پیشنویس:شاهنامه: تفاوت میان نسخهها
imported>سید حسین رهیاب |
|||
| (۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:شاهنامه.jpg|بندانگشتی|285x285پیکسل|چند شاهنامه خطی در موزه فردوسی]] | [[پرونده:شاهنامه.jpg|بندانگشتی|285x285پیکسل|چند شاهنامه خطی در موزه فردوسی|جایگزین=شاهنامه خطی در موزه فردوسی]] | ||
{{درشت|'''شاهنامه؛'''}} بزرگترین حماسهٔ منظوم فارسی از فردوسی. | |||
شاهنامه، اثر حکیم ابوالقاسم [[فردوسی]]، بزرگترین اثر ادبی [[زبان فارسی| | شاهنامه، اثر حکیم ابوالقاسم [[فردوسی]]، بزرگترین اثر ادبی [[زبان فارسی|فارسی]] است که در طول قرنها، بهعنوان منبعی مهم و ارزشمند برای شناخت تاریخ، ادبیات، فرهنگ و هنر ایرانزمین شناخته شده است. این کتاب شامل حکایتهایی از شاهان و پادشاهان ایرانی، فرهنگ، آیینها و جنگهای آنان است و به دلیل داشتن اشعاری جذاب و آموزنده، در سراسر جهان نیز شناخته شده است. | ||
==مفهومشناسی== | ==مفهومشناسی شاهنامه== | ||
شاهنامه به مفهوم | شاهنامه به مفهوم نامهٔ شاهان و بیان [[زندگی]] و حوادث مربوط به آنها است و بههمین دلیل به آن [[شاهنامه]] میگویند، اما کتاب شاهنامهٔ فردوسی جدا از سرگذشت شاهان، مشتمل بر بیان اسطورهها، حوادث تاریخی، پهلوانیها، قهرمانیها، روابط اجتماعی، دلدادگیها و مسایل زندگی مردم است.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445؛ ریاحی، سرچشمههای فردوسیشناسی، 1372ش، ص45.</ref> | ||
==پیشینه== | ==پیشینه شاهنامه== | ||
[[پرونده:شاهنامه1.jpg|بندانگشتی|نقاشی دورهٔ قاجار از شاهنامه]] | [[پرونده:شاهنامه1.jpg|بندانگشتی|نقاشی دورهٔ قاجار از شاهنامه|جایگزین=نقاشی دورهٔ قاجار از شاهنامه]] | ||
شاهنامهٔ فردوسی اولین شاهنامه در زبان فارسی نیست. قبل از او مسعودی مروزی و ابوالمؤید بلخی به سرودن شاهنامهٔ منظوم روی آوردند که امروزه چیزی از آن آثار در دست نیست. ابومنصور محمد بن احمد دقیقی نیز به فرمان نوح بن منصور سامانی به منظوم کردن شاهنامهٔ ابومنصوری پرداخت.<ref>حداد عادل، دانشنامهٔ جهان اسلام، 1397ش، ج26، ص508؛ فردوسی، شاهنامه، 1384ش، ص98؛ صفا، حماسهسرایی در ایران، 1363ش، ص55.</ref> | |||
او ابتدا به سلطنت گشتاسب، ظهور [[زرتشت]] و [[جنگ|جنگهای]] مذهبی بین گشتاسب و ارجاسب تورانی پرداخت، اما بیش از هزار بیت از شاهنامهٔ خود را نسروده بود که در [[جوانی]] کشته شد. شاهنامهٔ ابومنصوری از قدیمیترین نمونههای نثر پارسی است که در سال ۳۴۶ق به فرمان ابومنصور عبدالرزاق توسط ابومنصور معمری نوشته شده است. این شاهنامه مهمترین منبع شاهنامهٔ فردوسی است.<ref>حداد عادل، دانشنامهٔ جهان اسلام، 1397ش، ج26، ص508؛ فردوسی، شاهنامه، 1379ش، ص 145؛ نولدکه، حماسهٔ ملی ایران، 1379ش، ص98.</ref> | |||
با مرگ دقیقی، منصور یکم سرایش شاهنامه را به فردوسی سپرد تا در ازای دریافت دستمزد به سرودن آن اقدام کند. فردوسی از او خواست پس از اتمام کار دستمزد را یکجا دریافت کند. فردوسی در زمان سامانیان و در حدود ۳۷۱ق سرایش شاهنامه را با هدف زنده نگهداشتن زبان و هویت ایرانزمین آغاز کرد. | |||
فردوسی از جوانی به [[افسانه|افسانههای]] ایرانی علاقهمند بود و سرودن سرگذشت برخی اسطورهها را در زمان جوانی آغاز کرده بود، اما علاقهمندی دربار سامانیان و توجه آنها به هنر و ادبیات موجب شد تا فردوسی با عزم راسخ سرودن شاهنامه را پی گرفته و سی سال از عمر خود را صرف آن کند: | |||
بسی رنج بردم در این سال سی{{سخ}}عجم زنده کردم بدین پارسی | |||
پی افکندم از نظم، کاخی بلند{{سخ}}که از باد و باران نیاید گزند<ref>فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامهسرایی، 1390ش، ص128؛ فردوسی، شاهنامه، 1389ش، ص72.</ref> | |||
== | هنگامی که شاهنامه به پایان رسید، سلسلهٔ سامانیان از بین رفته و غزنویان قدرت را بهدست داشتند. فردوسی از سلطان محمود غزنوی تقاضای حمایت کرد، اما غزنویان که علاقهٔ زیادی به فرهنگ ایرانی نداشتند قدر شاهنامه را ندانسته و حمایت شایانی از او نکردند. به تعبیر فردوسی: | ||
نام رایج «شاهنامه» از فردوسی نیست، [[فردوسی]] آن را بیشتر نامه، | |||
اگر مادر شاه بانو بودی{{سخ}}مرا سیم و زر تا به زانو بودی<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445؛ انجوی شیرازی، فردوسینامه، 1369ش، ص121.</ref> | |||
==اهداف شاهنامه== | |||
هدف از سرایش شاهنامه، ثبت حوادث تاریخی ایرانزمین، ثبت حماسهها، قهرمانیها، دلاوریها و فداکاری مردان و زنانی است که در دوران اسطورهای، پهلوانی و تاریخی با تلاش و جانفشانی خود در اعتلای این سرزمین کوشیدند. همچنین هدف از شاهنامه یادآوری راهها و روشهای درست زمامداری و [[زندگی]] به شاهان و امیران و انتقال میراث جاویدان به آیندگان است. حفظ زبان پارسی از دیگر اهداف شاهنامه است. شاهنامه زمانی سروده شد که [[زبان فارسی|زبان پارسی]] دچار آشفتگی فزاینده بود.<ref>امین، فردوسی و شاهنامه، 1388ش، ص15؛ مازندرانی، فرهنگ شاهنامه، 1377ش، ص131.</ref> | |||
==نامهای شاهنامه== | |||
نام رایج «شاهنامه» از فردوسی نیست، [[فردوسی]] آن را بیشتر نامه، نامهٔ باستان و نامهٔ خسروان نامیده است. تاریخنگارانی که نام منابع آن دوران را شاهنامه آوردهاند اثر منظوم فردوسی را نیز شاهنامه نامیدند.<ref>امین، فردوسی و شاهنامه، 1388ش، ص28؛ جنیدی، نامهٔ پهلوانی، 1360ش، ص81.</ref> | |||
==منابع شاهنامه== | ==منابع شاهنامه== | ||
به باور بسیاری، | به باور بسیاری، شاهنامهٔ ابومنصوری تنها منبع مهم مکتوب شاهنامهٔ فردوسی است. فردوسی از منابع دیگری نیز استفاده کرده است ولی آنها در طول تاریخ از بین رفتهاند. افراد کهنسال، شاعران و ادیبان عصر، نقالان، پیران و خردمندانی چون ماخ هروی نیز از منابع مهم فردوسی برای ثبت حوادث تاریخی بودهاند.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445؛ حداد عادل، غلامعلی، دانشنامهٔ جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، 1397ش، ج26، ص508، 512،</ref> | ||
==درونمایه== | ==درونمایه شاهنامه== | ||
شاهنامه شامل اسطورهها و حوادث تاریخی ایرانزمین از ابتدا تا ورود اسلام به ایران است. در شاهنامه از پادشاهان این سرزمین به ترتیب نام برده است از کیومرث تا یزدگرد سوم. همچنین مردان و زنان قهرمان و دلاور و تلاشهای آنها برای سربلندی این سرزمین به تصویر کشیده شده است.<ref>مصاحب، | شاهنامه شامل اسطورهها و حوادث تاریخی ایرانزمین از ابتدا تا ورود [[اسلام]] به [[ایران]] است. در شاهنامه از پادشاهان این سرزمین به ترتیب نام برده است از کیومرث تا یزدگرد سوم. همچنین مردان و زنان قهرمان و دلاور و تلاشهای آنها برای سربلندی این سرزمین به تصویر کشیده شده است.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445؛ علوی توسی، معجم شاهنامه، 1353ش، ص28.</ref> | ||
==ساختار== | ==ساختار شاهنامه== | ||
در هر بخش شاهنامه نشانههایی از قالبهای ادبی مانند اندرز، رمانس، داستان تاریخی، آیین خسروان، ادبیات مردمی و شگفتیهایی چون جادو، افسون و عجائب و غرائب دیده میشود. بهطور کلی | در هر بخش شاهنامه نشانههایی از قالبهای ادبی مانند اندرز، رمانس، داستان تاریخی، آیین خسروان، ادبیات مردمی و شگفتیهایی چون جادو، افسون و عجائب و غرائب دیده میشود. بهطور کلی درونمایهٔ اساطیر و شگفتیها بیشتر در بخش پیشدادی، شگفتیها، داستانهای پهلوانی و رمانس بیشتر در بخش کیانی، تاریخ، آیین خسروان، اندرز و [[ادبیات داستانی عامیانه|ادبیات عامیانه]] بیشتر در بخش ساسانی و داستان تاریخی یا کارنامه بیشتر در بخش [[اشکانیان|اشکانی]] و [[ساسانیان|ساسانی]] بهچشم میخورد.<ref>نوشین، سخنی چند دربارهٔ شاهنامه، 1373ش، ص25.</ref> | ||
==تقسیمبندی شاهنامه== | ==تقسیمبندی شاهنامه== | ||
تقسیمبندی شاهنامه به شیوههای مختلف انجام شده است. در مهمترین نوع تقسیمبندی، شاهنامه را به سه | تقسیمبندی شاهنامه به شیوههای مختلف انجام شده است. در مهمترین نوع تقسیمبندی، شاهنامه را به سه دورهٔ متفاوت تقسیم میکنند: | ||
الف) | الف) دورهٔ اساطیری از زمان به قدرت رسیدن کیومرث تا دوران سلطنت فریدون. | ||
ب) | ب) دورهٔ پهلوانی از قیام کاوهٔ آهنگر تا کشتهشدن رستم بهدست شغاد. | ||
ج) | ج) دورهٔ تاریخی از پادشاهی بهمن تا فتح ایران به دست اعراب مسلمان.<ref>نوشین، سخنی چند دربارهٔ شاهنامه، 1373ش، ص25.</ref> | ||
==قالب شعری شاهنامه== | ==قالب شعری شاهنامه== | ||
قالب شعری شاهنامه، [[مثنوی]] است. در این قالب، قافیهها در دو مصرع هر بیت یکسان بوده و | قالب شعری شاهنامه، [[مثنوی]] است. در این قالب، قافیهها در دو مصرع هر بیت یکسان بوده و قافیهٔ هر بیت با بیت بعدی متفاوت است. فردوسی با بهرهگیری از این قالب و تلفیق آن با سبک خراسانی، داستانهای طولانی شاهنامه را به تصویر کشیده است.<ref>فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامهسرایی، 1390ش، ص164.</ref> | ||
==موضوعات شاهنامه== | ==موضوعات شاهنامه== | ||
شاهنامهٔ فردوسی، رشادتهای پهلوانان ایرانزمین است. رشادتهایی که گاهی با پیروزی و گاهی با شکست همراه است. در شاهنامه روایتهایی از جنگ با هندیها، تورانیان، رومیان و تازیان به نمایش درآمده است. روایتهای مستقلی نیز در شاهنامه وجود دارد.<ref>فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامهسرایی، 1390ش، ص118.</ref> | |||
==ابیات شاهنامه== | ==ابیات شاهنامه== | ||
بر اساس شهرت عمومی که برخی به آن اشاره کردهاند شاهنامه دارای | بر اساس شهرت عمومی که برخی به آن اشاره کردهاند شاهنامه دارای ۶۰ هزار بیت است، اما در آثار منتشر شده بیش از ۵۰ هزار بیت به ثبت نرسیده است. شاهنامهٔ لندن دارای ۴۹۶۱۸ و شاهنامهٔ خالقی مطلق دارای ۴۹۵۳۰ بیت است. در نسخههای قدیمی نیز بیش از ۵۰ هزار بیت وجود ندارد.<ref>فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامهسرایی، 1390ش، ص211.</ref> | ||
==شخصیتهای شاهنامه== | ==شخصیتهای شاهنامه== | ||
بنابر نوشتههای معتبر، | بنابر نوشتههای معتبر، شاهنامهٔ فردوسی نزدیک به ۲۰۰ شخصیت منحصر بهفرد دارد. این شخصیتها شامل پادشاهان، پهلوانان، دیوان، زنان، مزربانان و وزیران هستند.<ref>فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامهسرایی، 1390ش، ص155.</ref> | ||
==داستانهای شاهنامه== | ==داستانهای شاهنامه== | ||
تعداد داستانهای مستقل در شاهنامه بیش از | تعداد داستانهای مستقل در شاهنامه بیش از ۷۰ مورد است. از مهمترین داستانهای شاهنامه میتوان به هفتخان [[رستم]]، داستان زال و رودابه، داستان [[رستم]] و تهمینه، ماجرای بیژن و منیژه و نبرد رستم و سهراب اشاره کرد. شاهنامه با خلقت جهان، اولین انسانها و برپایی اولین سلطنت آغاز میشود. اولین و بزرگترین پادشاه آن دوره جمشید (یِمه) است که به انسان آن عصر آموزشهایی میدهد؛ اما زمانی که گرفتار کبر و [[غرور]] میشود ضحاک جای او را میگیرد. فردوسی داستانهای بسیاری از آن عصر نقل میکند. عصر پهلوانی طولانیترین قسمت شاهنامه و شامل داستانهای زیادی است که دربارهٔ اشخاصی چون زال، رستم و سهراب شکل میگیرد.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445.</ref> | ||
==جغرافیای شاهنامه== | ==جغرافیای شاهنامه== | ||
در شاهنامه از مناطق بسیاری یاد شده است. جغرافیای شاهنامه شامل هند، چین، روم، روسیه، اندلس، مصر، بربر و اغلب ایران و توران است. در قسمت ایرانزمین مناطق مورد | در شاهنامه از مناطق بسیاری یاد شده است. جغرافیای شاهنامه شامل هند، چین، روم، روسیه، اندلس، مصر، بربر و اغلب ایران و توران است. در قسمت ایرانزمین مناطق مورد اشارهٔ شاهنامه بیشتر به [[خراسان]] و بهخصوص شرق آن اختصاص دارد. برخی نویسندگان، ایران واقعی آن روز را شرق خراسان و سرزمینهایی میدانند که در [[افغانستان]] امروزی واقع شده است. دورهٔ اسطورهای شاهنامه در محدودهٔ رود آمو و دورهٔ پهلوانی در خراسان شرقی واقع شده است. | ||
در | در دورهٔ تاریخی، بخش زیادی از ایران امروزی نیز در حوادث شاهنامه دخیل هستند. آموی، اندراب، باختر (بلخ)، [[بامیان]]، [[بخارا]]، [[بدخشان]]، [[بست|بُست]]، [[بلخ]]، پروان، ترمذ، جیحون (رود آمو)، ختلان، [[زابلستان]]، سرخس، [[سمرقند]]، سمنگان، [[سیستان]]، طالقان (بین فاریاب و مرو)، طوس، غزنین، [[غور]]، فاریاب، [[قندهار]]، کاولستان ([[کابل|کابلستان]])، کلات، گوزگانان ([[جوزجان|جوزجانان]])، [[مرو]]، مکران، نخشب، نیشابور، هری ([[هرات]]) و هیرمند (رود) از مناطق مهم جغرافیایی در شاهنامه فردوسی است.<ref>انجمن دایرةالمعارف افغانستان، قاموس جغرافیایی افغانستان، 1389ش، ص356؛ حبیبی، جغرافیای تاریخی افغانستان، 1382ش، ص24 تا 30؛ صدقی، جغرافیای مختصر تاریخی شهرهای آریانا، 1385ش، 1385ش، ص35؛ عارض، جغرافیای طبیعی افغانستان، 1360ش، ص37؛ طغیان ساکایی، «جغرافیای شاهنامه»، وبسایت جاده ابریشم؛ «جغرافیای تاریخی شاهنامه در گفتوگو با مهدی سیدی فرخد»، وبسایت دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.</ref> | ||
در جریان مشخص کردن مرز ایران و توران توسط پیران و گودرز، پیران خطاب به گودرز از شهرهای ایرانزمین بدینگونه یاد میکند: | |||
هر آن شهرکز مرز ایران نهی{{سخ}}بگو تا کنیمش ز ترکان تهی | |||
زآباد و بیران و هر بوم وبر{{سخ}}که فرمود کیخسرو دادگر | |||
از ایران به کوه اندرآیم نخست{{سخ}}در غرچگان از در و بوم تست | |||
دیگر تالقان شهر تا فاریاب{{سخ}}همیدون رو از بلخ تا اندراب | |||
دگر پنجهیر آید و بامیان{{سخ}}در مرز ایران و جای کیان | |||
دیگر | دیگر گوزگانان فرخنده جای{{سخ}}نهادست نامش جهان کدخدای | ||
دیگر مولیان آید و بدخشان{{سخ}}همین است از این پادشاهی نشان | |||
قروتر دیگر دشت آموی و زم{{سخ}}که با شهر ختلان برآید برم | |||
چو شگنان وچون ترمذ و ویسه گرد{{سخ}}بخارا وشهری که هستش به گرد | |||
همیدون برو تا در سغد نیز{{سخ}}نجوید کس آن پادشاهی بنیز | |||
ازآن سو که شد رستم نیو سوز{{سخ}}سپردم بدو کشور نیمروز | |||
زکوه و زهامون بخواهم سپاه{{سخ}}سوی باختر بر گشاییم راه | |||
بپردازم این تا در هندوان{{سخ}}نداریم تاریک از این پس روان | |||
زکشمیر وز کاول و قندهار{{سخ}}روارو سوی هند هم زین شمار | |||
ازآن سوکه لهراسپ شدجنگجوی{{سخ}}الانان و غزدز سپارم بدوی | |||
== | از این مرز پیوسته تا کوه قاف{{سخ}}به خسروسپاریم بی جنگ و لاف<ref>طغیان ساکایی، «جغرافیای شاهنامه»، وبسایت جاده ابریشم.</ref> | ||
شاهنامه بهعنوان یک کتاب ادبی و حماسی مورد توجه شخصیتهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ادبی جهان قرار داشته و بههمین دلیل بارها به زبانهای مختلف ترجمه شده است. این کتاب اولین مرتبه در | |||
==ترجمههای شاهنامه== | |||
شاهنامه بهعنوان یک [[کتاب]] ادبی و حماسی مورد توجه شخصیتهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ادبی جهان قرار داشته و بههمین دلیل بارها به زبانهای مختلف [[صنعت ترجمه در ایران|ترجمه]] شده است. این کتاب اولین مرتبه در ۶۰۱ش توسط بنداری اصفهانی به [[زبان عربی|عربی]] ترجمه شده است. در غرب اولین مرتبه ژول مل شاهنامه را به زبان فرانسوی ترجمه کرد. در انگستان متیو لومسدن نخستین جلد از شاهنامه را به زبان انگلیسی به چاپ رساند.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445.</ref> | |||
در سال ۱۸۲۹م ترنر ماکان دورهٔ کامل شاهنامه را چاپ کرد. نخستینبار در سال ۱۷۹۳م گزیدهای از شاهنامه به زبان آلمانی ترجمه شد. یکی از ترجمههای شناختهشدهٔ شاهنامه به زبان آلمانی، ترجمهٔ یوزف فون هامر اتریشی است. ترجمههای دیگری به آلمانی انجام شده که ترجمه یوهان فولرس بهترین آنها است. ترجمههای زیادی از شاهنامه در کشورهای روسیه، آذربایجان، ازبکستان، ارمنستان، گرجستان و اوکراین، انجام شده است.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445.</ref> | |||
==شاهنامه از نگاه دیگران== | ==شاهنامه از نگاه دیگران== | ||
بسیاری از ادبپژوهان دنیا شاهنامه را به عظمت ستودهاند؛ برخی آن را هومر ایران لقب داده و از | بسیاری از ادبپژوهان دنیا شاهنامه را به عظمت ستودهاند؛ برخی آن را هومر [[ایران]] لقب داده و از حماسهٔ هندوها (مهابهاراتا و رامایان) برتر دانستهاند. بسیاری از دانشمندان، شاهنامه را گنجینهٔ بزرگ بشری دانستهاند که ایران قبل از [[اسلام]] و ایران بعد از اسلام را پیوند داده و در نبود شاهنامه، [[ادبیات فارسی در دورۀ تیموریان|ادبیات فارسی]] نمیتوانست رشد کند و [[خیام]]، [[مولانا|مولوی]] و [[حافظ]] را به جهان معرفی کند. ادیبان جهان با الهام از شاهنامه، آثار ادبی بسیاری خلق کردهاند. همچنین برخی منتقدان، اسطورههای شاهنامه را چنان اغراقآمیز دانستهاند که دستیابی به حقیقت را ناممکن میسازد.<ref>کزازی، نامهٔ باستان، تهران، سمت، 1379ش، ص5.</ref> | ||
==نفوذ ادبی | ==نفوذ ادبی و هنری== | ||
شاهنامه در آثار بعد از خود تأثیر زیادی داشته است. بعد از فردوسی بسیاری تلاش کردند با روش او به خلق آثار جدید روی آورده و برخی از حماسههای مغفول مانده را به جامعه معرفی کنند. گرشاسپنامه، بهمننامه، فرامرزنامه، بانوگشسپنامه، بیژننامه، لهراسپنامه، | شاهنامه در آثار بعد از خود تأثیر زیادی داشته است. بعد از فردوسی بسیاری تلاش کردند با روش او به خلق آثار جدید روی آورده و برخی از حماسههای مغفول مانده را به جامعه معرفی کنند. گرشاسپنامه، بهمننامه، فرامرزنامه، بانوگشسپنامه، بیژننامه، لهراسپنامه، سامنامه، جهانگیرنامه، ظفرنامه و بسیاری دیگر از منظومههای فارسی به تقلید از شاهنامه پدید آمدهاند. بسیاری از آثار ادبی، روایی، نمایشنامهها و فیلمها، انیمیشنها و سریالها مدیون فردوسی و شاهنامهٔ او هستند و فردوسی در پدید آمدن آن آثار سهم زیادی دارد.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445.</ref> | ||
==نسخههای دستنویس== | ==نسخههای دستنویس== | ||
نسخههای دستنویس از شاهنامه به حدود هزار نسخه میرسد. برخی از این نسخهها دارای تاریخ، برخی بیتاریخ، برخی دارای نگاره و برخی فاقد نگاره است و برخی از آنها کامل و برخی ناقص است. کهنترین | [[پرونده:شاهنامه۲.jpg|جایگزین=شاهنامه فلورانس کهنترین نسخه باقیمانده از شاهنامه فردوسی|بندانگشتی|شاهنامه فلورانس کهنترین نسخه باقیمانده از شاهنامه فردوسی مربوط به سال ۶۱۴ق.]] | ||
نسخههای دستنویس از شاهنامه به حدود هزار نسخه میرسد. برخی از این نسخهها دارای تاریخ، برخی بیتاریخ، برخی دارای نگاره و برخی فاقد نگاره است و برخی از آنها کامل و برخی ناقص است. کهنترین نسخهٔ تاریخدار موجود از شاهنامه نسخهٔ فلورانس است. این نسخه مربوط به ۶۱۴ق بوده و در [[کتابخانه|کتابخانهٔ]] فلورانس نگهداری میشود. نسخهٔ دیگری از شاهنامه مربوط به ۶۷۵ق در [[موزه|موزهٔ]] بریتانیا موجود است. در موزهٔ قاهره نیز یک نسخه مربوط به ۷۴۱ و یکی مربوط به ۷۹۶ق نگهداری میشود. کهنترین نسخهٔ موجود در ایران نسخهٔ سعدلو مربوط به قرن ۷ یا ۸ هجری است که در کتابخانه و مرکز اسناد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی نگهداری میشود.<ref>افشار، کتابشناسی فردوسی و شاهنامه از آغاز نوشتههای پژوهشی تا سال 1385، 1390ش، ص125؛ خالقی مطلق، شاهنامه از دستنویس تا متن، 1390ش، ص59؛ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445؛ شریفزاده، تاریخ نگارگری در ایران، 1375ش، ص98.</ref> | |||
== | ==برگزیدههای شاهنامه== | ||
برگزیدهها، چاپ بخشهایی از | برگزیدهها، چاپ بخشهایی از شاهنامهٔ فردوسی است که بیشتر برای فراگیرشدن و عمومیشدن خوانندگان آن صورت میگیرد. برگزیدهٔ مسعود سعد سلمان از قدیمیترین گزیدههای شاهنامه است. خلاصهٔ شاهنامه و منتخب شاهنامه دو برگزیده از محمدعلی فروغی، مجموعهٔ ابیات برگزیده از محمود سپاسی، فردوسی در شاهنامه از حبیب یغمایی و نخبهای از شاهنامه (گزیدهٔ اشعار داستانی شاهنامه) از مجتبی مینوی از برگزیدههای مشهور چاپ شده است.<ref>فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامهسرایی، 1390ش، ص231.</ref> | ||
==نسخههای چاپی== | ==نسخههای چاپی== | ||
در طول تاریخ از شاهنامه هزاران نسخه در کشورهای مختلف جهان منتشر شده است. در گذشته | در طول تاریخ از شاهنامه هزاران نسخه در کشورهای مختلف جهان منتشر شده است. در گذشته نسخهٔ مسکو بهترین نسخهٔ چاپی بود، اما در دوران اخیر نسخهٔ ویرایش و تصحیح شده توسط جلال خالقی مطلق را بهترین نسخه از شاهنامه میدانند.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445.</ref> | ||
==تبدیل به نثر== | ==تبدیل به نثر== | ||
در طول تاریخ افراد زیادی شاهنامه را به نثر تبدیل کردهاند که بهرام گرگین، محبوبه کاشانی، جلال خالقی مطلق، | در طول تاریخ افراد زیادی شاهنامه را به نثر تبدیل کردهاند که بهرام گرگین، محبوبه کاشانی، جلال خالقی مطلق، محمدعلی اسلامی ندوشن، منصور رستگار فسایی، میرجلالالدین کزازی و فریدون جنیدی از مشهورترین آنها هستند.<ref>محقق، هزارهٔ فردوسی (مجموعه مقالات دانشمندان ایران و ایرانشناسان جهانی)، 1389ش، ص52.</ref> | ||
==شاهنامهپژوهی== | ==شاهنامهپژوهی== | ||
در دوران معاصر رشتهای بهنام شاهنامهپژوهی پدید آمده است و بسیاری از بزرگان ادبیات ایران و جهان در این ارتباط آثاری تدوین کردهاند. ژول مول، تنودور نولدکه، سید حسن تقیزاده، هانری مانسه، فریتز ولف، [[ملکالشعرا]] بهار، محمد قزوینی، مجتبی مینوی، | در دوران معاصر رشتهای بهنام شاهنامهپژوهی پدید آمده است و بسیاری از بزرگان ادبیات ایران و جهان در این ارتباط آثاری تدوین کردهاند. ژول مول، تنودور نولدکه، سید حسن تقیزاده، هانری مانسه، فریتز ولف، [[ملکالشعرا]] بهار، محمد قزوینی، مجتبی مینوی، محمدامین ریاحی، محمدعلی اسلامی ندوشن، ابوالفضل خطیبی و شاهرخ مسکوب از شناختهترین افراد در این زمینه هستند.<ref>کریمان، پژوهشی در شاهنامه، 1375ش، ص106.</ref> | ||
== | ==هزارهٔ شاهنامه== | ||
۲۵ اسفند ۱۳۸۸ش بهعنوان هزارمین روز پایان سرایش شاهنامه توسط بنیاد فردوسی در [[یونسکو]] به ثبت رسیده است و بههمین مناسبت [[جشن]] جهانی هزارهٔ شاهنامه با حضور نمایندگان ۱۹۲ کشور عضو در ۱۱ فروردین ۱۳۸۹ش (۳۱ مارس ۲۰۱۰م) در پاریس (مقر یونسکو) برگزار شد. در این مراسم بسیاری از شاهنامهشناسان در ارتباط با شاهنامه و تأثیرات آن سخن گفتند.<ref>محقق، هزارهٔ فردوسی (مجموعه مقالات دانشمندان ایران و ایرانشناسان جهانی)، 1389ش، ص98.</ref> | |||
==شاهنامهخوانی== | ==شاهنامهخوانی== | ||
===شاهنامهخوانی و نقالی در ایران=== | ===شاهنامهخوانی و نقالی در ایران=== | ||
شاهنامه با سرزمین ایران امروزی ارتباط دیرینهای دارد. جدا از تولد فردوسی در [[توس]]، بسیاری از مناطق ایران نیز با شاهنامه ارتباط داشته و بههمین نسبت این کتاب در رسومات و فرهنگ | [[پرونده:شاهنامه۳.jpg|جایگزین=شاهنامه خوانی (نقالی) استاد امیر صادقی داستان رستم و اشکبوس|بندانگشتی|شاهنامه خوانی (نقالی) استاد امیر صادقی داستان رستم و اشکبوس]] | ||
شاهنامه با سرزمین ایران امروزی ارتباط دیرینهای دارد. جدا از تولد فردوسی در [[توس]]، بسیاری از مناطق ایران نیز با شاهنامه ارتباط داشته و بههمین نسبت این کتاب در رسومات و فرهنگ عامیانهٔ مردم ایران نقش دارد. شاهنامهخوانی از رسوم قدیمی مردم ایران است که به مرور زمان به یک سنت تبدیل شده است. اشعار حماسی شاهنامه با آهنگ موزون خود میتواند در تقویت روحیهٔ فداکاری، برابری، برادری و [[خوش زبانی|نیکوخویی]] مردم نقش وافری داشته باشد. وجود قصههای متنوع در اشعار شاهنامه موجب جذابیت آن شده روحیهٔ حماسهخواهی و جوانمردی را در بین مردم تقویت میکند. شاهنامهخوانان افراد خاصی هستند که با صدای آهنگین و گاهی همراه با نواختن [[کمانچه]] اشعار شاهنامه را خوانده و داستانهای آن را نقل میکنند. در [[ایران]] شاهنامهخوانی در بین ایلات و عشایر بیشتر مرسوم است. در [[شبنشینی]]ها نیز [[شاهنامهخوانی]] و نقل داستانهای شاهنامه رایج بوده است.<ref>وجدانی، فرهنگ موسیقی ایران، 1376ش، ص51.</ref> | |||
در ایران نقالی نیز مرسوم است. [[نقالی]] نوعی نمایش تکنفره برای بیان قصههای شاهنامه است که گاهی با استفاده از پردهٔ نمایشی انجام میشود. نقال، داستانهای شاهنامه را بهصورت [[شعر فارسی|شعر]] یا نثر و گاهی همراه با [[موسیقی]] و با استفاده از پرده، کتیبه و نقاشی و با حرکات و اشارات نمایشی اجرا میکند. در گذشته که وسایل سرگرمکننده محدود بود نقالی بهترین وسیله برای سرگرم کردن مردم در قهوهخانهها و کاروانسراها بهشمار میرفت.<ref>نجم، هنر نقالی در ایران، 1390ش، ص58.</ref> | |||
===شاهنامهخوانی در افغانستان=== | ===شاهنامهخوانی در افغانستان=== | ||
شاهنامه در افغانستان جای پای محکمی دارد. جدا از معروفترین، زیباترین، گرانبهاترین و نفیسترین شاهنامه موجود در جهان که | شاهنامه در افغانستان جای پای محکمی دارد. جدا از معروفترین، زیباترین، گرانبهاترین و نفیسترین شاهنامه موجود در جهان که شاهنامهٔ «بایسنقری» و کار [[هرات]] است، نام برخی از مناطق نیز با شاهنامه عجین شده است از جمله میخ رخش و شگارگاه رستم در ناهور غزنی، درهٔ آهنگران مربوط به کاوه آهنگر، شهر ضحاک در بامیان مربوط به ضحاک مار دوش و تخت رستم در سمنگان. شاهنامهخوانی نیز در افغانستان از قدیم رایج بوده است و بسیاری از مردم در شبهای طولانی زمستان شنوندهٔ قصههای شاهنامه و بهخصوص داستانهای رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، رستم و افراسیاب، بودهاند. در گذشته در [[روضه سخی]] چایخانهای بوده که مردم شبها در آنجا جمع شده و به داستانهای شاهنامه گوش میکردهاند.<ref>طغیان ساکایی، پلههایی بر کاخ بلند، 1389، ص52؛ جوزجانی، حدودالعالم، 1343ش، ص392؛ بارتولد، تاریخ سیاسی و اجتماعی آسیای مرکزی تا قرن دوازده، 1344ش، ص245؛ «رواج شاهنامه و شاهنامهخوانی در افغانستان»، وبسایت مشرق.</ref> | ||
===شاهنامهخوانی در تاجیکستان=== | ===شاهنامهخوانی در تاجیکستان=== | ||
شاهنامه با تاجیکستان ارتباط گستردهای دارد. بسیاری از مناطق تاجیکستان بخشی از جغرافیای شاهنامه است و مردم آن کشور در مراودات، رسومات و گفتار خود از شاهنامه استفاده کرده و فردوسی را | [[پرونده:شاهنامه۴.jpg|جایگزین=توزیع رایگان شاهنامه فردوسی بین خانوادههای تاجیکستان|بندانگشتی|توزیع رایگان شاهنامه فردوسی بین خانوادههای تاجیکستان]] | ||
شاهنامه با تاجیکستان ارتباط گستردهای دارد. بسیاری از مناطق تاجیکستان بخشی از جغرافیای شاهنامه است و مردم آن کشور در مراودات، رسومات و گفتار خود از شاهنامه استفاده کرده و فردوسی را «بابا» ی خود میدانند. مردم تاجیک عروسی خود را در پای مجسمه فردوسی گرفته و کتاب شاهنامه را بهعنوان یک کتاب مقدس در خانههای خود نگهداری میکنند. در اسامی، گفتار و رفتار آن مردم نیز شاهنامه و فردوسی زندهاند و مردم کلمات و اشعار شاهنامه را به وفور به کار میبرند. بههمین جهت شاهنامهخوانی و نقالی نیز در تاجیکستان مرسوم و مورد توجه مردم است. آنان در فرصتهای بسیاری به خواندن اشعار شاهنامه و نقل داستانهای آن مبادرت کرده و تلاش دارند زندگی خود را با شاهنامه متبرک کنند.<ref>«تاجیکها فردوسی را بابای خود میدانند»، وبسایت مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب.</ref> | |||
== | ==ضربالمثلهای شاهنامه== | ||
در طول تاریخ ضربالمثلهای بسیاری در بین فارسیزبانان رایج شده است که برخی از آنها با شاهنامه ارتباط دارد از جمله: | در طول تاریخ [[ضربالمثل|ضربالمثلهای]] بسیاری در بین فارسیزبانان رایج شده است که برخی از آنها با شاهنامه ارتباط دارد از جمله: | ||
*«برآمدن دود [[آتشخانه|آتش]] از آب» که کنایه از انجام کار بزرگ دارد. | *«برآمدن دود [[آتشخانه|آتش]] از آب» که کنایه از انجام کار بزرگ دارد. | ||
*«به شوره تخم افکندن» کنایه از فواید خوب سخن گفتن. | *«به شوره تخم افکندن» کنایه از فواید خوب سخن گفتن. | ||
| خط ۱۴۶: | خط ۱۶۱: | ||
*«مو را از خمیر بیرون آوردن» کنایه از سختگیری بیش از حد. | *«مو را از خمیر بیرون آوردن» کنایه از سختگیری بیش از حد. | ||
*«آب از سر گذشتن» کنایه از خرابی کار. | *«آب از سر گذشتن» کنایه از خرابی کار. | ||
*«خشت خشک بر آب افکندن» کنایه از نابود کردن یک کار<ref>ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ | *«خشت خشک بر آب افکندن» کنایه از نابود کردن یک کار<ref>ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، 1392ش، ص25، 31، 36، 42، 45، 55، 62، 78، 91، 108، 124 و 202؛ دهگان، فرهنگ جامع ضربالمثلهای فارسی، 1384ش، ص35، 67، 76، 89، 99، 155، 137، 164، 191 و 244.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
| خط ۱۵۲: | خط ۱۶۷: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
*افشار، ایرج، کتابشناسی فردوسی و شاهنامه از آغاز نوشتههای پژوهشی تا سال | {{آغاز منابع}} | ||
*امین، سیدحسن، فردوسی و شاهنامه، تهران، دائرةالمعارف ایرانشناسی، | * افشار، ایرج، کتابشناسی فردوسی و شاهنامه از آغاز نوشتههای پژوهشی تا سال ۱۳۸۵، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۹۰ش. | ||
*انجمن دایرةالمعارف افغانستان، قاموس جغرافیایی افغانستان، تهران، سرور سعادت، | * امین، سیدحسن، فردوسی و شاهنامه، تهران، دائرةالمعارف ایرانشناسی، ۱۳۸۸ش. | ||
*انجوی شیرازی، سیدابوالقاسم، فردوسینامه، تهران، علمی، | * انجمن دایرةالمعارف افغانستان، قاموس جغرافیایی افغانستان، تهران، سرور سعادت، ۱۳۸۹ش. | ||
*بارتولد، ویلهلم، تاریخ سیاسی و اجتماعی آسیای مرکزی تا قرن دوازده، ترجمه علیمحمد زهما، کابل، نشرات دانشکده ادبیات، | * انجوی شیرازی، سیدابوالقاسم، فردوسینامه، تهران، علمی، ۱۳۶۹ش. | ||
*«تاجیکها فردوسی را بابای خود میدانند»، وبسایت | * بارتولد، ویلهلم، تاریخ سیاسی و اجتماعی آسیای مرکزی تا قرن دوازده، ترجمه علیمحمد زهما، کابل، نشرات دانشکده ادبیات، ۱۳۴۴ش. | ||
*«جغرافیای تاریخی شاهنامه در گفتوگو با مهدی سیدی فرخد»، | * «تاجیکها فردوسی را بابای خود میدانند»، وبسایت مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب، تاریخ درج مطلب: ۲۱ آذر ۱۴۰۲ش. | ||
*جمعی از دانشمندان، هزاره فردوسی، تهران، دنیای کتاب، | * «جغرافیای تاریخی شاهنامه در گفتوگو با مهدی سیدی فرخد»، وبسایت دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۹ دیماه ۱۳۹۹ش. | ||
*جنیدی، فریدون، | * جمعی از دانشمندان، هزاره فردوسی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۲ش. | ||
*جوزجانی، حدودالعالم، ترجمه میرحسین شاه حسنیار، کابل، نشرات پوهنحی ادبیات پوهنتون کابل، | * جنیدی، فریدون، نامهٔ پهلوانی، تهران، بلخ، ۱۳۶۰ش. | ||
*حبیبی، عبدالحی، جغرافیای تاریخی افغانستان، کابل، میوند، | * جوزجانی، حدودالعالم، ترجمه میرحسین شاه حسنیار، کابل، نشرات پوهنحی ادبیات پوهنتون کابل، ۱۳۴۳ش. | ||
*حداد عادل، غلامعلی، | * حبیبی، عبدالحی، جغرافیای تاریخی افغانستان، کابل، میوند، ۱۳۸۲ش. | ||
*خالقی مطلق، جلال، شاهنامه از دستنویس تا متن، تهران، میراث مکتوب، | * حداد عادل، غلامعلی، دانشنامهٔ جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، ۱۳۹۷ش. | ||
*«رواج شاهنامه و شاهنامهخوانی در افغانستان»، وبسایت مشرق، تاریخ درج مطلب: | * خالقی مطلق، جلال، شاهنامه از دستنویس تا متن، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۹۰ش. | ||
*ریاحی، محمدامین، سرچشمههای فردوسیشناسی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، | * «رواج شاهنامه و شاهنامهخوانی در افغانستان»، وبسایت مشرق، تاریخ درج مطلب: ۶ خرداد ۱۳۹۱ش. | ||
*شریفزاده، سید عبدالحمید، تاریخ نگارگری در ایران، تهران، حوزه هنری، | * ریاحی، محمدامین، سرچشمههای فردوسیشناسی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۲ش. | ||
*شهیدی مازندرانی، حسین، فرهنگ شاهنامه، چاپ نخست، تهران، بنیاد نیشاپور، | * شریفزاده، سید عبدالحمید، تاریخ نگارگری در ایران، تهران، حوزه هنری، ۱۳۷۵ش. | ||
*صدقی، | * شهیدی مازندرانی، حسین، فرهنگ شاهنامه، چاپ نخست، تهران، بنیاد نیشاپور، ۱۳۷۷ش. | ||
*صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی در ایران، تهران، امیرکبیر، | * صدقی، محمدعثمان، جغرافیای مختصر تاریخی شهرهای آریانا، کابل، امیری، ۱۳۸۵ش. | ||
*طغیان ساکایی، | * صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی در ایران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳ش. | ||
*طغیان ساکایی، | * طغیان ساکایی، محمدیونس، پلههایی بر کاخ بلند، کابل، سعید، ۱۳۸۹ش. | ||
*عارض، غلام جیلانی، جغرافیای طبیعی افغانستان، کابل، پوهنتون کابل. | * طغیان ساکایی، محمدیونس، «جغرافیای شاهنامه»، وبسایت جاده ابریشم، تاریخ درج مطلب: ۲۱ اسد/مرداد ۱۳۹۹ش. | ||
*علوی توسی، | * عارض، غلام جیلانی، جغرافیای طبیعی افغانستان، کابل، پوهنتون کابل. ۱۳۶۰ش. | ||
*فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، اصفهان، شاهنامهپژوهی، | * علوی توسی، محمدرضا، معجم شاهنامه، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش. | ||
*فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، مرکز | * فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، اصفهان، شاهنامهپژوهی، ۱۳۷۹ش. | ||
*فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، تهران، طلایه، | * فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۹ش. | ||
*فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامهسرایی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، | * فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، تهران، طلایه، ۱۳۸۴ش. | ||
*کریمان، حسن، پژوهشی در شاهنامه، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، | * فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامهسرایی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۰ش. | ||
*کزازی، میرجلالالدین، | * کریمان، حسن، پژوهشی در شاهنامه، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۵ش. | ||
*محقق، مهدی، | * کزازی، میرجلالالدین، نامهٔ باستان (ویرایش و گزارش شاهنامهٔ فردوسی)، تهران، سمت، ۱۳۷۹ش. | ||
*مصاحب، غلامحسین، | * محقق، مهدی، هزارهٔ فردوسی (مجموعه مقالات دانشمندان ایران و ایرانشناسان جهانی)، تهران، انجمن ترویج زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۹ش. | ||
*نوشین، عبدالحسین، سخنی چند | * مصاحب، غلامحسین، دایرةالمعارف فارسی، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، ۱۳۹۱ش. | ||
*نجم، سهیلا، هنر نقالی در ایران، تهران، مؤسسه تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری، | * نوشین، عبدالحسین، سخنی چند دربارهٔ شاهنامه، تهران، اساطیر، ۱۳۷۳ش. | ||
*نولدکه، تئودور، حماسه ملی ایران، ترجمه بزرگ علوی، تهران، امیرکبیر، | * نجم، سهیلا، هنر نقالی در ایران، تهران، مؤسسه تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری، ۱۳۹۰ش. | ||
*وجدانی، بهروز، فرهنگ موسیقی ایران، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، | * نولدکه، تئودور، حماسه ملی ایران، ترجمه بزرگ علوی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۹ش. | ||
* وجدانی، بهروز، فرهنگ موسیقی ایران، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۶ش. | |||
{{پایان منابع}} | |||
{{ادبیات فارسی-افقی}} | |||
[[رده: | |||
[[رده: | [[رده:ادبیات حماسی]] | ||
[[رده: | [[رده:کتابهای شعر فارسی]] | ||
[[رده:نمادهای ملی ایران]] | |||
نسخهٔ کنونی تا ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۴

شاهنامه؛ بزرگترین حماسهٔ منظوم فارسی از فردوسی.
شاهنامه، اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی، بزرگترین اثر ادبی فارسی است که در طول قرنها، بهعنوان منبعی مهم و ارزشمند برای شناخت تاریخ، ادبیات، فرهنگ و هنر ایرانزمین شناخته شده است. این کتاب شامل حکایتهایی از شاهان و پادشاهان ایرانی، فرهنگ، آیینها و جنگهای آنان است و به دلیل داشتن اشعاری جذاب و آموزنده، در سراسر جهان نیز شناخته شده است.
مفهومشناسی شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]شاهنامه به مفهوم نامهٔ شاهان و بیان زندگی و حوادث مربوط به آنها است و بههمین دلیل به آن شاهنامه میگویند، اما کتاب شاهنامهٔ فردوسی جدا از سرگذشت شاهان، مشتمل بر بیان اسطورهها، حوادث تاریخی، پهلوانیها، قهرمانیها، روابط اجتماعی، دلدادگیها و مسایل زندگی مردم است.[۱]
پیشینه شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]
شاهنامهٔ فردوسی اولین شاهنامه در زبان فارسی نیست. قبل از او مسعودی مروزی و ابوالمؤید بلخی به سرودن شاهنامهٔ منظوم روی آوردند که امروزه چیزی از آن آثار در دست نیست. ابومنصور محمد بن احمد دقیقی نیز به فرمان نوح بن منصور سامانی به منظوم کردن شاهنامهٔ ابومنصوری پرداخت.[۲]
او ابتدا به سلطنت گشتاسب، ظهور زرتشت و جنگهای مذهبی بین گشتاسب و ارجاسب تورانی پرداخت، اما بیش از هزار بیت از شاهنامهٔ خود را نسروده بود که در جوانی کشته شد. شاهنامهٔ ابومنصوری از قدیمیترین نمونههای نثر پارسی است که در سال ۳۴۶ق به فرمان ابومنصور عبدالرزاق توسط ابومنصور معمری نوشته شده است. این شاهنامه مهمترین منبع شاهنامهٔ فردوسی است.[۳]
با مرگ دقیقی، منصور یکم سرایش شاهنامه را به فردوسی سپرد تا در ازای دریافت دستمزد به سرودن آن اقدام کند. فردوسی از او خواست پس از اتمام کار دستمزد را یکجا دریافت کند. فردوسی در زمان سامانیان و در حدود ۳۷۱ق سرایش شاهنامه را با هدف زنده نگهداشتن زبان و هویت ایرانزمین آغاز کرد.
فردوسی از جوانی به افسانههای ایرانی علاقهمند بود و سرودن سرگذشت برخی اسطورهها را در زمان جوانی آغاز کرده بود، اما علاقهمندی دربار سامانیان و توجه آنها به هنر و ادبیات موجب شد تا فردوسی با عزم راسخ سرودن شاهنامه را پی گرفته و سی سال از عمر خود را صرف آن کند:
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
پی افکندم از نظم، کاخی بلند
که از باد و باران نیاید گزند[۴]
هنگامی که شاهنامه به پایان رسید، سلسلهٔ سامانیان از بین رفته و غزنویان قدرت را بهدست داشتند. فردوسی از سلطان محمود غزنوی تقاضای حمایت کرد، اما غزنویان که علاقهٔ زیادی به فرهنگ ایرانی نداشتند قدر شاهنامه را ندانسته و حمایت شایانی از او نکردند. به تعبیر فردوسی:
اگر مادر شاه بانو بودی
مرا سیم و زر تا به زانو بودی[۵]
اهداف شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]هدف از سرایش شاهنامه، ثبت حوادث تاریخی ایرانزمین، ثبت حماسهها، قهرمانیها، دلاوریها و فداکاری مردان و زنانی است که در دوران اسطورهای، پهلوانی و تاریخی با تلاش و جانفشانی خود در اعتلای این سرزمین کوشیدند. همچنین هدف از شاهنامه یادآوری راهها و روشهای درست زمامداری و زندگی به شاهان و امیران و انتقال میراث جاویدان به آیندگان است. حفظ زبان پارسی از دیگر اهداف شاهنامه است. شاهنامه زمانی سروده شد که زبان پارسی دچار آشفتگی فزاینده بود.[۶]
نامهای شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]نام رایج «شاهنامه» از فردوسی نیست، فردوسی آن را بیشتر نامه، نامهٔ باستان و نامهٔ خسروان نامیده است. تاریخنگارانی که نام منابع آن دوران را شاهنامه آوردهاند اثر منظوم فردوسی را نیز شاهنامه نامیدند.[۷]
منابع شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]به باور بسیاری، شاهنامهٔ ابومنصوری تنها منبع مهم مکتوب شاهنامهٔ فردوسی است. فردوسی از منابع دیگری نیز استفاده کرده است ولی آنها در طول تاریخ از بین رفتهاند. افراد کهنسال، شاعران و ادیبان عصر، نقالان، پیران و خردمندانی چون ماخ هروی نیز از منابع مهم فردوسی برای ثبت حوادث تاریخی بودهاند.[۸]
درونمایه شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]شاهنامه شامل اسطورهها و حوادث تاریخی ایرانزمین از ابتدا تا ورود اسلام به ایران است. در شاهنامه از پادشاهان این سرزمین به ترتیب نام برده است از کیومرث تا یزدگرد سوم. همچنین مردان و زنان قهرمان و دلاور و تلاشهای آنها برای سربلندی این سرزمین به تصویر کشیده شده است.[۹]
ساختار شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در هر بخش شاهنامه نشانههایی از قالبهای ادبی مانند اندرز، رمانس، داستان تاریخی، آیین خسروان، ادبیات مردمی و شگفتیهایی چون جادو، افسون و عجائب و غرائب دیده میشود. بهطور کلی درونمایهٔ اساطیر و شگفتیها بیشتر در بخش پیشدادی، شگفتیها، داستانهای پهلوانی و رمانس بیشتر در بخش کیانی، تاریخ، آیین خسروان، اندرز و ادبیات عامیانه بیشتر در بخش ساسانی و داستان تاریخی یا کارنامه بیشتر در بخش اشکانی و ساسانی بهچشم میخورد.[۱۰]
تقسیمبندی شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]تقسیمبندی شاهنامه به شیوههای مختلف انجام شده است. در مهمترین نوع تقسیمبندی، شاهنامه را به سه دورهٔ متفاوت تقسیم میکنند:
الف) دورهٔ اساطیری از زمان به قدرت رسیدن کیومرث تا دوران سلطنت فریدون.
ب) دورهٔ پهلوانی از قیام کاوهٔ آهنگر تا کشتهشدن رستم بهدست شغاد.
ج) دورهٔ تاریخی از پادشاهی بهمن تا فتح ایران به دست اعراب مسلمان.[۱۱]
قالب شعری شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]قالب شعری شاهنامه، مثنوی است. در این قالب، قافیهها در دو مصرع هر بیت یکسان بوده و قافیهٔ هر بیت با بیت بعدی متفاوت است. فردوسی با بهرهگیری از این قالب و تلفیق آن با سبک خراسانی، داستانهای طولانی شاهنامه را به تصویر کشیده است.[۱۲]
موضوعات شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]شاهنامهٔ فردوسی، رشادتهای پهلوانان ایرانزمین است. رشادتهایی که گاهی با پیروزی و گاهی با شکست همراه است. در شاهنامه روایتهایی از جنگ با هندیها، تورانیان، رومیان و تازیان به نمایش درآمده است. روایتهای مستقلی نیز در شاهنامه وجود دارد.[۱۳]
ابیات شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]بر اساس شهرت عمومی که برخی به آن اشاره کردهاند شاهنامه دارای ۶۰ هزار بیت است، اما در آثار منتشر شده بیش از ۵۰ هزار بیت به ثبت نرسیده است. شاهنامهٔ لندن دارای ۴۹۶۱۸ و شاهنامهٔ خالقی مطلق دارای ۴۹۵۳۰ بیت است. در نسخههای قدیمی نیز بیش از ۵۰ هزار بیت وجود ندارد.[۱۴]
شخصیتهای شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]بنابر نوشتههای معتبر، شاهنامهٔ فردوسی نزدیک به ۲۰۰ شخصیت منحصر بهفرد دارد. این شخصیتها شامل پادشاهان، پهلوانان، دیوان، زنان، مزربانان و وزیران هستند.[۱۵]
داستانهای شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]تعداد داستانهای مستقل در شاهنامه بیش از ۷۰ مورد است. از مهمترین داستانهای شاهنامه میتوان به هفتخان رستم، داستان زال و رودابه، داستان رستم و تهمینه، ماجرای بیژن و منیژه و نبرد رستم و سهراب اشاره کرد. شاهنامه با خلقت جهان، اولین انسانها و برپایی اولین سلطنت آغاز میشود. اولین و بزرگترین پادشاه آن دوره جمشید (یِمه) است که به انسان آن عصر آموزشهایی میدهد؛ اما زمانی که گرفتار کبر و غرور میشود ضحاک جای او را میگیرد. فردوسی داستانهای بسیاری از آن عصر نقل میکند. عصر پهلوانی طولانیترین قسمت شاهنامه و شامل داستانهای زیادی است که دربارهٔ اشخاصی چون زال، رستم و سهراب شکل میگیرد.[۱۶]
جغرافیای شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در شاهنامه از مناطق بسیاری یاد شده است. جغرافیای شاهنامه شامل هند، چین، روم، روسیه، اندلس، مصر، بربر و اغلب ایران و توران است. در قسمت ایرانزمین مناطق مورد اشارهٔ شاهنامه بیشتر به خراسان و بهخصوص شرق آن اختصاص دارد. برخی نویسندگان، ایران واقعی آن روز را شرق خراسان و سرزمینهایی میدانند که در افغانستان امروزی واقع شده است. دورهٔ اسطورهای شاهنامه در محدودهٔ رود آمو و دورهٔ پهلوانی در خراسان شرقی واقع شده است.
در دورهٔ تاریخی، بخش زیادی از ایران امروزی نیز در حوادث شاهنامه دخیل هستند. آموی، اندراب، باختر (بلخ)، بامیان، بخارا، بدخشان، بُست، بلخ، پروان، ترمذ، جیحون (رود آمو)، ختلان، زابلستان، سرخس، سمرقند، سمنگان، سیستان، طالقان (بین فاریاب و مرو)، طوس، غزنین، غور، فاریاب، قندهار، کاولستان (کابلستان)، کلات، گوزگانان (جوزجانان)، مرو، مکران، نخشب، نیشابور، هری (هرات) و هیرمند (رود) از مناطق مهم جغرافیایی در شاهنامه فردوسی است.[۱۷]
در جریان مشخص کردن مرز ایران و توران توسط پیران و گودرز، پیران خطاب به گودرز از شهرهای ایرانزمین بدینگونه یاد میکند:
هر آن شهرکز مرز ایران نهی
بگو تا کنیمش ز ترکان تهی
زآباد و بیران و هر بوم وبر
که فرمود کیخسرو دادگر
از ایران به کوه اندرآیم نخست
در غرچگان از در و بوم تست
دیگر تالقان شهر تا فاریاب
همیدون رو از بلخ تا اندراب
دگر پنجهیر آید و بامیان
در مرز ایران و جای کیان
دیگر گوزگانان فرخنده جای
نهادست نامش جهان کدخدای
دیگر مولیان آید و بدخشان
همین است از این پادشاهی نشان
قروتر دیگر دشت آموی و زم
که با شهر ختلان برآید برم
چو شگنان وچون ترمذ و ویسه گرد
بخارا وشهری که هستش به گرد
همیدون برو تا در سغد نیز
نجوید کس آن پادشاهی بنیز
ازآن سو که شد رستم نیو سوز
سپردم بدو کشور نیمروز
زکوه و زهامون بخواهم سپاه
سوی باختر بر گشاییم راه
بپردازم این تا در هندوان
نداریم تاریک از این پس روان
زکشمیر وز کاول و قندهار
روارو سوی هند هم زین شمار
ازآن سوکه لهراسپ شدجنگجوی
الانان و غزدز سپارم بدوی
از این مرز پیوسته تا کوه قاف
به خسروسپاریم بی جنگ و لاف[۱۸]
ترجمههای شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]شاهنامه بهعنوان یک کتاب ادبی و حماسی مورد توجه شخصیتهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ادبی جهان قرار داشته و بههمین دلیل بارها به زبانهای مختلف ترجمه شده است. این کتاب اولین مرتبه در ۶۰۱ش توسط بنداری اصفهانی به عربی ترجمه شده است. در غرب اولین مرتبه ژول مل شاهنامه را به زبان فرانسوی ترجمه کرد. در انگستان متیو لومسدن نخستین جلد از شاهنامه را به زبان انگلیسی به چاپ رساند.[۱۹]
در سال ۱۸۲۹م ترنر ماکان دورهٔ کامل شاهنامه را چاپ کرد. نخستینبار در سال ۱۷۹۳م گزیدهای از شاهنامه به زبان آلمانی ترجمه شد. یکی از ترجمههای شناختهشدهٔ شاهنامه به زبان آلمانی، ترجمهٔ یوزف فون هامر اتریشی است. ترجمههای دیگری به آلمانی انجام شده که ترجمه یوهان فولرس بهترین آنها است. ترجمههای زیادی از شاهنامه در کشورهای روسیه، آذربایجان، ازبکستان، ارمنستان، گرجستان و اوکراین، انجام شده است.[۲۰]
شاهنامه از نگاه دیگران
[ویرایش | ویرایش مبدأ]بسیاری از ادبپژوهان دنیا شاهنامه را به عظمت ستودهاند؛ برخی آن را هومر ایران لقب داده و از حماسهٔ هندوها (مهابهاراتا و رامایان) برتر دانستهاند. بسیاری از دانشمندان، شاهنامه را گنجینهٔ بزرگ بشری دانستهاند که ایران قبل از اسلام و ایران بعد از اسلام را پیوند داده و در نبود شاهنامه، ادبیات فارسی نمیتوانست رشد کند و خیام، مولوی و حافظ را به جهان معرفی کند. ادیبان جهان با الهام از شاهنامه، آثار ادبی بسیاری خلق کردهاند. همچنین برخی منتقدان، اسطورههای شاهنامه را چنان اغراقآمیز دانستهاند که دستیابی به حقیقت را ناممکن میسازد.[۲۱]
نفوذ ادبی و هنری
[ویرایش | ویرایش مبدأ]شاهنامه در آثار بعد از خود تأثیر زیادی داشته است. بعد از فردوسی بسیاری تلاش کردند با روش او به خلق آثار جدید روی آورده و برخی از حماسههای مغفول مانده را به جامعه معرفی کنند. گرشاسپنامه، بهمننامه، فرامرزنامه، بانوگشسپنامه، بیژننامه، لهراسپنامه، سامنامه، جهانگیرنامه، ظفرنامه و بسیاری دیگر از منظومههای فارسی به تقلید از شاهنامه پدید آمدهاند. بسیاری از آثار ادبی، روایی، نمایشنامهها و فیلمها، انیمیشنها و سریالها مدیون فردوسی و شاهنامهٔ او هستند و فردوسی در پدید آمدن آن آثار سهم زیادی دارد.[۲۲]
نسخههای دستنویس
[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نسخههای دستنویس از شاهنامه به حدود هزار نسخه میرسد. برخی از این نسخهها دارای تاریخ، برخی بیتاریخ، برخی دارای نگاره و برخی فاقد نگاره است و برخی از آنها کامل و برخی ناقص است. کهنترین نسخهٔ تاریخدار موجود از شاهنامه نسخهٔ فلورانس است. این نسخه مربوط به ۶۱۴ق بوده و در کتابخانهٔ فلورانس نگهداری میشود. نسخهٔ دیگری از شاهنامه مربوط به ۶۷۵ق در موزهٔ بریتانیا موجود است. در موزهٔ قاهره نیز یک نسخه مربوط به ۷۴۱ و یکی مربوط به ۷۹۶ق نگهداری میشود. کهنترین نسخهٔ موجود در ایران نسخهٔ سعدلو مربوط به قرن ۷ یا ۸ هجری است که در کتابخانه و مرکز اسناد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی نگهداری میشود.[۲۳]
برگزیدههای شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]برگزیدهها، چاپ بخشهایی از شاهنامهٔ فردوسی است که بیشتر برای فراگیرشدن و عمومیشدن خوانندگان آن صورت میگیرد. برگزیدهٔ مسعود سعد سلمان از قدیمیترین گزیدههای شاهنامه است. خلاصهٔ شاهنامه و منتخب شاهنامه دو برگزیده از محمدعلی فروغی، مجموعهٔ ابیات برگزیده از محمود سپاسی، فردوسی در شاهنامه از حبیب یغمایی و نخبهای از شاهنامه (گزیدهٔ اشعار داستانی شاهنامه) از مجتبی مینوی از برگزیدههای مشهور چاپ شده است.[۲۴]
نسخههای چاپی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در طول تاریخ از شاهنامه هزاران نسخه در کشورهای مختلف جهان منتشر شده است. در گذشته نسخهٔ مسکو بهترین نسخهٔ چاپی بود، اما در دوران اخیر نسخهٔ ویرایش و تصحیح شده توسط جلال خالقی مطلق را بهترین نسخه از شاهنامه میدانند.[۲۵]
تبدیل به نثر
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در طول تاریخ افراد زیادی شاهنامه را به نثر تبدیل کردهاند که بهرام گرگین، محبوبه کاشانی، جلال خالقی مطلق، محمدعلی اسلامی ندوشن، منصور رستگار فسایی، میرجلالالدین کزازی و فریدون جنیدی از مشهورترین آنها هستند.[۲۶]
شاهنامهپژوهی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در دوران معاصر رشتهای بهنام شاهنامهپژوهی پدید آمده است و بسیاری از بزرگان ادبیات ایران و جهان در این ارتباط آثاری تدوین کردهاند. ژول مول، تنودور نولدکه، سید حسن تقیزاده، هانری مانسه، فریتز ولف، ملکالشعرا بهار، محمد قزوینی، مجتبی مینوی، محمدامین ریاحی، محمدعلی اسلامی ندوشن، ابوالفضل خطیبی و شاهرخ مسکوب از شناختهترین افراد در این زمینه هستند.[۲۷]
هزارهٔ شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]۲۵ اسفند ۱۳۸۸ش بهعنوان هزارمین روز پایان سرایش شاهنامه توسط بنیاد فردوسی در یونسکو به ثبت رسیده است و بههمین مناسبت جشن جهانی هزارهٔ شاهنامه با حضور نمایندگان ۱۹۲ کشور عضو در ۱۱ فروردین ۱۳۸۹ش (۳۱ مارس ۲۰۱۰م) در پاریس (مقر یونسکو) برگزار شد. در این مراسم بسیاری از شاهنامهشناسان در ارتباط با شاهنامه و تأثیرات آن سخن گفتند.[۲۸]
شاهنامهخوانی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]شاهنامهخوانی و نقالی در ایران
[ویرایش | ویرایش مبدأ]
شاهنامه با سرزمین ایران امروزی ارتباط دیرینهای دارد. جدا از تولد فردوسی در توس، بسیاری از مناطق ایران نیز با شاهنامه ارتباط داشته و بههمین نسبت این کتاب در رسومات و فرهنگ عامیانهٔ مردم ایران نقش دارد. شاهنامهخوانی از رسوم قدیمی مردم ایران است که به مرور زمان به یک سنت تبدیل شده است. اشعار حماسی شاهنامه با آهنگ موزون خود میتواند در تقویت روحیهٔ فداکاری، برابری، برادری و نیکوخویی مردم نقش وافری داشته باشد. وجود قصههای متنوع در اشعار شاهنامه موجب جذابیت آن شده روحیهٔ حماسهخواهی و جوانمردی را در بین مردم تقویت میکند. شاهنامهخوانان افراد خاصی هستند که با صدای آهنگین و گاهی همراه با نواختن کمانچه اشعار شاهنامه را خوانده و داستانهای آن را نقل میکنند. در ایران شاهنامهخوانی در بین ایلات و عشایر بیشتر مرسوم است. در شبنشینیها نیز شاهنامهخوانی و نقل داستانهای شاهنامه رایج بوده است.[۲۹]
در ایران نقالی نیز مرسوم است. نقالی نوعی نمایش تکنفره برای بیان قصههای شاهنامه است که گاهی با استفاده از پردهٔ نمایشی انجام میشود. نقال، داستانهای شاهنامه را بهصورت شعر یا نثر و گاهی همراه با موسیقی و با استفاده از پرده، کتیبه و نقاشی و با حرکات و اشارات نمایشی اجرا میکند. در گذشته که وسایل سرگرمکننده محدود بود نقالی بهترین وسیله برای سرگرم کردن مردم در قهوهخانهها و کاروانسراها بهشمار میرفت.[۳۰]
شاهنامهخوانی در افغانستان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]شاهنامه در افغانستان جای پای محکمی دارد. جدا از معروفترین، زیباترین، گرانبهاترین و نفیسترین شاهنامه موجود در جهان که شاهنامهٔ «بایسنقری» و کار هرات است، نام برخی از مناطق نیز با شاهنامه عجین شده است از جمله میخ رخش و شگارگاه رستم در ناهور غزنی، درهٔ آهنگران مربوط به کاوه آهنگر، شهر ضحاک در بامیان مربوط به ضحاک مار دوش و تخت رستم در سمنگان. شاهنامهخوانی نیز در افغانستان از قدیم رایج بوده است و بسیاری از مردم در شبهای طولانی زمستان شنوندهٔ قصههای شاهنامه و بهخصوص داستانهای رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، رستم و افراسیاب، بودهاند. در گذشته در روضه سخی چایخانهای بوده که مردم شبها در آنجا جمع شده و به داستانهای شاهنامه گوش میکردهاند.[۳۱]
شاهنامهخوانی در تاجیکستان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]
شاهنامه با تاجیکستان ارتباط گستردهای دارد. بسیاری از مناطق تاجیکستان بخشی از جغرافیای شاهنامه است و مردم آن کشور در مراودات، رسومات و گفتار خود از شاهنامه استفاده کرده و فردوسی را «بابا» ی خود میدانند. مردم تاجیک عروسی خود را در پای مجسمه فردوسی گرفته و کتاب شاهنامه را بهعنوان یک کتاب مقدس در خانههای خود نگهداری میکنند. در اسامی، گفتار و رفتار آن مردم نیز شاهنامه و فردوسی زندهاند و مردم کلمات و اشعار شاهنامه را به وفور به کار میبرند. بههمین جهت شاهنامهخوانی و نقالی نیز در تاجیکستان مرسوم و مورد توجه مردم است. آنان در فرصتهای بسیاری به خواندن اشعار شاهنامه و نقل داستانهای آن مبادرت کرده و تلاش دارند زندگی خود را با شاهنامه متبرک کنند.[۳۲]
ضربالمثلهای شاهنامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در طول تاریخ ضربالمثلهای بسیاری در بین فارسیزبانان رایج شده است که برخی از آنها با شاهنامه ارتباط دارد از جمله:
- «برآمدن دود آتش از آب» که کنایه از انجام کار بزرگ دارد.
- «به شوره تخم افکندن» کنایه از فواید خوب سخن گفتن.
- «گوز بر گنبد افشاندن» کنایه از کار بیهوده انجام دادن.
- «آب زیر کاه بودن» کنایه از افراد زرنگ و موذی.
- «بوی شیر از دهن کسی آمدن» کنایه از بی تجربگی.
- «نمک بر زخم پاشیدن» کنایه از آسیب زدن به دیگران.
- «نوشدارو پس از مرگ سهراب» کنایه از بیفایده بودن کاری.
- «درشتی زکس نشنود نرمخوی» کنایه از آثار نرمخویی.
- «جوی به آب بردن» کنایه از بیارزشی.
- «خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند» کنایه از بیشعوری افراد نادان.
- «مو را از خمیر بیرون آوردن» کنایه از سختگیری بیش از حد.
- «آب از سر گذشتن» کنایه از خرابی کار.
- «خشت خشک بر آب افکندن» کنایه از نابود کردن یک کار[۳۳]
پانویس
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445؛ ریاحی، سرچشمههای فردوسیشناسی، 1372ش، ص45.
- ↑ حداد عادل، دانشنامهٔ جهان اسلام، 1397ش، ج26، ص508؛ فردوسی، شاهنامه، 1384ش، ص98؛ صفا، حماسهسرایی در ایران، 1363ش، ص55.
- ↑ حداد عادل، دانشنامهٔ جهان اسلام، 1397ش، ج26، ص508؛ فردوسی، شاهنامه، 1379ش، ص 145؛ نولدکه، حماسهٔ ملی ایران، 1379ش، ص98.
- ↑ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامهسرایی، 1390ش، ص128؛ فردوسی، شاهنامه، 1389ش، ص72.
- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445؛ انجوی شیرازی، فردوسینامه، 1369ش، ص121.
- ↑ امین، فردوسی و شاهنامه، 1388ش، ص15؛ مازندرانی، فرهنگ شاهنامه، 1377ش، ص131.
- ↑ امین، فردوسی و شاهنامه، 1388ش، ص28؛ جنیدی، نامهٔ پهلوانی، 1360ش، ص81.
- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445؛ حداد عادل، غلامعلی، دانشنامهٔ جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، 1397ش، ج26، ص508، 512،
- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445؛ علوی توسی، معجم شاهنامه، 1353ش، ص28.
- ↑ نوشین، سخنی چند دربارهٔ شاهنامه، 1373ش، ص25.
- ↑ نوشین، سخنی چند دربارهٔ شاهنامه، 1373ش، ص25.
- ↑ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامهسرایی، 1390ش، ص164.
- ↑ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامهسرایی، 1390ش، ص118.
- ↑ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامهسرایی، 1390ش، ص211.
- ↑ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامهسرایی، 1390ش، ص155.
- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445.
- ↑ انجمن دایرةالمعارف افغانستان، قاموس جغرافیایی افغانستان، 1389ش، ص356؛ حبیبی، جغرافیای تاریخی افغانستان، 1382ش، ص24 تا 30؛ صدقی، جغرافیای مختصر تاریخی شهرهای آریانا، 1385ش، 1385ش، ص35؛ عارض، جغرافیای طبیعی افغانستان، 1360ش، ص37؛ طغیان ساکایی، «جغرافیای شاهنامه»، وبسایت جاده ابریشم؛ «جغرافیای تاریخی شاهنامه در گفتوگو با مهدی سیدی فرخد»، وبسایت دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ طغیان ساکایی، «جغرافیای شاهنامه»، وبسایت جاده ابریشم.
- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445.
- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445.
- ↑ کزازی، نامهٔ باستان، تهران، سمت، 1379ش، ص5.
- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445.
- ↑ افشار، کتابشناسی فردوسی و شاهنامه از آغاز نوشتههای پژوهشی تا سال 1385، 1390ش، ص125؛ خالقی مطلق، شاهنامه از دستنویس تا متن، 1390ش، ص59؛ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445؛ شریفزاده، تاریخ نگارگری در ایران، 1375ش، ص98.
- ↑ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامهسرایی، 1390ش، ص231.
- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، 1391ش، ج2، ص1445.
- ↑ محقق، هزارهٔ فردوسی (مجموعه مقالات دانشمندان ایران و ایرانشناسان جهانی)، 1389ش، ص52.
- ↑ کریمان، پژوهشی در شاهنامه، 1375ش، ص106.
- ↑ محقق، هزارهٔ فردوسی (مجموعه مقالات دانشمندان ایران و ایرانشناسان جهانی)، 1389ش، ص98.
- ↑ وجدانی، فرهنگ موسیقی ایران، 1376ش، ص51.
- ↑ نجم، هنر نقالی در ایران، 1390ش، ص58.
- ↑ طغیان ساکایی، پلههایی بر کاخ بلند، 1389، ص52؛ جوزجانی، حدودالعالم، 1343ش، ص392؛ بارتولد، تاریخ سیاسی و اجتماعی آسیای مرکزی تا قرن دوازده، 1344ش، ص245؛ «رواج شاهنامه و شاهنامهخوانی در افغانستان»، وبسایت مشرق.
- ↑ «تاجیکها فردوسی را بابای خود میدانند»، وبسایت مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب.
- ↑ ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، 1392ش، ص25، 31، 36، 42، 45، 55، 62، 78، 91، 108، 124 و 202؛ دهگان، فرهنگ جامع ضربالمثلهای فارسی، 1384ش، ص35، 67، 76، 89، 99، 155، 137، 164، 191 و 244.
منابع
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- افشار، ایرج، کتابشناسی فردوسی و شاهنامه از آغاز نوشتههای پژوهشی تا سال ۱۳۸۵، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۹۰ش.
- امین، سیدحسن، فردوسی و شاهنامه، تهران، دائرةالمعارف ایرانشناسی، ۱۳۸۸ش.
- انجمن دایرةالمعارف افغانستان، قاموس جغرافیایی افغانستان، تهران، سرور سعادت، ۱۳۸۹ش.
- انجوی شیرازی، سیدابوالقاسم، فردوسینامه، تهران، علمی، ۱۳۶۹ش.
- بارتولد، ویلهلم، تاریخ سیاسی و اجتماعی آسیای مرکزی تا قرن دوازده، ترجمه علیمحمد زهما، کابل، نشرات دانشکده ادبیات، ۱۳۴۴ش.
- «تاجیکها فردوسی را بابای خود میدانند»، وبسایت مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب، تاریخ درج مطلب: ۲۱ آذر ۱۴۰۲ش.
- «جغرافیای تاریخی شاهنامه در گفتوگو با مهدی سیدی فرخد»، وبسایت دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۹ دیماه ۱۳۹۹ش.
- جمعی از دانشمندان، هزاره فردوسی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۲ش.
- جنیدی، فریدون، نامهٔ پهلوانی، تهران، بلخ، ۱۳۶۰ش.
- جوزجانی، حدودالعالم، ترجمه میرحسین شاه حسنیار، کابل، نشرات پوهنحی ادبیات پوهنتون کابل، ۱۳۴۳ش.
- حبیبی، عبدالحی، جغرافیای تاریخی افغانستان، کابل، میوند، ۱۳۸۲ش.
- حداد عادل، غلامعلی، دانشنامهٔ جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، ۱۳۹۷ش.
- خالقی مطلق، جلال، شاهنامه از دستنویس تا متن، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۹۰ش.
- «رواج شاهنامه و شاهنامهخوانی در افغانستان»، وبسایت مشرق، تاریخ درج مطلب: ۶ خرداد ۱۳۹۱ش.
- ریاحی، محمدامین، سرچشمههای فردوسیشناسی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۲ش.
- شریفزاده، سید عبدالحمید، تاریخ نگارگری در ایران، تهران، حوزه هنری، ۱۳۷۵ش.
- شهیدی مازندرانی، حسین، فرهنگ شاهنامه، چاپ نخست، تهران، بنیاد نیشاپور، ۱۳۷۷ش.
- صدقی، محمدعثمان، جغرافیای مختصر تاریخی شهرهای آریانا، کابل، امیری، ۱۳۸۵ش.
- صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی در ایران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳ش.
- طغیان ساکایی، محمدیونس، پلههایی بر کاخ بلند، کابل، سعید، ۱۳۸۹ش.
- طغیان ساکایی، محمدیونس، «جغرافیای شاهنامه»، وبسایت جاده ابریشم، تاریخ درج مطلب: ۲۱ اسد/مرداد ۱۳۹۹ش.
- عارض، غلام جیلانی، جغرافیای طبیعی افغانستان، کابل، پوهنتون کابل. ۱۳۶۰ش.
- علوی توسی، محمدرضا، معجم شاهنامه، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، اصفهان، شاهنامهپژوهی، ۱۳۷۹ش.
- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۹ش.
- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، تهران، طلایه، ۱۳۸۴ش.
- فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامهسرایی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۰ش.
- کریمان، حسن، پژوهشی در شاهنامه، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۵ش.
- کزازی، میرجلالالدین، نامهٔ باستان (ویرایش و گزارش شاهنامهٔ فردوسی)، تهران، سمت، ۱۳۷۹ش.
- محقق، مهدی، هزارهٔ فردوسی (مجموعه مقالات دانشمندان ایران و ایرانشناسان جهانی)، تهران، انجمن ترویج زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۹ش.
- مصاحب، غلامحسین، دایرةالمعارف فارسی، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، ۱۳۹۱ش.
- نوشین، عبدالحسین، سخنی چند دربارهٔ شاهنامه، تهران، اساطیر، ۱۳۷۳ش.
- نجم، سهیلا، هنر نقالی در ایران، تهران، مؤسسه تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری، ۱۳۹۰ش.
- نولدکه، تئودور، حماسه ملی ایران، ترجمه بزرگ علوی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۹ش.
- وجدانی، بهروز، فرهنگ موسیقی ایران، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۶ش.