پیشنویس:غیبت: تفاوت میان نسخهها
imported>شاهرودی |
|||
| (۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:غیبت.mp4|بندانگشتی|بازنمایی غیبت در فیلم کتاب قانون]] | [[پرونده:غیبت.mp4|بندانگشتی|بازنمایی غیبت در فیلم کتاب قانون]] | ||
{{مقاله توصیفی فقهی}} | {{مقاله توصیفی فقهی}} | ||
''' | '''{{درشت|غیبت}}'''، بدگویی پشت سر دیگران.{{سخ}}غیبت یعنی پشت سر کسی حرف زدن که اگر بشنود ناراحت شود و میتواند شامل گفتار، کنایه یا نوشتن باشد. [[امام خمینی]] و فقها آن را حرام و گناه کبیره میدانند و گوش دادن به غیبت هم ممنوع است. غیبت علاوه بر حق خدا، حق مردم را هم نقض میکند و تنها با رضایت غیبتشونده قابل جبران است. آثار اجتماعی آن نفرت، قطع رابطه، فساد اخلاق و برهم خوردن وحدت جامعه است. تنها در مواردی که مصلحت عمومی و خیر انسانها در میان باشد، مانند نهی از منکر یا دادخواهی، جایز است. ترک غیبت با تفکر بر پیامدهای آن و [[تربیت]] نفس ممکن میشود | ||
==واژهشناسی غیبت== | == واژهشناسی غیبت == | ||
در اصطلاح علم اخلاق، غیبت آن است که در غیاب برادر دینی، به بیان آنچه نقلش مایه ناخشنودی او میشود، | در اصطلاح علم اخلاق، غیبت آن است که در غیاب برادر دینی، به بیان آنچه نقلش مایه ناخشنودی او میشود، بپردازند،<ref>[https://lib.eshia.ir/71448/5/255 فیض کاشانی، المحجة البیضاء، بیتا، ج۵، ص۲۵۵.]</ref> خواه آن نقص در بدن او باشد یا در نسب یا در صفات و افعال و اقوال او یا در چیزی که متعلق به او باشد، مثل [[خانه]] و لباس.<ref>نراقی، معراج السعاده، 1378ش، ص۴۴۴.</ref>{{سخ}}علامه طباطبایی معتقد است وجه مشترک تعاریف مختلفی که از غیبت ارائه شده، این است که پشت سر کسی چیزی گفته شود که اگر بشنود، ناراحت شود. از همین رو، بدگویی پشت سر متظاهر به فسق را غیبت نشمردهاند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۸، ص۳۲۳.</ref>{{سخ}}گفته شده غیبت، فقط بدگویی با زبان نیست؛ بلکه بدگویی با کنایه و اشاره و نوشتن و مانند آنها را نیز دربرمیگیرد.<ref>نراقی، مستند الشیعه، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۶۳ و۱۶۴.</ref> | ||
گفته شده غیبت، فقط بدگویی با زبان نیست؛ بلکه بدگویی با کنایه و اشاره و نوشتن و مانند آنها را نیز دربرمیگیرد.<ref>نراقی، مستند الشیعه، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۶۳ و۱۶۴ | |||
== | == تفاوت غیبت با تهمت == | ||
به گفته [[امام خمینی]]، بدگویی پشت سر کسی را غیبت گویند خواه آن عیب در او باشد، خواه نباشد. اما [[تهمت]]، آن است که عیبی که در کسی نیست، به او نسبت داده شود خواه پشت سر او باشد یا در حضور او.<ref>امام خمینی، مکاسب المحرمه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۸۹.</ref>{{سخ}}در روایتی نقل شده است هنگامی که دربارهٔ عیب کسی سخن گفته میشود، اگر آن عیب در آن فرد باشد و خداوند آن را بد بداند، غیبت است و اگر آن عیب در او نباشد، تهمت است.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۹، ص۲۰۶.</ref> | |||
== حکم غیبت == | |||
فقها با استناد به آیه غیبت، روایات، اجماع و عقل، غیبت را حرام<ref>برای نمونه نگاه کنید به: نراقی، مستند الشیعه، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۶۱؛ امام خمینی، مکاسب المحرمه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۷۰.</ref> و گناه کبیره<ref>اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۴۰۳ق، ج۱۲، ص۳۳۹؛ امام خمینی، مکاسب المحرمه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۷۰–۳۷۶.</ref> دانستهاند. [[امام خمینی]] حرمت آن را از ضروریات فقه دانسته است.<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ۱۳۸۰ش، ص۳۰۳.</ref> گوش کردن به غیبت نیز حرام شمرده شده است.<ref>امام خمینی، مکاسب المحرمه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۴۴۱ و ۴۴۲.</ref>{{سخ}}حرمت غیبت، به غیبت مؤمنین<ref>نراقی، مستند الشیعه، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۶۰–۱۶۳؛ امام خمینی، مکاسب المحرمه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۷۶.</ref> یا [[مسلمانان]]<ref>اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۷۶–۷۸؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۸، ص۳۲۵.</ref> اختصاص دارد و غیبت کافر<ref>اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۷۷.</ref> و متظاهر به فسق<ref>نراقی، مستند الشیعه، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۶۶؛ امام خمینی، مکاسب المحرمه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۴۱۵ و ۴۱۶.</ref> حرام نیست. | |||
[[ | |||
==آثار اجتماعی غیبت== | == حق الناس و حق الله == | ||
غیبت موجب نفرت و قطع رابطه افراد و فساد جامعه میشود، همانند خورهای که اعضای بدن انسان را میخورد تا رشته حیاتش بهکلی قطع شود.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۸، ص۳۲۳ و ۳۲۴. </ref> | غیبت، علاوه بر آنکه جنبه حق الله دارد، جنبه حق الناس هم دارد و خداوند غیبتکننده را نمیآمرزد مگر آنکه غیبتشونده از او راضی شود.<ref>صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۶۳؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۹، ص۲۰۶.</ref> | ||
==راهکارهای ترک غیبت== | |||
امام | == موارد جواز غیبت == | ||
راه علمی؛ تفکر در نتایج سوء آن که در احادیث بیان شده و سنجش آن با میزان عقل است. برخی از آثار سوء غیبت در احادیث: رسوایی در میان | غیبت در صورتی جایز است که مصلحت و خیر انسانها در میان باشد و هدفی مشروع و عقلایی داشته باشد که مفاسد آن را جبران کند.<ref>شهید دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص280.</ref> برخی از موارد جواز غیبت عبارتاند از: در مقام دادخواهی از ظلم ظالم، نهی از منکر، مشورت در امور مهم، اهل [[بدعت]]، غیبت از گناه علنی شخص فاسق.<ref>شهید دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص280-283.</ref> | ||
راه عملی؛ تربیت نفس برای مهار زبان از غیبت.<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ۱۳۸۰ش، | |||
==پانویس== | در موارد جواز غیبت نیز، ترک کردن آن بهتر است، مگر در مواردی که لازم است و در صورت سکوت، ضرر مهمی به فرد دیگری یا جامعه وارد شود.<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۴.</ref> | ||
== غیبت در قرآن و روایات == | |||
غیبت از گناهان کبیره است که در آیه ۱۲ سوره حجرات از آن به خوردن گوشت برادرِ مرده تعبیر شده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۲، ص۱۸۵.</ref> در روایات هم تعبیرات شدیداللحنی نسبت به غیبت کننده آمده است. از [[پیامبر اکرم|پیامبر]] خدا نقل شده است که هر کس از مرد یا زن مسلمانی غیبت کند، خداوند تا چهل شبانهروز [[نماز]] و [[روزه]] او را نپذیرد مگر این که غیبتشونده او را ببخشد.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۵، ص۲۵۸، ح۵۳.</ref> همچنین غیبت را در (نابودی) دین [[مسلمان]] مؤثرتر از خوره در درون او دانسته<ref>[https://lib.eshia.ir/11005/2/357 کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۵۷، ح۱.]</ref> و غیبت را موجب انتقال اعمال خیر به غیبتشونده و گناهان او به غیبتکننده معرفی میکند. رسول خدا در روایتی ضمن نهی از غیبت، گناه غیبت را سختتر از زنا برشمرده، زیرا خداوند توبه زناکار را میپذیرد، اما توبه غیبتکننده پذیرفته نخواهد شد مگر آنکه غیبتشونده از او بگذرد.<ref>صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۶۳؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۹، ص۲۰۶.</ref>{{سخ}}[[امام صادق]] یکی از ریشههای غیبت را [[حسد]] دانسته<ref>صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ص۱۲۱.</ref> و غیبت مؤمن را عامل خروج از ولایت خدا و وارد شدن در ولایت شیطان معرفی میکند.<ref>صدوق، ألامالی، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۳.</ref> رسول خدا در حدیثی فرمود هرکس از برادرش غیبتی را دفع کند، خداوند هزار باب شر را از او در دنیا و آخرت خواهد بست.<ref>صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ۱۴۰۶ق، ص۲۸۴.</ref> | |||
== آثار اجتماعی غیبت == | |||
غیبت موجب نفرت و قطع رابطه افراد و فساد جامعه میشود، همانند خورهای که اعضای بدن انسان را میخورد تا رشته حیاتش بهکلی قطع شود.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۸، ص۳۲۳ و ۳۲۴.</ref> همچنین، موجب فاسد شدن [[ایمان]] و اخلاق جامعه، رسوایی و بیآبرویی انسان در دنیا و آخرت، از بین رفتن قبح معاصی و گناهان در نتیجه افزایش فساد و برهم خوردن وحدت در اجتماع بر اثر دور شدن قلوب از هم میشود.<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ۱۳۸۰ش، ص۳۰۹.</ref> | |||
== راهکارهای ترک غیبت == | |||
[[امام خمینی]]، دو راه علمی و عملی ارائه کرده است:{{سخ}}راه علمی؛ تفکر در نتایج سوء آن که در احادیث بیان شده و سنجش آن با میزان عقل است. برخی از آثار سوء غیبت در احادیث: رسوایی در میان مردم، افتادن از چشم مردم، ایجاد بغض و عدوات در نفس انسان، انتقال حسنات غیبت کننده به فرد غیبت شونده و انتقال سیئات غیبت شونده به غیبت کننده.{{سخ}}راه عملی؛ [[تربیت]] نفس برای مهار زبان از غیبت.<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۱–۳۱۳.</ref> | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
==منابع== | |||
*قرآن | == منابع == | ||
*اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، قم، دفتر انتشارات | {{آغاز منابع}} | ||
*امام خمینی، سید روحالله موسوی، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، قم، مؤسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ بیست و چهارم، | * قرآن | ||
*امام خمینی، سید روحالله موسوی، المکاسب المحرمه، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق. | * اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق. | ||
*دستغیب، عبدالحسین، گناهان کبیره، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ بیست و سوم، | * امام خمینی، سید روحالله موسوی، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، قم، مؤسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ بیست و چهارم، ۱۳۸۰ش. | ||
*صدوق، محمد بن علی بن بابویه، ألامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، | * امام خمینی، سید روحالله موسوی، المکاسب المحرمه، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق. | ||
*صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، | * دستغیب، عبدالحسین، گناهان کبیره، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ بیست و سوم، ۱۳۸۹. | ||
*طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق. | * صدوق، محمد بن علی بن بابویه، ألامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش. | ||
*طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح فضلالله یزدی طباطبایی و هاشم رسولی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، | * صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۲ش. | ||
*فیض کاشانی، ملامحسن، | * طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق. | ||
*کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، | * طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح فضلالله یزدی طباطبایی و هاشم رسولی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش. | ||
*مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، تهران، دارالکتب الإسلامیه، | * فیض کاشانی، ملامحسن، المحجهٔ البیضاء، مشهد، انتشارات آستان قدس، بیتا. | ||
*نراقی، ملااحمد، مستند الشیعه فی احکام الشریعة، قم، مؤسسه آل | * کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ق. | ||
*نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، قم، انتشارات هجرت، چاپ ششم، | * مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، تهران، دارالکتب الإسلامیه، ۱۴۰۳ق. | ||
* نراقی، ملااحمد، مستند الشیعه فی احکام الشریعة، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق. | |||
* نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، قم، انتشارات هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش. | |||
{{پایان منابع}} | |||
{{#seo: | |||
|title=غیبت چیست؟ حکم، آثار زیانبار و راههای ترک این گناه کبیره - ویکی زندگی | |||
|title_mode=Replaced Title | |||
|keywords=غیبت، گناه غیبت، حکم غیبت کردن، کفاره غیبت، غیبت در اسلام، ترک غیبت | |||
|description=غیبت، بدگویی پشت سر دیگران و از گناهان کبیره در اسلام است که وحدت جامعه را از بین میبرد. با حکم شرعی، آثار اجتماعی و راههای ترک عادت غیبت آشنا شوید - ویکی زندگی | |||
}} | |||
{{اسلام-افقی}}{{اخلاق-افقی}} | |||
[[رده:رذائل اخلاقی]] | |||
[[رده:گناهان در اسلام]] | |||
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۲۴
الگو:مقاله توصیفی فقهی
غیبت، بدگویی پشت سر دیگران.
غیبت یعنی پشت سر کسی حرف زدن که اگر بشنود ناراحت شود و میتواند شامل گفتار، کنایه یا نوشتن باشد. امام خمینی و فقها آن را حرام و گناه کبیره میدانند و گوش دادن به غیبت هم ممنوع است. غیبت علاوه بر حق خدا، حق مردم را هم نقض میکند و تنها با رضایت غیبتشونده قابل جبران است. آثار اجتماعی آن نفرت، قطع رابطه، فساد اخلاق و برهم خوردن وحدت جامعه است. تنها در مواردی که مصلحت عمومی و خیر انسانها در میان باشد، مانند نهی از منکر یا دادخواهی، جایز است. ترک غیبت با تفکر بر پیامدهای آن و تربیت نفس ممکن میشود
واژهشناسی غیبت
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در اصطلاح علم اخلاق، غیبت آن است که در غیاب برادر دینی، به بیان آنچه نقلش مایه ناخشنودی او میشود، بپردازند،[۱] خواه آن نقص در بدن او باشد یا در نسب یا در صفات و افعال و اقوال او یا در چیزی که متعلق به او باشد، مثل خانه و لباس.[۲]
علامه طباطبایی معتقد است وجه مشترک تعاریف مختلفی که از غیبت ارائه شده، این است که پشت سر کسی چیزی گفته شود که اگر بشنود، ناراحت شود. از همین رو، بدگویی پشت سر متظاهر به فسق را غیبت نشمردهاند.[۳]
گفته شده غیبت، فقط بدگویی با زبان نیست؛ بلکه بدگویی با کنایه و اشاره و نوشتن و مانند آنها را نیز دربرمیگیرد.[۴]
تفاوت غیبت با تهمت
[ویرایش | ویرایش مبدأ]به گفته امام خمینی، بدگویی پشت سر کسی را غیبت گویند خواه آن عیب در او باشد، خواه نباشد. اما تهمت، آن است که عیبی که در کسی نیست، به او نسبت داده شود خواه پشت سر او باشد یا در حضور او.[۵]
در روایتی نقل شده است هنگامی که دربارهٔ عیب کسی سخن گفته میشود، اگر آن عیب در آن فرد باشد و خداوند آن را بد بداند، غیبت است و اگر آن عیب در او نباشد، تهمت است.[۶]
حکم غیبت
[ویرایش | ویرایش مبدأ]فقها با استناد به آیه غیبت، روایات، اجماع و عقل، غیبت را حرام[۷] و گناه کبیره[۸] دانستهاند. امام خمینی حرمت آن را از ضروریات فقه دانسته است.[۹] گوش کردن به غیبت نیز حرام شمرده شده است.[۱۰]
حرمت غیبت، به غیبت مؤمنین[۱۱] یا مسلمانان[۱۲] اختصاص دارد و غیبت کافر[۱۳] و متظاهر به فسق[۱۴] حرام نیست.
حق الناس و حق الله
[ویرایش | ویرایش مبدأ]غیبت، علاوه بر آنکه جنبه حق الله دارد، جنبه حق الناس هم دارد و خداوند غیبتکننده را نمیآمرزد مگر آنکه غیبتشونده از او راضی شود.[۱۵]
موارد جواز غیبت
[ویرایش | ویرایش مبدأ]غیبت در صورتی جایز است که مصلحت و خیر انسانها در میان باشد و هدفی مشروع و عقلایی داشته باشد که مفاسد آن را جبران کند.[۱۶] برخی از موارد جواز غیبت عبارتاند از: در مقام دادخواهی از ظلم ظالم، نهی از منکر، مشورت در امور مهم، اهل بدعت، غیبت از گناه علنی شخص فاسق.[۱۷]
در موارد جواز غیبت نیز، ترک کردن آن بهتر است، مگر در مواردی که لازم است و در صورت سکوت، ضرر مهمی به فرد دیگری یا جامعه وارد شود.[۱۸]
غیبت در قرآن و روایات
[ویرایش | ویرایش مبدأ]غیبت از گناهان کبیره است که در آیه ۱۲ سوره حجرات از آن به خوردن گوشت برادرِ مرده تعبیر شده است.[۱۹] در روایات هم تعبیرات شدیداللحنی نسبت به غیبت کننده آمده است. از پیامبر خدا نقل شده است که هر کس از مرد یا زن مسلمانی غیبت کند، خداوند تا چهل شبانهروز نماز و روزه او را نپذیرد مگر این که غیبتشونده او را ببخشد.[۲۰] همچنین غیبت را در (نابودی) دین مسلمان مؤثرتر از خوره در درون او دانسته[۲۱] و غیبت را موجب انتقال اعمال خیر به غیبتشونده و گناهان او به غیبتکننده معرفی میکند. رسول خدا در روایتی ضمن نهی از غیبت، گناه غیبت را سختتر از زنا برشمرده، زیرا خداوند توبه زناکار را میپذیرد، اما توبه غیبتکننده پذیرفته نخواهد شد مگر آنکه غیبتشونده از او بگذرد.[۲۲]
امام صادق یکی از ریشههای غیبت را حسد دانسته[۲۳] و غیبت مؤمن را عامل خروج از ولایت خدا و وارد شدن در ولایت شیطان معرفی میکند.[۲۴] رسول خدا در حدیثی فرمود هرکس از برادرش غیبتی را دفع کند، خداوند هزار باب شر را از او در دنیا و آخرت خواهد بست.[۲۵]
آثار اجتماعی غیبت
[ویرایش | ویرایش مبدأ]غیبت موجب نفرت و قطع رابطه افراد و فساد جامعه میشود، همانند خورهای که اعضای بدن انسان را میخورد تا رشته حیاتش بهکلی قطع شود.[۲۶] همچنین، موجب فاسد شدن ایمان و اخلاق جامعه، رسوایی و بیآبرویی انسان در دنیا و آخرت، از بین رفتن قبح معاصی و گناهان در نتیجه افزایش فساد و برهم خوردن وحدت در اجتماع بر اثر دور شدن قلوب از هم میشود.[۲۷]
راهکارهای ترک غیبت
[ویرایش | ویرایش مبدأ]امام خمینی، دو راه علمی و عملی ارائه کرده است:
راه علمی؛ تفکر در نتایج سوء آن که در احادیث بیان شده و سنجش آن با میزان عقل است. برخی از آثار سوء غیبت در احادیث: رسوایی در میان مردم، افتادن از چشم مردم، ایجاد بغض و عدوات در نفس انسان، انتقال حسنات غیبت کننده به فرد غیبت شونده و انتقال سیئات غیبت شونده به غیبت کننده.
راه عملی؛ تربیت نفس برای مهار زبان از غیبت.[۲۸]
پانویس
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، بیتا، ج۵، ص۲۵۵.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، 1378ش، ص۴۴۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۸، ص۳۲۳.
- ↑ نراقی، مستند الشیعه، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۶۳ و۱۶۴.
- ↑ امام خمینی، مکاسب المحرمه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۸۹.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۹، ص۲۰۶.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: نراقی، مستند الشیعه، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۶۱؛ امام خمینی، مکاسب المحرمه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۷۰.
- ↑ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۴۰۳ق، ج۱۲، ص۳۳۹؛ امام خمینی، مکاسب المحرمه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۷۰–۳۷۶.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ۱۳۸۰ش، ص۳۰۳.
- ↑ امام خمینی، مکاسب المحرمه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۴۴۱ و ۴۴۲.
- ↑ نراقی، مستند الشیعه، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۶۰–۱۶۳؛ امام خمینی، مکاسب المحرمه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۷۶.
- ↑ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۷۶–۷۸؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۸، ص۳۲۵.
- ↑ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۷۷.
- ↑ نراقی، مستند الشیعه، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۶۶؛ امام خمینی، مکاسب المحرمه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۴۱۵ و ۴۱۶.
- ↑ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۶۳؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۹، ص۲۰۶.
- ↑ شهید دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص280.
- ↑ شهید دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص280-283.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۴.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۲، ص۱۸۵.
- ↑ مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۵، ص۲۵۸، ح۵۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۵۷، ح۱.
- ↑ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۶۳؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۹، ص۲۰۶.
- ↑ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ص۱۲۱.
- ↑ صدوق، ألامالی، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۳.
- ↑ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ۱۴۰۶ق، ص۲۸۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۸، ص۳۲۳ و ۳۲۴.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ۱۳۸۰ش، ص۳۰۹.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۱–۳۱۳.
منابع
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- قرآن
- اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- امام خمینی، سید روحالله موسوی، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، قم، مؤسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ بیست و چهارم، ۱۳۸۰ش.
- امام خمینی، سید روحالله موسوی، المکاسب المحرمه، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- دستغیب، عبدالحسین، گناهان کبیره، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ بیست و سوم، ۱۳۸۹.
- صدوق، محمد بن علی بن بابویه، ألامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
- صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح فضلالله یزدی طباطبایی و هاشم رسولی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجهٔ البیضاء، مشهد، انتشارات آستان قدس، بیتا.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، تهران، دارالکتب الإسلامیه، ۱۴۰۳ق.
- نراقی، ملااحمد، مستند الشیعه فی احکام الشریعة، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، قم، انتشارات هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.