پیشنویس:آهو: تفاوت میان نسخهها
حمید گلزار (بحث | مشارکتها) ابرابزار |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| (۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
{{درشت|'''آهو'''}}؛ حیوانی زیبا از گروه پستانداران و نشخوارکنندگان | [[پرونده:آهو۳.jpg|جایگزین=دو آهوی زیبا در پارک ملی گلستان|بندانگشتی|دو آهوی زیبا در پارک ملی گلستان در سال ۱۴۰۲ش]] | ||
{{درشت|'''آهو'''}}؛ حیوانی زیبا از گروه پستانداران و نشخوارکنندگان. | |||
آهو در فرهنگ ایرانی نماد زیبایی، زنانگی و معصومیت است که بهویژه نوع مُشکین آن یعنی آهوی ختایی اهمیت بالایی دارد. این حیوان حضوری پررنگ در ادبیات عرفانی و کلاسیک، افسانهها مانند داستان ضامن آهو و باورهای مردمی داشته است. علاوه بر جایگاه فرهنگی، از گذشتههای دور، گوشت آهو در نظام غذایی و اعضای بدن آن در طب سنتی کاربرد درمانی داشته است. | |||
== انواع آهو == | ==مفهومشناسی آهو== | ||
آهو، غزال، غزاله، مارال، ظبی، ظبیه (ماده آهو)، ابوالسفاح و فائر،<ref>[https://www.vajehyab.com/dehkhoda/آهو-2 دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه آهو، سایت واژهیاب.]</ref> جانوری از خانواده تهی ـ شاخان است که انواع مختلفی از آن در جهان وجود دارد. این حیوان، از راستهٔ شکافتهسُمها است و معمولاً، دوندهای سریع و چابک بهحساب میآید که دست و پایی دراز و باریک و چشمانی زیبا دارد.<ref>[https://www.vajehyab.com/moein/آهو-3 معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه آهو، سایت واژهیاب.]</ref> آهو، همواره، بهدلیل داشتن ویژگیهای ظاهری، مورد توجه انسانها بوده و بهعنوان نمادی زنانه شناخته میشود.<ref>شوالیه، فرهنگ نمادها، ۱۳۸۵ش، ص۳۱۲.</ref> بههمین دلیل، در ادبیات مکتوب و [[ادبیات شفاهی|شفاهی]] [[ایران]]، ارتباط نزدیکی میان آهو و زنان وجود دارد. | |||
==انواع آهو== | |||
[[پرونده:آهو۴.jpg|جایگزین=تصویری از آهوی مشکین|بندانگشتی|تصویری از آهوی مشکین]] | |||
در نقاط مختلف جهان، دو نوع آهو وجود دارد: ۱. آهوی سفید؛ ۲. آهوی ختایی (مُشکین). | در نقاط مختلف جهان، دو نوع آهو وجود دارد: ۱. آهوی سفید؛ ۲. آهوی ختایی (مُشکین). | ||
آهوی ختایی، رنگی قهوهای و دو دندان بلند دارد که از دهان او بیرون زده است. | آهوی ختایی، رنگی قهوهای و دو دندان بلند دارد که از دهان او بیرون زده است. این نوع از آهوان، میان ناف و آلت تناسلی خود، کیسهای با دو سوراخ دارند که نوعی ماده خوشبو بهنام «مُشک» در آن ترشح و جمع میشود. این [[عطر]]، زمانیکه کل کیسه را فرا بگیرد، از سوراخهای آن، نشت کرده و پخش میشود. بههمین دلیل، شکار آهوی ختایی، از دیرباز، میان مردم جهان مرسوم بوده است. علاوهبر مُشک، پوست و گوشت این نوع از آهوان نیز مورد استفاده بشر قرار میگیرد.<ref>بهرامی، فرهنگ روستایی، ۱۳۱۷ش، ص۱۰۰؛{{سخ}} | ||
شمیسا، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، ۱۳۷۷ش، ص۶۹.</ref> | شمیسا، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، ۱۳۷۷ش، ص۶۹.</ref> | ||
== زیستگاه آهو == | ==زیستگاه آهو== | ||
انواع مختلفی از آهوان در | انواع مختلفی از آهوان در [[ایران]]، در مناطق گرمسیری حضور دارند. گونهای از این حیوان بهنام «جیبیر»، در دامنههای کوهستانی در اطراف گرمسار، دشتهای بیرجند و آشتیان زندگی میکنند. جیبیرها، از نمونههای کمیاب و از جمله حیوانات وحشی در ایران بهحساب میآیند.<ref>اسدی، نگاهی به گرمسار سرزمین خورشید درخشان، ۱۳۷۸ش، ص۷۴؛{{سخ}} | ||
بهنیا، بیرجند نگین کویر، ۱۳۸۰ش، ص۱۲۳؛{{سخ}} | بهنیا، بیرجند نگین کویر، ۱۳۸۰ش، ص۱۲۳؛{{سخ}} | ||
نجفی آشتیانی، نیمنگاهی به آشتیان، ۱۳۸۵ش، ص۲۶.</ref> | نجفی آشتیانی، نیمنگاهی به آشتیان، ۱۳۸۵ش، ص۲۶.</ref> | ||
== شکار آهو == | ==شکار آهو== | ||
طبقه مرفه و حاکم در ایران، از دیرباز بهمنظور تفریح و خوردن گوشت به شکار آهو میپرداختند. این موضوع، در سفرنامههای مکتوب مسافران خارجی نیز بارها ثبت شده است. برای مثال، تاورنیه، در دوره | طبقه مرفه و حاکم در ایران، از دیرباز بهمنظور [[تفریح]] و خوردن گوشت به شکار آهو میپرداختند. این موضوع، در سفرنامههای مکتوب مسافران خارجی نیز بارها ثبت شده است. برای مثال، تاورنیه، در دوره [[صفویه|صفویان]]، به شیوههای مختلف شکار آهو در ایران اشاره کرده است. در آن زمان، ایرانیان، از پرندگان بزرگ شکاری یا یوزپلنگ تربیتشده، برای شکار آهو کمک میگرفتند. در واقع، این نوع از پرندگان آموزشدیده، به آزار شکار مورد نظر پرداخته و سرعت او را در هنگام فرار کاهش میدادند، در نتیجه، شکارچی میتوانست بهراحتی، حیوان موردنظر را شکار کند.<ref>تاورنیه، سفرنامه، ۱۳۸۳ش، ص۳۳–۳۵؛{{سخ}} | ||
الئاریوس، سفرنامه،]بیتا[، ص۲۱۳-۲۱۵.</ref> شاردن نیز، به فراوانی آهوان در منطقه آذربایجان اشاره کرده است.<ref>شاردن، سیاحتنامه، ۱۳۴۲ش، ص۱۱۸؛{{سخ}} | الئاریوس، سفرنامه،]بیتا[، ص۲۱۳-۲۱۵.</ref> شاردن نیز، به فراوانی آهوان در منطقه آذربایجان اشاره کرده است.<ref>شاردن، سیاحتنامه، ۱۳۴۲ش، ص۱۱۸؛{{سخ}} | ||
بنتان، سفرنامه، ۱۳۵۴ش، ص۹۵؛{{سخ}} | بنتان، سفرنامه، ۱۳۵۴ش، ص۹۵؛{{سخ}} | ||
پولاک، سفرنامه، ۱۳۶۱ش، ص۱۲۸-۱۳۳.</ref> | پولاک، سفرنامه، ۱۳۶۱ش، ص۱۲۸-۱۳۳.</ref> | ||
== آهو در ادبیات ایران == | ==آهو در ادبیات ایران== | ||
در امثال و حِکم ایرانیان، داستانهای | در امثال و حِکم ایرانیان، [[ادبیات داستانی عامیانه|داستانهای عامیانه]]، [[افسانه]]ها و نیز [[ترانه]]ها، همواره از آهو و ویژگیهایی که به او منتسب گردیده، از جمله [[زیبایی]] ظاهری، خوشبویی (آهوی نر منطقه ختن)، معصومیت و بیگناهی آن، یاد شده است. | ||
=== آهو در اشعار فارسی === | ===آهو در اشعار فارسی=== | ||
آهو بهعنوان یکی از زیباترین حیوانات موجود در جهان، در اشعار فارسی نیز جایگاهی ویژه داشته است. برای مثال، خاقانی گفته است:<ref>[https://ganjoor.net/khaghani/divankh/ghasidekh/sh27 خاقانی، دیوان اشعار، قصاید، شماره 27، سایت گنجور.]</ref>{{سخ}} | آهو بهعنوان یکی از زیباترین حیوانات موجود در جهان، در [[شعر فارسی|اشعار فارسی]] نیز جایگاهی ویژه داشته است. برای مثال، [[خاقانی]] گفته است:<ref>[https://ganjoor.net/khaghani/divankh/ghasidekh/sh27 خاقانی، دیوان اشعار، قصاید، شماره 27، سایت گنجور.]</ref>{{سخ}} | ||
{{آغاز نستعلیق}} | {{آغاز نستعلیق}} | ||
{{شعر|نستعلیق}} | {{شعر|نستعلیق}} | ||
| خط ۳۱: | خط ۳۶: | ||
{{پایان نستعلیق}} | {{پایان نستعلیق}} | ||
همچنین، حافظ در اینباره سروده است:<ref>[https://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh385 حافظ، غزلیات، غزل شماره 385، بیت 1، سایت گنجور.]</ref>{{سخ}} | همچنین، [[حافظ]] در اینباره سروده است:<ref>[https://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh385 حافظ، غزلیات، غزل شماره 385، بیت 1، سایت گنجور.]</ref>{{سخ}} | ||
{{آغاز نستعلیق}} | {{آغاز نستعلیق}} | ||
{{شعر|نستعلیق}} | {{شعر|نستعلیق}} | ||
| خط ۳۸: | خط ۴۳: | ||
{{پایان نستعلیق}} | {{پایان نستعلیق}} | ||
=== آهو در ادبیات عرفانی === | ===آهو در ادبیات عرفانی=== | ||
در ادبیات عرفانی نیز، آهو، بهصورتی نمادین بهکار گرفته شده است. آهو، معمولاً، نماد عارفی عاشق، پاک و بیگناه است که به دست تقدیر، در دام این دنیا، گرفتار شده است. برای مثال، مولوی در مثنوی معنوی خود حکایتی دارد که در آن، بچه آهویی در طویلهٔ خران گرفتار شده است.<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۶۳ش، دفتر پنجم، ص۵۴ و ۵۹؛{{سخ}} | در ادبیات عرفانی نیز، آهو، بهصورتی نمادین بهکار گرفته شده است. آهو، معمولاً، نماد عارفی عاشق، پاک و بیگناه است که به دست تقدیر، در دام این دنیا، گرفتار شده است. برای مثال، [[مولانا|مولوی]] در [[مثنوی معنوی]] خود حکایتی دارد که در آن، بچه آهویی در طویلهٔ خران گرفتار شده است.<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۶۳ش، دفتر پنجم، ص۵۴ و ۵۹؛{{سخ}} | ||
شعبانی، شاخهٔ مرجان، ۱۳۸۶ش، ص۵۹–۶۴؛{{سخ}} | شعبانی، شاخهٔ مرجان، ۱۳۸۶ش، ص۵۹–۶۴؛{{سخ}} | ||
تاجدینی، فرهنگ نمادها و نشانهها در اندیشهٔ مولانا، ۱۳۸۳ش، ص۶۴–۶۷.</ref> | تاجدینی، فرهنگ نمادها و نشانهها در اندیشهٔ مولانا، ۱۳۸۳ش، ص۶۴–۶۷.</ref> | ||
=== آهو در افسانههای ایرانی === | ===آهو در افسانههای ایرانی=== | ||
آهو، در افسانههای ایرانی، بهعنوان صیدی زیبا و شکاری جذاب برای شکارچیان معرفی شده است. آهوان، در این نوع از افسانهها، همواره به پری، ماهدخت یا موجوداتی خیالی تبدیل میشوند که قهرمان قصه را به ماجرا و حوادثی شگرف هدایت میکردند. برای مثال، در افسانهای، دختر پادشاه با توسل به جادو، خود را به آهویی تبدیل کرده و قهرمان داستان را به قصر پادشاه کشانده و او را به کشتن میدهد.<ref>درویشیان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، ج7، ۱۳۸۱ش، ص509-513.</ref> در برخی دیگر از افسانهها، خوردن گوشت آهو یا مغز آن را تنها راه علاج قهرمان قصه معرفی کردهاند.<ref>درویشیان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، ج7، ۱۳۸۱ش، ص113-117.</ref> در گروهی دیگر از افسانهها، آهو نماد یک زن اغواگر و فریبنده است که در نهایت منجر به سست شدن ایمان قهرمان داستان میشود.<ref>مجمل التواریخ و القصص، ۱۳۱۸ش، ص۱۱۰–۱۱۲.</ref> | [[پرونده:آهو۱.jpg|جایگزین=تابلوی ضامن آهوی محمود فرشچیان|بندانگشتی|تابلوی ضامن آهوی محمود فرشچیان]] | ||
آهو، در افسانههای ایرانی، بهعنوان صیدی زیبا و شکاری جذاب برای شکارچیان معرفی شده است. آهوان، در این نوع از افسانهها، همواره به پری، ماهدخت یا موجوداتی خیالی تبدیل میشوند که قهرمان قصه را به ماجرا و حوادثی شگرف هدایت میکردند. برای مثال، در افسانهای، دختر پادشاه با توسل به جادو، خود را به آهویی تبدیل کرده و قهرمان داستان را به قصر پادشاه کشانده و او را به کشتن میدهد.<ref>درویشیان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، ج7، ۱۳۸۱ش، ص509-513.</ref> در برخی دیگر از افسانهها، خوردن گوشت آهو یا مغز آن را تنها راه علاج قهرمان قصه معرفی کردهاند.<ref>درویشیان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، ج7، ۱۳۸۱ش، ص113-117.</ref> در گروهی دیگر از افسانهها، آهو نماد یک زن اغواگر و فریبنده است که در نهایت منجر به سست شدن [[ایمان]] قهرمان داستان میشود.<ref>مجمل التواریخ و القصص، ۱۳۱۸ش، ص۱۱۰–۱۱۲.</ref> | |||
آهوان، در برخی از افسانهها نیز نماد حیوانی معصوم در دام صیاد بودهاند مانند داستان معروف «پیامبر و ضمانت آهو»، که در آن، پیامبر ضامن آهویی شده که از پیامبر میخواهد او را نجات داده تا به فرزند خود شیر دهد و سپس بازگردد و پیامبر، او را از دست صیاد نجات میدهد.<ref>بحرالفوائد، ۱۳۴۵ش، ص۳۸۰؛{{سخ}} | آهوان، در برخی از افسانهها نیز نماد حیوانی معصوم در دام صیاد بودهاند مانند داستان معروف «پیامبر و ضمانت آهو»، که در آن، پیامبر ضامن آهویی شده که از [[حضرت محمد|پیامبر]] میخواهد او را نجات داده تا به فرزند خود [[شیر]] دهد و سپس بازگردد و پیامبر، او را از دست صیاد نجات میدهد.<ref>بحرالفوائد، ۱۳۴۵ش، ص۳۸۰؛{{سخ}} | ||
عوفی، جوامع الحکایات، ۱۳۳۵ش، ص۲۱۰؛{{سخ}} | عوفی، جوامع الحکایات، ۱۳۳۵ش، ص۲۱۰؛{{سخ}} | ||
کاشفی، روضة الشهداء، ۱۳۳۴ش، ص۱۳۶–۱۳۷؛{{سخ}} | کاشفی، روضة الشهداء، ۱۳۳۴ش، ص۱۳۶–۱۳۷؛{{سخ}} | ||
علوی عاملی، قواعد السلاطین، ۱۳۸۴ش، ص۱۴۵؛{{سخ}} | علوی عاملی، قواعد السلاطین، ۱۳۸۴ش، ص۱۴۵؛{{سخ}} | ||
هبلهرودی، جامع التمثیل، ۱۳۷۷ق، ص۲۸۵–۲۸۶.</ref> در باور شیعیان نیز، امام رضا به «ضامن آهو» معروف است که این باور، برگرفته از داستانی حقیقی در منطقه میان سمنان و دامغان است. | هبلهرودی، جامع التمثیل، ۱۳۷۷ق، ص۲۸۵–۲۸۶.</ref> در باور شیعیان نیز، [[امام رضا]] به «ضامن آهو» معروف است که این باور، برگرفته از داستانی حقیقی در منطقه میان سمنان و دامغان است. | ||
=== آهو در ترانه ایرانیان === | ===آهو در ترانه ایرانیان=== | ||
صفات ظاهری آهو، منجر به حضور او در ترانههای عامیانه نیز شده است. برای مثال، در شعری کرمانی آمده است:<ref>مرادی، ترانهها، زبانزدها و فرهنگ عامهٔ مردم کرمان، ۱۳۸۷ش، ص۴۶ و ۵۳.</ref>{{سخ}} | صفات ظاهری آهو، منجر به حضور او در ترانههای عامیانه نیز شده است. برای مثال، در شعری کرمانی آمده است:<ref>مرادی، ترانهها، زبانزدها و فرهنگ عامهٔ مردم کرمان، ۱۳۸۷ش، ص۴۶ و ۵۳.</ref>{{سخ}} | ||
{{آغاز نستعلیق}} | {{آغاز نستعلیق}} | ||
| خط ۶۹: | خط ۷۵: | ||
{{پایان نستعلیق}} | {{پایان نستعلیق}} | ||
=== آهو در امثال و حکم ایرانیان === | ===آهو در امثال و حکم ایرانیان=== | ||
[[پرونده:آهو۲.jpg|جایگزین=سنگنگارههای باستانی در درۀ تیمره، واقع در کوههای زاگرس|بندانگشتی|سنگنگارههای باستانی در درۀ تیمره، واقع در کوههای زاگرس مربوط به بیش از ۶۰۰۰ سال قبل.]] | |||
در ادب فارسی، از خصوصیات آهو بهصورتی رمزگونه یاد شده است. برای مثال، تشبیهات متعددی از واژه آهو، در راستای وصف یار و زیبایی زیبارویان، وجود دارد، مانند: آهوچشم، آهوپای، آهودل، آهوخرام، آهوپرواز، و نیز کنایههایی همچون «آهوی مانده گرفتن» و «آهوی ناگرفته بخشیدن».<ref>نظامی گنجهای، لیلی و مجنون، ۱۳۶۳ش، ص۱۶۲–۱۶۵ و ۲۱۲–۲۱۷؛{{سخ}} | در ادب فارسی، از خصوصیات آهو بهصورتی رمزگونه یاد شده است. برای مثال، تشبیهات متعددی از واژه آهو، در راستای وصف یار و زیبایی زیبارویان، وجود دارد، مانند: آهوچشم، آهوپای، آهودل، آهوخرام، آهوپرواز، و نیز کنایههایی همچون «آهوی مانده گرفتن» و «آهوی ناگرفته بخشیدن».<ref>نظامی گنجهای، لیلی و مجنون، ۱۳۶۳ش، ص۱۶۲–۱۶۵ و ۲۱۲–۲۱۷؛{{سخ}} | ||
سنایی، حدیقة الحقیقة، ۱۳۵۹ش، ص۴۵۷ و ۴۵۸؛{{سخ}} | سنایی، حدیقة الحقیقة، ۱۳۵۹ش، ص۴۵۷ و ۴۵۸؛{{سخ}} | ||
خاقانی شروانی، دیوان، ۱۳۳۶ش، ص۴۵۴؛{{سخ}} | خاقانی شروانی، دیوان، ۱۳۳۶ش، ص۴۵۴؛{{سخ}} | ||
حافظ، دیوان، ۱۳۸۱ش، ۶۹۴–۶۹۵؛ جامی، هفت اورنگ،]بیتا[، ص۱۵۵.</ref> | حافظ، دیوان، ۱۳۸۱ش، ۶۹۴–۶۹۵؛ جامی، هفت اورنگ،]بیتا[، ص۱۵۵.</ref> | ||
در امثال و حکم فارسیزبانان، آهو و ویژگیهای او نیز حضور دارند. برای مثال بیرجندیها میگویند «آهو اگر جست و خیز دارد، خرگوش هم میتواند بدود»؛ مردم لرزبان ایران نیز معتقدند که «آهو در هر کوهی که گوشت گرفت، در همان کوه گوشتش را هم میریزد»؛ شوشتریها نیز مثلی دارند، مانند «آهو را گفتند: برای که میدوی؟ گفت: برای جانم، تازی را گفتند: برای که میدوی؟ گفت: برای اربابم»؛ مردم سنگسر نیز میگویند «آهو نچرد | در امثال و حکم فارسیزبانان، آهو و ویژگیهای او نیز حضور دارند. برای مثال بیرجندیها میگویند «آهو اگر جست و خیز دارد، خرگوش هم میتواند بدود»؛ مردم لرزبان ایران نیز معتقدند که «آهو در هر کوهی که گوشت گرفت، در همان کوه گوشتش را هم میریزد»؛ شوشتریها نیز مثلی دارند، مانند «آهو را گفتند: برای که میدوی؟ گفت: برای جانم، تازی را گفتند: برای که میدوی؟ گفت: برای اربابم»؛ مردم [[ایل سنگسر|سنگسر]] نیز میگویند «آهو نچرد پنبهٔ ما را، ما گذشتیم از پشمش».<ref>ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ۱۳۸۸ش، ص۲۵۴.</ref> | ||
== خواص درمانی آهو == | |||
=== طب سنتی === | ==خواص درمانی آهو== | ||
===طب سنتی=== | |||
برخی از پزشکان، در گذشته، از برخی اعضای داخلی بدن آهوان، برای درمان مریضیها بهره میبردند. از نظر آنها، گوشت آهو، طبیعتی گرم و خشک داشته و برای افرادی که مزاجی سرد دارند، مفید بوده است.<ref>ابنبطلان، تقویم الصحة، ۱۳۶۶ش، ص۶۲ و ۶۳؛{{سخ}} | برخی از پزشکان، در گذشته، از برخی اعضای داخلی بدن آهوان، برای درمان مریضیها بهره میبردند. از نظر آنها، گوشت آهو، طبیعتی گرم و خشک داشته و برای افرادی که مزاجی سرد دارند، مفید بوده است.<ref>ابنبطلان، تقویم الصحة، ۱۳۶۶ش، ص۶۲ و ۶۳؛{{سخ}} | ||
جرجانی، | جرجانی، ذخیرهٔ خوارزمشاهی، ج2، ۱۳۸۲ش، ص41 و 51؛{{سخ}} | ||
مراغی، منافع حیوان، ۱۳۸۸ش، | مراغی، منافع حیوان، ۱۳۸۸ش، ص۹۸–۹۹؛{{سخ}} | ||
عقیلی خراسانی، مخزن الادویة، ۱۸۴۴م، ص۶۲۷.</ref> | عقیلی خراسانی، مخزن الادویة، ۱۸۴۴م، ص۶۲۷.</ref> برخی دیگر از طبیبان، گوشت آهو را بسیار سبک دانستهاند که هضم بسیار راحتی دارد، بههمین دلیل برای درمان نفخ و باد شکم، خوردن گوشت آهو را توصیه میکردند.<ref>تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، ۱۳۷۱ش، ص۲۰۰؛{{سخ}} | ||
جرجانی، | جرجانی، ذخیرهٔ خوارزمشاهی، ج2، ۱۳۸۲ش، ص51.</ref> | ||
دنیسری، نوادر التبادر لتحفة البهادر، ۱۳۵۰ش، ص۲۲۹</ref> | |||
همچنین، طبیبان در [[طب سنتی ایران|طب سنتی]]، گوشت آهو را برای درمان کک و مک، لک و پیسی، درد شُش و پهلو مؤثر میدانستند. گوشت خشکشده آهو بهعنوان پادزهر، گوشت پختهٔ آهو برای درمان آسم، زهرهٔ آهو برای تسکین گوشدرد، درمان نازایی، پرپشت شدن موی سر، توقف خون دماغ، درمان سیاه سرفه، تسهیل رشد دندان در کودکان توصیه میشد.<ref>تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، ۱۳۷۱ش، ص۲۰۰؛{{سخ}} | |||
دنیسری، نوادر التبادر لتحفة البهادر، ۱۳۵۰ش، ص۲۲۹</ref> گاهی، شاخ آهو را سوزانده و خاکستر آن را برای درمان ضربدیدگی و کوفتگی اندامهای بدن تجویز میکردند.<ref>جمالی یزدی، فرخنامه، ۱۳۴۶ش، ص۵۶.</ref> | |||
=== طب مردمی === | ===طب مردمی=== | ||
در طب مردمی نیز، گوشت آهو و اعضای بدن او، خواص درمانی بسیاری را شامل میشد. برای مثال، در لرستان و ایلام، پوست آهو را برای درمان زخم ناشی از گلوله، مؤثر میدانستند.<ref>اسدیان خرمآبادی، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش، ص۲۵۸.</ref> | در طب مردمی نیز، گوشت آهو و اعضای بدن او، خواص درمانی بسیاری را شامل میشد. برای مثال، در لرستان و ایلام، پوست آهو را برای درمان زخم ناشی از گلوله، مؤثر میدانستند.<ref>اسدیان خرمآبادی، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش، ص۲۵۸.</ref> در میان مردم [[خراسان]] نیز، مغز قلم آهو را برای درمان اسهال مفید میدانند.<ref>شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص۲۳۳؛{{سخ}} | ||
شاملو، احمد، کتاب کوچه، ج3، ۱۳۶۰ش، ص757.</ref> | شاملو، احمد، کتاب کوچه، ج3، ۱۳۶۰ش، ص757.</ref> همچنین، مردم در لرستان، سرمه تهیهشده از مغز قلم آهو را بسیار مقوی دانسته و خواص بسیاری برای آن در نظر میگیرند.<ref>شادابی، فرهنگ مردم لرستان، ۱۳۷۷ش، ص۱۰۷.</ref> | ||
در | در [[تهران]] نیز، مردم معتقدند که گوشت آهو برای درمان زردی، گرفتگی قلب، بیماریهای عصبی، خون آهو برای تقویت و رشید مو، پوست آهو برای دوری از گزند حشرات و درمان شب ادراری،<ref>شهری، طهران قدیم، ج5، ۱۳۸۳ش، ص424.</ref> پشکل آهو برای روشن شدن پوست و نیز پشکل پخته شدهٔ آهو برای درمان ورم دستگاه گوارشی بدن مفید است.<ref>شهری، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، ۱۳۶۸ش، ص۲۰۳.</ref> | ||
در | ==آهو در باور مردم ایران== | ||
آهو در فرهنگ و باورهای ایرانیان، از جایگاهی ویژه برخودار است. دیدن آهو در [[خواب]] را نشانی از دوشیزهای زیباروی میدانند.<ref>خوابگزاری، ۱۳۸۵ش، ص۲۷۶.</ref> باورهایی دیگر نیز نسبت به آهو در نقاط مختلف [[ایران]] وجود دارد. برای مثال، در درگز، بارش باران در هوای آفتابی را نشانهٔ زایش بچه توسط آهویی در کوهستان میدانند.<ref>تکلیفی چاپشلو، ادبیات عامهٔ شهرستان درگز، ۱۳۷۹ش، ص۲۴۲.</ref> | |||
در | در [[قشم]] نیز، باوری مشابه وجود دارد و بارش باران در هوای ابری و آفتابی را نشانهٔ زایش بره آهویی ماده در نظر میگیرند.<ref>اسدیان خرمآبادی، گوشهای از دانشها و باورهای عامه در شهر قشم، ۱۳۸۳ش، ص۳۰.</ref> برخی از مردم، از جمله در [[گیلان]]، شاخ و سُم آهو را، رمانندهٔ [[جن]] و [[پری]] میدانند.<ref>ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ۱۳۸۸ش، ص۲۷۸.</ref> در میان مردم [[کرمان]]، نگهداری حیواناتی مانند کبک و آهو را، بهدلیل شورچشمی آنها، بد دانسته<ref>مرادی، ترانهها، زبانزدها و فرهنگ عامهٔ مردم کرمان، ۱۳۸۷ش، ص۲۸۲ و ۲۸۵؛{{سخ}} | ||
مؤید محسنی، فرهنگ عامیانهٔ سیرجان، ۱۳۸۱ش، ص۴۷۸ و ۴۸۳.</ref> و شکار آنها را نیز [[تفریح|تفریحی]] شوم میدانند. | |||
در [[کازرون]]، مردم، شاخ آهو را با قطعهای نمک، به دیوار خانه نصب میکنند و معتقدند که این کار، منجر به دورماندن [[خانه]] و اعضای آن، از [[چشمزخم|چشم]] و نظر بد خواهد شد.<ref>شیخالحکمایی، کازرونیه، ۱۳۸۵ش، ص۱۸۶.</ref> در میان تهرانیها نیز، کشتن حیوانات بیآزار مانند آهو و گنجشک، را منجر به فقر و تنگدستی میدانستند.<ref>ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج2، ۱۳۴۸ش، ص324.</ref> | |||
خوراکی بهنام «قلیه سنگ سیر» نیز در همین دوره مرسوم بوده که از گوشت پختهشده آهو همراه با | ==آهو در نظام غذایی ایرانیان== | ||
گوشت آهو نزد ایرانیان، از بهترین گوشتهای خوراکی دانسته میشد و اغلب توسط اقشار پردرآمد، [[مصرف]] میشده است. کباب گوشت آهو، که در دوره صفویان به آن «دو غرمه (قرمه) آهو» میگفتند، بسیار پرطرفدار بوده است.<ref>نورالله، «مادة الحیاة، رساله در علم طباخی»، آشپزی دورهٔ صفوی، ۱۳۶۰ش، ص۲۰۵.</ref> خوراکی بهنام «قلیه سنگ سیر» نیز در همین دوره مرسوم بوده که از گوشت پختهشده آهو همراه با [[سیر]]، نعناع خشک و [[کشک]] تهیه میشد.<ref>نورالله، «مادة الحیاة، رساله در علم طباخی»، آشپزی دورهٔ صفوی، ۱۳۶۰ش، ص۲۰۵-206 و 237.</ref> جهانگردان نیز، در دورههای مختلف، از خوراکهای لذیذ تهیهشده از گوشت آهو، یاد کردهاند.<ref>دروویل، سفرنامه، ۱۳۴۸ش، ص82-83.</ref> | |||
== پانویس == | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
== منابع == | |||
==منابع== | |||
{{آغاز منابع}} | {{آغاز منابع}} | ||
*ابنبطلان، مختار، تقویم الصحة، | * ابنبطلان، مختار، تقویم الصحة، ترجمهٔ کهن فارسی، بهتحقیق غلامحسین یوسفی، تهران، مؤسسه لغتنامه دهخدا، ۱۳۶۶ش. | ||
*اسدیان خرمآبادی، محمد، گوشهای از دانشها و باورهای عامه در شهر قشم، تهران، روشنان، ۱۳۸۳ش. | * اسدیان خرمآبادی، محمد، گوشهای از دانشها و باورهای عامه در شهر قشم، تهران، روشنان، ۱۳۸۳ش. | ||
*اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، مرکز مردمشناسی ایران، ۱۳۵۸ش. | * اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، مرکز مردمشناسی ایران، ۱۳۵۸ش. | ||
*اسدی، نوشآذر، نگاهی به گرمسار سرزمین خورشید درخشان، تهران، پازینه، ۱۳۷۸ش. | * اسدی، نوشآذر، نگاهی به گرمسار سرزمین خورشید درخشان، تهران، پازینه، ۱۳۷۸ش. | ||
*الئاریوس، آدام، سفرنامه، | * الئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمهٔ احمد بهپور، برلین شرقی، ]بینا[،]بیتا[. | ||
*بحرالفوائد، بهتحقیق محمدتقی دانشپژوه، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۵ش. | *بحرالفوائد، بهتحقیق محمدتقی دانشپژوه، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۵ش. | ||
*بنتان، اگوست، سفرنامه، ترجمۀ منصوره اتحادیه، تهران، سپهر، ۱۳۵۴ش. | *بنتان، اگوست، سفرنامه، ترجمۀ منصوره اتحادیه، تهران، سپهر، ۱۳۵۴ش. | ||
| خط ۱۶۴: | خط ۱۷۴: | ||
*همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، به نشر، ۱۳۷۱ش. | *همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، به نشر، ۱۳۷۱ش. | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
{{حیوانات-افقی}} | |||
[[رده:پستانداران]] | |||
نسخهٔ کنونی تا ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۳

آهو؛ حیوانی زیبا از گروه پستانداران و نشخوارکنندگان.
آهو در فرهنگ ایرانی نماد زیبایی، زنانگی و معصومیت است که بهویژه نوع مُشکین آن یعنی آهوی ختایی اهمیت بالایی دارد. این حیوان حضوری پررنگ در ادبیات عرفانی و کلاسیک، افسانهها مانند داستان ضامن آهو و باورهای مردمی داشته است. علاوه بر جایگاه فرهنگی، از گذشتههای دور، گوشت آهو در نظام غذایی و اعضای بدن آن در طب سنتی کاربرد درمانی داشته است.
مفهومشناسی آهو
[ویرایش | ویرایش مبدأ]آهو، غزال، غزاله، مارال، ظبی، ظبیه (ماده آهو)، ابوالسفاح و فائر،[۱] جانوری از خانواده تهی ـ شاخان است که انواع مختلفی از آن در جهان وجود دارد. این حیوان، از راستهٔ شکافتهسُمها است و معمولاً، دوندهای سریع و چابک بهحساب میآید که دست و پایی دراز و باریک و چشمانی زیبا دارد.[۲] آهو، همواره، بهدلیل داشتن ویژگیهای ظاهری، مورد توجه انسانها بوده و بهعنوان نمادی زنانه شناخته میشود.[۳] بههمین دلیل، در ادبیات مکتوب و شفاهی ایران، ارتباط نزدیکی میان آهو و زنان وجود دارد.
انواع آهو
[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در نقاط مختلف جهان، دو نوع آهو وجود دارد: ۱. آهوی سفید؛ ۲. آهوی ختایی (مُشکین).
آهوی ختایی، رنگی قهوهای و دو دندان بلند دارد که از دهان او بیرون زده است. این نوع از آهوان، میان ناف و آلت تناسلی خود، کیسهای با دو سوراخ دارند که نوعی ماده خوشبو بهنام «مُشک» در آن ترشح و جمع میشود. این عطر، زمانیکه کل کیسه را فرا بگیرد، از سوراخهای آن، نشت کرده و پخش میشود. بههمین دلیل، شکار آهوی ختایی، از دیرباز، میان مردم جهان مرسوم بوده است. علاوهبر مُشک، پوست و گوشت این نوع از آهوان نیز مورد استفاده بشر قرار میگیرد.[۴]
زیستگاه آهو
[ویرایش | ویرایش مبدأ]انواع مختلفی از آهوان در ایران، در مناطق گرمسیری حضور دارند. گونهای از این حیوان بهنام «جیبیر»، در دامنههای کوهستانی در اطراف گرمسار، دشتهای بیرجند و آشتیان زندگی میکنند. جیبیرها، از نمونههای کمیاب و از جمله حیوانات وحشی در ایران بهحساب میآیند.[۵]
شکار آهو
[ویرایش | ویرایش مبدأ]طبقه مرفه و حاکم در ایران، از دیرباز بهمنظور تفریح و خوردن گوشت به شکار آهو میپرداختند. این موضوع، در سفرنامههای مکتوب مسافران خارجی نیز بارها ثبت شده است. برای مثال، تاورنیه، در دوره صفویان، به شیوههای مختلف شکار آهو در ایران اشاره کرده است. در آن زمان، ایرانیان، از پرندگان بزرگ شکاری یا یوزپلنگ تربیتشده، برای شکار آهو کمک میگرفتند. در واقع، این نوع از پرندگان آموزشدیده، به آزار شکار مورد نظر پرداخته و سرعت او را در هنگام فرار کاهش میدادند، در نتیجه، شکارچی میتوانست بهراحتی، حیوان موردنظر را شکار کند.[۶] شاردن نیز، به فراوانی آهوان در منطقه آذربایجان اشاره کرده است.[۷]
آهو در ادبیات ایران
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در امثال و حِکم ایرانیان، داستانهای عامیانه، افسانهها و نیز ترانهها، همواره از آهو و ویژگیهایی که به او منتسب گردیده، از جمله زیبایی ظاهری، خوشبویی (آهوی نر منطقه ختن)، معصومیت و بیگناهی آن، یاد شده است.
آهو در اشعار فارسی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]آهو بهعنوان یکی از زیباترین حیوانات موجود در جهان، در اشعار فارسی نیز جایگاهی ویژه داشته است. برای مثال، خاقانی گفته است:[۸]
الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
همچنین، حافظ در اینباره سروده است:[۹]
الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
آهو در ادبیات عرفانی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در ادبیات عرفانی نیز، آهو، بهصورتی نمادین بهکار گرفته شده است. آهو، معمولاً، نماد عارفی عاشق، پاک و بیگناه است که به دست تقدیر، در دام این دنیا، گرفتار شده است. برای مثال، مولوی در مثنوی معنوی خود حکایتی دارد که در آن، بچه آهویی در طویلهٔ خران گرفتار شده است.[۱۰]
آهو در افسانههای ایرانی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آهو، در افسانههای ایرانی، بهعنوان صیدی زیبا و شکاری جذاب برای شکارچیان معرفی شده است. آهوان، در این نوع از افسانهها، همواره به پری، ماهدخت یا موجوداتی خیالی تبدیل میشوند که قهرمان قصه را به ماجرا و حوادثی شگرف هدایت میکردند. برای مثال، در افسانهای، دختر پادشاه با توسل به جادو، خود را به آهویی تبدیل کرده و قهرمان داستان را به قصر پادشاه کشانده و او را به کشتن میدهد.[۱۱] در برخی دیگر از افسانهها، خوردن گوشت آهو یا مغز آن را تنها راه علاج قهرمان قصه معرفی کردهاند.[۱۲] در گروهی دیگر از افسانهها، آهو نماد یک زن اغواگر و فریبنده است که در نهایت منجر به سست شدن ایمان قهرمان داستان میشود.[۱۳]
آهوان، در برخی از افسانهها نیز نماد حیوانی معصوم در دام صیاد بودهاند مانند داستان معروف «پیامبر و ضمانت آهو»، که در آن، پیامبر ضامن آهویی شده که از پیامبر میخواهد او را نجات داده تا به فرزند خود شیر دهد و سپس بازگردد و پیامبر، او را از دست صیاد نجات میدهد.[۱۴] در باور شیعیان نیز، امام رضا به «ضامن آهو» معروف است که این باور، برگرفته از داستانی حقیقی در منطقه میان سمنان و دامغان است.
آهو در ترانه ایرانیان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]صفات ظاهری آهو، منجر به حضور او در ترانههای عامیانه نیز شده است. برای مثال، در شعری کرمانی آمده است:[۱۵]
الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
مردم فارس نیز، از آهو در ترانههای خود استفاده کردهاند، مانند:[۱۶]
الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
آهو در امثال و حکم ایرانیان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در ادب فارسی، از خصوصیات آهو بهصورتی رمزگونه یاد شده است. برای مثال، تشبیهات متعددی از واژه آهو، در راستای وصف یار و زیبایی زیبارویان، وجود دارد، مانند: آهوچشم، آهوپای، آهودل، آهوخرام، آهوپرواز، و نیز کنایههایی همچون «آهوی مانده گرفتن» و «آهوی ناگرفته بخشیدن».[۱۷]
در امثال و حکم فارسیزبانان، آهو و ویژگیهای او نیز حضور دارند. برای مثال بیرجندیها میگویند «آهو اگر جست و خیز دارد، خرگوش هم میتواند بدود»؛ مردم لرزبان ایران نیز معتقدند که «آهو در هر کوهی که گوشت گرفت، در همان کوه گوشتش را هم میریزد»؛ شوشتریها نیز مثلی دارند، مانند «آهو را گفتند: برای که میدوی؟ گفت: برای جانم، تازی را گفتند: برای که میدوی؟ گفت: برای اربابم»؛ مردم سنگسر نیز میگویند «آهو نچرد پنبهٔ ما را، ما گذشتیم از پشمش».[۱۸]
خواص درمانی آهو
[ویرایش | ویرایش مبدأ]طب سنتی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]برخی از پزشکان، در گذشته، از برخی اعضای داخلی بدن آهوان، برای درمان مریضیها بهره میبردند. از نظر آنها، گوشت آهو، طبیعتی گرم و خشک داشته و برای افرادی که مزاجی سرد دارند، مفید بوده است.[۱۹] برخی دیگر از طبیبان، گوشت آهو را بسیار سبک دانستهاند که هضم بسیار راحتی دارد، بههمین دلیل برای درمان نفخ و باد شکم، خوردن گوشت آهو را توصیه میکردند.[۲۰]
همچنین، طبیبان در طب سنتی، گوشت آهو را برای درمان کک و مک، لک و پیسی، درد شُش و پهلو مؤثر میدانستند. گوشت خشکشده آهو بهعنوان پادزهر، گوشت پختهٔ آهو برای درمان آسم، زهرهٔ آهو برای تسکین گوشدرد، درمان نازایی، پرپشت شدن موی سر، توقف خون دماغ، درمان سیاه سرفه، تسهیل رشد دندان در کودکان توصیه میشد.[۲۱] گاهی، شاخ آهو را سوزانده و خاکستر آن را برای درمان ضربدیدگی و کوفتگی اندامهای بدن تجویز میکردند.[۲۲]
طب مردمی
[ویرایش | ویرایش مبدأ]در طب مردمی نیز، گوشت آهو و اعضای بدن او، خواص درمانی بسیاری را شامل میشد. برای مثال، در لرستان و ایلام، پوست آهو را برای درمان زخم ناشی از گلوله، مؤثر میدانستند.[۲۳] در میان مردم خراسان نیز، مغز قلم آهو را برای درمان اسهال مفید میدانند.[۲۴] همچنین، مردم در لرستان، سرمه تهیهشده از مغز قلم آهو را بسیار مقوی دانسته و خواص بسیاری برای آن در نظر میگیرند.[۲۵]
در تهران نیز، مردم معتقدند که گوشت آهو برای درمان زردی، گرفتگی قلب، بیماریهای عصبی، خون آهو برای تقویت و رشید مو، پوست آهو برای دوری از گزند حشرات و درمان شب ادراری،[۲۶] پشکل آهو برای روشن شدن پوست و نیز پشکل پخته شدهٔ آهو برای درمان ورم دستگاه گوارشی بدن مفید است.[۲۷]
آهو در باور مردم ایران
[ویرایش | ویرایش مبدأ]آهو در فرهنگ و باورهای ایرانیان، از جایگاهی ویژه برخودار است. دیدن آهو در خواب را نشانی از دوشیزهای زیباروی میدانند.[۲۸] باورهایی دیگر نیز نسبت به آهو در نقاط مختلف ایران وجود دارد. برای مثال، در درگز، بارش باران در هوای آفتابی را نشانهٔ زایش بچه توسط آهویی در کوهستان میدانند.[۲۹]
در قشم نیز، باوری مشابه وجود دارد و بارش باران در هوای ابری و آفتابی را نشانهٔ زایش بره آهویی ماده در نظر میگیرند.[۳۰] برخی از مردم، از جمله در گیلان، شاخ و سُم آهو را، رمانندهٔ جن و پری میدانند.[۳۱] در میان مردم کرمان، نگهداری حیواناتی مانند کبک و آهو را، بهدلیل شورچشمی آنها، بد دانسته[۳۲] و شکار آنها را نیز تفریحی شوم میدانند.
در کازرون، مردم، شاخ آهو را با قطعهای نمک، به دیوار خانه نصب میکنند و معتقدند که این کار، منجر به دورماندن خانه و اعضای آن، از چشم و نظر بد خواهد شد.[۳۳] در میان تهرانیها نیز، کشتن حیوانات بیآزار مانند آهو و گنجشک، را منجر به فقر و تنگدستی میدانستند.[۳۴]
آهو در نظام غذایی ایرانیان
[ویرایش | ویرایش مبدأ]گوشت آهو نزد ایرانیان، از بهترین گوشتهای خوراکی دانسته میشد و اغلب توسط اقشار پردرآمد، مصرف میشده است. کباب گوشت آهو، که در دوره صفویان به آن «دو غرمه (قرمه) آهو» میگفتند، بسیار پرطرفدار بوده است.[۳۵] خوراکی بهنام «قلیه سنگ سیر» نیز در همین دوره مرسوم بوده که از گوشت پختهشده آهو همراه با سیر، نعناع خشک و کشک تهیه میشد.[۳۶] جهانگردان نیز، در دورههای مختلف، از خوراکهای لذیذ تهیهشده از گوشت آهو، یاد کردهاند.[۳۷]
پانویس
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه آهو، سایت واژهیاب.
- ↑ معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه آهو، سایت واژهیاب.
- ↑ شوالیه، فرهنگ نمادها، ۱۳۸۵ش، ص۳۱۲.
- ↑ بهرامی، فرهنگ روستایی، ۱۳۱۷ش، ص۱۰۰؛
شمیسا، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، ۱۳۷۷ش، ص۶۹. - ↑ اسدی، نگاهی به گرمسار سرزمین خورشید درخشان، ۱۳۷۸ش، ص۷۴؛
بهنیا، بیرجند نگین کویر، ۱۳۸۰ش، ص۱۲۳؛
نجفی آشتیانی، نیمنگاهی به آشتیان، ۱۳۸۵ش، ص۲۶. - ↑ تاورنیه، سفرنامه، ۱۳۸۳ش، ص۳۳–۳۵؛
الئاریوس، سفرنامه،]بیتا[، ص۲۱۳-۲۱۵. - ↑ شاردن، سیاحتنامه، ۱۳۴۲ش، ص۱۱۸؛
بنتان، سفرنامه، ۱۳۵۴ش، ص۹۵؛
پولاک، سفرنامه، ۱۳۶۱ش، ص۱۲۸-۱۳۳. - ↑ خاقانی، دیوان اشعار، قصاید، شماره 27، سایت گنجور.
- ↑ حافظ، غزلیات، غزل شماره 385، بیت 1، سایت گنجور.
- ↑ مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۶۳ش، دفتر پنجم، ص۵۴ و ۵۹؛
شعبانی، شاخهٔ مرجان، ۱۳۸۶ش، ص۵۹–۶۴؛
تاجدینی، فرهنگ نمادها و نشانهها در اندیشهٔ مولانا، ۱۳۸۳ش، ص۶۴–۶۷. - ↑ درویشیان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، ج7، ۱۳۸۱ش، ص509-513.
- ↑ درویشیان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، ج7، ۱۳۸۱ش، ص113-117.
- ↑ مجمل التواریخ و القصص، ۱۳۱۸ش، ص۱۱۰–۱۱۲.
- ↑ بحرالفوائد، ۱۳۴۵ش، ص۳۸۰؛
عوفی، جوامع الحکایات، ۱۳۳۵ش، ص۲۱۰؛
کاشفی، روضة الشهداء، ۱۳۳۴ش، ص۱۳۶–۱۳۷؛
علوی عاملی، قواعد السلاطین، ۱۳۸۴ش، ص۱۴۵؛
هبلهرودی، جامع التمثیل، ۱۳۷۷ق، ص۲۸۵–۲۸۶. - ↑ مرادی، ترانهها، زبانزدها و فرهنگ عامهٔ مردم کرمان، ۱۳۸۷ش، ص۴۶ و ۵۳.
- ↑ همایونی، فرهنگ مردم سروستان، ۱۳۷۱ش، ص۶۷ و ۲۵۵ و ۳۲۲؛
فقیری، سیری در ترانههای محلی، ۱۳۸۵ش، ص۱۴۸ و ۱۵۰؛
ورجاوند، سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، ۱۳۷۷ش، ص۹۴۲. - ↑ نظامی گنجهای، لیلی و مجنون، ۱۳۶۳ش، ص۱۶۲–۱۶۵ و ۲۱۲–۲۱۷؛
سنایی، حدیقة الحقیقة، ۱۳۵۹ش، ص۴۵۷ و ۴۵۸؛
خاقانی شروانی، دیوان، ۱۳۳۶ش، ص۴۵۴؛
حافظ، دیوان، ۱۳۸۱ش، ۶۹۴–۶۹۵؛ جامی، هفت اورنگ،]بیتا[، ص۱۵۵. - ↑ ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ۱۳۸۸ش، ص۲۵۴.
- ↑ ابنبطلان، تقویم الصحة، ۱۳۶۶ش، ص۶۲ و ۶۳؛
جرجانی، ذخیرهٔ خوارزمشاهی، ج2، ۱۳۸۲ش، ص41 و 51؛
مراغی، منافع حیوان، ۱۳۸۸ش، ص۹۸–۹۹؛
عقیلی خراسانی، مخزن الادویة، ۱۸۴۴م، ص۶۲۷. - ↑ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، ۱۳۷۱ش، ص۲۰۰؛
جرجانی، ذخیرهٔ خوارزمشاهی، ج2، ۱۳۸۲ش، ص51. - ↑ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، ۱۳۷۱ش، ص۲۰۰؛
دنیسری، نوادر التبادر لتحفة البهادر، ۱۳۵۰ش، ص۲۲۹ - ↑ جمالی یزدی، فرخنامه، ۱۳۴۶ش، ص۵۶.
- ↑ اسدیان خرمآبادی، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش، ص۲۵۸.
- ↑ شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ۱۳۶۳ش، ص۲۳۳؛
شاملو، احمد، کتاب کوچه، ج3، ۱۳۶۰ش، ص757. - ↑ شادابی، فرهنگ مردم لرستان، ۱۳۷۷ش، ص۱۰۷.
- ↑ شهری، طهران قدیم، ج5، ۱۳۸۳ش، ص424.
- ↑ شهری، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، ۱۳۶۸ش، ص۲۰۳.
- ↑ خوابگزاری، ۱۳۸۵ش، ص۲۷۶.
- ↑ تکلیفی چاپشلو، ادبیات عامهٔ شهرستان درگز، ۱۳۷۹ش، ص۲۴۲.
- ↑ اسدیان خرمآبادی، گوشهای از دانشها و باورهای عامه در شهر قشم، ۱۳۸۳ش، ص۳۰.
- ↑ ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، ۱۳۸۸ش، ص۲۷۸.
- ↑ مرادی، ترانهها، زبانزدها و فرهنگ عامهٔ مردم کرمان، ۱۳۸۷ش، ص۲۸۲ و ۲۸۵؛
مؤید محسنی، فرهنگ عامیانهٔ سیرجان، ۱۳۸۱ش، ص۴۷۸ و ۴۸۳. - ↑ شیخالحکمایی، کازرونیه، ۱۳۸۵ش، ص۱۸۶.
- ↑ ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج2، ۱۳۴۸ش، ص324.
- ↑ نورالله، «مادة الحیاة، رساله در علم طباخی»، آشپزی دورهٔ صفوی، ۱۳۶۰ش، ص۲۰۵.
- ↑ نورالله، «مادة الحیاة، رساله در علم طباخی»، آشپزی دورهٔ صفوی، ۱۳۶۰ش، ص۲۰۵-206 و 237.
- ↑ دروویل، سفرنامه، ۱۳۴۸ش، ص82-83.
منابع
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- ابنبطلان، مختار، تقویم الصحة، ترجمهٔ کهن فارسی، بهتحقیق غلامحسین یوسفی، تهران، مؤسسه لغتنامه دهخدا، ۱۳۶۶ش.
- اسدیان خرمآبادی، محمد، گوشهای از دانشها و باورهای عامه در شهر قشم، تهران، روشنان، ۱۳۸۳ش.
- اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، مرکز مردمشناسی ایران، ۱۳۵۸ش.
- اسدی، نوشآذر، نگاهی به گرمسار سرزمین خورشید درخشان، تهران، پازینه، ۱۳۷۸ش.
- الئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمهٔ احمد بهپور، برلین شرقی، ]بینا[،]بیتا[.
- بحرالفوائد، بهتحقیق محمدتقی دانشپژوه، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۵ش.
- بنتان، اگوست، سفرنامه، ترجمۀ منصوره اتحادیه، تهران، سپهر، ۱۳۵۴ش.
- بهرامی، تقی، فرهنگ روستایی، تهران، شرکت چاپ خودکار، ۱۳۱۷ش.
- بهنیا، محمدرضا، بیرجند نگین کویر، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۸۰ش.
- پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۱ش.
- تاجدینی، علی، فرهنگ نمادها و نشانهها در اندیشۀ مولانا، تهران، سروش، ۱۳۸۳ش.
- تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمۀ حمید ارباب شیرانی، تهران، نیلوفر، ۱۳۸۳ش.
- تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، بهتحقیق جلال متینی، تهران، معین، ۱۳۷۱ش.
- تکلیفی چاپشلو، احمد، ادبیات عامۀ شهرستان درگز، مشهد، سخن، ۱۳۷۹ش.
- جامی، عبدالرحمان، هفت اورنگ، بهتحقیق مرتضی مدرس گیلانی، تهران، سعدی، ]بیتا[.
- جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، بهتحقیق محمدرضا محرری، تهران، مؤسسه احیاء طب طبیعی، ۱۳۸۲ش.
- جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، بهتحقیق ایرج افشار، تهران، فرهنگ ایران زمین، ۱۳۴۶ش.
- حافظ، دیوان، بهتحقیق محمد قزوینی، تهران، ارمغان، ۱۳۸۱ش.
- حافظ، غزلیات، غزل شماره ۳۸۵، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ش.
- خاقانی، دیوان اشعار، قصاید، شماره ۲۷، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ش.
- خاقانی شروانی، دیوان، بهتحقیق حسین نخعی، تهران، ]بینا[، ۱۳۳۶ش.
- خوابگزاری، بهتحقیق ایرج افشار، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۸۵ش.
- دروویل، گاسپار، سفرنامه، ترجمۀ جواد محیی، تهران، گوتنبرگ، ۱۳۴۸ش.
- درویشیان، علیاشرف و خندان، رضا، فرهنگ افسانههای مردم ایران، تهران، کتاب و فرهنگ، ۱۳۸۱ش.
- دنیسری، محمد، نوادر التبادر لتحفة البهادر، بهتحقیق محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۰ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ش.
- ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، معین، ۱۳۸۸ش.
- سنایی، حدیقة الحقیقة، بهتحقیق مدرس رضوی، تهران، ]بینا[، ۱۳۵۹ش.
- شادابی، سعید، فرهنگ مردم لرستان، تهران، افلاک، ۱۳۷۷ش.
- شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۲ش.
- شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، مازیار، ۱۳۶۰ش.
- شعبانی، معصومه، شاخۀ مرجان، تهران، ثالث، ۱۳۸۶ش.
- شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، سروش، ۱۳۶۳ش.
- شمیسا، سیروس، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، تهران، میترا، ۱۳۷۷ش.
- شوالیه، ژان و گربران، آلن، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی، تهران، جیحون، ۱۳۸۵ش.
- شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، رسا، ۱۳۶۸ش.
- شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، معین، ۱۳۸۳ش.
- شیخالحکمایی، عمادالدین، کازرونیه، تهران، کازرونیه، ۱۳۸۵ش.
- عقیلی خراسانی، محمدحسین، مخزن الادویة، کلکته، چاپ افست، ۱۸۴۴م.
- علوی عاملی، محمد عبدالحسیب، قواعد السلاطین، بهتحقیق رسول جعفریان، تهران، مجلس شورای اسلامی، ۱۳۸۴ش.
- عوفی، محمد، جوامع الحکایات، بهتحقیق محمد معین، تهران، کلاله خاور، ۱۳۳۵ش.
- کاشفی، حسین، روضة الشهداء، بهتحقیق محمد رمضانی، تهران، ]بینا[، ۱۳۳۴ش.
- فقیری، ابوالقاسم، سیری در ترانههای محلی، شیراز، نوید شیراز، ۱۳۸۵ش.
- ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، شفیعی، ۱۳۴۸ش.
- مجمل التواریخ و القصص، بهتحقیق محمدرضا رمضانی، تهران، زوار، ۱۳۱۸ش.
- مرادی، عیسی، ترانهها، زبانزدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، کرمان، مرکز کرمانشناسی، ۱۳۸۷ش.
- مراغی، عبدالهادی، منافع حیوان، بهتحقیق محمد روشن، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۸ش.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژهیاب، تاریخ بازدید: ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ش.
- مولوی، مثنوی معنوی، بهتحقیق نیکلسن، تهران، قطره، ۱۳۶۳ش.
- مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، مرکز کرمانشناسی، ۱۳۸۱ش.
- نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیمنگاهی به آشتیان، تهران، منشور امید، ۱۳۸۵ش.
- نظامی گنجهای، لیلی و مجنون، بهتحقیق بهروز ثروتیان، تهران، ماهور، ۱۳۶۳ش.
- نورالله، «مادة الحیاة، رساله در علم طباخی»، آشپزی دورۀ صفوی، بهتحقیق ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۰ش.
- ورجاوند، پرویز، سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، تهران، نی، ۱۳۷۷ش.
- هبلهرودی، محمدعلی، جامع التمثیل، تهران، معین، ۱۳۷۷ق.
- همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، به نشر، ۱۳۷۱ش.