پیشنویس:اسپند: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
حمید گلزار (بحث | مشارکتها) زدن لینک داخلی |
||
| (۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:اسپند.jpg|جایگزین=گیاه اسپند|بندانگشتی|گیاه اسپند]] | |||
{{درشت|'''اسپند'''}}؛ دانهای گیاهی با خاصیت دفع چشمزخم و پاکسازی محیط. | {{درشت|'''اسپند'''}}؛ دانهای گیاهی با خاصیت دفع چشمزخم و پاکسازی محیط. | ||
اسپند (اسفند یا سپند) گیاهی خودرو و همیشه سبز است که در مناطق کویری ایران و مدیترانه میروید و از دیرباز در طب سنتی کاربرد داشته است. این گیاه دارای خواص درمانی متعددی مانند تسکین درد معده، تب، مشکلات تنفسی و خارش پوست است. در طب سنتی، برگ، دانه و شیرهٔ اسپند برای رفع رطوبت و نفخ و درمان بیماریها استفاده میشده است. اسپند از نظر فرهنگی مقدس شمرده میشود و برای دور کردن چشمزخم و ارواح خبیث دود میشود. روشهای استفاده شامل اسپندگردانی، خالگذاری و قرار دادن در سفرههای نوروز و عقد است. این گیاه در ادبیات فارسی نیز بهعنوان نماد تندرستی، برکت و حفاظت یاد شده است. | اسپند (اسفند یا سپند) گیاهی خودرو و همیشه سبز است که در مناطق کویری [[ایران]] و مدیترانه میروید و از دیرباز در [[طب سنتی ایران|طب سنتی]] کاربرد داشته است. این گیاه دارای خواص درمانی متعددی مانند تسکین درد معده، تب، مشکلات تنفسی و خارش پوست است. در طب سنتی، برگ، دانه و شیرهٔ اسپند برای رفع رطوبت و نفخ و درمان بیماریها استفاده میشده است. اسپند از نظر فرهنگی مقدس شمرده میشود و برای دور کردن [[چشمزخم]] و ارواح خبیث دود میشود. روشهای استفاده شامل اسپندگردانی، خالگذاری و قرار دادن در سفرههای [[نوروز]] و [[سفره عقد|عقد]] است. این گیاه در ادبیات فارسی نیز بهعنوان نماد تندرستی، [[برکت]] و حفاظت یاد شده است. | ||
== واژهشناسی اسپند == | ==واژهشناسی اسپند== | ||
[[اسپند]]، اسفند یا سِپند، گیاهی است خودرو و همیشه سبز که در مناطق کویری میروید. ریشهٔ این نام، از کلمهٔ «سپنته» در [[اوستا]] گرفته شده و در زبان پهلوی نیز بهمعنی «افزونیک»، یعنی مقدس آمده است.<ref>پورداود، «نامهای دوازده ماه»، ۱۳۲۶ش، ص۷۹–۸۰؛{{سخ}} | |||
Nyberg, A Manual of Pahlavi, 1974, V.II, P26;{{سخ}} | Nyberg, A Manual of Pahlavi, 1974, V.II, P26;{{سخ}} | ||
Reichelt, Avesta Reader, Texts, Notes, Glossary and Index, 1911, P270.</ref> | Reichelt, Avesta Reader, Texts, Notes, Glossary and Index, 1911, P270.</ref> | ||
==خاستگاه اسپند== | ==خاستگاه اسپند== | ||
| خط ۱۴: | خط ۱۵: | ||
زرگری، گیاهان دارویی، ج1، ۱۳۶۰ش، ص313.</ref> و نیز از انواع «حَرمَل»<ref>ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، ۱۳۴۶ش، ص۱۱۱؛{{سخ}} | زرگری، گیاهان دارویی، ج1، ۱۳۶۰ش، ص313.</ref> و نیز از انواع «حَرمَل»<ref>ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، ۱۳۴۶ش، ص۱۱۱؛{{سخ}} | ||
بیرونی، الصیدنة، ۱۳۷۰ش، ص۲۱۱؛{{سخ}} | بیرونی، الصیدنة، ۱۳۷۰ش، ص۲۱۱؛{{سخ}} | ||
ابنمیمون، شرح اسماء العقار، ۱۹۴۰م، ص۱۹.</ref> معرفی کردهاند. در زبان | ابنمیمون، شرح اسماء العقار، ۱۹۴۰م، ص۱۹.</ref> معرفی کردهاند. در [[زبان عربی]]، اسپند را «حرمل احمر» یا «حرمل عامی» میگویند.<ref>رازی، الحاوی، ج20، ۱۳۸۷ق، ص325؛{{سخ}} | ||
غسانی ترکمانی، المعتمد فی الادویة المفردة، ۱۴۰۲ق، ص۹۲.</ref> | غسانی ترکمانی، المعتمد فی الادویة المفردة، ۱۴۰۲ق، ص۹۲.</ref> | ||
==ویژگیهای اسپند== | ==ویژگیهای اسپند== | ||
گیاه اسپند، دارای ساقههای بلندی در حدود نیممتر، برگهای سبز مایل به آبی، لکههای روشن، گلهای سفید و درشت و ۵ گلبرگ موجدار بزرگ است.<ref>عوضالله، العلاج بالاعشاب و النباتات الشافیة، ۱۴۰۴ق، ص۸۹.</ref> میوههای اسپند نیز، کرویشکل بوده و دانههای متعدد سیاهرنگی دارد. این گیاه در | گیاه اسپند، دارای ساقههای بلندی در حدود نیممتر، برگهای سبز مایل به آبی، لکههای روشن، گلهای سفید و درشت و ۵ گلبرگ موجدار بزرگ است.<ref>عوضالله، العلاج بالاعشاب و النباتات الشافیة، ۱۴۰۴ق، ص۸۹.</ref> میوههای اسپند نیز، کرویشکل بوده و دانههای متعدد سیاهرنگی دارد. این گیاه در [[ایران]]، در نواحی خشک و کویری مانند اطراف جاده [[قم]] ـ [[تهران]]، تهران ـ قزوین، اطراف [[کرج]]، بوشهر و جاده تفرش میروید. اسپند، در زمینهای حاره و بدون کشت در [[افغانستان]]، زمینهای سنگلاخ سرزمینهای آفریقای شمالی، جنوب اروپا، عربستان، سوریه و بخشهایی از هند نیز رویش دارد. | ||
==خواص طبی اسپند== | ==خواص طبی اسپند== | ||
این گیاه، از خانواده گیاهان دارویی بهحساب میآید. اسپند، دارای روغنی فرّار، بوی تند و مزهای گس و تلخ است. خواص درمانی اسپند، از گذشتهای دور، بین مردم آسیا و مدیترانه آشکار بوده است. پلینی، گیاهشناس رومی، از سدابها و انواع مختلف آن در کتاب خود یاد کرده و به تشریح اسپند و ترکیبات دارویی ساخته شده از آن در درمان انواع بیماریها، گزیدگیها، پیشگیری از بیماریها و روشهای کاربرد آنها پرداخته است. برای مثال، وی معتقد است که خوردن اسپند همراه با کلم، میتواند در درمان دردهای معده و تبهای شدید مؤثر باشد. دیوسکوریدس، پزشک یونانی، در سدهٔ اول میلادی، در کتاب خود، از اسپند و استفاده از آن در درمان بیماریهایی همچون درد پهلو، سینه، تنگی نفس، سرفه، ورم ریه، درد مفاصل، دفع کرم، گوشدرد و خارش سخن گفته است.<ref>Levey, The Medical Formulary or Aqrābādhīn of Al-Kindī, 1966, P.281.</ref> | این گیاه، از خانواده گیاهان دارویی بهحساب میآید. اسپند، دارای روغنی فرّار، بوی تند و مزهای گس و تلخ است. خواص درمانی اسپند، از گذشتهای دور، بین مردم آسیا و مدیترانه آشکار بوده است. پلینی، گیاهشناس رومی، از سدابها و انواع مختلف آن در کتاب خود یاد کرده و به تشریح اسپند و ترکیبات دارویی ساخته شده از آن در درمان انواع بیماریها، گزیدگیها، پیشگیری از بیماریها و روشهای کاربرد آنها پرداخته است. برای مثال، وی معتقد است که خوردن اسپند همراه با کلم، میتواند در درمان دردهای معده و تبهای شدید مؤثر باشد. دیوسکوریدس، پزشک یونانی، در سدهٔ اول میلادی، در کتاب خود، از اسپند و استفاده از آن در درمان بیماریهایی همچون درد پهلو، سینه، تنگی نفس، سرفه، ورم ریه، درد مفاصل، دفع کرم، گوشدرد و خارش سخن گفته است.<ref>Levey, The Medical Formulary or Aqrābādhīn of Al-Kindī, 1966, P.281.</ref> | ||
این گیاه، در جهان | این گیاه، در جهان [[اسلام]]، طرفداران بسیار و کاربردهای فراوانی دارد. عیسی بن ماسه، پزشک سده ۲ق، در بیمارستان [[مرو]]، از گیاه اسپند برای درمان [[صرع]] استفاده میکرد.<ref>ابنبیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج1، ۱۲۹۱ق، ص15.</ref> کِندی، از اسپند در درمان صرع، مالیخولیا و نیز ترکیبی از اسپند را برای درمان کچلی و بواسیر استفاده میکرد.<ref>Levey, The Medical Formulary or Aqrābādhīn of Al-Kindī, 1966, P.258.</ref> برگ، دانه و شیرهٔ اسپند نیز در طب سنتی، پُرکاربرد بوده است. جوشاندهٔ اسپند نیز بهمنظور دفع [[تب]] شدید استفاده میشد.<ref>بیرونی، الصیدنة، ۱۳۷۰ش، ص۲۱۱.</ref> | ||
اسپند، طبیعتی گرم و خشک دارد و خوردن آن برای دفع رطوبت، نفخ و باد معده و روده مفید است.<ref>کاسانی، ترجمه [وتحریر] کهن فارسی الصیدنهٔ بیرونی، ۱۳۵۸ش، ص۵۸.</ref> برخی از طبیبان در طب سنتی، از تخم اسپند برای برطرف کردن رطوبت و حرارت بدن،<ref>Levey, The Medical Formulary or Aqrābādhīn of Al-Kindī, 1966, P.258.</ref> از ترکیب تخم اسپند کوبیدهشده با زعفران و عصاره رازیانه برای برطرف کردن تاریکی دید و درد مفاصل<ref>ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، ۱۳۴۶ش، ص111.</ref> و از جوشاندهٔ آن برای دفع ورم استخوان و مفاصل استفاده میکردند. | اسپند، طبیعتی گرم و خشک دارد و خوردن آن برای دفع رطوبت، نفخ و باد معده و روده مفید است.<ref>کاسانی، ترجمه [وتحریر] کهن فارسی الصیدنهٔ بیرونی، ۱۳۵۸ش، ص۵۸.</ref> برخی از طبیبان در طب سنتی، از تخم اسپند برای برطرف کردن رطوبت و حرارت بدن،<ref>Levey, The Medical Formulary or Aqrābādhīn of Al-Kindī, 1966, P.258.</ref> از ترکیب تخم اسپند کوبیدهشده با [[زعفران]] و عصاره [[رازیانه]] برای برطرف کردن تاریکی دید و درد مفاصل<ref>ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، ۱۳۴۶ش، ص111.</ref> و از جوشاندهٔ آن برای دفع ورم استخوان و مفاصل استفاده میکردند. | ||
[[ابوریحان بیرونی|بیرونی]]، برای درمان خارش بدن، سفارش کرده تا شیرهٔ اسپند را گرفته و در آن مقداری [[پنبه]] یا [[پشم]] را خیس کنند، و زمان بدهند تا پنبه یا پشم در شیره بپوسد، سپس این ترکیب را روی نقطهای از بدن، که خارش دارد بگذارند تا تسکین یابد.<ref>کاسانی، ترجمه [وتحریر] کهن فارسی الصیدنهٔ بیرونی، ۱۳۵۸ش، ص226.</ref> | |||
طبیبانی دیگر، در کنار خواص اسپند، به مضرات آن برای کسانی که تشنج دارند اشاره کردهاند و نیز آن را سبب سقط جنین دانستهاند.<ref>عوضالله، العلاج بالاعشاب و النباتات الشافیة، ۱۴۰۴ق، ص۸۹.</ref> | طبیبانی دیگر، در کنار خواص اسپند، به مضرات آن برای کسانی که تشنج دارند اشاره کردهاند و نیز آن را سبب [[سقط جنین]] دانستهاند.<ref>عوضالله، العلاج بالاعشاب و النباتات الشافیة، ۱۴۰۴ق، ص۸۹.</ref> | ||
==قداست اسپند== | ==قداست اسپند== | ||
از روزگاران کهن، اسپند نزد ایرانیان، گیاهی مقدس شمرده میشد و نیرویی آسمانی، شفابخش و جادویی را برای آن تصور میکردند. اشارات صورت گرفته در منابع موجود نشان میدهد که این قداست، در دوران پیش از ظهور زردشت در ایران نیز وجود داشته است.<ref>Henning, "A Grain of Mustard» , 1977, vol. XV, VI (2), P.607.</ref> | [[پرونده:اسپند۱.jpg|جایگزین=خادم امام رضا در حال اسپند دود کردن|بندانگشتی|تصویری از خادم امام رضا در حال اسپند دود کردن]] | ||
از روزگاران کهن، اسپند نزد ایرانیان، گیاهی مقدس شمرده میشد و نیرویی آسمانی، شفابخش و جادویی را برای آن تصور میکردند. اشارات صورت گرفته در منابع موجود نشان میدهد که این قداست، در دوران پیش از ظهور [[زرتشت|زردشت]] در ایران نیز وجود داشته است.<ref>Henning, "A Grain of Mustard» , 1977, vol. XV, VI (2), P.607.</ref> | |||
در | اسپند، در باور عامه مردم نیز، دارای نیروهای فوقطبیعی است و آن را در ردهٔ گیاهان «رماننده» در نظر میگیرند. این گیاه را بهدلیل داشتن بوی تند و دود ناشی از سوختن دانههای آن، در پاکسازی محیط زیست و دور کردن ارواح خبیث مؤثر میدانند. | ||
دلایلی را در رابطه با قداست این گیاه بیان کردهاند، از جمله: ۱. اسپند، گیاهی خودرو است و به قدرت الهی میروید؛<ref>مردانی، «خرافات و معتقدات»، ۱۳۴۸ش، ص۳۵.</ref> ۲. در برخی از منابع، این گیاه را با حضرت مریم مرتبط دانسته و معتقدند که او در هنگام | در روایتی از [[حضرت محمد|پیامبر خدا]] بیان کردهاند که او، ریشه و شاخهٔ این گیاه را در برطرف کردن [[غم]] و سِحر مؤثر دانسته و هر دانهاش را نیز شفای هفتاد درد دانسته است. در روایاتی دیگر از پیامبر، آمده است که او، مردم را به استفاده از اسپند و کندر در درمان بیماریها سفارش میکرده است.<ref>قمی، حاشیه بر مفاتیح الجنان، ۱۳۹۱ق، ص317.</ref> | ||
باور به تأثیر دود اسپند در دور کردن شیاطین و اجنه از محیط، در منابع مکتوب<ref>ابوالقاسم کاشانی، عرایس الجواهر، ۱۳۴۵ش، ص307.</ref> و اشعار بزرگانی همچون [[نظامی گنجوی|نظامی]]<ref>نظامیگنجوی، خمسه، ۱۳۶۶ش، ص296.</ref> و [[ناصر خسرو]]<ref>ناصرخسرو، دیوان، ۱۳۳۹ش، ص143.</ref> نیز آمده است. این باور، در میان مردم مصر، عرب و ترک نیز وجود دارد و آنها، هر روز در فضای خانههای خود، اسپند دود میکنند.<ref>بستانی، دائرةالمعارف، ج9، ۱۳۷۵ق، ص543.</ref> در گذشته، مردم ایران، هر روز صبح، اسپند و کندر را بهمنظور گشایش در کار، دود میکردند. | |||
دلایلی را در رابطه با قداست این گیاه بیان کردهاند، از جمله: ۱. اسپند، گیاهی خودرو است و به قدرت الهی میروید؛<ref>مردانی، «خرافات و معتقدات»، ۱۳۴۸ش، ص۳۵.</ref> ۲. در برخی از منابع، این گیاه را با حضرت مریم مرتبط دانسته و معتقدند که او در هنگام [[زایمان]]، بر این گیاه چنگ انداخته و بههمین دلیل است که در [[زبان فارسی]]، آن را «پنجه مریم»، «چنگ مریم»، «شجره مریم» یا «بخور مریم» نامیدهاند؛<ref>رهان قاطع، محمد حسین بن خلف تبریزی، ۱۳۳۷ش؛{{سخ}} | |||
کتیرایی، از خشت تا خشت، ۱۳۴۸ش، ص۲۶۷؛{{سخ}} | کتیرایی، از خشت تا خشت، ۱۳۴۸ش، ص۲۶۷؛{{سخ}} | ||
Schlimmer, Terminologie medico-Pharmaceutique, 1970, P.175.</ref> ۳. این گیاه، همیشه سبز است و در ایران، نماد حیات و برکت انگاشته میشود. در برخی از جوامع سنتی ایران، از یک دسته شاخه سبز اسپند برای برکت بخشیدن به سایر خرمنها استفاده میکردند.<ref>حکمت یغمایی، جندق: روستایی کهن برکران کویر، ۱۳۵۳ش، ص۱۲۰.</ref> مبلغان دین مسیحیت نیز در گذشته، با جاروهایی که از شاخههای اسپند ساخته شده بود، برای تبرک، بهسمت مردم آب میپاشیدند.<ref>Collier’s Encyclopedia, 1985, V.XX, P.269.</ref> | Schlimmer, Terminologie medico-Pharmaceutique, 1970, P.175.</ref> ۳. این گیاه، همیشه سبز است و در ایران، نماد حیات و برکت انگاشته میشود. | ||
در برخی از جوامع سنتی ایران، از یک دسته شاخه سبز اسپند برای برکت بخشیدن به سایر خرمنها استفاده میکردند.<ref>حکمت یغمایی، جندق: روستایی کهن برکران کویر، ۱۳۵۳ش، ص۱۲۰.</ref> مبلغان [[دین]] مسیحیت نیز در گذشته، با جاروهایی که از شاخههای اسپند ساخته شده بود، برای تبرک، بهسمت مردم [[آب]] میپاشیدند.<ref>Collier’s Encyclopedia, 1985, V.XX, P.269.</ref> | |||
==روشهای استفاده از اسپند== | ==روشهای استفاده از اسپند== | ||
اسپند، در سرزمینهای مختلف، به روشهای متفاوتی استفاده میشود. برخی، اسپند را برای زدودن چشمزخم و برخی دیگر آن را برای درمان بیماری و پاکسازی محیط استفاده میکنند. | اسپند، در سرزمینهای مختلف، به روشهای متفاوتی استفاده میشود. برخی، اسپند را برای زدودن چشمزخم و برخی دیگر آن را برای درمان بیماری و پاکسازی محیط استفاده میکنند. | ||
#'''اسپند گردانی''': در این روش، مُشتی دانه اسپند را برداشته و دور سر شخص میگردانند. پس از آن، برخی از مردم، دانههای اسپند را دانهدانه میشکافند و برخی دیگر آن را بهصورت یکجا در آتش میریزند تا دود آن در فضای محیط پخش شود. گروهی از مردم، در کنار اسپند، از مواد دیگری همچون کندر، زاج یا زاگ نیز استفاده میکنند. برخی، همراه با اسپند، چیزهایی وابسته به فرد را نیز میسوزانند تا چشمزخم از او دور شود.<ref>ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج1، ۱۳۵۵ش، ص۶۵–۶۶.</ref> در لرستان، سر جارویی را بهنام افرادی که شورچشم هستند قیچی میکنند و سپس این تکههای بریدهشده را همراه با اسپند، در غروب دوشنبه یا چهارشنبه، در آتش ریخته و دود میکنند.<ref>اسدیان خرمآبادی، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش، ص۱۷۷.</ref> در برخی نقاط دیگر، اسپند و کندر را بههمراه پوست سیر و پیاز و خردههایی از استخوان جمجمهٔ سگ، مخلوط کرده و در شب چهارشنبه، یا چهارشنبه شب، در آتش ریخته و میگفتند: «تو عاطل کردی، من باطل کردم».<ref>ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج2، ۱۳۵۵ش، ص100.</ref> | #'''اسپند گردانی''': در این روش، مُشتی دانه اسپند را برداشته و دور سر شخص میگردانند. پس از آن، برخی از مردم، دانههای اسپند را دانهدانه میشکافند و برخی دیگر آن را بهصورت یکجا در آتش میریزند تا دود آن در فضای محیط پخش شود. گروهی از مردم، در کنار اسپند، از مواد دیگری همچون کندر، [[زاج]] یا زاگ نیز استفاده میکنند. برخی، همراه با اسپند، چیزهایی وابسته به فرد را نیز میسوزانند تا چشمزخم از او دور شود.<ref>ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج1، ۱۳۵۵ش، ص۶۵–۶۶.</ref> در لرستان، سر جارویی را بهنام افرادی که شورچشم هستند قیچی میکنند و سپس این تکههای بریدهشده را همراه با اسپند، در غروب دوشنبه یا چهارشنبه، در آتش ریخته و دود میکنند.<ref>اسدیان خرمآبادی، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش، ص۱۷۷.</ref> در برخی نقاط دیگر، اسپند و کندر را بههمراه پوست [[سیر]] و پیاز و خردههایی از استخوان جمجمهٔ سگ، مخلوط کرده و در شب چهارشنبه، یا چهارشنبه شب، در آتش ریخته و میگفتند: «تو عاطل کردی، من باطل کردم».<ref>ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج2، ۱۳۵۵ش، ص100.</ref> | ||
#'''خالگذاری''': این روش، بهمعنای خال گذاشتن از خاکستر دانههای سوخته اسپند، بر روی تن و صورت فردی است که چشمزخم خورده است. در این روش، خط و خالهایی روی پیشانی، بین دو ابرو، روی گونهها، چانه و بناگوش میکشند. گاهی نیز، اشکالی بهصورت چشم، روی تن کودکان و بزرگسالان نظرشده رسم میکنند. این خالها را بهدلیل استفاده از رنگ کبود یا سیاه سوختهٔ اسپند، «نیل» یا «کبودی» نیز میگویند. | #'''خالگذاری''': این روش، بهمعنای خال گذاشتن از خاکستر دانههای سوخته اسپند، بر روی تن و صورت فردی است که چشمزخم خورده است. در این روش، خط و خالهایی روی پیشانی، بین دو ابرو، روی گونهها، چانه و بناگوش میکشند. گاهی نیز، اشکالی بهصورت چشم، روی تن [[کودک|کودکان]] و بزرگسالان نظرشده رسم میکنند. این خالها را بهدلیل استفاده از رنگ کبود یا سیاه سوختهٔ اسپند، «نیل» یا «کبودی» نیز میگویند. | ||
#'''چشمارو''': خالهای کبود، تعویذ یا حِرزی که از دانههای اسپند برای دفع چشمزخم، میآویختند در اصطلاح «چشمارو» یا «چشمپنام» میگویند. | #'''چشمارو''': خالهای کبود، [[تعویذ]] یا حِرزی که از دانههای اسپند برای دفع چشمزخم، میآویختند در اصطلاح «چشمارو» یا «چشمپنام» میگویند. | ||
==اوراد اسپند== | ==اوراد اسپند== | ||
| خط ۵۰: | خط ۵۸: | ||
==سفرهآرایی (خوان و خوانچهآرایی) با اسپند== | ==سفرهآرایی (خوان و خوانچهآرایی) با اسپند== | ||
از دانههای اسپند، برای تندرستی، سعادت، شگون و شادی در سفرههای نوروزی یا سفرههای عقد استفاده میکردند. برخی، دانههای اسپند را رنگ میکردند و ظرفهایی به اَشکال گوناگون قرار میدادند. در گذشته، همراه با جهیزیه عروس، کیسهای مخملی پر از اسپند را بههمراه یک منقل و آتشدانی کوچک در خوانچه میگذاشتند و به خانه داماد میفرستادند. این رسم هنوز هم در برخی از نقاط ایران انجام میشود. | از دانههای اسپند، برای تندرستی، سعادت، شگون و [[شادی]] در سفرههای نوروزی یا سفرههای عقد استفاده میکردند. برخی، دانههای اسپند را رنگ میکردند و ظرفهایی به اَشکال گوناگون قرار میدادند. در گذشته، همراه با [[جهیزیه]] عروس، کیسهای مخملی پر از اسپند را بههمراه یک منقل و آتشدانی کوچک در خوانچه میگذاشتند و به [[خانه]] داماد میفرستادند. این رسم هنوز هم در برخی از نقاط ایران انجام میشود. | ||
== اسپند در فرهنگ عامه == | ==اسپند در فرهنگ عامه== | ||
این گیاه، در فرهنگ عامهٔ مردم شرق و بهویژه در سرزمینهای اسلامی، دانهای مقدس است که برای دور ماندن از بلاها و چشمزخم، استفاده میشود.<ref>پورداود، «نامهای دوازده ماه»، ۱۳۲۶ش، ص۷۹.</ref> علاوه بر آن، خواص طبی و درمانی این دانهٔ گیاهی نیز بیشمار است.<ref>زرگری، گیاهان دارویی، ج1، ۱۳۶۰ش، ص313.</ref> | این گیاه، در فرهنگ عامهٔ مردم شرق و بهویژه در سرزمینهای اسلامی، دانهای مقدس است که برای دور ماندن از بلاها و چشمزخم، استفاده میشود.<ref>پورداود، «نامهای دوازده ماه»، ۱۳۲۶ش، ص۷۹.</ref> علاوه بر آن، خواص طبی و درمانی این دانهٔ گیاهی نیز بیشمار است.<ref>زرگری، گیاهان دارویی، ج1، ۱۳۶۰ش، ص313.</ref> | ||
==اسپند در ادبیات ایران== | ==اسپند در ادبیات ایران== | ||
استفاده از اسپند در | استفاده از اسپند در [[ایران]]، قدمتی بسیار دارد که در ادبیات ایرانزمین نیز به آن و موارد استفادهٔ آن، اشاراتی شده است. برای مثال، فرخی در شعر خود میگوید:<ref>[https://ganjoor.net/farrokhi/divanf/ghasidefk/sh49/ فرخی سیستانی، دیوان اشعار، قصاید، شماره 49، تجدید مطلع، سایت گنجور.]</ref> | ||
{{آغاز نستعلیق}} | {{آغاز نستعلیق}} | ||
{{شعر|نستعلیق}} | {{شعر|نستعلیق}} | ||
| خط ۶۸: | خط ۷۶: | ||
{{پایان نستعلیق}} | {{پایان نستعلیق}} | ||
مولانا نیز در ابیاتی به خواص اسپند اشاره میکند، مانند:<ref>[https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar6/sh27 مولانا، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش 27، بیت 58، سایت گنجور.]</ref> | [[مولانا]] نیز در ابیاتی به خواص اسپند اشاره میکند، مانند:<ref>[https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar6/sh27 مولانا، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش 27، بیت 58، سایت گنجور.]</ref> | ||
{{آغاز نستعلیق}} | {{آغاز نستعلیق}} | ||
{{شعر|نستعلیق}} | {{شعر|نستعلیق}} | ||
| خط ۷۹: | خط ۸۷: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
*ابنبیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، قاهره، بولاق، ۱۲۹۱ق. | {{آغاز منابع}} | ||
*ابنمیمون، موسی، شرح اسماء العقار، بهتحقیق ماکس مایرهف، قاهره، مکتبه الثقافه الدینیه، ۱۹۴۰م. | * ابنبیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، قاهره، بولاق، ۱۲۹۱ق. | ||
*ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، عرایس الجواهر، بهتحقیق ایرج افشار، تهران، المعی، ۱۳۴۵ش. | * ابنمیمون، موسی، شرح اسماء العقار، بهتحقیق ماکس مایرهف، قاهره، مکتبه الثقافه الدینیه، ۱۹۴۰م. | ||
*ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، بهتحقیق احمد بهمنیار، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۶ش. | * ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، عرایس الجواهر، بهتحقیق ایرج افشار، تهران، المعی، ۱۳۴۵ش. | ||
*اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، مرکز مردمشناسی ایران، ۱۳۵۸ش. | * ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، بهتحقیق احمد بهمنیار، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۶ش. | ||
*برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، بهتحقیق محمد معین، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۳۷ش. | * اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، مرکز مردمشناسی ایران، ۱۳۵۸ش. | ||
*بستانی، فؤاد افرام، دائرةالمعارف، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۷۵ق. | * برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، بهتحقیق محمد معین، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۳۷ش. | ||
*بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، بهتحقیق عباس زریاب، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۷۰ش. | * بستانی، فؤاد افرام، دائرةالمعارف، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۷۵ق. | ||
*پورداود، ابراهیم، «نامهای دوازده ماه»، تهران، فرهنگ ایران باستان، ۱۳۲۶ش. | * بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، بهتحقیق عباس زریاب، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۷۰ش. | ||
*حکیم مؤمن، محمد، تحفه، تهران، کتابفروشی محمودی، ۱۴۰۲ق. | * پورداود، ابراهیم، «نامهای دوازده ماه»، تهران، فرهنگ ایران باستان، ۱۳۲۶ش. | ||
*حکمت یغمایی، عبدالکریم، جندق: روستایی کهن برکران کویر، تهران، توس، ۱۳۵۳ش. | * حکیم مؤمن، محمد، تحفه، تهران، کتابفروشی محمودی، ۱۴۰۲ق. | ||
*رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، ]بینا[، ۱۳۸۷ق. | * حکمت یغمایی، عبدالکریم، جندق: روستایی کهن برکران کویر، تهران، توس، ۱۳۵۳ش. | ||
* رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، ]بینا[، ۱۳۸۷ق. | |||
*زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۰ش. | *زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۰ش. | ||
*عوضالله، احمد، العلاج بالاعشاب و النباتات الشافیة، بیروت، ]بینا[، ۱۴۰۴ق. | *عوضالله، احمد، العلاج بالاعشاب و النباتات الشافیة، بیروت، ]بینا[، ۱۴۰۴ق. | ||
| خط ۱۱۰: | خط ۱۱۹: | ||
*Reichelt, Hans, Avesta Reader, Texts, Notes, Glossary and Index, Strassbourg, 1911. | *Reichelt, Hans, Avesta Reader, Texts, Notes, Glossary and Index, Strassbourg, 1911. | ||
*Schlimmer, Johann L., Terminologie medico-Pharmaceutique, Tehran, 1970. | *Schlimmer, Johann L., Terminologie medico-Pharmaceutique, Tehran, 1970. | ||
{{پایان منابع}} | |||
{{گیاهان دارویی-افقی}} | {{گیاهان دارویی-افقی}} | ||
{{گیاکان-افقی}} | {{گیاکان-افقی}} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۱

اسپند؛ دانهای گیاهی با خاصیت دفع چشمزخم و پاکسازی محیط.
اسپند (اسفند یا سپند) گیاهی خودرو و همیشه سبز است که در مناطق کویری ایران و مدیترانه میروید و از دیرباز در طب سنتی کاربرد داشته است. این گیاه دارای خواص درمانی متعددی مانند تسکین درد معده، تب، مشکلات تنفسی و خارش پوست است. در طب سنتی، برگ، دانه و شیرهٔ اسپند برای رفع رطوبت و نفخ و درمان بیماریها استفاده میشده است. اسپند از نظر فرهنگی مقدس شمرده میشود و برای دور کردن چشمزخم و ارواح خبیث دود میشود. روشهای استفاده شامل اسپندگردانی، خالگذاری و قرار دادن در سفرههای نوروز و عقد است. این گیاه در ادبیات فارسی نیز بهعنوان نماد تندرستی، برکت و حفاظت یاد شده است.
واژهشناسی اسپند
[ویرایش | ویرایش مبدأ]اسپند، اسفند یا سِپند، گیاهی است خودرو و همیشه سبز که در مناطق کویری میروید. ریشهٔ این نام، از کلمهٔ «سپنته» در اوستا گرفته شده و در زبان پهلوی نیز بهمعنی «افزونیک»، یعنی مقدس آمده است.[۱]
خاستگاه اسپند
[ویرایش | ویرایش مبدأ]اسپند از تیرهٔ «سُدابیان» و بومی آسیا و سرزمینهای مدیترانه است.[۲] در برخی از منابع طب سنتی، اسپند را از نوع «سداب بَرّی» یا «سداب کوهی»[۳] و نیز از انواع «حَرمَل»[۴] معرفی کردهاند. در زبان عربی، اسپند را «حرمل احمر» یا «حرمل عامی» میگویند.[۵]
ویژگیهای اسپند
[ویرایش | ویرایش مبدأ]گیاه اسپند، دارای ساقههای بلندی در حدود نیممتر، برگهای سبز مایل به آبی، لکههای روشن، گلهای سفید و درشت و ۵ گلبرگ موجدار بزرگ است.[۶] میوههای اسپند نیز، کرویشکل بوده و دانههای متعدد سیاهرنگی دارد. این گیاه در ایران، در نواحی خشک و کویری مانند اطراف جاده قم ـ تهران، تهران ـ قزوین، اطراف کرج، بوشهر و جاده تفرش میروید. اسپند، در زمینهای حاره و بدون کشت در افغانستان، زمینهای سنگلاخ سرزمینهای آفریقای شمالی، جنوب اروپا، عربستان، سوریه و بخشهایی از هند نیز رویش دارد.
خواص طبی اسپند
[ویرایش | ویرایش مبدأ]این گیاه، از خانواده گیاهان دارویی بهحساب میآید. اسپند، دارای روغنی فرّار، بوی تند و مزهای گس و تلخ است. خواص درمانی اسپند، از گذشتهای دور، بین مردم آسیا و مدیترانه آشکار بوده است. پلینی، گیاهشناس رومی، از سدابها و انواع مختلف آن در کتاب خود یاد کرده و به تشریح اسپند و ترکیبات دارویی ساخته شده از آن در درمان انواع بیماریها، گزیدگیها، پیشگیری از بیماریها و روشهای کاربرد آنها پرداخته است. برای مثال، وی معتقد است که خوردن اسپند همراه با کلم، میتواند در درمان دردهای معده و تبهای شدید مؤثر باشد. دیوسکوریدس، پزشک یونانی، در سدهٔ اول میلادی، در کتاب خود، از اسپند و استفاده از آن در درمان بیماریهایی همچون درد پهلو، سینه، تنگی نفس، سرفه، ورم ریه، درد مفاصل، دفع کرم، گوشدرد و خارش سخن گفته است.[۷]
این گیاه، در جهان اسلام، طرفداران بسیار و کاربردهای فراوانی دارد. عیسی بن ماسه، پزشک سده ۲ق، در بیمارستان مرو، از گیاه اسپند برای درمان صرع استفاده میکرد.[۸] کِندی، از اسپند در درمان صرع، مالیخولیا و نیز ترکیبی از اسپند را برای درمان کچلی و بواسیر استفاده میکرد.[۹] برگ، دانه و شیرهٔ اسپند نیز در طب سنتی، پُرکاربرد بوده است. جوشاندهٔ اسپند نیز بهمنظور دفع تب شدید استفاده میشد.[۱۰]
اسپند، طبیعتی گرم و خشک دارد و خوردن آن برای دفع رطوبت، نفخ و باد معده و روده مفید است.[۱۱] برخی از طبیبان در طب سنتی، از تخم اسپند برای برطرف کردن رطوبت و حرارت بدن،[۱۲] از ترکیب تخم اسپند کوبیدهشده با زعفران و عصاره رازیانه برای برطرف کردن تاریکی دید و درد مفاصل[۱۳] و از جوشاندهٔ آن برای دفع ورم استخوان و مفاصل استفاده میکردند.
بیرونی، برای درمان خارش بدن، سفارش کرده تا شیرهٔ اسپند را گرفته و در آن مقداری پنبه یا پشم را خیس کنند، و زمان بدهند تا پنبه یا پشم در شیره بپوسد، سپس این ترکیب را روی نقطهای از بدن، که خارش دارد بگذارند تا تسکین یابد.[۱۴]
طبیبانی دیگر، در کنار خواص اسپند، به مضرات آن برای کسانی که تشنج دارند اشاره کردهاند و نیز آن را سبب سقط جنین دانستهاند.[۱۵]
قداست اسپند
[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از روزگاران کهن، اسپند نزد ایرانیان، گیاهی مقدس شمرده میشد و نیرویی آسمانی، شفابخش و جادویی را برای آن تصور میکردند. اشارات صورت گرفته در منابع موجود نشان میدهد که این قداست، در دوران پیش از ظهور زردشت در ایران نیز وجود داشته است.[۱۶]
اسپند، در باور عامه مردم نیز، دارای نیروهای فوقطبیعی است و آن را در ردهٔ گیاهان «رماننده» در نظر میگیرند. این گیاه را بهدلیل داشتن بوی تند و دود ناشی از سوختن دانههای آن، در پاکسازی محیط زیست و دور کردن ارواح خبیث مؤثر میدانند.
در روایتی از پیامبر خدا بیان کردهاند که او، ریشه و شاخهٔ این گیاه را در برطرف کردن غم و سِحر مؤثر دانسته و هر دانهاش را نیز شفای هفتاد درد دانسته است. در روایاتی دیگر از پیامبر، آمده است که او، مردم را به استفاده از اسپند و کندر در درمان بیماریها سفارش میکرده است.[۱۷]
باور به تأثیر دود اسپند در دور کردن شیاطین و اجنه از محیط، در منابع مکتوب[۱۸] و اشعار بزرگانی همچون نظامی[۱۹] و ناصر خسرو[۲۰] نیز آمده است. این باور، در میان مردم مصر، عرب و ترک نیز وجود دارد و آنها، هر روز در فضای خانههای خود، اسپند دود میکنند.[۲۱] در گذشته، مردم ایران، هر روز صبح، اسپند و کندر را بهمنظور گشایش در کار، دود میکردند.
دلایلی را در رابطه با قداست این گیاه بیان کردهاند، از جمله: ۱. اسپند، گیاهی خودرو است و به قدرت الهی میروید؛[۲۲] ۲. در برخی از منابع، این گیاه را با حضرت مریم مرتبط دانسته و معتقدند که او در هنگام زایمان، بر این گیاه چنگ انداخته و بههمین دلیل است که در زبان فارسی، آن را «پنجه مریم»، «چنگ مریم»، «شجره مریم» یا «بخور مریم» نامیدهاند؛[۲۳] ۳. این گیاه، همیشه سبز است و در ایران، نماد حیات و برکت انگاشته میشود.
در برخی از جوامع سنتی ایران، از یک دسته شاخه سبز اسپند برای برکت بخشیدن به سایر خرمنها استفاده میکردند.[۲۴] مبلغان دین مسیحیت نیز در گذشته، با جاروهایی که از شاخههای اسپند ساخته شده بود، برای تبرک، بهسمت مردم آب میپاشیدند.[۲۵]
روشهای استفاده از اسپند
[ویرایش | ویرایش مبدأ]اسپند، در سرزمینهای مختلف، به روشهای متفاوتی استفاده میشود. برخی، اسپند را برای زدودن چشمزخم و برخی دیگر آن را برای درمان بیماری و پاکسازی محیط استفاده میکنند.
- اسپند گردانی: در این روش، مُشتی دانه اسپند را برداشته و دور سر شخص میگردانند. پس از آن، برخی از مردم، دانههای اسپند را دانهدانه میشکافند و برخی دیگر آن را بهصورت یکجا در آتش میریزند تا دود آن در فضای محیط پخش شود. گروهی از مردم، در کنار اسپند، از مواد دیگری همچون کندر، زاج یا زاگ نیز استفاده میکنند. برخی، همراه با اسپند، چیزهایی وابسته به فرد را نیز میسوزانند تا چشمزخم از او دور شود.[۲۶] در لرستان، سر جارویی را بهنام افرادی که شورچشم هستند قیچی میکنند و سپس این تکههای بریدهشده را همراه با اسپند، در غروب دوشنبه یا چهارشنبه، در آتش ریخته و دود میکنند.[۲۷] در برخی نقاط دیگر، اسپند و کندر را بههمراه پوست سیر و پیاز و خردههایی از استخوان جمجمهٔ سگ، مخلوط کرده و در شب چهارشنبه، یا چهارشنبه شب، در آتش ریخته و میگفتند: «تو عاطل کردی، من باطل کردم».[۲۸]
- خالگذاری: این روش، بهمعنای خال گذاشتن از خاکستر دانههای سوخته اسپند، بر روی تن و صورت فردی است که چشمزخم خورده است. در این روش، خط و خالهایی روی پیشانی، بین دو ابرو، روی گونهها، چانه و بناگوش میکشند. گاهی نیز، اشکالی بهصورت چشم، روی تن کودکان و بزرگسالان نظرشده رسم میکنند. این خالها را بهدلیل استفاده از رنگ کبود یا سیاه سوختهٔ اسپند، «نیل» یا «کبودی» نیز میگویند.
- چشمارو: خالهای کبود، تعویذ یا حِرزی که از دانههای اسپند برای دفع چشمزخم، میآویختند در اصطلاح «چشمارو» یا «چشمپنام» میگویند.
اوراد اسپند
[ویرایش | ویرایش مبدأ]ایرانیان، از دیرباز، در مراسم اسپندگردانی یا ریختن اسپند در آتش، وردها و دعاهایی را میخواندند. گاهی این اوراد، موزون بود که در فرهنگهای مختلف، متفاوت است. این وردها، گاهی به شمارش دانههای اسپند اشاره دارد، برای مثال، برخی میگویند: «اسپند، اسپند دونه/ اسپند سی و سه دونه» یا «اسپند، اسپند دونه/ اسپند صد و سی دونه». در آخر نیز عبارتی همچون «بترکه چشم حسود و بخیل و بیگونه» را استفاده میکردند.[۲۹]
سفرهآرایی (خوان و خوانچهآرایی) با اسپند
[ویرایش | ویرایش مبدأ]از دانههای اسپند، برای تندرستی، سعادت، شگون و شادی در سفرههای نوروزی یا سفرههای عقد استفاده میکردند. برخی، دانههای اسپند را رنگ میکردند و ظرفهایی به اَشکال گوناگون قرار میدادند. در گذشته، همراه با جهیزیه عروس، کیسهای مخملی پر از اسپند را بههمراه یک منقل و آتشدانی کوچک در خوانچه میگذاشتند و به خانه داماد میفرستادند. این رسم هنوز هم در برخی از نقاط ایران انجام میشود.
اسپند در فرهنگ عامه
[ویرایش | ویرایش مبدأ]این گیاه، در فرهنگ عامهٔ مردم شرق و بهویژه در سرزمینهای اسلامی، دانهای مقدس است که برای دور ماندن از بلاها و چشمزخم، استفاده میشود.[۳۰] علاوه بر آن، خواص طبی و درمانی این دانهٔ گیاهی نیز بیشمار است.[۳۱]
اسپند در ادبیات ایران
[ویرایش | ویرایش مبدأ]استفاده از اسپند در ایران، قدمتی بسیار دارد که در ادبیات ایرانزمین نیز به آن و موارد استفادهٔ آن، اشاراتی شده است. برای مثال، فرخی در شعر خود میگوید:[۳۲] الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
مولانا نیز در ابیاتی به خواص اسپند اشاره میکند، مانند:[۳۳] الگو:آغاز نستعلیق
الگو:شعر الگو:ب الگو:پایان شعر الگو:پایان نستعلیق
پانویس
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- ↑ پورداود، «نامهای دوازده ماه»، ۱۳۲۶ش، ص۷۹–۸۰؛
Nyberg, A Manual of Pahlavi, 1974, V.II, P26;
Reichelt, Avesta Reader, Texts, Notes, Glossary and Index, 1911, P270. - ↑ گل گلاب، گیاهشناسی، ۱۳۲۶ش، ص214؛
Collier’s Encyclopedia, 1985, V.XX, P.269. - ↑ حکیم مؤمن، تحفه، ۱۴۰۲ق، ص۲۹۱؛
بستانی، دائرةالمعارف، ج9، ۱۳۷۵ق، ص543؛
زرگری، گیاهان دارویی، ج1، ۱۳۶۰ش، ص313. - ↑ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، ۱۳۴۶ش، ص۱۱۱؛
بیرونی، الصیدنة، ۱۳۷۰ش، ص۲۱۱؛
ابنمیمون، شرح اسماء العقار، ۱۹۴۰م، ص۱۹. - ↑ رازی، الحاوی، ج20، ۱۳۸۷ق، ص325؛
غسانی ترکمانی، المعتمد فی الادویة المفردة، ۱۴۰۲ق، ص۹۲. - ↑ عوضالله، العلاج بالاعشاب و النباتات الشافیة، ۱۴۰۴ق، ص۸۹.
- ↑ Levey, The Medical Formulary or Aqrābādhīn of Al-Kindī, 1966, P.281.
- ↑ ابنبیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج1، ۱۲۹۱ق، ص15.
- ↑ Levey, The Medical Formulary or Aqrābādhīn of Al-Kindī, 1966, P.258.
- ↑ بیرونی، الصیدنة، ۱۳۷۰ش، ص۲۱۱.
- ↑ کاسانی، ترجمه [وتحریر] کهن فارسی الصیدنهٔ بیرونی، ۱۳۵۸ش، ص۵۸.
- ↑ Levey, The Medical Formulary or Aqrābādhīn of Al-Kindī, 1966, P.258.
- ↑ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، ۱۳۴۶ش، ص111.
- ↑ کاسانی، ترجمه [وتحریر] کهن فارسی الصیدنهٔ بیرونی، ۱۳۵۸ش، ص226.
- ↑ عوضالله، العلاج بالاعشاب و النباتات الشافیة، ۱۴۰۴ق، ص۸۹.
- ↑ Henning, "A Grain of Mustard» , 1977, vol. XV, VI (2), P.607.
- ↑ قمی، حاشیه بر مفاتیح الجنان، ۱۳۹۱ق، ص317.
- ↑ ابوالقاسم کاشانی، عرایس الجواهر، ۱۳۴۵ش، ص307.
- ↑ نظامیگنجوی، خمسه، ۱۳۶۶ش، ص296.
- ↑ ناصرخسرو، دیوان، ۱۳۳۹ش، ص143.
- ↑ بستانی، دائرةالمعارف، ج9، ۱۳۷۵ق، ص543.
- ↑ مردانی، «خرافات و معتقدات»، ۱۳۴۸ش، ص۳۵.
- ↑ رهان قاطع، محمد حسین بن خلف تبریزی، ۱۳۳۷ش؛
کتیرایی، از خشت تا خشت، ۱۳۴۸ش، ص۲۶۷؛
Schlimmer, Terminologie medico-Pharmaceutique, 1970, P.175. - ↑ حکمت یغمایی، جندق: روستایی کهن برکران کویر، ۱۳۵۳ش، ص۱۲۰.
- ↑ Collier’s Encyclopedia, 1985, V.XX, P.269.
- ↑ ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج1، ۱۳۵۵ش، ص۶۵–۶۶.
- ↑ اسدیان خرمآبادی، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش، ص۱۷۷.
- ↑ ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ج2، ۱۳۵۵ش، ص100.
- ↑ مردانی، «خرافات و معتقدات»، ۱۳۴۸ش، ص35.
- ↑ پورداود، «نامهای دوازده ماه»، ۱۳۲۶ش، ص۷۹.
- ↑ زرگری، گیاهان دارویی، ج1، ۱۳۶۰ش، ص313.
- ↑ فرخی سیستانی، دیوان اشعار، قصاید، شماره 49، تجدید مطلع، سایت گنجور.
- ↑ مولانا، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش 27، بیت 58، سایت گنجور.
منابع
[ویرایش | ویرایش مبدأ]- ابنبیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، قاهره، بولاق، ۱۲۹۱ق.
- ابنمیمون، موسی، شرح اسماء العقار، بهتحقیق ماکس مایرهف، قاهره، مکتبه الثقافه الدینیه، ۱۹۴۰م.
- ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، عرایس الجواهر، بهتحقیق ایرج افشار، تهران، المعی، ۱۳۴۵ش.
- ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، بهتحقیق احمد بهمنیار، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۶ش.
- اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، مرکز مردمشناسی ایران، ۱۳۵۸ش.
- برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، بهتحقیق محمد معین، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۳۷ش.
- بستانی، فؤاد افرام، دائرةالمعارف، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۷۵ق.
- بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، بهتحقیق عباس زریاب، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۷۰ش.
- پورداود، ابراهیم، «نامهای دوازده ماه»، تهران، فرهنگ ایران باستان، ۱۳۲۶ش.
- حکیم مؤمن، محمد، تحفه، تهران، کتابفروشی محمودی، ۱۴۰۲ق.
- حکمت یغمایی، عبدالکریم، جندق: روستایی کهن برکران کویر، تهران، توس، ۱۳۵۳ش.
- رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، ]بینا[، ۱۳۸۷ق.
- زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۰ش.
- عوضالله، احمد، العلاج بالاعشاب و النباتات الشافیة، بیروت، ]بینا[، ۱۴۰۴ق.
- غسانی ترکمانی، یوسف، المعتمد فی الادویة المفردة، بهتحقیق مصطفی سقا، بیروت، ]بینا[، ۱۴۰۲ق.
- کاسانی، ابوبکر، ترجمه [وتحریر] کهن فارسی الصیدنهٔ بیرونی، بهتحقیق منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، ]بینا[، ۱۳۵۸ش.
- کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، نشر ثالث، ۱۳۴۸ش.
- گل گلاب، حسین، گیاهشناسی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۲۶ش.
- فرخی سیستانی، دیوان اشعار، قصاید، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۲۱ دی ۱۴۰۰ش.
- قمی، عباس، حاشیه بر مفاتیح الجنان، تهران، آیین دانش، ۱۳۹۱ق.
- ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، شفیعی، ۱۳۵۵ش.
- مردانی، مهری، «خرافات و معتقدات»، تهران، فردوسی، شماره ۹۲۹، ۱۳۴۸ش.
- مولانا، مثنوی معنوی، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۲۱ دی ۱۴۰۰ش.
- ناصرخسرو، دیوان، بهتحقیق مهدی سهیلی و دیگران، تهران، ]بینا[، ۱۳۳۹ش.
- نظامیگنجوی، خمسه، بهتحقیق م. درویش، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۶ش.
- Collier’s Encyclopedia, New York, 1985.
- Henning, Walter Bruno, "A Grain of Mustard", Acta Iranica, Leiden, 1977, vol. XV.
- Levey, Martin, The Medical Formulary or Aqrābādhīn of Al-Kindī, London, 1966.
- Nyberg, Henrik Samuel, A Manual of Pahlavi, Wiesbaden, 1974.
- Reichelt, Hans, Avesta Reader, Texts, Notes, Glossary and Index, Strassbourg, 1911.
- Schlimmer, Johann L., Terminologie medico-Pharmaceutique, Tehran, 1970.