پیشنویس:ترخون: تفاوت میان نسخهها
حذف ردهها |
imported>شاهرودی ابرابزار |
||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
{{درشت|'''ترخون'''}}؛ گیاهی خوشبو و خوراکی با مزهای تند و خواص دارویی. | |||
ترخون، گیاهی با برگهای دراز و باریک، ساقه نازک و راست، بویی خوش و مزهای تند است.<ref>[https://www.vajehyab.com/moein/ | ترخون، گیاهی با برگهای دراز و باریک، ساقه نازک و راست، بویی خوش و مزهای تند است.<ref>[https://www.vajehyab.com/moein/ترخون معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه ترخون، سایت واژهیاب.]</ref> ترخون، از جمله سبزیهای خوردن است که بهصورت خام و پخته مصرف میشود.<ref>[https://www.vajehyab.com/amid/ترخون عمید، فرهنگ فارسی، ذیل واژه ترخون، سایت واژهیاب.]</ref> این گیاه معطر، از سبزیهای مطبوع بهاری بهشمار آمده و مصرف آن، در کنار سبزیجات دیگری همچون نعنا، در سفره ایرانیان متداول است. | ||
بوته گیاه ترخون، از خانواده درمنهها بوده و گاهی تا نیم متر رشد میکند. برگهای این گیاه، دراز، باریک، خوشبو و | == کاربرد == | ||
گلگلاب، گیاهشناسی، ۱۳۳۶ش، ص266؛ | از جمله قسمتهای مورد استفاده ترخون میتوان به برگ و سرشاخههای جوان آن اشاره کرد که خواص درمانی متعددی دارد. براساس اسناد و منابع موجود، ایرانیها از دیرباز با این گیاه آشنایی داشته و از آن بهعنوان خوراک و دارو استفاده میکردهاند. برخی از طبیبان سنتی، طبع ترخون را گرم و خشک معرفی کردهاند. برخی دیگر آن را مفید برای تقویت معده، رفع بوی بد دهان،<ref>ابنسینا، رسالهٔ جودیه، ۱۳۳۰ش، ص10.</ref> مفید برای سرد مزاجها، دارویی اشتهاآور، مُدِر، ضد کرم، دفع و رفعکننده سکسکه و مفید برای درمان درد مفاصل<ref>زرگری، گیاهان دارویی، ۱۳۶۸ش، ص۱۰۱–۱۰۲.</ref> میدانند. | ||
Mozaffarian, A Dictionary of Iranian Plant Names, 2007, P57. | |||
</ref> | بوته گیاه ترخون، از خانواده درمنهها بوده و گاهی تا نیم متر رشد میکند. برگهای این گیاه، دراز، باریک، خوشبو و مزهٔ آن تند و دلنشین است. بههمین دلیل است که از ترخون، در تهیه خوراکهایی همچون سالاد بهعنوان چاشنی استفاده میشود.<ref>امی، فرهنگ روستایی، ۱۳۱۶–۱۳۱۷ش، ص۳۷۵؛{{سخ}} | ||
گلگلاب، گیاهشناسی، ۱۳۳۶ش، ص266؛ | |||
Mozaffarian, A Dictionary of Iranian Plant Names, 2007, P57.</ref> در طبخ برخی غذاها در دوره صفویان و قاجاریان، از ترخون استفاده میشد. ترخون در ایران و بهخصوص در شیراز، همچون سبزیهای نعنا و پونه همراه با نان و پنیر خورده میشود. بسحاق اطعمه نیز در شعری به این گیاه اشاره کرده است:<ref>بسحاق اطعمه، کلیات، ۱۳۸۲ش، ص ۱۷۳ و ۱۲۸ و ۱۴۷ و ۱۷۰ و ۲۰۹.</ref>{{سخ}} | |||
{{آغاز نستعلیق}} | {{آغاز نستعلیق}} | ||
{{شعر|نستعلیق}} | {{شعر|نستعلیق}} | ||
{{ب|مینهم از شاخ ترخان، زلف بر روی پنیر|میکشم از برگ نعنا وَسمه بر ابروی نان}} | {{ب|مینهم از شاخ ترخان، زلف بر روی پنیر|میکشم از برگ نعنا وَسمه بر ابروی نان}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{پایان نستعلیق}} | {{پایان نستعلیق}} | ||
همچنین، در تهیه خوراک «ماستبا» (ماستوا)،<ref>باورچی بغدادی، «کارنامه، در باب طباخی و صنعت آن»، ۱۳۶۰ش، ص76-77.</ref> | همچنین، در تهیه خوراک «ماستبا» (ماستوا)،<ref>باورچی بغدادی، «کارنامه، در باب طباخی و صنعت آن»، ۱۳۶۰ش، ص76-77.</ref> «لبنی پلاو»، «آش ماست»، «آش ترخانه» و «قلیه ماست»<ref>نورالله، «مادة الحیاة، رساله در علم طباخی»، ۱۳۶۰ش، ص۲۴۵–۲۴۷ و ۲۵۲–۲۵۳.</ref> از ترخون، گاه بهعنوان یکی از مواد اصلی و گاه بهعنوان یک چاشنی استفاده میشد. در برخی غذاهای امروزی، مانند کوفته، کوفته برنجی،<ref>دریابندری، کتاب مستطاب آشپزی، ۱۳۸۴ش، ج2، ص1095.</ref> کوفته سبزی،<ref>خدیش، فرهنگ مردم شیراز، ۱۳۷۹ش، ص۲۸۰.</ref> انواع پلو مانند کلمپلو، دمپخت<ref>خدیش، فرهنگ مردم شیراز، ۱۳۷۹ش، ص۲79 و 283.</ref> و انواع آش نیز از ترخون استفاده میشود. | ||
کاربرد دیگر ترخون، در تولید ترشیجات مانند ترشی سبزی و ترشی بادمجان است. همچنین، در تهیه ترشی «کرکوکِبَر» سیرجانیها از ترخون بهعنوان طعم و بو دهنده استفاده میشود.<ref>مؤیدمحسنی، فرهنگ عامیانهٔ سیرجان، ۱۳۸۶ش، ص۴۳۹.</ref> از ترخون برای طعمدار کردن انواع شور نیز استفاده میشود.<ref>منتظمی، هنر آشپزی، 1391ش، ص663.</ref> ترخون بهصورت خام و در کنار سایر سبزیهای خوردنی نیز مصرف میشود.<ref>آشپزباشی، سفرهٔ اطعمه، ۱۳۵۳ش، ص۶ و ۳۲ و ۳۷ و ۶۱.</ref> | |||
== واژهشناسی == | |||
==واژهشناسی== | در برخی کتب، ترخون را «آگرگره»،<ref>آنندراج، محمدپادشاه، ۱۳۶۳ش، ذیل واژه آگرگره.</ref> برخی آن را «کاکره» و «اکلکرا»<ref>فرهنگ جهانگیری، ۱۳۵۱ش، ذیل کژترخون.</ref> و برخی دیگر نیز آن را «عاقرقرحا» یا نوعی کرفس<ref>تحفه الاحباب فی ماهیه النبات و الاعشاب، 1934م، ص21.</ref> دانستهاند. همچنین، واژه ترخون با تفاوتهای املایی دیگری همچون ترخان، طرخان و تبرخون نیز رایج بوده است. برخی از متخصصان، طرخون را معرب ترخون میدانند که در بسیاری از منابع، بهکار رفته است.<ref>ادی شیر، کتاب الالفاظ الفارسیه المعربه، ج1، 1908م، ص112.</ref> | ||
در برخی کتب، ترخون را «آگرگره»،<ref>آنندراج، محمدپادشاه، ۱۳۶۳ش، ذیل واژه آگرگره.</ref> | |||
ترخون، در زبان گفتاری بسیاری از مردم ایران بهصورت «تلخون» تلفظ میشود. در برخی از منابع کهن، از این گیاه با نام «تلخان» یاد کرده و شعری را نیز در راستای آن سرودهاند:<ref>فاضل هروی، ارشاد الزراعه، ۱۳۴۶ش، ص146.</ref> | ترخون، در زبان گفتاری بسیاری از مردم ایران بهصورت «تلخون» تلفظ میشود. در برخی از منابع کهن، از این گیاه با نام «تلخان» یاد کرده و شعری را نیز در راستای آن سرودهاند:<ref>فاضل هروی، ارشاد الزراعه، ۱۳۴۶ش، ص146.</ref>{{سخ}} | ||
{{آغاز نستعلیق}} | {{آغاز نستعلیق}} | ||
{{شعر|نستعلیق}} | {{شعر|نستعلیق}} | ||
{{ب|تلخان که به باغ آمد با زلف پریشان|از سبزخطان هر طرفش آه و فغان است }} | {{ب|تلخان که به باغ آمد با زلف پریشان|از سبزخطان هر طرفش آه و فغان است}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{پایان نستعلیق}} | {{پایان نستعلیق}} | ||
== خاستگاه == | |||
برخی از مورخان و محققان، منشأ اصلی این گیاه را درههایی در نقاط مختلف روسیه و سیبری میدانند که آبرفتی هستند.<ref>زرگری، گیاهان دارویی، ۱۳۶۸ش، ص۱۰۱.</ref> در برخی از گزارشهای گیاهشناسی نیز ترخون را دارای دو نوع بابلی و رومی معرفی کردهاند. نوعی رومی آن به سایر نقاط جهان، از جمله بینالنهرین آورده شده است.<ref>ابنوحشیه، احمد، الفلاحة النبطیة، ۱۹۹۵م، ص815-816.</ref> | |||
امروزه، پرورش انواع ترخون، در ایران رایج بوده و شهر گلباف استان کرمان، بهعنوان یکی از اصلیترین مراکز کِشت ترخون بهحساب میآید. | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
==پانویس== | == منابع == | ||
{{پانویس}} | * آشپزباشی، علیاکبر، سفرهٔ اطعمه، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش. | ||
==منابع== | * آنندراج، محمدپادشاه، بهتحقیق محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، ۱۳۶۳ش. | ||
* آشپزباشی، علیاکبر، | * ابنسینا، رسالهٔ جودیه، بهتحقیق محمود نجمآبادی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۳۰ش. | ||
* آنندراج، محمدپادشاه، | * ابنوحشیه، احمد، الفلاحة النبطیة، بهتحقیق توفیق فهد، دمشق، المعهد العلمی الفرنسی للدراسات العربیه، ۱۹۹۵م. | ||
* ابنسینا، | * ادی شیر، کتاب الالفاظ الفارسیه المعربه، بیروت، بینا، ۱۹۰۸م. | ||
* ابنوحشیه، احمد، الفلاحة النبطیة، | * باورچی بغدادی، محمدعلی، «کارنامه، در باب طباخی و صنعت آن»، کارنامه و مادةالحیاة (متن دو رساله در آشپزی از دورهٔ صفوی)، بهتحقیق ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۰ش. | ||
* ادی شیر، کتاب الالفاظ الفارسیه المعربه، بیروت، بینا، | * بسحاق اطعمه، کلیات، بهتحقیق منصور رستگار فسایی، تهران، ۱۳۸۲ش. | ||
* باورچی بغدادی، محمدعلی، «کارنامه، در باب طباخی و صنعت آن»، کارنامه و مادةالحیاة (متن دو رساله در آشپزی از | * بهرامی، تقی، فرهنگ روستایی، تهران، سازمان جغرافیایی ارتش، ۱۳۱۶–۱۳۱۷ش. | ||
* بسحاق اطعمه، کلیات، | * تحفه الاحباب فی ماهیه النبات و الاعشاب، مع ترجمته بالفرنساویه و حل مشکلاته لرنو و کلن، پاریس، بینا، ۱۹۳۴م. | ||
* بهرامی، تقی، فرهنگ روستایی، تهران، سازمان جغرافیایی ارتش، | |||
* تحفه الاحباب فی ماهیه النبات و الاعشاب، مع ترجمته بالفرنساویه و حل مشکلاته لرنو و کلن، پاریس، بینا، | |||
* خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، تهران، فرهنگ و قلم، ۱۳۷۹ش. | * خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، تهران، فرهنگ و قلم، ۱۳۷۹ش. | ||
* دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی، تهران، کارنامه، ۱۳۸۴ش. | * دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی، تهران، کارنامه، ۱۳۸۴ش. | ||
* زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۸ش. | * زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۸ش. | ||
* عمید، حسن، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: | * عمید، حسن، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ش. | ||
* گلگلاب، حسین، گیاهشناسی، تهران، بینا، ۱۳۳۶ش. | * گلگلاب، حسین، گیاهشناسی، تهران، بینا، ۱۳۳۶ش. | ||
* فاضل هروی، ارشاد الزراعه، | * فاضل هروی، ارشاد الزراعه، بهتحقیق محمد مشیری، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۶ش. | ||
* فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو شیرازی، | * فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو شیرازی، بهتحقیق رحیم عفیفی، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۱ش. | ||
* معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: | * معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ش. | ||
* مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ | * مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانهٔ سیرجان، کرمان، مرکز کرمانشناسی، ۱۳۸۶ش. | ||
* منتظمی، رزا، هنر آشپزی، تهران، کتاب ایران، | * منتظمی، رزا، هنر آشپزی، تهران، کتاب ایران، ۱۳۹۱ش. | ||
* نورالله، «مادة الحیاة، رساله در علم طباخی»، کارنامه و مادة الحیاة (متن دو رساله در آشپزی از | * نورالله، «مادة الحیاة، رساله در علم طباخی»، کارنامه و مادة الحیاة (متن دو رساله در آشپزی از دورهٔ صفوی)، بهتحقیق ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۰ش. | ||
* Mozaffarian, V., A Dictionary of Iranian Plant Names, Tehran, 2007. | * Mozaffarian, V. , A Dictionary of Iranian Plant Names, Tehran, 2007. | ||
{{گیاهان دارویی-افقی}} | |||
نسخهٔ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۶
ترخون؛ گیاهی خوشبو و خوراکی با مزهای تند و خواص دارویی.
ترخون، گیاهی با برگهای دراز و باریک، ساقه نازک و راست، بویی خوش و مزهای تند است.[۱] ترخون، از جمله سبزیهای خوردن است که بهصورت خام و پخته مصرف میشود.[۲] این گیاه معطر، از سبزیهای مطبوع بهاری بهشمار آمده و مصرف آن، در کنار سبزیجات دیگری همچون نعنا، در سفره ایرانیان متداول است.
کاربرد
از جمله قسمتهای مورد استفاده ترخون میتوان به برگ و سرشاخههای جوان آن اشاره کرد که خواص درمانی متعددی دارد. براساس اسناد و منابع موجود، ایرانیها از دیرباز با این گیاه آشنایی داشته و از آن بهعنوان خوراک و دارو استفاده میکردهاند. برخی از طبیبان سنتی، طبع ترخون را گرم و خشک معرفی کردهاند. برخی دیگر آن را مفید برای تقویت معده، رفع بوی بد دهان،[۳] مفید برای سرد مزاجها، دارویی اشتهاآور، مُدِر، ضد کرم، دفع و رفعکننده سکسکه و مفید برای درمان درد مفاصل[۴] میدانند.
بوته گیاه ترخون، از خانواده درمنهها بوده و گاهی تا نیم متر رشد میکند. برگهای این گیاه، دراز، باریک، خوشبو و مزهٔ آن تند و دلنشین است. بههمین دلیل است که از ترخون، در تهیه خوراکهایی همچون سالاد بهعنوان چاشنی استفاده میشود.[۵] در طبخ برخی غذاها در دوره صفویان و قاجاریان، از ترخون استفاده میشد. ترخون در ایران و بهخصوص در شیراز، همچون سبزیهای نعنا و پونه همراه با نان و پنیر خورده میشود. بسحاق اطعمه نیز در شعری به این گیاه اشاره کرده است:[۶]
الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
همچنین، در تهیه خوراک «ماستبا» (ماستوا)،[۷] «لبنی پلاو»، «آش ماست»، «آش ترخانه» و «قلیه ماست»[۸] از ترخون، گاه بهعنوان یکی از مواد اصلی و گاه بهعنوان یک چاشنی استفاده میشد. در برخی غذاهای امروزی، مانند کوفته، کوفته برنجی،[۹] کوفته سبزی،[۱۰] انواع پلو مانند کلمپلو، دمپخت[۱۱] و انواع آش نیز از ترخون استفاده میشود.
کاربرد دیگر ترخون، در تولید ترشیجات مانند ترشی سبزی و ترشی بادمجان است. همچنین، در تهیه ترشی «کرکوکِبَر» سیرجانیها از ترخون بهعنوان طعم و بو دهنده استفاده میشود.[۱۲] از ترخون برای طعمدار کردن انواع شور نیز استفاده میشود.[۱۳] ترخون بهصورت خام و در کنار سایر سبزیهای خوردنی نیز مصرف میشود.[۱۴]
واژهشناسی
در برخی کتب، ترخون را «آگرگره»،[۱۵] برخی آن را «کاکره» و «اکلکرا»[۱۶] و برخی دیگر نیز آن را «عاقرقرحا» یا نوعی کرفس[۱۷] دانستهاند. همچنین، واژه ترخون با تفاوتهای املایی دیگری همچون ترخان، طرخان و تبرخون نیز رایج بوده است. برخی از متخصصان، طرخون را معرب ترخون میدانند که در بسیاری از منابع، بهکار رفته است.[۱۸]
ترخون، در زبان گفتاری بسیاری از مردم ایران بهصورت «تلخون» تلفظ میشود. در برخی از منابع کهن، از این گیاه با نام «تلخان» یاد کرده و شعری را نیز در راستای آن سرودهاند:[۱۹]
الگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
خاستگاه
برخی از مورخان و محققان، منشأ اصلی این گیاه را درههایی در نقاط مختلف روسیه و سیبری میدانند که آبرفتی هستند.[۲۰] در برخی از گزارشهای گیاهشناسی نیز ترخون را دارای دو نوع بابلی و رومی معرفی کردهاند. نوعی رومی آن به سایر نقاط جهان، از جمله بینالنهرین آورده شده است.[۲۱] امروزه، پرورش انواع ترخون، در ایران رایج بوده و شهر گلباف استان کرمان، بهعنوان یکی از اصلیترین مراکز کِشت ترخون بهحساب میآید.
پانویس
- ↑ معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه ترخون، سایت واژهیاب.
- ↑ عمید، فرهنگ فارسی، ذیل واژه ترخون، سایت واژهیاب.
- ↑ ابنسینا، رسالهٔ جودیه، ۱۳۳۰ش، ص10.
- ↑ زرگری، گیاهان دارویی، ۱۳۶۸ش، ص۱۰۱–۱۰۲.
- ↑ امی، فرهنگ روستایی، ۱۳۱۶–۱۳۱۷ش، ص۳۷۵؛
گلگلاب، گیاهشناسی، ۱۳۳۶ش، ص266؛ Mozaffarian, A Dictionary of Iranian Plant Names, 2007, P57. - ↑ بسحاق اطعمه، کلیات، ۱۳۸۲ش، ص ۱۷۳ و ۱۲۸ و ۱۴۷ و ۱۷۰ و ۲۰۹.
- ↑ باورچی بغدادی، «کارنامه، در باب طباخی و صنعت آن»، ۱۳۶۰ش، ص76-77.
- ↑ نورالله، «مادة الحیاة، رساله در علم طباخی»، ۱۳۶۰ش، ص۲۴۵–۲۴۷ و ۲۵۲–۲۵۳.
- ↑ دریابندری، کتاب مستطاب آشپزی، ۱۳۸۴ش، ج2، ص1095.
- ↑ خدیش، فرهنگ مردم شیراز، ۱۳۷۹ش، ص۲۸۰.
- ↑ خدیش، فرهنگ مردم شیراز، ۱۳۷۹ش، ص۲79 و 283.
- ↑ مؤیدمحسنی، فرهنگ عامیانهٔ سیرجان، ۱۳۸۶ش، ص۴۳۹.
- ↑ منتظمی، هنر آشپزی، 1391ش، ص663.
- ↑ آشپزباشی، سفرهٔ اطعمه، ۱۳۵۳ش، ص۶ و ۳۲ و ۳۷ و ۶۱.
- ↑ آنندراج، محمدپادشاه، ۱۳۶۳ش، ذیل واژه آگرگره.
- ↑ فرهنگ جهانگیری، ۱۳۵۱ش، ذیل کژترخون.
- ↑ تحفه الاحباب فی ماهیه النبات و الاعشاب، 1934م، ص21.
- ↑ ادی شیر، کتاب الالفاظ الفارسیه المعربه، ج1، 1908م، ص112.
- ↑ فاضل هروی، ارشاد الزراعه، ۱۳۴۶ش، ص146.
- ↑ زرگری، گیاهان دارویی، ۱۳۶۸ش، ص۱۰۱.
- ↑ ابنوحشیه، احمد، الفلاحة النبطیة، ۱۹۹۵م، ص815-816.
منابع
- آشپزباشی، علیاکبر، سفرهٔ اطعمه، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
- آنندراج، محمدپادشاه، بهتحقیق محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، ۱۳۶۳ش.
- ابنسینا، رسالهٔ جودیه، بهتحقیق محمود نجمآبادی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۳۰ش.
- ابنوحشیه، احمد، الفلاحة النبطیة، بهتحقیق توفیق فهد، دمشق، المعهد العلمی الفرنسی للدراسات العربیه، ۱۹۹۵م.
- ادی شیر، کتاب الالفاظ الفارسیه المعربه، بیروت، بینا، ۱۹۰۸م.
- باورچی بغدادی، محمدعلی، «کارنامه، در باب طباخی و صنعت آن»، کارنامه و مادةالحیاة (متن دو رساله در آشپزی از دورهٔ صفوی)، بهتحقیق ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۰ش.
- بسحاق اطعمه، کلیات، بهتحقیق منصور رستگار فسایی، تهران، ۱۳۸۲ش.
- بهرامی، تقی، فرهنگ روستایی، تهران، سازمان جغرافیایی ارتش، ۱۳۱۶–۱۳۱۷ش.
- تحفه الاحباب فی ماهیه النبات و الاعشاب، مع ترجمته بالفرنساویه و حل مشکلاته لرنو و کلن، پاریس، بینا، ۱۹۳۴م.
- خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، تهران، فرهنگ و قلم، ۱۳۷۹ش.
- دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی، تهران، کارنامه، ۱۳۸۴ش.
- زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۸ش.
- عمید، حسن، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ش.
- گلگلاب، حسین، گیاهشناسی، تهران، بینا، ۱۳۳۶ش.
- فاضل هروی، ارشاد الزراعه، بهتحقیق محمد مشیری، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۶ش.
- فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو شیرازی، بهتحقیق رحیم عفیفی، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۱ش.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ش.
- مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانهٔ سیرجان، کرمان، مرکز کرمانشناسی، ۱۳۸۶ش.
- منتظمی، رزا، هنر آشپزی، تهران، کتاب ایران، ۱۳۹۱ش.
- نورالله، «مادة الحیاة، رساله در علم طباخی»، کارنامه و مادة الحیاة (متن دو رساله در آشپزی از دورهٔ صفوی)، بهتحقیق ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۰ش.
- Mozaffarian, V. , A Dictionary of Iranian Plant Names, Tehran, 2007.