پرش به محتوا

پیش‌نویس:مسجد معجز: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
حذف رده‌ها
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''<big>مسجد معجز</big>'''، مسجدی در شهر اردبیل که بر پایه یک رویداد تاریخی برپا شده است.<br>
'''<big>مسجد معجز</big>'''، مسجدی در شهر اردبیل که بر پایه یک رویداد تاریخی برپا شده است.<br>


== جایگاه  و معرفی مسجد معجز ==
مسجد، واژه‌ای عربی است که در [[زبان فارسی]] به‌معنای محل سجده و مکان عبادت است.<ref>[https://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF-4 دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه مسجد.]</ref>  مسلمانان، گاهی مسجد را برای بزرگداشت پیشوایان [[دین]] و مذهب و گاهی به یادبود رویدادهای مهم بنیان می‌نهند.<ref>[http://miqat.hajj.ir/article_37678.html نجمی، «مسجد الإجابه یا مسجد مباهله»، 1381ش، ص113.]</ref>  مسجد معجز نیز در محله‌ای به همین نام، یکی از مساجد شهر [[اردبیل]] است که بر اساس رویدادی مهم بنا شده است. نام این [[مسجد]]، ریشه در واقعه‌ای دارد که حدود یک‌صد سال پیش در این مکان رخ داده است. امروزه در مکان این واقعه، سازه‌ای سقاخانه مانند به شکل طاقچه‌ای با پنجره کوچک هلالی شکلی به طرف کوچه وجود دارد که مردم محلی، پارچه‌های سبز و مشکی به میله‌های آن بسته‌اند و شمع‌هایی را در آن‌جا روشن می‌کنند.<ref>[https://www.irna.ir/news/7514558/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%B5%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87-%D8%B9-%DA%AF%D8%B1%D9%87-%DA%AF%D8%B4%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%B1%D8%AF%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86 «اعتقادات خالصانه مردم اردبیل به ائمه (ع) گره گشای مشکلات دردمندان»، وب‌سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی.]</ref>  <br>
مسجد، واژه‌ای عربی است که در [[زبان فارسی]] به‌معنای محل سجده و مکان عبادت است.<ref>[https://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF-4 دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه مسجد.]</ref>  مسلمانان، گاهی مسجد را برای بزرگداشت پیشوایان [[دین]] و مذهب و گاهی به یادبود رویدادهای مهم بنیان می‌نهند.<ref>[http://miqat.hajj.ir/article_37678.html نجمی، «مسجد الإجابه یا مسجد مباهله»، 1381ش، ص113.]</ref>  مسجد معجز نیز در محله‌ای به همین نام، یکی از مساجد شهر [[اردبیل]] است که بر اساس رویدادی مهم بنا شده است. نام این [[مسجد]]، ریشه در واقعه‌ای دارد که حدود یک‌صد سال پیش در این مکان رخ داده است. امروزه در مکان این واقعه، سازه‌ای سقاخانه مانند به شکل طاقچه‌ای با پنجره کوچک هلالی شکلی به طرف کوچه وجود دارد که مردم محلی، پارچه‌های سبز و مشکی به میله‌های آن بسته‌اند و شمع‌هایی را در آن‌جا روشن می‌کنند.<ref>[https://www.irna.ir/news/7514558/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%B5%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87-%D8%B9-%DA%AF%D8%B1%D9%87-%DA%AF%D8%B4%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%B1%D8%AF%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86 «اعتقادات خالصانه مردم اردبیل به ائمه (ع) گره گشای مشکلات دردمندان»، وب‌سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی.]</ref>  <br>
== '''زمینه تاریخی واقعه (سال ۱۳۰۰ شمسی)''' ==
مطالعه اسناد تاریخی و گزارش‌های مردمی حاکی از آن است که در سال 1300ش در محله‌ی جلیل‌شاه شهر [[اردبیل]]، که در آن زمان در حاشیه شهر قرار داشت، مرد فقیری به نام فتح‌الله ساکن بود که از محل کرایه تنها سرمایه خود یعنی یک اسب سفید، معاش خانواده را تامین می‌کرد. در آن زمان که خودرو در اکثر نقاط [[ایران]] وجود نداشت، چهارپایان ارزش بسیاری در حمل و نقل داشتند. از آن‌جا که برای نقل و انتقالات نظامی، اسب و قاطر به تعداد کافی در اختیار حکومت وقت نبود، دستور جمع آوری چهارپایان مردم، صادر شده بود.<ref>[https://www.irna.ir/news/7514558/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%B5%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87-%D8%B9-%DA%AF%D8%B1%D9%87-%DA%AF%D8%B4%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%B1%D8%AF%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86 «اعتقادات خالصانه مردم اردبیل به ائمه (ع) گره گشای مشکلات دردمندان»، وب‌سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی]</ref>  <br>
مطالعه اسناد تاریخی و گزارش‌های مردمی حاکی از آن است که در سال 1300ش در محله‌ی جلیل‌شاه شهر [[اردبیل]]، که در آن زمان در حاشیه شهر قرار داشت، مرد فقیری به نام فتح‌الله ساکن بود که از محل کرایه تنها سرمایه خود یعنی یک اسب سفید، معاش خانواده را تامین می‌کرد. در آن زمان که خودرو در اکثر نقاط [[ایران]] وجود نداشت، چهارپایان ارزش بسیاری در حمل و نقل داشتند. از آن‌جا که برای نقل و انتقالات نظامی، اسب و قاطر به تعداد کافی در اختیار حکومت وقت نبود، دستور جمع آوری چهارپایان مردم، صادر شده بود.<ref>[https://www.irna.ir/news/7514558/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%B5%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87-%D8%B9-%DA%AF%D8%B1%D9%87-%DA%AF%D8%B4%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%B1%D8%AF%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86 «اعتقادات خالصانه مردم اردبیل به ائمه (ع) گره گشای مشکلات دردمندان»، وب‌سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی]</ref>  <br>
روز هشتم [[شوال]]، یکی از مأموران نظمیه که رحمت‌الله نام داشت به خانه فتح‌الله مراجعه و از اهل خانه، اسب را طلب کرد. زن [[خانواده]] با بیان وضعیت نابسامان مالی، اسب را تنها وسیله گذران زندگی خانواده‌اش معرفی و ابراز کرد که این اسب، نذر تعزیه [[حضرت ابوالفضل]] است. او مأمور را به حضرت عباس (ع) سوگند داد که از تصمیم خود منصرف شود. اما مأمور اسب را از طویله بیرون کشید و سوار بر آن، راه نظمیه را در پیش گرفت. مأمور هنوز حدود ۳۰۰ متر از منزل فاصله نگرفته بود که صورتش سیاه شد و ناگهان از اسب به زمین افتاد. اسب نیز بلافاصله به منزل فتح‌الله بازگشت. شاهدان شگفت‌زده‌ی ماجرا، این رویداد را کرامتی از ابوالفضل العباس (ع) می‌دانند. خبر این واقعه با عنوان «پلیسون قرالماسی» یعنی «سیاه شدن پلیس» در سراسر شهر پیچید. مردم با حضور در محل، پارچه سبز رنگی بر پیشانی اسب بستند و نام مأمور را که جان خود را از دست داده بود، به «لعنت الله» تغییر دادند. مکان افتادن مامور نظمیه از اسب، به مسجد تبدیل شد.<ref>[https://basijnews.ir/fa/news/9156874/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D8%B9-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF-%D9%85%D8%B9%D8%AC%D8%B2-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D9%84 «مراسم گرامی‌داشت کرامت حضرت عباس (ع) در مسجد معجز اردبیل»، وب‌سایت خبرگزاری بسیج.]</ref>  <br>
 
آن خانه نیز به حسینیه تبدیل شد و مردم برای برآورده شدن حاجات خود به این حسینیه  می‌آیند و نذر و نیاز می‌کنند. اعضای آن [[خانواده]] نیز نسل‌به‌نسل خود را خادم ‌الحسین می‌دانند و در سال‌های پس از پیروزی [[انقلاب اسلامی]] نیز کوشیده‌اند که همچون حضرت ابوالفضل، ایثارگری و جانبازی را پیشه خویش سازند.<ref>[http://siroozonline.ir/article-754/%D8%A7%D9%88%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85-%D8%A7%D9%88-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%AC%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D9%84%DB%8C «اولسون قسم او شخصه معجزده وردی سیلی»، وب‌سایت سی روز آنلاین.]</ref>  <br>
== '''شرح رویداد اصلی (کرامت حضرت ابوالفضل العباس)''' ==
روز هشتم [[شوال]]، یکی از مأموران نظمیه که رحمت‌الله نام داشت به خانه فتح‌الله مراجعه و از اهل خانه، اسب را طلب کرد. زن [[خانواده]] با بیان وضعیت نابسامان مالی، اسب را تنها وسیله گذران زندگی خانواده‌اش معرفی و ابراز کرد که این اسب، نذر تعزیه [[حضرت ابوالفضل]] است. او مأمور را به حضرت عباس (ع) سوگند داد که از تصمیم خود منصرف شود. اما مأمور اسب را از طویله بیرون کشید و سوار بر آن، راه نظمیه را در پیش گرفت. مأمور هنوز حدود ۳۰۰ متر از منزل فاصله نگرفته بود که صورتش سیاه شد و ناگهان از اسب به زمین افتاد. اسب نیز بلافاصله به منزل فتح‌الله بازگشت. شاهدان شگفت‌زده‌ی ماجرا، این رویداد را کرامتی از ابوالفضل العباس (ع) می‌دانند. خبر این واقعه با عنوان «پلیسون قرالماسی» یعنی «سیاه شدن پلیس» در سراسر شهر پیچید. مردم با حضور در محل، پارچه سبز رنگی بر پیشانی اسب بستند و نام مأمور را که جان خود را از دست داده بود، به «لعنت الله» تغییر دادند. مکان افتادن مامور نظمیه از اسب، به مسجد تبدیل شد.<ref>[https://basijnews.ir/fa/news/9156874/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D8%B9-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF-%D9%85%D8%B9%D8%AC%D8%B2-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D9%84 «مراسم گرامی‌داشت کرامت حضرت عباس (ع) در مسجد معجز اردبیل»، وب‌سایت خبرگزاری بسیج.]</ref>   
 
== '''پیامدها و شکل‌گیری باور عمومی''' ==
آن خانه نیز به حسینیه تبدیل شد و مردم برای برآورده شدن حاجات خود به این حسینیه  می‌آیند و نذر و نیاز می‌کنند. اعضای آن [[خانواده]] نیز نسل‌به‌نسل خود را خادم ‌الحسین می‌دانند و در سال‌های پس از پیروزی [[انقلاب اسلامی]] نیز کوشیده‌اند که همچون حضرت ابوالفضل، ایثارگری و جانبازی را پیشه خویش سازند.<ref>[http://siroozonline.ir/article-754/%D8%A7%D9%88%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85-%D8%A7%D9%88-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%AC%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D9%84%DB%8C «اولسون قسم او شخصه معجزده وردی سیلی»، وب‌سایت سی روز آنلاین.]</ref>   
 
== میراث و تداوم باور ==
شعرای آذری‌زبان نیز این واقعه را در اشعار خود، مورد توجه قرار داده‌اند؛ از جمله، رحیم منزوی، در توصیف رویداد محله معجز چنین سروده است:<ref>منزوی، دیوان صد سینه زن، 1389ش، ص124.</ref> <br>
شعرای آذری‌زبان نیز این واقعه را در اشعار خود، مورد توجه قرار داده‌اند؛ از جمله، رحیم منزوی، در توصیف رویداد محله معجز چنین سروده است:<ref>منزوی، دیوان صد سینه زن، 1389ش، ص124.</ref> <br>


خط ۳۱: خط ۴۰:
{{پانویس}}
{{پانویس}}
==منابع==
==منابع==
* «اعتقادات خالصانه مردم اردبیل به ائمه (ع) گره گشای مشکلات دردمندان»، وب‌سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۷ اسفند ۱۳۸۷ش.  
*«اعتقادات خالصانه مردم اردبیل به ائمه (ع) گره گشای مشکلات دردمندان»، وب‌سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۷ اسفند ۱۳۸۷ش.
* «اولسون قسم او شخصه معجزده وردی سیلی»، وب‌سایت سی روز آنلاین، تاریخ درج مطلب: 17 اردیبهشت 1400.
*«اولسون قسم او شخصه معجزده وردی سیلی»، وب‌سایت سی روز آنلاین، تاریخ درج مطلب: 17 اردیبهشت 1400.
* «مراسم گرامی‌داشت کرامت حضرت عباس (ع) در مسجد معجز اردبیل»، وب‌سایت خبرگزاری بسیج، تاریخ درج مطلب: ۲۵ تير ۱۳۹۸ش.
*«مراسم گرامی‌داشت کرامت حضرت عباس (ع) در مسجد معجز اردبیل»، وب‌سایت خبرگزاری بسیج، تاریخ درج مطلب: ۲۵ تير ۱۳۹۸ش.
* دهخدا، علی‌اکبر، لغت¬نامه، وب‌سایت واژه‌یاب، تاريخ بازدید: 9 دی 1400ش.
*دهخدا، علی‌اکبر، لغت¬نامه، وب‌سایت واژه‌یاب، تاريخ بازدید: 9 دی 1400ش.
* صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، تهران، مؤلف، 1353ش.
*صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، تهران، مؤلف، 1353ش.
* منزوی، رحیم، دیوان صد سینه زن، تهران، فائزون، 1389ش، چاپ شانزدهم.
*منزوی، رحیم، دیوان صد سینه زن، تهران، فائزون، 1389ش، چاپ شانزدهم.
* نجمی، محمدصادق، «مسجد الإجابه یا مسجد مباهله»، میقات حج،  شماره 41، 1381ش.
*نجمی، محمدصادق، «مسجد الإجابه یا مسجد مباهله»، میقات حج،  شماره 41، 1381ش.

نسخهٔ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۰۱

مسجد معجز، مسجدی در شهر اردبیل که بر پایه یک رویداد تاریخی برپا شده است.

جایگاه و معرفی مسجد معجز

مسجد، واژه‌ای عربی است که در زبان فارسی به‌معنای محل سجده و مکان عبادت است.[۱] مسلمانان، گاهی مسجد را برای بزرگداشت پیشوایان دین و مذهب و گاهی به یادبود رویدادهای مهم بنیان می‌نهند.[۲] مسجد معجز نیز در محله‌ای به همین نام، یکی از مساجد شهر اردبیل است که بر اساس رویدادی مهم بنا شده است. نام این مسجد، ریشه در واقعه‌ای دارد که حدود یک‌صد سال پیش در این مکان رخ داده است. امروزه در مکان این واقعه، سازه‌ای سقاخانه مانند به شکل طاقچه‌ای با پنجره کوچک هلالی شکلی به طرف کوچه وجود دارد که مردم محلی، پارچه‌های سبز و مشکی به میله‌های آن بسته‌اند و شمع‌هایی را در آن‌جا روشن می‌کنند.[۳]

زمینه تاریخی واقعه (سال ۱۳۰۰ شمسی)

مطالعه اسناد تاریخی و گزارش‌های مردمی حاکی از آن است که در سال 1300ش در محله‌ی جلیل‌شاه شهر اردبیل، که در آن زمان در حاشیه شهر قرار داشت، مرد فقیری به نام فتح‌الله ساکن بود که از محل کرایه تنها سرمایه خود یعنی یک اسب سفید، معاش خانواده را تامین می‌کرد. در آن زمان که خودرو در اکثر نقاط ایران وجود نداشت، چهارپایان ارزش بسیاری در حمل و نقل داشتند. از آن‌جا که برای نقل و انتقالات نظامی، اسب و قاطر به تعداد کافی در اختیار حکومت وقت نبود، دستور جمع آوری چهارپایان مردم، صادر شده بود.[۴]

شرح رویداد اصلی (کرامت حضرت ابوالفضل العباس)

روز هشتم شوال، یکی از مأموران نظمیه که رحمت‌الله نام داشت به خانه فتح‌الله مراجعه و از اهل خانه، اسب را طلب کرد. زن خانواده با بیان وضعیت نابسامان مالی، اسب را تنها وسیله گذران زندگی خانواده‌اش معرفی و ابراز کرد که این اسب، نذر تعزیه حضرت ابوالفضل است. او مأمور را به حضرت عباس (ع) سوگند داد که از تصمیم خود منصرف شود. اما مأمور اسب را از طویله بیرون کشید و سوار بر آن، راه نظمیه را در پیش گرفت. مأمور هنوز حدود ۳۰۰ متر از منزل فاصله نگرفته بود که صورتش سیاه شد و ناگهان از اسب به زمین افتاد. اسب نیز بلافاصله به منزل فتح‌الله بازگشت. شاهدان شگفت‌زده‌ی ماجرا، این رویداد را کرامتی از ابوالفضل العباس (ع) می‌دانند. خبر این واقعه با عنوان «پلیسون قرالماسی» یعنی «سیاه شدن پلیس» در سراسر شهر پیچید. مردم با حضور در محل، پارچه سبز رنگی بر پیشانی اسب بستند و نام مأمور را که جان خود را از دست داده بود، به «لعنت الله» تغییر دادند. مکان افتادن مامور نظمیه از اسب، به مسجد تبدیل شد.[۵]

پیامدها و شکل‌گیری باور عمومی

آن خانه نیز به حسینیه تبدیل شد و مردم برای برآورده شدن حاجات خود به این حسینیه می‌آیند و نذر و نیاز می‌کنند. اعضای آن خانواده نیز نسل‌به‌نسل خود را خادم ‌الحسین می‌دانند و در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز کوشیده‌اند که همچون حضرت ابوالفضل، ایثارگری و جانبازی را پیشه خویش سازند.[۶]

میراث و تداوم باور

شعرای آذری‌زبان نیز این واقعه را در اشعار خود، مورد توجه قرار داده‌اند؛ از جمله، رحیم منزوی، در توصیف رویداد محله معجز چنین سروده است:[۷]

الگو:آغاز نستعلیق

الگو:شعر
الگو:ب
الگو:ب
الگو:ب
الگو:پایان شعر  
الگو:پایان نستعلیق

شعر دیگری که در کتاب «اردبیل در گذرگاه تاریخ» ضبط شده، چنین است: الگو:آغاز نستعلیق

الگو:شعر
الگو:ب
الگو:ب
الگو:ب
الگو:پایان شعر  
الگو:پایان نستعلیق

این شعر، با بیت زیر به پایان رسیده است:[۸] الگو:آغاز نستعلیق

الگو:شعر
الگو:ب
الگو:پایان شعر  
الگو:پایان نستعلیق

پانویس

منابع

  • «اعتقادات خالصانه مردم اردبیل به ائمه (ع) گره گشای مشکلات دردمندان»، وب‌سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۷ اسفند ۱۳۸۷ش.
  • «اولسون قسم او شخصه معجزده وردی سیلی»، وب‌سایت سی روز آنلاین، تاریخ درج مطلب: 17 اردیبهشت 1400.
  • «مراسم گرامی‌داشت کرامت حضرت عباس (ع) در مسجد معجز اردبیل»، وب‌سایت خبرگزاری بسیج، تاریخ درج مطلب: ۲۵ تير ۱۳۹۸ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغت¬نامه، وب‌سایت واژه‌یاب، تاريخ بازدید: 9 دی 1400ش.
  • صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، تهران، مؤلف، 1353ش.
  • منزوی، رحیم، دیوان صد سینه زن، تهران، فائزون، 1389ش، چاپ شانزدهم.
  • نجمی، محمدصادق، «مسجد الإجابه یا مسجد مباهله»، میقات حج، شماره 41، 1381ش.