پرش به محتوا

پیش‌نویس:دختر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
imported>محمدمهدی محمدی
اصلاح ارقام
خط ۶۷: خط ۶۷:


==منابع==
==منابع==
{{آغاز منابع}}
*قرآن
*قرآن
*ابن‌بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه‏، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق.
*ابن‌بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه‏، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق.
خط ۸۷: خط ۸۸:
*مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ش.
*مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ش.
*معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱ش.
*معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱ش.
 
{{پایان منابع}}
{{انسان-افقی}}
{{انسان-افقی}}



نسخهٔ ۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۲۶

عکس چند دختر

دختر؛ فرزند مؤنث انسان.
دختر به‌دلیل برخورداری از جنسیت زنانه، در طول تاریخ بشر همواره فروتر از پسران انگاشته می‌شد و گاهی هم‌مرتبه حیوانات اهلی بوده است؛ اما در آیین اسلام، نگاه ویژه و جانب‌دارانه‌ای به او شده است. اسلام ویژگی‌های شخصیتی ممتازی برای دختر برشمرده و از برکات وجودی او و وظایف دیگران در برابر وی، سخن گفته است. نهاد خانواده و نظام آموزشی، بیشترین نقش را در معرفی جایگاه و هویت دختران دارند.

مفهوم‌شناسی دختر

دختر در زبان فارسی سه معنا دارد؛ یکی به معنای دوشیزه، باکره و زنِ مرد ندیده است؛[۱] دیگری به معنای فرزند مؤنث است در مقابل پسر؛ سوم به معنای توانایی، قدرت، قوت، سخت و محکم است مانند آنجا که می‌گویند کوه‌دختر و پل‌دختر.[۲]

دختر در اقوام پیشین

زیست دختران در قبایل وحشی ساکن آفریقا، استرالیا و مناطق دیگر، مانند حیوانات اهلی و بدون هیچ حقی در زندگی بوده است. اقوام کَلده و آشور و قوانین حمورابی نیز، استقلالی در اراده و عمل به جنس مؤنث نمی‌داد. آن‌ها حتی دختر یا زن محکوم‌شده توسط دادگاه را در آب غرق می‌کردند. در روم قدیم، خانواده را تنها مردان تشکیل می‌دادند و چون در نگاه‌شان هیچ قرابت و خویشاوندی میان دختر و پدر یا خواهر و برادر و مادر و پسر نبود، پدر با دختر خود ازدواج می‌کرد. رومیان جنس مؤنث را، انسانی درجه دو می‌دیدند. در جوامع چین، هند، مصر و ایران پیش از اسلام نیز، زن و دختر را بدون استقلال و آزادی در تصمیم‌گیری و رفتار و تحت قیمومیّت مرد می‌دانستند. آن‌ها به جنس مؤنث نه در حکومت، نه در قضاوت و نه در کارهای اجتماعی حق دخالت نمی‌دادند. در نگاه اعراب جاهلی هم، دختر فقط شرّی انگاشته می‌شد که باید او را زنده‌به‌گور کرد. آن‌ها حرمت و شرافتی برای دختر نمی‌دیدند.[۳]

دختر در آموزه‌های اسلامی

در قرآن کریم، مقدم داشتن واژهٔ دختران در بحث آفرینش فرزندان[۴] و به کار بردن لفظ کوثر[۵] (خیر فراوان) برای فاطمه، دختر پیامبر اکرم، نشان از جایگاه والای دختر در فرهنگ اسلامی دارد. در روایات نیز، دختر بهترین فرزند[۶] و حَسنه معرفی شده است.[۷] همچنین برکت و میمنت با زنی دانسته شده که فرزند اولش دختر باشد[۸] و رحمت خدا برای پدر دختردار طلب شده است.[۹] از افتخارات حضرت محمد، پدر دختران بودن است[۱۰] و در نگاه او، دختر گُلی خوشبو است که رزق و روزی او باخدا است.[۱۱]

ویژگی‌های شخصیتی دختران

در آموزه‌های اسلامی ویژگی‌های شخصیتی زیر برای دختران بیان شده است.

مُلطِفات

مُلْطِفَات[۱۲] از ریشه لطف در اصل به معنی «الدِّقه مع الرِفق» است[۱۳] یعنی هم در آن بویی از نازکی و نفوذ است و هم بویی از مدارا و ملایمت.[۱۴] به دختران ازآن‌جهت که روحیه لطیفی دارند و در دیگران نفوذ کرده، آن‌ها را جذب می‌کنند مُلطِفات می‌گویند. این نیز تنها با مدارا و ملایمت امکان‌پذیر است.[۱۵]

مُبْدِیَات

مُبْدِیَات[۱۶] یا به معنی آغازکننده و پیشگام بودن در چیزی است[۱۷] یعنی دختران در لطافت، انس و پرستاری پیشگام‌اند؛ یا به معنی اظهار کردن است[۱۸] یعنی دختران محبت، لطف و همدم بودن خود را اِظهار می‌کنند.[۱۹]

مونِسَات

مُونِسَات[۲۰] از انس به معنی الفت و آرامش قلب است.[۲۱] یعنی دختر همدم پدر و مادر و مایه آرامش قلب آن‌ها است. پژوهش‌ها نیز نشان می‌دهد؛ دختران خود را در ویژگی همدل بودن و اجتماعی بودن بالاتر از پسران ارزیابی می‌کنند.[۲۲]

مُمَرِّضَات

مُمَرِّضَات[۲۳] به معنی پرستاری کردن است.[۲۴] یعنی دختران پرستارند و لطافت و دلسوزی به دیگران، مخصوصاً والدین خود نشان می‌دهند.

مُجَهِّزَات

مُجَهِّزَات[۲۵] به معنی آمادگی است؛[۲۶] یعنی دختران از آمادگی برای انجام امور مختلف برخوردارند.[۲۷]

مُجْهِدَات

مُجْهِدَات[۲۸] به معنی به‌کارگیری توانایی و سعی زیاد برای رسیدن به نهایتِ چیزی است؛ یعنی دختران اهل تلاش و کوشش هستند.[۲۹]

مُفَلِّیَات

مُفَلِّیَات[۳۰] در معانی مختلفی آمده است؛ از جمله:

  • تربیت کردن و به نتیجه رساندن.[۳۱]
  • تأمل در وجوه مختلف چیزی و نگاه به عاقبت آن.[۳۲]
  • برخی نیز از آن به ریزبینی تعبیر می‌کنند.[۳۳]

مُحَبَّبَات

مُحَبَّبَات[۳۴] به معنی دوست‌داشتنی است. از مسائل مهم دختران، کوشش در جهت افزایش جذابیت و محبوب جلوه دادن خود نزد دیگران است.[۳۵]

برکات وجودی دختر

بر اساس منابع اسلامی، خداوند در پی یاری، نصرت، برکت و آمرزش انسان دختردار است.[۳۶] دختران مایه برکت‌اند،[۳۷] چون حسنه‌اند در قیامت به خاطرشان پاداش می‌دهند[۳۸] و از «باقیات الصالحات» والدین به‌شمار می‌آیند.[۳۹] حتی ابراهیم خلیل‌الله از پروردگارش دختر می‌خواهد.[۴۰] یک فرزند دختر برای انسان از هزار حج، هزار جهاد، هزار قربانی شتر و هزار مهمانی دادن بهتر است.[۴۱] شخصی که نیازهای معیشتی سه دختر را تأمین کند خداوند به او سه باغ از باغ‌های بهشتی می‌دهد که هر باغ از دنیا و آنچه در آن است، وسیع‌تر است.[۴۲]

وظایف خانواده در تعامل با دختر

خانواده، به دلیل جایگاه یگانه در بازتولید فرهنگ و شکل‌دهی به ارزش‌های اخلاقی، و کارآمدی این نظام در به وجود آمدن هویت در فرزندان، می‌تواند در شخصیت‌سازی و شناساندن ویژگی‌ها به فرزندان –خصوصاً دختران- نقش مفیدی داشته باشد.[۴۳] در آموزه‌های اسلامی، وظایف زیر برای خانواده در برابر دختران مطرح شده است:

وظایف جامعه در برابر خانواده‌های دختردار

شناسایی و بازخوانی زندگی زنان الگو و برتر در جامعه اسلامی و همچنین سرانجام زنان فاسد و بدکاره، زمینه‌ساز شناخت جایگاه و هویت برای دختران است. قرآن کریم در چندین سوره به این موضوع پرداخته است.[۵۰]
روایات اسلامی، مشکلات اجتماعی خانواده‌های دختردار را پذیرفته است[۵۱] و یاری‌رساندن، قرض دادن، رحم کردن و لطف و مرحمت داشتن به این خانواده‌ها را دستور می‌دهد.[۵۲] برخی روایات حتی جهاد و تکالیف سخت را شامل کسی که سه دختر داشته باشد، نمی‌داند.[۵۳]
نظام آموزشیِ جامعه نیز در معرفی جایگاه والای دختران، نقش اساسی ایفا می‌کند. پژوهشگران، نظام آموزشی را از سه جهت در تحول وضعیت و شناخت استعدادهای دختران، مؤثر دانسته‌اند:

  1. ارائه ارزش‌های جایگزین به دختران جامعه اسلامی، تا از جنسیت خود تصویر خوب و عالی داشته باشند.
  2. طراحی برنامه‌ای درسی که هدف اصلی آن، افزایش تمایل دختران به اشتغال، برای رفع عطش نظام سرمایه‌داری نباشد.
  3. ایجاد ارتباط دختران با نهادهایی که می‌توانند گفتمان تربیتی اسلامی را رواج دهند.[۵۴]

پانویس

  1. معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه دختر.
  2. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه دختر.
  3. طباطبایی، زن در قرآن، 1387ش، ص26-40.
  4. سوره شوری، آیه 49.
  5. سوره کوثر، آیه 1.
  6. مجلسی، بحار الأنوار، 1403ق، ج101، ص89.
  7. کلینی، الکافی، 1429ق، ج6، ص6.
  8. مجلسی، بحار الأنوار، 1403ق، ج101، ص98.
  9. محدث نوری، مستدرک الوسائل، 1408ق، ج15، ص115.
  10. کلینی، الکافی، 1429ق، ج6، ص5.
  11. ابن‌بابویه، من لا یحضره الفقیه، 1404ق، ج‏3، ص481.
  12. کلینی، الکافی، 1429ق، ج6، ص5.
  13. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، 1368ش، ج10، ص193.
  14. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 1374ش، ج11، ص248.
  15. سوره آل‌عمران، آیه 159.
  16. محدث نوری، مستدرک الوسائل، 1408ق، ج15، ص115.
  17. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، 1368ش، ج1، ص26.
  18. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، 1368ش، ج14، ص65.
  19. بیابانگرد، روان‌شناسی نوجوانان، 1384ش، ص120.
  20. کلینی، الکافی، 1429ق، ج6، ص5.
  21. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 1374ش، ج15، ص109.
  22. یابانگرد، روان‌شناسی نوجوانان، 1384ش، ص120.
  23. محدث نوری، مستدرک الوسائل، 1408ق، ج15، ص115.
  24. ابن‌منظور، لسان العرب، 1428ش، ج7، ص231.
  25. کلینی، الکافی، 1429ق، ج6، ص5.
  26. جوهری، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، 1407ق، ج3، ص870.
  27. فیض کاشانی، الشافی فی العقائد و الأخلاق و الأحکام، 1425ق، ج2، ص1544.
  28. مجلسی، بحار الأنوار، 1403ق، ج104، ص98.
  29. ابن‌منظور، لسان العرب، 1428ش، ج3، ص134.
  30. کلینی، الکافی، 1429ق، ج6، ص5.
  31. ابن‌منظور، لسان العرب، 1428ش، ج15، ص162.
  32. زبیدی حنفی، تاج العروس من جواهر القاموس، 1414ق، ج20، ص58.
  33. حاج‌علی‌اکبری، درآمدی بر الگوی تعالی دختران، 1393ش، ص81.
  34. محدث نوری، مستدرک الوسائل، 1408ق، ج15، ص115.
  35. سالاری‌فر، خانواده در نگرش اسلام و روان‌شناسی، 1389ش، ص167.
  36. محدث نوری، مستدرک الوسائل، 1408ق، ج15، ص115.
  37. محدث نوری، مستدرک الوسائل، 1408ق، ج15، ص115.
  38. کلینی، الکافی، 1429ق، ج6، ص6.
  39. محدث نوری، مستدرک الوسائل، 1408ق، ج15، ص116.
  40. کلینی، الکافی، 1429ق، ج6، ص5.
  41. محدث نوری، مستدرک الوسائل، 1408ق، ج15، ص115.
  42. محدث نوری، مستدرک الوسائل، 1408ق، ج15، ص115.
  43. زیبایی‌نژاد، جایگاه خانواده و جنسیت در نظام تربیت رسمی، 1391ش، ص143.
  44. محدث نوری، مستدرک الوسائل، 1408ق، ج15، ص118.
  45. محدث نوری، مستدرک الوسائل، 1408ق، ج15، ص118.
  46. انصاری، موسوعة أحکام الأطفال و أدلتها، 1429ق، ج3، ص280.
  47. محدث نوری، مستدرک الوسائل، 1408ق، ج15، ص118.
  48. المتقی الهندی، کنز العمال، 1409ق، ج16، ص449.
  49. کلینی، الکافی، 1429ق، ج6، ص5.
  50. طباطبایی، زن در قرآن، 1387ش، ص589-614.
  51. کلینی، الکافی، 1429ق، ج6، ص6.
  52. محدث نوری، مستدرک الوسائل، 1408ق، ج15، ص116.
  53. کلینی، الکافی، 1429ق، ج6، ص6.
  54. زیبایی‌نژاد، جایگاه خانواده و جنسیت در نظام تربیت رسمی، 1391ش، ص177.

منابع

  • قرآن
  • ابن‌بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه‏، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۲۸ق.
  • انصاری، قدرت‌الله و دیگران، موسوعة أحکام الأطفال و أدلته»، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار، ۱۴۲۹ق.
  • بیابانگرد، اسماعیل، روان‌شناسی نوجوانان، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۴ش.
  • جوهری، أبونصر إسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
  • حاج‌علی‌اکبری، محمدجواد، درآمدی بر الگوی تعالی دختران، تهران، مهر هشتم، ۱۳۹۳ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، تهران، روزنه، ۱۳۷۲–۱۳۷۳ش.
  • زبیدی حنفی، سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
  • زیبایی‌نژاد، محمدرضا، جایگاه خانواده و جنسیت در نظام تربیت رسمی، قم، مطالعات زنان، ۱۳۹۱ش.
  • سالاری‌فر، محمدرضا، خانواده در نگرش اسلام و روان‌شناسی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۹ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسیسن، «زن در قرآن»، قم، هاجر، ۱۳۸۷ش.
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۷۴ش.
  • فیض کاشانی، محمد محسن، الشافی فی العقائد و الأخلاق و الأحکام، تهران، اللوح المحفوظ، ۱۴۲۵ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، ‏ الکافی، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۹ق.
  • متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۹ق.
  • مجلسی، محمد باقر، «بحار الأنوار»، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
  • محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۸ق.
  • مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ش.
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱ش.