پیشنویس:خر: تفاوت میان نسخهها
imported>هانیه کلهر صفحهای تازه حاوی «<big>'''خر'''</big>؛ چهارپای اهلی باربر. خر (الاغ)، حیوانی چهارپا و کوچکتر از اسب است که گوشهای درازی دارد. در زبان عربی به آن حمار و طین و در زبان اوستایی، خرا گفته میشود. به فردی که خر را جهت حمل بار به دیگران کرایه میدهد، در همدان، الاغدار،...» ایجاد کرد |
imported>هانیه کلهر بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
<big>'''خر'''</big>؛ چهارپای اهلی باربر. | <big>'''خر'''</big>؛ چهارپای اهلی باربر. | ||
خر (الاغ)، حیوانی چهارپا و کوچکتر از اسب است که گوشهای درازی دارد. در زبان عربی به آن حمار و طین و در زبان اوستایی، خرا گفته میشود. به فردی که خر را جهت حمل بار به دیگران کرایه میدهد، در همدان، الاغدار، خرکچی، خربنده و خرکدار، در سیستان، آخرکار، در تویسرکان، آچاروادار و در جزیره کیش، حمال میگویند. اهالی بوشهر و جزیره کیش به خر سیاهرنگ «دیزه» گفته و برای باربری از آن استفاده میکنند. آنها به خر سفید «سبز» گفته و بزرگان و شیوخ روی آن سوار میشوند. | خر (الاغ)، حیوانی چهارپا و کوچکتر از اسب است که گوشهای درازی دارد. در زبان عربی به آن حمار<ref>[https://www.vajehyab.com/dehkhoda/خر دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه خر.]</ref> و طین<ref>تونجی، المعجم الذهبی، ۱۹۹۳م، ص۲۶۰.</ref> و در زبان اوستایی، خرا گفته میشود.<ref>مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ۱۳۷۹ش، ص۱۶۳.</ref> به فردی که خر را جهت حمل بار به دیگران کرایه میدهد، در همدان، الاغدار، خرکچی، خربنده و خرکدار،<ref>گروسین، واژهنامه همدانی، ۱۳۷۰ش، ص۴۶.</ref> در سیستان، آخرکار،<ref>محمدی خمک، واژهنامه سکزی، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۰.</ref> در تویسرکان، آچاروادار<ref>مقدم گلمحمدی، تویسرکان، ۱۳۷۸ش، ج۱، ص۵۰۸.</ref> و در جزیره کیش، حمال میگویند. اهالی بوشهر و جزیره کیش به خر سیاهرنگ «دیزه» گفته و برای باربری از آن استفاده میکنند. آنها به خر سفید «سبز» گفته و بزرگان و شیوخ روی آن سوار میشوند.<ref>مختارپور، دو سال با بومیان جزیره کیش، ۱۳۸۷ش، ص۶۳.</ref> | ||
==خر در فرهنگ ایرانیان== | ==خر در فرهنگ ایرانیان== | ||
مردم میناب اعتقاد دارند اگر کسی گرسنه بخوابد، در خواب به او گوشت خر میدهند. به باور اهالی سیرجان، برعکس نشستن روی خر باعث دزدیده شدن حیوان میشود. مردم خراسان و تویسرکان، صدای عرعر خر را در حالی که نشسته باشد، نشانهای از مرگ صاحب او میدانند. لرستانیها سم خر را رزقآور میدانند. آنها در جشن ناقالی (جشن ۵۰ روز پیش از نوروز) جمجمهی خری را به دو نیمه تقسیم کرده و آن را به چانهی خود میآویزند و میخوانند: خر سیاه خرم بود*آبسارش زیر سرم بود*پالانش زیر سرم بود. در خراسان مردم طی مراسمی، روی جمجمهی خری، نقوش نامنظمی را با زغال یا گلبره میکشند. سپس آن را آتش میزنند و بر دشمنان پیامبر و ائمه، لعن فرستاده و میخوانند: ای خر تو چرا مردی*ارمون بهار به خاک بردی. | مردم میناب اعتقاد دارند اگر کسی گرسنه بخوابد، در خواب به او گوشت خر میدهند.<ref>سعیدی، فرهنگ مردم میناب، ۱۳۸۶ش، ص۲۷۶.</ref> به باور اهالی سیرجان، برعکس نشستن روی خر باعث دزدیده شدن حیوان میشود.<ref>بختیاری، سیرجان در آیینه زمان، ۱۳۷۸ش، ص۳۲۲.</ref> مردم خراسان و تویسرکان، صدای عرعر خر را در حالی که نشسته باشد، نشانهای از مرگ صاحب او میدانند.<ref>مقدم گلمحمدی، تویسرکان، ۱۳۷۸ش، ج۱، ص۵۷۳؛ میرنیا، فرهنگ مردم، ۱۳۶۹ش، ص۲۳۶. </ref> لرستانیها سم خر را رزقآور میدانند.<ref>عسکریعالم، فرهنگ عامه لرستان، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۶۴.</ref> آنها در جشن ناقالی (جشن ۵۰ روز پیش از نوروز) جمجمهی خری را به دو نیمه تقسیم کرده و آن را به چانهی خود میآویزند و میخوانند: خر سیاه خرم بود*آبسارش زیر سرم بود*پالانش زیر سرم بود.<ref>انجوی شیرازی، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، ۱۳۵۲ش، ج۱، ص۷۵-۷۶.</ref> در خراسان مردم طی مراسمی، روی جمجمهی خری، نقوش نامنظمی را با زغال یا گلبره میکشند. سپس آن را آتش میزنند و بر دشمنان پیامبر و ائمه، لعن فرستاده و میخوانند: ای خر تو چرا مردی*ارمون بهار به خاک بردی. | ||
برخی از پشتبام روی خر خاکستری رنگ، آب ریخته و اینگونه طلب باران میکنند. | برخی از پشتبام روی خر خاکستری رنگ، آب ریخته و اینگونه طلب باران میکنند.<ref>شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص۳۴۶.</ref> | ||
==شیر خر== | ==شیر خر== | ||
شیر خر در درمان سل، دق، زردی، سیاهسرفه و تب روده مفید است. برای ماست چکیدهی شیر خر نیز خواص فراوانی بیان شده است. | شیر خر در درمان سل، دق،<ref>طوسی، عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات، ۱۳۴۵ش، ص۵۶۳؛ مراغی، منافع حیوان، ۱۳۸۸ش، ص۹۱-۹۲.</ref> زردی، سیاهسرفه و تب روده مفید است.<ref>شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص۲۶۰؛ حداد، زیدشت دروازه طالقان، ۱۳۷۷ش، ص۲۳۳.</ref> برای ماست چکیدهی شیر خر نیز خواص فراوانی بیان شده است.<ref>محمدی ریشهری، دانشنامه احادیث پزشکی، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۴۶۵.</ref> | ||
==خر در ادبیات فارسی== | ==خر در ادبیات فارسی== | ||
خر در اشعار فارسی نماد ابله بودن، کودنی، نادانی، جهالت، پندناپذیری و بارکشی است. | خر در اشعار فارسی نماد ابله بودن، کودنی، نادانی، جهالت، پندناپذیری و بارکشی است. | ||
سنایی در بیتی اشاره کرده است: | سنایی در بیتی اشاره کرده است:<ref>[https://ganjoor.net/sanaee/hadighe/hdgh09/sh38 سنایی، حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة، بخش ۳۸، بیت ۱، سایت گنجور.]</ref> | ||
بوده مامات اسب و بابات خر | {{آغاز نستعلیق}} | ||
خاقانی در بیتی بیان کرده است: | {{شعر|نستعلیق}} | ||
که فرمایدت کشنای خسان شو | {{ب| بوده مامات اسب و بابات خر | تو مشو تر چو خوانمت استر }} | ||
در برخی مثلها نیز کلیدواژه خر دیده میشود. جنگ خر فروشان است (کنایه از دعوای مصلحتی و ظاهری). خر به بام کردن (کنایه از گره در کار انداختن). خر بیار و باقالی بار کن (کنایه از شروع دردسر). | {{پایان شعر}} | ||
{{پایان نستعلیق}} | |||
خاقانی در بیتی بیان کرده است:<ref>[https://ganjoor.net/khaghani/divankh/ghazalkh/sh280 خاقانی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره ۲۸۰، بیت ۷، سایت گنجور.]</ref> | |||
{{آغاز نستعلیق}} | |||
{{شعر|نستعلیق}} | |||
{{ب| که فرمایدت کشنای خسان شو | که گوید که هرای زر بر خر افکن }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{پایان نستعلیق}} | |||
در برخی مثلها نیز کلیدواژه خر دیده میشود. جنگ خر فروشان است (کنایه از دعوای مصلحتی و ظاهری).<ref>شمیسا، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۴۰۹.</ref> خر به بام کردن (کنایه از گره در کار انداختن). خر بیار و باقالی بار کن (کنایه از شروع دردسر).<ref>واژهنامه بزرگ تبری، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۱۱۸.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
| خط ۳۸: | خط ۴۶: | ||
* میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، پارسا، ۱۳۶۹ش. | * میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، پارسا، ۱۳۶۹ش. | ||
* واژهنامه بزرگ تبری، تهران، خانه سبز، ۱۳۷۷ش. | * واژهنامه بزرگ تبری، تهران، خانه سبز، ۱۳۷۷ش. | ||
[[رده: ویکیزندگی]] | |||
نسخهٔ ۱۷ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۴۱
خر؛ چهارپای اهلی باربر.
خر (الاغ)، حیوانی چهارپا و کوچکتر از اسب است که گوشهای درازی دارد. در زبان عربی به آن حمار[۱] و طین[۲] و در زبان اوستایی، خرا گفته میشود.[۳] به فردی که خر را جهت حمل بار به دیگران کرایه میدهد، در همدان، الاغدار، خرکچی، خربنده و خرکدار،[۴] در سیستان، آخرکار،[۵] در تویسرکان، آچاروادار[۶] و در جزیره کیش، حمال میگویند. اهالی بوشهر و جزیره کیش به خر سیاهرنگ «دیزه» گفته و برای باربری از آن استفاده میکنند. آنها به خر سفید «سبز» گفته و بزرگان و شیوخ روی آن سوار میشوند.[۷]
خر در فرهنگ ایرانیان
مردم میناب اعتقاد دارند اگر کسی گرسنه بخوابد، در خواب به او گوشت خر میدهند.[۸] به باور اهالی سیرجان، برعکس نشستن روی خر باعث دزدیده شدن حیوان میشود.[۹] مردم خراسان و تویسرکان، صدای عرعر خر را در حالی که نشسته باشد، نشانهای از مرگ صاحب او میدانند.[۱۰] لرستانیها سم خر را رزقآور میدانند.[۱۱] آنها در جشن ناقالی (جشن ۵۰ روز پیش از نوروز) جمجمهی خری را به دو نیمه تقسیم کرده و آن را به چانهی خود میآویزند و میخوانند: خر سیاه خرم بود*آبسارش زیر سرم بود*پالانش زیر سرم بود.[۱۲] در خراسان مردم طی مراسمی، روی جمجمهی خری، نقوش نامنظمی را با زغال یا گلبره میکشند. سپس آن را آتش میزنند و بر دشمنان پیامبر و ائمه، لعن فرستاده و میخوانند: ای خر تو چرا مردی*ارمون بهار به خاک بردی. برخی از پشتبام روی خر خاکستری رنگ، آب ریخته و اینگونه طلب باران میکنند.[۱۳]
شیر خر
شیر خر در درمان سل، دق،[۱۴] زردی، سیاهسرفه و تب روده مفید است.[۱۵] برای ماست چکیدهی شیر خر نیز خواص فراوانی بیان شده است.[۱۶]
خر در ادبیات فارسی
خر در اشعار فارسی نماد ابله بودن، کودنی، نادانی، جهالت، پندناپذیری و بارکشی است. سنایی در بیتی اشاره کرده است:[۱۷] الگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق خاقانی در بیتی بیان کرده است:[۱۸] الگو:آغاز نستعلیق الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق در برخی مثلها نیز کلیدواژه خر دیده میشود. جنگ خر فروشان است (کنایه از دعوای مصلحتی و ظاهری).[۱۹] خر به بام کردن (کنایه از گره در کار انداختن). خر بیار و باقالی بار کن (کنایه از شروع دردسر).[۲۰]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه خر.
- ↑ تونجی، المعجم الذهبی، ۱۹۹۳م، ص۲۶۰.
- ↑ مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ۱۳۷۹ش، ص۱۶۳.
- ↑ گروسین، واژهنامه همدانی، ۱۳۷۰ش، ص۴۶.
- ↑ محمدی خمک، واژهنامه سکزی، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۰.
- ↑ مقدم گلمحمدی، تویسرکان، ۱۳۷۸ش، ج۱، ص۵۰۸.
- ↑ مختارپور، دو سال با بومیان جزیره کیش، ۱۳۸۷ش، ص۶۳.
- ↑ سعیدی، فرهنگ مردم میناب، ۱۳۸۶ش، ص۲۷۶.
- ↑ بختیاری، سیرجان در آیینه زمان، ۱۳۷۸ش، ص۳۲۲.
- ↑ مقدم گلمحمدی، تویسرکان، ۱۳۷۸ش، ج۱، ص۵۷۳؛ میرنیا، فرهنگ مردم، ۱۳۶۹ش، ص۲۳۶.
- ↑ عسکریعالم، فرهنگ عامه لرستان، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۶۴.
- ↑ انجوی شیرازی، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، ۱۳۵۲ش، ج۱، ص۷۵-۷۶.
- ↑ شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص۳۴۶.
- ↑ طوسی، عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات، ۱۳۴۵ش، ص۵۶۳؛ مراغی، منافع حیوان، ۱۳۸۸ش، ص۹۱-۹۲.
- ↑ شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص۲۶۰؛ حداد، زیدشت دروازه طالقان، ۱۳۷۷ش، ص۲۳۳.
- ↑ محمدی ریشهری، دانشنامه احادیث پزشکی، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۴۶۵.
- ↑ سنایی، حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة، بخش ۳۸، بیت ۱، سایت گنجور.
- ↑ خاقانی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره ۲۸۰، بیت ۷، سایت گنجور.
- ↑ شمیسا، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۴۰۹.
- ↑ واژهنامه بزرگ تبری، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۱۱۸.
منابع
- انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۲ش.
- بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینه زمان، کرمان، مرکز کرمانشناسی، ۱۳۷۸ش.
- تونجی، محمد، المعجم الذهبی، بیروت، [بینا]، ۱۹۹۳م.
- حداد، مصطفی، زیدشت دروازه طالقان، تهران، ندا، ۱۳۷۷ش.
- خاقانی، دیوان اشعار، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۹ خرداد ۱۴۰۱ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۹ خرداد ۱۴۰۱ش.
- سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، ائلشن، ۱۳۸۶ش.
- سنایی، حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۹ خرداد ۱۴۰۱ش.
- شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، سروش، ۱۳۶۳ش.
- شمیسا، سیروس، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، تهران، فردوس، ۱۳۷۷ش.
- طوسی، محمد بن محمود، عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات، بهتحقیق منوچهر ستوده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۵ش.
- عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامه لرستان، خرمآباد، شاپورخواست، ۱۳۸۶ش.
- گروسین، هادی، واژهنامه همدانی، همدان، مسلم، ۱۳۷۰ش.
- محمدی خمک، جواد، واژهنامه سکزی، تهران، سروش، ۱۳۷۹ش.
- محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه احادیث پزشکی، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۵ش.
- مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیره کیش، تهران، ورجاوند، ۱۳۸۷ش.
- مراغی، عبدالهادی، منافع حیوان، بهتحقیق محمد روشن، تهران، بنیاد موقوفات افشار، ۱۳۸۸ش.
- مقدم گلمحمدی، محمد، تویسرکان، تهران، اقبال، ۱۳۷۸ش.
- مکنزی، دیوید نیل، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، بهترجمه مهشید میرفخرایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۹ش.
- میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، پارسا، ۱۳۶۹ش.
- واژهنامه بزرگ تبری، تهران، خانه سبز، ۱۳۷۷ش.