پیشنویس:شنبلیله: تفاوت میان نسخهها
imported>هانیه کلهر صفحهای تازه حاوی «<big>'''شنبلیله'''</big>؛ نوعی سبزی معطر با مصرف خوراکی و دارویی. شنبلیله، با نام علمی تریگونلا، گیاهی علفی از دستهی سبزی آسایان است که برگهای آن سه برگچه و گلهایی شبیه بهارنارنج و به رنگ سفید، زرد روشن یا بنفش و میوهای به بزرگی ۳ الی ۱۰ سانت...» ایجاد کرد |
imported>هانیه کلهر بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
<big>'''شنبلیله'''</big>؛ نوعی سبزی معطر با مصرف خوراکی و دارویی. | <big>'''شنبلیله'''</big>؛ نوعی سبزی معطر با مصرف خوراکی و دارویی. | ||
شنبلیله، با نام علمی تریگونلا، گیاهی علفی از دستهی سبزی آسایان است که برگهای آن سه برگچه و گلهایی شبیه بهارنارنج و به رنگ سفید، زرد روشن یا بنفش و میوهای به بزرگی ۳ الی ۱۰ سانتیمتر دارد. این گیاه بوی قوی، طعمی تلخ و مصارف دارویی و خوراکی داشته و معمولا در مناطق گرم و بهصورت خودرو میان سنگها میروید. برخی شنبلیله را گیاه اقبال دانسته و صیادان آن را گل رهرو میدانند. در فارسی به این گیاه، شنبلیت و شنبلید نیز میگویند. این گیاه را در شیراز شملیز، در گیلان خلبه، در ایزدخواست شملیله ، در بیرجند شلمیده و در قم شنبلیده مینامند. | شنبلیله، با نام علمی تریگونلا،<ref>زرگری، گیاهان دارویی، ۱۳۴۵ش، ج۱، ص۴۰۸؛ گلگلاب، گیاهشناسی، ۱۳۲۶ش، ص۲۲۰.</ref> گیاهی علفی از دستهی سبزی آسایان است که برگهای آن سه برگچه و گلهایی شبیه بهارنارنج و به رنگ سفید، زرد روشن یا بنفش و میوهای به بزرگی ۳ الی ۱۰ سانتیمتر دارد. این گیاه بوی قوی، طعمی تلخ و مصارف دارویی و خوراکی داشته<ref>[https://www.vajehyab.com/moein/شنبلیله معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه شنبلیله]؛ زرگری، گیاهان دارویی، ۱۳۴۵ش، ج۱، ص۴۰۸؛ گلگلاب، گیاهشناسی، ۱۳۲۶ش، ص۲۲۰.</ref> و معمولا در مناطق گرم و بهصورت خودرو میان سنگها میروید. برخی شنبلیله را گیاه اقبال دانسته<ref>عماد، شناسایی گیاهان دارویی و صنعتی جنگلی و مرتعی و موارد مصرف آنها، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۷۲.</ref> و صیادان آن را گل رهرو میدانند.<ref>حاجی زین عطار، اختیارات بدیعی، ۱۳۷۱ش، ص۲۵۸؛ تبریزی، برهان قاطع، ذیل واژه شنبلید. </ref> در فارسی به این گیاه، شنبلیت و شنبلید نیز میگویند.<ref>[https://www.vajehyab.com/dehkhoda/شنبلیله دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه شنبلیله.]</ref> این گیاه را در شیراز شملیز، در گیلان خلبه،<ref>عقیلی علوی شیرازی، مخزن الدویة، ۱۳۷۱ش، ص۳۶۰؛ نوری، مفاتیح الارزاق یا کلید در گنجهای کهن، ۱۳۸۱ش، ص۴۶۰. </ref> در ایزدخواست شملیله ،<ref>رنجبر، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، ۱۳۷۳ش، ص۵۲۰.</ref> در بیرجند شلمیده<ref>رضایی، شهر من فسا از نگاهی دیگر، ۱۳۸۷ش، ص۱۴۹.</ref> و در قم شنبلیده مینامند. | ||
==خواص شنبلیله== | ==خواص شنبلیله== | ||
این گیاه، نیروزا و تقویت کننده بدن است. برای التهاب رحم، جهت زایمان راحت، برای رفع ورم طحال و چشم، جلوگیری از ریزش مو و بیماری دیابت نیز مفید است. | این گیاه، نیروزا<ref>دنیسری، نوادر التبادر، ۱۳۵۰ش، ص۱۴۵و۱۴۷.</ref> و تقویت کننده بدن است.<ref>زرگری، گیاهان دارویی، ۱۳۴۵ش، ج۱، ص۴۰۹. </ref> برای التهاب رحم،<ref>Schlimmer, Terminologie Medico-Pharmaceutique, 1874, P538. </ref> جهت زایمان راحت،<ref>ابنسینا، القانون، ۱۸۷۷م، ج۱، ص۳۲۰؛ رازی، الحاوی، ۱۹۶۷م، ج۲۰، ص۳۰۶.</ref> برای رفع ورم طحال و چشم، جلوگیری از ریزش مو<ref>حکیم میسری، دانشنامه در علم پزشکی، ۱۳۶۶ش، ص۱۱۷؛ اخوینی بخاری، هدایة المتعلمین، ۱۳۴۴ش، ص۳۵۵.</ref> و بیماری دیابت نیز مفید است.<ref>نیکروش، «بررسی تاثیر دانه گیاه شنبلیله بر بیماری دیابت»، ۱۳۸۲ش، ص۷.</ref> | ||
==شنبلیله در فرهنگ ایرانیان== | ==شنبلیله در فرهنگ ایرانیان== | ||
زردشتیان یزد در آخرین شب سال، جشن آتش برگزار کرده و در این جشن از کوزههایی که روی آنها تخم شنبلیله کاشتهاند، استفاده میکنند. مردم در برخی از مثلها و اصطلاحات خود نیز از شنبلیله استفاده میکنند. مردم ارومیه برای کار مبتنی بر احتمالات و بدون نتیجه میگویند: بلکه را بکاری، شنبلیله در میآید. مردم آمل برای توصیف رابطهی به هم خورده میان دو نفر با اخلاق ناشایست میگویند: میانهی آش ترش و شنبلیله بد شد. در سمنان دربارهی فرزند کشاورز اصطلاح «تخم کشک و شنبلیله است» استفاده میشود. مقصود از این جمله این است که این فرزند با نان کوشش و تلاش، پرورش یافته است. مردم برای بیان امری نشدنی از اصطلاح «روی سم دلدل و شنبلیله» استفاده میکنند. | زردشتیان یزد در آخرین شب سال، جشن آتش برگزار کرده و در این جشن از کوزههایی که روی آنها تخم شنبلیله کاشتهاند، استفاده میکنند.<ref>طباطبایی اردکانی، فرهنگ عامه اردکان، ۱۳۸۱ش، ص۴۱۳-۴۱۴. </ref> مردم در برخی از مثلها و اصطلاحات خود نیز از شنبلیله استفاده میکنند. مردم ارومیه برای کار مبتنی بر احتمالات و بدون نتیجه میگویند: بلکه را بکاری، شنبلیله در میآید.<ref>ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۵۳۹.</ref> مردم آمل برای توصیف رابطهی به هم خورده میان دو نفر با اخلاق ناشایست میگویند: میانهی آش ترش و شنبلیله بد شد.<ref>ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۷۳۵.</ref> در سمنان دربارهی فرزند کشاورز اصطلاح «تخم کشک و شنبلیله است» استفاده میشود.<ref>ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۶۹۳.</ref> مقصود از این جمله این است که این فرزند با نان کوشش و تلاش، پرورش یافته است.<ref>احمدپناهی سمنانی، آداب و رسوم مردم سمنان، ۱۳۷۴ش، ص۱۲۴.</ref> مردم برای بیان امری نشدنی از اصطلاح «روی سم دلدل و شنبلیله» استفاده میکنند.<ref>ستوده، فرهنگ سمنانی، ۱۳۵۶ش، ص۱۰۲.</ref> | ||
==شنبلیله در غذای ایرانی== | ==شنبلیله در غذای ایرانی== | ||
شنبلیله از گیاهان موجود در سبزی قورمه، سبزی پلو، سبزی کوکو و سبزی قلیه ماهی است. در اشکنه نیز از شنبلیله استفاده شده و به آن «اشکنه سفید» میگویند. در دلیجان در نوعی شامی با نام گل کباب و در ابرکوه در غذای قورمه آلوقیسی از شنبلیله استفاده میشود. دانهی شنبلیله نیز عطر بسیار قوی داشته و مصرف خوراکی دارد. حلبه، نام نوعی غذای عربی است که در آن از دانههای شنبلیله و خرما استفاده میشود. | شنبلیله از گیاهان موجود در سبزی قورمه، سبزی پلو، سبزی کوکو<ref>فخرایی، گیلان در گذرگاه زمان، ۱۳۵۴ش، ص۱۷۷.</ref> و سبزی قلیه ماهی است.<ref>نوربخش، جزیره قشم و خلیج فارس، ۱۳۶۹ش، ص۷۵.</ref> در اشکنه نیز از شنبلیله استفاده شده و به آن «اشکنه سفید» میگویند.<ref>آشپزباشی، سفره اطعمه، ۱۳۵۳ش، ص۵۲.</ref> در دلیجان در نوعی شامی با نام گل کباب<ref>حجازی، غذاهای محلی و سنتی استان مرکزی، ۱۳۸۲ش، ص۸۸.</ref> و در ابرکوه در غذای قورمه آلوقیسی از شنبلیله استفاده میشود.<ref>دریابندری، کتاب مستطاب آشپزی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۹۴۳. </ref> دانهی شنبلیله نیز عطر بسیار قوی داشته و مصرف خوراکی دارد. حلبه، نام نوعی غذای عربی است که در آن از دانههای شنبلیله و خرما استفاده میشود.<ref>صفیپور، منتهی الارب،۱۳۷۷ق، ص۲۶۷.</ref> | ||
==شنبلیله در ادبیات فارسی== | ==شنبلیله در ادبیات فارسی== | ||
در اشعار فارسی از شنبلیله با نام شنبلید یاد شده است. فردوسی در بیتی بیان کرده: | در اشعار فارسی از شنبلیله با نام شنبلید یاد شده است. فردوسی در بیتی بیان کرده:<ref>[https://ganjoor.net/ferdousi/shahname/siavosh/sh17 فردوسی، شاهنامه، بخش ۱۷، بیت ۳۶.]</ref> | ||
چو خورشید رخشنده آمد پدید | {{آغاز نستعلیق}} | ||
فرخی سیستانی در بیتی اشاره کرده است: | {{شعر|نستعلیق}} | ||
تیغها چون ارغوان و رویها چون شنبلید | {{ب| چو خورشید رخشنده آمد پدید | زمین شد بسان گل شنبلید }} | ||
{{پایان شعر}} | |||
{{پایان نستعلیق}} | |||
فرخی سیستانی در بیتی اشاره کرده است:<ref>[https://ganjoor.net/farrokhi/divanf/ghasidefk/sh3 فرخی سیستانی، دیوان اشعار، قصاید، قصیده شماره ۳، بیت۳۳.]</ref> | |||
{{آغاز نستعلیق}} | |||
{{شعر|نستعلیق}} | |||
{{ب| تیغها چون ارغوان و رویها چون شنبلید | آن ز خون خلق و این از بیم تاراج و نهب }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{پایان نستعلیق}} | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
| خط ۴۶: | خط ۵۴: | ||
* نیکروش، محمدرضا و جلالی، مهدی، «بررسی تاثیر دانهی گیاه شنبلیله بر بیماری دیابت»، مجله دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، شماره ۲، ۱۳۸۲ش. | * نیکروش، محمدرضا و جلالی، مهدی، «بررسی تاثیر دانهی گیاه شنبلیله بر بیماری دیابت»، مجله دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، شماره ۲، ۱۳۸۲ش. | ||
* Schlimmer, J. L., Terminologie Medico-Pharmaceutique, Tehran, 1874. | * Schlimmer, J. L., Terminologie Medico-Pharmaceutique, Tehran, 1874. | ||
[[رده: ویکیزندگی]] | |||
نسخهٔ ۲۰ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۱۳
شنبلیله؛ نوعی سبزی معطر با مصرف خوراکی و دارویی.
شنبلیله، با نام علمی تریگونلا،[۱] گیاهی علفی از دستهی سبزی آسایان است که برگهای آن سه برگچه و گلهایی شبیه بهارنارنج و به رنگ سفید، زرد روشن یا بنفش و میوهای به بزرگی ۳ الی ۱۰ سانتیمتر دارد. این گیاه بوی قوی، طعمی تلخ و مصارف دارویی و خوراکی داشته[۲] و معمولا در مناطق گرم و بهصورت خودرو میان سنگها میروید. برخی شنبلیله را گیاه اقبال دانسته[۳] و صیادان آن را گل رهرو میدانند.[۴] در فارسی به این گیاه، شنبلیت و شنبلید نیز میگویند.[۵] این گیاه را در شیراز شملیز، در گیلان خلبه،[۶] در ایزدخواست شملیله ،[۷] در بیرجند شلمیده[۸] و در قم شنبلیده مینامند.
خواص شنبلیله
این گیاه، نیروزا[۹] و تقویت کننده بدن است.[۱۰] برای التهاب رحم،[۱۱] جهت زایمان راحت،[۱۲] برای رفع ورم طحال و چشم، جلوگیری از ریزش مو[۱۳] و بیماری دیابت نیز مفید است.[۱۴]
شنبلیله در فرهنگ ایرانیان
زردشتیان یزد در آخرین شب سال، جشن آتش برگزار کرده و در این جشن از کوزههایی که روی آنها تخم شنبلیله کاشتهاند، استفاده میکنند.[۱۵] مردم در برخی از مثلها و اصطلاحات خود نیز از شنبلیله استفاده میکنند. مردم ارومیه برای کار مبتنی بر احتمالات و بدون نتیجه میگویند: بلکه را بکاری، شنبلیله در میآید.[۱۶] مردم آمل برای توصیف رابطهی به هم خورده میان دو نفر با اخلاق ناشایست میگویند: میانهی آش ترش و شنبلیله بد شد.[۱۷] در سمنان دربارهی فرزند کشاورز اصطلاح «تخم کشک و شنبلیله است» استفاده میشود.[۱۸] مقصود از این جمله این است که این فرزند با نان کوشش و تلاش، پرورش یافته است.[۱۹] مردم برای بیان امری نشدنی از اصطلاح «روی سم دلدل و شنبلیله» استفاده میکنند.[۲۰]
شنبلیله در غذای ایرانی
شنبلیله از گیاهان موجود در سبزی قورمه، سبزی پلو، سبزی کوکو[۲۱] و سبزی قلیه ماهی است.[۲۲] در اشکنه نیز از شنبلیله استفاده شده و به آن «اشکنه سفید» میگویند.[۲۳] در دلیجان در نوعی شامی با نام گل کباب[۲۴] و در ابرکوه در غذای قورمه آلوقیسی از شنبلیله استفاده میشود.[۲۵] دانهی شنبلیله نیز عطر بسیار قوی داشته و مصرف خوراکی دارد. حلبه، نام نوعی غذای عربی است که در آن از دانههای شنبلیله و خرما استفاده میشود.[۲۶]
شنبلیله در ادبیات فارسی
در اشعار فارسی از شنبلیله با نام شنبلید یاد شده است. فردوسی در بیتی بیان کرده:[۲۷] الگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق فرخی سیستانی در بیتی اشاره کرده است:[۲۸] الگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
پانویس
- ↑ زرگری، گیاهان دارویی، ۱۳۴۵ش، ج۱، ص۴۰۸؛ گلگلاب، گیاهشناسی، ۱۳۲۶ش، ص۲۲۰.
- ↑ معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه شنبلیله؛ زرگری، گیاهان دارویی، ۱۳۴۵ش، ج۱، ص۴۰۸؛ گلگلاب، گیاهشناسی، ۱۳۲۶ش، ص۲۲۰.
- ↑ عماد، شناسایی گیاهان دارویی و صنعتی جنگلی و مرتعی و موارد مصرف آنها، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۷۲.
- ↑ حاجی زین عطار، اختیارات بدیعی، ۱۳۷۱ش، ص۲۵۸؛ تبریزی، برهان قاطع، ذیل واژه شنبلید.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه شنبلیله.
- ↑ عقیلی علوی شیرازی، مخزن الدویة، ۱۳۷۱ش، ص۳۶۰؛ نوری، مفاتیح الارزاق یا کلید در گنجهای کهن، ۱۳۸۱ش، ص۴۶۰.
- ↑ رنجبر، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، ۱۳۷۳ش، ص۵۲۰.
- ↑ رضایی، شهر من فسا از نگاهی دیگر، ۱۳۸۷ش، ص۱۴۹.
- ↑ دنیسری، نوادر التبادر، ۱۳۵۰ش، ص۱۴۵و۱۴۷.
- ↑ زرگری، گیاهان دارویی، ۱۳۴۵ش، ج۱، ص۴۰۹.
- ↑ Schlimmer, Terminologie Medico-Pharmaceutique, 1874, P538.
- ↑ ابنسینا، القانون، ۱۸۷۷م، ج۱، ص۳۲۰؛ رازی، الحاوی، ۱۹۶۷م، ج۲۰، ص۳۰۶.
- ↑ حکیم میسری، دانشنامه در علم پزشکی، ۱۳۶۶ش، ص۱۱۷؛ اخوینی بخاری، هدایة المتعلمین، ۱۳۴۴ش، ص۳۵۵.
- ↑ نیکروش، «بررسی تاثیر دانه گیاه شنبلیله بر بیماری دیابت»، ۱۳۸۲ش، ص۷.
- ↑ طباطبایی اردکانی، فرهنگ عامه اردکان، ۱۳۸۱ش، ص۴۱۳-۴۱۴.
- ↑ ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۵۳۹.
- ↑ ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۷۳۵.
- ↑ ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۶۹۳.
- ↑ احمدپناهی سمنانی، آداب و رسوم مردم سمنان، ۱۳۷۴ش، ص۱۲۴.
- ↑ ستوده، فرهنگ سمنانی، ۱۳۵۶ش، ص۱۰۲.
- ↑ فخرایی، گیلان در گذرگاه زمان، ۱۳۵۴ش، ص۱۷۷.
- ↑ نوربخش، جزیره قشم و خلیج فارس، ۱۳۶۹ش، ص۷۵.
- ↑ آشپزباشی، سفره اطعمه، ۱۳۵۳ش، ص۵۲.
- ↑ حجازی، غذاهای محلی و سنتی استان مرکزی، ۱۳۸۲ش، ص۸۸.
- ↑ دریابندری، کتاب مستطاب آشپزی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۹۴۳.
- ↑ صفیپور، منتهی الارب،۱۳۷۷ق، ص۲۶۷.
- ↑ فردوسی، شاهنامه، بخش ۱۷، بیت ۳۶.
- ↑ فرخی سیستانی، دیوان اشعار، قصاید، قصیده شماره ۳، بیت۳۳.
منابع
- ابنسینا، القانون، بولاق، [بینا]، ۱۸۷۷م.
- احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۴ش.
- اخوینی بخاری، ربیع، هدایه المتعلمین، بهتحقیق جلال متینی، مشهد، دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۴۴ش.
- آشپزباشی، علیاکبر، سفره اطعمه، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
- تبریزی، محمدحسین بن خلف، برهان قاطع، تهران، امیرکبیر، ۱۳۳۵ش.
- حاجی زین عطار، علی، اختیارات بدیعی، بهتحقیق محمدتقی میر، تهران، شرکت دارویی پخش رازی، ۱۳۷۱ش.
- حجازی، شبنم و یاراحمدی، علیرضا، غذاهای محلی و سنتی استان مرکزی، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۸۲ش.
- حکیم میسری، دانشنامه در علم پزشکی، بهتحقیق برات زنجانی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۶ش.
- دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی، تهران، کارنامه، ۱۳۸۳ش.
- دنیسری، محمد، نوادر التبادر، بهتحقیق محمد تقی دانش پژوه و ایرج افشار، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۰ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ش.
- ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، معین، ۱۳۸۸ش.
- رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، [بینا]، ۱۹۶۷م.
- رضایی، غلامرضا، شهر من فسا از نگاهی دیگر، شیراز، نوید شیراز، ۱۳۸۷ش.
- رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، قم، آیات، ۱۳۷۳ش.
- زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۵ش.
- ستوده، منوچهر، فرهنگ سمنانی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۶ش.
- صفیپور، عبدالرحیم، منتهی الارب، تهران، خیام، ۱۳۷۷ق.
- طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامه اردکان، یزد، شورای فرهنگ عمومی استان یزد، ۱۳۸۱ش.
- عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الدویه، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۱ش.
- عماد، مهدی، شناسایی گیاهان دارویی و صنعتی جنگلی و مرتعی و موارد مصرف آنها، تهران، موسسه توسعه روستایی ایران، ۱۳۷۷ش.
- فخرایی، ابراهیم، گیلان در گذرگاه زمان، تهران، جاودان، ۱۳۵۴ش.
- فرخی سیستانی، دیوان اشعار، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ش.
- فردوسی، شاهنامه، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ش.
- گلگلاب، حسین، گیاهشناسی، تهران، [بینا]، ۱۳۲۶ش.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ش.
- نوری، محمدیوسف، مفاتیح الارزاق یا کلید در گنجهای کهن، بهتحقیق هوشنگ ساعدلو و مهدی قمینژاد، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۱ش.
- نوربخش، حسین، جزیره قشم و خلیج فارس، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۹ش.
- نیکروش، محمدرضا و جلالی، مهدی، «بررسی تاثیر دانهی گیاه شنبلیله بر بیماری دیابت»، مجله دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، شماره ۲، ۱۳۸۲ش.
- Schlimmer, J. L., Terminologie Medico-Pharmaceutique, Tehran, 1874.