پیشنویس:بلبل: تفاوت میان نسخهها
imported>شاهرودی + رده:پرندگان (هاتکت)، ابرابزار |
imported>محمدمهدی محمدی لینک داخلی |
||
| (۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:بلبل هزاردستان.jpg|جایگزین=بلبل هزاردستان|بندانگشتی|بلبل هزاردستان]] | |||
{{درشت|'''بلبل'''}}؛ پرندهای خوشآواز، به اندازه گنجشک با سر و بدنی رنگارنگ | {{درشت|'''بلبل'''}}؛ پرندهای خوشآواز، به اندازه گنجشک با سر و بدنی رنگارنگ | ||
بلبل (هزاردستان)، پرندهای کوچک از تیرهٔ توکا (گنجشکیان) است، با سطح پشتی قهوهای خوشرنگ و یکدست، سطح شکمی مایل به خاکستری کمرنگ و سفیدی ناحیه گلو و شکم. این پرنده، بهواسطهٔ خوشآوازی، همواره در میان مردم، محبوبیت داشته است.<ref>[https://www.vajehyab.com/moein/بلبل معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه بلبل، سایت واژهیاب.]</ref> این پرنده خوشصدا، به مهرورزی نسبت به گلها نیز مشهور است و همین موضوع، در افسانهها و ترانههای بسیاری به چشم میخورد. | بلبل (هزاردستان)، پرندهای کوچک از تیرهٔ توکا (گنجشکیان) است، با سطح پشتی قهوهای خوشرنگ و یکدست، سطح شکمی مایل به خاکستری کمرنگ و سفیدی ناحیه گلو و شکم. این پرنده، بهواسطهٔ خوشآوازی، همواره در میان مردم، محبوبیت داشته است.<ref>[https://www.vajehyab.com/moein/بلبل معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه بلبل، سایت واژهیاب.]</ref> این پرنده خوشصدا، به مهرورزی نسبت به گلها نیز مشهور است و همین موضوع، در افسانهها و ترانههای بسیاری به چشم میخورد. | ||
== زیستگاه بلبل == | ==زیستگاه بلبل== | ||
این پرنده، در بیشتر نقاط ایران حضور دارد و در دو فصل بهار و | این پرنده، در بیشتر نقاط ایران حضور دارد و در دو فصل [[بهار]] و [[تابستان]]، بیشتر دیده میشود. در جنوب انگلستان، جنوب و شرق اروپا، مرکز آسیا و مناطقی از آفریقا نیز، انواعی از بلبلان زندگی میکنند. بلبل، معمولاً در جنگلهای مرطوب و پرچینهای انبوه، لانه میسازد. پناهگاه او نیز در نزدیکی زمین، درون بوتههای خار و گزنه است. | ||
برخی از مردم، نغمهسرایی بلبلان بزرگ را سحرآمیز میدانند؛ زیرا بلبل از زمان شروع جوانی به آوای بلبلان بزرگتر گوش داده و آنها را تکرار میکند و با گذر زمان، آواز او، دلنشینتر و گرمتر میشود.<ref>معین، «گل و بلبل» ج1، ۱۳۶۴ش، ص۲۱۹.</ref> | برخی از مردم، نغمهسرایی بلبلان بزرگ را سحرآمیز میدانند؛ زیرا بلبل از زمان شروع جوانی به آوای بلبلان بزرگتر گوش داده و آنها را تکرار میکند و با گذر زمان، آواز او، دلنشینتر و گرمتر میشود.<ref>معین، «گل و بلبل» ج1، ۱۳۶۴ش، ص۲۱۹.</ref> | ||
== نامهای بلبل == | ==نامهای بلبل== | ||
بلبل، نامی عربی است و این پرنده در زبان فارسی به «هزاردستان» و «هَزار» معروف است<ref>بستانی، محیط المحیط، ۱۹۹۳م، ص۶۳۷.</ref> و با ویژگیهایی مانند خوشخوان، خوشگوی، خوشنغمه، خوشآهنگ، خوشآواز، شیریننفس، آتشزبان، بلندصفیر، شوخزبان، شوریده، محبوب و زار شناخته میشود.<ref>آنندراج، ۱۳۶۳ش، ذیل واژه بلبل.</ref> در منطقه کدکن نیز به بلبل، «هزارمقاله» میگویند.<ref>شفیعی کدکنی، مقدمه بر منطقالطیر، 1383ش، ص۱۷۴.</ref> برخی بلبل را «زندخوان» یا «زندباف» مینامند و برای این نام، به شباهت صدای بلبل به خواندن زند (تفسیر پهلوی اوستا همراه با تجوید) استناد کردهاند.<ref>شمیسا، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، ج1، ۱۳۷۷ش، ص172.</ref> برخی از پژوهشگران نیز واژه بلبل را بهمعنی کلام پیچیده و نامفهوم معنا کردهاند.<ref>Schapka, Die persischen Vogelnamen, 1972, P25.</ref> بنابراین، اطلاق واژه زندخوان/ زندباف به این پرنده، بهدلیل شباهت آواز آن با زندخوانی سریع و نامفهوم است.<ref>مختاریان، «بلبل سرگشته (پژوهشی در نمادشناسی گل و مرغ)»، ۱۳۸۹ش، ص۱۱۸.</ref> در لغت فرس نیز، زندباف بهمعنای مرغ هزاردستان آمده است.<ref>لغت فرس، اسدی طوسی، ۱۳۱۹ش، ص243.</ref> | بلبل، نامی عربی است و این پرنده در [[زبان فارسی]] به «هزاردستان» و «هَزار» معروف است<ref>بستانی، محیط المحیط، ۱۹۹۳م، ص۶۳۷.</ref> و با ویژگیهایی مانند خوشخوان، خوشگوی، خوشنغمه، خوشآهنگ، خوشآواز، شیریننفس، آتشزبان، بلندصفیر، شوخزبان، شوریده، محبوب و زار شناخته میشود.<ref>آنندراج، ۱۳۶۳ش، ذیل واژه بلبل.</ref> در منطقه کدکن نیز به بلبل، «هزارمقاله» میگویند.<ref>شفیعی کدکنی، مقدمه بر منطقالطیر، 1383ش، ص۱۷۴.</ref> برخی بلبل را «زندخوان» یا «زندباف» مینامند و برای این نام، به شباهت صدای بلبل به خواندن زند (تفسیر پهلوی اوستا همراه با تجوید) استناد کردهاند.<ref>شمیسا، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، ج1، ۱۳۷۷ش، ص172.</ref> برخی از پژوهشگران نیز واژه بلبل را بهمعنی کلام پیچیده و نامفهوم معنا کردهاند.<ref>Schapka, Die persischen Vogelnamen, 1972, P25.</ref> بنابراین، اطلاق واژه زندخوان/ زندباف به این پرنده، بهدلیل شباهت آواز آن با زندخوانی سریع و نامفهوم است.<ref>مختاریان، «بلبل سرگشته (پژوهشی در نمادشناسی گل و مرغ)»، ۱۳۸۹ش، ص۱۱۸.</ref> در لغت فرس نیز، زندباف بهمعنای مرغ هزاردستان آمده است.<ref>لغت فرس، اسدی طوسی، ۱۳۱۹ش، ص243.</ref> | ||
== بلبل در ادبیات فارسی == | ==بلبل در ادبیات فارسی== | ||
بلبل، بهواسطهٔ زیبایی و خوشصدایی همواره الهامبخش بسیاری از سخنوران نامدار ایرانزمین بوده<ref>نوین، «بلبل، عندلیب، هزاردستان»، ۱۳۴۰ش، ص۴۴.</ref> و هرکدام، بنابر ذوق و سلیقه خود، نغمهسرایی بلبل را بهگونهای تعبیر کردهاند. حافظ میگوید:<ref>[https://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh232 حافظ، غزلیات، غزل شماره 232، بیت 7، سایت گنجور.]</ref>{{سخ}} | بلبل، بهواسطهٔ زیبایی و خوشصدایی همواره الهامبخش بسیاری از سخنوران نامدار ایرانزمین بوده<ref>نوین، «بلبل، عندلیب، هزاردستان»، ۱۳۴۰ش، ص۴۴.</ref> و هرکدام، بنابر ذوق و سلیقه خود، نغمهسرایی بلبل را بهگونهای تعبیر کردهاند. [[حافظ]] میگوید:<ref>[https://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh232 حافظ، غزلیات، غزل شماره 232، بیت 7، سایت گنجور.]</ref>{{سخ}} | ||
{{آغاز نستعلیق}} | {{آغاز نستعلیق}} | ||
{{شعر|نستعلیق}} | {{شعر|نستعلیق}} | ||
| خط ۱۹: | خط ۲۰: | ||
{{پایان نستعلیق}} | {{پایان نستعلیق}} | ||
سعدی نیز، در بیتی به بلبل و خبررسانی او اشاره کرده است:<ref>[https://ganjoor.net/saadi/golestan/gbab8/sh25 سعدی، گلستان، باب هشتم، حکمت شماره 25، سایت گنجور.]</ref>{{سخ}} | [[سعدی شیرازی|سعدی]] نیز، در بیتی به بلبل و خبررسانی او اشاره کرده است:<ref>[https://ganjoor.net/saadi/golestan/gbab8/sh25 سعدی، گلستان، باب هشتم، حکمت شماره 25، سایت گنجور.]</ref>{{سخ}} | ||
{{آغاز نستعلیق}} | {{آغاز نستعلیق}} | ||
{{شعر|نستعلیق}} | {{شعر|نستعلیق}} | ||
| خط ۲۶: | خط ۲۷: | ||
{{پایان نستعلیق}} | {{پایان نستعلیق}} | ||
[[فردوسی]]، در اشعار خود، بلبل را همچون یک راوی برای داستانهای تلخ و شیرین خود، در دوره [[ایران]] باستان، معرفی کرده است. برای مثال، در هنگام روایت غمانگیز [[رستم]] و اسفندیار، بلبل از مرگ اسفندیار مینالد.<ref>فردوسی، شاهنامه، ج5، ۱۳۸۶ش، ص292-293.</ref> فرخی سیستانی بلبل را عاشقی معرفی کرده که شب و روز به گریه و زاری مشغول است.<ref>فرخی سیستانی، دیوان، ۱۳۳۵ش، ص427.</ref> در اکثر نوشتههای منظوم و منثور، معمولا بلبل با گل و درخت، مأنوس است. در [[اوستا]]، بر جنبههای نمادین رابطه گل و درخت با بلبل تأکید شده است. | |||
== بلبل در ادبیات عامه == | ==بلبل در ادبیات عامه== | ||
در ترانهها و ادبیات شفاهی ایرانیان، بلبل و کردار او، بازتابی گسترده دارد. در ترانهای آمده است:<ref>هفتصد ترانه از ترانههای روستایی ایران، ۱۳۲۲ش، ص۳۲.</ref>{{سخ}} | در ترانهها و ادبیات شفاهی ایرانیان، بلبل و کردار او، بازتابی گسترده دارد. در ترانهای آمده است:<ref>هفتصد ترانه از ترانههای روستایی ایران، ۱۳۲۲ش، ص۳۲.</ref>{{سخ}} | ||
{{آغاز نستعلیق}} | {{آغاز نستعلیق}} | ||
| خط ۷۳: | خط ۷۴: | ||
«بلبل سرگشته»، یکی از شخصیتهای اصلی در برخی از افسانههای عامیانه است، که معمولاً نماد مظلومیت قهرمان قصه است و گاهی شخصیت شرور داستان، قهرمان قصه را به دنبال بلبل سخنگو<ref>رحمانیان، افسانههای لری، ۱۳۷۹ش، ص۵۳–۵۵.</ref> یا بلبل طلایی آوازخوان<ref>انجوی شیرازی، گل به صنوبر چه کرد، ج1، ۱۳۵۷ش، ص219-220.</ref> میفرستد. | «بلبل سرگشته»، یکی از شخصیتهای اصلی در برخی از افسانههای عامیانه است، که معمولاً نماد مظلومیت قهرمان قصه است و گاهی شخصیت شرور داستان، قهرمان قصه را به دنبال بلبل سخنگو<ref>رحمانیان، افسانههای لری، ۱۳۷۹ش، ص۵۳–۵۵.</ref> یا بلبل طلایی آوازخوان<ref>انجوی شیرازی، گل به صنوبر چه کرد، ج1، ۱۳۵۷ش، ص219-220.</ref> میفرستد. | ||
در زبان کوچه ـ بازاری نیز، بلبل، نماد کسی است که شیرینزبان و وراج است.<ref>شاملو، کتاب کوچه، حرف «ب»، دفتر دوم، ۱۳۷۷ش، ص۱۴۴۳.</ref> اصطلاح «بلبلی خواندن» در میان مردم | در زبان کوچه ـ بازاری نیز، بلبل، نماد کسی است که شیرینزبان و وراج است.<ref>شاملو، کتاب کوچه، حرف «ب»، دفتر دوم، ۱۳۷۷ش، ص۱۴۴۳.</ref> اصطلاح «بلبلی خواندن» در میان مردم [[تهران]]، در رابطه با شخصی بهکار میرفت که بدهکار است و درعینحال جواب سربالا به مخاطب خود بدهد.<ref>شهری، قند و نمک، ۱۳۷۰ش، ص۱۷۳.</ref> اصطلاح معروف «چرت بلبلی» نیز نشان از خواب کوتاهمدت دارد. | ||
== بلبل در باور مردم ایران == | ==بلبل در باور مردم ایران== | ||
در میان مردم | در میان مردم [[خراسان]]، بر مزار افراد جوانمرگ، نقشی از بلبل میکشند که در حال نغمهسرایی است.<ref>شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص۲۲۰–۲۲۱.</ref> مردم [[ایل بختیاری|بختیاری]]، بلبل را مونس خود دانسته و آواز او را نیز، به نوعی همدردی با غمهای خود میپندارند.<ref>خسروی، فرهنگ بختیاری، ۱۳۶۸ش، ص۲۱۶.</ref> در فارس، مردم، کودکان شیرینزبان خود را بلبل مینامند.<ref>همایونی، فرهنگ مردم سروستان، ۱۳۷۱ش، ص۲۹۳.</ref> در منطقه [[کازرون]] استان فارس، مردم، بلبل را پیامآور [[بهار]] و خرمی میدانند.<ref>ابونصری، «جایگاه بلبل در ترانهها و باورهای مردم گرگنای کازرون»، ۱۳۸۷ش، ص۴۳–۴۴.</ref> در همین منطقه، بهدلیل زندگانی بلبلها در نخلستانهای [[خرما]]، مردم، خرما را میوهای بهشتی و بلبل را نیز پرندهای بهشتی میدانند.<ref>ابونصری، «جایگاه بلبل در ترانهها و باورهای مردم گرگنای کازرون»، ۱۳۸۷ش، ص۴۵.</ref> | ||
باورهایی دربارهٔ دیدن بلبل در خواب نیز در میان مردم وجود دارد. برای مثال، برخی بلبل در خواب را نماد فرزند کوچک میدانند و اگر بلبلی در خواب، از شاخهای بپرد، نشان از مرگ فرزند یا غلام خانواده دارد.<ref>شاملو، کتاب کوچه، حرف «ب»، دفتر دوم، ۱۳۷۷ش، ص1444؛{{سخ}} | در میان مازندرانیها، بلبل، نماد استعداد و هنرمندی است، زیرا آنها معتقدند که بلبل، هیچگاه آواز تکراری نمیخواند تا ۱۲ آواز آن تکمیل شود.<ref>باقری حمیدآبادی، پرندگان و فرهنگ عامهٔ مازندران، ۱۳۹۰ش، ص۹۸–۹۹.</ref> مردم [[دماوند]] بر این باورند که هر بلبل، ۷ جوجه میآورد که ۶ تای آن قناری و تنها یکی از آنها بلبل میشود.<ref>علمداری، فرهنگ عامیانهٔ دماوند، ۱۳۷۹ش، ص۲۰۵.</ref> | ||
باورهایی دربارهٔ دیدن بلبل در خواب نیز در میان مردم وجود دارد. برای مثال، برخی بلبل در خواب را نماد فرزند کوچک میدانند و اگر بلبلی در خواب، از شاخهای بپرد، نشان از مرگ فرزند یا غلام [[خانواده]] دارد.<ref>شاملو، کتاب کوچه، حرف «ب»، دفتر دوم، ۱۳۷۷ش، ص1444؛{{سخ}} | |||
حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، ۱۳۲۶ش، ص۱۱۳.</ref> | حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، ۱۳۲۶ش، ص۱۱۳.</ref> | ||
بلبل، در امثال و حکم ایرانیان نیز حضور دارد. برای مثال، «بلبل را بردند به باغ بهشت، گفت: وطن! وطن!»، زیرا مردم معتقدند که خاک وطن، حتی از ملک سلیمان نیز بهتر است.<ref>شکورزاده، دوازدههزار مثل فارسی و سیهزار معادل آنها، ۱۳۸۰ش، ص۲۵۱ و ۴۳۱.</ref> مثلهای دیگری نیز در نقاط مختلف ایران وجود دارد، مانند: «بلبلی که زمستان ندیده، قدر بهار را نمیداند»؛<ref>انجوی شیرازی، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، ج2، ۱۳۵۴ش، ص35.</ref> «بلبلانْ خاموش، خرْ عرعر کند»؛<ref>بهمنیار، داستاننامهٔ بهمنیاری، ۱۳۶۱ش، ص۱۰۴.</ref> «بلبل که پرید، آشیانهاش از هم میپاشد»؛<ref>شکورزاده، دوازدههزار مثل فارسی و سیهزار معادل آنها، ۱۳۸۰ش، ص۱۸۲.</ref> «آدم کَر آواز بلبل را نمیپسندد»؛ «ارزش گل بلبل میداند، ارزش کار کارگر میداند»<ref>ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ج1، ۱۳۸۸ش، ص201 و 265.</ref> و «اگر بلبل نخواند، گل شکوفا نخواهد شد».<ref>معطوفی، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، ج3، ۱۳۸۳ش، ص1865.</ref> | بلبل، در امثال و حکم ایرانیان نیز حضور دارد. برای مثال، «بلبل را بردند به باغ بهشت، گفت: وطن! وطن!»، زیرا مردم معتقدند که خاک وطن، حتی از ملک سلیمان نیز بهتر است.<ref>شکورزاده، دوازدههزار مثل فارسی و سیهزار معادل آنها، ۱۳۸۰ش، ص۲۵۱ و ۴۳۱.</ref> مثلهای دیگری نیز در نقاط مختلف ایران وجود دارد، مانند: «بلبلی که زمستان ندیده، قدر بهار را نمیداند»؛<ref>انجوی شیرازی، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، ج2، ۱۳۵۴ش، ص35.</ref> «بلبلانْ خاموش، خرْ عرعر کند»؛<ref>بهمنیار، داستاننامهٔ بهمنیاری، ۱۳۶۱ش، ص۱۰۴.</ref> «بلبل که پرید، آشیانهاش از هم میپاشد»؛<ref>شکورزاده، دوازدههزار مثل فارسی و سیهزار معادل آنها، ۱۳۸۰ش، ص۱۸۲.</ref> «آدم کَر آواز بلبل را نمیپسندد»؛ «ارزش گل بلبل میداند، ارزش کار کارگر میداند»<ref>ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ج1، ۱۳۸۸ش، ص201 و 265.</ref> و «اگر بلبل نخواند، گل شکوفا نخواهد شد».<ref>معطوفی، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، ج3، ۱۳۸۳ش، ص1865.</ref> | ||
== پانویس == | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
== منابع == | ==منابع== | ||
* آنندراج، محمد پادشاه، بهتحقیق محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، ۱۳۶۳ش. | {{آغاز منابع}} | ||
* ابونصری، ابراهیم، «جایگاه بلبل در ترانهها و باورهای مردم گرگنای کازرون»، نجوای فرهنگ، تهران، س ۳، شماره ۱۰، ۱۳۸۷ش. | *آنندراج، محمد پادشاه، بهتحقیق محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، ۱۳۶۳ش. | ||
* انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۴ش. | *ابونصری، ابراهیم، «جایگاه بلبل در ترانهها و باورهای مردم گرگنای کازرون»، نجوای فرهنگ، تهران، س ۳، شماره ۱۰، ۱۳۸۷ش. | ||
* انجوی شیرازی، ابوالقاسم، گل به صنوبر چه کرد، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷ش. | *انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۴ش. | ||
* باقری حمیدآبادی، ابراهیم، پرندگان و فرهنگ عامهٔ مازندران، ساری، شلفین، ۱۳۹۰ش. | *انجوی شیرازی، ابوالقاسم، گل به صنوبر چه کرد، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷ش. | ||
* بستانی، بطرس، محیط المحیط، بیروت، مکتبه لبنان، ۱۹۹۳م. | *باقری حمیدآبادی، ابراهیم، پرندگان و فرهنگ عامهٔ مازندران، ساری، شلفین، ۱۳۹۰ش. | ||
* بهمنیار، احمد، داستاننامهٔ بهمنیاری، بهتحقیق فریدون بهمنیار، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۱ش. | *بستانی، بطرس، محیط المحیط، بیروت، مکتبه لبنان، ۱۹۹۳م. | ||
* حافظ، غزلیات، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ش. | *بهمنیار، احمد، داستاننامهٔ بهمنیاری، بهتحقیق فریدون بهمنیار، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۱ش. | ||
* حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، آفتاب، ۱۳۲۶ش. | *حافظ، غزلیات، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ش. | ||
* خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، فرهنگسرا، ۱۳۶۸ش. | *حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، آفتاب، ۱۳۲۶ش. | ||
* ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، معین، ۱۳۸۸ش. | *خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، فرهنگسرا، ۱۳۶۸ش. | ||
* رحمانیان، داریوش، افسانههای لری، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۹ش. | *ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، معین، ۱۳۸۸ش. | ||
* سعدی، گلستان، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ش. | *رحمانیان، داریوش، افسانههای لری، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۹ش. | ||
* شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، حرف «ب»، دفتر دوم، ۱۳۷۷ش. | *سعدی، گلستان، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ش. | ||
* شکورزاده، ابراهیم، دوازدههزار مثل فارسی و سیهزار معادل آنها، مشهد، بهنشر، ۱۳۸۰ش. | *شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، حرف «ب»، دفتر دوم، ۱۳۷۷ش. | ||
* شکورزاده، ابراهیم، دههزار مثل فارسی و بیست و پنج هزار معادل آنها، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۲ش. | *شکورزاده، ابراهیم، دوازدههزار مثل فارسی و سیهزار معادل آنها، مشهد، بهنشر، ۱۳۸۰ش. | ||
* شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، به نشر، ۱۳۶۳ش. | *شکورزاده، ابراهیم، دههزار مثل فارسی و بیست و پنج هزار معادل آنها، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۲ش. | ||
* شفیعی کدکنی، محمدرضا، مقدمه بر منطقالطیر، تهران، سخن، ۱۳۸۳ش. | *شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، به نشر، ۱۳۶۳ش. | ||
* شمیسا، سیروس، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، تهران، میترا، ۱۳۷۷ش. | *شفیعی کدکنی، محمدرضا، مقدمه بر منطقالطیر، تهران، سخن، ۱۳۸۳ش. | ||
* شهری، جعفر، قند و نمک، تهران، معین، ۱۳۷۰ش. | *شمیسا، سیروس، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، تهران، میترا، ۱۳۷۷ش. | ||
* علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانهٔ دماوند، تهران، فیض کاشانی، ۱۳۷۹ش. | *شهری، جعفر، قند و نمک، تهران، معین، ۱۳۷۰ش. | ||
* عمرانی، ابراهیم، لالاییهای ایران، تهران، پیوند نو، ۱۳۸۱ش. | *علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانهٔ دماوند، تهران، فیض کاشانی، ۱۳۷۹ش. | ||
* فردوسی، شاهنامه، بهتحقیق جلال خالقی مطلق، تهران، بینا، ۱۳۸۶ش. | *عمرانی، ابراهیم، لالاییهای ایران، تهران، پیوند نو، ۱۳۸۱ش. | ||
* فرخی سیستانی، دیوان، بهتحقیق محمد دبیرسیاقی، تهران، اقبال، ۱۳۳۵ش. | *فردوسی، شاهنامه، بهتحقیق جلال خالقی مطلق، تهران، بینا، ۱۳۸۶ش. | ||
* فقیری، ابوالقاسم، ترانههای محلی، شیراز، نوید شیراز، ۱۳۴۲ش. | *فرخی سیستانی، دیوان، بهتحقیق محمد دبیرسیاقی، تهران، اقبال، ۱۳۳۵ش. | ||
* قهرمان، محمد، فریادهای تربتی، بهتحقیق حمیدرضا خزاعی، مشهد، ماه جان، ۱۳۸۳ش. | *فقیری، ابوالقاسم، ترانههای محلی، شیراز، نوید شیراز، ۱۳۴۲ش. | ||
* لغت فرس، اسدی طوسی، بهتحقیق عباس اقبال آشتیانی، تهران، چاپخانه مجلس، ۱۳۱۹ش. | *قهرمان، محمد، فریادهای تربتی، بهتحقیق حمیدرضا خزاعی، مشهد، ماه جان، ۱۳۸۳ش. | ||
* مختاریان، بهار، «بلبل سرگشته (پژوهشی در نمادشناسی گل و مرغ)»، تهران، نامهٔ فرهنگستان، شماره ۴، ۱۳۸۹ش. | *لغت فرس، اسدی طوسی، بهتحقیق عباس اقبال آشتیانی، تهران، چاپخانه مجلس، ۱۳۱۹ش. | ||
* معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۳ش. | *مختاریان، بهار، «بلبل سرگشته (پژوهشی در نمادشناسی گل و مرغ)»، تهران، نامهٔ فرهنگستان، شماره ۴، ۱۳۸۹ش. | ||
* معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ش. | *معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۳ش. | ||
* معین، محمد، «گل و بلبل»، مجموعهٔ مقالات، بهتحقیق مهدخت معین، تهران، ۱۳۶۴ش. | *معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ش. | ||
* نوین، «بلبل، عندلیب، هزاردستان»، شکار و طبیعت، تهران، شماره ۲۵، ۱۳۴۰ش. | *معین، محمد، «گل و بلبل»، مجموعهٔ مقالات، بهتحقیق مهدخت معین، تهران، ۱۳۶۴ش. | ||
* هفتصد ترانه از ترانههای روستایی ایران، بهتحقیق حسین کوهی کرمانی، تهران، کتابخانه ابنسینا، ۱۳۲۲ش. | *نوین، «بلبل، عندلیب، هزاردستان»، شکار و طبیعت، تهران، شماره ۲۵، ۱۳۴۰ش. | ||
* همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، بهنشر، ۱۳۷۱ش. | *هفتصد ترانه از ترانههای روستایی ایران، بهتحقیق حسین کوهی کرمانی، تهران، کتابخانه ابنسینا، ۱۳۲۲ش. | ||
* Schapka, U. , Die persischen Vogelnamen, Würzburg, 1972. | *همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، بهنشر، ۱۳۷۱ش. | ||
*Schapka, U. , Die persischen Vogelnamen, Würzburg, 1972. | |||
{{پایان منابع}} | |||
{{حیوانات-افقی}} | {{حیوانات-افقی}} | ||
[[رده:پرندگان]] | [[رده:پرندگان]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۱۱

بلبل؛ پرندهای خوشآواز، به اندازه گنجشک با سر و بدنی رنگارنگ
بلبل (هزاردستان)، پرندهای کوچک از تیرهٔ توکا (گنجشکیان) است، با سطح پشتی قهوهای خوشرنگ و یکدست، سطح شکمی مایل به خاکستری کمرنگ و سفیدی ناحیه گلو و شکم. این پرنده، بهواسطهٔ خوشآوازی، همواره در میان مردم، محبوبیت داشته است.[۱] این پرنده خوشصدا، به مهرورزی نسبت به گلها نیز مشهور است و همین موضوع، در افسانهها و ترانههای بسیاری به چشم میخورد.
زیستگاه بلبل
[ویرایش | ویرایش مبدأ]این پرنده، در بیشتر نقاط ایران حضور دارد و در دو فصل بهار و تابستان، بیشتر دیده میشود. در جنوب انگلستان، جنوب و شرق اروپا، مرکز آسیا و مناطقی از آفریقا نیز، انواعی از بلبلان زندگی میکنند. بلبل، معمولاً در جنگلهای مرطوب و پرچینهای انبوه، لانه میسازد. پناهگاه او نیز در نزدیکی زمین، درون بوتههای خار و گزنه است.
برخی از مردم، نغمهسرایی بلبلان بزرگ را سحرآمیز میدانند؛ زیرا بلبل از زمان شروع جوانی به آوای بلبلان بزرگتر گوش داده و آنها را تکرار میکند و با گذر زمان، آواز او، دلنشینتر و گرمتر میشود.[۲]
نامهای بلبل
[ویرایش | ویرایش مبدأ]بلبل، نامی عربی است و این پرنده در زبان فارسی به «هزاردستان» و «هَزار» معروف است[۳] و با ویژگیهایی مانند خوشخوان، خوشگوی، خوشنغمه، خوشآهنگ، خوشآواز، شیریننفس، آتشزبان، بلندصفیر، شوخزبان، شوریده، محبوب و زار شناخته میشود.[۴] در منطقه کدکن نیز به بلبل، «هزارمقاله» میگویند.[۵] برخی بلبل را «زندخوان» یا «زندباف» مینامند و برای این نام، به شباهت صدای بلبل به خواندن زند (تفسیر پهلوی اوستا همراه با تجوید) استناد کردهاند.[۶] برخی از پژوهشگران نیز واژه بلبل را بهمعنی کلام پیچیده و نامفهوم معنا کردهاند.[۷] بنابراین، اطلاق واژه زندخوان/ زندباف به این پرنده، بهدلیل شباهت آواز آن با زندخوانی سریع و نامفهوم است.[۸] در لغت فرس نیز، زندباف بهمعنای مرغ هزاردستان آمده است.[۹]
بلبل در ادبیات فارسی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]بلبل، بهواسطهٔ زیبایی و خوشصدایی همواره الهامبخش بسیاری از سخنوران نامدار ایرانزمین بوده[۱۰] و هرکدام، بنابر ذوق و سلیقه خود، نغمهسرایی بلبل را بهگونهای تعبیر کردهاند. حافظ میگوید:[۱۱]
الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
سعدی نیز، در بیتی به بلبل و خبررسانی او اشاره کرده است:[۱۲]
الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
فردوسی، در اشعار خود، بلبل را همچون یک راوی برای داستانهای تلخ و شیرین خود، در دوره ایران باستان، معرفی کرده است. برای مثال، در هنگام روایت غمانگیز رستم و اسفندیار، بلبل از مرگ اسفندیار مینالد.[۱۳] فرخی سیستانی بلبل را عاشقی معرفی کرده که شب و روز به گریه و زاری مشغول است.[۱۴] در اکثر نوشتههای منظوم و منثور، معمولا بلبل با گل و درخت، مأنوس است. در اوستا، بر جنبههای نمادین رابطه گل و درخت با بلبل تأکید شده است.
بلبل در ادبیات عامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در ترانهها و ادبیات شفاهی ایرانیان، بلبل و کردار او، بازتابی گسترده دارد. در ترانهای آمده است:[۱۵]
الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
در برخی از این ترانهها و دوبیتیهای عامیانه، بلبل، نماد فرزند جوان درگذشته است، مانند:[۱۶]
الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
در برخی از لالاییهای مادرانه نیز، نوزاد را به بلبل تشبیه کردهاند، مانند:[۱۷]
الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
«بلبل سرگشته»، یکی از شخصیتهای اصلی در برخی از افسانههای عامیانه است، که معمولاً نماد مظلومیت قهرمان قصه است و گاهی شخصیت شرور داستان، قهرمان قصه را به دنبال بلبل سخنگو[۱۸] یا بلبل طلایی آوازخوان[۱۹] میفرستد.
در زبان کوچه ـ بازاری نیز، بلبل، نماد کسی است که شیرینزبان و وراج است.[۲۰] اصطلاح «بلبلی خواندن» در میان مردم تهران، در رابطه با شخصی بهکار میرفت که بدهکار است و درعینحال جواب سربالا به مخاطب خود بدهد.[۲۱] اصطلاح معروف «چرت بلبلی» نیز نشان از خواب کوتاهمدت دارد.
بلبل در باور مردم ایران
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در میان مردم خراسان، بر مزار افراد جوانمرگ، نقشی از بلبل میکشند که در حال نغمهسرایی است.[۲۲] مردم بختیاری، بلبل را مونس خود دانسته و آواز او را نیز، به نوعی همدردی با غمهای خود میپندارند.[۲۳] در فارس، مردم، کودکان شیرینزبان خود را بلبل مینامند.[۲۴] در منطقه کازرون استان فارس، مردم، بلبل را پیامآور بهار و خرمی میدانند.[۲۵] در همین منطقه، بهدلیل زندگانی بلبلها در نخلستانهای خرما، مردم، خرما را میوهای بهشتی و بلبل را نیز پرندهای بهشتی میدانند.[۲۶]
در میان مازندرانیها، بلبل، نماد استعداد و هنرمندی است، زیرا آنها معتقدند که بلبل، هیچگاه آواز تکراری نمیخواند تا ۱۲ آواز آن تکمیل شود.[۲۷] مردم دماوند بر این باورند که هر بلبل، ۷ جوجه میآورد که ۶ تای آن قناری و تنها یکی از آنها بلبل میشود.[۲۸]
باورهایی دربارهٔ دیدن بلبل در خواب نیز در میان مردم وجود دارد. برای مثال، برخی بلبل در خواب را نماد فرزند کوچک میدانند و اگر بلبلی در خواب، از شاخهای بپرد، نشان از مرگ فرزند یا غلام خانواده دارد.[۲۹]
بلبل، در امثال و حکم ایرانیان نیز حضور دارد. برای مثال، «بلبل را بردند به باغ بهشت، گفت: وطن! وطن!»، زیرا مردم معتقدند که خاک وطن، حتی از ملک سلیمان نیز بهتر است.[۳۰] مثلهای دیگری نیز در نقاط مختلف ایران وجود دارد، مانند: «بلبلی که زمستان ندیده، قدر بهار را نمیداند»؛[۳۱] «بلبلانْ خاموش، خرْ عرعر کند»؛[۳۲] «بلبل که پرید، آشیانهاش از هم میپاشد»؛[۳۳] «آدم کَر آواز بلبل را نمیپسندد»؛ «ارزش گل بلبل میداند، ارزش کار کارگر میداند»[۳۴] و «اگر بلبل نخواند، گل شکوفا نخواهد شد».[۳۵]
پانویس
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- ↑ معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه بلبل، سایت واژهیاب.
- ↑ معین، «گل و بلبل» ج1، ۱۳۶۴ش، ص۲۱۹.
- ↑ بستانی، محیط المحیط، ۱۹۹۳م، ص۶۳۷.
- ↑ آنندراج، ۱۳۶۳ش، ذیل واژه بلبل.
- ↑ شفیعی کدکنی، مقدمه بر منطقالطیر، 1383ش، ص۱۷۴.
- ↑ شمیسا، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، ج1، ۱۳۷۷ش، ص172.
- ↑ Schapka, Die persischen Vogelnamen, 1972, P25.
- ↑ مختاریان، «بلبل سرگشته (پژوهشی در نمادشناسی گل و مرغ)»، ۱۳۸۹ش، ص۱۱۸.
- ↑ لغت فرس، اسدی طوسی، ۱۳۱۹ش، ص243.
- ↑ نوین، «بلبل، عندلیب، هزاردستان»، ۱۳۴۰ش، ص۴۴.
- ↑ حافظ، غزلیات، غزل شماره 232، بیت 7، سایت گنجور.
- ↑ سعدی، گلستان، باب هشتم، حکمت شماره 25، سایت گنجور.
- ↑ فردوسی، شاهنامه، ج5، ۱۳۸۶ش، ص292-293.
- ↑ فرخی سیستانی، دیوان، ۱۳۳۵ش، ص427.
- ↑ هفتصد ترانه از ترانههای روستایی ایران، ۱۳۲۲ش، ص۳۲.
- ↑ قهرمان، فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ص۴۷۶؛
فقیری، ترانههای محلی، ۱۳۴۲ش، ص۸۶. - ↑ عمرانی، لالاییهای ایران، ۱۳۸۱ش، ص۳۷.
- ↑ رحمانیان، افسانههای لری، ۱۳۷۹ش، ص۵۳–۵۵.
- ↑ انجوی شیرازی، گل به صنوبر چه کرد، ج1، ۱۳۵۷ش، ص219-220.
- ↑ شاملو، کتاب کوچه، حرف «ب»، دفتر دوم، ۱۳۷۷ش، ص۱۴۴۳.
- ↑ شهری، قند و نمک، ۱۳۷۰ش، ص۱۷۳.
- ↑ شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص۲۲۰–۲۲۱.
- ↑ خسروی، فرهنگ بختیاری، ۱۳۶۸ش، ص۲۱۶.
- ↑ همایونی، فرهنگ مردم سروستان، ۱۳۷۱ش، ص۲۹۳.
- ↑ ابونصری، «جایگاه بلبل در ترانهها و باورهای مردم گرگنای کازرون»، ۱۳۸۷ش، ص۴۳–۴۴.
- ↑ ابونصری، «جایگاه بلبل در ترانهها و باورهای مردم گرگنای کازرون»، ۱۳۸۷ش، ص۴۵.
- ↑ باقری حمیدآبادی، پرندگان و فرهنگ عامهٔ مازندران، ۱۳۹۰ش، ص۹۸–۹۹.
- ↑ علمداری، فرهنگ عامیانهٔ دماوند، ۱۳۷۹ش، ص۲۰۵.
- ↑ شاملو، کتاب کوچه، حرف «ب»، دفتر دوم، ۱۳۷۷ش، ص1444؛
حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، ۱۳۲۶ش، ص۱۱۳. - ↑ شکورزاده، دوازدههزار مثل فارسی و سیهزار معادل آنها، ۱۳۸۰ش، ص۲۵۱ و ۴۳۱.
- ↑ انجوی شیرازی، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، ج2، ۱۳۵۴ش، ص35.
- ↑ بهمنیار، داستاننامهٔ بهمنیاری، ۱۳۶۱ش، ص۱۰۴.
- ↑ شکورزاده، دوازدههزار مثل فارسی و سیهزار معادل آنها، ۱۳۸۰ش، ص۱۸۲.
- ↑ ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ج1، ۱۳۸۸ش، ص201 و 265.
- ↑ معطوفی، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، ج3، ۱۳۸۳ش، ص1865.
منابع
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- آنندراج، محمد پادشاه، بهتحقیق محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، ۱۳۶۳ش.
- ابونصری، ابراهیم، «جایگاه بلبل در ترانهها و باورهای مردم گرگنای کازرون»، نجوای فرهنگ، تهران، س ۳، شماره ۱۰، ۱۳۸۷ش.
- انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۴ش.
- انجوی شیرازی، ابوالقاسم، گل به صنوبر چه کرد، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷ش.
- باقری حمیدآبادی، ابراهیم، پرندگان و فرهنگ عامهٔ مازندران، ساری، شلفین، ۱۳۹۰ش.
- بستانی، بطرس، محیط المحیط، بیروت، مکتبه لبنان، ۱۹۹۳م.
- بهمنیار، احمد، داستاننامهٔ بهمنیاری، بهتحقیق فریدون بهمنیار، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۱ش.
- حافظ، غزلیات، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ش.
- حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، آفتاب، ۱۳۲۶ش.
- خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، فرهنگسرا، ۱۳۶۸ش.
- ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، معین، ۱۳۸۸ش.
- رحمانیان، داریوش، افسانههای لری، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۹ش.
- سعدی، گلستان، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ش.
- شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، حرف «ب»، دفتر دوم، ۱۳۷۷ش.
- شکورزاده، ابراهیم، دوازدههزار مثل فارسی و سیهزار معادل آنها، مشهد، بهنشر، ۱۳۸۰ش.
- شکورزاده، ابراهیم، دههزار مثل فارسی و بیست و پنج هزار معادل آنها، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۲ش.
- شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، به نشر، ۱۳۶۳ش.
- شفیعی کدکنی، محمدرضا، مقدمه بر منطقالطیر، تهران، سخن، ۱۳۸۳ش.
- شمیسا، سیروس، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، تهران، میترا، ۱۳۷۷ش.
- شهری، جعفر، قند و نمک، تهران، معین، ۱۳۷۰ش.
- علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانهٔ دماوند، تهران، فیض کاشانی، ۱۳۷۹ش.
- عمرانی، ابراهیم، لالاییهای ایران، تهران، پیوند نو، ۱۳۸۱ش.
- فردوسی، شاهنامه، بهتحقیق جلال خالقی مطلق، تهران، بینا، ۱۳۸۶ش.
- فرخی سیستانی، دیوان، بهتحقیق محمد دبیرسیاقی، تهران، اقبال، ۱۳۳۵ش.
- فقیری، ابوالقاسم، ترانههای محلی، شیراز، نوید شیراز، ۱۳۴۲ش.
- قهرمان، محمد، فریادهای تربتی، بهتحقیق حمیدرضا خزاعی، مشهد، ماه جان، ۱۳۸۳ش.
- لغت فرس، اسدی طوسی، بهتحقیق عباس اقبال آشتیانی، تهران، چاپخانه مجلس، ۱۳۱۹ش.
- مختاریان، بهار، «بلبل سرگشته (پژوهشی در نمادشناسی گل و مرغ)»، تهران، نامهٔ فرهنگستان، شماره ۴، ۱۳۸۹ش.
- معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۳ش.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ش.
- معین، محمد، «گل و بلبل»، مجموعهٔ مقالات، بهتحقیق مهدخت معین، تهران، ۱۳۶۴ش.
- نوین، «بلبل، عندلیب، هزاردستان»، شکار و طبیعت، تهران، شماره ۲۵، ۱۳۴۰ش.
- هفتصد ترانه از ترانههای روستایی ایران، بهتحقیق حسین کوهی کرمانی، تهران، کتابخانه ابنسینا، ۱۳۲۲ش.
- همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، بهنشر، ۱۳۷۱ش.
- Schapka, U. , Die persischen Vogelnamen, Würzburg, 1972.