳۴۹ش.
- مجتبایی، فتحالله و جعفری (قنواتی)، محمد، «ابراهیم ادهم»، وبسایت مرکزدائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تاریخ درج مطلب: 12 آذر 1398ش.
- محمدی، «أدهم، اسطورهای فرای مرزها»، وبسایت تبیان، تاریخ درج مطلب: 3 شهریور 1389ش.
- مرادی، حسین، «در آمدی بر شکستِ عقلانیتِ بلخی»، وبسایت زیتون، تاریخ درج مطلب: ۱۶ بهمن ۱۳۹۹ش.
- مرادی غیاثآبادی، رضا، مراسم جشن نوروز یا میله گل سرخ در بلخ و مزارشریف، مجموعه مقالات دومین همایش منطقهای نوروز، پژوهشکده مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی ۱۳۸۲ش.
- مروزی علوی، اسماعیل بن حسین، الفخري في أنساب الطالبيين، قم، کتابخانه عمومی حضرت آيتالله العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۸۵ش.
- «مسجد کبود مزار شریف؛ جایگاه همدلی و وحدت مردم افغانستان»، وبسایت آی فیلم ۲، تاریخ درج مطلب: ۵ آذر ۱۳۹۸ش.
- «مسجد ۹ گنبد بنایی تاریخی در افغانستان»، خبرگزاری شبستان، تاریخ درج مطلب: 17 دی 1396ش.
- «مسئولین رسانهها در بلخ وضعیت مطبوعات در کشور را بررسی کردند»، وبسایت افغانستان رو، تاریخ درج مطلب: ۷ می ۲۰۱۴م.
- مسعودی، أبو الحسن على بن الحسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۴ش.
- «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان، تاریخ درج مطلب: ۱۵ آبان ۱۳۹۸ش.
- «معرفی ولایت بلخ»، وبسایت ناچارنویسی، تاریخ درج مطلب: ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ش.
- «معرفی مسیرهای ارتباطی راه آهن افغانستان»، وبسایت ایراف، تاریخ درج مطلب: ۹ فروردین ۱۴۰۳ش.
- «معرفی ولایت بلخ + فیلم»، وبسایت باشگاه خبرنگاران جوان، تاریخ درج مطلب: ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ش.
- ملک شهمیرزادی، صادق، تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی، تهران، وزارت خارجه، 1374ش.
- مهدی، غلامعلی، «نقش کلیدی در نشر معارف شیعه در خراسان بزرگ»، مجلۀ علوم حدیث، شمارۀ ۶۴، ۱۳۹۱ش.
- «میدان هوایی قندهار پرترددترین فرودگاه یکبانده در جهان»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۱۴ بهمن ۱۴۰۴ش.
- «میله گل سرخ؛ جشن نوروز مردمان مزار شریف»، خبرگزاری مهر، تاریخ درج مطلب: ۲۳ اسنفد ۱۳۸۹ش.
- «نشست بررسی تجربۀ حفاظت و مرمت از مسجد تاریخی بلخ»، خبرگزاری مهر، تاریخ درج مطلب: ۵ خرداد ۱۳۹۸ش.
- «نفوس ولایت بلخ یک میلیون و 543 هزار و 464 تن برآورد شد»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۱۲ تیر ۱۴۰۰ش.
- نقابی، عفت و بهرامیان، روحالله، «تبارشناسی فرهنگشهری بلخ با تمرکز بر نقش آیینها و ادیان (زرتشتی، بودایی و اسلام)»، مجلۀ پژوهشنامۀ فرهنگ و ادبیات آیینی، شمارۀ ۳، ۱۴۰۲ش.
- «نقش شيعيان بلخ در فرهنگ و تمدن اسلامي(تا حمله مغول)»، وبسایت سخن تاریخ، تاریخ بازدید: ۵ تیر ۱۴۰۴ش.
- «نگاهی به کار شاعری بانوان بلخ»، وبسایت روزنامۀ ۸ صبح، تاریخ درج مطلب: ۲۴ آبان ۱۳۹۱ش.
- «نوعیت خاکهای زراعتی در ولایت بلخ»، وبسایت A l H، تاریخ درج مطلب: ۱۱ آبان ۱۳۸۴ش.
- «ورزشکاران تیم والیبال بلخ تشویق مالی شدند»، خبرگزاری باختر، تاریخ درج مطلب: ۳ مهر ۱۴۰۱ش.
- «وضعیت کتابخانهها در مزار شریف»، وبسایت روزنامه ۸صبح، تاریخ درج مطلب: ۷ تیر ۱۳۸۸ش.
- هاشمی، صدیقه، «آقکپرک»، در دانشنامه هزاره، کابل، بنیاد دانشنامه، 1399ش.
- هروی، مایل، تاریخچه مزار شریف، انجمن تاریخ و ادب، کابل، مطبعه دولتی ۱۳۴۹ش.
- «هفتصد مدرسه دینی در بلخ فعال است»، خبرگزاری پیام آفتاب، تاریخ درج مطلب: ۲۸ حمل ۱۳۹۶ش.
- همسایه نزدیکتر از خویش (مقالاتی از دایرۀالمعارف ایرانیکا)، ترجمه هوشنگ اعلم و دیگران، تهران، مرجع، 1387ش.
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، البلدان، بیروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۲۲ق.