پرش به محتوا

پیش‌نویس:عفاف: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
زدن لینک داخلی
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:تربیت_جنسی.jpg|جایگزین=امتناع الهه منصوریان ووشوکار ایرانی از دست دادن با مرد کره‌ای در زمان توزیع مدال|بندانگشتی|امتناع الهه منصوریان ووشوکار ایرانی از دست دادن با مرد کره‌ای در زمان توزیع مدال]]
{{درشت|'''عفاف'''}}، خویشتن‌داری در برابر تمایلات افراطی نفس به‌ویژه در امور جنسی
{{درشت|'''عفاف'''}}، خویشتن‌داری در برابر تمایلات افراطی نفس به‌ویژه در امور جنسی



نسخهٔ کنونی تا ۱۶ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۷

امتناع الهه منصوریان ووشوکار ایرانی از دست دادن با مرد کره‌ای در زمان توزیع مدال
امتناع الهه منصوریان ووشوکار ایرانی از دست دادن با مرد کره‌ای در زمان توزیع مدال

عفاف، خویشتن‌داری در برابر تمایلات افراطی نفس به‌ویژه در امور جنسی

عفاف از «عَفَّ» به معنای خودداری و امتناع از چیزی است.[۱] برخی واژه‌شناسان عفاف را به‌طور کلی به معنای خودداری از حرام معنا کرده‌اند.[۲] ابن‌فارس آن را به معنای خودداری از فعل قبیح یا منع از هر آنچه سزاوار نیست معنا کرده است.[۳] عفت به معنی مناعت هم بیان می‌شود؛ بدین صورت که باید آدمی را از غلبهٔ شهوت باز بدارد؛ پس باید عفیف، خودنگه‌دار و با مناعت باشد.[۴] عفاف در معنای خاص، حاصل شدن حالتی برای نفس و جان آدمی است که به وسیله آن از غلبه و تسلط شهوت جلوگیری می‌شود.[۵]

عفاف و پاک‌دامنی، یک حالت نفسانی است؛ یعنی رام بودن قوه شهوانی تحت حکومت عقل و ایمان، تحت تأثیر قوه شهوانی نبودن، شَرَه نداشتن.[۶] نراقی بیان داشته است که عفت یعنی قوه شهویه در خوردن و نکاح (امور جنسی) از حیث کم و کیف فرمان‌بردار عقل باشد و از آنچه عقل نهی می‌کند بپرهیزد و این همان حد اعتدال مورد پسند عقل و شرع است؛[۷]

بنابراین عفت، یک مفهوم عام به معنای خویشتن‌داری در برابر هرگونه تمایل افراطی نفسانی و یک مفهوم خاص به معنای خودداری از تمایلات افراطی جنسی است.[۸]

تمایز مفهومی عفاف و حجاب

[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حجب و حجاب هر دو مصدر و به معنی پنهان کردن و منع از دخول است. حجاب به معنی پرده نیز بیان می‌شود.[۹] همچنین به معنی پوشش[۱۰] و چیزی است که میان بیننده و آنچه می‌بیند، حائل است.[۱۱] بنابر پیش‌گفته‌ها حجاب امری بیرونی و ظاهری و عفاف ناظر به تمایلات و خواسته‌های درونی است.

تمایز مفهومی عفاف و حیاء

[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حیاء از ریشهٔ «ح‌ی‌ی»[۱۲] یا «ح‌ی‌و» به معنای شرم[۱۳] و گرفتگی نفس از زشتی‌ها و ترک آن به جهت زشتی آن است.[۱۴] از دیگر سو به معنی انقباض (گرفتگی) و انزوا (دوری گزینی) از کار زشت، به جهت ترس از مذمت مردم نیز بیان می‌شود.[۱۵] حیا و عفت دو صفت نفسانی و از فطریات انسانی‌اند که از حیث معنایی ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و حتی در مواردی به جای هم کاربست دارند. در روایتی عفت و حیا قرین و هم‌نشین هم بیان شده‌اند.[۱۶]

علامه طباطبایی نیز در تفسیر آیهٔ «فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیَاء…»[۱۷] که مواجههٔ موسی و دختر شعیب را بیان می‌دارد، استحیاء را به معنای عفت و نجابت در طرز راه رفتن بیان کرده است؛[۱۸] اما برخی روایات تفاوت‌هایی برای این دو ذکر کرده‌اند. امام علی میوه و نتیجهٔ حیا را عفت دانسته‌[۱۹] و در روایتی دیگر سبب و علت عفت، حیا ذکر شده است؛[۲۰] بنابراین می‌توان عفت را مقدمهٔ کسب حیا دانست.

در حدیثی دیگر نیز امام صادق حیا، عفاف و سکوت را از نشانه‌های ایمان برشمرده‌اند[۲۱] و این بدین معناست که تمایزی میان حیا و عفت قائل شده‌اند.کوتاه سخن اینکه عفت و حیا پیوندی نزدیک با یکدیگر دارند؛ گرچه تفاوت‌های اندکی می‌توان میان آن دو یافت ولی در مجموع هر دو به معنای ترک و خودداری از کارهای حرام و ناپسند است.

  1. فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، 1414ق، ص418.
  2. فراهیدی، العین، 1409 ق، ج 1، ص 92، طریحی، مجمع البحرین، 1375ش، ج5، ص101.
  3. ابن فارس‏، معجم مقاییس اللغة، 1404ق، ج4، ص3.
  4. قرشی، قاموس قرآن، 1412ق، ج5، ص18.
  5. راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، 1412ق، ص573.
  6. مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، 1373ش، ص104.
  7. فاضل نراقی، جامع السعادات، بی‌تا، ص17.
  8. قاضی‌زاده و احمدی سلمانی، «عفاف در قرآن با نگاهی به روایات»، 1386ش، ص92.
  9. قرشی، قاموس قرآن، 1412ق، ج2، ص103.
  10. ابن منظور‏، لسان العرب، 1414ق، ج۱، ص۲۹۸.
  11. طریحی، مجمع البحرین‏، 1375ش، ج۲، ص۳۴.
  12. راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، 1412ق، ص268.
  13. قرشی، قاموس قرآن، 1412ق، ج2، ص215.
  14. راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، 1412ق، ص270.
  15. طریحی، مجمع البحرین‏، 1375ش، ج1، ص116.
  16. تمیمی آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، 1410ق، ص38.
  17. سوره قصص، آیه 28.
  18. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 1390ق، ج16، ص26.
  19. تمیمی آمدی، غررالحکم و درر الکلم، 1410ق، ص257.
  20. تمیمی آمدی، غررالحکم و درر الکلم، 1410ق، ص257.
  21. مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، 1403ق، ج68، ص329.
  • قرآن
  • ابن‌فارس، احمد‏، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، انتشارات دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع- دار صادر، ۱۴۱۴ق.
  • تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، محقق: مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، بیروت، انتشارات دار الشامیة، چ اول، ۱۴۱۲ق.
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
  • طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین‏، تحقیق: احمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • فاضل نراقی، محمدمهدی بن أبی‌ذر، جامع السعادات، تصحیح و تعلیقات سید محمد کلانتر مقدمة شیخ محمدرضا مظفر، انتشارات اعلمی، بیروت، بی‌تا.
  • فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، هجرت، ۱۴۰۹ق.
  • فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، مؤسسه دار الهجره، ۱۴۱۴ق.
  • قاضی‌زاده، کاظم، و احمدی سلمانی، سید علی، «عفاف در قرآن با نگاهی به روایات»، مطالعات راهبردی زنان (کتاب زنان)، ۱۳۸۶ش، سال نهم، شماره ۳۶.
  • قرشی، علی‌اکبر، قاموس قرآن‏، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۴۱۲ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعة لدُرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۷۳ش.