پیشنویس:بهشت: تفاوت میان نسخهها
imported>علیرضا آزادوار بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| (۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:بهشت۲.jpg|جایگزین=نقشی از بهشت در حرم امام رضا، در میدان ولیعصر تهران|بندانگشتی|نقشی از بهشت در حرم امام رضا، در میدان ولیعصر تهران]] | |||
{{درشت|'''بهشت'''}}؛ جایگاه برتری که نیکوکاران پس از مرگ، در آن زندگی خواهند کرد. | |||
بهشت یا وهشت، در لغت بهمعنی عالم برتر و بهتر است و در اصطلاح بهمعنی جایگاه آراسته و سرشار از نعمت است که نیکوکاران، پس از مرگ در آن زندگی خواهند کرد. بهشت را خُلد، دارالسلام، سرای ابدی یا دارالجزای مردمان نیکوکار، مینو، فردوس، حظیره قدس و جنت نیز مینامند.<ref>[https://www.vajehyab.com/dehkhoda/بهشت دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه بهشت، سایت واژهیاب.]</ref> | |||
==واژهشناسی بهشت== | ==واژهشناسی بهشت== | ||
در | در [[اوستا]]، [[بهشت]] بهصورت «وهیشته» آمده که از ریشه «وهو» گرفته شده<ref>مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ۱۳۸۳ش، ص۱۵۲؛{{سخ}} | ||
Nyberg, A Manual of Pahlavi, 1974, V.II, P201; Bartholomae, Altiranisches Wörterbuch, 1904, P.1399-1402; | Nyberg, A Manual of Pahlavi, 1974, V.II, P201; Bartholomae, Altiranisches Wörterbuch, 1904, P.1399-1402;{{سخ}} | ||
حسندوست، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، ج1، ۱۳۸۳ش، ص222-223.</ref> | حسندوست، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، ج1، ۱۳۸۳ش، ص222-223.</ref> و بهمعنی جهانی نیکوتر، خوشتر و ضد دژنگهو (دوزخ در زبان پهلوی) است.<ref>[https://www.vajehyab.com/dehkhoda/بهشت دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه بهشت، سایت واژهیاب.]</ref> «گرزمان» یا «گرودمان» در زبان اوستایی بهمعنی [[خانه]] پاداش یا همان بهشت برین و جایگاه اهورهمزدا است.<ref>Bartholomae, Altiranisches Wörterbuch, 1904, P.1092.</ref> | ||
در [[زبان عربی]]، بهشت را جنت گویند. واژه «فردوس» نیز معرب واژه «پردوس» یا «پردیس»<ref>غیاث اللغات، ۱۳۴۹ش، ذیل واژه فردوس.</ref> و بهمعنی باغ یا مکانی محصور از درخت، انواع گیاه و چهارپایان سودمند است.<ref>Bartholomae, Altiranisches Wörterbuch, 1904, P.673-674, 865.</ref> | |||
برخی از پژوهشگران معتقدند که واژه فردوس، در دوران کشورگشایی [[کورش|کوورش]] (در قرن ۶ قبل از میلاد)، جهانی شد و انگارهٔ پاداش ایزدی از اندیشه ایرانیان به یهودیان منتقل گردید و آنها نیز سرای باقی را «فردوس» نامیدند.<ref>پورداود، آناهیتا، ۱۳۸۰ش، ص۱۰۳–۱۰۴.</ref> | |||
همزمان با [[مهاجرت]] یهودیان به بابِل، واژه فردوس به زبان عِبری نیز وارد گردید و در تورات بهکار گرفته شد.<ref>[https://www.vajehyab.com/dehkhoda/بهشت دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه فردوس، سایت واژهیاب.]</ref> یونانیان نیز، متأثر از شکوه باغهای ایرانی در دوران هخامنشیان، همان نام ایرانی فردوس را در نوشتههای خود بهکار گرفتند. امروزه در مناطق اروپایی و شرقی، این واژه کاربرد دارد. | |||
==پیشینه باور به بهشت در ایران باستان== | |||
==پیشینه بهشت در ایران باستان== | در دوران ایران باستان، باورِ رفتن به بهشت، پس از مرگ و بهرهمندی از لذت یک زندگی روشن همواره وجود داشته است.<ref>بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج1، ۱۳۷۴–۱۳۷۵ش، ص157.</ref> | ||
در دوران ایران باستان، باورِ رفتن به بهشت، پس از مرگ و بهرهمندی از لذت یک زندگی روشن همواره وجود داشته است.<ref>بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج1، | |||
برخی از مورخان، پیشینهٔ این باور ایرانیان را به [[آیین زرتشت|آئین زردشت]] (۱۸۰۰ سال پیش از میلاد مسیح)، بازمیگردانند که از رستاخیز و آتشگاه (جهنم) و پردیس (بهشت) سخن گفته است. بر اساس این باور، روح فرد پرهیزکار (کسی که کارهای نیک بیشتری<ref>آموزگار، کتاب پنجم دینکرد: آوانویسی، ۱۳۸۶ش، ص۴۴.</ref> نسبت به گناهان خود داشته باشد)،<ref>ارداویرافنامه، ۱۳۴۲ش، ص۳۱.</ref> پس از ۳ شبانهروز و در بامداد روز چهارم (پس از داوری توسط ایزدان سروش، رشن و اشتاد)،<ref>آذرگشسب، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، ۱۳۷۲ش، ص۲۰۵.</ref> روشن شده و از میان گلها، درختان زیبا و خوشبو، با راهنمایی وجدان خود، با برداشتن ۳ گام (اولین گام در پایهٔ اندیشه نیک؛ دومین گام در پایه گفتار نیک و سومین گام در پایه کردار نیک) به گام چهارم در پایهٔ روشنیهای بیآغاز، داخل میشود.<ref>هادخت نسک، ۱۳۸۶ش، ص۶۲ و ۶۴.</ref> | |||
در دیگر منابع ایران باستان نیز به بهشت اشاراتی صورت گرفته است. در مینوی خرد، از | |||
در دیگر منابع ایران باستان نیز به بهشت اشاراتی صورت گرفته است. در مینوی خرد، از ۳ بهشت شامل ستارهپایه تا ماهپایه، از ماهپایه تا خورشیدپایه و از خورشیدپایه تا گرودمان سخن گفتهاند. اولین بهشت «اندیشه نیک»، دومین آن «گفتار نیک» و سومین آن «کردار نیک» است و چهارمین پایه، که بلندترین جایگاه بهشت نیز شناخته میشود، گرودمان است که برخی آن را جایگاه اورمزد و امشاسپندان میدانند.<ref>مینوی خرد، ۱۳۶۴ش، ص۲۰ و ۹۹–۱۰۰.</ref> در هر پایه از بهشت، افراد به میزان نیکویی خود، جایگاهی بهتر نسبت به دیگران خواهند داشت.<ref>بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، ۱۳۸۷ش، ص۲۹۵.</ref> | |||
برخی از موبدان و پادشاهان از سفر مینوی خود به کمک ایزدان، سخن گفتهاند. برای مثال، کرتیر در کتیبهای از سفر خود به مینو (بهشت) و وجود بهشت و دوزخ سخن گفته است.<ref>بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج1، | |||
==پیشینه بهشت در دوران اسلامی== | برخی از موبدان و پادشاهان از سفر مینوی خود به کمک ایزدان، سخن گفتهاند. برای مثال، کرتیر در کتیبهای از سفر خود به مینو (بهشت) و وجود بهشت و دوزخ سخن گفته است.<ref>بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج1، ۱۳۷۴–۱۳۷۵ش، ص115.</ref> | ||
واژه «جنت» در حدود | |||
سوره نازعات، آیات 40-41 و 79؛ | ==پیشینه باور به بهشت در دوران اسلامی== | ||
سوره بینه، آیات 8 و 98.</ref> | واژه «جنت» در حدود ۲۰۰ مرتبه بهمعنی باغ و جایگاه مؤمنان، در [[قرآن]] بهکار رفته است.<ref>جفری، واژههای دخیل در قرآن مجید، ۱۳۷۲ش، ص۱۷۰–۱۷۱.</ref> واژه «فردوس» نیز ۲ بار در قرآن بهکار رفته و آن نیز بهمعنی باغ و بوستان آمده است.<ref>[https://www.vajehyab.com/dehkhoda/بهشت دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه فردوس، سایت واژهیاب.]</ref> قرآن، بهشت را پاداش پرهیزکاران دانسته است. نمازگزاران و انفاقکنندگان، به گونهای ویژه، وارد بهشت میشوند.<ref>قرآن کریم، سوره معارج، آیات 22-35 و 70؛{{سخ}} | ||
سوره نازعات، آیات 40-41 و 79؛{{سخ}} | |||
امام | سوره بینه، آیات 8 و 98.</ref> | ||
بهشت، دارای | |||
==بهشت در ادبیات فارسی== | نیکوکارانی که به پیمان خود با خداوند، وفادار بودهاند، در بهشت با شرابی به طبع کافور<ref>سوره دهر، آیات 5-7 و 76.</ref> یا [[زنجبیل]]،<ref>سوره دهر، آیه 17.</ref> انواع میوهها و گوشتها،<ref>سوره طور، آیات 22 و 52.</ref> لباسهای حریر<ref>سوره دهر، آیه 12 و 76.</ref> و در حالیکه از سایه درختان بهره میبرند،<ref>سوره مرسلات، آیه 77 و 41.</ref> پذیرایی خواهند شد. بهشتیان هر چیزی که بخواهند، بهسرعت فراهم میشود<ref>سوره ق، آیه 35 و 50.</ref> و آنان از آفتاب سوزان و سرمای زمهریر دور خواهند بود.<ref>سوره دهر، آیه 13 و 76.</ref> | ||
در ادبیات پارسیزبانان، | |||
خداوند در قرآن، به کسانی که از قهر خدا بترسند، وعده داده که برای آنها، دو باغ مهیا خواهد شد که دو چشمه [[آب]] روان، انواع نعمتها و میوهها و زنان با [[حیا]] در آن حضور دارند. بر فراز آن ۲ بهشت، دو بهشت دیگر قرار دارد که در آنها نیز نعمتهایی بسیار وجود دارد.<ref>سوره الرحمن، آیه 46-76 و 55.</ref> [[امام علی]]، حضور در بهشت و نعمتهای آن را همیشگی دانسته و عنوان کرده که پیری و فقر در بهشت، جایی ندارند.<ref>نهجالبلاغه، ۱۳۶۸ش، خطبهٔ ۸۵.</ref> | |||
بهشت، دارای ۸ طبقه است و آسمان طبقه هشتم، «کرسی» نام دارد.<ref>کرمانی، «مقصود از اینکه جسم مؤمن «ارض بهشت» او ست چیست؟»، ۱۳۵۸ش، ص۳۱۷ و ۳۱۹.</ref> این ۸ طبقه را فردوس، عالیه، نعیم، عدن، مقام، خلود، المأوی و دارالسلام نامیدهاند.<ref>کرمانی، «مقصود از اینکه جسم مؤمن «ارض بهشت» او ست چیست؟»، ۱۳۵۸ش، ص۳۱۹–۳۲۰.</ref> «جنات عدن» در باور برخی از اندیشمندان، بالاترین درجه بهشت است که به مقربین، پیامبران، امامان و شهدا اختصاص دارد. بر اساس آیات و روایات، این جایگاه، چنان متعالی است که نه چشمی دیده و نه به قلب کسی خطور کرده است.<ref>طبرسی، تفسیر مجمع البیان،]بیتا[، ذیل سوره توبه، آیه 72.</ref> | |||
==بهشت در ادبیات فارسی== | |||
در ادبیات پارسیزبانان، توصیف بهشت و باور مردم درباره آن، بهصورت گسترده بازنمایی شده است. [[فردوسی]] در اشعار خود، از واژه بهشت بسیار استفاده کرده و در بیتی میگوید:<ref>[https://ganjoor.net/ferdousi/shahname/fereydoon/sh1 فردوسی، شاهنامه، فریدون، بخش 1، سایت گنجور.]</ref>{{سخ}} | |||
{{آغاز نستعلیق}} | {{آغاز نستعلیق}} | ||
{{شعر|نستعلیق}} | {{شعر|نستعلیق}} | ||
{{ب|بیاراست گیتی بسان بهشت|بهجای گیا، سرو گلبن بکشت}} | {{ب|بیاراست گیتی بسان بهشت|بهجای گیا، سرو گلبن بکشت}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{پایان نستعلیق}} | {{پایان نستعلیق}} | ||
خاقانی نیز در شعر خود، بهشت را بهکار برده است:<ref>[https://ganjoor.net/khaghani/divankh/ghasidekh/sh154 خاقانی، دیوان اشعار، قصاید، شماره 154، سایت گنجور.]</ref> | [[خاقانی]] نیز در شعر خود، بهشت را بهکار برده است:<ref>[https://ganjoor.net/khaghani/divankh/ghasidekh/sh154 خاقانی، دیوان اشعار، قصاید، شماره 154، سایت گنجور.]</ref>{{سخ}} | ||
{{آغاز نستعلیق}} | {{آغاز نستعلیق}} | ||
{{شعر|نستعلیق}} | {{شعر|نستعلیق}} | ||
{{ب|فردا به بهشت گشته سیراب|در کوثر مصطفات جویم}} | {{ب|فردا به بهشت گشته سیراب|در کوثر مصطفات جویم}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{پایان نستعلیق}} | {{پایان نستعلیق}} | ||
در امثال و حکم، دعاها و نفرینهای عامیانه و رسمی نیز از واژه بهشت، استفاده شده است. برای مثال، «بهشت آنجاست کآزاری نباشد»؛<ref>دهخدا، امثال و حکم، ج1، ۱۳۵۷ش، ص479.</ref> «بهشت به سرزنشش نمیارزد»؛ «بهشت را به بها نمیدهند، به بهانه میدهند»؛<ref>رفعتی، هزار مثل جیرفتی، ۱۳۷۹ش، ص۹۷؛{{سخ}} | |||
سالاری، فرهنگ مردم کوهپایهٔ ساوه، ۱۳۷۹ش، ص۴۱۱؛{{سخ}} | |||
دهخدا، امثال و حکم، ج1، ۱۳۵۷ش، ص479-480.</ref> «بهشت را بهشتی، اگر دنیا را بهشتی»؛<ref>دهخدا، امثال و حکم، ج1، ۱۳۵۷ش، ص480.</ref> «بهشت را نتوان یافت رایگان»؛ «چوب از بهشت اومده، چوب معلم از درخت بهشت است»؛<ref>شاملو، کتاب کوچه، حرف «ب»، دفتر دوم، ۱۳۵۷–۱۳۷۸ش، ص۱۹۰۱.</ref> «دنیا بهشت خران است»؛<ref>پارسا، مقایسهٔ تطبیقی امثال کردی و فارسی، ۱۳۸۷ش، ص۱۴۷.</ref> «بهشت، زیر پای مادران است» و «سبکساری از بهشت آمده است».<ref>[https://www.vajehyab.com/dehkhoda/بهشت دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه بهشت، سایت واژهیاب.]</ref> در دعای خیر برای دیگران نیز، ایرانیان معمولاً بهشتی شدن افراد و عزیزان را از خداوند تمنا میکنند، مانند «جای پدرت در بهشت باشد»،<ref>سالاری، فرهنگ مردم کوهپایهٔ ساوه، ۱۳۷۹ش، ص391.</ref> «الهی از حوض کوثر آب بخوری».<ref>کرباسی راوری، فرهنگ مردم راور، ۱۳۶۵ش، ص۱۰۹.</ref> | |||
«بهشتی» و «بهشتیروی» نیز کنایه از خوبروی یا سادهروی بهکار میرود، زیرا، در باور مردم، در بهشت، همه انسانها، بهجز [[حضرت محمد|پیامبر اسلام]]، سادهرو و در ظاهری نوجوانانه حاضر خواهند شد.<ref>غیاث اللغات، ۱۳۴۹ش، ذیل واژه بهشتیروی.</ref> | |||
==بهشت در هنر ایرانیان== | |||
[[پرونده:بهشت.jpg|جایگزین=کاخ هشت بهشت تبریز|بندانگشتی|کاخ هشت بهشت تبریز]] | |||
[[پرونده:بهشت۱.jpg|جایگزین=فرش بهارستان معروف به بهارخسرو متاثر از بهشت و خصوصیات آن|بندانگشتی|فرش بهارستان معروف به بهارخسرو متاثر از بهشت و خصوصیات آن]] | |||
باغ در فرهنگ ایرانیان، نماد و آیینهای از بهشت آسمانی است و [[زیبایی]] آن را یادآور میشود. باغهای معروف به هشت بهشت، سبک ویژهای از معماری ایرانی را نشان میدهند که در نقاط مختلفی از ایران، بنا شدهاند، مانند عمارت هشت ضلعی «هشت بهشت» در [[تبریز]] (دوره [[تیموریان]]). این نوع از طراحی و معماری ایرانیان، در هنر [[مینیاتور]] آنها نیز مورد توجه بوده است. | |||
برخی معتقدند که حتی طراحی فرشهای ایرانی، متأثر از بهشت و خصوصیات آن است، مانند فرشهای «بهار خسرو» که [[بهار]] جاودان را بازنمایی میکند.<ref>خوانساری، باغ ایرانی، ۱۳۸۳ش، ص۹–۱۰ و ۱۴ و ۳۱ و ۹۴.</ref> این تأثیر، موجب شد تا هنر [[قالی بافی|قالیبافی]] در نقاط مختلف [[ایران]] به هنر «قالیباغی» مشهور شود. در این شاخه هنری، طرح قالی معمولاً دارای باغ، حوض و جویهای مختلف و متعدد، عمارت و دار و درخت فراوان است. در نوع خاصی از این طراحی، زمینه قالی به مربعهایی تقسیم شده و داخل هر مربع، طرح کوچکی از بهشت نمایش داده میشود.<ref>Diamand, Oriental Rugs in the Metropolitan Museum of Art, 1973, P78-79, 83;{{سخ}} | |||
Dilley, Oriental Rugs and Carpets, 1959, P55-58.</ref> | |||
در [[نقاشی|نقاشیهای]] رسمشده از بهشت، همواره درختی وجود دارد که نشان [[زندگی]]، جاودانگی و سرسبزی است. در دوره تیموریان، این نقش بهصورت درختی سربرآورده از یک گلدان است.<ref>Golombek, The Timurid Architecture of Iran and Turan, 1988, Pic.376.</ref> نقش طاووس، بهعنوان موجودی بهشتی، در اکثر آثار هنری، مانند مینیاتور، کاشی و ظروف فلزی به چشم میخورد. این نقش معمولاً بهشکل دو طاووس قرینه (روبهروی هم) ترسیم شده است. درخت سرو نیز در باور ایرانیان، همواره نشان زندگی ابدی و نمادی از بهشت است<ref>Hillenbrand, Islamic Architecture, 1994, P.278-279.</ref> که در آثار هنری بر روی کاسه در کاشان، دیده میشود. حک کردن واژه بهشت، بر روی کاشیها و ظروف سفالی نیز هنری است که نمونهٔ آن را میتوان در کاشیهای آستان قدس و ظروف سفالی کشفشده در نیشابور دید.<ref>قوچانی، کتیبههای سفال نیشابور، ۱۳۶۴ش، ص۲۶ و ۷۴ و ۱۳۲ و ۲۹۶، تصویرهای۳ و ۲۷ و ۵۶ و ۱۳۸؛{{سخ}} | |||
قوچانی، اشعار فارسی کاشیهای تخت سلیمان، ۱۳۷۱ش، ص18-19.</ref> | |||
==بهشت در باور مردم ایران== | ==بهشت در باور مردم ایران== | ||
در باور ایرانیان، بهشت سرشار از سازش و آرامش است.<ref>Loeffler, Islam in Practice, 1988, P67.</ref> | در باور ایرانیان، بهشت سرشار از سازش و آرامش است.<ref>Loeffler, Islam in Practice, 1988, P67.</ref> پس از مرگ، روح افراد نیکوکار به بهشت رفته و سرآغاز خوشیهای آنها خواهد بود. مُردن در روز [[عاشورا]] و برخی روزهای خاص، از نظر ایرانیان بسیار نیکو است و درهای بهشت به روی افراد درگذشته، باز خواهد بود.<ref>ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ۱۳۸۷ش، ص۲۰۹.</ref> شادمان بودن چهره در هنگام مرگ نیز نشانه بهشتی بودن است. مُردن بر اثر یک دوره بیماری طولانی نیز موجب بهشتی شدن فرد میشود.<ref>ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ۱۳۸۷ش، ص168.</ref> | ||
بهشت، علاوه | بهشت، علاوه بر جایگاه آسمانی آن، در زبان عامیانه بهمعنای باغ و سرزمینی سرسبز نیز به کار میرود.<ref>همایونی، فرهنگ مردم سروستان، ۱۳۷۱ش، ص۲۹۱.</ref> مردم در تنکابن بر این باورند که خداوند، بهشت را برای پنج تن آل عبا، زینت داده است.<ref>خلعتبری لیماکی، فرهنگ مردم تنکابن، ۱۳۸۷ش، ص۵۰.</ref> در باور کهن برخی از مردم، کشتن زنبور بهدلیل موذی و اهریمنی بودن آن، پاداشی برابر با یک دانهٔ [[خرما]] در بهشت دارد.<ref>طباطبایی اردکانی، فرهنگ عامهٔ اردکان، ۱۳۸۱ش، ص۴۵۲.</ref> مُردن در زمان [[کودک|کودکی]] نیز، فرد را بهصورت مستقیم به بهشت هدایت میکند.<ref>همایونی، فرهنگ مردم سروستان، ۱۳۷۱ش، ص328.</ref> کودکان، پس از مرگ بهصورت بلبل یا پرندهای دیگر درآمده و در هنگام ورود به بهشت، از فرشتگان الهی قول میگیرند که پدر و مادر آنها را نیز به بهشت ببرند.<ref>ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ۱۳۸۷ش، ص168.</ref> | ||
خوردن تمام دانههای یک | خوردن تمام دانههای یک [[انار]]، به دلیل آنکه یک دانه بهشتی در آن وجود دارد، موجب بهشتی شدن فرد میشود.<ref>شکورزاده، عقاید و رسوم عامهٔ مردم خراسان، ۱۳۴۶ش، ص۲۶۸.</ref> در [[سیرجان]]، [[سروستان]] و [[خراسان]]، معتقدند که همهٔ آبهای کره زمین، در روز [[جمعه]] به بهشت میروند، از اینرو لباس شستن در روز جمعه را نکوهش میکنند؛ اگر ضرورتی در شستن رختها در روز جمعه پیش آید، فرد میتواند تکهای از لباس [[سادات]] را نیز همراه با رختهای خود بشوید تا از این گناه، دور بماند.<ref>شکورزاده، عقاید و رسوم عامهٔ مردم خراسان، ۱۳۴۶ش، ص۲۶9؛{{سخ}} | ||
همایونی، فرهنگ مردم سروستان، ۱۳۷۱ش، ص۳۲۶؛ | همایونی، فرهنگ مردم سروستان، ۱۳۷۱ش، ص۳۲۶؛{{سخ}} | ||
مؤید محسنی، فرهنگ | مؤید محسنی، فرهنگ عامیانهٔ سیرجان، ۱۳۸۱ش، ص۴۷۲؛{{سخ}} | ||
شاملو، کتاب کوچه، | شاملو، کتاب کوچه، ۱۳۵۷–۱۳۷۸ش، حرف «آ»، دفتر اول، ص۱۰.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
==منابع== | |||
*قرآن کریم. | ==منابع== | ||
*آذرگشسب، اردشیر، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، تهران، فروهر، ۱۳۷۲ش. | {{آغاز منابع}} | ||
*آموزگار، ژاله و تفضلی، احمد، کتاب پنجم دینکرد: آوانویسی، ترجمه، تعلیقات و واژهنامه، تهران، معین، ۱۳۸۶ش. | * قرآن کریم. | ||
*ارداویرافنامه، | * آذرگشسب، اردشیر، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، تهران، فروهر، ۱۳۷۲ش. | ||
*بویس، مری، تاریخ کیش زرتشت، | * آموزگار، ژاله و تفضلی، احمد، کتاب پنجم دینکرد: آوانویسی، ترجمه، تعلیقات و واژهنامه، تهران، معین، ۱۳۸۶ش. | ||
*بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، آگه، ۱۳۸۷ش. | * ارداویرافنامه، ترجمهٔ رحیم عفیفی، [[مشهد]]، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۲ش. | ||
* | * بویس، مری، تاریخ کیش زرتشت، ترجمهٔ همایون صنعتیزاده، تهران، توس، ۱۳۷۴–۱۳۷۵ش. | ||
*پورداود، ابراهیم، | * بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، آگه، ۱۳۸۷ش. | ||
*جفری، آرتور، واژههای دخیل در قرآن مجید، | * پارسا، احمد، مقایسهٔ تطبیقی امثال کردی و فارسی، سنندج، دانشگاه کردستان، ۱۳۸۷ش. | ||
*حسندوست، محمد، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، تهران، فرهنستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۳ش. | * پورداود، ابراهیم، آناهیتا، بهتحقیق مرتضی گرجی و میترا مهرآبادی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۸۰ش. | ||
*خاقانی، دیوان اشعار، سایت گنجور، تاریخ بازدید: | * جفری، آرتور، واژههای دخیل در قرآن مجید، ترجمهٔ فریدون بدرهای، تهران، توس، ۱۳۷۲ش. | ||
*خلعتبری لیماکی، | * حسندوست، محمد، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، تهران، فرهنستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۳ش. | ||
*خوانساری، مهدی و دیگران، باغ ایرانی، | * خاقانی، دیوان اشعار، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۱۵ اسفند ۱۴۰۰ش. | ||
*دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷ش. | * خلعتبری لیماکی، مصطفی، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، پازینه، ۱۳۸۷ش. | ||
*دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: | * خوانساری، مهدی و دیگران، باغ ایرانی، ترجمهٔ مهندسین مشاور آران، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۸۳ش. | ||
*رفعتی، حسین، هزار مثل جیرفتی، کرمان، مرکز کرمانشناسی، ۱۳۷۹ش. | * دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷ش. | ||
*سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم | * دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۱۵ اسفند ۱۴۰۰ش. | ||
*شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، | * رفعتی، حسین، هزار مثل جیرفتی، کرمان، مرکز کرمانشناسی، ۱۳۷۹ش. | ||
*شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم | * سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایهٔ ساوه، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۹ش. | ||
*طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ | * شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، ۱۳۵۷–۱۳۷۸ش. | ||
*طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، بیجا، بینا، بیتا. | * شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامهٔ مردم خراسان، تهران، سروش، ۱۳۴۶ش. | ||
*غیاثاللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۹ش. | * طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامهٔ اردکان، تهران، شورای فرهنگی، ۱۳۸۱ش. | ||
*کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور، تهران، بلخ، ۱۳۶۵ش. | * طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، بیجا، بینا، بیتا. | ||
*کرمانی، محمدکریم، «مقصود از اینکه جسم مؤمن «ارض بهشت» او ست چیست؟»، | * غیاثاللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۹ش. | ||
*فردوسی، شاهنامه، سایت گنجور، تاریخ بازدید: | * کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور، تهران، بلخ، ۱۳۶۵ش. | ||
*قوچانی، عبدالله، اشعار فارسی کاشیهای تخت سلیمان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۱ش. | * کرمانی، محمدکریم، «مقصود از اینکه جسم مؤمن «ارض بهشت» او ست چیست؟»، بهتحقیق هانری کربن، ترجمهٔ ضیاءالدین دهشیری، تهران، ارض ملکوت، ۱۳۵۸ش. | ||
*قوچانی، عبدالله، کتیبههای سفال نیشابور، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۴ش. | * فردوسی، شاهنامه، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۱۵ اسفند ۱۴۰۰ش. | ||
*ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، | * قوچانی، عبدالله، اشعار فارسی کاشیهای تخت سلیمان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۱ش. | ||
*مکنزی، دیویدنیل، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، | * قوچانی، عبدالله، کتیبههای سفال نیشابور، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۴ش. | ||
*مؤید محسنی، مهری، فرهنگ | * ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمهٔ مهدی روشنضمیر، تهران، شفیعی، ۱۳۸۷ش. | ||
*مینوی خرد، | * مکنزی، دیویدنیل، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمهٔ مهشید میرفخرایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۳ش. | ||
*نهجالبلاغه، | * مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانهٔ سیرجان، کرمان، مرکز کرمانشناسی، ۱۳۸۱ش. | ||
*هادخت نسک، | * مینوی خرد، ترجمهٔ احمد تفضلی، تهران، توس، ۱۳۶۴ش. | ||
*همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، به نشر، ۱۳۷۱ش. | * نهجالبلاغه، ترجمهٔ جعفر شهیدی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸ش. | ||
*Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Strassburg, 1904. | * هادخت نسک، ترجمهٔ مهشید میرفخرایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۶ش. | ||
*Diamand, M. S., Oriental Rugs in the Metropolitan Museum of Art, New York, 1973 | * همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، به نشر، ۱۳۷۱ش. | ||
*Dilley, A. U., Oriental Rugs and Carpets, New York, 1959 | * Bartholomae, Ch. , Altiranisches Wörterbuch, Strassburg, 1904. | ||
*Golombek, L. and D. Wilber, The Timurid Architecture of Iran and Turan, Princeton, 1988 | * Diamand, M. S. , Oriental Rugs in the Metropolitan Museum of Art, New York, 1973 | ||
*Hillenbrand, R., Islamic Architecture, Edinburgh, 1994 | * Dilley, A. U. , Oriental Rugs and Carpets, New York, 1959 | ||
*Loeffler, R., Islam in Practice, New York, 1988. | * Golombek, L. and D. Wilber, The Timurid Architecture of Iran and Turan, Princeton, 1988 | ||
*Nyberg, H. S., A Manual of Pahlavi, Wiesbaden, 1974. | * Hillenbrand, R. , Islamic Architecture, Edinburgh, 1994 | ||
* Loeffler, R. , Islam in Practice, New York, 1988. | |||
* Nyberg, H. S. , A Manual of Pahlavi, Wiesbaden, 1974. | |||
{{پایان منابع}} | |||
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۳

بهشت؛ جایگاه برتری که نیکوکاران پس از مرگ، در آن زندگی خواهند کرد.
بهشت یا وهشت، در لغت بهمعنی عالم برتر و بهتر است و در اصطلاح بهمعنی جایگاه آراسته و سرشار از نعمت است که نیکوکاران، پس از مرگ در آن زندگی خواهند کرد. بهشت را خُلد، دارالسلام، سرای ابدی یا دارالجزای مردمان نیکوکار، مینو، فردوس، حظیره قدس و جنت نیز مینامند.[۱]
واژهشناسی بهشت
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در اوستا، بهشت بهصورت «وهیشته» آمده که از ریشه «وهو» گرفته شده[۲] و بهمعنی جهانی نیکوتر، خوشتر و ضد دژنگهو (دوزخ در زبان پهلوی) است.[۳] «گرزمان» یا «گرودمان» در زبان اوستایی بهمعنی خانه پاداش یا همان بهشت برین و جایگاه اهورهمزدا است.[۴]
در زبان عربی، بهشت را جنت گویند. واژه «فردوس» نیز معرب واژه «پردوس» یا «پردیس»[۵] و بهمعنی باغ یا مکانی محصور از درخت، انواع گیاه و چهارپایان سودمند است.[۶]
برخی از پژوهشگران معتقدند که واژه فردوس، در دوران کشورگشایی کوورش (در قرن ۶ قبل از میلاد)، جهانی شد و انگارهٔ پاداش ایزدی از اندیشه ایرانیان به یهودیان منتقل گردید و آنها نیز سرای باقی را «فردوس» نامیدند.[۷]
همزمان با مهاجرت یهودیان به بابِل، واژه فردوس به زبان عِبری نیز وارد گردید و در تورات بهکار گرفته شد.[۸] یونانیان نیز، متأثر از شکوه باغهای ایرانی در دوران هخامنشیان، همان نام ایرانی فردوس را در نوشتههای خود بهکار گرفتند. امروزه در مناطق اروپایی و شرقی، این واژه کاربرد دارد.
پیشینه باور به بهشت در ایران باستان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در دوران ایران باستان، باورِ رفتن به بهشت، پس از مرگ و بهرهمندی از لذت یک زندگی روشن همواره وجود داشته است.[۹]
برخی از مورخان، پیشینهٔ این باور ایرانیان را به آئین زردشت (۱۸۰۰ سال پیش از میلاد مسیح)، بازمیگردانند که از رستاخیز و آتشگاه (جهنم) و پردیس (بهشت) سخن گفته است. بر اساس این باور، روح فرد پرهیزکار (کسی که کارهای نیک بیشتری[۱۰] نسبت به گناهان خود داشته باشد)،[۱۱] پس از ۳ شبانهروز و در بامداد روز چهارم (پس از داوری توسط ایزدان سروش، رشن و اشتاد)،[۱۲] روشن شده و از میان گلها، درختان زیبا و خوشبو، با راهنمایی وجدان خود، با برداشتن ۳ گام (اولین گام در پایهٔ اندیشه نیک؛ دومین گام در پایه گفتار نیک و سومین گام در پایه کردار نیک) به گام چهارم در پایهٔ روشنیهای بیآغاز، داخل میشود.[۱۳]
در دیگر منابع ایران باستان نیز به بهشت اشاراتی صورت گرفته است. در مینوی خرد، از ۳ بهشت شامل ستارهپایه تا ماهپایه، از ماهپایه تا خورشیدپایه و از خورشیدپایه تا گرودمان سخن گفتهاند. اولین بهشت «اندیشه نیک»، دومین آن «گفتار نیک» و سومین آن «کردار نیک» است و چهارمین پایه، که بلندترین جایگاه بهشت نیز شناخته میشود، گرودمان است که برخی آن را جایگاه اورمزد و امشاسپندان میدانند.[۱۴] در هر پایه از بهشت، افراد به میزان نیکویی خود، جایگاهی بهتر نسبت به دیگران خواهند داشت.[۱۵]
برخی از موبدان و پادشاهان از سفر مینوی خود به کمک ایزدان، سخن گفتهاند. برای مثال، کرتیر در کتیبهای از سفر خود به مینو (بهشت) و وجود بهشت و دوزخ سخن گفته است.[۱۶]
پیشینه باور به بهشت در دوران اسلامی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]واژه «جنت» در حدود ۲۰۰ مرتبه بهمعنی باغ و جایگاه مؤمنان، در قرآن بهکار رفته است.[۱۷] واژه «فردوس» نیز ۲ بار در قرآن بهکار رفته و آن نیز بهمعنی باغ و بوستان آمده است.[۱۸] قرآن، بهشت را پاداش پرهیزکاران دانسته است. نمازگزاران و انفاقکنندگان، به گونهای ویژه، وارد بهشت میشوند.[۱۹]
نیکوکارانی که به پیمان خود با خداوند، وفادار بودهاند، در بهشت با شرابی به طبع کافور[۲۰] یا زنجبیل،[۲۱] انواع میوهها و گوشتها،[۲۲] لباسهای حریر[۲۳] و در حالیکه از سایه درختان بهره میبرند،[۲۴] پذیرایی خواهند شد. بهشتیان هر چیزی که بخواهند، بهسرعت فراهم میشود[۲۵] و آنان از آفتاب سوزان و سرمای زمهریر دور خواهند بود.[۲۶]
خداوند در قرآن، به کسانی که از قهر خدا بترسند، وعده داده که برای آنها، دو باغ مهیا خواهد شد که دو چشمه آب روان، انواع نعمتها و میوهها و زنان با حیا در آن حضور دارند. بر فراز آن ۲ بهشت، دو بهشت دیگر قرار دارد که در آنها نیز نعمتهایی بسیار وجود دارد.[۲۷] امام علی، حضور در بهشت و نعمتهای آن را همیشگی دانسته و عنوان کرده که پیری و فقر در بهشت، جایی ندارند.[۲۸]
بهشت، دارای ۸ طبقه است و آسمان طبقه هشتم، «کرسی» نام دارد.[۲۹] این ۸ طبقه را فردوس، عالیه، نعیم، عدن، مقام، خلود، المأوی و دارالسلام نامیدهاند.[۳۰] «جنات عدن» در باور برخی از اندیشمندان، بالاترین درجه بهشت است که به مقربین، پیامبران، امامان و شهدا اختصاص دارد. بر اساس آیات و روایات، این جایگاه، چنان متعالی است که نه چشمی دیده و نه به قلب کسی خطور کرده است.[۳۱]
بهشت در ادبیات فارسی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در ادبیات پارسیزبانان، توصیف بهشت و باور مردم درباره آن، بهصورت گسترده بازنمایی شده است. فردوسی در اشعار خود، از واژه بهشت بسیار استفاده کرده و در بیتی میگوید:[۳۲]
الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
خاقانی نیز در شعر خود، بهشت را بهکار برده است:[۳۳]
الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
در امثال و حکم، دعاها و نفرینهای عامیانه و رسمی نیز از واژه بهشت، استفاده شده است. برای مثال، «بهشت آنجاست کآزاری نباشد»؛[۳۴] «بهشت به سرزنشش نمیارزد»؛ «بهشت را به بها نمیدهند، به بهانه میدهند»؛[۳۵] «بهشت را بهشتی، اگر دنیا را بهشتی»؛[۳۶] «بهشت را نتوان یافت رایگان»؛ «چوب از بهشت اومده، چوب معلم از درخت بهشت است»؛[۳۷] «دنیا بهشت خران است»؛[۳۸] «بهشت، زیر پای مادران است» و «سبکساری از بهشت آمده است».[۳۹] در دعای خیر برای دیگران نیز، ایرانیان معمولاً بهشتی شدن افراد و عزیزان را از خداوند تمنا میکنند، مانند «جای پدرت در بهشت باشد»،[۴۰] «الهی از حوض کوثر آب بخوری».[۴۱]
«بهشتی» و «بهشتیروی» نیز کنایه از خوبروی یا سادهروی بهکار میرود، زیرا، در باور مردم، در بهشت، همه انسانها، بهجز پیامبر اسلام، سادهرو و در ظاهری نوجوانانه حاضر خواهند شد.[۴۲]
بهشت در هنر ایرانیان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]

باغ در فرهنگ ایرانیان، نماد و آیینهای از بهشت آسمانی است و زیبایی آن را یادآور میشود. باغهای معروف به هشت بهشت، سبک ویژهای از معماری ایرانی را نشان میدهند که در نقاط مختلفی از ایران، بنا شدهاند، مانند عمارت هشت ضلعی «هشت بهشت» در تبریز (دوره تیموریان). این نوع از طراحی و معماری ایرانیان، در هنر مینیاتور آنها نیز مورد توجه بوده است.
برخی معتقدند که حتی طراحی فرشهای ایرانی، متأثر از بهشت و خصوصیات آن است، مانند فرشهای «بهار خسرو» که بهار جاودان را بازنمایی میکند.[۴۳] این تأثیر، موجب شد تا هنر قالیبافی در نقاط مختلف ایران به هنر «قالیباغی» مشهور شود. در این شاخه هنری، طرح قالی معمولاً دارای باغ، حوض و جویهای مختلف و متعدد، عمارت و دار و درخت فراوان است. در نوع خاصی از این طراحی، زمینه قالی به مربعهایی تقسیم شده و داخل هر مربع، طرح کوچکی از بهشت نمایش داده میشود.[۴۴]
در نقاشیهای رسمشده از بهشت، همواره درختی وجود دارد که نشان زندگی، جاودانگی و سرسبزی است. در دوره تیموریان، این نقش بهصورت درختی سربرآورده از یک گلدان است.[۴۵] نقش طاووس، بهعنوان موجودی بهشتی، در اکثر آثار هنری، مانند مینیاتور، کاشی و ظروف فلزی به چشم میخورد. این نقش معمولاً بهشکل دو طاووس قرینه (روبهروی هم) ترسیم شده است. درخت سرو نیز در باور ایرانیان، همواره نشان زندگی ابدی و نمادی از بهشت است[۴۶] که در آثار هنری بر روی کاسه در کاشان، دیده میشود. حک کردن واژه بهشت، بر روی کاشیها و ظروف سفالی نیز هنری است که نمونهٔ آن را میتوان در کاشیهای آستان قدس و ظروف سفالی کشفشده در نیشابور دید.[۴۷]
بهشت در باور مردم ایران
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در باور ایرانیان، بهشت سرشار از سازش و آرامش است.[۴۸] پس از مرگ، روح افراد نیکوکار به بهشت رفته و سرآغاز خوشیهای آنها خواهد بود. مُردن در روز عاشورا و برخی روزهای خاص، از نظر ایرانیان بسیار نیکو است و درهای بهشت به روی افراد درگذشته، باز خواهد بود.[۴۹] شادمان بودن چهره در هنگام مرگ نیز نشانه بهشتی بودن است. مُردن بر اثر یک دوره بیماری طولانی نیز موجب بهشتی شدن فرد میشود.[۵۰]
بهشت، علاوه بر جایگاه آسمانی آن، در زبان عامیانه بهمعنای باغ و سرزمینی سرسبز نیز به کار میرود.[۵۱] مردم در تنکابن بر این باورند که خداوند، بهشت را برای پنج تن آل عبا، زینت داده است.[۵۲] در باور کهن برخی از مردم، کشتن زنبور بهدلیل موذی و اهریمنی بودن آن، پاداشی برابر با یک دانهٔ خرما در بهشت دارد.[۵۳] مُردن در زمان کودکی نیز، فرد را بهصورت مستقیم به بهشت هدایت میکند.[۵۴] کودکان، پس از مرگ بهصورت بلبل یا پرندهای دیگر درآمده و در هنگام ورود به بهشت، از فرشتگان الهی قول میگیرند که پدر و مادر آنها را نیز به بهشت ببرند.[۵۵]
خوردن تمام دانههای یک انار، به دلیل آنکه یک دانه بهشتی در آن وجود دارد، موجب بهشتی شدن فرد میشود.[۵۶] در سیرجان، سروستان و خراسان، معتقدند که همهٔ آبهای کره زمین، در روز جمعه به بهشت میروند، از اینرو لباس شستن در روز جمعه را نکوهش میکنند؛ اگر ضرورتی در شستن رختها در روز جمعه پیش آید، فرد میتواند تکهای از لباس سادات را نیز همراه با رختهای خود بشوید تا از این گناه، دور بماند.[۵۷]
پانویس
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه بهشت، سایت واژهیاب.
- ↑ مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ۱۳۸۳ش، ص۱۵۲؛
Nyberg, A Manual of Pahlavi, 1974, V.II, P201; Bartholomae, Altiranisches Wörterbuch, 1904, P.1399-1402;
حسندوست، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، ج1، ۱۳۸۳ش، ص222-223. - ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه بهشت، سایت واژهیاب.
- ↑ Bartholomae, Altiranisches Wörterbuch, 1904, P.1092.
- ↑ غیاث اللغات، ۱۳۴۹ش، ذیل واژه فردوس.
- ↑ Bartholomae, Altiranisches Wörterbuch, 1904, P.673-674, 865.
- ↑ پورداود، آناهیتا، ۱۳۸۰ش، ص۱۰۳–۱۰۴.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه فردوس، سایت واژهیاب.
- ↑ بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج1، ۱۳۷۴–۱۳۷۵ش، ص157.
- ↑ آموزگار، کتاب پنجم دینکرد: آوانویسی، ۱۳۸۶ش، ص۴۴.
- ↑ ارداویرافنامه، ۱۳۴۲ش، ص۳۱.
- ↑ آذرگشسب، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، ۱۳۷۲ش، ص۲۰۵.
- ↑ هادخت نسک، ۱۳۸۶ش، ص۶۲ و ۶۴.
- ↑ مینوی خرد، ۱۳۶۴ش، ص۲۰ و ۹۹–۱۰۰.
- ↑ بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، ۱۳۸۷ش، ص۲۹۵.
- ↑ بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج1، ۱۳۷۴–۱۳۷۵ش، ص115.
- ↑ جفری، واژههای دخیل در قرآن مجید، ۱۳۷۲ش، ص۱۷۰–۱۷۱.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه فردوس، سایت واژهیاب.
- ↑ قرآن کریم، سوره معارج، آیات 22-35 و 70؛
سوره نازعات، آیات 40-41 و 79؛
سوره بینه، آیات 8 و 98. - ↑ سوره دهر، آیات 5-7 و 76.
- ↑ سوره دهر، آیه 17.
- ↑ سوره طور، آیات 22 و 52.
- ↑ سوره دهر، آیه 12 و 76.
- ↑ سوره مرسلات، آیه 77 و 41.
- ↑ سوره ق، آیه 35 و 50.
- ↑ سوره دهر، آیه 13 و 76.
- ↑ سوره الرحمن، آیه 46-76 و 55.
- ↑ نهجالبلاغه، ۱۳۶۸ش، خطبهٔ ۸۵.
- ↑ کرمانی، «مقصود از اینکه جسم مؤمن «ارض بهشت» او ست چیست؟»، ۱۳۵۸ش، ص۳۱۷ و ۳۱۹.
- ↑ کرمانی، «مقصود از اینکه جسم مؤمن «ارض بهشت» او ست چیست؟»، ۱۳۵۸ش، ص۳۱۹–۳۲۰.
- ↑ طبرسی، تفسیر مجمع البیان،]بیتا[، ذیل سوره توبه، آیه 72.
- ↑ فردوسی، شاهنامه، فریدون، بخش 1، سایت گنجور.
- ↑ خاقانی، دیوان اشعار، قصاید، شماره 154، سایت گنجور.
- ↑ دهخدا، امثال و حکم، ج1، ۱۳۵۷ش، ص479.
- ↑ رفعتی، هزار مثل جیرفتی، ۱۳۷۹ش، ص۹۷؛
سالاری، فرهنگ مردم کوهپایهٔ ساوه، ۱۳۷۹ش، ص۴۱۱؛
دهخدا، امثال و حکم، ج1، ۱۳۵۷ش، ص479-480. - ↑ دهخدا، امثال و حکم، ج1، ۱۳۵۷ش، ص480.
- ↑ شاملو، کتاب کوچه، حرف «ب»، دفتر دوم، ۱۳۵۷–۱۳۷۸ش، ص۱۹۰۱.
- ↑ پارسا، مقایسهٔ تطبیقی امثال کردی و فارسی، ۱۳۸۷ش، ص۱۴۷.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه بهشت، سایت واژهیاب.
- ↑ سالاری، فرهنگ مردم کوهپایهٔ ساوه، ۱۳۷۹ش، ص391.
- ↑ کرباسی راوری، فرهنگ مردم راور، ۱۳۶۵ش، ص۱۰۹.
- ↑ غیاث اللغات، ۱۳۴۹ش، ذیل واژه بهشتیروی.
- ↑ خوانساری، باغ ایرانی، ۱۳۸۳ش، ص۹–۱۰ و ۱۴ و ۳۱ و ۹۴.
- ↑ Diamand, Oriental Rugs in the Metropolitan Museum of Art, 1973, P78-79, 83;
Dilley, Oriental Rugs and Carpets, 1959, P55-58. - ↑ Golombek, The Timurid Architecture of Iran and Turan, 1988, Pic.376.
- ↑ Hillenbrand, Islamic Architecture, 1994, P.278-279.
- ↑ قوچانی، کتیبههای سفال نیشابور، ۱۳۶۴ش، ص۲۶ و ۷۴ و ۱۳۲ و ۲۹۶، تصویرهای۳ و ۲۷ و ۵۶ و ۱۳۸؛
قوچانی، اشعار فارسی کاشیهای تخت سلیمان، ۱۳۷۱ش، ص18-19. - ↑ Loeffler, Islam in Practice, 1988, P67.
- ↑ ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ۱۳۸۷ش، ص۲۰۹.
- ↑ ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ۱۳۸۷ش، ص168.
- ↑ همایونی، فرهنگ مردم سروستان، ۱۳۷۱ش، ص۲۹۱.
- ↑ خلعتبری لیماکی، فرهنگ مردم تنکابن، ۱۳۸۷ش، ص۵۰.
- ↑ طباطبایی اردکانی، فرهنگ عامهٔ اردکان، ۱۳۸۱ش، ص۴۵۲.
- ↑ همایونی، فرهنگ مردم سروستان، ۱۳۷۱ش، ص328.
- ↑ ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ۱۳۸۷ش، ص168.
- ↑ شکورزاده، عقاید و رسوم عامهٔ مردم خراسان، ۱۳۴۶ش، ص۲۶۸.
- ↑ شکورزاده، عقاید و رسوم عامهٔ مردم خراسان، ۱۳۴۶ش، ص۲۶9؛
همایونی، فرهنگ مردم سروستان، ۱۳۷۱ش، ص۳۲۶؛
مؤید محسنی، فرهنگ عامیانهٔ سیرجان، ۱۳۸۱ش، ص۴۷۲؛
شاملو، کتاب کوچه، ۱۳۵۷–۱۳۷۸ش، حرف «آ»، دفتر اول، ص۱۰.
منابع
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- قرآن کریم.
- آذرگشسب، اردشیر، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، تهران، فروهر، ۱۳۷۲ش.
- آموزگار، ژاله و تفضلی، احمد، کتاب پنجم دینکرد: آوانویسی، ترجمه، تعلیقات و واژهنامه، تهران، معین، ۱۳۸۶ش.
- ارداویرافنامه، ترجمهٔ رحیم عفیفی، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۲ش.
- بویس، مری، تاریخ کیش زرتشت، ترجمهٔ همایون صنعتیزاده، تهران، توس، ۱۳۷۴–۱۳۷۵ش.
- بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، آگه، ۱۳۸۷ش.
- پارسا، احمد، مقایسهٔ تطبیقی امثال کردی و فارسی، سنندج، دانشگاه کردستان، ۱۳۸۷ش.
- پورداود، ابراهیم، آناهیتا، بهتحقیق مرتضی گرجی و میترا مهرآبادی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۸۰ش.
- جفری، آرتور، واژههای دخیل در قرآن مجید، ترجمهٔ فریدون بدرهای، تهران، توس، ۱۳۷۲ش.
- حسندوست، محمد، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، تهران، فرهنستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۳ش.
- خاقانی، دیوان اشعار، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۱۵ اسفند ۱۴۰۰ش.
- خلعتبری لیماکی، مصطفی، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، پازینه، ۱۳۸۷ش.
- خوانساری، مهدی و دیگران، باغ ایرانی، ترجمهٔ مهندسین مشاور آران، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۸۳ش.
- دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۱۵ اسفند ۱۴۰۰ش.
- رفعتی، حسین، هزار مثل جیرفتی، کرمان، مرکز کرمانشناسی، ۱۳۷۹ش.
- سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایهٔ ساوه، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۹ش.
- شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، ۱۳۵۷–۱۳۷۸ش.
- شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامهٔ مردم خراسان، تهران، سروش، ۱۳۴۶ش.
- طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامهٔ اردکان، تهران، شورای فرهنگی، ۱۳۸۱ش.
- طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، بیجا، بینا، بیتا.
- غیاثاللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۹ش.
- کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور، تهران، بلخ، ۱۳۶۵ش.
- کرمانی، محمدکریم، «مقصود از اینکه جسم مؤمن «ارض بهشت» او ست چیست؟»، بهتحقیق هانری کربن، ترجمهٔ ضیاءالدین دهشیری، تهران، ارض ملکوت، ۱۳۵۸ش.
- فردوسی، شاهنامه، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۱۵ اسفند ۱۴۰۰ش.
- قوچانی، عبدالله، اشعار فارسی کاشیهای تخت سلیمان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۱ش.
- قوچانی، عبدالله، کتیبههای سفال نیشابور، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۴ش.
- ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمهٔ مهدی روشنضمیر، تهران، شفیعی، ۱۳۸۷ش.
- مکنزی، دیویدنیل، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمهٔ مهشید میرفخرایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۳ش.
- مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانهٔ سیرجان، کرمان، مرکز کرمانشناسی، ۱۳۸۱ش.
- مینوی خرد، ترجمهٔ احمد تفضلی، تهران، توس، ۱۳۶۴ش.
- نهجالبلاغه، ترجمهٔ جعفر شهیدی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸ش.
- هادخت نسک، ترجمهٔ مهشید میرفخرایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۶ش.
- همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، به نشر، ۱۳۷۱ش.
- Bartholomae, Ch. , Altiranisches Wörterbuch, Strassburg, 1904.
- Diamand, M. S. , Oriental Rugs in the Metropolitan Museum of Art, New York, 1973
- Dilley, A. U. , Oriental Rugs and Carpets, New York, 1959
- Golombek, L. and D. Wilber, The Timurid Architecture of Iran and Turan, Princeton, 1988
- Hillenbrand, R. , Islamic Architecture, Edinburgh, 1994
- Loeffler, R. , Islam in Practice, New York, 1988.
- Nyberg, H. S. , A Manual of Pahlavi, Wiesbaden, 1974.