پیشنویس:حمام: تفاوت میان نسخهها
حذف ردهها |
ویرایش و اصلاح متنی |
||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
<big>'''حَمّام'''</big>؛ مکان ویژهی شستوشوی بدن | <big>'''حَمّام'''</big>؛ مکان ویژهی شستوشوی بدن. | ||
[[پرونده:حمام.jpg|200px|thumb|left|حمام سنتی ایرانی]] | [[پرونده:حمام.jpg|200px|thumb|left|حمام سنتی ایرانی]] | ||
حمام یا گرمابه بهدلیل تأکید فرهنگ ایرانی بر پاکیزگی و بهداشت، همواره از جایگاهی ویژه برخوردار بوده است. در گذشته، حمامها را بهگونهای میساختند که قابلیت استفادۀ همگانی داشته باشد. آنچه این بناها را از دیگر عناصر معماری ایرانی متمایز میکند، تنها کارکرد شستوشو نیست؛ بلکه نقش کانونی حمام در شکلگیری روابط اجتماعی، پیوند ناگسستنی آن با آیینهای مذهبی و محلی، ارتباطش با دانش و بهویژه [[طب سنتی ایران|طب سنتی]]، و حضورش در گستره فرهنگ عمومی مردم است. متأسفانه امروزه این شاهکارهای معماری، در زمره آسیبپذیرترین بناهای تاریخی ایران قرار دارند؛ چندان که بسیاری از این عمارتهای سرفراز، یا به کلی از صفحه روزگار محو شدهاند یا چهرهای ناآشنا به خود گرفتهاند. | |||
==حمام | |||
== واژهشناسی حمام == | |||
واژه عربی [[حمام]] از ریشه حمم بهمعنای گرما و داغی گرفته شده است. این اصطلاح که در زبان فارسی، '''گرمابه''' گفته میشود،<ref>[https://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D8%AD%D9%85%D8%A7%D9%85-3 دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه حمام.] </ref> مکانی برای شستشوی سر و بدن است.<ref>[https://www.vajehyab.com/amid/%D8%AD%D9%85%D8%A7%D9%85-2 عمید، فرهنگ فارسی عمید، ذیل واژه حمام.] </ref> کلمات حمامی، استحمام، حمی (تب) و حمیم (خویشاوند) از همین واژه گرفته شدهاند.<ref>فرزان، مقالات، ۱۳۵۶ش، ص433 و 434. </ref> در زبان فارسی از کلمات گرماوه، گرماوان و گرمابان نیز بهجای گرمابه استفاده میکنند.<ref>پیرنیـا، آشنـایی بـا معماری اسلامی ایران، ۱۳۷۱ش، ص197. </ref> | |||
پیش از [[اسلام]]، ایرانیان بر این باور بودند که | |||
==تاریخچه حمام ایرانی== | |||
[[فردوسی]] در [[شاهنامه]] به جمشید، از پادشاهان پیشدادی، اشاره میکند که دیوان را فرمان داد تا گرمابهای از خشت، گِل و سنگ بسازند.<ref>فردوسی، شاهنامه، ج1، ۱۳۸۶ش، ص43.</ref> گرمابه در ایران باستان، یک مکان سرپوشیدۀ گرم بوده است که ظرفی بزرگ بهنام '''آبزن''' در وسط آن برای شستوشوی بدن قرار میدادند.<ref>مسعودی، مروجالذهب، ج1، ۱۳۷۴ش، ص273. </ref> در آثار بهجا مانده در [[چغازنبیل]]، آثاری از تشتهایی تخت و گچاندود به شکل [[حوض]] آبنما در بعضی اتاقها وجود دارد. حفاریهای باستانشناسی و مطالعات انجامگرفته، نشان از قدمت آن تشتها تا دوره ایلامیان دارد. در خانههای بزرگان شوش نیز، این تشتها به صورت گرد و قیراندود در اتاقهایی تعبیه شدهاند و برخی از آب گرم و سرد برخوردار بودهاند.<ref>گیرشمن، رمان، چغازنبیل، ج2، ۱۳۷۵ش، ص108-112.</ref> در [[تخت جمشید|تختجمشید]] نیز بقایای اتاقی شامل دو قسمت درونی و بیرونی کشف شده که باستانشناسان آن را حمام مخصوص پادشاه هخامنشی دانستهاند.<ref> تجویدی، دانستنیهای نوین دربارۀ هنر و [[باستانشناسی]] عصر هخامنشی بر بنیاد کاوشهای پنجسالۀ تختجمشید، ۱۳۵۵ش، ص172 و 173. </ref> | |||
برخی بر این باورند که مردم سرزمینهای غرب، در دوره [[اشکانیان]] راه و روش استفاده از گرمابه را در جنگها از ایرانیان آموختند. در آن زمان، میان لشکر ایران، افرادی حضور داشتند که تنها وظیفهشان شستوشوی ارباب خود با آب گرم بوده است.<ref>نیرنوری، سهم ایران در تمدن جهان، ۱۳۴۵ش، ص154. </ref> در دوره [[ساسانیان]]، ساخت گرمابه در شهرها برای استفاده همگانی، رواج یافت.<ref>پیگولوسکایا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ۱۳۶۷ش، ص426.</ref> البته طرفداران [[آیین زرتشت|آیین زردشت]] معتقد بودند که هر کسی زیاد به گرمابه رود، آب را بیشتر آلوده میکند و در آن جهان عذاب خواهد شد زیرا پلیدی و ناپاکی را به [[آب]] و آتش و زمین برده است؛<ref>زرتشت بهرام، ارداویرافنامۀ منظوم، ۱۳۴۲ش، ص50.</ref> اما در همان زمان، برای افرادی که پیرو [[زرتشت|زردشت]] نبودند، استفاده کردن از گرمابه، سنتی رایج بود.<ref>مسعودی، مروجالذهب، ج1، ۱۳۷۴ش، ص273.</ref> | |||
پیش از [[اسلام]]، ایرانیان بر این باور بودند که پاکی، نه با غوطهور شدن در آب، بلکه با ریختن آب بر تن حاصل میشود؛ اما پس از گسترش اسلام در جامعه ایرانی و فراگیر شدن مفاهیم فقهی مانند آب کُر، غوطهور شدن در آب هنگام استحمام، میان ایرانیان رایج شد. ساخت خزینه در حمام ایرانی برآمده از همین تغییر انگاره است.<ref>نیرنوری، سهم ایران در تمدن جهان، ۱۳۴۵ش، ص۱۵۵.</ref> | |||
رشیدالدین فضلالله در سده 7ق، از وجود تعدادی حمام بیرونی و اندرونی در محلههای تبریز به نام حمام رشیدی و نیز از حمام وقفی خود یاد کرده است.<ref>رشیدالدین فضلالله، وقفنامۀ ربع رشیدی، ۱۳۵۶ش، ص43 و 204. </ref> وی همچنین به دستور غازانخان برای ساخت گرمابه و [[کاروانسرا|کاروانسرا]] درکنار ورودیهای شهر [[تبریز]] اشاره کرده است.<ref>رشیدالدین فضلالله، تاریخ مبارک غازانی، ۱۳۵۸ق، ص۲۰۶.</ref> در [[صفویه|دوران صفوی]]، یکی از تفریحات بزرگان و اشراف، حمام گُلریزان بود. به دستور آنها، آب خزینه را تازه کرده و خروارها گل سرخ در آن میریختند، سپس در آن استحمام میکردند.<ref>فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، ج2، ۱۳۴۵ش، ص330.</ref> براساس گزارش امینالدوله (۱۱۹۳-۱۲۶۳ق)، در آن روزگار، برخی بزرگان و تجار در خانه خود نیز حمام داشتند.<ref>امینالدوله، سفرنامه، ۱۳۹۰ش، ص۳۸۶.</ref> | |||
==حمام در زبان و ادب فارسی== | ==حمام در زبان و ادب فارسی== | ||
به حمام رفتن و آداب شستوشوی | به حمام رفتن و آداب شستوشوی بدن، در آثار زکریای رازی، [[عطار نیشابوری]]، محمد غزالی، [[سعدی]]، [[حافظ]] و [[نظامی گنجوی|نظامی گنجوی]] آمده است.<ref>عنصرالمعالی کیکاووس، قابوسنامه، ۱۳۶۶ش، ص۶۲.</ref> عطار با نقل حکایتی از رفتن [[ابوسعید ابوالخیر|شیخ ابوسعید]] به حمام، جوانمردی را آن دانسته که چرک تن فرد را پنهان کنی و آن را پیش چشم خلق نیاوری.<ref>عطار نیشابوری، منطقالطیر، ۱۳۷۸ش، ص267.</ref> حافظ، نیز در غزلیات خود به گرمابه و حمام اشاراتی دارد: | ||
اگر رفیق شفیقی | |||
اگر رفیق شفیقی درستپیمان باش *** حریف خانه و گرمابه و گلستان باش<ref>[https://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh273/ حافظ، غزلیات، سایت گنجور.] </ref> | |||
[[مولانا|مولوی]]، شهوت دنیا را به گلخن حمام تشبیه کرده که حمام تقوا با آن روشن است.<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۸۲ش، ص481. </ref> | |||
همچنین آداب حمامرفتن، شستن سر و بدن و نیز عمل غُسل بر اساس آموزههای اسلامی در کتاب حلية المتقين از محمدباقر مجلسی در سده 11ق، به تفصیل بیان شده است.<ref>مجلسی، حلیة المتقین، ۱۳۶۲ش، ص۱۱۵-۱۲۵.</ref> | |||
==حمامهای ایرانی در سفرنامهها== | ==حمامهای ایرانی در سفرنامهها== | ||
حمامهای ایرانی، در پرتو بهرهمندی از ویژگیهای ساختاری، روابط اجتماعی و انسانی، | حمامهای ایرانی، در پرتو بهرهمندی از ویژگیهای ساختاری، روابط اجتماعی و انسانی، آدابورسوم مربوط به آن و نیز معماری خاص و پرشکوهشان همواره در کانون توجه سیاحان، شرقشناسان و سفیران خارجی بوده و در سفرنامههای دورههای مختلف تاریخی، توصیف شدهاند. بسیاری از آنها بر این باور بودند که حمامهای ایرانی از باشکوهترین معماری برخوردار هستند و فقیر و غنی به مساوات از آن، استفاده میکنند. بر اساس توصيف سفرنامهها، در قسمتهایی از حمام، ساربان، قاطرچی و تاجر معتبر در کنار هم مینشستند و اختلاف طبقاتی معنا نداشت. سفرنامهنویسان، گاهی به تفصیل به معماری حمام، روابط اجتماعی درون آن، ساعات کار آنها، ضروریات و وسایل مورد نیاز و غیره پرداختهاند. در برخی از این گزارشها آمده است که ایرانیان بلافاصله پس از بازگشت از سفر، استحمام میکنند.<ref>موریه، سفرنامه، ج2، ۱۳۸۶ش، ص94.</ref> برای افراد ثروتمند، پس از استحمام، فرشی زیر پایشان گسترده میشد و نوکران، بغچه حمام را از آنها گرفته و در پوشیدن لباسهای تمیز به کمکشان میآمدند. در دوره فتحعلیشاه [[قاجار]]، هر روز صبح، بوق حمام اندکی پیش از صدای اذان بلند میشد و پس از آن صدای مؤذن از منارهها برخاسته و مردم را به نماز دعوت میکرد.<ref>Drouville, Voyage en Perse, 1828, p78.</ref> | ||
در برخی از این گزارشها آمده است که ایرانیان بلافاصله پس از بازگشت از سفر، استحمام میکنند.<ref>موریه، سفرنامه، ج2، ۱۳۸۶ش، ص94.</ref> | از منظر جهانگردان، ایرانیان همواه از عفیفترین مردمان جهان بودهاند و بههمين دلیل، پیش از برهنهشدن در حمام، با لُنگی از جنس کرباس، پایینتنه خود را از کمر تا زانو میپوشانند. حمام رفتن یکی از راههای وقتگذرانی<ref>Sheil, Glimpses of Life and Manners in Persia, 1856, p146.</ref> ایرانیان نیز بوده است؛ آنها بهصورت گروهی به حمام رفته، در آنجا بساط مهمانی، [[نقالی]] و معرکهگیری بر پا میکردند، آهنگ نواخته و پس از صرف نهار، خود را میآراستند. دیوارهای داخلی حمامها دارای نقاشیهایی از [[رستم]] و سهراب یا کشتی نوح بوده که در آن انواع حیوانات با فشار به همدیگر در حال خارجشدن هستند.<ref>پولاک، سفرنامه (ایران و ایرانیان)، ۱۳۶۱ش، ص244. </ref> کف حمامها نیز عموما با کاشیهای آبیرنگ فرش میشدند.<ref>رایس، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ۱۳۶۶ش، ص۱۳۰.</ref> حمامهای همدان در زیرزمین ساخته میشد و پشت بام آنها با سطح زمین برابری میکرد.<ref>چریکف، سیاحتنامه، ۱۳۵۸ش، ص84.</ref> در [[کرمان (شهر)|کرمان]]، 50 حمام وجود داشته که بهترین آنها حمام وکیل است.<ref>Sykes, Ten Thousand Miles in Persia, 1902, p194.</ref> در حمامهای [[کازرون]]، روی سکوهای کاشی بیرون حمام را با نمدهایی از پشم [[شتر]] میپوشاندند.<ref>نوردِن، زیر آسمان ایران، ۱۳۵۶ش، ص71.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* امینالدوله، علی، سفرنامه، به تحقیق اسلام کاظمیه، تهران، توس، ۱۳۹۰ش. | *امینالدوله، علی، سفرنامه، به تحقیق اسلام کاظمیه، تهران، توس، ۱۳۹۰ش. | ||
* پیرنیـا، محمدکریم، آشنـایی بـا معماری اسلامی ایران، به تحقیق غلامحسین معماریان، تهران، دانشگاه علم و صنعت، ۱۳۷۱ش. | *پیرنیـا، محمدکریم، آشنـایی بـا معماری اسلامی ایران، به تحقیق غلامحسین معماریان، تهران، دانشگاه علم و صنعت، ۱۳۷۱ش. | ||
* پیگولوسکایا، نیناویکتوروونا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمۀ عنایتالله رضا، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۷ش. | *پیگولوسکایا، نیناویکتوروونا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمۀ عنایتالله رضا، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۷ش. | ||
* پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه (ایران و ایرانیان)، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۱ش. | *پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه (ایران و ایرانیان)، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۱ش. | ||
* تجویدی، اکبر، دانستنیهای نوین دربارۀ هنر و باستانشناسی عصر هخامنشی بر بنیاد کاوشهای پنجسالۀ تختجمشید، تهران، اداره کل وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۵۵ش. | *تجویدی، اکبر، دانستنیهای نوین دربارۀ هنر و باستانشناسی عصر هخامنشی بر بنیاد کاوشهای پنجسالۀ تختجمشید، تهران، اداره کل وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۵۵ش. | ||
* چریکف، سیاحتنامه، ترجمۀ آبکار مسیحی، به تحقیق علیاصغر عمران، تهران، حبیبی، ۱۳۵۸ش. | *چریکف، سیاحتنامه، ترجمۀ آبکار مسیحی، به تحقیق علیاصغر عمران، تهران، حبیبی، ۱۳۵۸ش. | ||
* حافظ، غزلیات، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 4 مهر 1400ش. | *حافظ، غزلیات، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 4 مهر 1400ش. | ||
* دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1400. | *دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1400. | ||
* رایس، کلارا کولیور، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمۀ اسدالله آزاد، مشهد، معاونت فرهنگی قدس رضوی، ۱۳۶۶ش. | *رایس، کلارا کولیور، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمۀ اسدالله آزاد، مشهد، معاونت فرهنگی قدس رضوی، ۱۳۶۶ش. | ||
* رشیدالدین فضل الله، وقفنامۀ ربع رشیدی، به تحقیق مجتبى مینوی و ایرج افشار، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۶ش. | *رشیدالدین فضل الله، وقفنامۀ ربع رشیدی، به تحقیق مجتبى مینوی و ایرج افشار، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۶ش. | ||
* رشیدالدین فضلالله، تاریخ مبارک غازانی، به تحقیق کارل یان، هارتفرد، اوقاف گیب، ۱۳۵۸ق. | *رشیدالدین فضلالله، تاریخ مبارک غازانی، به تحقیق کارل یان، هارتفرد، اوقاف گیب، ۱۳۵۸ق. | ||
* زرتشت بهرام پژدو، ارداویرافنامۀ منظوم، به تحقیق رحیم عفیفی، مشهد، بین، ۱۳۴۲ش. | *زرتشت بهرام پژدو، ارداویرافنامۀ منظوم، به تحقیق رحیم عفیفی، مشهد، بین، ۱۳۴۲ش. | ||
* عطار نیشابوری، منطقالطیر، به تحقیق کاظم دزفولیان، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ش. | *عطار نیشابوری، منطقالطیر، به تحقیق کاظم دزفولیان، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ش. | ||
* عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1400. | *عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1400. | ||
* گیرشمن، رمان، چغازنبیل، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۵ش. | *گیرشمن، رمان، چغازنبیل، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۵ش. | ||
* فرزان، محمد، مقالات، به تحقیق احمد ادارهچی گیلانی، تهران، حیدری، ۱۳۵۶ش. | *فرزان، محمد، مقالات، به تحقیق احمد ادارهچی گیلانی، تهران، حیدری، ۱۳۵۶ش. | ||
* فردوسی، شاهنامه، به تحقیق جلال خالقیمطلق، تهران، سخن، ۱۳۸۶ش. | *فردوسی، شاهنامه، به تحقیق جلال خالقیمطلق، تهران، سخن، ۱۳۸۶ش. | ||
* فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، علمی، ۱۳۴۵ش. | *فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، علمی، ۱۳۴۵ش. | ||
* عنصرالمعالی کیکاووس، قابوسنامه، به تحقیق سعید نفیسی و حسین آهی، تهران، فروغی، ۱۳۶۶ش. | *عنصرالمعالی کیکاووس، قابوسنامه، به تحقیق سعید نفیسی و حسین آهی، تهران، فروغی، ۱۳۶۶ش. | ||
* مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، تهران، رضوی، ۱۳۶۲ش. | *مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، تهران، رضوی، ۱۳۶۲ش. | ||
* مسعودی، علی، مروجالذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴ش. | *مسعودی، علی، مروجالذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴ش. | ||
* مولوی، مثنوی معنوی، به تحقیق نیکلسن، تهران، اهورا، ۱۳۸۲ش. | *مولوی، مثنوی معنوی، به تحقیق نیکلسن، تهران، اهورا، ۱۳۸۲ش. | ||
* موریه، جیمز، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، توس، ۱۳۸۶ش. | *موریه، جیمز، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، توس، ۱۳۸۶ش. | ||
* نوردِن، هرمن، زیر آسمان ایران، ترجمۀ سیمین سمیعی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۶ش. | *نوردِن، هرمن، زیر آسمان ایران، ترجمۀ سیمین سمیعی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۶ش. | ||
* نیرنوری، حمید، سهم ایران در تمدن جهان، تهران، انتشارات شرکت ملی نفت ایران، ۱۳۴۵ش. | *نیرنوری، حمید، سهم ایران در تمدن جهان، تهران، انتشارات شرکت ملی نفت ایران، ۱۳۴۵ش. | ||
* Drouville, Gaspard, Voyage en Perse, Paris, 1828. | *Drouville, Gaspard, Voyage en Perse, Paris, 1828. | ||
* Sheil, Mary Leonora, Glimpses of Life and Manners in Persia, London, 1856. | *Sheil, Mary Leonora, Glimpses of Life and Manners in Persia, London, 1856. | ||
* Sykes, Percy Molesworth, Ten Thousand Miles in Persia, New York, 1902. | *Sykes, Percy Molesworth, Ten Thousand Miles in Persia, New York, 1902. | ||
نسخهٔ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۲۷
حَمّام؛ مکان ویژهی شستوشوی بدن.

حمام یا گرمابه بهدلیل تأکید فرهنگ ایرانی بر پاکیزگی و بهداشت، همواره از جایگاهی ویژه برخوردار بوده است. در گذشته، حمامها را بهگونهای میساختند که قابلیت استفادۀ همگانی داشته باشد. آنچه این بناها را از دیگر عناصر معماری ایرانی متمایز میکند، تنها کارکرد شستوشو نیست؛ بلکه نقش کانونی حمام در شکلگیری روابط اجتماعی، پیوند ناگسستنی آن با آیینهای مذهبی و محلی، ارتباطش با دانش و بهویژه طب سنتی، و حضورش در گستره فرهنگ عمومی مردم است. متأسفانه امروزه این شاهکارهای معماری، در زمره آسیبپذیرترین بناهای تاریخی ایران قرار دارند؛ چندان که بسیاری از این عمارتهای سرفراز، یا به کلی از صفحه روزگار محو شدهاند یا چهرهای ناآشنا به خود گرفتهاند.
واژهشناسی حمام
واژه عربی حمام از ریشه حمم بهمعنای گرما و داغی گرفته شده است. این اصطلاح که در زبان فارسی، گرمابه گفته میشود،[۱] مکانی برای شستشوی سر و بدن است.[۲] کلمات حمامی، استحمام، حمی (تب) و حمیم (خویشاوند) از همین واژه گرفته شدهاند.[۳] در زبان فارسی از کلمات گرماوه، گرماوان و گرمابان نیز بهجای گرمابه استفاده میکنند.[۴]
تاریخچه حمام ایرانی
فردوسی در شاهنامه به جمشید، از پادشاهان پیشدادی، اشاره میکند که دیوان را فرمان داد تا گرمابهای از خشت، گِل و سنگ بسازند.[۵] گرمابه در ایران باستان، یک مکان سرپوشیدۀ گرم بوده است که ظرفی بزرگ بهنام آبزن در وسط آن برای شستوشوی بدن قرار میدادند.[۶] در آثار بهجا مانده در چغازنبیل، آثاری از تشتهایی تخت و گچاندود به شکل حوض آبنما در بعضی اتاقها وجود دارد. حفاریهای باستانشناسی و مطالعات انجامگرفته، نشان از قدمت آن تشتها تا دوره ایلامیان دارد. در خانههای بزرگان شوش نیز، این تشتها به صورت گرد و قیراندود در اتاقهایی تعبیه شدهاند و برخی از آب گرم و سرد برخوردار بودهاند.[۷] در تختجمشید نیز بقایای اتاقی شامل دو قسمت درونی و بیرونی کشف شده که باستانشناسان آن را حمام مخصوص پادشاه هخامنشی دانستهاند.[۸]
برخی بر این باورند که مردم سرزمینهای غرب، در دوره اشکانیان راه و روش استفاده از گرمابه را در جنگها از ایرانیان آموختند. در آن زمان، میان لشکر ایران، افرادی حضور داشتند که تنها وظیفهشان شستوشوی ارباب خود با آب گرم بوده است.[۹] در دوره ساسانیان، ساخت گرمابه در شهرها برای استفاده همگانی، رواج یافت.[۱۰] البته طرفداران آیین زردشت معتقد بودند که هر کسی زیاد به گرمابه رود، آب را بیشتر آلوده میکند و در آن جهان عذاب خواهد شد زیرا پلیدی و ناپاکی را به آب و آتش و زمین برده است؛[۱۱] اما در همان زمان، برای افرادی که پیرو زردشت نبودند، استفاده کردن از گرمابه، سنتی رایج بود.[۱۲]
پیش از اسلام، ایرانیان بر این باور بودند که پاکی، نه با غوطهور شدن در آب، بلکه با ریختن آب بر تن حاصل میشود؛ اما پس از گسترش اسلام در جامعه ایرانی و فراگیر شدن مفاهیم فقهی مانند آب کُر، غوطهور شدن در آب هنگام استحمام، میان ایرانیان رایج شد. ساخت خزینه در حمام ایرانی برآمده از همین تغییر انگاره است.[۱۳]
رشیدالدین فضلالله در سده 7ق، از وجود تعدادی حمام بیرونی و اندرونی در محلههای تبریز به نام حمام رشیدی و نیز از حمام وقفی خود یاد کرده است.[۱۴] وی همچنین به دستور غازانخان برای ساخت گرمابه و کاروانسرا درکنار ورودیهای شهر تبریز اشاره کرده است.[۱۵] در دوران صفوی، یکی از تفریحات بزرگان و اشراف، حمام گُلریزان بود. به دستور آنها، آب خزینه را تازه کرده و خروارها گل سرخ در آن میریختند، سپس در آن استحمام میکردند.[۱۶] براساس گزارش امینالدوله (۱۱۹۳-۱۲۶۳ق)، در آن روزگار، برخی بزرگان و تجار در خانه خود نیز حمام داشتند.[۱۷]
حمام در زبان و ادب فارسی
به حمام رفتن و آداب شستوشوی بدن، در آثار زکریای رازی، عطار نیشابوری، محمد غزالی، سعدی، حافظ و نظامی گنجوی آمده است.[۱۸] عطار با نقل حکایتی از رفتن شیخ ابوسعید به حمام، جوانمردی را آن دانسته که چرک تن فرد را پنهان کنی و آن را پیش چشم خلق نیاوری.[۱۹] حافظ، نیز در غزلیات خود به گرمابه و حمام اشاراتی دارد:
اگر رفیق شفیقی درستپیمان باش *** حریف خانه و گرمابه و گلستان باش[۲۰]
مولوی، شهوت دنیا را به گلخن حمام تشبیه کرده که حمام تقوا با آن روشن است.[۲۱]
همچنین آداب حمامرفتن، شستن سر و بدن و نیز عمل غُسل بر اساس آموزههای اسلامی در کتاب حلية المتقين از محمدباقر مجلسی در سده 11ق، به تفصیل بیان شده است.[۲۲]
حمامهای ایرانی در سفرنامهها
حمامهای ایرانی، در پرتو بهرهمندی از ویژگیهای ساختاری، روابط اجتماعی و انسانی، آدابورسوم مربوط به آن و نیز معماری خاص و پرشکوهشان همواره در کانون توجه سیاحان، شرقشناسان و سفیران خارجی بوده و در سفرنامههای دورههای مختلف تاریخی، توصیف شدهاند. بسیاری از آنها بر این باور بودند که حمامهای ایرانی از باشکوهترین معماری برخوردار هستند و فقیر و غنی به مساوات از آن، استفاده میکنند. بر اساس توصيف سفرنامهها، در قسمتهایی از حمام، ساربان، قاطرچی و تاجر معتبر در کنار هم مینشستند و اختلاف طبقاتی معنا نداشت. سفرنامهنویسان، گاهی به تفصیل به معماری حمام، روابط اجتماعی درون آن، ساعات کار آنها، ضروریات و وسایل مورد نیاز و غیره پرداختهاند. در برخی از این گزارشها آمده است که ایرانیان بلافاصله پس از بازگشت از سفر، استحمام میکنند.[۲۳] برای افراد ثروتمند، پس از استحمام، فرشی زیر پایشان گسترده میشد و نوکران، بغچه حمام را از آنها گرفته و در پوشیدن لباسهای تمیز به کمکشان میآمدند. در دوره فتحعلیشاه قاجار، هر روز صبح، بوق حمام اندکی پیش از صدای اذان بلند میشد و پس از آن صدای مؤذن از منارهها برخاسته و مردم را به نماز دعوت میکرد.[۲۴]
از منظر جهانگردان، ایرانیان همواه از عفیفترین مردمان جهان بودهاند و بههمين دلیل، پیش از برهنهشدن در حمام، با لُنگی از جنس کرباس، پایینتنه خود را از کمر تا زانو میپوشانند. حمام رفتن یکی از راههای وقتگذرانی[۲۵] ایرانیان نیز بوده است؛ آنها بهصورت گروهی به حمام رفته، در آنجا بساط مهمانی، نقالی و معرکهگیری بر پا میکردند، آهنگ نواخته و پس از صرف نهار، خود را میآراستند. دیوارهای داخلی حمامها دارای نقاشیهایی از رستم و سهراب یا کشتی نوح بوده که در آن انواع حیوانات با فشار به همدیگر در حال خارجشدن هستند.[۲۶] کف حمامها نیز عموما با کاشیهای آبیرنگ فرش میشدند.[۲۷] حمامهای همدان در زیرزمین ساخته میشد و پشت بام آنها با سطح زمین برابری میکرد.[۲۸] در کرمان، 50 حمام وجود داشته که بهترین آنها حمام وکیل است.[۲۹] در حمامهای کازرون، روی سکوهای کاشی بیرون حمام را با نمدهایی از پشم شتر میپوشاندند.[۳۰]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه حمام.
- ↑ عمید، فرهنگ فارسی عمید، ذیل واژه حمام.
- ↑ فرزان، مقالات، ۱۳۵۶ش، ص433 و 434.
- ↑ پیرنیـا، آشنـایی بـا معماری اسلامی ایران، ۱۳۷۱ش، ص197.
- ↑ فردوسی، شاهنامه، ج1، ۱۳۸۶ش، ص43.
- ↑ مسعودی، مروجالذهب، ج1، ۱۳۷۴ش، ص273.
- ↑ گیرشمن، رمان، چغازنبیل، ج2، ۱۳۷۵ش، ص108-112.
- ↑ تجویدی، دانستنیهای نوین دربارۀ هنر و باستانشناسی عصر هخامنشی بر بنیاد کاوشهای پنجسالۀ تختجمشید، ۱۳۵۵ش، ص172 و 173.
- ↑ نیرنوری، سهم ایران در تمدن جهان، ۱۳۴۵ش، ص154.
- ↑ پیگولوسکایا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ۱۳۶۷ش، ص426.
- ↑ زرتشت بهرام، ارداویرافنامۀ منظوم، ۱۳۴۲ش، ص50.
- ↑ مسعودی، مروجالذهب، ج1، ۱۳۷۴ش، ص273.
- ↑ نیرنوری، سهم ایران در تمدن جهان، ۱۳۴۵ش، ص۱۵۵.
- ↑ رشیدالدین فضلالله، وقفنامۀ ربع رشیدی، ۱۳۵۶ش، ص43 و 204.
- ↑ رشیدالدین فضلالله، تاریخ مبارک غازانی، ۱۳۵۸ق، ص۲۰۶.
- ↑ فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، ج2، ۱۳۴۵ش، ص330.
- ↑ امینالدوله، سفرنامه، ۱۳۹۰ش، ص۳۸۶.
- ↑ عنصرالمعالی کیکاووس، قابوسنامه، ۱۳۶۶ش، ص۶۲.
- ↑ عطار نیشابوری، منطقالطیر، ۱۳۷۸ش، ص267.
- ↑ حافظ، غزلیات، سایت گنجور.
- ↑ مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۸۲ش، ص481.
- ↑ مجلسی، حلیة المتقین، ۱۳۶۲ش، ص۱۱۵-۱۲۵.
- ↑ موریه، سفرنامه، ج2، ۱۳۸۶ش، ص94.
- ↑ Drouville, Voyage en Perse, 1828, p78.
- ↑ Sheil, Glimpses of Life and Manners in Persia, 1856, p146.
- ↑ پولاک، سفرنامه (ایران و ایرانیان)، ۱۳۶۱ش، ص244.
- ↑ رایس، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ۱۳۶۶ش، ص۱۳۰.
- ↑ چریکف، سیاحتنامه، ۱۳۵۸ش، ص84.
- ↑ Sykes, Ten Thousand Miles in Persia, 1902, p194.
- ↑ نوردِن، زیر آسمان ایران، ۱۳۵۶ش، ص71.
منابع
- امینالدوله، علی، سفرنامه، به تحقیق اسلام کاظمیه، تهران، توس، ۱۳۹۰ش.
- پیرنیـا، محمدکریم، آشنـایی بـا معماری اسلامی ایران، به تحقیق غلامحسین معماریان، تهران، دانشگاه علم و صنعت، ۱۳۷۱ش.
- پیگولوسکایا، نیناویکتوروونا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمۀ عنایتالله رضا، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۷ش.
- پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه (ایران و ایرانیان)، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۱ش.
- تجویدی، اکبر، دانستنیهای نوین دربارۀ هنر و باستانشناسی عصر هخامنشی بر بنیاد کاوشهای پنجسالۀ تختجمشید، تهران، اداره کل وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۵۵ش.
- چریکف، سیاحتنامه، ترجمۀ آبکار مسیحی، به تحقیق علیاصغر عمران، تهران، حبیبی، ۱۳۵۸ش.
- حافظ، غزلیات، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 4 مهر 1400ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1400.
- رایس، کلارا کولیور، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمۀ اسدالله آزاد، مشهد، معاونت فرهنگی قدس رضوی، ۱۳۶۶ش.
- رشیدالدین فضل الله، وقفنامۀ ربع رشیدی، به تحقیق مجتبى مینوی و ایرج افشار، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۶ش.
- رشیدالدین فضلالله، تاریخ مبارک غازانی، به تحقیق کارل یان، هارتفرد، اوقاف گیب، ۱۳۵۸ق.
- زرتشت بهرام پژدو، ارداویرافنامۀ منظوم، به تحقیق رحیم عفیفی، مشهد، بین، ۱۳۴۲ش.
- عطار نیشابوری، منطقالطیر، به تحقیق کاظم دزفولیان، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ش.
- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 31 شهریور 1400.
- گیرشمن، رمان، چغازنبیل، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۵ش.
- فرزان، محمد، مقالات، به تحقیق احمد ادارهچی گیلانی، تهران، حیدری، ۱۳۵۶ش.
- فردوسی، شاهنامه، به تحقیق جلال خالقیمطلق، تهران، سخن، ۱۳۸۶ش.
- فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، علمی، ۱۳۴۵ش.
- عنصرالمعالی کیکاووس، قابوسنامه، به تحقیق سعید نفیسی و حسین آهی، تهران، فروغی، ۱۳۶۶ش.
- مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، تهران، رضوی، ۱۳۶۲ش.
- مسعودی، علی، مروجالذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴ش.
- مولوی، مثنوی معنوی، به تحقیق نیکلسن، تهران، اهورا، ۱۳۸۲ش.
- موریه، جیمز، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، توس، ۱۳۸۶ش.
- نوردِن، هرمن، زیر آسمان ایران، ترجمۀ سیمین سمیعی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۶ش.
- نیرنوری، حمید، سهم ایران در تمدن جهان، تهران، انتشارات شرکت ملی نفت ایران، ۱۳۴۵ش.
- Drouville, Gaspard, Voyage en Perse, Paris, 1828.
- Sheil, Mary Leonora, Glimpses of Life and Manners in Persia, London, 1856.
- Sykes, Percy Molesworth, Ten Thousand Miles in Persia, New York, 1902.