پیشنویس:ارزگان: تفاوت میان نسخهها
imported>غلامرضا حسنی ارزگانی صفحهای تازه حاوی «<big>'''ارزگان؛'''</big> ولایتی (استانی) در مرکز افغانستان به مرکزیت شهر ترینکوت. ولایت باستانی اُرُزگان با شش ولسوالی، دارای آبوهوای معتدل، منطقه سرسبز، کوههای بلند، چشمههای زلال و رودخانههای پر از آب، منابع معدنی، جاذبههای طبیعی و گردشگر...» ایجاد کرد |
|||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
<big>'''ارزگان؛'''</big> ولایتی (استانی) در مرکز افغانستان به مرکزیت شهر ترینکوت. | <big>'''ارزگان؛'''</big> ولایتی (استانی) در مرکز افغانستان به مرکزیت شهر ترینکوت. | ||
ولایت باستانی اُرُزگان با شش ولسوالی، دارای آبوهوای معتدل، منطقه سرسبز، کوههای بلند، چشمههای زلال و رودخانههای پر از آب، منابع معدنی، جاذبههای طبیعی و گردشگری فراوان است. بافت جمعیتی آن را قوم پشتون، هزاره و تاجیک تشکیل میدهد که اقتصاد خود را از طریق زراعت، مالداری و تجارت تأمین میکنند. | ولایت باستانی اُرُزگان با شش ولسوالی، دارای آبوهوای معتدل، منطقه سرسبز، کوههای بلند، چشمههای زلال و رودخانههای پر از آب، منابع معدنی، جاذبههای طبیعی و گردشگری فراوان است. در حالحاضر بافت جمعیتی آن را قوم پشتون، هزاره و تاجیک تشکیل میدهد که اقتصاد خود را از طریق زراعت، مالداری و تجارت تأمین میکنند. ارزگان بهدلیل موقعیت جغرافیایی ویژه و سابقۀ تاریخی غنی، همواره نقش محوری در تحولات سیاسی و فرهنگی افغانستان داشته است. مرکزیت اُرزگان در هزارهجات و سابقۀ مقاومتهای مردمی آن، این منطقه را به نمادی از پایداری و هویت هزارهها نیز تبدیل کرده است. | ||
== | |||
در | == '''نامگذاری''' == | ||
نام ولایت «ارزگان» در گفتار محلی هزارهها بهصورتهای «وُرزگان» و «اُرزگان» تلفظ میشود، اما در اسناد رسمی دولت افغانستان، «اُرزگان» ثبت شده است. دو دیدگاه اصلی دربارۀ ریشۀ این نام وجود دارد: یکی ارتباط آن با واژه «وَرز» بهمعنای کشاورزی که به زمینهای حاصلخیز منطقه اشاره دارد و دیگری پیوند آن با «وَراز» بهمعنای برازندگی یا دلیری که لقب حاکمان تاریخی غرجستان بوده است. برخی منابع نیز «وُرزگان» را شکل کوتاهشده «وُرازگان» دانسته و آن را بهمعنای «نیکان» یا «پهلوانان» تفسیر میکنند. | |||
در متون تاریخی، عنوان «ورازبندگ» برای فرمانروایان غرجستان به کار رفته که نشاندهندۀ پیوند این منطقه با تاریخ زابلستان و غور است. هرچند تلفظ رایج محلی (وُرزگان) با ریشۀ وَرز از نظر آوایی ناهماهنگ به نظر میرسد، اما با وَراز سازگاری بیشتری دارد. یک نظریۀ نیز این نام را برگرفته ازارگون قون» (واژهای مغولی) میداند که به نظر بسیاری از پژوشگران این نظریه پشتوانۀ تاریخی و جغرافیایی ندارد. | |||
بررسی زبانشناختی و تاریخی نشان میدهد که وُرزگان بیش از آنکه ریشهای بیگانه داشته باشد، بازتابی از هویت کشاورزی یا نظامی منطقه در دوران غوریان و غرجستان است. این نام بهوضوح با فرهنگ و تاریخ بومی منطقه گره خورده و گویای پیشینه غنی این سرزمین است<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص53-56.</ref> | |||
==موقعیت جغرافیایی== | ==موقعیت جغرافیایی== | ||
ولایت ارزگان بهعنوان یک واحد جغرافیایی-اجتماعی در مرکز افغانستان، در تقاطع چندین حوزۀ فرهنگی و قومی قرار گرفته است. ولایت ارزگان بهعنوان یک واحد جغرافیایی-اجتماعی در مرکز افغانستان، در تقاطع چندین حوزۀ فرهنگی و قومی قرار گرفته است. این منطقه که در مختصات ۳۲°۲۲′ تا ۳۳°۳۳′ شمالی و ۶۵°۱۷′ تا ۶۷°۰۳′ شرقی واقع شده، از نظر ارتفاعی در حدود ۱۹۵۴ متر از سطح دریا قرار دارد و این ویژگی توپوگرافیک بر ساختار اجتماعی و الگوهای معیشتی ساکنان آن تأثیر گذارده است. پژوهشگران، ارزگان را از نظر موقعیت جغرافیایی بهعنوان یک «فضای مرزی تحلیل میکنند که در تقاطع پنج ولایت مهم (قندهار، غزنی، دایکندی، زابل و هلمند) قرار گرفته است. این موقعیت جغرافیایی ویژه، به ارزگان اهمیت و ویژگیهای ممتاز به این ولایت بخشیده که در آن تلاقی و تعامل گروههای قومی مختلف دیده میشود.<ref>[https://www.bamyannews.com/index.php/2018-03-02-10-36-47/714-2019-04-21-03-18-06 ولیزاده، پروین، «ارزگان به روایت تاریخ»، وبسایت بامیان نیوز.]</ref> | |||
== | |||
== '''اهمیت ارزگان''' == | |||
=== '''اهمیت جغرافیایی و اجتماعی ارزگان''' === | |||
ارزگان به مثابه یک فضای جغرافیایی-اجتماعی در مرکز افغانستان، از جایگاه ممتازی در ساختار قومی و فرهنگی این کشور برخوردار است. این منطقه نه تنها بهعنوان بخشی از سرزمین تاریخی هزارستان شناخته میشود، بلکه بهدلیل حضور گروههای قومی متنوع در سالهای اخیر، نمونهای بارز از کثرتگرایی قومی در افغانستان محسوب میگردد. این تنوع قومی در ابعاد مختلف فرهنگی، زبانی و اجتماعی تجلی یافته و الگوی پیچیدهای از روابط بینقومی را به نمایش میگذارد.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص237-239.</ref> | |||
از منظر جامعهشناختی، ارزگان را میتوان به عنوان میدان تحلیل مهمی در بررسی تحولات سیاسی-اجتماعی افغانستان در سه قرن اخیر در نظر گرفت. موقعیت مرکزی این منطقه در جغرافیای افغانستان و نقش آن در تحولات تاریخی، آن را به نوعی نمونۀ فشردهای از تاریخ معاصر کشور تبدیل کرده است. | |||
=== '''اهمیت سیاسی ارزگان''' === | |||
در چارچوب تحلیل قدرت و مقاومت، ارزگان بهعنوان کانون اصلی مقاومت هزارهها در برابر ساختارهای سلطهگرانه مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. گفتمان مقاومت در این منطقه، چه در برابر ساختارهای استبدادی داخلی و چه در مقابل نیروهای استعماری خارجی، بخش مهمی از هویت جمعی ساکنان آن را شکل داده است. این ویژگی، ارزگان را به فضایی تبدیل کرده که در آن میتوان پویایی رابطۀ بین قدرت مرکزی و گروههای قومی حاشیهای را به خوبی مشاهده کرد.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، 238-243.</ref> | |||
=== '''اهمیت تاریخی ارزگان''' === | |||
ارزگان در بخش مرکزی زابلستان و حوزۀ هیرمندِ تاریخی است. زابلستان و هیرمند یکی از شهرهای ایرانویجۀ اَوِستا و ایرانِ شاهنامه است. این سرزمین در دورههای مختلف یکی از مراکز قدرت و در کانون توجّه قدرتها بوده و تحوّلات بسیاری را پشتسر گذاشته و در منابع کهن با نامهای مختلف و سابقۀ درخشان مطرح است.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص16.</ref> | |||
=== '''اهمیت ارزگان برای مردم هزاره''' === | |||
تاریخنگاران از جمله ملافیض محمدکاتب در روایت تاریخی خود، ارزگان را نه فقط بهعنوان یک مکان جغرافیایی، بلکه به مثابۀ نمادی از پایداری و هویت جمعی هزارهها بازنمایی کردهاند. این بازنمایی، نشاندهندۀ اهمیت این منطقه در شکلدهی به گفتمان مقاومت و هویتیابی قومی هزارهها در افغانستان است.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، 240-248.</ref> | |||
==ولسوالیهای (شهرستانها) ارزگان== | |||
1. ترینکوت: ترینکوت مرکز ولایت اروزگان است که در مرکز این ولایت واقع شده است و ۱۰ هزار نفر جمعیت دارد؛ ترینکوت دارای زمینهای وسیع زراعتی است. ارتفاع این شهر از سطح دریا دو هزار و ۵۰۰ متر و پهناوری آن ١٢،۶۴۰ کیلومتر مربع است که تقریباً یک پنجاه و یکم یا ۲٫۰۲٪ پهناوری کل افغانستان را شامل میشود. | |||
2. دهراوود: شهرستان دهراوود در ۳۵ کیلومترى غرب ترینکوت واقع است و بیش از ۷۸ هزار نفر جمعیت دارد؛ این شهرستان داراى زمینهای وسیع زراعتی و باغهای سبز است، رود هیرمند نیز از دهراوود عبور کرده و زمینهای زراعتی این منطقه را آبیاری میکند. در این شهرستان گندم، ذرت و برنج کشت میشود. | |||
3. چوره: شهرستان چوره با نزدیک به سه هزار جمعیت، در ۳۵ کیلومترى شمال شرق ترینکوت قرار دارد؛ شغل بیشتر ساکنان این ولسوالی کشاورزی و دامپروری است. شهرستان چوره پوشیده از جنگل است که زیبایی زیادی را نیز به آن بخشیده است، در این ولسوالی مناطق تاریخی زیادی وجود دارد که از آن جمله توره چینی، کاروان غوندی و نیکه جان زیارت است. | |||
4. شهید حساس (چارچینو): این ولسوالی درحدود ۶۰ کیلومترى شمال غرب ترینکوت واقع است و نزدیک به ۸۴ هزار نفر جمعیت دارد؛ ساکنان این ولسوالی نیز مثل ولسوالیهای دیگر مشغول کشاورزی هستند و مهمترین محصولات آن گندم و ذرت است. | |||
5. گیزاب: این ولسوالی در حدود ۷۰ کیلومترى شمال ترینکوت واقع است، گیزاب دارای باغهای میوه است و رود هیرمند از مرکز آن عبور میکند، اکثر مردم آن مشغول به کار کشاورزی و دامپروری هستند. | |||
6. اروزگان خاص: این ولسوالی در ۹۰ کیلومترى شمال شرق ترینکوت قرار دارد و جمعیت آن نزدیک به ۸۴ هزار نفر است؛ هوای اروزگان خاص نسبت به دیگر ولسوالیهای اروزگان، سردتر است. در این ولسوالی پشتونها و هزارهها زندگی میکنند..<ref>پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص10.</ref> | |||
== جاذبههای طبیعی ارزگان == | |||
سرسبزی چشمنواز، چشمههای بسیار زلال، رودهای پر از آب، کوههای بلند و چشمههای آبگرم در منطقه گرمآب ولسوالی خاص ارزگان از مهمترین جاذبههای طبیعی است که در طول سال بهخصوص تابستانها، پذیرای افراد زیاد از مناطق مختلف است. البته در سالهای اخیر بهدلیل جنگ و ناامنی میزان گردشگری کاهشیافته است. رود هیرمند که از وسط ارزگان میگذرد، از جاذبههای ویژۀ ارزگان است. تیریرود نیز شاخهای از این رودخانه است که از شهر ترینکوت عبور میکند.<ref>جیلانی، جغرافیای ولایات افغانستان، 1379ش، ص118.</ref> | |||
== منابع طبیعی ارزگان == | |||
==آثار باستانی و تاریخی== | معادن مس، آهن، فلوریت، سرب، زغالسنگ، یاقوت، زمرد و سنگهای تزیینی و ساختمانی فراوان، مهمترین منابع طبیعی این ولایت است که تاکنون مورد بهرهبرداری درست واقع نشده است.<ref>[https://momp.gov.af/%D8%B8%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%AF%D9%86%DB%8C-%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B1%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D9%86 «ظواهر معدنی ولایت ارزگان»، وزارت معادن و پیترولیم، تاریخ انتشار: 30 مرداد 1398ش؛] پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص46.</ref> | ||
ارزگان از جمله ولایات باستانی افغانستان است که در اکثر مناطق آن، آثار تاریخی و باستانی متعدد وجود دارد؛ از آن جمله میتوان قلعه کافر، زیارت کمالالدین نیکه در ترینکوت، قلعه سرخ، قلعه مورچه، تخت سلیمان، قلعه ریگگ در دهراوود، گرمآب، قلعه پیک، قلعه گنداب در خاص ارزگان، چشمه سیاه در چوره و دره خلج را در گیزاب نام برد.<ref> | ==آثار باستانی و تاریخی ارزگان== | ||
ارزگان از جمله ولایات باستانی افغانستان است که در اکثر مناطق آن، آثار تاریخی و باستانی متعدد وجود دارد؛ از آن جمله میتوان قلعه کافر، زیارت کمالالدین نیکه در ترینکوت، قلعه سرخ، قلعه مورچه، تخت سلیمان، قلعه ریگگ در دهراوود، گرمآب، قلعه پیک، قلعه گنداب در خاص ارزگان، چشمه سیاه در چوره و دره خلج را در گیزاب نام برد.<ref>[https://www.iribnews.ir/fa/news/3144571/%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%DA%86%D9%87-%D8%A7%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF «ولایت اروزگان افغانستان کجاست و چه اهمیتی دارد؟»، خبرگزاری صدا و سیما.]</ref> | |||
==جمعیت، زبان و مذهب== | ==جمعیت، زبان و مذهب== | ||
براساس سالنامه | براساس سالنامه ادارۀ ملی احصائیه (سرشماری) سال 1399ش، جمعیت ارزگان 436079 نفر بوده است که 2/51 درصد آن را مردان و 8/48 در صد را زنان تشکیل دادهاند. در حالحاضر اکثریت این جمعیت، از نژاد پشتون بوده و اقوام هزاره و تاجیک در اقلیت هستند. زبان مردم ارزگان پشتو و دری است. مردم ارزگان پیروان مذهب جعفری و حنفی هستند که بهطور مسالمتآمیز در کنار هم زندگی میکنند.<ref>پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص11.</ref> | ||
==اشتغال و درآمد== | ==اشتغال و درآمد== | ||
| خط ۳۰: | خط ۶۷: | ||
==مراکز درمانی (صحی)== | ==مراکز درمانی (صحی)== | ||
در ولایت ارزگان 56 مرکز درمانی وجود دارد که در زمینههای تغذیه، مامایی، روانی و بیماریهای مسری فعالیت میکنند.<ref>پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص40.</ref> | در ولایت ارزگان 56 مرکز درمانی وجود دارد که در زمینههای تغذیه، مامایی، روانی و بیماریهای مسری فعالیت میکنند.<ref>پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص40.</ref> | ||
== '''ارزگان در کتاب سراج التواریخ''' == | |||
سراج التواریخ ارزگان را بهعنوان منطقهای مرکزی در هزارهجات با اهمیت استراتژیک توصیف کرده و نام ارزگان را 245 بار آورده که نشاندهنده جایگاه ویژه آن در تحولات تاریخی است. در دوره عبدالرحمان خان، این منطقه به کانون مقاومت در برابر سیاستهای حکومت مرکزی تبدیل شد. | |||
بنابر توصیف سراج التواریخ تصرف نظامی اُرزگان توسط لشکر عبدالرحمن خان با برنامهریزی دقیق و شناسایی جغرافیایی منطقه انجام گرفت. پس از اشغال، ساختارهای دفاعی محلی تخریب و تغییرات جمعیتی گستردهای ایجاد شد. قیام مردمی در واکنش به ستمهای نظامیان با سرکوب خونین مواجه شد. | |||
پیامدهای این رویدادها شامل کوچ اجباری هزارهها، تغییر الگوی مالکیت زمین و دگرگونی ساختار اجتماعی بود. ویرانی زیرساختهای اقتصادی منجر به قحطی و فروپاشی نظام معیشتی شد. سراج التواریخ این تحولات را با تأکید بر ظلمهای صورتگرفته ثبت کرده و اُرزگان را به عنوان نماد مقاومت در برابر ستم و استبداد حکومت مرکزی توصیف کرده که تحولات آن تأثیر عمیقی بر تاریخ افغانستان گذاشت.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص255-256.</ref> | |||
=== '''تعامل عبدالرحمان خان با بزرگان محلی''' === | |||
در دوره عبدالرحمان خان، روابط بزرگان محلی با دربار اهمیت ویژهای یافت. اُرزگان از مناطقی بود که ابتدا ارتباط چندانی با حکومت مرکزی نداشت. در سال ۱۳۰۱ قمری، بزرگان اُرزگان و سادات منطقه از طریق حاکم جاغوری اطاعت خود را به دربار اعلام کردند. عبدالرحمان خان برای تسلط بر هزارهجات که کار آسانی نبود، از سیاستهای متنوعی استفاده کرد. یکی از این راهکارها جلب حمایت میران محلی از طریق اعطای خلعت و هدایا بود. | |||
ابتدا میران دایزنگی و دایکندی که پیشتر با حکومت ارتباط داشتند به کابل دعوت شدند و به آنان خلعت داده شد. این اقدام الگویی برای دیگر میران هزاره شد. در سالهای بعد، پیامهای متعددی به سران مناطق مختلف از جمله اُرزگان، زاولی و سلطاناحمد فرستاده شد تا برای اعلام وفاداری به کابل بروند. محمدعظیمبیگ سهپای در این جلب حمایتها نقش کلیدی ایفا کرد. | |||
در جریان لشکرکشیهای نظامی به اُرزگان، عبدالقدوس خان به عنوان فرمانده جنگ، بسیاری از میران محلی را با وعدههای مختلف به اطاعت واداشت. گروهی از بزرگان اُرزگان را به کابل فرستاد که بلافاصله زندانی شدند. وقتی مردم اُرزگان برای آزادی آنان درخواست دادند، نه تن از معترضان نامهای اعتراضی نوشتند که منجر به دستگیری و اعدام هفت تن از آنان شد. | |||
از سوی دیگر، برخی بزرگان اُرزگان با حکومت همکاری کردند. ده تن از آنان در جریان لشکرکشیها به نیروهای دولتی پیوستند و خلعت و منشور دریافت کردند. در حمله دوم نیز همکاری برخی افراد محلی با سپاه دولتی به شکست مقاومتها کمک کرد. دو تن از این همکاران بعداً به کابل دعوت شده و پاداش گرفتند.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص258-261.</ref> | |||
=== '''سیاست عبدالرحمان در تصرف ارزگان''' === | |||
سیاست عبدالرحمان ترکیبی از جذب میران محلی از طریق وعده و وعید و سرکوب شدید مخالفان بود. این رویکرد در نهایت منجر به تسلط حکومت مرکزی بر بخشهای وسیعی از هزارهجات از جمله اُرزگان شد. همکاری بخشی از نخبگان محلی با حکومت و مقاومت بخش دیگر، سرنوشت متفاوتی برای مردم منطقه رقم زد.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص258-261. | |||
</ref> | |||
=== '''اهمیت تصرف ارزگان برای عبدالرحمن خان''' === | |||
تسخیر اُرزگان نقطۀ عطف فتح کامل هزارهجات در دوره عبدالرحمان خان بود و به گزارش کاتب، تصرف این نقطه از نظر حاکمیت موجود بهمعنی تصرف کل هزارجات بود. پیش از حمله، نام اُرزگان ۴۵ بار در اسناد تاریخی ذکر شده بود که نشان از اهمیت استراتژیک این منطقه داشت. عبدالرحمان برای تصرف نهایی هزارهجات، ابتدا اقدام به شناسایی دقیق جغرافیای منطقه کرد. او جاسوسانی را در لباس تاجران دورهگرد به مناطق مختلف هزارهجات از جمله اُرزگان فرستاد تا راههای مواصلاتی و نقاط استراتژیک را شناسایی کنند. | |||
دو جاسوس به نامهای سید شاهنجف و محمدجان کندکانی قزلباش مأموریت یافتند تا از مسیر قندهار وارد اُرزگان شوند و راههای نفوذ نظامی را بررسی کنند. اطلاعات جمعآوری شده نشان داد که بدون تسخیر اُرزگان که در قلب هزارهجات قرار داشت، فتح کامل منطقه ممکن نخواهد بود. عبدالقدوس خان در ذیالعقده ۱۳۰۸ق نقشه دقیقی برای حمله به اُرزگان تهیه کرد که شامل دو مسیر اصلی بود: مسیر شمالی از طریق مناطق دایزنگی و زاولی، و مسیر شمال غربی از طریق گذر از رود هلمند و کوتل گیزاب.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص260-263.</ref> | |||
=== '''آغاز عملیات نظامی برای تصرف ارزگان''' === | |||
عملیات نظامی در ذیالحجه ۱۳۰۸ق آغاز شد. نیروهای دولتی از دو جبهه پیشروی کردند: یک گروه از چوره و چنارتو وارد اُرزگان شدند و گروه دیگر از طریق مالستان و زاولی به آبپَران رسیدند. تا ربیعالاول ۱۳۰۹ق حدود بیست هزار نیروی دولتی در اُرزگان مستقر شده بودند. مقاومت مردم اُرزگان در نهایت درهم شکست و با سقوط این منطقه در سال ۱۳۰۹ق، پروژه تسخیر کامل هزارهجات توسط عبدالرحمان خان به پایان رسید. این پیروزی نظامی نقطه عطفی در تثبیت حاکمیت مرکزی بر مناطق هزارهنشین بود.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص265-267.</ref> | |||
=== '''ستم نیروی عبدالرحمن بر مردم''' === | |||
استقرار نیروهای حکومتی در اُرزگان پایان دورهای مهم در تاریخ هزارهها بود و فصل جدیدی در زندگی مردم منطقه آغاز کرد. با تسخیر اُرزگان، عبدالقدوس خان بخش عمدهای از نیروها را مرخص کرد و دستور جمعآوری اسلحه از مردم را صادر نمود. بزرگان محلی که تسلیم شده بودند، به دستور حکومت برج و باروهای قلعههای خود را ویران کردند و مصالح آنها را برای ساخت پایگاه نظامی دولتی به مرکز اُرزگان حمل نمودند. | |||
با استقرار نیروهای حکومتی، موجی از خشونت و ستمگری علیه مردم هزاره آغاز شد. نظامیان به بهانه جمعآوری اسلحه، به خانهها یورش برده و به اموال و نوامیس مردم تجاوز کردند. موارد متعددی از قتل، غارت و اسیرگیری در سراج التواریخ گزارش شده است. هزاران نفر از زنان، مردان و کودکان به زنجیر کشیده شده و به اسارت گرفته شدند. عبدالقدوس خان نه تنها مانع این جنایات نشد، بلکه اسرای بیشتری را به کابل فرستاد که موجب تشدید خشونتها شد.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص263-265.</ref> | |||
=== '''قیام مردم ارزگان''' === | |||
در رمضان ۱۳۰۹ق، سه سرباز در دره پهلوان اُرزگان به خانۀ مردی هجوم برده و پس بستن دست و پای شوهر، به همسرش تجاوز کردند. این واقعه باعث خشم عمومی شد و مردم شبانگاه به قلعهای که اسلحههای جمعآوری شده در آن نگهداری میشد حمله کرده و صد نگهبان آن را کشتند. این حادثه جرقه قیام عمومی در اُرزگان را زد که به سرعت گسترش یافت. | |||
وقتی خبر شورش به کابل رسید، عبدالرحمان خان دستور بسیج عمومی صادر کرد. نیروهای نظامی از سراسر افغانستان به سوی اُرزگان گسیل شدند. این بار نیز مانند قبل، اُرزگان بهعنوان نقطه پایانی عملیات نظامی در هزارهجات تعیین شد. سرکوب این قیام، آخرین فصل از تسلط کامل حکومت مرکزی بر هزارهجات بود که زندگی مردم این منطقه را برای همیشه دگرگون ساخت.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص256-259.</ref> | |||
=== '''صدور حکم تکفیر هزارهها''' === | |||
اُرزگان بهعنوان کانون اصلی مقاومت هزارهها در برابر حکومت مرکزی، صحنه رویارویی خونینی شد. عبدالرحمان خان با صدور فرمانی در شوال ۱۳۰۹ق، آشکارا اعلام کرد که قصد دارد اراضی هزارهها را به طوایف درانی قوم پشتون واگذار کند. او برای تحریک بیشتر مردم، حکم تکفیر هزارهها را صادر و در سراسر کشور منتشر کرد. | |||
دوازده لشکر بزرگ از نقاط مختلف افغانستان به سوی اُرزگان حرکت کردند. این نیروها شامل حدود 100 هزار پیاده، 30 هزار سواره و 100 عراده توپ بودند. پیش از رسیدن به اُرزگان، نیروهای حکومتی در مناطق اطراف مانند قلندر جاغوری، سنگر حجرستان، ناوه چقماق و کوتل کشکول با مقاومت شدید هزارهها روبرو شدند.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص268-269.</ref> | |||
'''حملۀ نهایی''' | |||
در ذیالعقده ۱۳۰۹ق، نیروهای دولتی با عبور از مناطق کمسان و چنارتو خود را به دروازههای اُرزگان رساندند. هزارهها با بستن راههای ورودی، آماده دفاع شدند. در صفر ۱۳۱۰ق، حمله نهایی از چهار جهت آغاز شد. جنرال شیرمحمدخان و کرنیل فرهادخان از مسیر پشی و شیرداغ به قلعه ششبرجه زاولی یورش بردند. پس از نبردی سخت که تا نیمهشب ادامه یافت، نیروهای دولتی موفق به تصرف قلعه شدند. | |||
در ۲۵ صفر، سردار عبدالله خان از قندهار با نیروهایش از مسیر قولخار وارد منطقه شد. همزمان، شیرمحمدخان و میرعطاخان از گرماب پیشروی کردند. در ۲۶ صفر، پس از استحکام مواضع در کوتل اُرزگان، نیروهای حکومتی از چند جهت همزمان وارد منطقه شدند و با شلیک توپهای شادیانه، فتح اُرزگان را جشن گرفتند. در ۴ ربیعالاول، غلام حیدرخان نیز با نیروهایش از ناوه چقماق به اُرزگان رسید و تصرف کامل منطقه تکمیل شد. | |||
این عملیات نظامی گسترده که با استفاده از تاکتیکهای محاصره و حمله همزمان از چند جبهه انجام شد، نشاندهنده اهمیت استراتژیک اُرزگان در طرح عبدالرحمان خان برای تسلط کامل بر هزارهجات بود. مقاومت سرسختانه مردم محلی اگرچه در نهایت شکست خورد، اما نشاندهنده عمق مخالفت آنان با سیاستهای حکومت مرکزی بود.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص268.</ref> | |||
=== '''اُرزگان پس از تصرف''' === | |||
پس از تصرف نهایی اُرزگان در ربیعالاول ۱۳۱۰ق، این منطقه به صحنهای از ویرانی و رنج تبدیل شد. گزارشهای سراج التواریخ از وضعیت اسفبار مردم هزاره حکایت دارد که بین فرار به کوهستان، تسلیم شدن یا مقاومت تا پای جان گیر افتاده بودند. | |||
در روزهای پس از جنگ، بسیاری از هزارهها با قرآن در دست به امید دریافت امان نزد نیروهای دولتی آمدند، اما سرنوشت تاریکی در انتظارشان بود. در دره پهلوان (آخرین سنگر مقاومت) حدود ۴۰۰ نفر اسیر شدند در حالی که بسیاری دیگر ترجیح دادند تا پای جان بجنگند. وضعیت معیشتی مردم به حدی بحرانی بود که مجبور به جمعآوری دانههای جو از میان فضولات حیوانات برای تغذیه شدند. | |||
حکومت مرکزی با تعیین حاکمان جدید، سیاست سرکوب سیستماتیک را ادامه داد. گزارش حاکم اُرزگان نشان میدهد که بیشتر ساکنان یا کشته شدهبودند، یا به بردگی گرفته شدهبودند و یا آواره کوهستانها شدهبودند. تنها تعداد اندکی از خانوارهای زاولی و سلطاناحمد توانسته بودند به مناطق خود بازگردند. | |||
مهاجران پشتون که به اراضی هزارهها منتقل شده بودند، به همراه مأموران دولتی موج جدیدی از ستم را بر بازماندگان جنگ تحمیل کردند. اسناد تاریخی از ظلمهای گسترده در سالهای ۱۳۱۱ تا ۱۳۲۲ق خبر میدهند که زندگی را برای ساکنان اصلی اُرزگان به جهنم تبدیل کرده بود. | |||
اُرزگان که روزگاری مرکز مقاومت هزارهها بود، اکنون به نمادی از ویرانی و استیلای کامل حکومت مرکزی تبدیل شده بود. سرنوشت مردم این منطقه، فصل تاریکی از تاریخ افغانستان را رقم زد که آثار آن تا سالها بعد نیز ادامه یافت.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص257-269.</ref> | |||
=== '''آوارگی و واگذاری سرزمینهای آبایی''' === | |||
در جلد چهارم سراج التواریخ، ملا فیضمحمد کاتب با تکرارهای هدفمند، عمق فاجعهای را که بر هزارهها رفته است برجسته میسازد. او با اصرار بر دو موضوع کلیدی، زخمهای تاریخی این مردم را ماندگار میکند: نخست آوارگی نزدیک به چهارصد هزار خانوار هزاره، و دوم واگذاری گسترده سرزمینهای آنان به قبایل مهاجر. | |||
کاتب با وسواسی تاریخنگارانه، هر بار که فرصت مییابد فهرست بلندبالایی از مناطق غصب شده را برمیشمرد: از چارشینه و گرگابه تا میمی و سرهنگان، از تاله و راهملک تا چقماق و زاولی. او نامهایی چون چوره، تیرین، گیزاب، خلج و تمزان را با دردی نهفته تکرار میکند. اُرزگان در این فهرست دردناک، حلقهای از زنجیرهای است که از چنارتو و لرزاب تا هیزمتو و زردک ادامه مییابد. | |||
به نظر پژوهشگران این تکرارها آگاهانه بوده و از عزم نویسنده برای ثبت دقیق ظلمی تاریخی حکایت دارد. کاتب میخواسته با تکرار ابعاد فاجعهای را که نیمی از هزارهجات را به تصرف بیگانگان درآورده، در خاطرۀ جمعی مردم جاودانه کند. پلجنگلی، الوام لالا، گزک و تنهاچوب، هر یک نشانهای از جغرافیای از دست رفتهای است که نویسنده با ذکر مکرر آنها، از فراموشی این مناطق جلوگیری میکند.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص269.</ref> | |||
== '''کتیبۀ ارزگان''' == | |||
در منطقۀ هزارهنشین اُرزگان، دو کتیبۀ تاریخی مهم کشف شده که به خط یونانی و متعلق به دورۀ یفتلیها (حدود ۵۰۰ میلادی) است. این کتیبهها که در فاصلهی ۱۵۰ میلی شمالغرب قندهار قرار دارند، از نظر تاریخی بسیار ارزشمند ارزشیابی شده و بارها توسط باستانشناسان بازخوانی شده است؛ اما مضمون آن توسط دولتهای وقت فاش نشده است؛ پژوهشگران دلیل آن را انگیزههای قومی میدانند زیرا اگر راز این کتیبهها فاش شود ممکن است بر تاریخ رسمی را تحت شعاع قرار دهد. این کتیبه به عمد در حال نابودی است و بخشی از آن از بین رفته است.کتیبۀ دوم که نیم میل با کتیبۀ اول فاصله دارد، توسط امیراکهولا، پادشاه یفتلی نوشته شده و در آن خود را «زاول شاه بزرگ» نامیده است. | |||
پژوهشگران دربارۀ محتوای این کتیبهها و ارتباط آنها با تاریخ منطقه بحثهای زیادی کردهاند. برخی مورخان مانند حبیبی سعی کردهاند زابل را که هویت فارس دارد به جبولهها و یفتلیها مرتبط کنند و نظریههایی دربارۀ تغییر نام راجووله به زابوله ارائه دادهاند. اما این نظریات مورد انتقاد قرار گرفتهاند، چرا که شواهد تاریخی نشان میدهد رتبیلها ترکتبار بودهاند و ارتباطی با هندوان نداشتهاند. | |||
از سوی دیگر، برخی منابع تاریخی مانند اصطخری و یاقوت، زاول را به جد رستم نسبت میدهند. اُرزگان در گذشته مرکز زابلستان و پایتخت حکومت زاولیها بوده و در دورههای بعدی مانند عصر غزنویان نیز اهمیت خود را حفظ کرده است.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص68-69.</ref> | |||
== '''کارکردهای اجتماعی عالمان دینی در بحران هویت پس از اشغال اُرزگان''' == | |||
پس از اشغال نظامی اُرزگان توسط عبدالرحمان خان و استقرار حاکمیت سرکوبگرانه، عالمان شیعی با اتخاذ راهبردهای هوشمندانه و کنشگری دینی فعال، نقش حیاتی در بازسازی روانی-اجتماعی جامعۀ آسیبدیدۀ هزاره ایفا کردند. آنها با بهکارگیری «سرمایه نمادین» دین، موفق به ایجاد «ساختارهای جانشین» برای نهادهای رسمی تخریبشده شدند و مکانیسمهای مقاومت فرهنگی جامعه را در برابر پروژههای یکسانسازی هویتی تقویت کردند.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج3، ص386-408.</ref>این نقشآفرینی را میتوان در چهار مرحله تحلیلی مورد بررسی قرار داد: | |||
'''مرحله اول (فوری-ترمیمی)''' | |||
در شرایط بحران حاد، عالمان با بهکارگیری سازوکارهای «مقاومت خاموش»، به بازسازی روانی جامعه پرداختند. فعالیتهای تبلیغی خانه به خانه و ایجاد شبکههای ارتباطی زیرزمینی، مکانیسمهای انطباقی جامعه را در مواجهه با تروما تقویت نمود. این مرحله با کارکردهای «امیدآفرینی» و «حفظ انسجام اجتماعی» همراه بود. | |||
'''مرحله دوم (میانمدت-نهادی)''' | |||
با تثبیت نسبی شرایط، عالمان به نهادسازی آموزشی روی آوردند. تأسیس حلقههای درسی غیررسمی و تربیت نسل جدید طلاب، سازوکار بازتولید هویت دینی-فرهنگی را ایجاد کردند. این مرحله از «سازماندهی اجتماعی در سایه» و «بازتعریف هویت جمعی» حمایت میکرد. | |||
'''مرحلۀ سوم (بلندمدت-توسعهای)''' | |||
عالمان با بهرهگیری از فرصتهای نسبی، به ارتقای کیفی فعالیتها پرداختند. توسعۀ هنرهای آیینی، تدوین متون آموزشی بومی و ایجاد شبکههای تبلیغی ساختاریافته، نشانگر گذار از «مقاومت منفعل» به «پویایی فرهنگی فعال» بود. | |||
'''مرحله چهارم (تکاملی-نوسازی)''' | |||
در این مرحله، عالمان با تلفیق سنت و نوآوری، به بازتعریف نقش اجتماعی دین در شرایط جدید پرداختند. توسعۀ نهادهای آموزشی نظاممند، تولید گفتمان انتقادی و ایجاد پیوند بین هویت دینی و آگاهی اجتماعی، کارکرد «گذار از بقا به شکوفایی» را ایفا کرد.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج3، ص386-408.</ref> | |||
== شخصیتهای مهم ارزگان == | |||
اُرزگان بهعنوان کانون فرهنگی و سیاسی هزارههای افغانستان، چهرههای برجستهای را در خود پرورش داده است که نقش مهمی در تاریخ معاصر این کشور ایفا کردهاند. برای مثال محمدابراهیم خان گاوسوار از جمله این شخصیتهاست که در سال ۱۳۲۴ش قیامی موفقیتآمیز علیه استبداد حکومت وقت به راه انداخت و به یکی از نمادهای مقاومت هزارهها تبدیل شد. این قیام که در پی اعمال مالیاتهای سنگین صورت گرفت، منجر به تغییراتی در حکومت مرکزی شد.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج3، ص242.</ref> پژوهشگران از ابراهیم خان گاوسوار در کنار ملا فیضمحمد کاتب، عبدالخالق هزاره، سیداسماعیل بلخی و شهید مزاری در مقام یکی از پنج احیاگر هویت سیاسی– اجتماعی جامعۀ هزاره نام میبرد.<ref>(دولتآبادی، ''هزارهها از قتل عام تا احیای هویت''، 1385ش، ص175.</ref> | |||
در عرصۀ علم و فرهنگ، نویسندگان از عالمان دینی همچون عبدالله موحد کیسوی و نصرالله ناصری را نام میبرند. آنها پس از مهاجرت به عراق و ایران به تدریس و تألیف پرداختند، تأثیر عمیقی بر فرهنگ شیعی در منطقه گذاشتند. | |||
ملا محمدافضل زابلی نیز از دیگر چهرههای برجسته است که با نگارش کتاب«المختصر المنقول فی تاریخ هزاره و مغول» بهعنوان یکی از منابع مهم تاریخ هزارهها شناخته میشود. وی برای ادامۀ تحصیل به ایران و سپس عراق مهاجرت و در نجف اقامت کرد.ملا محمدافضل در آنجا ستمهای امیر عبدالرحمان خان را به میرزای شیرازی، از مراجع بزرگ شعیان اطلاع داد و از او استمداد جست. میرزا در نامهای به دولت ایران خواستار اقدام جدّی و سریع ایران در توقف کشتار شیعیان افغانستان شد. علمای مشهد نیز به کمک آوارگان شتافتند.<ref>جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج3، ص242.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* ارزگانی، محمدافضل، المختصر المنقول در تاریخ هزاره مغول، قم، چاپخانه فروردین، به اهتمام رمضانعلی محقق. چ اول، بیتا. | *ارزگانی، محمدافضل، المختصر المنقول در تاریخ هزاره مغول، قم، چاپخانه فروردین، به اهتمام رمضانعلی محقق. چ اول، بیتا. | ||
* پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، کابل، وزارت اقتصاد، 1399ش. | *پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، کابل، وزارت اقتصاد، 1399ش. | ||
* جیلانی، غلامعارض، جغرافیای ولایات افغانستان، پیشاور، اداره کتابخانههای اربک، 1379ش. | *جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاسی)، قم، صبح امید دانش، 1401ش | ||
* دولتآبادی، بصیر احمد، شناسنامه افغانستان، قم، چاپخانه و لیتوگرافی شهید، چ اول، 1371ش. | *جیلانی، غلامعارض، جغرافیای ولایات افغانستان، پیشاور، اداره کتابخانههای اربک، 1379ش. | ||
* فولادی، حسن، هزارهها، ترجمه علی عالمی کرمانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، چ دوم، 1387ش. | *دولتآبادی، بصیر احمد، شناسنامه افغانستان، قم، چاپخانه و لیتوگرافی شهید، چ اول، 1371ش. | ||
* «ظواهر معدنی ارزگان»، وبسایت وزارت معادن و پیترولیم، تاریخ انتشار: 30 مرداد 1398ش. | *دولت آبادی، بصیراحمد، هزاره از قتل عام تا ایای هویت، قم، ابتکار دانش، 1385ش. | ||
* کیانی، محمدفاضل، غزنی بستر تمدن شرق اسلامی، تهران، عرفان، چ اول، 1393ش. | *فولادی، حسن، هزارهها، ترجمه علی عالمی کرمانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، چ دوم، 1387ش. | ||
* لعلی، علیداد، انتوگرافی هزارهها، کابل، اندیشه، چ اول، 1397ش. | *«ظواهر معدنی ارزگان»، وبسایت وزارت معادن و پیترولیم، تاریخ انتشار: 30 مرداد 1398ش. | ||
* نامی، محمدحسن، جغرافیای کشور افغانستان، تهران، سازمان جغرافیای نیروهای مسلح، چ دوم، 1395ش. | *کیانی، محمدفاضل، غزنی بستر تمدن شرق اسلامی، تهران، عرفان، چ اول، 1393ش. | ||
*لعلی، علیداد، انتوگرافی هزارهها، کابل، اندیشه، چ اول، 1397ش. | |||
*نامی، محمدحسن، جغرافیای کشور افغانستان، تهران، سازمان جغرافیای نیروهای مسلح، چ دوم، 1395ش. | |||
[[رده: ویکیزندگی]] | [[رده: ویکیزندگی]] | ||
[[رده: افغانستان]] | [[رده: افغانستان]] | ||
نسخهٔ ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۳۱
ارزگان؛ ولایتی (استانی) در مرکز افغانستان به مرکزیت شهر ترینکوت.
ولایت باستانی اُرُزگان با شش ولسوالی، دارای آبوهوای معتدل، منطقه سرسبز، کوههای بلند، چشمههای زلال و رودخانههای پر از آب، منابع معدنی، جاذبههای طبیعی و گردشگری فراوان است. در حالحاضر بافت جمعیتی آن را قوم پشتون، هزاره و تاجیک تشکیل میدهد که اقتصاد خود را از طریق زراعت، مالداری و تجارت تأمین میکنند. ارزگان بهدلیل موقعیت جغرافیایی ویژه و سابقۀ تاریخی غنی، همواره نقش محوری در تحولات سیاسی و فرهنگی افغانستان داشته است. مرکزیت اُرزگان در هزارهجات و سابقۀ مقاومتهای مردمی آن، این منطقه را به نمادی از پایداری و هویت هزارهها نیز تبدیل کرده است.
نامگذاری
نام ولایت «ارزگان» در گفتار محلی هزارهها بهصورتهای «وُرزگان» و «اُرزگان» تلفظ میشود، اما در اسناد رسمی دولت افغانستان، «اُرزگان» ثبت شده است. دو دیدگاه اصلی دربارۀ ریشۀ این نام وجود دارد: یکی ارتباط آن با واژه «وَرز» بهمعنای کشاورزی که به زمینهای حاصلخیز منطقه اشاره دارد و دیگری پیوند آن با «وَراز» بهمعنای برازندگی یا دلیری که لقب حاکمان تاریخی غرجستان بوده است. برخی منابع نیز «وُرزگان» را شکل کوتاهشده «وُرازگان» دانسته و آن را بهمعنای «نیکان» یا «پهلوانان» تفسیر میکنند.
در متون تاریخی، عنوان «ورازبندگ» برای فرمانروایان غرجستان به کار رفته که نشاندهندۀ پیوند این منطقه با تاریخ زابلستان و غور است. هرچند تلفظ رایج محلی (وُرزگان) با ریشۀ وَرز از نظر آوایی ناهماهنگ به نظر میرسد، اما با وَراز سازگاری بیشتری دارد. یک نظریۀ نیز این نام را برگرفته ازارگون قون» (واژهای مغولی) میداند که به نظر بسیاری از پژوشگران این نظریه پشتوانۀ تاریخی و جغرافیایی ندارد.
بررسی زبانشناختی و تاریخی نشان میدهد که وُرزگان بیش از آنکه ریشهای بیگانه داشته باشد، بازتابی از هویت کشاورزی یا نظامی منطقه در دوران غوریان و غرجستان است. این نام بهوضوح با فرهنگ و تاریخ بومی منطقه گره خورده و گویای پیشینه غنی این سرزمین است[۱]
موقعیت جغرافیایی
ولایت ارزگان بهعنوان یک واحد جغرافیایی-اجتماعی در مرکز افغانستان، در تقاطع چندین حوزۀ فرهنگی و قومی قرار گرفته است. ولایت ارزگان بهعنوان یک واحد جغرافیایی-اجتماعی در مرکز افغانستان، در تقاطع چندین حوزۀ فرهنگی و قومی قرار گرفته است. این منطقه که در مختصات ۳۲°۲۲′ تا ۳۳°۳۳′ شمالی و ۶۵°۱۷′ تا ۶۷°۰۳′ شرقی واقع شده، از نظر ارتفاعی در حدود ۱۹۵۴ متر از سطح دریا قرار دارد و این ویژگی توپوگرافیک بر ساختار اجتماعی و الگوهای معیشتی ساکنان آن تأثیر گذارده است. پژوهشگران، ارزگان را از نظر موقعیت جغرافیایی بهعنوان یک «فضای مرزی تحلیل میکنند که در تقاطع پنج ولایت مهم (قندهار، غزنی، دایکندی، زابل و هلمند) قرار گرفته است. این موقعیت جغرافیایی ویژه، به ارزگان اهمیت و ویژگیهای ممتاز به این ولایت بخشیده که در آن تلاقی و تعامل گروههای قومی مختلف دیده میشود.[۲]
اهمیت ارزگان
اهمیت جغرافیایی و اجتماعی ارزگان
ارزگان به مثابه یک فضای جغرافیایی-اجتماعی در مرکز افغانستان، از جایگاه ممتازی در ساختار قومی و فرهنگی این کشور برخوردار است. این منطقه نه تنها بهعنوان بخشی از سرزمین تاریخی هزارستان شناخته میشود، بلکه بهدلیل حضور گروههای قومی متنوع در سالهای اخیر، نمونهای بارز از کثرتگرایی قومی در افغانستان محسوب میگردد. این تنوع قومی در ابعاد مختلف فرهنگی، زبانی و اجتماعی تجلی یافته و الگوی پیچیدهای از روابط بینقومی را به نمایش میگذارد.[۳]
از منظر جامعهشناختی، ارزگان را میتوان به عنوان میدان تحلیل مهمی در بررسی تحولات سیاسی-اجتماعی افغانستان در سه قرن اخیر در نظر گرفت. موقعیت مرکزی این منطقه در جغرافیای افغانستان و نقش آن در تحولات تاریخی، آن را به نوعی نمونۀ فشردهای از تاریخ معاصر کشور تبدیل کرده است.
اهمیت سیاسی ارزگان
در چارچوب تحلیل قدرت و مقاومت، ارزگان بهعنوان کانون اصلی مقاومت هزارهها در برابر ساختارهای سلطهگرانه مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. گفتمان مقاومت در این منطقه، چه در برابر ساختارهای استبدادی داخلی و چه در مقابل نیروهای استعماری خارجی، بخش مهمی از هویت جمعی ساکنان آن را شکل داده است. این ویژگی، ارزگان را به فضایی تبدیل کرده که در آن میتوان پویایی رابطۀ بین قدرت مرکزی و گروههای قومی حاشیهای را به خوبی مشاهده کرد.[۴]
اهمیت تاریخی ارزگان
ارزگان در بخش مرکزی زابلستان و حوزۀ هیرمندِ تاریخی است. زابلستان و هیرمند یکی از شهرهای ایرانویجۀ اَوِستا و ایرانِ شاهنامه است. این سرزمین در دورههای مختلف یکی از مراکز قدرت و در کانون توجّه قدرتها بوده و تحوّلات بسیاری را پشتسر گذاشته و در منابع کهن با نامهای مختلف و سابقۀ درخشان مطرح است.[۵]
اهمیت ارزگان برای مردم هزاره
تاریخنگاران از جمله ملافیض محمدکاتب در روایت تاریخی خود، ارزگان را نه فقط بهعنوان یک مکان جغرافیایی، بلکه به مثابۀ نمادی از پایداری و هویت جمعی هزارهها بازنمایی کردهاند. این بازنمایی، نشاندهندۀ اهمیت این منطقه در شکلدهی به گفتمان مقاومت و هویتیابی قومی هزارهها در افغانستان است.[۶]
ولسوالیهای (شهرستانها) ارزگان
1. ترینکوت: ترینکوت مرکز ولایت اروزگان است که در مرکز این ولایت واقع شده است و ۱۰ هزار نفر جمعیت دارد؛ ترینکوت دارای زمینهای وسیع زراعتی است. ارتفاع این شهر از سطح دریا دو هزار و ۵۰۰ متر و پهناوری آن ١٢،۶۴۰ کیلومتر مربع است که تقریباً یک پنجاه و یکم یا ۲٫۰۲٪ پهناوری کل افغانستان را شامل میشود.
2. دهراوود: شهرستان دهراوود در ۳۵ کیلومترى غرب ترینکوت واقع است و بیش از ۷۸ هزار نفر جمعیت دارد؛ این شهرستان داراى زمینهای وسیع زراعتی و باغهای سبز است، رود هیرمند نیز از دهراوود عبور کرده و زمینهای زراعتی این منطقه را آبیاری میکند. در این شهرستان گندم، ذرت و برنج کشت میشود.
3. چوره: شهرستان چوره با نزدیک به سه هزار جمعیت، در ۳۵ کیلومترى شمال شرق ترینکوت قرار دارد؛ شغل بیشتر ساکنان این ولسوالی کشاورزی و دامپروری است. شهرستان چوره پوشیده از جنگل است که زیبایی زیادی را نیز به آن بخشیده است، در این ولسوالی مناطق تاریخی زیادی وجود دارد که از آن جمله توره چینی، کاروان غوندی و نیکه جان زیارت است.
4. شهید حساس (چارچینو): این ولسوالی درحدود ۶۰ کیلومترى شمال غرب ترینکوت واقع است و نزدیک به ۸۴ هزار نفر جمعیت دارد؛ ساکنان این ولسوالی نیز مثل ولسوالیهای دیگر مشغول کشاورزی هستند و مهمترین محصولات آن گندم و ذرت است.
5. گیزاب: این ولسوالی در حدود ۷۰ کیلومترى شمال ترینکوت واقع است، گیزاب دارای باغهای میوه است و رود هیرمند از مرکز آن عبور میکند، اکثر مردم آن مشغول به کار کشاورزی و دامپروری هستند.
6. اروزگان خاص: این ولسوالی در ۹۰ کیلومترى شمال شرق ترینکوت قرار دارد و جمعیت آن نزدیک به ۸۴ هزار نفر است؛ هوای اروزگان خاص نسبت به دیگر ولسوالیهای اروزگان، سردتر است. در این ولسوالی پشتونها و هزارهها زندگی میکنند..[۷]
جاذبههای طبیعی ارزگان
سرسبزی چشمنواز، چشمههای بسیار زلال، رودهای پر از آب، کوههای بلند و چشمههای آبگرم در منطقه گرمآب ولسوالی خاص ارزگان از مهمترین جاذبههای طبیعی است که در طول سال بهخصوص تابستانها، پذیرای افراد زیاد از مناطق مختلف است. البته در سالهای اخیر بهدلیل جنگ و ناامنی میزان گردشگری کاهشیافته است. رود هیرمند که از وسط ارزگان میگذرد، از جاذبههای ویژۀ ارزگان است. تیریرود نیز شاخهای از این رودخانه است که از شهر ترینکوت عبور میکند.[۸]
منابع طبیعی ارزگان
معادن مس، آهن، فلوریت، سرب، زغالسنگ، یاقوت، زمرد و سنگهای تزیینی و ساختمانی فراوان، مهمترین منابع طبیعی این ولایت است که تاکنون مورد بهرهبرداری درست واقع نشده است.[۹]
آثار باستانی و تاریخی ارزگان
ارزگان از جمله ولایات باستانی افغانستان است که در اکثر مناطق آن، آثار تاریخی و باستانی متعدد وجود دارد؛ از آن جمله میتوان قلعه کافر، زیارت کمالالدین نیکه در ترینکوت، قلعه سرخ، قلعه مورچه، تخت سلیمان، قلعه ریگگ در دهراوود، گرمآب، قلعه پیک، قلعه گنداب در خاص ارزگان، چشمه سیاه در چوره و دره خلج را در گیزاب نام برد.[۱۰]
جمعیت، زبان و مذهب
براساس سالنامه ادارۀ ملی احصائیه (سرشماری) سال 1399ش، جمعیت ارزگان 436079 نفر بوده است که 2/51 درصد آن را مردان و 8/48 در صد را زنان تشکیل دادهاند. در حالحاضر اکثریت این جمعیت، از نژاد پشتون بوده و اقوام هزاره و تاجیک در اقلیت هستند. زبان مردم ارزگان پشتو و دری است. مردم ارزگان پیروان مذهب جعفری و حنفی هستند که بهطور مسالمتآمیز در کنار هم زندگی میکنند.[۱۱]
اشتغال و درآمد
الف. کشاورزی و دامداری: غالب درآمد مردم از طریق زراعت و دامداری (مالداری) است. با توجه به آب فراوان و هوای معتدل ارزگان، محصولات زراعی چون گندم، جو، عدس، نخود، سیبزمینی، پیاز، گوجه، بادمجان رایج است. میوههایی چون انار، توت، زردآلو، شکرپاره، انگور، گیلاس، چهارمغز، سیب، هلو (شفتالو)، بادام، خربزه، هندوانه و خیار فراوان یافت میشود. محصولات کشاورزی بهصورت سنتی از طریق چشمه، کاریز، قنات و رودخانه آبیاری میشود.[۱۲]
ب. تجارت: تجارت و سرمایهگذاری در ارزگان بهصورت سنتی و غیررسمی است که افراد محصولات زراعی، باغی و دامی خود را در بازارهای محلی مانند بازار خاص ارزگان، ترینکوت، دهراوود بفروش میرسانند.[۱۳]
وضعیت فرهنگی
الف. آموزش: درگذشته، تعلیم و تربیت در ارزگان سنتی بود و در خانهها، مکتبخانهها و مساجد برگزار میشد؛ ولی امروزه بهصورت مدرن در مراکز رسمی آموزشی صورت میگیرد. تعداد مراکز آموزشی و تعلیمی در ارزگان به 264 مرکز میرسد که از این تعداد 139 باب مکتب (مدرسه) ابتدایی، 57 باب مدرسه متوسط، 36 باب لیسه (دبیرستان)، 1 باب موسسه تحصیلات عالی شامل دانشکده کشاورزی و تعلیم و تربیت، 4 باب دارالمعلمین، 5 باب مرکز آموزشی مسلکی و حرفوی (فنی حرفهای) و 21 باب مدرسه دینی (حوزه علمیه) است. در سال 1399ش در این مراکز آموزشی و تعلیمی، تعداد 1441 نفر مشغول به تحصیل بودهاند که شامل 993 نفر مرد و 448 نفر زن میشد. [۱۴]
ب. رسانه: رادیو و تلویزیون ملی، در مرکز ولایت، شهر ترینکوت، وجود دارد و غیر از آن، شش رادیوی خصوصی مانند رادیو تعلیم الاسلام، رادیو صدای دهراود و رادیو حواک در این ولایت، فعال است.[۱۵]
تفریح و ورزش
مردمان ارزگان از بازیهها و ورزشهای محلی مانند سنگ گیرگ، سنگ پرتاب، وشد (تیراندازی) و اسبسواری، استقبال میکنند. همچنین تا سال 1397ش، تعداد 92 مرکز ورزشی در ارزگان ثبت شد که فعالیتهای نوین ورزشی مانند والیبال، فوتبال، ویشو، بدنسازی و شطرنج بهصورت رسمی در آنها برگزار میشود و جوانان در این رشتههای ورزشی فعالیت میکنند.[۱۶]
مراکز درمانی (صحی)
در ولایت ارزگان 56 مرکز درمانی وجود دارد که در زمینههای تغذیه، مامایی، روانی و بیماریهای مسری فعالیت میکنند.[۱۷]
ارزگان در کتاب سراج التواریخ
سراج التواریخ ارزگان را بهعنوان منطقهای مرکزی در هزارهجات با اهمیت استراتژیک توصیف کرده و نام ارزگان را 245 بار آورده که نشاندهنده جایگاه ویژه آن در تحولات تاریخی است. در دوره عبدالرحمان خان، این منطقه به کانون مقاومت در برابر سیاستهای حکومت مرکزی تبدیل شد.
بنابر توصیف سراج التواریخ تصرف نظامی اُرزگان توسط لشکر عبدالرحمن خان با برنامهریزی دقیق و شناسایی جغرافیایی منطقه انجام گرفت. پس از اشغال، ساختارهای دفاعی محلی تخریب و تغییرات جمعیتی گستردهای ایجاد شد. قیام مردمی در واکنش به ستمهای نظامیان با سرکوب خونین مواجه شد.
پیامدهای این رویدادها شامل کوچ اجباری هزارهها، تغییر الگوی مالکیت زمین و دگرگونی ساختار اجتماعی بود. ویرانی زیرساختهای اقتصادی منجر به قحطی و فروپاشی نظام معیشتی شد. سراج التواریخ این تحولات را با تأکید بر ظلمهای صورتگرفته ثبت کرده و اُرزگان را به عنوان نماد مقاومت در برابر ستم و استبداد حکومت مرکزی توصیف کرده که تحولات آن تأثیر عمیقی بر تاریخ افغانستان گذاشت.[۱۸]
تعامل عبدالرحمان خان با بزرگان محلی
در دوره عبدالرحمان خان، روابط بزرگان محلی با دربار اهمیت ویژهای یافت. اُرزگان از مناطقی بود که ابتدا ارتباط چندانی با حکومت مرکزی نداشت. در سال ۱۳۰۱ قمری، بزرگان اُرزگان و سادات منطقه از طریق حاکم جاغوری اطاعت خود را به دربار اعلام کردند. عبدالرحمان خان برای تسلط بر هزارهجات که کار آسانی نبود، از سیاستهای متنوعی استفاده کرد. یکی از این راهکارها جلب حمایت میران محلی از طریق اعطای خلعت و هدایا بود.
ابتدا میران دایزنگی و دایکندی که پیشتر با حکومت ارتباط داشتند به کابل دعوت شدند و به آنان خلعت داده شد. این اقدام الگویی برای دیگر میران هزاره شد. در سالهای بعد، پیامهای متعددی به سران مناطق مختلف از جمله اُرزگان، زاولی و سلطاناحمد فرستاده شد تا برای اعلام وفاداری به کابل بروند. محمدعظیمبیگ سهپای در این جلب حمایتها نقش کلیدی ایفا کرد.
در جریان لشکرکشیهای نظامی به اُرزگان، عبدالقدوس خان به عنوان فرمانده جنگ، بسیاری از میران محلی را با وعدههای مختلف به اطاعت واداشت. گروهی از بزرگان اُرزگان را به کابل فرستاد که بلافاصله زندانی شدند. وقتی مردم اُرزگان برای آزادی آنان درخواست دادند، نه تن از معترضان نامهای اعتراضی نوشتند که منجر به دستگیری و اعدام هفت تن از آنان شد.
از سوی دیگر، برخی بزرگان اُرزگان با حکومت همکاری کردند. ده تن از آنان در جریان لشکرکشیها به نیروهای دولتی پیوستند و خلعت و منشور دریافت کردند. در حمله دوم نیز همکاری برخی افراد محلی با سپاه دولتی به شکست مقاومتها کمک کرد. دو تن از این همکاران بعداً به کابل دعوت شده و پاداش گرفتند.[۱۹]
سیاست عبدالرحمان در تصرف ارزگان
سیاست عبدالرحمان ترکیبی از جذب میران محلی از طریق وعده و وعید و سرکوب شدید مخالفان بود. این رویکرد در نهایت منجر به تسلط حکومت مرکزی بر بخشهای وسیعی از هزارهجات از جمله اُرزگان شد. همکاری بخشی از نخبگان محلی با حکومت و مقاومت بخش دیگر، سرنوشت متفاوتی برای مردم منطقه رقم زد.[۲۰]
اهمیت تصرف ارزگان برای عبدالرحمن خان
تسخیر اُرزگان نقطۀ عطف فتح کامل هزارهجات در دوره عبدالرحمان خان بود و به گزارش کاتب، تصرف این نقطه از نظر حاکمیت موجود بهمعنی تصرف کل هزارجات بود. پیش از حمله، نام اُرزگان ۴۵ بار در اسناد تاریخی ذکر شده بود که نشان از اهمیت استراتژیک این منطقه داشت. عبدالرحمان برای تصرف نهایی هزارهجات، ابتدا اقدام به شناسایی دقیق جغرافیای منطقه کرد. او جاسوسانی را در لباس تاجران دورهگرد به مناطق مختلف هزارهجات از جمله اُرزگان فرستاد تا راههای مواصلاتی و نقاط استراتژیک را شناسایی کنند.
دو جاسوس به نامهای سید شاهنجف و محمدجان کندکانی قزلباش مأموریت یافتند تا از مسیر قندهار وارد اُرزگان شوند و راههای نفوذ نظامی را بررسی کنند. اطلاعات جمعآوری شده نشان داد که بدون تسخیر اُرزگان که در قلب هزارهجات قرار داشت، فتح کامل منطقه ممکن نخواهد بود. عبدالقدوس خان در ذیالعقده ۱۳۰۸ق نقشه دقیقی برای حمله به اُرزگان تهیه کرد که شامل دو مسیر اصلی بود: مسیر شمالی از طریق مناطق دایزنگی و زاولی، و مسیر شمال غربی از طریق گذر از رود هلمند و کوتل گیزاب.[۲۱]
آغاز عملیات نظامی برای تصرف ارزگان
عملیات نظامی در ذیالحجه ۱۳۰۸ق آغاز شد. نیروهای دولتی از دو جبهه پیشروی کردند: یک گروه از چوره و چنارتو وارد اُرزگان شدند و گروه دیگر از طریق مالستان و زاولی به آبپَران رسیدند. تا ربیعالاول ۱۳۰۹ق حدود بیست هزار نیروی دولتی در اُرزگان مستقر شده بودند. مقاومت مردم اُرزگان در نهایت درهم شکست و با سقوط این منطقه در سال ۱۳۰۹ق، پروژه تسخیر کامل هزارهجات توسط عبدالرحمان خان به پایان رسید. این پیروزی نظامی نقطه عطفی در تثبیت حاکمیت مرکزی بر مناطق هزارهنشین بود.[۲۲]
ستم نیروی عبدالرحمن بر مردم
استقرار نیروهای حکومتی در اُرزگان پایان دورهای مهم در تاریخ هزارهها بود و فصل جدیدی در زندگی مردم منطقه آغاز کرد. با تسخیر اُرزگان، عبدالقدوس خان بخش عمدهای از نیروها را مرخص کرد و دستور جمعآوری اسلحه از مردم را صادر نمود. بزرگان محلی که تسلیم شده بودند، به دستور حکومت برج و باروهای قلعههای خود را ویران کردند و مصالح آنها را برای ساخت پایگاه نظامی دولتی به مرکز اُرزگان حمل نمودند.
با استقرار نیروهای حکومتی، موجی از خشونت و ستمگری علیه مردم هزاره آغاز شد. نظامیان به بهانه جمعآوری اسلحه، به خانهها یورش برده و به اموال و نوامیس مردم تجاوز کردند. موارد متعددی از قتل، غارت و اسیرگیری در سراج التواریخ گزارش شده است. هزاران نفر از زنان، مردان و کودکان به زنجیر کشیده شده و به اسارت گرفته شدند. عبدالقدوس خان نه تنها مانع این جنایات نشد، بلکه اسرای بیشتری را به کابل فرستاد که موجب تشدید خشونتها شد.[۲۳]
قیام مردم ارزگان
در رمضان ۱۳۰۹ق، سه سرباز در دره پهلوان اُرزگان به خانۀ مردی هجوم برده و پس بستن دست و پای شوهر، به همسرش تجاوز کردند. این واقعه باعث خشم عمومی شد و مردم شبانگاه به قلعهای که اسلحههای جمعآوری شده در آن نگهداری میشد حمله کرده و صد نگهبان آن را کشتند. این حادثه جرقه قیام عمومی در اُرزگان را زد که به سرعت گسترش یافت.
وقتی خبر شورش به کابل رسید، عبدالرحمان خان دستور بسیج عمومی صادر کرد. نیروهای نظامی از سراسر افغانستان به سوی اُرزگان گسیل شدند. این بار نیز مانند قبل، اُرزگان بهعنوان نقطه پایانی عملیات نظامی در هزارهجات تعیین شد. سرکوب این قیام، آخرین فصل از تسلط کامل حکومت مرکزی بر هزارهجات بود که زندگی مردم این منطقه را برای همیشه دگرگون ساخت.[۲۴]
صدور حکم تکفیر هزارهها
اُرزگان بهعنوان کانون اصلی مقاومت هزارهها در برابر حکومت مرکزی، صحنه رویارویی خونینی شد. عبدالرحمان خان با صدور فرمانی در شوال ۱۳۰۹ق، آشکارا اعلام کرد که قصد دارد اراضی هزارهها را به طوایف درانی قوم پشتون واگذار کند. او برای تحریک بیشتر مردم، حکم تکفیر هزارهها را صادر و در سراسر کشور منتشر کرد.
دوازده لشکر بزرگ از نقاط مختلف افغانستان به سوی اُرزگان حرکت کردند. این نیروها شامل حدود 100 هزار پیاده، 30 هزار سواره و 100 عراده توپ بودند. پیش از رسیدن به اُرزگان، نیروهای حکومتی در مناطق اطراف مانند قلندر جاغوری، سنگر حجرستان، ناوه چقماق و کوتل کشکول با مقاومت شدید هزارهها روبرو شدند.[۲۵]
حملۀ نهایی
در ذیالعقده ۱۳۰۹ق، نیروهای دولتی با عبور از مناطق کمسان و چنارتو خود را به دروازههای اُرزگان رساندند. هزارهها با بستن راههای ورودی، آماده دفاع شدند. در صفر ۱۳۱۰ق، حمله نهایی از چهار جهت آغاز شد. جنرال شیرمحمدخان و کرنیل فرهادخان از مسیر پشی و شیرداغ به قلعه ششبرجه زاولی یورش بردند. پس از نبردی سخت که تا نیمهشب ادامه یافت، نیروهای دولتی موفق به تصرف قلعه شدند.
در ۲۵ صفر، سردار عبدالله خان از قندهار با نیروهایش از مسیر قولخار وارد منطقه شد. همزمان، شیرمحمدخان و میرعطاخان از گرماب پیشروی کردند. در ۲۶ صفر، پس از استحکام مواضع در کوتل اُرزگان، نیروهای حکومتی از چند جهت همزمان وارد منطقه شدند و با شلیک توپهای شادیانه، فتح اُرزگان را جشن گرفتند. در ۴ ربیعالاول، غلام حیدرخان نیز با نیروهایش از ناوه چقماق به اُرزگان رسید و تصرف کامل منطقه تکمیل شد.
این عملیات نظامی گسترده که با استفاده از تاکتیکهای محاصره و حمله همزمان از چند جبهه انجام شد، نشاندهنده اهمیت استراتژیک اُرزگان در طرح عبدالرحمان خان برای تسلط کامل بر هزارهجات بود. مقاومت سرسختانه مردم محلی اگرچه در نهایت شکست خورد، اما نشاندهنده عمق مخالفت آنان با سیاستهای حکومت مرکزی بود.[۲۶]
اُرزگان پس از تصرف
پس از تصرف نهایی اُرزگان در ربیعالاول ۱۳۱۰ق، این منطقه به صحنهای از ویرانی و رنج تبدیل شد. گزارشهای سراج التواریخ از وضعیت اسفبار مردم هزاره حکایت دارد که بین فرار به کوهستان، تسلیم شدن یا مقاومت تا پای جان گیر افتاده بودند.
در روزهای پس از جنگ، بسیاری از هزارهها با قرآن در دست به امید دریافت امان نزد نیروهای دولتی آمدند، اما سرنوشت تاریکی در انتظارشان بود. در دره پهلوان (آخرین سنگر مقاومت) حدود ۴۰۰ نفر اسیر شدند در حالی که بسیاری دیگر ترجیح دادند تا پای جان بجنگند. وضعیت معیشتی مردم به حدی بحرانی بود که مجبور به جمعآوری دانههای جو از میان فضولات حیوانات برای تغذیه شدند.
حکومت مرکزی با تعیین حاکمان جدید، سیاست سرکوب سیستماتیک را ادامه داد. گزارش حاکم اُرزگان نشان میدهد که بیشتر ساکنان یا کشته شدهبودند، یا به بردگی گرفته شدهبودند و یا آواره کوهستانها شدهبودند. تنها تعداد اندکی از خانوارهای زاولی و سلطاناحمد توانسته بودند به مناطق خود بازگردند.
مهاجران پشتون که به اراضی هزارهها منتقل شده بودند، به همراه مأموران دولتی موج جدیدی از ستم را بر بازماندگان جنگ تحمیل کردند. اسناد تاریخی از ظلمهای گسترده در سالهای ۱۳۱۱ تا ۱۳۲۲ق خبر میدهند که زندگی را برای ساکنان اصلی اُرزگان به جهنم تبدیل کرده بود.
اُرزگان که روزگاری مرکز مقاومت هزارهها بود، اکنون به نمادی از ویرانی و استیلای کامل حکومت مرکزی تبدیل شده بود. سرنوشت مردم این منطقه، فصل تاریکی از تاریخ افغانستان را رقم زد که آثار آن تا سالها بعد نیز ادامه یافت.[۲۷]
آوارگی و واگذاری سرزمینهای آبایی
در جلد چهارم سراج التواریخ، ملا فیضمحمد کاتب با تکرارهای هدفمند، عمق فاجعهای را که بر هزارهها رفته است برجسته میسازد. او با اصرار بر دو موضوع کلیدی، زخمهای تاریخی این مردم را ماندگار میکند: نخست آوارگی نزدیک به چهارصد هزار خانوار هزاره، و دوم واگذاری گسترده سرزمینهای آنان به قبایل مهاجر.
کاتب با وسواسی تاریخنگارانه، هر بار که فرصت مییابد فهرست بلندبالایی از مناطق غصب شده را برمیشمرد: از چارشینه و گرگابه تا میمی و سرهنگان، از تاله و راهملک تا چقماق و زاولی. او نامهایی چون چوره، تیرین، گیزاب، خلج و تمزان را با دردی نهفته تکرار میکند. اُرزگان در این فهرست دردناک، حلقهای از زنجیرهای است که از چنارتو و لرزاب تا هیزمتو و زردک ادامه مییابد.
به نظر پژوهشگران این تکرارها آگاهانه بوده و از عزم نویسنده برای ثبت دقیق ظلمی تاریخی حکایت دارد. کاتب میخواسته با تکرار ابعاد فاجعهای را که نیمی از هزارهجات را به تصرف بیگانگان درآورده، در خاطرۀ جمعی مردم جاودانه کند. پلجنگلی، الوام لالا، گزک و تنهاچوب، هر یک نشانهای از جغرافیای از دست رفتهای است که نویسنده با ذکر مکرر آنها، از فراموشی این مناطق جلوگیری میکند.[۲۸]
کتیبۀ ارزگان
در منطقۀ هزارهنشین اُرزگان، دو کتیبۀ تاریخی مهم کشف شده که به خط یونانی و متعلق به دورۀ یفتلیها (حدود ۵۰۰ میلادی) است. این کتیبهها که در فاصلهی ۱۵۰ میلی شمالغرب قندهار قرار دارند، از نظر تاریخی بسیار ارزشمند ارزشیابی شده و بارها توسط باستانشناسان بازخوانی شده است؛ اما مضمون آن توسط دولتهای وقت فاش نشده است؛ پژوهشگران دلیل آن را انگیزههای قومی میدانند زیرا اگر راز این کتیبهها فاش شود ممکن است بر تاریخ رسمی را تحت شعاع قرار دهد. این کتیبه به عمد در حال نابودی است و بخشی از آن از بین رفته است.کتیبۀ دوم که نیم میل با کتیبۀ اول فاصله دارد، توسط امیراکهولا، پادشاه یفتلی نوشته شده و در آن خود را «زاول شاه بزرگ» نامیده است.
پژوهشگران دربارۀ محتوای این کتیبهها و ارتباط آنها با تاریخ منطقه بحثهای زیادی کردهاند. برخی مورخان مانند حبیبی سعی کردهاند زابل را که هویت فارس دارد به جبولهها و یفتلیها مرتبط کنند و نظریههایی دربارۀ تغییر نام راجووله به زابوله ارائه دادهاند. اما این نظریات مورد انتقاد قرار گرفتهاند، چرا که شواهد تاریخی نشان میدهد رتبیلها ترکتبار بودهاند و ارتباطی با هندوان نداشتهاند.
از سوی دیگر، برخی منابع تاریخی مانند اصطخری و یاقوت، زاول را به جد رستم نسبت میدهند. اُرزگان در گذشته مرکز زابلستان و پایتخت حکومت زاولیها بوده و در دورههای بعدی مانند عصر غزنویان نیز اهمیت خود را حفظ کرده است.[۲۹]
کارکردهای اجتماعی عالمان دینی در بحران هویت پس از اشغال اُرزگان
پس از اشغال نظامی اُرزگان توسط عبدالرحمان خان و استقرار حاکمیت سرکوبگرانه، عالمان شیعی با اتخاذ راهبردهای هوشمندانه و کنشگری دینی فعال، نقش حیاتی در بازسازی روانی-اجتماعی جامعۀ آسیبدیدۀ هزاره ایفا کردند. آنها با بهکارگیری «سرمایه نمادین» دین، موفق به ایجاد «ساختارهای جانشین» برای نهادهای رسمی تخریبشده شدند و مکانیسمهای مقاومت فرهنگی جامعه را در برابر پروژههای یکسانسازی هویتی تقویت کردند.[۳۰]این نقشآفرینی را میتوان در چهار مرحله تحلیلی مورد بررسی قرار داد:
مرحله اول (فوری-ترمیمی)
در شرایط بحران حاد، عالمان با بهکارگیری سازوکارهای «مقاومت خاموش»، به بازسازی روانی جامعه پرداختند. فعالیتهای تبلیغی خانه به خانه و ایجاد شبکههای ارتباطی زیرزمینی، مکانیسمهای انطباقی جامعه را در مواجهه با تروما تقویت نمود. این مرحله با کارکردهای «امیدآفرینی» و «حفظ انسجام اجتماعی» همراه بود.
مرحله دوم (میانمدت-نهادی)
با تثبیت نسبی شرایط، عالمان به نهادسازی آموزشی روی آوردند. تأسیس حلقههای درسی غیررسمی و تربیت نسل جدید طلاب، سازوکار بازتولید هویت دینی-فرهنگی را ایجاد کردند. این مرحله از «سازماندهی اجتماعی در سایه» و «بازتعریف هویت جمعی» حمایت میکرد.
مرحلۀ سوم (بلندمدت-توسعهای)
عالمان با بهرهگیری از فرصتهای نسبی، به ارتقای کیفی فعالیتها پرداختند. توسعۀ هنرهای آیینی، تدوین متون آموزشی بومی و ایجاد شبکههای تبلیغی ساختاریافته، نشانگر گذار از «مقاومت منفعل» به «پویایی فرهنگی فعال» بود.
مرحله چهارم (تکاملی-نوسازی)
در این مرحله، عالمان با تلفیق سنت و نوآوری، به بازتعریف نقش اجتماعی دین در شرایط جدید پرداختند. توسعۀ نهادهای آموزشی نظاممند، تولید گفتمان انتقادی و ایجاد پیوند بین هویت دینی و آگاهی اجتماعی، کارکرد «گذار از بقا به شکوفایی» را ایفا کرد.[۳۱]
شخصیتهای مهم ارزگان
اُرزگان بهعنوان کانون فرهنگی و سیاسی هزارههای افغانستان، چهرههای برجستهای را در خود پرورش داده است که نقش مهمی در تاریخ معاصر این کشور ایفا کردهاند. برای مثال محمدابراهیم خان گاوسوار از جمله این شخصیتهاست که در سال ۱۳۲۴ش قیامی موفقیتآمیز علیه استبداد حکومت وقت به راه انداخت و به یکی از نمادهای مقاومت هزارهها تبدیل شد. این قیام که در پی اعمال مالیاتهای سنگین صورت گرفت، منجر به تغییراتی در حکومت مرکزی شد.[۳۲] پژوهشگران از ابراهیم خان گاوسوار در کنار ملا فیضمحمد کاتب، عبدالخالق هزاره، سیداسماعیل بلخی و شهید مزاری در مقام یکی از پنج احیاگر هویت سیاسی– اجتماعی جامعۀ هزاره نام میبرد.[۳۳]
در عرصۀ علم و فرهنگ، نویسندگان از عالمان دینی همچون عبدالله موحد کیسوی و نصرالله ناصری را نام میبرند. آنها پس از مهاجرت به عراق و ایران به تدریس و تألیف پرداختند، تأثیر عمیقی بر فرهنگ شیعی در منطقه گذاشتند.
ملا محمدافضل زابلی نیز از دیگر چهرههای برجسته است که با نگارش کتاب«المختصر المنقول فی تاریخ هزاره و مغول» بهعنوان یکی از منابع مهم تاریخ هزارهها شناخته میشود. وی برای ادامۀ تحصیل به ایران و سپس عراق مهاجرت و در نجف اقامت کرد.ملا محمدافضل در آنجا ستمهای امیر عبدالرحمان خان را به میرزای شیرازی، از مراجع بزرگ شعیان اطلاع داد و از او استمداد جست. میرزا در نامهای به دولت ایران خواستار اقدام جدّی و سریع ایران در توقف کشتار شیعیان افغانستان شد. علمای مشهد نیز به کمک آوارگان شتافتند.[۳۴]
پانویس
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص53-56.
- ↑ ولیزاده، پروین، «ارزگان به روایت تاریخ»، وبسایت بامیان نیوز.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص237-239.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، 238-243.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص16.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، 240-248.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص10.
- ↑ جیلانی، جغرافیای ولایات افغانستان، 1379ش، ص118.
- ↑ «ظواهر معدنی ولایت ارزگان»، وزارت معادن و پیترولیم، تاریخ انتشار: 30 مرداد 1398ش؛ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص46.
- ↑ «ولایت اروزگان افغانستان کجاست و چه اهمیتی دارد؟»، خبرگزاری صدا و سیما.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص11.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص29-32.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص50.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص35.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص51-52.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص53.
- ↑ پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص40.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص255-256.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص258-261.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص258-261.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص260-263.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص265-267.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص263-265.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص256-259.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص268-269.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص268.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص257-269.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص269.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص68-69.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج3، ص386-408.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج3، ص386-408.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج3، ص242.
- ↑ (دولتآبادی، هزارهها از قتل عام تا احیای هویت، 1385ش، ص175.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج3، ص242.
منابع
- ارزگانی، محمدافضل، المختصر المنقول در تاریخ هزاره مغول، قم، چاپخانه فروردین، به اهتمام رمضانعلی محقق. چ اول، بیتا.
- پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، کابل، وزارت اقتصاد، 1399ش.
- جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاسی)، قم، صبح امید دانش، 1401ش
- جیلانی، غلامعارض، جغرافیای ولایات افغانستان، پیشاور، اداره کتابخانههای اربک، 1379ش.
- دولتآبادی، بصیر احمد، شناسنامه افغانستان، قم، چاپخانه و لیتوگرافی شهید، چ اول، 1371ش.
- دولت آبادی، بصیراحمد، هزاره از قتل عام تا ایای هویت، قم، ابتکار دانش، 1385ش.
- فولادی، حسن، هزارهها، ترجمه علی عالمی کرمانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، چ دوم، 1387ش.
- «ظواهر معدنی ارزگان»، وبسایت وزارت معادن و پیترولیم، تاریخ انتشار: 30 مرداد 1398ش.
- کیانی، محمدفاضل، غزنی بستر تمدن شرق اسلامی، تهران، عرفان، چ اول، 1393ش.
- لعلی، علیداد، انتوگرافی هزارهها، کابل، اندیشه، چ اول، 1397ش.
- نامی، محمدحسن، جغرافیای کشور افغانستان، تهران، سازمان جغرافیای نیروهای مسلح، چ دوم، 1395ش.