پرش به محتوا

پیش‌نویس:بلخ: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
project>حبیب الله نجفی
project>حبیب الله نجفی
خط ۲: خط ۲:


بلخ باستان با سابقه تاریخی درخشان، روزگاری مهد ادبیات و هنر بوده است. بلخ در دوره‌های مختلف تاریخی، شماری از عالمان، شاعران و عارفان بزرگ را به جهان تقدیم کرده است. امروزه نیز این منطقه، با داشتن کتابخانه‌ها، دانشگاه‌ها و مراکز فرهنگی- ادبی از شهرت برخوردار است.  
بلخ باستان با سابقه تاریخی درخشان، روزگاری مهد ادبیات و هنر بوده است. بلخ در دوره‌های مختلف تاریخی، شماری از عالمان، شاعران و عارفان بزرگ را به جهان تقدیم کرده است. امروزه نیز این منطقه، با داشتن کتابخانه‌ها، دانشگاه‌ها و مراکز فرهنگی- ادبی از شهرت برخوردار است.  
==نام‌گذاری==
نام بلخ، در سنگ‌نبشتهٔ داریوش به‌صورت «باختر ی ـ ش»، در اوستا به‌صورت «باخذی» و در یونانی به‌صورت «باکْترا» آمده است. برخی معتقدند که صورت اصلی این واژه «باخدَری» بوده که از نام رودخانه‌ای به‌همین نام گرفته شده است.<ref name=":0">[http://lib.eshia.ir/23019/1/1671 «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.]</ref>


نام بلخ در زبان ایلامی‌ «بائیک‌ تور ری‌ایش‌»، در اکدی‌ «باآحْتَر»، در یونانی‌ «باکترا» و «باکتریا»، در فارسی‌ باستان‌ «باخْتْری‌»، در زبان اوستایی‌ «باخْذی‌ (بَخَذی‌)» و در کتیبۀ بیستون‌ باخْتْریش‌ ضبط شده‌ است‌. در زبان‌ پهلوی‌ بلخ‌ به‌‌صورت‌ بُخْتْرا و بَهْل‌ آمده‌ است‌. در جغرافیای‌ منسوب به‌ موسی‌ خورنی‌، مورخ‌ ارمنی از نام‌ این‌ سرزمین به‌صورت بهل‌ بامیک‌ یاد شده است. این نام‌ در زبان‌ فارسی‌ میانه‌ به‌ صورت‌ بَخْل‌ ضبط شده‌ که‌  صورت‌ دگرگون‌ شده‌ای‌ از «بخذی‌ ـ باخذی‌» اوستایی‌ است. مارکوارت‌ به‌ تحول‌ نام‌ بلخ‌ در زبان‌ فارسی‌ نو اشاره‌ کرده‌ است‌. گورگیان  ضمن‌ ارائۀ صورت‌ پهلوی‌ این‌ شهر «بخل‌ بامیک‌»، نام‌ دیگری‌ را به‌ صورت «بخل‌ آراوتین‌» آورده‌ و معنای‌ این‌ هر دو را «بلخ‌ شرقی‌» دانسته‌ است‌.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.</ref> از این‌ شهر که‌ به‌ بلخ‌ بامی‌ (بامیک‌) و بلخ‌ شایگان‌ نیز نام‌بردار بوده‌، در منابع‌ تاریخی‌ و ادبی‌ با صفات‌ و القاب‌ دیگر همچون‌ گُزین‌، غَرّاء، حَسناء، بَهیه‌، دارالفقاهة، دارالاجتهاد، قبةالاسلام‌ و ام‌البلاد نیز یاد شده‌ است‌.<ref>طبری‌، ''تاریخ‌،'' بیروت‌، ۱۴۰۹ق‌، ج۱، ص۳۸۲.</ref>
== نام‌گذاری و ریشه‌شناسی تاریخی بلخ ==
بلخ به‌عنوان یکی از کهن‌ترین مراکز تمدنی آسیای میانه، در متون تاریخی و ادبی با نام‌ها و القاب متعددی ثبت شده است. بررسی سیر تحول نام این شهر نشان‌دهندۀ جایگاه ویژه آن در طول تاریخ است.


نام‌ها و جایگاه تاریخی بلخ
=== صورت‌های مختلف نام بلخ در منابع تاریخی ===
- در سنگ‌نبشته داریوش: «باختری‌ش»؛


بلخ به عنوان یکی از کهن‌ترین مراکز تمدنی در آسیای میانه، در طول تاریخ با نام‌های متعددی شناخته شده است. مورخان برای این شهر نام‌هایی همچون باکتریا، باختر، خراسان، تخارستان، اسکندریه، بلخ یامی، بلخ درخشان، بلخ الحسنا (بلخ زیبا)، بلخ شهو نوداک و بلخ شهر نوید ثبت کرده‌اند. وجه تسمیه نام‌های نوداک و نوشاد به وجود قلمه پاستانی نوشاد در این شهر بازمی‌گردد که داوود بن عباس، حاکم بلخ، بنای افسانه‌ای آن را در مدت ۲۰ سال احداث نمود.
- در اوستا: «باخذی»؛


ریشه‌شناسی نام بلخ
- در منابع یونانی: «باکترا» یا «باکتریا»؛


در منابع تاریخی، واژه بلخ دارای تفسیرهای مختلفی است:
- در زبان ایلامی: «بائیک تور ری‌ایش»؛


- فامیری در تاریخ بخارا، این واژه را مشتق از مادّه "بالخ" یا "بالق" دانسته که به معنای شهر و پایتخت سلاطین ترک به کار می‌رفته است، همچون عناوین خان بالق، خان بالخ یا خان بلخ.
- در زبان اکدی: «باآحْتَر»؛


- بیغتی در تعبیری دیگر، بلخ را در زبان بهلوی به معنای "شهری بزرگ" تفسیر کرده است.
- در فارسی باستان: «باختری»؛


بلخ در متون ادبی و تاریخی
- در کتیبه بیستون: «باختری‌ش».<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.</ref>


نام بلخ یامی در ادبیات فارسی به کرات آمده و شاعرانی چون فردوسی، اسدی توسی و فرخی سیستانی از آن یاد کرده‌اند. در اوستا، بلخ به عنوان چهارمین قطعه زمین زیبا توصیف شده است: "بخشیم سربزام اردو و درفتام" که به معنای "بلخ زیبا دارای بیرق‌های بلند" است.
=== نام بلخ در متون ادبی و تاریخی ===
نام بلخ یامی در ادبیات فارسی به کرات آمده و شاعرانی چون فردوسی، اسدی توسی و فرخی سیستانی از آن یاد کرده‌اند. در اوستا، بلخ به عنوان چهارمین قطعه زمین زیبا توصیف شده است: "بخشیم سربزام اردو و درفتام که به‌معنای «بلخ زیبا دارای بیرق‌های بلند» است.


ادبیات پهلوی نیز این شهر را با عنوان "بامیلنه" یا "بلخ درخشان" معرفی کرده است. از دوران باستان تا دوره اسلامی، صفات زیبایی و درخشندگی با عناوینی چون سربرام، بامیک، بامی و حسناء به نام بلخ پیوند خورده است. اوستا با عبارت "اردو و درفشام" (پرچم‌های بلند) به مرکزیت بخدی اشاره دارد که نشان‌دهنده جایگاه بلخ به عنوان پایتخت پادشاهان پارادانا (پیشدادی) و کاری (کیانی) است. این امتیاز منحصر به فرد در میان شانزده منطقه زمین، تنها به بخدی اعطا شده و محققان شرق و غرب آن را تأیید کرده‌اند.
ادبیات پهلوی نیز این شهر را با عنوان "بامیلنه" یا "بلخ درخشان" معرفی کرده است. از دوران باستان تا دوره اسلامی، صفات زیبایی و درخشندگی با عناوینی چون سربرام، بامیک، بامی و حسناء به نام بلخ پیوند خورده است. اوستا با عبارت «اردو و درفشام» (پرچم‌های بلند) به مرکزیت بخدی اشاره دارد که نشان‌دهنده جایگاه بلخ به عنوان پایتخت پادشاهان پارادانا (پیشدادی) و کاری (کیانی) است. این امتیاز منحصر به فرد در میان شانزده منطقه زمین، تنها به بخدی اعطا شده و محققان شرق و غرب آن را تأیید کرده‌اند.<ref>رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۷-۱۹.</ref>


القاب تاریخی بلخ
=== ریشه‌شناسی و تحول زبانی ===
بر اساس پژوهش‌های زبان‌شناختی، صورت اصلی این نام به‌طور احتمالی «باخدَری» بوده که از نام رودخانه‌ای در این منطقه گرفته شده است. در زبان پهلوی این نام به صورت «بُخْتْرا» و «بَهْل» ثبت شده است. موسی خورنی، مورخ ارمنی، از این شهر با نام «بهل بامیک» یاد کرده است. صورت فارسی میانه آن «بَخْل» است که تحول یافته «باخذی» اوستایی می‌باشد.


در متون تاریخی، این شهر با عناوین متعددی چون: «دار الفقاهة، دار الاجتهاد، أم البلاد و قبة الإسلام» شناخته شده است که هر یک بیانگر جنبه‌ای از اهمیت تاریخی، علمی و تمدنی این شهر کهن می‌باشد. این تنوع نام‌ها و القاب، گویای جایگاه ممتاز بلخ در تاریخ تمدن‌های باستانی و دوران اسلامی است.<ref>رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۷-۱۹.</ref>
=== القاب و صفات بلخ ===
این شهر در طول تاریخ با عناوین متعددی شناخته شده است که هر کدام بیانگر جنبه‌ای از اهمیت آن است:
 
- نام‌های جغرافیایی: باکتریا، باختر، خراسان، تخارستان؛
 
- نام‌های توصیفی: بلخ درخشان، بلخ الحسنا (بلخ زیبا)؛
 
- القاب علمی و مذهبی: دارالفقاهة، دارالاجتهاد، قبة الاسلام؛
 
- نام‌های تاریخی: اسکندریه، بلخ یامی، بلخ شهو نوداک.<ref>رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۷-۱۹.</ref>
 
وجه تسمیه نام‌هایی چون «نوداک» و «نوشاد» به وجود بنای افسانه‌ای قلمه پاستانی نوشاد در این شهر بازمی‌گردد که به دستور داوود بن عباس، حاکم بلخ، در مدت ۲۰ سال ساخته شد. برخی محققان مانند مارکوارت به تحول نام بلخ در فارسی نو اشاره کرده‌اند. گورگیان نیز با ارائه صورت‌های «بخل بامیک» و «بخل آراوتین» به معنای «بلخ شرقی»، بر غنای تاریخی این نام‌گذاری‌ها تأکیدکرده است.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.</ref>
 
=== جایگاه بلخ در متون کهن ===
در اوستا، بلخ به‌عنوان چهارمین قطعه زمین زیبا توصیف شده و با عبارت «بخشیم سربزام اردو و درفتام» (بلخ زیبا دارای بیرق‌های بلند) مورد اشاره قرار گرفته است. ادبیات پهلوی نیز این شهر را با عنوان «بامیلنه» یا «بلخ درخشان» توصیف و به‌عنوان پایتخت پادشاهان پارادانا (پیشدادی) و کاری (کیانی) معرفی نموده است. این جایگاه منحصر به فرد در میان شانزده منطقۀ زمین، مورد تأیید محققان شرق و غرب قرار گرفته است.<ref>رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۷-۱۹.</ref>


==تاریخچه بلخ==
==تاریخچه بلخ==
خط ۶۲: خط ۷۸:


جغرافی‌دانان، اواخر سدهٔ سوم و اوایل سدهٔ چهارم را دوره شکوفایی بلخ دانسته و آن را «ام‌البلاد» خراسان و «بلخ‌البهیه» (بلخ باشکوه) می‌خواندند.<ref>[https://fa.wikifeqh.ir/_______#____%20___%20__%20_____%20_%20____%20______ «شهر بلخ»، ویکی فقه.]</ref>  جغرافیای بلخ پس از فتوحات اسکندر، مرکز باکتریان یونانی، [[کوشانیان]] و هفتالیان بوده است. این شهر قبل از اسلام یکی از مراکز بوداییان بوده و [[معبد نوبهار|معبد مشهور نوبهار]] در آن قرار داشته است. بلخ در سنت زردشتیان نیز اهمیت داشته و تا قبل از اسلام دارای پنج آتشکده بوده است.<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/1671 «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.]</ref>  پس از حملهٔ چنگیزخان به بلخ و تسلط لشکریان مغول، این شهر، دستخوش غارت و چپاول شد. پس از مدتی نیز بلخ به‌دست ازبیک‌ها افتاد. آنها حدود سه سده بر این منطقه حکومت داشتند.<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/1671 «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.]</ref> این قلمرو، تا سدهٔ ۱۲م، به اندازهٔ یک روستای بزرگ نزول کرد. سرانجام در 1282م، جایگاه خود را به‌عنوان مرکز حکومت از دست داد و [[مزارشریف]] جای آن را گرفت. در آغاز قرن چهاردهم نیز جمعیت بلخ به پانصد خانوار تقلیل یافت.<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/1671 «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.]</ref>
جغرافی‌دانان، اواخر سدهٔ سوم و اوایل سدهٔ چهارم را دوره شکوفایی بلخ دانسته و آن را «ام‌البلاد» خراسان و «بلخ‌البهیه» (بلخ باشکوه) می‌خواندند.<ref>[https://fa.wikifeqh.ir/_______#____%20___%20__%20_____%20_%20____%20______ «شهر بلخ»، ویکی فقه.]</ref>  جغرافیای بلخ پس از فتوحات اسکندر، مرکز باکتریان یونانی، [[کوشانیان]] و هفتالیان بوده است. این شهر قبل از اسلام یکی از مراکز بوداییان بوده و [[معبد نوبهار|معبد مشهور نوبهار]] در آن قرار داشته است. بلخ در سنت زردشتیان نیز اهمیت داشته و تا قبل از اسلام دارای پنج آتشکده بوده است.<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/1671 «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.]</ref>  پس از حملهٔ چنگیزخان به بلخ و تسلط لشکریان مغول، این شهر، دستخوش غارت و چپاول شد. پس از مدتی نیز بلخ به‌دست ازبیک‌ها افتاد. آنها حدود سه سده بر این منطقه حکومت داشتند.<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/1671 «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.]</ref> این قلمرو، تا سدهٔ ۱۲م، به اندازهٔ یک روستای بزرگ نزول کرد. سرانجام در 1282م، جایگاه خود را به‌عنوان مرکز حکومت از دست داد و [[مزارشریف]] جای آن را گرفت. در آغاز قرن چهاردهم نیز جمعیت بلخ به پانصد خانوار تقلیل یافت.<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/1671 «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.]</ref>
== بنیان‌گذاران شهر بلخ ==
بنیانگذار شهر بلخ موضوع اختلاف میان مورخان است. برخی مانند محمّد باخی در کتاب «مجمع الغراب» اشاره کرده‌اند که بلخ دومین شهر روی زمین بوده و توسط قابیل بن آدم ساخته شده است. در مقابل، حماداهلل مستوفی در «تاریخ گزیده» بنیانگذار بلخ را فردی از فرزندان سام بن نوح می‌داند که به «بیان» شهرت داشت.  
صاحب «مرآت البلدان» و مستوفی در «نزهة القلوب» معتقدند که شهر بلخ توسط کبوهرت بنا شد، فهمورت آن را تکمیل کرد و لهراسب باروی شهر را تجدید عمارت نمود. واعظ باخی در «فضایل بلخ» بانی شهر را «تبع» دانسته و برخی محققان نیز ملکه بامی از قوم عادیانی را مؤسس آن می‌پندارند. برخی منابع مانند نوشته‌های بلخی، بنای بلخ را به کیتیاد بن زاب، اولین یادشاه کیانی، نسبت داده‌اند که آن را به عنوان پایگاهی در برابر ترکان تورانی ساخت. در مقابل، علامه دهخدا اسکندر مقدونی را بانی بلخ معرفی کرده و اشاره می‌کند که این شهر ابتدا «اسکندریه» نام داشت.  
مفتی محمّد بلخی در «مجمع الغراب» نقل می‌کند که ایوب پیامبر به گشتاسب دستور داد تا شهر بلخ را بنا کند. گشتاسب پس از ده سال تلاش، ساخت آن را به پایان رساند. جوزجانی در «طبقات ناصری» نیز افراسیاب را سازنده بلخ می‌داند. مؤلف «مرآت البلدان» اشاره می‌کند که مردم آسیا بلخ را قدیمی‌ترین شهر جهان و «امّ البلدان» می‌نامند. در «فضایل بلخ» آمده که گشتاسب پس از ده سال ساخت شهر، زنان را به مدیریت امور گماشت و شکستن نخستین خشت را نشانه‌ای از آینده شهر تفسیر کرد. امیر ولی بلخی حکایت می‌کند که ضحاک تازی، زنی به نام بامی را به حکومت منطقه‌ای منصوب کرد که بعدها به نام او «بامیان» خوانده شد. جاملسب حکیم نیز ساختار شهر بلخ را مبتنی بر عدد سال توصیف کرده است.<ref>رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۹-۲۰.</ref>  


==جمعیت‌شناسی بلخ==
==جمعیت‌شناسی بلخ==
جمعیت آن در ۱۳۹۸ش حدود ۱۳۳هزار نفر برآورد شده است.
جمعیت آن در ۱۳۹۸ش حدود ۱۳۳هزار نفر برآورد شده است.


ترکیب جمعیتی شهر بلخ ترکیبی از اقوام ازبک و تاجیک است و تعدادی از پشتون‌ها و هزاره‌ها نیز در آن سکونت دارند. اکثریت مذهبی بلخ، اهل‌سنت و اقلیت آن شیعه است. اقوام گوناگون از سراسر افغانستان از جمله تاجیک، هزاره، بلوچ، پشتون، ازبیک و ترکمن در بلخ زندگی می‌کنند.<ref name=":0" />
ترکیب جمعیتی شهر بلخ ترکیبی از اقوام ازبک و تاجیک است و تعدادی از پشتون‌ها و هزاره‌ها نیز در آن سکونت دارند. اکثریت مذهبی بلخ، اهل‌سنت و اقلیت آن شیعه است. اقوام گوناگون از سراسر افغانستان از جمله تاجیک، هزاره، بلوچ، پشتون، ازبیک و ترکمن در بلخ زندگی می‌کنند.<ref name=":0">[http://lib.eshia.ir/23019/1/1671 «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.]</ref>


دارۀ ملی احصائیه و معلومات اعلام کرده است که بر اساس برآورد این اداره، نفوس ولایت بلخ سال در 1400 خورشیدی، یک میلیون و 543 هزار و 464 نفر است.
دارۀ ملی احصائیه و معلومات اعلام کرده است که بر اساس برآورد این اداره، نفوس ولایت بلخ سال در 1400 خورشیدی، یک میلیون و 543 هزار و 464 نفر است.

نسخهٔ ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۳۱

بلخ، ولایت باستانی در شمال افغانستان.

بلخ باستان با سابقه تاریخی درخشان، روزگاری مهد ادبیات و هنر بوده است. بلخ در دوره‌های مختلف تاریخی، شماری از عالمان، شاعران و عارفان بزرگ را به جهان تقدیم کرده است. امروزه نیز این منطقه، با داشتن کتابخانه‌ها، دانشگاه‌ها و مراکز فرهنگی- ادبی از شهرت برخوردار است.

نام‌گذاری و ریشه‌شناسی تاریخی بلخ

بلخ به‌عنوان یکی از کهن‌ترین مراکز تمدنی آسیای میانه، در متون تاریخی و ادبی با نام‌ها و القاب متعددی ثبت شده است. بررسی سیر تحول نام این شهر نشان‌دهندۀ جایگاه ویژه آن در طول تاریخ است.

صورت‌های مختلف نام بلخ در منابع تاریخی

- در سنگ‌نبشته داریوش: «باختری‌ش»؛

- در اوستا: «باخذی»؛

- در منابع یونانی: «باکترا» یا «باکتریا»؛

- در زبان ایلامی: «بائیک تور ری‌ایش»؛

- در زبان اکدی: «باآحْتَر»؛

- در فارسی باستان: «باختری»؛

- در کتیبه بیستون: «باختری‌ش».[۱]

نام بلخ در متون ادبی و تاریخی

نام بلخ یامی در ادبیات فارسی به کرات آمده و شاعرانی چون فردوسی، اسدی توسی و فرخی سیستانی از آن یاد کرده‌اند. در اوستا، بلخ به عنوان چهارمین قطعه زمین زیبا توصیف شده است: "بخشیم سربزام اردو و درفتام که به‌معنای «بلخ زیبا دارای بیرق‌های بلند» است.

ادبیات پهلوی نیز این شهر را با عنوان "بامیلنه" یا "بلخ درخشان" معرفی کرده است. از دوران باستان تا دوره اسلامی، صفات زیبایی و درخشندگی با عناوینی چون سربرام، بامیک، بامی و حسناء به نام بلخ پیوند خورده است. اوستا با عبارت «اردو و درفشام» (پرچم‌های بلند) به مرکزیت بخدی اشاره دارد که نشان‌دهنده جایگاه بلخ به عنوان پایتخت پادشاهان پارادانا (پیشدادی) و کاری (کیانی) است. این امتیاز منحصر به فرد در میان شانزده منطقه زمین، تنها به بخدی اعطا شده و محققان شرق و غرب آن را تأیید کرده‌اند.[۲]

ریشه‌شناسی و تحول زبانی

بر اساس پژوهش‌های زبان‌شناختی، صورت اصلی این نام به‌طور احتمالی «باخدَری» بوده که از نام رودخانه‌ای در این منطقه گرفته شده است. در زبان پهلوی این نام به صورت «بُخْتْرا» و «بَهْل» ثبت شده است. موسی خورنی، مورخ ارمنی، از این شهر با نام «بهل بامیک» یاد کرده است. صورت فارسی میانه آن «بَخْل» است که تحول یافته «باخذی» اوستایی می‌باشد.

القاب و صفات بلخ

این شهر در طول تاریخ با عناوین متعددی شناخته شده است که هر کدام بیانگر جنبه‌ای از اهمیت آن است:

- نام‌های جغرافیایی: باکتریا، باختر، خراسان، تخارستان؛

- نام‌های توصیفی: بلخ درخشان، بلخ الحسنا (بلخ زیبا)؛

- القاب علمی و مذهبی: دارالفقاهة، دارالاجتهاد، قبة الاسلام؛

- نام‌های تاریخی: اسکندریه، بلخ یامی، بلخ شهو نوداک.[۳]

وجه تسمیه نام‌هایی چون «نوداک» و «نوشاد» به وجود بنای افسانه‌ای قلمه پاستانی نوشاد در این شهر بازمی‌گردد که به دستور داوود بن عباس، حاکم بلخ، در مدت ۲۰ سال ساخته شد. برخی محققان مانند مارکوارت به تحول نام بلخ در فارسی نو اشاره کرده‌اند. گورگیان نیز با ارائه صورت‌های «بخل بامیک» و «بخل آراوتین» به معنای «بلخ شرقی»، بر غنای تاریخی این نام‌گذاری‌ها تأکیدکرده است.[۴]

جایگاه بلخ در متون کهن

در اوستا، بلخ به‌عنوان چهارمین قطعه زمین زیبا توصیف شده و با عبارت «بخشیم سربزام اردو و درفتام» (بلخ زیبا دارای بیرق‌های بلند) مورد اشاره قرار گرفته است. ادبیات پهلوی نیز این شهر را با عنوان «بامیلنه» یا «بلخ درخشان» توصیف و به‌عنوان پایتخت پادشاهان پارادانا (پیشدادی) و کاری (کیانی) معرفی نموده است. این جایگاه منحصر به فرد در میان شانزده منطقۀ زمین، مورد تأیید محققان شرق و غرب قرار گرفته است.[۵]

تاریخچه بلخ

قبل از اسلام

بلخ در عهد باستان‌ یکی‌ از استانهای‌ ایران‌ بوده‌ و با سرزمین‌های سغد، آراخوسیا (رخج)، گِدروزیا (مکران و سیستان) و مَرغیان (مرو) هم‌مرز بوده است. این شهر از دیرباز به‌عنوان یکی از مراکز کهن کشاورزی، فرهنگ و تمدن در آسیای مرکزی شناخته می‌شود. شهر اصلی این منطقه در عهد باستان، باکترا نام داشت که ویرانه‌های آن در نزدیکی بلخ کنونی، در وزیرآباد واقع شده است.

برخی از منابع، بلخ را به‌عنوان تختگاه لهراسب، شاه کیانی و جایگاه پیشدادیان و کیانیان معرفی کرده‌اند. دولت باختر، پس از خوارزم، دومین دولت بزرگ باستانی در آسیای مرکزی به شمار می‌رفت و در زمان هخامنشیان، به تدریج به قلمرو آن‌ها پیوست. به نظر می‌رسد فتح باختر با درگیری‌های گسترده‌ای همراه نبوده و پس از آگاهی از استحکام حکومت هخامنشی، باختریان داوطلبانه به اطاعت پذیرفتند.

باختر در دوران هخامنشی از موقعیت ممتازی برخوردار بود و از سوی ساتراپ‌هایی که توسط شاهان هخامنشی منصوب می‌شدند، اداره می‌گردید. این موضوع نشان‌دهنده اهمیت ویژه این سرزمین بود. در دوران داریوش اول، دادارشیش، ساتراپ باختر، شورشی را در مرگیانا سرکوب کرد و از جمله نخستین حاکمان این منطقه به شمار می‌رفت که به داریوش وفادار ماند.

در دوران سلطنت خشایارشا، دو برادرش، ماسیس تس و هیشتاسپ، به عنوان ساتراپ باختر و فرمانده آن منصوب شدند. پس از شکست داریوش سوم در نبرد گوگمل، بسوس، ساتراپ باختر، او را از قدرت خلع کرد و اندکی بعد او را به قتل رساند.

پس از سقوط هخامنشیان، اسکندر باختر را فتح کرد، اما با شورش به رهبری سپیتامِن مواجه شد. پس از مرگ اسکندر و در جریان جنگ‌های داخلی، باختر به یکی از ساتراپی‌های جانشینان او تبدیل شد، اما به زودی توسط سلوکوس نیکاتور تصرف گردید. در ادامه، دیودوتوس، حاکم باختر، استقلال این منطقه را اعلام کرد و دولت یونانی-باختری را تشکیل داد که تختگاه آن شهر باختر بود.

پس از آن، دولت کوشان جایگزین دولت یونانی-باختری شد و در زمان کانیشکا، سومین شاه کوشانی، قلمرو آن به شمال هندوستان و بخش‌های بزرگی از آسیای مرکزی گسترش یافت. بلخ در این دوران به یکی از مراکز هنری مهم دولت کوشان تبدیل شد.

در دوره‌های بعدی، بلخ تحت سلطه اشکانیان و ساسانیان قرار گرفت. در دوران ساسانیان، بلخ به عنوان یکی از مراکز دفاعی مهم ایران مورد توجه قرار گرفت و در دوران خسرو دوم، در مرزهای ایران و خاقانات غربی واقع شده بود.

بلخ همچنین از مراکز تولید پارچه‌های ابریشمی و از مراکز مهم اشاعه آیین زرتشت در ایران باستان به شمار می‌رفت. وجود آثار زرتشتی و کشف مجسمه ایزدبانو اناهیتا در بلخ، نشان‌دهنده نفوذ گسترده این آیین در این منطقه است.[۶]

بعد از ظهور اسلام

تاریخچه بلخ بعد از ظهور اسلام پرفراز و نشیب گزارش شده است و تصرف بلخ توسط مسلمانان نیز فرایندی تدریجی داشت. نخستین تهاجم‌ها در اوایل قرن اول هجری (حدود ۶۴۳ میلادی)‌ در‌‌ اواخر‌ خلافت عمر صورت گرفت، اما به نتیجۀ قطعی نرسید.[۷] در ادامه، با فرماندهی عبدالله بن عامر در دورۀ خلافت عثمان، بلخ مورد محاصره قرار گرفت و مردم شهر با پرداخت خراج سنگین (بین ۴۰۰ تا ۷۰۰ هزار درهم) با مسلمانان به صلح تن دادند.[۸] این صلح، استقرار دائم مسلمانان را به همراه نداشت و عامل عرب‌ها در بلخ تنها به جمع‌آوری مالیات می‌پرداخت. در سال‌های بعد، بلخ بارها شاهد شورش‌های محلی و درگیری‌های داخلی میان مسلمانان بود که باعث تداوم ناآرامی‌ها می‌شد. در دوره خلافت معاویه نیز، با لشکرکشی دوباره به بلخ، شهر بار دیگر فتح شد.

با این حال، آرامش در بلخ پایدار نبود و درگیری‌ها همچنان ادامه یافت. در دوره‌های بعدی، فرماندهانی مانند قتیبه بن مسلم با جنگ‌هایی سخت، بلخ را فتح و با دریافت خراج و غنائم، صلح را تحمیل کردند. این فرایند، که با مقاومت‌های متناوب مردم بلخ همراه بود، تا قرن اول هجری ادامه یافت و نشان‌دهندۀ چالش‌های فراوان در تسلط کامل مسلمانان بر این شهر بود.[۹]

با تضعیف خلافت مرکزی، حکومت‌های محلی در خراسان قدرت گرفتند و بلخ به میدان رقابت این حکومت‌ها تبدیل شد. طاهریان، صفاریان، سامانیان و غزنویان هر یک در دوره‌ای بر این شهر حکمرانی کردند و با شورش‌ها و حملات خارجی متعدد مواجه شدند. دوره‌ی غزنوی، با وجود ثبات نسبی، شاهد توجه ویژه محمود غزنوی به بلخ بود، اما هزینه‌های سنگین پروژه‌های عمرانی او، نارضایتی مردم را برانگیخت. در دوره‌ی سلجوقی، بلخ همچنان اهمیت استراتژیک خود را حفظ کرد و محل نزاع میان شاهزادگان این خاندان و دیگر نیروهای منطقه‌ای بود.[۱۰]

با ظهور خوارزمشاهیان و غوریان، بلخ بار دیگر به کانون درگیری‌ها تبدیل شد. این شهر بارها میان این دو قدرت دست به دست می‌شد تا اینکه در نهایت، با حمله‌ی چنگیزخان مغول در قرن هفتم هجری، دوران پرفراز و نشیب بلخ به پایان رسید. در مورد نحوۀ تسلیم بلخ به مغولان اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی به مقاومت اولیه و سپس صلح اجباری اشاره می‌کنند، در حالی که برخی دیگر از ویرانی و کشتار گسترده در این شهر خبر می‌دهند. با این حال، حمله مغولان ضربه‌ی نهایی را به بلخ وارد کرد و این شهر، جایگاه سابق خود را در عرصه‌ی سیاسی و اقتصادی منطقه از دست داد. بلخ در این دوره، به عنوان یک مرکز بازرگانی و فرهنگی مهم، نقش بسزایی در تبادلات فرهنگی و اقتصادی میان ایران، آسیای مرکزی و هندوستان ایفا می‌کرد.[۱۱]

پس از حمله چنگیزخان در سال ۶۱۷ قمری، بلخ دست به دست فاتحان مختلف افتاد و بارها ویران و بازسازی شد. در ابتدا، مغولان شهر را به خاکستر تبدیل کردند و جمعیت آن را قتل عام نمودند. سپس، بلخ تحت قلمرو جغتایان، تیموریان، ازبکان و در نهایت، افشاریان قرار گرفت. هر یک از این سلسله‌ها، با سیاست‌های متفاوت، به بازسازی یا تخریب شهر مبادرت ورزیدند.

در دوران صفویه و افشاریه، بلخ بار دیگر مورد توجه قرار گرفت، اما در نهایت، با انتقال پایتخت به مزار شریف در ۱۲۸۳ق، اهمیت خود را از دست داد و به روستایی کم‌اهمیت تبدیل شد.‌در ۱۳۱۳ش، طرحی برای بازسازی و نوسازی بلخ آغاز شد که شامل احداث باغی در اطراف مزار خواجه ابونصر پارسا و ایجاد خیابان‌های جدید بود، اما این طرح به طور کامل به اجرا در نیامد. امروزه، بلخ با جمعیتی ترکیبی از ازبکان و تاجیکان، به عنوان یک شهر تاریخی با جاذبه‌های دیدنی مانند مزار خواجه ابونصر و بقایای بناهای باستانی شناخته می‌شود.[۱۲]

جغرافی‌دانان، اواخر سدهٔ سوم و اوایل سدهٔ چهارم را دوره شکوفایی بلخ دانسته و آن را «ام‌البلاد» خراسان و «بلخ‌البهیه» (بلخ باشکوه) می‌خواندند.[۱۳] جغرافیای بلخ پس از فتوحات اسکندر، مرکز باکتریان یونانی، کوشانیان و هفتالیان بوده است. این شهر قبل از اسلام یکی از مراکز بوداییان بوده و معبد مشهور نوبهار در آن قرار داشته است. بلخ در سنت زردشتیان نیز اهمیت داشته و تا قبل از اسلام دارای پنج آتشکده بوده است.[۱۴] پس از حملهٔ چنگیزخان به بلخ و تسلط لشکریان مغول، این شهر، دستخوش غارت و چپاول شد. پس از مدتی نیز بلخ به‌دست ازبیک‌ها افتاد. آنها حدود سه سده بر این منطقه حکومت داشتند.[۱۵] این قلمرو، تا سدهٔ ۱۲م، به اندازهٔ یک روستای بزرگ نزول کرد. سرانجام در 1282م، جایگاه خود را به‌عنوان مرکز حکومت از دست داد و مزارشریف جای آن را گرفت. در آغاز قرن چهاردهم نیز جمعیت بلخ به پانصد خانوار تقلیل یافت.[۱۶]

بنیان‌گذاران شهر بلخ

بنیانگذار شهر بلخ موضوع اختلاف میان مورخان است. برخی مانند محمّد باخی در کتاب «مجمع الغراب» اشاره کرده‌اند که بلخ دومین شهر روی زمین بوده و توسط قابیل بن آدم ساخته شده است. در مقابل، حماداهلل مستوفی در «تاریخ گزیده» بنیانگذار بلخ را فردی از فرزندان سام بن نوح می‌داند که به «بیان» شهرت داشت.  

صاحب «مرآت البلدان» و مستوفی در «نزهة القلوب» معتقدند که شهر بلخ توسط کبوهرت بنا شد، فهمورت آن را تکمیل کرد و لهراسب باروی شهر را تجدید عمارت نمود. واعظ باخی در «فضایل بلخ» بانی شهر را «تبع» دانسته و برخی محققان نیز ملکه بامی از قوم عادیانی را مؤسس آن می‌پندارند. برخی منابع مانند نوشته‌های بلخی، بنای بلخ را به کیتیاد بن زاب، اولین یادشاه کیانی، نسبت داده‌اند که آن را به عنوان پایگاهی در برابر ترکان تورانی ساخت. در مقابل، علامه دهخدا اسکندر مقدونی را بانی بلخ معرفی کرده و اشاره می‌کند که این شهر ابتدا «اسکندریه» نام داشت.  

مفتی محمّد بلخی در «مجمع الغراب» نقل می‌کند که ایوب پیامبر به گشتاسب دستور داد تا شهر بلخ را بنا کند. گشتاسب پس از ده سال تلاش، ساخت آن را به پایان رساند. جوزجانی در «طبقات ناصری» نیز افراسیاب را سازنده بلخ می‌داند. مؤلف «مرآت البلدان» اشاره می‌کند که مردم آسیا بلخ را قدیمی‌ترین شهر جهان و «امّ البلدان» می‌نامند. در «فضایل بلخ» آمده که گشتاسب پس از ده سال ساخت شهر، زنان را به مدیریت امور گماشت و شکستن نخستین خشت را نشانه‌ای از آینده شهر تفسیر کرد. امیر ولی بلخی حکایت می‌کند که ضحاک تازی، زنی به نام بامی را به حکومت منطقه‌ای منصوب کرد که بعدها به نام او «بامیان» خوانده شد. جاملسب حکیم نیز ساختار شهر بلخ را مبتنی بر عدد سال توصیف کرده است.[۱۷]  

جمعیت‌شناسی بلخ

جمعیت آن در ۱۳۹۸ش حدود ۱۳۳هزار نفر برآورد شده است.

ترکیب جمعیتی شهر بلخ ترکیبی از اقوام ازبک و تاجیک است و تعدادی از پشتون‌ها و هزاره‌ها نیز در آن سکونت دارند. اکثریت مذهبی بلخ، اهل‌سنت و اقلیت آن شیعه است. اقوام گوناگون از سراسر افغانستان از جمله تاجیک، هزاره، بلوچ، پشتون، ازبیک و ترکمن در بلخ زندگی می‌کنند.[۱۸]

دارۀ ملی احصائیه و معلومات اعلام کرده است که بر اساس برآورد این اداره، نفوس ولایت بلخ سال در 1400 خورشیدی، یک میلیون و 543 هزار و 464 نفر است.

بر اساس این برآورد، از مجموع نفوس ولایت بلخ، تعداد ۷۸۴ هزار و ۲۳۸ تن آن‌را مردان و تعداد ۷۵۹ هزار و ۲۲۶ تن آن‌را زنان تشکیل می‌دهد.

در سال ۱۴۰۰ از مجموع نفوس بلخ به تعداد ۶۰۳۰۲۰ تن در شهر زندگی می کنند که شامل 303 هزار و 954 مرد و 299 هزار و 66 زن می شود. همچنین تعداد ۹۴۰۴۴۴ تن در روستاها سکونت دارند که شمال ۴۸۰۲۸۴ مرد و ۴۶۰۱۶۰ تن زن می باشند.

اداره ملی احصاییه و ملعومات می گوید که در میان ولسوالی‌های ولایت بلخ، ولسوالی بلخ بیش‌ترین نفوس را دادر که تعداد آن به ۱۳۸۵۹۴ تن می‌رسد.[۱۹]

زبان‌ مردم بلخ

زبان مردمان بلخ از آغاز، زبان اوستایی بوده و در زمان هخامنشیان، فارسی باستان نیز وارد این قلمرو شده است. با ورود قبایل سیتی به باختر، در اثر آمیزش زبان‌های پهلوی، اسکایی و تخاری، زبان سعدی زاده شد.[۲۰] همین زبان در پیدایش فارسی دری سهمی فراوان داشت.[۲۱] امروزه، در بلخ، زبان‌های فارسی دری، پشتو، ازبیکی و ترکمنی رایج است، اما بیشتر مردم به زبان فارسی دری صحبت می‌کنند.[۲۲]

پژوهشگران زبان رایج میان اهل بلخ را زبان «دری» دانسته‌اند.[۲۳] محمدتقی بهار (جلد ۱، صفحات ۱۹، ۲۶-۲۷)، جلال‌الدین همایی (جلد ۱، صفحه ۱۶۱)، ذبیح‌الله صفا (جلد ۱، صفحات ۱۴۱-۱۴۲، ۱۶۰) و ابراهیم شکورزاده (صفحات ۸۱، ۸۳) به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است. شواهد تاریخی، از جمله آثار باقی‌مانده از دوران زرتشتی و کشف مجسمه اناهیتا در بلخ، گواهی روشن بر رواج زبان‌های کهن ایرانی در این سرزمین می‌باشد (داندامایف، صفحه ۲۳۷).  

زبان اوستایی در بلخ دوران باستان رواج داشته و برخی از محققان، این زبان را به عنوان «زبان قدیم بلخ» معرفی نموده‌اند (براون، جلد ۱، صفحه ۴۰). علاوه بر این، بقایایی از زبان سغدی که یکی از شاخه‌های زبان‌های ایرانی است، تاکنون در بلخ مشاهده شده است (محمدتقی بهار، جلد ۱، صفحه ۱۸). برخی از پژوهشگران نیز بر این باورند که رواج زبان فارسی میانه در بلخ پیش از اسلام، عامل گسترش این زبان به سوی مناطق شرقی و شمالی گردید (فرای، همان منبع، صفحه ۵۲).  

ذبیح‌الله صفا دو بیت هجوآمیز درباره اسدبن عبدالله قسری، حاکم خراسان (رجوع شود به طبری، جلد ۵، صفحات ۳۸۹-۳۹۰) را که از نخستین نمونه‌های شعر برجای‌مانده به زبان دری محسوب می‌شود، به بلخیان نسبت داده است.[۲۴]

در زمینه خطوط رایج در بلخ، خط اوستایی از دیرباز مورد استفاده قرار می‌گرفته است. پس از تسلط یونانیان بر این منطقه، خط یونانی رواج یافت و تا سده هشتم میلادی نیز کاربرد داشت (مهرداد بهار، صفحات شصت و شصت و یک؛ فرای، بخارا، صفحه ۱۹؛ میرعابدینی، صفحات ۱۷۸-۱۷۹؛ همچنین رجوع شود به کریستن سن، صفحه ۴۱). خط دیگری به نام «خروشتی» نیز در بلخ متداول بوده است. بر روی مسکوکات مربوط به بنیانگذار سلسله اشکانیان، یعنی اشک بلخی که متعلق به حدود سال ۲۵۰ پیش از میلاد است، خطوط یونانی و خروشتی مشاهده می‌شود. همچنین بر سکه‌های دوره ساسانیان در سده چهارم میلادی در بلخ، سه نوع خط یونانی، پهلوی و برهمایی به کار رفته است. بررسی سکه‌های ضرب‌شده در اوایل سده دوم هجری در بلخ نشان می‌دهد که از همان دوران، برخی از انواع خط عربی نیز در این منطقه رواج داشته است (میرعابدینی، صفحات ۱۷۸-۱۸۱؛ حبیبی، تاریخ...، صفحات ۲۱، ۲۴-۲۵، ۶۶، ۶۹، ۸۷ به بعد).

بیشترین جمعیت از مردم بلخ، پیرو مذهب اهل سنت|تسنن بوده و مذهب تشیع در اقلیت قرار دارد.[۲۵]

جغرافیا

موقعیت جغرافیایی

بلخ یکى از ولایات مهم شمال افغانستان است که  از ولایات درجۀ اول به شمار می‌آید. شهرمزارشریف مرکز این ولایت بوده که از نگاه تجارت و ارزش سیاسى حیثیت شهر مرکزى شمال را نیز دارد.

ولایت بلخ در ٢٩ درجه و ٣١ دقیقه عرض‌البلد شرق و۶٨ درجه و ٢٨ دقیقه طول‌البلد شمال موقعیت دارد . این ولایت از شمال با کشورهای تاجیکستان و ازبیکستان هم‌مرز است، در شرق به ولایات قندوز و سمنگان، در غرب با ولایت جوزجان و در جنوب با ولایات سرپل و سمنگان هم مرز است.

مساحت ولایت بلخ بر بنیاد گزارش ادارۀ احصاییه مرکزى ١۶۴٨٠ کیلومتر مربع و به اساس معلومات دفتر UNFPA ١۶١٨۶کیلومترمربع خوانده شده است که  ٢،٨۴ درصد مساحت تمامى کشور تشکیل می دهد.[۲۶]

بلخ از شمال با کشورهای تاجیکستان و ازبکستان، در شرق با استان کندز، در غرب با استان جوزجان و در جنوب با استان‌های سرپل و سمنگان هم‌مرز است.[۲۷]

منابع آبی

منابع آبی بلخ از رود بلخاب تأمین می‌شود. این رود افسانه‌ای و تاریخی که سرچشمۀ آن بند امیر ولایت بامیان است، بعد از ورود به بلخاب ولایت سرپل با آب‌های دیگری مخلوط شده و با گذر از بلخاب، در ولایت بلخ به «هجده‌نهر» تقسیم می‌شود. این رود با آبیاری بلخ در نهایت به ولسوالی آقچه ولایت جوزجان می‌ریزد.[۲۸]

آب‌وهوا

بلخ از نظر آب‌وهوا، تابستانی گرم، زمستانی بسیار سرد و بهاری مرطوب و بارانی دارد. در روزهای گرم تابستانی دمای هوا تا ۴۳ درجه سانتی‌گراد و در روزهای سرد زمستان تا ۱۰- درجه سانتی‌گراد می‌رسد.[۲۹]

اقتصاد

معدن

بر اساس ارزیابی‌های صورت‌گرفته توسط وزارت معادن و پطرولیم افغانستان، استان بلخ دارای معادن و ظواهر معدنی متعدد است که از آن جمله، سلفر در ساحۀ البرز، نمک در ده نو، کوارتز در چشمه شفا، زغال سنگ در سفیدخاک، گچ در سیغانچی، سنگ چونه در غَرمین و شفتلک و سنگ تعمیراتی در چَتگری وجود دارد.[۳۰]

کشاورزی

مهمترین محصولات کشاورزی بلخ، بادام، سیب، زردآلو، انگور، خربزه، تربز (هندوانه)، شفتالو (هلو)، آلو، چهارمغز (گردو)، گندم، جو، برنج، نخود، سیر، پیاز، کچالو (سیب زمینی)، جواری (ذرت) و کنجد است.[۳۱] بادام‌های ستاربایی، شَهرستانی و تَلخَک‌کوهی از مهمترین نوع بادام در بلخ هستند که به کشورهای آلمان، ترکیه و امارات متحده عربی صادر می‌شوند.[۳۲]

تجارت

بندر حَیرتان در این ولایت قرار دارد. این بندر که از مهم‌ترین بندرگاه‌های تجاری افغانستان محسوب می‌شود، این کشور را به آسیای میانه متصل کرده است.[۳۳]

فرهنگ و هنر

ادبیات

قلمرو بلخ باستان در حوزهٔ ادبیات، یک قلمرو فرهنگی بزرگ را شامل می‌شود. بلخ نخستین خاستگاه زبان سروده‌های ویدی بوده است. شاعران دورهٔ ویدی بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۱۰۰۰ قبل از میلاد همه زن بوده‌اند که این امر نقش زنان را در پایه‌ریزی ادبیات نشان می‌دهد. پیامی، اندانی، اپِلا، زاجا پاولونی، سارا پراجِنی، سوریا، وایوا وارا نمونه‌هایی از شاعران زن در دورۀ ویدی هستند.[۳۴]
دومین دورهٔ ادبی بلخ باستان، دورهٔ خلق شدن اوستا است. این اثر توسط زردشت سپنتمان وخشور بلخی پدید آمده است.[۳۵]
از دیگر دوره‌های مهم ادبی در بلخ باستان، دورۀ هخامنشیان است. در این دوره زبان پارسی وارد قلمرو بلخ شد. بعد از پیروزی اسکندر بر قلمرو هخامنشی، بلخ باستان نیز در تصرف اسکندر قرار گرفت. در این دوره نفوذ ادبیات و فرهنگ یونانی در بلخ مشهود است. دوره‌های کوشانیان و ساسانیان نیز از دیگر دوره‌هایی بوده که بیش از صد کتاب و رساله از آن، به‌جا مانده است. ادبیات بودایی نیز محصول این دورهٔ تاریخی است.[۳۶]
در دورهٔ اسلامی نیز، بلخ خاستگاه پرورش بزرگان دانش و فرهنگ بوده است. در سدۀ هشتم و نهم میلادی، بلخ در حوزۀ فقه، حدیث، تفسیر، تصوف و عرفان اسلامی شُهره بود. سدهٔ دهم میلادی در بلخ، آغاز شعرسرایی به زبان فارسی دری است. بلخ در این سده تاریخی نسبت به هر منطقهٔ فارسی‌زبان دیگر، تعداد شاعران بیشتری داشته است. شاعرانی همچون صانع، احمد برمکی، ابوالموئذ، ابوشکور، معروفی، دقیقی، بدیع و بعدها رابعۀ بلخی محصول این دورهٔ تاریخی هستند. قصیده، غزل، قطعه، مثنوی و رباعی از جمله سبک‌های ادبی در این دوره هستند. در دوره‌های سلجوقیان، غوریان و خوارزمشاهیان دو نوع نثر ساده و نثر هنری رواج داشت. در این دوره نیز ادبیات همچنان رونق داشته است.[۳۷]
هجوم چنگیزخان در بلخ، مهاجرت بیشتر شاعران و دانشمندان این مرزوبوم به هندوستان و آسیای صغیر را در پی داشت. بخش بزرگی از آثار ادبی این دورهٔ بلخ در سرزمین‌های دور از آن خلق شده است. مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، امیر خسرو بلخی، بهاء‌الدین احمد و برهان‌الدین مظفر به این دوره تعلق دارند.[۳۸]
در دورهٔ تیموریان که در آن هرات شاهد درخشش ادبی- هنری بود، بلخ نیز شاهد ظهور شخصیت‌های ادبی بوده است. در این دوره، علاوه بر مدرسه‌های سنتی، محافل ادبی نیز فعال بوده و بسیاری از سخنوران بلخ با مکتب هرات در تماس بودند. خواجه محمدپارسای بلخ، حسین بلخی، یوسف بلخی، سودایی بلخی، حسن بلخی، ملک‌الشعرا مولانا صاحب بلخی، دیوانه بلخی، شوقی، جاروبی بلخی و باطنی بلخی در این دوره می‌زیسته‌اند.[۳۹] در سدۀ هفدهم، بلخ از لحاظ دارا بودن نهاد‌های فرهنگی بعد از بخارا، دومین شهر به‌شمار می‌رفت.[۴۰] در سدهٔ نوزدهم، بلخ از نظر ادبی دچار رکود بوده، هرچند، برخی شاعران نیز در این دوره به شهرت رسیده‌اند. سده بیستم نشست‌های ادبی به ریاست مولوی خسته برگزار می‌شد. این نشست‌ها هسته انجمن ادبی بلخ (انجمن نویسندگان بلخ) را به وجود آورد. اواخر سدهٔ بیستم و اوایل سدهٔ بیست‌ویکم، تاریخ ادبیات بلخ فصل نوینی را گشوده است. صنعت چاپ باعث شد تا نویسندگان بلخ، بخشی از آثار خودشان را به چاپ رسانده و رونق ادبی را رقم بزنند.[۴۱]

صنایع دستی و هنرهای سنتی

صنایع دستی در منطقه بلخ از دیرباز جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ و تمدن این دیار داشته است. بررسی آثار تاریخی نشان می‌دهد که ساکنان این منطقه از دوران کهن، ذوق هنری خود را در قالب‌های مختلفی همچون تزئینات معماری، طراحی لباس، ساخت ظروف و نقاشی‌های دیواری به نمایش گذاشته‌اند. این آثار نه تنها بیانگر مهارت‌های هنری هنرمندان بلخی است، بلکه بازتابی از باورها، ارزش‌ها و سنت‌های فرهنگی این منطقه محسوب می‌شود.

در میان صنایع دستی رایج در بلخ، می‌توان به تولیدات متنوعی همچون گلیم‌بافی، نمدسازی، ساخت پشتی و جانماز، تولید دستمال‌های تزئینی، خیاطی سنتی، مهره‌بافی و انواع گلدوزی‌های ظریف اشاره کرد. در این میان، قالی‌بافی و نمدسازی از اهمیت اقتصادی ویژه‌ای برخوردار بوده‌اند، در حالی که سایر تولیدات به‌طور عمده برای مصارف خانگی و محلی کاربرد داشته‌اند. جالب توجه آنکه مردان بلخی نیز در برخی حوزه‌های صنایع دستی مانند زرگری و ساخت زیورآلاتی نظیر انگشتر و دستبند فعالیت چشمگیری داشته‌اند.[۴۲]

هنر خوشنویسی در بلخ

منطقه بلخ به‌عنوان یکی از کانون‌های مهم هنر خوشنویسی در خراسان بزرگ شناخته می‌شود. خاندان برمکیان که از خاندان‌های تاثیرگذار در تاریخ این منطقه بودند، نقش بسزایی در رشد و توسعه این هنر ایفا کردند. از جمله شخصیت‌های برجسته در این زمینه می‌توان به احمد بن خاد اشاره کرد که در تدوین اصول و قواعد خوشنویسی نقش مهمی داشت.

کتاب‌های خطی تولید شده در بلخ از لحاظ هنری دارای ویژگی‌های منحصر به فردی هستند. تذهیب‌کاری ظریف، ترکیب‌بندی هنرمندانه رنگ‌ها، زیبایی خط و طراحی جلدهای نفیس، این آثار را به گنجینه‌های هنری تبدیل کرده است. از جمله هنرمندان شیعی بلخ در این زمینه می‌توان به ابو جعفر محمد بن عبدالجبار بن محمد (متوفی ۴۸۲ ه.ق) اشاره کرد. یکی از قدیمی‌ترین نمونه‌های خطی متعلق به این منطقه، نسخه‌ای از کتاب «ابنیه عن الحقایق الادویه» است که در سال ۴۴۷ ه.ق به خط علی بن احمد کتابت شده و نسخه منحصر به فرد آن در کتابخانه ملی اتریش در وین نگهداری می‌شود.[۴۳]

تکامل خط کوفی در بلخ

خط کوفی در منطقه بلخ و جوزجان در ابتدا به صورت ساده و با حروفی کم ارتفاع به کار می‌رفت، اما با ذوق و استعداد هنرمندان خراسانی، این خط به تدریج تکامل یافت و در دوره سلجوقی به اوج زیبایی و ظرافت خود رسید. از شاخص‌ترین نمونه‌های این خط در منطقه می‌توان به کتیبه‌های مرقد یحیی بن زید اشاره کرد که از نظر هنری و تاریخی دارای اهمیت فراوانی است.[۴۴]

هنر نقاشی در بلخ

اوج هنر نقاشی در بلخ را می‌توان به دوره حکومت سامانیان نسبت داد. در قرن چهارم هجری، امیر نصر بن احمد سامانی دستور ترجمه و تصویرگری کتاب کلیله و دمنه را به هنرمندان چینی سپرد. این دوره همچنین شاهد رواج نقاشی دیواری در تزئین کاخ‌ها و بناهای مهم بود. نقاشی‌های این دوره از لحاظ ترکیب‌بندی، رنگ‌آمیزی و نمایش عناصر طبیعت، از ویژگی‌های منحصر به فردی برخوردارند که نشان‌دهنده مهارت و خلاقیت هنرمندان بلخی است.[۴۵]

ورزش

در بلخ ورزش‌های رزمی، ورزش با توپ و ورزش‌های محلی رایج است. رشته‌هایی همچون فوتبال، والیبال، بسکتبال، بالینگ، بیلیارد، تکواندو، کاراته، فول رزم، کشتی، کونکفو توآ و رشته‌های ورزشی محلی همچون بزکشی و کشتی محلی پر طرفدار است.[۴۶]

سوغات و صنایع محلی

قالین‌بافی (قالی‌بافیگلیم‌بافی، دسترخوان، لباس گَند افغانی، قُرص‌دوزی، یَخن‌دوزی، مهره‌دوزی و غَجِری از جمله صنایع دستی است که در حال حاضر در استان بلخ رایج بوده و توسط زنان ساخته می‌شود.[۴۷]

رسانه

در استان بلخ ۱۸ شبکه رادیویی، ۱۶ شبکه تلویزیونی و ۳۰ نشریۀ چاپی فعالیت دارند.[۴۸]

آموزش و پژوهش

مدارس دینی

در بلخ ۷۰۰ مدرسهٔ دینی فعال است. از این میان ۱۴۰ مدرسۀ دینی در ریاست ارشاد، حج و اوقاف ولایت بلخ ثبت است.[۴۹]

مکاتب

بر اساس آمار ریاست معارف، پانصدهزار دانش‌آموز دختر و پسر در 600 مکتب در این استان مصروف فراگیری دانش هستند.[۵۰]

دانشگاه بلخ

دانشگاه بلخ درسال ۱۳۶۶ش تأسیس شده و دارای ۱۶ دانشکده و ۸۲ گروه آموزشی فعال است. دانشگاه بلخ ۴۲۶ نفر استاد و ۱۷۹۴۱ نفر دانشجو دارد.[۵۱]

دانشگاه‌های خصوصی

دانشگاه‌های آریا، تاج، راه سعادت، رهنورد، کاوون، ترکستان، البرز، نخبگان، نور و ابن‌سینا از جمله دانشگاه‌های خصوصی بلخ هستند.[۵۲]

کتابخانه

در استان بلخ بیشتر از ۶۰ کتابخانه وجود دارد. مولانا خسته، خُلم، دانشگاه بلخ، کمیسیون مستقل حقوق بشر زون شمال، مدرسۀ اسعدیه، خاتم‌الانبیا، دقیقی بلخی، عامه، ناکامورا، رابعه بلخی و خوشحال بابا از کتابخانه‌های بزرگ، غنی و نامدار استان بلخ هستند. همچنین، بیشتر ادارات دولتی، مکاتب و دانشگاه‌های خصوصی نیز کتابخانه‌ دارند. در سال‌های اخیر، هفته مطالعه و کتاب نیز به‌کمک ریاست اطلاعات و فرهنگ و کتابخانه‌های بلخ برگزار می‌شود.[۵۳]

تقسیمات کشوری

ولایت بلخ دارای 14 واحد اداری و یک شهرک بندری بوده و مرکز ولایت بلخ، شهر مزارشریف است. خُلم، دِهدادی، نَهرشاهی، بلخ، چَمتال، چَهاربولک، شورتَپه، کَلدار، چهارکِنت، کشنده، زارع، دولت‌آباد و مارمَل ولسوالی‌های بلخ را تشکیل می‌دهند و شهرک بندری حیرتان نیز یک واحد اداری جداگانه است.[۵۴]

مکان‌های تاریخی بلخ

مزارشریف

آرامگاه مزارشریف به عنوان یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های معماری دوره تیموری شناخته می‌شود که به امام علی بن ابی طالب(ع) منسوب است. این بنا با معماری باشکوه، کاشیکاری‌های ظریف و تزئینات هنرمندانه، از مهم‌ترین آثار تاریخی بلخ محسوب می‌گردد. بازسازی این مجموعه در دوره سلطان حسین بایقرا با همکاری وزیر دانشمندش، امیر علیشیر نوایی انجام پذیرفت.

معبد نوبهار

این بنای تاریخی که قدمت آن به قرن دوم قبل از میلاد می‌رسد، از مراکز مهم مذهبی بوداییان در منطقه بوده است. معبد نوبهار شامل تالار بزرگی با مجسمه‌ای طلایی از بودا بود که زائرانی از نقاط مختلف آسیا به آنجا می‌آمدند. خاندان برمکی که مدیریت این معبد را بر عهده داشتند، آن را به مرکزی علمی-مذهبی تبدیل کردند و نقش مهمی در توسعه فرهنگ و دانش در خراسان ایفا کرد.[۵۵]

منار زادیان

منار زادیان با ارتفاع ۱۷۷۴ سانتی‌متر و ۶۴ پله دسترسی، از قدیمی‌ترین مناره‌های اسلامی در بلخ است. این بنا که احتمالاً متعلق به دوره سلجوقی می‌باشد، دارای کتیبه‌ای به خط ثلث برجسته و تزئینات گچ‌بری ظریف است. سبک معماری این مناره قابل مقایسه با بناهای مشابه در منطقه می‌باشد.

**خانقاه مولانا**

این بنای تاریخی که محل اقامت جلال‌الدین محمد بلخی (مولوی) در دوران کودکی بوده، بخشی از یک مجموعه بزرگ معماری متعلق به مکتب خاندان حسینی محسوب می‌شود. خانقاه کنونی که پس از تخریب بنای اصلی باقی مانده، در قرن دهم هجری قمری مورد بازسازی قرار گرفته است.

**مسجد خواجه پارسا**

مسجد خواجه پارسا تنها بنای باقی‌مانده از دوره تیموری در بلخ است که در سال ۸۶۵ هجری قمری به دستور میر فریدارغون ساخته شد. این مسجد با ویژگی‌های منحصر به فردی همچون سردر گنبددار به سبک ریگستان، گنبد ۴۸ رگه‌ای و تزئینات معرق آجر و کاشی، نمونه‌ای ارزشمند از معماری اسلامی به شمار می‌رود.

شیعیان بلخ در طول تاریخ نقش قابل توجهی در ساخت، نگهداری و توسعه این بناهای تاریخی ایفا کرده‌اند. مشارکت این جامعه در حفظ میراث فرهنگی منطقه، سهم مهمی در تداوم حیات این آثار ارزشمند داشته است.[۵۶]

بالاحصار بلخ

باروهای عظیم بلخ، که امروزه بقایای ضلع جنوبی قلعه بالاحصار را تشکیل می‌دهند، برجسته‌ترین آثار به جا مانده از دوران باستان در ام‌البلاد هستند. بررسی‌های باستان‌شناسی این باروها، اطلاعات ارزشمندی در خصوص مراحل گوناگون توسعه و گسترش تدریجی این شهر ارائه می‌دهد. بالاحصار، در واقع هسته اولیه شهر بلخ به شمار می‌رود.

طرح دایره‌ای شهر، احتمالاً از دوران هخامنشی ریشه گرفته است؛ با این حال، در ساخت دیوار مدور فعلی که به دوره تیموری بازمی‌گردد، از مصالح به کار رفته در باروی عظیم یونانی استفاده شده است. این بارو در سال‌های ۲۰۸ تا ۲۰۶ پیش از میلاد، در برابر یورش آنتیوخوس سوم سلوکی مقاومت نمود. علاوه بر این، بقایای یک دیوار بزرگ متعلق به دوره یونانی نیز هنوز به طول شصت کیلومتر پابرجاست که به منظور حفظ امنیت مرز شمالی واحه و جلوگیری از هجوم چادرنشینان ساخته شده بود. بر اساس گزارش یعقوبی، این دیوار تا زمان حیات او کارکرد داشته و از شهرهای مهم دیگر مانند دلبرجین (در دوره یونانی-کوشانی) و زادیان-دولت‌آباد (در دوره سلجوقی) نیز محافظت می‌کرده است.

گسترش حومه جنوبی بلخ در امتداد جاده کاروان‌رو به سمت هند، به توسعه نخستین محدوده شهری درون دیوارها در دوره یونانی متأخر یا کوشانی انجامید. در بازه‌ای میان دوران کوشانیان و فتوحات مسلمانان، شهر به سمت مشرق گسترش یافت. این دیوارها که با برج‌های چهارگوش تقویت شده بودند، تا زمان حمله مغول در سال ۶۱۷ق پابرجا ماندند.

در ۷۶۵ق، امیرحسین بار دیگر بالاحصار را به تصرف درآورد. پس از آن، تیمور و جانشینان او با استحکام‌بخشی مجدد به تمام شهر، شامل قسمت شرقی که احتمالاً در پی تخریب شبکه آبیاری باتلاقی، اندکی به سمت غرب منتقل شده بود، اقدام نمودند. این استحکامات نهایی، با استفاده از مصالح بازمانده از حمله مغول و با برج‌های نیمدایره‌ای ساخته شد و در بخش جنوبی با دروازه یادبود باباکوه (یا دروازه نوبهار که امروزه ویران شده) و برج عیّاران و یک کلاهک هشت‌ضلعی (مهتابی) آراسته شده بود.

پرستشگاه‌های بودایی

تنها بناهای یادبودی (به جز باروها) که از دوره پیش از اسلام در بلخ به جای مانده، پرستشگاه‌های بودایی هستند. پایداری این بناها به دلیل ساختار خشتی آن‌هاست. فوچر در سال‌های ۱۳۰۳-۱۳۰۴ شمسی (۱۹۲۴-۱۹۲۵ میلادی) چهار پرستشگاه را در حومه شهر شناسایی نمود (که تزیینات آن در جنوب شهر کاملاً فرو ریخته است). موقعیت و ابعاد این بناها با صومعه‌ای که زائر چینی، هسون-تسانگ، در قرن هفتم میلادی به آن اشاره کرده است، همخوانی دارد. [۶۸] این توصیف، یکی از نخستین تلاش‌ها در پیگیری جریان پیوسته تاریخ بلخ با استفاده از منابع جغرافی‌دانان عرب به شمار می‌رود.

پرستشگاه نوبهار

پرستشگاه نوبهار (ریشه در واژه سنسکریت نو-ویهار دارد) در منابع اسلامی به‌دلیل ارتباط با نیاکان بودایی خاندان برمکیان، شهرت یافته است.

تخت رستم

بنایی موسوم به «تخت رستم» در نزدیکی نوبهار، که تلی شیب‌دار را تشکیل می‌دهد، گاه به عنوان خرابه‌های یک صومعه تلقی می‌شود. با این حال، این بنا بیشتر به بقایای یک کوشکی گلی متعلق به دوره اسلامی شباهت دارد.

پرستشگاه چرخفلک

وجود مساجدی که بر روی بقایای دو پرستشگاه دیگر به نام‌های «چرخ‌فلک» و «آسیای کهنه» ساخته شده‌اند، نشان‌دهنده تداوم کاربری مذهبی این مکان‌هاست.[۵۷]

مسجد نه گنبد

مسجد نه گنبد (یا حاجی پیاده)، از آثار مهم اسلامی پیش از حمله مغول در حومه بلخ و متعلق به دوره عباسی است. این بنای آجری که در ۱۳۴۵ش کشف شد، در جنوب توپ رستم واقع شده است. نقوش گچبری آن شامل برگ‌های انگور، طومارهای مو، میوه‌های صنوبر، برگ‌های نخل و گل سرخ در میان نوارهای درهم‌تنیده است. ترکیب معماری و تزیینات این مسجد ریشه مستقیمی در سنت آسیای مرکزی ندارد و نشان‌دهندۀ طرحی است که در مرکز قلمرو حکومت عباسی شکل گرفته و سپس به شرق و غرب گسترش یافته است. گچبری‌های این بنا شباهت زیادی به گچبری‌های سامرا دارد و به احتمال زیاد ساخت آن به نیمه اول قرن سوم هجری قمری بازمی‌گردد.[۵۸]

مزار باباروشنی

مزار گنبددار و تک‌اتاقه‌ای به نام بابا‌روشنی (واقع در شمال شرقی بالاحصار و متعلق به قرن پنجم هجری) از بناهای تاریخی منحصر به فرد دوره اسلامی پیش از مغول است.[۵۹]

مزار میر روزه دار

در سه کیلومتری شرق بلخ، بقایای مزاری با دیوارهای برپا وجود دارد که به میر روزه دار شهرت دارد و در میان گورستانی با آجرهای تزیینی محصور شده است. فضای داخلی این بقعه با هنرمندی تزیین شده است (طرح روی گنبد و طاقچه‌ها با رنگ‌آمیزی جلوه بیشتری یافته است)، اما فقدان گنبد بیرونی و روکش بنا، این احتمال را مطرح می‌کند که به دلیل ناآرامی‌های سیاسی در سده هشتم هجری، ساخت آن ناتمام رها شده است.[۶۰] ترکیب معماری این بنا، از جمله اتاق مقبره هشت‌ضلعی با طاقچه‌های قوس‌دار حکاکی‌شده در سطوح و گوشه‌ها و پیش‌آمدگی اتاق ورودی، بیانگر ذوق هنری دوره تیموری است. همین ترکیب با اندکی تفاوت در مزار خواجه بَجگاهی (در حاشیه شرقی شهر و متعلق به قرن یازدهم هجری) و خواجه عکاشه نیز به چشم می‌خورد که دارای شکلی پیچیده‌تر هستند.

خانقاه مولانا

این بنای تاریخی که محل اقامت جلال‌الدین محمد بلخی (مولوی) در دوران کودکی بوده، بخشی از یک مجموعه بزرگ معماری متعلق به مکتب خاندان حسینی محسوب می‌شود. خانقاه کنونی که پس از تخریب بنای اصلی باقی مانده، در قرن دهم هجری قمری مورد بازسازی قرار گرفته است.[۶۱]

آرامگاه خواجه ابونصر پارسا

مسجد آرامگاه خواجه ابونصر پارسا، شاید معروف‌ترین بنای تاریخی بلخ باشد. این بنا اندکی پس از درگذشت این عارف در سال ۸۶۷ هجری قمری ساخته شد. در این آرامگاه، یک پیشطاق بلند با دو مناره در اطراف، جایگزین اتاق ورودی معمول شده است. ستون‌های باریک مارپیچی در جلوی هر یک از این مناره‌ها قرار گرفته‌اند. نمای بیرونی و گنبد شیاردار به طور کامل با کاشی‌های آبی نقره‌ای پوشیده شده بود، اما به دلیل فرسودگی مواد، سطوح وسیعی از آن از بین رفته است. نور فضای داخلی از طریق شانزده منفذ مشبک در ساقه گنبد که با گچبری‌های زیبا تزیین شده‌اند، تأمین می‌شود. این بنا، یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های معماری دوره تیموری است.[۶۲]

مدرسه سید‌سبحان‌قلی‌خان

آخرین دوره آبادانی بلخ به زمان هشترخانیان (۱۰۰۷-۱۱۶۴ق) بازمی‌گردد، زمانی که آنها وارث بخارا شدند. از این دوره، مدرسه‌ای به نام سید‌سبحان‌قلی‌خان باقی مانده است که در سال‌های پایانی قرن یازدهم هجری ساخته شده و تنها ورودی کاشیکاری ایوان آن برجا است. این مدرسه روبروی مسجد ابونصر پارسا در باغی واقع شده که امروزه مرکز شهر را تشکیل می‌دهد. ویرانه‌های کاخ حاکم، از جمله مسجدی کوچک که فوچر در بالاحصار آن را حفاری کرده است، تاریخ دقیقی را روشن نمی‌سازد، اما به طور قطع متعلق به اواخر دوره اسلامی است.[۶۳]

بلخ، محل عبور شاهراه «جادۀ ابریشم» بوده که هزاران کاروان تجارتی در آن رفت‌وآمد داشتند. از جمله آبدات تاریخی مهم در این استان می‌توان به مزار حضرت علی، بالا حصار بلخ، دیوارهای شهر بلخ، مزار خواجه اکاشا، قلعه‌تخت، پل‌تَپه زَرگَران، تپه بابا علی‌شیر، مسجد خواجه ابونصر پارسا، قلعه بابر، منار زادیان، نه گنبد، برج عیاران، آتشکَده نوبَهار، شَهر بانو، کاخ جهان نما و قَلعه دختران، تپه سالاران، دره شادیان، بازرَک، بَهراب، تپهٔ آب‌لای، کافر‌قلعه چارکِنت، پل امام بکری، مزار بابا حاتم اصم، مزار زین‌العابدین عقیل، شهر جَمشید، کوته سنگی مارمل اشاره کرد.[۶۴]

پانویس

  1. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.
  2. رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۷-۱۹.
  3. رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۷-۱۹.
  4. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.
  5. رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۷-۱۹.
  6. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.
  7. ابن‌ اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۳، ص۳۳-۳۶.
  8. طبری، تاریخ، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۳۱۳-۳۱۴.
  9. طبری، تاریخ، ۱۴۱۳ق، ج۶، ص۴۵۴-۴۵۶.
  10. مایل‌ هروی‌، غلامرضا، حاشیه‌ بر جغرافیای حافظ ابرو (قسمت‌ ربع‌ خراسان‌ هرات‌)، تهران‌، ۱۳۴۹ش‌، ص۶۰-۶۱.
  11. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.
  12. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۲۵۶.
  13. «شهر بلخ»، ویکی فقه.
  14. «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.
  15. «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.
  16. «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.
  17. رحمانی ولوی، تاریخ علمای بلخ، ۱۳۸۶، ص۱۹-۲۰.
  18. «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام.
  19. «نفوس ولایت بلخ یک میلیون و 543 هزار و 464 تن برآورد شد»، خبرگزاری آوا.
  20. خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص۴۲.
  21. خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص۴۲.
  22. «معرفی ولایت بلخ»، وب‌سایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
  23. بهار، سبک‌شناسی‌، ۱۳۳۷ش‌، ج۱، ص۲۶-۲۷.
  24. صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌، ۱۳۳۹ش‌، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲.
  25. «بلخ»، ویکی شیعه.
  26. «نفوس ولایت بلخ یک میلیون و 543 هزار و 464 تن برآورد شد»، خبرگزاری آوا.
  27. «ظواهر معدنی ولایت بلخ»، وب‌سایت وزارت معادن و پطرولیم.
  28. رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع) ج2، 1401ش، ص250.
  29. «معرفی ولایت بلخ»، وب‌سایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
  30. «ظواهر معدنی ولایت بلخ»، وب‌سایت وزارت معادن و پطرولیم.
  31. «نوعیت خاک‌های زراعتی در ولایت بلخ»، وب‌سایت A l H.
  32. «خوش‌بینی کشاورزان در بلخ از افزایش فراورده‌های بادام در این ولایت»، طلوع نیوز.
  33. معرفی ولایت بلخ»، وب‌سایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.
  34. خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص۲۵.
  35. خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص۲۷.
  36. خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص36-۴۱.
  37. خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص52، 69 و ۱۶۱.
  38. خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص۱۷۷.
  39. خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص236 و ۲۶۴.
  40. خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص236 و ۲۶۴.
  41. خلیق، تاریخ ادبیات بلخ، ۱۳۸۷ش، ص392 و ۳۹۵.
  42. حبیبی، تاریخ صنایع در افغانستان، ۱۳۸۲ش، ص۴۹-۵۳.
  43. حبیبی، تاریخ خط و نوشته‌های کهن افغانستان، ۱۳۵۰ش، ۹۸-۹۹.
  44. حبیبی، تاریخ خط و نوشته های کهن افغانستان، ۱۳۵۰ش، ۹۸-۹۹.
  45. حبیبی، تاریخ صنایع در افغانستان، ۱۳۸۲ش، ص۱۸-۱۹.
  46. ورزش‌کاران تیم والیبال بلخ تشویق مالی شدند»، خبرگزاری باختر.
  47. «فعالیت‌ها در بخش تولید صنایع دستی در ولایت بلخ نسبت به گذشته کاهش چشمگیری یافته است»، روزنامه هشت صبح.
  48. «مسولین رسانه‌ها در بلخ وضعیت مطبوعات در کشور را بررسی کردند»، وب‌سایت افغانستان.رو.
  49. «۷۰۰مدرسه دینی در بلخ فعال است»، خبرگزاری پیام آفتاب.
  50. «چالش‌های بنیادی معارف بلخ»، طلوع نیوز.
  51. «کتلاک پوهنتون‌ها و موئسسات تحصیلات عالی دولتی، وب‌سایت وزرات تحصیلات عالی افغانستان».
  52. «پوهنتون‌ها و موسسات تحصیلات عالی خصوصی»، وب‌سایت ریاست تضمین کیفیت و اعتباردهی.
  53. «کتابخانه عامه رابعه بلخی در ولایت بلخ افتتاح شد»، خبرگزاری پیام آفتاب.
  54. «معرفی ولایت بلخ»، وب‌سایت ناچارنویسی.
  55. مسعودي، مروج الذهب و معادن الجوهر، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۵۹۰.
  56. «نقش شيعيان بلخ در فرهنگ وتمدن اسلامي(تا حمله مغول)»، وب‌سایت سخن تاریخ.
  57. K Fischer، Indische Baukunst islamischer Zeit، ج۱، ص۸۳ ـ۹۸، Baden-Baden ۱۹۷۶، ۱۳۱؛ Fischer، Indische Baukunst islamischer Zeit، Baden-Baden ۱۹۷۶، ۱۳۱؛ AS Mlikian،Chirvani، "L'vocation littraire du bouddhisme dans I'Iran musulman"، Le monde iranien el l'Islam، ۲، Geneva and Paris ۱۹۷۴، ۱۰-۲۳.
  58. G A Pugachenkova (Pougatchenkova)، "Les monuments peu connus de l'architecture mdivale de l'Afghanistan"، Afghanistan، ۲۱/۱ (۱۹۶۸)، ۱۷-۲۷؛ L Golombek، "Abbasid mosque at Balkh"، Oriental Art، ۲۵ (۱۹۶۹) ۱۷۳-۱۸۹؛ AS Mlikian،Chirvani، "La plus anciennemosque de Balkh"، Arts A siatiques، ۲۰ (۱۹۶۹) ۳-۱۹.
  59. G A Pugachenkova (Pougatchenkova)، "Little known monuments of the Balkh area"، ج۱، ص۳۱ـ۳۲، in Art and archaeology research papers، London June ۱۹۷۸، ۳۱-۴۰.
  60. A Mukhtarov، Pozdnesrednevekovy i § Balkh، ج۱، ص۷۵ـ۸۳، Dushanbe ۱۹۸۰.
  61. گالینا، آ.پوکاچنکووا، شاهکارهای معماری آسیای میانه، ۱۳۸۷ش، ص۲۲۳.
  62. G A Pugachenkova (Pougatchenkova)، "A l'tude des monuments timourides d'Afghanistan" Afghanistan، ۲۳/۳ (۱۹۷۰)، ۳۳-۳۷.
  63. K Fischer، Indische Baukunst islamischer Zeit، ج۱، ص۹۸ـ۱۱۲، Baden-Baden ۱۹۷۶، ۱۳۱؛ لوح‌های یازدهم ـ هجدهم، K Fischer، Indische Baukunst islamischer Zeit، Baden-Baden ۱۹۷۶، ۱۳۱.
  64. «معرفی ولایت بلخ»، وب‌سایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان.

منبع

  • ابن‌‌اثیر، علی بن محمد، الکامل، بیروت، دار صادر، ۱۹۶۵م، ج۳، ص۳۳-۳۶.
  • «بلخ»، دانشنامه جهان اسلام، تاریخ بازدید: ۲ دی ۱۴۰۱ش.
  • «بلخ»، ویکی شیعه، تاریخ بارگذاری: ۱۷ ژوین ۲۰۱۷م.
  • بهار، محمدتقی‌، سبک‌شناسی‌، تهران‌، انتشارات مجید، ۱۳۳۷ش‌.
  • «بیش از ۵۰۰ مدرسه دینی در بلخ بدون جواز فعالیت دارد»، خبرگزاری نیوزین، تاریخ بارگذاری: ۲۶ مهر ۱۳۹۹ش.
  • دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵.
  • «پوهنتون‌ها و موسسات تحصیلات عالی خصوصی»، وب‌سایت ریاست تضمین کیفیت و اعتباردهی، تاریخ بازدید: ۲ دی ۱۴۰۱ش.
  • حبیبی، عبدالحی، تاریخ خط و نوشته‌های کهن افغانستان، کابل، نشر انجمن تاریخ افغانستان، ۱۳۵۰ش.
  • حبیبی، عبدالحی، تاریخ صنایع افغانستان، بی‌جا، نشرمرکز تحقیقات علامه حبیبی، ۱۳۸۲ش.
  • خلیق، صالح محمد، تاریخ ادبیات بلخ، انجمن نویسندگان بلخ، ۱۳۸۷ش.
  • «خوش‌بینی کشاورزان در بلخ از افزایش فراورده‌های بادام در این ولایت»، طلوع نیوز، تاریخ بارگذاری: ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ش.
  • «چالش‌های بنیادی معارف بلخ»، طلوع نیوز، تاریخ بارگذاری:۱۳ اردبهشت ۱۴۰۱ش.
  • رحمانی ولوی، مهدی، تاریخ علمای بلخ، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۶ش.
  • رهیاب (بلخی)، سید حسین، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجنماع)، کابل، صبح امید، 1398ش.
  • سولقانی، قربانعلی، نوروز در ایران و سرزمین‌های دیگر. مجموعه مقالات همایش نوروز، پژوهشکده مردم‌شناسی سازمان میراث فرهنگی، 1379ش.
  • «شهر بلخ»، ویکی فقه، تاریخ بارگذاری: ۱۶ مهر۱۳۹۱ش.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ، بیروت، مؤسسة عزالدين، ۱۴۱۳ق.
  • «ظواهر معدنی ولایت بلخ»، وب‌سایت وزارت معادن و پطرولیم، تاریخ بازدید: ۲ دی ۱۴۰۱ش.
  • صفا، ذبیح‌الله‌، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌، تهران‌، فردوس، ۱۳۳۹ش‌.
  • «فعالیت ها در بخش تولید صنایع دستی در ولایت بلخ نسبت به گذشته ‌کاهش چشمگیری یافته است»، روزنامه هشت صبح، تاریخ بارگذاری: ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ش.
  • «کتلاک پوهنتون‌ها و موئسسات تحصیلات عالی دولتی، وب‌سایت وزرات تحصیلات عالی افغانستان»، ۱۳۹۹ش.
  • کتابخانه عامه رابعه بلخی در ولایت بلخ افتتاح شد»، خبرگزاری پیام آفتاب، تاریخ بارگذاری: ۱۰ آبان ۱۳۹۵ش.
  • گالینا، آ.پوکاچنکووا، شاهکارهای معماری آسیای میانه،‌‌‌‌‌ تهران، نشرفرهنگستان هنر، ۱۳۸۷ش، ص۲۲۳.
  • مایل‌ هروی‌، غلامرضا، حاشیه‌ بر جغرافیای حافظ ابرو (قسمت‌ ربع‌ خراسان‌ هرات‌)، تهران‌، ۱۳۴۹ش‌.
  • «معرفی ولایت بلخ»، وب‌سایت سیستم معلوماتی گردشگری افغانستان، تاریخ بارگذاری: ۱۵ آبان ۱۳۹۸ش.
  • «معرفی ولایت بلخ»، وب‌سایت ناچارنویسی، تاریخ بارگذاری: ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ش.
  • مرادی غیاث‌آبادی، رضا، مراسم جشن نوروز یا میله گل سرخ در بلخ و مزارشریف. مجموعه مقالات دومین همایش منطقه‌ای نوروز، پژوهشکده مردم‌شناسی سازمان میراث فرهنگی ۱۳۸۲ش.
  • «مسجد کبود»، ویکی شیعه، تاریخ بازدید: ۱ دی ۱۴۰۱.
  • «مزار شریف»،‌ ویکی شیعه، تاریخ بارگذاری:۳۱ ژانویه ۲۰۲۱م.
  • «مسئولین رسانه‌ها در بلخ وضعیت مطبوعات در کشور را بررسی کردند»، وب‌سایت افغانستان.رو، تاریخ بارگذاری: ۷ می ۲۰۱۴م.
  • مسعودي، أبو الحسن على بن الحسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۴ش.
  • «معرفی ولایت بلخ + فیلم»، وب‌سایت‌ باشگاه‌‌ خبرنگاران جوان، تاریخ درج مطلب: ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ش.
  • «نفوس ولایت بلخ یک میلیون و 543 هزار و 464 تن برآورد شد»، خبرگزاری آوا، تاریخ درج مطلب: ۱۲ تیر ۱۴۰۰ش
  • «نقش شيعيان بلخ در فرهنگ وتمدن اسلامي(تا حمله مغول)»، وب‌سایت سخن تاریخ، تاریخ بازدید: ۵ تیر ۱۴۰۴ش.
  • «نوعیت خاک‌های زراعتی در ولایت بلخ»، وب‌سایت A l H، تاریخ بارگذاری: ۱۱ آبان ۱۳۸۴ش .
  • «ورزش‌کاران تیم والیبال بلخ تشویق مالی شدند»، خبرگزاری باختر، تاریخ بارگذاری: ۳ مهر ۱۴۰۱ش.
  • هروی، مایل، تاریخچه مزار شریف، انجمن تاریخ و ادب، کابل، مطبعه دولتی ۱۳۴۹ش.
  • «هفتصد مدرسه دینی در بلخ فعال است»، خبرگزاری پیام آفتاب، تاریخ بارگذاری: ۲۸ حمل ۱۳۹۶ش.