پرش به محتوا

پیش‌نویس:آموزش و پرورش در افغانستان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
خط ۹۳: خط ۹۳:


==نظام آموزش و پرورش جدید در  افغانستان==
==نظام آموزش و پرورش جدید در  افغانستان==
در تاریخ آموزش افغانستان، می‌توان به دومین سیستم آموزشی رسمی این کشور اشاره کرد که بر پایه مبانی نوین بنا شده است. آغازگر این حرکت، امیر شیرعلی خان بود که اولین گام‌های مهم در جهت تأسیس آموزش مدرن در افغانستان برداشته شد؛ هرچند که این روند در زمان سلطنت امان‌الله خان به اوج خود رسید و رونق گرفت.


این سیستم آموزشی در دو سطح متفاوت، یعنی آموزش‌های مقدماتی و متوسطه و آموزش عالی، سازمان یافته است. هر سطح، نهاد و مرجع خاص خود را دارد؛ بطوریکه وزارت معارف مسئول تعلیم و تربیت در مقاطع ابتدایی و متوسطه می‌باشد، در حالی که توسعه و مدیریت آموزش عالی بر عهده وزارت تحصیلات عالی است.
=== '''الف) دوران تأسیس  نظام آموزشی مدرن در افغانستان''' ===
1. نخستین گام‌های تأسیس مدارس به سبک جدید در افغانستان به دوران حکومت امیر شیرعلی خان بازمی‌گردد که تحت تأثیر اندیشه‌های نوگرایانه و اصلاح‌طلبی سید جمال‌الدین افغانی نهادهای آموزش کشور را نوسازی و دو مدرسۀ نظامی و اداری را تأسیس کرد، اما این روند با مرگ وی متوقف شد. در دورۀ حکومت امیر عبدالرحمان خان، به‌جز مدرسه شاهی که به‌عنوان تنها نهاد آموزشی مدرن فعال باقی ماند، سایر مراکز تعطیل شد. در این دوران، اگرچه مکتب‌خانه‌ها و مدارس سنتی به فعالیت خود ادامه داد اما نظام آموزشی کشور از تحولات نوین جهانی فاصله گرفت.  


نظ آموزشی معاصر در افغانستان برای گروه سنی کودکان، نوجوانان و جوانان در چند مقطع تحصیلی سازماندهی شده است که شامل دورۀ ابتدایی، متوسطه، تعلیمات ثانوی و مراکز تربیت معلم می‌شود. این ساختار آموزشی به‌صورت کامل تحت نظارت و مدیریت وزارت معارف فعالیت می‌کند. نظام آموزشی نوین در چارچوب وزارت معارف افغانستان در سه سطح اصلی طراحی گردیده است: دورۀ شش سالۀ ابتدایی، دورۀ شش سالۀ ثانوی (متوسطه) و دورۀ دو ساله تکمیلی (کلاس‌های ۱۶ و ۱۲). این فرآیند آموزشی در مؤسسات رسمی تعلیمی و تربیتی که زیر نظر مستقیم وزارت معارف فعالیت می‌نمایند، به شرح ذیل ارائه می‌گردد:
2. تحول اساسی در نظام آموزشی افغانستان با آغاز حکومت حبیبالله خان و تحت سرپرستی سردار عنایت‌الله خان، فرزند ارشد وی، محقق شد. در این دوره، نخستین مدرسه به سبک جدید با نام «مدرسه حبیبیه» در  ۱۹۰۳م در کابل تأسیس شد. این مدرسه که به‌عنوان پایه‌ای برای آموزش‌های نوین شناخته می‌شد، شامل سه مقطع تحصیلی «ابتدایی، رشدی و اعدادی» بود و به‌تدریج شش شعبه دیگر نیز در پایتخت به آن افزوده شد. مدرسۀ حبیبیه که تا امروز به فعالیت خود ادامه داده، یکی از نمادهای تاریخی آموزش مدرن در افغانستان محسوب می‌شود.  


نظام آموزشی معاصر در افغانستان بر اساس هدف‌گذاری‌های توسعه‌ای و فرهنگی، در قالب ساختاری منسجم و منظم ارائه شده است که بر گروه‌های سنی و مقاطع تحصیلی تمرکز دارد. این نظام، در تمام دوره‌های تحصیلی، به‌طور مستقیم زیر نظارت و مدیریت وزارت معارف فعالیت می‌کند تا از کیفیت آموزش و توسعه مهارت‌های فردی اطمینان حاصل کند. دوره‌های آموزشی کودکستان، به عنوان نخستین گام در مسیر تربیت، در مراکز مهدکودک تمرکز بر پرورش استعدادهای جسمی و اخلاقی کودکان چهار تا شش ساله دارند. آموزش در مقطع ابتدایی، که شامل کلاس‌های اول تا ششم است و از سن هفت تا دوازده سال است، به دو بخش مجزا تقسیم می‌شود: آموزش ابتدایی شامل کلاس‌های اول تا سوم و آموزش دوره دوم ابتدایی شامل کلاس‌های چهارم تا ششم، که آموزش مهارت‌های زبانی، دینی و اجتماعی را در بر می‌گیرد و پایه‌ای برای ادامه تحصیل است. پس از آن، دوره متوسطه با کلاس‌های هفتم تا نهم و در سنین ۱۲ تا ۱۵ سال، دانش‌آموزان را برای گسترش دانش و توسعه دیدگاه‌های علمی، معنوی و اجتماعی آماده می‌سازد. دوره ثانویه، شامل کلاس‌های دهم تا دوازدهم و در سنین ۱۶ تا ۱۸ سال، بر تربیت متخصصین در حوزه‌های علم، تکنولوژی و معارف اسلامی تمرکز دارد، و دانش‌آموزان را برای ادامه تحصیل در دانشگاه‌ها یا ورود مستقیم به بازار کار آماده می‌سازد. برنامه سوادآموزی، که در کنار این مقاطع قرار دارد، به بزرگسالان بی‌سواد یا کم‌سواد فرصت می‌دهد تا مهارت‌های پایه‌ای خواندن و نوشتن را کسب و نقش مؤثری در توسعه اجتماعی ایفا کنند. تمام این مراحل، نشانگر رویکرد ملی و فرهنگی نظام آموزش و پرورش افغانستان است که هدف آن تربیت نسلی آگاه، توانمند و مسئول است.<ref>اصغری، «تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1390ش، ص191-194.</ref>
3. همزمان با توسعه مدارس در کابل، در سایر ولایات نیز مراکز آموزشی جدیدی ایجاد شد. برای مثال، در نورستان شش مدرسه ابتدایی را ایجاد کرد که نشان‌دهندۀ تلاش حکومت برای تعمیم آموزش در سطح کشور بود. در این مدارس، دروس متنوعی از جمله زبان و ادبیات فارسی و پشتو، تاریخ، جغرافیا، فیزیک، شیمی، هندسه و ریاضیات تدریس می‌شد. به‌منظور تقویت کیفیت آموزش، علاوه‌بر معلمان افغانستانی، از اساتید هندی نیز استفاده می‌شد که نقش مهمی در انتقال دانش روز به دانش‌آموزان ایفا کردند. <ref>علی‌آبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، 1395ش، ص262-270.</ref> 


=== ب) دوران اصلاحات و توسعه ===
دوران حکومت امان‌الله خان شاهد توسعه چشمگیر نظام آموزشی نوین در افغانستان بود. در این دوره، علاوه‌بر تداوم فعالیت مدارس پیشین مانند حبیبیه، مجموعه‌ای از مراکز آموزشی جدید با رویکردهای مدرن تأسیس شد. نخستین گام در این مسیر، ایجاد سه مدرسه متوسطه تکمیلی برای دوره تحصیلات حبیبیه بود که شامل مدرسه امانیه (تأسیس ۱۹۲۲)، مدرسه امانی با الگوی آموزشی آلمانی (که بعدها به نجات تغییر نام یافت) و مدرسه غازی (تأسیس ۱۹۲۷ با نظام آموزشی انگلیسی‌زبان) می‌شد.


==ماهیت و اهداف معارف افغانستان در نظام کمونیستی==
در طول نه سال نخست حکومت امان‌الله خان که به دوره اصلاحات گسترده معروف است، مراکز آموزشی تخصصی از جمله مدارس رشید غازی، رشدیه استقلال، تلگراف، بخاری، معماری، زراعت و دارالعلوم پی‌درپی تأسیس شد. این روند توسعه آموزشی به ولایات نیز تسری یافت و در نهایت به ایجاد ۳۲۲ مدرسه دولتی به سبک جدید در سراسر کشور انجامید که ظرفیت پذیرش حدود ۵۱ هزار دانش‌آموز در مقطع ابتدایی را داشت.
بعد از کودتای هفت ثور (اردیبهشت) 1357ش و حاکمیت کمونیست‌ها، تغییرات زیادی در اهداف اساسی و اصلی معارف به وجود آمد. کنکور بعد از صنف (پایه) هشت که از زمان داود مقرر شده بود، حذف گردید.<ref>امینی، «سیر تاریخی تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1391ش، ص130. </ref> تربیت جوانان با روحیه انقلابی، وطن‌پرستی، مشارکت فعال و آگاهانه در تحولات روزمره جامعه، دفاع از تحولات کشور، تقویت احساس وفاداری به اصول حزب دموکراتیک خلق افغانستان و آمادگی به دفاع از میهن و دست‌آوردهای انقلاب، آماده ساختن اشخاص ورزیده و سازندگان جامعه‌ی نوین دموکراتیک، تربیت شاگردان برای کارهای حرفه‌ای و اجتماعی، پرورش سطح آگاهی آن‌ها به‌صورت دموکراتیک، تأمین ارتباط پروسه تعلیم و تربیت با جامعه‌ی دموکراتیک و تربیت شاگردان با روحیه‌ای احترام به موازین اخلاقی و سنن پسندیدۀ مردم و همچنین آماده ساختن آن‌ها با روحیه وحدت ملی و وفاداری به ایده‌آل‌های پیشرفت و همبستگی اجتماعی از اهداف اساسی و اصلی معارف در نظام کمونیست‌ها ذکر شده بود.<br>
 
در سال 1370ش که آخرین سال حکومت حزب دموکراتیک خلق بود، تعداد کل دانش‌آموزان دورۀ ابتدایی 628000 نفر بود که از آن میان، 212000 نفر آن‌ها را دختران تشکیل می‌دادند که در 577 باب مکتب ابتدایی، مشغول تحصیل بودند.<ref>امینی، «سیر تاریخی تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1391ش، ص137. </ref>
همزمان با گسترش مدارس جدید، نظام مکتب‌خانه‌های سنتی به تدریج رو به افول نهاد. عوامل متعددی در این روند مؤثر بود که مهم‌ترین آنها شامل رایگان‌بودن آموزش در مدارس جدید، حمایت‌های همه‌جانبه دولتی و تأمین کامل نیازهای مالی این مراکز از سوی حکومت می‌شد. در مقابل، مکتب‌خانه‌ها که به‌طور متکی به کمک‌های مردمی بودند، به‌دلیل محدودیت منابع مالی، توان رقابت با نظام آموزشی نوین را از دست داد.<ref>علی‌آبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، 1395ش، ص262-270.</ref>
==معارف در عصر مجاهدین==
 
بعد از سقوط حکومت کمونیستی و تسلط مجاهدین بر کشور، نظام آموزش با چالش بزرگ مواجه گردید؛ چون جنگ‌های داخلی که قبلاً در ولایات (استان‌ها) بود به کابل کشیده شد و بخش‌های مختلف پایتخت در اداره گروهای خاص قرار گرفت و جنگ صدمات زیاد بر معارف وارد کرد. بسیاری از مدارس و مکاتب، محل استقرار گروهای نظامی شد. در بسیاری از محلات پایتخت، زمینه تحصیل به علت ناامنی و جنگ، از بین رفت. بر اساس گزارش وزارت معارف در سال 1374ش در اثر جنگ‌های کابل در حدود 60 درصد ساختمان مکاتب و مؤسسات آموزشی وتحصیلی نابود شد و در سایر ولایات حدود 70 درصد مکاتب ویران گردید.<ref>امینی، «سیر تاریخی تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1391ش، ص145.</ref>  
قانون اساسی دوره او نیز بر آموزش اجباری و آزادی تدریس تأکید داشت. اما اصلاحات سریع او، از جمله کشف حجاب و آموزش دختران، با مخالفت شدید ملاهای سنتی و قبیله‌ای مواجه شد. شورش‌های مسلحانه، به ویژه در پکتیا و خوست، نخستین رویارویی جدی سنت‌گرایان با آموزش مدرن بود که در نهایت به عقب‌نشینی شاه و توقف بسیاری از برنامه‌های اصلاحی انجامید.<ref>[https://8am.media/fa/part-i-taliban-and-history-of-enmity-with-modern-education-in-afghanistan/ نظری، «بخش اول – طالبان و سابقه دشمنی با معارف عصری در افغانستان»، وب‌سایت روزنامۀ 8 صبح.]</ref>
==معارف در دورۀ نخست طالبان==
 
با ظهور طالبان، معارف دچار تغییر اساسی شد و مکاتب متوسطه (ابتدایی) و لیسه (دبیرستان) در ولایات قندهار، هلمند، زابل و غزنی، تعطیل شد. استدلال آن‌ها این بود که تعلیم یک امر اضافی است وشرکت در جهاد، در اولویت قرار دارد. طالبان بعد از تسلط بر کابل در پاییز 1375ش، قانون مبسوط و مفصلی دربارۀ معارف تصویب و ابلاغ کرد؛ اما در عمل، تحصیل زنان و دختران را در افغانستان ممنوع اعلام کرد. <ref>امینی، «سیر تاریخی تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1391ش، ص145.</ref>
=== ج) دوران سرکوب آموزش مدرن ===
==ماهیت و اهداف معارف افغانستان در دوران پساطالبان==
با روی کار آمدن محمدنادر خان، نظام آموزشی بار دیگر به سوی سنت‌گرایی مطلق گرایش یافت. مدارس دخترانه تعطیل و مکاتب متوسطه محدود شد. نادر خان با تأسیس شورای علما و استفاده از فتواهای مذهبی، هرگونه حرکت به سوی مدرنیته را سرکوب کرد. به نظر کارشناسان این دوره، از جهات بسیاری، مشابه حکومت طالبان در تقابل با آموزش مدرن بود.  
بعد از شکست طالبان در سال 1380ش، آموزش، محور توجه دولت جمهوری اسلامی افغانستان قرار گرفت. قانون اساسی، آموزش اساسی از صنف (کلاس) اول تا صنف نهم برای همه اطفال در سراسر افغانستان را اجباری اعلام کرد و آموزش از دوران مکتب تا دوره لیسانس رایگان شد.<ref>«قانون اساسي نافذ افغانستان»، سایت وزارت عدلیه، تاریخ بازدید: مهر 1401. </ref> در قانون اساسی، به محو بی‌سوادی، بهبود آموزش زنان و تحصیلات خصوصی برای اولین بار در افغانستان تأکید شد.<ref>«قانون اساسي نافذ افغانستان»، سایت وزارت عدلیه، تاریخ بازدید: مهر 1401. </ref> در قوانین معارف جدید افغانستان نیز بر آموزش ارزش‌های اسلامی در جهت صلح، ترویج حقوق بشر، تعهد به وحدت ملی، انتقال دانش برای ساختن افراد ایده‌آل برای زندگی اجتماعی، آموزش شهروندی مسئول، تقویت خلاقیت در دانش آموزان و ترویج فرهنگ صلح، توجه صورت گرفت.<ref>«مجموعه قوانین افغانستان-9»، کابل، 1388ش، ص93-96. </ref>  
 
==ساختار معارف افغانستان==
در دوران محمدظاهر شاه، اگرچه آموزش ابتدایی به‌صورت نظری اجباری بود، اما در عمل، گسترش مکاتب با محدودیت‌های فراوانی روبه‌رو شد. در دهه‌های نخست حکومت او، صدراعظم‌هایی مانند هاشم خان و شاه‌محمود، با سیاست‌های متفاوت، تأثیرات متضادی بر نظام آموزشی گذاشتند.<ref>[https://8am.media/fa/part-i-taliban-and-history-of-enmity-with-modern-education-in-afghanistan/ نظری، «بخش اول – طالبان و سابقه دشمنی با معارف عصری در افغانستان»، وب‌سایت روزنامۀ 8 صبح.]</ref>  
آموزش و پرورش در افغانستان در دو بخش تعلیمات اساسی و تعلیمات ثانویه صورت می‌گیرد.<br>
 
'''تعلیمات اساسی؛''' این دوره صنف (کلاس) اول تا نهم را در بر می‌گیرد.<ref>«مجموعه قوانین افغانستان-9»، کابل، 1388ش، ص104. </ref> کودکان، از سن شش تا نه سالگی به طور اجباری شامل مکاتب دوره تعلیمات اساسی می‌شوند.<ref>«مجموعه قوانین افغانستان-9»، کابل، 1388ش، ص95-98.  </ref> <br>
=== د) دوران جمهوریت و حکومت‌های کمونیستی ===
'''تعلیمات ثانویه؛''' این دوره شامل صنف‌های دهم، یازدهم و دوازدهم است.<ref>«مجموعه قوانین افغانستان-9»، کابل، 1388ش، ص107.  </ref> <br>
محمدداوود خان با کودتای ۱۳۵۲ش، نظام پادشاهی افغانستان را برانداخت و مسیر نظام جمهوری را هموار کرد. در این دوره، اگرچه برخی اصلاحات آموزشی صورت گرفت، اما تمرکز بر مسائل سیاسی و نظامی، مانع پیشرفت واقعی آموزش و پرورش شد. با روی کار آمدن حکومت‌های کمونیستی، آموزش به ابزاری برای تبلیغ ایدئولوژی مارکسیستی تبدیل شد. گسترش سوادآموزی و حمایت از تحصیل زنان از دستاوردهای این دوره بود، اما ایدئولوژیک شدن آموزش، مخالفت‌های گسترده‌ای را در میان مردم برانگیخت.<ref>[https://8am.media/fa/part-i-taliban-and-history-of-enmity-with-modern-education-in-afghanistan/ نظری، «بخش اول – طالبان و سابقه دشمنی با معارف عصری در افغانستان»، وب‌سایت روزنامۀ 8 صبح.]</ref>  
تعلیمات ثانویه از نظر رشته و ماهیت آموزشی، شامل دوره‌های تعلیمات اسلامی<ref>«مجموعه قوانین افغانستان-9»، کابل، 1388ش، ص109. </ref> و تعلیمات تخنیکی- مسلکی، حرفوی (فنی و حرفه‌ای) و هنری می‌شود.<ref>«مجموعه قوانین افغانستان-9»، کابل، 1388ش، ص111. </ref>
 
=== ه) دوران حکومت مجاهدین و طالبان ===
پس از سقوط دولت کمونیستی و تسلط مجاهدین بر کشور، جنگ‌های داخلی، ویرانی گسترده‌ای در زیرساخت‌های آموزشی به جای گذاشت. بر اساس گزارش وزارت معارف در 1374ش در اثر جنگ‌های کابل در حدود 60 درصد ساختمان مکاتب و مؤسسات آموزشی وتحصیلی نابود شد و در سایر ولایات حدود 70 درصد مکاتب از بین رفت.<ref>امینی، «سیر تاریخی تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1391ش، ص145.</ref> طالبان در دورۀ اول حکومت خود، آموزش مدرن را به کلی نفی کردند و به‌ویژه تحصیل زنان را ممنوع ساختند. مدارس دینی به مراکز اصلی تربیت نیروهای جنگی تبدیل و خشونت علیه روشنفکران و معلمان تشدید شد.<ref>[https://8am.media/fa/part-i-taliban-and-history-of-enmity-with-modern-education-in-afghanistan/ نظری، «بخش اول – طالبان و سابقه دشمنی با معارف عصری در افغانستان»، وب‌سایت روزنامۀ 8 صبح.]</ref>  
 
== تحول آموزش و پرورش در دوران جمهوری اسلامی افغانستان ==
بعد از شکست طالبان در سال 1380ش، آموزش، محور توجه دولت جمهوری اسلامی افغانستان قرار گرفت. قانون اساسی، آموزش اساسی از صنف (کلاس) اول تا صنف نهم برای همه اطفال در سراسر افغانستان را اجباری اعلام کرد و آموزش از دوران مکتب تا دوره لیسانس رایگان شد.<ref>«قانون اساسي نافذ افغانستان»، سایت وزارت عدلیه، تاریخ بازدید: مهر 1401. </ref> در قانون اساسی، به محو بی‌سوادی، بهبود آموزش زنان و تحصیلات خصوصی برای اولین بار در افغانستان تأکید شد.<ref>«قانون اساسي نافذ افغانستان»، سایت وزارت عدلیه، تاریخ بازدید: مهر 1401. </ref> در قوانین معارف جدید افغانستان نیز بر آموزش ارزش‌های اسلامی در جهت صلح، ترویج حقوق بشر، تعهد به وحدت ملی، انتقال دانش برای ساختن افراد ایده‌آل برای زندگی اجتماعی، آموزش شهروندی مسئول، تقویت خلاقیت در دانش آموزان و ترویج فرهنگ صلح، توجه صورت گرفت.<ref>«مجموعه قوانین افغانستان-9»، کابل، 1388ش، ص93-96. </ref>
 
'''تحولات کمی و کیفی'''
 
دولت جمهوری اسلامی افغانستان با حمایت جامعه بین‌المللی، گام‌های بلندی در توسعۀ نظام آموزشی برداشت. با سقوط حکومت طالبان در سال ۱۳۸۰، تحولی چشمگیر در عرصه آموزش ایجاد شد به‌طوری که در نخستین سال تحصیلی پس از آن، حدود چهار میلیون دانش‌آموز جذب نظام آموزشی شدند. این دوره شاهد بازگشت دختران به مدارس و دانشگاه‌ها پس از محرومیت طولانی‌مدت بود. وزارت معارف در ۱۳۸۳ش استراتژی جامعی را در چهار محور اصلی شامل بازسازی زیرساخت‌های آموزشی، تجهیز مراکز تعلیمی، ارتقای کیفیت آموزش و توسعه متوازن آموزشی در سراسر کشور به اجرا گذاشت.
 
از نظر قانونی دولت موظف به ارتقای سطح آموزش در تمام سطوح شد. ماده ۱۷ این قانون تصریح می‌کند که دولت مکلف است برای توسعه آموزش‌های دینی و بهبود وضعیت مدارس و مراکز آموزشی تدابیر لازم را اتخاذ کند. از نوآوری‌های مهم این قانون، توجه به آموزش به زبان مادری در مناطق مختلف کشور بوده که در ماده ۴۳ مورد تأکید قرار گرفته است. بر این اساس، کتاب‌های درسی به زبان‌های اوزبیکی، پشه‌ای و بلوچی تهیه و در مناطق مربوطه توزیع شد. ماده ۴۴ نیز دولت را موظف به اجرای برنامه‌های ویژه برای توسعه متوازن آموزشی، توجه به آموزش زنان و مبارزه با بی‌سوادی کرده است.
 
'''توسعه زیرساخت‌های آموزشی'''
 
در دو دهه حاکمیت نظام جمهوری، هزاران باب مدرسه جدید در سراسر کشور تأسیس و بسیاری از ساختمان‌های آموزشی قدیمی بازسازی شد. دانشگاه‌های دولتی و خصوصی با پذیرش گسترده دانشجویان دختر و پسر، نقش مهمی در تربیت نیروی انسانی متخصص ایفا نمودند. توسعه تحصیلات تکمیلی با ایجاد دوره‌های کارشناسی ارشد در بسیاری از دانشگاه‌ها و راه‌اندازی دوره دکتری در رشته‌هایی مانند ادبیات دری و پشتو و علوم شرعی در دانشگاه کابل، از دستاوردهای مهم این دوره محسوب می‌شود.
 
== ساختار آموزش و پرورش معاصر افغانستان ==
ساختار آموزش و پرورش معاصر افغانستان که در دورۀ جمهوری اسلامی تکمیل شد، در دو سطح متفاوت، یعنی آموزش‌های مقدماتی و متوسطه و آموزش عالی، سازمان یافته است. هر سطح، نهاد و مرجع خاص خود را دارد؛ بطوریکه وزارت معارف مسئول تعلیم و تربیت در مقاطع ابتدایی و متوسطه می‌باشد، در حالی که توسعه و مدیریت آموزش عالی بر عهده وزارت تحصیلات عالی است.
 
نظام آموزشی معاصر در افغانستان از نظر شکلی و برنامه‌ریزی بر اساس هدف‌گذاری‌های توسعه‌ای و فرهنگی، در قالب ساختاری پیشرفته و منظم ارائه شده است که بر گروه‌های سنی و مقاطع تحصیلی تمرکز دارد. این نظام، در تمام دوره‌های تحصیلی، به‌طور مستقیم زیر نظارت و مدیریت وزارت معارف فعالیت می‌کند تا از کیفیت آموزش و توسعه مهارت‌های فردی اطمینان حاصل کند. دوره‌های آموزشی کودکستان، به‌عنوان نخستین گام در مسیر تربیت، در مراکز مهدکودک تمرکز بر پرورش استعدادهای جسمی و اخلاقی کودکان چهار تا شش ساله دارد.  
 
آموزش در مقطع ابتدایی، که شامل کلاس‌های اول تا ششم و از سن هفت تا دوازده سال است، به دو بخش مجزا تقسیم می‌شود: آموزش ابتدایی شامل کلاس‌های اول تا سوم و آموزش دوره دوم ابتدایی شامل کلاس‌های چهارم تا ششم، که آموزش مهارت‌های زبانی، دینی و اجتماعی را در بر می‌گیرد و پایه‌ای برای ادامۀ تحصیل است. پس از آن، دورۀ متوسطه با کلاس‌های هفتم تا نهم و در سنین ۱۲ تا ۱۵ سال، دانش‌آموزان را برای گسترش دانش و توسعه دیدگاه‌های علمی، معنوی و اجتماعی آماده می‌سازد. دورۀ ثانویه، شامل کلاس‌های دهم تا دوازدهم و در سنین ۱۶ تا ۱۸ سال، بر تربیت متخصصین در حوزه‌های علم، تکنولوژی و معارف اسلامی تمرکز دارد و دانش‌آموزان را برای ادامه تحصیل در دانشگاه‌ها یا ورود مستقیم به بازار کار آماده می‌سازد. برنامۀ سوادآموزی که در کنار این مقاطع قرار دارد، به بزرگسالان بی‌سواد یا کم‌سواد فرصت می‌دهد تا مهارت‌های پایه‌ای خواندن و نوشتن را کسب و نقش مؤثری در توسعه اجتماعی ایفا کنند.  بر اساس امار در 1390ش حدود 10میلیون نفر از جمعیت بالای 6 سال کشور از نعمت سواد محروم اند.<ref>اصغری، «تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1390ش، ص191-194.</ref>


==ویژگی‌های آموزش و پرورش در افغانستان==
==ویژگی‌های آموزش و پرورش در افغانستان==

نسخهٔ ۵ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۶

آموزش و پرورش در افغانستان؛ سیستم آموزشی و تعلیم و تربیت در افغانستان.
آموزش و پرورش (معارف) در افغانستان، فراز و نشیب‌های بسیاری را طی کرده است. این نظام که در ابتدا محدود به مکتب‌خانه‌های سنتی بود، در دورۀ امیر شیرعلی‌خان با تأسیس نخستین مدارس رسمی مانند مکتب حربیه کابل، گام‌های اولیه به سوی نوسازی را برداشت. دوران امان‌الله خان شاهد گسترش چشمگیر مدارس در سراسر کشور بود و در دورۀ حکومت کمونیستی، آموزش با ایدئولوژی‌های حزبی آمیخته شد. جنگ‌های داخلی دهه 1370 ضربۀ مهلکی بر پیکره آموزش وارد کرد و بسیاری از مدارس به ویرانه تبدیل شد.

در دورۀ اول حکومت طالبان (1375-1380)، نظام آموزشی به‌شدت محدود شد و تحصیل دختران به کلی ممنوع شد. پس از 1380ش، با حمایت جامعۀ جهانی، نظام آموزشی بازسازی شد و میلیون‌ها کودک، از جمله دختران، به مدارس بازگشتند. اما با تسلط دوبارۀ طالبان در 1400ش، محدودیت‌های شدیدی بر آموزش دختران اعمال و تحصیل آنان از کلاس ششم به بعد ممنوع شد.

چالش‌های کنونی نظام آموزشی افغانستان شامل کمبود معلمان زن، نبود امکانات آموزشی مناسب و تبعیض جنسیتی در دسترسی به آموزش است. با وجود این مشکلات، آموزش و پرورش همچنان به عنوان یکی از مهم‌ترین نهادهای اجتماعی در افغانستان مطرح است و نقش کلیدی در شکل‌دهی به آیندۀ کشور ایفا می‌کند.

تاریخچه آموزش و پرورش در افغانستان

آموزش و پرورش در سرزمین افغانستان، از عهدهای باستان تاکنون، نشانگر روندی غنی و پیچیده است که هر دوره در شکل‌گیری فرهنگ و تمدن این سرزمین نقش مهمی داشته است که اشاره به وضعیت آن در برخی از مقاطع مهم این تاریخ، می‌تواند تصویری اجمالی ارائه دهد:

الف) دوران پیش از اسلام

آموزش و پرورش در این دوره بر اساس آموزه‌های مذهبی و انسانی بود که به تعلیمات اخلاقی، دین‌شناسی و احکام الهی محدود نمی‌شد، بلکه شامل اطلاعاتی در حوزه‌های مختلف بود. مردم آن زمان در کتاب اوستا، که از کتب مقدس و الهی محسوب می‌شد، هم دانش‌های دینی و هم علوم مرتبط با تاریخ، علم العدد، و مراسم مذهبی را فرا می‌گرفتند. این آموزش‌ها به‌طور غالب در قالب آموزش‌های شفاهی و در محافل مذهبی برگزار می‌شد و نقش مهمی در حفظ، انتقال و توسعه فرهنگ آن دوران داشت.

در آن زمان، برهمنان که از جایگاه علم و دانش برخوردار بودند، به‌عنوان معلمان و مرشدانی، محتواهای آموزشی را تدریس می‌ کردند. تربیت بدنی، که بیشتر برای شاهزادگان و سپاهیان طراحی شده بود، نیز جزو برنامه‌های آموزشی قرار داشت، چرا که بدن سالم و قوی از نیازهای آن زمان به شمار می‌رفت و در کنار تعلیمات علمی و دینی اهمیت داشت.

مراحل تعلیم در این دوره، از دوره ابتدایی که تا سن هشت سالگی ادامه داشت، آغاز می‌شد و پس از آن دانش‌آموزان به سطوح بالاتر راه می‌یافتند. در این دوران، اصولی چون احترام به والدین، حقوق همسایگان، شؤون ملی و احترام به معلمان به‌عنوان بخش مهمی از آموزش محسوب می‌شد؛ در کنار آن‌ها، آموزش‌های ادبیات، سرودهای مذهبی، تاریخ، ریاضی، علوم طبیعی، و عقاید نیز در برنامه‌های درسی گنجانده می‌شد.

با نفوذ آیین بودا در سرزمین افغانستان، در حدود ۲۳۷ قبل از میلاد، شیوه‌های تعلیم و تربیت به مراتب نوین‌تری تغییر یافت. در این دوره، مدارس بودایی در مراکز مهمی چون بلخ و بامیان شکل گرفت و آموزش در این مراکز از سنین کودکی آغاز و تا بیست سالگی ادامه داشت. دانش‌آموزان در این مدارس، با حفظ متون درسی و تمرکز بر آموزش‌های دینی و فلسفی، مسیر ترقی را پیمودند و در صورت قبولی در امتحانات، به سطوح عالی‌تر راه می‌یافتند. راهبان بودایی که در معابد زندگی می‌کردند، مدارس را اداره می‌کردند و آموزش رایگان بود. [۱]

ب) دروان پس از اسلام

1. از آغاز اسلام تا دورۀ سامانیان: مسیر توسعه آموزش و پرورش در سرزمین اسلام از زمانی آغاز شد که نور تابناک اسلام در دل خراسان درخشید و تحولات عظیمی در ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این منطقه به وجود آمد. در آن زمان، مردم این سرزمین که همواره در عرصه علم و فرهنگ پیشگام بودند، با پیروی از دستورات الهی اسلام و منشورهای بلند پیامبر اکرم، به شدت و شوق فراوان در راه توسعه آموزش و پرورش گام نهادند. این اهتمام گسترده، باعث شد که در تمامی نقاط شهری و روستایی، مدارس متعددی تاسیس شود و هزاران طالب علم اسلامی در این مدارس تحت تعلیم قرار گیرند.

این توجه ویژه به آموزش و پرورش در دوران اسلامی، نقش بی‌بدیلی در پرورش افرادی برجسته و بزرگ در تاریخ اسلام ایفا کرد. موسساتی پدید آمد که سرآمدان علم، فلسفه، حکمت و ادب در عرصه‌های مختلف ظاهر شدند و کارهای علمی و فرهنگی بی‌نظیری به میدان آوردند. در همین راستا، افغانستان توانست فلاسفه و دانشمندان برجسته‌ای را به جامعه جهانی معرفی کند. نام‌هایی مانند موسی جابرین حیان خراسانی، ابوریحان بیرونی، ابن قتیبه مرزوی، احمد بن الطیب سرخسی، ابوزید احمد بن سهل بلخی، ابوالحسن شهید بلخی، ابوسلیمان سجستانی و ابوالغیر بن خمار در این سرزمین پرورش یافتند و در تاریخ علم و دانش اسلام جایگاه ویژه‌ای کسب کردند.

علاوه‌بر این، شخصیت‌های جهانی چون مولانا جلال‌الدین بلخی نیز در نظام آموزش این سرمین تربیت شدند و اثرات عظیم آنان در فرهنگ و تمدن بشری تا به امروز باقی است. علمای نامداری همچون خواجه عبدالله انصاری و صدها فقیه و دانشمند اسلامی، در این دوران پر روحیه و پربار تربیت یافته‌اند و نقش مهمی را در رشد و توسعه تمدن اسلامی ایفا کردند. این عظمت و پویایی، مدیون انقلاب شگرف اسلام در عرصۀ آموزش و پرورش است که، همواره، زمینه را برای پرورش شخصیت‌های بزرگ در تاریخ بشر فراهم ساخته است.[۲]

2. دورۀ سامانیان: در این دوره که اوج شکوفایی علم و فرهنگ اسلامی در خراسان بزرگ است، پیشرفت‌های علمی و فرهنگی مرهون سیستم آموزش و پرورش مبتنی بر آموزه‌های دینی و اهتمام ویژه به آموزش دورۀ ابتدایی بود که رشد و تربیت دانشمندان، شاعران و فیلسوفان بزرگ را امکان‌پذیر ساخت. فضایل و بهره‌گیری مداوم از مدارس و حوزه‌های علمیه سبب شد تا بنیۀ علمی و فرهنگی در حوزه‌های مختلف توسعه یابد و پژوهش‌ها و تألیفات ارزنده‌ای در حوزه‌های تفسیر، تاریخ، ادبیات و علوم مختلف صورت گیرد. در این راستا، تأسیس کتابخانه‌های بزرگ و پدید آمدن آثار ماندگار، نشانگر توجه و حمایت مسلمانان از تعلیم و تربیت دینی و علمی است که منشأ شکوفایی هرچه بیشتر فرهنگ و تمدن اسلامی شد. این نظام آموزشی قوی و مبتنی بر آموزه‌های دینی، نقش محوری در تربیت و استمرار نسل دانشمندانی چون فارابی و سینا داشت و میراثی غنی و پایدار در منابر علم و هنر برای جهان اسلام به یادگار گذاشت.[۳]

3. دورۀ عزنویان و غوریان: در این دوره نظام آموزش و پرورش به گونه‌ای نوین و پربار شکل گرفت که مرهون حمایت و توجه سلاطین و علمای دینی آن زمان بود. غزنه، از دوره سبکتگین تا تاج‌الدوله، به مرکزی پررونق برای آموزش و نشر معارف تبدیل شد و مدارس متعددی تأسیس شد که شمار آنها در حدود هزار تا دوهزار عدد برآورد شده است. در این دوره، تعلیمات در دو سطح پایه و عالی ارائه می‌شد؛ در سطح نخست، کودکان در خانه با نظارت والدین یا معلمان خصوصی تربیت می‌شدند و پس از آن، در مساجد و مدارس ابتدایی، تعلیمات اسلامی و علمی ادامه می‌یافت. زبان عربی، علوم شرعی و ادبی، حساب، نجوم و طب به عنوان مهم‌ترین موضوعات آموزش داده می‌شد. شاعران و دانشمندانی چون فردوسی، عنصری، بیهقی و بیرونی در این دوره تربیت شدند و نهادهای علمی نوینی مانند دارالتألیف و انجمن‌های ترجمه فعالیت می‌کردند. در عرصۀ حکمرانی، شاهان غوری علاوه‌بر اهتمام به توسعۀ علوم، به آموزش و پرورش زنان و دختران نیز اهمیت می‌دادند. همچنین، امیرعلی شیر نوایی با تأسیس مدارس و مؤسسات علمی، نقش مهمی در گسترش روال آموزشی داشت و الگوی منظم تعلیم در قالب مدارس ابتدایی، متوسط و عالی، همراه با نهادهای نظارتی و بودجه‌بندی از سوی دولت، منشأ توسعه پایدار نظام تربیتی آن عصر شد.[۴]

4. از قرن سیزدهم به بعد: پس از دوره درخشان غوریان، نظام آموزشی افغانستان با افول قابل توجهی مواجه شد. در فاصله بین حکومت غوریان تا آغاز سلطنت امیر شیرعلی خان، به دلیل درگیری شاهان و سرداران محمدزایی بر سر تقسیم قدرت و دور شدن از اصول آموزشی اسلامی، معارف رسمی تقریباً به فراموشی سپرده شد و تنها به مدارس محلی و غیررسمی محدود گردید.

امیر شیرعلی خان با تأسیس مدارس نظامی و ملکی، گام‌هایی در احیای آموزش برداشت. در دوره امیر حبیب‌الله خان نیز مکتب حبیبه به عنوان اولین دبیرستان کشور تأسیس شد. با این حال، این تلاش‌ها نتوانست عظمت و شکوه آموزشی دوران‌های گذشته را بازگرداند. در عصر امان‌الله خان، تحولاتی مانند اجباری شدن آموزش ابتدایی و تأسیس وزارت معارف صورت گرفت. همچنین اولین مدارس دخترانه در کابل ایجاد شدند که گامی مهم در شکستن محدودیت‌های سنتی بود. پایه‌های آموزش عالی با تأسیس دانشکده‌های مختلف و سپس دانشگاه کابل ریخته شد.[۵]

دوران محمدنادر خان و هاشم خان با افول چشمگیر نظام آموزشی همراه بود. در این دوره، بسیاری از مدارس تعطیل شد و آموزش زنان به حاشیه رانده شد. با این حال، در عصر محمدظاهر شاه شاهد رشد نسبی معارف بودیم که با تأسیس دانشگاه کابل و گسترش مدارس متوسطه همراه شد، هرچند تبعیض‌های آموزشی در مناطق محروم ادامه یافت. دوره جمهوری داوود خان نیز با تغییرات مکرر در نظام آموزشی و ایجاد آزمون کانکور پس از صنف هشتم، مشکلات جدیدی را برای نظام تعلیم و تربیت ایجاد کرد.

حکومت‌های کمونیستی اگرچه در زمینه سوادآموزی بزرگسالان و اعزام دانشجو به خارج اقداماتی انجام دادند، اما ایدئولوژیک کردن آموزش موجب بی‌اعتمادی عمومی به نظام مدرن آموزشی شد. دوران مجاهدین با ویرانی زیرساخت‌های آموزشی و بسته شدن بسیاری از مدارس همراه بود. در این دوره، آموزش در مناطق تحت کنترل گروه‌های جهادی بیشتر جنبه مذهبی و ایدئولوژیک به خود گرفت.

امارت اول طالبان تاریک‌ترین فصل تاریخ آموزش افغانستان را رقم زد. این گروه با ممنوعیت کامل تحصیل زنان و تغییرات بنیادین در نظام آموزشی، ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به ساختار معارف کشور وارد کرد. مدارس به مراکز تربیت نیروهای جنگی تبدیل شد و بسیاری از دستاوردهای آموزشی گذشته از بین رفت. دشمنی سرسختانۀ طالبان با آموزش مدرن و به‌ویژه تحصیل زنان، ریشه در تفکرات بنیادگرایانه از دین داشت که تا امروز نیز ادامه یافته است.[۶]

الگوهای آموزش و پروش در افغانستان

در بستر تاریخی افغانستان، نظام‌های آموزشی سنتی و نوین هر یک به شیوه‌ای متمایز در تربیت نیروی انسانی نقش آفرینی کرده‌ است. مراکز آموزش سنتی بیشتر به پرورش عالمان دینی و رهبران فکری جامعه کمک کرده و نهادهای آموزشی جدید به تربیت نیروهای متخصص برای مدیریت بخش‌های مختلف کشور پرداخته‌ است. این دو نظام از حیث محتوای آموزشی و روش‌های تدریس تفاوت‌های بنیادینی با یکدیگر دارند.

الف) آموزش سنتی و مکتب‌خانه‌ای

ریشه‌های نظام آموزشی سنتی در افغانستان به دوران پیش از اسلام بازمی‌گردد، اما پس از گسترش اسلام، این نظام هم در محتوای درسی و هم در مکان‌های آموزشی تحولی اساسی یافت. مسلمانان آموزش را فریضه‌ای الهی می‌دانستند و از همین رو مقدس‌ترین مکان‌ها همچون مساجد و حسینیه‌ها را به مراکز تعلیم و تربیت بدل کردند. عالمان دینی به‌عنوان مربیان و متولیان آموزشی، در مساجد، مدارس و مکتب‌خانه‌ها به‌شیوه‌های فردی و جمعی به آموزش می‌پرداختند. مهم‌ترین مراکز آموزشی سنتی عبارت است از:

خانه‌ها: خانواده‌های متمول و اشرافی با به کارگیری معلمان خصوصی، فرآیند تعلیم و تربیت فرزندان خود را در محیط خانه سامان می‌دادند. در این نظام، کودکان و نوجوانان از آموزش‌های ابتدایی تا سطوح عالی را در حریم امن خانه و تحت نظارت مستقیم اساتید مجرب فرا می‌گرفتند. این شیوه آموزشی که خاص طبقات مرفه جامعه بود، امکان یادگیری عمیق و همه‌جانبه را در محیطی کنترل‌شده فراهم می‌ساخت.

مساجد: مساجد در افغانستان همواره کارکردی چندبعدی داشته‌ و علاوه‌بر محل فرایض عبادی، مرکز فعالیت‌های اجتماعی و آموزشی نیز بوده و نقش مهمی در تعلیم و تربیت نسل‌ها ایفا کرده‌ است. آموزش‌های ابتدایی به‌طور معمول از سن پنج سالگی در مساجد آغاز می‌شد. محتوای آموزشی در مرحله نخست شامل آموزش قرآن کریم و سوره‌های کوتاه بود. نوآموزان پس از کسب مهارت در روخوانی و روان‌خوانی قرآن، به یادگیری متون فارسی روی می‌آوردند. مدت زمان تحصیل در مساجد تا حدی ادامه می‌یافت که معلمان توانایی آموزش مضامین مختلف را دارا بودند. دختران به دلایل فرهنگی و اجتماعی در سنین ۱۱ تا ۱۲ سالگی از ادامه تحصیل محروم می‌شدند.

مکتب‌خانه‌ها: با گذشت زمان و به‌دلایلی مانند حفظ نظافت و پاکیزگی مساجد و افزایش تعداد دانش‌آموزان، در کنار مساجد، مراکزی جداگانه‌ای به نام «مکتب‌خانه» به وجود آمد که وظیفه تعلیم کودکان را برعهده داشت. مکتب‌خانه‌ها علاوه‌بر آموزش عمومی و ابتدایی، وظیفه تربیت مقدماتی علوم دینی را نیز برعهده داشتند. به‌طور معمول شاگردان مستعد مکتب‌خانه‌ها، پس از فراگیری سطوح مقدماتی علوم رایج به مدارس علمیه می‌رفتند. اما امروزه اصطلاح مکتب‌خانه به‌صورت عام به کار می‌رود و شامل تمام مکان‌های آموزش سنتی می‌شود.[۷]

واژۀ «مکتب» که در ترکیب «مکتب‌خانه» به کار رفته، از ریشه «کَتَبَ» به‌معنای نگارش و نوشتار گرفته شده[۸] و اشاره به محلی دارد که در آن دانش‌آموزان به شیوۀ سنتی آموزش می‌بینند.[۹] این اصطلاح که در افغانستان هنوز هم برای اشاره به مدارس رسمی به کار می‌رود، گویای پیوند عمیق نظام آموزشی معاصر با سنت‌های دیرین تعلیم و تربیت در این سرزمین است.[۱۰] تقدس کتابت و قلم در فرهنگ اسلامی که درقرآن کریم به آن سوگند یاد شده، در نام‌گذاری «مکتب» به‌عنوان جایگاه علم‌آموزی تأثیری ژرف داشته است.[۱۱]

به الگوی آموزشی در مکتب‌خانه، «سَبَق‌خوانی» و «بچه‌خوانی» هم می‌گفتند. این شیوه هنوز هم در برخی از مناطق کشور متداول است. هدف اصلی از این نوع آموزش، در ابتدا قرآن‌آموزی است. در مرحلۀ بعد یادگیری احکام و مسایل شرعی و در نهایت خواندن کتاب‌های فارسی از دیگر اهداف این شیوۀ آموزشی به شمار می‌روند.[۱۲]

نخستین مکتب‌خانه در افغانستان

نخستین مکتب‌خانه برای آموزش و پرورش کودکان در سرزمین بلخ در منطقه‌ای به اسم «بروقان»[۱۳] توسط یکی از شاگردان امام سجاد به نام ضحاک بن مزاحم بلخی پایه‌گذاری شده است.[۱۴] تعداد شاگردان ضحاک بلخی را در حدود سه هزار پسر و هفت‌صد دختر ثبت نموده‌اند.[۱۵] به‌همین جهت او به «اشراف المعلمین» و «فقهاء المعلمین» ملقب شده است.[۱۶] سهل بلخی در قرن سوم هجری نیز در روستای «عربنکی» از توابع بلخ در نزدیک نهری به همین نام مکتب‌خانه ساخت و به تعلیم و تربیت اطفال و نوجوانان اشتغال داشت. پسر وی به‌نام احمد بن سهل، معروف به ابوزید بلخی (235-322ق) از ادیبان، فیلسوفان، جغرافی‌دانان، اخترشناسان، پزشکان و متکلمان عصر خود،[۱۷] مانند پدرش سهل بلخی، مدتی به تعلیم و تربیت کودکان مشغول بوده است.

این رویکرد حکیمان بلخی نشان می‌دهد که در تمدن اسلامی، حتی بزرگ‌ترین دانشمندان نیز آموزش کودکان را شأنی والا می‌دانستند و خود به‌طور شخصی به این امر اساسی می‌پرداختند. اهتمام ابوزید بلخی به تعلیم کودکان، با وجود جایگاه علمی ممتازش، گواهی است بر این اصل تربیتی که «تعلیم در کودکی چون نقشی بر سنگ است ماندگار می‌شود».[۱۸]

ارکان و عناصر اصلی آموزش مکتب‌خانه‌ای

2. آموزگار: وظیفه تعلیم و تربیت در نظام آموزش سنتی و مکتب‌خانه‌ای بر عهدۀ روحانیون و علمای دینی بود. تعداد دانش‌آموزان کم بود؛ زیرا اجباری برای آموزش وجود نداشت و از طرفی هم ناتوانی مالی خانواده‌ها اجازه نمی‌داد که فرزندان خود را به مدرسه بفرستند. اساتیدی که در مکتب‌خانه‌ها یا مساجد درس می‌دادند، به آنها القاب «ملا» و «آخوند» می‌دادند.[۱۹]

مکتب‌خانه در بعض مناطق فقط در سه ماه زمستان دایر می‌شد که به آن سبق‌خوانی نیز می‌گفتند، فصلی که به‌دلیل برودت هوا و بارش سنگین برف، کار تعطیل و بچه‌ها بیکار می‌شدند. کلان‌ها و ریش‌سفیدان روستا، با ملایی صحبت و توافق می‌کردند که به بچه‌ها سَبَق بدهد و در عوض از هر بچه‌ای، مقداری پول یا جنس، اجرت دریافت کند. ملای مکتب علاوه‌بر تدریس، جمعه‌خوانی، کفن‌ودفن میت و پاسخگویی به سوالات شرعی را نیز به عهده داشت و از هر خانه مقداری غله (گندم) می‌گرفت.[۲۰]

3. محتوای آموزشی: براساس دستور صریح پیامبر اسلام به بنای مسجد به‌منظور عبادت و آموزش قرآن، فقه، عقاید و سنت،[۲۱] مکتب‌خانه‌ها تأسیس شده است. مطابق همان دستور، روخوانی، روان‌خوانی، قرائت، تجوید، حفظ و تفسیر قرآن کریم، مضامین اصلی مکتب‌خانه‌ها بوده است.[۲۲] در برخی مناطق از آن به «مکتب القرآن» تعبیر شده است.[۲۳] به‌تدریج مضامین جدیدی چون حفظ و فراگیری سنت و احادیث، عقائد، احکام، اخلاق اجتماعی، آداب معاشرت با دیگران، کتابت و خطاطی نیز افزوده شده است.[۲۴]

4. شیوۀ آموزش: در مکتب‌خانه‌ها کودکان قبل از همه چیز با حروف الفبا آشنا می‌شدند. کتاب «قاعده بغدادی» ترکیبی از آوازهای عربی یا حروف است که کودکان را در امر فراگیری حروف الفبا یاری می‌داد. آنان پس از آشنایی با حروف الفبا شروع به یادگیری جزء آخر قرآن می‌کردند که به‌طور معمول پس از دو ماه تا یک سال تمام قرآن را یاد می‌گرفتند. پس از فراگیری قرآن، کتاب‌های گلستان و بوستان سعدی و حافظ جهت آموزش نوشتن و خواندن زبان فارسی آموزش داده می‌شد. آموزش خط، خوش‌نویسی، حساب، از دیگر مفاهیمی است که در مساجد و مکتب‌خانه‌ها آموزش داده می‌شد.[۲۵].

5. زمان آموزش: مکاتب‌خانگی بیشتر در زمستان‌ها دایر می‌شوند. در قدیم کسانی‌ که اندک سوادی داشتند در این زمان در خانۀ خود، منبر یا مسجد روستا تعدادی کودک و نوجوان را جمع کرده و به آموزش آنها می‌پرداختند.[۲۶]

4. متون آموزشی مکتب‌خانه‌ها: قاعدۀ بُغدادی معروف به پنج سوره، متن قرآن کریم، پنج گنج یا پنج کتاب، حافظ شیرازی، ورقه گلشاه، گلستان سعدی، یوسف و زلیخا، رساله‌های عملیه، نصاب الصبیان، صرف بهائی، صرف میر،کتاب التصریف یا زنجانی، مراح الارواح، الشمۀ فی النحو، شرح مأۀ عامل، الهدایۀ فی النحو، جامع المقدمات، شرح ملا جامی و السیوطی. نوعا متون آموزشی مکتب‌خانه‌ها بوده است.[۲۷]

5. انواع مکتب‌خانه‌ها: مکتب‌خانه‌ها از یک جهت به مکتب‌خانه‌‌های عمومی و خصوصی تقسیم می‌شود. در دسته اول فرزندان عموم مردم و در نوع دوم فرزندان طبقات بالای جامعه آموزش می‌دیدند که نوعاً در منازل و خانه‌های‌شان تعلیم صورت می‌گرفته است.[۲۸] از بعد دیگر به پسرانه و دخترانه تقسیم می‌شد.[۲۹] همچنین این تنوع و گوناگونی در شیوه‌های آموزشی، منابع درسی و شیوه‌ی ارزشیابی نمایان بود. مكتب‌خانه‌های اهل‌سنت با مكتب‌خانه‌های مناطق شیعه‌نشین، مكتب‌خانه‌های مناطق روستایی با مكتب‌خانه‌های شهری و هم‌چنین مكتب‌خانه‌های هر ولایت (استان) با سایر ولایات و حتی مكتب‌خانه‌های یك منطقه با مناطق دیگر متفاوت است.[۳۰]

6. سن ورود به مكتب‌خانه‌ها: ورود به مكتب‌خانه‌ها به شرایط زمانی، سنی، جنسی، صِحّی (تندرستی) و امثال آن منوط نیست. كودكان به‌طور معمول در شش یا هفت سالگی و حتی زودتر از آن، در هر فصلی از سال كه خانواده‌های‌شان تصمیم بگیرند، می‌توانند وارد مكتب‌خانه شوند؛ تا هر مدتی كه بخواهند و خانواده‌های‌شان اجازه دهند، می‌توانند در آنجا درس بخوانند. به‌همین دلیل فاصله سنی میان شاگردان مكتب‌خانه متنوع است. [۳۱]

روش‌های تنبیهی در آموزش مکتب‌خانه‌ای

نظام آموزشی سنتی در افغانستان با شیوه‌های تنبیهی شدیدی همراه بود که بخشی جدایی‌ناپذیر از فرآیند یادگیری محسوب می‌شد. ملایان و آموزگاران مکتب‌خانه‌ها از روش‌های مختلفی برای تنبیه شاگردان استفاده می‌کردند که عمدتاً جنبه بدنی داشت. برنامه پس‌پُرسی یا امتحان هفتگی که به‌طور عموم روز پنج‌شنبه و در برخی مناطق روز چهارشنبه برگزار می‌شد، به یکی از خاطره‌انگیزترین و هراس‌آورترین تجربیات آموزشی تبدیل شده بود.

هر ملا شیوه خاص خود را در تنبیه به کار می‌برد. برخی با بستن پاهای شاگرد به فلک، اقدام به کف‌پایی می‌نمودند. گروهی دیگر از ترکه‌های درختان زردبید یا توت برای زدن به کف دست یا پای دانش‌آموزان استفاده می‌کردند. روش‌هایی مانند گوش‌کشیدن و پیچاندن گوش نیز از جمله متداول‌ترین شیوه‌های تنبیهی بود. برخی معلمان شاگردان را به شکم خوابانده و با ترکه به پشت و کپل آنان می‌زدند. در مواردی نیز دو شاگرد که اشتباهات مشابهی داشتند، روبروی هم قرار گرفته و مجبور به زدن سیلی به یکدیگر می‌شدند.

این تنبیهات چنان شدید بود که گاه موجب بی‌اختیاری ادرار شاگردان در حین مجازات می‌شد. عصر روزهای پنج‌شنبه، بسیاری از کودکان با دستان و پاهای متورم، بدن کبود شده و آثار ضرب دیدگی به منازل خود بازمی‌گشتند. قابل تأمل آنکه اولیای دانش‌آموزان معمولاً نسبت به این شیوه‌های تنبیهی اعتراضی نداشتند. این رویه موجب شده بود تا روز پنج‌شنبه در فرهنگ آموزشی سنتی به نام‌هایی چون ماتم‌شنبه، جزا‌شنبه و تب‌شنبه شهرت یابد..[۳۲]

روش‌های تنبیهی شدید در نظام آموزشی سنتی ریشه در باورهای عمیق فرهنگی جامعه داشت و بازتاب‌های آن در ادبیات شفاهی مردم نیز مشهود بود. چنانچه در یکی از اشعار عامیانه از قول ملای مکتب چنین آمده است: «سرمشق می‌نویسم برای تو/خداوند به تو توفیق دهد/اما اگر بد بنویسی/چوب و فلک در انتظار پاهایت خواهد بود».

در فرهنگ عمومی، تنبیه بدنی توسط معلمان به‌عنوان امری ضروری و تربیتی پذیرفته شده بود. این نگرش در ضرب‌المثل معروف «بی‌ادب را هر کجا دیدی، بکوب» تجلی می‌یافت. باورهای رایج میان خانواده‌ها حاکی از آن بود که «پوست و گوشت شاگرد متعلق به معلم و استخوانش متعلق به خانواده است». همچنین اعتقاد داشتند که اعضایی از بدن که تحت تنبیه معلم قرار گرفته‌اند، از عذاب اخروی مصون خواهند ماند.

این باورهای عمیق فرهنگی نشان‌دهندۀ جایگاه ویژۀ معلم در نظام فکری جامعه و میزان اختیارات گسترده‌ای بود که در امر تربیت به وی واگذار می‌شد. چنین نگرشی در کنار حفظ حرمت معلم، گاه به سوءاستفاده از این اختیارات و اعمال روش‌های تربیتی خشن منجر می‌شد.[۳۳]

فراز و فرود مکتب‌خانه‌

مکتب‌خانه‌، همراه با تحولات سیاسی و اجتماعی افغانستان، پیش‌رفته است. قبل از آشنایی افغانستان با دنیای جدید مکتب‌خانه نهاد اصلی متصدی تعلیم و تربیت بود. اما پس از تأسیس مکاتب جدید و رسمی در زمان حبیب‌الله به‌تدریج جایگاه، نقش و منزلت مکتب‌خانه‌ها نیز کمرنگ شد، ولی از بین نرفت؛ حتی برخی خانواده‌ها همزمان از هر دو روش استفاده می‌کردند.[۳۴] این نهاد آموزشی، در اواخر دهۀ چهل و اوایل دهۀ پنجاه خیلی کم‌رمق شده بود، اما در نتیجۀ اشغال افغانستان توسط شوروی و شکل‌گیری جهاد، مکتب‌خانه‌ مجددا رونق یافت.[۳۵] در دهه هفتاد شمسی نیز مکاتب رسمی در بسیاری از مناطق افغانستان کمرنگ بود.[۳۶] در دو دهه هشتاد و نود شمسی مکتب‌خانه‌ها رو به افول بود.[۳۷] اما پس از روی کار آمدن امارت اسلامی طالبان، دوباره مکتب‌خانه‌ها مورد توجه قرار گرفته است.

نظام آموزش و پرورش جدید در افغانستان

الف) دوران تأسیس نظام آموزشی مدرن در افغانستان

1. نخستین گام‌های تأسیس مدارس به سبک جدید در افغانستان به دوران حکومت امیر شیرعلی خان بازمی‌گردد که تحت تأثیر اندیشه‌های نوگرایانه و اصلاح‌طلبی سید جمال‌الدین افغانی نهادهای آموزش کشور را نوسازی و دو مدرسۀ نظامی و اداری را تأسیس کرد، اما این روند با مرگ وی متوقف شد. در دورۀ حکومت امیر عبدالرحمان خان، به‌جز مدرسه شاهی که به‌عنوان تنها نهاد آموزشی مدرن فعال باقی ماند، سایر مراکز تعطیل شد. در این دوران، اگرچه مکتب‌خانه‌ها و مدارس سنتی به فعالیت خود ادامه داد اما نظام آموزشی کشور از تحولات نوین جهانی فاصله گرفت.  

2. تحول اساسی در نظام آموزشی افغانستان با آغاز حکومت حبیبالله خان و تحت سرپرستی سردار عنایت‌الله خان، فرزند ارشد وی، محقق شد. در این دوره، نخستین مدرسه به سبک جدید با نام «مدرسه حبیبیه» در ۱۹۰۳م در کابل تأسیس شد. این مدرسه که به‌عنوان پایه‌ای برای آموزش‌های نوین شناخته می‌شد، شامل سه مقطع تحصیلی «ابتدایی، رشدی و اعدادی» بود و به‌تدریج شش شعبه دیگر نیز در پایتخت به آن افزوده شد. مدرسۀ حبیبیه که تا امروز به فعالیت خود ادامه داده، یکی از نمادهای تاریخی آموزش مدرن در افغانستان محسوب می‌شود.  

3. همزمان با توسعه مدارس در کابل، در سایر ولایات نیز مراکز آموزشی جدیدی ایجاد شد. برای مثال، در نورستان شش مدرسه ابتدایی را ایجاد کرد که نشان‌دهندۀ تلاش حکومت برای تعمیم آموزش در سطح کشور بود. در این مدارس، دروس متنوعی از جمله زبان و ادبیات فارسی و پشتو، تاریخ، جغرافیا، فیزیک، شیمی، هندسه و ریاضیات تدریس می‌شد. به‌منظور تقویت کیفیت آموزش، علاوه‌بر معلمان افغانستانی، از اساتید هندی نیز استفاده می‌شد که نقش مهمی در انتقال دانش روز به دانش‌آموزان ایفا کردند. [۳۸] 

ب) دوران اصلاحات و توسعه

دوران حکومت امان‌الله خان شاهد توسعه چشمگیر نظام آموزشی نوین در افغانستان بود. در این دوره، علاوه‌بر تداوم فعالیت مدارس پیشین مانند حبیبیه، مجموعه‌ای از مراکز آموزشی جدید با رویکردهای مدرن تأسیس شد. نخستین گام در این مسیر، ایجاد سه مدرسه متوسطه تکمیلی برای دوره تحصیلات حبیبیه بود که شامل مدرسه امانیه (تأسیس ۱۹۲۲)، مدرسه امانی با الگوی آموزشی آلمانی (که بعدها به نجات تغییر نام یافت) و مدرسه غازی (تأسیس ۱۹۲۷ با نظام آموزشی انگلیسی‌زبان) می‌شد.

در طول نه سال نخست حکومت امان‌الله خان که به دوره اصلاحات گسترده معروف است، مراکز آموزشی تخصصی از جمله مدارس رشید غازی، رشدیه استقلال، تلگراف، بخاری، معماری، زراعت و دارالعلوم پی‌درپی تأسیس شد. این روند توسعه آموزشی به ولایات نیز تسری یافت و در نهایت به ایجاد ۳۲۲ مدرسه دولتی به سبک جدید در سراسر کشور انجامید که ظرفیت پذیرش حدود ۵۱ هزار دانش‌آموز در مقطع ابتدایی را داشت.

همزمان با گسترش مدارس جدید، نظام مکتب‌خانه‌های سنتی به تدریج رو به افول نهاد. عوامل متعددی در این روند مؤثر بود که مهم‌ترین آنها شامل رایگان‌بودن آموزش در مدارس جدید، حمایت‌های همه‌جانبه دولتی و تأمین کامل نیازهای مالی این مراکز از سوی حکومت می‌شد. در مقابل، مکتب‌خانه‌ها که به‌طور متکی به کمک‌های مردمی بودند، به‌دلیل محدودیت منابع مالی، توان رقابت با نظام آموزشی نوین را از دست داد.[۳۹]

قانون اساسی دوره او نیز بر آموزش اجباری و آزادی تدریس تأکید داشت. اما اصلاحات سریع او، از جمله کشف حجاب و آموزش دختران، با مخالفت شدید ملاهای سنتی و قبیله‌ای مواجه شد. شورش‌های مسلحانه، به ویژه در پکتیا و خوست، نخستین رویارویی جدی سنت‌گرایان با آموزش مدرن بود که در نهایت به عقب‌نشینی شاه و توقف بسیاری از برنامه‌های اصلاحی انجامید.[۴۰]

ج) دوران سرکوب آموزش مدرن

با روی کار آمدن محمدنادر خان، نظام آموزشی بار دیگر به سوی سنت‌گرایی مطلق گرایش یافت. مدارس دخترانه تعطیل و مکاتب متوسطه محدود شد. نادر خان با تأسیس شورای علما و استفاده از فتواهای مذهبی، هرگونه حرکت به سوی مدرنیته را سرکوب کرد. به نظر کارشناسان این دوره، از جهات بسیاری، مشابه حکومت طالبان در تقابل با آموزش مدرن بود.  

در دوران محمدظاهر شاه، اگرچه آموزش ابتدایی به‌صورت نظری اجباری بود، اما در عمل، گسترش مکاتب با محدودیت‌های فراوانی روبه‌رو شد. در دهه‌های نخست حکومت او، صدراعظم‌هایی مانند هاشم خان و شاه‌محمود، با سیاست‌های متفاوت، تأثیرات متضادی بر نظام آموزشی گذاشتند.[۴۱]

د) دوران جمهوریت و حکومت‌های کمونیستی

محمدداوود خان با کودتای ۱۳۵۲ش، نظام پادشاهی افغانستان را برانداخت و مسیر نظام جمهوری را هموار کرد. در این دوره، اگرچه برخی اصلاحات آموزشی صورت گرفت، اما تمرکز بر مسائل سیاسی و نظامی، مانع پیشرفت واقعی آموزش و پرورش شد. با روی کار آمدن حکومت‌های کمونیستی، آموزش به ابزاری برای تبلیغ ایدئولوژی مارکسیستی تبدیل شد. گسترش سوادآموزی و حمایت از تحصیل زنان از دستاوردهای این دوره بود، اما ایدئولوژیک شدن آموزش، مخالفت‌های گسترده‌ای را در میان مردم برانگیخت.[۴۲]  

ه) دوران حکومت مجاهدین و طالبان

پس از سقوط دولت کمونیستی و تسلط مجاهدین بر کشور، جنگ‌های داخلی، ویرانی گسترده‌ای در زیرساخت‌های آموزشی به جای گذاشت. بر اساس گزارش وزارت معارف در 1374ش در اثر جنگ‌های کابل در حدود 60 درصد ساختمان مکاتب و مؤسسات آموزشی وتحصیلی نابود شد و در سایر ولایات حدود 70 درصد مکاتب از بین رفت.[۴۳] طالبان در دورۀ اول حکومت خود، آموزش مدرن را به کلی نفی کردند و به‌ویژه تحصیل زنان را ممنوع ساختند. مدارس دینی به مراکز اصلی تربیت نیروهای جنگی تبدیل و خشونت علیه روشنفکران و معلمان تشدید شد.[۴۴]  

تحول آموزش و پرورش در دوران جمهوری اسلامی افغانستان

بعد از شکست طالبان در سال 1380ش، آموزش، محور توجه دولت جمهوری اسلامی افغانستان قرار گرفت. قانون اساسی، آموزش اساسی از صنف (کلاس) اول تا صنف نهم برای همه اطفال در سراسر افغانستان را اجباری اعلام کرد و آموزش از دوران مکتب تا دوره لیسانس رایگان شد.[۴۵] در قانون اساسی، به محو بی‌سوادی، بهبود آموزش زنان و تحصیلات خصوصی برای اولین بار در افغانستان تأکید شد.[۴۶] در قوانین معارف جدید افغانستان نیز بر آموزش ارزش‌های اسلامی در جهت صلح، ترویج حقوق بشر، تعهد به وحدت ملی، انتقال دانش برای ساختن افراد ایده‌آل برای زندگی اجتماعی، آموزش شهروندی مسئول، تقویت خلاقیت در دانش آموزان و ترویج فرهنگ صلح، توجه صورت گرفت.[۴۷]

تحولات کمی و کیفی

دولت جمهوری اسلامی افغانستان با حمایت جامعه بین‌المللی، گام‌های بلندی در توسعۀ نظام آموزشی برداشت. با سقوط حکومت طالبان در سال ۱۳۸۰، تحولی چشمگیر در عرصه آموزش ایجاد شد به‌طوری که در نخستین سال تحصیلی پس از آن، حدود چهار میلیون دانش‌آموز جذب نظام آموزشی شدند. این دوره شاهد بازگشت دختران به مدارس و دانشگاه‌ها پس از محرومیت طولانی‌مدت بود. وزارت معارف در ۱۳۸۳ش استراتژی جامعی را در چهار محور اصلی شامل بازسازی زیرساخت‌های آموزشی، تجهیز مراکز تعلیمی، ارتقای کیفیت آموزش و توسعه متوازن آموزشی در سراسر کشور به اجرا گذاشت.

از نظر قانونی دولت موظف به ارتقای سطح آموزش در تمام سطوح شد. ماده ۱۷ این قانون تصریح می‌کند که دولت مکلف است برای توسعه آموزش‌های دینی و بهبود وضعیت مدارس و مراکز آموزشی تدابیر لازم را اتخاذ کند. از نوآوری‌های مهم این قانون، توجه به آموزش به زبان مادری در مناطق مختلف کشور بوده که در ماده ۴۳ مورد تأکید قرار گرفته است. بر این اساس، کتاب‌های درسی به زبان‌های اوزبیکی، پشه‌ای و بلوچی تهیه و در مناطق مربوطه توزیع شد. ماده ۴۴ نیز دولت را موظف به اجرای برنامه‌های ویژه برای توسعه متوازن آموزشی، توجه به آموزش زنان و مبارزه با بی‌سوادی کرده است.

توسعه زیرساخت‌های آموزشی

در دو دهه حاکمیت نظام جمهوری، هزاران باب مدرسه جدید در سراسر کشور تأسیس و بسیاری از ساختمان‌های آموزشی قدیمی بازسازی شد. دانشگاه‌های دولتی و خصوصی با پذیرش گسترده دانشجویان دختر و پسر، نقش مهمی در تربیت نیروی انسانی متخصص ایفا نمودند. توسعه تحصیلات تکمیلی با ایجاد دوره‌های کارشناسی ارشد در بسیاری از دانشگاه‌ها و راه‌اندازی دوره دکتری در رشته‌هایی مانند ادبیات دری و پشتو و علوم شرعی در دانشگاه کابل، از دستاوردهای مهم این دوره محسوب می‌شود.

ساختار آموزش و پرورش معاصر افغانستان

ساختار آموزش و پرورش معاصر افغانستان که در دورۀ جمهوری اسلامی تکمیل شد، در دو سطح متفاوت، یعنی آموزش‌های مقدماتی و متوسطه و آموزش عالی، سازمان یافته است. هر سطح، نهاد و مرجع خاص خود را دارد؛ بطوریکه وزارت معارف مسئول تعلیم و تربیت در مقاطع ابتدایی و متوسطه می‌باشد، در حالی که توسعه و مدیریت آموزش عالی بر عهده وزارت تحصیلات عالی است.

نظام آموزشی معاصر در افغانستان از نظر شکلی و برنامه‌ریزی بر اساس هدف‌گذاری‌های توسعه‌ای و فرهنگی، در قالب ساختاری پیشرفته و منظم ارائه شده است که بر گروه‌های سنی و مقاطع تحصیلی تمرکز دارد. این نظام، در تمام دوره‌های تحصیلی، به‌طور مستقیم زیر نظارت و مدیریت وزارت معارف فعالیت می‌کند تا از کیفیت آموزش و توسعه مهارت‌های فردی اطمینان حاصل کند. دوره‌های آموزشی کودکستان، به‌عنوان نخستین گام در مسیر تربیت، در مراکز مهدکودک تمرکز بر پرورش استعدادهای جسمی و اخلاقی کودکان چهار تا شش ساله دارد.

آموزش در مقطع ابتدایی، که شامل کلاس‌های اول تا ششم و از سن هفت تا دوازده سال است، به دو بخش مجزا تقسیم می‌شود: آموزش ابتدایی شامل کلاس‌های اول تا سوم و آموزش دوره دوم ابتدایی شامل کلاس‌های چهارم تا ششم، که آموزش مهارت‌های زبانی، دینی و اجتماعی را در بر می‌گیرد و پایه‌ای برای ادامۀ تحصیل است. پس از آن، دورۀ متوسطه با کلاس‌های هفتم تا نهم و در سنین ۱۲ تا ۱۵ سال، دانش‌آموزان را برای گسترش دانش و توسعه دیدگاه‌های علمی، معنوی و اجتماعی آماده می‌سازد. دورۀ ثانویه، شامل کلاس‌های دهم تا دوازدهم و در سنین ۱۶ تا ۱۸ سال، بر تربیت متخصصین در حوزه‌های علم، تکنولوژی و معارف اسلامی تمرکز دارد و دانش‌آموزان را برای ادامه تحصیل در دانشگاه‌ها یا ورود مستقیم به بازار کار آماده می‌سازد. برنامۀ سوادآموزی که در کنار این مقاطع قرار دارد، به بزرگسالان بی‌سواد یا کم‌سواد فرصت می‌دهد تا مهارت‌های پایه‌ای خواندن و نوشتن را کسب و نقش مؤثری در توسعه اجتماعی ایفا کنند. بر اساس امار در 1390ش حدود 10میلیون نفر از جمعیت بالای 6 سال کشور از نعمت سواد محروم اند.[۴۸]

ویژگی‌های آموزش و پرورش در افغانستان

نظام آموزشی افغانستان در طول تاریخ دو ویژگی اساسی داشته است: نخست تأثیرپذیری عمیق از دین و دوم حساسیت به تحولات سیاسی. این دو عامل همواره بر سبک زندگی مردم تأثیر گذاشته‌ است. برای مثال در دوران پیش از اسلام، آموزش تحت تأثیر آیین‌های زرتشتی و بودایی بود و به‌همین دلیل سبک زندگی مردم نیز از این آموزش‌ها اثر می‌پذیرفت. این اثر پذیری در آثار تاریخی و باستان‌شناختی قابل ردیابی است. پس از اسلام، محتوای آموزشی به‌طور کامل اسلامی شد و مکتب‌خانه‌ها به کانون‌های اصلی تعلیم علوم قرآنی و فقهی تبدیل شد. این روند باعث شد سبک زندگی مردم به‌ویژه در مناطق روستایی، حول محور ارزش‌های اسلامی شکل بگیرد و علم‌آموزی با دینداری عجین شود.

تحولات سیاسی نیز همواره آموزش را تحت تأثیر قرار داده است. به‌عنوان مثال، بعد از نوسازی نظام آموزشی در دورۀ امیر شیرعلی و به‌خصوص در دوره امان‌الله خان با گسترش مدارس جدید، نسل جوان به‌تدریج با علوم مدرن آشنا شدند، اما با روی کار آمدن طالبان نظام آموزش کشور متحول و تحصیل دختران محدود شد. این نوسان‌های آموزشی باعث شده سبک زندگی مردم بین سنت و مدرنیته در نوسان باشد. از یکسو، برخی خانواده‌ها به مدارس دینی و حفظ ارزش‌های سنتی پایبند مانده‌اند و از سوی دیگر، نسل جوان در شهرهای بزرگ به آموزش مدرن و تغییر سبک زندگی تمایل نشان می‌دهند.[۴۹]

پانویس

  1. اصغری، «تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1390ش، ص171-173.
  2. اصغری، «تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1390ش، ص172-173.
  3. اصغری، «تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1390ش، ص172-173.
  4. اصغری، «تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1390ش، ص173-174.
  5. اصغری، «تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1390ش، ص175-178.
  6. نظری، «بخش اول – طالبان و سابقه دشمنی با معارف عصری در افغانستان»، وب‌سایت روزنامۀ 8 صبح.
  7. اصغری، «تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1390ش، ص179-180.
  8. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه مکتب‌خانه.
  9. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه مکتب‌خانه.
  10. شبلی، تاریخ آموزش در اسلام، 1370ش، ص44.
  11. سورۀ قلم، آیۀ 1.
  12. کتیرایی، از خشت تا خشت، 1385ش، ص52.
  13. نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال حدیث، 1404ق، ج4 ص278.
  14. ثقفی، الغارات، 1374ش، ج2، ص240.
  15. خواند میر، تاريخ حبيب السير، 1380ش، ج3، ص176.
  16. بغدادی، كتاب المحبر، بی‌تا، ص475.
  17. ثعالبی، تحسين و تقبيح، 1385ش، ص376.
  18. متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم، 1388ش، ص214.
  19. اصغری، «تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1390ش، ص179-180.
  20. رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، ج2، 1401ش، ص71.
  21. نوری، مستدرک الوسایل، 1408ق، ج4، ص332-335.
  22. علیزاده، «مکتب‌خانه؛ پیدایش، سیر تحول، قوت‌ها و ضعف‌ها»، 1397ش، ص162.
  23. علیزاده، «مکتب‌خانه؛ پیدایش، سیر تحول، قوت‌ها و ضعف‌ها»، 1397ش، ص162.
  24. بختیاری، شیعیان افغانستان، 1385ش، ص239 و 240.
  25. اصغری، «تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1390ش، ص179-180.
  26. اکبری، معماری مدارس دینی قاجار، 1382ش، ص68.
  27. علیزاده، «مکتب‌خانه؛ پیدایش، سیر تحول، قوت‌ها و ضعف‌ها»، 1397ش، ص166.
  28. علیزاده، «مکتب‌خانه؛ پیدایش، سیر تحول، قوت‌ها و ضعف‌ها»، 1397ش، ص166.
  29. علیزاده، «مکتب‌خانه؛ پیدایش، سیر تحول، قوت‌ها و ضعف‌ها»، 1397ش، ص166.
  30. اخلاصی، «مکتب خانگی یک داد خدا بود!»، در وب‌سایت سروش صبا، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1401ش.
  31. اخلاصی، «مکتب خانگی یک داد خدا بود!»، در وب‌سایت سروش صبا، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1401ش.
  32. رهیاب، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و اجتماع)، ج2، 1401ش، ص71.
  33. یگانه، غلام‌حیدر، «مکاتب‌ خانگی غور»؛ در شناسنامه غور، 1398ش، ص308.
  34. علیزاده، مکتب‌خانه؛ پیدایش، سیر تحول، قوت‌ها و ضعف‌ها، 1397ش، ص167.
  35. علیزاده، مکتب‌خانه؛ پیدایش، سیر تحول، قوت‌ها و ضعف‌ها، 1397ش، ص172.
  36. علیزاده، مکتب‌خانه؛ پیدایش، سیر تحول، قوت‌ها و ضعف‌ها، 1397ش، ص173.
  37. علیزاده، مکتب‌خانه؛ پیدایش، سیر تحول، قوت‌ها و ضعف‌ها، 1397ش، ص174.
  38. علی‌آبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، 1395ش، ص262-270.
  39. علی‌آبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، 1395ش، ص262-270.
  40. نظری، «بخش اول – طالبان و سابقه دشمنی با معارف عصری در افغانستان»، وب‌سایت روزنامۀ 8 صبح.
  41. نظری، «بخش اول – طالبان و سابقه دشمنی با معارف عصری در افغانستان»، وب‌سایت روزنامۀ 8 صبح.
  42. نظری، «بخش اول – طالبان و سابقه دشمنی با معارف عصری در افغانستان»، وب‌سایت روزنامۀ 8 صبح.
  43. امینی، «سیر تاریخی تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1391ش، ص145.
  44. نظری، «بخش اول – طالبان و سابقه دشمنی با معارف عصری در افغانستان»، وب‌سایت روزنامۀ 8 صبح.
  45. «قانون اساسي نافذ افغانستان»، سایت وزارت عدلیه، تاریخ بازدید: مهر 1401.
  46. «قانون اساسي نافذ افغانستان»، سایت وزارت عدلیه، تاریخ بازدید: مهر 1401.
  47. «مجموعه قوانین افغانستان-9»، کابل، 1388ش، ص93-96.
  48. اصغری، «تعلیم و تربیت در افغانستان»، 1390ش، ص191-194.
  49. علی‌آبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، 1395ش، ص262-269.

منابع

  • قرآن کریم.
  • اخلاصی، احمدبخش، «مکتب خانگی یک داد خدا بود!»، در وب‌سایت سروش صبا، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1401ش.
  • اخوان، محمد، «مساجد در افغانستان، کارکردها و ویژگی‌ها»، خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: مرداد 1382ش.
  • اصغری، محمدجواد، «تعلیم و تربیت در افغانستان»، مجلۀ جریان‌شناسی دینی معرفتی در عرصه بین الملل، شمارۀ 7، 1390ش،
  • امینی، علی‌مدد، «سیر تاریخی تعلیم و تربیت در افغانستان»، در مجله سیمای تاریخ، شماره 5 و 6، بهار و تابستان 1391ش.
  • انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ اول، 1381ش.
  • بختیاری، محمدعزیز، شیعیان افغانستان، قم، شیعه‌شناسی، چاپ اول، 1385ش.
  • بغدادي، ابوجعفر محمد بن حبيب، كتاب المحبر، تحقيق ايلزة ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديدة، بی‌تا.
  • تهرانى، آقابزرگ، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، قم، اسماعيليان و كتابخانه اسلاميه تهران‏، 1408ق.
  • ثعالبي، أبومنصور عبدالملك بن محمد، تحسين و تقبيح، ترجمه محمد بن أبی‌بكر‏، تحقیق و تصحیح عارف أحمد زغول‏، تهران، ميراث مكتوب‏، چاپ اول، 1385ش.
  • ثقفی، ابراهيم بن محمد، الغارات، ترجمه عبدالمحمدآيتى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، 1374ش.
  • خواند مير، غياث‌الدين بن همام‌الدين، تاريخ حبيب السير، تهران، خيام‏، چاپ چهارم، 1380ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش.
  • دهخدا، علی‫اکبر، لغت‫نامه، در وب‌سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1401ش.
  • دولت‌آبادی، بصیراحمد؛ شناسنامه افغانستان، تهران، عرفان، چاپ دوم، 1382ش.
  • سعیدی، علی‌جان، «تاریخچه معارف افغانستان»، وبلاگ اندیشمندان افغانستان، تاریخ درج مطلب: آبان 1388ش.
  • شبلی، احمد، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه محمدحسین ساکت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370ش.
  • علی آبادی، علی‌رضا، جامعه و فرهنگ افغانستان، تهران، موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، 1395ش.
  • علیزاده، احمدعلی، «مکتب‌خانه؛ پیدایش، سیر تحول، قوت‌ها و ضعف‌ها»، در فصلنامه اندیشه معاصر، شماره یازدهم، سال سوم، بهار 1397ش.
  • فاضلی، خادم‌حسین، «مکتب‌خانه‌ها در افغانستان، چالش‌ها و راه‌کارها»، همایش عالمان دینی افغانستان ره‌آوردها و راهبردها، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1386ش.
  • متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، 1388ش.
  • «مجموعه قوانین افغانستان-9»، کابل، وزارت عدلیه جمهوری اسلامی افغانستان، 1388ش.
  • مزي، يوسف بن عبدالرحمن، تهذيب الكمال في أسماء الرجال، تحقیق د. بشار عواد معروف، لبنان، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1400ق.
  • «معرفی سیستم آموزش غیررسمی، تعلیمات علوم دینی در مساجد»، روزنامه انیس، تاریخ درج مطلب: 1 عقرب 1389ش.
  • نمازی شاهرودی، محمد، مستدرکات علم رجال حدیث، تهران، بی‌نا، 1404ق.
  • نظری، محمدعلی، «بخش اول – طالبان و سابقه دشمنی با معارف عصری در افغانستان»، وب‌سایت روزنامۀ 8 صبح، تاریخ درج مطلب: 21 مرداد 1402ش.
  • نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، لبنان، بیروت، مؤسسۀ آل‌البیت لاحیاء التراث، چاپ اول، 1408ق.