پیشنویس:روشهای عرفی حل منازعات در افغانستان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
حمید گلزار (بحث | مشارکتها) زدن لینک داخلی |
||
| (۳۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
{{درشت|'''روشهای عرفی حل منازعات در افغانستان؛'''}} سازوکارهای حل منازعات حقوقی و کیفری بهصورت غیررسمی در افغانستان. | |||
روشهای عرفی حل منازعات در افغانستان بهعنوان بخشی جداییناپذیر از [[سبک زندگی]] و فرهنگ اجتماعی این کشور، نقش حیاتی در مدیریت تعارضات ایفا میکند. این سازوکارهای بومی که در قالب نهادهایی مانند مارکه، جرگه، شورای اصلاحی و موکی جماعت خانه ظهور یافته است، ریشه در سنتهای دیرین اجتماعی داشته و با معیارهای عدالت ترمیمی همخوانی دارد و هر یک از روشهای عرفی با توجه به بافت قومی و جغرافیایی خاص خود، الگوهای منحصربهفردی برای حل اختلافات توسعه داده است. | |||
تأکید بر اصولی مانند مشورت جمعی، جبران خسارت، حفظ آبروی طرفین و ترمیم روابط اجتماعی، وجوه مشترک این نظامها محسوب میشود. این نهادهای سنتی، فراتر از کارکرد حقوقی، بهعنوان عامل مهمی در حفظ انسجام اجتماعی، انتقال ارزشهای فرهنگی و تقویت سرمایههای اجتماعی عمل میکنند. | |||
==تعریف روشهای عرفی حل منازعات در افغانستان== | |||
عرف بهمعنای مجموعه عاداتی است که در جامعه شیوع داشته و توسط اعضای جامعه پذیرفته شده است.<ref>[https://ensani.ir/fa/article/67458/عرف-در-نگاه-جامعه-شناختى-و-حقوق حسینی جبلی، «عرف در نگاه جامعهشناختی و حقوق»، وبسایت پرتال جامع علوم انسانی.]</ref> روشهای عرفی حل منازعات به سازوکارهای گفته میشود که در خردهفرهنگهای مختلف بهمنظور حل مناقشات و نزاعهای اجتماعی در کنار روشهای رسمی، به کار گرفته میشود. روشهای عرفی میتواند برآمده از آموزههای [[دین]] باشد.<ref>[http://www.shughnan.com/wp-content/uploads/2013/08/shoroi-eslohi-anwari.pdf انوری، «شورای اصلاحی (میانجگری و داوری) مکانیزمی برای فیصلههای غیررسمی در دعاوی مدنی، وبسایت شغنان.]</ref> | |||
در | ==تاریخچه روشهای عرفی حل منازعات در افغانستان== | ||
روشهای عرفی سازگار با فرهنگ مردم برای حل منازعات، از گذشتههای دور در میان اقوام ساکن در جغرافیای فعلی افغانستان وجود داشته و به مرور زمان، مراحل رشد خود را طی کرده است.<ref>موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص75-80.</ref> این روشها در گذشته از طریق خان، میر، سلطان، ارباب و ملک (رؤسای قبایل) یا نمایندگان آنها اجرا میشد، اما پس از تشکیل [[افغانستان]] نوین در ۱۷۴۷م تا دورهٔ عبدالرحمن، افراد روحانی، دستگاههای دادرسی را در اختیار داشتند و بهشکل رسمیتر در این زمینه نقش ایفا کردند. | |||
پس از تشکیل نظام عدلی (قضایی) مدرن در زمان [[امانالله]] تا حال این روش در کنار مراجع رسمی، در اکثر بخشهای کشور بهخصوص روستاها بهقدرت خود باقی است.<ref>[https://journal.ut.ac.ir/article_79353.html محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص26-27.]</ref> این روشها در دوران حاکمیت ملوکالطوایفی، جنبهٔ الزامی داشت، اما پس از تشکیل حکومت مرکزی و بهخصوص در دورهٔ جهاد مردم افغانستان در برابر نظام کمونیستی و تغییر ساختار اجتماعی، جنبهٔ اختیاری به خود گرفت.<ref>[https://ghalibqjournal.com/index.php/ghalibqjournal/article/view/93/194 وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص46.]</ref> برخی به اختیاریبودن آن از گذشته معتقدند.<ref>[https://journal.ut.ac.ir/article_79353_81dd801f925c3663747754833d62a808.pdf محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص25.]</ref> در ۱۳۹۰ش، تلاش حکومت برای تسوید و تصویب قانون جرگهها و شوراهای اصلاحی با مخالفت اجتماعی مواجه شد.<ref>[https://www.avapress.com/fa/news/28374/%D8%B7%D8%B1%D8%AD-%D8%AA%D8%B3%D9%88%DB%8C%D8%AF-%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%A8-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%AC%D8%B1%DA%AF%D9%87-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD%DB%8 «طرح تسوید و تصویب قانون جرگهها و شوراهای اصلاحی برخلاف قانون اساسی میباشد» خبرگزاری صدای افغان.]</ref> | |||
در | ==اهمیت و جایگاه روشهای عرفی حل منازعات در افغانستان== | ||
نظام حل و فصل منازعات در افغانستان بهعنوان کشوری با بافت سنتی و چندقومیتی، از دیرباز متکی بر سازوکارهای عرفی و محلی بوده است. این روشها که ریشه در سنتهای دیرینهٔ اجتماعی دارد، بهعنوان بخش جداییناپذیر از سبک زندگی و تعاملات اجتماعی مردم این سرزمین محسوب میشود. در ساختار پیچیدهٔ اجتماعی افغانستان که متشکل از اقوام و گروههای مختلف با فرهنگهای متمایز است، نظامهای عرفی نقش مهمی در حفظ انسجام اجتماعی و حل اختلافات دارد. | |||
مکانیسمهای عرفی حل اختلاف در افغانستان بهطور معمول مبتنی بر اصولی چون میانجیگری، جبران خسارت و بازگشت به وضعیت پیش از اختلاف است که با مفهوم عدالت ترمیمی همخوانی دارد. شوراهای محلی، جرگههای قومی و نهادهای سنتی دیگر بهعنوان ارکان اصلی این سیستم عمل میکنند و تصمیمات آنها از مقبولیت گستردهای در میان مردم برخوردار است. | |||
در عمل، این سازوکارهای عرفی مزایای متعددی دارند که آنها را در بافت اجتماعی افغانستان کارآمد ساخته است. دسترسی آسان، سرعت در رسیدگی، هزینهٔ پایین، انعطافپذیری و توجه به حفظ روابط اجتماعی از جملهٔ این مزایا است. این نظامها بهویژه در مناطق دورافتاده که دسترسی به نهادهای رسمی قضایی محدود است، نقش حیاتی در ادارهٔ امور اجتماعی و حل اختلافات بازی میکنند. | |||
در سالهای اخیر، تلاشهایی برای تلفیق نظام عرفی با ساختار رسمی قضایی انجام شده است. این رویکرد ترکیبی میتواند ضمن حفظ مزایای نظام عرفی، از معایب آن بکاهد و پاسخگوی نیازهای جامعه افغانستان باشد که هم به سنتهای خود پایبند است و هم خواهان تحقق عدالت به معنای جدید آن میباشد.<ref>وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، ۱۴۰۱ش، ص۴۳.</ref> | |||
== | ==مبانی روشهای عرفی حل منازاعات در افغانستان== | ||
'''مبانی دینی:''' از نظر کارشناسان علوم اسلامی، بسیاری از آیات قرآنی دلالت بر مسؤلیت جمعی انسان دارد و همچنین آیات و روایاتی وجود دارد که بهطور مستقیم مؤمنین را به مدیریت امور اجتماعی دستور میدهد و با توجه به نگاه رشدمدارانهٔ [[اسلام]]، در کنار اهمیت مبارزه با نفس، مبارزه با مظاهر شر و فساد در جامعه نیز مهم است؛ از این منظر، روشهای عرفی حل منازعات یا عدالت مشارکتی میتواند یکی از جنبههای مسؤلیتپذیری اجتماعی و مصادیق مبارزه با مظاهر شر و فساد در جامعه باشد.<ref>[https://jclr.atu.ac.ir/article_12615.html وحیدی و دیگران، «مبانی و جلوههای قرآنی سیاست جنایی مشارکتی»، 1400ش، ص 36-42.]</ref> | |||
'''مبنای قانونی:''' قانون اساسی<ref>قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان، 1382ش، مادهٔ 120.</ref> و قانون تشکیل و صلاحیت محاکم قوهٔ قضائیه جمهوری اسلامی افغانستان نیز صراحت دارد که قوهٔ قضائیه فقط صلاحیت رسیدگی به آن دسته از دعاویی را دارد که از سوی مدعِی یا مدعَیعلیه در پیشگاه آن اقامه شده باشد.<ref>قانون تشکیل و صلاحیت محاکم قوهٔ قضائیه جمهوری اسلامی افغانستان، 1384ش، مادهٔ 3.</ref> | |||
'''فرهنگی:''' جامعهٔ افغانستان بهصورت فرهنگی پذیرفته است که هرگاه منازعات حقوقی و کیفری فاقد جنبهٔ عمومی باشد و در محاکم رسمی طرح نشود یا مراجع رسمی تمایلی به مداخله در آن نداشته باشند، از سوی نهادهای اجتماعی بر اساس ارزشهای فرهنگی حاکم رسیدگی شود.<ref>[https://journal.ut.ac.ir/article_79353_81dd801f925c3663747754833d62a808.pdf محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص27-26.]</ref> در بسیاری موارد، مردم روشهای عرفی را بر مراجع رسمی ترجیح میدهند.<ref>[http://www.shughnan.com/wp-content/uploads/2013/08/shoroi-eslohi-anwari.pdf انوری، «شورای اصلاحی (میانجگری و داوری) مکانیزمی برای فیصلههای غیررسمی در دعاوی مدنی، وبسایت شغنان.]</ref> | |||
==قلمرو موضوعی روشهای عرفی حل منازاعات در افغانستان== | |||
تا قبل از تشکیل سیستم قضایی رسمی، دعاوی حقوقی و کیفری، با روشهای غیررسمی موجود رسیدگی میشد، اما پس از تشکیل سیستم عدلی رسمی و تصویب قوانین کیفری که جرم جنبهٔ عمومی به خود گرفت، دعاوی که طرف آن، دولت باشد از قلمرو نهادهای شبهقضایی مردمی خارج شد؛ مانند: جرایم علیه امنیت ملی، جعل [[پول]] و غصب داراییهای ملی.<ref>[https://journal.ut.ac.ir/article_79353_81dd801f925c3663747754833d62a808.pdf محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص27.]</ref> | |||
==خاستگاه و عوامل== | |||
عوامل زیر باعث شده است که مردم افغانستان بهمنظور حل منازعات خود به مراجع غیررسمی مراجع کنند: | |||
۱. نبود نهادهای رسمی رسیدگی بهمنازعات (قبل از دورهٔ امانالله)؛<ref>[https://ghalibqjournal.com/index.php/ghalibqjournal/article/view/93/194 وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص45.]</ref> | |||
۲. دسترسی نداشتن به نهادهای رسمی بهخصوص در روستاها. | |||
۳. تمایل نداشتن دولت به دخالت در برخی از دعاوی و منازعات اجتماعی؛<ref>[https://journal.ut.ac.ir/article_79353_81dd801f925c3663747754833d62a808.pdf محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص26.]</ref> | |||
#انگارهٔ غیرشرعی بودن قوانین موضوعه؛ مخصوصا در دورههای اشغال افغانستان توسط خارجیها. | |||
#بیاعتمادی بهنهادهای رسمی بهدلیل فساد گستردهٔ آنها. | |||
#کند بودن روند رسیدگی در نهادهای رسمی. | |||
۷. ناتوانی در پرداخت هزینهٔ رسیدگیهای رسمی.<ref>[http://www.shughnan.com/wp-content/uploads/2013/08/shoroi-eslohi-anwari.pdf انوری، «شورای اصلاحی (میانجگری و داوری) مکانیزمی برای فیصلههای غیررسمی در دعاوی مدنی، وبسایت شغنان.]</ref> | |||
== | ==امتیازات و چالشهای روشهای عرفی حل منازعات در افغانستان== | ||
روشهای عرفی حل منازعات دارای امتیازاتی چون در دسترس بودن، ارزان بودن، اصلاحی بودن، بازپذیری مجرم، انعطافپذیری، مشارکتی و سرعت در رسیدگی است.<ref>[https://journal.ut.ac.ir/article_79353_81dd801f925c3663747754833d62a808.pdf محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص43-44.]</ref> اما این روشها با چالشهایی مانند بیبهره بودن برخی از متولیان از دانش لازم، تکیه بر برخی قواعد عرفی ناشایست، مخالفت با اصل قانونیبودن جرم و مجازات و تضاد آن با اصل حاکمیت دولت، رو به رو است.<ref>[https://journal.ut.ac.ir/article_79353_81dd801f925c3663747754833d62a808.pdf محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص43-44.]</ref> | |||
== | ==انواع روشهای عرفی حل منازعات در افغانستان== | ||
با توجه بهتنوع قومی، مذهبی و فرهنگی، در افغانستان انواع روشهای عرفی برای حل منازعات وجود دارد.<ref>[https://journal.ut.ac.ir/article_79353_81dd801f925c3663747754833d62a808.pdf محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص25.]</ref> | |||
===الف) مارکه=== | |||
مارکَه در اصطلاح عامیانه بهمعنای دوختن شکاف و درزهای لباس آمده است و بههمین دلیل، آیین سنتی آشتی هزارهها که نوعی وصلکردن و دوختن شکاف اجتماعی است، مارکه نامیده شده است. برخی منابع، آن را «اولوس» گفتهاند که واژهٔ هزارگی و دارای ریشهٔ ترکی- مغولی است.<ref>موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص80-81.</ref> مارکه، آیین شبهقضایی و مردمی است که در سطوح مختلف اجتماعی از جمله محلی، طایفهای و ملی برگزار میشود. این آیین بهمنظور حل اختلافات و اتخاذ تصمیمهای جمعی در مسائل گوناگون حقوقی، کیفری، مالی، نظامی و حتی موضوعات مهمی مانند استقلال، مورد استفاده قرار میگیرد. | |||
در فرایند مارکه میانجیگران با گفتوگو و آشتی به ترمیم روابط میپردازند که نمونهای از عدالت ترمیمی در [[سبک زندگی]] سنتی است. برخی پژوهشها ارتباط این واژه را با عنوان «مار» (حاکمان محلی غرجستان) بررسی کردهاند. برخی پژوهشها نیز احتمال دادهاند این واژه ممکن است شکل تحول یافتهای از معرکه باشد که از معرکه آراء گرفته شده است. | |||
این نهاد اجتماعی که در گذشته از اقتدار رسمی برخوردار بوده، امروزه بیشتر بهعنوان سازوکاری داوطلبانه و جامعهمحور در حل اختلافات به کار میرود. مارکه با حفظ اصالت تاریخی خود، نشاندهندهٔ ظرفیت فرهنگ هزاره در توسعه مکانیسمهای بومی برای مدیریت تعارضات اجتماعی است.<ref>وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، ۱۴۰۱ش، ص۴۵.</ref> | |||
====تاریخچه مارکه==== | |||
مارکه بهعنوان نهاد سنتی حل اختلاف در فرهنگ هزاره، ریشه در تاریخ این قوم دارد و در گذشته دارای کارکردی الزامی و مبتنی بر سلسله مراتب قدرت بود. در ساختار اجتماعی تاریخی هزارستان، میرها، خانها و سلطانها بهعنوان رهبران طوایف، با تکیه بر نفوذ سیاسی و اقتصادی خود، نقش محوری در اجرای این آیین داشتند. تصمیمات اتخاذشده در محاکم مارکه که بهطور عموم در دربار این بزرگان تشکیل میشد، از چنان اقتداری برخوردار بود که بهمثابه قانون غیرقابلاجتناب تلقی میشد. | |||
برای مثال تا پیش از سال ۱۸۹۰م که نظام فئودالی در هزارجات حاکم بود، نزاعهای بزرگ و مسائل عمومی، نزد «میر» یا «خان» و بر اساس سنت و ارزشهای فرهنگی هزارهها، رسیدگی میشد؛<ref>[https://ghalibqjournal.com/index.php/ghalibqjournal/article/view/93/194 وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص45.]</ref> اما رؤسای قبایل در مواردی، مارکه را طبق خواستهٔ خود تغییر میدادند.<ref>[https://ghalibqjournal.com/index.php/ghalibqjournal/article/view/93/194 وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص35.]</ref> در نزاعهای جزئی و مسائل کماهمیت، مارکه توسط داروغه/ اوقی و دو نفر ریشسفید، مدیریت میشد احکام مارکه، ذیل نفوذ میر، جنبهٔ الزامی داشت. برخی زنان دارای ریشهٔ اشرافی نیز در تصمیمگیریهای مارکه، مؤثر بودند.<ref>تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص112 و 139.</ref> | |||
این نظام با گذشت زمان و تحولات ساختاری جامعه، از حالت اجبار خارج شده و امروزه بیشتر بهعنوان مکانیسمی داوطلبانه به کار گرفته میشود. اگرچه در دوران معاصر از نفوذ سیاسی مستقیم بزرگان قوم کاسته شده، اما ماهیت مشارکتی و انعطافپذیر این آیین، آن را به عنوان بخشی از سبک زندگی اجتماعی هزارهها حفظ کرده است.<ref>وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، ۱۴۰۱ش، ص۴۵.</ref> برای مثال پس از شکست قیام هزارهها علیه عبدالرحمن در سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۷۸م، نظام اجتماعی، سیاسی و اداری جامعهٔ هزاره بههم ریخت و جای خود را به حاکمان پشتون به نمایندگی از حکومت [[کابل]] داد.<ref>موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص79.</ref> | |||
در این ساختار، حاکم، قاضی، مفتی، محرر و چند نفر دیگر بودند و تمام قضایا مطابق فقه حنفی رسیدگی میشد و علمای [[شیعه]] در زندگی اجتماعی مردم نفوذ پیشین را نداشتند.<ref>تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص218 و 258.</ref> با رویکار آمدن امیر امانالله در ۱۹۱۹م و رسمیت حقوق شهروندی هزارهها، این قوم بازسازی جامعهٔ خود را آغاز کرد و اربابهایی که از طرف حکومت مرکزی انتخاب میشدند با قدرت محدودتر در کنار حکومت، مدیریت زندگی اجتماعی مردم هزاره را بر عهده داشتند. پس از انقلاب کمونیستی در ۱۳۵۷ش و شروع جهاد مردم افغانستان، نظام فئودالی در هزارجات فرو ریخت<ref>موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص150-158.</ref> و آیین مارکه نیز از حالت متمرکز به مشارکتی تغییر کرد. در این دوره، اعضای مارکه را نمایندگان احزاب جهادی، روحانیون، سادات، قریهدارها و وکلای محلی تشکیل میدادند.<ref>[https://ghalibqjournal.com/index.php/ghalibqjournal/article/view/93/194 وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص46.]</ref> | |||
== | ====مبانی مارکه==== | ||
فیصلههای عرفی در مارکه، بر اساس آموزههای شرعی و ارزشهای فرهنگی و توافق طرفین، صورت میگرفت. در امور عمومی هزارهجات و کشور نیز ارزشهای اسلامی، مصالح قومی و ملی مورد توجه قرار میگیرد.<ref>[https://ghalibqjournal.com/index.php/ghalibqjournal/article/view/93/194 وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص46.]</ref> | |||
== | ====اهمیت و جایگاه مارکه==== | ||
مارکه بهعنوان الگویی اصیل در سبک زندگی هزارهها سازوکاری فرهنگی و اجتماعی برای حل اختلافات است که شیوهای از زیست جمعی را نشان میدهد. این نهاد سنتی با تلفیق حکمت عرفی و ارزشهای دینی، چارچوبی برای تنظیم روابط اجتماعی فراهم میآورد که بر پایهٔ گفتوگو، [[مسئولیتپذیری]] و ترمیم پیوندهای انسانی استوار است. در بطن [[زندگی]] روزمرهٔ هزارهها، مارکه کارکردی فراتر از داوری داشته و به نهادی فرهنگساز تبدیل شده که همزمان هم تعادل اجتماعی را حفظ میکند و هم سرمایههای اخلاقی جامعه را بازتولید میکند.<ref>وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص۴۶–۴۸.</ref> | |||
== | ====ساختار مارکه==== | ||
مارکه با حضور نمایندگان مورد اعتماد جامعه به نام مارکهچی تشکیل میشود. این افراد بهطور معمول از میان بزرگان، روحانیون، ریشسفیدان و افراد با نفوذ اجتماعی انتخاب میشوند. ترکیب اعضا بسته به سطح اختلاف (محلی، قومی یا ملی) متفاوت است و در برخی موارد زنان نقش مؤثری ایفا میکنند.<ref>موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص80..</ref> جلسات بهصورت دایرهوار و با رعایت سلسله مراتب سنتی برگزار میشود. پس از شنیدن نظرات طرفین و شاهدان، مارکهچیان در غیاب متخاصمان به مشورت میپردازند. [[مهارت تصمیمگیری|تصمیمگیری]] بر اساس توافق جمعی و با در نظر گرفتن عرف، شرع و مصالح اجتماعی انجام میگیرد.<ref>وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص۴۶–۴۸.</ref> | |||
== | ====مراحل رسیدگی==== | ||
۱. بهصورت معمول قبل از مراجعه به مراجع رسمی، از طرف متضرر یا نزدیکان وی، درخواست مارکه میشود، اما گاهی بهدلیل ناامیدی از فرایند رسیدگی در محاکم رسمی، درخواست مارکه صورت میگیرد. محاکم رسمی نیز گاهی حلوفصل منازعه را به مارکه ارجاع میدهند.<ref>[https://ghalibqjournal.com/index.php/ghalibqjournal/article/view/93/194 وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص47.]</ref> | |||
۲. جلسهٔ مارکه با تلاوت [[قرآن]] آغاز میشود و اعضای جلسه در مورد جوانب قضیه با پرسش از طرفین و شاهدان، گفتوگو میکنند و بعد از گرفتن اختیارنامه با قید فیصلهٔ شرعی یا عرفی، در غیاب طرفین منازعه، توافقنامه را مینویسند و حکم را به طرفین اعلام میکنند.<ref>[https://ghalibqjournal.com/index.php/ghalibqjournal/article/view/93/194 وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص47.]</ref> | |||
۳. حکم مارکه بهطور معمول توسط طرفین نزاع، پذیرفته میشود، اما در صورت عدم رضایت طرفین یا ناتوانی اعضای مارکه در حلوفصل، مارکه با اعضای بیشتر و سطح بزرگتر دایر میشود<ref>موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص81.</ref> و فرایند پیشین، تکرار میشود. قضایای کلان و حساس مثل نزاع میان دو قبیله ممکن است به مرحلهٔ سوم برسد که با پادرمیانی بزرگان قبایل دیگر، مارکهٔ مرحلهٔ سوم دایر میشود و در صورت عدم موفقیت، قضیه به مراجع رسمی ارجاع داده میشود.<ref>[https://ghalibqjournal.com/index.php/ghalibqjournal/article/view/93/194 وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص48.]</ref> | |||
۴. مارکههایی که با سرنوشت جمعی ارتباط دارد از جانب بزرگان فراخوان شده و زمان طولانی و جلسات متعددی دارد.<ref>موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص80.</ref> | |||
== | ====قلمرو موضوعی مارکَه==== | ||
مارکه برای رسیدگی بهاختلافات حقوقی چون ارث، امور خانوادگی، امور مالی، زمین، [[آب]]، قراردادها، امور جنایی، سیاسی و نظامی چون دفاع از هزارهجات/کشور، [[جنگ]] و صلح و جلب سرباز دایر میشد.<ref>موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص81..</ref> | |||
====انواع مارکه==== | |||
مارکهها از نظر گسترهٔ اجتماعی به سه دستهٔ زیر تقسیم میشوند: | |||
*الف) مارکهٔ محلی؛ بهمنظور رسیدگی به منازعات میان افراد، [[خانواده|خانوادهها]]، روستاها و قبیلههای کوچک؛<ref>[https://ghalibqjournal.com/index.php/ghalibqjournal/article/view/93/194 وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص46.]</ref> | |||
*ب) مارکهٔ قومی؛ بهمنظور بررسی مسائلی مانند جنگ و صلح با قبایل دیگر؛ مانند مارکهای که به دعوت میر محمدعظیم بیگ برگزار شد و قیام عمومی هزارهها را علیه حکومت عبدالرحمن اعلان کرد.<ref>تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص102 و 201-202.</ref> | |||
*ج) مارکهٔ ملی؛ بهمنظور بررسی مسائل بزرگ کشوری؛<ref>[https://ghalibqjournal.com/index.php/ghalibqjournal/article/view/93/194 وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص46.]</ref> مانند مارکهای که در سال ۱۸۳۹م، دایر شد تا هجوم انگلیس به کشور را بررسی کند. دومین مارکهٔ ملی هزارهها در ۱۳۶۶ش، در دورهٔ ریاستجمهوری نجیبالله در کابل دایر شد.<ref>موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص81 و 233.</ref> | |||
== | ====هزینههای مارکَه==== | ||
مارکه با توجه به اهمیت موضوع ممکن است چندروز به درازا بکشد در این صورت هزینهٔ پذیرایی از مارکهچیان به عهدهٔ دوسوی نزاع است اما اگر مارکه بهمنظور مسائل عمومی دایر شده باشد، هزینهٔ آن را اعضای روستاهای شرکتکننده پرداخت میکنند.<ref>موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص80..</ref> | |||
==مارکه== | ====شیوههای حل اختلاف==== | ||
در منازعات مدنی، پس از اعلام حکم مارکه، صلح میان دو طرف دعوا برقرار میشود و در صورت نیاز، طرف مقصر محکوم به پرداخت غرامت میشود.<ref>تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص112.</ref> اما در جرائم جزایی، پس از صدور حکم مارکه، بهطور معمول بهشوهای زیر حل میشود: | |||
#عذرخواهی؛ مجرم با بزرگان خانواده و طایفهٔ خود، همراه با مارکهچیان، سادات و ملاامامان منطقه، یک جلد قرآن و یک یا دو رأس گوسفند را به منزل قربانی برده و درخواست [[عفو]] میکند؛ | |||
#ناغه؛ در آیین ناغهگی، فرد مقصر باید مهمانی ترتیب دهد و خانواده قربانی و بزرگان محل و مارکهچیان را اطعام کند؛ | |||
#تاوان؛ شخص مقصر، جریمهٔ نقدی را به شخص قربانی یا خانوادهٔ او پرداخت میکند. | |||
#بددادن دختر؛ مارکهچیان در جرم قتل و جرایم ناموسی مانند زنای محصنه و ربودن دختر، یکی از دختران خانوادهٔ مجرم را به [[ازدواج]] مردی از خانوادهٔ قربانی درمیآوردند. امروزه خونبهای نقدی یا پرداخت [[هزینههای عروسی|هزینهٔ عروسی]] مجدد برای شوهر زن، جایگزین شده است. در زنای غیرمحصنه یا فرار از منزل حکم به ازدواج طرفین و پرداخت مقداری مال بهخانوادهٔ [[دختر]] صادر میشود.<ref>[https://ghalibqjournal.com/index.php/ghalibqjournal/article/view/93/194 وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص49-51.]</ref> | |||
====اصل محرمانهبودن و خاکپوشی==== | |||
محرمانه نگهداشتن فرایند مارکه از اصول اساسی این آیین است. شرکتکنندگان موظفاند اطلاعات مطرحشده را فاش نکنند تا اعتماد و امنیت روانی طرفین حفظ شود. خاکپوشی به عنوان روشی برای حل اختلافات خانوادگی و اجتماعی، نهتنها به ترمیم روابط کمک میکند، بلکه از گسترش تنشها و آسیبهای اجتماعی جلوگیری مینماید. این اصل نشاندهنده تعادل بین عدالت و مصلحت اجتماعی در چارچوب فرهنگ و ارزشهای جامعه است.<ref>وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، ۱۴۰۱ش، ص۴۸–۵۳.</ref> | |||
====رسیدگی به جرایم علیه زنان در مارکه==== | |||
رسیدگی به [[خشونت علیه زن|خشونت علیه زنان]] در مارکه از حساسیت ویژهای برخوردار است، چرا که این جرایم نهتنها حیثیت فردی، بلکه شرافت خانواده و طایفه را تحت تأثیر قرار میدهد. در چنین مواردی، اصل محرمانهبودن به شدت رعایت میشود تا از افشای اسرار و آسیبهای بیشتر جلوگیری شود. مارکهچیان و بزرگان خانوادهها تلاش میکنند تا اختلافات را در چارچوب خانوادگی و با رعایت حریم خصوصی حلوفصل کنند. این رویکرد که به «خاکپوشی» معروف است، برگرفته از آموزههای دینی و با هدف حفظ [[آبرو]] و [[کرامت]] افراد انجام میشود.<ref>وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، ۱۴۰۱ش، ص۴۸–۵۳.</ref> | |||
====ضمانتهای اجرایی==== | |||
در مارکههای میرخانی فیصلهها توسط نوکران و نیروهای مسلح رئیس قبیله اجرا میشد،<ref>تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص121</ref> اما در مارکههای مشارکتی با توجه به اختیاریبودن آن، عدم پذیرش آن بهمعنای گردنکشی و اهانت به مارکهچیان تلقی میشود و ممکن است به منزویشدن مقصر از جامعهٔ محلی منجر شود.<ref>[https://ghalibqjournal.com/index.php/ghalibqjournal/article/view/93/194 وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص47-48.]</ref> | |||
====کارکردهای آیین مارکه==== | |||
مارکه بهعنوان یک نهاد سنتی حل اختلاف، سازوکاری جامعنگر برای مدیریت تعارضات اجتماعی در جوامع هزاره ارائه میدهد. این آیین با ترکیب اصول عرفی و دینی، به دنبال تحقق عدالت ترمیمی از طریق گفتگو، میانجیگری و جبران خسارت است. فرایند مارکه مبتنی بر مشارکت جمعی و مشورت با بزرگان جامعه صورت میگیرد که در آن حفظ [[حریم خصوصی]] و آبروی طرفین از اولویتهای اصلی محسوب میشود. | |||
این مکانیسم بهویژه در حل اختلافات خانوادگی و جرایم علیه زنان، با تأکید بر اصل محرمانهبودن و خاکپوشی، نقش مؤثری در پیشگیری از تشدید تنشهای اجتماعی ایفا میکند. مارکه از طریق شیوههایی مانند ناغهگی (عذرخواهی رسمی) و پرداخت تاوان، به ترمیم روابط آسیبدیده و بازگرداندن تعادل اجتماعی کمک میکند. این نهاد سنتی با حفظ انعطافپذیری، توانسته است خود را با شرایط متحول جامعه تطبیق دهد و بهعنوان بخشی از سبک زندگی اجتماعی هزارهها تداوم یابد. کارکرد مارکه فراتر از حل اختلاف، شامل تقویت انسجام اجتماعی، احیای حیثیت افراد و پیشگیری از خشونتهای انتقامجویانه است.<ref>وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، ۱۴۰۱ش، ص۴۵–۴۷.</ref> | |||
====روشهای مشابه مارکَه در فرهنگهای دیگر==== | |||
با توجه به مشترکات تاریخی و فرهنگی ایران با افغانستان، در فرهنگ بومی ایران مواردی مشابه مارکه دیده میشود. روش ایلخانی، که روش عمومی در ایران گذشته بوده، با توجه به نقش اصلی رئیس طایفه یا ایلخان یا نمایندگان آنها و نقش مشورتی اعضای جامعه در حل منازعات و مصالحه، شباهت بیشتر به مارکهٔ میرخانی دارد؛ در جامعهٔ ایران کدخدا جایگاه داروغه و ارباب را در جامعهٔ هزارهها دارد. میانجیگری بزرگان که در آن علمای دینی، [[سید|سادات]] و ریشسفیدان محل نقش اصلی را دارد، به مارکهٔ مشارکتی نزدیک است.<ref>[https://jou.spsiran.ir/article_158604.html مرادیان و دیگران، «حلوفصل غیر قضایی اختلافات و دعاوی با مبانی عدالت ترمیمی در جامعهشناسی جنایی ایران»، 1399ش، ص2999-2901.]</ref> اما فیصلههای صادر شده از طرف این دو نهاد مانند [[خونبس]] در جرم قتل و جرایم ناموسی یا پرداخت هزینهٔ ازدواج بهمنظور مصالحه و رفع دشمنی، شباهت بیشتر به فیصلههای مارکه دارد.<ref>[http://ensani.ir/fa/article/download/29005 ارجمندی و نوروزی، «حل منازعات قومی در میان عشایر بختیاری شهرستان ایذه: رسم خونبری یا خونبس»، 1389ش.]</ref> | |||
==={{درشت|ب) جِرگه}}=== | |||
جرگه واژهٔ [[زبان فارسی|فارسی]] و بهمعنای حلقهزدن و صفکشیدن انبوه مردم است،<ref>[https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/جرگه دهخدا، لغتنامه، ذیل واژۀ جرگه.]</ref> اما در اصطلاح به سازوکار عرفی اطلاق میشود که بهمنظور حل اختلافات حقوقی، جرمی و رسیدگی به امور اجتماعی و سیاسی بر اساس قواعد عرفی مورد استفاده قرار میگیرد.<ref>[https://journal.ut.ac.ir/article_79353.html محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص32.]</ref> | |||
برخی از محققان پیشینهٔ جرگه را به دورهٔ آریاییها بازگردانده و بر این باور هستند که در هرسه مرحلهٔ تاریخی آریا، [[خراسان]] و افغانستان، جرگه در عرصهٔ اجتماعی و سیاسی نقش داشته است؛<ref>[https://ensani.ir/fa/article/438658/لویه-جرگه-و-جایگاه-آن-در-تاریخ-نگاری-معاصر-ا رضوی و مسلمیار، «لویهجرگه و جایگاه آن در تاریخنگاری معاصر افغانستان»، 1399ش، ص149.]</ref> اما برخی این ادعا را فاقد مدرک تاریخی و باستانشناسی میدانند<ref>[https://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id=2053 حنفی، «ایجاد سلطۀ استعماری از طریق لویهجرگه در افغانستان»، وبسایت خراسان زمین.]</ref> و سابقهٔ جرگه را قرن دهم میلادی و آغاز حضور [[قوم پشتون]] در [[افغانستان]] بازمیگردانند.<ref>[https://iiwfs.com/wp-content/uploads/2021/10/گزارش-75.pdf عباسیان، «قدرتگیری پشتونها در افغانستان؛ هدف مشترک پاکستان و غرب» وبسایت مؤسسۀ آیندهپژوهی جهان اسلام.]</ref> سابقهٔ سیاسی جرگه نیز به نشست ۱۷۰۹م در منطقهٔ مانجهٔ [[قندهار]] با دعوت میروس هوتکی بازمیگردد؛ اما عنوان «لویهجرگه» مرکب از دو واژهٔ لویه (پشتو) بهمعنای بزرگ و جرگه (فارسی) بهمعنای مجلس که از نظر برخی کارشناسان، شکل تحریفشدهٔ حق حاکمیت و نمایندگی مردم، از سوی حکومتهای افغانستان بوده، بعد از ۱۹۱۹م تا امروز در سیاستهای داخلی و خارجی افغانستان نقش بازی کرده است.<ref>[https://mujibrahimi.com/article/لویه-جرگه-پارادوکس-سنت-و-مدرنیته/ رحیمی، «لویهجرگه پارادوکس سنت و مدیرنیته نگاه ژرف و انتقادی به یکی از سنتهای افغانستان»، وبسایت مجیبالرحمن رحیمی.]</ref> | |||
====مبانی احکام جرگه==== | |||
فیصلههای (صدور احکام) جرگه براساس قواعد نانوشتهٔ عرفی (پشتونوالی) و نرخ یعنی رویهٔ جرگههای قبلی صادر میشود که بر اساس نظریهٔ برخی محققان این قواعد مقدم بر قوانین حکومتی و حتی دستورات شرعی است.<ref>[https://journal.ut.ac.ir/article_79353.html محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش،ص28.]</ref> پشتونوالی بهعنوان چارچوب اخلاقی و اجتماعی قوم پشتون، عناصری چون [[مهمان نوازی|مهماننوازی]]، دفاع از [[ناموس]]، و انتقام را در بر میگیرد. این نظام، که ریشه در عرف و سنت دارد، اغلب با قوانین مذهبی و دولتی در تضاد قرار میگیرد، بهویژه در مواردی مانند حل منازعات از طریق دادن زن بهعنوان غرامت. | |||
در جامعهٔ پشتون، منازعات بهطور عمده حول سه محور ثروت، ناموس، و زمین میچرخد. جرایمی مانند قتل یا تعرض به ناموس، نه تنها بهعنوان جرم علیه فرد، بلکه بهعنوان نقض [[عزت نفس|عزت]] جامعه تلقی میشوند. در چنین مواردی جرگه بر مبنای پشتونوالی با مکانیسمهایی مانند پرداخت [[دیه]] یا ازدواج اجباری به دنبال ترمیم شکافهای اجتماعی است.<ref>[https://www.usip.org/sites/default/files/file/clash_two_goods_dari.pdf بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح.]</ref> | |||
====تضاد بین قوانین عرفی و دولتی==== | |||
قوانین عرفی پشتونوالی و جرگه اغلب با قوانین دولتی در تعارض قرار میگیرند. در حالی که سیستم قضایی رسمی به مجازات فردی میپردازد، قوانین عرفی بر آشتی اجتماعی و جبران خسارت تأکید دارند. این تفاوتها بهویژه در مواردی مانند دشمنیهای خونی و جرایم ناموسی آشکار میشود، جایی که دولت بهعنوان طرف بیطرف عمل میکند، اما جامعهٔ محلی به دنبال راهحلی مبتنی بر سنت است. | |||
====نقش جرگه در منازعات خانوادگی و مالی==== | |||
جرگه در حل اختلافات مالی و خانوادگی نیز کاربرد دارد. مواردی مانند سرقت از [[خانه]]، نه تنها بهعنوان یک جرم مالی، بلکه بهعنوان نقض عزت صاحب خانه دیده میشود. همچنین، منازعات مربوط به [[مهریه]] و [[جهیزیه]] در چارچوب جرگه و پشتونوالی حل میشوند، که نشاندهنده نفوذ عمیق این نهاد در تمام جنبههای زندگی اجتماعی پشتونها است.<ref>[https://www.usip.org/sites/default/files/file/clash_two_goods_dari.pdf بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح.]</ref> | |||
====فرایند جِرگه==== | |||
در ابتدا با دو سوی نزاع جهت زمینهسازی برگزاری جرگه صحبت میشود و سپس با وساطت برخی افراد یا دعوت طرفین نزاع یا فراخواندن رئیس قبیله، جرگه را برگزار میکنند.<ref>[https://www.usip.org/sites/default/files/file/clash_two_goods_dari.pdf بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح.]</ref> در برخی قبایل تا شکایت از جانب طرفین نزاع و نزدیکان آنها صورت نگیرد، جرگه حق مداخله ندارد.<ref>[http://www.hoqooq.eu/akbarzamin081115.pdf زمین، «تعمقی در بارۀ عدالت رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت حقوق.]</ref> سپس دو یا چند نفر از بزرگان و علمای محلی بهمنظور رسیدگی به موضوع دعوت میشوند. بزرگان با دعای خیر و طرح سؤال از طرفین و شهود علم خود را کامل کرده، با گرفتن اختیارخط (اجازهنامه) از طرفین، فیصله صادر میکنند. در صورت شکست جرگهٔ اول، در مرحلهٔ دوم، جرگه در سطح بزرگتر و با حضور رؤسای روستاها و بزرگان دیگر دایر میشود. اگر در این مرحله نیز به موفقیت نرسد، در مرحلهٔ سوم جرگهٔ بزرگی به نام «تخم» دایر میشود که شامل خانها و بزرگان دیگر قبایل نیز میشود. | |||
رسیدگی به مسائلی چون نزاع میان قبایل بزرگ، تنها در صلاحیت مستقیم جرگهٔ بزرگ (تخم) است. اعضای حاضر در جرگه میتوانند با ترک جلسه یا عدم حضور در آن، مخالفت خود را با جرگه و فیصله آن ابراز کند. در صورتی که مخالفین از حمایت مردمی برخوردار باشند، جرگه با شکست مواجه میشود. همچنین برگزاری جرگه، هزینهٔ خاصی ندارد، اما بر اساس اصل مهماننوازی در فرهنگ پشتونوالی، پذیرایی از جرگه میتواند هزینههای سنگینی داشته باشد که باید از سوی دو طرف منازعه پرداخت شود.<ref>[https://www.usip.org/sites/default/files/file/clash_two_goods_dari.pdf بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح.]</ref> | |||
====فیصلههای جِرگه==== | |||
بازگرداندن اموال سرقتی، پرداخت مرهمانه (هزینهٔ درمان) در قضایای ضرب و جرح، محرومیت محکوم از حقوق اجتماعی، پرداخت غرامت بهدلیل آبروی متضرر<ref>[https://www.usip.org/sites/default/files/file/clash_two_goods_dari.pdf بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح]</ref> (در صورت برائت متهم، مدعی غرامت پرداخت میکند)، عذرخواهی در حضور عموم یا رفتن به خانهٔ متضرر با گوسفند و ریسمان بهگردن متهم،<ref>[https://ensani.ir/fa/article/438658/لویه-جرگه-و-جایگاه-آن-در-تاریخ-نگاری-معاصر-ا رضوی و مسلمیار، «لویهجرگه و جایگاه آن در تاریخنگاری معاصر افغانستان»، 1399ش، ص156.]</ref> پرداخت خونبها و فراهمسازی زمینهٔ عروسی یک زن از خانوادهٔ محکوم با مرد خانوادهٔ متضرر (دختر عذر) در قضیهٔ قتل و قضایای ناموسی، از جملهٔ مصادیق فیصله در جرگه است.<ref>[https://www.usip.org/sites/default/files/file/clash_two_goods_dari.pdf بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح.]</ref> | |||
====ضمانت اجرای فیصلههای جِرگه==== | |||
در جرگه، ابتدا از دو سوی منازعه برای قبولی فیصلهٔ جرگه، تضمین مالی میگیرند؛ در صورت نقض از جانب یکی از طرفین، تضمین به جانب مقابل پرداخته میشود و همچنین هزینهٔ پذیرایی جرگه میتواند عامل بازدارندهٔ از رد فیصلهٔ جرگه در مرحلهٔ اول و دوم باشد.<ref>[https://www.usip.org/sites/default/files/file/clash_two_goods_dari.pdf بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح.]</ref> | |||
در صورت حضور نیافتن متهم در جرگه، حکم غیابی صادر میشود حتی در برخی قبایل حکم به تاراج اموال و تبعید مجرم غایب یا کسی که از فیصلهٔ جرگه سرپیچی کند صورت میگیرد. در صورت امتناع محکوم از پرداخت غرامت، مدعی را به تحصیل آن مختار میگذارند؛ اما در برخی قبایل برای شخصی که فیصله را قبول نکند مجازاتی همچون پرداخت پول نقد، ذبح حیوان و سوزاندن خانه، در نظر گرفته میشود.<ref>[https://ensani.ir/fa/article/438658/لویه-جرگه-و-جایگاه-آن-در-تاریخ-نگاری-معاصر-ا رضوی، و مسلمیار، «لویهجرگه و جایگاه آن در تاریخنگاری معاصر افغانستان»، 1399ش، ص145، 151، 165 و 171.]</ref> | |||
====اهمیت و کارکردهای جرگه در فرهنگ افغانستان==== | |||
جرگه بهعنوان نهادی ریشهدار در فرهنگ سیاسی و اجتماعی افغانستان، بهویژه در میان قوم پشتون، جایگاهی ویژه و ممتاز دارد. این سنت دیرینه که در سطوح مختلف محلی، قومی و ملی برگزار میشود، نقش تعیینکنندهای در حل و فصل اختلافات، تصمیمگیریهای جمعی و مدیریت امور اجتماعی دارد. در سطح محلی، جرگه کارکردی شبه قضایی دارد و به حل منازعات روزمره میپردازد، حال آنکه در سطح قومی، عهدهدار رسیدگی به مسائل پیچیدهتر میان قبایل و اقوام مختلف است. | |||
جرگه در بافت فرهنگی افغانستان بهعنوان نماد خرد جمعی و مشورت محوری شناخته میشود که بر پایهٔ اصولی چون احترام به بزرگان، رعایت سنتها و حفظ انسجام اجتماعی استوار است. این نهاد سنتی علاوهبر اثرگذاری در حل اختلافات، در تثبیت هویت جمعی، انتقال ارزشهای فرهنگی و تقویت همبستگی اجتماعی نیز نقش اساسی دارد. در طول تاریخ معاصر افغانستان، جرگه بهعنوان مکانیسمی برای مشروعیتبخشیدن به حکومتها و تصمیمگیریهای کلان سیاسی عمل کرده و در مقاطع حساس تاریخی، جهتدهی به سرنوشت کشور را بر عهده داشته است.<ref>علیآبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، ۱۳۹۵ش، ص449-452.</ref> | |||
===انواع جرگه در افغانستان=== | |||
====۱. جرگه محلی==== | |||
جرگهٔ محلی به گردهماییهایی اطلاق میشود که در سطح محدود و محلی تشکیل میگردد. این نوع جرگه عمدتاً برای رسیدگی به مسائل و اختلافات روستایی و محلی برگزار میشود. شرکتکنندگان در این جرگه معمولاً از بزرگان و ریشسفیدان همان منطقه بوده که به حل و فصل امور جاری و مشکلات محلی میپردازند. این شکل از جرگه به دلیل محدودیت جغرافیایی و تعداد شرکتکنندگان، کوچکترین سطح جرگه محسوب میشود.<ref>علیآبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، ۱۳۹۵ش، ص449-452.</ref> | |||
====۲. جرگه قومی==== | |||
جرگهٔ قومی سطح وسیعتری نسبت به جرگه محلی دارد و در سطح یک قوم یا چند قوم همجوار تشکیل میشود. این نوع جرگه عمدتاً برای حل و فصل مسائل و اختلافات قومی که دامنهای فراتر از یک روستا یا منطقه محدود دارد، برگزار میگردد. شرکتکنندگان در این جرگه معمولاً از سران و بزرگان قبایل و اقوام مختلف تشکیل شده و تصمیمات اتخاذ شده در آن برای تمامی اعضای قوم یا قبایل شرکتکننده لازم الاجراست.<ref>علیآبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، ۱۳۹۵ش، ص449-452.</ref> | |||
== | ====لویه جرگه (جرگه ملی)==== | ||
لویه جرگه یا جرگهٔ بزرگ، عالیترین سطح جرگه در افغانستان محسوب میشود که با حضور نمایندگان تمامی اقوام، قبایل، بزرگان و ریشسفیدان از سراسر کشور تشکیل میشود. این نهاد بهعنوان یک مرجع فوق پارلمانی عمل کرده و مسائل اساسی و استراتژیک کشور را مورد بررسی قرار میدهد. از جمله مهمترین وظایف لویه جرگه میتوان به انتخاب یا عزل پادشاه، تصویب یا اصلاح [[قانون اساسی]]، محاکمه رئیسجمهور، اعلام [[جنگ]] یا صلح، اعلام حالت فوقالعاده و سایر تصمیمگیریهای کلان کشوری اشاره کرد. بههمین دلیل کلیه قوانین اساسی افغانستان از ۱۹۲۳م تا ۲۰۱۲م توسط لویه جرگههای ملی به تصویب رسیدهاند. این نهاد بهدلیل ماهیت فراگیر و ملی آن، از اهمیت و اعتبار خاصی در نظام سیاسی افغانستان برخوردار است.<ref>علیآبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، ۱۳۹۵ش، ص449-452.</ref> | |||
قانون اساسی ۱۳۸۲ش نیز لویهجرگه را عالیترین مظهر ارادهٔ مردم افغانستان معرفی کرد و اعضای آن را شامل اعضای شورای ملی و سنا، رؤسای شوراهای استانها و شهرستانها و همچنین وزرای کابینه، رئیس و اعضای دادگاه عالی و دادستانیکل بدون حق رأی، تعریف کرده است.<ref>قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان، 1382ش، مادهٔ 110.</ref> اما برخی از مخالفان این نهاد را برگرفته از سنت قبیلهای و تابع ایدهٔ ناسیونالیستی میدانند.<ref>قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان، 1382ش، مادهٔ 111.</ref> | |||
====لویه جرگههای مهم در افغانستان==== | |||
لویه جرگه بهعنوان نهادی ریشهدار در سنتهای قوم پشتون، نخستینبار در سال ۱۷۰۹م بهمنظور انتخاب میرویس هوتکی به مقام رهبری تشکیل گردید. از آن پس، این نهاد به بخشی جداییناپذیر از حیات سیاسی افغانستان تبدیل شده و در بزنگاههای تاریخی مختلف نقش آفرینی کرده است. از ۱۷۴۷م به بعد، لویه جرگههای متعددی در ادوار مختلف تشکیل شده که هر یک بازتابی از تحولات سیاسی و اجتماعی کشور بوده است. | |||
بهطور سنتی، لویه جرگه پدیدهای دولتی محسوب میشد که به فرمان حکومت تشکیل میشد و اعضای آن توسط نهادهای حکومتی انتخاب میشدند. این ویژگی سبب میشد که این نهاد بهطور عمومی حامی سیاستهای حکومت مرکزی باشد. در ذیل به مهمترین لویه جرگههای تشکیلشده در افغانستان اشاره شده است: | |||
۱. در ۱۷۴۷م، لویهجرگهای در عمارت مزار شیر سرخ واقع در قلعهٔ نظامی نادرآباد در حومهٔ [[قندهار]] برگزار شد. پس از ۹ روز مذاکره فشرده و به پیشنهاد درویش صابر شاه، [[احمدشاه ابدالی|احمدخان ابدالی]] به مقام پادشاهی برگزیده شد. این رویداد به حکومت احمدخان ابدالی مشروعیت قانونی بخشید. | |||
۲. در ۱۸۴۱م، همزمان با تهاجم نظامی بریتانیا به افغانستان، لویهجرگهای برای اتخاذ تصمیم در این خصوص تشکیل شد. | |||
۳. سال ۱۸۶۵ شاهد تشکیل لویهجرگهای بود که به دعوت شیرعلی خان پادشاه افغانستان برگزار شد. هدف اصلی این نشست، مشروعیتبخشیدن به حکومت وی و تصویب ولیعهدی فرزندش بود. | |||
۴. در ۱۹۱۵م، در دوران حکومت حبیبالله خان، لویه جرگهای برای اعلام بیطرفی افغانستان در جنگ جهانی اول تشکیل شد. | |||
۵. در فاصلهٔ سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۸، در دورهٔ امانالله خان، سه لویهجرگه برگزار شد که به ترتیب به تصویب قانون اساسی، تکمیل و اصلاح آن، تعیین حق انتخابات آزاد، تأسیس شورای ملی و سایر مسائل جاری کشور پرداختند. | |||
۶. در ۱۹۳۰م، در زمان محمدنادر شاه، لویه جرگهای برای تأیید پادشاهی وی و اعطای مشروعیت قانونی به حکومتش تشکیل شد. سپس در [[پاییز]] همان سال (اکتبر ۱۹۳۱)، لویهجرگه دیگری قانون اساسی تدوین شده توسط حکومت محمدنادر شاه را مورد تصویب قرار داد. | |||
۷. در ۱۳۲۰ش لویه جرگهای دیگر، بیطرفی افغانستان را در جنگ جهانی دوم اعلام نمود. | |||
۸. سال ۱۳۴۳ش شاهد تشکیل لویهجرگهای در دوران محمدظاهر شاه بود که به تصویب قانون اساسی جدید پرداخت. | |||
در | |||
۹. در بهمن ۱۳۵۵ش، در دورهٔ ریاست جمهوری محمدداود خان، لویه جرگهای برای تثبیت نظام جمهوری، تأیید ریاست جمهوری وی و تصویب قانون اساسی جدید برگزار شد. | |||
۱۰. در ۱۳۶۴ش لویه جرگهای بهمنظور تحکیم پایههای قدرت ببرک کارمل و مشروعیتبخشیدن به رژیم او تشکیل شد. این نشست از حضور سربازان اتحاد شوروی در افغانستان تقدیر به عمل آورد و خواستار تداوم حضور آنان شد. | |||
۱۱. سال ۱۳۶۶ش شاهد تشکیل لویه جرگهای تحت نظارت نجیبالله بود که به تهیه قانون اساسی جدید و انتخاب رئیسجمهور پرداخت. این نشست عبارت دمکراتیک را از نام رسمی کشور حذف کرد، اسلام را بهعنوان دین رسمی افغانستان اعلام کرد و نجیبالله را بهعنوان رئیسجمهور به رسمیت شناخت. | |||
۱۲. در ۱۳۶۷ش لویه جرگه دیگری تشکیل شد که قانون اساسی جدید تدوین شده در ۱۳۶۶ش را مورد تصویب قرار داد. | |||
۱۳. دولت اسلامی افغانستان در ۱۹۹۳م شورای اهل حل و عقد را برای تمدید دوره حکومت [[برهانالدین ربانی]] تشکیل داد. | |||
۱۴. در ۱۳۸۱ش لویه جرگهای با حضور ۱۵۰۰ عضو برای تعیین دولت جدید تشکیل شد. بر اساس تصمیمات این نشست، ادارهٔ موقت افغانستان به رهبری حامد کرزی برای مدت شش ماه زمام امور کشور را به دست گرفت. | |||
۱۵. پس از پایان این دورهٔ ششماهه، لویه جرگهٔ اضطراری دیگری با حضور ۱۶۰۰ عضو تشکیل شد که به تشکیل دولت انتقالی دو ساله به ریاست حامد کرزی رأی داد و عنوان رسمی دولت را از «اداره موقت افغانستان» به «دولت انتقالی اسلامی افغانستان» تغییر داد. | |||
۱۶. در ۲۰۰۴م این نهاد قانون اساسی جدید افغانستان را مورد تصویب قرار داد. | |||
۱۷. در ۱۳۹۰م لویه جرگهٔ بزرگی بهدستور رئیسجمهور افغانستان به مدت سه روز در کابل تشکیل شد تا دربارهٔ امضای قرارداد استراتژیک بین افغانستان و آمریکا بحث و اعلام نظر نماید. در این نشست، نمایندگان ولسی جرگه (پارلمان) و مشرانو جرگه (مجلس سنا) به همراه سایر نمایندگان انتصابی حضور داشتند.<ref>علیآبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، ۱۳۹۵ش، ص449-452.</ref> | |||
===روشهای مشابه جرگه در دیگر فرهنگها=== | |||
طبق روایات تاریخی نهادهای مشابه جرگه، در مناطق قبایلی پاکستان،<ref>[https://ensani.ir/fa/article/450783/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B7%D9%82-%D9%82%D8%A8%DB%8C%D9%84%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%84-%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D وریج کاظمی، «بررسی جایگاه مناطق قبیلهای فدرال پاکستان در تثبیت بحران امنیتی منطقه»، 1400ش، ص237.]</ref> بلوچهای افغانستان، پاکستان و [[ایران]] با محوریت سرداران و میران<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/228959/بلوچ?entryviewid=259785 بلوکباشی، «بلوچ»، وبسایت مرکز دائرۀ المعارف بزرگ اسلامی.]</ref> وجود دارد.<ref>[https://www.sid.ir/paper/955525/fa#downloadbottom شیرخانی و دیگران، «تحلیل ساختار اجتماعی آیینهای بلوچ در مثلهای بلوچی سرحدی بر پایۀ رویکرد مردممدارانۀ بوراوی»، 1400ش، ص166-176.]</ref> همچنین لویه جرگه کاپی مجلس بزرگ ملت ترک است که در ترکیه به ابتکار مصطفی اتاترک دایر شد و توسط محمود طرزی در دورهٔ امانالله وارد افغانستان شد.<ref>[https://mujibrahimi.com/article/لویه-جرگه-پارادوکس-سنت-و-مدرنیته/ رحیمی، «لویهجرگه پارادوکس سنت و مدیرنیته نگاه ژرف و انتقادی به یکی از سنتهای افغانستان»، وبسایت مجیبالرحمن رحیمی.]</ref> | |||
===ج) شورای اصلاحی=== | |||
شورای اصلاحی بهعنوان نهادی سنتی در حل و فصل اختلافات محلی، ساختاری مشابه با جرگه در جوامع پشتون دارد، اما با برخی تمایزات قابل توجه. این نهاد اجتماعی متشکل از شخصیتهای معتبر و مورد احترام جامعه است که شامل عالم دینی محل، مالکین منطقه، نمایندگان حکومت محلی و بزرگان جامعه میشوند. حضور فعال علمای دینی در این شوراها نشاندهندهٔ اهمیت بعد مذهبی در فرایند حل اختلاف است، اگرچه تصمیمات نهایی بهصورت الزامی در چارچوب فقهی صرف قرار نمیگیرد. | |||
===ویژگیهای شورای اصلاحی=== | |||
ویژگی بارز شورای اصلاحی، ترکیب چندقومیتی آن است که امکان مشارکت نمایندگان گروههای مختلف ساکن در یک منطقه را فراهم میسازد. این ساختار به حل اختلافات میان گروههای مختلف با حفظ تنوع فرهنگی کمک میکند. هرچند در عمل، زنان بهطور عمده از طریق نمایندگان مرد در این فرایند مشارکت داده میشوند. | |||
حوزههای مداخله شورای اصلاحی بهطور عمده شامل اختلافات مالی، معاملات تجاری، مسائل مربوط به اموال و داراییها و همچنین منازعات خانوادگی میشود. طرفین اختلاف این امکان را دارند که نمایندگانی را برای میانجیگری یا حکمیت انتخاب کنند، که این ویژگی، وجه تمایز مهمی در مقایسه با سایر نهادهای سنتی حل اختلاف محسوب میشود.<ref>[https://www.usip.org/sites/default/files/file/clash_two_goods_dari.pdf بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح.]</ref> | |||
===ترکیب و تشکیلات شورای اصلاحی=== | |||
شورا متشکل از بزرگان محل، ریشسفیدان و افراد صاحب نفوذ اجتماعی است که به صورت خودجوش و بر اساس اعتماد جامعه گرد هم میآیند. اعضای شورا معمولاً از میان کسانی انتخاب میشوند که از احترام اجتماعی برخوردار بوده و به ارزشهای عرفی و دینی جامعه آشنایی کامل دارند. این ترکیب انعطافپذیر بسته به نوع و سطح اختلافات قابل تغییر است. | |||
===فرایند رسیدگی در شورای اصلاحی=== | |||
جلسات شورا به صورت غیررسمی و معمولاً در مکانهای عمومی تشکیل میشود. پس از شنیدن نظرات تمامی طرفین درگیر و شاهدان، اعضای شورا به مشورت میپردازند. تصمیمگیری بر اساس عرف محلی، مصالح اجتماعی و با تکیه بر خرد جمعی انجام میگیرد. نتیجه نهایی که به صورت اجماعی حاصل میشود، معمولاً مورد پذیرش جامعه قرار میگیرد. | |||
===شیوههای حل اختلاف در شورای اصلاحی=== | |||
[[شورا]] از مکانیسمهای متنوعی برای حل منازعات استفاده میکند که شامل میانجیگری، مصالحه، جبران خسارت و در موارد خاص اعمال مجازاتهای عرفی میشود. تأکید اصلی بر ترمیم روابط اجتماعی و بازگرداندن تعادل به جامعه محلی است. در این فرایند، حفظ آبرو و حیثیت طرفین از اهمیت ویژهای برخوردار است. | |||
===کارکردهای اجتماعی شورای اصلاحی=== | |||
شورا علاوهبر حل اختلافات، نقش مهمی در حفظ انسجام اجتماعی، انتقال ارزشهای فرهنگی و تقویت همبستگی محلی ایفا میکند. این نهاد بهعنوان پل ارتباطی بین سنت و وضعیت جدید عمل کرده و در بسیاری موارد توانسته است تعادل مناسبی بین خواستههای جدید و ارزشهای سنتی ایجاد کند.<ref>[https://journal.ut.ac.ir/article_79353_81dd801f925c3663747754833d62a808.pdf محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص40.]</ref> | |||
===د) موکیخان/ موکیجماعتخانه=== | |||
موکی جماعت خانه بهعنوان نهاد سنتی حل اختلاف در جامعه اسماعیلیه افغانستان مرسوم است و نظامی منسجم برای رسیدگی به اختلافات محلی ارائه میدهد. این سازوکار که بهطور عمده در اسماعیلیان مناطق [[بدخشان]]، واخان و لفمان رایج است، متشکل از رهبران مذهبی و بزرگان جامعه بوده که با عنوان موکی شناخته میشوند. | |||
ترکیب اعضای موکی جماعت خانه بهطور معمول شامل سه نفر از علمای مذهبی و دو نفر از بزرگان محلی میشود که از میان افراد دانشآموخته و صاحب نظر انتخاب میگردند. این افراد با تسلط بر اصول فقهی و آگاهی از سنتهای محلی، صلاحیت لازم برای داوری در اختلافات را دارا هستند. | |||
فرایند رسیدگی در این نهاد مبتنی بر اصول مشورتی و با تکیه بر آموزههای مذهبی اسماعیلیه صورت میگیرد. جلسات رسیدگی بهصورت جمعی برگزار شده و تصمیمات با در نظر گرفتن همزمان معیارهای شرعی و عرفی اتخاذ میشوند. این روش که ریشه در سنتهای دیرین جامعه اسماعیلی دارد، علاوهبر کارکرد حقوقی، نقش مهمی در حفظ انسجام اجتماعی و تقویت [[هویت جمعی]] این جامعه ایفا میکند.<ref>[https://journal.ut.ac.ir/article_79353_81dd801f925c3663747754833d62a808.pdf محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص40.]</ref> | |||
موکیخان، شامل سه موکی (بزرگان مذهبی) و دو تا پنج نفر از بزرگان اجتماعی است که بر اساس آموزههای فقهی و اصول فرهنگی این جماعت، منازعات خانوادگی و فامیلی را فیصله میکند.<ref>[https://www.usip.org/sites/default/files/file/clash_two_goods_dari.pdf بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان».]</ref> | |||
===ه) اورا و لندیار=== | |||
نظام حل اختلاف «اورا و لندیار» در ولایت [[نورستان]] [[افغانستان]] بهعنوان یکی از کهنترین سازوکارهای عدالت ترمیمی، ریشه در ساختار قبیلهای و جغرافیای خاص این منطقه دارد. این نظام دوگانه شامل اورا برای مسائل مدنی و روزمره و لندیار برای اختلافات مهمتر است که هر دو بر اساس سنتهای دیرینه قبیلهای و آموزههای اسلامی عمل میکنند. | |||
اورا بهعنوان شورای محلی متشکل از سه تا پنج نفر از افراد معتمد و با تقوای جامعه است که برای مدت یک تا دو سال انتخاب میشوند. اعضای آن که به مجلس معروفند، بهطور معمول از میان افراد تحصیلکرده مذهبی یا دارای تحصیلات ابتدایی که از ساکنان اصلی محل هستند، برگزیده میشوند. رهبری این شورا بر عهده فردی به نام چشت یا اوچشت است که نقش میانجی و داوری اصلی را ایفا میکند. | |||
لندیار بهعنوان شورای بزرگان، متشکل از افراد متنفذ و با تجربهتر جامعه است که در امور مهمتر و پیچیدهتر دخالت میکنند. این شورا بهطور معمول در مکانهای خاصی به نام اوله امه تشکیل جلسه میدهد و تصمیمات آن از اعتبار و نفوذ بیشتری برخوردار است. | |||
فرایند رسیدگی در هر دو شورا مبتنی بر اصول مشورتی، عرف محلی و آموزههای اسلامی است. در حالحاضر این جلسات در [[مسجد|مساجد]] یا مراکز فرهنگی محلی برگزار میشود. تصمیمگیریها بهصورت جمعی و با هدف کشف حقیقت و اجرای عدالت صورت میگیرد. اعضای شورا به صورت داوطلبانه خدمت میکنند و از اخذ هرگونه حقالزحمه خودداری میورزند. | |||
در | |||
این نظام سنتی علاوهبر کارکرد حل اختلاف، نقش مهمی در حفظ انسجام اجتماعی، انتقال ارزشهای فرهنگی و تقویت همبستگی محلی ایفا میکند. با وجود تغییرات اجتماعی، اورا و لندیار همچنان بهعنوان نهادهای معتبر و مورد اعتماد جامعه نورستان به حیات خود ادامه میدهند و در کنار نظامهای رسمی به اداره امور محلی میپردازد.<ref>[https://journal.ut.ac.ir/article_79353_81dd801f925c3663747754833d62a808.pdf محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص41.]</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس پیشنویس}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
*بارفیلد و دیگران، | {{آغاز منابع}} | ||
*تیمورخانوف، ل، تاریخ ملی هزاره، | * ارجمندی، غلامرضا و نوروزی، ابوالقاسم، «حل منازعات قومی در میان عشایر بختیاری شهرستان ایذه رسم خونبری یا خونبس»، مجلهٔ بررسی مسائل اجتماعی ایران، سال اول، شمارهٔ ۱، بهار ۱۳۸۹ش. | ||
* | * بارفیلد و دیگران، «مبارزهٔ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح، تاریخ بازدید: ۸ تیر ۱۴۰۲ش. | ||
*«طرح تسوید و تصویب قانون جرگهها و شوراهای اصلاحی برخلاف قانون اساسی | * بلوکباشی، علی، «بلوچ»، وبسایت مرکز دائرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۱ تیر ۱۳۹۹ش. | ||
*«فرهنگ از منظر جامعهشناسی»، وبسایت دفتر انتشارات و فناوری آموزش، تاریخ درج مطلب: | * تیمورخانوف، ل، تاریخ ملی هزاره، ترجمهٔ عزیز طغیان، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۲ش. | ||
*قانون | * حنفی، جمیل، «ایجاد سلطهٔ استعماری از طریق لویهجرگه در افغانستان»، وبسایت خراسان زمین، تاریخ درج مطلب: اکتوبر ۲۰۱۳م. | ||
*قانون صلاحیت تشکیل و صلاحیت محاکم | * دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، وبسایت مؤسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا و مرکز بینالمللی آموزش زبان فارسی، تاریخ بازدید: ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲. | ||
*محقق، محمدحسن، «دادرسیهای ترمیمی | * رحیمی، مجیبالرحمن، «لویهجرگه پارادوکس سنت و مدیرنیته نگاه ژرف و انتقادی به یکی از سنتهای افغانستان، وبسایت مجیبالرحمن رحیمی، تاریخ درج مطلب: ۵ اسفند ۱۳۹۷ش. | ||
*موسوی، عسکر، | * رضوی، ابوالفضل و مسلمیار، احمدشعیب، «لویهجرگه و جایگاه آن در تاریخنگاری معاصر افغانستان»، دوفصلنامهٔ جامعهشناسی تاریخی، شمارهٔ ۱، بهار و تابستان ۱۳۹۹ش. | ||
*وحیدی، | * زمین، محمداکبر، «تعمقی دربارهٔ عدالت رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت حقوق، تاریخ بازدید: ۲۸ تیر ۱۴۰۲ش. | ||
*وحیدی، عبدالملک و رحیمی، خادمحسین، «مبانی و جلوههای قرآنی سیاست جنایی مشارکتی»، | * ساعی، علی و زکی محمدباقر، «تحلیل جامعهٔ مدنی در افغانستان: مطالعهٔ موردی لویهجرگهٔ ۱۳۰۷–۱۳۸۲ش»، دوفصلنامهٔ جامعهشناسی تاریخی، شمارهٔ ۲، پاییز و زمستان ۱۴۰۰ش. | ||
* شیرخانی و دیگران، «تحلیل ساختار اجتماعی آیینهای بلوچ در مثلهای بلوچی سرحدی بر پایهٔ رویکرد مردممدارانهٔ بوراوی»، دوماهنامهٔ فرهنگ و ادبیات عامه، سال ۹، شمارهٔ ۴۲، بهمن و اسفند ۱۴۰۰ش. | |||
* «طرح تسوید و تصویب قانون جرگهها و شوراهای اصلاحی برخلاف قانون اساسی میباشد»، خبرگزاری صدای افغان، تاریخ درج مطلب: ۱ خرداد ۱۳۹۰ش. | |||
* عباسیان، ساناز، «قدرتگیری پشتونها در افغانستان؛ هدف مشترک پاکستان و غرب» وبسایت مؤسسهٔ آینده پژوهی جهان اسلام، تاریخ بازدید: ۲۵ تیر ۱۴۰۲ش. | |||
* علیآبادی، علیرضا، جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران، مؤسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بینالمللی الهدی، ۱۳۹۵ش. | |||
* «فرهنگ از منظر جامعهشناسی»، وبسایت دفتر انتشارات و فناوری آموزش، تاریخ درج مطلب: ۲۴ آبان ۱۳۹۴ش. | |||
* قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان، ۱۳۸۲ش. | |||
* قانون صلاحیت تشکیل و صلاحیت محاکم قوهٔ قضائیه جمهوری اسلامی افغانستان، ۱۳۸۴ش. | |||
* قنبرپور، سینا، «میارداری در بلوچها و حمایت از پناهندگان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ، تاریخ درج مطلب: ۱۸ دی ۱۳۸۹ش. | |||
* محقق، محمدحسن، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، فصلنامهٔ مطالعات علوم انسانی پژوهان، بهار و تابستان ۱۳۹۷ش. | |||
* مرادیان، پرویز و دیگران، «حلوفصل غیرقضایی اختلافات و دعاوی با مبانی عدالت ترمیمی در جامعهشناسی جنایی ایران»، فصلنامهٔ جامعهشناسی سیاسی ایران، سال سوم، شمارهٔ ۳، پاییز ۱۳۹۹ش. | |||
* موسوی، عسکر، هزارههای افغانستان، ترجمهٔ اسدالله شفایی، تهران، مؤسسهٔ فرهنگی هنری نقش سیمرغ، ۱۳۷۹ش. | |||
* وریج کاظمی، مریم، «بررسی جایگاه مناطق قبیلهای فدرال پاکستان در تثبیت بحران امنیتی منطقه»، فصلنامهٔ جغرافیا و روابط انسانی، شمارهٔ ۴، بهار ۱۴۰۰ش. | |||
* وحیدی، عبدالمالک و رحیمی، خادمحسین، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، فصلنامهٔ علوم اجتماعی دانشگاه غالب، شمارهٔ چهارم، زمستان ۱۴۰۱ش. | |||
* وحیدی، عبدالملک و رحیمی، خادمحسین، «مبانی و جلوههای قرآنی سیاست جنایی مشارکتی»، فصلنامهٔ پژوهش حقوق کیفری، دور نهم، شمارهٔ ۳۴، بهار۱۴۰۰ش. | |||
{{پایان منابع}} | |||
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۲۹
روشهای عرفی حل منازعات در افغانستان؛ سازوکارهای حل منازعات حقوقی و کیفری بهصورت غیررسمی در افغانستان.
روشهای عرفی حل منازعات در افغانستان بهعنوان بخشی جداییناپذیر از سبک زندگی و فرهنگ اجتماعی این کشور، نقش حیاتی در مدیریت تعارضات ایفا میکند. این سازوکارهای بومی که در قالب نهادهایی مانند مارکه، جرگه، شورای اصلاحی و موکی جماعت خانه ظهور یافته است، ریشه در سنتهای دیرین اجتماعی داشته و با معیارهای عدالت ترمیمی همخوانی دارد و هر یک از روشهای عرفی با توجه به بافت قومی و جغرافیایی خاص خود، الگوهای منحصربهفردی برای حل اختلافات توسعه داده است.
تأکید بر اصولی مانند مشورت جمعی، جبران خسارت، حفظ آبروی طرفین و ترمیم روابط اجتماعی، وجوه مشترک این نظامها محسوب میشود. این نهادهای سنتی، فراتر از کارکرد حقوقی، بهعنوان عامل مهمی در حفظ انسجام اجتماعی، انتقال ارزشهای فرهنگی و تقویت سرمایههای اجتماعی عمل میکنند.
تعریف روشهای عرفی حل منازعات در افغانستان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]عرف بهمعنای مجموعه عاداتی است که در جامعه شیوع داشته و توسط اعضای جامعه پذیرفته شده است.[۱] روشهای عرفی حل منازعات به سازوکارهای گفته میشود که در خردهفرهنگهای مختلف بهمنظور حل مناقشات و نزاعهای اجتماعی در کنار روشهای رسمی، به کار گرفته میشود. روشهای عرفی میتواند برآمده از آموزههای دین باشد.[۲]
تاریخچه روشهای عرفی حل منازعات در افغانستان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]روشهای عرفی سازگار با فرهنگ مردم برای حل منازعات، از گذشتههای دور در میان اقوام ساکن در جغرافیای فعلی افغانستان وجود داشته و به مرور زمان، مراحل رشد خود را طی کرده است.[۳] این روشها در گذشته از طریق خان، میر، سلطان، ارباب و ملک (رؤسای قبایل) یا نمایندگان آنها اجرا میشد، اما پس از تشکیل افغانستان نوین در ۱۷۴۷م تا دورهٔ عبدالرحمن، افراد روحانی، دستگاههای دادرسی را در اختیار داشتند و بهشکل رسمیتر در این زمینه نقش ایفا کردند.
پس از تشکیل نظام عدلی (قضایی) مدرن در زمان امانالله تا حال این روش در کنار مراجع رسمی، در اکثر بخشهای کشور بهخصوص روستاها بهقدرت خود باقی است.[۴] این روشها در دوران حاکمیت ملوکالطوایفی، جنبهٔ الزامی داشت، اما پس از تشکیل حکومت مرکزی و بهخصوص در دورهٔ جهاد مردم افغانستان در برابر نظام کمونیستی و تغییر ساختار اجتماعی، جنبهٔ اختیاری به خود گرفت.[۵] برخی به اختیاریبودن آن از گذشته معتقدند.[۶] در ۱۳۹۰ش، تلاش حکومت برای تسوید و تصویب قانون جرگهها و شوراهای اصلاحی با مخالفت اجتماعی مواجه شد.[۷]
اهمیت و جایگاه روشهای عرفی حل منازعات در افغانستان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]نظام حل و فصل منازعات در افغانستان بهعنوان کشوری با بافت سنتی و چندقومیتی، از دیرباز متکی بر سازوکارهای عرفی و محلی بوده است. این روشها که ریشه در سنتهای دیرینهٔ اجتماعی دارد، بهعنوان بخش جداییناپذیر از سبک زندگی و تعاملات اجتماعی مردم این سرزمین محسوب میشود. در ساختار پیچیدهٔ اجتماعی افغانستان که متشکل از اقوام و گروههای مختلف با فرهنگهای متمایز است، نظامهای عرفی نقش مهمی در حفظ انسجام اجتماعی و حل اختلافات دارد.
مکانیسمهای عرفی حل اختلاف در افغانستان بهطور معمول مبتنی بر اصولی چون میانجیگری، جبران خسارت و بازگشت به وضعیت پیش از اختلاف است که با مفهوم عدالت ترمیمی همخوانی دارد. شوراهای محلی، جرگههای قومی و نهادهای سنتی دیگر بهعنوان ارکان اصلی این سیستم عمل میکنند و تصمیمات آنها از مقبولیت گستردهای در میان مردم برخوردار است.
در عمل، این سازوکارهای عرفی مزایای متعددی دارند که آنها را در بافت اجتماعی افغانستان کارآمد ساخته است. دسترسی آسان، سرعت در رسیدگی، هزینهٔ پایین، انعطافپذیری و توجه به حفظ روابط اجتماعی از جملهٔ این مزایا است. این نظامها بهویژه در مناطق دورافتاده که دسترسی به نهادهای رسمی قضایی محدود است، نقش حیاتی در ادارهٔ امور اجتماعی و حل اختلافات بازی میکنند.
در سالهای اخیر، تلاشهایی برای تلفیق نظام عرفی با ساختار رسمی قضایی انجام شده است. این رویکرد ترکیبی میتواند ضمن حفظ مزایای نظام عرفی، از معایب آن بکاهد و پاسخگوی نیازهای جامعه افغانستان باشد که هم به سنتهای خود پایبند است و هم خواهان تحقق عدالت به معنای جدید آن میباشد.[۸]
مبانی روشهای عرفی حل منازاعات در افغانستان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]مبانی دینی: از نظر کارشناسان علوم اسلامی، بسیاری از آیات قرآنی دلالت بر مسؤلیت جمعی انسان دارد و همچنین آیات و روایاتی وجود دارد که بهطور مستقیم مؤمنین را به مدیریت امور اجتماعی دستور میدهد و با توجه به نگاه رشدمدارانهٔ اسلام، در کنار اهمیت مبارزه با نفس، مبارزه با مظاهر شر و فساد در جامعه نیز مهم است؛ از این منظر، روشهای عرفی حل منازعات یا عدالت مشارکتی میتواند یکی از جنبههای مسؤلیتپذیری اجتماعی و مصادیق مبارزه با مظاهر شر و فساد در جامعه باشد.[۹]
مبنای قانونی: قانون اساسی[۱۰] و قانون تشکیل و صلاحیت محاکم قوهٔ قضائیه جمهوری اسلامی افغانستان نیز صراحت دارد که قوهٔ قضائیه فقط صلاحیت رسیدگی به آن دسته از دعاویی را دارد که از سوی مدعِی یا مدعَیعلیه در پیشگاه آن اقامه شده باشد.[۱۱]
فرهنگی: جامعهٔ افغانستان بهصورت فرهنگی پذیرفته است که هرگاه منازعات حقوقی و کیفری فاقد جنبهٔ عمومی باشد و در محاکم رسمی طرح نشود یا مراجع رسمی تمایلی به مداخله در آن نداشته باشند، از سوی نهادهای اجتماعی بر اساس ارزشهای فرهنگی حاکم رسیدگی شود.[۱۲] در بسیاری موارد، مردم روشهای عرفی را بر مراجع رسمی ترجیح میدهند.[۱۳]
قلمرو موضوعی روشهای عرفی حل منازاعات در افغانستان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]تا قبل از تشکیل سیستم قضایی رسمی، دعاوی حقوقی و کیفری، با روشهای غیررسمی موجود رسیدگی میشد، اما پس از تشکیل سیستم عدلی رسمی و تصویب قوانین کیفری که جرم جنبهٔ عمومی به خود گرفت، دعاوی که طرف آن، دولت باشد از قلمرو نهادهای شبهقضایی مردمی خارج شد؛ مانند: جرایم علیه امنیت ملی، جعل پول و غصب داراییهای ملی.[۱۴]
خاستگاه و عوامل
[ویرایش | ویرایش مبدأ]عوامل زیر باعث شده است که مردم افغانستان بهمنظور حل منازعات خود به مراجع غیررسمی مراجع کنند:
۱. نبود نهادهای رسمی رسیدگی بهمنازعات (قبل از دورهٔ امانالله)؛[۱۵]
۲. دسترسی نداشتن به نهادهای رسمی بهخصوص در روستاها.
۳. تمایل نداشتن دولت به دخالت در برخی از دعاوی و منازعات اجتماعی؛[۱۶]
- انگارهٔ غیرشرعی بودن قوانین موضوعه؛ مخصوصا در دورههای اشغال افغانستان توسط خارجیها.
- بیاعتمادی بهنهادهای رسمی بهدلیل فساد گستردهٔ آنها.
- کند بودن روند رسیدگی در نهادهای رسمی.
۷. ناتوانی در پرداخت هزینهٔ رسیدگیهای رسمی.[۱۷]
امتیازات و چالشهای روشهای عرفی حل منازعات در افغانستان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]روشهای عرفی حل منازعات دارای امتیازاتی چون در دسترس بودن، ارزان بودن، اصلاحی بودن، بازپذیری مجرم، انعطافپذیری، مشارکتی و سرعت در رسیدگی است.[۱۸] اما این روشها با چالشهایی مانند بیبهره بودن برخی از متولیان از دانش لازم، تکیه بر برخی قواعد عرفی ناشایست، مخالفت با اصل قانونیبودن جرم و مجازات و تضاد آن با اصل حاکمیت دولت، رو به رو است.[۱۹]
انواع روشهای عرفی حل منازعات در افغانستان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]با توجه بهتنوع قومی، مذهبی و فرهنگی، در افغانستان انواع روشهای عرفی برای حل منازعات وجود دارد.[۲۰]
الف) مارکه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]مارکَه در اصطلاح عامیانه بهمعنای دوختن شکاف و درزهای لباس آمده است و بههمین دلیل، آیین سنتی آشتی هزارهها که نوعی وصلکردن و دوختن شکاف اجتماعی است، مارکه نامیده شده است. برخی منابع، آن را «اولوس» گفتهاند که واژهٔ هزارگی و دارای ریشهٔ ترکی- مغولی است.[۲۱] مارکه، آیین شبهقضایی و مردمی است که در سطوح مختلف اجتماعی از جمله محلی، طایفهای و ملی برگزار میشود. این آیین بهمنظور حل اختلافات و اتخاذ تصمیمهای جمعی در مسائل گوناگون حقوقی، کیفری، مالی، نظامی و حتی موضوعات مهمی مانند استقلال، مورد استفاده قرار میگیرد.
در فرایند مارکه میانجیگران با گفتوگو و آشتی به ترمیم روابط میپردازند که نمونهای از عدالت ترمیمی در سبک زندگی سنتی است. برخی پژوهشها ارتباط این واژه را با عنوان «مار» (حاکمان محلی غرجستان) بررسی کردهاند. برخی پژوهشها نیز احتمال دادهاند این واژه ممکن است شکل تحول یافتهای از معرکه باشد که از معرکه آراء گرفته شده است.
این نهاد اجتماعی که در گذشته از اقتدار رسمی برخوردار بوده، امروزه بیشتر بهعنوان سازوکاری داوطلبانه و جامعهمحور در حل اختلافات به کار میرود. مارکه با حفظ اصالت تاریخی خود، نشاندهندهٔ ظرفیت فرهنگ هزاره در توسعه مکانیسمهای بومی برای مدیریت تعارضات اجتماعی است.[۲۲]
تاریخچه مارکه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]مارکه بهعنوان نهاد سنتی حل اختلاف در فرهنگ هزاره، ریشه در تاریخ این قوم دارد و در گذشته دارای کارکردی الزامی و مبتنی بر سلسله مراتب قدرت بود. در ساختار اجتماعی تاریخی هزارستان، میرها، خانها و سلطانها بهعنوان رهبران طوایف، با تکیه بر نفوذ سیاسی و اقتصادی خود، نقش محوری در اجرای این آیین داشتند. تصمیمات اتخاذشده در محاکم مارکه که بهطور عموم در دربار این بزرگان تشکیل میشد، از چنان اقتداری برخوردار بود که بهمثابه قانون غیرقابلاجتناب تلقی میشد.
برای مثال تا پیش از سال ۱۸۹۰م که نظام فئودالی در هزارجات حاکم بود، نزاعهای بزرگ و مسائل عمومی، نزد «میر» یا «خان» و بر اساس سنت و ارزشهای فرهنگی هزارهها، رسیدگی میشد؛[۲۳] اما رؤسای قبایل در مواردی، مارکه را طبق خواستهٔ خود تغییر میدادند.[۲۴] در نزاعهای جزئی و مسائل کماهمیت، مارکه توسط داروغه/ اوقی و دو نفر ریشسفید، مدیریت میشد احکام مارکه، ذیل نفوذ میر، جنبهٔ الزامی داشت. برخی زنان دارای ریشهٔ اشرافی نیز در تصمیمگیریهای مارکه، مؤثر بودند.[۲۵]
این نظام با گذشت زمان و تحولات ساختاری جامعه، از حالت اجبار خارج شده و امروزه بیشتر بهعنوان مکانیسمی داوطلبانه به کار گرفته میشود. اگرچه در دوران معاصر از نفوذ سیاسی مستقیم بزرگان قوم کاسته شده، اما ماهیت مشارکتی و انعطافپذیر این آیین، آن را به عنوان بخشی از سبک زندگی اجتماعی هزارهها حفظ کرده است.[۲۶] برای مثال پس از شکست قیام هزارهها علیه عبدالرحمن در سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۷۸م، نظام اجتماعی، سیاسی و اداری جامعهٔ هزاره بههم ریخت و جای خود را به حاکمان پشتون به نمایندگی از حکومت کابل داد.[۲۷]
در این ساختار، حاکم، قاضی، مفتی، محرر و چند نفر دیگر بودند و تمام قضایا مطابق فقه حنفی رسیدگی میشد و علمای شیعه در زندگی اجتماعی مردم نفوذ پیشین را نداشتند.[۲۸] با رویکار آمدن امیر امانالله در ۱۹۱۹م و رسمیت حقوق شهروندی هزارهها، این قوم بازسازی جامعهٔ خود را آغاز کرد و اربابهایی که از طرف حکومت مرکزی انتخاب میشدند با قدرت محدودتر در کنار حکومت، مدیریت زندگی اجتماعی مردم هزاره را بر عهده داشتند. پس از انقلاب کمونیستی در ۱۳۵۷ش و شروع جهاد مردم افغانستان، نظام فئودالی در هزارجات فرو ریخت[۲۹] و آیین مارکه نیز از حالت متمرکز به مشارکتی تغییر کرد. در این دوره، اعضای مارکه را نمایندگان احزاب جهادی، روحانیون، سادات، قریهدارها و وکلای محلی تشکیل میدادند.[۳۰]
مبانی مارکه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]فیصلههای عرفی در مارکه، بر اساس آموزههای شرعی و ارزشهای فرهنگی و توافق طرفین، صورت میگرفت. در امور عمومی هزارهجات و کشور نیز ارزشهای اسلامی، مصالح قومی و ملی مورد توجه قرار میگیرد.[۳۱]
اهمیت و جایگاه مارکه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]مارکه بهعنوان الگویی اصیل در سبک زندگی هزارهها سازوکاری فرهنگی و اجتماعی برای حل اختلافات است که شیوهای از زیست جمعی را نشان میدهد. این نهاد سنتی با تلفیق حکمت عرفی و ارزشهای دینی، چارچوبی برای تنظیم روابط اجتماعی فراهم میآورد که بر پایهٔ گفتوگو، مسئولیتپذیری و ترمیم پیوندهای انسانی استوار است. در بطن زندگی روزمرهٔ هزارهها، مارکه کارکردی فراتر از داوری داشته و به نهادی فرهنگساز تبدیل شده که همزمان هم تعادل اجتماعی را حفظ میکند و هم سرمایههای اخلاقی جامعه را بازتولید میکند.[۳۲]
ساختار مارکه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]مارکه با حضور نمایندگان مورد اعتماد جامعه به نام مارکهچی تشکیل میشود. این افراد بهطور معمول از میان بزرگان، روحانیون، ریشسفیدان و افراد با نفوذ اجتماعی انتخاب میشوند. ترکیب اعضا بسته به سطح اختلاف (محلی، قومی یا ملی) متفاوت است و در برخی موارد زنان نقش مؤثری ایفا میکنند.[۳۳] جلسات بهصورت دایرهوار و با رعایت سلسله مراتب سنتی برگزار میشود. پس از شنیدن نظرات طرفین و شاهدان، مارکهچیان در غیاب متخاصمان به مشورت میپردازند. تصمیمگیری بر اساس توافق جمعی و با در نظر گرفتن عرف، شرع و مصالح اجتماعی انجام میگیرد.[۳۴]
مراحل رسیدگی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]۱. بهصورت معمول قبل از مراجعه به مراجع رسمی، از طرف متضرر یا نزدیکان وی، درخواست مارکه میشود، اما گاهی بهدلیل ناامیدی از فرایند رسیدگی در محاکم رسمی، درخواست مارکه صورت میگیرد. محاکم رسمی نیز گاهی حلوفصل منازعه را به مارکه ارجاع میدهند.[۳۵]
۲. جلسهٔ مارکه با تلاوت قرآن آغاز میشود و اعضای جلسه در مورد جوانب قضیه با پرسش از طرفین و شاهدان، گفتوگو میکنند و بعد از گرفتن اختیارنامه با قید فیصلهٔ شرعی یا عرفی، در غیاب طرفین منازعه، توافقنامه را مینویسند و حکم را به طرفین اعلام میکنند.[۳۶]
۳. حکم مارکه بهطور معمول توسط طرفین نزاع، پذیرفته میشود، اما در صورت عدم رضایت طرفین یا ناتوانی اعضای مارکه در حلوفصل، مارکه با اعضای بیشتر و سطح بزرگتر دایر میشود[۳۷] و فرایند پیشین، تکرار میشود. قضایای کلان و حساس مثل نزاع میان دو قبیله ممکن است به مرحلهٔ سوم برسد که با پادرمیانی بزرگان قبایل دیگر، مارکهٔ مرحلهٔ سوم دایر میشود و در صورت عدم موفقیت، قضیه به مراجع رسمی ارجاع داده میشود.[۳۸]
۴. مارکههایی که با سرنوشت جمعی ارتباط دارد از جانب بزرگان فراخوان شده و زمان طولانی و جلسات متعددی دارد.[۳۹]
قلمرو موضوعی مارکَه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]مارکه برای رسیدگی بهاختلافات حقوقی چون ارث، امور خانوادگی، امور مالی، زمین، آب، قراردادها، امور جنایی، سیاسی و نظامی چون دفاع از هزارهجات/کشور، جنگ و صلح و جلب سرباز دایر میشد.[۴۰]
انواع مارکه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]مارکهها از نظر گسترهٔ اجتماعی به سه دستهٔ زیر تقسیم میشوند:
- الف) مارکهٔ محلی؛ بهمنظور رسیدگی به منازعات میان افراد، خانوادهها، روستاها و قبیلههای کوچک؛[۴۱]
- ب) مارکهٔ قومی؛ بهمنظور بررسی مسائلی مانند جنگ و صلح با قبایل دیگر؛ مانند مارکهای که به دعوت میر محمدعظیم بیگ برگزار شد و قیام عمومی هزارهها را علیه حکومت عبدالرحمن اعلان کرد.[۴۲]
- ج) مارکهٔ ملی؛ بهمنظور بررسی مسائل بزرگ کشوری؛[۴۳] مانند مارکهای که در سال ۱۸۳۹م، دایر شد تا هجوم انگلیس به کشور را بررسی کند. دومین مارکهٔ ملی هزارهها در ۱۳۶۶ش، در دورهٔ ریاستجمهوری نجیبالله در کابل دایر شد.[۴۴]
هزینههای مارکَه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]مارکه با توجه به اهمیت موضوع ممکن است چندروز به درازا بکشد در این صورت هزینهٔ پذیرایی از مارکهچیان به عهدهٔ دوسوی نزاع است اما اگر مارکه بهمنظور مسائل عمومی دایر شده باشد، هزینهٔ آن را اعضای روستاهای شرکتکننده پرداخت میکنند.[۴۵]
شیوههای حل اختلاف
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در منازعات مدنی، پس از اعلام حکم مارکه، صلح میان دو طرف دعوا برقرار میشود و در صورت نیاز، طرف مقصر محکوم به پرداخت غرامت میشود.[۴۶] اما در جرائم جزایی، پس از صدور حکم مارکه، بهطور معمول بهشوهای زیر حل میشود:
- عذرخواهی؛ مجرم با بزرگان خانواده و طایفهٔ خود، همراه با مارکهچیان، سادات و ملاامامان منطقه، یک جلد قرآن و یک یا دو رأس گوسفند را به منزل قربانی برده و درخواست عفو میکند؛
- ناغه؛ در آیین ناغهگی، فرد مقصر باید مهمانی ترتیب دهد و خانواده قربانی و بزرگان محل و مارکهچیان را اطعام کند؛
- تاوان؛ شخص مقصر، جریمهٔ نقدی را به شخص قربانی یا خانوادهٔ او پرداخت میکند.
- بددادن دختر؛ مارکهچیان در جرم قتل و جرایم ناموسی مانند زنای محصنه و ربودن دختر، یکی از دختران خانوادهٔ مجرم را به ازدواج مردی از خانوادهٔ قربانی درمیآوردند. امروزه خونبهای نقدی یا پرداخت هزینهٔ عروسی مجدد برای شوهر زن، جایگزین شده است. در زنای غیرمحصنه یا فرار از منزل حکم به ازدواج طرفین و پرداخت مقداری مال بهخانوادهٔ دختر صادر میشود.[۴۷]
اصل محرمانهبودن و خاکپوشی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]محرمانه نگهداشتن فرایند مارکه از اصول اساسی این آیین است. شرکتکنندگان موظفاند اطلاعات مطرحشده را فاش نکنند تا اعتماد و امنیت روانی طرفین حفظ شود. خاکپوشی به عنوان روشی برای حل اختلافات خانوادگی و اجتماعی، نهتنها به ترمیم روابط کمک میکند، بلکه از گسترش تنشها و آسیبهای اجتماعی جلوگیری مینماید. این اصل نشاندهنده تعادل بین عدالت و مصلحت اجتماعی در چارچوب فرهنگ و ارزشهای جامعه است.[۴۸]
رسیدگی به جرایم علیه زنان در مارکه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]رسیدگی به خشونت علیه زنان در مارکه از حساسیت ویژهای برخوردار است، چرا که این جرایم نهتنها حیثیت فردی، بلکه شرافت خانواده و طایفه را تحت تأثیر قرار میدهد. در چنین مواردی، اصل محرمانهبودن به شدت رعایت میشود تا از افشای اسرار و آسیبهای بیشتر جلوگیری شود. مارکهچیان و بزرگان خانوادهها تلاش میکنند تا اختلافات را در چارچوب خانوادگی و با رعایت حریم خصوصی حلوفصل کنند. این رویکرد که به «خاکپوشی» معروف است، برگرفته از آموزههای دینی و با هدف حفظ آبرو و کرامت افراد انجام میشود.[۴۹]
ضمانتهای اجرایی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در مارکههای میرخانی فیصلهها توسط نوکران و نیروهای مسلح رئیس قبیله اجرا میشد،[۵۰] اما در مارکههای مشارکتی با توجه به اختیاریبودن آن، عدم پذیرش آن بهمعنای گردنکشی و اهانت به مارکهچیان تلقی میشود و ممکن است به منزویشدن مقصر از جامعهٔ محلی منجر شود.[۵۱]
کارکردهای آیین مارکه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]مارکه بهعنوان یک نهاد سنتی حل اختلاف، سازوکاری جامعنگر برای مدیریت تعارضات اجتماعی در جوامع هزاره ارائه میدهد. این آیین با ترکیب اصول عرفی و دینی، به دنبال تحقق عدالت ترمیمی از طریق گفتگو، میانجیگری و جبران خسارت است. فرایند مارکه مبتنی بر مشارکت جمعی و مشورت با بزرگان جامعه صورت میگیرد که در آن حفظ حریم خصوصی و آبروی طرفین از اولویتهای اصلی محسوب میشود.
این مکانیسم بهویژه در حل اختلافات خانوادگی و جرایم علیه زنان، با تأکید بر اصل محرمانهبودن و خاکپوشی، نقش مؤثری در پیشگیری از تشدید تنشهای اجتماعی ایفا میکند. مارکه از طریق شیوههایی مانند ناغهگی (عذرخواهی رسمی) و پرداخت تاوان، به ترمیم روابط آسیبدیده و بازگرداندن تعادل اجتماعی کمک میکند. این نهاد سنتی با حفظ انعطافپذیری، توانسته است خود را با شرایط متحول جامعه تطبیق دهد و بهعنوان بخشی از سبک زندگی اجتماعی هزارهها تداوم یابد. کارکرد مارکه فراتر از حل اختلاف، شامل تقویت انسجام اجتماعی، احیای حیثیت افراد و پیشگیری از خشونتهای انتقامجویانه است.[۵۲]
روشهای مشابه مارکَه در فرهنگهای دیگر
[ویرایش | ویرایش مبدأ]با توجه به مشترکات تاریخی و فرهنگی ایران با افغانستان، در فرهنگ بومی ایران مواردی مشابه مارکه دیده میشود. روش ایلخانی، که روش عمومی در ایران گذشته بوده، با توجه به نقش اصلی رئیس طایفه یا ایلخان یا نمایندگان آنها و نقش مشورتی اعضای جامعه در حل منازعات و مصالحه، شباهت بیشتر به مارکهٔ میرخانی دارد؛ در جامعهٔ ایران کدخدا جایگاه داروغه و ارباب را در جامعهٔ هزارهها دارد. میانجیگری بزرگان که در آن علمای دینی، سادات و ریشسفیدان محل نقش اصلی را دارد، به مارکهٔ مشارکتی نزدیک است.[۵۳] اما فیصلههای صادر شده از طرف این دو نهاد مانند خونبس در جرم قتل و جرایم ناموسی یا پرداخت هزینهٔ ازدواج بهمنظور مصالحه و رفع دشمنی، شباهت بیشتر به فیصلههای مارکه دارد.[۵۴]
ب) جِرگه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]جرگه واژهٔ فارسی و بهمعنای حلقهزدن و صفکشیدن انبوه مردم است،[۵۵] اما در اصطلاح به سازوکار عرفی اطلاق میشود که بهمنظور حل اختلافات حقوقی، جرمی و رسیدگی به امور اجتماعی و سیاسی بر اساس قواعد عرفی مورد استفاده قرار میگیرد.[۵۶]
برخی از محققان پیشینهٔ جرگه را به دورهٔ آریاییها بازگردانده و بر این باور هستند که در هرسه مرحلهٔ تاریخی آریا، خراسان و افغانستان، جرگه در عرصهٔ اجتماعی و سیاسی نقش داشته است؛[۵۷] اما برخی این ادعا را فاقد مدرک تاریخی و باستانشناسی میدانند[۵۸] و سابقهٔ جرگه را قرن دهم میلادی و آغاز حضور قوم پشتون در افغانستان بازمیگردانند.[۵۹] سابقهٔ سیاسی جرگه نیز به نشست ۱۷۰۹م در منطقهٔ مانجهٔ قندهار با دعوت میروس هوتکی بازمیگردد؛ اما عنوان «لویهجرگه» مرکب از دو واژهٔ لویه (پشتو) بهمعنای بزرگ و جرگه (فارسی) بهمعنای مجلس که از نظر برخی کارشناسان، شکل تحریفشدهٔ حق حاکمیت و نمایندگی مردم، از سوی حکومتهای افغانستان بوده، بعد از ۱۹۱۹م تا امروز در سیاستهای داخلی و خارجی افغانستان نقش بازی کرده است.[۶۰]
مبانی احکام جرگه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]فیصلههای (صدور احکام) جرگه براساس قواعد نانوشتهٔ عرفی (پشتونوالی) و نرخ یعنی رویهٔ جرگههای قبلی صادر میشود که بر اساس نظریهٔ برخی محققان این قواعد مقدم بر قوانین حکومتی و حتی دستورات شرعی است.[۶۱] پشتونوالی بهعنوان چارچوب اخلاقی و اجتماعی قوم پشتون، عناصری چون مهماننوازی، دفاع از ناموس، و انتقام را در بر میگیرد. این نظام، که ریشه در عرف و سنت دارد، اغلب با قوانین مذهبی و دولتی در تضاد قرار میگیرد، بهویژه در مواردی مانند حل منازعات از طریق دادن زن بهعنوان غرامت.
در جامعهٔ پشتون، منازعات بهطور عمده حول سه محور ثروت، ناموس، و زمین میچرخد. جرایمی مانند قتل یا تعرض به ناموس، نه تنها بهعنوان جرم علیه فرد، بلکه بهعنوان نقض عزت جامعه تلقی میشوند. در چنین مواردی جرگه بر مبنای پشتونوالی با مکانیسمهایی مانند پرداخت دیه یا ازدواج اجباری به دنبال ترمیم شکافهای اجتماعی است.[۶۲]
تضاد بین قوانین عرفی و دولتی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]قوانین عرفی پشتونوالی و جرگه اغلب با قوانین دولتی در تعارض قرار میگیرند. در حالی که سیستم قضایی رسمی به مجازات فردی میپردازد، قوانین عرفی بر آشتی اجتماعی و جبران خسارت تأکید دارند. این تفاوتها بهویژه در مواردی مانند دشمنیهای خونی و جرایم ناموسی آشکار میشود، جایی که دولت بهعنوان طرف بیطرف عمل میکند، اما جامعهٔ محلی به دنبال راهحلی مبتنی بر سنت است.
نقش جرگه در منازعات خانوادگی و مالی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]جرگه در حل اختلافات مالی و خانوادگی نیز کاربرد دارد. مواردی مانند سرقت از خانه، نه تنها بهعنوان یک جرم مالی، بلکه بهعنوان نقض عزت صاحب خانه دیده میشود. همچنین، منازعات مربوط به مهریه و جهیزیه در چارچوب جرگه و پشتونوالی حل میشوند، که نشاندهنده نفوذ عمیق این نهاد در تمام جنبههای زندگی اجتماعی پشتونها است.[۶۳]
فرایند جِرگه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در ابتدا با دو سوی نزاع جهت زمینهسازی برگزاری جرگه صحبت میشود و سپس با وساطت برخی افراد یا دعوت طرفین نزاع یا فراخواندن رئیس قبیله، جرگه را برگزار میکنند.[۶۴] در برخی قبایل تا شکایت از جانب طرفین نزاع و نزدیکان آنها صورت نگیرد، جرگه حق مداخله ندارد.[۶۵] سپس دو یا چند نفر از بزرگان و علمای محلی بهمنظور رسیدگی به موضوع دعوت میشوند. بزرگان با دعای خیر و طرح سؤال از طرفین و شهود علم خود را کامل کرده، با گرفتن اختیارخط (اجازهنامه) از طرفین، فیصله صادر میکنند. در صورت شکست جرگهٔ اول، در مرحلهٔ دوم، جرگه در سطح بزرگتر و با حضور رؤسای روستاها و بزرگان دیگر دایر میشود. اگر در این مرحله نیز به موفقیت نرسد، در مرحلهٔ سوم جرگهٔ بزرگی به نام «تخم» دایر میشود که شامل خانها و بزرگان دیگر قبایل نیز میشود.
رسیدگی به مسائلی چون نزاع میان قبایل بزرگ، تنها در صلاحیت مستقیم جرگهٔ بزرگ (تخم) است. اعضای حاضر در جرگه میتوانند با ترک جلسه یا عدم حضور در آن، مخالفت خود را با جرگه و فیصله آن ابراز کند. در صورتی که مخالفین از حمایت مردمی برخوردار باشند، جرگه با شکست مواجه میشود. همچنین برگزاری جرگه، هزینهٔ خاصی ندارد، اما بر اساس اصل مهماننوازی در فرهنگ پشتونوالی، پذیرایی از جرگه میتواند هزینههای سنگینی داشته باشد که باید از سوی دو طرف منازعه پرداخت شود.[۶۶]
فیصلههای جِرگه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]بازگرداندن اموال سرقتی، پرداخت مرهمانه (هزینهٔ درمان) در قضایای ضرب و جرح، محرومیت محکوم از حقوق اجتماعی، پرداخت غرامت بهدلیل آبروی متضرر[۶۷] (در صورت برائت متهم، مدعی غرامت پرداخت میکند)، عذرخواهی در حضور عموم یا رفتن به خانهٔ متضرر با گوسفند و ریسمان بهگردن متهم،[۶۸] پرداخت خونبها و فراهمسازی زمینهٔ عروسی یک زن از خانوادهٔ محکوم با مرد خانوادهٔ متضرر (دختر عذر) در قضیهٔ قتل و قضایای ناموسی، از جملهٔ مصادیق فیصله در جرگه است.[۶۹]
ضمانت اجرای فیصلههای جِرگه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در جرگه، ابتدا از دو سوی منازعه برای قبولی فیصلهٔ جرگه، تضمین مالی میگیرند؛ در صورت نقض از جانب یکی از طرفین، تضمین به جانب مقابل پرداخته میشود و همچنین هزینهٔ پذیرایی جرگه میتواند عامل بازدارندهٔ از رد فیصلهٔ جرگه در مرحلهٔ اول و دوم باشد.[۷۰]
در صورت حضور نیافتن متهم در جرگه، حکم غیابی صادر میشود حتی در برخی قبایل حکم به تاراج اموال و تبعید مجرم غایب یا کسی که از فیصلهٔ جرگه سرپیچی کند صورت میگیرد. در صورت امتناع محکوم از پرداخت غرامت، مدعی را به تحصیل آن مختار میگذارند؛ اما در برخی قبایل برای شخصی که فیصله را قبول نکند مجازاتی همچون پرداخت پول نقد، ذبح حیوان و سوزاندن خانه، در نظر گرفته میشود.[۷۱]
اهمیت و کارکردهای جرگه در فرهنگ افغانستان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]جرگه بهعنوان نهادی ریشهدار در فرهنگ سیاسی و اجتماعی افغانستان، بهویژه در میان قوم پشتون، جایگاهی ویژه و ممتاز دارد. این سنت دیرینه که در سطوح مختلف محلی، قومی و ملی برگزار میشود، نقش تعیینکنندهای در حل و فصل اختلافات، تصمیمگیریهای جمعی و مدیریت امور اجتماعی دارد. در سطح محلی، جرگه کارکردی شبه قضایی دارد و به حل منازعات روزمره میپردازد، حال آنکه در سطح قومی، عهدهدار رسیدگی به مسائل پیچیدهتر میان قبایل و اقوام مختلف است.
جرگه در بافت فرهنگی افغانستان بهعنوان نماد خرد جمعی و مشورت محوری شناخته میشود که بر پایهٔ اصولی چون احترام به بزرگان، رعایت سنتها و حفظ انسجام اجتماعی استوار است. این نهاد سنتی علاوهبر اثرگذاری در حل اختلافات، در تثبیت هویت جمعی، انتقال ارزشهای فرهنگی و تقویت همبستگی اجتماعی نیز نقش اساسی دارد. در طول تاریخ معاصر افغانستان، جرگه بهعنوان مکانیسمی برای مشروعیتبخشیدن به حکومتها و تصمیمگیریهای کلان سیاسی عمل کرده و در مقاطع حساس تاریخی، جهتدهی به سرنوشت کشور را بر عهده داشته است.[۷۲]
انواع جرگه در افغانستان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]۱. جرگه محلی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]جرگهٔ محلی به گردهماییهایی اطلاق میشود که در سطح محدود و محلی تشکیل میگردد. این نوع جرگه عمدتاً برای رسیدگی به مسائل و اختلافات روستایی و محلی برگزار میشود. شرکتکنندگان در این جرگه معمولاً از بزرگان و ریشسفیدان همان منطقه بوده که به حل و فصل امور جاری و مشکلات محلی میپردازند. این شکل از جرگه به دلیل محدودیت جغرافیایی و تعداد شرکتکنندگان، کوچکترین سطح جرگه محسوب میشود.[۷۳]
۲. جرگه قومی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]جرگهٔ قومی سطح وسیعتری نسبت به جرگه محلی دارد و در سطح یک قوم یا چند قوم همجوار تشکیل میشود. این نوع جرگه عمدتاً برای حل و فصل مسائل و اختلافات قومی که دامنهای فراتر از یک روستا یا منطقه محدود دارد، برگزار میگردد. شرکتکنندگان در این جرگه معمولاً از سران و بزرگان قبایل و اقوام مختلف تشکیل شده و تصمیمات اتخاذ شده در آن برای تمامی اعضای قوم یا قبایل شرکتکننده لازم الاجراست.[۷۴]
لویه جرگه (جرگه ملی)
[ویرایش | ویرایش مبدأ]لویه جرگه یا جرگهٔ بزرگ، عالیترین سطح جرگه در افغانستان محسوب میشود که با حضور نمایندگان تمامی اقوام، قبایل، بزرگان و ریشسفیدان از سراسر کشور تشکیل میشود. این نهاد بهعنوان یک مرجع فوق پارلمانی عمل کرده و مسائل اساسی و استراتژیک کشور را مورد بررسی قرار میدهد. از جمله مهمترین وظایف لویه جرگه میتوان به انتخاب یا عزل پادشاه، تصویب یا اصلاح قانون اساسی، محاکمه رئیسجمهور، اعلام جنگ یا صلح، اعلام حالت فوقالعاده و سایر تصمیمگیریهای کلان کشوری اشاره کرد. بههمین دلیل کلیه قوانین اساسی افغانستان از ۱۹۲۳م تا ۲۰۱۲م توسط لویه جرگههای ملی به تصویب رسیدهاند. این نهاد بهدلیل ماهیت فراگیر و ملی آن، از اهمیت و اعتبار خاصی در نظام سیاسی افغانستان برخوردار است.[۷۵]
قانون اساسی ۱۳۸۲ش نیز لویهجرگه را عالیترین مظهر ارادهٔ مردم افغانستان معرفی کرد و اعضای آن را شامل اعضای شورای ملی و سنا، رؤسای شوراهای استانها و شهرستانها و همچنین وزرای کابینه، رئیس و اعضای دادگاه عالی و دادستانیکل بدون حق رأی، تعریف کرده است.[۷۶] اما برخی از مخالفان این نهاد را برگرفته از سنت قبیلهای و تابع ایدهٔ ناسیونالیستی میدانند.[۷۷]
لویه جرگههای مهم در افغانستان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]لویه جرگه بهعنوان نهادی ریشهدار در سنتهای قوم پشتون، نخستینبار در سال ۱۷۰۹م بهمنظور انتخاب میرویس هوتکی به مقام رهبری تشکیل گردید. از آن پس، این نهاد به بخشی جداییناپذیر از حیات سیاسی افغانستان تبدیل شده و در بزنگاههای تاریخی مختلف نقش آفرینی کرده است. از ۱۷۴۷م به بعد، لویه جرگههای متعددی در ادوار مختلف تشکیل شده که هر یک بازتابی از تحولات سیاسی و اجتماعی کشور بوده است.
بهطور سنتی، لویه جرگه پدیدهای دولتی محسوب میشد که به فرمان حکومت تشکیل میشد و اعضای آن توسط نهادهای حکومتی انتخاب میشدند. این ویژگی سبب میشد که این نهاد بهطور عمومی حامی سیاستهای حکومت مرکزی باشد. در ذیل به مهمترین لویه جرگههای تشکیلشده در افغانستان اشاره شده است:
۱. در ۱۷۴۷م، لویهجرگهای در عمارت مزار شیر سرخ واقع در قلعهٔ نظامی نادرآباد در حومهٔ قندهار برگزار شد. پس از ۹ روز مذاکره فشرده و به پیشنهاد درویش صابر شاه، احمدخان ابدالی به مقام پادشاهی برگزیده شد. این رویداد به حکومت احمدخان ابدالی مشروعیت قانونی بخشید.
۲. در ۱۸۴۱م، همزمان با تهاجم نظامی بریتانیا به افغانستان، لویهجرگهای برای اتخاذ تصمیم در این خصوص تشکیل شد.
۳. سال ۱۸۶۵ شاهد تشکیل لویهجرگهای بود که به دعوت شیرعلی خان پادشاه افغانستان برگزار شد. هدف اصلی این نشست، مشروعیتبخشیدن به حکومت وی و تصویب ولیعهدی فرزندش بود.
۴. در ۱۹۱۵م، در دوران حکومت حبیبالله خان، لویه جرگهای برای اعلام بیطرفی افغانستان در جنگ جهانی اول تشکیل شد.
۵. در فاصلهٔ سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۸، در دورهٔ امانالله خان، سه لویهجرگه برگزار شد که به ترتیب به تصویب قانون اساسی، تکمیل و اصلاح آن، تعیین حق انتخابات آزاد، تأسیس شورای ملی و سایر مسائل جاری کشور پرداختند.
۶. در ۱۹۳۰م، در زمان محمدنادر شاه، لویه جرگهای برای تأیید پادشاهی وی و اعطای مشروعیت قانونی به حکومتش تشکیل شد. سپس در پاییز همان سال (اکتبر ۱۹۳۱)، لویهجرگه دیگری قانون اساسی تدوین شده توسط حکومت محمدنادر شاه را مورد تصویب قرار داد.
۷. در ۱۳۲۰ش لویه جرگهای دیگر، بیطرفی افغانستان را در جنگ جهانی دوم اعلام نمود.
۸. سال ۱۳۴۳ش شاهد تشکیل لویهجرگهای در دوران محمدظاهر شاه بود که به تصویب قانون اساسی جدید پرداخت.
۹. در بهمن ۱۳۵۵ش، در دورهٔ ریاست جمهوری محمدداود خان، لویه جرگهای برای تثبیت نظام جمهوری، تأیید ریاست جمهوری وی و تصویب قانون اساسی جدید برگزار شد.
۱۰. در ۱۳۶۴ش لویه جرگهای بهمنظور تحکیم پایههای قدرت ببرک کارمل و مشروعیتبخشیدن به رژیم او تشکیل شد. این نشست از حضور سربازان اتحاد شوروی در افغانستان تقدیر به عمل آورد و خواستار تداوم حضور آنان شد.
۱۱. سال ۱۳۶۶ش شاهد تشکیل لویه جرگهای تحت نظارت نجیبالله بود که به تهیه قانون اساسی جدید و انتخاب رئیسجمهور پرداخت. این نشست عبارت دمکراتیک را از نام رسمی کشور حذف کرد، اسلام را بهعنوان دین رسمی افغانستان اعلام کرد و نجیبالله را بهعنوان رئیسجمهور به رسمیت شناخت.
۱۲. در ۱۳۶۷ش لویه جرگه دیگری تشکیل شد که قانون اساسی جدید تدوین شده در ۱۳۶۶ش را مورد تصویب قرار داد.
۱۳. دولت اسلامی افغانستان در ۱۹۹۳م شورای اهل حل و عقد را برای تمدید دوره حکومت برهانالدین ربانی تشکیل داد.
۱۴. در ۱۳۸۱ش لویه جرگهای با حضور ۱۵۰۰ عضو برای تعیین دولت جدید تشکیل شد. بر اساس تصمیمات این نشست، ادارهٔ موقت افغانستان به رهبری حامد کرزی برای مدت شش ماه زمام امور کشور را به دست گرفت.
۱۵. پس از پایان این دورهٔ ششماهه، لویه جرگهٔ اضطراری دیگری با حضور ۱۶۰۰ عضو تشکیل شد که به تشکیل دولت انتقالی دو ساله به ریاست حامد کرزی رأی داد و عنوان رسمی دولت را از «اداره موقت افغانستان» به «دولت انتقالی اسلامی افغانستان» تغییر داد.
۱۶. در ۲۰۰۴م این نهاد قانون اساسی جدید افغانستان را مورد تصویب قرار داد.
۱۷. در ۱۳۹۰م لویه جرگهٔ بزرگی بهدستور رئیسجمهور افغانستان به مدت سه روز در کابل تشکیل شد تا دربارهٔ امضای قرارداد استراتژیک بین افغانستان و آمریکا بحث و اعلام نظر نماید. در این نشست، نمایندگان ولسی جرگه (پارلمان) و مشرانو جرگه (مجلس سنا) به همراه سایر نمایندگان انتصابی حضور داشتند.[۷۸]
روشهای مشابه جرگه در دیگر فرهنگها
[ویرایش | ویرایش مبدأ]طبق روایات تاریخی نهادهای مشابه جرگه، در مناطق قبایلی پاکستان،[۷۹] بلوچهای افغانستان، پاکستان و ایران با محوریت سرداران و میران[۸۰] وجود دارد.[۸۱] همچنین لویه جرگه کاپی مجلس بزرگ ملت ترک است که در ترکیه به ابتکار مصطفی اتاترک دایر شد و توسط محمود طرزی در دورهٔ امانالله وارد افغانستان شد.[۸۲]
ج) شورای اصلاحی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]شورای اصلاحی بهعنوان نهادی سنتی در حل و فصل اختلافات محلی، ساختاری مشابه با جرگه در جوامع پشتون دارد، اما با برخی تمایزات قابل توجه. این نهاد اجتماعی متشکل از شخصیتهای معتبر و مورد احترام جامعه است که شامل عالم دینی محل، مالکین منطقه، نمایندگان حکومت محلی و بزرگان جامعه میشوند. حضور فعال علمای دینی در این شوراها نشاندهندهٔ اهمیت بعد مذهبی در فرایند حل اختلاف است، اگرچه تصمیمات نهایی بهصورت الزامی در چارچوب فقهی صرف قرار نمیگیرد.
ویژگیهای شورای اصلاحی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]ویژگی بارز شورای اصلاحی، ترکیب چندقومیتی آن است که امکان مشارکت نمایندگان گروههای مختلف ساکن در یک منطقه را فراهم میسازد. این ساختار به حل اختلافات میان گروههای مختلف با حفظ تنوع فرهنگی کمک میکند. هرچند در عمل، زنان بهطور عمده از طریق نمایندگان مرد در این فرایند مشارکت داده میشوند.
حوزههای مداخله شورای اصلاحی بهطور عمده شامل اختلافات مالی، معاملات تجاری، مسائل مربوط به اموال و داراییها و همچنین منازعات خانوادگی میشود. طرفین اختلاف این امکان را دارند که نمایندگانی را برای میانجیگری یا حکمیت انتخاب کنند، که این ویژگی، وجه تمایز مهمی در مقایسه با سایر نهادهای سنتی حل اختلاف محسوب میشود.[۸۳]
ترکیب و تشکیلات شورای اصلاحی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]شورا متشکل از بزرگان محل، ریشسفیدان و افراد صاحب نفوذ اجتماعی است که به صورت خودجوش و بر اساس اعتماد جامعه گرد هم میآیند. اعضای شورا معمولاً از میان کسانی انتخاب میشوند که از احترام اجتماعی برخوردار بوده و به ارزشهای عرفی و دینی جامعه آشنایی کامل دارند. این ترکیب انعطافپذیر بسته به نوع و سطح اختلافات قابل تغییر است.
فرایند رسیدگی در شورای اصلاحی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]جلسات شورا به صورت غیررسمی و معمولاً در مکانهای عمومی تشکیل میشود. پس از شنیدن نظرات تمامی طرفین درگیر و شاهدان، اعضای شورا به مشورت میپردازند. تصمیمگیری بر اساس عرف محلی، مصالح اجتماعی و با تکیه بر خرد جمعی انجام میگیرد. نتیجه نهایی که به صورت اجماعی حاصل میشود، معمولاً مورد پذیرش جامعه قرار میگیرد.
شیوههای حل اختلاف در شورای اصلاحی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]شورا از مکانیسمهای متنوعی برای حل منازعات استفاده میکند که شامل میانجیگری، مصالحه، جبران خسارت و در موارد خاص اعمال مجازاتهای عرفی میشود. تأکید اصلی بر ترمیم روابط اجتماعی و بازگرداندن تعادل به جامعه محلی است. در این فرایند، حفظ آبرو و حیثیت طرفین از اهمیت ویژهای برخوردار است.
کارکردهای اجتماعی شورای اصلاحی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]شورا علاوهبر حل اختلافات، نقش مهمی در حفظ انسجام اجتماعی، انتقال ارزشهای فرهنگی و تقویت همبستگی محلی ایفا میکند. این نهاد بهعنوان پل ارتباطی بین سنت و وضعیت جدید عمل کرده و در بسیاری موارد توانسته است تعادل مناسبی بین خواستههای جدید و ارزشهای سنتی ایجاد کند.[۸۴]
د) موکیخان/ موکیجماعتخانه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]موکی جماعت خانه بهعنوان نهاد سنتی حل اختلاف در جامعه اسماعیلیه افغانستان مرسوم است و نظامی منسجم برای رسیدگی به اختلافات محلی ارائه میدهد. این سازوکار که بهطور عمده در اسماعیلیان مناطق بدخشان، واخان و لفمان رایج است، متشکل از رهبران مذهبی و بزرگان جامعه بوده که با عنوان موکی شناخته میشوند.
ترکیب اعضای موکی جماعت خانه بهطور معمول شامل سه نفر از علمای مذهبی و دو نفر از بزرگان محلی میشود که از میان افراد دانشآموخته و صاحب نظر انتخاب میگردند. این افراد با تسلط بر اصول فقهی و آگاهی از سنتهای محلی، صلاحیت لازم برای داوری در اختلافات را دارا هستند.
فرایند رسیدگی در این نهاد مبتنی بر اصول مشورتی و با تکیه بر آموزههای مذهبی اسماعیلیه صورت میگیرد. جلسات رسیدگی بهصورت جمعی برگزار شده و تصمیمات با در نظر گرفتن همزمان معیارهای شرعی و عرفی اتخاذ میشوند. این روش که ریشه در سنتهای دیرین جامعه اسماعیلی دارد، علاوهبر کارکرد حقوقی، نقش مهمی در حفظ انسجام اجتماعی و تقویت هویت جمعی این جامعه ایفا میکند.[۸۵]
موکیخان، شامل سه موکی (بزرگان مذهبی) و دو تا پنج نفر از بزرگان اجتماعی است که بر اساس آموزههای فقهی و اصول فرهنگی این جماعت، منازعات خانوادگی و فامیلی را فیصله میکند.[۸۶]
ه) اورا و لندیار
[ویرایش | ویرایش مبدأ]نظام حل اختلاف «اورا و لندیار» در ولایت نورستان افغانستان بهعنوان یکی از کهنترین سازوکارهای عدالت ترمیمی، ریشه در ساختار قبیلهای و جغرافیای خاص این منطقه دارد. این نظام دوگانه شامل اورا برای مسائل مدنی و روزمره و لندیار برای اختلافات مهمتر است که هر دو بر اساس سنتهای دیرینه قبیلهای و آموزههای اسلامی عمل میکنند.
اورا بهعنوان شورای محلی متشکل از سه تا پنج نفر از افراد معتمد و با تقوای جامعه است که برای مدت یک تا دو سال انتخاب میشوند. اعضای آن که به مجلس معروفند، بهطور معمول از میان افراد تحصیلکرده مذهبی یا دارای تحصیلات ابتدایی که از ساکنان اصلی محل هستند، برگزیده میشوند. رهبری این شورا بر عهده فردی به نام چشت یا اوچشت است که نقش میانجی و داوری اصلی را ایفا میکند.
لندیار بهعنوان شورای بزرگان، متشکل از افراد متنفذ و با تجربهتر جامعه است که در امور مهمتر و پیچیدهتر دخالت میکنند. این شورا بهطور معمول در مکانهای خاصی به نام اوله امه تشکیل جلسه میدهد و تصمیمات آن از اعتبار و نفوذ بیشتری برخوردار است.
فرایند رسیدگی در هر دو شورا مبتنی بر اصول مشورتی، عرف محلی و آموزههای اسلامی است. در حالحاضر این جلسات در مساجد یا مراکز فرهنگی محلی برگزار میشود. تصمیمگیریها بهصورت جمعی و با هدف کشف حقیقت و اجرای عدالت صورت میگیرد. اعضای شورا به صورت داوطلبانه خدمت میکنند و از اخذ هرگونه حقالزحمه خودداری میورزند.
این نظام سنتی علاوهبر کارکرد حل اختلاف، نقش مهمی در حفظ انسجام اجتماعی، انتقال ارزشهای فرهنگی و تقویت همبستگی محلی ایفا میکند. با وجود تغییرات اجتماعی، اورا و لندیار همچنان بهعنوان نهادهای معتبر و مورد اعتماد جامعه نورستان به حیات خود ادامه میدهند و در کنار نظامهای رسمی به اداره امور محلی میپردازد.[۸۷]
پانویس
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- ↑ حسینی جبلی، «عرف در نگاه جامعهشناختی و حقوق»، وبسایت پرتال جامع علوم انسانی.
- ↑ انوری، «شورای اصلاحی (میانجگری و داوری) مکانیزمی برای فیصلههای غیررسمی در دعاوی مدنی، وبسایت شغنان.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص75-80.
- ↑ محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص26-27.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص46.
- ↑ محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص25.
- ↑ «طرح تسوید و تصویب قانون جرگهها و شوراهای اصلاحی برخلاف قانون اساسی میباشد» خبرگزاری صدای افغان.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، ۱۴۰۱ش، ص۴۳.
- ↑ وحیدی و دیگران، «مبانی و جلوههای قرآنی سیاست جنایی مشارکتی»، 1400ش، ص 36-42.
- ↑ قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان، 1382ش، مادهٔ 120.
- ↑ قانون تشکیل و صلاحیت محاکم قوهٔ قضائیه جمهوری اسلامی افغانستان، 1384ش، مادهٔ 3.
- ↑ محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص27-26.
- ↑ انوری، «شورای اصلاحی (میانجگری و داوری) مکانیزمی برای فیصلههای غیررسمی در دعاوی مدنی، وبسایت شغنان.
- ↑ محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص27.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص45.
- ↑ محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص26.
- ↑ انوری، «شورای اصلاحی (میانجگری و داوری) مکانیزمی برای فیصلههای غیررسمی در دعاوی مدنی، وبسایت شغنان.
- ↑ محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص43-44.
- ↑ محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص43-44.
- ↑ محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص25.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص80-81.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، ۱۴۰۱ش، ص۴۵.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص45.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص35.
- ↑ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص112 و 139.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، ۱۴۰۱ش، ص۴۵.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص79.
- ↑ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص218 و 258.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص150-158.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص46.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص46.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص۴۶–۴۸.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص80..
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص۴۶–۴۸.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص47.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص47.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص81.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص48.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص80.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص81..
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص46.
- ↑ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص102 و 201-202.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص46.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص81 و 233.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص80..
- ↑ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص112.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص49-51.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، ۱۴۰۱ش، ص۴۸–۵۳.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، ۱۴۰۱ش، ص۴۸–۵۳.
- ↑ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص121
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، 1401ش، ص47-48.
- ↑ وحیدی و رحیمی، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، ۱۴۰۱ش، ص۴۵–۴۷.
- ↑ مرادیان و دیگران، «حلوفصل غیر قضایی اختلافات و دعاوی با مبانی عدالت ترمیمی در جامعهشناسی جنایی ایران»، 1399ش، ص2999-2901.
- ↑ ارجمندی و نوروزی، «حل منازعات قومی در میان عشایر بختیاری شهرستان ایذه: رسم خونبری یا خونبس»، 1389ش.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژۀ جرگه.
- ↑ محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص32.
- ↑ رضوی و مسلمیار، «لویهجرگه و جایگاه آن در تاریخنگاری معاصر افغانستان»، 1399ش، ص149.
- ↑ حنفی، «ایجاد سلطۀ استعماری از طریق لویهجرگه در افغانستان»، وبسایت خراسان زمین.
- ↑ عباسیان، «قدرتگیری پشتونها در افغانستان؛ هدف مشترک پاکستان و غرب» وبسایت مؤسسۀ آیندهپژوهی جهان اسلام.
- ↑ رحیمی، «لویهجرگه پارادوکس سنت و مدیرنیته نگاه ژرف و انتقادی به یکی از سنتهای افغانستان»، وبسایت مجیبالرحمن رحیمی.
- ↑ محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش،ص28.
- ↑ بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح.
- ↑ بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح.
- ↑ بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح.
- ↑ زمین، «تعمقی در بارۀ عدالت رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت حقوق.
- ↑ بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح.
- ↑ بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح
- ↑ رضوی و مسلمیار، «لویهجرگه و جایگاه آن در تاریخنگاری معاصر افغانستان»، 1399ش، ص156.
- ↑ بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح.
- ↑ بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح.
- ↑ رضوی، و مسلمیار، «لویهجرگه و جایگاه آن در تاریخنگاری معاصر افغانستان»، 1399ش، ص145، 151، 165 و 171.
- ↑ علیآبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، ۱۳۹۵ش، ص449-452.
- ↑ علیآبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، ۱۳۹۵ش، ص449-452.
- ↑ علیآبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، ۱۳۹۵ش، ص449-452.
- ↑ علیآبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، ۱۳۹۵ش، ص449-452.
- ↑ قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان، 1382ش، مادهٔ 110.
- ↑ قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان، 1382ش، مادهٔ 111.
- ↑ علیآبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، ۱۳۹۵ش، ص449-452.
- ↑ وریج کاظمی، «بررسی جایگاه مناطق قبیلهای فدرال پاکستان در تثبیت بحران امنیتی منطقه»، 1400ش، ص237.
- ↑ بلوکباشی، «بلوچ»، وبسایت مرکز دائرۀ المعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ شیرخانی و دیگران، «تحلیل ساختار اجتماعی آیینهای بلوچ در مثلهای بلوچی سرحدی بر پایۀ رویکرد مردممدارانۀ بوراوی»، 1400ش، ص166-176.
- ↑ رحیمی، «لویهجرگه پارادوکس سنت و مدیرنیته نگاه ژرف و انتقادی به یکی از سنتهای افغانستان»، وبسایت مجیبالرحمن رحیمی.
- ↑ بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح.
- ↑ محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص40.
- ↑ محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص40.
- ↑ بارفیلد و دیگران، «مبارزۀ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان».
- ↑ محقق، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، 1397ش، ص41.
- دیدگاههای ارزیابان
منابع
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- ارجمندی، غلامرضا و نوروزی، ابوالقاسم، «حل منازعات قومی در میان عشایر بختیاری شهرستان ایذه رسم خونبری یا خونبس»، مجلهٔ بررسی مسائل اجتماعی ایران، سال اول، شمارهٔ ۱، بهار ۱۳۸۹ش.
- بارفیلد و دیگران، «مبارزهٔ دونیکوئی حل منازعه از طریق رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت مؤسسه صلح، تاریخ بازدید: ۸ تیر ۱۴۰۲ش.
- بلوکباشی، علی، «بلوچ»، وبسایت مرکز دائرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۱ تیر ۱۳۹۹ش.
- تیمورخانوف، ل، تاریخ ملی هزاره، ترجمهٔ عزیز طغیان، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۲ش.
- حنفی، جمیل، «ایجاد سلطهٔ استعماری از طریق لویهجرگه در افغانستان»، وبسایت خراسان زمین، تاریخ درج مطلب: اکتوبر ۲۰۱۳م.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، وبسایت مؤسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا و مرکز بینالمللی آموزش زبان فارسی، تاریخ بازدید: ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲.
- رحیمی، مجیبالرحمن، «لویهجرگه پارادوکس سنت و مدیرنیته نگاه ژرف و انتقادی به یکی از سنتهای افغانستان، وبسایت مجیبالرحمن رحیمی، تاریخ درج مطلب: ۵ اسفند ۱۳۹۷ش.
- رضوی، ابوالفضل و مسلمیار، احمدشعیب، «لویهجرگه و جایگاه آن در تاریخنگاری معاصر افغانستان»، دوفصلنامهٔ جامعهشناسی تاریخی، شمارهٔ ۱، بهار و تابستان ۱۳۹۹ش.
- زمین، محمداکبر، «تعمقی دربارهٔ عدالت رسمی و غیررسمی در افغانستان»، وبسایت حقوق، تاریخ بازدید: ۲۸ تیر ۱۴۰۲ش.
- ساعی، علی و زکی محمدباقر، «تحلیل جامعهٔ مدنی در افغانستان: مطالعهٔ موردی لویهجرگهٔ ۱۳۰۷–۱۳۸۲ش»، دوفصلنامهٔ جامعهشناسی تاریخی، شمارهٔ ۲، پاییز و زمستان ۱۴۰۰ش.
- شیرخانی و دیگران، «تحلیل ساختار اجتماعی آیینهای بلوچ در مثلهای بلوچی سرحدی بر پایهٔ رویکرد مردممدارانهٔ بوراوی»، دوماهنامهٔ فرهنگ و ادبیات عامه، سال ۹، شمارهٔ ۴۲، بهمن و اسفند ۱۴۰۰ش.
- «طرح تسوید و تصویب قانون جرگهها و شوراهای اصلاحی برخلاف قانون اساسی میباشد»، خبرگزاری صدای افغان، تاریخ درج مطلب: ۱ خرداد ۱۳۹۰ش.
- عباسیان، ساناز، «قدرتگیری پشتونها در افغانستان؛ هدف مشترک پاکستان و غرب» وبسایت مؤسسهٔ آینده پژوهی جهان اسلام، تاریخ بازدید: ۲۵ تیر ۱۴۰۲ش.
- علیآبادی، علیرضا، جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران، مؤسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بینالمللی الهدی، ۱۳۹۵ش.
- «فرهنگ از منظر جامعهشناسی»، وبسایت دفتر انتشارات و فناوری آموزش، تاریخ درج مطلب: ۲۴ آبان ۱۳۹۴ش.
- قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان، ۱۳۸۲ش.
- قانون صلاحیت تشکیل و صلاحیت محاکم قوهٔ قضائیه جمهوری اسلامی افغانستان، ۱۳۸۴ش.
- قنبرپور، سینا، «میارداری در بلوچها و حمایت از پناهندگان»، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ، تاریخ درج مطلب: ۱۸ دی ۱۳۸۹ش.
- محقق، محمدحسن، «دادرسیهای ترمیمی غیررسمی در افغانستان»، فصلنامهٔ مطالعات علوم انسانی پژوهان، بهار و تابستان ۱۳۹۷ش.
- مرادیان، پرویز و دیگران، «حلوفصل غیرقضایی اختلافات و دعاوی با مبانی عدالت ترمیمی در جامعهشناسی جنایی ایران»، فصلنامهٔ جامعهشناسی سیاسی ایران، سال سوم، شمارهٔ ۳، پاییز ۱۳۹۹ش.
- موسوی، عسکر، هزارههای افغانستان، ترجمهٔ اسدالله شفایی، تهران، مؤسسهٔ فرهنگی هنری نقش سیمرغ، ۱۳۷۹ش.
- وریج کاظمی، مریم، «بررسی جایگاه مناطق قبیلهای فدرال پاکستان در تثبیت بحران امنیتی منطقه»، فصلنامهٔ جغرافیا و روابط انسانی، شمارهٔ ۴، بهار ۱۴۰۰ش.
- وحیدی، عبدالمالک و رحیمی، خادمحسین، «مارکه؛ جلوهای سنتی از اجرای عدالت ترمیمی در افغانستان»، فصلنامهٔ علوم اجتماعی دانشگاه غالب، شمارهٔ چهارم، زمستان ۱۴۰۱ش.
- وحیدی، عبدالملک و رحیمی، خادمحسین، «مبانی و جلوههای قرآنی سیاست جنایی مشارکتی»، فصلنامهٔ پژوهش حقوق کیفری، دور نهم، شمارهٔ ۳۴، بهار۱۴۰۰ش.